ستیز ؛ چپ گرایان و راست گرایان:

چالش‌های هوش مصنوعی؛ در رنج امروز و درد فردای کارگران و کارمندان

 

– کوروش طاهرنسب

اخبار روز :  در سایه کارخانه‌های پرکار و صفحات نمایش سوسو زننده، طبقه کارگر درزهای جهان را می‌دوزد، دستان اش از کار پینه بسته و رویاهای اش در گذر زمان فرسوده شده است.  گوئی در اینجا فریاد احمد شاملو طنین‌انداز است: «ما آهنگ چکش هستیم که در غرش ماشین غرق شده‌ایم»، با این حال کارگران امروزی – بسته‌بندان انبار، رانندگان خودروهای کار سیار، پرستاران – با هیولای جدیدی روبرو هستند: نگاه سرد اتوماسیون و چنگال تنگ‌تر بی‌ثباتی. عرق آنها امپراتوری‌ها را تغذیه می‌کند، اما، الگوریتم‌ها، ارزش کار و خود آنها را به ارواحی در عصر دیجیتال تبدیل می‌کنند. خواسته یا ناخواسته، مرثیه فروغ فرخزاد طنین‌انداز است: «دستان ما تار و پود بندگی را نخ به نخ خاموش می‌بافند.» .زمان حال یک بوته آزمایش است – دستمزدها راکد اند، اتحادیه‌ها متزلزل هستند و بحران‌های اقلیمی ،مزارع و ریخته‌گری‌ها را که در آنها زحمت می‌کشند تهدید می‌کند. با این حال، در این بوته آزمایش، مقاومت می‌سوزد. طبقه کارگر یکپارچه ناامیدی نیست؛ بلکه موزاییکی از مقاومت است، از معلمان اعتصابی گرفته تا کارگران مهاجری که در غروب زمزمه شورش می‌کنند. «شهر شانه‌های بزرگ» کارل سندبرگ، در همبستگی آنها دوباره برمی‌خیزد، صدای آنها همصدایی علیه حذف است. آینده در نوسان است: آیا فناوری رهایی می‌بخشد یا به بردگی می‌کشد؟ آیا انقلاب‌های سبز باعث تعالی می‌شوند یا آواره می‌کنند؟ یک کارگر-شاعر مدرن با جسارت تصور برابری می‌خواند: «رویاهای ما بلندتر از برج‌ها هستند». چالش از ماست – تقویت آواز آنها، ساختن جهانی که در آن نبض کارگران آزاد و بدون شکستن وزن زنجیرهای فردا بتپد.

گشودن پرده ای از رنج و پیروزی: روابط کارگر و کارفرما از انقلاب صنعتی تا امروز

انقلاب صنعتی (حدود ۱۷۶۰-۱۸۴۰) جرقه یک تغییر لرزه‌ای در کار انسانی را زد و کارخانه‌هایی را به وجود آورد که مانند جانوران آهنین غریدند و شهرهایی که با عرق طبقه کارگر متورم شدند. کارگران، که زمانی صنعتگر یا دهقان بودند، به چرخ‌دنده‌هایی در دنیای مکانیزه تبدیل شدند و زندگی‌شان توسط کارفرمایانی که شلاق سرمایه را به دست داشتند، دیکته می‌شد. چارلز دیکنز، در کتاب «دوران سخت»، تابلوی تیره و تار این دوران را ترسیم کرد: «آنها دست‌هایی بودند، نه قلب‌هایی که کوره حرص و طمع کوک‌تاون را تغذیه می‌کردند.» کارفرمایان، که اغلب صاحبان کارخانه یا اشراف صنعتی بودند، ساعات طاقت‌فرسایی – ۱۲ تا ۱۶ ساعت – را در شرایط خطرناک اعمال می‌کردند، و کودکان کار و زنان در کنار مردان برای دستمزدهای ناچیز کار می‌کردند. روابط به شدت سلسله مراتبی بود؛ کارگران یکبار مصرف بودند، اعتراضات آنها با تعطیلی کارخانه یا خشونت روبرو می‌شد. شورش‌های لودیت (۱۸۱۱-۱۸۱۶)، که در آن بافندگان ماشین‌ها را خرد می‌کردند و معیشت آنها را می‌دزدیدند، نمادی از این درگیری اولیه بود – فریادی علیه غیرانسانی شدن، نه پیشرفت. با این حال، از دل این بوته آزمایش، همبستگی جرقه زد. اوایل قرن نوزدهم، تشکیل اتحادیه‌های کارگری توسط کارگران، علیرغم ممنوعیت‌های قانونی، و انجمن‌های کمک متقابل برای محافظت در برابر بیماری یا بیکاری جنبش طبقه کارگر را مجهز به  اتحاد و همبستگی بیشتری کرد. جنبش چارتیست‌ها (۱۸۳۸-۱۸۵۷) در بریتانیا خواستار صدای سیاسی بود و مبارزه کارگران را به عنوان نبردی برای کرامت تفسیر می‌کرد: «ما رگ و پی امپراتوری هستیم، اما صدایمان با جوهر و آهن خاموش می‌شود»، کارفرمایان، از ترس ناآرامی، بین سرکوب – استفاده از شبه‌نظامیان برای سرکوب اعتصابات – و پدرسالاری، با ارائه مسکن شرکتی یا رفاه ناچیز، در نوسان بودند. این رقص ناآرام، دوران را تعریف می‌کرد، و اصلاحات قانونی مانند قوانین کارخانه (۱۸۳۳-۱۸۷۸) به عنوان پیروزی‌های سخت به دست آمده، کار کودکان را مهار و ساعات کار را محدود می‌کرد، هرچند اغلب با لابی‌گری کارفرمایان تضعیف می‌شد.

اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با گسترش صنعتی شدن در سطح جهان، این درگیری عمیق‌تر شد. سایه کارل مارکس پدیدار شد و روابط کارگر و کارفرما را به عنوان جنگ طبقاتی ترسیم کرد. در اروپا و آمریکا، اعتصابات آغاز شد – ماجرای -هی‌مارکت- در سال ۱۸۸۶ در شیکاگو، جایی که کارگران خواستار هشت ساعت کار در روز بودند. اما، با وحشیگری پلیس روبرو شدند. برای توصیف آن دوران، اشعار مارکسیستی احمد شاملو، شور و شوق این دوران را به تصویر می‌کشد: “چکش از آهن می‌خواند، اما آوازش در غرش کارخانه غرق می‌شود.” کارفرمایان، که صاحبان شرکت‌های بزرگ بودند، قدرت انحصاری را در دست داشتند و چهره‌هایی مانند جان دی. راکفلر اتحادیه‌ها را از طریق لیست‌های سیاه و اراذل و اوباش اجیر شده در هم می‌شکستند. با این حال، مقاومت کارگران می‌درخشید: ظهور احزاب سوسیالیست و کارگری، مانند حزب سوسیال دموکرات آلمان، و انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، هرچند ناقص، نشان از نفوذ سیاسی رو به رشد کارگران داشت. چانه‌زنی جمعی رواج پیدا کرد و در اوایل قرن بیستم، برخی از کارفرمایان “مدیریت علمی” (تیلوریسم) را پذیرفتند و نوید کارایی را می‌دادند، اما اغلب با کاهش آنها به حرکات زمان‌بندی شده، بیگانگی کارگران را تشدید می‌کردند.

اواسط قرن بیستم، آتش‌بس شکننده‌ای را در بخش‌هایی از غرب رقم زد. رفاه پس از جنگ جهانی دوم و سیاست‌های  مالی و اقتصادی کینزی، یک قرارداد اجتماعی را به وجود آورد: اتحادیه‌ها شکوفا شدند، دستمزدها افزایش یافت و دولت‌های رفاه، زندگی کارگران را بهبود بخشیدند. در ایالات متحده، قانون واگنر ۱۹۳۵، چانه‌زنی جمعی را تقویت کرد، در حالی که سوسیال دموکراسی‌های اروپا حمایت‌های قوی ارائه می‌دادند. روابط با کارفرمایان، تحت فشار اتحادیه‌های قوی و افکار عمومی، به جای دیکته کردن، مذاکره را جایگزین کرد و نرم‌تر شد. شیکاگوی کارل سندبرگ، غرور طبقه کارگر این دوران را جشن گرفت: «شهری طوفانی، خشن و پر سر و صدا، با شانه‌های بزرگ». اما، همزمان این عصر طلایی ناهموار بود – کارگران جنوب جهان، مانند کارگران نفت ایران، تحت استثمار بریتانیا، با ظلم و ستم دوران استعمار روبرو شدند، اعتصابات آنها (به عنوان مثال، اعتراضات آبادان در سال ۱۹۲۹) با دخالت نیروی امپریالیستی روبرو شد. حتی در غرب، زنان و اقلیت‌ها اغلب به حاشیه رانده شدند و کار آنها کم‌ارزش تلقی شد.

اواخر قرن بیستم این آتش‌بس را در هم شکست. نئولیبرالیسم، که مارگارت تاچر و دونالد ریگان منادی آن بودند، اتحادیه‌ها را منحل کرد، صنایع را مقررات‌زدایی و تولید را جهانی کرد. صاحبان صنایع و کارخانه‌ها، برای تولید ارزان تر و بهره کشی بیشتر  به کشورهای با دستمزد پایین  نقل مکان کردند. تا جائی که کارگران غربی را بیکار یا در شرایط ناپایدار قرار دادند. در کشورهای جنوب جهان، کارگاه‌های تولیدی با بهره‌کشی کارفرمایان از مقررات سهل‌انگارانه افزایش یافت. برای یک نمونه: فروپاشی رانا پلازا در بنگلادش، در سال ۲۰۱۳ منجر به کشته شدن ۱۱۳۴ کارگر پوشاک شد. روابط نامتوازن شد: کارفرمایان، و صاحبان سرمایه در شرکت های چند ملیتی ادغام شدند و قدرت بی‌سابقه‌ای را به دست آوردند. تا جائی که از برون‌سپاری و اتوماسیون برای از بین بردن امنیت شغلی کارگران و کارمندان استفاده کردند. مرثیه فروغ فرخزاد در اینجا طنین‌انداز می‌شود: «دستان ما تار و پود بردگی را، نخ به نخ خاموش، می‌بافند.» کارگران – از طریق جنبش‌های کارگری جهانی مانند کمپین‌های ضد کارگاه‌های تولیدی در دهه ۱۹۹۰ – مبارزه کردند، اما پیروزی‌ها در برابر تحرک سرمایه اندک بود. امروزه، روابط کارگر و کارفرما پارادوکسی از چندپارگی و پتانسیل است. اقتصاد گیگ، که توسط اوبر یا آمازون تجسم یافته است، کارگران را به عنوان “پیمانکاران مستقل” معرفی می‌کند که از مزایا یا قدرت چانه‌زنی محروم هستند. الگوریتم‌ها نظارت و انضباط را برقرار می‌کنند و استبداد مکانیکی دیکنز را در پوشش دیجیتال تکرار می‌کنند. کار ناپایدار – قراردادهای صفر ساعته، مشاغل موقت – میلیون‌ها نفر را تعریف می‌کند، و ۶۰٪ از کارگران جهان در مشاغل غیررسمی هستند (ILO، ۲۰۲۳). با این حال، همبستگی‌های جدیدی پدیدار می‌شوند: اعتصابات انبارهای آمازون در سال ۲۰۲۱، تجمعات کارگران گیگ در هند و فعالیت‌های کارگری متمرکز بر آب و هوا، نشان دهنده مقاومت است. یک کارگر-شاعر مدرن ممکن است بخواند: “رویاهای ما بلندتر از برج‌ها هستند”، که نشان‌دهنده مقاومت در برابر سایه هوش مصنوعی و فروپاشی زیست‌محیطی است. کارفرمایان، که با کمبود نیروی کار و نظارت عمومی روبرو هستند، امتیازاتی – کار از راه دور، تعهدات ESG – را آزمایش می‌کنند، اما اغلب به عنوان روابط عمومی، نه تغییر ساختاری.آینده در نوسان است. اتوماسیون می‌تواند میلیون‌ها نفر را جابجا یا نیروی کار را آزاد کند، اگر با درآمد پایه جهانی همراه شود. گذارهای اقلیمی، «گذارهای عادلانه» را برای کارگران صنایع سوخت فسیلی می‌طلبد. روابط به قدرت وابسته است: آیا کارگران از طریق اتحادیه‌های جهانی یا سازماندهی دیجیتال، دوباره عاملیت خود را به دست خواهند آورد، یا تسلط کارفرمایان که مبتنی بر فناوری است، عمیق‌تر خواهد شد؟ نبرد همچنان ادامه دارد، همانطور که ابوالقاسم لاهوتی ، شاعر متعلق به طبقه کارگر، هنوز ما را به ساختن جهانی که در آن نبض کار آزادانه می‌تپد، ترغیب می‌کند:

