یادداشت های روزانه غزه (۱۴)

«با همان بمب هایی کشته می شویم، که امدادگران بین المللی کشته شدند»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را ترک نماید و اکنون به طور مشترک با یک خانواده دیگر، در آپارتمان ۲ اتاق خوابه ای سکونت دارد. او رویداد های روزانه خود و غزه ای های رفح، که در این منطقه بینوا و پرجمعیت گیرافتاده اند را برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

RAMI ABOU JAMOUS > 16 آوريل 2024

پنجشنبه ۵ آوریل ۲۰۲۴

تمام روز سه شنبه را در پایانه رفح، که نوار غزه را به مصر متصل می کند، گذراندم. رفح به ۲ قسمت فلسطینی و مصری تقسیم شده که در بخش فلسطینی، پلیس حماس کنترل دارد، نظم را کم وبیش برقرار می کند و بر عبور مردم به سوی مصر نظارت دارد. من با دوستی که دیگر تحمل ماندن نداشت و می خواست غزه را ترک کند به آنجا رفتم. با توجه به آنچه که در حال حاضر می گذرد و خطر حمله زمینی به رفح، آن دوست کاملا حق دارد. با آن که هم اکنون هم بمب بر سرمان می بارد، ولی حمله به رفح در حکم زمین لرزه ای خواهد بود که همه شهر را نابود می کند، چنان که در شمال در شهر غزه کرده و کشتار و سلاخی پایان نمی پذیرد.

برایتان توضیح می دهم که این کار چگونه انجام می شود. مثل اروپا نیست که مرزها در تمام ۲۴ ساعت و ۷ روز هفته باز باشد و بتوان به آسانی از کشوری به کشور دیگر رفت و تنها یک تابلو نشان دهد که وارد کشور دیگری شده اید.

«پیش از جنگ، هزینه رفتن به مصر ۱۲۰۰ دلار بود»

در اینجا وضعیت بسیار پیچیده تر است چون ما در یک زندان با فضای باز هستیم که ۲ پایانه برای خروج دارد: یکی در شمال که عِرِز نام دارد و غزه را با اسرائیل مرتبط می کند، و دیگری پایانه رفح در جنوب، که راه رفتن به مصر است. پیش از جنگ هم خروج از غزه بسیار دشوار بود. فرد می باید یک توجیه انتقال به دلایل پزشکی یا گذرنامه خارجی می داشت تا بتواند به مصر برود. به عنوان مثال، اگر فرد روادید یک کشور اروپایی را داشت، مستقیما به فرودگاه قاهره می رفت. در غیر این صورت، باید «هماهنگی»هایی انجام می شد. این ترتیبی است که توسط مصری ها برقرار شده است. یک نوع آژانس مسافرتی که «یاهلا» («خوش آمدید» به عربی) نام دارد.

پیش از جنگ، برای هر فرد باید ۱۲۰۰ دلار، برای چیزی که «وی آی پی» (VIP) [افراد خیلی مهم] نامیده می شد پرداخت می گردید. مستقیما در نمایندگی این آژانس در غزه ثبت نام می شد و دو روز بعد فرد سوار اتوبوسی خصوصی می شد که به پایانه مصر در رفح می رفت و از انجا یک خودرو فرد را مستقیما به قاهره می برد.

اکنون این ترتیب تغییر یافته است. برای خروج فهرست های متفاوتی وجود دارد. در وهله اول، فهرست دارندگان گذرنامه خارجی، دوستان این کشورها یا کسانی است که برای آنها کار کرده اند. وزارت امور خارجه هر کشور نام ها را برای «کوگات» (Cogat) (Coordination Of Government activities in the Territories) اسرائیل می فرستاد که اجازه خروج را می داد یا نمی داد. به عنوان مثال، فرانسه توانست اکثر فلسطینی هایی که تابعیت فرانسوی داشتند یا برای انستیتو فرانسوی غزه کار می کردند را از نوار غزه خارج کند (۱).

برای کسب موافقت مقامات اسرائیلی ، باید هفته ها و گاه ماه ها انتظار کشیده می شد. شما درباره احمد ابو شملا شنیده اید که مسئول انستیتو فرانسوی در غزه و بنا بود با خانواده اش غزه را ترک کند، اما اسرائیلی ها فقط مجوز خروج به خود او، همسر و دو فزند جوان ترش از میان ۴ فرزند دادند و ۲ فرزند بزرگ تر اجازه خروج نیافتند. درنتیجه او هم نرفت و با آنها ماند.

