سرورمنگل

به ادامه گذشته 

 داستانهاوقصه های تاریخی

 یاد داشتها وبرداشتهای مستند 

          

      « یادداشت نهم» 

 داستان پیدایش دربین مردمان وسرزمین های متعدد : طی « یاد داشت چارم » با نقل از طبقات ناصری منهاج سراج شمه ئی یا روایتی از مجموعه های روایتهای مشابه وهمگون مذاهب چهارگانه یکتا پرستی که به « داستان خلقت در ادیان یکتا پرستی »  که به منهاج سراج مربوط است آورده شد. این حکایات وبحث ها درمورد پیدایش وهستی در گسترۀ این کره خاکی بین مردمان از زمانه های کهن تا امروز بطور گوناگون ومتفاوت دیده می شود  . نور ، باران ، آفتاب ، مهتاب ، ستاره ، رعدوبرق ، گیاه  ، انس وجن وپری ، مارومور خزنده وچرنده ، انسان وجماد وجماعاتی که نمیدانند ،دوست دارند ، میخواهند خدائی داشته باشند وبا او بطور عاشقانه ویا مظلومانه به راز ونیاز بپردازند ودرحمایتش باشند .                                                                                                                مردمان متفاوتی طی ادوارماقبل التاریخ وتمدنهای باستانی باورهای ایمانی متفاوتی داشته اند واز آنجمله درمورد « پیدایش وخلقت » داستانهای متفاوتی  نقل ومانده است که بطور کوتاه ومختصراز کتاب « انسان خدا را آفرید» که به توضیح دوازده تن از خدایان یونان که خواص وکار بردجداگانه داشتند می نویسد :                                                                                                                " پرومته  سازنده وپدید آورنده انسان است  هم او بود که با کمک دریا وزمین ، گل نخستین انسان را بسرشت وقالب زدوبعد آتنا روح دخترزئوس درآن گل دمیدوآدم بوجود آمد. پرومته به آدم کشاورزی ، صنعت وعلوم دیگر آموخت . "( 1 )           

درهندوئیسم در مورد پیدایش آمده است : " در اغاز نه هستی بودونه نیستی . نه هوا بود ونه دربالای آن آسمان . هیچ چیز ازهیچ نوع ، حرکتی نمیکردوکسی نبود که چیزی را بحرکت در آورد . نه مرگ بودونه زندگی . نه روشنائی نه تاریکی . تنها یک چیز بودودم میزد . دم از اوبیگانه نبود . آری یکتا بود. ازمن مپرس که یکتا کی هست ؟ وچه کرد ؟ وچگونه این جهانرا بجود آورد ؟ اگر بگویم در او تمایلی پیدا شدوروح وحرکت رابه وجود آورد ، اورا باخود همانند کرده ام . کیست که بگوید جهان چگونه بجود آمد ؟  تنها یکتا میداند که جهان چگونه بوجود آمد. اوکه در بالای آسمان براین جهان حکمفرما ست ، این راز را میداند، یا که شاید اوهم نمیداند . "( 2 ) 

اساطیر چینی در مورد خلقت : اساطیر چینی در مورد خلقت میگویند؛ که : " در ابتداگیتی آشفته ودرهم بود . نظم وترتیبی وجود نداشت . زمین وآسمان معلوم نبود . همه آشفته ومغشوش بود. در حدود چهارملیون سال قبل ، نخستین آدم بنام « پان کو »  به وجود آمد. اوبه تدریج رشد کرد وچندین برابر انسان امروزی شد . سپس بکار نظم جهان پرداخت . باقلم وچکش آهنین خود هیجده هزار سال کار کرد وکار کرد تا توانست زمین وآسمان را ازهم جدا کند . خورشید وماه وستارگان را در آسمان در محل های خود مستقر سازد . بعدبه کار زمین پرداخت . دریاهارا بوجود آوردوکوه هارا برافراشت واراضی مزروعی را ایجاد کرد . وقتیکه مردهرقسمت ازبدن اویکی از کوههای مقدس چین شد . ازنفس اوبادها ، ازصوت اورعد ، از استخوان های او فلزات ، از قطرات عرق اوباران واز حشرات وکرم های که ازبدن اوتولیدشده بودند آدم ها بوجود آمدند . " ( 3 )     

راز شگفت افرینش هنوز مکتوم است :  " ... کهکشان  « اندرومه »  که ازسایر کهکشانها به کهکشان راه شیری نزدیکتر است ، دارای صد ها میلیون ستاره است که بزرگی خورشیدمانسبت به هریکی از آنهاچون یک ستاره کوچک معمولی است . در سایر کهکشانها، ستارگان نورانی وجود دارندکه دوهزار میلیون باراز خورشیدما بزرگترندوسیاره های بزرگ دیگری نیز موجود اند که هنوز دوران یخبندان شدید را طی میکنند ... به موجب نظرات مارتین بل ستاره شناس معروف رصد خانه کمبریج ،ولومتر کشیش ودانشمند بزرگ بلژیکی ، جهان در 10 تا 15 میلیارد سال پیش ، دراثر انفجار بزرگی که قدرت آن خارج ازتصور آدمی است به وجود آمده وکهکشانها به اعماق فضای لایتناهی از هرطرف پرتاب شدند . نیم از نیروی عظیمی که موجب انفجار شد ، آزادوبرای پرتاب ستارگان به کاررفت .  ... میلیونها سال گذشت تا در اثر سرد شدن جهان هستی ، پیدایش اتم های پایدار امکان پذیر شد . وقتی الکترون ها در اتوم ها پدیدار شدند ونورتوانست آزادانه از آنها عبور کند جهان ناگهان شفاف شد .  ماده از پروتون ها ونوترون هاوالکترون هابه وجود آمد وحیات شکل گرفت . ... " .( 4 )   

 اصطلاح : "سگ زرد برادر شغال است "  گویند : نه قم خوبست نه کاشان لعنت بهردوی شان .یا گویند :ــ نه کل باند نه کدو ، لعنت برهردو.

انگلیسها وروسها قبل ازهردولت ومردمی اروپائی ازطریق هندوستان وآسیای میانه با افغانستان آشنا شدند. هنگامی که در وجود کمپنی هند شرقی انگلیسها توانستند ، سایررقبای اروپائی خودرا بزوراز هندوستان بیرون رانند وبرهندوستان تسلط بلامنازع خودراتعمیم نمودند ودرصدد تسلط دوامداروپایدارخویش بوسایل گوناگون از زور، قدرت نظامی ،پول ووعده بمقامات گرفته تاحیله ،جعل ،تحریف ،دروغ ،رشوه ورواج فساد ،فحشا وغیره نه تنها بین مردمان وعوام ، بلکه  خوانین ، نجبا وپیشوایان مذهبی وسران قومی وسرداران رابخودوجاسوسان خویش جلب کردند.                                  انگلیسها افغانستان رارقیب سرسخت خود برسرهندوستان میدیدند وبه بهانه های متعددی دربی ثباتی ودامن زدن به نفاق وتجزیه ،خانه جنگی ومنزوی ساختن افغانستان ازتمدن وجهان کوشیدند.      دولتها وپادشاهان را به تنفرمردم مواجه ساختند. یکی ازحیله های انگلیس غرض کنترول واداره کشورتوسط امرای داخلی ووابسته به استعماربودوتا امروزازاین شیوه نه تنها دولت استعماری انگلیس، روسها، بلکه تمامی دولی استعمارگرومقتدربهره می برد با استفاده از ابزار تعلیمی ، فرهنگی ،زبان ، پول، وعده ، حیله وقدرت نظامی وغیره زمامداران وطبقات مرفه ، فئودالان، سرمایه داران وروحانیون متنفذ وخوانین راتطمیع یا بپول میخرندواگرهم میسر نشدبا قدرت نظامی غرض مصالح استعماردردیروز، امروزبه بهانۀ رواج تمدن ،دموکراسی ورعایت حقوق بشرنظامها را ویران وبی ثبات ساخته ، زمامداران دلخواه خودرا نصب می نمایندویا به اشغال نظامی با بهانه های رنگین می پردازندنمونه های اشغالگری اروپائیان وامریکا درقرن بیست یکم در تجزیه وجنگ افروزی بالکانات ، درامریکای لاتین،کولمبیا وپاناماودر آسیا ،عراق ،افغانستان وکشورهای قاره افریقاوفلسطین هنوز در آتش جهنم دموکراسی وتمدن امریکا می سوزند .  

استعمار انگلیس بغرض نفاق نه تنها بداخل کشورها وزمامداران ، بلکه دربین کشورهای همجوار، هم کیش وهم نژاد،همزبان ومذهب وفرهنگ را علیه همدیگربرمی انگیختند واز آن بسود خویش بهره می بردند مثلا درگذشته دولت  ایران رابارها علیه افغانستان تحریس کردند. سرجان کی زمانیکه افغانستان به اثر فتنه گریهای انگلیس غرق درخانه جنگی ،پنجاب مستقل شد وپشاور، دیره جات وبنو وکشمیررا انگلیسها وسکهاغضب کردندوایالت خراسان را دولت قاجار به ایران ملحق کردمی نویسد: " بی اتفاقی ها وخانه جنگیهای داخلی که امپراتوری افغانستان را پارچه پارچه نمود ، سبب سلامتی حکومت انگلیس در مشرق گردید ."( 5 )                                                                                

دولت انگلیس علاقمند بود افغانستان راعجالتابحیث یک «کل » از روی اتلس جهان حذف کنند. لارد لیتن  اصرار داشت که اشغال نظامی افغانستان ازطرف قشون نظامی انگلیس آنقدر ادامه یابد تا ملت افغانستان به اطاعت انگلستان عادت گیرد وازقدرت امپراتوری بکلی مطلع شود" واقای بیکنس فلد گفت اشغال نظامی افغانستان باید «ابدی وجاودانی » باشد.                                                              توسعه طلبی دولت زارروس ازقرن شانزدهم آغازشدودر قرن هفدهم بطرف شرق الی دریای اموپیش آمد خیوه در آسیای وسطی وتاشکند ،بخارا ، سمرقند وخوقند درترکستان ، گرجستان ،قفقاز وهم درخیال تصرف ورسیدن ازطریق ایران به خلیج را داشتندوانگلیسها درصدد جلوگیری ازاین پیشروی بودند .

دول استعماری اروپای غربی مثل انگلیس ، روس ، فرانسه وجرمنی همانطوریکه برسر مستعمرات اروپای شرقی ، افریقا وآسیابرسردعوی بودند ، ایران وافغانستان دوکشوریکه برسر راه ورود روسها ، فرانسویها وجرمنها به هندوستان وخلیج وهم انگلیسها به آسیای میانه قرارداشت . سیاستهای این دوکشورایران وافغانستان تقریبادربرابر استعمارچیان باهم  مشابه ، بیشترمنزجرازروسیه ومتمایل به انگلیس وهم گاه گاهی متمایل به فرانسه وجرمنی بود. 

دراوایل قرن بیستم دولت روس وانگلیس باهم کنار آمدند ودر1907 طی معاهده ای،ایران وافغانستان رابه مناطق نفوذ خود تقسیم کردند. اما دولتهای خوشباوروعقبماندۀ ایران وافغانستان همواره مورد معاملۀ دولتهای استعماری علیه یکدیگرهم چنان مورداستفاده  تا امروزباقی مانده اند . زمامداران دولتهای افغان وایران ازدرک سیاستهای مزورانه باحیله ،نیرنک ،دروغ وجعل دولتهای استعماری یا عاجز بودند یا نمی توانستند خودرا برهانند دربند بودند. هروقتی که زیرنام دست دوستی یکی ازاین کشورها بطرف این دولتها درازگشته ، آنرا صمیمانه فشرده اند وبه آن اعتماد کرده اند . در گذشته دوباردرفاصله 40 سال دولت امیر دوست محمد خان وپسرش امیرشیرعلی خان برسر این دوستی واعتماد ازبین رفتند وتا امروز اصطلاحی « سگ زرد برادر شغال است » درهرکوی وبرزن ، ده وقریۀ افغانستان بین عوام ومردم شهروده رواج دارد ، اما زمامداران بادرک حیله ها ونیرنگهای گوناگون استعماری در گذشته بازهم قربانی این سیاستها ونیرنگها شده اند. امیر عبدالرحمن خان درظاهرامرکه به اثر توافق دولت روس وانگلیس بقدرت رسید وهم در حقیقت مبارزه استقلال خواهانۀ ضداستعماری مردم افغانستان راکه در باردوم علیه انگلیس بپیروزی رسیده بود بخاک وخون یکسان ساخت وعواقب آن معاهده تحمیلی گندمک ( تجزیه ومحدود ساختن افغانستان ) سرکوب وحذف آزادیخواهان، استبداد خشن علیه مردم ، تقویت بیشترنفوذ استعماری وعمال آن ودورساختن افغانستان ازفرهنگ وتمدن ومناسبات بین المللی ودرانزوا وعقب مانی نگهداشتن بود . به اینترتیب دولتهای بعدی وزمامداران افغانی وایرانی تاهنوز نیآموخته اندودر بازی وحیله گری  وتطمیع قدرتهای بزرگ روز تا روزمورد معامله  واستفاده قرار دارند.

در بازی به سرنوشت مردم افغانستان اینک یکقرن است که افغانستان با کجدارومریزبا افتادنها وبرخاستن ها پس ازجنگ استقلال افغانستان 1919  ( جنگ سوم افغان وانگلیس) دست مستقیم بازیگر انگلیس وروس را کوتاه نمود. اما زمداران ودولتها پیهم بمردم تلقین کرده اند که افغانستان آزاد ،بیطرف ومستقل ازهرنوعی پابندی وانقیاد به دساتیراجانب وقدرتهای بزرگ است، اما درحقیقت حضور اردوهای کشورهای بیگانه وادامه بحران وجنگی که از خارج بخانه ما وارد می شود،هنوزراه بیرون رفت مستقلانه متکی برتوانائیها وآگائیهای مردم  را باز نیافته است ، دولتها وزمامداران افغانی ازیک خندق به خندق دیگر، ازیک توطئه به توطئه دیگر قربانی دست اجانب چیزی بیش نیستند .

اصطلاح « سگ زرد برادر شغال است » امروز ابعاد وسیعتر کسب کرده ،  سرنوشت کشورهنوزبدست وارادۀ دیگران رقم میخورد وانگشت بارملامت وناکامی، رسوائی ،فساد، بیکارگی ، جنگ ،شیوع زرع تریاک وقاچاق، فقربی سوادی ،تروریزم وغیره بطرف مردم افغانستان درازاست.          پس ازسرنگونی استعمار بخصوص استعمار روس زیر ضربات انقلاب اکتوبروکوچ استعمار انگلیس ازهندوستان وبوجود آمدن دولتهای جدید بعرصه سیاست قدرت های جهانی ، جهان عرصۀ جدید از رقابتها وزورآزمائیهای قدرتهای بزرگ شد ومنطقه که درمرکزآن ایران وافغانستان قرار داشتند ، باردیگر بین امریکا وشوروی بحیث مناطق نفوذی شناخته شدند . شالودۀ این تقسیم در کنفرانس تهران ویالتا بین روزولت ، چرچیل وستالین توافق شد.( تشکیل اتحاد علیه المان نازی )        روسها که پیش ازانقلاب اکتوبردر 1907 برسرآمو متوقف شده بودند وبقول غبار خواب بالکانات وترکیه را درسرداشتند ودر ایران با انگلیس بتوافق رسیده بودند. با آنهم دولت تزاری روس برای امتیاز بیشترگاه گاهی پیشروی بطرف هندوستان را از طریق افغانستان زمزمه میکرد.

به اصطلاح عوام که میگویند: « سگ زرد برادرشغال است» درهنگامۀ اشغال باردوم افغانستان توسط اردوی انگلیسها وفریفته شدن امیرشیرعلی بوعده های روسها که پدرش امیر دوست محمد خان نیز قربانی این معامله بودوروسها ویرا دربرابر انگلیسها غرض استرداد پشاورووعده های کمک دربرابر انگلیس اغوا کرده بودند ، تنها گذاشتند. امیر دوست محمد خان درحالیکه نمایندۀتزارروس ویتکویچ با نامۀاز زارروس به دربارامیردرکابل بود، هیچ امدادی صورت نگرفت و امیرکشور را دربرابر هجوم اردوی انگلیس بحال خود گذاشت وبه آنطرف دریای آمو بخواری وذلت پناهنده شد . (جنگ اول افغان وانگلیس )

پسرش امیرشیرعلی خان که مردی آزموده وجنگی وکاردان بود ، درحالیکه هیئت روسی بنام جنرال « ستولیتو» وهمراهان بدربارش دربالا حصارکابل دم از یاری وهمکاری نظامی دربرابر انگلیس  داشتند والی مرگش وی را به وعده امداد فریفتند وبوی توصیه نمودند تا کابل را بدون جنگ ترک وبمزارشریف برای اخذ کمک روسیه متوصل شود. مورگرافت سیاح انگلیسی می نویسدکه: درکابل میگفتند: بهرجائیکه قدم انگلیسها می رسد، آنجارا ملک ومال خویش میشمارندوچندی بعدآنرا بهرنحویکه باشدتصاحب میکنند. سفرنامه هیئت روسی بدربا امیر شیرعلی خان بقلم داکتر جی . یاورسکی دردوجلد خواندنی وجالب است . وی یکی ازاعضای هیئت روس بدربارامیرشیرعلی خان مقیم بالاحصارکابل بود وتا مزارشریف وی را بدرقه کردوهنگامی که امیر با مرگ ناشی ازپادزهری که بوی خورانده شده بود، دست وپنجه نرم میکردوی طیب سربالینش بود .از جریانات سیاسی وروابط دولت افغان ، انگلیس وروس ومعاملات پشت پرده بخوبی در جریان بودوی ضمن تبصره بربیوگرافی امیر می افزایدکه : "هنگامیکه امیر مصروف ریختن شالودۀنهضت وترقی برای مملکت بودبعضی جا ها درشما ل مملکت بنای شورش وطغیان را گذاشتند، علاوه براغتشاش بدخشان، میمنه ولشکرکشی به آن ، اختلاف بین امیروپسران رشید وکار آزمودۀ امیرمثل سردارمحمدیعقوب خان وسردارمحمد ایوب خان برسرولیعهدی پسرکوچک امیر، عبدالله جان وتحریک خانم امیرمادرولیعهد موسوم به عایشه بنت سردارمیر افضل خان نبیره ویانواسۀسردارپردل خان که زنی با نفوذ دربارومقرب امیربودوقاضی قادروکه ازمسلمان شدگان هندی ومصاحب امیرشیرعلی خان بودوکسی وی را نمی شناخت درهمه کارهای دربار حضورونفوذ داشت. هنگامی که سرداریعقوب خان ازکرده پشیمان واز هرات بکابل شد وخودرا بپای پدر انداخت ، امیر شیرعلی خان بجای عفو وبخشش بند برپسر نهاده اورا با مشقت زندانی کرد وبرادرش سردارمحمد ایوب خان به خراسان پناه گزین شد .درچنین هنگامی که زمینه را انگلیسها ازهمه گونه آماده ساختند ، با تقاضای ادای پرداخت قروض فشاررابرامیرمضاعف ساختند، تا شرایط دولت برطانیه راکه عبارت ازبرقرار نمودن سفارت درکابل ، اجازه دادن بصاحب منصبان انگلیسی برای معاینۀ سرحدات غربی وشمالی افغانستان وموافقت بودوباش دو دیویزیون فوج انگلیسی درهرات وبلخ رابپذیرد وعلاوه برآن امیربسلام ویسرای جدیدهندکه ازدربار لندن بجای لارد میومقرر شده بودبسمله آمده دوستی ومودت خودرانسبت به ملکه « ویکتوریا » ودولت برطانیه بوسیلۀ نائب الحکومۀجدید ارائه بدارد.امیر میدیدمعاونت وکمک انگلیس بجز مطیع ومنقادساختن اووخریدن آزادی واستقلال مملکت دیگرچیزی نمیباشد . درچنین وقت حساسی است که مکتوب دوستانۀ ای از طرف جنرال کوفمن نائب الحکومۀترکستان بدربارکابل رسیده، جنرال ازدوستی وعلاقۀدولت روسیه به افغانستان وشخص امیرچیز ها نوشته وعلاوه نموده بودکه روسیه بهر نوع کمک ومعاونت نسبت به افغانستان حاضر بوده واومیخواهد منحیث میانجی ودوست درتشئید روابط حسنه بین مملکتین بکوشد. امیر دستی راکه  بجانب اودرازشده بودبمنتهای صمیمیت فشرد . مگرمشعلی راکه این دست باخودآورد ، بجای روشنی ، درسراسر مشرق وجنوب افغانستان آتش افگند .                                                     نویسنده همچنان می افزاید : "دول اروپائی که درکنگره برلین روسیه رابرسرخوان استعماری منافع آسیائی شریک ساخته بودند وامیر شیرعلی خان تا آخر عمر نمیدانست چرا روسیه بوعده های خود وفا نکرد؟ وی فدای خوشباوری وبی اطلاعی خود شد . از طرف دیگروقت وزمان باویاری نکرد دشمنان زودترملتفت شدند که پیشرفت افغانستان درساحه علم وفن باعث دردسرآنها خواهد گشت . هکذا هیچ دست کمک وامدادی بطرف اودرازنشد ."( 6 )  

طوریکه قبلا یادآوری گردید ؛ دراوایل قرن بیستم روسیه وانگلیس حاضرشدند ،افغانستان وایران راطبق معاهدۀ1907 درمناطق نفوذ خودبرادرانه تقسیم کنند.پس افغانستان از نظر سیاست دولت روس فقط می توانست عندالزوم بشکل یک آلۀ تخویف وتهدید دربرابر انگلیسهای هند قرار بگیردوبس . اما دولتهای خوشباورافغانستان ازدرک سیاست مزورانه ودورویۀ دولت زاری روس بکلی عاجز بودند. لهذا هرباری که دست دوستی دولت زاری روس دراز میشد، دولتهای افغانستان انرا صمیمانه می فشرندواعتماد میکردند ، تا دولت افغانستان با امیردوست محمد خان وامیرشیرعلی خان یکجابرسراین دوستی واعتماد ازبین رفتند. عکس العمل همین حادثه بودکه مردم افغانستان در مقایسه دولت زاری روس با دولت انگلیس ، میگفتند :« سگ زرد برادر شغال است.»

دولت روس پس ازآنکه دولت ایران را تحت نفوذ خود در آوردومصمم شد دولت کابل رابا نشان دادن باغهای سرخ وسبزووعده استراداد پشاور، درمدار دیپلوماسی ونفوذ خود در آوردوکابل رابرای تجزیه کشورافغانستان بدست ایران ، رفیق راه خود سازد ، به این ترتیب نمایندگان ایران وروس بقندهار وکابل شدندوویتکویچ که با نامۀ ای اززارروس همراه بود وعده استرداد سیاسی پشاور را بکابل به امیر دوست محمد خان داد . دولت انگلیس به بهانه ای خطر روس به افغانستان لشکر کشید ودولت روس با تمام وعده های که بدولت افغانستان داده بودبحیث تماشاچی از فاصله های دوردرهم ریختن حکومت قندهاروانهدام دولت کابل را بدست قشون انگلیس تماشا میکردوحتی کلمۀ ای بزبان نیآورد . سرداران قندهار به ایران گریختندوامیر دوست محمد بماورای جیحون فرار کردوچون ازروسیه نمیتوانست انتظاری داشته باشدبرگشت وبه انگلیس تسلیم شدوبه هند انتقال شد. مردم افغانستان با اینکه سرداران افغان قربانی توطئه وفریب شده روبه فرار وتسلیم نهادند، بجای خود محکم مانده هم توطئه وحمله دولت ایران بهرات راجواب و شکست دادند وهم انگلیس را شکست داد ه وایران وروس تماشاگرو ناظر بودند.

طی  سالها 1869 الی1873 دولت روس وانگلیس توافق برسرافغانستان راتکمیل  وآنرا منطقۀ خارج  نفوذ خویش قبول کردند بدینصورت مرحله اول روابط دوستانه دولت زاری روس بپایان رسید ودرس عبرتی بتاریخ بیادگار ماند که پس ازچهل سال باردیگر روابط دوستانه دولت افغانستان ودولت زار روس بنحوی تکرار شدو« جنرال کافمان گورنرجنرال ترکستان روسی » بطور پیهم به امیر شیرعلی خان تاکید می نمود که " دوستی بادولت روس هرگز باعث ندامت افغانستان نخواهد شد ". ( 7 )       نویسنده کتاب خاطرات ، تحت عنوان « سفارت روسیه تزاری بدربارامیر شیرعلی خان » که وی عضو هیئت روسیه بودوهم طبیب معالج کارمندان سیاسی وهم دراویل گاه گاهی وبعدا اکثرانزد امیر به اثر تقاضای امیر میماند . دلیل آن اینکه هم طبیب مردملکی وغیرسیاسی بودوهم فارسی را خوب حرف می زد وامیربا وی درگفت وشنود مشکلی ندا شت. یکی ازگفت وشنود با امیر درراه مزارشریف را که بموضوع حیله گری ودروغ پردازی وفریب امیراست اینجامختصرا نقل میگردد : " سیم ماه دسمبر، در اثنای معاینه طبی که اینجانب درمحضرعدۀ از درباریان ازامیر مینمودم وامیر مکررراجع بحوادث سیاسیحرف میزد، دفعتا مرا مخاطب ساخته پرسید: آقای دکتورشما چه فکر میکنید ، انگلیسها بامن چه وضع رااختیارخواهند کرد ؟ گفتم وضع انگلیسهانسبت بشخص شما همان چیزیست که خود شما آنرا بهتر ازمن میدانید . پدسید : میدانید چرا ؟ چشمان نافذ امیربچهرۀ من دقیق شدهومیخواست درک کند من عین حقیقت رامیگویم ؟ گفتم بلی ،امیرصاحب اینکه کابل را ترک نمودهوبطرف شمال مملکت رو آوردند،باین وضع به انگلیسها واضع ساختند که دیگر قصد ندارندبا آنهارابطه پیدا کنندومیخواهندخودرا بروسیه نزدیک سازند . امیرگفت : عین حقیقتهمین است که میگوئید . بلی قصدمن واقعا همین بوده استوبا کلیدی که میخواهم انرابروسیه بسپارمگمان دارموضع مملکت خودرابهترساختهوبرایمدت مدیدی صلح وسلم را درآینجا پایدار سازم . اینرا بدانید دکتورکه اگر من با انگلیسه متحد میشدم، ایشان بسی خوائشات مرا می پذیرفتند وهرنوع کمک وامداد بمن میکردند ، مگر من پیشنهادات آنهارا رد نمودم .ما برای این مطلب ، آبرومیگوئیم ، شما ممکن بآن، شرف، عزت نفس وامثا آن بگوئید . من می خواستم آبروی خود ومملکت خودرا، بعداز آن برخورد های ناگوار حفظ کنم . پدر من نیزهمین طور فکر میکردوازنزدیک شدن متواترانگلیسها بخاکهای ما،هراسان بود .اکنون میخواهم بنزد تزارروسیه رفته ازاو استیضاح کنم .دراین وقت امیراندکی تامل نموده گفت : آب رو برای من ازهمه چیزگران تراست .بعدبا تبسم تلخی سخنش رادنبال کرده گفت : رختن خونکارسهل است وغالبا باعث سرخروئی می شود ، مگر ریختن آبرو ...  . امیرموضوع رادفعتا تغیرداده گفت : اگرکوچکترین بی عزتی ازطرف تزارروسیه میدیدم ،آنرا بهیچصورت دیگرنمی توانستندجبیره کنندومن ابدادوباره دست دوستی بآنطرف دراز نمیکردم . بدل گفتم ای بیچاره ! اگر توازجملاتیکه جنرال کوفمان بجنرال راسگونوف نوشته است، شمۀ آگاه میشدی ،تمام امیدها وآرزوهایت بیکبارگی نقش برآب میگشتند .این جملات کوفمان دوباره بفکرم خطورنمود : خوب شدامیربطرف مزارشریف عقب نشینی نموده است مگرخداکند،دیگر قدمی فراتر نگذاشته وبطرف مانیآید.امی بی خبرهنوزچشم امیدشرا بطرف سنت پترسبورگ دوخته وخواب کمکهای موعودرامی بیند ."( 8 )  نویسنده کتاب خاطرات " سفارت روسیه بدربار امیرشیرعلی خان " داکتر جی . یاورسکی درسراسر کتاب کوشیده است خودرا تنها طبیب هیئت معرفی کند واز وظایف سیاسی هیئت سفارت زارروس خودرا بحاشیه بکشد ، اماوی چون دوبار به افغانستان بطور رسمی سفر نموده بود وزبان فارسی را بخوبی میدانست وحرف می زد واکثرا بحیث ترجمان هیئت روسی با دربار کابل وهم اکثراداکتر امیرومصاحبش ازتمام جریانهای دربار وجواسیس انگلیس بدربار امیرشیرعلی خان مثل قاضی قادروامثال آن ، دلایل مرگ ولیعهد عبدالله جان وسوء قصد بجان محمد یعقوب خان پسر امیروتوطئه های درون دربار وزنان امیر بخوبی آگاهی داشت و تا مزارشریف ومرگ امیر بربالینش بود ودرمداوای امیربدلایل گوناگون  بدلیل اینکه " اطبای محلی ،اخند دربار،حکیم جیهاولویناب دربارووزیربرخلاف خودش وتجاویزش بودند"  که بمداوای امیر مصروف بودند بوی اجازه نمی دادند ، هنگامی که امیرازوی برای مداوای خود خواهش جدی بعمل آورد ، بازهم بدلیل اینکه ممکنست سوءظن درقتل امیر درصورت وفات امیر بوی متوجه گردد وحیات شخص وی واعتبار دولت روس نزد افغانها بزمین بخورد. یاورسکی درپایان ناگزیرازصداقت وبزرگ منشی افغانها وامیریادآورمیگردد واعتراف می نماید که :  " اعتراف باید کرد که جنرال ستولیتووجنرال راسگونوف بشمول نائب الحکومۀ ترکستان روسیه جنرال کوفمن درابتدا چه نویدهای بامیرافغانستان دادند وچه امیدهای دردل اوبرانگیختند مگردراخیرهمۀ آنراطوری بیاس وناامیدی مبدل ساختند که اوهرگزازچنان دولت بزرگ گمان آنرا نداشت....عجب تراینکه باوتوصیه نمودند تا ازپذیرفتن سفارت انگلیس درکابل استنکاف ورزد وخود ناظربدبختی وفلاکت افغانستان گشتند.رئیس دوم هیئت جنرال راسگونوف، خودش این پیشنهادرابامیرشیرعلی خان نمودتا درپترسبورگ رفته واز تزارروسیه دیدن کند وشخصاازوی استمدادجوید . امیر بمشوره اوجانب مزارشریف رفته وچون میخواست به روسیه برود ، مکتوب جنرال کوفمن بجنرال راسگونوف رسیده ودرآن نوشته بودند تا امیر رااز آمدن بخاک روسیه مانع شوند .

جای تعجب است که نمایندۀیک دولت بدون استیذان مرکز، برای زعیم مملکتی خود سرانه مشوره وهدایت غلط داده واورا اغفال نمایدوباوازراه خدعه وفریب پیش آید.( اینجا نویسنده یاورسکی مسئولیت  فریب کاری وتوطئه سازی دولت روس رابگردن رئیس هیئت روس می اندازد) مگر با وجود اینهمه فریب کاریهاامیرافغانستان از حوصله وبزرگ منشی کار گرفته نه تنها ایشانرا با جبین کشاده مرخص نمودبلکه هدایایی نیزبه ایشان بذل فرمودند. "  

نویسنده کتاب یاورسکی ازتوطئه های  سرداران بداخل درباروبیرون از آن پرده برمیدارد ونقش انگلیسها را دربرپائی بحران واغتشاش وکشتن ولیعهدعبدالله جان پسرامیرتوسط درباریان تائید می نماید، می افزاید : "ایشان درحق بیچاره سردارعبدالله جان عملی نموده ودرماه اگست 1878 اورا از میان بردند . من در همان وقت بعداز ملاحظه مواد غایطۀمریض مرگ اورابنزد خود غیر عادی تشخیص نموده ... "واز جاسوسان مثل قاضی قادرجاسوس مشهوربدربار امیرنام می برد . وسایرجاسوسان مثل جنرال کریم بخش، سردار بهادر ، غلام نقشبند، فتح علی وعبدالمجید وغیره در اردو ودربار راه داشتند" ( 9 )

دررقابتهاوتوطئه های داخل دربار، زنان  نیز نقش داشتند . بطورمثال مادر ولیعهد عبدالله جان پسرکوچک امیر شیرعلی خان ودرتوطئۀ زندانی ساختن محمد یعقوب خان پسرارشد امیرمادرعبدالله جان وسیله بود. 

 اینبود داستان " سگ زرد برادرشغال است "وسرنوشت زمامداران ودولتداران خوش باورافغانستان  دربرابروعده ها ، فریب کاریها کشورهای خارجی یا بیگانه ... !                                                                                                                   سرور منگل                                                                                 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  پاورقیها :                                                                                                                     ( 1) ـــ کتاب : انسان خدارا آفرید . ص .39 .                                                                                                                           ( 2 ) ـــ  همانجا . ص .63                                                                                                                                                   ( 3 ) ـــ همانجا .ص .125 .                                                                                                                                                 ( 4 ) ـــ همانجا . صفحات. 636 ـــ  635                                                                                                                                ( 5 ) ــــ   غبار ازقول قاضی عطاالله   . ص 445 . پاورقی ( 4 ) افغانستان درمسیر تاریخ.                                                                 ( 6 ) ـــ  "( جلد دوم .ص . 75 و76 کتاب خاطرات یاورسکی) .                                                                                                   ( 7 ) ـــ غبار. ص.496 .                                                                                                                                                    ( 8 ) ـــ جلد دوم .ص .110 .                                                                                                                                               ( 9 ) ـــ همانجا . ص . 80 وغبار . صفحات از493 الی 508  تحت عنوان "سیاست دولت زاری روس در افغانستان ".                                                                                                                                                    

 

 

 

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت