ا سحا ق مضطرب باختری
در مزار شریف متولد گردید. تحصیلا تش ابتدائی اش
را در مزار به پایان رسانید ه سپس شامل فاکولتة ادبیات دانشگاه کابل شد. دوران
شمولیتش در دانشگاه کابل مصادف با آ غاز جنبش های روشنفکری در ئانشگاه بود. وی در
جملة روشنفکران چپی وابسته به جریان شعلة جاوید بود. در فعا لیت های روشنفکری
مائوستی سهم فعال داشت و ازین رو از صنف دوم فاکولته اخراج گردید.
پس از کودتای ثور ، در اولین روز
ها و از جملة اولین ها بود که بازداشت شد. بر حسب تصا دف و اینکه برای آدمکشان اکسا و کام
موقع میسر نشد تا نابودش سازند، زنده ماند
. بعد از « مرحلة نوین و تکاملی انقلاب » ،تجاوز شوروی ها که به گفتة خود شان
دروازه های زندان باز شد ، وی را ازاد نساختند و دو سال دیگررا در زندان پلچرخی
سپری کرد.
پس از رهائی از زندان ، از سیاست
دست کشیده به لندن پناهنده شد ، تخلصش را به نگارگر تعویض کرد و مصروف کار های
علمی و فرهنگی است.
فریاد شاعرانه
شکست بالم و هردم هوای لانه کنم
که نیست جای دگر تا که آشیا نه کنم
ز گهوارة چشمم رمیده کودک خواب
که خواب می نشود گر چه صد فسا نه
کنم
به چار گو شة گیتی مرا دوا ند هیها
ت !
چه شکوه ها دگر ا ز دست دا م و دا
نه کنم
شکست جا م دل من ز بی مهری دهر
نما نده ذوق که فریا د شا عرا نه
کنم
در ا وج یا س به نیروی ا ختر ا مید
همیشه گیسوی صبح سپید شا نه کنم
به بزم آ ن همه دل دا د گا ن تا
ریخی
ز تا ر نور مگر چنگ و هم چغا نه
کنم
ا سیر قا فلة شب شد ست صبح ا مید
هوا ی مهر درخشا ن جا و دا نه کنم
چو در طلسم سکوت اوفتا ده نغمة عشق
شب در ا ز به
دولابه عا شقا نه کنم
بغیر مصلحت خویشتن نبیند غیر
مرید عشقم و کی کا ر عا قلا نه کنم
نمی خر ند درینجا سرود عشق هیها ت
!
دگر چه بیهده سا ز نکو ترا نه کنم
استاد اسحا ق نگار گر