محمد صادق پيکار : صاحب امتياز انيس مهاجر چاپ آستراليا
صدای زنان
را خفه کردند و حقوق شانرا با مردان مساوی !
قانون اساسی جديد افغانستان ، اين دستپاک
چرکينی که تاريخ نظير آنرا تا کنون نديده ، دست آورد ننگينی است از لويه جرگه
دسامبر سال 2004 ميلادی که هياهوی آن از
حدود مرزهای کشور گذشته و گوشهای ما پناهندگان را در اينسوی اوقيانوس کر کرده.
بخاطری آنرا چرکين و ننگين ميگويم که هدف آن
فقط فريب مردم است ، مردمی که خائنين وطن اوشانرا هميشه برای کسب قدرت و ثروت در
گرو خائنين اجنبی گذاشته و اين قانون و امسال آن ، بجز کار دستپاکی و چرکزدايی از
دستهای آن خائنين چيز ديگری برای مردم به ارمغان نمی آورد.
قانون اساسی ای که نتواند جلو اعمال تبعيض
را بگيرد بجای اينکه و ثيقه ملی ناميده شود بايد آنرا وثيقه تحميق مردم نام گذاريم
و نهاد ها و ارگانهای طرح و تصويب آنرا شيادان و عوام فريبان بخوانيم. امروز که
قانون اساسی جديد افغانستان هنوز در نخستين روز های بهار پر از اختناق و کثيفش
قرار دارد ، مزدوران داخلی و خارجی ارتجاع از همين آغاز با مشق قانون شکنی و زير
پا گذاشتن ارزشهای حقوق بشر ، صدای زنان را در گلوهای شان خفه ساخته اند و علی
الرغم آن ادعا دارند که گويا حقوق زنان و مردان را در قانون اساسی جديد مساوی
تسجيل کرده اند!
ازکارنامه های اين عناصرارتجاعی چنان نتيجه
به دست ما می آيد که ( اگر اين مکتب است و اين ملا ، حال طفلان خراب می بينم. )
اين آدمها !؟ نه به قانون نياز دارند و نه
به دين واخلاق. وقتی توانستند احکام الهی را به آسانی و سادگی زيرپا نمايند و
بخاطر خشنود ساختن باداران شان ، برخلاف احکام قرآن ، به کشتار مسلمانان و غارت
اموال شان بی باکانه مبادرت ورزيدند ، لذت نقض اين قانون اساسی و هر قانون ديگری
نزد شان کمتر از لذت حلوا خوردن نيست.
اين آدمک های مزدور با تصويب اين سند ننگين
و شرم آور و عوام فريب لعنت ابدی را کمايی کرده اند.
ستره محکمه افغانستان و امارت ولايت هرات
افغانستان و شرکای اين هردو ، ظهور زن را در تلويزيون های افغانستان منع کردند ،
زنی که نتواند صدای خود را به گوش آدمها برساند ميشود گفت حقی دارد ؟
اگر صدای زن به گوش مردهای ضعيف الاخلاقی
مانند آنانی که زن را از آواز خوانی در راديو تلويزيون منع ميکنند برسد و شهوات
حيوانی شان تحريک شود ، پس تقصير زن چيست؟ هرگاه در شنيدن صدای زن گناهی باشد چرا
همين مردهای ضعيف الاخلاق خود شان عوض زنها در پرده و حجاب خود شانرا پنهان نمی
کنند که مرتکب گناه نشوند؟ آيا تساوی حقوق زن و مرد همين است که گناه مردان را هم
زنها به گردن گيرند؟ اگر امر بدين منوال باشد که حتی صدای زنها نبايد به گوشهای
مردان تماس پيدا کند ، ما ديگر نه تنها به قانون بلکه به شريعت هم نيازی نخواهيم
داشت بلکه صرف به چند طويله ای نياز خواهيم داشت که زنان و مردان را از هم دگر جدا
و در انزوا نگهداری کنيم تا که نه تنها گوشهای شان صدای يکديگر را نشوند بلکه روی
يکديگر را هم نبينند تا مبادا وضوی شان بشکند و روزهً شان مکروه گردد.
تا هنوز ما فکر کرديم بسوی يک جامعه متمدن و
جامعه ای که در آن قانونيت رعايت ميگردد حرکت ميکنيم. چه فکر محالی ! چنان به نظر
ميرسد که در افغانستان آدمها از اجتماعی بودن بيم و هراس دارند و حتی نمی خواهند
صدای يکديگر را پشنوند.
قانونی که به افراد يک جامعه حق نمی دهد
بهتر است از آن قانونی که حق ميدهد ولی آدامهايی اند که نمی گذارند افراد از آن حق
برخوردار گردند ، چرا؟ از لحاظ اينکه اگر قانون بد باشد، اميد آن موجود است که روز
تعديل گردد و بجای آن قانون خوبی وضع گردد ، ولی اگر آدمها بد باشند و قانون را
پشت پا زنند تعويض اوشان کار دشوار است و مخصوصا که فقر آدم باشد.