من کارگرم، کارگری دین من است
دنیا، وطن است و زحمت، آیین من است.

چالش‌های کارگران و اتحادیه‌های کارگری از دهه ۲۰۰۰

روز جهانی کارگر، بزرگداشت مشارکت کارگران و جنبش کارگری است، با این حال، چشم‌انداز کار از دهه ۲۰۰۰ دستخوش تغییرات شده است. کارگران و اتحادیه‌های کارگری با چالش‌های قابل توجهی، از جهانی شدن گرفته تا اختلال تکنولوژیکی، روبرو بوده‌اند، در حالی که ظهور هوش مصنوعی (AI) نوید فرصت‌ها و عدم قطعیت‌ها را می‌دهد. با تکامل صنایع، درک این پویایی‌ها برای تجسم آینده‌ای که در آن کارگران شکوفا می‌شوند، بسیار مهم است. ظهور هوش مصنوعی هم خطرات و هم فرصت‌هایی را به همراه دارد و مشاغل را تهدید می‌کند و در عین حال امکانات جدیدی را برای نوآوری و تعادل کار و زندگی ایجاد می‌کند. آینده صنایع در مهار هوش مصنوعی برای افزایش پتانسیل انسانی، اولویت دادن به پایداری و تضمین نتایج عادلانه نهفته است. جهانی شدن، رقابت را تشدید کرده و منجر به برون‌سپاری و برون‌سپاری مشاغل، به ویژه در تولید، شده است. این تغییر، امنیت شغلی را در کشورهای توسعه‌یافته از بین برد، زیرا شرکت‌ها به دنبال نیروی کار ارزان‌تر در اقتصادهای نوظهور بودند .بحران مالی سال ۲۰۰۸ این مسائل را تشدید کرد و باعث اخراج‌های گسترده کارگران، رکود دستمزدها و افزایش اشتغال ناپایدار مانند کار موقت شد. اقتصاد موقت، که توسط پلتفرم‌هایی مانند Uber و Deliverer تجسم یافته است، کار را دوباره تعریف کرده که  اغلب از حمایت‌های سنتی مانند حداقل دستمزد یا کاهش مزایا ، گذر می کند.

طی دو دهه اخیر، اتحادیه‌های کارگری، که از نظر تاریخی ستون فقرات حمایت از زندگی شغلی و صنفی کارگران هستند، با کاهش عضویت و نفوذ صنفی مواجه شده‌اند. در بسیاری از کشورها، نرخ اتحادیه‌ای شدن به دلیل قوانین ضد اتحادیه‌ای، مقاومت کارفرمایان و چندپارگی محل‌های کار کاهش یافته است. به عنوان مثال، ایالات متحده شاهد کاهش عضویت در اتحادیه از ۱۳.۵٪ در سال ۲۰۰۰ به ۱۰.۳٪ تا سال ۲۰۲۰ بود. افزایش کار از راه دور و محل‌های کار غیرمتمرکز، تلاش‌های سازماندهی را پیچیده‌تر می‌کند، زیرا کارگران از نظر فیزیکی پراکنده هستند. علاوه بر این، پیشرفت‌های تکنولوژیکی، مانند اتوماسیون و نظارت بر داده‌ها، به کارفرمایان این قدرت را داده است که کارگران را زیر نظر داشته و کنترل کنند و قدرت چانه‌زنی جمعی را تضعیف کنند .

این چالش‌ها به طور نامتناسبی گروه‌های آسیب‌پذیر، از جمله کارگران کم‌مهارت، زنان و اقلیت‌ها را که اغلب با نرخ بیکاری بالاتر و اقدامات تبعیض‌آمیز مواجه هستند، تحت تأثیر قرار داده است. فرسایش شبکه‌های تأمین اجتماعی در برخی مناطق، این مسائل را تشدید کرده و کارگران را در معرض نوسانات اقتصادی قرار داده است. علیرغم این موانع، اتحادیه‌ها با استفاده از پلتفرم‌های دیجیتال برای سازماندهی و حمایت از سیاست‌هایی مانند درآمد پایه جهانی برای رسیدگی به جابجایی شغلی، خود را وفق داده‌اند.

تأثیر هوش مصنوعی بر اشتغال و زندگی کارگران

گسترش هوش مصنوعی آماده است تا اشتغال و زندگی کارگران را به شیوه‌های عمیقی تغییر شکل دهد. فناوری‌های هوش مصنوعی، از جمله یادگیری ماشینی و رباتیک، در حال خودکارسازی وظایف معمول در بخش‌هایی مانند تولید، خرده‌فروشی و حتی حرفه‌های یقه سفید مانند حسابداری و تحقیقات حقوقی هستند. این امر، نگرانی‌هایی را در مورد بیکاری گسترده، به ویژه برای کارگران کم‌مهارت، ایجاد می‌کند.

