عبدالخالق بقايی پاميرزاد

 

ملاحظاتی در باره مسودهً قانون اساسی جديد افغانستان

 

هدف اساسی از تسويد قانون اساسی جديد افغانستان ، حفظ ادامهً قدرت رئيس جمهور و ادامهً نظام استبدادی تک قومی نی ، بلکه منظور اساسی ازان نجات کشور از بدبختی و عقب ماندگی قرون وسطايی وگذار ازاين مرحلهً دردناک بسوی جامعهً مدنی و دموکراسی است تا همه اقوام کشور بصورت يکسان از مزايای آن مستفيد گردند.

مردم افغانستان در طول تاريخ پر از فراز و نشيب اين کشور ، در مراحل مختلف برای بدست آوردن آزادی های ديموکراتيک و حقوق مشروع خود از سلطهً نظام های استبدادی و عشيره يی ، به مبارزات قهرمانانه متوسل شده و در اين راه قربانی های بيشماری داده اند. ولی علی الرغم اين همه تلاش های گسترده و انسانی ، اينک که وارد قرن 21 گرديده اند مشاهده ميکنند که از کاروان ملل جهان قرن ها فاصله دارند و شيرازهً وحدت ملی باثر دست درازی های دشمنان سوگند خوردهً خارجی و مزدوران داخلی شان از هم پاشيده و کشوردرمسير انحطاط و قهقرا سوق گرديده است که بيرون رفت از اين حالت تاسف بار کاريست دشوار و راهيست دراز و طولانی و مشکل و نياز به از خود گذری و فداکاری فرزندان دلسوز و صادق اين مرز و بوم دارد.

بنابرين نسل امروز کشور بخصوص قشر روشنفکر کشور ما مسئوليت تاريخی دارد تا با استفاده از جو بوجود آمده ، همه اختلافات آيديالوژيک ، قومی ، سمتی ، زبانی و مذهبی را که از استعمار به ما ميراث مانده ، کنار گذاشته در جهت پيوند شيرازهً وحدت ملی و رهايی از دام وسلطهً نظام های استبدادی قبيلوی که عامل اين همه بدبختی ها پنداشته می شود با مساعی همگانی گامهای مؤثر به پيش بردارند و بدين صورت راه را برای نيل به سوی جامعهً مترقی و شگوفان و پيوستن به کاروان پيشرفتهً ملل متمدن جهان کوتاه و کوتاهتر سازند و در فرجام افغانستانی معمور، آباد ، مستقل ، سربلند با قلمرو يکپارچه و تجزيه ناپيررا به نسل های آينده به ارمغان بگذارند و دين تاريخی شان را در پيشگاه تاريخ و ملت به نيکويی ادا سازند.

اينک قبل از اينکه وارد بحث اصلی پيرامون خلاهای مسودهً قانون اساسی جديد شويم يک نظر کوتاهی به ترکيب حکومت موجودهً آقای کرزی می افگنيم تا ببينيم که در اين حکومت حقوق مشروع تمام اقوام  کشوررعايت شده يا چطور ؟

بطور مثال مطالبی را از هفته نامه پنجره چاپ کابل شمارهً 41 که يکی از جرايد معتبر و با ارزش ملی است اقتباس می کنيم و توجه خوانندگان ارجمند را بدان معطوف ميداريم :

«  باوصف اينکه تاجيک ها در کابينه فعلی از لحاظ کميت و تعداد نيز کمترين سهم يعنی از ميان 30 وزير کابينه با اضافه شهر داری کابل فقط شش وزير به تاجيک ها تعلق دارد ولی سرو صدای عظمت طلبان هميشه بالاست که حکومت به اتحاد شمال و قوم تاجيک تعلق دارد.

  همه ميدانند که رئيس دولت و قاضی القضات از لحاظ قومی پشتون هستند. پارلمان و کرسی صدارت وجود ندارد و يک مقام جديد در تاريخ سياسی افغانستان بنام « بابای ملت » ايجاد گرديده و برای شاه سابق تعلق می گيرد که آنهم متعلق به قوم پشتون است. اعطای اين مقام آنگونه که تا اکنون ديده ميشود يک مقام مافوق دولتی است و جايگاه آن بالا تر از جايگاخه رسمی و سياسی رئيس دولت است. »

 اکنون شما خوانندگان ارجمند در مثال فوق نيک ملاحظه می فرمائيد که موازنه قدرت بصورت عادلانه بين اقوام کشور حفظ نشده است بلکه برعکس قدرت بصورت غير عادلانه در دست قوم محترم پشتون قرار دارد و سروصدای عظمت طلبان و فاشيست های معلوم الحال راجع به اينکه حکومت در دست اتحاد شمال و يا تاجيک هاست به واقعيت قرين نبوده و محض يک پروپاگند و تبليغ ميان خالی به حساب ميرود.

 ازاينجاست که ما خواهان حقوق مساوی همه اقوام محترم افغانستان در سرنوشت کشور و در ترکيب حکومت فعلی و حکومت های آينده بوده و به همين ارتباط می خواهيم پيشنهاد های مشخص و انسانی مان را در اينجا مصرح ساخته و توجه مقامات مسئول را بدان معطوف داريم و از نمايندگان محترم اين مجلس کبير ملی می خواهيم که اگر از همين حالا در متن قانون اساسی به ارتباط رعايت حقوق مشروع همه اقوام کشور اصلاحاتی پديدار نگردد و نظام دلخواه مردم افغانستان را منظور نفرمايند و نظريات نويسندگان ارجمند و متخصصين و اهل خبره را در نظر نگيرند ، فردا دير خواهد بود و آنگاه ساير اقوام شريف افغانستان مانند گذشته از حقوق حقه ً شان محروم خواهند ماند.

خشت اول چون نهد معمار کج

تــا ثريا می رود ديـــوار کـج

 

حمايت از نظام فدرالی

طرح جناب پروفيسور عنايت الله شهرانی را که عبارت از نظام فدرالی است تائيد ميداريم وآنرا نسخهً شفا بخش برای مردم دردمند افغانستان می دانيم. در هيچ جای دنيا نظام فدرالی باعث تجزيه کشور نشده برعکس باعث ترقی و پيشرفت گرديده است. ايجاد رقابت بين ايالت های فدرال باعث تسريع پروسه وحدت ملی و بازسازی و ترقی کشور می گردد.

 ما رسمی شدن زبان ترکی را برای ترکی زبانان کشور پيشنهاد می کنيم و آنرا گام مثبت در جهت نيل به دموکراسی و جامعه مدنی تلقی میداريم و از آن حمايت و پشتيبانی خويش را ابراز می نماييم.

آرزومنديم دولت چنان تسهيلاتی را فراهم سازد تا فرزندان ساير اقوام کشور نيز بتوانند به زبان مادری شان درس بخوانند واز آن استفاده نمايند.

دربارهً نظام پارلمانی

هرگاه طرح جناب شهرانی در اثر مخالفت عظمت طلبان مورد قبول واقع نشود ، در آنصورت ما نظام پارلمانی را با موجوديت کرسی صدارت و تفکيک قوای ثلاثه پيشنهاد می نماييم. اين نظام نيز می تواند وحدت ملی کشور را تامين کند و آرزوهای ديرينهً مردم ما را جامهً عمل بپپوشاند.

 صحبت های اخير آقای کرزی که گويا در اين نظام بين طرفداران صدراعظم و رئيس جمهور درگيری مسلحانه رخ خواهد  داد به واقعيت نزديک نمی باشد. چه نامبرده خود می داند که شرايط امروز ، شرايط ديروز نيست. بنابرين به قول مدير داشنشمند هفته نامهً اميد که گفته اند :

« آقای کرزی بايد اجازه بدهند تا قانون برای ملت افغانستان ساخته شود نه برای شخص خود شان چراکه ( قانون اساسی کرزی ) ممکن است برای چند سال به درد تعدادی بخورد درحاليکه ( قانون اساسی افغانستان ) برای ساليان درازی به درد ملت افغانستان خواهد خورد ....  آقای کرزی بايد اين حقيقت را بپذيرند که با يک گردش نيلوفری نه ايشان خواهند ماند و نه اين سروری!  پس بهتر است به ندای ملت خويش پاسخ مثبت داده بجای حفظ قدرت به اين شکل استبدادی و انحصاری که نتايج آنرا طی اين دوسال مردم با تمام تلخی هايش چشيده و اقوام محروم با چشمان حيرت زده ناظر پيشروی افسار گسيختهً برتری خواهان و قوم پرستان فاشيست در تمام عرصه های دولتی اند ، رژيم مردمی پارلمانی را اجازهً تاسيس بدهد ورنه با اين ترک تازی های ناپيداکنار ، نام خود شان و اطرافيان شان در تاريخ افغانستان بخوبی و نيکی ياد نخواهد شد. ( هفته نامه اميد شمارهً 605 )

بلی مدير هفته نامهً اميد بجا گفته اند زيرا در غير اينصورت آقای کرزی پشتيبانی توده های مردم و روشنفکران کشور را از دست خواهند داد و حکومت ايشان در آينده با مشکلات فراوانی روبرو خواهد شد و خدای ناخواسته شيرازهً وحدت ملی و پروسهً عمران و بازسازی و پيشرفت کشور صدمهً جبران ناپذير خواهد ديد.

خلاهای قابل ملاحظه در مسودهً قانون اساسی جديد

مسودهً اين قانون که بربنياد نظام رياستی امريکا ترتيب شده دارای نواقص و خلاهای زياديست که از طرف نويسندگان ، متخصصين حقوق و اهل خبره مورد بررسی قرار گرفته است.

اينک ما بطور نمونه و بصورت مؤجز چند تای آنرا برمی شماريم :

تمرکز اختيارات و صلاحيت های بی حد و حصر رئيس جمهور

وظيفهً رياست دولت

وظيفهً رئيس حکومت   و ادارهً کابينه

انتخاب ثلت اعضای سنا

تعيين رئيس و اعضای بانک مرکزی

تعيين رئيس واعضای ديوان عالی قضا

تعيين افسران اردو

تعيين سفرا و ديگر مامورين عاليرتبه دولت

وظيفه رياست قوای مسلح

وساير اختيارات مندرج قانون اساسی

اين امتيازات رئيس جمهور را بحيث يک ديکتاتور مستبد بالا خواهد برد و او را قادر خواهد ساخت تا در هنگاميکه بخواهد تصاميم لازم را به اساس منافع شخصی و قومی اتخاذ کند و منافع ملی را پايمال نمايد.

 درمسودهً قانون تذکر داده شده که رئيس جمهور نزد ملت مسئول است ولی ميکانيزم عملی برای محاکمه او حينيکه مرتکب جرم ميشود پيش بينی نگرديده است.

فلهذا پيشنهاد ميگردد تا دراين رابطه تجديد نظر جدی صورت گيرد و تعداد معاونين رئيس جمهور بالا برده شود و اختيارات و صلاحيت ها تفکيک وبطور عادلانه تقسيم شود و نيز مرجعيکه رئيس جمهور را حين ارتکاب جرم سبکدوش و به محاکمه بکشاند معين و مشخص گردد.

به ارتباط صلاحيت های ارگان های محلی قدرت دولتی

تعيين واليان و ساير کارکنان بلند پايهً دولتی در ولايات از وظيفه مقام رياست جمهوری خوانده شده که به هيچ صورت با منافع اقوام کشور و مصالح عليای افغانستان سازگار نمی باشد.

مردميکه سالها مبارزه کرده و در راه آزادی خون داده اند بايد حق آنرا داشته باشند تا برای خود خدمتگزاران دلسوز و صادق را از جمله قشر روشنفکر ، تعليم يافته و متخصص منطقه خود شان به پست های ولايت ، شهر داری ، رياست محاکم ، مستوفيت و ساير دواير در پرتو قانون انتخاب نمايند و آرزو های خود را برای حد اقل دسترسی به دموکراسی برآورده يابند. در غير آن اگر چنين مقرری ها از مرکز صورت می گيرد، با واکنش جدی مردم روبرو ميشود. چنانچه همه مشاهده کردند که با مقرری قوماندان امنيه ولايت بلخ از مرکز مردم شريف آن سامان دست به تظاهرات مسالمت آميز زدند و چنين روشی را غير عادلانه خواندند و به آن ابراز مخالفت نمودند.

  انتخاب مامورين بر اساس شايستگی از خود محلات ، ايشانرا مجبور و مکلف می سازد تا وظايف شانرا به نحوه شايسیته انجام بدهند و رضائيت مردم منطقه شانرا برای هميش با خود داشته باشند.

علاوتا اينها قادر نخواهند بود تا مثل حکام دورهً سلاطين قبلی کشور ، دست به چور و چپاول بزنند و برمردم ظلم و ستم روا دارند و از خون مردم زندگی پرزرق و برق را برای خود و اولاد شان دست و پا کنند و يا زمين های موروثی و باغهای مردم را به جبر و زور از آنها بگيرند و به ناقلين ببخشند و از خود شان بحيث نوکر کار بگيرد.

نام آريانای کبير در پهلوی نام افغانستان

ما طرح ماهنامهً کاروان را درمورد اينکه افغانستان دو نامه شود و نام آريانای کبير نيز در پهلوی افغانستان علاوه گردد خيلی معقول و بجا می دانيم. نام آريانای کبير هيچ خطری را متوجه کشور ما نمی سازد بلکه برعکس به عظمت افغانستان متحد و مستقل می افزايد.

چنين روشی دربرخی از کشورهای بزرگ جهان معمول است. بطورمثال کشور انگلستان را بريتانيای کبير نيز می گويند و امثالهم.

تبديل نام پول رايج کشور از افغانی به آرين

به دلايلی که ازطرف نويسندگان محترم و صاحب نظر، در مطبوعات برون مرزی و دورن مرزی کشور تذکار يافته نام افغانی بالای پول رايج کشور افاده کنندهً مطلب بطور دقيق نبوده و بنابران با در نظر داشت قدمت و عظمت تاريخی افغانستان عزيز در عهد آريانای کبير پيشنهاد می نماييم تا بجای ( افغانی ) پول رايج ما بنام ( آرين ) تبديل گردد. اين نام تاريخی از هر لحاظ پاسخ گوی ماهيت حقيقی پول رايج کشور بوده می تواند.

دربارهً سرود ملی کشور

به همه معلوم است که در حدود بالاتر از 80 فيصد مردم کشور اعم از اقوام مختلف به زبان شيرين فارسی تکلم می کنند و سخن يگديگر را می فهمند. بنابرين پيشنهاد ما اينست که اين سرود طوری ترتيب گردد که پاسخ گوی حقوق همه اقوام شريف افغانستان باشد. هرگاه اين سرود بشکل موزيکال درآيد و بازتاب دهندهً آرمانهای مقدس همه اقوام کشورما باشد به يقين کاريست بجا و قابل تحسين.

بنابرين آرزومنديم دراين باره نيز تجديد نظر اساسی و دقيق صورت گيرد.

فارسی ستيزی

طوريکه ديده می شود از سالها بدينطرف عليه زبان فارسی محدوديت هايی وضع گرديده و جلو پيشرفت آن به ذرايع مختلف گرفته  شده است. چون اين زبان از هزاران سال بدينسو زبان عوام ، زبان دربار و زبان مطبوعات کشور بوده و در سطح جهانی نيز مطرح است لذا آرزومنديم تا درسطح کشور برای کاربرد واژگان فارسی در متون فارسی مخالفت صورت نگيرد چنانچه که ما دربکار برد لغات پشتو در متون پشتو مخالفت نداريم. بطور مثال ما در متن پشتو اگر واژه های مثل پوهنتون ، شاروالی ، پوهنحی وغيره را بکار می بريم چون عين واژه ها را در زبان فارسی داريم مانند دانشگاه ، شهرداری و دانشکده ،  حق مشروع خود می دانيم تا اين واژه ها را در متون فارسی بکار بريم. انتظار جدی ما از مقامات مسئول اينست تا جلوفارسی ستيزی را بيشتر از اين بگيرند و از تعصبات بيجا بپرهيزند.

درباره مدال ها ، تکت های پستی و نامگذاری ها

تاجائيکه ديده می شود درطول سده های متوالی شخصيت های اسطوريی ، نوابغ ، قهرمانان و دانشمندان اقوام مختلف کشور ( غير از قوم محترم پشتون ) به فراموشی سپرده شده اند لذا پيشنهاد می گردد بخاطر احترام و رعايت حقوق حقهً همه اقوام کشور دراين رابطه برخورد عادلانه و بی تعصب صورت گيرد و کميسيون هايی مرکب از اشخاص دلسوز و با عاطفه که منافع ملی را بالا تر از منافع قومی می پندارند موظف گردد و جلو بی عدالتی ها دراين زمينه گرفته شود و گام های بی طرفانه و منطبق با منافع همه اقوام کشور در زمينه برداشته شود..

تحصيلات رايگان تا سطح دانشگاه

خواست مشروع محصلين دانشگاه کابل را که خواست همه وطنپرستان و شيفته گان علم و معرفت می باشد تائيد می داريم. انتظار داريم مادهً خاصی درقانون اساسی به اين ارتباط اضافه شود تا فرزندان همه اقوام کشور بتوانند تحصيلات عالی را تا سطح دانشگاه بطور رايگان انجام بدهند. درغير آن نظر به فقر و ناداری خانواده ها ، اکثريت مطلق جوانان نخواهند توانست به تحصيلات عالی دسترسی پيدا کنند و در نتيجه از اين نعمت محروم خواهند ماند.

ما برای سالهای ديگر مکلف به تربيه کادر تربيه يافته و متخصص برای اعمار جامعه ويران خود هستيم. لطفا دراين باره نيزتجديد نظر اساسی و مسئولانه فرمايند.

در خاتمه موفقيت اين مجلس کبير ملی « لويه جرگه » را از بارگاه خدای يکتا نياز می کنيم و تمنا داريم کشور ما بزودی ازاين مرحلهً دردناک بسوی امنيت ، صلح ، بازسازی و دموکراسی و ايجاد جامعهً مدنی قدم گذارد و عقب ماندگی های خود را بمساعی همه فرزندان دلسوز و صادقش بسرعت جبران نمايد.

هموطنان شرافتمند !

طرح خواسته های انسانی و معقول و برآورده شدن اين آرمانها نه تنها روحيهً وحدت ملی را خدشه دار نمی سازد بلکه بمثابهً خشت های محکميست که در بنای وحدت ملی گذاشته می شود و دوام و بقای آنرا تضمين می کند ، و اقوام کشور را بيشتر به همسويی و همدلی فرا می خواند و جراحات وارده ناشی از وجود تفاوت ها را در حيات مردم يک سرزمين التيام می بخشد.

پس از همه دوستان و خوانندگان ارجمند تمنا دارم تا اين خواسته های مشروع ملی را جز آرزوی يک وطنپرست برای سعادت مردم افغانستان و آريانای کبير چيز ديگری تلقی ننمايند.

اين وطن خانهً مشترک ماست ، ما در راه حفظ وحدت و يکپارچگی ، استقلال ، تماميت ارضی و سربلندی آن حاضريم سرومال خود را نثار کنيم.

من هزارگان ، ترک زبانان ، پشتونها ، تاجيکان و همه مردم وطنم را بمثابهً جان و جگرو و مردمک چشمانم دوست دارم. هيچ قدرتی نمی تواند گوشت را ازناخون جدا سازد.

مراعهد يست با جانان که تا جان در بدن دارم

هــوادران کويش را چـــو جان خويشتن دارم

(يکی از شعرای فارسی زبان )

اينک اين پارچه شعر شاعر گرانمايهً وطن ، شاعر مردمی و دلسوز ، شاعر جوانيکه ، عشق و آرزوی مردمش را دربهترين مرحلهً عمر ، باثر راکت های کور دشمنان سعادت وطن به گورستان برد و آرزوهايش نا تمام ماند و اگر زنده می بود شعر فارسی را به قلهً بلند پيروزی ميرسانيد ، برای سرود ملی پيشنهاد می کنم :

سروده های شهيد قهار عاصی جوانان زيادی ازخوانندگان وطن از جمله فرهاد دريا را به اوج شهرت رسانيد و تاآخرين پله های هرم پيروزی بالا برد.

ديار نازنين من

 

خيـــال مــــــن يقــــيـــن من

جــنـاب کــــفر و ديــــن من

بهـــشـــت هفـــــتـميـــن من

ديـــار نــــــــازنـيــن مــــن

 

کـــوه و کـــمر غـــلام شان

چــــه آفتــــاب و آتـــــشی

قيــــامتی قـــيام شــــــــان

چــه مردمــــــــان سرکشی

 

شهـــادت و مــــــــراد را

به گوش سنگ سنگ خود

چه سخت نــــعره می کشد

گلـــوی ســـرزمين مـــــن

 

به خـــــــانه خانه رستمی

به خانه خانه آرشــــــــی

برای روز امتــــــــــــحان

دلاوری کمـــــــــــــانکشی

 

چـــه سرفـــراز مــلتــــــی

چــــه سربلــــنـد مـــردمی

که خــــاک راه شــــان بود

شـــرافــــت جبـيــن مـــــن



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت