يازده سپتامبر، القاعده و سالوادور آلنده!
گزارش
بلاهائي كه از يازده سپتامبر 1973 و بمباران كاخ آلنده تا يازده سپتامبر 2001 و
حمله به برج هاي دوقلوي نيويورك بر جهان نازل شد، در يك كتاب تازه
جواد
طالعي (دفتر اروپائي شهروند)
به يازده سپتامبر نزديك مي شويم. ايالات متحده
آمريكا، براي بزرگداشت ياد هزاران انسان بي گناهي كه در اين روز قرباني ي جنايت
تروريستي شدند، آماده مي شود. به اين ترتيب، نزديك به يك سال از وقوع اين جنايت
هولناك مي گذرد. دفع شر طالبان و روي كار آمدن يك دولت موقت منتخب شوراي ريش
سفيدان افغانستان و مورد تاييد ايالات متحده آمريكا و هم پيمانان جنگي اش،
يكي از برايندهاي اين واقعه هولناك است. دولتي كه به گزارش نيويورك تايمز،
متاسفانه، حتي سازمان هاي امدادي ي غربي ، آن را براي مشورت درباره 350 طرح
بازسازي ي خود، قابل ندانسته اند.
يك سال از واقعه هولناك و ضد انساني ي نيويورك مي گذرد و هنوز هيچ سرويس اطلاعاتي
نتوانسته است با ارائه مدارك محكمه پسند ثابت كند نقشه آن در كجا كشيده شد و به
وسيله چه كساني به مرحله عمل در آمد. هرچند كه همچنان، القاعده مسئول آن
معرفي مي شود و نيروهاي ويژه آمريكائي در گردنه ها و غارهاي افغانستان به دنبال
فراريان آن مي گردند.
در روز يازده سپتامبر يك سال پيش، دو هواپيماي مسافربري ي ربوده شده، پر از سرنشين
و خدمه بي گناه، به برج هاي دو قلوي مركز تجارت جهاني در نيويورك كوبيده شدند. از
آن روز به بعد، از دوقلو بودن برج ها، بسيار سخن گفته شده است، اما هيچ روزنامه
نگار يا پژوهشگر موشكافي پيدا نشد كه بگويد: يادمان نرود كه خود يازده سپتامبر هم
دو قلو است. يعني، در تاريخ معاصر، تنها يك يازده سپتامبر نداريم كه واقعه تاريخي
ي مهمي در آن رخ داده و وجدان بشري را به درد آورده باشد. يازده سپتامبر ديگري هم
هست، چرا دست كم با وقوع عمليات تروريستي و تبديل شدن اين روز به يك "روز
تاريخي" هيچكس به ياد دوقلوي اين روز نيفتاد؟
دوقلوي يازده سپتامبر؟ يادتان نيست؟ يازده سپتامبر سال 1973 را مي گويم. حالا به
خاطر آورديد؟ نه؟ سالوادور آلنده، شيلي، پينوشه، كاخ رئيس جمهور منتخب مردم، حمله
نظاميان، يادتان آمد؟
بله. يازده سپتامبر سال 1973 دوقلوي پيش رس يازده سپتامبري بود كه بيست و هشت سال
بعد چشم دريده اش را به جهان گشود.
اين كه من به ياد اين هماني افتادم، دليلش انتشار يك كتاب تازه به زبان آلماني است
كه خواندن آن سبب مي شود آدم به فكر بيافتد: مبادا زمينه هاي عمليات
تروريستي ي يازده سپتامبر سال 2001 ميلادي، در همان عمليات غيرقانوني و ضد بشري ي
بيست و هشت سال پيش ريخته شده باشد؟
كتاب را، "Michel Chossudovsky
“ استاد پرسابقه رشته اقتصاد نوشته و نامش به آلماني Global Brutal
به معناي "خشونت جهاني" است. در حالي كه ترجمه عنوان نسخه اصلي ي آن در
انگليسي "جهاني شدن خشونت" است. نويسنده، پس از نزديك به سي سال جست و
جو و تحقيق در بسياري از كشورهاي آمريكاي لاتين و آفريقا و آسيا و بالكان و
ماوراي قفقاز و فدراسيون روس، كوشيده است با استناد به مشاهدات و آمار و اسناد غير
قابل انكار، ثابت كند كه از روند "جهاني شدن" چيزي جز "جهاني شدن
خشونت" نصيب بشريت امروز نشده است و نخواهد شد. رهبري ي اين عمليات خشونت
آميز جهاني را نيز، بانك جهاني و صندوق جهاني ي پول به دست دارند كه منافع كنسرن
ها و كلان سرمايه هاي خصوصي را، در نوك هرم اقتصاد كلان جهاني، نمايندگي مي كنند.
كتاب، عنوان كوچكتري نيز بر روي جلد خود دارد كه ترجمه آن چنين است: "تجارت
جهاني افسار گسيخته، فقر، جنگ" نويسنده، همه اين ها را، ارمغان توطئه اي كلان
مي داند كه با عنوان "جهاني شدن" طراحي شده و همچنان پيش مي رود و عنوان
هاي فرعي ي ديگري نظير "هماهنگ كردن ساختارهاي اقتصادي در سطح جهان" و
ليبراليسم نو را نيز يدك مي كشد.
اما همه اين ها چه ربطي به آن دارد كه من ناگهان به ياد دوقلوي يازده سپتامبر
افتاده ام؟ چيزي كه حافظه تاريخي ي جامعه جهاني ترجيح داده است آن را به كلي
به دست فراموشي بسپارد؟
جملاتي از كتاب "جهاني شدن خشونت" را، با من بخوانيد، بعد حق خواهيد داد
كه ذهنم به جست و جوي ريشه هاي مشترك دوقلوهاي يازده سپتامبر بيافتد، تا
بدانيم كه تنها برج هاي آسيب ديده در يازده سپتامبر دوقلو نبوده اند، بلكه خود
يازده سپتامبر هم داراي يك قلوي تاريخي هست:
"تنها چند هفته پس از كودتاي نظامي ي شيلي در يازده سپتامبر 1973 كه طي آن
حكومت انتخابي سالوادور آلنده سرنگون شد، شوراي نظامي ي تحت فرماندهي ي
ژنرال پينوشه، فرمان به افزايش نرخ نان از يازده اسكودوس به 40 اسكودوس داد.
اين افزايش قيمت 364 درصدي، از امروز به فردا، بخشي از يك "شوك تراپي" ي
اقتصادي ي ساخته و پرداخته گروهي از اقتصاددانان بود كه از آن ها به عنوان
"شيكاگو بويز" (پسران شيكاگو) نام برده مي شد."
نويسنده كتاب، اشاره مي كند كه در يازده سپتامبر سال 1973، هنگامي كه نظاميان كاخ
رياست جمهوري را بمباران كردند، او، در انستيتو اقتصادي ي دانشگاه كاتوليكي ي شيلي
درس مي داده است. نظاميان، مقررات منع رفت و آمد هفتاد و دو ساعته برقرار مي كنند.
پس از آن، هنگام بازگشائي دانشگاه، "پسران شيكاگو"، در دانشگاه جشن مي
گيرند و چند هفته بعد، بسياري از آن ها، براي به دست گرفتن پست هاي كليدي در دولت
نظامي دعوت مي شوند.
استاد ميشائل خوسودووسكي، نتايج اقتصادي ي همكاري ي پسران شيكاگو با نظاميان را
چنين تشريح مي كند: "در حالي كه نرخ مواد غذائي سر به آسمان مي سائيد،
دستمزدها را كاهش دادند تا به اين وسيله ثبات اقتصادي ايجاد كنند و از فشار تورم
بكاهند. سراسر كشور، شبانه به فقري رنج آفرين كشيده شد. در مدتي كمتر از يك سال،
نرخ نان در شيلي 36 برابر افزايش يافت و 85 درصد مردم شيلي به زير خط فقر كشانده
شدند".
نويسنده اشاره مي كند كه دو سال بعد، به عنوان استاد ميهمان، به دانشگاه ملي ي
"كوردوبا" در مركز صنعتي ي آرژانتين انتقال مي يابد و در آن جا نيز، در
سال 1976 با روي كار آمدن نظاميان مواجه مي شود. او مي نويسد: "تصرف قدرت از
سوي نظاميان آرژانين نيز، رونوشت برابر اصل كودتاي هدايت شده از سوي سيا در شيلي
بود. در اين جا نيز، قتل عام ها و زير پا نهادن حقوق بشر، رفرم "بازار
ليبرال" را در پي داشت، اين بار، بستانكاران آرژانتين در نيويورك بر اين رفرم
نظارت داشتند."
خوسودووسكي، پس از اين اشارات تاريخي، به برنامه هاي صندوق جهاني ي پول، براي آغاز
برنامه "جهاني ساختن سرمايه" مي پردازد و مي گويد: "نسخه هاي
مرگبار صندوق جهاني ي پول، در چارچوب برنامه هاي هماهنگ سازي ي ساختارها، آن زمان،
هنوز به سياست رسمي تبديل نشده بودند، اما برنامه هاي اقتصادي ي شيلي و آرژانيتن،
با روش پسران شيكاگو، آزمايش نهائي براي چيزهائي بود كه بعدا بايد پيش مي
آمد. به زودي، احكام سيستم بازار آزاد، يكايك بر سر كشورهاي مختلف نازل شدند. از
زمان بروز بحران بدهكاري ي خارجي در سال هاي دهه هشتاد، صندوق جهاني ي پول، همان
نسخه هاي به تعبير خودش سالم سازي را، در بيش از 150 كشور توسعه نيافته يا در حال
توسعه پيچيده است."
اين كه اين نسخه ها، در آغازه هزاره سوم چه نتايجي در جهان به بار آورده است، متن
كتاب را تشكيل مي دهد كه 478 صفحه را در بر مي گيرد و تصويري دردناك از پنج قاره
جهان نشان مي دهد. روشنفكران ايراني، كه اين روزها به بحث پيرامون مساله
"جهاني شدن" و "جنبش مخالف آن" نيز اغلب علاقه نشان مي دهند،
بدون خواندن اين كتاب، از يك داوري ي آگاهانه درباره اين بحث بسيار دور خواهند
بود.
تروريسم كور يازده سپتامبر سال 2001 ميلادي، مي تواند ريشه در طاعوني داشته باشد
كه در يازده سپتامبر سال 1973 ميلادي، با بمباران كاخ آلنده پراكنده شد و
جهان ما را كه در دهه هاي 70 و 80 ميلادي جهان صلح و كار و كوشش بود، به امروز
كشاند كه همه جا سخن بر سر جنگ است. تروريسم، فرزند خوانده بي عدالتي است و بي
عدالتي ي جهاني، همانطور كه ميشائيل خوسودووسكي در كتاب خواندني و با ارزش خود
اشاره مي كند، در چارچوب ليبراليسم نو، يا استعمار مدرن، حاصل هماغوشي ي پسران
شيكاگو با نظاميان شيلي بود. برخي اشاره هاي نويسنده به تقسيم ثروت و غارت در جهان
امروز را در اين جا مي خوانيد:
- سطح زندگي در گتوها و حلبي آبادهاي آمريكا، به جهان سوم رسيده است. سي
ميليون آمريكائي در زير خط فقر زندگي مي كنند.
- در سال 1982 ايالات متحده آمريكا 13 ميلياردر داشت. تعداد آن ها، در سال
1996 به 149 نفر و در سال 2000 به 300 نفر رسيد.
- دارائي ي 450 عضو رسمي ي باشگاه جهاني ي ميلياردرها، آشكارا، از مجموعه توليد
ناخالص ملي ي تمام كشورهاي كم در آمد كه 59 درصد جمعيت جهان را در بر مي گيرند،
بيشتر است.
- ثروت شخصي ي خانواده والتون از اركانزاس كه صاحب فروشگاه هاي زنجيره اي ي
"وال مارت" است، به 85 ميليارد دلار مي رسد. يعني بيش از دو برابر توليد
ناخالص ملي ي بنگلادش با 127 ميليون جمعيت.
جائي كه چنين بي عدالتي هائي هست، خشم كور هست، تحريك مذهبي هست و لاجرم تروريسم
هم هست. براي مبارزه با تروريسم، يك راه بيشتر وجود ندارد: مبارزه با بي عدالتي.
نويسنده كتاب "جهاني شدن خشونت" شعار نمي دهد. او، جهان را، مسلح به
دانش پيموده است، همه جا، از همكاري هاي دانشگاه ها و انستيتوهاي پژوهشي گرفته تا
اتحاديه ها و سازمان هاي دولتي و غير دولتي برخوردار شده و حالا، با ارائه يكي از
با ارزش ترين گزارش هاي اقتصادي ي تاريخ معاصر، فرياد مي كشد: " با تمام
توان، براي جلوگيري از ويرانگري هاي بيشتر صندوق جهاني ي پول، گسترش ليبراليسم نو
و جهاني شدن خشونت و جنگ به پا خيزيد!"
از يازده سپتامبر 1973 و سرنگوني ي سالوادور آلنده، تا يازده سپتامبر 2001 و حمله
به برج هاي دوقلوي مركز تجارت جهاني در نيويورك، نئوليبراليسم يا استعمار مدرن،
بلاهاي بسياري بر سر جهان ما آورده است كه ايدئولوژي ي پيشاقرون وسطائي ي سازمان
هائي نظير القاعده، براي توجيه جنايات خود از آن بهره مي جويند. كتاب "جهاني
شدن خشونت" را بخوانيد تا دريابيد ريشه بلا كجا است.