پنتاگون و گزارشگران مهار شده |
|
در صبحگاه سوم فوريه ۱۹۴۳ يك ميليون آلمانى از
راديوى رژيم نازى آلمان اين خبر را شنيدند : زير پرچم صليب شكسته ، برافراشته بر
فراز ويرانه هاى شهر استالينگراد ، آخرين نبرد صورت گرفت . منبع : dwelle.de |
اگر
اين نكته را در نظر بگيريم كه روح خبر مدرن در اين زمانه را توجه محض به عامل
انساني موجود در رويدادها شكل مي دهد ، آن گاه در خواهيم يافت كه اين نوع خبردهي
تا چه حد از روح اين زمانه فاصله دارد.
به نظر من اين فاصله درست به اندازه فاصله تظاهرات ضد جنگ با خود جنگ است .
يكي از ويژگي هاي بي سابقه در پوشش اين جنگ اتكا به خبرهاي دروغ است ، اتكا به
خبرهايي كه در واقع نه ساخته روزنامه نگاران ، بلكه ساخته نظاميان درگير جنگ است
كه به همان صورت كلاسيك جنگ رواني مورد بهره برداري قرار مي گيرد.
اين نوع خبرها به خصوص در روزهاي اول جنگ به طرز گسترده اي مورد استفاده قرار
گرفت.
نكته عجيب ديگر اين جنگ استفاده از استانداردهاي دو گانه است كه براي ما ايراني
هاي به خوبي يادآور ضرب المثل فارسي يك بام و دو است.
آن چه روزگاري عراق درجنگ عليه ايران به آن ها تمسك مي جست و نقض آشكار كنوانسيون
هاي بين المللي بود ولي به خاطر حمايت غرب از حمله عراق مشروع جلوه داده مي شد
اينك جرم قلمداد مي شود.
يك مثال بارز در اين زمينه اعتراض رييس جمهور آمريكا به پخش فيلم هاي اسارت
نظاميان آمريكايي از شبكه تلويزيوني الجزيره است.
رييس جمهور آمريكا در حالي پخش اين فيلم هاراناقض پروتكل هاي ژنو اعلام مي كند كه
خود بدون مجوز سازمان ملل دست به حمله به عراق زده است.
رييس جمهور آمريكا احتمالا پخش تصاوير افغان هاي چشم بسته و در غل و زنجير شده را
در جزيره گوانتانامو به همين سرعت از ياد برده است .
نكته مهم ديگر در پوشش زنده اين جنگ، استفاده از مدرن ترين تجهيزات پوشش رسانه اي
است كه حتي امكان تماشاي حملات شبانه را هم براي بييندگان اين جنگ فراهم ساخته
است.
اين امكانات در واقع دست كم از نظردوربين هاي تلويزيوني شبيه هيچ جنگ ديگري نبود و
دوربين ها حكم تانك هاي فكري را داشتند ، اين تانك هاي بصري ماموريت فتح ذهن ها و
قلب ها را دارند.
نه تنها جمعي از پانصد روزنامه نگار حاضر در جنگ پا به پاي واحد هاي نظامي به پيش
رفته اند ، بلكه در خبرها صحبت از عكس هايي به ميان آمده كه از طريق جنگنده هاي
اف14 گرفته شده اند.
نكته جالب رسانه اي اين جنگ در اينجاست كه پنتاگون معتقد است همراهي روزنامه
نگاران با واحدهاي نظامي بيش از آنكه به نفع رسانه ها باشد به نفع پنتاگون است.
حتما مي پرسيد چرا ، پاسخ بسيار روشن است : وقتي عكاسان در پوشش يك مسابقه فوتبال
فقط پشت يكي از دروازه ها صف مي كشند به اين معناست كه تيم پيروز را مي شناسند.
اما نكته دوم اين است كه پنتاگون از اين طريق به ديگران مي فهماند كه غيرنظاميان
هدف قرار نخواهند گرفت، چون رسانه ها دارند صحنه ها را نظارت مي كنند . اما به راستي
خبرنگاران كدام رسانه ها امكان حضور در كنار نظاميان آمريكايي و انگليسي را مي
يابند؟ البته ژنرال تامي فرانكز فرمانده آمريكايي ها كه تجربه حضور در جنگ ويتنام
را هم دارد ، هدف ويژه تري را از حضور رسانه ها تعقيب مي كند ، او گفته است
روزنامه نگاران بايد با شند تا دقت سلاح هاي آمريكايي را ببينند ! اين امر در حالي
به وقوع مي پيوندد كه آمريكايي ها در جنگ ويتنام ، رسانه ها را بيگانه قلمداد مي
كردند و مايل به حضور آنان در كنار خود نبودند . اين نكته نيز گواهه ديگري بر نقش
متفاوت رسانه ها در اين جنگ است . علاوه بر اين ، در خبرها آمده است كه آمريكايي
ها در دوحه قطر يك مركز رسانه اي نيز داير كرده اند كه زير نظر فرماندهي نظامي
آمريكايي ها عمل مي كند.
در هر حال ، هنوز قضاوت در باره پوشش خبري جنگ آمريكاو انگليس عليه عراق زود است .
شايد بهترين حالت قضاوت ، دسترسي به فيلم هاي سه برنامه تلويزيوني فوق الذكر و
تحليل محتواي آن ها باشد.
اگر اين تحليل محتوا با تحليل محتواي خبرها و سرمقاله هاي دو روزنامه واشنگتن پست
و نيويورك تايمز همراه شود ، نتيجه عيني تري از اين پوشش رسانه اي به دست خواهد
آمد .
به نظر مي رسد صرف نظر از نتيجه اين جنگ ، بخش گسترده اي از رساله هاي دكتري و
مطالعات رسانه اي جهان در آينده بر همين موضوع متمركز شود .