نسبت دوگین و پوتین؛ واکاوی جایگاه الکساندر دوگین در سیاست امروز روسیه

 

الکساندر دوگین نویسنده و نظریه‌پرداز روس در ایران احتمالا بیش از هر کشور دیگری در محافل عمومی با عناوینی نظیر مشاورعالی، ایدئولوگ یا مغز متفکر پوتین معرفی شده است. نزدیکی دیدگاه‌های ضدغربی او با برخی از جریان‌های فکری در ایران باعث شده است که او بارها به ایران سفر کند و به عنوان یک فیلسوف برجسته و نزدیک به پوتین! در محافل مختلف از نماز جمعه گرفته تا صدا وسیما و حتی حوزه‌های علمیه به طرح دیدگاه‌های خود بپردازد. اخذ مدرک دکترای افتخاریاز دانشگاه تهران نیز یکی دیگر از امتیازاتی بود که دوگین به اعتبار دیدگاه‌هایش در ایران دریافت کرد. اگرچه الکساندر دوگین در داخل روسیه و به ویژه در محافل آکادمیگ و رسمی این کشور چندان جدی گرفته نمی‌شود و اساساْ هیچ‌گونه وابستگی به دولت و یا پوتین ندارد، اما به شکل طعنه‌آمیزی و البته به دلایل متفاوتی، هم در غرب و هم در ایران «برجسته‌سازی» شده است. در این گزارش ضمن مروری بر زندگی و دیدگاه‌های الکساندر دوگین، بر این موضوع تاکید شده است که به رغم برخی تاثیرگذاری‌های فکری، او به دلیل عدم انسجام و حتی نذبذب نظری، هیچگاه پیوند رسمی با حاکمیت و شخص پوتین در سال‌های گذشته نداشته و حتی از دانشگاه دولتی نیز اخراج شده است.

دوگین جوان: فاشیست ضد شوروی

الکساندر دوگین در ۷ ژانویه ۱۹۶۲ در مسکو متولد شد. پدرش افسر اداره اصلی اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی و مادرش کارمند پزشکی بود. والدین الکساندر دوگین زمانی که او تنها سه سال داشت از هم جدا شدند. شاید به همین دلیل، دوگین جوان راه والدینش را دنبال نکرد و به مخالفان نظام شوروی پیوست. پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، او ابتدا به مؤسسه هوانوردی مسکو (MAI) وارد شد، اما در سال دوم تحصیل از MAI به دلیل عملکرد ضعیف تحصیلی اخراج شد. با این حال، به گفته خود او، این اخراج به دلیل عدم انطباق ایدئولوژیک بود.

پدر پرنفوذش او را از زندان و همچنین از خدمت سربازی نجات داد و او را در یک کلینیک روانپزشکی بستری کرد. پس از آن دوگین مدتی به عنوان سرایدار کار کرد و به تدریس خصوصی زبان انگلیسی و فرانسوی پرداخت. به هر حال، دوگین در نهایت موفق به دریافت مدرک دانشگاهی از مؤسسه مهندسی و احیای زمین نووچرکاسک (به صورت آموزش از راه‌دور) شد. در اوایل دهه ۸۰ دوگین به «حلقه یوژینسکی» -گروهی از روشنفکران عرفانی که مرشد روحیشان یوری ماملیف، نویسنده، بود- پیوست. در ابتدا اعضای این حلقه عمدتاً به عرفان و علوم خفیه علاقه داشتند، اما به تدریج و پس از مهاجرت ماملیف به آمریکا، ایده‌های آنها به اندیشه‌های راست‌گرای افراطی اروپا نزدیک‌تر شد. به این ترتیب، می‌توان گفت که «حلقه یوژینسکی» به یکی از منابع رشد فاشیسم در روسیه پساشوروی تبدیل شد.

دوگین پس از مهاجرت ماملیف به گروه زیرزمینی «نظم سیاه اس‌اس» پیوست که توسط یوگنی گولووین، عارف و منتقد ادبی، تأسیس شده بود. او همچنین به عنوان رایشسفورر (فرمانده عالی) این گروه معرفی شد. دوگین گولووین را معلم و مرشد روحی خود می‌دانست. او با عضو دیگر «نظم سیاه اس‌اس»، فیلسوفی به نام حیدر جمال، نیز ارتباط نزدیکی داشت. دوگین به همراه جمال به جبهه ملی میهنی «پامیاْت» (حافظه) به رهبری دمیتری واسیلیف پیوست. این انجمن برای «حفاظت از بناهای تاریخی و فرهنگی روسیه» ایجاد شد و به نوعی «زادگاه» بسیاری از جنبش‌های ناسیونالیستی آینده به شمار می‌آمد.

با این حال، دوگین خیلی زود از «پامیاْت» اخراج شد. پس از ترک «پامیاْت»، دوگین به سراغ آرشیوهای افشاشده کاگ ب رفت و از آنها برای انتشار اولین مقالات و کتاب‌هایش استفاده کرد، همچنین برنامه «رازهای قرن» را در شبکه اول تلویزیون روسیه اجرا ‌کرد. او همچنین سردبیر و نویسنده نشریاتی مانند «فرشته عزیز»، «عناصر» و «نوی ویزیاد» بود که امروز دیگر کسی آنها را به یاد نمی‌آورد. همچنین برای روزنامه معروف «دِن» به سردبیری الکساندر پروخانوف می‌نوشت.

