زرغو نه عبید ی
در سا ل 1358 در شهر کا
بل به د نیا آ مده است . د ر سا ل 1979 ا ز لیسة را بعة بلخی فار ا لتحصیل شد. در سا
ل 1983 شها د تنا مة طب را بد ست آ ورد و
در فاکولتة طب به کا ر پر د ا خت.
شعر و نو شتن دا ستا ن
را ا ز جوا نی آ غاز کرد. مجمو عة گزینة ا شعا رش فیاد سکوت نا م د ا رد. وی اکنو
ن د ر آ لما ن زند گی می کند.
نعرة سکوت
برای ماندن باید نفس کشید ،
در هوای مسموم ،
در هوای خون آ لود ،
و برای دوست داشتن ،
باید رنج برد و اشک ریخت .
در شبی پر ستاره
نا لة سینة آ سمان را می د رد ،
سقفی فرو می ریزد ،
فر یا دی د ر گلو خفه می شود ،
و آ رزو ها ـ
همرا ه با قطره ها ی سرخ خون ،
سیا ه می شو ند و می خشکند ،
انسا نی می میرد ،
و نعرة سکوت به اوج می رسد .
پیو ند
در من گیاه ز ندة ا ندیشه ها ی من
،
د ر حا ل مر دن ا ست.
ا فکا ر خسته ا م چو عقا ب شکسته
با ل ،
د ر ا نتظار خوا ب به وا دی گمنا م
می رسند ،
زا ن فر سنگ فاصله ها ی گریز پا ،
ا فکار سا ل دی ،
ز هر خند می ز نند.
اینک امید های گر یخته هم چو موج
به سا حلی ،
بر زخم ها ی دل من چنگ می زنند ،
تلخی گذ شته ها و ا فسوس بعد ها
چون د رد یکنوا خت بر پا یم بند می
ز نند ،
رفتم و عمر برد مرا د ر قفا ی خویش
،
آ نجا که زخم ها به هم پیو ند می ز
نند.