با این حال، هوش مصنوعی فرصت‌هایی را نیز ایجاد می‌کند. نقش‌های جدیدی در توسعه هوش مصنوعی، تجزیه و تحلیل داده‌ها و امنیت سایبری در حال ظهور هستند، در حالی که ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند بهره‌وری را افزایش دهند و به کارگران اجازه دهند تا بر وظایف خلاقانه یا استراتژیک تمرکز کنند. به عنوان مثال، تشخیص‌های مبتنی بر هوش مصنوعی در مراقبت‌های بهداشتی، پزشکان را قادر می‌سازد تا تصمیمات سریع‌تر و دقیق‌تری بگیرند .با این حال، این گذار یکپارچه نیست. کارگرانی که توسط هوش مصنوعی جابجا می‌شوند، اغلب فاقد مهارت‌های لازم برای این نقش‌های جدید هستند. لذا، این امر مستلزم برنامه‌های قوی برای آموزش مهارت‌های جدید است. مجمع جهانی اقتصاد (۲۰۲۰) پیش‌بینی می‌کند که تا سال ۲۰۳۰، ۸۵ میلیون شغل ممکن است توسط اتوماسیون جابجا شوند، اما ۹۷ میلیون نقش جدید می‌تواند پدیدار شود، مشروط بر اینکه سیستم‌های آموزشی خود را با آن وفق دهند.

تأثیر هوش مصنوعی فراتر از اشتغال، به کیفیت زندگی کارگران نیز گسترش می‌یابد. از یک سو، هوش مصنوعی می‌تواند با خودکارسازی وظایف روزمره، تعادل بین کار و زندگی را بهبود بخشد و امکان هفته‌های کاری کوتاه‌تر یا برنامه‌های انعطاف‌پذیر را فراهم کند. از سوی دیگر، ابزارهای نظارتی مبتنی بر هوش مصنوعی، مانند ردیاب‌های بهره‌وری، نگرانی‌های مربوط به حریم خصوصی را افزایش داده و استرس در محل کار را تشدید می‌کنند .اقتصاد گیگ، که به طور فزاینده‌ای توسط الگوریتم‌های هوش مصنوعی تقویت می‌شود، اغلب کارگران را در معرض فرآیندهای تصمیم‌گیری مبهم، مانند قیمت‌گذاری پویا یا غیرفعال‌سازی خودکار قرار می‌دهد و استقلال آنان را بیشتر از بین می‌برد.

هر چند تأثیر هوش مصنوعی بر کارگران از پیش تعیین‌شده نیست، بلکه توسط سیاست‌ها، پویایی قدرت و همکاری جهانی شکل می‌گیرد. کشورهای پیشرفته به دلیل منابع و نهادهای قوی کارگری، در موقعیت بهتری برای بهره‌برداری از هوش مصنوعی قرار دارند و این امر به طور بالقوه نابرابری‌های جهانی را گسترش می‌دهد. کشورهای در حال توسعه با یک پارادوکس روبرو هستند: هوش مصنوعی پتانسیل رشد را ارائه می‌دهد، اما، بدون زیرساخت‌ها و حمایت‌ها، خطر تشدید استثمار را به همراه دارد. چندپارگی جنبش کارگری جهانی و کاهش قدرت اتحادیه‌ها (تراکم جهانی ۱۱.۲ درصد در سال ۲۰۱۹) توانایی آن را برای تضمین نتایج عادلانه محدود می‌کند.

آینده صنایع

آینده صنایع به تعامل هوش مصنوعی، سیاست و اولویت‌های اجتماعی بستگی دارد. احتمالاً تولید در بسیاری از زمینه‌ها کاملاً خودکار خواهد شد و کارخانه‌های هوشمند از هوش مصنوعی و اینترنت اشیا برای بهینه‌سازی تولید استفاده می‌کنند. با این حال، نظارت انسانی برای کارهایی که نیاز به همدلی، خلاقیت یا حل مسئله پیچیده دارند، همچنان حیاتی خواهد بود. بخش خدمات، از جمله مراقبت‌های بهداشتی و آموزش، شاهد افزایش قابلیت‌های انسانی توسط هوش مصنوعی خواهد بود، نه جایگزینی کامل آنها. به عنوان مثال، معلمان هوش مصنوعی می‌توانند یادگیری را شخصی‌سازی کنند، اما معلمان همچنان توسعه عاطفی و اجتماعی را هدایت خواهند کرد.

صنایع سبز، که توسط الزامات اقلیمی هدایت می‌شوند، آماده رشد هستند. هوش مصنوعی سیستم‌های انرژی تجدیدپذیر و زنجیره‌های تأمین را بهینه می‌کند و در زمینه‌های انرژی خورشیدی، بادی و کشاورزی پایدار شغل ایجاد می‌کند. در همین حال، صنایع خلاق مانند سرگرمی و طراحی رونق خواهند گرفت، زیرا ابزارهای هوش مصنوعی، تولید محتوا را دموکراتیک می‌کنند و کارآفرینان کوچک را قادر می‌سازند تا با بازیگران تثبیت‌شده رقابت کنند.

اقتصاد گیگ (اقتصاد گیگ یا gig economy عملا یک بازار آزاد است، که بر پایه کار موقت و فصلی استوار است) همچنان پابرجا خواهد ماند. اما، نیاز به تکامل دارد. کارگران و اتحادیه‌ها در حال حاضر برای اصلاحاتی مانند طرح پیشنهادی ۲۲ کالیفرنیا در آمریکا،  که به کارگران موقت مزایایی را در عین حفظ انعطاف‌پذیری اعطا می‌کند، تلاش می‌کنند. در درازمدت، صنایع ممکن است مدل‌های ترکیبی را اتخاذ کنند و اتوماسیون را با نیروی کار انسانی ترکیب کنند تا کارایی و منافع اجتماعی را متعادل کنند. ربات‌های همکار یا “کوبوت‌ها” نمونه‌ای از این روند هستند که در کنار انسان‌ها در انبارها و کارخانه‌ها کار می‌کنند.

چشم‌انداز  آینده کارگران در سال ۲۰۲۵

درسال ۲۰۲۵، کارگران با چشم‌اندازی پیچیده اما، خوش‌بینانه محتاطانه روبرو هستند. در حالی که هوش مصنوعی و اتوماسیون خطرات جابجایی را ایجاد می‌کنند، تقاضا برای مهارت‌ها و نقش‌های جدید، به ویژه در بخش‌های سبز و فناوری را نیز افزایش می‌دهند. بهبود اقتصادی، همراه با سیاست‌های قوی‌تر کارگری، ثبات را ارائه می‌دهد، اما، نابرابری و کار پرخطر همچنان نگرانی‌هایی را ایجاد می‌کند. با اولویت دادن به بازآموزی مهارت و سیاست‌های عادلانه، جوامع می‌توانند اطمینان حاصل کنند که کارگران نه تنها در این سال متحول‌کننده، مسیر خود را پیدا  کرده، بلکه رشد نیز می‌کنند. در زیر به چند عامل در چشم انداز آینده کارگران در سال ۲۰۲۵، اشاره می شود:

۱. شرایط اقتصادی و بازار کار

در سال ۲۰۲۵، اقتصاد جهانی پس از همه‌گیری به ثبات خود ادامه می‌دهد، اما رشد همچنان ناهموار است. تورم، که در سال‌های ۲۰۲۲-۲۰۲۳ افزایش یافت، در بسیاری از مناطق تعدیل شده است و بانک‌های مرکزی مانند فدرال رزرو ایالات متحده  آمریکا،سیاست‌های پولی محتاطانه‌ای را حفظ کرده‌اند (صندوق بین‌المللی پول، ۲۰۲۵). این امر فشارهای هزینه زندگی را برای کارگران کاهش داده است، اگرچه رشد دستمزد واقعی در برخی از بخش‌ها از سطوح قبل از ۲۰۲۰ عقب مانده است. بازار کار انعطاف‌پذیر است و نرخ بیکاری در اقتصادهای بزرگ مانند ایالات متحده حدود ۴٪ است (دفتر آمار کار ایالات متحده، ژانویه ۲۰۲۵). با این حال، امنیت شغلی در هر صنعت متفاوت است. بخش‌های سنتی مانند خرده‌فروشی و تولید با اختلال مداوم ناشی از اتوماسیون مواجه هستند، در حالی که تقاضا در انرژی سبز، مراقبت‌های بهداشتی و فناوری افزایش می‌یابد. به عنوان مثال، تلاش برای انتشار خالص صفر، ایجاد شغل در انرژی‌های تجدیدپذیر را تحریک کرده است، به طوری که تکنسین‌های خورشیدی و بادی در میان مشاغل با سریع‌ترین رشد قرار دارند (مجمع جهانی اقتصاد، ۲۰۲۵). کارگران در این زمینه‌ها از تقاضای پایدار بهره‌مند می‌شوند، اما کارگران در صنایع رو به زوال، مانند استخراج سوخت‌های فسیلی، با اخراج مواجه می‌شوند و نیاز به مهارت‌های جدید دارند.

۲. تأثیر هوش مصنوعی و اتوماسیون

هوش مصنوعی (AI) همچنان در سال ۲۰۲۵ به تغییر محیط‌های کاری ادامه می‌دهد و روندهای مشاهده شده در اوایل دهه ۲۰۲۰ را تسریع می‌کند. ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی اکنون در لجستیک، خدمات مشتری و حتی صنایع خلاق رایج هستند و وظایف روتین مانند ورود داده‌ها و مدیریت موجودی را خودکار می‌کنند. گزارش مک‌کینزی در سال ۲۰۲۵ تخمین می‌زند که ۳۰٪ از مشاغل فعلی حداقل یک وظیفه را به صورت خودکار انجام می‌دهند، که این رقم در سال ۲۰۲۰، ۲۰٪ بوده است. این جایگزینی برای کارگران کم‌مهارت، با نقش‌هایی مانند متصدیان انبار و نمایندگان مرکز تماس که در معرض خطر بالایی هستند، بسیار حادتر است.

همان طوری که در بالا ذکر شد، هوش مصنوعی در حال ایجاد فرصت‌های جدید است. تقاضا برای متخصصان هوش مصنوعی، دانشمندان داده و کارشناسان امنیت سایبری در حال افزایش است و مراکز فناوری مانند سیلیکون ولی و بنگلور از کمبود استعداد خبر می‌دهند. کارگران دارای مهارت‌های دیجیتال در موقعیت خوبی قرار دارند، اما شکاف مهارتی همچنان یک مانع است. دولت‌ها و شرکت‌ها در حال افزایش ابتکارات مربوط به مهارت‌های جدید هستند – به عنوان مثال، گوگل و مایکروسافت برنامه‌های آموزشی خود را در سال ۲۰۲۴ گسترش دادند و تا سال ۲۰۲۶، ۱۰ میلیون کارگر را در سطح جهان هدف قرار دادند. با این حال، دسترسی به این برنامه‌ها، به ویژه برای کارگران روستایی و حاشیه‌نشین، ناهموار است و نگرانی‌هایی را در مورد نابرابری ایجاد می‌کند.

۳. سیاست‌های کارگری و حمایت از کارگران

حمایت از کارگران در سال ۲۰۲۵، به دلیل اتحادیه‌ها و جنبش‌های مردمی، شتاب بیشتری گرفته است. اعتصابات گسترده در سال‌های ۲۰۲۳-۲۰۲۴، به ویژه در حوزه لجستیک و مراقبت‌های بهداشتی، دستمزدها و مزایای بهتری را در برخی مناطق تضمین کرده است. در ایالات متحده، هیئت ملی روابط کار، با تکیه بر چارچوب پیشنهاد ۲۲ ​​کالیفرنیا، که مزایای محدودی مانند کمک‌های بهداشتی را اعطا می‌کند (وزارت کار ایالات متحده، ۲۰۲۵)، حمایت از کارگران گیگ را تقویت کرده است. قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا، که به طور کامل در سال ۲۰۲۵ اجرا شد، شفافیت در تصمیم‌گیری الگوریتمی را الزامی می‌کند و شیوه‌های استثماری را در پلتفرم‌های گیگ مهار می‌کند.