دوگین در دهه ۱۹۸۰ برای اولین بار ازدواج کرد و نکته طنز این ازدواج این بود که همسرش یوگنیا دبریانسکایا، به یکی از اولین چهره‌های فعال در جنبش LGBT روسیه تبدیل شد. با این حال، دوگین هرگز در مورد این «ضربه به اصول فعلی‌اش» اظهارنظری نکرده است.

تا پایان دهه ۱۹۸۰، دوگین همچنان دیدگاه‌های ضدشوروی و ضدکمونیستی رادیکال داشت — حتی، همانطور که خودش تعریف می‌کند، پسر کوچکش را «برای تف کردن روی مجسمه‌های لنین» می‌برد و «از لنینیست‌ها متنفر بود و با دیدن نقل‌قول‌های لنین، حاضر بود آب جوش روی نویسندگانِ استفاده‌کننده از آنها بریزد.»

با این حال، در دوران پرسترویکا، نگرش دوگین نسبت به لنین تغییر کرد، همانطور که نگرش او نسبت به غرب نیز دگرگون شد؛ فرهنگی و زبانی که پیش از این تلاش داشت جذب آن شود. دوگین می‌نویسد «اولین سفرهایم به اروپا به ویژه تأثیرگذار بودند. تصویری که پیش رویم قرار گرفت، به قدری منزجرکننده، منحط و به طرزی عمیقاً توتالیتر و اونترمِنش‌وار (پست‌انسان‌گونه) بود — و این پست‌انسان‌گرایی غربی‌ها، برخلاف شوروی‌ها، منفعل و پوچ‌گرایانه نبود، بلکه پیروزمندانه، خودشیفته و خوش‌بینانه، کامل و تهاجمی بود — که من شروع به بازنگری در نگرش‌ام نسبت به میهن شوروی کردم.»

دوگین نسبت به کودتای اوت ۱۹۹۱نیز واکنشی دوگانه داشت. او پس از دیدن رویدادهای مسکو می‌نویسد که «برای اولین بار فهمیدم که طرفدار اتحاد شوروی هستم، درست در لحظه‌ای که داشت می‌مرد، عاشقش شده بودم.»

پس از شوروی

و در سال ۱۹۹۳، دوگین به گفته خودش، نهایتاً از اپوزیسیون میهن‌پرست سرخورده شد و کمی پس از کودتای پارلمانی، به همراه ادوارد لیمونوف و شاعر و موزیسین یگور لتوف، حزب ناسیونال-بلشویک (NBP) را تأسیس کرد که در تقابل آشتی‌ناپذیر با رئیس‌جمهور وقت بوریس یلتسین (و بعدها پوتین، اما بدون دوگین) قرار داشت و در آن زمان با رادیکالیسم ضدلیبرالی و ضدآمریکایی شناخته می‌شد. در آن زمان، بحث مخالفت با سیستم لیبرال-دمکراتیک یلتسین، گایدار-چوبایس طرفدار آمریکا بود، یعنی چیزی که پوتین اکنون در برابر “نارنجی ها” و “راهپیمایی های مخالفان” با آن مواجه است.

در سال ۱۹۹۸، الکساندر دوگین NBP را ترک کرد. به گفته وی، این جدایی به دلیل اختلافات ایدئولوژیک رخ داد. در آن دوره، موقعیت دوگین واقعاً تغییر کرد. او از سیاست‌های حاشیه‌ای زیرزمینی که هیچ شهرت و پاداش دیگری به همراه نداشت، فاصله گرفت. در سال ۱۹۹۷، دوگین اثر اصلی خود را با عنوان “مبانی ژئوپلیتیک” با پیشگفتار معاون رئیس ستاد کل ارتش، ژنرال نیکولای کلوکوتوف منتشر کرد. سپس این اثر به عنوان کتاب درسی در دانشکده ستاد کل مورد مطالعه قرار گرفت. او همچنین مشاور رئیس دومای دولتی گنادی سلزنف شد و ریاست مرکز کارشناسی ژئوپلیتیک شورای مشورتی کارشناسان در مورد مسائل امنیت ملی را زیر نظر همان رئیس دومای دولتی برعهده داشت.

و با به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین، دوره‌ای کاملاً جدید در فعالیت‌های سیاسی الکساندر دوگین آغاز شد: او در نهایت به موضع وفاداری به حکومت موجود تغییر جهت داد. از اوایل دهه ۲۰۰۰، دوگین شروع به تبلیغ ایده‌های اوراسیاگرایی و محافظه‌کاری کرد و آن‌ها را به عنوان پایگاه ایدئولوژیک برای دولت روسیه پیشنهاد داد. کرملین توجه چندانی به این ایده‌ها نکرد، اما با نویسنده‌شان هم برخوردی نداشت: او خطرناک نبود. دوگین همچنین با طرح «نظریه چهارم سیاسی» که در تقابل با سه ایدئولوژی قرن بیستم -لیبرالیسم، کمونیسم و فاشیسم- قرار می‌گرفت، درباره ایده‌آل بیزانسی قدرت-اتحاد قدرت روحانی و دنیوی- صحبت می‌کرد.

