خلیل رومان

 

نقش امریکا در ملت سازی

از جرمنی تا عراق

 

از نشرات رند- RAND

ترجمۀ خلیل رومان

 

بخش هفتم  

فصل هشتم

افغانستان

در واقع، تنش های داخلی دولت نیرومند یوگوسلاویا را در هم شکست، دولت ضعیف افغانستان به وسیلۀ همسایه گان خود پارچه پارچه شد. تجاوز 1979 شوروی به مثابۀ جرقه یی منجر جنگ داخلی و نا آرامی های 20 ساله شد. پس از خروج نظامیان شوروی، کشور توسط جناح های مختلف اشغال شد، سپس کنترول کابل از دست رفت و تا زمان ظهور طالبان در 1996، ادامه پیدا کرد. طالبان بر مناطق شهری دست یافتند، بر بیشتر محل ها کنترول خود را بسط دادند و رژیم بنیاد گرای اسلامی زیر چتر قانون شریعت برپا کردند. در این رژیم، به زنان حقوق داده نشد؛ آزادی رسانه ها و مذاهب موجود نبود؛ و کشور با یک حکومت مطلقه اداره می شد. افغانستان میزبان القاعده شد. اسامه بن لادن و شبکه تروریستی او، پول و نفوذ شان را در حمایت از رژیم طالبان استعمال می کردند، درعوض خاک این کشور برای آموزش عملیات و برنامه ریزی در اختیار القاعده قرار داده شده بود.

مقاومت در برابر رژیم طالبان به طورعمده در قالب اتحاد شمال شکل گرفت که از ائتلاف عناصری از تاجک ها، ازبک ها، هزاره ها، و بعضی از پشتون ها به وجود آمد و با پول، سلاح و آموزش از سوی ایران، روسیه و هند حمایت می شد. در نیمه دوم 2000، اتحاد، بخشی از شمال و شمال شرق- ساحه کوچکی از کشور را زیر کنترول خود در آورد. این ساحه شامل مراکز شهرهای عمده نبود.

ایالات متحدۀ امریکا، در هفتم اکتوبر2001، در واکنش به حملۀ یازدهم سپتامبر 2001، بر مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، عملیات آزادی پایدار (OEF) را به هدف بیرون کردن القاعده از افغانستان آغاز کرد. اتحاد شمال به کمک پول، قوای هوایی و آموزش و عملیات مخصوص امریکا توانست کابل را در نیمه نوامبر به دست آورد. ایالات متحده همچنان ظهور یک گروه کوچک پشتون در جنوب را حمایت و تشویق می کرد. مقاومت طالبان در چند هفته فروکش کرد و نابود شد. در آخر نوامبر 2001، برخی از افغان های مقیم خارج و رهبران اتحاد شمال، برای ایجاد بدیل موقت حاکمیت طالبان، در بن ملاقات و در پنجم دسامبر، موافقت نامه بن را امضا کردند که در آن از طرح آینده، جدول زمانی برای رسیدن به صلح و امنیت، تاسیس مجدد موسسه های کلیدی و بازسازی اقتصادی، بحث شده بود. حامد کرزی یکی از رهبران پشتون و فرمانده محاصرۀ قندهار، رییس ادارۀ موقت شد. این ادارۀ گسترده و به طور کلی نمایندۀ قریب همه بود، هرچند، گروه شمال "وزارت خانه های قدرت مند" دفاع، داخله و امور خارجه را کنترول می کرد. (قابل یاد آوری می باشد که نویسندۀ این سطرها از جریان واقعی نصب و انتصاب ماموران ارشد و کارمندان وزارت خانه ها، آگاهی و تحلیل عمیق نداشته است. در واقع تمام سیستم اداری افغانستان در آن وقت، به دست نیروهای شمال و موتلفان آن یعنی تنظیم های جهادی بود. اتحاد شمال با داشتن، سه وزارت یاد شده، وزارت های دیگر، ریاست امنیت ملی، ولایت ها، ریاست های عمومی مرکز و ولایت ها، سفارت ها و کارمندان آن ها، دست بالا داشت. تا حال که ترجمۀ اثر زیر کار است، یعنی ماه سرطان 1991، پنج یا شش تنظیم، بخشی از حزب اسلامی، بقایای خانوادۀ شاه سابق و افغان های مقیم خارج وابسته به تنظیم ها، سکان اداری و سیاسی کشور را در دست دارند- برگرداننده).

در بیستم دسامبر 2001، قطع نامه شماره 1386 شورای امنیت ملل متحد، چارچوب مساعدت های بین المللی به افغانستان پس از جنگ را شکل داد. جامعۀ بین المللی با برقراری و ایجاد قوای حفظ صلح، قوای امنیتی کمک بین المللی ISAF)در مرکز، و به منظور کمک به حکومت موقت در مساعی برای برقراری دوبارۀ موسسه های ملی و بازسازی اقتصادی موافقه کرد.

 

آزمون ها

افغانستان پس از درگیری های بیست و سه ساله ویران شده بود. این کشور، با دولت ضعیف وعنعنوی مرکزی، تبار گرایی، راهزنی، سرقت مسلحانه و تنش های قومی همراه بود. پیروزی امریکا و اتحاد شمال، برخی از اقوام پشتون- کلان ترین گروه قومی و پایگاه اصلی حمایت طالبان را کنار گذاشت. آن ها در نظام جدید، کمبود خود را احساس می کردند.

 

امنیت

امنیت افغانستان از سه ناحیه تهدید می شد: اول؛ طالبان باقی مانده و عناصر القاعده، دوم؛ راهزنی و بی نظمی عمومی و سوم؛ تنش میان قوماندانان محل شامل کار، که هرچند به نام زیر اثر حاکمیت موقت بودند و از ده هزار تا بیست هزار نفر را در محل ها متشکل کرده بودند.

 

امور بشری

در 2001، زمانی که ائتلاف بین المللی وارد افغانستان شد، کلان ترین نگرانی آن، سرنوشت مهاجران و بی جا شده گان و تدارک غذا در زمستان بود. پیش از سقوط طالبان، میلیون ها مهاجر در پاکستان و ایران فرار کرده بودند. در آخر 2001، قریب 4،5 میلیون نفر در سایر کشورها به حیث مهاجر به سر می بردند. بیشتر این ها در ایران(2،4 میلیون) یا پاکستان(2،2 میلیون) رفته بودند. قریب سه صد هزار نفر در سایر کشورها مانند تاجکستان(شانزده هزار نفر) و هند( دوازده هزار نفر) زنده گی می کردند. ارزیابی با دقت شمار بی جا شده گان داخلی دشوار است، اما کمیتۀ امریکایی برای مهاجران گفته بود که در پایان سال 2001، کم از کم یک میلیون نفر تخمین زده می شد. نگرانی های جدی در بارۀ وضعیت غذا در شروع زمستان وجود داشت. بسیاری از سازمان های بین المللی امداد، باور داشتند که مهاجران برگشت کننده از پاکستان و سایر کشورها، توانایی دریافت خوراک و پناهگاه را نخواهند داشت.

 

ادارۀ عامه

در ختم 2002، چند موسسه دولتی در افغانستان کار می کرد. دهه های جنگ، خدمات ملکی و دفترداری دولتی را از بین برده بود. ایالات متحده و جامعۀ بین المللی حمایت و استوار کردن حکومت جدید را، برعکس آنچه که حکومت کردن در کوزوو یاد شده است، طرح کردند. برای برپایی و نیرومند کردن حاکمیت جدید، این روش به منابع قابل توجه نیاز داشت. با حفظ این موضوع، حضور جامعۀ بین المللی در کابل کم بود و قریب در سایر جا های دیگر گسترش نداشت. بدبختانه، منابع دسترس پذیر جامعۀ بین المللی در کمک به ساختن موسسه های افغان برای اداره، کم از کم در مقایسه با وجوه قابل دسترس در بوسنیا و کوزووی چند سال پیش، نیز بسیار کم بود. 

 

دموکراتیک کردن

هرچند کنفرانس بن، دموکراتیک سازی کشور را منحیث یک هدف قرار داد، ایالات متحده و سایر کشورها، به رسیدن به هدف های بسیار کم تر- تمرکز کردند: ایجاد رژیم نماینده و با قاعدۀ وسیع که اساس آن بیشتر توسعه یابد و قانونی بودن آن به مرور زمان با استفاده از پروسه های عنعنوی افغانستان، خاصه لویه جرگه، بلند برده شود. موافقت نامه بن دولت نمایندۀ گروپ های مختلف قومی را تاسیس کرد، این طرح برای کمک در کاهش تنش های میان گروهی در نظر گرفته شده بود. پشتون ها گروه کلان قومی کشور بودند، اما بسیاری از آنان حاکمیت طالبان را حمایت کردند و به همین سبب در بن به نظر دیگران عیب دار شده بودند. از سوی دیگر، اتحاد شمال بیشتر از اقوام تاجک، ازبک و هزار تشکیل شده بود. در آخر 2001، قوت های این اتحاد پیروزمندانه داخل کابل شدند. انتظار می رفت که روابط بین گروه های مختلف قومی نازک باشد. ادامه زنده گی و چشم انداز های دراز مدت برای کشور تا حد زیاد به این مناسبات که در ماه های بعدی رونما می شد، بستگی داشت.

 

بازسازی

در بیست سال درگیری، اقتصاد افغانستان غارت یا ویران شده بود. زیر بنای کشور فلج؛ سرک ها و جاده ها ویران؛ بنا ها تخریب یا به سبب عدم مراقبت غیر قابل استفاده شده بود؛ دسترسی به آب و برق در بهترین حالت، تیت و پراگنده بود؛ و برای افراد مستعد به کار، چند فرصت شغلی محدود وجود داشت. پول رایج ملی با ثبات در کشور وجود نداشت. بعضی از قوماندانان محلی پول های مربوط به خود را نشر می کردند. خشک سالی دوامدار 1999، سبب گرسنگی گسترده شد و اقتصاد کشور را سخت خراب تر کرد. دایرۀ وسیع درگیری چند دهه، موسسه های کلیدی اقتصادی مانند بانک مرکزی، خزانه، ادارۀ جمع آوری مالیات، گمرکات، ادارۀ احصائیه، خدمات عامه، سیستم حقوقی و قضایی را یا تضعیف کرد یا به نابودی برابر نمود.

 

نقش های امریکا و جامعۀ بین المللی

امریکا و جامعۀ جهانی از آغاز، درکوشش نگهداری جای پای کوچک بین المللی در افغانستان بودند. در کنفرانس کمک کننده گان منعقدۀ توکیو، جنوری 2002، کشورها کمک های قابل توجه به کابل تعهد کردند، اما چند مساعدت کننده از دادن چنین مساعدت ها به کابل مقاصد معین داشتند و هیچ یک به شمول امریکا ظرفیت بالاتر از کمک های بشری فراتر از کابل را نداشت.

 

امور نظامی

یک قوای پنج هزار نفری بین المللی حفظ امنیت، در واقع زیر رهبری انگلستان در کابل ایجاد شد. امریکا و قوت های ائتلاف قریب هشت هزار نفر، به پیشبرد عملیات ضد تروریستی در برابر طالبان و القاعده در سراسر کشور- خاصه در امتداد سرحد با پاکستان، مصروف شدند. این ها هیچ مسوولیت حفظ ثبات را به دوش نگرفتند. امریکا بنا بر دلایلی، با ایجاد قوای ثبات آورندۀ بین المللی در سراسر کشور مخالفت کرد. سپس این ترس ظاهر شد که افسانۀ حضور قابل توجه نظامیان بیگانه، سبب بروز مقاومت جدید می شود. ادارۀ امریکا، می خواست با پندار بلند پروازانه و روز افزون ملت سازی، که اداره  های پیشین آن درست کرده بود، قطع رابطه کند. حتا ایجاد قوت های کمتر حفظ امنیت در سراسر کشور، شک دشواری ها و آموزن های تدارکاتی و لوژستیکی را افزایش می داد. به سبب ویرانی زیربنا ها، تمام نیروها، تجهیزات و تدارکات تقویتی باید در واقع اکمال و آماده می بود. چند کشور، بر علاوۀ امریکا، توانایی انتقالات هوایی داشتند که به این کوشش برسند. سر انجام، ادارۀ امریکا، افغانستان را سر آغاز کارزار جنگ طولانی در برابر تروریزم مشاهده می کرد. سیاست گذاران امریکا میل نداشتند که شمار قابل توجه سربازان آن کشور یا قابلیت های اکمالاتی و تدارکاتی آن در افغانستان محدود شود.

 

امور مدنی و اقتصادی

ایالات متحدۀ امریکا و جامعۀ بین المللی، در ساحۀ ملکی، مانند ساحۀ نظامی مصمم به ارتقای توانایی دولت افغانستان و تقویت آن در راستای گسترش کنترول در سراسر کشور بود. طرف های افغان در بن،" نظارت و کمک در اجرای همه جانبه " موافقت نامه را از ملل متحد تقاضا کرده بودند. به این منظور، قطع نامه شماره 1401، شورای امنیت ملل متحد در بیست و هشتم مارچ 2002، تصویب شد و به یوناما(UNAMA)، دفتر مساعدت های ملل متحد در افغانستان، دستور داد که همه فعالیت های آن سازمان را از داخل افغانستان پیش ببرد. ماموریت محدود یوناما شامل بود بر ارتقای مصالحۀ ملی، انجام مسوولیت های ناشی از مواففت نامه بن، مدیریت تمام کمک های بشری و بازسازی فعالیت ها در افغانستان در هم آهنگی با ادارۀ موقت. چند کشور، به مثابۀ بخشی از مساعی بین المللی، داوطلبانه رهبری بازسازی عرصه های مختلف دولتی و کارهای زیربنایی را به دوش گرفت. به گونۀ مثال، جرمنی مسوولیت آموزش پولیس ملی، ایتالیا، کمک در اصلاح سیستم عدلی و امریکا آموزش اردوی ملی جدید و قوای سرحدی را متقبل شدند.

 

کنفرانس کشورهای کمک کننده منعقدۀ توکیو در 21- 22 جنوری 2002، مرحله های کوشش بازسازی را معین کرد. نماینده گان بین المللی بیش از 1،8 ملیارد دالر برای بازسازی افغانستان در 2002 و 4،5  ملیارد در پنج سال تعهد کردند. برخی از کمک دهنده گان وعده های چندین ساله دادند، برخی از کشورها  بدون تعیین مقدار پول، سعی کردند نوعی حمایت نشان دهند. برخی از تعهد ها این هاست:  

·   امریکا، دوصد و نود هفت میلیون دالر در 2002؛

·   جاپان پنج صد میلیون دالر در 5 ماه پس از کنفرانس؛

·   اتحادیه اروپا پنج صد میلیون دالر در 2002؛

·   عربستان سعودی دوصد و بیست میلیون دالر در سه سال؛

·   بانک جهانی پنج صد میلیون در سی ماه.

 

چه واقع شد

قوت های نظامی امریکا و جامعۀ بین المللی، با حفظ برخی از استثنا ها، در سراسر کشور خوب پذیرایی شدند. دولت ملی ایجاد شد، هرچند نیروی موثر نداشت، قانونی بودن آن تصدیق شد. چند قطعۀ نظامی اردوی ملی افغانستان(ANA)، آموزش مکمل دید. بازسازی، خاصه در مرکز آغاز یافت. با وجود این پیشرفت ها وضعیت پر مخاطره باقی ماند. دولت تنها بخشی کمی از کشور را کنترول می کرد. قوماندانان محلی و سالاران قومی در تمام ساحه های دور از کابل قدرت را در اختیار داشتند و شمار ملیشاهای شان از شمار اردوی ملی آن زمان بسیار بیشتر بود. نبود امنیت کافی مانع جریان کمک های بین المللی و از سرگیری فعالیت های عادی اقتصادی می شد.

 

امنیت

شماری از نیروهای مسلح در افغانستان فعالیت می کردند. به منظور تضمین امنیت کابل، یک قطعۀ قوای بین المللی کمک در تاین امنیت در کل زیر رهبری بریتانیا، با اتحاد شمال و پولیس که کابل را از طالبان گرفته بودند، موثرانه همکاری می کرد. با وجود واقعه های اتفاقی، به شمول قتل دو وزیر کابینه، مرکز به صورت عموم آرام بود؛ به از سرگیری اقتصاد عادی و زنده گی سیاسی مجال فراهم می شد. امنیت نسبی در سایر نقاط شهری و محلی، به وسیلۀ ملیشاها و بعضی از پولیس های زیر فرماندهی فرماندهان محلی تامین می شد. اکثر این ها از دولت مرکزی تبعیت اسمی داشتند. قوت های وفادار به این قوماندانان گاه گاهی بین خود در کشمکش می بودند. با این حال، اعمال نفوذ امریکا به وسیلۀ نظامیان محلی و نماینده گان ملکی شان، برای پر کردن خلاهای ناشی از این برخورد ها کافی بود. سرانجام، ایالات متحده و ائتلاف متحد آن، در هم آهنگی با قوت های محلی، به عملیات در ساحات سرحد با پاکستان در برابر طالبان باقی مانده، عناصر القاعده و پسان ها در برابر عناصر وفا دار به گلبدین حکمتیار ادامه دادند. قوای بین المللی کمک به امنیت که شمار آن به پنج هزار نفر می رسید، از سوی افغان ها در مرکز خوب استقبال شد. این قوا در حفظ ثبات کابل نقش بسیار موثر داشت. قوت های آیساف گزمه های سوار و پیاده را راهنمایی می کرد، حضور شان بالای مردم تاثیر قوی روانی داشت. به حیث نتیجه این ها و کوشش های دیگر، برخی از افغان ها به آیساف نسبت به پولیس خود شان اعتماد می کردند. قریب هشت هزار سرباز امریکایی و از سایر قوای ائتلاف، عملیات را در سراسر کشور پیش می برد و رهبری می کرد. نبرد توره بوره در دسامبر 2001 و عملیات اژدها در 2002، که هر دو پس از سقوط طالبان رخ داد، کنش عمده برای عملیات آزادی پایدار به شمار می رفت.    

راه اساسی ای که در واقع از سوی ائتلاف به رهبری امریکا، به تقویت ثبات در دور دست ها انجامید، به وسیله قوای مخصوص و دسته های ملکی جا به جا شده در شهرهای مزار شریف، هرات، و کندهار، طی شد. ایالات متحده به وسیلۀ کمک های مالی و بشری، چنین تیم های کوچک(کمتر از ده نفر) را به منظور داشتن ارتباط با رهبران محلی و کسب نفوذ بر آن ها ایجاد کرد. چنان که گفته شد، واحد های امور ملکی به منظور ایجاد خوشبینی در میان مردم، بازسازی های به مقیاس کمتر یا سایر فعالیت ها را در این شهر ها اداره می کردند. 

در بهار 2002، حکومت افغانستان و گروه های مختلف بین المللی بر امریکا و سایر کشورها فشار آوردند که ماموریت آیساف را بیرون از کابل بسط دهند. منتقدان دلیل می آوردند که افغانستان بدون فراهم کردن محیط امن در سراسر کشور، قادر به متحد کردن مردم و بازسازی کشور نخواهد بود. شمار و نسبیت قوای کمک به امنیت در افغانستان نظر به شمار مردم این کشور از هر عملیات مطالعه شده درین کتاب، کمتر بود. در حالی که در بوسنیا، 18،6 حافظ صلح برای هزار نفر، در کوزوو 20 تن فی هزار نفر، اختصاص داشت، 4800 سرباز آیساف یا 0،18 نفر فی هزار تن در افغانستان یا صد مرتبه کمتر بود. حتا اگر شمار نیروهای عملیات آزادی پایدار را وارد مجموعه کنیم، نتیجه شمار سربازان به نسبت نفوس، در مقایسه با درصدی های بالا بازهم پنجاه بار کمتر است. ادارۀ امریکا در بهار 2002، از عملیات آغازین خود، با گسترش هر ساحۀ مسوولیت آیساف تغییر جهت داد. اما پسان ها واضح شد که کشورهای دیگر آمادۀ فراهم آوری و اکمال سرباز مورد نیاز نبودند، خاصه زمانی که امریکا آشکار نمود که قوای آن در هیچ یک از ماموریت های حفظ صلح یا با ثبات سازی در افغانستان اشتراک نخواهد کرد.

امریکا، به مثابه یک بدیل، فکر ایجاد تیم های بازسازی ولایتی(PRTs) را از 60 تا 80 نفر در بخش های مختلف کشور، انکشاف داد. این تیم ها باید با استفاده از نظامیان امریکا، ائتلاف و ملکی های امریکا، " نیت آیساف" را در بیرون از کابل بسط می دادند. تیم های بازسازی ولایتی دارای بخش امور ملکی، بخش امنیتی وکارمندان مختلف ادارۀ کمک های انکشافی بین المللی امریکا (USAID) دیپارتمنت دولتی امریکا(DOS)، بود. مقصد آنان حمایت از پیشرفت ماحول بازهم با امن در ولایات، سهولت بخشی همکاری بین مقام های ادارۀ موقت، سازمان های مدنی و نظامیان؛ و تقویت نفوذ دولت از راه اثر متقابل و فعل و انفعال با سیاست مداران منطقه یی، نظامیان و رهبران جمعیت ها بود. در دسامبر 2002، یک سال پس از سقوط طالبان و برقراری رژیم کرزی، نخستین تیم بازسازی ولایتی در جنوب شرق کشور مستقر شد. هنوز هم(دروقت نوشتن این یادداشت) واضح نیست که آیا این ستراتیژی در کوتاه مدت یا دراز مدت قادر به تامین امنیت سراسری خواهد بود یانی.

امریکا همچنان رهبری ایجاد اردوی جدید ملی را روی دست گرفت و یک جا با جرمنی به برپایی قوای پولیس اقدام کرد. ساختن اردوی جدید از آن چه پیشبینی می شد، مشکل های بیشتر ایجاد کرد. نخستین چند قطعه، برای مثال از نیمه فارغان پوهنتون ها یا پایین ترها، پس از ده هفته آموزش به وجود آمدند. البته پس از فراغت، برنامۀ آموزش های تقویتی وجود نداشت، که این موضوع در آینده سبب اصطکاک در نخستین قطعه ها شد. چنان که سربازان بعضی از آن ها به زنده گی غیر فعال رانده شدند. اگرچه سرانجام یک برنامه تقویتی ترتیب شد، هدف آن تشکیل" سپاه کابل" 4800 نفر بود، اما این کار در آستانۀ انتخابات پیشبینی شده در تابستان 2004، غیر واقعی به نظر می رسید. چنان که در اوایل 2003، قریب 1500 سرباز آموزش دیدۀ با سلاح اردوی ملی، آماده بودند. سربازانی که در آموزش اشتراک کرده بودند، دارای انگیزه و از اقوام گوناگون بودند. با این حال، افسران سپاه تا حد زیادی از درۀ پنجشیر بودند. فهیم خان وزیر دفاع(آن وقت) و معاون اول رییس جمهور، باربار تعهد خود به اردوی ملی را ابراز می کرد. در عمل، به هر حال، او تمایل خود را به انحراف پول و تجهیزات از قوت های بیشتر تاجک که زیر فرمان او با طالبان جنگیده بودند، و در گارنیزون های کابل و اطراف قرار داشتند و برایش وفادار مانده بودند، نشان داد.

در دولت امریکا، روندهای درون نماینده گی در تدارک و آماده گی دیپارتمنت دولتی امریکا، مانند عملیات بالکان و جاهای دیگر، مفصل و با جزئیات نبود. یک دلیل نبود هم آهنگی، زمان کوتاه بین حمله های یازدهم سپتامبر 2001 و شروع کار دیپارتمنت دولتی امریکا در اکتوبر آن سال می باشد. عامل دومی این بود که تاریخ امریۀ اجرایی شماره 56، ریاست جمهوری ادارۀ کلنتون، مثلاً برنامه ریزی اسناد عملیات احتمالی، در زمان انتقال اداری سپری شده بود، تجدید نشد. سرانجام، در مارچ 2002، ادارۀ بوش پلان سیاسی- نظامی ای را نشر کرد. اما این پلان، برنامه سازی و کارکرد های اصلی فعالیت های افغانستان پس از جنگ را استقامت داده نتوانست.

در جریان درگیری، طرزالعمل های جدید هم آهنگی بین فرماندهی مرکزی ایالات متحدۀ امریکا(CENTCOM)، کشورهای شامل ائتلاف و همچنان سازمان های داخلی و بین المللی، ایجاد شد. یک " دهکدۀ ائتلاف" به حیث دنبالۀ آن، در توقف گاه مقر فرماندهی مرکزی امریکا در" تامپای" فلوریدا تاسیس شد. در حالی که تمرکز اصلی ائتلاف، هم آهنگی حمایت نظامی عملیات آزادی پایدار بود، دهکده هم به مرکز هم آهنگی کمک های بشری مبدل شد. به طور مثال، مجموعۀ ان. جی. او های ملل متحد و امریکا، در فرماندهی مرکزی حضور یافت که با فرماندهی مرکزی و کارمندان ائتلاف دیدار های مرتب داشتند. اگرچه پس از سقوط طالبان، حضور ان.جی.او های ملل متحد در قرارگاه فرماندهی مرکزی پایان پذیرفت، دهکدۀ ائتلاف به اجرای نقش مهم در هم آهنگی نظامی و فعالیت های بشری در افغانستان ادامه داد.

ثباتی که در دو سال پس ادارۀ موقت، نصیب افغانستان شد، ناشی از فضای مساعد منطقه ای بود. ایالات متحده، پس از حادثۀ یازدهم سپتامبر پاکستان را متقاعد به قطع حمایت از طالبان کرد؛ به نیروهای ضد طالبان و اتحاد شمال که همچنان از سوی ایران، روسیه و هند، حمایت می شد، نیروی قاطع نظامی آماده کرد و تمام همسایه ها را متقاعد نمود که پارچه پارچه کردن این کشور را پایان دهند و به استحکام آن زیر رهبری حکومت کرزی پشتیبانی کنند.

 

امور بشری

پیش از این که جنگ سراسری در برابر تروریزم آغاز شود، قریب تمام سازمان های امداد بشری در افغانستان مصروف بودند. نماینده گی های کلیدی ملل متحد به شمول کمیساریای ملل متحد برای مهاجران، پروگروام انکشافی ملل متحد و خدمات ماین پاکی، برنامه های فعال در کشور داشتند. صدها ان.جی او. همچنان حضور داشتند و برخ قابل ملاحظۀ دیگر در حال آماده شدن به حضور شان در کشور بودند. افغانستان با دریافت 174، میلیون دالر در سال مالی 2001، یکی از دریافت کننده گان بلند کمک های بشری امریکا، پیش از حمله های سپتامبر بود.

شتاب بازگشت کننده گان و بی جا شده گان در افغانستان پس از درگیری، مانند کوزوو جامعۀ جهانی را غافلگیر کرده بود. مزید بر این، کمیساریای ملل محتد برای بازگشت کننده گان، دفتر مهاجرت آن سازمان، و پروگرام جهانی غذا، در فراهم آوری سهولت برای بازگشت کننده گان و بی جا شده گان نقش عظیمی بازل کردند. در جریان 2002، نزدیک به دو میلیون نفر، به طور کلی از پاکستان و ایران بازگشت نمود. کمک مالی، غذا و سایر حمایت های مورد نیاز به بازگشت کننده گان، از نظر احتیاج ها و تعهد های بین المللی دجار لنگش کوتاه شد و ورود کتلوی این لنگش را تشدید کرد.    

ملل متحد، در آماده کردن محموله های عظیم تدارکات بشری در افغانستان و مناطق بازگشت کننده در سرحد ها، بدون دانستن نیازها، وضع امنیتی و و ضعیت زیرساخت های این کشور، از نظرعملی به آزمون عظیم رو به رو شد. به منظور کنترول موج افزایش فعالیت های مورد نیاز در تحویل مواد غذایی و منابع دیگر، مرکز مشترک لوژستیکی ملل متحد (UNJLC) ایجاد شد. این مرکز، کارمندان زیادی را به نماینده گی از سازمان های ملل متحد، شامل خود کرد و در ارائۀ کمک های بشری در افغانستان نقش مهمی انجام داد. در طرح، این مرکز صرف بر لوژستیک و نه مسایل پالیسی تمرکز داشت. این، چارچوب نفوذ سازمانی مرکز را محدود کرده بود. ایجاد مرکز مشترک در واقع، اجرای کامل مفکورۀ افریقایی اواخر سال های 1990، بود که در بیرون از این قاره به طور موقت مورد استفاده قرار گرفت.

یکی از عرصه هایی که کشورها و سازمان های بین المللی در آن نقش مهم بازی کردند، حمایت معالجوی و طبی بود. در تابستان 2002، شماری از منابعی که برای ماموریت های نظامی ذخیره شده بود، نیز به مقاصد امداد بشری مورد استفاده قرار داده شد. به عنوان نمونه، دکتوران نظامی، نسبت به جنگ جویان دیگر، شمار زیادی از افغان های ملکی را معاینه و مداوا می کردند. بعضی از اعضای ائتلاف به منظور مشارکت در کوشش های بشری، شفاخانه های ساحوی برپا کردند. یک سال پس از درگیری، شفاخانه اردن در مراز شریف، 105900 نفر، شفاخانه هسپانیه در بگرام، بیش از 11800 نفر، شفاخانه کوریا در مانیس قرغیزستان، بیش از 2000 نفر ملکی را تداوی کرده بودند.

نظامیان امریکایی، به منظور هم آهنگ کردن کمک های نظامی با فعالیت های بشری در افغانستان، یک نیروی کار ملکی- نظامی ایجاد کردند. این نیروی کار که در کابل قرار داشت، بین چهار تا شش نفر را در محل های بشردوستانه در مرتبط به ائتلاف از سراسر افغانستان نظارت می کرد. این محل ها برای آماده کردن کمک های فوری بشری برای مردم و آماده کردن قابلیت ها برای هم آهنگی در حال پیشرفت به سازمان های بین المللی و ان.جی.او ها طرح شده بود. در اصل، این قوت ها برای بازسازی پروژه ها در افغانستان تمرکز داشت. این، حرکتی از نقش سنتی نظامی امورملکی، به برقراری شرایط و وضعیت ها برای سازمان های بین المللی و ان.جی.او ها در رفتار با کمک های بشری به حساب می رفت. آیساف برعکس قوای عملیات آزادی پایدار، تعهدی به شورای امنیت ملل متحد برای رهبری حفظ صلح و فعالیت های بشری داشت، که به فعل و انفعال نماینده گی های غیر دولتی بین المللی سهولت فراهم می کرد.

تاکید و تکیه بر فعالیت های چون بازسازی مکتب ها و کندن چاه ها، تا حد زیادی در رسانه ها برای امریکا مثبت تمام شد، اما همچنان تنش های طبیعی میان سازمان های ملکی و نظامیان را بلند برد. روابط  ملکی- نظامی، پیوسته از سومالی تا هایتی و بالکان، بهبود یافت، اما این عملیات در افغانستان به تجدید اصطکاک های گذشته منجر شد. دو جنبۀ این عملیات، سازمان های امداد بشری را بی نتیجه یا بعضی وقت ها منحرف کرد: تمرکز نظامی بر اقدام مستقیم که مخالف تسهیلات بود، و مسئلۀ لباس نظامی.

نخست، بیشتر سازمان های ملکی ترجیح می دادند که نظامیان بر فراهم کردن فضای امن مشغول شوند و کارهای مانند سرک ها، ترمیم پل ها که در آن قابلیت های منحصر به فرد داشتند و ان. جی. او ها فاقد آن بودند، را رهبری کنند.  مسوولان بیشتر انجوها درک می کردند که ارتباط عامه برای نظامیان نیاز است تا آبادی مکتب ها و سایر زیربنا ها دیده شوند. اما این مسوولان مرجح می پنداشتند که نظامیان دست از این کارها بردارند و آن را به سازمان های ملکی واگذارند، زیرا فکر می کردند که این کارها برای ملکی ها مناسب است.

دوم، سازمان های امداد بشری به کارمندان نظامی امریکایی اعتراض شدید داشتند که در هنگام پیشبرد کارهای بشری لباس نظامی به تن نکنند. در جریان عملیات در برابر طالبان، بعضی تیم های امور ملکی، لباس های ملکی به تن می کردند، زیرا که قوماندانان از هدف قرار دادن این تیم ها از سوی طالبان و القاعده، که قوت محافظتی چندان هم نداشتند، ابراز نگرانی می کردند. به طور کلی، کارمندان ساحوی نماینده گی های ملکی امداد بشری مجال نمی دادند که این انکشاف ها بر فعالیت های مربوط شان اثر گذارد. به هر حال، در سطح های بلند تر، مسایل لباس نظامی آلۀ فشاری به سازمان های امداد بشری بود. آنها باور داشتند که چنین حالت نمونۀ ایجاد می کند که بی طرفی امنیت نماینده گان شان در ساحه را تهدید می کند. موضوع زمانی به سر زبان ها افتاد که در اپریل 2002، مسوولان شانزده گروپ امداد امریکایی به کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی امریکا یادداشت " ابراز نگرانی در مورد کارمندان نظامیان مصروف در فعالیت های بشری که لباس ملکی به تن می کنند"، نوشتند. آن ها استدلال کرده بودند که این عمل کارمندان امداد را به مخاطره می اندازد. در نزدهم اپریل 2002، فرماندهی مرکزی امریکا- سنتکوم، اعلام کرد که می خواهد لباس تجویز شده برای این کارمندان را اصلاح کند و این که نیاز به لباس هم شکل دیده می شود. این مخالفت به طور موقتی رابطه بین دوگروپ را خدشه دار کرد، هرچند که حل شد، اما تاثیرهای دیر مدت آن ناشناخته باقی ماند.

 

ادارۀ عامه

همکاری بین المللی در افغانستان بسیار موردی یا فوری و وابسته به رابطه های شخصی بود. سازمان های کلان و نیرومند مانند دفترعالی نماینده گی در بوسنیا، یا حضور نیرومند و با قدرت ملل متحد مانند ادارۀ موقت آن در کوزوو، در کابل موجود نبود. شمار کمی از کارمندان سفارت امریکا در کابل مصروف انجام کارهای شان بودند. فشار ناشی از محافظت قوا و کمبود جای در سفارت، بیشتر توانایی ارتقای هم آهنگی بین المللی را محدود می کرد. تشریک مساعی در بیرون از کابل قریب در کل، به رابط های شخصی منوط می شد. در بعضی از مناطق، سازمان های امداد بشری بین المللی و قوت های نظامی در رابطۀ نزدیک با هم دیگر اقدام می کردند. در سایر محل ها رابطه های وخیم و تشریک مساعی کمتر وجود داشت.

چنان که ذکر شد، حضور ملکی بین المللی در افغانستان آگاهانه کمتر بود. کشورهای جداگانه و سازمان های بین المللی به ابتکار شروع کردند، اما برای این کوشش ها چارچوب های نیرومند موجود نبود. به طور مثال، یوناما-UNAMA دفتر مساعدت های ملل متحد در افغانستان، در واقع ظرفیت کم و محدود داشت. به هرحال، یوناما در کابل و جاهای دیگر رشد کرد و برای امور سیاسی، امدادی، بازیابی و بازسازی، ارکان مسوول تاسیس نمود. لختر براهیمی، نمایندۀ خاص سرمنشی ملل متحد، برای حقوق بشر، امور جنسیتی، مواد مخدر، حاکمیت قانون، پولیس، امور نظامی و غیر فعال سازی گروه های مسلح غیرقانونی، مشارو داشت. با این هم، نقش و اختیار یوناما در افغانستان در مقایسه با ادارۀ موقت ملل متحد در کوزوو کم رنگ بود. توجه اصلی مساعی ملکی در جریان شش ماه، سازماندهی لویه جرگه بود.

همراه با تمرکز بر ایجاد ظرفیت دولتی، کشورهای جداگانه داوطلب همکاری با موسسه های مختلف مقامات افغانستان شدند. به گونۀ مثال، جرمنی مسوولیت آموزش استخدام شده های جدید پولیس ملی مطابق قانون بین المللی و اجرای قواعد مربوط شد. ایتالیا، همکاری خود به باز آفرینی سیستم عدلی و حقوقی کشور آغاز کرد. ایالات متحده، به مثابۀ بخشی از کوشش های خود در همکاری به ایجاد اردوی ملی، مفکورۀ ترتیب و آموزش قوۀ امنیتی سرحدی را آغاز کرد. هرچند تا این دم، تمویل این ابتکار جامۀ عمل نپوشیده است، این مفکوره از داشتن 12 هزار نفر پاسدار سرحدی در مناطق عبوری سرحد، خبر می داد.

 

دموکراتیک سازی

موافقت نامه بن چارچوبی برای انتقال سیاسی افغانستان به وجود آورد. این موافت نامه از ادارۀ موقت نام برد که در بیست و دوم دسامبر2001، روی کار آمد. این اداره تا تدویر لویۀ جرگه اضطراری، یعنی شش ماه پس از آن، باید به حیث حکومت خدمت می کرد. لویه جرگه بایست در بارۀ ادارۀ انتقالی، به شمول حکومت دارای پایه های وسیع تصمیم می گرفت که افغانستان را تا ایجاد حکومت انتخابی و نماینده از طریق انتخابات آزاد و عادلانه، رهبری می کرد. برپایی لویه جرگه به دو منظور، یعنی به حیث یک روند، هم یک رویداد در نظر گرفته شده بود. روند، یعنی قادر شدن به مشارکت وسیع و مساوی مردم افغانستان، از هر سطح جامعه از طریق گردهم آیی های محلی و منطقوی در جریان بهار 2002، به منظور انتخاب نماینده گان برای لویۀ جرگۀ سراسری. بیش از پانزده هزار شرکت کننده  از این محل ها و مناطق انتخاب شدند و در لویه جرگه جون 2002، شرکت کردند.

آماده گی برای این لویه جرگه پس از آن که ادارۀ موقت به کار آغاز کرد، شروع شد. در سطح پایین محلی، مجالس بزرگان قریه در گروپی از انتخاب کننده گان تصمیم می گرفتند. این، البته دموکراتیک به مفهوم دقیق آن نه، اما به طور گسترده جامع بود. انتخاب کننده گان در اواخر می و اوایل جون در مجالس منقطه یی نماینده گان ولسوالی ها به لویه جرگه را انتخاب کردند. لویه جرگۀ اضطراری از دهم تا شانزدهم جون در کابل دایر شد. ادارۀ انتقالی ایجاد و حامد کرزی به صفت رییس آن انتخاب شد. با ابقای تاجک ها در دو "وزارت پر قدرت" یعنی دفاع و خارجه و انصراف از وزات داخله،  نماینده گی بی تناسب رهبران اتحاد شمال سابق در کابینه قدری کاهش یافت. با این همه، بعضی از رهبران پشتون مشکوک بر حکومت، در بارۀ مشارکت تمام با کابل بی میل بودند.

در سال های 1980 و 90، یک نسل کامل خدمت گاران عامه گم شدند و جاگزین آن میسر نشد. این هم معلوم نیست که دولت به مرور زمان توانایی خویش را چگونه در مناطق توسعه خواهد داد. در آخر 2003 و تابستان 2004، لویۀ جرگه قانون اساسی و انتخابات سراسری باالترتیب برنامه ریزی شد. از این نقطۀ نظر، دور به نظر می رسید که وضعیت امنیتی و توانایی دولتی، از روند انتخاباتی حتا تا معیار های حد اقل بین المللی حمایت کرده بتوانند.

 

بازسازی

در سال 2002، رقم درشت عاید سرانۀ تولید ناخالص داخلی افغانستان بین 150 تا 180 دالر برآورد شده بود. البته کشت غیر قانونی خشخاش و تولید مواد مخدر مستثنی شده است. 60 تا 80 درصد مردم در زیر خط فقر که یک دالر در روز از سوی ملل متحد برآورد شده است، زنده گی می کردند. در سال 96، بر اساس معلومات کتاب رهنمای انکشاف بشری ملل متحد، افغانستان از 174 کشور 169 ام بود. وضعیت در2001، بدتر شد. پیشبینی حد وسط عمر، کمی بالاتر از 40 سال بود. قریب پنجاه درصد اطفال زیر سن پنج ساله گی دچار سوء تغذی بودند. میزان مرگ و میر اطفال، میانگین عمر، میزان بی سوادی در میان پایین ترین سطوح در جهان بود. کوشش های بازسازی پس از درگیری، بعضی از علامت های رشد اقتصادی را نشان می داد. در ماه های پس از مداخله، تورم پولی آشکارا کُند شده بود. بر اساس معلومات صندوق بین المللی پول، از بیست و دوم مارچ تا بیست و یکم جون 2002، شاخص قیمت مواد مصرفی در کابل اندکی بیش از یک فیصد پایین آمده بود. در کابل، احیای مجدد در بعضی از سکتورها مانند، ساختمانی و خدمات نیرومندتر بود. سیستم بودیجۀ دولتی، به کمک صندوق بین المللی پول و خزانۀ امریکا، به مثابۀ بخشی از مساعی در ایجاد چارچوب ضروری اقتصاد کلان برای رشد اقتصادی و قادر کردن کشور در دریافت و استفاده از کمک خارجی، احیا شد. در هفتم اکتوبر 2002، دولت پول جدید افغانی معرفی کرد که گام مهمی در فراهمی سهولت و بهبودی معاملات مالی به شمار می رفت. مزید بر این، بازگشایی مکتب ها، اساسی برای رشد آینده اقتصاد کشور می باشد. شمار متعلمان و استادانی که در به همکاری کمک کننده گان به مکتب رفته بودند، با سه میلیون شاگرد برحال و یک ونیم میلون در حال انتظار فرصت های شمولیت، دور از پیشبینی بود.

با وجود کوشش های دولت برای منع تولید و صدور تریاک، این فعالیت ها از سر گرفته شد. قاچاق مواد مخدر تا حدی زیادی مسوول این وضعیت رشد اقتصاد در بعضی از مناطق می باشد. در 2002، مقام های انگلستان، با پشتیبانی واحد های نظامی آن کشور برنامۀ پیشبرد خریداری و محو محصول خشخاش در بعضی از مناطقی که تولید بلند داشت، را اجرا کرد که کامیابی محدود بار آورد. ایالات متحده در گماشتن قوای خود به کوشش های مشابه و همچنان استعمال قوت های اردوی ملی که به تازه گی ها آموزش دیده بودند را به ماموریت ضد مواد مخدر میل نداشت. در 2003، دولت با تکیه بر قوت های منطقه ای برنامۀ محو بی جبران کشت خشخاش را به راه انداخت. این کار به معنای داشتن نتیجۀ بسیار کم در مناطقی بود که قوماندانان محلی هم دست بهره گیران مواد مخدر بودند و احکام کابل هر روز به آن جا فرستاده می شد.

در تابستان 2002، برنامه نظامی امریکا در بازسازی زیرساخت های افغانستان، در رسانه ها به طور وسیع بازتاب یافت. عملیات ملکی قوت های نظامی امریکا که دارای این اوصاف بود، در واقع به پروژه های خرد مقیاس در جا هایی معطوف شد که دسترسی ان.جی. او.  به آن ها دشوار بود. " ما در بسا محل هایی می رویم که گروپ های امداد هرگز در آن جا ها نبوده اند." نظر مشاهداتی افسر، آردو. سی ویلس(SGT Arthur C. Willis)، هنگام سپردن مواد ساختمانی به یک قریۀ دور دست، می باشد. راننده گی یک روز مکمل در راه کابل- کندهار که با هیلی کوپتر پنجاه دقیقه می گیرد، چه معنی می دهد. ویلس افزود که" ما موفق به رفتن در محل هایی شدیم که دیگران نمی توانستند یا نمی خواستند بروند." در حالی که چنین رویکردی می تواند از تکرار کوشش های مشابه جلو بگیرد و رقابت ملکی نظامیان بر سپردن امداد ها را کاهش دهد، هیلی کوپتر ها کمک های محدود از امداد هایی را که باید رسانده شوند، منتقل کرده می توانند. این بیشتر یک نمایش نمادین است. 

هرچند، در بازسازی افغانستان در سال های اخیر کامیابی هایی رونما شد، امداد در بازسازی این کشور، مانند سایر عملیات ها در جهان، زیاد نبوده است. به طور مثال، کمک خارجی بر هر شخص(سرانه) در دو سال اول درگیری در بوسنیا، 1390 دالر، در کوزوو، 814 دالر، و در افغانستان صرف 52 دالر بود. برخی از کشورها و سازمان ها تعهد های سپردۀ شان در کنفرانس مساعدت کننده گان توکیو را پوره نکردند.

 

درس های آموخته شده

کوشش های امریکایی در رد یا انکار استعمال افغانستان به حیث سکوی تروریزم جهانی، با مصرف کم، اثر گذار بود. در ایجاد موسسه های دموکراتیک کامیابی های داشت. کمک های محدود نظامی و اقتصادی بین المللی، به دولت افغانستان مجال فراهم نکرد که قدرت خود را به سراسر کشور توسعه دهد. هنوز پیش از وقت است که پی آمد های کامل عملیات پس از درگیری در افغانستان تشخیص شود، اما بعضی از درس ها نگاشته می شود:

 

·   شامل کردن منابع کم نظامی و ملکی، بازده کم در امنیت، تحول دموکراتیک و انکشاف اقتصادی دارد.

·   حمایت کشورهای همسایه، در استحکام کشورهای ناتوان و تقسیم شده تاثیر به سزا و مهم دارد.

·   دور نمای گستردۀ بازیابی یا بهبودی اقتصادی و انکشاف سیاسی در نبود امنیت، بسیار محدود است.

بخشی ازدرس های پیشین عملیات به رهبری امریکا پس از جنگ جهانی، در افغانستان به کار گرفته نشد. در بخش نظامی و ملکی قومانده واحد و وحدت قومانده وجود نداشت. کمک های امریکا صرف در بعضی از پروژۀ های چشمگیر، مانند آموزش اردوی جدید، بازسازی راه کابل- کندهار، متمرکز شد. قوای بین المللی حفظ صلح در بیرون از کابل گسترش نیاف. پولیس بین المللی در اصل هیچ به کار گرفته نشد، و ایالات متحدۀ امریکا از مشارکت در کوشش هایی که برای حفظ صلح صورت می گرفت، انکار نمود.

به طور نسبی، ایالات متحده با کمترین سرمایه گذاری نظامی و پولی، به ایجاد فوری حاکمیت نماینده، معقول و میانه رو به جای طالبان و جلوگیری از درگیری های ملکی دارای مقیاس گسترده، کامیاب شد. این کامیابی بیشتر به سبب کمک فضای مساعدی که در منطقه در انکشاف بود، به زودی پس از یازدهم سپتامبر2001، به دست آمد. در نوامبر همین سال، ایالات متحده قادر بود بر کوشش های نظامی بالای نیروهای اتحاد شمال که تا آن دم بر حمایت ایران، روسیه و هند تکیه کرده بود، فشار قاطع وارد کند. در عین حال، امریکا می توانست بازی گران عمدۀ منطقه- پاکستان را متقاعد کند که از حمایت مشتری طالب شان دست بردارد. کنش مثبت ایران، روسیه و هند در کنفرانس بن، همراه با رضایت مثبت پاکستان، به امریکا اجازه می داد که به دست آورد مثبت نایل شود. از این رو، همه قدرت های منطقه یی، حاکمیت کرزی را پشتیبانی کردند و در جست و جوی بازداشتن رهبران منطقه از رقابت با قدرت او بودند.

امداد بین المللی، بعضی از پیشرفت ها، خاصه در جا های امن شهری مانند کابل را تازیانه زد. به هر حال، تا زمانی که شرکت ها با احساس آزادی سفر کنند و کالاها را بدون ارعاب و یا دزدی، به اطراف کشور انتقال دهند، رشد اقتصادی کابل و شهرهای دیگر ناشدنی به نظر می آید.

وزیران حکومت به اقدام موثرانه و پرداخت معاش کارکنان قادر نبودند، چرا که تجهیزات اساسی دفتری و وجه لازم به دست نداشتند. دولت نیاز داشت که برای سرعت بخشیدن بهبودی یا بازیابی، به خدمت کننده گان، مانند پولیس، استادان، کارکنان شفاخانه ها، مرتب پول آماده کند که از انجام خدمات اساسی اطمینان حاصل شده بتواند. مزید بر این، رشد اقتصاد افغانستان به سبب کمبود و نبود زیربناها، پیشتر از این دچار موانع بود. وضعیت بد شاهراه ها، هزینۀ حمل و نقل را بسیار افزایش می داد. بخش اعظم کشور با سیستم برق وصل نیست. در جاهایی که برق وجود دارد، به حفظ و مراقبت و ترمیم نیاز است. سیستم مخابرات و ارتباطات نیز ابتدایی می باشد. سرمایه گذاری در صنایع خوب پیش می رود و حتا فراتر از منابع موجود در دولت و سکتور خصوصی داخلی، صورت می گیرد. مگر این که گام های کم کنندۀ کمک دهنده گان، برحالی و بازیابی اقتصادی افغانستان را به زودی کُند کند.

 

 

ادامه دارد.......

 

مطالب قبلی

 


بالا
 
بازگشت