متاسفانه او در بمباران خانه ای که در رفح به آن پناه برده بود کشته شد. از قضا، ۲ روز پس از کشته شدن او، اسرائیلی ها مجوز خروج ۲ فرزند بزرگ تر را هم دادند.

«اسرائیلی ها می گذارند مصری ها کاسبی خود را بکنند»

فهرست دوم خروج، برای فلسطینی هایی است که تابعیت مصری دارند و بدون نیاز به موافقت «کوگات» نام هایشان تقریبا همه روزه جهت خروج اعلام می شود.

فهرست سوم مربوط به مجروحان است. حدود ۷۰ هزار مجروح وجود دارد که اکثر آنها به درمان در خارج نیاز دارندچون بخاطر بمباران ها نظام بهداشتی مناسب در بیمارستان ها – به ویژه در بیمارستان الشفای شهر غزه- وجود ندارد. بسیاری از مجروحان که با بودن امکانات می توانستند درمان شوند، مرده اند.

نام مجروحان را هلال احمر می فرستد اما در آنجا نیز اسرائیلی ها تصمیم می گیرندو این کار را به صورت قطره چکانی انجام می دهند و اجازه خروج بیش از ۳۰ مجروح در روز داده نمی شود.

فهرست چهارم که مهم ترین است، مربوط به کسانی است که پول می پردازند. در اینجا نیز نیازی به کسب موافقت اسرائیلی ها نیست و آنها اجازه می دهند که مصری ها کاسبی و درعین حال غربالگری کنند. اما، حالا دیگر نرخ خروج نه ۱۲۰۰ دلار بلکه ۵ هزار دلار برای هر نفر است. آری، ۵ هزار دلار برای خروج از دوزخ. برای کودکان کمتر از ۱۶ سال ۲۵۰۰ دلار گرفته می شود. بنابر این، یک خانواده متعارف در غزه، که عبارت از پدر، مادر و ۳ فرزند است، باید حدود ۲۰ هزار دلار بپردازد. عده زیادی در آژانس مصری ثبت نام کرده اند و هر روز بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ تن از این طریق خارج می شوند. به عبارت دیگر، هر روز حدود ۱ میلیون دلار از این راه از غزه خارج می شود.

مردم برای پرداخت این پول چه می کنند ؟ برخی همه پس انداز خود را خرج کرده و جواهراتشان را فروخته اند. بسیار دیده می شود که افرادی در فضای مجازی و سایت هایی مانند «گوفاندمی» به سخاوتمندی مردم متوسل می شوند. دوستی که او را همراهی کردم دوبرابر پرداخته بود چون نامش در «فهرست» ممنوع الورود به مصر بود. در غزه افراد زیادی مانند او وجود دارند. ورود انها از جهت نظری به مصر ممنوع است، مگر این که پول بیشتری بپردازند. دوست من ناگزیر شد برای خروج خود ۱۰ هزار دلار بپردازد.

«هفته ها بلکه ماه ها است که خانواده هایی در پایانه رفح زندگی می کنند»

همه روز را در محل گذراندیم ولی متأسفانه او با آن که پول را پیشتر پرداخته بود نتوانست عبور کند. نماینده آژانس به او گفت: «یک بار دیگر سعی می کنیم، شاید هفته دیگر موفق شویم». امیدوارم که اگر نتواند برود، پولش را پس بدهند.

تمام روز به افرادی نگاه می کردم که آمده بودند تا بخت خود را بیازمایند. هنوز حکمروایی فهرست ها برقرار بود. کارکنان حماس به آنها می گفتند: «ما فقط برای بررسی اینجا هستیم. اگر اسم شما در فهرست باشد، می گذاریم بروید. اگر نباشد، نمی توانیم اجازه عبور بدهیم».

کسانی که چراغ سبز می گیرند سوار یک اتوبوس می شوند و چند صد متر تا دروازه ای که محل خروج از قلمرو غزه است را طی می کنند. بعد از آن حدود ۱۰ متر یک منطقه حایل و سپس یک دروازه دیگر یعنی ورودی مصر است. در آنجا نظامی های مصری برای بررسی فهرست وارد اتوبوس می شوند.