در سال ۲۰۰۸، دوگین به عنوان استاد دانشگاه دولتی مسکو (MGU) منصوب شد و ریاست مرکز مطالعات محافظه‌کارانه، یک سازمان جامعه‌شناختی سراسری که هدف آن توسعه و تثبیت ایدئولوژی محافظه‌کارانه در روسیه بر پایه نیروهای علمی بود را بر عهده گرفت. در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دولتی مسکو، اودر زمینه «جامعه‌شناسی ساختاری»، ‌جامعه‌شناسی قومی، جامعه‌شناسی ژئوپلیتیک و جامعه‌شناسی روابط بین‌الملل تدریس می‌کرد.

پیش از آن، دوگین به عنوان یک ژئوپلیتیسین، از «جنگ پنج‌روزه» روسیه در گرجستان در اوت ۲۰۰۸ حمایت فعال کرد. علاوه بر این، او نه‌تنها از رهبری روسیه و نیروهای مسلح حمایت کرد، بلکه خواستار اشغال تفلیس و برقراری یک رژیم طرفدار روسیه در گرجستان شد. به گفته دوگین، امتناع از چنین تصمیمی یک اشتباه از سوی مقامات روسی بود که ممکن است به تکرار جنگ بین روسیه و گرجستان -که دولت آن به زعم او عروسکی تحت کنترل آمریکاست- منجر شود.

اوراسیاگرای رادیکال

تا این زمان، الکساندر دوگین دیگر رهبر جنبش بین‌المللی اوراسیا بود و برای شرکت در کنفرانس‌های مختلف اوراسیاگرایی به اروپا و حتی آمریکا سفر می‌کرد. در وطن خود، او به عنوان سرپرست دپارتمان جامعه‌شناسی روابط بین‌الملل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دولتی مسکو منصوب شد و به عضویت شورای جهانی مردم روس (World Russian People’s Council) درآمد. او همچنین به‌طور فعال با نشریه «تزارگراد» متعلق به کنستانتین مالوفیف و کانال تلویزیونی «تزارگراد» همکاری می‌کرد که از مواضع راست افراطی، ملی‌گرایانه و سلطنت‌طلبانه سخن می‌گویند. دوگین حتی برای مدتی کوتاه سردبیر این کانال تلویزیونی بود.

با این حال مشکل این بود که در محافل آکادمیک او را به عنوان یک ژئوپلیتیسین و فیلسوف جدی نمی‌گرفتند. دیدگاه‌های دوگین متناقض و تغییرپذیر توصیف شده‌اند. به گفته تیمور پولیانیکوف، فیلسوف، «بسیاری از متخصصانی که به مطالعه نظریات دوگین پرداختند، به این نتیجه رسیدند که جست‌وجوی هرگونه وحدت یا منطق درونی در آن‌ها بی‌فایده است: مجموعه ایدئولوژی‌هایی که دوگین در زمان‌های مختلف برای مخاطبان مختلف مطرح کرده، بیش از حد متنوع و متناقض بوده است.» پارادورن رنگسیماپورن، متخصص اوراسیاگرایی، یک‌بار دوگین را به عنوان «آفتاب‌پرست سیاسی‌ای که ایده‌هایش با محیط سازگار می‌شود» توصیف کرد. سرگئی بلیاکوف، مورخ و منتقد ادبی، نیز ایدئولوژی دوگین را بیشتر یک «جعل اوراسیاگرایی» می‌دید.

در پس‌زمینه الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ و آغاز جنگ در دونباس، موضع دوگین رنگ و بوی رادیکال‌تری گرفت. برای مثال، هنگامی که در پایان ژوئن ۲۰۱۴ گزارش‌هایی مبنی بر اخراج دوگین از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دولتی مسکو منتشر شد، او این تصمیم سادوونیچی رئیس‌ دانشگاه را به توطئه‌های «نازی‌های کیف»، لیبرال‌های روس و مخالفان میهن‌پرستی در حلقه رئیس‌جمهور نسبت داد، و همچنین به عدم مداخله «پوتین قمری» اشاره کرد. او در صفحه فیسبوک خود نوشت:

«از دید من، پوتین یک انسان نیست، پوتین یک مفهوم است، حامل یک عملکرد خاص. در این شخصیت دو وجه وجود دارد – خورشیدی و قمری، سولاری و لونار (احتمالا کنایه از منبع نور و تاریکی). پوتین خورشیدی کسی است که کریمه را ضمیمه کرد، به نزد بزرگان ارتدکس رفت، از مردم روسیه دفاع کرد؛ پوتینی که ما می‌خواهیم. اما پوتین قمری هم وجود دارد – سایه‌ای که به مصالحه تن می‌دهد، به گاز فکر می‌کند، فرزندان اسلاویانک را خیانت می‌کند؛ این پوتین به مراتب کمتر قابل تحسین است.» دوگین توضیح داد که نبردی بین پوتین خورشیدی و پوتین قمری در درون یک فرد جریان دارد: «در این مورد، جنبه تاریک پیروز شد.» به هر حال، کرملین در این مورد سکوت اختیار کرد.

در سال ۲۰۱۴، سخنان دوگین در مورد کریمه و دونباس برای مقامات روسیه هماهنگ‌تر و مهم‌تر از برخی حملات عجیب این فیلسوف بود. نشریه آمریکایی «فارن پالیسی» در آن زمان، دوگین را در فهرست ۱۰۰ «اندیشمند جهانی» معاصر در دسته‌بندی «تحریک‌کنندگان» قرار داد. علاوه بر این، به دلیل حمایت از جنگ در اوکراین و الحاق کریمه، دوگین از همان زمان تحت تحریم اتحادیه اروپا، کانادا و ایالات متحده قرار گرفت. ماشا گسن، روزنامه‌نگار و نویسنده، خاطرنشان کرد که در سال ۲۰۱۴، دوگین بیش از هر زمان دیگری برای کرملین مفید بود: «در آن لحظه، پوتین به معنای واقعی کلمه با واژگان دوگین سخن می‌گفت… و به نظر می‌رسد این روند ادامه خواهد یافت – دوره‌هایی از طغیان یا اوج هیجانات ایدئولوژیک پیش خواهد آمد که در آنها پوتین نیازمند ابزارهای کلامی در دسترس خواهد بود. دوگین همه‌توان خود را به کار بست تا همواره «در دسترس» باشد، و در نتیجه، ابزارهای کلامی او مورد استفاده قرار گرفتند، و سپس تا طغیان ایدئولوژیک بعدی به حال خود رها شدند.»

طغیان ایدئولوژیک بعدی، ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ رخ داد. دوگین نه‌تنها از تهاجم تمام‌عیار ارتش روسیه به اوکراین حمایت کرد، بلکه این رویداد را تقدیس کرد و آن را بخشی از “جنگ بزرگ تمدنی” علیه غرب دانست. امروز، برای دوگین فقط ولادیمیر پوتینِ خورشیدی وجود دارد، بدون هیچ جنبه تاریک و ماه‌گرفتگی.نویسنده‌ی سخنرانی‌های ژئوپلیتیک، این تهاجم را با این استدلال توجیه کرد که اوکراین، که از «نازی‌ها» پر شده بود، قصد داشت اول حمله کند.

شش ماه بعد، دختر ۳۰ ساله دوگین که همچون پدرش حامی ارزش‌های کرملین و روزنامه‌نگار «تزارگراد» بود، و مانند پدرش تحت تحریم‌های شخصی ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند قرار داشت، در یک انفجار تروریستی کشته شد. کرملین از این تراژدی شخصی بهره برداری کرد. پوتین به دوگین تسلیت گفت و داریا را به عنوان یک «خادم میهن» توصیف کرد که «صادقانه به مردم و میهن خدمت کرد». اما این فقط یک لفاظی سیاسی بود. دوگین، علیرغم تمام حمایت‌هایش از پوتین، هرگز به حلقه نزدیکان پوتین راه نیافت.

 لینک کوتاهhttps://www.iras.ir/?p=12133

 

 

روح ماندگار: تأثیرات ایوان ایلین بر منظومه فکری اندیشمندان روسیه مدرن

چکیده

گزارش حاضر تأثیر پایدار ایوان الکساندرویچ ایلین، فیلسوف برجسته مهاجر روسی، بر منظومه فکری اندیشمندان روسیه مدرن و به طور خاص، بر ساختار زیربنایی نظام سیاسی روسیه را بررسی می کند. ایوان الکساندرویچ ایلین، فیلسوف و نویسنده روسی، تأثیر شایان توجهی بر آگاهی سیاسی روسیه، به ویژه در دوران پس از فروپاشی شوروی داشته است. ایده‌های او، علی‌رغم خاستگاهش در نیمه اول قرن بیستم، بار دیگر با واقعیت‌های سیاسی مدرن مرتبط هستند و بر دیدگاه‌ سیاستمداران روسیه از جمله ولادیمیر پوتین تأثیر می‌گذارند. ایلین مفهوم یک دولت قوی را به عنوان یک مرجع اخلاقی ترویج کرد و بر اهمیت وحدت ملی بر اساس سنت‌های تاریخی تأکید داشت. او با لیبرالیسم و سوسیالیسم مخالف بود و آنها را برای فرهنگ روسیه مخرب می دانست. در این پژوهش مولفه‌های اصلی فلسفه ایلین مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و منشأ آن‌ها در زمینه تاریخی و همچنین تجربیات شخصی وی بررسی می شود. با تمرکز بر گرایش‌های ملی‌گرایانه، چگونگی تعریف ایده‌های ایلین به عنوان نقشه راه اقدامات سیاسی معاصر روسیه، به‌ویژه در عصر ولادمیر پوتین، و بدین ترتیب جهان‌بینی قسمت اعظمی از اندیشمندان روسیه واکاوی میشود.

مقدمه

ایوان ایلین (۱۸۸۳-۱۹۵۴)، فیلسوف روسی در تبعید پس از انقلاب بلشویکی، مجموعه فکری پیچیده و بحث برانگیزی را ایجاد کرد که بر هویت ملی، معنویت و نیاز به یک دولت متمرکز استوار بود. در حالی که ایلین به دلیل جانبداری از موسولینی و هیتلر در دهه ۱۹۳۰ (بعداً در مورد هیتلر عقب نشینی کرد) [۱]، در غرب تا حد زیادی به عنوان یک طرفدار فاشیست نادیده گرفته شد، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و در دوره روسیه مدرن به صورت کامل احیا شد. آثار او که اغلب یک برند منحصر به فرد از میهن پرستی محافظه کار را ترویج می کند، مخاطبان وفاداری به ویژه در میان بخش‌هایی از نخبگان روشنفکر و در محافل سیاسی حاکم پیدا کرده است. هدف این تحقیق تشریح ایده های اصلی ایلین و ارزیابی تأثیر آنها بر چشم انداز سیاسی و فکری حال حاضر در روسیه می‌باشد.

مبانی اصلی اندیشه ایلین:

فلسفه ایلین را می توان با اصول کلیدی زیر تبیین کرد:

·                     مسیحیت روسی و هویت ملی: در اندیشه ایلین، ایده پیشتازی معنوی و فرهنگی منحصر به فرد روسیه پیش از هر عنوان دیگری در اولویت قرار دارد. او معتقد بود روسیه دارای یک “ایده روسی[۲] متمایز است که ریشه در مسیحیت ارتدوکس و یک حس قوی از هویت جمعی (سوبورنوست[۳]) دارد. او استدلال کرد که رنج تاریخی روسیه به آن اقتدار اخلاقی و مسئولیتی بخشیده است تا جهان را به سمت تجدید روحی سوق دهد و آن را از غرب مادی‌گرا و منحط متمایز نماید.

·                     دولت ارگانیک و رهبری اقتدارگرا: ایلین از یک دولت متمرکز و قوی، به رهبری یک رهبر کاریزماتیک که مظهر “روح روسی[۴] است، دفاع می کرد. او به شدت با دموکراسی به سبک غربی مخالفت کرد و آن را ذاتاً معیوب، آشفته و مستعد دستکاری منافع خارجی می دانست. او معتقد بود که روسیه برای غلبه بر اختلافات داخلی و تحقق بخشیدن به سرنوشت ملی خود به یک دیکتاتوری خلاق، به معنای یک اقتدارگرایی خیرخواهانه نیاز دارد. به گفته ایلین، رهبر باید بر اساس اصول معنوی هدایت شود و در خدمت منافع بلندمدت ملت باشد، حتی اگر این امر مستلزم محدود کردن آزادی‌های فردی باشد.

·                     رد قانون گرایی و تأکید بر اصول معنوی: ایلین از تأکید غرب بر رویه‌های قانونی رسمی انتقاد کرد و بر اولویت داشتن قانون معنوی که ریشه در ارزش های سنتی و اصول دینی دارد، استدلال کرد. او معتقد بود که قانون گرایی سفت و سخت می‌تواند خلاقیت را خفه کند و مانع از تعقیب اهداف ملی شود. رهبر، با هدایت شهود و قطب‌نمای اخلاقی خود، باید قدرت عمل قاطعانه را داشته باشد، حتی اگر به معنای دور زدن محدودیت‌های قانونی باشد.

·                     نقد انحطاط غربی: ایلین غرب را گرفتار نسبی گرایی اخلاقی، فردگرایی افسارگسیخته و جستجوی فرساینده ثروت مادی می‌دید. او نسبت به پذیرش کورکورانه ارزش‌ها و نهادهای غربی هشدار داد و استدلال کرد که این ارزش‌ها هویت فرهنگی منحصر به فرد و قدرت معنوی روسیه را تضعیف می‌کنند. او خواستار یک رنسانس معنوی مبتنی بر ارزش‌های سنتی روسیه و رد آنچه به‌عنوان گرایش‌های نیهیلیستی غرب می‌دانست، شد.

·                     توجیه زور و خشونت: اگر چه فلسفه ایلین اغلب به صورت معنوی بیان می شود، می تواند به عنوان توجیه استفاده از زور و حتی خشونت در خدمت به ملت تفسیر شود. او معتقد بود که برای دفاع از منافع روسیه، چه در داخل و چه در خارج، یک کشور قوی ضروری است و گاهی برای بقا و عظمت ملی، اقدام قاطع، حتی اگر از دیدگاه غرب از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار بگیرد، ضروری است.

تأثیر تجربیات بر افکار ایلین:

نقش مراحل مختلف زندگی بر نظام فکری ایلین انکارپذیر نیست و تجربیات شخصی ایلین عمیقاً دیدگاه فلسفی او را شکل داده است. ایلین، فیلسوفی که اندیشه وی متاثر از جنگ و انقلاب بوده است، در مورد اینکه چه زمانی استفاده از زور اشکالی ندارد، بسیار فکر کرد. او در سال ۱۹۲۵ کتابی با عنوان «مقاومت در برابر شر به زور» [۲] نوشت، که در آن استدلال کرد که برای مبارزه با بلشویک‌ها به خشونت نیاز است، که باعث اختلافات زیادی در بین روس‌های مهاجری شد که بر خلاف ایده مقاومت در برابر شر، کشور را ترک کرده بودند. حتی قبل از آن، در مقاله‌ای به نام «تضاد اخلاقی اساسی جنگ» [۳]، او در مورد این صحبت کرد که چگونه گاهی اوقات باید از زور برای متوقف کردن شر استفاده کرد، حتی اگر به نظر اشتباه باشد. اعتقادات دینی ایلین، به ویژه در سال‌های پایانی زندگی‌اش، بر مسیحیت ارتدوکس متمرکز بود، همانطور که در اثر اصلی او، بدیهیات تجربه دینی (۱۹۵۳) [۴]، که از سال ۱۹۱۹ نگارش آن آغاز گردید، دیده می‌شود. این کتاب معنویت را با استخراج از سنت‌های مسیحی و سایر ادیان مانند هندوئیسم و ​​بودیسم بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که مسیحیت معنوی جهانی ارتدکس چگونه برآورده می‌شود. ایلین نوعی هماهنگی را بین ایمان مسیحی و معنویت عمومی انسان می‌دید [۵]، حتی شخصیت‌هایی مانند سقراط را مسیحی اولیه می‌دید. او این ایده را به دیدگاه‌های سیاسی خود تعمیم داد و در کتاب «درباره جوهر آگاهی حقوقی» [۶] استدلال کرد که قانون و ملکوت خدا در هم تنیده شده‌اند و دولت باید عناصر معنوی و اجتماعی را در هم ادغام کند و میهن‌پرستی و ایمان یک کل واحد را تشکیل می‌دهند.

·                     اوایل زندگی و تربیت مذهبی: ایلین در خانواده ای با پیوندهای قوی با کلیسای ارتدکس روسیه به دنیا آمد، تربیت عمیق مذهبی دریافت کرد و حس قوی هویت ملی و اعتقاد به رسالت معنوی روسیه را در او القا کرد.

·                     انقلاب روسیه و تبعید: به راستی انقلاب بلشویکی و تبعید متعاقب او تجربیاتی متحول کننده بود. او از نزدیک شاهد فروپاشی نظم قدیمی و ظهور آن چیزی بود که از نظر او ایدئولوژی بی خدا و ویرانگر بود. این تجربه آسیب زا اعتقاد او را به نیاز به یک رهبری قوی و معنوی برای محافظت از روسیه در برابر تهدیدات داخلی و خارجی مستحکم کرد.

·                     مشاهده فاشیسم در اروپا: مشاهدات او از فاشیسم در ایتالیا و آلمان، در حالی که در ابتدا از جنبه های خاصی (به ویژه در مورد اتحاد و قدرت ملی) مثبت بود، در نهایت باعث شد تا از مظاهر افراط در ایدئولوژی نازی فاصله بگیرد. با این حال، تحسین اولیه او از رژیم های اقتدارگرا، اعتقاد او را به نیاز به یک دولت قوی و متمرکز تقویت کرد.

·                     انزوای فکری: تبعید او در اروپا حس انزوا را ایجاد کرد و به میل او برای تعریف و دفاع از هویت منحصر به‌ فرد روسی در برابر آنچه به‌ عنوان دنیای غرب متخاصم و سوءتفاهم می‌دید، دامن زد. این انزوا تا حدی به تشدید احساسات ملی گرایانه و ضد غربی او کمک کرده است.

تأثیر ایلین بر نظام اندیشه سیاسی روسیه مدرن:

آثار ایلین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در روسیه تجدید حیات چشمگیری را تجربه کردند. این احیا با دوره ای از احیای روحیه ملی، سرخوردگی از دموکراسی به سبک غربی و تاکید دوباره بر هویت ملی روسیه مصادف شد. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ایده های ایلین در روسیه در میان کسانی که می خواهند مسیحیت ارتدوکس را به عنوان بخشی کلیدی از هویت روسی بازگردانند و ارتباط بین کلیسا و دولت را تقویت کنند، رایج شده است. تمرکز ایلین بر یک ارتدوکس خاص مبتنی بر مدل روسی بود که با بازتعریف مبانی آن  در روسیه مدرن در سال ۲۰۰۵ برجسته شد. امروزه، ملی‌گرایان روس و کسانی که طرفدار یک دولت متمرکز و قوی هستند، میهن‌پرستی ایلین را تحسین می‌کنند.

·                     هم‌طنین با روشنفکران محافظه کار: ایده های ایلین با بخشی از نخبگان روشنفکر روسیه که به دنبال بازتعریف هویت ملی روسیه و جایگاه آن در جهان بودند، طنین انداز شد. تاکید او بر ارزش‌های سنتی، تجدید روحی و رهبری قوی، چارچوبی برای نقد نفوذ غرب و ترویج مسیر توسعه مشخص روسی فراهم کرد

·                     الهامات بر ولادمیر پوتین: ولادمیر پوتین علناً ایلین را به عنوان یکی از فیلسوفان مورد علاقه خود پذیرفته است. ریاست جمهوی روسیه در سخنرانی ها از ایلین نقل قول کرده و مطالعه آثار او را در دانشگاه های روسیه ترویج داده است [۱]. نظام فکری پوتین الهامات بسیاری از ایده های ایلین در تصمیم سازی داشته است.

·                     ترویج ناسیونالیسم روسی: تاکید ایلین بر مسیحیت و هویت ملی روسیه برای تقویت برنامه ملی پوتین استفاده شده است. پوتین با الهام گیری از اندیشه ایلین روایتی از روسیه را به عنوان یک قدرت بزرگ با مأموریت معنوی و فرهنگی منحصر به فرد ترویج داده است و سیاست خارجی قاطعانه و تلاش هایش برای بازگرداندن نفوذ روسیه در جهان را دنبال می‌کند[۷] که مظاهر آن در طرح هایی مانند “دنیای روسی[۵] قابل توجه است.

·                     جهت‌گیری ضدغربی: نقد ایلین از انحطاط غربی در شکل دادن به جهت گیری ضدغربی نظام سیاسی روسیه نقش بسزایی داشته است. کرملین غرب را از نظر اخلاقی فاسد، از نظر فرهنگی ورشکسته وعاملی برای تضعیف حاکمیت ملی روسیه نشان داده است. این روایت برای جلب حمایت از نظام سیاسی و شفاف سازی موضع تقابلی آن با غرب استفاده شده است.

نمونه هایی از تأثیر ایلین در جهت گیری‌های سیاسی روسیه مدرن:

ایلین به نوعی منبع ایدئولوژیک برای کسانی تبدیل شده است که در چارچوب تغییرات و چالش های جهانی که روسیه در قرن بیست و یکم با آن مواجه است، برای ثبات و وحدت تلاش می کنند که آثار این الهام گیری در برخی مصادیق  جهت‌گیری‌های ‌سیاسی روسیه مدرن مشهود می‌باشد.

·                     الحاق کریمه: تعریف مفهوم دفاع از حوزه‌های طبیعی تحت نفوذ روسیه و نیاز به حفاظت از تمامی اقلیت‌های روس زبان در خارج از کشور، معنا بخشیدن به الحاق کریمه و دفاع از حاکمیت سرزمینی در جمهوری های مستقل واقع در همسایگی اوکراین بخشی از دیدگاه نظام سیاسی روسیه است که ریشه های آن به اندیشه ایوان ایلین برمی‌گردد.

·                     مفهوم دموکراسی مستقل: این مفهوم به عنوان یک عامل موثر در جهت مشروعیت بخشی به مدل حکمرانی روسیه مدرن، متاثر از ایده رد دموکراسی به سبک غربی توسط ایلین و حمایت او از سیستم حکومتی است که ریشه در سنت ها و ارزش های روسیه دارد.

·                     تأکید بر ارزش‌های سنتی: ترویج ارزش‌های سنتی دولت روسیه، مانند میهن‌پرستی، ارزش‌های خانوادگی و ایمان مذهبی، مستقیماً از فلسفه ایلین الهام گرفته است[۷]. این ارزش ها به عنوان سنگری در برابر انحطاط غربی و منبع وحدت ملی معرفی می شوند.

نتیجه گیری

اندیشه ایوان ایلین تأثیر قابل توجهی بر ذهنیت اندیشمندان روسیه مدرن و ایدئولوژی سیاسی نظام سیاسی روسیه داشته است. تأکید او بر هویت ملی روسیه، رهبری قوی و انتقاد از انحطاط غربی، چارچوبی فلسفی برای معنا بخشیدن به بازتعریف هویت ملی روس، ترویج ناسیونالیسم و ​​دنبال کردن یک سیاست خارجی تقابلی فراهم کرده است. درک میراث ماندگار فلسفه ایلین برای درک فضای سیاسی کنونی روسیه و رابطه آن با جهان بسیار مهم است. در حالی که کتاب او در مورد مقاومت در برابر شیطان با زور باعث بحث و جدل برای توجیه خشونت علیه دشمنان شناخته شده شد، فلسفه گسترده‌تر او، از جمله آثاری مانند بدیهیات تجربه دینی، دیدگاهی از روسیه به عنوان ملتی از لحاظ معنوی متمایز ارائه کرد که مقصد آن عظمت است و چارچوبی برای انتقاد از نفوذ غربی و هدف ملی ارائه می‌دهد. روح ایلین همچنان چشم انداز فکری و سیاسی روسیه مدرن را تحت الشعاع قرار می‌‌دهد و تلاش برای درک عمیق‌تر از اندیشه وی دریچه‌های تازه‌ای را از فهم انگاره‌های ذهنی هویت روس و به دنبال آن فهم نظام تصمیم سازی در روسیه می‌گشاید. منظومه فکری ایلین توسط بخش‌هایی از روشنفکران روسیه و مهم‌تر از آن توسط ولادمیر پوتین اتخاذ شده است. فراخوان ایلین برای یک رهبر قوی و بدبینی او نسبت به دموکراسی به سبک غربی برای مشروعیت بخشی به سیاستهای دولت اقتدارگرا و ترویج یک برنامه ملی گرایی استفاده شده است. روح ماندگار ایده های ایلین به عنوان یک مدافع سرسخت استثناگرایی روسیه و طرفدار قدرت دولتی قوی همچنان به شکل دادن به چشم انداز فکری روسیه مدرن ادامه داشته و بر بحث‌ها در مورد هویت ملی، حکومت سیاسی و نقش روسیه در عرصه سیاست جهانی تأثیر می‌گذارد.

[۲] ایده روسی مفهومی است که به کمک آن، با پیروی از فیلسوفان قرن ۱۹ و ۲۰ ، می توان مجموعه کاملی از موضوعات و مسائل، جریان ها و گرایش های ایدئولوژیک  و همچنین بحث هایی که تا حد زیادی تصویر توسعه فرهنگ روسیه و به ویژه فلسفه آنان را تعیین می‌کنند را متحد کرد. در پایان هزاره دوم نیز موج جدیدی از علاقه به مناقشات گذشته و متفکران برجسته ای که در آن شرکت داشتند، وجود داشت. دلیل اصلی این علاقه را می‌توان در مضامین و دغدغه‌های مشابهی یافت باعث نگرانی روس ها و همه کسانی شده است که به سرنوشت روسیه اهمیت می دهند.

[۳] سوبورنوست مفهومی در فلسفه دینی روسیه است، به معنای وحدت روحانی آزاد مردم هم در زندگی کلیسا و هم در جامعه سکولار، به معنای ارتباط در برادری و عشق. این اصطلاح در زبان ها ی دیگر مشابه ندارد. ظاهراً اولین کسی که این مفهوم را به معنای امروزی آن وارد زبان روسی کرد سامارین در سال ۱۸۶۳ است که می توان آن را به عنوان بخشی از ذهنیت روسی دانست.

[۴] در آگاهی عمومی، این مفهوم اغلب با عنوان گستردهای در مورد ماهیت و هویت روسیه صحبت می کند. با استفاده از مفهوم روح روسی، سعی بر این است تا حد و مرزهای شخصیت روسی تعریف شود: جسارت بی حد و حصر، صداقت، سازش ناپذیری، حداکثر گرایی اخلاقی “همه یا هیچ”، جامعه پذیری ، مهمان نوازی، خود انگیختگی، غلبه قلب بر عقل، تمایل به مالیخولیا و بی اعتنایی به امور بی ارزش. اندیشمندان روسی مفهوم روح ملی را از مکتب رمانتیسیسم آلمانی وام گرفتند. این امر در آثار آن دسته از متفکران روسی که خود را با سنت مسلط عقل گرایانه مخالفت کردند، منعکس شد. نماد روح روسی بر “عظمت معنوی ویژه روس ها و روسیه ” بر اساس “عنصر عرفانی” تعریف نشده ای تأکید می کند که از اعماق”روح روسی” پرده برمی‌دارد.

[۵] از اوایل دهه ۱۹۹۰ ، “دنیای روسی” اغلب به عنوان یک ایده فرهنگی و تاریخی از یک جامعه بین المللی ، بین ایالتی و بین قاره ای با هدف متحد کردن ملت روس زبان پراکنده تفسیر شده است. دنیای روسی اصطلاحی است که در توضیح یک منظومه فرهنگی، تمدنی، ژئوپلیتیکی و مذهبی به کار میرود که بر اتحاد جمعیت های روسی زبان در سراسر جهان دلالت دارد. در عین حال، مفهوم “دنیای روسی ” تفسیر یا تعریف قانونی روشنی ندارد. برخی از محققان، مانند مارلن لاروئل، آن را به عنوان اصطلاحی بدون تفسیر خاص تعریف میکنند که به نخبگان سیاسی اجازه میدهد تا معنایی را که در یک موقعیت خاص مفید است به آن اختصاص دهند .

منابع:

 

[۱] E. Fedorov, “The case of Ivan Ilyin: what students of the Russian State University for the Humanities are protesting against,” Topwar, 20 4 2024. [Online]. Available: https://en.topwar.ru/240721-delo-ivana-ilina-protiv-chego-protestujut-studenty-rggu.html.
[
۲] И.А.Ильина, О СОПРОТИВЛЕНИИ ЗЛУ СИЛОЙ, Берлин, ۱۹۲۵٫
[
۳] И. И.А., «Основное нравственное противоречие войны Вопросы философии и психологии, № ۱۲۵, pp. 797-826, 1914.
[
۴] И. Ильин, Аксиомы религиозного опыта, Академический проект, ۱۹۵۳٫
[
۵] P. Valliere, “IVAN ILYIN: PHILOSOPHER OF LAW, FORCE, AND FAITH,” in LAW AND THE CHRISTIAN TRADITION IN MODERN RUSSIA, Routledge, 2022.
[
۶] И. Л. Ильин, О СУЩНОСТИ ПРАВОСОЗНАНИЯ, Москва: Рарогъ, ۱۹۹۳, pp. 1-237.
[
۷] Е. И.И., «Национальная культура как основа государственного устройства в философии И.А. Ильина и в традиции русского либерализма Культурологический журнал, № ۴, pp. 1-18, 2015.
[
۸] З. Ю.А., «МЕТАФИЗИКА РУССКОЙ ИДЕИ И.А.ИЛЬИНА В КОНТЕКСТЕ СОВРЕМЕННОГО Культурологический журнал, № ۲۲, pp. 1-14, 2015.

 لینک کوتاهhttps://www.iras.ir/?p=12117

 

 

 

 



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت