سوسن سيستانى
روز زن يا روز مادر
بزرگداشت و تجليل از «روز زن» در واقع قدر دانى ازمادران داغديده و در عين حال باشهامت افغانست که در هر شرايطى بار زندگى و مشکلات را يکجا با مردان و فرزندان خود بدوش کشيده ، در تربيت و بزرگ ساحتن فرزندان و در آبادى و عمران وطن خود سهم فعال گرفته و ميگيرند.پس «روزمادر» را به همه مادران شرافتمند و زنان با عزت و سربلند افغان ، در ميهن و در هرکجايى که هستند، از صميم قلب تهنيت و تبريک ميگويم. ميگويند : «مادر با دستى گهواره و با دستى جهان را تکان ميدهد.» چه سخن نغزى و پر مغزى ! آرى ، اين مادر است که از گهواره تا گور در غم فرزندان خود است ، در غم تربيت سالم و در غم رشد و نموى سالم و در فکرتکامل شخصيت سالم فرزندان خود است و اگر فرزندان او مطابق نياز عصر و زمان درست تربيت وبزرگ گردد، بدون شک چرخ جهان را مى چرخاند و نظم جهان را سامان مى بخشد. آيا مگر پيغمبران و پيشوايان و رهبران اديان بزرگ و کوچک جهان ،فرزندان همين مادران نيوده اند؟ آيا مگر بزرگترين و نام آورترين دانشمندان ، فلاسفه ، مخترعين ، مکتشفين ، انجنيران ، مهندسان، تکنسينها، طبيبان، هنرمندان، اديبان ، شاعران، سياستمداران بزرگ و شخصيت هاى نامدار جهان ، فرزندان همين مادران نيستند؟ چرا هستند و آنانى که همين اکنون جهان را نظم و رونق و سامان مى بخشند و اداره ميکنند و چرخ هاى زندگى را بجلو هدايت ميکنند، زاده و پرورده همين مادران اند. در کشور بلا کشيده ما افغانستان عزيز، مادران ما، فرزندان نامدار وشخصيت هاى اجتماعى و سياسى و علمى بسيارى به جامعه تقديم داشته اندکه هر افغان ، بنام و کارنامه هاى شان افتخار ميکند. بگونه مثال: مى توان از ميرويس خان هوتکى ، احمدشاه درانى ، وزير فتح خان، وزير اکبرخان، سردار محمدايوب خان، عبداﷲ خان اچکزايى ، امين اﷲ خان لوگرى، مير مسجديخان کوهستانى،ميربچه خان کوهدامنى، سيد جمال الدين افغانى، علامه محمود طرزى، شاه امان اﷲ خان غازى، ملکه ثريا شاه خانم امان اﷲ غازى( کسيکه براى اولين بار آزادى زن را مطرح کرد و بحيث نخستين زن افغان درلويه جرگه پغمان در ١٩٢٨ رويش را برهنه ساخت و موسسه نسوان را در بنياد نهاد.) عبدالرحمن لودين ، مير غلام محمدغبار، مير محمد صديق فرهنگ ، پوهاند عبدالحى حبيبى ، احمدعلى کهزاد، ملا فيض محمدهزاره، عبدالرحمن پژواک و ده ها دانشمند و استاد و نويسنده وشاعر ديگررا نام گرفت. اينها و امثال اينها، همه پرورده دست مادران افغان اند که مردم و جامعه مابه کارکردهاى اجتماعى ، سياسى و فرهنگى آنان افتخار ميکنند.و ياد و خاطر آنها را همواره گرامى ميدارند. وطن نيز به مثابه مادر است ، زيرا زن و مرد وطن در آغوش پر مهر و پر از صفاى او رشد نموده و با استفاده از آب و هوا و آفتاب آن بزرگ مى شود. پس شناختن حق اين مادر بزرگ بر همه فرزندان وطن، از زن گرفته تا مرد واز طفل تا جوان و پير کهن سال فرض است. احترام مادر وطن ، احترام به مقدسات ملى و حترام به مادران است. کسى که به وطن خود که زادگاه اوست احترام ندارد، در حقيقت به مادر خود احترام نداردو مى توان چنين فرزندى را فرزند ناصالح خواند. متاسفانه در طى ساليان اخير برخى از همين فرزندان ناصالح در حق مادر وطن خيانت کردند و براى حفظ قدرت وبقاى خود قشون بيگانه را به کشورفرا خواندند. وآنگهاه اين قشون بامدرن ترين سلاح هاى کشتارجمعى به قتل و بمباران فرزندان بيگانه ستيز وطن پرداختند و مادران را به ماتم از دست دادن فرزندان ودار وندار شان نشاندند. تازه عروسان بيوه شدند و کودکان يتيم و دختران جوان بى برادر و بى پدر و آواره گرديدند. و آنهايى هم که در وطن ماندند، نيز در تحت شرايط دشوار با ترس و هراس و بيم از دست عزيزان شان بزندگى رقت بارخود ادامه دادند. پس از آنکه فرزندان ناصالح با قشون بيگانه هردو ازکشور نابود شدند، نوبت به آنهاى رسيدکه لاف وطن خواهى وجهاد ميزدند. تنظيم هاى جهادى نيز به تحريک دشمنان وطن و رهبران خود خواه ظاهراً بخاطر کسب قدرت ويا حفظ قدرت ، مرتکب چنان نارواييها ، رسوائيها و حق کشيها و تجاوز به مال و ناموس هموطنان شدند که مردم نظير آن را در هيچ دوره اى نديده بودند ويا بخاطرنداشتند. و سرانجام سرنوشت مادر وطن و زن افغان و دختران افغان ، بدست تاريک انديش ترين عناصر افراطى بنام گروه طالبان قرارگرفت که همه در چار ديوارى منزل خويش زندانى شدند و حق برون رفتن براى خريد يک لقمه نان خشک را از نانبائى نداشتند. زندانى ساختن زن ، يعنى زندانى ساختن مادر در چار ديوارى منزل در قرن بيست و يکم،نه تنها دور از مدنيت است، بلکه به معنى سلب آزادى و حقوق انسانى زن ، مادر نيز ميباشد. و کشوريکه نيمى از پيکرجامعه اش از آزادى محروم باشد، چگونه و با کدام سر بلندميخواهد در صف ملل آزاد جهان ايستاده شود.؟ زنان و مادران افغان کاملاً حق دارند تا برضد نظام هاى وحشت و اختناق و بنيادگرايى قرون وسطايى صداى اعتراض خود را بلند کنند تا مجامع بين المللى و مدافع حقوق زنان با وارد کردن فشار برگروه هاى بنياد گرا و خشک انديش و متحجر، زنان و مادران افغان را از حقوق حقه شان محروم نسازند و به زن که مادر است ، مثل همه انسانهاى جهان بچشم انسان ديده شود. و او را از حق تعليم و تربيت و ازحق کار و از حق اشتراک در فعاليت هاى سياسى و فرهنگى واجتماعى با روى برهنه محروم نسازند. در پايان اين نوشته را با غزلى زيبا از ناديه فضل وترانه دلنوازمادر به آواز وحيد صابرى که بردلها مى نشيند به عنوان حسن ختام باز تاب ميدهم و به مادران ديگرپيشنهاد ميکنم که لا اقل اين دوترانه زيبا رادر روز مادر بشنوند ويا بخوانند :
غزلى زيبا از ناديه فضل
(پرنيان خيال ص ٢٧)
مادر
گريبان مى دردشب را ظهورت در ديارانم
چمن استاره مى بارد زتو اى جان جانـانم
صدايت نـور مى کـارد به دشت تيره شامم
لبانـت مهـر مى پاشد مـرا باغ و بـهـارانم
حـريـر چـادرت گلپاش ناز هستى ام مادر
نگـاه بـا صفايـت جشن جـاويد چـراغـانم
ملايک ميگشايد چهره هنگاميکه مى خندى
سحرخورشيد موج بوسه مى بارد به دامانم
جلال کبريائى مى درخشد از دو چشمـانت
هزاران بار قربان دوچشمت جان من جانم
هزاران بوســه تقديس اهــداى سراپـايــت
تمام هستى ام بـادا فدايـت دين و ايمـانم
ترانه مادر به آواز وحيد صابرى
دو موجود هستى گرامى تراست
يکى مام ميهن ، ديگر مادر است
به شام غريبان قسم، به صبح يتيمان قسم
دو موجودهستى گرامى تر است
يکى مام ميهن، ديگر مادر است
ستايش کنم زن که او مادر است
که مادر سـزاوار زيب و فـراست
بشام غريبان قسم ، به صبح يتيمان قسم
دو موجود هستى گرامى تراست
يکى مام ميهن، دگر مادر است
تو اى ميهن من ، تو اى مـادر من
شوم خاک درآغوشت اى سرور من
بشام غريبان قسم، به صبح يتيمان قسم
دو موجود هستى گرامى تراست
يکى مام ميهن، دگر مادر است
به هردين و آئين ، به هرکيش و راه
سر سجــده بـاشــد به مــادر روا
بشام غريبان قسم به صبح يتيمان قسم
دو موجود هستى گرامى تراست
يکى مام ميهن، ديگرمادراست