افغانستان
; سقوط دوباره
جام جم آنلاين - افغانستان بدون
تفكر جديد دوباره سقوط خواهد كرد. اين عنوان مطلب بلند اكونوميست درباره
افغانستان است كه در چند بخش صرفا
براي آشنايي با ديدگاههاي مطروحه در قبال افغانستان ارائه مي شود.
قرار نبود افغانستان صرفا تمريني براي حمله به عراق باشد. بلكه مي بايست نخستين
مورد و نمونه در زمينه نجات كشوري شكست خورده ، بدون مستعمره كردن آن باشد.
افغانستان ، غير از نقش اصلي امريكا در آن ، شباهت چنداني با عراق ندارد.
كشوري فقير است و نفت ندارد و فقط به اين دليل خطرناك شد كه به آن اجازه داده شد
ضعيف شود ، نه براي اين كه امكان يافت تا قدرتمند شود.
برخلاف عراق ، مردم محلي ، تقريبا دو سال پس از سقوط طالبان ، خواهان مداخله بيشتر
نه فقط امريكا بلكه خواهان بازسازي افغانستان با مسووليت مشترك بسياري از ملت ها و
با موافقت آشكار سازمان ملل هستند.
اگرچه از يك جهت افغانستان شبيه عراق است ، و آن از جهت اهميت بسيار زياد آن است.
ناكامي براي افغانستان ، كه به اين زودي ها غير از اين فرصت ديگري براي بهبود
اوضاع خود نخواهد يافت و همچنين براي آمريكا نابودكننده خواهد بود اما ناكامي براي
ديگران نيز ، از جمله فرانسه و آلمان ، كه اگر شريك ناكامي افغانستان باشند ديگر
نمي توانند همه مسئوليت ها را به پاي امريكا بگذارند چندان دلپذير نخواهد بود.
در اين صورت آيا جهان براي نجات افغانستان به پا مي خيزد؟ شايد در حال شروع اين
كار باشد.
نيروي بين المللي حافظ صلح در كابل ، معروف به ايساف (ISAF) روز
11 اوت تحت فرماندهي استراتژيك ناتو قرار گرفت.
انگليسي ها ، تركها ، هلنديها و آلماني ها در تشكيل اين نيروي 5 هزار نفري حافظ
صلح كه مستقل از نيروي ائتلافي 12 هزار نفري به رهبري امريكا كه هنوز در افغانستان
است ، فعاليت مي كند ، سهيم هستند.
نيروهاي آنها و 26 كشور ديگر براي تثبيت اوضاع كابل سخت تلاش كرده اند.
اوضاع اين شهر ناخوشايند اما در عين حال امن و رو به شكوفايي است.
تعداد تلفات نيز زياد بوده است در ماه ژوئن يك حمله انتحاري با بمب توسط يك عضو
احتمالي القاعده چهار سرباز آلماني را كشت ، در ماه مه در سقوط هواپيمايي كه صلح
بانان اسپانيايي را به كشورشان بازمي گرداند 75 نفر كشته شدند.
حالا كانادا فرماندهي تاكتيكي ، يا روز به روز را به عهده خواهد گرفت و سربازان آن
نقشي مهم در جلوگيري از تروريسم و كاهش جنايت در كابل ايفا خواهند كرد.
اما صلح واقعي بايد در جايي برقرار شود كه ايساف تاكنون علاقه اي به رفتن به آنجا
نداشته است :
بيرون
از كابل
به نظر مي رسد اعزام ايساف به
ولايات از لحاظ سياسي بي تاثير باشد.
به اين دليل به جاي آن گروههاي بازسازي ولايات مركب از سربازان مسلح به سلاح هاي
سبك براي كمك به بازسازي اعزام خواهند شد
امريكا چند گروه و انگليس و نيوزيلند هر كدام يك گروه بازسازي دارند و آلمان نيز
احتمالا گروهي را در كندوز مستقر خواهد كرد.
اگر اوضاع بخوبي پيش برود احتمالا بزودي تعدادي از اين گروهها در سراسر كشور حضور
خواهند داشت.
اين گروهها ماموريت مبهمي دارند آنها نيروي ائتلاف نيستند اما از حمايت هوايي
ائتلاف برخوردارند ، جزيي از ايساف هم نيستند اما از تجارب آن سود مي برند.
از مزيت متحرك بودن و انعطاف پذيري ويژگي هايي مهم در افغانستان برخوردارند. يك
ژنرال امريكايي مي گويد:«ما داريم قرن امپراتوري رم را دوباره مي سازيم ، اما چرا
نه؟» با اين حال اين گروهها در بهترين شرايط فقط يك نيروي ميانجي خواهند بود.
آنها كمتر از آن هستند كه خود بتوانند باعث تغييرات بسيار شوند:
گروه 72 نفري انگليس در مزار شريف مسوول خدمت در منطقه اي به وسعت اسكاتلند است.
نيروي ائتلافي تحت رهبري امريكا با عنوان «عمليات آزادي مداوم» جدا از ايساف ،
بشدت مشغول تلاش براي تثبيت اوضاع در قسمت جنوبي افغانستان بوده است اگرچه تعيين
ميزان موفقيت آن دشوار است.
بسياري از اعضاي طالبان از آتش هليكوپترهاي آپاچي جان به در نمي برند اما اسامه بن
لادن و ملاعمر ، رهبر طالبان ، هنوز دستگير نشده اند و اوضاع جنوب كشور خطرناكتر
مي شود.
عمليات عمده - كه در حال حاضر توسط سربازان ايتاليايي و نخستين سربازان ارتش ملي
جديد افغانستان انجام مي شود - غالبا به دستگيري عده اي اندك كه ممكن است تروريست
يا چوپان باشند ، منجر مي شود.
دستگيرشدگان به پايگاه بگرام در شمال كابل فرستاده مي شوند تا از آنان بازجويي
كنند.
تعدادي از آنان در آنجا مرده اند اما به تدريج كه از درگيري هاي شديد كاسته مي شود
، موضوع هزينه هاي حضور نيروهاي ائتلاف مطرح مي شود مخصوصا با توجه به اين كه
امريكايي ها سالي حدود 10 ميليارد دلار هزينه دارند كه اين در مقايسه با سالي نيم
ميليارد دلار هزينه ايساف آزاردهنده تر مي شود.
بخش دوم : خوش بين ها و بدبين ها
اين مساله كه آيا افغانستان مي تواند به حيات خود ادامه دهد تا حدي به يك
سوال ساده بستگي دارد: آيا نيروهاي عامل اتحاد ملي بيشترند يا نيروهاي عامل تجزيه
محلي؟ خوش بين ها مي گويند افغانستان امروز با ثبات تر از هر زمان ديگري در 24 سال
گذشته است.
بسياري از اردوگاه هاي آموزش تروريست ، و شايد همه آنها ، نابود شده است.
گزارشي كه توسط آژانس هاي خارجي و داخلي تهيه و بزودي منتشر خواهد شد ، حاكي است
كه به عقيده بسياري از افغانها امنيت اين كشور بهتر شده است و نشانه هايي از
بازگشت يك دولت ملي به چشم مي خورد.
دولت كابل روز 13 اوت گل آقا شيرازي جنگ سالار معروف را از مقام فرمانداري قندهار
عزل و اسماعيل خان فرماندار نيرومند هرات را از مقام ديگر وي به عنوان فرمانده
نظامي منطقه بركنار كرد.
شايد يك فرمان كاغذي چندان باعث نگراني اسماعيل خان نشود اما اين حكم و بركناري
شيرازي اراده دولت را نشان مي دهد.
خوش بينان همچنان معتقدند كه افغانستان از دولتي مشروع برخوردار است كه مورد تاييد
نمايندگان لويه جرگه قرار گرفته است.
در زمينه تهيه قانون اساسي و انجام انتخابات در سال آينده ، با حق راي براي زنان ،
نيز پيشرفت هاي قابل توجهي به دست آمده است.
افغان ، پول جديد كشور ، مقبوليت يافته و به ثبات رسيده است.
اقتصاد كشور براساس برآوردهاي مقدماتي صندوق بين المللي پول سال گذشته 28 درصد رشد
داشت.
دو ميليون ، يا بيشتر، از آوارگان به كشور بازگشته اند تا زندگي خود را از نو
بسازند.
اين امر - در كنار فقدان قابل توجه هر جنبش تجزيه طلب قومي - اعتقاد افغان ها را
به بقاي كشورشان نشان مي دهد. هيچ بحران انساني عمده اي وجود ندارد.
كمك دهندگان به وعده هاي خود متعهد مانده اند. امريكا كمك خود را امسال سه برابر -
به يك ميليارد دلار - رسانده است.
كاري كه به ديگران فشار خواهد آورد از آن پيروي كنند اما بدبين ها بسياري از اينها
را قبول ندارند و با اشاره به جنوب و جنوب شرقي كشور مي گويند به عقيده كمك
كنندگان اين مناطق بسيار خطرناك است.
امدادگران هنوز نتوانسته اند خاطره اعدام وحشيانه يك امدادگر صليب سرخ را
در اوائل سال جاري توسط طالبان جديد فراموش كنند.
سازمان ملل هفته گذشته گشت ماموران خود را در جنوب كشور متوقف كرد.
روز 13 اوت انفجار بمبي در استان جنوبي هلمند حداقل 15 نفر را به كشتن داد و 45
نفر ديگر ، از جمله دو امدادگر محلي در مجموعه اي از حوادث خونين ديگر جان داده
اند.
رهبران طالبان در كويته و ساير شهرهاي پاكستان فعالند و علنا اسلحه و اوراق
تبليغاتي پخش مي كنند خود پاكستان مشغول بي ثبات كردن همسايه اش است و ارتش آن
بارها به خاك افغانستان تجاوز كرده و بارها تبادل سنگين آتش خمپاره صورت گرفته
است.
هر طرحي براي افغانستان بازسازي محسوس را يك اولويت دانسته است اما متاسفانه در عمل
كار چنداني انجام نشده است.
هنوز هيچ طرح جاده سازي عمده اي تكميل نشده است.
مهندسان مي گويند براي اين كه جاده كابل به قندهار تا پايان سال - آن طور كه شخص
جورج بوش وعده داده - آماده شود بسرعت مشغول ماست مالي و سمبل كاري آن هستند به
طوري كه بعيد است حتي دو سه زمستان دوام بياورد.
بدبين ها - كه خود را واقعگرا مي دانند - براي حامد كرزاي رئيس جمهوري افغانستان ،
كه به گفته آنان بچه امريكايي ، منزوي و بي خاصيت است ، وقت چنداني ندارند.
به عقيده آنان قدرت واقعي در ولايات در دست جنگ سالاران است.
فرمانداران اگرچه ممكن است به ظاهر تملق كرزاي را بگويند اما از نيروهاي شبه نظامي
خود دست برنمي دارند.
آنها حتي اگر بخواهند اين كار را بكنند پول كافي براي خلع سلاح آنها وجود ندارد.
به گفته آنان قانون اساسي وجود ندارد ، انتخابات به تعويق افتاده و زنان حقوقي
ندارند.
بدبين ها مي گويند اقتصاد رشد كرده ، بله ، اما رشد وقتي خوب است كه از صفر شروع
شده باشد.
اندازه اقتصاد هنوز كمتر از نصف چيزي است كه در سال 1978 بود.
بازگشت آوارگان به دشواري و كندي صورت مي گيرد و بسياري از آنان در زاغه هاي كابل
زندگي مي كنند.
گفتن اين كه در افغانستان بحران انساني وجود ندارد ، خودفريبي است.
بيشتر افغانها هنوز به مراقبت هاي بهداشتي دسترسي ندارند. نرخ مرگ و مير مادران و
نوزادان از جمله بالاترين ها در دنيا است.
وبا و ساير بيماري ها رو به گسترش است.
در مورد تحقق وعده هاي كمك ، بهتر است اصلا حرفش را نزنيم از
5/4 ميليارد دلار وعده كمك كه در كنفرانس سال گذشته توكيو داده شد قرار است كمتر
از يك ميليارد دلار طي چند سال آينده از راه برسد و بيشتر كمك هايي هم كه پرداخت
مي شود صرف حقوق هاي دست و دلبازانه و تهيه خودروهاي اشرافي براي خارجيان مي شود.
بخش سوم : دلايل مشكوك بودن
حرف زدن بي وقفه در مورد اين مسائل كاري آسان است و بسياري از مردم در
كابل انگار كاري جز اين ندارند اما چنين بحث هايي داير بر اين كه بدون تعهدي
صادقانه در مورد تامين منابع براي فراهم ساختن دو عامل ، بدون توجه به ظاهر دلفريب
قانون اساسي جديد يا تلاش هاي اقتصاددانان مي تواند افغانستان را نابود كند ، نمي
تواند سخني نامربوط باشد.
عامل نخست آب است ، افغانستان كشوري حاشيه اي است ، حدود 80 درصد افغانها به كشت و
كار متكي هستند ، اما اين كشور فاقد آب و زمين قابل كشت است حتي در سالهاي پرآب
دهه 1970 كمتر از 5 درصد زمين ها آب كافي داشت ، جنگ اين مقدار را به نصف رساند.
بعد نوبت به خشكسالي رسيد كه در بعضي مناطق هفت سال طول كشيد.
بيشتر چهارپايان مردند و كشاورزي تعطيل شد. در جنوب و جنوب غربي كشور سطح سفره هاي
آب به وضع خطرناكي پايين است.
حتي با بهترين حكومت ممكن اين قسمت هاي افغانستان وضع دشواري دارند.
خشكسالي متحد طالبان بود ، آنان بدون كمك كشاورزاني كه گندم و بزهاي خود
را به علت خشكسالي از دست داده بودند و فكر مي كردند كه فقط با حمل تفنگ مي توانند
چيزي به دست بياورند ، نمي توانستند حمله خود را به شمال از پيش ببرند.
بازسازي سيستم آبياري مي تواند به بهبود اوضاع كمك كند.
ايجاد ذخاير آب در كوهستان هاي منطقه مركزي هزارجات نيز بشدت موثر است اما هر دو
نيازمند هزينه هاي فراوان است.
نگراني دوم مواد مخدر است ، سه چهارم ترياك جهان ، و تقريبا تمام هرويين اروپا از
افغانستان سرچشمه مي گيرد.
خشكسالي حالا متحد سوداگران ترياك است همچنان كه زماني متحد طالبان بود.
دامداران پشتون معمولا دامهاي خود را در اطراف كشور به چرا مي بردند ، حالا ترياك
را جابه جا مي كنند و مي خرند و مي فروشند.
آنان با دادن پول پيش به كشاورزان محصول سال آينده شان را خريداري مي كنند.
افغانستان و انگليس - بزرگترين كمك دهنده براي مبارزه با قاچاق - مي گويند مدرك
دارند كه پول مواد مخدر هزينه تروريسم را در جنوب افغانستان تامين مي كند.
نگراني اين است كه خشكسالي ، مواد مخدر و ناامني هر يك باعث تقويت ديگري شود.
نگاهي به نقشه افغانستان نشان مي دهد كه در حال حاضر آنها چنين رابطه اي دارند.
سه استان از پنج استان بزرگ توليدكننده مواد مخدر يعني هلمند ، اوروزگان و قندهار
ناامن و دچار خشكسالي شديد هستند.
كشت ترياك و همراه آن ناامني به نواحي تازه اي گسترش يافته است.
كابوس اصلي ايجاد يك كلمبياي جديد است جايي كه اربابان مواد مخدر اقتصاد را در
كنترل خود مي گيرند و دولت و اقتصاد را از كار مي اندازند.
بخش چهارم : فقر و خشكسالي
غور يكي از فقيرترين و پرت ترين استان هاي افغانستان است و جاده آن تا
كابل خاكي و بسيار ناهموار است به طوري كه با خودروهاي محكم چهار روز تا كابل
فاصله دارد.
در اينجا فقر ، مثل بسياري از نقاط ديگر افغانستان امري عادي و هميشگي است اين
منطقه از وقتي كه جاده ابريشم جاي خود را به مسير دريايي داد ، رنگ خوشبختي و رفاه
به خود نديده است.
بيشتر از سه هزار نفر بيسواد در غور هستند كه با جادوگري و طلسم زندگي بخور و
نميري دارند.
اينجا فقط پنج پزشك و ده امدادگر خارجي حضور دارد ; كه بيشترشان فرانسوي هستند.
بسياري از 750 هزار سكنه آن آوارگاني هستند كه بتازگي بازگشته اند.
آنان تقريبا هيچ چيز ندارند دشت هاي آن از شدت خشكسالي تركيده و تف كرده است.
چهارپايان آن مرده يا فروخته شده اند كشاورزان ، يعني تقريبا همه ساكنان آن ، بشدت
بدهكارند نااميدترين شان دختران خود را فروخته اند بقيه خشخاش كاشته اند اما حتي
خشخاش هم به دليل نامساعد بودن زمين به بار ننشسته است.
يخ زدن بي موقع - غور در ارتفاعات واقع شده است - قبل از اين كه بتوان محصول را
برداشت باعث خشكيدن بوته ها شد و تقريبا تمام محصول از دست رفت.
به اين علت بدهي كشاورزان رو به افزايش است و آنان مجبورند براي اين كه بدهي
دلالان را بدهند سال بعد خشخاش بكارند.
ديدار اخير من از «چاقچاران» با سفر برنامه ريزي شده كرزاي همزمان شد.
استقبال گرمي از او به عمل آمد كه نشانه يكپارچگي ملي بود.
سرشناسان غور با فهرستي از مشكلات را تهيه كنند كه احتمال داشت كرزاي بخواهد آنها
را برطرف كند آمده بودند بي سوادي و فقدان آب در بالاي اين فهرست ذكر شده بود.
حرفي از كشت ترياك زده نشده بود زيرا روحانيون گفتند ترياك سم است اما شايد كرزاي
درك كند كه مردم چاره ديگري ندارند.
يكي از آنها گفت : «در كشورهاي ديگر از ترياك براي تفريح استفاده مي كنند اينجا
ترياك عمل مي آورند تا فرزندانشان نميرند».
گروهي از زنان از ترس اين كه مستقيما شكايات خود را با كرزاي در ميان بگذارند
مخفيانه حرف زدند.
حالا تعداد كمي از زنان كار مي كنند و مي توانند آزادانه از روي پل عور كنند.
(در زمان طالبان بايد از داخل جريان آب مي رفتند تا مردان را تحريك نكنند!؟) جز
اين تغيير چنداني به چشم نمي خورد شايد فقط 50 زن در اين استان سواد خواندن و
نوشتن دارند دختران هنوز براي درس خواندن مشكل دارند.
دختران هنوز از اموال منقول خانواده به شمار مي آيند كه مي توان آنان را در مقابل
سود يا بدهي معامله كرد يا براي حل خصومت هاي خوني آنان را معاوضه كرد.
كرزاي آن روز به گفته امريكايي ها به علت بيماري ، و به گفته دفتر خود او به دليل
عدم وجود هواپيما ، نيامد.
بزرگاني كه منتظرش بودند نااميدانه با موتور سيكلت به روستاهايشان بازگشتند.
رئيس جمهوري هفته بعد آمد شبه نظاميان جلوي او رژه رفتند اما براي ديدن «مهمان گل»
خيلي دير شده بود.
اين دخترك 15 ساله را پدرش از روستا به بيمارستان غور آورده بود تا كرزاي را ببيند
اما حدود يك ساعت پس از اعلام خبر نيامدن كرزاي متاسفانه به علت تيفوييد و گرسنگي
مرد.
بخش پنجم : نهادينه شدن قاچاق
غور بسيار حاشيه اي تر از آن است كه بتواند يك توليد كننده بزرگ ترياك
بشود اما با اين حال مانند تمام اين كشور ، مي تواند به كشت خشخاش وابسته و به
وسيله آن شكل داده شود.
حالا شايد يك سوم اقتصاد افغانستان به ترياك متكي است.
3400 تن محصول سال گذشته 2/1 ميليارد دلار در اين كشور قيمت داشت و تا وقتي كه به
صورت هرويين در رگ هاي معتادان فلاكت زده دنيا تزريق شود يا به مصرف آنان برسد
قيمت آن به 25 ميليارد دلار مي رسد.
تجارت مواد مخدر در افغانستان دارد كاري نهادي مي شود.
ترياك حالا در داخل افغانستان به مرفين و هرويين تبديل مي شود.
اين يعني پول خيلي بيشتر براي عوامل آن در افغانستان كه گاهي به صورت جيپ هاي خيلي
گران آشكار مي شود.
دمكراسي نيز كم كم به صورت آلتي در دست فرماندهان باهوشتري كه با تجارت ترياك
ثروتي به هم زده اند درمي آيد.
آنان در فكر يافتن راههايي براي خريد يا دستكاري آرايي هستند تا در انتخابات آينده
با كمك آنها از منافع خود در تجارت مواد مخدر حمايت كنند.
يكي از مقامات سازمان ملل با دلخوري مي گويد:«راهي نداريم تا با پول فراوان اينها
رقابت كنيم».
دولت افغانستان پيشرفت هايي داشته است كشت خشخاش غيرقانوني اعلام شده است.
يك سازمان جديد ، اداره مبارزه با مواد مخدر ، براي هدايت سياست ها در اين زمينه
در وزارت خانه هاي مربوطه ايجاد شده است كه هدف آن ريشه كن كردن 70 درصد كشت ترياك
تا سال 2008 و صددرصد آن تا 2013 است.
دولت انگليس بودجه اين نهاد را تامين مي كند ، اما بشدت فاقد امكانات است و تقريبا
هيچكدام از 28 عضو آن هيچ تجربه اي در اين زمينه ندارند.
براي خريدن وسايل ارتباطي يا وسيله نقليه پول كمي موجود است و براي جمع آوري
اطلاعات اصلا پولي وجود ندارد.
ميرويس ياسين مدير اين نهاد مي گويد:«آنان در مقابل هيچ چيز منتظر نتيجه هستند حتي
اگر قاچاقچيان را دستگير كنيم محاكمه كردن آنان خود يك مشكل است كشور حتي يك
آزمايشگاه ندارد كه بتواند تشخيص دهد محموله هاي ضبط شده قاچاق است».
بخش پاياني: چيزي براي صادرات
اگر
چماق كوچك است ، هويج از آن هم كوچكتر است پولي وجود ندارد كه بتوان با آن
كشاورزان را به كاشت محصولات سودبخش ديگر مانند زعفران تشويق كرد.
براساس برآورد ياسين براي اجراي طرحي در اين زمينه طي سه سال به 300 ميليون دلار
نياز است در اين زمينه نيز كمك جهاني مي تواند بسيار موثر باشد.
تلاش براي خريد محصول سال گذشته خشخاش كاران باعث شد مناطق بيشتري زير كشت خشخاش
برود.
به اين دليل اقدامي اساسي تر و نوآورانه لازم است : گماردن چند صد مامور پليس
مبارزه با مواد مخدر ، نوعي پليس ايساف ، در سراسر كشور.
دولت افغانستان بايد به اين ماموران اختيار بدهد جلوي جريان ترياك را بگيرند و به
ريشه كن كردن كشت خشخاش كمك كنند.
علاوه بر اين اتحاديه اروپا لازم است ابتكارهايي مانند خريد گندم از كشاورزان به
قيمت گرانتر از قيمت بازار به عمل آورد و براي آبياري ، مديريت و طرحهايي در زمينه
تامين اعتبارات روستايي پول تامين كند.
امريكا نيز مي تواند با پذيرفتن تلاش هاي ايران و حمايت از آنها - كه سياستش در
مبارزه با مواد مخدر از جهات بسياري هوشمندانه است - و با مبارزه با جنگ سالاران و
فرماندهان (به جاي حمايت از آنان) كه نيروهاي ويژه امريكا مي دانند در كار قاچاق
مواد مخدر فعال هستند ، نقشي مفيدتر ايفا كند.
و كساني كه نقشي در نابود كردن افغانستان ايفا كردند ، براي كمك به احياي مجدد آن
مسووليت دارند.
كمتر ملتي به اندازه روسيه براي كشتار اتحاد شوروي در افغانستان مسوول است اما
حالا مي تواند با دادن نقشه هايي كه از منابع طبيعي افغانستان دارد و ارسال زمين
شناسان خود به افغانستان براي بهره برداري از منابع طبيعي آن كمك كند.
اگر افغانستان بتواند ماده اي براي صادرات قانوني پيدا كند - مثلا طلا و سنگ هاي
قيمتي كه جاي ترياك را بگيرد ، احتمال دروغ از آب درآمدن ادعاهاي بدبينان وجود
دارد.
منبع : اكونوميست