آنها نام ها را می خوانند. اگر نام کسی در فهرست نباشد، فورا پیاده اش می کنند. افرادی بودند که با گفتن این که «دم مصری ها را می بینیم» سعی کرده بودند عبور کنند. متأسفانه موفق نمی شدند.

خانواده هایی را هم دیدم که هفته ها و برخی ماه ها است در پایانه رفح زندگی می کنند. مردی بود که می خواست به استرالیا برود. او همه عمر خود را در عربستان سعودی گذرانده و یک سال پیش به غزه آمده بود. می گفت که نزدیک به ۲۰۰ هزار دلار برای خرید خودرو و آپارتمان خرج کرده و قصد داشته بقیه عمر خود را در غزه بگذراند چون سرزمین آباء و اجدادیش بود. سه شنبه، امیدوار بود که روادید به دست آورد. فکر می کرد که این کار ۲ یا ۳ روز زمان می برد. او و دخترانش شب را در خودرو می گذراندند. ملحفه خریده بود و برای غذا قوطی های کنسرو و نان داشتند. می گفت که به زودی می روند.

«دیدن این که برخی از انسان ها ارزشمندتر از بقیه اند، دردناک است»

به دیدن پایانه کالاها نیز رفتم. معمولا ممنوع است اما سختگیری نمی شود. به محوطه ای رفتم که بازرگانان کالاهای خود را در آن انبار می کنند. این کالاها از پایانه اسرائیلی کرم شالوم می آید. در آنجا بازرگانان و مأموران حمل و نقل بخش خصوصی وجود دارند. برخی از واردکنندگان کالاهای خود را در کامیون بارگیری می کنند تا آنها را به انبارهای خود ببرند. برای بارگیری، اعضای خانواده یا افرادی که استخدام کرده اند را می آورند. همه آنها مسلح به چوبدست و گاه کلاشنیکف هستند تا از کالاها محافظت کنند. عده ای هم هستند که می آیند تا محموله ها را بخرند. فروش در محل انجام می شود. این بازرگانان قیمت ها رااز ۲۰ تا ۳۰ درصد گرانتر اعلام می کنند تا با چانه زنی معامله سربگیرد.

کمک های انسان دوستانه توسط هلال احمر یا سازمان های غیردولتی خارجی هم از همین راه می رسد. از همین راه بود که کمک «آشپزخانه مرکزی جهانی» (WCK) رسید. می دانید که ۶ تن از کارکنان غربی این سازمان و یک فلسطینی اهل رفح در تیراندازی هدفمند اسرائیل کشته شدند. من از دیدن کشته شدن این افراد که هزاران کیلومتر راه برای کمک به مردم فلسطین پیمودند، غمگینم. متأسفانه آنها به همان سرنوشتی دچار شدند که مردم غزه درگیر آن هستند. من این سازمان غیر دولتی را به خوبی می شناختم. برایشان اندوهگینم و از این بابت نیز غمگینم که همه دنیا برای کشته شدن این ۶ تن بسیج شدند، اما ندیده ام که همین بسیج برای بیش از ۳۲ هزار تن کشته شده در غزه انجام شود.

اکثر این کشته شده ها غیرنظامی هستند. دیدن این بی عدالتی و معیارهای دوگانه به راستی دردناک است. دیدن قائل شدن تبعیض بین انسان ها و این که برخی بیشتر از دیگران ارزش داشته باشند دردناک است. انسان، انسان است. ما موهای بور و چشمان آبی نداریم، اما داریم زیر همان بمب هایی کشته می شویم که امدادگران بین المللی کشته شدند.

«با ارتش اسرائیل، قضا و قدر وجود ندارد»

با گفتن این حرف، شاید که این بسیج روند امور را تغییر دهد. من این را باور دارم، امیدوارم، نمی دانم. در سال ۲۰۲۱، اسرائیلی ها شروع به بمباران برج های مسکونی و دفتری و ساختمان های بیش از ۹ طبقه کردند. این بمباران ها ۵ یا ۶ بار تکرار شد. صحبت بر سر ۵۰ یا ۵۵ واحد مسکونی یعنی ۵۵ خانواده است که اسرائیلی ها به آنها ۵ دقیقه برای تخلیه وقت دادند. آنها فقط وقت داشتند پول و مدارک خود را بردارند.

