کانديدای
اکادميسين اعظم سيستانی
نقش پاکستان
در تشديد بحران افغانستان
ظاهرا مبارزهً طالبان در تبانی با القاعده و
سايرگروه های تندرو اسلامی و با نيروهای ايتلاف بين المللی برهبری امريکا در
افغانستان و تضعيف دولت حامد کرزی ، انگيزهً دينی ـ سياسی دارد و در حال حاضر شايد
برای طالبان درک اهداف دراز مدت پاکستان مشکل باشد ، اما اوضاع بسوی برآوردن اهداف
پاکستان درحرکت است.
پاکستان برای بی ثبات کردن اوضاع کشور ،
گروه های تند رو مذهبی مشتمل بر طالبان و القاعده و نيروهای حکمتيار و مولوی
خالص که بنابر اعلاميه حکمتيار ، نيروهای
جميعت اسلامی ربانی و اتحاد اسلامی سياف نيز با آنها همنوا اند، مورد حمايت خود
قرار داده و با تخطی از تمام موازين حقوق بين الدول و معاهدات حسن همجواری و
احترام به استقلال و تماميت ارضی کشور ما ، از آنسوی مرز بداخل افغانستان می فرستد
تا برموضع نيروهای ايتلاف بين المللی و دولتی حمله کنند و ثبات و امنيت را درکشور
برهم زنند و ياری و همنوايی پشتونهای اين سوی خط ديورند را که به دليل به حاشيه
رانده شدن شان از حاکميت چندان دل خوش از دولت انتقالی حامد کرزی ندارند ، به ياری
پشتونهای آنسوی خط ديورند فرا بخواند و افغانستان را که بسيار آسيب پذير شده ،
بسوی تجزيه و نابودی تاريخی بکشاند.
شدت عمليات نيروهای طالبان و پيروان حکمتيار
در قندهار ، زابل ، خوست ، کنر و جلال آباد و اکمالات نظامی آنها نشان ميدهد که
سازمان استخباراتی نظامی پاکستان طراح اصلی در سازماندهی عمليات خرابکارانه در
افغانستان است. اين سازمان دو تجربهً موفقيت آميز عمليات چريکی در افغانستان ( يکی
عمليات مجاهدين برضد نيروهای شوروی و ديگر عمليات طالبان برضد دولت مجاهدين ) را
پشت سر دارد ، و اينک بار ديگر ميخواهد با اختلال زمينه های باز سازی و ثبات در
افغانستان، گروه طالبان را با حمايت حکمتياربر
کرسی قدرت کابل مستقر سازد.
واشنگتن پست در شماره 2 نومبر خود
درمورد« پناهگاه طالبان » نوشته است : «
شهر کويته چيزی بيش ازمرکز ايالتی بلوچستان پاکستان ، مقروپناه گاه اصلی جنبش
افراطی طالبان است که تا دوسال پيش برافغانستان حکومت ميکردند و به اسامه بن لادن
پناه داده بودند ، بر طبق گزارشی که احمد رشيد روزنامه نگار معتبر و معروف
پاکستانی تهيه کرده : هزاران جنگجوی طالبان اکنون در مساجد و مدارس دينی پاکستان (
در ايالت بلوچستان و صوبه سرحد ) اقامت داشته و تحت حمايت کامل احزاب حاکم منطقه و
گروه های شبه نظامی پاکستانی قرار دارند. رهبران طالبان که امريکا و دولت
افغانستان در پی آنها هستند بی هيچ محوری در روستا های اطراف کويته زندگی ميکنند.
احمد رشيد از قول وزير اطلاعات دولتی ايالتی نقل ميکند که : « تنها طالبان
ميتوانند دولتی واقعی در افغانستان تشکيل دهند.» جان لنگستر خبر نگار واشنگتن پست
در جريان سفر خود به پاکستان يکی از سرباز گيران و تامين کنندگان نيرو برای طالبان
را ملاقات کرده و او نيز سفر خود در تابستان گذشته به افغانستان همراه با 14
پاکستانی برای جنگ با نيرو های امريکايی و دولت افغانستان را برای وی شرح داده بود
: « گذشتن از مرزو رفتن به افغانستان اصلا کار مشکلی نيست. »
تمام اين موارد درکشوری روی ميدهد که ادعا
ميکند با ايالات متحده امريکا درجنگ عليه تروريزم بوده و تا کنون 3 مليارد دالر به
عنوان بخشی از « تعهد دراز مدت امريکا به پاکستان » کمک از دولت بوش دريافت داشته
است. رهبران طالبان و پيروان آنها نه در دشت های لم يزرع افغانستان پراگنده اند و
نه در غار های مناطق دور افتاده سکنی گزيده اند. آنها آشکارا در شهر بزرگ ( کويته
) فعاليت ميکنند و کنترول چندين محلهً آنرا در اختيار دارند. سياستمداران محلی هم
به نفع آنها سخنرانی کرده و برای آنها اعانه و کمک جمع آوری ميکنند. وقتی هم که
برای حمله به نيروهای دولتی افغانستان عازم ميشوند نه بصورت يک به يک و يا دو به
دو ، بلکه درگروه های چند ده نفری با بس از مرز ميگذرند و نيروهای مرزی پاکستان هم
برای آنها دست تکان ميدهند . در چند ماه گذشته همين افراد در چندين حمله مختلف بيش
از چهارصد غير نظامی و سرباز افغانی و نيز چندين سرباز امريکايی را کشته اند. اگر اکنون افغانستان درخطر بازگشت
به دوران پرآشوب جنگ داخلی است ، پناه دادن و حمايت از طالبان در پاکستان دليل
اصلی آن است . « سايت آريايی 3 نومبر )
محقق افغانی داکتر اميرزاده در رابطه به
اثرگذاری عمليات طالبان برنيروهای امريکايی از خاک پاکستان مينويسد : « چرخش
امريکا بطرف طالبان » بقول منابع پاکستانی که در آسيا تايمز به نشر رسيده ، گفته
ميشود : امريکائيان به وساطت آی اس آی ( ) با طالبان دريک پايگاه نزديک کويته
ملاقات سری نمودند. منابع پاکستانی هدف از اين مذاکرات را بحث پيرامون اشتراک
طالبان در قدرت کابل عنوان نمودند که با پيش کشيدن چهار شرط از جانب امريکا اين
مذاکرات آغاز شد. همچنان درهمين راستا می توان شايعهً استخدام وکيل احمد متوکل به
عنوان « طالب ميانه رو » را بيانگر آبستن معاملات سياسی جديدی در افغانستان پنداشت
.»
داکتر اميرزاده بااشاره به مصاحبهً قوماندان
نظامی امريکا در افغانستان می افزايد : « به تاريخ 16 جولای 2003 قوماندان نظامی امريکا « فرانک هکن بک » از
قرارگاه نظامی اش در بگرام با تلگرا ف الکترونيکی بريتانيايی در طی يک مصاحبه گفت
که : در هفته های اخير حملات متحدانهً طالبان ، القاعده و ديگر مخالفان برعليه
عساکر خارجی افزايش يافته است . او افشا نمود که طالبان و متحدين آنان در خاک
پاکستان آرايش مجدد داده شده و جنگجويان جديد از مدارس پاکستان ( درحال حاضر 3000
مدرسه در پاکستان در اختيار طالبان قرار دارد ) در کويته استخدام ميگردند که منافع
اقتصادی شانرا قاچاق مواد مخدر تشکيل ميدهد. هکن بک همچنان گفت : اين دشمنان عساکر
افغانی و امريکايی با قوماندانان القاعده که مجددا شبکهً خويش را احياء کرده اند همدست اند و هدف
اساسی آنان را اختطاف عساکر امريکايی تشکيل ميدهد. او همچنان مدعی است که طالبان
در تمام مناطق افغانستان نفوذ نموده اند.»
يک هفته بعد در 24 جولای احمد رشيد
ژورناليست معروف و کارشناس امور افغانستان و طالبان يک مقاله را در روزنامهً نيشن
پاکستان به نشر رسانيد که درآن از حامد کرزی نقل قول شده بود : « ما خواهان روابط
حسنه با پاکستان و همه همسايگان هستيم. اما ما مخالف افراط گرايی و تروريزم و بنيادگرايی که از خارج به کشورما صادرشود می
باشيم. از يک جانب ما به دوستی با همسايگان ارج ميگذاريم ، اما از جانب ديگر اگر
مداخله ، عبور تروريستها ، خشونت و افراط گرايی به خاک ما ادامه پيداکند ، ما
افغانها راهی ديگر نداريم جز مقابله با آنان. »
اقای اميرزاده ميگويد : « درحال حاضر بايد
آن حملات تروريستی 11 سپتمبر را بياد آورد که امريکائيان ميگفتند : هيچ سازمان
تروريستی و گروپ های بنيادگرا ، خطرناکتر و زشت تر نسبت به القاعده و طالبان در
جهان وجود ندارد اما اکنون چرا امريکا اجازه ميدهد که با ظهور مجدد طالبان رئيس
جمهور کرزی تضعيف گردد ( سايت آريايی 3
نومبر )
قبل از اين در نيمه جولای 2003 آقای خليل
زاد نمايندهً ويژه رئيس جمهور امريکا بوش
در امور افغانستان در يک کنفرانس مطبوعاتی گفته بود : « پاکستان بايد تمام تلاش های خويش را به خرج دهد
تا جلو عبور طالبان را از خاک افغانستان بگيرد .... ما صد فيصد تضمين ميخواهيم ،
نه پنجاه فيصد و ما ميدانيم که طالبان در کويتهً پاکستان برنامه ريزی می شوند.» (
بی بی سی ، 15 جولای )
نيات پاکستان هرچه باپد ، ولی به کمتر از
نفوذ هند دردولت افغانستان قانع نخواهند شد ، اما تجربه نشان داده که پاکستان
همسايه خوبی برای افغانستان نبوده است. متاسفانه ما افغانها نيز در بالا داشتن دست
پاکستان برسرنوشت ملت خود نقش بازی کرده ايم. يکی از عواملی که دست پاکستان را در
امور کشور ما دراز کرده ، نه تنها سياست خارجی دولت انتقالی درقبال پاکستان است که
تا هنوز بوی سياست تنظيمی ميدهد بلکه
تشديد خشونت گروه های ائتلاف شمال در حق اقليت های قومی مخصوصا قوم پشتون در صفحات
شمال و شمال غرب کشور ميباشد که هزاران خانواده را مجبور ساخته تا از هستی و مسکن
و ماوای اصلی خود جدا شوند و تن به مهاجرت در مناطق مصئون تر در جنوب و جنوب شرقی
بدهند. اين عملکرد گروه های ائتلاف شمال عليه قوم پشتون ساکن در فارياب و سمنگان و
بالامرغاب و بادغيس و هرات وغيره نقاط ، سبب شده تا گروه طالبان که منسوب به قوم
پشتون هستند ، به بهانهً دفاع از اسلام يا از حقوق پشتونها دوباره دست بکار شوند و
برای وارد کردن اختلال در امر بازسازی افغانستان به حملات چريکی عليه نيروهای
دولتی و امريکايی بزنند.
درهمين ارتباط « گروه بين المللی بحران
» ( ) زير عنوان« افغانستان و مشکل انزوای قوم پشتون » گزارشی را بتاريخ 15 اگست به نشر رسانيد.
گزارش در بارهً وضعيت امروز افغانستان ، چشم انداز صلحی پايدار دراين کشور را
شکننده توصيف ميکند و به حاشيه رنداه شدن پشتونها را يکی از عوامل آن ميداند. گروه
بين المللی بحران در گزارش تند و بی پردهً خود ، دولت مرکزی افغانستان و بخصوص
تشکيلات امنيتی آنرا يکی از موانع اصلی صلح معرفی ميکند. به عقيدهً اين گروه
ادامهً خشونت عليه پشتونها در بخش هايی از شمال و غرب کشور ، عمليات خشن نظامی از
سوی نيروهای ائتلافی برهبری امريکا برای يافتن بقايای طالبان والقاعده و همکاری
اين نيروها با قوماندانان زورگوی محلی از ديگر موانع مهم يک صلح پايدار در
افغانستان است.
دراين
گزارش آمده است : اگر تدابير لازم برای رسيدگی به اين دادخواهی ها و اطمينان
از ظهور يک حکومت مردمی تر در انتخابات آينده اتحاذ نشود ، احتمال ناکام ماندن
فزايند سياسی افزايش خواهد يافت. به نوشتهً اين گروه ، هرچند هدايت دولت مرکزی به
عهدهً يک پشتون يعنی حامد کرزی است ، اما دولت مؤقت که در دسامبر 2001 در بن آلمان تشکيل شد ، عمدتا تحت کنترول جناح
های مسلح تاجيک قرارگرفت. بخصوص وزارتخانه
های دفاع ، داخخله و خارجه را اعضای اين
جناح دردست گرفتند. نشست اضطراری لويه جرگه در ماه جون 2002 ، که انتظار ميرفت حکومت مردمی تر را بر سرکار
آورد و درنتيجه به دولت مشروعيت ببخشد ، در نهايت انحصار پنجشيری ها را بر موسسات
امنيتی دولت مرکزی تقويت کرد. بااين حال تعدادی از پشتونها نيز در سمتهای کليدی از
جمله موسسات مالی منصوب شدند.
به علاوه بيجا شدن شمار بزرگی از پشتونها
درشمال کشور ، درميان موجی از خشونت های قومی که در پی سقوط طالبان از سوی جناح
های جبههً متحد شمال انجام شد ، انزوای پشتونها از دولت مرکزی را تشديد کرد. به
نوشتهً اين گزارش ، خشونت عليه پشتونها در شمال و غرب توسط افراد مسلح غير پشتون
ادامه دارد و به خصوص در ولايات هرات باغيس وخيم است. امروز بخش های جنوبی و شرقی
افغانستان نقش کمی در فرايند بازسازی سياسی و اقتصادی چنانکه در موافقتنامهً بن
تصريح شده است ، دارند. سرعت توزيع کمک های بين المللی برای بازسازی نواحی خارج از
قندهار وساير شهر های مهم، آهسته بوده است و در همين حال کشت خاش خاش دراين نواحی
رونق يافته است.
اين گزارش می افزايد که قوماندانانی که از
مشروعيت عمومی ناچيزی برخوردار اند يا اصلا مشروعيت ندارند به شرکای عمدهً نيروهای
ائتلاف بدل شده اند و از قدرت خود برای تحکيم کنترول ادارات و نظام اقتصادی منطقه
ای استفاده ميکنند. اين وضع در نواحی پشتون نشين به تشديد تنش ميان اقوام مختلف و
به حاشيه راندن برخی از اين اقوام منجر شده است. گزارش می افزايد : همکاری با
قوماندانان نيروهای ائتلافی را به رقابت های جناحی و شخصی آنها کشانيده و موقعيت
بيطرفانه آنها درمسايل مربوط به نبرد با
تروريزم را خدشه دار کرده است. تاکتيک های خشنی که در عمليات جستجو به کار گرفته
ميشود و عدم واکنش لازم به گزارش های مربوط به مرگ مردم ملکی درنتيجه حملات هوايی
نيز به نارضائيتی از حضور نيروهای ائتلافی دامن زده است.
گروه بين المللی بحران ، با اشاره به اينکه
به نظر ميرسد همان شرايط نامطلوبی که پشتونها را بسوی حکومت طالبان جلب کرد ،
اکنون بارديگر در حال پيداشدن است. هشدار ميدهد : ظهور مجدد قوماندانان ارشد
طالبان که آمادهً بهره برداری از نارضائيتی عمومی هستند ، خطر بی ثباتی را تشديد
ميکند. اين درحالی است که متحدان ديرينهً آنها اکنون برولايات مجاور پاکستان حکومت
ميکنند.
اين گروه با اشاره به اينکه انتخاباتی که
قرار است در ماه جون 2004 برگزار شود ، برای پشتونها معيار مهمی جهت سنجش اعتبار
فزاينده بُن به حساب می آيد ، پيشنهاد کرده تا پيش از برگزاری انتخابات ، اصلاح
نهاد های امنيتی دولت مرکزی در اولويت قرارگيرد. برعلاوه برکناری مقام های محلی
ناقض حقوق بشر و جايگزينی آنها توسط افراد حرفه ای و تحصيل کرده که به عنوان
بازيگران بی طرف تلقی ميشوند ، گام مهمی در در جهت جلب حمايت عمومی از دولت مرکزی
خواهد بود.
گروه بين المللی بحران از جمله به جامعه بين
المللی توصيه کرده است تا نسبت به ارسال کمک های انساندوستانه برای اقليت های
منطقه ای از جمله پشتونها در شمال و غرب و همچنين ارايه کمک های فوری برای بازسازی
مناطقی که عمليات نيروهای ايتلافی در آنها همچنان ادامه دارد اطمينان حاصل کند.
اين گروه همچنين از امريکا و شرکای ايتلافی آن خواسته تا حمايت مالی و نظامی خود
از قوماندانان محلی را در چارچوب گسترده تر ملی برای خلع سلاح و تجزيهً اين گروه
ها قطع کند.» ( بی بی سی 16 اگست 2003 ، مجله دعوت شماره 1540 ـ 1555 )
لوموند ديپلوماتيک ، بخشی ديگری ازاين گزارش
را ميخواند: « جدايی روزافزون پشتونها از حاکميت مسالهً جدی را به ميان خواهد
آورد. پيروزی طالبان نه تنها بخاطر کمک پاکستان بود ، بل به دليل انزجار مردم از اعمال
وحشيانهً و چپاولگرانهً قوماندانان محلی مجاهدين نيز بود. توانمندی طالبان در روز
های اول حاکميت شان درزمينه استقرار صلح و ثبات در جنوب کشور با پشتيبانی اکثريت
مردم مواجه شد. امروز بی امنيتی و انارشی درجنوب و شرق کشور از يکسو و رقابت
کشورهای همسايه برای نفوذ شان در افغانستان از سوی ديگر ، همان وضعی را بوجود آورده اند که باعث حاکميت
طالبان گرديده بود. دراين اواخر قوماندانان طالبان از نفوذ بزرگی در مناطق نزديک
به مرز پاکستان برخوردار شده اند. » (لوموند
دپلوماتيک سپتمبر 2003 )
منظور ازاين اشاره نفوذ و حضور هزاران
مليشهً طالب در ولايت زابل و ارزگان در ماه اگست و برخورد های شان با نيروهای
ايتلاف بين المللی و دولتی از تاريخ 13 تا 20 اگست است که با قبول صدها کشته ، توانستند
چند باريکی دو ولسوالی را متصرف شوند ولی بعد از بمباردمان های نابود کننده از
تصرف شان خارج گرديد.
علاوه براين سازمان نظارت برحقوق بشر
درگزارش ماه جولای خود زير عنوان « کشتن
شما برای ما آسان است » مينويسد : « تمام قوماندانان برجستهً جهادی ، اعم از
رهبران مجاهدين سابق و مسئولين کنونی وزارت دفاع ، داخله ، اطلاعات و امنيت
ملی افغانستان در بروز تمام حوادث خونين
درولايات واقع در جنوب و شرق بطور مستقيم و يا غير مستقيم دست دارند. وضع کنونی
ناشی از نقض حقوق بشر و بی امنيتی در کشور ، پيامد مستقيم تصاميم و اقدامات نادرست
حکومت ايالات متحدهً امريکا، ديگر کشورهای ائتلاف بين المللی و برخی عناصر حکومت
عبوری افغانستان است .» گزارش همچنان روابط مخفی بين مقامات کشورهای ائتلاف بين
المللی و جنگ سالاران جانی محلی را افشاء ميکند. به عبارهً ديگر پنتاگون با
علاقمندی به جنگسالاران محلی پول می پردازد تا تمام کشور را ( بيرون از کابل ) تحت
کنترول خود داشته باشند. قدرت مندان محلی که قوت های امريکايی بالای آنها تکيه
کرده اند ، برای تحکيم اقتدار خويش کار ميکنند و از آوردن نظم و امنيت و بازسازی
کشور قصدا جلوگيری مينمايند. و بنابرين تا کنون در زندگی مردم نشانه ای از بهبود و
تغيير ديده نمی شود. ( آينده شماره 18 )8
درهفته اول ماه نومبر ، نگرانی های بين
المللی از تشديد بحران در افغانستان و افزايش خطر طالبان ، تا جايی پيش رفت که
برخی از مقام های سازمان ملل حتی از احتمال بازگشت افغانستان به دوران سياه گذشته در نتيجهً افزايش تحريکهای طالبان و
کم توجهی بين المللی به اين کشور تحت تاپير بحران عراق سخن گفتند. آنچه براين
نگرانی ها و جدی بودن تهديد ها افزود ، اظهارات سه مقام ارشد سازمان ملل بود که
وضعيت امنيتی افغانستان به ويژه مناطق جنوبی و جنوب شرقی و ساير مناطق پشتون نشين
اين کشور را روبه وخامت توصيف کردند.
« ژان ماری گينو ، معاون دبير سازمان ملل در
امور حفظ صلح تاکيد کرد : برغم تلاش های انجام شده هنوز بسياری از عوامل نا امنی و
بی ثباتی در افغانستان باقی است. معاون دبير کل سازمان ملل در عمليات حفظ صلح ريشه
اين ناامنی ها حملات تروريستی و عمليات نفوذ از مرز پاکستان توسط افراد مظنون به
عضويت درطالبان و القاعده و ساير پيکار جويان دانسته است. فليپو گراندی ، کميشنر
عالی امور پناهندگان سازمان ملل در افغانستان نيز با بيان اينکه علايم نگران کننده
ای دراين کشور بمشاهده ميرسد ، هشدار داد که در جنوب افغانستان خطر و تهديد طالبان
و القاعده همچنان باقی است و آنان در حال تصرف بخش هايی ازاين کشور هستند. انتونيو
مارياگوستا رئيس دفتر سازمان ملل در امور مواد مخدر و مبارزه با تبهکاری ميگويد :
« به عقيدهً من ، قطع نظر از مسئلهً
اعتياد ، نبرد عليه تروريزم موفق نخواهد بود ، مگر اينکه بتوانيم اقتصاد ترياک در
افغانستان را تحت کنترول بياوريم. در حال حاضر اقتصاد متکی به مواد مخدر مانند
سرطان به ولايات سرايت ميکند. ممکن است افغانستان دوباره سقوط کند و اين بار در
جنگ کارتل های مواد مخدر و تروريستهايی قرار بگيرد که از قاچجاق آن بهره می برند.
تجارت مواد مخدر افغانستان هم اکنون سال بيش از دو مليارد دالر نصيب زارعان و
قاچاق چيان افغانی ميکند و حجم معاملات سالانهً آن بالغ بر 30 مليارد دالر تخمين
زده ميشود. » ( بی بی سی 29 اکتوبر )
دراينجا تذکر اين نکته ضروری می نمايد که
تفنگ سالاران افغانستان ، اعم از قوماندانان جهادی و برخی از رهبران تنظيمهای
جهادی افغان در توليد و بهره برداری مواد مخدر دراين کشور ذيدخل و ذينفع اند و تا
زمانی که تفنگ از دست ايشان گرفته نشود و امنيت و ثبات سياسی در اين کشور استقرار
نيابد ، مبارزه با کشت و توليد و قاچاق مواد مخدر نا ممکن خواهد بود ، مخصوصا که
مافيای منطقه در پشت سر دست اندرکاران
توليد و کشت مواد مخدر قرار دارند و در برخی موارد بطور پيشکی به زارعان
پول توزيع ميکنند و اين کار مايهً دلگرمی و تشويق خوبی برای توسعه سرطان مواد
مخدردراين کشور است. امريکا در حالی که با تروريزم مبارزه ميکند ، در پهلوی آن به
جنگ سالاران افغان که خود در توليد نا امنی و کشت مواد مخدر در کشور سهيم هستند ، کمک پولی ميکند. به همين علت است که از
جمله 32 ولايت افغانستان در 28 ولايت آن ترياک کشت ميشود و با وجود حضور نيرو های
بين المللی ضد تروريزم ، ميزان کشت ترياک در سال جاری نسبت به زمان طالبان افزايش
يافته است.
روزنامه فايننشيل تايمز در سرمقاله 4 نومبر
2003 خود در اين مورد اشاره جالبی دارد و
مينويسد : « تقريبا تمام گروه ها و فرقه ها ( فرماندهان ، شبه نظاميان و جنگ
سالاران ) و همچنين عناصری در دولت مرکزی ضعيف کابل از محصول فراوان ترياک ارتزاق
ميکنند. بر طبق گزارش دفتر بررسی جرم و جنايات مواد مخدر سازمان ملل ( ) دوسال پيش کشت ترياک در 14 ولايت افغانستان
رواج داشت اما اکنون به 28 ولايت از 32 ولايت اين کشور گسترش يافته است. پول ترياک
به جيب کسانی ميرود که از بی قانونی و هرج و مرج دراين کشور بهره برداری ميکند ..
برنامه ايکه به تازگی برای خلع سلاح يکصد هزار گروه ها به مورد اجرا گذاشته شده
حامی معتبر و قدرتمند ندارد تا با موفقيت در بين طيف وسيع و گسترده فرقه ها و گروه
ها به مورد اجرا گذاشته شود. تعداد نيروهای ايساف بسيار محدود بوده و حوضه عمليات
شان هم درعين بسيار محدود است. ارتش ملی افغانستان هم هنوز وجود خارجی ندارد.
علاوه براين خود اين طرح خلع سلاح هم بسيار ناشيانه است ، چراکه هر شبه نظامی
افغان برای تحويل يک کارابين قديمی زنگ زده 200 دالر ميگيرد ، در حاليکه يک تنفگ
خود کار روسی ای کی ـ 47 ( ) نو دست اول
در مرز پاکستان به 80 دالر فروخته ميشود. بطور کلی بايد گفت که ايالات متحده و
نيروهای متحد خود را درگير مسايل افغانستان يعنی کشوری که به راحتی ميتواند به
قطبی برای بی ثباتی منطقه درآيد ، نميکنند. اما برای جلوگيری از به وجود آمدن پناهگاهی
برای عوامل بی ثباتی در اين منطقه بايد دولت کرزی تقويت شود و و ابزار لازم برای
کنترول کشورو به وجود آمدن حاکميت متمرکز دراختيار وی قرار گيرد نيروهای ايساف هم
بايد تقويت شود و علاوه براين تلاش امريکا ، بريتانيا و فرانسه برای تشکيل ارتش
ملی افغانستان با يد سرعت و جديت بيشتری به خود بگيرد ، چرا که در غير اينصورت
اقداماتی مانند انتشار پيش نويس قانون اساسی افغانستان چيزی جز اقدام نمايشی و بی
ثمر نخواهد بود. شايد بتوان به اين نتيجه هم رسيد که اساسا جنگ بر عليه طالبان هم
در اصل ، جنگی بی ثمر بوده است.» ( سايت آريايی ، 5 نومبر )
به عقيدهً نگارنده در حال حاضر سرطان
بنيادگرايی و تروريزم بيشتر از سرطان مواد مخدر جهان متمدن و بشريت مترقی را تهديد
ميکند بايد غم درمان اين مرض مهلک وواگير را خورد ، در غير آن تمام دست آورد های
علمی و تخنيک جهان معاصر در کام اين سرطان نابود خواهد شد. بر روشنفکران و قشر
آگاه و چيز فهم افغان است تا با افشای دسايس شوم پاکستان ، اين خلف الصدق استعمار
انگليسی بپردازند و اهداف توسعه طلبانه آن را در منطقه برملا کنند. باشد که جلو
اين شراندازی های حکام طماع پاکستانی گرفته شود و مردم افغانستان به نيات ناپاک
اين کشور بظاهر پاکان بيش از پيش پی ببرند
پايان ، 5 نومبر 2003