پوهاند محمد بشیر دودیال
وضع نابسامان اداره و حکومتداری در کشور
جنگهای مُمتد افغانستان را از اداره سالم و نظام مثمر و موثر محروم ساخت. باوجودیکه اکنون چیزی بنام اداره، تشکیل، معاشات و پرسونل داریم، اما به هیچ صورت خدمتګار وموثر نیست. طی بیست سال گذشته باوجود فساد سیستماتیک وتنظیم شده، با مصارف گزافی مُبل، کمپیوترها، قرطاسیه، اثاثیه دفاتر و تعمیر های کافی و مجهز برای ادارات تهیه وساخته شد، ولی تا هنوز نیزمحتوا خالی و نتیجه اجراات مطلوب نیست.
در نظام و ادارهفعلی چیزی بنام تخصص،تعهد و مسلک و مسئولیت وجود ندارد. ادرات دولتی شکل یک غنیمت را بخود گرفته که فقط حیثیت وسیله ی نمایش قدرت و استفاده شخصی را دارد. مسلکی ترین ادارات، سازمانها و نهادها به مانند میراث بی صاحب وسیله ی یغما وانتقامجویی از اهل دانش قرار گرفته است. درین مقاله منظور ما تنها مفهوم واصطلاح "اداره" نبوده، بلکه مفهموم حکومتداری( governance) را نیز احتوا مینماید، دراخیر، داستان غم انگیز مانکورت شده ها است، امید بخوانید.
اگر از لحاظ علمی بخواهیم اداره و نظام حکومتداری را بشناسیم، باید به نوشته مختصر ذیل تو جه نماییم:
معني لغوي اداره ترتیب نمودن، پیشبرد و تنظیم امور، دايره، اهدا، اجراأت، حاکميت، مديريت، حکومت، صلاحيت، بهتر ساختن، مرتب نمودن و نظارت و درحلقه در اوردن است.
در اصطلاح اداره عبارت از مديريت است که با تشکيلات منظم و مطلوب تحرُک را در سازمان ايجاد نموده ورسيدن به هدف را آسان ميسازد که وظایف ان پلان نمودن، سازماندهی، استخدام، رهنمایی، هماهنگی، راپوردهی و بودجه سازی(POSDCoRB) اند .
اداره بمثابه ماشيني است که ساير پرزه جات و ملحقات را در راه رسيدن به هدف معين به حرکت مياورد. يک اداره خوب باید به مصرف ووقت کم اهداف سازمان را براورده سازد. مفهوم اداره در قوانین افغانستان چنین پذیرفته شده: اداره عبارت است از وزارت ها، ادارات دولتي و غير دولتي، کميسيون هاي مستقل، تصديها، تشبثات خصوصي و مختلط و موسسات خارجي مقيم افغانستان است که کارکنان در ان مصروف کار توليدي و خدماتي ميباشد.
از مفهوم فوق برمی آید که کارکنان مصروف کار تولیدی و خدماتی اند، طبعاً این کارکنان اشخاص فنی و تخصصی اند. با پيروي از اصل تخصص (Specialization) میتوان مشخصات اداره سالم را شناخت چه این اصل بيشتر به نوغ و ماهيت کار ارتباط داشته و طبقه بندي و تقسيم وظايف بين واحد هاي اصلي (Line) و واحد های مشورتي (کمکي) (Staff) را نمايان ميسازد و با عملی شدن اين اصل اهل کار شناخته شده وکار به اهل ان سپرده ميشود. نتیجه آن ان فرصت هاي لازم در ايجاد روابط موثر بين کارکنان، ازدياد کميت و کيفيت توليد ، جلوگيري از ضياع و استهلاکات و تقلبکاري ميگردد. برعکس؛ اگر کارها به نا اهلان سپرده شود نارسائې ها، نا رضايتي ها، بروز شکايات و ايجاد ساير مشکلات در اداره گرديده کميت و کيفيت کار را متاثر ميسازد.
در اداره سالم پيروي و تعميل تمام اصول، و مقررات ، تناسب تشکيلات عمومي نظر به ضرورت وتقسیم وظايف، تعيین و تثبيت صلاحيت ها و مسئوليت ها، همکاري دسته جمعي، تشخيص اهداف، وضيعت سلسله مراتب اداري، نوع روابط اداري (عمودي و افقي) تعيین وانتخاب، انتصاب، تقرر، تبدیلی ها، تأمين پاداش کارکنان، با در نظر داشت اصول مهم اداري که اصل تعادل، اصل تخصص، اصل کارايي فرماندهي، اصل هماهنگي، اصل سلسله مراتب، اصل حيطه نظارت صورت ميگیرد.تطبيق و تعميل اصل تخصص یکی از مشخصات آن است. در چنین اداره ی همکاري هاي همه جانبه، موثريت کاري و کارائی اداره و روابط حسنه در تمام فعالیت هاي موسسات و ادارات ميسر شده و باعث انکشاف و توسعه وظايف، ازدياد تجربه و تخصص در کار هاي مربوط ميگردد
آیا اهل کار کيست، داراي کدام صفات بوده و سپردن کار به اهل آن داراي کدام مزايا ميباشد؟
نوع کار و اهل کار نظر به کيفيت و کميت هر سازمان، موسسه و اداره از هم متفاوت است؛ چه وظايف کارهاي اصلي واحد هاي اداري موسسات صنعتي وتخنیکی نظر به کار هاي مربوط موسسات زراعتي، فرهنگی، تعلیمی، حقوقی و ساير موسسات و ادارات از همديگر فرق دارد.مقصد از اهل کار در اينجا اشخاص و افرادي واجد شرايط کار و صاحب تخصص در امور اداري ميباشد که طبعاً داراي لياقت، تجربه کافي، شايستگي، و متعهد به انجام کار هاي مربوط باشد. نتیجه یک اداره مسلکی و خوب چنین است:
ایجاد روابط موثر بین واحد هاي مختلف و تطبيق اصل سلسله مراتب ، رضایت کار کنان ،جلوگیری از تغير و تبديل بي لزوم ، قطع واسطه و روابط شخصي ،جلوگیری از استهلاک زياد اشيا و لوازم قرطاسيه و سامان الات ،ایجاد علاقه و حسن ابتکار ، بهبود کميت و کيفیت کار ،جلوگیری از بروز شکایات و تضاد ها بين افراد و درنهایت مفیدیت به جامعه. درینحالات مسئله تخصصي ترويج وانکشاف میابد و باعث ايجاد سرعت عمل در کارهاي مربوط ميگردد، نورم و پلان کار بوقت معينه صورت گرفته و روابط انساني و صميميت افزایش میابد.
دانشمندان علم اداره براي شناخت و انتخاب اهل کار چهار صفت و مشخصه را نشان داده اند: اهليت ( داشتن توانائې مسلکي کار)، لياقت ( دانش، مهارت، و تجربه کاري)، شايستگې( صداقت، سلوک و رفتاري انساني و اخلاقيات) و تعهد ( وفاداري به هدف کار) .
در حقيقت با تجريه و تحليل مسايل مربوط اصل تخصص که یکي از مسايل مهم و ارتباطي ان تجزيه شغل يا وظيفه(Job Analysis) است که با در نظر داشت دوجز دیگر ان شناخت و شرِح وظيفه (Job Description) و شناخت و شرِح مشخصات شخص (Job Specialization) است که با تجزِيه و تحليل ان اهل کار را بخوبي ميتوان در يافت و انرا انتخاب نمود.
اگر به وضع موجود دیده شود؛ عوض یک اداره ی سالم و تخصصی، اداره و حکومتداری قشری حاکمیت دارد. متاسفانه در امور اداری کشور ما حالات ذيل بملاحظه ميرسد و همه اينها نگران کننده و يأس اوراست:
عمدتأ در ادارات کشور ما هنوز هم فساد ( اداری، اقتصادي، اجتماعي وسياسي) وجوددارد، از قوانين و مقررات کاملاً پيروي نميشود، خود سري ها در انجام وظايف بملاحظه ميرسد کارشکني ها، در بين کارکنان و ادارات موجود است. در مورد استخدام معیار مسلکی وفهم رعایت نمیگردد و درحاکميت موجود قشری، تاثیرروابط بر ضوابط فوق العاده زياد است. بين کارکنان علاقه و دلچسپي در انجام کارهای مربوط چندان موجود نيست، یعنی در کشور ما اداره سالم موجود نيست واصل تخصص، تعهد و صداقت زیرپا شده است. مشخصات اکثراً کارکنان با مشخصات وظايف مربوط شان مطابقت نداشته و کار به اهل ان سپرده نميشود. بي عدالتیها در تقرر و معاشات و امتيازات کارکنان موجوداست. نورم و پلان وجود ندارد، استفاده هاي غير مشروع از ملکيت ها و دارائې ها صورت ميگیرد، بين کارکنان و کار فرمايان بلند پايه صميميت واقعي کمتر به نظر ميرسد. واسطه ها و حس تفوق جويي جنسیتی، سمتي، مذهبي، گروهي موجود است، تشکيلات اداري به نوع و کميت و کيفيت وظايف درهم ریخته و هر حکمفرما نظر به خواهش و اميال خود به ساختن تشکيل اداري مربوط خود مبادرت ميورزند.
این در حالیست که غرض نیل به یک زنده گی خوب و حفظ کرامت انسانی و ارائه خدمات توسط اداره، کنفرانسهای مختلف علمی، مسلکی جهانی دایر گردیده ومیگردد. از شروع قرن جدید تا حال 24 بار کنفرانسهای (NICPAcee ) دایر گردیده که تمام محتویات آن، خدمات رسانی، پیشرفت و انکشاف، تطبیق قانون، تخصصی ساختن، افزایش مهارتهای اداری، دیموکراسی اداری، مساوات در اداره، تقسیم بهتر کار ووظایف و سایر اهداف است، همچنان کنفرانسهای مینوبروک( Mino Bruch Conference)همه در مورد ایجاد اداره و حکومتداری متعهد و خدمتگار به مردم بودند.
کشور های پیشرفته و نظامهای متعهد شان ازتدویر چندین کنفرانسهای جهانی درمورد اداره نوین، مردمی وخدمتگار استفاده های شایان نمودند و ادارات شان را بر اصل تخصص ومسلک استوار ساختند، آنچه ما نداریم.
اگر وضع همچنان دوام نماید، افغانستان با داشتن رشد ۲.۷فیصد نفوس تا پنج سال دیگر به یک کشور کاملاً فقیر با فیصدی زیاد بیکاری، انفلاسیون، مشکلات اقلیمی ومحیط زیست خواهدبود که فقط یک انگلومیرشن متکاثف جنبده ها خواهد بود کا باهم میلولند و رول مانکورت شده ها (۱)را ادا خواهند کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشت:
(!) مانکورت شده ها کی بودند؟ داستانی از یک قبیله ثروتمند و رمه داروجود دارد که رمه های خود را توسط مانکورتها نگهداری و میچراندند. افراد این قبیله از قریه جات و شهر های اکناف پسران را میدزدیدند ویا طفل بی سرپرست را میافتند، سر او را تراش و بعد با پوست شتر محکم میبستند، طوریکه بعد از چندی پوست شتر کاملاً دور سرش جوش میخورد و مانع رشد فکری وخود شناسی فرد مانکورت شدده میشد. این چنین فرد مناسبترین غلام برای چرانیدن رمه بود، او فقط دستور بادار را میشناخت و از رمه نگهداری را میدانست وبس. او نام وهویت نداشت. گویند مادری فرزندش را گم نموده بود، بعد از تحمل دردها ورنجها و ریختن اشکها در دوری از فرزندش و طی گشت وگذار و جستجو پسرش را در چراگاههای این قبیله دید که به عقب رمه روان است، به محض دیدنش با پاهای ضعیف اش دوید، چندین بار بخاک افتید ودباره برخاست، او را صدا زد، ولی پسر ش نه نامش را شناخت ونه مادرش را. درعوض اخطار گونه تیرش را که صاحبش برایش داده بود، بسوی مادر نشانه گرفت. مادر بازهم اورا به نام دوره طفولیت اش صدا کرد، گفت من مادرت استم؛ولی پسر چیزی را نمیدانست، درین اثنا تیر این پسر مانکورت شده رها گشت و بر قلب مادر نشست و مادر رنج کشیده درهمانجا چشم از جهان بست. گویند تا امروز پرنده گان آن منطقه نام این پسر را که مادر صدا میزد، به همان سان در دامنه وسیع این بیابان با همان درد و اندوه تکرار مینمایند.
به این ترتیب مانکورت شده های ما، بین چندین کشور رقیب منطقه تقسیم و هرکدام در عالمی از بی هویتی و گرسنګی اوامر آموخته شده را اجرا و تیر را در قلب مادر محبوب و مظلوم نشانه خواهند رفت(خدا هرگز چنین نکند، فقط یک داستان بود).