نوشته فاروق فرزين


حملات انتحارى- هديه و فديه يا افتضاح استخباراتى قرن


اخبار ولوله برانگيز حملات انتحارى ، وترينهاى خبرى روزنامه ها و مطبوعات جارى جهان را فرا گرفته است. اين حملات از روزهاى پر حادثه سپتامبر۲۰۰۱ تا اكنون بارها كوخها و كاخها را لرزانده و به دور جغرافياى سرزمينهاى اسلامى عراق، افغانستان ، فلسطين ، ايران، كشمير و چيچنيا خط قرمز شرارت وتشنج كشيده است. مطبوعات آزاد و وزين جهانى كه شب و روز داد ميزدند: بغداد، سلاح اتمى در نيفه و بيولوژيكى زير قطيفه دارد، حالا كه كشف نشد، لينز كمره هاى شان عطف اعمار مجدد عراقى است كه چون قوى زخمى از وقار ايستاده ميميرد!
مطبوعاتى كه توسنهاى جو خوارش معتاد كاه و دانه دستچين ديگران است ، هر صبح وشام گردنهاى خويش پيش كنند تا ارباب ، خورجينهاى پر بياويزد و اينها با دهانهاى باز و چشمان بسته و گرسنه، بخورند و نيشخوار كنند، و قتى سير شدند، شيهه كشند و در زنند. آرى آنهايى كه علف ميدهند، حلف نيزميدهند. مطبوعات آزاد خنثى، اذهان تشنه حقايق را از تالابها به سرابها ميبرند و با اينهمه تبليغاتى كه از فرش تا عرش را فرا گرفته است سانحه فروپاشى برج و باروى نيويارك را از هاله اوهام و ابهام كشيده نتوانستند كه آخر الامر اين حماسهء طياره ربايان بود يا معجزه ريموت كنترول؟! در حد يك مانور استخباراتى و جنگ زرگرى كه به اشغال نفت حوزه خليج فارس منجر شد! يا اين خود
با لذات حمله انتحارى ابتكارى امريكا بود كه پشه بال كشيد؟! واقعاً كه اين درامه تا هنوز براى جهانيان خيلى مرموز، سوال برانگيز ولاينحل است. درامه از سر كوبيدن و از زير فروريختن برجهاى آسمانخراش قابل تأمل و توجيه است.
جهان آشفته و بحرانى ما دستخوش اعتراضات و بغاوتهاست. منطقاً زور و دموكراسى مفاهيم متضاد اند. دموكراسى و مردمسالارى نياز مردمان محكومى است كه زير پاشنه هاى آز و ناز مى مويند. غولان زور و زر از دموكراسى بحيث لقاب و نقاب استفاده ميكنند. طلايه داران ريايى دموكراسى جهت نيل به اهداف پليد وپلشت استعمارى خويش تحت نام كمكهاى بشر دوستانه، بى آزرمانه مصروف صحنه سازيها و سانحه آفرينيها در راستاى اشتعال جنگ ودين واشغال سنگ و سرزمين اند. آنهايى كه پيكهاى شامپاين شانرا در تقابل با آراى جهانيان و سازمان ملل، بلند نمودند، تيغ از نيام كشيدند و در خاك نجف و كربلا پياده شدند و ماهيت دموكراسى را مسخ و فسخ ساختند، مگر از عاقبت ترور دموكراسى كه گناه كبيره سياسى است و كفاره مالى و جانى بيش بهاء خواهد داشت، نترسيدند؟! دبليوجورج بوش حمله ۱۱ سپتمبر را منحيث آغاز يك جنگ صليبى ديگر يادآورى كرد و در قضيه عراق گفت: ( هر كه با ما نيست، مخالف ماست! ) آرى ، اين حرف آخر دموكراسى استعمارى است كه سير و دوران قوس نزولى خود را پيش گرفته است.
اين قلم خاطر نشان ميسازد كه تذكرو تفكر هذا براى آغاز بحث و فحص اهل قلم و انديشه است نه حمله انتحارى بامداد و دوات! الحق كه زندگى بشر فطرتاُ تا آخرين لحظاتش براى هر فردى از نفوس شش ملياردى سكنه كره ارض، شيرين، دوستداشتنى و پذيرفتنى است، مافوق بهاى بازار بورس لندن. پس فدايانى كه جان عزيزشان را بيشايبه نثار ميكنند، مگر اولاد آدم نيستند؟! يا انسان هزاره سوم هنوزهم آنقدر ساده لوح است كه با قربان كردن جان و جانان ، جهان ميطلبد؟ كدام انگيزه ها و عوامل است كه ارزش زندگى را به سطح رفتن داوطلبانه با پاى خود به كام مرگ تخفيف و تنزيل ميدهند؟ آيا فدايان داوطلب از سر جنون و يا اشتياق جنت عقبا ويا حصول پول دنيا مهمان اجل ميشوند، يا آگاهانه جانرا نثار رهايى و رستگارى ديگران كنند و براى ارزشهاى والاترى چون خدا، وطن و ناموس فديه وهديه ميدهند؟ جرئت فدا شدن، مشخصه ذاتى، طبيعى ، ژنتيكى- ارثى ، قومى، ملى و نژادى است يا اكتسابى و تقليدى ؟ يا اثر ناگزيريهاى شرايط دشوار و طاقت فرساى ماحول و محيط استبدادى حاكم براى محكوم است؟ يا نيروى ايمان وايقان و يا احساسات و هيجانات ؟ ممكن تراوش درد و درك است ؟ ناگزيريهاست يا هوسها، اختيارى است يا اجبارى، از جبن است يا تهور؟ آيا جوهر تهور در شيرمادران سرزمينهاى جنگزده اسلامى يا سرزمينهاى زير پاشنه هاى آشيل در منگنه اشغالگران و يا زير شمشير داموكلس است و يا در كيفيت ترانه هاى لالايى مادران كه در گوش گهواره يى هاى شان خود گذرى ها را ترنم و زمزمه كنند تا اسماعيلها پرورانند كه اسوه و افسانه گردند.
شايد عصيان و طغيان روحى و روانى ، جسم و جان را ناگزير به پرش و شيرجه از سركوى قله شامخ عز وغرور زندگى به عمق نابودى و ابديت و بدرود زندگى سازد كه اين عمل ثمره و نتيجه عوامل متعدد سياسى ،اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و روانى است كه شخص را احتوا كرده است. بعض افرادى با حجب و حيا از ترس بد نامى در حال و آينده و افتضاح و رسوايى و ناكامى درعشق، اختلاس يا مسايل ديگر و بعض هم چون شمع از عدم تحمل در معرض گرد باد تند احساسات و حوادث به خاموشى سرنهد.
تروريزم، پديده سياسى و كار گروهى است . نتيجه تفكر ماجراجويانه نظامى - ايديولوژيك غرض نيل به اهدافى كه با امحاى يك فرد، ليمت هستى دشمن را ضرب صفر كنند! شايد جان به لب و سر به كف نهادن، پيام آرمانگرا يى ها هم باشد. جان و جانان اهداى آرمانها كنند تا مدينه فاضله از خون و خاكستر من و دشمن سازند. ولى فدايان گمنام و قربانيان راه و رسم ابراهيم كه شيفتگان و عاشقان وارسته و معصوم اند ، سواى تروريستان اند. چنانچه بعض افراد بنا بر تمايلات گنگ ساديستى خويش در روز هاى دهم محرم در عزاى امام حسين به سر وسينه خود چنان زند كه خون جارى شود و ازحال رود، در حالى كه چنين چيزى جواز مذهبى هم ندارد.
جنگ تاريخ طولانى دارد ، همسن و سال انسان است. انواع و اقسام زياد دارد، ولى ماهيتش يكى و همانا تأمين منافع و مصالح خويش از طريق منطق زور به اشكال و شيوه هاى متنوع از علنى گرفته تا سرى و نامرئى است. ترور و حملات انتحارى در آخرين تحليل از اقسام جنگهاى پارتيزانى است كه صبغه دولتى دارد و تعميل و تحميل آن با هزينه هاى سرى و چشمگير دولتى ممكن است. آمريکا و بريتانيا كه بوق وكرناى نبرد قاطع عليه تروريزم مخوف جهانى را پف كرده اند و جنگ و حمله را براى تعقيب و نابودى كامل تروريزم جهانى الى شصت كشور جهان عنوان كرده اند ، در حقيقت امر در صدد حذف نظامهاى اند كه در راه تحقق منافع ستراتيژيك شان ممانعت ومزاحمت ميكنند.
تمساح ها بعد از اتفاق ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ افغانستان و عراق را با چشمان پر اشك خويش بلعيدند، با وجودى كه قابليت قبضيت و هضميت معده هاى شان زير سوال رفته است، بازهم با دهان باز در صدد شكارايران برآمده اند! آنها از باستان تا آستان در اكثر جنگها مهاجم و يا حد اقل در حمايت ازمهاجم بوده اند و در قطع نوار افتتاح تشكيل و ايجاد بعض مراكز گروه هاى حرفوى شرارت پيشه و مدارس دينى ــ تروريستى به نحو مستقيم يا غير مستقيم دخيل بوده و دست داشته اند. مسلمانهاى بنيادگرا از اسامه تا ملا عمر، مرهون پرورش دستهاى نازك و مهربان مربيان بزرگى چون آنها اند. وقت چنان آمد كه شيران بروتهاى انتقام را لعاب و تاب داده ، گرگها را ميدرند؟! بوالعجب كه حالا يلان تهمتن و قهرمانان شهير جهاد با شوروى را منحيث جنايتكاران جنگى و تروريستان تعقيب و گرفتار ميكنند. جهادى را كه جنگ مقدس و مجاهدينى را كه قهرمانان ميگفتند، به ترور و تروريستان مسمى كردند. پاداش و كيفر بغاوت ، انتقام از ناسپاسى به جرم نمك حرامى است!
حملات تروريستى از قديم الايام بمثابه تاكتيك جنگى دول جهت ارعاب و ترسانيدن مردم غيرنظامى رايج بوده، چنانجه بمباران مردمان ملكى عراق و افغانستان امرعادى بود. اكثر دول تحت نام عمليات پوليسى مرتكب چنين جرايم عليه مردم خويش هم ميشوند. تحميل اراده امريكا منحيث وكيل و كفيل زمامدارى عراق عامل تشدد و تروريزم است. شرط انصاف نباشد كه زير نام مبارزه با تروريزم انواع ترور واختناق را تجربه ميكنند. تروريزم انفرادى و گروهى واكنشى است در برابر تروريسم دولتى كه مظالم خود را قانونى توجيه مى کند. به شهادت تاريخ حرب و مبارزه ، انتخاب شكل وشيوه دفاع و مقاومت مربوط امكانات و سليقه نيروى تحت تعرض است كه علنى عمل ميكند يا مخفى . عادتاً نيروى مهاجم و مقتدر تعرض خود را حسب منطق زور، بر حق توجيه مينمايد و نيروى مستضعف را متهم به زبونى و جبن ميكند. قدرتهاى جهانى بدون اعتراف بر عوامل و انگيزه هاى اساسى تروريزم، هرگز قادر به مهار كردنش نخواهند شد. ژاک شيراک رئيس جمهور فرانسه در آستانه يورش افواج بوش ــ بلير بر عراق گفت كه اين حمله باعث شکست جامعهء جهاني خواهد شد! آرى با حمله برعراق فاتحه سازمان ملل متحد خوانده شد. اتحاديهء اروپا درز برداشت و ناتو درگير نفاق و شقاق شد و به يك پيمان سياسى استخباراتى مبدل گرديد. آشفته گى و بحران جهان بيشتر شد. نيش و نوش دادن و کشوري را به خاك و خون كشيدن و باز با پول خيرات جهانى احيا كردن و از كيسه خليفه بخشيدن خيلى مسخره است. اسامه وملاعمر با پارتى هاى شان به استشاره استخباراتى مهاجمين در منطقه قبايلى پاکستان ستر واخفا كرده اند. بوش ـــ بلير چون صيادان ماهر با چنين كبوتران سپيد، بازهم بازها، شاهينها و عقابهاى لولاك وافلاك را شكار كنند.
تکنولوژى عصر حاضر سيماى جنگ را به سرعت تغيير داده ميرود. درگيريها، غيرمستقيم تر و به اصطلاح تروريستيتر ميشوند. يك ويروس خيلى ارزانتر، سريعتر و موثرتر از هجوم و يورش عسكر و لشكرعمل خواهد كرد حملات نامرئى ويروسى به نتورکهاي کامپيوترى قدرتهاى جهانى ، بدون خونريزى خيلى ويرانگر و حياتى خواهد بود، تروريستهاى آينده چنان خواهند كرد كه شيطان نكند و تروريستكهاى زمان ما آنرا جنايت خواند.
انتحار، كدام جوازاخلاقى، دينى و قانونى ندارد و درهيچ آئين و قانون مجاز نيست. مسلمان براى اين كار مجوز شرعى ندارد، زيرا تخطى از راز و رمز فطرت خلقت و رحلت است. وظيفه عزرائيل مشخص است و قتل نفس گناه كبيره. انتحار در آخرين تحليل شكست و تسليمى است ، نه مقاومت ، شكيبايى و يا توبه استغفار. شايد خون خشم به جوش آيد و فراره كند و روى تاريخ بيالايد.
شبيخون، ولجه، گروگانگيرى و طرارى ، دل به دريا زدن، يا تخت است يا تابوت از پارينه زمان تا آدينه همان ، براى نام و ناموس ، نجات و حيات خانواده، وطن و رهايى مظلومان ازقيد و بند ، راه ورسم متعارف ، آگاهانه، جسورانه و داوطلبانه مبارزه جوانان شوريده اين مرز و بوم بوده، عياران، كاكه ها و سر بداران چند تا را از خود پيش ميكردند، ولى حملات انتحارى ژست واكت بيگانه است. شايد يكعده افراد از ساده لوحى زير نام حمله انتحارى قربانى توطئه هاى مرموز استخبارات گروه ها و دولتها ميگردند. طورى كه افراد محتاج اجير ميشوند و به انتقال يك بستنى مجهول مؤظف ميگردند كه ابليس در محل و موقع مناسب و مطلوب با فشار دادن دكمه ريموت كنترول تن آن ناقل غافل را اولين قربانى حادثه سازد. در چنين انتحارها ماشه و پنگ به دست شخص نامرئى است كه در كمين نشسته است و قاتل و تروريست ظاهرى در حقيقت مقتول است گويا شكار شده و بمثابه زرنيخ باروت به كار رفته است. اكثراً حملات انتحارى خسارات جانبى غير قابل منتظره نيز دارد. قربانيان آن بيشتر افراد غيرنظامى اند كه از اين لحاظ منحيث جنايت محكوم است. اميد محكمه لاهه در صدد توقف و توقيف زراد خانه هاى توليد روز افزون متاع منفلقه و سازماندهنده گان توطئه ها شود و براى همچو قاتلان مقتول و مقتولان قاتل طلب مغفرت كنند.

 


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی