عثمان نجیب
ذلیلزاد را بشناسید
او حتا برای دریافتِ یک سهمیهی کوپونِ نانِ خشک هم چشمِ طمع داشت و دارد.
اطمینان داشته باشید که من هوایی فیر نه میکنم.
شکست و فروپاشی افغانستان بیشتر به دلیل شکستِ عشقی ذلیلزاد نسبت به رولا صورت گرفته است.
اشرفغنی چیزی به نامِ غیرت و دفاع از ناموس نه داشت.
قسمتِ اول:
یکی از نقایصِ عمده در جوامع عقب افتاده و فقیری مثلِ افغانستان نهداشتنِ سواد و نهبودِ مطالعاتِ فرا مکتبی یا فرا دانشگاهی میانِ نسلهای مختلف است. در چنان حالات بسترهای اجبارِ دولتها وجود ندارند تا متوجه رشد و تکانههای فراگیری علمی نسلِ جوانِ کشور باشد. در کشورِ ما به خصوص نظامهای توتالیتاریستی چون دو دههی پسین در وجودِ کرزی غنی. خود رسانیها و خودآموزیها و خودپروریهای علمی کم و بیش میان نسلِ جوانِ دو دههی پسین یک اصلِ امیدوارکننده بود که دولتها در آن سهیم نبودند. دیدیم که حتا پشتونِ سیاسی اقتدارگرا تعلیمات و تحصیلات را هم سهیمهبندی کرد و در چند موردی اول نمرههای کانکورها به دلیلِ سهمیه بندی قومی از رفتن به دانشگاهها بازماندند و بورسیهها که اصلاً به اولادِ غریب اعم از پشتون و غیرِپشتون میسر نبود. وقتی مطالعهی جانبی نهداشتی، وقتی معلوماتهای ذخیرهیی نهداشتی، وقتی تفکیکِ علمیت و مدنیت و سیاست و جهالت را نداشتیم بی هیچتردیدی جاهل باقی میمانیم. بسا مواردی نشان داده اند که بیشترین نسلِ جوانِ ما به امورِ غیر آموزشی مصروف بوده و با کَلههای تهی از علم و آگاهی مملو از تقلید و مُدپرستیها بوده و به اصطلاح تازه رایج شدهی ستایل همخوانی داشتند. هر چرندی، هر بدعتی و هر نابخردی را ستایل نامیدند و عمل کردند. فیصدی بسیار کمِ نسلِ جوان و نسلِ جوانِ رو به عروجِ جوانی تنها به زور عقل و خِرَدورزی برای شناسایی شخصیتی و تفکیکِ چرایی خِلقتِ خود پرداخته و قابل افتخار اند. شبکههای اجتماعی نقشِ بسیار روشنگرانه در امورِ آگاهیدهیهای جوانان داشته، مشروط به آن که خود خواسته باشند. وقتی برخی نوشتهها از جوانان و نوجوانان و بانوانِ جوان را در رسانههای جمعی میخوانیم بسیار لذت میبریم و نوستالژی ما در این کمبود اگر کامل نه اما به صورتِ قسمی کاهش مییابد. من در هفتهی پیش بخشهایی از جنایاتِ زلمی ذلیلزاد از جمله دریافتِ چند نمره زمین در پروژهی شیرپور را همهگانی ساختم. بیشتر خوانندههای محترمه و محترمی که در پیامگیرهای من پیام گذاشته فقط یک چیز را پرسیدند:
اینان به جای زحمتدادنِ خود در یک پژوهش و به دست آوردنِ معلوماتهای ضروری که چه کسانی سببِ فروپاشی کشورِ شان بوده؟ فقط خود فریبی دارند و بس.
حالا برای معلوماتِ آن دسته از پرسشگرانِ مقالهی من مینویسم که اعمالِ جنایتکارانهی ذلیلزاد در افغانستان نه تنها بُعدِ ویرانگری سیاسی، زیربنایی و روبنایی عمومی داشت و تا حال دارد، بلکه افغانستان برای ذلیلزاد منبعِ بزرگِ درآمدهای بیحسابِ نقدی و مُلکیتی بوده است. چنان فکر نه کنید که ذلیلزاد دارا بوده و دنبالِ منفعتهای کوچک نیست. او حتا برای دریافتِ یک سهمیهی کوپونِ نانِ خشک هم چشمِ طمع داشت و دارد. رابطهی اقتصادی ذلیلزاد یا طالبان در دورِ اولِ حاکمیتِ شان بین سالهای ۱۳۷۵ تا سقوط شان از طریق شرکتهای بزرگِ نفتی یونیکال و بریداس تأمین بود. کسانی که دورهی اولِ را در کابل به یاد دارند، دقیق میدانند که نمایندهگی دفترِ یونیکال در نبشِ جادهی عمومی چهارراه انصاری منتهی به کلولهپشته قرار داشت و در پیچِ از اولین جادهی فرعی دستِ راست به سوی دادستانی کُل در دستِ چپ اولین دروازهی کلان با نوشتهی کمرنگِ آبی قرار داشت. یک باره در کابل شایعه پخش شد که کارگرانِ شرکت یکشبه مفقود شدند و دفاترِ آن حتا مسدود هم نهشده بودند. اینکه چرا چنان شده بود کسی نمیدانست و تا امروز هم معلوم نه شد که آنان چی شدند و چی بلایی سر شان آمد یا قرار کردند. زلمی خلیلزاد آن زمان مستقیم با این شرکتها در رابطهی اقتصادی بود.
پسا اشغالِ افغانستان توسطِ آمریکا فرصتهای بیپرسانی برای استفادهجویی ذلیلزاد در فراهم آوری سرمایه مساعد گردید. به خصوص که او سفیر و فرستادهی بزرگترین قدرتِ جهانی یعنی آمریکا بود و مقاماتِ تازه به دوران رسیده تحت رهبری کرزی هم نوکر و غلامِ او بودند.
اولین گزارشها از تلاشهای خلیلزاد برای به دست آوردنِ قراردادهای کلان توسطِ فارن پالیسی منتشر شدند که مقارنِ بودند به هیاهوی طنطنه آمیز و دروغین استخراجِ معادنِ افغانستان برای گویا رفاهِ مردمِ افغانستان. دروغی که هرگز به ملتِ ما منفعتی نرساند بلکه رنج و اندوهِ فراوانی را به آنها تحمیل کرد. در آن زمان رادیو آزادی به این گزارش دست یافت و گزارشنامهی افغانستان هم به تاریخِ ۱۹ مهرِ ۱۳۹۰ آن را همهگانی ساخت که به این شرح است:
۱۳۹۰ مهر ۱۹, سهشنبه
((… شرکت نفت زلمی خلیلزاد دررقابت شکست خورد
در حالی که تلاش ها به هدف استخراج معادن افغانستان ادامه دارد، گفته می شود شرکت نفت زلمی خلیلزاد سفیر سابق امریکا در افغانستان و ملل متحد، به دلیل آنکه نتوانست قرارداد استخراج نفت شمال افغانستان را به دست بیاورد، خشمگین است.
پسر خلیلزاد که رییس اجراییوی شرکت نفت گرفن می باشد، پنتاگون را مورد انتقاد قرار داد و گفته است، در حالی که امریکا از نفوذ زیاد در افغانستان برخوردار است، چین در این معامله چگونه توانست برنده شود.
بر اساس یک مقاله که در نشریه فارن پالیسی امریکا به نشر رسیده است، شرکت شخصی زلمی خلیلزاد سفیر سابق امریکا در افغانستان، عراق و ملل متحد، به دلیل آن خشمگین است که نتوانست قرار داد استخراج نفت شمال افغانستان را به دست آورد.
پسر آقای خلیلزاد به نام الکساندر بنارد، واشنگتن مخصوصاً پنتاگون را مورد انتقاد قرار داده است که بر ضد منافع ملی امریکا عمل نموده و حکومت افغانستان را تشویق نکرد که این قرارداد را با یک شرکت غربی امضا کند.
این قرارداد نفت در بدل، با یک شرکت چینایی امضا می شود.
شرکت زلمی خلیلزاد که گرفن نام دارد، از شرکت کیتیز پترولیم مستقر در بریتانیا نماینده گی می کرد و تقاضای استخراج نفت شمال افغانستان را داشت. با وجود که این منابع نفت، با 80 ملیون بیرل تیل منابع چندان وسیع نیست، ولی با در نظرداشت قیمت نفت در جهان می توانست معامله خوب باشد، و روزانه یازده هزار بیرل تیل بدهد.
تیتیز پترولیم بریتانیا با پرداخت پول هنگفت به زلمی خلیلزاد می خواست که وی از تماس ها و نفوذ خویش در داخل افغانستان استفاده نموده و این قرارداد را از آن خود کند، ولی این قرارداد نفت به گفته بلومبرگ با شرکت ملی نفت چین به امضا خواهد رسید و در چند روز آینده نهایی خواهد شد.
به نوشته فورن پالیسی، الکساندر بنارد 28 ساله پسر بزرگ خلیلزاد در دو تبصرهء جداگانه که در صفحه های انترنتی فارن پالیسی و نشنل ریفیو به چاپ رسیده است در مورد صحبت نموده است.
بر اساس گزارش بلومبورگ، شرکت چینایی که قرار است استخراج نفت شمال افغانستان را به دست آورد، توافق نموده است 15 درصد سهم این استخراج و سی درصد مالیه به حکومت افغانستان بدهد و هم تصفیه خانه را به همین هدف احداث کند.
یک شرکت اتریشی که در این داوطلبی ها جایگاه دوم را گرفت، آماده پرداخت 10 درصد سهم بود ولی شرکت بریتانوی که با آقای خلیلزاد همکاری دارد، آماده پرداخت کمتر بود.
رییس شرکت نفت بریتانوی دیوید رابسن در ماه اپریل گفته بود، از داوطلبی های شفاف برای اخذ این قرارداد حمایت می کند، ولی به گفته بلومبرگ بعد از اعلان برنده این داوطلبی، یک سخنگوی تیتیز پترلویم بریتانیا گفته است، این شرکت نتوانست پولی تقاضا شده را بپردازد و شرکت چینایی که برنده این کشمکش تجارتی شد، از حکومت چین نماینده گی می کند و توانست شرایط را پیشکش کند که غیر تجارتی بودند.
پسر خلیلزاد در یک تبصره که در نشنل ریفیو به نشر رسیده نوشته است:
« شرکت ملی نفت چین چگونه توانست برندهء چنین یک قرارداد در یک نقطه مهم ستراتیژیک گردد، جاییکه امریکا در آن از نفوذ زیاد برخوردار است. یک دلیل این است که وزارت دفاع امریکا که نیروهایش مشغول احیای تجارت و ثبات در افغانستان می باشد، کاری کرد که به جای شرکت های غربی، چین از این معامله بهره مند شد.»
به گفته فارن پالیسی، با در نظر داشت اختلاف نظرهای دو حزبی در امریکا بین دیموکرات ها و جمهوریخواهان، تبصره های الکساندر بنارد، ضربه دیگر از سوی جمهوری خواهان به ادارهء رییس جمهور اوباما بوده می تواند. ولی بنارد در یک ایمیل فرستاده شده گفته است، وی خواهان آن نیست که حکومت افغانستان حال تصمیم اش را در این مورد تغییر بدهد، ولی امیدوار است در آینده تصامیم بهتر اتخاذ گردد.
رادیو آزادی تلاش کرد در مورد این معامله با الکساندر بنارد، پسر آقای خلیلزاد صحبت داشته باشد ولی موفق نشد…))
پس از آن بود که گزارشهای متعددی پیرامونِ انواعِ تجارتِ آقای ذلیلزاد توسطِ رسانههای متعددِ ملی و بینالمللی آشکار شدند.
گزارشنامهی افغانستان به تاریخ:
۱۳۹۸ مرداد ۲۷, یکشنبه نوشت:
(( دکترغنی، 5 قرارداد تجاری را به خانواده خلیلزاد داد
مریم غنی و پسر خلیلزاد نیز قرار های کلانی را از آن خود کرده اند.
بخش خبر گزارشنامه افغانستان: در طی هشت دور مذاکرات خلیلزاد با هیأت طالبان در دوحه، دکتر خلیلزاد در دیدار های نوبتی اش در کابل با دکترغنی، به یک موافقه تجاری وسیعی نیز دست یافته است.
به حواله اطلاع واصله به گزارشنامه افغانستان، دکتر غنی پنج قرار داد بزرگ عایداتی را به ارزش میلیون ها دالر به شرکت های «تحت پوشش» خانواده خلیلزاد قرار داده است.
افزون بر پنج قرار داد درآمد زا به خلیلزاد در کابل، مراجع امریکایی قرار داد های کلان امریکا برای افغانستان را به کمپنی مشترک دختر دکترغنی ( مریم غنی) و پسر خلیلزاد واگذار کرده اند. در گزارش، با اشاره به تنش نمایی های تبلیغاتی بین مأموریت خلیلزاد و تیم دکترغنی آمده است که هیچ اختلافی بین غنی و منابع امریکایی در مدیریت مذاکرات صلح و سپردن قدرت اعظمی حکومت به طالبان وجود ندارد.
در گزارش قید شده است که برخی منابع گزارش داده اند که امریکا خیال دارد تا از دکترعبدالله بخواهد از جانب دولت افغانستان متن نهایی مصالحه دو جانبه بین امریکا و طالبان را به امضاء برساند؛ اما این گزارش واقعیت ندارد.
بر بنیاد اطلاع حاضر، دکترخلیلزاد علی الظاهر « به روی کاغذ» به دکترعبدالله انتباه داده است که امریکا نتایج انتخابات به نفع غنی را قبول نخواهد کرد و امریکا در هر حالت او را ( دکترعبدالله) را در دستگاه حکومت حفظ خواهد کرد. خلیلزاد از عبدالله خواسته است در برابر مانور های انتخاباتی غنی از خود کدام واکنشی نشان ندهد. گزارش می گوید که خلیلزاد یک بازی پنج ساله خونین را به دستور کاخ سفید در افغانستان روی دست دارد.))
واشنگتن پست هم از قافله پس نماند و گزارشِ مفصلی از تجارتِ ذلیلزاد با طالبان ارایه داد و گزارشنامهی افغانستان آن را بازنشر کرد به این شرح:
واشنگتن پست به طور دیرهنگام نوشته است که باید خلیلزاد فراخوانده شود. اعتماد جوبایدن بالای او فاجعه بار آورده است.
واشنگتن پست در مطلبی نوشته است تصاویری که این روزها از افغانستان به جهان مخابره میشود، نشاندهندهی یک تراژیدی و بیانگر فاجعه در سیاست خارجی آمریکاست.
روزنامه مینویسد در شهرهای که به تصرف طالبان درآمده، اجساد در دروازههای ورودی شهر آویزان است. در شهر لشکرگاه، مرکز ولایت هلمند جنگجویان این گروه در حالی که جسد کودک افغان پشت سر شان روی سرک افتاده، با افتخار مقابل کمره ژست گرفتهاند. در منطقهی دیگری افغانستان داکتران برای نجات کودکی دیگر که مورد ضرب و شتم طالبان قرار گرفته تقلا میکنند. به کدام گناه؟ گناهش این بوده که پدرش را دوست نداشتند.
واشنگتن پست در ادامه مینویسد این حوادث یادآور نامهی معروف ۴۶ سال قبل سیسوات سیریک ماتاک، شاهزاده کامبودیا به سفیر وقت آمریکا هنگام خروج نظامیان آمریکایی از آن کشور است، زمانی که خمیرهای سرخ سایهاش را بر سراسر این کشور میگستراند: "من حتا یک لحظه هم فکر نمیکردم که شما مردمی را که آزادی را انتخاب کردهاند، روزی تنها بگذارید. شما ما را از حمایتتان محروم کردید و از ما هم کاری ساخته نیست. شما ما را ترک میکنید و آرزوی ما این است که شما و کشور تان خوشبختی را زیر آسمان پیدا کنید. تنها اشتباه ما باور به شما آمریکاییها بود."
روزنامه در ادامه مینویسد:
"تاریخ تکرار میشود. سه سال پیش مایک پامپئو، وزیر خارجهی وقت گفت که زلمی خلیلزاد برای کمک به تلاشهای صلح به وزارت خارجه میپیوندد. در فضای مهآلود، خلیلزاد گزینهی مناسبی به نظر میرسید. او در افغانستان به دنیا آمده، مثل بسیاری طالبان پشتون است، با فرهنگ افغانها آشناست و به هر دو زبان دری و پشتو صحبت میکند." به گفتهی روزنامه« افغانها هرگز به خلیلزاد اعتماد نکردند. جای که واشنگتن بیطرفی را میدید، افغانها یک فرد با تمایلات قومی را میدیدند.»
اشاره: این درست نیست. ما شاهد بودیم که همه پیش خلیلزاد چاپلوسی و خدمتی می کردند.
روزنامه در ادامه مینویسد که مقامهای آمریکایی رفتار خلیلزاد را بیشتر افغانی میدیدند تا آمریکایی و برای افغانها با توجه به مساله نامزدی او برای ریاست جمهوری افغانستان، یک سوال وجود داشت که آمریکاییها او را چطور ارزیابی میکنند. واشنگتن پست میافزاید: "بیشتر آمریکاییها معاملات تجاری خلیلزاد با طالبان را پیش از حملهی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ فراموش کردهاند. اما تعدادی کمی از افغانها این کوتاهی را بخشیدهاند."
اما به گفته روزنامه مشکل تنها گذشتهی خلیلزاد نیست بلکه وضعیت فعلی او هم یک مشکل است.
واشنگتن پست مینویسد خلیلزاد برای توجیه ادامه مذاکرات صلح تاکید میکند که طالبان تغییر کرده و گفته که طالبان آن گروهی نیست که پیش از حملات یازده سپتامبر هیلاری کلینتون، وزیر خارجه پیشین را فریب داد. به گفته آقای خلیلزاد طالبان دیگر آن گروهی که با القاعده متحد بود نیست و حالا بیشتر تمایلات ملیگرایانه دارند. اما به نوشته روزنامه بسیاری افغانها طوری دیگر فکر میکردند اما راهی برای ابراز آن نداشتند. خلیلزاد به هیچ مخالفتی مجال ابراز نداد. او و سفارت آمریکا در کابل مانع صدور ویزا برای آن عده از مقامهای ارشد افغان شدند که ممکن بود با اعضای کنگره صحبت کنند.
به گفته روزنامه حالا آقای خلیلزاد آنچه را که بسیاری میدانستند اذعان میکند: "طالبان سهم شیر در قدرت میخواهند."
واشنگتن پست در ادامه مینویسد که اکنون افغانها با حسرت هزینهی انسانی کار آقای خلیلزاد را میبینند.
اشرف حیدر، سفیر افغانستان در سریلانکا به این روزنامه گفته که آقای خلیلزاد بدون رضایت حکومت افغانستان پای توافقنامهی را با طالبان امضا کرد که باعث شد پنج هزار و پنجصد جنگجوی خطرناک طالبان از زندان آزاد شوند، زندانیان که امروز نقش مهمی در خشونتها دارند.
با این همه، آقای خلیلزاد هنوز هم با پول مالیات دهندگان آمریکایی چپ و راست سفر میکند. به گفتهی روزنامه، خلیلزاد از معدود دیپلوماتهای آمریکایی است که در اداره دونالد ترامپ و اکنون در دولت جو بایدن بیشترین سفر را کرده و در هوتلهای پنج ستاره اقامت میکند. بسیاری او را بابت سفرهای زیادش به جان کری، وزیر خارجه پیشین آمریکا مقایسه میکنند.
واشنگتن پست مینویسد اگر زنان و کودکان افغان به خاطر روند صلح که آقای خلیلزاد معمارش بود نمیمردند، شاید واشنگتن از اسرافهای او صرف نظر میکرد. "اگر رییس جمهور بایدن خلیلزاد را کنار میزد و نماینده خود را برای پیگیری یک روند واقعبینانه، منطقی و کمتر خودخواهانه منصوب میکرد، این فاجعه قابل اجتناب بود."
با اینهمه، به نوشته روزنامه حالا زمان آن فرا رسیده است که خلیلزاد به آمریکا فراخوانده شود.
واشنگتن پست مینویسد: "قضاوت او غلط ثابت شد و او کنترول روند را از دست داده است. او به جای مداخله در جایی که افغانها دیگر او را نمیخواهند، زمانی آن است تا در باره ناکامیهای اطلاعاتی، فرضیههای ضعیف و قضاوتهای نادرست که روند صلح را مخدوش کرده، تحقیق کند. خلیلزاد باید روزهایش را در مجلس سنا بگذراند و به سوالات در باره اینکه چه چیزی اشتباه بوده و چرا پاسخ دهد.))
افشاگریهای پیهم اما برای تضعیفِ موقعیتِ این جاسوسِ کار کشته اثری نگذاشتند. یک روزنامهی روسی هم مواردِ زیادی را افشا کرد که به قلمِ آندری سرینکو منتشر و به وسیلهی محترم غوث جانباز برگردانِ فارسی شده بود به این شرح در گزارشنامهی افغانستان هم بازتاب یافت:
((منبع: روزنامه مستقل روسیه
نویسنده: آندری سرینکو
مترجم : غوث جانباز
روبرداری از هفته نامه جادۀ ابریشم: سرکردههای گروه طالبان آمادهاند تا یک تعداد از معادن طبیعی را در داخل افغانستان تحت کنترول اعضای خانوادۀ زلمی خلیلزاد، نمایندۀ خاص ایالات متحدۀ امریکا درآورند. منابع روزنامۀ «نی زاویسیمایا گازیته» («روزنامۀ مستقل» – چاپ مسکو) خبر میدهد که روی این موضوع در حاشیههای مذاکرات «امریکا – طالبان» در دوحه بین سفیر خلیلزاد و مسوولین دفتر قطر طالبان صحبتهای صورت گرفته بود. دور از امکان نیست که افشای اطلاعات پیرامون «معاملۀ خانوادگی» یکی از عواملی فراخواندن فوری زلمی خلیلزاد از دوحه به واشنگتن بوده باشد.
روز دوشنبه، نهم سپتمبر ۲۰۱۹، رئیس جمهور ترامپ نمایندۀ خاص وزارت امور خارجۀ آمریکا زلمی خلیلزاد را برای پروسۀ صلح افغانستان از دوحه فراخواند. تپوتلاشهای مذاکراتی پر از دردسر که تقریباً یک سال میان آمریکاییها و طالبان ادامه داشت، با شکست سیاسی مواجه شده سرانجام به پایان رسید. به باور منابعی روزنامۀ ما که از درون قضایا آگاهی عینی دارند، به ثمر نرسیدن «پروسۀ مذاکرات قطر» نه تنها ناکامی شخص خلیلزاد تلقی میشود، بلکه احتمالاً به افزایش ثروت و رفاه اقارب وی نیز آسیب رسانده است.»
منبع آگاه از کابل میرساند: «سفیر خلیلزاد و هیأت گروه طالبان حین مذاکرات در دوحه، نه تنها روی شرایط تسلیمی آمریکا، چگونگی خروج قوای غربی از افغانستان و همچنان ایجاد شرایط برای برگشت طالبان به قدرت بحث نمودهاند، بلکه نظر به معلومات دستداشته، طالبان ابراز آمادگی نمودهاند تا دو معدن منابع طبیعی موجود در داخل افغانستان را به نشان سپاسگزاری از آمادهسازی معاملۀ امریکا – طالبان، در اختیار خانوادۀ خلیلزاد قرار دهند.»
منبع تأکید میکند که در اینجا حرف از دو معدن واقع در ولایات بامیان و هلمند میرود. معدن اول، ذخیرهگاه آهن در محلۀ «حاجیگک» در ولایت بامیان بوده که سالها قبل در ۱۸۹۰ توسط جیولوجستهای برتانوی کشف شده و سپس طی سالهای ۱۹۶۰ قرن بیستم در اثر فعالیتهای جستجوگرانۀ متخصصین اتحاد شوروی تثبیت گردید. نظر به ارزیابیهای کارشناسان، ظرفیت این معدن ۱،۸ میلیارد تُن آهن بوده و محتوای خالص آن ۶۴ فیصد تخمین گردیده است. از آهن به دست آمده از معدن «حاجیگک» میتوان بدون غنیسازی مقدماتی استفاده نمود. ذخایر این معدن برای ۱۸۰ سال با استخراج همه ساله به حجم ۱۰ میلیون تُن کافی میباشد. در سال ۲۰۱۱ مجموعهای از شرکتهای میتالورژیک هندی برندۀ تیندر (مناقصۀ) توسعهای سه معدن در ناحیۀ «حاجیگک» شدند. هندیها حاضر بودند مبلغ بیش از ده میلیارد دالر را در پروژۀ متذکره سرمایه گزاری کنند. لیکن هندیها در سال ۲۰۱۵ از پلان خویش به دلایل امنیتی منصرف گردیدند. منابع ما از کابل خبر میدهند که توسعۀ پروژۀ «حاجیگک» به امر پاکستانیها توسط طالبان که نمیخواستند مواضع اقتصادی هند در افغانستان تحکیم یابد، برهم خورد.
معدن دوم، که مسوولین دفتر قطر گروه طالبان حاضر بودند آن را نیز در اختیار خانوادۀ زلمی خلیلزاد قرار دهند در جنوب افغانستان در ولایت هلمند قرار دارد. حسب معلومات منبع روزنامۀ ما که از اوضاع و احوال منطقه به خوبی آگاه است، در اینجا حرف از منبع طبیعی لیتیوم میرود. لیتیوم از جملهای فلزات کمیاب به شمار میرود، و از آن در صنایع الکترونیک و در ساختن راکتهای فضانوردی فراوان استفاده میشود. در افغانستان تقریباً مناصفۀ ذخیرۀ جهانی لیتیوم (عمدتاً در ولایت هلمند) موجود بوده و سودآوری بالقوه آن دهها میلیارد دالر برآورد گردیده است. نواحی دارای معادن لیتیوم، در شرایط کنونی تحت کنترول جنگجویان طالب قرار دارد.
طالبان در دوحه تأئید نموده بودند که آماده استند معادن بامیان و هلمند را به یکی از پسران خلیلزاد به نام «الکساندر برنارد» بسپارند. الکساندر ۳۵ سال عمر داشته و تجارت پیشه میباشد. منابع باز حاکی اند که «الکساندر برنارد» در حال حاضر به حیث مدیر عامل ارشد کمپنی Cerberus Capital Management و همزمان رئیس Frontier Markets نیز میباشد.
پسر خلیلزاد قبلاً به حیث مدیر و سهامدار در یکی از شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی به نام SGI Frontier Capitalکه در بازارهای مشابه فعالیت داشت، انجام وظیفه میکرد. «الکساندر برنارد» منحیث مدیر عامل در کمپنی Gryphon Partners نیز کار میکرد. شرکت متذکره فعالیتهای تجارتی خویش را در حوزۀ شرق میانه و آسیای مرکزی پیش میبرد.
آگاهان مسایل سیاسی در کابل، در پیوند به مناسبات تجارتی خلیلزاد با طالبان به این باور اند که شگفتانگیز نخواهد بود، هرگاه موضوعی مطروحه کاملاً حقیقت داشته باشد، زیرا آقای خلیلزاد همیشه به افغانستان علاقمندی داشته و آن را منجمله منبع درآمد میپندارد.
در نیمۀ دوم دهۀ ۹۰ میلادی، در گرماگرم مبارزۀ گروه طالبان برای غصب قدرت، خلیلزاد رسماً منحیث مشاور کمپنی نفت و گاز امریکائی Unocal Corporation که در آن زمان برنامۀ اعمار پایپ لاین «ترانس افغانستان» انتقال گاز را که بعداً به نام پروژۀ TAPI مسمأء گردید، روی دست داشت. مبرهن است که تیم عملیاتی Unocal Corporation که طی سالهای ۱۹۹۶- ۱۹۹۹ در افغانستان کار میکرد، روابط نهایت تنگاتنگ با طالبان داشت. اولین دفتر این شرکت در سال ۱۹۹۶ در شهر کندهار، که در آن زمان مرکز گروه طالبان شمرده میشد افتتاح گردیده بود. جالب است که دفتر Unocal در کندهار در همجواری دفتر بنلادن سرکردۀ سازمان تروریستی«القاعده» موقعیت داشت. احمد شاه مسعود، سرکردۀ «ائتلاف شمال» تأکید میکرد که طالبان صرف از برکت حمایت مالی Unocal Corporation توانستند کابل را در سال ۱۹۹۶ به تصرف خویش درآورند.
شکی نیست که زلمی خلیلزاد سهم فراوانی را در فعالیتهای Unocal در قلمرو افغانستان داشته و مشورهها و مساعدتهای عملی او بلاتردید شرایط همکاری این شرکت تولیدی را در تأمین مناسبات با طالبان فراهم ساخته است.
منابع روزنامۀ ما از کابل گزارش میدهند که پس از سرنگونی حاکمیت طالبان و روی کار آمدن ادارۀ رئیس جمهور حامد کرزی، آقای زلمی خلیلزاد در برابر تلاشهای حکومت جدید افغانستان مبنی بر تحویلدهی معادن متذکره به کشورهای منطقه به شدت ایستادگی و مخالفت میکرد. «ما کاملاً محتمل می دانیم که خلیلزاد در آن ایام نه تنها به منافع ملی ایالات متحدۀ امریکا میاندیشید، بلکه پلانها و برنامه شخصی خویش را نیز دنبال میکرد. او همیشه علاقمندی وافر به معاملات و فعالیتهای تجارتی در افغانستان داشت. بعید به نظر میرسد که این علاقمندی وی، پس از تقرر او منحیث نمایندۀ خاص وزارت امور خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا برای پرسۀ افغانستان نقشبرآب گردیده باشد. شکی نیست که طالبان و راهنماههای آنها از سازمان استخباراتی پاکستان با خصوصیات سایکولوژیکی و انگیزههای خلیلزاد به خوبی بلد بوده، بنابرین به خوبی ملتفت اند که در بدل تأمین گفتوگوی طالبان با امریکا از او چگونه قدردانی نمایند.»
منبع آگاه از پایتخت افغانستان، کابل خبر میدهد که «معاملۀ شخصی میان خلیلزاد با طالبان جریان داشته است.» تصمیم رئیس جمهور ترامپ مبنی بر قطع مذاکرات با طالبان به تأریخ ۸ سپتمبر، پلان «راهنماههای» طالبان را به خاطر رشد سطح رفاه و ثروت خانوادۀ خلیلزاد مقرب به صفر ساختند. «همصحبتیهای روزنامۀ ما در کابل پیشگوئی مینمایند که فراخواندن فوری خلیلزاد از قطر به واشنگتن، منجمله میتواند در پیوند به درز اطلاعات در مورد برخی از توافقاتی که در حاشیۀ مذاکرات دوحه میان فرستادۀ امریکا و «راهنماه های» طالبان صورت گرفته، قرار داشته باشد. بنابرین، به نظر آنها در حال حاضر، دور از امکان نیست که قصر سفید تحقیقاتِ خاصی را در مورد زلمی خلیلزاد به راه بیاندازد، تا بدین ترتیب اتهامات وارده بر وی در پیوند به روابط نامشروع و فسادزا با طالبان مرفوع گردد.
منبع : http://www.ng.ru/world/2019-09-11/100_afg1109.html ))
هیچ نشانهیی نیست که ذلیلزاد عملی برای خدمت در سرزمینِ پدرِ پشتونش کرده باشد که داعیهی اکثریتِ پشتون را به سینه میزند. در امورِسیاسی هم جزء مزدوری به قصرِسفید کاری نهکرد. موضوع تا جایی رسید که بیباوری ها نسبت به خلیلزاد زیادتر شدند و فرصت برای خلیلزاد یاری کرد که رقابتهای سیاسی بینِ جمهوریخواهان و دموکراتها عمیق بودند و برکناری ذلیلزاد نوعی شکست به دموکراتها و نوعی حیثیتی برای جمهوری خواهان شده بود. ترامپ نتوانست ذلیلزاد را کنار زند. اما از هیچ توهینی نسبت به او خود داری نه کرد. چون خونِ مزدوری پشتونِ اقتداگرای سیاسی در رگهای شان جریان دارد ذلیلزاد هم در بدل به دست آوردنِ سرمایه و قدرت اتهامات و توهینها را نادیده گرفت. بخشی از نوشتهی جان بولتون در کتاب او توسطِ محترم عارف یعقوبی به چنین شرح برگردان شده است.
(( …برگردان عارف یعقوبی
کتاب «اتاق حوادث» نوشتهی جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی امریکا، امروز به بازار آمد. کتاب بسیارجنجالی است. دونالد ترمپ، رئیس جمهور امریکا، میخواست از نشر این کتاب جلوگیری کند، به دادگاه شکایت کرد اما نتیجهی مثبت نگرفت. آقای بولتون که یک چهرهی نسبتاً تندرو، خصوصاً در اعمال فشارهای مضاعف بر ایران و مبارزه با «تروریسم اسلامی»، در صحنه سیاست امریکا شناخته میشود، در کتاب تازهی خود گزارشی بسیار منفی از رفتار و چگونگی مدیریت دونالد ترمپ در کاخ سفید ارائه میکند. میگوید ترمپ در تصمیمگیریهایش احساساتی عمل میکند، ثبات فکری ندارد، اطلاعاتش دربارهی مسائل کلان سیاسی بسیار اندک است و در کاخ سفید تحت ریاست جمهوری او بینظمی و هرج و مرج بسیار حاکم است. مهمتر از اینها، آنچه بولتون در کتابش میگوید، نشان دهندهی این است که دونالد ترمپ مشکل «شخصیتی» دارد: خودش را مقدمتر از هر چیز دیگر میبیند. همه چیز را برای خود و منافع سیاسی و اقتصادی خود میخواهد.
مذاکره با طالبان!
براساس این کتاب، دونالد ترمپ در مورد جنگ افغانستان - و مسائل دیگر - دارای یک فکر منظم، پلان مشخص و محاسبه دقیق و معنادار نیست. درتمام چگونگی مذاکره با طالبان و جنگ افغانستان یک چیز در مرکز توجه او قرار داشته است: انتخابات داخلی امریکا. بیشتر تلاش داشته تا پیش از انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری امریکا، تعداد سربازان امریکایی در افغانستان را حتی به صفر برساند. بارها این را به جنرالان و مسئولان نظامی امریکا در جلسات مهم مربوط به افغانستان پیشنهاد کرده و از آنها پرسیده است که کدام استراتژی در مورد افغانستان، شخصاً به نفع اوست. برهمین اساس، مساله مذاکره با طالبان مطرح میشود. ترمپ میخواهد به توافقی دست یابد که درچشم هواداران انتخاباتی او قابل پسند باشد. در واقع، برای او هیچ چیز دیگر اهمیت چندانی نداشته است. میگوید با طالبان مذاکره میکند اما اگر طالبان به امریکا و منافع امریکا خطر ایجاد کنند، «تمام افغانستان را با بمب هزار تکه خواهد کرد». وقتی جنرالان نظامی برایش تشریح میدهند که این یک مسالهی بسیار پیچیده است، خُلق ترمپ تنگ میشود شروع میکند به پراکندهگویی وطرح سوالهای مضحک وبیمورد. مثلاً میپرسد چرا ما در افغانستان میجنگیم؟ چرا در ونزوئلا نمیجنگیم؟ در جایی دیگر میگوید که هزینهی ترمیم و ساخت دوباره برجهای تجارت جهانی کمتر از جنگ در افغانستان است. منظورش این بوده که اگر طالبان برای امریکا خطر ایجاد کنند ومثلاً قادر شوند حملهی مشابه با آنچه در یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ در نیویارک اتفاق افتاد، راه اندازی کنند، هزینهی آن کمتر از حضور سربازان امریکایی در افغانستان است. بارها جلساتی تقریباً بینتیجه درباره افغانستان، درکاخ سفید، برگزار میشود تا روزی که ترمپ پیشنهاد میکند با طالبان صحبت مستقیم داشته باشد. مقامهای ارشد امریکایی حاضردرجلسه به شدت غافلگیر میشوند اما زلمی خلیلزاد ازین پیشنهاد استقبال میکند. میگوید چنین چیزی ممکن است. ترمپ میگوید نمایندگان طالبان را مستقیماً به امریکا دعوت کنیم و من شخصاً با آنها صحبت میکنم. دیگران علامت نشان میدهند که این کار پیامدهای خوبی نخواهد داشت چون طالبان گذشتهی بسیار خراب دارند، اما تنها کسی که پیشنهاد ترمپ را تایید میکند و آن را ممکن میداند زلمی خلیلزاد است.
ترمپ: زلمی خلیلزاد یک کلاهبردار است
خلیلزاد در مذاکرهی مستقیم میان طالبان و امریکا نقش مهم بازی کرده است. به مقامهای ارشد امریکایی میگوید که برخی عناصر و چهرههای مهم طالبان با او درتماساند و گفته میخواهند با امریکاییها مستقیماً گفتوگوکنند. وقتی مراحل گفتوگوی مستقیم با طالبان شدت مییابد و جدی میشود، برخی چهرهها در وزارت خارجه و وزارت دفاع امریکا نگران پیامد این گفتوگوها میشوند، در مورد نتایج آن برای آیندهی امریکا و دستآوردهای چندین سالهی امریکا در افغانستان، از آقای خلیلزاد جویای اطلاعات میشوند، اما خلیلزاد به ترمپ و مایک پیمیو شکایت میکند که او در مذاکرهی مستقیم با طالبان به پیشرفتهای قابل ملاحظه رسیده اما برخی افراد در نهادهای دولتی امریکا در کارهای او مداخله میکنند. ترمپ از همه میخواهد در کار خلیلزاد مداخله نکنند. بیان دیگر این حرف این است که زلمی خلیلزاد در مذاکرات با طالبان صلاحیت بسیار مهم داشته و مستقیم با شخص ترمپ در تماس بوده است. برای شخص ترمپ چنین وانمودکرده که میتواند با طالبان کنار بیاید به شرطی که هیچکس از او نپرسد با چه قیمتی. هرچند ترمپ شخصاً دربارهی خلیلزاد نظر منفی داشته و در جایی گفته است: «زلمی خلیلزاد یک شیاد و کلاهبردار است، اما ما برای این کار {مذاکره با طالبان} به یک شیاد و کلاهبردار ضرورت داریم».))
لینک:
](https://www.facebook.com/photo.php?fbid=3973706282701825&set=a.119838931421932&type=3&eid=ARBXGPF_FtnDijZHaiffJE1JEOOsHmW2dgHntvVkV1gx4GSpTNpeWeMNTwl3X7D7A_lkutJo-QTeJ3hz)
ذلیلزاد به همه خواست هایش رسیده و ناکامی او در عشق با رولا سبب شده بود تا غنی را به عنوانِ امباقِ خود به هر ترتیبی شده ضربه بزند، اشرف غنی هم که چیزی به نامِ غیرت در چانته نه داشت و به دروغ لُنگی شملهدار را به سر میکرد، بیناموسی را ترجیح داد تا در قدرت بماند. ماجرای عشقِ ذلیلزاد نسبت به رولا بسیار زود افشا و همهگانی شد. مردم انتظار داشتند تا اشرف غنی پس از نشر گزارشهای عاشقانهی ذلیلزاد و رولا در رسانههای بینالمللی حدِاقل بیبیگل را طلاق بدهد که نه شد. گزارشنامهی افغانستان این ماجرا را افشا کرده و چنین نوشت:
دکترخلیلزاد در محیط تحصیلی شهر بیروت نخستین کسی بود که به رولا غنی زیبا دل بسته و روابط آن ها از حد اعتدال نیز فراتر رفته بود.
اشاره: منبع این خبر، کانال خاص امنیت است. خبر زمانی به سمع حامد کرزی رسانیده شده بود.
طبق گزارشات به دست آمده، نگاه شکاک غنی به خلیل زاد «سیاسی» نیست. هرچند نگاه هردو نسبت به ادارۀ افغانستان «تباری» است؛ اما غنی مشکلاتی که با همدورۀ تحصیلی اش- خلیلزاد- در بیروت داشته؛ از نوع دیگر است و هیچ گاه فراموش نمی کند.
یک منبع خاص به حامد کرزی اطلاع داده بود که دکترخلیلزاد در محیط تحصیلی شهر بیروت نخستین کسی بود که به رولا غنی دل بسته و روابط آن ها از حد اعتدال نیز فراتر رفته بود. اما اشرف غنی در رقابت با خلیلزاد به میدان ماجرا وارد شد و با شیفته گی غیرعادی به رولا ابراز عشق کرد و سرانجام بین دو هموطن بارها دعوا و یخن گیری پیش آمده بود.
هیچ معلوم نشد که اشرف غنی، چه گونه رقیب خویش را از میدان به در کرد؛ اما رولا غنی به سهم خود هیچ گاه دکترخلیلزاد را فراموش نکرد. اخلاق ملایم و محاسباتی دکترخلیلزاد باعث شده است که روابط و همکاری های وی با رولا غنی ادامه یابد.
در زمان تدوین قانون اساسی قرار نبود دو تابعیته ها درکابینه دولت جدید افغانستان به حیث وزیر معرفی شوند. اما خلیلزاد به همکاری استاد سیاف مساله دو تابعیته را حل کرد و در نتیجه اشرف غنی به وزارت مالیه دست یافت. سیاف خدمت بزرگی به اجندای امریکا انجام داد.
خدمات رسانی خلیلزاد به رولاغنی در دورۀ زمامداری اشرف غنی هم با صراحت ادامه یافته است. وی ابتداء درسال 2002 درترکیب هیأتی که لخضرابراهیمی نماینده سازمان ملل متحد درافغانستان را همراهی می کرد، به رولاغنی از کانال بانک جهانی ده هزار دالر معاش تعیین کرده بود. غنی، جریان این خدمات رسانی سخاوتمندانه را نظاره می کرد.
فاز دوم خدمت گزاری خلیلزاد به رولا غنی در زمان ریاست جمهوری دکترغنی آغاز شد. رولاغنی ده ها قرار دارد از مراجع امریکایی به دست آورد که درآخرین مورد در برنامه پروموت زنان، یک رسوایی مالی رقم خورد. گزارش مشعر است که رولا، خدمات خلیلزاد را جبران کرده و دراکاونت های مخفی خانواده خلیلزاد، از حساب پروژه های امریکایی مبالغ هنگفتی واریز کرده است. این بزنس، از برکت های محبت های خلیلزاد، تقدیرجنجالی افغانستان و فرصت های خدادادی شکل گرفت و اشرف غنی از همه جزئیات آن مطلع است.
خشم و نا همسازی دکترغنی با خلیلزاد، ربطی به افغانستان و «جمهوریت» ندارد. ))
اشرف غنی وقتی تمایلِ بیشتر برگشت به رابطههای گذشتهی ذلیلزاد را نسبت به رولا میبیند و بین مقام و غیرت و ناموسداری باید یکی را نتخاب کند. به حفظِ قدرت و گذشتن از غیرت و ناموسداری تصمیم گرفته اما کارهای زیرزمینی را علیه امباقِ خود شروع کرده و میپندارد که میتواند او را از صحنه بردارد. یکی از اقداماتِ او توسل به ملاهای فروشی بود که وعدهی تکفیرِ ذلیلزاد را به غنی داده بودند. غنی آنقدر احمق بود که فکر نکرد فتوای تکفیر چی اثری دارد؟ آن هم به کسی که سالهاست مرتد شده و از دین برگشته و چیزی به نامِ اسلام را نه میشناسد و زیرِنامِ اسلام مسلمانان را توسطِ یکدیگر نیست و نابود میکند و خودش (غنی) هم بارها ثابت ساخت که از دین خبری ندارد. این موضوع زودتر از عملی شدن افشا و در گزارشنامهی افغانستان منتشر شد به این شرح:
اختلاف بین اشرف غنی و خلیلزاد علنی شده و به دستور دکترغنی شورای علمای اسلامی برای ضربه زدن به خلیلزاد فعال شده است.
به حواله منبع حاضر در صحنه، حلقه کوچک تشکیل شده در اطراف دکترغنی پلان دارند که دکتر زلمی خلیلزاد را تکفیر کنند.
منبع گزارش می دهد که دکتر غنی از اظهارات اخیر زلمی خلیلزاد که بیشتر از زبان رهبران طالبان و به طرفدرای از آن ها در رسانه های خارجی انتشار یافت؛ به خشم افتاده و در مشاوره با حواریون خویش تصمیم دارد شورای علمای اسلامی را به عنوان حربه ای برای کوبیدن خلیلزاد به عنوان عامل یهود و نصارا وارد صحنه بسازد.
امور مقدماتی راه اندازی یک جلسه ویژه متشکل از علمای دولتی تحت سر پرستی سلام رحیمی در حال انجام است و قهرمان جماعت تکفیری، آقای عبدالحکیم منیب معین وزارت حج و اوقات انتخاب شده است. وی به دلال علماء با ارگ معروف است. نامبرده از تنظیم حرکت انقلاب اسلامی در دولت نماینده گی می کند. حرکت انقلاب اسلامی اولین تنظیمی بود که رهبر متوفی آن- مولوی محمد نبی محمدی- از عاملان سرشناس آی اس آی به « امیرالمؤمنین» سال های هفتاد دست بیعت داد.
روز پنجشنبه، جاده های حاشیه غربی کابل به سوی خیمه لویه جرگه به روی تردد هزاران موتر مسدود شده و ردیفی از تانک ها برای مقابله با یک حالت اضطراری احتمالی در کنار جاده و اطراف خیمه صف بسته بودند.
در خیمه لویه جرگه چه خبر بود؟
قراربرین است که خلیلزاد باید متوقف شود. این مأموریت را هیچ کسی جز یک دسته از تکفیری های اسلامی ( درازاء دریافت پول و امتیاز حج عمره) کس دیگر به انجام رسانده نمی تواند. سوء استفاده از مذهب با بهره وری از امکانات دولتی، حالا در دست گروه غنی افتاده است. نخستین جلسه در خیمه لویه جرگه سازمان داده شد تا به خلیلزاد اخطار داده شود که به نماینده گی از کفار در امور یک کشور اسلامی مداخله نکند!
در خیمه، آقای منیب کلماتی رکیک مشابه به دشنام به آدرس خلیلزاد حواله کرد و روند آماده سازی قیام علماء برضد خلیلزاد آغاز شده است.
گزارش می گوید که این اقدامات بیانگر آن است که دکترغنی از احتمال برکناری یا صورت دادن یک معامله در غیاب وی با طالبان به وسیلۀ خلیلزاد مشتبه شده و اکنون برای مقابله آماده گی می گیرد. غنی ممکن است تمام گروه هایی را که تا این دم از صحنه رانده بود؛ دو باره با اعطای امتیازات کلان به دور خود بسیج کند. ». )) افشای برنامه سببِ انزوای بیشتر غنی توسطِ ذلیلزاد گردیده و سرعتِ فروپاشی نظام و کشور را کمک کرد.
در بخشِ بعدی خواهید خواند که ذلیل زاد چگونه زمینهایش در شیرپور را نظاره میکرد و سنای آمریکا نسبت به او چهگونه بدگمان شده بود…
ادامه دارد…