با این حال، چالش‌ها همچنان باقی است. کارگران موقت و گیگ که ۱۵٪ از نیروی کار جهانی را تشکیل می‌دهند، اغلب فاقد امنیت شغلی و مزایا هستند (سازمان بین‌المللی کار، ۲۰۲۵).

۴. کیفیت زندگی و روندهای اجتماعی

کیفیت زندگی کارگران در سال ۲۰۲۵ هم پیشرفت و هم فشار را نشان می‌دهد. ترتیبات کاری انعطاف‌پذیر و افزایش بهره‌وری مبتنی بر هوش مصنوعی، هفته‌های کاری کوتاه‌تر را در برخی از صنایع، به ویژه فناوری و امور مالی، امکان‌پذیر می‌کند و تعادل کار و زندگی را بهبود می‌بخشد. با این حال، چالش‌های سلامت روان همچنان ادامه دارد و ناشی از عدم قطعیت اقتصادی و نظارت بر محل کار است. کارفرمایان با برنامه‌های سلامتی به این موضوع واکنش نشان می‌دهند، اما دسترسی به آن به سمت افراد با درآمد بالاتر متمایل است.

مسیر آینده

با نگاهی به آینده، سال ۲۰۲۵ سالی محوری برای کارگران است. گذار به یک اقتصاد پایدار و مبتنی بر فناوری، سرعت خواهد گرفت و به کارگران ماهر و سازگار پاداش خواهد داد، در حالی که کارگران در نقش‌های سنتی را به چالش می‌کشد. بازآموزی مهارت، مدیریت عادلانه هوش مصنوعی و سیاست‌های قوی کارگری برای تضمین رفاه گسترده حیاتی خواهند بود. کارگران و اتحادیه‌ها باید به استفاده از ابزارهای دیجیتال و حمایت عمومی برای دفاع از دستمزدهای منصفانه، حمایت‌ها و داشتن صدایی در شکل‌دهی به عصر هوش مصنوعی ادامه دهند.

ستیز؛ چپ گرایان و راست گرایان: چالش‌های هوش مصنوعی؛ در رنج امروز و درد فردای کارگران و کارمندان

در جهانی که با پیشرفت‌های تکنولوژیکی دست و پنجه نرم می‌کند، مفهوم هوش مصنوعی (AI) در حکومتداری به طور فزاینده‌ای واقع‌بینانه می‌شود. در حالی که برخی ممکن است این احتمال را فوق‌العاده جذاب بدانند، برخی دیگر ممکن است آن را به عنوان یک کابوس‌شهر ببینند. هر جامعه نیاز دارد که هنگام پیاده‌سازی فناوری‌های جدید یا تنظیم و محدود کردن آنها، این نظرات متنوع را در نظر بگیرد. گمانه زنی ها و سنجش ها، نشان می دهد که که چپ‌گرایان و راستگرایان درک متفاوتی از کاربرد هوش مصنوعی در جوامع و حکومت ها دارند.  پذیرش کاربرد و کارکرد هوش مصنوعی توسط راست‌گرایان به هنجارهای درک شده آنان وابسته است، در حالی که تأیید هوش مصنوعی در معادلات جوامع و محیط زیست توسط چپ‌گرایان با سودمندی و اثربخشی سیاسی مرتبط است. درک این تفاوت‌های ایدئولوژیک، هم از نظر تئوری و هم برای تدوین سیاست‌های عملی در مورد ادغام هوش مصنوعی در جوامع و حکومت ها بسیار مهم است.

با فراگیر شدن سیستم‌های هوش مصنوعی مولد، ناهماهنگی با هنجارهای اجتماعی، خطر تحریف گفتمان عمومی را به همراه دارد. بدون حفاظت‌های مناسب، این سیستم‌ها تهدید می‌کنند که شکاف‌های اجتماعی را تشدید کرده و از اصولی که زیربنای جوامع آزاد هستند، فاصله بگیرند. الگوریتم‌های هوش مصنوعی (AI) به طور فزاینده‌ای به نمایندگی از انسان‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند و هوش مصنوعی را به عنوان یک شرکت‌کننده فعال در دنیای واقعی قرار می‌دهند که نه تنها انتخاب می‌کند، بلکه ترجیحات اجتماعی انسان را نیز نمایندگی می‌کند.

آمار کلی کارگران زن و مرد در سطح جهان

طبق گزارش اشتغال جهانی و چشم‌انداز اجتماعی سازمان بین‌المللی کار: روندها ۲۰۲۴ و داده‌های مرتبط:

کل نیروی کار جهانی: تقریباً ۳.۴ میلیارد کارگر در سال ۲۰۲۴.

کارگران زن: حدود ۱.۳۶ میلیارد نفر (۴۰٪ از نیروی کار). تنها ۴۸٪ از زنان در نیروی کار مشارکت دارند که نشان‌دهنده موانعی مانند مسئولیت‌های مراقبتی بدون حقوق و تبعیض است.

کارگران مرد: حدود ۲.۰۴ میلیارد نفر (۶۰٪ از نیروی کار). مردان در مقایسه با زنان نرخ مشارکت نیروی کار بالاتری (۷۵٪) دارند.

اشتغال غیررسمی: ۲ میلیارد کارگر (۶۱٪) به صورت غیررسمی شاغل هستند و زنان در نقش‌های پرخطر مانند کار خانگی بیشتر حضور دارند.

بیکاری: بیکاری جهانی با ۴.۵٪ پایین است، اما زنان به ویژه آنهایی که تحصیلات پایه دارند، بیشتر احتمال دارد بیکار یا نیمه‌بیکار باشند.

خشونت مبتنی بر جنسیت: زنان با خطرات بیشتری از خشونت در محل کار، به ویژه سوءاستفاده کلامی و آزار جنسی، مواجه هستند و کارکنان بهداشتی زنان جوان‌تر، در معرض خطر بیشتری قرار دارند. این ارقام، نابرابری‌های جنسیتی مداوم را برجسته می‌کنند، به طوری که زنان با موانع بیشتری برای کار مناسب و ایمنی مواجه هستند.

 

 

گزارش برگزاری مجمع عمومی حزب چپ اروپایی در بروکسل و نقشه راه سیاسی آن برای آینده اروپا

در آخر هفته، حزب چپ اروپایی در بروکسل یک «نقشه‌ راه» سیاسی را در آستانه‌ی کنگره‌ی بعدی خود که برای اوایل سال ۲۰۲۶ برنامه‌ریزی شده، تصویب کرد. این نقشه راه بخشی از گام‌های بعدی در روند اصلاحات این ائتلاف به‌شمار می‌رود.

سند سیاسی‌ای که در این نشست توسط احزاب چپ اروپایی به تصویب رسید، چیزی فراتر از یک فهرست مطالبات صرف است.

مجمع عمومی حزب چپ اروپایی (EL) تحت عنوان «صلح، دموکراسی و خودمختاری برای اروپا» متنی ارائه داد که هدف آن نه تنها «تعریف دوباره آینده اروپا به نام عدالت، برابری و همبستگی» است، بلکه در عین حال درک هویتی حزب چپ اروپایی را نیز تثبیت می‌کند. در بیانیه‌ای پس از این گردهمایی آمده است: «ماموریت حزب روشن است: بهبود شرایط زندگی طبقه کارگر و تضمین آینده‌ای عادلانه و پایدار برای نسل‌های آینده

نقطه‌ی آغاز برای نمایندگان ارشدِ حدود چهل حزب چپ‌گرا و چپ‌سبز، که برخی از آن‌ها پیوندی عمیق‌تر و برخی ارتباطی سست‌تر با حزب چپ اروپایی (EL) دارند، این ارزیابی بود که «رهبران اقتدارگرایی چون پوتین، ترامپ، نتانیاهو و اردوغان با گفتار و کردار خود نشان می‌دهند که فاشیسم یادگاری از گذشته نیست، بلکه خطری واقعی و فوری در زمان حال است
این خطر، به‌واسطه‌ی سیاست‌های تهاجمی و روند فزاینده‌ی تسلیحاتی اتحادیه اروپا نیز تشدید می‌شود. همچنین همین امر در مورد خطر بروز یک جنگ جهانی نیز صادق است.

با توجه به این پیش‌زمینه، «نقشه راه» حزب چپ اروپایی (EL) دامنه‌ی گسترده‌ای دارد: از رد یک صلح تحمیلی برای اوکراین، فراخوان به حل‌وفصل سیاسی و دیپلماتیک جنگ و منازعات، مخالفت صریح با تسلیح مجدد اروپا و استقرار تسلیحات اتمی آمریکا در کشورهای اتحادیه اروپا، تا حفاظت از مشاغل با کیفیت، تنظیم بازارهای مالی، دستمزدها و مستمری‌های عادلانه و به‌ویژه اجرای واقعی یک توافق سبز (Green Deal).
والتر بایر، رئیس حزب چپ اروپایی، در گفت‌وگو با نشریه «nd» اظهار می‌دارد: «ما جبهه‌ای نیرومند و متحد علیه نظامی‌سازی اتحادیه اروپا و سیاست‌های جنسیت‌زده، نژادپرستانه و نئولیبرالی تشکیل داده‌ایم که همچنان به مردم سراسر قاره آسیب می‌زند

کمپین مسکن شتاب می‌گیرد
دیدار بروکسل و سند تصویب‌شده در آن، گام‌هایی دیگر در راستای افزایش «کاربرد سیاسی» حزب چپ اروپایی و تقویت حضور آن در افکار عمومی به شمار می‌آیند. از جمله‌ی این اقدامات، کمپین مسکن است که حزب چپ اروپایی در سال جاری به راه انداخته و یکی از بحرانی‌ترین مسائل اروپا را هدف قرار داده: کمبود مسکن مقرون‌به‌صرفه، به‌ویژه در کلان‌شهرها.
این حزب هشت اقدام مشخص را پیشنهاد داده است — از جمله تعیین سقف قانونی برای اجاره‌بها، ممنوعیت تخلیه اجباری منازل و بازگرداندن خانه‌های خالی به بازار مسکن — و در کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای اجرای این موارد کمپین‌های میدانی برگزار می‌کند.
والتر بایر می‌گوید: «این کمپین واقعاً بسیار خوب پیش می‌رود» و به رویدادهای برگزارشده و برنامه‌ریزی‌شده در شهرهایی مانند بارسلونا، مارسی و آتن اشاره می‌کند.
آن‌چه برای حزب چپ اروپایی اهمیت دارد: «ما با جنبش‌های اجتماعی، با اتحادیه‌های اروپایی و با بسیاری از احزاب محلی‌مان در تماس هستیم. موفق شده‌ایم یکی از خواسته‌های برنامه‌ی انتخاباتی‌مان برای پارلمان اروپا را به یک کمپین واقعی تبدیل کنیم

ماریکا تندلر-والنتا، که از طرف حزب چپ آلمان در نشست بروکسل شرکت کرده بود، اقدامات حزب چپ اروپایی (EL) را در مسیر درستی می‌بیند:
«
توانمندسازی احزاب عضو برای رشد، رهبری بسیج‌های گسترده، و تدوین پیشنهادهای عملی بر پایه‌ای اجتماعی، یکی از محورهای اصلی مجمع عمومی بود

هم‌چنین، هلموت شولتس، از بنیان‌گذاران حزب چپ اروپایی و نماینده باسابقه این حزب در پارلمان اروپا، ارزیابی مثبتی از این نشست دارد:
«
مجمع عمومی بار دیگر روشن ساخت: اثربخشی سیاسی حزب چپ اروپایی وابسته به آمادگی و توانمندی احزاب عضو آن است که به‌طور فعال و با ذهنی باز در جهت‌گیری سیاسی مشارکت کنند. حزب چپ اروپایی یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه از طریق پیاده‌سازی اهداف مشترک در فعالیت‌های میدانی زنده است. کمپین مسکن نمونه‌ای گویاست از این‌که مبارزه برای حل بحران مسکن و کمپین مقابله با اجاره‌های سنگین، مسئله‌ای مختص آلمان نیست، بلکه بازتابی است از واقعیت زندگی بسیاری از مردم در سراسر اروپا

با توجه به ادامه‌ی تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، موضوع صلح همچنان محور مرکزی برای حزب چپ اروپایی باقی می‌ماند.
در بیانیه بروکسل آمده است: «رویکرد اتحادیه اروپا مبنی بر تکیه صرف بر پیروزی نظامی برای اوکراین شکست خورده است.» حزب چپ اروپایی از همان ابتدا حمله روسیه به اوکراین را نقض آشکار حقوق بین‌الملل دانسته و محکوم کرده است، و در عین حال از استراتژی «غیرواقع‌گرایانه» اتحادیه اروپا – که بنا بر گفته وزیر امور خارجه آلمان، آنالنا بائربوک، هدفش «ویران کردن نظامی و اقتصادی روسیه» است – به‌شدت انتقاد می‌کند.

در مقابل، حزب چپ اروپایی خواستار اتخاذ ابتکارات سیاسی قاطع برای حل منازعات بین روسیه و اوکراین و همچنین بین روسیه و ناتو است.
به همین دلیل، این حزب از احزاب عضو خود، همچنین از اتحادیه‌ها و جنبش‌های صلح، دعوت کرده است که در روزهای ۲۱ و ۲۲ ژوئن در اعتراضات جنبش صلح هلند علیه نشست ناتو در لاهه شرکت کنند و مخالفت خود را با طرح‌های تسلیحاتی کمیسیون اروپا و شورای اتحادیه اروپا نشان دهند.

در پی حمله نظامی روسیه به اوکراین، میان اعضای حزب چپ اروپایی (EL) درباره موضوعاتی مانند ناتو، تسلیحات و حمایت نظامی از اوکراین اختلافاتی پدید آمد. در کنگره حزبی دسامبر ۲۰۲۲ در وین، برخی احزاب چپ اسکاندیناوی تمایلی به صدور محکومیت صریح ناتو و نیز پذیرش این ادعا که ناتو در تجاوز فوریه ۲۰۲۲ سهمی داشته است، نداشتند.

سازش به‌دست‌آمده در آن زمان — محکومیت حمله روسیه به‌عنوان جنایتی جنگی و درخواست آتش‌بس فوری — ظاهراً پایدار نبود. این اختلاف نقش مهمی در آن داشت که برخی احزاب اسکاندیناوی در بهار ۲۰۲۴ از جمله آغازگران یک اتحاد جدید چپ در سطح اروپا شدند«ائتلاف چپ اروپا برای مردم و سیاره» (ELA).

اعضای این ائتلاف عبارت‌اند از:

 La France Insoumise (فرانسه نافرمان)

• de Esquerda از پرتغال

 ائتلاف سرخ-سبز دانمارک

 ائتلاف چپ فنلاند

 پودموس اسپانیا

 رازم لهستان

• حزب چپ سوئد

لازم به ذکر است که رازم و حزب چپ سوئد پیش‌تر عضو یا ناظر در حزب چپ اروپایی (EL) نبوده‌اند. بسیاری از این احزاب در پارلمان اروپا نمایندگانی دارند و در چارچوب فراکسیون کنفدرال The Left همکاری می‌کنند — فراکسیونی که شامل اعضای EL و احزاب کمونیستی مستقل از ساختارهای حزبی اروپایی نیز هست.

کنگره رسمی تأسیس این ائتلاف جدید (ELA) قرار است در ژوئن در شهر پورتوی پرتغال برگزار شود.

احزاب عضو ELA انتقادات خود را صریحاً بیان کرده‌اند؛ از جمله، ناکارآمدی سیاسی EL و سازوکارهای سنتی و کند آن، نظیر اصل اجماع، که به‌زعم آنان موجب پررنگ شدن نقش احزاب کوچک‌تر — عمدتاً کمونیستی — در ساختارهای تصمیم‌گیری EL شده است.

اصلاحات ساختاری در حال پیش‌روی است
حزب چپ اروپایی (EL) چند ماهی است که روند نوسازی ساختاری را آغاز کرده است. برخی از پیشنهادهای اولیه برای اصلاح اساسنامه توسط مجمع عمومی تأیید شده‌اند و سایر موارد اکنون در کمیسیون اساسنامه در دست بررسی هستند و قرار است از پاییز به احزاب عضو ارائه شوند.

مشهودترین نشانه این اصلاحات تا این‌جا بنا بر گفته ی والتر بایر رئیس حزب چپ اروپایی: «با تغییرات اساسنامه، اکنون امکان معرفی یک رهبری دوگانه برای حزب چپ اروپایی فراهم شده است
علاوه بر این، قرار است در آینده ساختار رهبری به گونه‌ای باشد که هیچ گروهی از احزاب نتواند سلطه کامل بر رهبری EL داشته باشد. در نهاد دبیرخانه – که ارگان اجرایی اصلی EL است – هر حزب تنها با یک نماینده حضور خواهد داشت، در حالی‌که پیش‌تر چنین محدودیتی وجود نداشت.

با این حال، وضعیت اصل اجماع هنوز روشن نیست. رئیس حزب چپ اروپایی می‌گوید: در اصل، همه ما توافق داریم که اصل اجماع برای ما اهمیت دارد، چون به مسأله اعتماد میان احزاب اشاره دارد. اما در عین حال، در حال بررسی هستیم که آیا می‌توان در برخی حوزه‌های موضوعی از رأی‌گیری با اکثریت کیفی استفاده کرد یا نه

با وجود چالش‌های سیاسی و ساختاری موجود، حزب چپ اروپایی در هفته‌های گذشته به رشد خود ادامه داده است. از رهبری EL چنین نقل شده است:
«
با پیوستن احزاب جدیدی مانند حزب کارگران بلژیک (PTB-PVDA) و چپ نو (Nea Aristera) از یونان، این جنبش متحدتر شده است
و در ادامه: «چپ اروپایی در حال تقویت و کسب پویایی بیشتر است

*منبع”nd”: برگردان برای اخبارروز: گلشن افتخاری

 

 

 

 

 

 

 

 



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت