مصطفی اورکزی ـ ناروی
پاکستان ،
دشمن آشتی ناپذير افغانستان
ساليان چندی ميشود ، که با شکست استيلای
انگليس در افغانستان ( سال 1919 ميلادی ) و تاثير اين شکست بر ممالک مستعمره مانند
نيم قاره هند ، کشوری درنقشه سياسی جهان
پا به عرصهً وجود گذاشت .
انگليس با از دست دادن مستعمرهً طلايی خويش
بمنظور جای پا در نوار هند و افغانستان از رويداد ايجاد پاکستان ( سال 1947 ميلادی
) متشکل از سند و پنجاب ، هندو پشتونستان و بلوچستان و افغانستان حمايه بعمل آورد.
اين رويداد توسط مسلمانان سند و پنجاب هند
استقبال و با اعتراض پشتونان و بلوچان برای پشتيبانی از همزيستی با افغانستان قرار
گرفت ، که بخاطر ناکارگی دستگاه دولتی شاه کوچک ترين تحرک قابل ملاحظه يی برای
اعاده حق افغانستان صورت نپذيرفت. شکست امپراطوری انگليس سبب گرديد تا امريکا ، با
متحد و مقرب خونی انگليس ، بمنظور پيشبرد سياست دراز مدت در ممالک ذی توجه و
مقابله با کمونيزم شوروی قدرت جهانی را بدست گيرد. نطفه ناپاک انگليس با تقويه
امريکا سرهای اژدها گونه پيدا نمود و هند را در آتش جنگ مرزی کشمير و افغانستان را
در نفاق داخلی سوختاند. فرزند ناجايز انگليس پدر جديد پيدا کرد و امريکا در تختهً
واگذار شدهً انگليس ،افغانستان را هدف قرار داد. امريکا شکست شوروی را ميخواست و
پاکستان سرکوب داعيهً ( د لرو بر يو افغان ).
برای امريکا شايان توجه بود که
مداخلات پاکستان دولت افغانستان را تضعيف نمايد تا روزی پايش پوسيده با موزهً
نظاميان پاکستانی وارد افغانستان گردد و اين خط انعطاف ايجاد شدهً فی مابين
بريتانيا و روسيهً تزاری را درهم شکسته و به سرحدات شوروی نزديک گردد. به اين
ملحوظ سی آی ای امريکا و آی اس آی پاکستان مشترکا به تربيهً اجيران افغانی مباردرت
ورزيدند تا با وارد نمودن فشار بر دولت افغانستان ، شوروی را داخل معرکه نظامی
نمايند.
صدور انقلاب به افغانستان و در نهايت هجوم
قطعات نظامی شوروی به مداخلات پاکستان به پشتيبانی امريکا صبغه يی قانونی بخشيد.
امريکا بدون پاکستان نمی توانست به رويا های
پيشين انگليس جامهً عمل بپوشاند و با عدم کمک و حمايه امريکا حيات برای پاکستان
مشکل ميگردد بناء امريکا و پاکستان لازم و ملزم يکديگرند.
اگرظاهرا در بعضی جهات موضع پاکستان
تناقضاتی با سياست امريکا در قبال افغانستان داشته باشد ولی در اصل همانست که
امريکا ميخواهد.
چنانچه باوجود حمايه مستقيم امريکا از دولت
کرزی ، طالبان همچنان در مدارس دينی افراطی پاکستان تدريس و جهت خرابکاری و نا
امنی به افغانستان گسيل ميگردند. ( اگر گرگ نباشد پس به سگ رمه ضرورت نيست) بازی دوجانبه امريکا سبب گرديد تا افغانستان
بيشتر به امريکا وابسته شود ، کشورهای آسيای ميانه امريکا را بچشم فرشته نجات که با اهريمن
القاعده وطالبان ميستيزند ، ببيند و به افزايش نفوذ امريکا در ممالک خويش را مطابق
منافع عليای خود تلقی نمايند و بالاخره بيرق ناتو در جاه های ستراتيژيک جهان به
اهتزاز درآيد. تا ممالک سرکش از فرمان امريکا را زير فشار در آورد.
به اين سبب پاکستان نسبت به هر کشوری ،
بخاطر عهد وفاداری غلام منشانه اش و پيشبرد درست سياست خصمانه امريکا در منطقه ،
برای امريکا دارای حائز اهميت فراوان است. پاکستان در منطقه مانند غدهً سرطانيست
که چنانچه هندوستان را درورطهً جنگ مرزی ، روانی و رقابت تسليحاتی کشانيده همچنان
هيچگاه از کشت نفاق در افغانستان دست نخواهد کشيد.
حل مساله خط ديورند اگر به نفع پاکستان هم
صورت گيرد پاکستان با حصول حاکميت کامل بر قبايل پشتون خواهد کوشيد تا دامنهً
حاکميت خويش را به افغانستان کشانيده و افغانستان را همانطوريکه نواز شريف صدراعظم
اسبق پاکستان در يکی از بيانيه های خود به افتخارسقوط دولت جمهوری افغانستان و
بقدرت رسيدن مجاهدين چنين گفت : بعد ازاينکه اردوی مستحکم افغانستان را درهم شکسته
و خدمت شايان به ملت پاکستان نمودم آرزويم اينست تا افغانستان « صوبه پنجم پاکستان
شود » ، تحت تاثير سياسی خويش قرار دهد.
پاکستان به خلاهای داخلی افغانستان بخوبی واقف است و ميداند که داعيه
استرداد خاک های افغانی صرفا خواست پشتونها بدون همنوايی دری زبان و اقليتهای
افغانستان است. عدم پشتوانه ملی عدم تحقق يک داعيهً سترگ را بعيد می سازد. جنگ در
افغانستان هيچگاه ختم نخواهد شد و همچنان برادر کشی به عناوين دينی ، مذهبی ،
مليتی ، سمتی و زبانی ادامه پيدا ميکند. اين قسم پاکستان است. نبايد افغانستان
انتظار ترحم دشمن را داشته باشد و تا پای جان بر ای طرد سياستهای خصمانه پاکستان
در قبال افغانستان بکوشد.
زنده باد
افغانستان سربلند !
مرگ بر
پاکستان !