انجنیر حفیظ ا له حازم
عقل چیست و عقل گرایی یا خرد گرایی چه را میگویند؟
در مورد این اصطلاحات سیاسی فیلسوفان جهان از صد ها و یا هم هزاران سال بدینسو تحقیق میکنند تا جوهر اصلی این اصطلاحات را کشف و شناسایی نمایند و آنرا به جامعه بشناسانند.یکی از منابع شناخت و معرفت در وجود انسان، عقل است. در مورد این اصطلاحات هزاران کتاب و دها هزار مقالات و آثارتحقیقی و فلسفی نوشته شده است و فیلسوفان زیادی برای باز شناسی و شگافتن این اصطلاحات وقت گزاشته اند و زحمت کشیده اند.
بدون شک نوشته هذا قطره یی از یک اقیانوس در شناخت و درک عقل و عقل گرایی خواهد بود.
عَقْل قوهٔ ادراکی است که با آن میتوان بطور خودآگاهانه معنیها را درک کرد، منطق به کار برد واقعیتها را سازماندهی کرد یا صحت آنها را بررسی نمود و بر اساس اطلاعات موجود یا اطلاعات جدید، باورها، شیوههایا نهادهای اجتماعی را تغییر داد یا توجیه کرد.
عقل معمولاً یکی از خصوصیات قطعی طبیعت انسان بشمار میآید و ارتباط نزدیکی با فعالیتهای مخصوص به انسانها را دارد؛ چیزهایی مانند اخلاق, فلسفه، علم، زبان، ریاضیات و هنر. گاهی اوقات برای اشاره به عقل از عبارتهای عقلانیتیا خردورزی استفاده میشود و در مواردی نیز در مقابل شهود از عنوان عقل گفتمانی استفاده میشودعقل نیروی تحلیل گر است، فلسفه یعنی عقل، نظام فکری معقول را فلسفه میگوییم.
مولوی در مثنوی معنوی عقل را به قرص آفتاب، چراغ، سیاره زهره یا کمتر از آن و نیز ستاره تشبیه کردهاست.
زندگی دانشمندان و روشنفکران متکی به چراغ عقل است و نفس آنان خواستههای خود را با چراغ خِرَد ارضا میکند.
معنای دیگر عقل بند بر پای بستن است و در عربی عِقال به معنای ریسمانی است که بدان زانوی شتر را میبندند. میتوان گفت عقل برای شتر مست که همان هوا و هوس انسان است زانو بندی بشمار میرود که نمیگذارد هرچه نفس بخواهد انجام دهد, اما گاهی این شتر مست زانوبند خود را پاره میکند و فجایعی ببار میآورد که کم و بیش ما انسانها شاهد آن بوده و هستیم.
در بسیاری از موارد انسان چیزی را می داند، ولی تعریفش را به زبان علمی نمی داند. شما از هر کس بپرسید که آیا می داند «نور» چیست، می گوید: «بلی! مگر می شود کسی نور و روشنایی را نشناسد؟!»؛ ولی اگر بخواهید که نور را به زبان علمی تعریف کنند، آنگاه سکوت میکنند, شاید افراد معدودی باشد که تعریف درستی از نور رابدانند.
و یا اگراز هر کسی بپرسید که: «آب» یعنی چه؟ می گوید: «بلی! مگر می شود کسی مفهوم آب را نداند؟!»؛ ولی اگر به او بگویید که آب را تعریف کن، لال میشود و چیزی برای گفتن ندارد و تنها افراد خاصی میدانند که آب از ترکیب هایدروجن و آکسیجن ساخته شدهاست.در مورد تعریف عقل نیز مسئله همین طور است. هر عاقلی، عقل را می شناسد، هر چند که تعریف آن را به زبان علمینمیداند.
عقل در حقیقت آگاهی انسان نسبت به وجود و بودنِ خودش و ماورای خودش است که قدرت تمیز, قضاوت و اراده را برایش میدهد.
تکامل انسان در پرتو عقل میسر است. علم به معنی مشاهدات و نظریه های اثبات شده و عقل به معنی توانائی تصمیم گیری ماست. علم بیشتر به مشاهده بدون اثرگذاری می پردازد ولی عقل از شواهد برای تصمیم گیریبهره میگیرد.
عقل گرایی یا خرد گرایی
عقل گرایی در اصطلاح، بهمعنای منطبق ساختن قوانین خرد است و نیز فرایندی است که بر پایه آن واقعیات و فعالیتهایی که در گذشته های دور در حیطه حیات بشر جای داشته است و اکنون در محدوده سلطه خرد قرار گرفتهاند. آنها در قلمرو عمل، بهمعنای انطباق آگاهانه، سنجیده و هماهنگی وسایل با اهداف مورد نظر است. عقلگرایی از دیرباز همراه و همزاد انسانها بوده است و منحصر به تاریخ نیست. بعد از رنسانس، ویژگی بارز عقلگرایی، انکار هر نوع معرفت فراعقلی و نفی و تردید در ابعاد هستی شد که فراتر از افق ادراک عقلی انسان میباشد.
درینجا نقل قول هایی از فلاسفه بزرگ دنیا و دیدگاه هایشان در مورد عقل گرایی را میخوانیم:
فیلسوفِ آلمانی لایب نیتس که هم در عالمِ فلسفه و هم در ریاضیات شهرت دارد، او نیز به نوعی ادعا میکرد همهٔ فلسفهاش را از چند اصلِ معدود (مهمتر از همه اصلِ امتناعِ تناقض و اصلِ دلیل کافی) که به اعتقادِ وی اصولِ عقلانی هستند استخراج مینماید.
هگل نیز که برای هستی، واقعیتی عقلانی فرض کرد، با آشکار کردن آنچه در اندیشه دکارت بالقوه و نهان بود، معتقد بود هرچه هست، اندیشیدنی است.
یکی از فلاسفه های معروف که او را آغاذگر فلسفه تعقلی میدانند دکارت بود. اصالت عقل بهمعنای اخص کلمه، با دکارت آغاز شد و بدینترتیب این نظریه از همان مبدا ظهور با تصور فیزیک "مکانیکی" مستقیما پیوندیافت. مذهب پروتستان نیز با وارد کردن موضوع "متابعت عقل و تجربه" که خود نوعی عقیده به اصالت عقل بود، راه را برای فلسفه تعقلی هموار ساخت؛ البته در آن دوره ایناصطلاح، هنوز وجود نداشت و زمانی ابداع شد که گرایش مذکور بهنحو آشکارتری موجودیت خود را در قلمرو فلسفه تثبیت کرد.
فیلسوف معروفِ آلمانی، کانت هم برایِ پدید آوردنِ یکترکیب از عقلگرایی و تجربهگرایی تلاش نمود. او بخشهایی از معرفت را که در عقل ریشه داشتند از بخشهایی که ناشی از تجربیات بودند جدا نموده و ادعا کرد که سهمِ هر یکرا میتوان بهدقت مشخص نمود. تأثیرِ متقابل و مکملِ این دو عنصر را نیز میتوان تشخیص داد. این معرفتشناسی منجر به آن میشود که برایِ معرفت، مرزهایی تعیین شود؛ مرزهایی که فراتر از آنها سخن گفتن بیاساس خواهد بود.
در دهههایِ اخیر واژهٔ خردگرایی در ارتباط با مدرنیسم که نظام اجتماعی مبتنی بر عقل و علم است به کار میرود. متفکرانِ پستمدرن معتقد اند که کاربردِ بیاندازهٔ خردگرایی موجبِ زندگیِ روانیِ دشواری برایِ بشر گردیدهاست. البته این نگرشِ انتقادی شباهتی با انتقاداتِ برخی اسلامگرایان از خردگراییِ مدرن ندارد. متفکرانِ پستمدرن در انتقادِ خود این منظور را ندارند که چیزی به جز عقل (مثلاً معنویتیا وحیِ دینی) میتواند اعتبارِ معرفتی داشته باشد.
با شگافتن این اصطلاحات بشر قادر به شناخت بیشتر و بهتر از خودش شد. امید نسل جوان با تجسس و تعلیم بتوانند استفاده خوبی در امر روشنگری انجام دهند.