داکتر شنوا از آلمان
درخششهای
تيره
کابل در آئينهً سياست و خواستهای مردم
کابل که زخمها در صورتش هنوز نمايان است ،
باداشتن هوای سرد فضای فوق العاده گرمی دارد. جمع وجوش مردم آغوش کابل را مملو از
محبت مينماياند. انتگراسيون در کابل بخوبی تمثيل ميشود ، ولی گرد و غبار سياست در
پهلوی روزگار جلوه های خاص دارد. چنانچه ، گويی اين سياست هاست که زندگی و روزگار
مردمان را به پيش می راند.
مردم ديدگاه های متفاتی نسبت به سياست
مداران دارند. دسته يی دولت فعلی را حاکميتی برتر از طالبان و دولت جهادی می
پندارند. و دسته يی ديگر در پهلوی آن برتری، به آزادی و استقلاليت کشور شان نگران
اند که دولت و سياست کشور شانرا فاقد آن ميدانند. آنها معتقدند که تصميم گيری
سياسی نه از جانب خود افغانها ، بلکه از قصر سفيد و سفارت امريکا در کابل گرفته
ميشود.
آنها به افتخارات آزاديخواهانهً جنگهای افغان
و انگليس و جهاد عليه شوروی سابق ـ بخاطر آزادی و استقلال کشور شان می بالند
ووابستگی را درعرصهً سياسی آن ، عيب و شرم بزرگ می دانند.
مسالهً قانون اساسی و لويه جرگه مردم را
بيشتر از هميشه سياسی تر و حساس تر نموده است. اظهار نظرها به طرق های مختلف از جانب مردم و رسانه ها ادامه دارد.
حالا بعد از تصويب لويه جرگه ، دغدغه ی
مشروعيت ، تلفيق و اجرای آن ذهنيت ها را به خود مصروف داشته است ، بخشی از مردم ،
ضمن نگرانی ها آنرا اقدام مثبت پنداشته و اجرای قانون را که با تفاهم به تصويب
رسيده است ، همچنان به تفاهم بين گروه ها و اقوام وابسته می دانند ، چون مردم به
عقيدهً آنها بصورت کلی راضی نيستند و تفاهم را يگانه الترناتيف ميدانند.
بخشی ديگری از مردم که نسبت به ديگران
بدبينانه تر برخورد ميکنند ، ضمن ابراز توطئه ها و دستبرد ها در جريان و تصويب
لويه جرگه به منصهً اجرا گذاشتن قانون را زير سوال برده و از غير عادلانه بودن و
برتری دادن قوم ، زبان و فرهنگ نسبت به ديگران ياد مينمايند ، که به زعم آنها توسط
کرزی ـ خليلزاد و تيم امريکايی ايشان بالای ديگران تحميل شده است.
حالانکه کمپاين انتخاباتی در شهرهای
افغانستان آغاز گرديده ، به نظر ميرسد گروه ها واقشار مردم خود را بيش از همه
آمادهً رقابت کرده اند. پشتونها با آنکه به سه بخش تقسيم شده اند ( کرزی ، سياف و
طالب ) توسط افراد سرشناس و گروه های پشتون طلب ( مانند خانواده شاه سابق ،
عزيزالله واصفی ، اشرف غنی احمدزی ، قيوم کرزی و گروه افغان ملت ) در جريان بوده و
است تا پشتون ها را به نفع کرزی سوق داده و خواستهای خويش را از آن طريق برآورده
سازند ، چنانچه اين مانور سياسی ( یخاطر بدست آوردن حمايت پشتونها از کرزی و
خواستهای آن در لويه جرگه ) با سعی و تلاش همان افراد و گروه ها شکل گرفت.
افراد و گروه هائيکه نمايندگی ازيک نظام
پارلمانی و برابری عدالت خواهانه در لويه جرگه داشتند ( يعنی غير پشتون ها )
تلاشهای را بعد از لويه جرگه بخاطر تشکيل يک حزب ويا سازمان جديدی ، به خرج
ميدهند. آنها که تصويب قانون اساسی را غيرعادلانه و برتری طلبانه ميخوانند و بنام
« صنف دوم » مشهور اند ، اکثرا از جبهه متحد ملی که در مقاومت عليه طالب و القاعده
نقش داشته اند ؛ تشکيل می يابد. اين افراد ميگويند : آقای فهيم ، قانونی ، خليلی و
دوستم به عنوان رهبر جبهه ی متحد قبلی ، اعتبار و اعماد خود را در برابر مردم از
دست داده اند. مردم بر آنها ديگر اعتنايی نخواهند کرد. آنها بخاطر حفظ مقام خويش
با سرنوشت ملت و مردم ما معامله کرده اند و اگر قرار باشد که اين حزب جديد که حالا
به مردمگرايان معروف شده اند ـ تشکيل يابد مطموئنا بدون حضور اين رهبران خواهد بود
ولو که استاد ربانی موضع و موقف خوبی هم داشته است. ما ميخواهيم که وی با حفظ
بزرگی اش کانديد ديگری به عوض خود داده و در رقابت کانديدای رياست جمهوری شخص
ديگری را بجای خودش کانديد بدهد.
درحاليکه قبل از مجلس لويه جرگه مردم ازجناح
کرزی و جناح فهيم سخن ميگفتند ، بعد از ختم لويه جرگه تقريبا اکثريت مردم بدين
عقيده بودند که ، حالا فهيم و قانونی امريکايی شده اند و در پارت کرزی آمده اند ،
چون قرار گفته ی مردم آقای فهيم به اتفاق انجنير عارف و دستگاه خاد عرصه را بالای
تمام روشنفکران بخصوص صنف دوم جبههً متحد ، تنگ نموده و حتی غير مستقيم آنها را
مورد تهديد نيز قرار داده است. بخش عظيمی از مردم و و فرهنگيان در کابل از اين
حرکت صنف دوم استقبال و رهبران طراز اول را به خود فروشی و معامله گری متهم
ميکردند.
مردم کابل از مداخلات بی پرده ی امريکايی ها
نا خرسند معلوم ميشوند. آنها رسانه های گروهی بخصوص بی بی سی را متهم به بخش عظيمی
از بدبختيهای کشورشان ميکنند. تعدادی از گردانندگان پروگرام دری بی بی سی افراد
فوق العاده مشهور و منفوری گرديده اند.
انتظار مردم از جامعه جهانی بخصوص اتحاديهً
اروپا و ملل متحد ، هنوز هم به قدرت خود باقيست. آنها معتقد اند که روش اتحاديه
اروپا بمراتب انسانی تر و عاطفی تر نسبت به مردم افغانستان است.
احزاب و سازمانهای که در اروپا شکل گرفته
اند و بزعم آنها که از حمايت احزاب کشورهای اروپايی نيز برخوردارند ، در ميان مردم
کابل چشمگير اند.
جوانان و جامعهً دانشگاهی جامعه با احتياط ،
ازاشغال افغانستان توسط امريکا ياد ميکنند ، قرارگفته ی يکی ازين دانشگاهيان که در
ضمن شاعر ونويسندهً خوب هم است : « ما طرفدار خروج فوری نيروهای امريکايی از کشورخويش
نخواهيم بود. آنها همانسان که طالب و القاعده را ساخته اند ، بايد در نابود کردن
آن نيز سهم بگيرند. اما ما خواهان يک جامعه و دولت آزاد و غير وابسته البته در
عرضهً سياسی آن هستيم. امريکا نبايد همه چيزها ( تصميم گيری ها را ) برما ديکته و
تحميل کند. بگذارد مردم افغانستان در تصميم گيری های سياسی خويش خود نقش داشته
باشند. »
فضای عمومی جامعه نسبت به امريکا حساس معلوم
ميشود. مردم عادی از هر قماش از بد قولی امريکا شکوه داشته و صداقت آنرا زير سوال
می برند. اکثريت قاطع قلم بدستان وسياسيون ، طرفدار يک جامعه ی سياسی ، آزاد و
دموکرات بوده و مشکل جامعه را به مشکل ملی خلاصه می نمايند. آنها دغدغه های دينی و
.... را در درجه دوم و سوم ميبينند.
پرابلم ملی را در جامعه ريشه دار توصيف کرده و معتقد اند که حل مسالهً ملی ـ که
حتی در محاسبات بين المللی نسبت به کشور شان در کنفرانس بن و اخيرا در لويه جرگهً
قانون اساسی غلط از آب بدرآمد ـ را مسالهً اساسی ميدانند.
آنها اميدوارند که جامعه در صورت بدست آوردن
زماه نسبی ، به مسايل سياسی جدی تر شده و با از بين رفتن کلی طالب و القاعده ( در
صورت مداخله نکردن امريکا و ديگران) عدالت اجتماعی با حل مسالهً ملی پايان خواهد
گرفت.
مردم افغانستان بصورت کل ، هنوز هم روز روشن
و آفتابی را سربی و تيره مينگرند. فضای سياسی هنوز هم آشفته به نظر ميخورد و جامعه
هنوز انتظارات زيادی داشته و دارد.
نوت : اين خامه گزار شگوفه درآيندهً نزديک ،
در يکی از مجلات آلمانی نيز به چاپ خواهد رسيد.
من بخاطر کارهای دکتورايم بعد از 30 سال به
کابل رفته بودم. اين نوشته را از چشم انداز يک خارجی نوشته ام ، نه يک افان ! چون
من افغانستان و سياست آنرا به تازگی می شناسم.