افغانستان
نوين در چهار راه تکامل تاريخ
مردم آزادی دوست وسرفراز ميهن ما، بعد از يک
ربع قرن کشمکشهای خونين ، قيامهای مسلحانه ، کودتاها ، جنگ های طولانی ، « جهاد »
و مقاومت عادلانهً ملی ، عليه اشغالگران خارجی ، تروريزم بين المللی ، القاعده و
بنيادگرايی اسلامی ، اينک در آستانهً تسويد نهايی ، تدوين ، طرح ، شور و مباحثات
گرم و تصويب قانون اساسی جديد خود و در يک چهار راههً تکامل تاريخ کشور قرار دارند
و در جهات وجبهات مختلف و مخالف زيرين :
1 ) راست
2 ) چپ
3 ) واپسگرايی
4 ) پيشروی و حرکت بسوی دموکراسی
درحالت خزيدن ، نبرد خرابکارانه و غالبا
سرگرم مبارزات مسالمت آميز و دموکراتيک ميباشند.
1 )
راستگرايان
بخشی از رهبران به اصطلاح ميانه رو تنظيمی ،
ارباب « عقد و حل » ، شورای تفاهم پاکستان ، شورای تفاهم قبرس ، گروه انشعابی حزب
اسلامی حکمتيار ، گروهی از هواداران مولوی محمدی ، پيروان جناب آيت الله محسنی ،
شورای علمای دين ، بخشی از قضات محترم ستره محکمه و تعدادی از اشتراک کنندگان
کنفرانس تاريخی« بن » تلاش دارند تا « محور صلح »
نيمه جان سال 1996 را احيا و ملت افغان را به راه « راست » و راه آزمون شده
، پر رنج و عذاب قبلی هدايت کنند.
2 ) چپ گرايان
بخشی از گروه ها و سازمانهای چپی قبلی و نوتشکيل
هنوز ، با اصول نبرد طبقاتی و انديشه های همبستگی کارگران جهان باور خود را نباخته
اند ، به يگانه راه صحيح و اصولی « چپ » خود گرايش دارند و از نقش رهنمون طبقه
کارگر وپيش آهنگ سياسی آن ، از اتحاد با دهقانان بی زمين ، کم زمين ، ملاکين متوسط
، متنفذين روشن بين محلی و سازمانهای غيروابستهً ملی و دموکراتيک دفاع ميکنند .
چون اشتران رهوار با دور بينی و آينده نگری گامهای صبورانه مينهند و با اين باورند
که دانه های سالم انديشه هاهرگز در مزرعه تاريخ ناپديد نميشود و فقط از راه « چپ »
ميتوانند بصبح روشن « شب فردای» مردمسالاری واقعی ، دگرگونيهای کيفی و بقله های
پيروزی بشريت ترقيخواه و جامعه فاقد استثمار و بهره کشی فرد از فرد صعود کنند.
جريده ً آينده ناشرافکار اين حلقهً سياسی آينده نگر و دارای اصول جهان بينی علمی
ميباشد.
3 ) واپسگرايان
جنبش طالبان ، حزب اسلامی حکمتيار، متحدين «
چپی » و « راستی » آنان ، طرفداران مؤلف فاشست مشرب « دوهمه سقاوی » ، افغان ملت ، گروهی از سلطنت
طلبان، سکون پرستان و طرفداران تمرکز های خونين ، مذبوحانه تلاش دارند تا بازهم
چرخ تاريخ را از حرکت شتابندهً آن بازدارند. بدوران امير عبدالرحمن خان و يا
ملاعمر برگردانند و جامعهً بلاکش ما را بار ديگر در گرداب استبداد ، بنيادگرايی
واپسگرايی، قبيله سالار پرتاب کنند.
4 ) طرفداران حرکت بسوی دموکراسی ، آزادی ،
صلح و پيشرفت اجتماعی
ـ کار آگاهان رشته های مختلف علمی و فنی ،
تکنوکراتها و شخصيتهای فرهنگی طرفدار « دموکراسی و صلح » و ديگر هواداران همکاران
و همراهان ملی ، منطقه يی جلالتمآب حامد کرزی رئيس دولت انتقالی ،
ـ بخشی از پيروان خط قهرمان ملی مسعود ،
سازمانهای سياسی نوظهور ، نهضت ملی ، حرکت بسوی کنگرهً ملی
ـ
شماری از رهبران حزب وطن ( و حزب دموکراتيک خلق افغانستان ) که برديدگاه و
انديشه های قبلی و دوران حاکميت تک حزبی خويش تجديدنظر ضروری و کم و بيش متفاوتی
کرده اند و در حال حاضر از نهضت فراگير ميهنی ، اصول دموکراسی ، جمهوری پارلمانی ،
نهضت تفاهم ، پلوراليزم و ديگر انديشی پشتيبانی ميکنند.
ـ پيروان سازمان يافته و پراگندهً طريقت
سياسی محمدطاهر بدخشی که از :
ـ انديشه ها و طرحهای حل عادلانه و
دموکراتيک مساًله ملی
ـ سياست ناوابستگی و عدم دنباله روی
ـ نقش آگاهانهً مردم در ديگر گونيهای
اجتماعی و طرح جبههً متحد ملی و دموکراتيک
وبرخورد استراتيژيک به آئين اسلام بحيث دين
مردم افغانستان
باوضوح کامل ، صراحت و شفافيت دفاع ميکنند.
و از « ايجاد نظام دولتی فدرال ، بر محور مرکزيت اداری برای حل مسالهً ملی و توازن
هم آهنگ مناطق مختلف تاکيد » ميدارند. و انديشه ها و صدای آنان در وضع کنونی
بمقياس ملی و بين المللی روز تا روز بازتاب روشن تر ، غنای بيشتر و دورنمايه
فعالتر مييابند. (1 ) و در مرکز توجه نيروهای ملی ، دموکراتيک و تحول طلب جامعه
قرار ميگيرند.
ـ همچنين جنبش ملی اسلامی
ـ حزب دموکرات وطن
ـ حزب متحد ملی
وسازمانهای سياسی ديگر همه طيف وسيعی از نيروهای
سياسی نوظهور و گذشته اند که انديشه های صلح ، آزادی ، دموکراسی ، ترقی اجتماعی ،
تساوی حقوق مردم و گروه های قومی ساکن وطن واحد مان ، برابری حقوق زنانن با مردان
، ضرورت اشتراک توده های مردم، در تنظيم حيات اجتماعی ، سياسی و ادارهً اقتصاد ملی
، استقرار نظام جمهوری پارلمانی و نظام دولتی فدرال ، در طرحها ، برنامه ها، خطوط
اساسی ، ارگانهای نشراتی ، مصاحبه های راديويی و مقالات آنان ، در سايت های
انترنتی جهانی بازتاب گسترده مييابد.
اين سازمانهای سياسی ، مستقل ، پراگنده و
دارای انديشه ها و ديدگاهای نه چندان دور ، بيگانه نا آشنا و جدا از همديگر درحال
حاضر بدون لغزش براستگرايی و اپسگرايی ، ماجراجويی و بنيادگرايی بسوی دموکراسی ،
صلح ، آزادی ، پيشرفت اجتماعی وبسوی تشکل جبههً متحد ملی و دموکراتيک ، استقرار
نظام جمهوری مستقل ملی ، متحد ، دموکراتيک جسورانه درحرکت اند و بدون ترديد در
مبارزه عليه بنياد گرايی ، واپسگرايی ، تروريزم بين المللی ، کشت و قاچاق مواد
مخدر و در ساختمان افغانستان نوين شانه به شانه و بازو به بازوی همديگر روزی
اشتراک فعال ووطندوستانه خواهند نمود و زمينهً اتحاد ووحدت اورگانيک نيروهای
دموکراتيک ملی و تحولات کيفی جامعه بلا کش را مساعد خواهد ساخت و
پروسه تکامل ملت ووحدت ملی را تسريع خواهند بخشيد.
اما دروضع مشخص کنونی، راستگرايان ،
واپسگرايان و بنيادگرايان منطقهً ما از جمله : سلاطين قرون وسطايی ، وشيوخ کشورهای
خاورميانهً عربی ، آخوند های خشک انديش ايران ، مولاناهای پاکستان و اکثر تنظيمهای
جهادی کشورما ، از بيم تحولات دموکراتيک کشور های خويش و از ترس زايش انقلابات ملی
و دموکراتيک قريب الوقوع در خاورميانهً عربی وايران آخوندی بازهم با همان شعار های
مفت ، آزمون شدهً مکرر « کفر » و « الحاد » و « کمونست » بويژه در نوار مرزهای
جنوب ، غرب کشورما و در شهر کابل وارد کارزار تبليغاتی ، جنگ های غير عادلانه و
غالباً خرابکارانه ميشوند.
خلاف ارزش های دموکراتيک قانون اساسی نافذ
کنونی ، از دين مبين اسلام ، عليه کارآگاهان رشته های مختلف علمی و فنی ، مغزهای
روشن و متفکر ، تحصيلکردگان ملکی و نظامی و شخصيتهای ملی ، اجتماعی و فرهنگی مستقل
و سازمان يافتهً وطن استفاده های تبليغاتی تعصب انگيز ميکنند و بيش از يکصد هزار
کارشناس و کارمند تحصيلکرده و باتجربهً ملکی و نظامی کشور را ، بدون محاکمه و حکم
محکمه باصلاحيت ، خودسرانه ازحق کار ، حق شهروندی و اشتراک در تنظيم حيات ملی ،
اجتماعی و سياسی محروم و بدون ترس از قضاوت عاذلانهً تاريخ و خشم و خروش خلق خدا مطرود اعلام مينمايند. و اين ثروتهای سرشار
و گرانبهای ميهن را عملا از ميهن تاريخی ايشان بيرحمانه بيرون ميريزند و مجبور به
دوام مهاجرت و تبعيد ميکنند. وبرضد احزاب سياسی و سازمانهای دموکراتيک و ملی قبلی
و نو ظهور جامعه از جمله عليه حزب متحدملی جنرال نورالحق علومی ، اتهامات ناجايز و
خلاف قانون را وارد می آورند. حالانکه اکثر قضات محترم ستره محکمهً دولت انتقالی
خود خوشه چين دانش و تجارب قضايی واصول محاکماتی « خان علوم و چشمهً علوم » و
نخستين قاضی القضات دولت متمرکز فئودالی افغانستان و فرزند يکی سربرآوردگان قبيلهً
بارکزی و اسلاف جنرال علومی ميباشند.
بنابرين همانگونه که جنرال علومی رهبر حزب متحد ملی در يک مصاحبه راديويی با
نمايندهً بی بی سی و با رشادت وشهامت افغانی و اسلامی گفته اند.
واقعا ايشان « افغانيت و اسلاميت » را از
نياکان خود به ارث برده اند.
حکم صحت و سقم ( بيماری) اين اتهام را فقط و
فقط قوهً قضائيه مستقل ، غير تنظيمی ، غير حزبی، غير طالبی و بيطرف ميتواند و بايد
صادر نمايد.
همچنين در دههً قانون اساسی هيچگاه و بطور
قطع حزبی بنام « کمونست » تاسيس نشده است.
نه جناب صبغت الله مجددی و نه وزارت عدليه دولت انتقالی ، هيچ يکی چنين سندی را
ارايه نخواهند توانست.
اين شعار تبليغاتی و سياسی دوران « جنگ سرد
» ديگر رنگ خود را کاملا باخته است. امروز مبارزه برضد بنيادگرايی اسلامی ،
تروريزم ، القاعده ، کشت ، توليد ، و ترافيک مواد مخدر به شعار مشترک تبليغاتی امريکای
سرمايه داری ، چين کمونست ، قارهً اروپا ، کشورهای عربی ، پاکستان و به شعار همه
دوستان و حاميان قبلی تنظيمهای بنيادگرای افغانستان مبدل شده است. ابرقدرتها نه
دوست دايمی دارند و نه دشمن دايمی. آنان فقط به منافع خود می انديشند.
جبههً بزرگ بنيادگرايان کشورما ، بايد از
دوکتور نجيب الله ، ملاعمر ، اسامه بن لادن درس عبرت بگيرند و از مردم خردمند ما
اين مثل را بياموزند : « مرغيکه بيوقت آذان بدهد يا نا بهنگام بانگ برکشد، سرش زير
بالش ميشود.»
خداوند توانا ، مردم سرزمين ما را نيز از
گزند بلاهای آسمانی و زمينی حفظ وبسوی صلح
، آزادی ، دموکراسی و رسته گاری و جامعه مدنی هدايت کند.
شورای علمای دينی کشورما نيز از شناخت نياز
های مبرم زمان و رنج های بيکران مقتديان بيچاره ، بی خانه ، بيکار ، بيمار و بی
سواد خويش بفرسخ ها دور افتاده اند و با
دريغ و درد فراوان بجای اينکه :
ـ از کرامت انسانی زنان يتيم پرور ، شهيد
پرور ، مادران مردپرور و غم پرور و از زنان تحت ستمهای ملی ، اجتماعی ، فرهنگی و
جنسی و از حق کار و زندگی زنان بار دار و از حق مزد و معاش و مرخصی قبل و بعد از
ولادت زنان کارمند و کارگر و از حقوق کودکان و مادران حمايت کنند.
ـ توجه دولتمردان را بوضع بهداشت و صحت مردم
و به چهارصد مرکز صحی و نزديک به دو هزار مکتب و مدرسه ويران کرده تنظيمها و به
آموزش وپرورش پنجصد هزار طفل يتيم جلب نمايند.
ـ ويا جهاد گسترده را عليه کشت و تجارت ،
ترافيک و قاچاق مواد مخدر آغاز کنند و با چنين جد و جهد خيرانديشانه ، ميهن اسلامی
ما را ، از رديف نخستين کشور توليد کنندهً چرس و ترياک و مواد مخدر جهان ، در صف
نخستين کشور آزاد و پاک از مواد مخدر در جهان ارتقا و افتخار بخشند ، خلاف اين
نهضت گستردهً بين المللی و ارزشهای اعلاميه حقوق بشر ، بگونهً طالبان و تمامی
واپسگرايان منطقهً بفکرو ذکر فلج کردن پيکر جامعهً ، « بريدن و دريدن و شکستن و
بستن سرو سينه پا و دست » زن و مرد مردم سرزمين بخون خفتهً ما ميباشند.
همچنين رهبران و جبههً بزرگ تنظيمها و «
محور صلح » بجای اينکه نبرد متحد خويش را ، عليه گرايشهای ناسالم خصومت ملی ،
استثنا طلبی ، عظمت طلبی ، تعصبهای ملی ، قومی ، محلی ، زبانی ، مذهبی و جنسی تقويت
و گسترش بخشند ، برخلاف دانه های نابرابری حقوقی، زن ستيزی ، مرد سالاری ، ارعاب و بيعدالتی و خشونت و
تعصب را در اذهان مردم مسلمان ما کشت ميکنند. و سوگمندانه در مقابل اراده و خواست
تاريخی بيش از شش مليارد انسان روی سيارهً ما و ارزشهای اعلاميه جهانی حقوق بشر ،
بمقاومت لجوجانهً تاريخی خود ادامه ميدهند. و با توسل به چنين شيوه های تاريخ زده
تبليغاتی و سياسی جنون آميز عملا آب به آسياب بنياد گرايی ، تمرکز خونين طالبی ،
نظاميگران بنيادگرای پاکستان ، تروريزم بين المللی ، القاعده ، مافيای ترانسپورتی
و تاجران مواد مخدر ميريزند و در تحليل نهايی عمر نظامات زوال يابنده افغانستان ،
منطقه و جهان ما را طولانی و پروسه بازسازی ، نوسازی و رشد شتابندهً تحولات
دموکراتيک ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه مستعد به تکامل افغان را کند و کند
تر ميکنند.
تنظيمهای مخالف خط قهرمان ملی مسعود بايد از
گذشت روزگار آموخته باشند که طی يک ربع سدهً بيست و نخستين سالهای سدهً بيست و يک
( 11 سپتمبر 2001 ) تعادل و تناسب قوا بين المللی ، اوضاع پيرامون افغانستان ،
خاورميانهً عربی و آسيای ميانه دستخوش تحولات چشمگير و تند پيچيهای واقعا نوين و
تاريخی گرديده است.
دراين دوران اتحادشوروی زيرفشار نيروهای رشد
يابنده و نيروهای محرکهً درون جامعه شوروی ، اشتباهات رهبران بلند پايهً حزبی و دولتی و سيستم تک حزبی
اتحادشوروی و عوامل بيرونی از جمله صدور قشون اتحاد شوروی و انقلاب مسلح در
افغانستان ، گسترش نفوذ سياسی احزاب سوسيال دموکراسی در اروپا ، مقاومت ريشه دار
اردوگاه سرمايه داری جهانی و پادو های محلی و منطقه يی غرب در خاور ميانهً عربی ،
افغانستان ، پاکستان و جنوب شرق آسيا ، دست آورد های شگرف سياسی و اقتصادی جمهوری
خلق چين و يکرشته عوامل درونی و بيرونی ديگر.
در سراشيب نوين تکامل تاريخ ، با تمامی تضاد
ها و نيروهای محرکه خود قرار گرفت پوسيد ، فروپاشيد و دولت نيرومند اتحادشوروی
يکجا با متحدين و اقمار آن روبزوال نهاد.
درمناسابات شرق و غرب گرايشهای نوين
صلحجويانه آشکار گرديد.
وحدت هردو آلمان تامين و تحکيم شد.
ـ ذخاير سلاح های هسته يی و مسابقات
تسليحاتی ايالات متحدهً امريکا و روسيهً فدراتيف به نحوه بی سابقه تقليل يافت.
بعد از تراژيدی نيويارک ( 11 سپتمبر 2001 )
سياست خارجی ايالات متحدهً امريکا ، روسيهً فدراتيف ، اروپای شرقی ، هندوستان ،
جمهوری خلق چين ، کشورهای سوسيال دموکراسی اروپا و جوً سياسی تمام سيارهً ما ،
بسوی تفاهم بين المللی ، دموکراسی ، همکاری متقابل اقتصادی و اتحاد های نوين گرايش
يافت.
مبارزه برضد تروريزم بين المللی ، القاعده ،
بنيادگرايی اسلامی ، کشت و قاچاق مواد مخدر به شعار مهم تبليغاتی سياسی و بمضمون
عمدهً مبارزه دوران معاصر تبديل گرديد.
در حال حاضر روسيه ً فدراتيف ، جمهوری خلق
چين ، ايالات متحدهً امريکا ، کشورهای عضو سازمان ناتو ، هندوستان ، کشورهای
نوبنياد آسيای ميانه ،نظاميان پاکستان ( در حرف نه در عمل ) دراين جبههً پهناور
جهانی مشترکا همکاری و با همه امکانات مبارزه ميکنند.
در روشنی اين تحولات تند و شتابندهً جهانی ،
بدون تعصب ، تنگ نظری يا بد بينی تاريخی ميتوان گفت که : نخست رهبران محترم
تنظيمها دوران جهاد « و غنايم » قياس توانايی جنگی ، نفوذ ملی و بين المللی
امروزين خود را نبايد از سالهای 1979 ـ 1992
بگيرند ، زيرا اين رهبران محترم بيش از هر زمان ديگری از مردم مسلمان ،
بويژه زنان، خانواده های شهيدان ، معلولان ، مهاجران اجباری ، تبعيديان ،
روشنفکران ، پيشه وران ، کار آگاهان ملکی و نظامی و حتی از صفوف و بدنهً تنظيمهای
خويش و بعلل تفاوت گفتار و کردار و سوء استفاده ازمقامات دولتی و تنظيمی ، قانون
شکنی و خودسری ، تجريد و فاقد اعتبار سياسی شدند و مردم بر اتحاد ها و ائتلاف های
شکننده و سوگند های مؤقت و تکتيکی آنها
باور خود را کاملا باخته اند.
ثانيا : ـ احزاب و سازمانهای سياسی نوظهور نهضتهای فراگير
ملی ـ ميهنی طرفداران نهضت تفاهم ، هواداران دموکراسی ، کارشناسان رشته های مختلف علمی
و فنی ، جنبش ملی ـ اسلامی ، طرفداران جدايی
دين از دولت ، حزب متحد ملی و ديگر
حلقه های پراگنده و متشکل ملی و دموکراتيک درون مرزی و بيرون مرزی ، نه تنها ،
باطرح ها و برنامه های تنگنظرانه و شعار های خشک انديشانهً مردسالاری ، زن ستيزی و
آخوند سالاری ،« جبهه متحد بزرگ » تنظيمهای ساخت پاکستان همنوايی و هماهنگی
نخواهند کرد. بل جبههً متحد ملی و دموکراتيک وسيعی را تشکيل خواهند نمود و برضد
طالبان ، بنيادگرايی و تروريزم بين المللی بمبارزات قانونی و مسالمت آميز ادامه
خواهند داد و در صورت ضرورت يکجا با نيروهای امنيتی ، پوليس و اردوی منظم ملی
غيرتنظيمی از استقلال ملی ، حاکميت ملی و تماميت ارضی کشور و اصول دموکراسی دفاع
عادلانه خواهند نمود. ووظايف نيروهای پاسدار صلح را داوطلبانه برعهده خواهند گرفت
و پروسه بازگشت آنها را تسريع خواهند نمود.
ثالثا : ـ هرگاه جبههً متحد بيادگرايان
افغانستان باين فکر خام باشند که از طريق کشمکش های خونين و با توسل به زور خواهند
توانست که قدرت اساسی را بار ديگر تصرف کنند ، سخت در اشتباه خواهند بود. زيرا
ديگر قهرمان مسعود درکنار آنان قرار ندارد و بخش قابل ملاحظهً از طرفداران خط
مسعود برضد طرفداران اصول دموکراسی ، مصوبات« بن » ، مردمسالاری ، حقوق و آزادی های دموکراتيک مردم ، نابرابری حقوق
زنان با مردان و ارزشهای اعلاميهً جهانی حقوق بشر بطور قطع مقاومت مسلحانه و جنگ
غير عادلانه نخواهند کرد.
ـ ديگر تنظيمهای بنياد گرای افغانستان از
پشتيبانی امريکا ، متحدين اروپايی و اقمار عربی و پاکستانی آن
ـ
از سازمان نيرومند و پرقدرت ناتو ، جاپان ، کوريا ، روسيهً فدراتيف ،
جمهوری خلق چين ، کشورهای نو استقلال ، هندوستان و حتی از پشتيبانی عربستان سعودی و کشورهای اسلامی ايران و با
احتمال قريب به يقين از حمايت جامعه جهانی
و سازمان ملل متحد برخوردار نخواهد شد.
بيک سخن ، ديگر دروان انحصار قدرت ، غصب
قدرت از طريق نظامی ، فرماندهی شخصی ، گروهی ، تنظيمی ، حزبی ، کيش شخصيت ، دوران
مرد سالاری ، زن ستيزی ، قبيله سالاری ، دوران صدور انقلاب ، اشغال ، مداخله و
دخالت ناروای بيگانگان و اعمال نفوذ خارجی در امور کشورها به نقطهً پايان خود
نزديک و نزديکتر ميشود. تحولات شگرف و تند پيچهای های نوين تاريخ افغانستان نوين ،
منطقه و جهان اين ضرورت ها ، اهداف ووظايف شرافتمندانهً ملی را در برابر همه احزاب
سياسی ، تنظيمها ، شخصيتهای مستقل ملی ، اجتماعی و فرهنگی و تمامی زنان ومردان
آگاه کشور قرارميدهد که :
ـ
به پراگندگی کنونی، حزبی ، سازمانی ، سياسی ، تنظيمی مقابله و رويارويی
نظامی برای کسب و حفظ قدرت خاتمه بخشند.
زمينهً اشتراک فعال ، کار آگاهان رشته های مختلف
علمی ، فنی ، سياسی و فرهنگی را ، درحيات سياسی ، ادارهً اقتصاد ملی ، باز
سازی و نوسازی کشور ويران خويش مساعد
نمايند.
زيرا رابطه های خاندانی ، قبيله يی ، قومی ،
محلی ، حزبی ، تنظيمی ، طبقاتی ، دينی و مذهبی ، هيچگاه و هرگز جای تخصص، شايسته
گی و کفايت و تقوا را پرکرده نمی تواند.
مردم ما مثلی دارند که چندين ملا ، طالب و
نيمچه ملا ، با همه جانفشانی ، مرکبی را چندين کرت بار کردند. اما هر بار بعلت
فقدان تجربهً کاری و بی موازنه بودن و برهم خوردن تعادل بار مرکب ، بزمين می افتاد
، و در نتيجه به اين کشف بزرگ و مثل مردمی توفيق يافتند که : « خرکاری دريای علم
است .»
دردوران سلطهً طالبان نيز نيمچه ملايی را
بحيث آمر زايشگاه مقرر کرده بودند. درلحظهً بسيار حساسی که بيمار به خون يا مراقبت
جدي ضرورت ميداشت ، ملاصاحب خلاف احکام علم و دين و دانش بدون اجازهً دوکتور موظف با سيم تابدادهً خود
وارد اتاق بيمار ميگردد و امر و نهی ميکرد و تودهً مردم ما مثلی داشتند آمد که : «
نيمچه طبيب آفت جان و نيچه ملا آفت
ايمان.»
صحت اين مثل يکبار را ديگر در دوران حاکميت
طالبان با چشمان باز ديدند و تا مغز استخوان تجربه کردند.
بادريغ و درد که نمايندهً برجسته کنفرانس
روم ، ازپيروزی سپاه چنين ادارهً متحجر در ولايت بلخ استقبال شايان کردند ، و از جده
عربستان در ماه می 1997 پيامی رااعلام نمودند و عظمت طلبان ملی را برای غضب و غارت
مال و زمين و سرکوب خونين مظلومان سدهً بيست الهام بخشيدند و « توسعهً قدرت نظامی
طالبان مزدور را بسود وحدت ملی و تماميت ارضی افغانستان ارزيابی کاملا لجوجانه ،
تنگنظرانه ، کوتاه بينانه ، دنباله روانه کردند ودرنتيجهً اين پشتيبانی سياسی بر
منافع ملی مردم افغانستان و پروسه صلح صريحا لطمه زدند.
بهرحال اکنون بهترين شرايط تاريخی برای مردم
افغانستان مهيا گرديده است که :
ـ درقانون اساسی جديد تساوی حقوق زنان با
مردان و آزادی های دموکراتيک مردم بازتاب روشن يابد
ـ بضرورت احترام به کرامت انسان و رعايت
ارزشهای اعلاميه حقوق بشر توجه تمام شهروندان معطوف گردد.
ـ از اردوی منظم ملی پاسدار صلح و مدافع
استقلال ملی و تماميت ارضی کشور و خلع سلاح عمومی دفاع شود.
ـ لويه جرگه ( مجلس کبير ملی ) افغانستان
تدوير و قانون اساسی را تصويب کند.
ـ
قانون احزاب سياسی ، قانون مطبوعات و قانون انتخابات نيز تدوين ، طرح و
تصويب و نافذ گردد.
ـ انتخابات دموکراتيک و عادلانه زيرنظارت
سازمان ملل متحد آغاز و انجام يابد و در نتيجهً اين کارنامه های درخشان و تاريخی
حاکميت ملی بمردم افغانستان تعلق بگيرد.
درفرجام ، بنای جمهوری مستقل ملی ، متحد
دموکراتيک و غيرمنسلک برای مردم مسلمان و پيروان ديگر اديان کشور باساس موازين
دموکراسی نهاده شود.
از تصوير گرايشهای سياسی نيروهای مخالف و
مختلف رشد يابنده، زوال يابنده ، نيمه جان و باالقوه ، پوياو بالنده کنونی افغانستان
نوين باين نتيجه منطقی و حقيقت درخشان
ميتوان و بايد باورمند شد که :
« حرکت بسوی دموکراسی ، حرکت بسوی صلح ،
آزادی ، ترقی و عدالت اجتماعيست. سنگ اندازی د راين راه گناه است و ستم برمردم.
و « ستم نامهً عزل شاهان بود
»
«چو درد دل بيگــــناهان بود
»
« فردوسی»
ايالت واشنگتن
9 سپتمبر 2003