چه کسی بر سوریه حکومت خواهد کرد؟
یک تحلیلگر سعودی با اشاره به وضعیت کنونی سوریه، بر این باور است که آینده برای سوری ها بسیار مبهم خواهد بود.
به گزارش روز پنجشنبه ایرنا، ▫️عبدالرحمن راشد در روزنامه الشرق الاوسط می افزاید که پس از پایان جشنها و سرنگونی آخرین مجسمههای اسد در میدانها، سوریها با وضعیتی تازه و مبهم روبهرو خواهند شد. چه کسی بر آنها حکومت خواهد کرد؟ فردی یا گروههایی، یا اینکه بیش از یک سوریه وجود خواهد داشت، سه یا چهار تا؟ بدیگر سخن شاید اوضاع به این آسانی و سادگی نباشد که اینک بنظر می رسد، چرا که اسد کشوری از هم گسیخته و دستخوش رقابت گروههای مختلف را بهجا گذاشته است.
فردی که حلب را سرنگون کرد و تغییر را رهبری کرد، هیئت تحریر شام به رهبری احمد الشرع بود که از منطقه نفوذ ترکیه آمده بود، و نیرویی که وارد دمشق شد (اتاق عملیات جنوب به رهبری احمد العوده گروه کوچکی از بقایای ارتش آزاد) از استان درعا سر برآوردند. گذرگاه مرزی با عراق نیز توسط نیروهای قسد که اکثراً کُرد و در منطقه نفوذ آمریکایی بودند، تحت کنترل درآمد.
وضعیت دمشق مانند برلین در آوریل ۱۹۴۵ است، زمانی که ارتشهای متفقین وارد آن شدند؛ بریتانیا و آمریکا از غرب و شوروی از شرق. بر سر هیتلر که پیش از رسیدن آنها خودکشی کرد، توافق کردند، اما بر سر حکومت برلین اختلاف داشتند. روسها در شرق برلین ماندگار شدند و غرب شهر به متفقین غربی رسید.
در روز پیروزی دمشق، همه فاتحان، سوری هایی بودند که از مناطق نفوذ مختلف آمده بودند، همان ها که سرنگونی رژیم بدون حمایت آنها ممکن نبود. وفق تفاهماتی که پیش از خروج بشار صورت گرفت - که گفته میشود در ساعت ده شب پنجشنبه ناپدید شد - حکومت باید به نیروهای سوری و انقلابیون و مستقلین منتقل شود. قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت، تنها سند بینالمللی که پنج کشور بزرگ بر آن توافق کردند، تأکید میکند دمشق باید توسط یک دولت موقت اداره شده و سپس قانون اساسی تدوین و انتخابات برگزار شود.
با این حال احتمالاً «هیئت تحریر شام» در نهایت حاکم واقعی سوریه خواهد شد، زیرا بهعنوان نیروی بزرگتری شناختهشدهاست که وظیفه سرنگونی رژیم اسد را در حدود دو هفته انجام داد. "قسد" بر شرق سوریه حکومت خواهد کرد و فرات مانند دیوار برلین، سوریها را به دو بخش تقسیم خواهد کرد، مگر اینکه توافقی بین طرف ها برای نظامی فدرالی انجام شود، همانطور که پیش از این از سوی احمد الشرع وعده داده شد.
حتی اگر توافق حاصل شود، سوریه تنها متعلق به سوریها نیست و این سرنوشت سوریه در طول تاریخ بوده است. همواره قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی حرف خود را دارند. من کتاب جیمز رایت «خط قرمزها» را درباره رقابت بریتانیایی-فرانسوی به پایان رساندم که بخش بزرگی از آن به نزاع بر سر شام بین دو جنگ جهانی پرداخته بود. خواهیم دید که ایران، ترکیه، عراق و اسرائیل از مداخله و تأثیر بر دمشق دست نخواهند کشید.
رابطه با این کشورها بر اساس منافع و سیاستهای شناختهشدهشان ادامه خواهد یافت. کشورهایی که برخی خطری برای ثبات سوریه جدید خواهند بود، از ترس اینکه تبدیل به قطبی شود که آنها را تهدید کند. و برخی برای ثبات حکومت جدید شام تلاش خواهند کرد تا موازنه قدرت به نفع ایران را اصلاح کنند، همان ها که باور دارند این تغییر در دمشق به نفع ثبات منطقه است.
این بدان معناست که برآمدگان دمشق باید از روی مینها بپرند و از کاشت آنها پیشگیری کنند و هر چه ممکن است برای اطمینان دادن به کشورهای نگرانی همچون کشور همسایه عراق، همینطور ایران و حتی اسرائیل، انجام دهند که همگی در نگرانی از سقوط رژیم اسد شریکاند.
مصلحت سوریه و منطقه در شکلگیری یک نظام جدید منطقهای است که حالت تنش خطرناک را کاهش داده و به شرایط قطبی شدیدی پایان دهد که رژیم اسد هم در شکلگیری آن نقش داشت و همان نیز باعث پایانش شد.
سیاست صلحطلبی میتواند بیمهنامه امنیت برای نظام نوپا باشد. همانطور که احمد الشرع بهصراحت صحبت کرده و توجه همگان را جلب کرده است، هم او که در پیام تلویزیونیاش به نخستوزیر عراق گفت سوریه دشمن کشورش نخواهد بود و او دست دوستی و احترام دراز کرده است.
سوریه بهتازگی از دورهای شصت ساله بیرون آمده و با موضوعات داخلی و خارجی بسیاری روبهرو است. دولت نوپا به پول، نظر مشورتی و صبر نیاز خواهد داشت. نیازمند حمایت انسانی از برادران عرب و دوستان خود خواهد بود، نه صرفاً حمایت سیاسی. همچنین تأمین حمایت معنوی با حضور و مشارکت و عدم سپردن رهبری جدید بهطعمهای برای صاحبان امیال و نیتهای بداندیش و ماجراجویانی که باعث ویرانی کشور خود و کشورهای دیگر شدهاند.
آتش در منطقه از سیزده سال پیش تاکنون زبانه کشیده و همچنان ادامه دارد. به اطراف خود نگاه کنید، انقلاب هایی وجود دارند که ناکام ماندند و این بهخودیخود درس و عبرت کافی برای انقلابیون جدید است!
ایرنا- رسانههای فارسیزبان خارجی طی روزهای اخیر، با تلاشی مشترک و بیوقفه در قامت بازوی تبلیغاتی آنچه رهبر انقلاب «نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی» خواندند، اهداف روانی این نقشه را در چند محور متنوع اجرا کردند.
سرنگونی حکومت «بشار اسد» در سوریه با پیشروی سریع گروههای مختلف معارضان سوری که کمتر از دو هفته طول کشید، رخدادی بود که از دید بسیاری غیرقابلانتظار مینمود و چشم جهانیان و رسانهها را به خود خیره کرد.
رسانههای خارجی فارسیزبان هر یک بر مبنای سیاستها و از زاویه نگاه خود به این رخداد و پیامدهای آن در سطوح مختلف منطقهای و داخلی پرداختند که در ادامه مختصری از آن را میخوانیم. این گزارش، محتوای تولیدی رسانههای «بی بی سی فارسی»، «ایران اینترنشنال»، «رادیو فردا»، «دویچه وله فارسی»، «العربیه فارسی»، «رادیو زمانه»، «من و تو»، «ایندیپندنت فارسی»، «یورونیوز فارسی»، «صدای آمریکا» و «ایران وایر» را مبنای بررسی قرار داده است.
تلاش برای تعمیم شکست حکومت اسد به ایران!
رسانههای بیگانه پس از پایان کار اسد در سوریه، آشکارا و بدون پردهپوشی ایران را هدف اصلی این تحولات دانستند. بی بی سی فارسی در یکی از تحلیلهایی که انتشار داد، تحولات اخیر را به قطاری تشبیه کرد و آورد: قطار چهارده ماه در راه بود. در هفتم اکتبر از غزه به حرکت درآمد و در اوایل سپتامبر ۲۰۲۴ به لبنان رسید و درست در روزی که آتشبس شکننده در آنجا برقرار شد، قطار در حلب بود. از آن زمان به بعد، طی پنج روز بدون اینکه با هیچ مانع مهمی روبرو شود به مقصد رسید.
«علی صدرزاده» تحلیلگر بی بی سی این پرسش را مطرح ساخته که «قطار چه زمانی به تهران میرسد؟ بار این قطار ستون و نیروی نظامی هم هست»!
حلقه مشترک ادعاها و نوشتههای تحلیلگران پای ثابت بی بی سی مانند «حبیب حسینی فرد» که این روزها در این رسانه انتشار مییابد این است که جمهوری اسلامی ایران و سیاست منطقهای تهران بازنده اصلی تحولات سوریه است و جبهه مقاومت ضربهای «جبرانناپذیر» را دریافت داشته چنان که «علی معموری» کارشناس بی بی سی مدعی شد: «برای ایران، از دست دادن اسد به معنای ضربهای شدید به شبکه قدرت منطقهای این کشور است که پیش از این با از دست دادن حماس و ضربات سنگین بر حزبالله آسیب دیده بود. این وضعیت ایران را مجبور به بازنگری در استراتژیهایش خواهد کرد.»
در همین ارتباط، بی دستاورد معرفی کردن هزینهکردهای چند ساله در سوریه از مهمترین محورها در رسانههای خارجی فارسیزبان است.
رادیو فردا آنچه را «شکستهای منطقهای ایران خواند» موجب قرار گرفتن در آماج انتقاد مخالفان در داخل و خارج از حکومت و به چالش کشیده شدن هسته سخت قدرت در ایران دانست.
رادیو فردا در این ارتباط آورد: ایران بعید است که بعد از درآمدن از شوک به بازخوانی و درسآموزی از سیاست شکستخورده منطقهای خود بنشیند و به این درک برسد که امنیت در عرصه داخلی امری نرمافزاری است و به نوع رابطه نرم و منعطف حکومت با مردم و مطالبات مختلف آنها برمیگردد.
در همین ارتباط برخی رسانهها تلاش کردند به مقایسه ایران و سوریه از زوایای مختلف بپردازند و در ذهن مخاطب قرینهسازی کنند. ایران وایر با مقایسه شاخصهای اقتصادی در ایران و سوریه، مدعی شد وضعیت اقتصادی ایران تفاوت زیادی با وضعیت سوریه جنگ زده طی ۱۳ سال گذشته ندارد. رادیو فردا هم با انتشار تصاویر و اخبار هولناک در مورد زندان صیدنایا، این زندان را اوین سوریه خواند. این رسانهها همچنین با اشاره به اظهارات مسئولان ایرانی در مورد اینکه اسد به توصیه ما برای گفت و گو با معارضان توجه نکرد، این مواضع را مبنای انتقاد قرار دادند.
هزینه و فایده تحولات سوریه برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای
بررسی هزینه و فایده تحولات سوریه برای بازیگران منطقهای از محورهای برجسته در این رسانهها است.
یورونیوز وضعیت بازیگران منطقه در پی تحولات سوریه را چنین تشریح کرد:
ایران: بازنده تحولات است. اکنون با از دست دادن شرکای راهبردی خود، در بهترین حالت به بازتعریف راهبرد امنیتی و موقعیت خود در منطقه نیاز دارد.
روسیه: شورشیان با روسیه متفاوت از ایران رفتار میکنند. جولانی در مسجد اموی بدون اشاره به روسیه به شدت به ایران حمله کرد. شورشیان سفارت ایران را در دمشق غارت کردند، ولی سفارت روسیه دست نخورده باقی ماند.
اسرائیل: نفوذ ایران و حزبالله در نزدیک مرزهای اسرائیل کم میشود، ولی نگرانی از پرشدن خلا قدرت توسط گروههای اسلامی افراطگرا همچنان پابرجاست.
ترکیه: این کشور پیروز تحولات و همچنین خشنود از تسهیل مسیر بازگرداندن مهاجران سوری ودر عین حال نگران قدرت گرفتن کردها است. با این حال اوضاع به سود ترکیه است. آنکارا از این پس اقتدار بیشتری بر همسایه جنوبی اعمال میکند که میتواند تقویت کننده جاهطلبیهای نوعثمانیگری اردوغان باشد.
اردن: این کشور دارای بلندترین مرزها با سوریه و نگران از تسری بیثباتی به داخل مرزهایش است.
آمریکا: خروج از منطقه در شرایط کنونی به ضعف آمریکا تلقی میشود و تداوم حضورش خطرات جدیدی برایش به همراه دارد.
حزبالله: اکنون باید با دولتی جدید در سوریه دست و پنجه نرم کند که رویکرد خصمانهای در قبال این گروه شیعی دارد. امکان انتقال سلاح از سوریه برایش به شدت محدود شده و از این پس مجبور است ذخایر تسلیحاتی خود را حفظ کند.
شبکه من و تو، ترکیه و اسرائیل را پیروز تحولات سوریه معرفی کرد: «ترکیه به دلیل وجهه پیروزی که در میان اسلامگرایان داخلی و نیروهای نوعثمانیگرا به دست آورد و اسرائیل به دلیل هدف قرار دادن مواضع ایران در سوریه». این رسانه مدعی شد در این میان، سختترین شکست را ایران متحمل شده است.
دویچه وله فارسی هم ایران را بازنده تحولات سوریه دانست و مدعی شد شکست ایران در سوریه ممکن است مشابه شکست شوروی در افغانستان باشد که پیامدهایش به مسکو رسید.
از سوی دیگر و در حالی که این رسانهها روی مساله ضربهپذیری حزب الله مانور میدهند، «سیدعباس عراقچی» وزیر امور خارجه با اشاره به توانمندیهای تسلیحاتی و تجهیزاتی مقاومت لبنان برای چند سال آینده تصریح داشته این طور نیست که با تحولات سوریه بگوییم حزبالله لبنان دچار ضعف خواهد شد.
گمانهزنی درباره آینده سوریه و نگرانی از اقدام حاکمان تازه علیه اسرائیل و کُردها
سمت و سوی تحولات سوریه و آینده نظام سیاسی این کشور هم مبنای گمانهزنی این رسانهها است.
دویچهوله فارسی با این پیشبینی که هیات تحریرالشام ممکن است به دنبال استقرار نظم سلفی در سوریه باشد، در مورد آینده اقلیتهای سیاسی کرد و مسیحی در این کشور ابزار نگرانی کرد. از نگاه این رسانه، نقشآفرینی ارتش ملی سوریه یا همان ارتش آزاد که با ترکیه ارتباط نزدیکی دارد، میتواند برای کردها مسالهساز باشد.
به باور تحلیلگر این رسانه، کردها در شمال و گروههای مخالف اسد در جنوب در کنار بازیگران منطقهای چون روسیه و ترکیه میتوانند تحولات آتی را تحت تاثیر قرار دهند. استقرار نیروهای اسلامگرا در سوریه از دید این رسانه برای اسرائیل هم ممکن است تهدیدزا باشد.
تبریک گفتن حماس به معارضان سوری هم از دید این رسانهها مورد توجه قرار گرفت ؛ رسانههایی که این اقدام را معنادار دانستند و به تحلیل آن پرداختند.
یورونیوز به اختلافات اعتقادی سوریه اسد با حماس پرداخت و نوشت: این مساله به ریشه اسلامگرای افراطی سنی حماس و شبه نظامیان پیروز در سوریه بازمیگردد. برداشت حماس از اسلام قرابت بیشتری با نسخهای از دین دارد که شبه نظامیان مسلح در سوریه از آن پیروی میکنند. این خوانش با رویکرد سلفی با نسخه شیعی مدنظر ایران و حزب الله متفاوت است.
به نوشته این رسانه، در نتیجه این اتفاق میتواند خطر بدی هم برای اسرائیل به شمار رود. چرا که این کشور هرچند حالا اطمینان دارد که در سوریه دیگر جایی برای ایران وجود نخواهد داشت که زنجیر محور مقاومت را متصل نگه دارد اما با این حال این نگرانی وجود دارد که محور جدیدی از مقابله با اسرائیل این بار از سوی اسلامگرایان افراطی سنی سلفی در سوریه شکل گیرد.
رادیو فردا هم نوشت: به رغم همهٔ اقدامات و حرفها و بیانیههای مثبتی که در مورد آیندهٔ سوریه و صلح و ثبات از سوی گروههای مخالف عنوان شده، هیچ تضمینی نیست که این کشور به شدت فقیرشده، با تنوع قومی و مذهبی، با انبوه شش میلیونی آوارگان ناشی از جنگ داخلی، با نبود تجربه و فرهنگ دمکراسی، با فرادستی گروههایی در مخالفان که به اسلامگرایی افراطی منتسب بودهاند و با تضاد و تقابل منافع کشورهای همسایه در این کشور، لزوماً به سوی صلح و آرامش و دمکراسی گام بردارد یا در این مسیر با چالشهای جدی روبرو نباشد.
در حالی این تحلیلها و گمانهزنیها ارائه میشود که تشریح روند آتی تحولات منطقه در بیانات دیروز رهبری در دیدار مردمی بخش مهمی از واقعیات در این زمینه را عیان میسازد. رهبری فرمودند: «در این میان آمریکا دنبال محکم کردن جای پای خود است اما زمان نشان خواهد داد که هیچ یک، به اهداف خود نمیرسند و بدون شک مناطق تصرفشده سوریه بدست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد.»
برجستهسازی ناکامی ایران و محور مقاومت با سقوط اسد
رسانههای خارجی فارسیزبان در «بزرگنمایی خسران ایران از سقوط اسد» همصدا بودند. ایران اینترنشنال با تعبیر سوریه به «ستون اصلی سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل»، سقوط اسد را موجب «تهدید موجودیت گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه» دانست. «مهرداد فرهمند» و «مهدی مهدوی آزاد» و «محسن سازگارا» در گفت و گو با ایران اینترنشنال چنین ادعایی را مطرح کردند.
«کامبیز غفوری» در گفت و گو با صدای آمریکا از عبارت «دومینوی سقوط متحدان جمهوری اسلامی ایران» استفاده کرد و مدعی شد سقوط اسد اولین سقوط متحدان ایران نیست و آخرین آن نیز نخواهد بود.
رسانههای سلطنتطلبی چون ایندیپندنت فارسی و من و تو هم در گفتوگو با کارشناسان خود در مورد آنچه «گذار از جمهوری اسلامی» و نقش بازماندگان پهلوی در آن خواندند، نظریهپردازی کردند. در این چارچوب «رضا پهلوی»، چهرهای «ملی» و زمان کنونی، بهترین فرصت برای وارد کردن «ضربه نهایی» به جمهوری اسلامی ایران معرفی شد!
العربیه فارسی مدعی شد این نه تنها یک شکست ژئوپلتیک و استراتژیک بزرگ برای ایران است، بلکه به عنوان کاتالیزوری برای تغییرات داخلی برای ایران عمل خواهد کرد.
یورونیوز با نگاهی مضیق، مسیر پیشروی ایران را یک دوراهی متصلب دانست و نوشت: با تضعیف محور مقاومت، حال ایران باید تصمیم بگیرد که میخواهد به برنامه هستهای خود شتاب دهد یا میخواهد به دنبال توافق با آمریکا باشد.
بیانات دیروز رهبری در دیدار مردمی اما نشان میدهد تحلیلهای رسانههای خارجی در مورد تضعیف محور مقاومت در پی سقوط اسد، از عدم درک درست از مفهوم و ماهیت مقاومت سرچشمه میگیرد.
رهبری در دیدار روز چهارشنبه گفتند: «اینها سخت در اشتباهند؛ آن کسانی که خیال میکنند با این چیزها جبهه مقاومت ضعیف شده است درک درستی از مقاومت و جبههی مقاومت ندارند. نمیدانند جبههی مقاومت اصلاً یعنی چه. جبههی مقاومت یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. مقاومت یک ایمان است، یک تفکر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است، مقاومت یک مکتب است یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عده مردم است با فشار آوردن نه فقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود.»
رهبر معظم انقلاب بیان داشتند: «آن تحلیلگرِ نادانِ بیخبر از معنای مقاومت خیال میکند که مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد و من عرض میکنم به حول و قوهی الهی، به اذن الله تعالی، ایران قوی مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.»
ایران نخواست یا نتوانست؟ روایتسازی از رخدادهای سوریه
برخی رسانهها از جمله ایران اینترنشنال با این ادعا که «ایران تلاش کرد تا لحظات آخر اسد را حفظ کند ولی نتوانست»، مدعی شکست ایران در حفظ اسد شدند و اظهارات مسئولان جمهوری اسلامی را در مورد اینکه اسد به توصیههای ما گوش نکرد «سناریوسازی» خواندند.
صدای آمریکا در گفتوگو با کارشناسانش مدعی شد که ایران نه اینکه «نخواسته باشد»، بلکه «نتوانست» جلوی سقوط بشار اسد را بگیرد. «رضا حاجی حسینی» در مصاحبه با این رسانه گفت: ایران به دنبال از دست رفتن توان نظامی خود در سوریه، عملا امکان و توان دخالت در سوریه را نداشت.
کامبیز غفوری در گفت و گو با صدای آمریکا مدعی ناکامی سیاست خارجی ایران در کشورهای منطقه شد و گفت: ایران به خاطر تضعیف نیروهای نیابتی خود در منطقه دیگر ابزار و اهرم فشاری در رایزنیها ندارد و بخاطر ضعف قدرت نظامی ایران روی زمین، دست دیپلماتهایی چون عراقچی هم بسته شده است. او مدعی شد روسیه هم در باتلاق اوکراین گیر افتاده و نمیتوانست از اسد حمایت کند.
یورونیوز هم مشغول بودن روسیه و ایران به بحرانهای داخلی خود را موجب ناتوانی آنها در حمایت از اسد دانست.
رادیو زمانه هم مدعی «تدارک برای تغییر در روایت شکست نظام» شد و نوشت در حالی که استقرار استراتژی امنیتی نظام با شکست مواجه شده، حاکمان ایران سراغ روایتی رفتهاند که بر ۲ پایه «اعتماد به غرب» و «عقوبت و جزای گوش ندادن به اوامر رهبری» مبتنی است.
این رسانه مدعی شد شکست در محور مقاومت، فشار اقتصادی ناشی از تحریم و اختلافات داخلی ایران را در وضعیت آسیبپذیر قرار داده است.
این در حالی است که در بخشی از بیانات دیروز رهبری پاسخی قاطع به چنین ادعاهایی را میتوان دید. رهبری با اشاره به حضور مستشاری ایران در سوریه و موفقیت در شکست داعش فرمودند: «جنگ اصلی را ارتش آن کشور باید بکند. در کنار ارتش آن کشور است که نیروی بسیجی که از جای دیگر آمده میتواند بجنگد. اگر ارتش آن کشور ضعف نشان داد از این بسیجی کاری برنمیآید و این اتفاق متأسفانه افتاد.»
جمعبندی
واقعیت آن است که این محورها که اکثرا علیه ایران و جمهوری اسلامی است، مدام در قالبهای متنوع در فضای شبکههای ماهوارهای و انواع رسانههای مجازی و... تولید و در سطح افکار عمومی کشور پمپاژ میشود و طبعا نمیتوان آنها را بدون اثر دانست. از این رو در کنار فعالیتهای دیپلماتیک و امنیتی و سیاسی، تلاش برای تبیین روایتی درست و واقعبینانه برای مقابله با روایتسازی آن سوی آب، نیاز مهم جامعه امروز ایران است.
سام بجدنی
پژوهشگر مسائل بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
فروپاشی خیره کننده بیش از 53 سال حکومت خانواده اسد و تقریبا 14 سال پس از جنگ داخلی خونین ، رژیم هنوز کنترل بخش های قابل توجهی از کشور را در دست داشت. اما نیروهای شورشی سوریه در یک حمله برق آسا دمشق را تصرف کردند و رئیس جمهور بشار اسد پس از 13 سال جنگ داخلی با فروپاشی خیره کننده نیروهای دولتی سوریه در 12 روز ، استعفا کرد.
قبلا ارتش سوریه اعلام کرد که در حال «استقرار مجدد و تغییر موقعیت» در این استان و سویدا در نزدیکی آن است، اما کار بی نتیجه بود. سربازان، سلاح های خود را تحویل می دادند و پیش از پیشروی مخالفان فرار می کردند. لذا در ساعات اولیه صبح یکشنبه، نیروهای اپوزیسیون اعلام کردند که سوریه از حاکمیت بشار اسد آزاد شده است و نیروهای مخالف به پایتخت هجوم آوردند.
در ۲۷ نوامبر، ائتلافی از جنگجویان مخالف حمله بزرگی را علیه نیروهای طرفدار دولت آغاز کردند. اولین حمله در خط مقدم بین ادلب تحت کنترل مخالفان و استان همسایه حلب انجام شد. سه روز بعد، جنگجویان اپوزیسیون دومین شهر بزرگ سوریه، حلب، را تصرف کردند. این حمله توسط چندین گروه مخالف مسلح سوری به رهبری هیئت تحریر الشام و با حمایت جناح های متحد مورد حمایت ترکیه انجام شد.
هیئت تحریر الشام به رهبری ابو محمد الجولانی بزرگترین و سازمان یافته ترین سازمان است سال ها قبل از این حمله بر استان ادلب حکومت کرده است. گروه های دیگری عبارتند از: جبهه ملی آزادی، احرار الشام، جیش العزه و جنبش نورالدین الزنگی و همچنین جناح های زیر چتر ارتش ملی سوریه
در واقع گروه شورشی اصلی که پشت سرنگونی اسد قرار داشت، هیئت تحریر الشام است که نامش به معنای سازمان آزادیبخش شام است. این جبهه در آغاز جنگ داخلی سوریه ، زمانی که جهادی ها جبهه النصره را برای مبارزه با نیروهای طرفدار اسد با صدها حمله شورشی و انتحاری تشکیل دادند.
الجولانی، 42 ساله، با نام احمد حسین الشرع در عربستان سعودی به دنیا آمد، فرزند تبعیدی های سوری بود. در سال 2003، او برای پیوستن به القاعده به عراق رفت.چندین سال را در یک زندان آمریکایی در عراق گذراند و بعدا در آغاز جنگ داخلی در سوریه ظاهر شد و جبهه النصره را تشکیل داد .
الجولانی با بازگشت به سوریه در سال 2011، شاخه سوریه القاعده را تأسیس کرد که در نهایت HTS را رهبری کرد، که در مراحل بعدی جنگ در شمال غرب مسلط شد. نام گروه، با اشاره به «شام» یا سوریه بزرگ، منعکس کننده آرزوهای های ایدئولوژیک گسترده تر است.
نقش جولانی در آینده سوریه
گروه جبهه النصره در ابتدا با داعش و سپس با القاعده ارتباط داشت. اما در اواسط سال 2016، جبهه النصره در تلاش بود تا ریشه های افراط گرایانه خود را از بین ببرد و با چندین جناح دیگر متحد شد تا حیات تحریرالشام را تأسیس کند. از زمان قطع روابط با القاعده، آقای الجولانی و گروهش تلاش کرده اند تا با اجتناب از جاه طلبی های جهادی جهانی و تمرکز بر حکومت سازمان یافته در سوریه، مشروعیت داخلی، منطقه ای و بین المللی به دست آورند.
او قبلا سعی کرد با ارائه خدمات به ساکنان پایگاه خود در ادلب مشروعیت پیدا کند. در ادلب، هیئت تحریر الشام از دولتی حمایت کرده که توسط یک ایدئولوژی اسلام گرای محافظه کار و گاهی تندرو سنی هدایت می شود. با این حال نوع و چارچوب دولت مورد نظر وی در دمشق احتمالا همانندی های بسیاری با الگوی دولت وی در ادلب خواهد داشت.
مشخص نیست که ائتلاف مخالفان تا چه حد و با چه سرعتی کنترل خود را بر کل کشور گسترش خواهد دهد و آیا می توانند پس از سرنگونی اسد متحد بمانند. الجولانی پس از تصرف بیشتر حلب، به خط مقدم بعدی رفت و شهر را به تکنوکرات هایی واگذار کرد. ابومحمد الجولانی، رهبر این گروه، هفته گذشته در مصاحبه ای گفت که حتی پیش از آنکه هیئت تحریر الشام حمله خود را آغاز کند، این گروه به گام های بعدی خود فکر می کرد. الجولانی اکنون هم به دنبال اطمینان دادن به جوامع اقلیت از فرقه ها و مذاهب دیگر بوده است.
با این حال ابومحمد الجولانی، رهبر حیات تحریر الشام (HTS)، نقشی محوری در سرنگونی اسد سوریه ایفا کرده و از یک مبارز جهادی به یک دولتمرد تبدیل شده است.
ایالات متحده و سایر کشورهای هنوز او را یک گروه تروریستی می دانند. با این حال هنوز چندان نوع تغییرات و الکوهای مورد نظر وی در برخورد با مخالفان و اقلیت ها مشخص نیست. هر چند به نظر میرسد او میانه رو تر شده است و او آماده است تا «دست خود را به سوی مخالفان دراز کند» اما نوع کنشگری وی در یک دولت انتقالی با دیگر شرکا و بازیگران متعدد کنونی داخل کشور می تواند بر آینده ثبات یا نامنی فزاینده در این کشور تاثیرات گسترده ای بگذارد.