در آن زمان، «جامعه بین المللی» هفته ها واکنش نشان نداد. به عکس، وقتی که برجی که دفتر خبرگزاری آسوشیتد پرس (AP) در آن واقع بود، تخریب شد، همه دنیا بسیج شد. بایدن شخصا با اسرائیلی ها تماس گرفت و به آنها گفت که دارند زیاده روی می کنند چون به دفتر آسشیتد پرس حمله کرده اند... و اسرائیلی ها بمباران برج ها را قطع کردند.

من معتقدم – یا دست کم امیدوارم- که کشته شدن این امدادگران غربی – که من آنها را شهید می دانم چون در راه هدفی خوب کشته شده اند-، بتواند وضع را کمی تغییر دهد و لااقل کمی بیشتر کمک انسان دوستانه به شهر غزه و بخش شمالی نوار غزه برسد.

باشد که این امر زندگی ۲.۳ میلیون تن جمعیت غزه را کمی بهتر کند. اسرائیلی ها مدعی شدند که کشتن امدادگران یک اشتباه بوده، اما این را می دانیم که در عملکرد ارتش اسرائیل اشتباه محاسبه جایی ندارد. همه چیز از قصد انجام می شود، ارادی است و همه این را می دانند.

در این مورد، یک روز دیگر به جزییات بیشتر خواهم پرداخت، اما نتیجه این است که «آشپزخانه مرکزی جهانی» کار خود در غزه را قطع کرده و سازمان های غیر دولتی دیگر هم ترسیده اند. آنها به یک نتیجه گیری بدیهی رسیده اند: اگر امدادگران WCK، که روابط خوبی با اسرائیلی ها و آمریکایی ها داشتند و از تسهیلات بزرگی برای واردکردن کالاها به غزه برخوردار بودند، چنین سرنوشتی داشته باشند، دیگران که برای ایجاد هماهنگی با نیروهای اسرائیلی به هر دری می زنند، می دانند که هیچ کس در امان نیست.

۱- از زمان آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه، چهار نفر از عوامل مؤسسه فرانسوی در غزه جان خود را از دست داده اند. این نهاد در ۲ نوامبر ۲۰۲۳ هدف حمله اسرائیل قرار گرفت.

 

یادداشت های روزانه غزه (۱۵)

«با آن که دیگر چیزی باقی نمانده، می خواهیم به شمال غزه بازگردیم»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را ترک نماید و اکنون به طور مشترک با یک خانواده دیگر، در آپارتمان ۲ اتاق خوابه ای سکونت دارد. او رویداد های روزانه خود و غزه ای های رفح، که در این منطقه بینوا و پرجمعیت گیرافتاده اند را برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

RAMI ABOU JAMOUS > 17 آوريل 2024

یکشنبه ۷ آوریل ۲۰۲۴

امروز یک تماس تلفنی با دوستم شاهین – پدر دودو، دختری که درباره اش با شما صحبت کرده ام- داشتم. او همراه با خانواده اش در شهر غزه، که مانند همه مناطق شمالی دستخوش قحطی است، زندگی می کند. خیلی خوشحال بود و می خواست خبر خوبی به من بدهد: برای نخستین بار کامیون ها از طریق پایانه اسرائیلی عِرِز وارد بخش شمالی نوار غزه شده است. یک کامیون نفت سفید و دو کامیون دارو. شاهین گفت: «تو در یک گفتگو گفتی که احتمالا وضعیت درپی کشته شدن ۶ امدادگر بین المللی، به ویژه در عرصه خدمات انسانی کمی تغییر می یابد».

شاهین فکر می کند که اینها سرآغاز کمک های انسان دوستانه ای است که به شمال نوار غزه و شهر غزه وارد می شود. او افزود: «آیا تو به اظهارات کابینه جنگی اسرائیل که می گوید تعداد کامیون ها را به ۵۰۰ در هر روز افزایش می دهد باور داری؟ آیا اردن هم به جای پرتاب تحقیرآمیز کمک ها با چتر نجات ، کامیون هایی خواهد فرستاد؟

از تلفن او خیلی خوشحال شدم چون خوشبین ترم می کرد. در واقع، به نظر می آید که رسیدن این نخستین کامیون ها تأییدی بر آنچه که ما اخیرا به هم می گفتیم باشد. درعین حال، نمی خواستم به او بگویم که درمورد اسرائیلی ها، عدت داریم ببینیم که فاصله ای بین حرف و عملشان وجود دارد و گاه نیز فقط حرف است و عملی در کار نیست. اما این بار، فکر می کنم که فقط وعده نیست. شاید کمک ها سریع نرسد و بلافاصله ۵۰۰ کامیون در روز نشود، اما فکر می کنم که چیزی رخ خواهد داد. به هر حال، دوستم شاهین از گفتگویمان خوشحال بود و من طبق معمول روحیه اش را بالا بردم.

«میوه، مدت ها است که این کلمه را نشنیده ام»

شاهین تلفن را به دودو داد. او خوشحال بود و گفت: «عمو رامی، آیا فکر می کنی باز هم کنسرو و گوشت خواهیم خورد؟ شنیده ام که در رفح مرغ وجود دارد. آیا ما هم می توانیم مرغ بخوریم؟».

پاسخ مثبت دادم. البته که می تواند مرغ و میوه بخورد. او گفت: «میوه، خیلی وقت است که این کلمه را نشنیده ام. سبزی هم همین طور. خیلی وقت است وجود ندارد. پس از ان که تو برایم چند گوجه فرنگی و قوطی کنسرو گوشت فرستادی». به او اطمینان دادم که: «نگران نباش، اگر مواد غذایی به شمال نیاید، مثل بار گذشته برایت خواهم فرستاد و این بار میوه و مرغ هم خواهی داشت. در رفح سیب پیدا می شود. مطمئنم که در شهر غزه هم پیدا می کنید».

او غرق شادی شد. صدای خنده اش را شنیدم: «اگر راست باشد جشن می گیریم و ترا هم دعوت می کنیم. امیدوارم که بتوانیم در آخرین افطار ماه رمضان و پیش از عید فطر آنها را با هم بخوریم». به دودو گفتم که من نیز امیدوارم عید فطر را با انها جشن بگیرم و همه این مشکلات پایان یابد. هردو خیلی خوشحال بودیم. من خنده اش را خیلی دوست دارم. شادی راه یافته به قلب دودو، به لطف شهید شدن اعضای سازمان غیر دولتی «آشپزخانه مرکزی جهانی» (WCK) است. آری، می گویم «به لطف» زیرا شاید زندگی ۲.۳ میلیون انسان ساکن غزه را تغییر دهد.

من مطالب مربوط به نرم افزار هدف گیری توسط هوش مصنوعی، که ارتش اسرائیل برای کشتن ما از انها استفاده می کند را دنبال کردم. ما این را در رفح می دانیم چون حتی در این شرایط وحشتناک، می توانیم به طور مرتب به اینترنت دسترسی داشته و مطالب سایت های اسرائیلی مخالف با کشتار فلسطینی ها را بخوانیم. پیشنهاد می کنم که اظهارات ۶ افسری که روی این نرم افزار کار کرده اند را بخوانید و ببینید که از کارشان متأسف نیستند. به عکس، می گویند که این کار باعث سرعت بخشیدن به جنگ می شود و بمباران ها را تسریع می کند. هوش مصنوعی اسامی افراد بسیاری که باید کشته شوند را در اختیار آنها می گذارد و چنان که می گویند، باید بمب های «هوشمند» و دقیق را برای کشتن رهبران مهم حماس حفظ کرد. برای هدف های «کمتر مهم» می توان از بمب های «کم هوش تر» استفاده کرد که درعین حال بسیاری از افراد حول و حوش هدف را هم می کشد. نظامی ها قبول دارند که برای کشتن هر رزمنده «تلفات جانبی» ۱۵ یا ۲۰ غیر نظامی وجود دارد.

من درک نمی کنم که یک انسان چگونه می تواند مردم را به این ترتیب بیرحمانه و بدون فکر کردن بکشد. شاید بخاطر جنبه فناوری ان باشد. فرد روبروی یک صفحه نمایش نشسته، در آنجا درگیری ای نیست و مردمی دیده نمی شوند. فقط عناصر یک بازی ویدیویی دیده می شود و جنبه انتقامجویی کورکورانه هم وجود دارد: آنها می خواهند همه را بکشند، چون فکر می کنند که همه ساکنان نوار غزه مسئول آنچه که در ۷ اکتبر رخ داده هستند.

به این ترتیب، ما برای آنها افرادی مهم و موجودات انسانی نیستیم. نظامی های دیگر که در مقاله ها از آنها نقل قول می شود می گویند که آنها نقش مهمی ندارند و دستگاه است که همه کارها را انجام می دهد: «ما فقط عامل اجرایی هستیم». توصیه می کنم این گواهی ها را بخوانید. می دانم که تکان خواهید خورد. اما، ما به کارهای این ارتش عادت داریم و بخوبی می دانیم که چگونه رفتار می کند.

تکنیک دیگری هم وجود دارد که عبارت از ردیابی یک خط نامریی در یک محله است. اگر کسی از این خط بگذرد، خیلی سریع هدف گرفته می شود. از بسیاری از این اعدام ها فیلم برداری شده است. مثل زنی که در کنار فرزند ۱۲ ساله اش کشته شد، یا مردی که به دنبال برادر محاصره شده اش رفت و خود نیز کشته شد.

تصور کنید که در زندانی هستید که زندانبان ها خطوطی نامریی ترسیم کرده اند. اگر شما از یکی از این خطوط عبور کنید، فورا مجازات می شود... یا می میرید. من نمی دانم آیا اسرائیلی ها از بازی «اسکوید گیم» (Squid Game) الهام گرفته اند یا نه، اما کارشان تقریبا همان است. به راستی غیر انسانی است.

«ما همه چیز را بازسازی خواهیم کرد»

یقین دارم که بالاخره روزی برخی بیدار خواهند شد. مانند آن جنگجویان شبه نظامی یهودی سال ۱۹۴۸ که امروز می گویند از شرکت در پاکسازی قومی گسترده فلسطینی ها متأسفند. من نمی دانم که آیا نظامی های اسرائیلی که امروز می خواهند ما را بکشند به این خاطر است که ما را وحشی یا جانور می دانند، یا این که به سادگی «فقط» می خواهند از دست ما خلاص شوند. اما می بینم که فشار زیادی روی نتانیاهو، چه از سوی خود اسرائیلی ها یا جامعه بین المللی وجود ندارد. جامعه بین المللی ای که برای نخستین بار بخاطر کشته شدن کارکنان WCK خواهان توقف جنگ است. کشورهای اروپایی خواهان برقراری آتش بس و ورود کمک های انسان دوستانه شده اند. برخی از کشورها که کمک های خود به UNRWA را قطع کرده بودند، آنها را ازسر گرفته اند. دنیا کم کم در حال بیدار شدن است. نمی دانم که این از روی حسابگری است یا واقعا بخاطر بیداری وجدان آنها است، اما آنها از این که تنها دیدگاه اسرائیل را بپذیرند دست برداشته اند.

آزاد کردن گروگان ها آخرین چیزی است که نتانیاهو به آن فکر می کند. او می خواهد که جنگ ادامه یابد چون پایان جنگ به منزله پایان زندگی سیاسی خودش است. اما، با دیدن وضعیت کنونی، فکر می کنم که در نهایت او به زودی آتش بس را خواهد پذیرفت. این شاید توقف کامل جنگ نباشد، اما دستکم یک آتش بس موقت خواهد بود. در چنین صورتی، این آتش بس های موقت تکرار می شود و این جنگ غیر انسانی، که در آن تنها غیرنظامی ها می میرند، متوقف می شود. جنگی که ۲.۳ میلیون تن را غرق بدبختی و تحقیر کرده است.

همچنین، امیدوارم که ما جابجا شده ها، به خانه هایمان بازگردیم. اگرچه در شهر غزه و بقیه نقاط شمال چیزی از زندگی باقی نمانده و ۷۰ تا ۷۵ درصد از خانه ها بمباران و تخریب شده است. اگرچه، آب، برق و نظام سلامت وجود ندارد و از بیمارستان الشفا هم جز لاشه ای بجا نمانده است. اما به رغم همه اینها، ما می خواهیم به خانه هایمان بازگردیم. حتی با آن که خانه ای وجود ندارد. چادرهایی برپا می کنیم ولی در خانه خود باقی می مانیم و این گونه دربدر نمی شویم. ما پیشتر دربرابر برنامه «انتقال» فلسطینی ها که اسرائیل قصد اجرای آن را داشت پیروز شده ایم و خواست آنها درباره اخراج فلسطینی ها از نوار غزه عملی نمی شود. ما همه چیز را از نو می سازیم. این نخستین بار نخواهد بود. ما ققنوس هستیم و همیشه از خاکستر خود برمی خیزیم.

زندگی ادامه خواهد یافت و همه در صلح خواهند زیست.

 

 

 

 

 

 



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت