الحاج عبدالواحد سيدی

 

قفل «پته خرانه »یا «گنجینه پنهان» را باید دکتر صادق فطرت از نو بکشاید

پژوهشی از الحاج عبدالواحد سیدی

موضوع بحث ما کتاب « پته خرانه » یا گنجینه پنهان است  که از زمانیکه دست چپ وراست خود را شناختم در کتاب های درسی مکتب به ویژه کتاب «زبان پشتو»به این عنوان برخوردم و آشنایی حاصل نمودم.در چند روز قبل اظهاراتی از زبان جناب داکتر محمد صادق فطرت که در افغانستان مخصوصاْ درمحافل هنری و میدانهای موسیقی بنام نا شناس ،شناخته شده است از طریق  (you tube) وبی بی سی ، پخش گردید، که بعداْ  ناظرشنیدن و یا خواندن موجی از ناسزا گویی ها و هتک حرمت کردنها از طریق وطندارانم به  جناب «داکتر محمدصادق فطرت» که یکی ازبلند ترین  مراجع علمی در ادبیات پشتو، یعنی با داشتن گواهی نامه دکترا از شعبه ادبیات دانشگاه ماسکو می  باشند بودم . این در حالیست که باید موضوع سندیت پته خزانه از وظیفه اصلی او میباشد که با توانایی های علمی ای که در مورد شناخت علمی زبان  پشتو دارند می بایست این موضوع را روشن می کردند.

از انجاییکه  آقای فطرت را از زمان  مکتب ودانشگاه می شناختم و به طرز بیان و صحبت های رُک وراست او  وقوف داشتم فهمیدم که اظهارات اخیر او به ذوق بعضی ها خوش نخورده است از این سبب مسولیت و وظیفه خود دانستم تا منحیث  کسی که پانزده سال وقت خود را صرف نگارش تاریخ میهنم بنام «باز شناسی افغانستان» نموده ام و مقاله حاضر نیز عرایضی است که در مورد  «پته خزانه »در جلد نهم این اثر که دارای عنوان [ظهور میرویس خان هوتکی و سقوط دولت صفوی ]میباشد  نوشته مستندی را آورده بودم که لازم دانستم بخاطر رفع شبهات و کژفهمی هایی که در مورد  دکتر صادق قطرت واظهارات شان  پیش آمده تقدیم نمایم:

نظر به پژوهشهائی که در مورد اصلی  و یاجعلی بودن  نسخه  پته  خرانه به مراجع مختلف مراجعه و  هر کدام آنرا بدون کم و کاست  در این صفحه  درج  کردیم و واضح شد  که شناخت اصلیت  این به  وقت و زمان  و پی گیری این  اثر و ارجاع  آن به مراجع کتاب و دستخط شناسی (فیلولوژی)  که مسولیت اصلی داکتر صادق فطرت است ، ارتباط می گیرد که تا هنوز همچو کاری   انجام نشده است .و تحقیق در مورد پته  خزانه بخاطر این  بود  که  از دوران  مدرسه تا دانشگاه   این الفبا را خواندیم (پته خزانه) ولی دقیقاً  کسی بما نگفت  که  این  «گنجینه نهفته» اصلی است یا نقلی و جعلی . و حالا  هم  که  مرحوم عبدالحّی  حبیبی  در جمع ما نیست  نمیدانیم  کسی پیدا خواهد شد  که اصالت این  گنج  نهفته را برملا سازد .

امید واریم  گره این شاید  ها بدست دکتر صادق فطرت که موضوع را شروع کرده اند کشاده گردد که قویاْ یکی  از صدها سوالی  خواهد بود که  تا هنوز در تاریکی تاریخ بدون جواب میماند.

(عبدالواحد سیدی مولف بازشناسی افغانستان)

 

110-4-2. کتاب شناسی توصیفی هوتکیان

در حالیکه سالها بعد  نویسندگانی مانند محمد ابراهیم ستوده  واحمد ضیاء مدرسی در 23 جوزای1357 زمانیکه  حزب دیموکراتیک  خلق از اثر یک  کودتای خونین اقتدار دولتی افغانستان را بدست  گرفت ،مجموعه ای را بنام «بخش  توصیفی  آثار دوره  هوتکیان » و رسالاتی را که  در این باب از قبیل شناسائی کتاب ملا خیر الله  هوتک، ملا شیر محمد  هوتک، مولوی صالح  محمد هوتک نوشته  شده ذکر و یاداهانی شده بود که کتاب   در 174 صفحه با مقدمه ای از پوهندوی دکتر  عبدالرشید  جلیلی رئیس  دانشگاه  کابل در 25 جوزای همان سال تر تیب  گردیده بود.

در این  مقدمه  دکتر جلیلی از نشانی  دولت جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان از مقام علمی  محمد  هوتک ادیب رزمنده و نویسنده  ملی قرن  دوازدهم هجری تجلیل بعمل  آورده و از  نشانی دانشگاه  کابل او را  گرامی داشته بود  که در مورد محمد  هوتک در جایش خواهیم پرداخت. او  این  اثر را بنام  کتابشناسی توصیفی تقدیم  اهل تحقیق و تتبع  میکند.

بعداً  از مقام  معنوی حاجی میرویس خان  ستایش بعمل آمده و  توضیح  گردیده  است  که  میرویس پرچم آزادیخواهی را در این سرزمین  بر افرشته داشت و این  آزادی   از طریق  شکست  در سلطه  ایران  نصیب وی  گردید .

در این  کتاب  از رساله  ها،مجلات و  جرائید و روزنامه ها ؛ نمایش کتاب ملا خیر الله  هوتک توسط زلمی هیواد مل ؛ کتاب شناسی مولوی صالح محمد  توسط عبدالکریم  پتنگ؛وکتاب شناسی  شیر محمد  توسط  حبیب الله رفیع و قسمت  های  دیگر  نوشته هایی به زبانهای انگلیسی  ، جرمنی ، روسی  وفرانسوی و  نشرات  دیگر . قابل  ذکر میدانم  که  این  نشانی  ها   از طریق  عبدالحّی  حبیبی تاریخ نگار چیره دست وطن ترتیب  گردیده  است .

چیزیکه  در این  کتاب شناسی ذکر رفته  است یک سلسله بلند  بینی  ها ی منطقوی  و برتری های قوی قبیله وی است   که  در طول گذشته  های دور نشان داده  است  که افغانستان  مهد  تمدن  های بزرگ ، گذرگاه هابا امتزاج ثقافت  های مختلف ، و محل پرورش فکر و تهذیب انسانی  نشان داده شده وحوادثی را که  در  این برهه های زمانی رخ   داده است که  گاهی با تاخت و  تاز یغما گران  چپاولگر و زمانی  هم  اقتدار و بزرگی دولت  های ملی و مردمی را نشان داده  است .

در مورد دولت دراز مدت و مقتدر صفویان در ایران  وصفحات  غربی افغانستان و حکمروائی  مغولان هند را  تا  قلب افغانستان تأیید کرده  و علم  آزادگی رادمردان سلحشور قندهاررا علیه دولت صفوی  ستوده و  میرویس هوتکی را گهواره  جنبان این  نهضت  ملی دانسته  است .و تدبیر و زعامت او را که سلطه استعمار را  در هم شکسته و بعوض  آن  شالوده یک دولت  ملی مقتدر را پس از  دیر زمانی در قندهار و همچنان فتح  اصفهان بدست  محمود پسر میرویس . و همچنان  از راد  مردانی  نظیر  اشرف  ستایش و تمجید  میکند که قوای مهاجم  ترکان  را در هم  می شکندو در تقویه و پهنائی  دولت هوتکیان کوشش  ها  میکند.

اما جان سخن  در این  است  که  همین دو  نفر (شاه محمود  و شاه  اشرف) که  خود  از   استعمار و سلطه  متنفر بودند  باب  جدیدی  از سلطه  گری  را  در  کشور ایران صفوی باز  میکنند  در حالیکه  اکثر مناطق  افغانستان یا  به روایت  آنروزی  خراسان  بدست  حکومت  های  بیگانه و خوانین  با نهایت قصاوت قلبی  ، اداره  میشد  و به  عوض  اینکه  آنها  توانسته باشند اوضاع سرزمین  های  خود شان را  درست نمایند  جوی  های خون و بی  حرمتی های بزرگی را در برابر  فارسیان   انجام دادند  که   از دید  یک  تاریخ  نگار  فرقی بین  زیر سلطه  نگهداشتن قندهار  توسط شاهان  صفوی و اشغال و چپاول  شاه محمود  در اصفهان و  تاج برسر   گذاردن و قتل  عام  خاندان شاهی صفوی و  مردم  عادی فرقی ندارد .

جای تعجب ندارد که در این  کتاب « توصیفی» از مظالم بیگانگان سخن رانده و زمانی از مشعل فروزان آزادی و آزادگی  صحبت  ها  کرده است . ولی هرگز  از تعرض  شاه محمود و شاه  اشرف بخاک  ایران  و قتل عامهایی که صورت  داده و معاملات  ننگینی که با  عثمانی ها بخاطر تحکیم قدرت سلطه  گرایانه اش بسته و در نتیجه آن  غرب و جنوب ایران را  تا  تهران در معاهده ای که با ترکان بست دربست  تسلیم ترکان نمود در این  کتاب از آن  حرفی  بمیان  نیامده ، چرا که  نویسندگان و حامیان  کتاب «توصیفی هوتکیان» خود از  عناصری بودند  که از طریق  یک  کودتای ننگین سلطه و قدرت خود را  در افغانستان هموار ساختند.

در این کتاب  از «محمد  هوتک»  منشی در دربار شاه  حسین پسر میرویس نیز با اثری ارتباط داده شده به او بنام  «پته  خزانه» نیز  یاد شده است .  محمد  هوتک  خود  مدعی  است که  هرگزموقع  نیافت  تا احوال شاعران  پشتو زبان را ترتیب دهد. خود در  مقدمه ای که  در این  کتاب  به او  نسبت داده شده  می  نویسد: «وقت  های زیاد گذشت،میخواستم که تذکره شاعران پشتو را بنگارم واحوال  آنها را جمع آوری کنم  ولی زمانه بمن فراغی نداد، و این  آرزو در دل من  خشکید، زیرا که ظلم و جفا، فضای قندهار رافرو  گرفته بودو  هیچ  کس آرامی نداشت و نه فراغی میسر بود...»[[1]]

تأثیر حالات اجتماعی و سیاسی بر مردمان قندهار آن زمان  تا حدی بوده که  حتی نویسنده ای  چون او  نمیتوانست  کاری را که  در پیش  گرفته  شروع و یا به  آخر برساند. محمد  هوتک اضافه  میکندکه :«گاهی یغمای مغول جاری ، و وقتی طوفان ستم گرگینی بود...» و این  گفته بیانگر حالاتیست که  چگونه بیگانگان بر«ملت افغان»تاخت و تازی داشتندو به  نحوه و طراحی  های خود  میکوشیده اندتا این  مردم  آزاده را  یوغ  اسارت بنهند و با ستم  ها و  مظالم خویش متقاعد سازند که نه  جنبند و  نه  گویند واسیر باشند. [[2]] چیزی که قابل ذکر است  این  نقطه  می باشد  که  حوادث دوران  حتی در بد ترین برحه ها  از قبیل حملات  چنگیز ، تیمور گورکان ، ازبکان شیبانی ، صفویان  فارس  و غیره و  غیره ،هیچ کدام از دید  نکته بین و تیز هوش  تاریخ  نویسان  در هیچ  عصر و زمانی  پوشیده نماند ه است . چنانچه  در همین اثر و در بحث  های جاری  سخن  تاریخ را  از اقوال مختلف و مورخین  مختلف در مورد  ظلم  هایی که  در مورد  مردم قندهار  توسط گرگین  عامل صفویه ایران شده را نقل کردیم ، چنانچه اگر محمد  هوتک  ذره ای هم  شهامت  میداشت  این کار را انجام  میداد و من فکر میکنم  که  کتاب توصیفی محمد  ابراهیم ستوده و احمد ضیأ مدرسی لافی بیش نیست  که  در دوره  فرمانروائی حزب دیموکراتیک  خلق که خود طومار پیچیده ای  از ظلم و تعدی رادر مورد  مردم  افغانستان دارند نوشته اند که تا هنوز  نیز  این سرزمین و مردم آن روی آرامی و امنیت را ندیده اند.

از کلام محمد  هوتک  چنین  استباط می  گردد  که او برای اولین  مرتبه  خواسته  است  تا در مورد ادبیات  پشتو در«پته خزانه» این زبان و پیشینه  تاریخی آن را زنده سازد  در حالیکه  گویش پشتو  همچون گویش فارسی  از یک ریشه  زبان  هند وایرانی  آب خورده وباهم خواهر وبرادراند که در طول اعصار یکجا و در یک  محیط بالیده اند و سالها قبل  در زمان  لودیها ، سوری  ها و  همچنان  در زمان  غوریها  این زبان  پیشینه  های درخشان داشته  است که  نمیشود اینطور تخمین  کرد  که   صرفاً محمد  هوتک بوده است  که  این زبان را زنده و نوشتاری و نو سازی کرده  و صرف و نحو  آن را ساخته  است که این یک  اشتباه  تاریخی در مورد  شناخت این گویش میباشد.

کتابهایی که  در این کتابشناسی  توصیفی از آن ذکر شده  است عبارت اند  از :

رستم  التواریخ : محمد  هاشم  آصف به  تحشیه و تصحیح محمد  مشیری ، تهران:تابان ، 1348 دارای 550 صفحه. (مولف در مورد  هوتکیان  از این کتاب زیاد استفاده  کرده  است.)

دوره  مختصر تاریخ  عمومی : ارجمندساوجی، ابوالحسن (تاریخ قرون وسطی )، تهران: ریاست دارالتالیف، 1306 دارای482 صفحه.

جهان  کشای نادری :محمد  مهدی استرآبادی  به اهتمام  عبدالله انوار . تهران:انجمن آثار ملی ، 1341،حاوی 860 صفحه.

مستطاب درة نادر؛خزینه  جواهر :محمد  مهدی استرآبادی ،1303، حاوی 252صفحه

تاریخ  وقایع و  سوانح افغانستان تالیف علی قلی میرزا اعتماد  السلطنه: تهران 1283.دارای 214 صفحه. (تاریخ  زمان  میرویش  تا امیر دوست  محمد  خان)

افغانستان ریاست  مستقل مطبوعات: آریانا دایرة المعارف

دایرة المعارف آریانا نشرانجمن دایرة المعارف آریانا1337(جلد سوم  متن پشتو)

سالنامه 1355-54 وزارت اطلاعات و کلتور (متن دری و پشتو)

میرویش بابا ، کابل  انتشارات بیهقی ، 1354.مصور (پشتو – دری)

تتمتة البیان ، سید جمال الدین افغان . ترجمه محمد امین  خوگیانی ، 1318حاوی 208 ص.  مصور .

سیاست و اقتصاد  عصر صفوی . محمد ابراهیم باستانی پاریزی،  تهران: صفی  علی شاه ، ،1348،533ص.

تاریخ سیاسی و دپلوماسی ایران(از گناباد تا ترکمن چای،1134-1243) چاپ سوم ، تهران، 1342

 بینووا  عبدالرووف، دافغانستان نومیالی، دریم  توک، 1359از طرف اداره انکشاف و توانمندی پشتو، 1356

میرویس نکه د ژوند حالات ،  بینوا عبدالرووف ،

هوتکی ها ، بینوا عبدالرووف ، کابل: انجمن  تاریخ 1335، 177ص

پازارگاد، کرونولوژی تاریخی ایران ، تهران: اشراقی. سال 1345.328 ص.

ملا خیر الله  هوتک،پشتانه شعرا ، پشتو تولنه ، کابل:1342.

 ملا شیر محمد  پشتانه شعرا، کابل ،1342.

پیگلوسکایا،تاریخ  ایران  از دوران باستان  تا پایان سده  هجدهم، تالف ن. و. پیگوسکایاو دیگران . ترجمه  کریم  کشاورز . تهران  1349

 توملی احمد، روابط سیاسی ایران  و افغانستان؛ تاریخ روابط  سیاسی  ایران با دنیا ؛ افغانستان.  تهران:1327

رضا زاده شفق ، نادر شاه از نگاه  خاور شناسان، تهران: انجمن آثارملی 1339

حبیب الله  رفیع، د هوتکوناری. کابل پشتون ژغ1349.

سر پرسی سایکس ،  تاریخ  ایران، تهران  وزارت فرهنگ،1330

عبدالحسین سعیدیان،دایرة المعارف یا مجموعه  اطلاعات عمومی ، چاپ سوم  تهران ،1345

طباطبائی،محمد،نصب افاغنه، تهران  1324.

عبدالکریم  محمد ، تاریخ احمد: ب.م. عبدالرحمن 1766میلادی

غبار میر غلام محمد ،احمد شاه بابای افغان، کابل 1322.

غبار میر غلام محمد ،افغانستان بیک  نظر . کابل  : پشتو تولنه1324

غلام محمد ، میرویس نکه  موسس هوتکیان

قاضی  عطالله ، د پشتو  تاریخ .پشاور ، ا داره  اشاعه سرحد، 1947

قورانلو  جمیل،تاریخ  جنگ  ایران- افاغنه، تهران : شورای نظام،1310

سرجان مالکم ،تاریخ  ایران، تهران :1786

میر خواند ، تاریخ روضتة الصفا.تهران:خیام 13381349 در ده  جلد .

هاشمی سعد الدین ، تاریخ  افغانستان، پوهنخی ادبیات  پوهنتون کابل1354

چون شمار  این  کتابها زیاد  و  از موضع  تحقیقی ما  خارج بود  از بقیه صرف نظر گردید.

 

110-4-3. پته  خزانه یا گنجینه پنهان

کشف کتابی که تاریخ ادب پشتو رابه اوائل دوره  اسلامی می رساند (عبدالحّی حبیبی)

عبدالحّی  حبیبی در یک  کانفرانس مطبوعاتی  که  سالهای قبل  در سالون کانفرانس  ریاست  مستقل مطبوعات ایراد کرد در مورد  کشف کتاب «پته خزانه» یا (گنجینه پنهان)  که تازه  در اثر کنجکاویهای کانفرانس دهنده بدست  آمده .  ضناً او نوید  میدهد که ادبیات  پشتوبه ثلث اول قرن دوم  هجری میرسد . رابع به سه دوره  تاریخی ملی ما یعنی دوره  غوری ،  هوتکی و لودی روشنی  های جدی  می افگند.

مدتها  گذشت  که در  تاریخ ادب زبان ملی مطالعه و کنجکاویها  داشتم، و در  کشف آثار باستانی این زبان(پشتو) جستجو  ها  نمودم ، استقراء  ها  کردم، ولی نتیجه  مطالعات  پانزده ساله تاریخ ادب پشتواز مدت سه  چهار صد سال بالاتر نرفت ، و ما حصل  استقرا، و جستجوی اولی خود را دفعه اول بنام  تاریخچه شعر پشتو بزبان فارسی در سال 1314در جریده طلوع افغان قندهار نگاشتم.

بعد از آنکه  کتاب مذکور  نشر شد ، سلسله  کنجکاوی های ادبی را قطع  نکرده و بامید اینکه آثار باستانی و قدیمیتری را در این زبان بدست  آورم ، بهر سو دویدم ، و بهر  گوشه  تجسس و کنجکاویها  کردم، زیرا  عقیدت راسخی داشتم که این زبان قویم ، تاریخ  درخشانی دارد ، و ادب آن  نوزاد و طفل نیست، این زبان قرنها پیش  از اسلام در کوهسار وطن  حیات  داشت ، و ملت دلاور پشتون که اوراق  قدیمی ترین کتب تاریخی ویدی ، به  مدح  وستایش وی مشحون  است ،  از مدت زیادتر از چهار  هزار سال در این سرزمین زندگانی  کرده  ودر بین  کوهسار نامی دارد ، و «پشتونخواه» (این کانفرانس قبل  از  تقسیم هندوستان به  پاکستان و هند  میباشد) امروزه بلا شبهه  همان «پکت ایکی» هرودوت است ، و پشتون امروزه همان« پکهت» ویدی است  که بلا شبهه بخت و بخدف وباخدی باستانی  وباختر تاریخی (بلخ) از نام این  ملت  غیور ریشه  گرفته و مدنیت باستانی وطن ، مرهون نام و سعی وعمل همین  کتله بوده  است . در صورتیکه  ویدی باستانی وجود  ملتی را بنام پکهت نشان دهد ، و هرودوت  مسکن و سرزمین  آنها را «پکنی ایکا»بخواند، و بعد  از  اسلام هم قدیمترین مورخین  وطن نام  این  ملت  غیورو شیر دل  رابه دلاوری بستاید و تاریخ نویسان آل محمود ، و آل شنسب افغان را سهم بزرگی در تاریخ  وطن بدهند، پس بلا ریب و شبه  گفته  میتوانیم که این زبان  از قدیمی ترین ازمنه با این  ملت  آزاد و آزادیخواه زنده بوده و ادب و شعری داشته  است .

... چون همیشه  جوینده یابنده  است ، وسعی در صحنه  گیتی کمتر بی نتیجه  مانده ، بنا بر آن  در سال 1318 در حالیکه  در یکی  از قرای  ارغنداب و قندهار ، در یکی  از  هجره  های مسجد آ ن قریه اوراق پارینه را می پالیدم ، و کاغذ های کهنه را  ورق می زدم . به  چهار ورق بسیار(کهنه) بخط پشتو برخوردم ، و در نتیجه  مطالع و زحمت  چندین شب واضح شد  که اوراق  مذکور جزو کتاب مفقودی است که از طرف سلیمان ماکو بعد از (612هـ)در ارغستان قندهار یعنی اراکوزی تاریخی بنام تذکرة الاولیای پشتون  نگارش  یافته ، و اثر مهمی است در ادب و تاریخ رجال پشتون.

اوراق فرسوده  مذکور را مانند حرز جان پنداشتم و ...همان بود  که چهار ورق  کتاب مذکور  تاریکی  های پرده  مبرم و متوالی را  از چهره تابناک ادب پشتو برداشت، و اشعار قدیمی را مانند سرود الهامی حضرت «بیت  نیکه » و دیگران را بما سپرد، و  جزومهم تاریخ ادبیات پشتو را بما داد.که حصه بزرگ پشتانه شعرا جلد اول را  تشکیل میدهد.

... همان بود  که به امید کامیابی بزرگتر و کشف ادبی خوبتر و نیکوتری افتادم و در سال 1320 خورشیدی موقع  ایکه در قندهار بودم ، سراغ  کتابی را یافتم که در تاریخ  ادب مهمترین آثار پشتو بشمار میرفت ... اینک  کتاب مذکور  از اثر کنجکاوی  های  به  تشویق و حمایت  پشتو پرورانه والاحضرت  وزیر معارف بدست  آمد و امروز مژده کشف کتاب مذکور را بشما  میدهم، و میخواهم  که  در اطراف مزایا و محاسن ادبی و غنایم  تاریخی که در این  خزینه باستانی  نهفته ، با ذوق مندان ادب محلی صحبت  کنم و جواهر گرانبهای  آنرا نثار حضور دوستداران  ملیت  نمایم  .

این  کتاب «پته خزانه » یا گنج مخفی» نام  دارد  که مرحوم  محمد ابن داوود خان ابن قادر خان هوتک در سال 1141هـ به امر و خواهش  پادشاه ادیب پرور  شاه  حسین هوتک ابن  مرحوم  حاجی  میرویس  خان  قاید ملی در شهر کهنه قندهار  نوشت : طوری که خود  مولف در خاتمه و مقدمه  کتاب  گوید : «جدش قادر خان  از مرغه به سیوری کلات و از آنجا به  کوکران  کوچیده و در سال 1058 هـ در آنجا در  گذشت » پدرش داوود خان  که  شخص  عالم و با ذوق و ادیب بود در کوکران بسال 1029زائیده و با مرحوم  حاجی میرویس  خان از دربار صفوی با لشکر خونخوار به استیصال آزادی خواهان قندهار بعد از قتل گرگین خان گماشته شد . داوود خان  از طرف حاجی میرویس  خان به فراه  و سیستان به  حیث سپه سالار رفت تا در  آنجا قبایل افغانی را گرد  آورده و بر قوای  ایران  تاخت، و بعد  ازاین مجاهدات ملی بسال 1136هـ در کوکران از جهان رفت .

محمد  نویسنده  بعد  از  مرگ پدر به امر پادشاه  در شهر قندهار ساکن شده و وظیفه  تحریر مجالس  ادبی آن پادشاه  جوان و ادیب را داشت .او  همواره  در قصر نارنج که مقر پادشاه بود در مجالس  علمی و ادبی  شاه شمولیت داشت . محمد روز  جمعه 6 جمادی الثانی سال 1141هـ کتاب  مهم ومفید خود را  اغاز و یک سال بعد  در 24 شوال 1142هـ از نگارش  آن فراغ یافت و آن را بر سه  خزانه  بنا نهاد :«  خزانه اول  در بیان شاعران قدیم  پشتوکه از اوایل  استقرار اسلام تا سنه  هزارم  هجری که پیش از  عصر مولف گذشته  است . خزانه دوم شرح  حال و اشعار شعرای معاصر است که با مولف هم  عصر و رفیق و همراه بوده اند . خزانه سوم در شرح  حال و اشعار شاعرات پشتواست.و خاتمه  کتاب شامل حال مولف و دودمان  اوست  .

نسخه موجوده کتابدر 112 صفحهمتوسط به خط خانااما ناپخته محمد  عباس کاسی در شهر کوئته به سال 1303هـبرای حاجی محمد امبر هوتکی از (روی) نسخه ای  نقل شده  است  که به سال1265 بخط نور محمد  خروتی  برای سردار ادیب و شاعرادب پرور  مرحوم سردار مهر دل خان  مشرقی استنساخ شده  بود.

مالک  نسخه  حاضر حاجی محمد امبر هوتک تاجر با ذوق و ادیبی بودکه به زبان  ملی (پشتو)علاقه  خوبی داشت  وشصت سال پیش  از این کتبخانه خوبی  از کتب پشتو در قندهار فراهم آوردهبود و به زبان پشتو  نیک  می نوشت ... و همچنان  نسخه  حاضر را آن تاجر با ذوق پشتون ذریعه کاتبی استنساخ  کرده است.

110-4-4. هویت  و چگونگی کتاب گنجینه پنهان یا پته  خزانه

1.بسی از شاعران زبان ملی (پشتو) را بما معرفی  میکند. که پس  از سال صدم  هجری تا عصر مولف در اوقات و سنین مختلف زیسته و  اشعار گرانبهایی را  در این زبان بیادگار  گذاشته است...

2.خود  کتاب نمونه بهترین وشیرین  ترین  نثر زبان است .

3.بسی الفاظ و کلمات قدیمه  زبان پشتور را حفظ داشته است. ما در این  کتاب به  کلمات  ریشه ای بسیار قدیمی پشتو مقابل می شویم  . مثلاً  اصطلاحاتیکه در مورد   اوقات نماز  های پنجگانه به  پشتو موجود بود.

4.این کتاب ثابت  میسازد که زبان اجداد غوریها  پشتو و این زبان پیشتر از  غوریها  هم زبان  ادب بود.

5.سلاطین لودیه  مُلتان و قسمت شمال  غربی هند مانند شیخ  حمید  ونصروداود  و غیره  که  مورخین  متأخر آنها را افغان شمرده اند و بعضی  از مدققین تاریخ از افغانیت  آنها انکار کرده و  عرب  انگاشته اند. این  کتاب ثابت  میسازد که سلاطین مذکور که بعد از 350  هـ تا عصر سلطان محمود  حکمرانی داشته  افغان و پشتو زبان بوده اندو  اشعار دو  نفر شان  با وثق روایت ثبت است.

7. بسی از نکات روایات  تاریخی  دوره  هوتکی را که برما مکشوف نبود واضح  میسازد.اوضاع و رجال آن دوره را معرفی میکند.

8.این اثر را به روایات قوی  تذکر داده است.

9.بعضی از کتب تاریخ را  مثلاً تاریخ سوری محمد ابن  علی البستی را شرح  میدهد.

10. چندین  نفر  از شهریاران  پشتون را بما نشان میدهد که شاعر و ادیب بودند که اجداد ما(پشتونها )  ملتی  تنها  متکی به شمشیر نبودند  (بلکه)علم  و ادب هم  داشتند.

11. در قسمت  شاعرات بما  میفهماند که  نساء افغانی(پشتون) همواره دارای  علم بودندو در ادب پشتو بهره  مهمی دارند، وهم بدیع  ترین  اشعار پشتو را بماگذاشته اند، که از نقطه  نظر  علم  وادب  و فکر بلند، خیلی دلچسپ بود.

 

110-4-5.  نمونه  های از  هر سه  خزینه

خزینه اول قسمت  متقدمین:

««نخستین شاعری که از حیث قدامت  در  گنجینه اول دیده  میشود:

جهان پهلوان امیر کرول: امیر کرول پسر امیر فولاد  غوری است که مولف کتاب شرح  حال او را  از کتاب «لرغونی پشتانه» شیخ  کته  گرفته  که او  از تاریخ سوری نقل کرده  و گوید  امیر کرول در مدینه غور بسال139هـ امیر شد ، و قلاع  غور و بالشتان و خیسار و تران  و بر کشم را فتح  کرد و به  تنهایی با صد  نفر جنگاور می  جنگیدو از همین بابت او را امیر کرول می گفتند که در پشتو  بمعنی سخت و محکم  میباشد.و در زمین داور قصری داشت  که عیناً مانند قصر مندیش بودو در تاریخ سوری می  آورد  که  این دودمان قرنها در غور و بالشتان و بست  حکمرانی داشت و از اولاد سهاک اند. شیخ  کته  تاریخ  وفات امیر کرول را 154هـ  نوشته  منهاج سراج  جوزجانی او را  از اولاده ضحاک دانسته  است.همین  کتاب می نویسد  که امیر فولاد  در داعیه  عباسیان بطرفداری ابوالعباس سفاح نیز با بومسلم شرکت داشته (ولی از شرکت وی در طبری و  تاریخ  العبر ابن  خلدون ذکری نرفته و باید  ذکر نمود  که  بو مسلم  که خود دستیار  ابراهیم امام بود و این داعیه را  ابراهیم امام پیش  میبرد  نه سفاح  وقتی  ابراهیم امام فوت  میکند بو مسلم  ابوالعباس سفاح را  جانشین  وی  میکند و اورا به  خلات  میرساند که در این  جریانات اسمی از امیر کرول نرفته  است.فلهذا  این سخن  منتفی میباشد(مولف))

نمونه  شعر امیر کرول:

زیم زمریپر دی نری زما اتل نشته                      پر هند و سند و پر تخار و پر کابل  نشته                      بل په زابل نشته لما اتل نشته

ترجمه : من شیرم ، و پهلوانتری از من در هند  وسندو تخار و کابل و زابل  نیست.

از ترانه  های حماسی  امیر کرول  که  منباب نمونه یک بند  آنرا نقل کردم  این را  می رساند که امیر کرول شاید  در زمان مغولها  میزیسته  چرا که  در سده اول  هجری نامهای اکثر مناطق که حالا داخل  جغرافیای افغانستان فعلی  است که با نامهایی همان زمان وفق ندارد و حتی اکثر شهر هاییکه  در آن زمان  موجود بوده اند در این زمان  موجود نبوده و شناخته نیست چنانچه  نام قندهار در آن زمان  شناخته  نبوده و بنام رخج یاد  میشده  است برای اینکه  این  موضوع به روشنی قرار گیرد  لطفاً به  جلد هشتم  همین اثر در بخش بست  قندهار  در سده  های اول تا سوم  هـ تالیف نگارنده  ویا به جغرافیای شهر های خراسان در سده سوم  هجری تالیف گی  لسترانج مراجعه شود)[[3]]

نقد  و برسی  مسائلی که  شادروان  حبیبی  در مورد محمد  هوتک و  تالیفش نگاشته و من آنرا در بالا بی کم و کاست  آوردم . در آن این موضوع روشن  میگردد  که  این  کانفرانس  در «گنجینه پنهان»زمانی به راه انداخته شده بود  که   افغانستان  در زمان اختناق سیاسی نادر شاه و صدر اعظمی برادرش محمد  هاشم  خان  و وزرایی نظیر محمد گل خان مهمند با موجودیت صد ها سردار  های محمد  زائی که در راس قدرت دولتی قرارداشتند با اختناق کلّی اداره میشد .در آن زمان جو  ملی گرائی یعنی «پشتونوالی» مانند امروز به اوج  خود به اندازه ای ادامه داشت که جناب عبدالحّی  حبیبی دانشمند نستوه کشور  نیز حاضر نبود  بخاطر بقای خودش ، خود را  از دایره ملی  گرائی بیرون ساخته واقعیتهای تاریخی را بر ملا سازد  این  در حالی بود  که  همین سردار محمد  نعیم  خان وزیر معارف وقت که  حبیبی  از آن  تمجید نموده  است  در تمام افغانستان و بالاخص در مناطقی که ازبک  ها و  ترکمن  ها زندگی  میکردند که حتی مردم به صحبت فارسی بلد  نبودند در مکاتب ابتدائی معدودی که  در سراسر کشور وجود داشت بخاطر تعمیم زبان پشتو  تمام  مضامین مکاتب را بجز از قرائت فارسی و قرآن کریم همه مضامین   به  پشتو تدریس میشد که این پدیده  در بیسواد سازی  فرزندان کشور در این مناطق  نقش بسزایی داشت.نویسنده  خود در سال 1327هـ  زمانیکه  در حضرت امام صاحب قندز  که یک  منطقه اوزبک  نشین در شمال  کشور است در صنف اول به  مکتب شامل شدم دو سه  مضمونی که  خوانده  میشد به  پشتو بود. در ادارات  حکومتی و شرکت  ها کورس  های پشتو بقسم جبری دایر بود  که نا کامی در آن باعث تقلیل معاش و امتیازات  کاری مامورین  میشد.در کشور یک فضای کاملاً مطلق العنانی واختناق سرداری و پشتو سروری حکمفرما بود ، چنانچه زمانی که محمد نادر شاه  در لیسه  نجات به خونخواهی (غلامم نبی خان چرخی) توسط  عبدالخالق یکی از  وابستگان  غلام  نبی خان  چرخی که  در ارگ سلطنتی  از  جانب نادر شاه(کشته  شده بود نه  تنها  عبداخالق متهم به قتل نادر خان را به بد ترین  اصلوب کشتند  بلکه تمام اقوام ، و خانواده و حتی صنفی  های مکتبش را نیز قتل عام  کردند. می شود  در چنین  جوی چنین  کشف  عجیب  بعد از گذشت  تقریباً یازده صد سال رخ داده  باشد. حالا میخواهم  موضوع صحت و درستی یا نادرستی «پته خزانه»یا «گنج نهفته »را  از نظر دیگران  مورد  پژوهش  قرار دهم:

 

 110-4-6. گنــج بـاد آورده "پته خزانه" در زیر ذره بین تحقیق و بررسی 

(از قلم  محمد  کاظم یزدانی که در سایت  تماس نزدیک شنبه 17 جنوری 2015انتشار یافته است)  

««پته خزانه (گنجینه پنهان) تذکره ای است در شرح حال شعرای پشتون و نمونه هایی از اشعار شان . مرحوم عبدالحّی حبیبی، مورخ معروف که خود را کاشف و یابنده آن کتاب می داند نوشته است: «نسخه ای از آن دُرشاهوار در بهار سال 1322 هش. به دستم افتاد. بعد از آن که از اهمیت آن واقف گشتم، آن را به حضور شوقمندان ادب ملی و در حلقه های ادبی و علمی عرضه داشتم و مورد دلچسپی فوق العاده تمام دانشمندان و ارباب ذوق و علم واقع گردید. مخصوصاً والا حضرت سردار محمد نعیم خان وزیر معارف که از جوانان علم دوست و ادب پرور اند، در انکشاف این کتاب و تصحیح و طبع آن تشویق معارف خواهانه فرمودند.

. لازم بود چگونگی پیدایش آن را به تفصیل و با تمام جزئیات می نوشت و هر نوع شک و شبه را برطرف می کرد. اما او با سرعتی غیر متعارف از این موضوع عبور کرده و جواب بسیاری از سؤالات را گنگ و مبهم باقی گذاشته است.

اصالت «پته خزانه» بعد از طبع و انتشار به شدت از سوی دانشمندان و صاحب نظران بی طرف مورد شک و تردید واقع شد. آقای نجیب مایل هروی نوشته است: «هر چند چاپ افست و عکسی از آن کتاب به عمل آورده ولی از روی عکس به اصل نسخه نمی توان پی برد و هم نمی توان از لحاظ نسخه شناسی و خط شناسی آزمون کرد و به محک مرکب شناسی زد. از این جاست که پشتو شناسی به نام «دورگنستیرنه» (Morgensteirm ) در مورد پته خزانه حبیبی و یارانش از نظرگاه زبان شناسی و تاریخ شناسی ایراد هایی را وارد دانسته و گفته است :«که صحت نظریات حبیبی و اصالت این اثر آنگاه مقبول می افتد که نسخه خطی از لحاظ فیلالوژی بررسی شود

«اما حبیبی به جای آن که اصل نسخه را به نمایشگاه جهانی آثار دست نویس بفرستد و از پشتو دانان معروف که در باره زبان پشتو و دستور آن زبان، تدقیق و تحقیق کرده اند دعوت کند تا از نظرگاه نسخه شناسی علمی، اصلی بودن و یا جعلی بودن آن را محقق کنند، استنکاف ورزیده است(2).»

پروفیسور سلطانشاه همام استاد دانشگاه کابل در ضمن یک مقاله تحقیقی تحت عنوان: «دردهای خراسانیان» که در مجله حبل الله، به چاپ رسیده است، بحث مشروحی در باره پته خزانه دارد. از جمله نوشته است: «نسخه خطی پته خزانه که من آن را دیده ام، کاغذ آن قدیمی اما خط آن کاملاً جدید بود. ورق ها با عجله و به شکل کنگره ای از هم جدا شده بودند. صفحات نشانی از لکه و سیاهی که نمایندگی از استعمال آن کند، ‌نداشت. «در سال 1354 که کنفرانسی در دانشگاه کابل برگزار شده بود و از جمله پروفیسور مارکنشترن نروژی که تحقیقات طولانی در باره زبان های افغانستان نموده و دانشمندی شناخته شده است، در آن کنفرانس شرکت کرده بود و من (همام) هم حضور داشتم، پروفیسور مذکور کاملاً متیقن بود که آن کتاب جعلی است. روزی جدال زبانی بین او و عبدالحّی حبیبی در مورد این کتاب در گرفت. حبیبی از او می خواست تا اصالت پته خزانه را گواهی کند، استاد مارکنشترن گفت: ابداً من آن را امضا نخواهم کرد، اگر نسخه اصلی پیدا شد، اولین کسی که آن را امضا کند من خواهم بود. در آن روز برای من (همام) بهتر ثابت شد که استاد حبیبی از جعلش سخت ناراحت است(3)».

این بود نظر دو تن از نویسندگان و پژوهشگران صاحب نام افغانی در مورد پته خزانه. اما من می خواهم متن و محتوای آن را مورد بررسی و مطالعه قرار داده، از این طریق اصلی یا جعلی بودن آن را معلوم دارم. ولی قبل از شروع، لازم می دانم شخصیت حبیبی را اختصاراً برای خوانندگان معرفی  کنم.

مرحوم عبدالحّی حبیبی متوفی 1363ش فرزند ملا عبدالحق کاکری قندهاری، از مورخین بنام افغانستان است. از او کتب و مقالات گوناگون به زبان های پشتو و فارسی به چاپ رسیده است چون تاریخ افغانستان بعد از اسلام، هنر عهد تیموریان، تاریخ خط و نوشته های کهن افغانستان، زبان دو هزار سال پیش افغانستان، هفت کتیبه قدیم، یک تحقیق نوین در باره کابل شاهان، جنبش مشروط خواهی، حواشی و تعلیقات بر طبقات ناصری و… برخی از نوشته های او به زبان های انگلیسی و عربی نیز ترجمه شده است. پدر حبیبی آخوند بود. خود او نیز دروس عربی را خوانده با ادبیات عرب، مخصوصاً اشعار عصر جاهلی عرب آشنایی داشت. در زبان پشتو از ذوق و قریحه شعری خوبی برخوردار بود، در ساختن لغات و واژه های جدید در زبان پشتو خدمات غیر قابل انکار انجام داده است.  او از نگاه فکری و طرز اندیشه، یک نژادپرست و پشتون گرای مطلق بود. در تحقیقات تاریخی نیز تا حد امکان تاریخ را براساس مفکوره نژادگرایانه خویش تحلیل و توجیه کرده و نظریات مشکوک و بعضاً بی اساس زیادی ارائه داده و حتی رجال و شخصیت های موهومی تراشیده است. تصحیح نظرات نادرست وی به سال ها کار و تحقیق مداوم نیاز دارد.

 

110-4-7. خصوصیات و زمان پیدایش پُته خزانه

این کتاب زمانی در فضای مطبوعات کشور ظهور کرد که پشتونخواهی و ملی گرایی در میان تحصیل کردگان و روشنفکران و کارمندان دولت و سردمداران رژیم به اوج خود رسیده بود. در واقع آن ها حکومت و ثروت ملی را در انحصار داشتند و در پی تحکیم قدرت و بسط و نفوذ پشتونیزم، تلاش بی دریغی را آغاز کرده بودند.  وحشت و نفرت به سراسر کشور سایه انداخته بود. اقوام غیر پشتون را تضعیف نموده یا عملاً از صحنه سیاست بیرون رانده بودند. بی اعتنایی در حق دیگران، به ویژه در باره هزاره ها تا بدانجا رسید که اسم شان با نفرت و تحقیر ذکر می شد و هزاره بودن خود جرم بود. در مهمترین اثر تألیفی آن روزگار یعنی «آریانا دایره المعارف» که درآن از اقوام وشخصیت های شرق و غرب به تفصیل سخن گفته شده، تمام اقوام و قبایل پشتون و شاخه ها و شعبه های آن با شرح و بسط معرفی شده اند، اما از هزاره ها که یکی از پر جمعیت ترین و زحمتکش ترین و سازنده ترین قوم افغانستان اند هیچ نامی نیامده است! گویا قومی به این نام و خصوصیات در افغانستان وجود نداشته است!

رژیم از سال 1316هجری خورشیدی، زبان پشتو را زبان رسمی کشور اعلام کرد و تعلیم آن را برای محصلین مکاتب و کارمندان دولتی اجباری ساخت. اما به زودی متوجه شد که آن زبان از حیث تعداد واژگان، برای زندگی شهری به شدت فقیر و بینوا است، لذا به تقلید از ایران دوره پهلوی، به واژه سازی پرداخت و لغات جدید زیادی ساخته شد، بدان حد که شکل آن زبان را دگرگون ساخت. سازندگان و کاشفان واژه های جدید، مورد تشویق و ترغیب بی اندازه قرار گرفته و از امکانات مادی و معنوی برخوردار می شدند. بودجه هنگفتی به این کار اختصاص یافته بودو (موسسه پر هزینه ای بنام پشتو تولنه ایجاد  گردید). در این میان، مرحوم عبدالحّی حبیبی یکی از سازندگان واژه های جدید، بلکه محور کار  همفکران دگرخویش بود.

زبان پشتو یکی از قدیمی ترین زبان های قبایل آریایی است، با آهنگ ثقیل و پر صلابت واژه های زیادی از فارسی، هندی، عربی و ترکی را به عاریت گرفته و در خود حل کرده است. تعداد زیادی از واژه های آن مشترک بین فارسی و پشتو است و به زبان فارسی بسیار نزدیک. من معتقدم که به کمک آن زبان، می توان ریشه بسیاری از لغات و واژه های فارسی را پیدا و شناسایی کرد. باری، پته خزانه با مقدمه و پانویس ها و تعلیقاتی از سوی کاشف و یابنده آن جناب حبیبی و در سایه کمک و حمایت بی دریغ رژیم، در سال 1324ش در کابل به چاپ رسید و بعداً مکرراً تجدید چاپ شد و به عنوان یک منبع جدید تاریخی مورد استناد بسیاری از مورخین قرار گرفت.

حبیبی برای آن، مؤلفی به نام محمد بن داوود هوتکی تراشیده که گویا آن را به تشویق و ترغیب شاه حسین هوتکی غلزایی که از شاهان علم پرور و دیانت گستر بوده، در سال 1141هـ.ق به رشته تحریر درآورده و در 14 شوال 1142هـ،ق از تألیف آن فراغت حاصل کرده است. در این کتاب شرح حال 50 شاعر و شاعره پشتو زبان، از قدیمی ترین دوران یعنی از سال 100 تا 1100 هجری و نمونه هایی از اشعار شان گردآوری شده است. از آن جمله 44 نفر شان مرد و بقیه زن بوده اند. و جود این تعداد زنان شاعر درمیان یک جامعه بدوی و غالباً چادرنشین (کوچی)، در ابتدا کمی عجیب و حتی تحسین برانگیز به نظر می رسد(4) اما وقتی زمان پیدایش کتاب یعنی سال های 1315 تا 1322ش را در نظر بگیریم، می بینیم زمانی است که در شرق و غرب سخن از اعاده حقوق زنان و شرکت آنان در مجامع علمی، فرهنگی، سیاسی و… است. آنگاه وجود چند زن شاعر در چنین کتابی کاملاً طبیعی می نماید، گویا کاشف بزرگوار، نمی خواسته جای زنان در جامعه متمدن پشتون خالی باشد! قدیمی ترین شاعر پته خزانه، جهان پهلوانی است به نام «امیر کرور(5)» پسر امیر پولاد غوری(6) که در شجاعت و دلاوری گوی سبقت را از رستم ربوده و در شعر و شاعری یگانه زمان خویش بوده است. او در اوایل قرن دوم هجری می زیسته و در سال 139 هـ. ق در مندیش غور امیر بوده است.

شعرای پته خزانه را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

1. دسته اول مانند امیر کرور غوری، شیخ خرسبون، شیخ اسعد سوری، باباهوتک، سکارندوی، شیخ تیمن، شیخ بریخگ و عده یی دیگر اصلاً وجود خارجی نداشته اند، بلکه ساخته و پرداخته ذهن جاعل می باشد. حتی بعضی از آنها، شخصیت های افسانه یی اند.

2. دو سه نفر دیگر مانند ابومحمد هاشم سروانی بستی بر فرض که وجود خارجی داشته باشند، به طور قطع پشتون نبوده و شعری به زبان پشتو نگفته اند. اشعار منسوب به آن ها ساخته طبع جاعل است.

3. دسته سوم مانند شاه حسین هوتک، ملا زعفران، زینب بنت میرویس خان وغیره وجود خارجی داشته و پشتو زبان نیز بوده اند، اما به زبان پشتو شعر نگفته اند.

4. گروه چهارم مانند خوشحال خان ختک وجود خارجی داشته و شاعر بوده و به زبان پشتو نیز شعر گفته اند، اما عجالتاً در مورد اشعار اینان سخنی ندارم، به شرطی که اشعار منسوب به آن ها غیر از پته خزانه در جای دیگری نیز آمده باشد.

جناب حبیبی مدعی است که واژه های فوق در قرون گذشته در زبان پشتو رایج بوده و مورد استعمال قرار می گرفته اند. بعدها بدون هیچ دلیلی و بدون آن که واژه دیگری جای آنها را بگیرد، از میان رفته اند!

من اینک از ارباب خرد و دانش می پرسم که آیا چنین چیزی از نظر زبان شناسی و سیر تکاملی زبان و نیز از نظر تاریخ و جامعه شناسی و قانون طبیعت امکان پذیر است؟. حبیبی بدون این که خود خواسته باشد، به این معنا اعتراف کرده است که تاریخ پشتون سیر قهقهرایی داشته است؛ یعنی درگذشته بسیار مترقی بوده و هرچه زمان به پیش رفته، این ها عقبگرد کرده اند، به قسمی که حتی توان حفظ و حراست از واژه های موردنیاز شان را نداشته اند. حبیبی با این کار خویش توهینی بزرگ به اقوام شریف و شجاع و آزاده پشتون روا داشته است.

مؤلف پُته خزانه با خلق واژه های جدید، درحقیقت می خواسته با یک تیر دو نشان بزند: نخست، واژه هایی را که خودساخته، به عنوان قدیمی ترین واژه ها در زبان پشتو رایج سازد و دوم، قدمت و اصالت اشعار خودساخته خویش را با گنجاندن آن واژه ها به اثبات برساند.  شاید این کار برای افراد ساده لوح، قناعت بخش و نیز گمراه کننده باشد، اما برای صاحب نظران و اهل تحقیق هیچ ارزشی ندارد.  علاوه بر آنچه که ذکر شد، وضعیت ظاهری واژه های مورد ادعای حبیبی، بیانگر تازگی و جعلی بودن آنها است. وی به تقلید از ایران دوره پهلوی، آن واژه ها را ساخته و به عنوان واژه قدیمی و فراموش شده قالب زده است، مثلاً ؛ واژه پاسوال به تقلید از پاسبان فارسی ساخته شده است. څلوریک دقیقاً ترجمه رباعی است. دوه یحگ ترجمه مثنوی است. خاتیحگ با الهام ازکمله خاور ساخته شده است.
ریإیدله از زمین لرزه اقتباس شده است. عجیب تر آن که بعضی واژه هایی که حبیبی باعجله و دستپاچگی ساخته است، با قواعد زبان پشتو نیز سازگاری ندارد. مثلاً پسوند «تون» به مکان کوچک و محدود اطلاق می شد و آن هم دریک مورد دیده شده اند. مثلاً به لانه مورچه «میری تون» یعنی مورچه دان(14) گفته می شد. او با الهام از همین یک مورد، از پسوند «تون» واژه های بسیاری ساخته است.

مانند:
پوهنتون = دانشگاه

درملتون= داروخانه یا درمانگاه

بل می تون = وطن

بیلتون = دنیا

بت تون = بتکده و معبد

گفته شدکه زبان پشتو قرابت زیادی با زبان فارسی دارد و ریشه بسیاری از واژه های آن، با فارسی مشترک است. مثلاً پسوند «تون» که در پشتو افاده مکان و ظرفیت را می کند، در فارسی به صورت پسوند مکانی «دان» تلفظ می شود، مانندگلدان، جامه دان، یخدان، قندان، و غیره. ولی ظرفیت «دان» محدود و کوچک است. در فارسی اگر منظور مکان وسیع وبزرگ باشد، از پسوند مکانی «کده» استفاده می کنند مانند: بتکده، آتشکده، دانشکده، ماتمکده و غیره و اگر باز بزرگتر از آن باشد، از پسوند مکانی «گاه» کار می گیرند مانند دانشگاه، پایگاه، شکارگاه و غیره. باری، تمام واژه هایی که درپُته خزانه با پسوند «ن» ساخته شده اند چون واگمن، سترواگمن، سوبمن، ویرمن وغیره، ساخت آن ها تحت تأثیر زبان هندی بوده است. ضمناً واژه «بوللی» که جناب آقای حبیبی آن را پشتو تصور کرده به معنی قصیده، ریشه در لهجه هزارگی دارد. هزاره ها به ترجیع بندها که با آهنگ خاص خوانده می شود، بوللی وبعضاً بولبی گویند.

7 . اشتباهی درتاریخ تولد پُته خزانه

همان طوری که عرض شد تألیف پُته خزانه را به شخصی به نام محمد بن هوتک نسبت داده است که گویا 220 سال قبل در قندهار می زیسته و از قول او می نویسد: «چون به تألیف این کتاب [پُته خزانه] شروع کردم، روزجمعه بود، 16 جمادی الثانی سنه 1141 هجری قمری(15).»

این جانب کتابی دراختیاردارم به نام «تقویم تطبیقی هزاروپنجصد ساله هجری قمری و میلادی» تألیف فردیناندو وستنفلد و ادوارد ماهلر ترجمه دکتر حکیم الدین قرشی استاد دانشگاه جامعه ملّیه ‌دهلی.  دراین کتاب، تمام روزهای سال و ایام هفته از همان سال اول هجری تا سال 1500 هـ،‌ق با دقت با سال های میلادی تطبیق داده شده است و من تمام تقویم های چاپ ایران از سال های 62 تاکنون (1377) راجمع آوری کرده و با آن کتاب تطبیق داده ام که با دقت زایدالوصفی مطابقت می کند. به کمک همان کتاب، تاکنون صحت و سقم چندین گزارش تاریخی را روشن کرده ام. اینک می خواهم با استفاده از همان کتاب، ادعای حبیبی را به محک آزمون بزنم. با کمال شگفتی، بعد از رجوع به آن کتاب معلوم شد که 16 جمادی الثانی سال 1141 هجری قمری، نه روز جمعه بلکه روز دوشنبه بوده است! چنین اشتباه بزرگی هرگز نمی تواند از طرف مؤلف واقعی صورت بگیرد. واقعیت آن است که پُته خزانه نوشته عبدالحّی حبیبی است و او که می خواسته تاریخ تولد این فرزند را تا 220 سال جلوتر ببرد، قهراً نمی دانسته و هم نمی توانسته محاسبه کند که 16 جمادی الثانی سال 1141 هـ روز دوشنبه بوده است، لذا چرت انداز آن را روزجمعه نوشته و هرگز فکر نمی کرده است که روزی پرده از روی کار او کنار زده خواهد شد. اگر برای جعلی بودن پُته خزانه دیگر هیچ دلیلی وجود نداشته باشد، همین یک دلیل کافی است که آن را برای صاحبان خرد از آفتاب هم روشن تر سازد.
باری، آقای حبیبی ودستیاران او متأسفانه با جعل پُته خزانه نه تنها تاریخ کشور را مخدوش ساختند، بلکه بذر تعصب و نفرت درمیان اقوام و ملیت های با هم برادر پاشیدند و ضربه مهلکی به وحدت و همبستگی ملی افغانستان واردکردند، تا آن حد که اثرات و پیامدهای شوم آن تا کنون دراذهان باقی مانده است و سال ها کار و تلاش مداوم می خواهد تا غلط فهمی هایی که از جعل کاری او بر اذهان جا گرفته است، زدوده شود.

 
پی نوشتها
1- حبیبی عبدالحّی، پُته خزانه، چاپ دوم، کابل، 1339 ش، قسمت مقدمه، صفحه ب،

2- نجیب مایل هروی، تاریخ وزبان درافغانستان، تهران 1362، ص 91

3- مجله‌حبل الله، تهران،شماره 84، ص 42

4- وحال آن که درمیان بیش از یک هزار شاعر فارسی گوی تا قرن یازدهم هجری تعداد بسیار اندک شان زن بوده اند.
5- نام ها به دقت انتخاب شده اند. کؤ و ؤ در زبان پشتو به معنی سخت ومحکم است تا با نام امیرپولاد همخوانی وهماهنگی داشته باشد.
6- تا جایی که من می دانم درهیچ یک از کتب تاریخی برای امیرپولاد غوری پسری به نام امیر کؤوؤ ذکر نشده است.

7- اسامی اماکن می تواند در اثر لهجه وگویش های مختلف، اندکی تغییر شکل یابند، چنانچه پشتون های جنوب شرقی، «پشاور» را «پخاور» می گویند.

8- پُته خزانه، ص 33

9- پُته خزانه، ص 37

10- درست مانند کلمه «غول» که درزبان فارسی به معنی موجود خیالی وترسناک است و درمغولی به معنی وسط ومیانه هرشئ

11- نام قومی است از مردم بهسود

12- پُته خزانه، ص 64 ، سطر 3 وپاروقی 5

13- پُته خزانه، ص34، سطر 6 ونیز پاروقی 4 همان صفحه وصفحه 56

14- پُته خزانه، ص 29

15- پُته خزانه، چاپ کابل، 1339 ش، ص 7 

منبع : دُردری»»

قابل یاد آوری میدانم  که نویسنده  این  مقاله آقای کاظم یزدانی میباشد که من بخاطر روشن شدن  موضوع آنرا نقلاً بدون کم و کاست  آورده  ام

قابل یاد  آوری میدانم  که پژوهش سرای تاریخ افغانستان  نیز مقاله آقای کاظم یزدانی را  اقتباساً در سایت  وزین شان  جا داده و با دقت  تام  تمام آنرا مورد تأیید قرارداده اند که از این سایت  گرفته اند:

http://www.sarnavesht.com

 

110-4-8. پته خزانه اصل است یا جعل

««ترديدی نيست که اولين اثر پشتو مربوط است به قرن پانزدهم ميلادی (نهم هجری) و آن سنديست تاريخی در باب غلبه قبايل يوسف‌زايی بر امارت سوات، نوشته شيخ ملی.[1]

بعد از اثر مکتوب زبان مورد بحث بوسيله پيروان مسلک روشنيان و ديگر کسان روبه‌فزونی نهاد. به‌طوری که "خيرالبيان" مؤلفه بايزيد انصاری در زمينه مبانی تعاليم روشنيان بوده که آرای "پيرروشن" را بيان می‌کرده است.[٢] در روزگار متأخر سرايندگان و نويسندگانی در قلمرو اين زبان پديدار شدند و آثاری منظوم و منثور بدين زبان سرودند و نوشتند، که بيشترينه آثار آنان به‌دست رسيده و در افغانستان و پاکستان به‌چاپ رسيده است.

آقای حبيبی و يارانش اعتقاد دارند که قديمترين اثر مکتوب زبان پشتو به قرن هفتم هجری می‌رسد. ادعای آنان بر اساس کتابی است به‌نام "تذکرةالاولياء" تأليف سليمان ماکو (612هجری) کتابی که چند ورق آن را آقای حبيبی و اصحابش ديده‌اند و ديگران فقط چاپ عکسی آن را رؤيت کرده‌اند.

فراهم آورده محمد هوتک، در سال  1142هجری، که تراجم احوال چهل و نه شاعر زن و مرد را در بر دارد از سال  139هجری تا دوران مؤلف. پته خرانه را به فارسی می‌توان خزانه نهفته خواند، و اين گنج همچنان نهفته است و تنها بر حبيبی و يارانش اصل نسخه نمايان شده. هرچند چاپ افست و عکسی از آن به‌عمل آورده‌اند ولی از روی عکس به اصل نسخه نمی‌توان پی برد. هم نمی‌توان آن را از لحاظ نسخه‌شناسی و خط‌شناسی آزمون کرد و به محک مرکب‌شناسی زد.

از اينجاست که پشتوشناس به‌نام "مور گنستيرنه"[٣] در مورد اشعار کهن تذکره مزبور و خزانه نهفته حبيبی و يارانش از نظرگاه زبان‌شناسی و تاريخ‌شناسی ايرادهايی را وارد دانسته و گفته است که صحت نظريات حبيبی و اصالت اين آثار آنگاه مقبول میافتد که نسخه خطی از لحاظ "فيلالوژی" بررسی شود.

آقای حبيبی و يارانش به‌جای آن که اصل نسخه‌ها را به نمايشگاه‌های جهانی آثار دستنويس بفرستند و از پشتودانان معروفی که در باب زبان پشتو و دستور آن تدقيق و تحقيق کرده‌اند، دعوت کنند تا از نظرگاه نسخه‌شناسی علمی (فيلالوژی)، اصلی بودن و يا جعلی بودن خزانه نهفته و تذکر ه ايشان را محقق کنند، چنين می‌نويسد: "در سنه  1846م مستر نشانيل بلند مقاله‌ای در مجله انجمن آسيايی لندن نوشت و تذکره ديگری را به‌نام لباب الالباب عوفی معرفی نمود که فقط دو نسخه جديدالکتابه آن اکنون در دنيا معلوم است، اول مخطوطه کتابخانه همايونی برلين، دوم مخطوطه مستر بلند که بعداً در منچستر بود و به‌وسيله مستشرق فقيد ادوارد براون و مرحوم قزوينی طبع گرديد و بدين وسيله معلومات ما در تاريخ ادبيات دری افزون‌تر شد، مورد شک قرار نمی‌دهيم، در حالی که جز دو نسخه محدث خطی لباب را در دست نداريم، و دواين اکثر شعرای قديم دری از بين رفته ولی ما به سند عوفی و دولتشاه وغيره، اکثر پارچه‌های ادبی شعرای قديم را که با موازين سبک‌شناسی و وقايع تاريخی مغايرتی ندارند قبول کرده‌ايم و حتی اظهار شک هم نکرده‌ايم از انصاف دور است که مستشرق محترم مسايل عميق زبان‌شناسی و تاريخی را در پته خزانه ذکر می‌کند ولی به‌يکی ازين پروبلم‌ها شرحی نمی‌دهد و حتی اشاره‌ای نمی‌نمايد و اين غير از مشوب ساختن افکار عامه چيز ديگری نخواهد بود.

در مآخذ قديم تاريخ ادبيات (فارسی) دری بعد از لباب‌الالباب و چند کتاب عربی که بيتی يا جمله‌يی را نقل کرده‌اند، تاريخ سيستان است که نام مؤلف و خود کتاب هم معلوم نيست و انشای آن هم به‌حکم قوانين سبک‌شناسی از قرن پنجم هجری آغاز و تا ٧٢۵ قمری که پايان وقايع آنست تعلق دارد و بنابراين کتاب قديم يکدست و يک آهنگ و مربوط به يک سبک نگارش و يک مؤلف نيست. اين کتاب هيچ شناخته نشده بود و حتی مؤلف احياءالملوک شاه حسين که از بقايای شهزادگان صفاری سيستان بود تا  1027ق که کتاب خود را می‌نوشت از وجود چنين کتابی به‌نام تاريخ سيستان اطلاعی نداشت... ولی هيچکس نگفت که اين اشعار را فلان شاعر يا نويسنده يا مورخ تاريخ سيستان به فلان غرض جعل کرده و يا از نظر زبان‌شناسی و تاريخی پروبلم‌های عميق حل نشدنی را می‌توان حدس زد که از نظر زبان‌شناسی و سبک‌شناسی و وقايع تاريخی درخور قبول نيست مانند اين قصيده معروف منسوب به عباس مروزی که گويا در مدح مأمون خليفه سروده بود:

ای رسانيده بدولت فرق خود تا فرقدين

گسـترانيده بجود و فضـل در عالم يدين

که آثار حدث و جعل بروجنات قصيده پديدار است.

در همين کتاب که اقدم واصح و معتبرترين تذکره‌های دری شمرده شده شعری را به سلطان محمود در مرثیه کنيزکی گلستان نام نسبت داده‌اند که ابداً به زبان عصر غزنويان نمی‌ماند

تا تو ای ماه زيـر خـاک شــدی                          خـاک را بر ســپهر فضــل آمـد

دل جزع کرد گفتم ای دل صبر                           ايـن قضــا از خـدای عـدل آمـد

آدم از خاک بود و خاکی شــد                            هــر کـه زو زاد بـاز اصــل آمــد

اينکه سلطان معظم و بزرگی مانند محمود مرثيه کنيزک خود را با چنين زبان و الفاظ و ادا می‌سرايد، خود مسئله[قابل] تأمل است. در حالی که در همين کتاب معتبر شعر ديگری را هم به سلطان محمود نسبت داده‌اند...

چون ما نسخ قديم قريب‌العهدا عوفی (را)اکنون در دست نداريم، و هر دو نسخه منقول عنهما بی‌تاريخ است پس آنچه صاحب بزم آرا، علی بن محمد حسينی در سنه هزارم هجری تمام مطالب لباب‌الالباب را بدون ذکر نام مؤلف يا مآخذ در کتاب خود برداشته، پس آيا مسئله‌ای بوجود نمی‌آيد که خلاق اين کتاب کيست؟

در صورتی که از نظر سبک ايرادی بر برخی محتويات لباب وارد باشد، و اشعار و آثاری را که درين دو نسخه متأخر لندن و منچستر آمده در سنه  1000ق در بزم آرا هم می‌بينيم، پس آيا اينجا ايجاد شکوک و مسئله‌ها نيست؟"[۴]

از گفتار فوق نمی‌توان فهميد که آيا آقای حبيبی وجود تذکره‌هايی چون تذکره دولتشاه سمرقندی و تذکره لباب‌الالباب عوفی را انکار می‌کند و تأليف آنها را به جاعلان نسبت می‌دهد، و يا اين که می‌خواهد لغزش‌های تذکره‌های مزبور را يادآور شود، و يا خطاهای تاريخی و عدم بينش انتقادی در تأليف آن کتب را. منکر شدن از وجود مؤلفاتی چون تذکره دولتشاه و تذکره عوفی کاريست هم منکر، و هم نامقدور. چرا که سوای آن که از تذکرةالشعرای دولتشاه نسخ فراوانی در کتابخانه‌های دنيا وجود دارد[۵]، و غير از طبع ادوارد براون اين کتاب سه بار در هندوستان و دوبار در ايران به چاپ رسيده[٦] - هر چند که جای طبع مهذب و انتقادی آن خالی مانده است - هم وجود تذکره مزبور به وجود چند نسخه مخطوط و چاپی منوط نيست، بلکه اين تذکره را "وان همر" در سال 1118ميلادی به انگليسی ترجمه و چاپ کرده، و سليمان فهمی نيز در اسلامبول اين کتاب را به ترکی برگردانيد و به‌نام سفينةالشعراء به طبع رسانيده است.

اينگونه پيوندها و ارتباطات همگی می‌رساند که تذکرةالشعراء دولتشاه دستنويس جعلی نيست. و از تذکره لباب‌الالباب عوفی نيز اقتباساتی بعينه صورت گرفته مانند تذکره عرقات تقی‌الدين اوحدی و لب‌لباب قمرالدين علی (1194ه.ق). مؤلفان نامبرده از لباب‌الالباب اقتباساتی داشته‌اند که خود اين دقيقه دال است بر صحت لباب.

نيز سوای دو نسخه‌يی که از لباب مرحوم قزوينی و براون در دست داشته‌اند، نسخه‌يی هم از تذکره عوفی در دست رضاقليخان هدايت بوده که در تأليف مجمع‌الفصا از آن بهره‌برده، و از مندرجات آن نيز نقل کرده است.[٧] اما نه نگارنده و نه هيچ کتاب خوانده فارسی زبانی در اين ترديد نمی‌کند که در جميع تذکره‌های فارسی اعم از تذکره‌های شعرا و تذکره‌های صوفيانه نکته‌های سست و ناروايی بسيار راه يافته و لغزش‌های تاريخی بسيار روشنی جای پيدا کرده است و تذکره‌های منتحل(( اسم ) انتحال کننده بخود نسبت دهنده ( شعر دیگری را ) جمع : منتحلین.)) نيز زياد داريم، و تصحيح متون مزبور از سوی مصححان و محققان متون هيچگاه آن‌چنان نبوده، که لغزش‌های فوق را ناديده انگارند. نگاهی به چهار مقاله نظامی عروضی و تعليقات دکتر محمدمعين و تذکره دولتشاه و انتقادات قزوينی بر لباب‌الالباب نماينده بارز اين سخن است. هر چند که تاکنون دامن همت به‌دست نيامده و تذکره‌های مزبور از نظرگاههای انتقادی وارسی نگرديده است. هم ذکر اسم و رسم و شهرت بيشترينه آثار عربی و غير آن وجود رشته و دنباله آثار ديرينه فارسی از آوان دوران اسلامی تا عصر حاضر و معاصر روشنگر اين است که نسخه‌ای جعل نشده، و اگر شطاران سودجو نسخه "کاپوس نامه" جعل کردند و غرض آنان به‌دست آوردن پولی بود و ديگر هيچ، و با آنکه از قابوسنامه دهها نسخه مخطوط و يک چاپ انتقادی نيز در دسترس بود، آن نسخه محدث هم بعد از اندک زمانی زير بررسی‌های فيلالوژی آزمون شد، و آثار جعلی پيدا گرديد.

از اين گذشته بيشترينه آثار فارسی که خوشبختانه بی‌شمار می‌نمايد از نظرگاه سبک‌شناسی و تاريخی بررسی شده، در حدی که دو بخش بودن و مغاير بودن بهره نخست با قسمت دوم تاريخ سيستان نيز بر اثر همين‌گونه تتبعات معين و مشخص گرديده است. و نگارنده نمی‌داند که "صدها پروبلم‌هايی" که آقای حبيبی بر متون و اسناد کهن و ديرينه فارسی می‌بيند، کدام است و چيست؟

باری آنان که اصلی بودن خزانه پنهان را می‌خواهند نمايان سازند، به نعل زدن کاری به پيش نخواهند برد، و به قول بيهقی دبير اگر بخواهند که معضل خزانه نهفته، آشفته‌تر از اين نگردد و بر پيکر و تن خوش‌اندام فرهنگ فارسی و پشتو در افغانستان ضربه نخورد و کارها يکرويه شود، اصل نسخه را در معرض تحقيق و تتبع نسخه‌شناسان داخلی و خارجی بگذارند، و دلايل پا برجای و سخه محققان را بپذيرند.[8]

 

پی نوشت ها:

1.آقای حبيبی می‌نويسد که کتاب مذکور در باب تاريخ يوسفزی نبوده بلکه اثری بوده شامل اصول اجتماعی و اصلاحات ارضی. پته خزانه، محمد هوتک، به‌اهتمام عبدالحّی حبيبی، چاپ سوم، ص ٦

2.همين شخص بود که خود را مسيح اعلام کرد و پير روشن ناميد. اين مسلک به‌دست خوانين پشتون از بين رفت. مقدمه فقه‌اللغه ايرانی، از ای. ام. ارانسکی، ترجمه کريم کشاورز، ص308

3.پته خزانه، پيشين، صص8-9

4.فهرست کتاب‌های چاپی، ج1

5.لباب‌الالباب، محمد عوفی، تصحيح براون و قزوينی، ج2 ، مقدمه هـ

6.فرخی سيستانی، دکتر غلامحسين يوسفی، صص170-275

7.محاکمةاللغتين، نيز ر. ک: تاريخ ادبی براون،493/3

 8.مايل هروی، نجيب، تاريخ و زبان در افغانستان، صص90-96 »»[[4]]

نظر به پژوهشهائی که در مورد اصلی  و یاجعلی بودن  نسخه  پته  خرانه به مراجع مختلف مراجعه و  هر کدام آنرا بدون کم و کاست  در این صفحه  درج  کردیم و واضح شد  که شناخت اصلیت  این به  وقت و زمان  و پی گیری این  اثر و ارجاع  آن به مراجع کتاب و دستخط شناسی (فیلولوژی) ارتباط می گیرد که تا هنوز همچو کاری  انجام نشده است .و تحقیق در مورد پته  خزانه بخاطر این  بود  که  از دوران  مدرسه تا دانشگاه   این الفبا را خواندیم (پته خزانه) ولی دقیقاً  کسی بما نگفت  که  این  گنجینه نهفته اصلی است یا نقلی و جعلی . و حالا  هم  که  مرحوم عبدالحّی  حبیبی  در جمع ما نیست  نمیدانیم  کسی پیدا خواهد شد  که اصالت این  گنج  نهفته را برملا سازد . یاشاید  اینهم یکی  از صدها سوالی  خواهد بود که  در تاریکی تاریخ بدون جواب میماند.(مولف)

 


 

[1]   ستوده  محمد  ابراهیم ،مدرسی احمد ضیأ، سلسله انتشارات  کتابخانه  پوهنتون کابل،شماره 150، کتابشناسی توصیفی در باره  هوتکیان،کابل: 23 جوزا1347، ص 10.

[2]   همان  مأخذ پیشین  ، ص، 10.

[3]   پته خرانه یا خزانه پنهان  ، رساله ای از کانفرانس مطبوعاتی  شادروان  عبدالحّی حبیبی در مورد  کتاب موسوم به پته  خزانه که  انهم  مکمل بدست من نرسید،صص1تا 11طبع ریاست   مستقل مطبووعات ، کابل افغانستان ،در ده دوم سده 13هـ

[4]   نحقیقی در مورد اصلیت یا مجعول بودن «پته خرانه» یا «خرینه  مخفی» توسط فاضل برومند آقای محمد  مهدی کابلی در دانشنامه  آریانا ، شنبه  4 اردیبهشت 1389(مرکز مطالعات و پژوهشهای بنیاد  دانشنامه آریانا)

 

 

  


بالا
 
بازگشت