جريان سيل و خون نبود افتخارمرد
مردآن بود که پاک کند چشم تر
همی
« استاد خليلی »
نامهً سرگشاده ازطرف
عده ای از افغانهای مهاجر مقيم سويدن عنوانی محترم جنرال دوستم ومحترم جنرال
عطامحمد
دوستان ! ازبدو پيروزی حکومت مجاهدين ، تا
الحال شما بارها دربرابر هم ، مصاف داده با جنگ های بی مورد و بی حاصل ، باعث قتل
و قتال ، آوارگی و دربدری مردم وويرانی شهرها و آبادی ها گرديده ايد که از لحاظ
شرعی و قانونی نزد مردم و نزد خدای متعال (ج) مسوول و جوابده استيد و بدانيد که
اين خونهائی که بناحق بخاطر « تصرف ساحه » ريخته شده و ميشود و ترس ووحشتی را که شما در ميان مردم آن سامان بوجود آورده
ايد و خواب را بر مردم حرام ساخته ايد و آه و ناله ، يتيمان و بيوه زنان را
برآسمان بلند کرده ايد ، اگروجدان های شما را تکان نميدهد روزی پنجهً بيرحم قانون حلقوم شما را خواهد فشرد و از
شما انتقام خواهد کشيد.
( خون ناحق دست از دامان قاتل
برنداشت
ديــــده باشی لــــکه های دامن
قصاب را )
زيرا اين روز های دشوار سپری ميشود ، دير يا زود
حکومت قانون برکشور حاکم ميگردد و از شما و امثال شما بازخواست صورت ميگيرد.
اينک با تذکر چند مطلب بصورت خلص توجهً شما و
هيئات های رهبری طرفين را ( که بايد جلو شما را با دور انديشی بگيرند ولی با تاًسف
نمی گيرند و با ابراز دلايلی هريک از موضع شما دفاع غيرمشروع نيز بعمل می آورند ) جلب
ميکنيم ، تاباشد بخود آئيد و دست ازين برادرکشی و نفاق و شقاق برداريد.
1 . تجربهً تلخ سال 1992 درشهر کابل بطور
قطع ثابت کرد که تصرف ساحه و مناطق بيشتر اساس منطقی نداشته و ندارد و همه ديديم
که جز ويرانی شهر کابل و کشتار هزاران انسان بيگناه و ايجاد دشمنی بين اقوام باهم برادر کشور و بدنامی
تاريخی حاصل ديگری برای تنظيمها و مردم ما نداشت و شهر مزارشريف هم در آن وقت از
جانب شما دونفر و برادران هزاره ( حزب وحدت ) کم و بيش به عين سرنوشت مواجه گرديده
بود که بايد ازآن تجارب تلخ بياموزيد.
2 .
ازاين اختلافات و جنگ های خانمان سوز ذات البينی ، دشمنان سوگند خوردهً وطن
بخصوص نظاميان پاکستان و مزدوران شان که
همان القاعده ، طالبان ، گلبدينی ها وغيره اند سود برده عليه شما به تبليغات منفی
دست ميزنند و شما را در انظار منفور و بدنام جلوه ميدهند. و شما نبايد به دشمن
چنين دست آويزی را بدهيد و يکديگر تانرا بدست خود ضعيف سازيد. وخدمات گذشتهً تانرا
تحت سوال قرار دهيد.
3 . اقوام شريف ساکن ولايات بلخ ، جوزجان ،
سرپل وفارياب مثل ساير اقوام کشور باهم برادر و برابر اند بگذاريد آنها درکنار هم
مثليکه ازهزاران سال بدينسو زندگی کرده اند به زندگی شان ادامه دهند. اگر بخاطر
منافع قومی آنها را بجان هم می اندازيد اشتباه ميکنيد زيرا روزی که در پرتو قانون
و تحت نظارت هيئات های معتبر ملی و بين
المللی آنها به پای صندوق های راًی ميروند ، به يقين اشخاص مورد نظر خود را انتخاب
ميکنند ، دراينصورت طبيعی است توپ و تانک ديگر کار آرايی خود را از دست ميدهد وتصرف
ساحه هم ديگر بدرد نمی خورد لذا شما بی
موجب اقوام را به جان هم می اندازيد . لطفا آنان را بحال خود شان بگذاريد. آخر
تاجک و اوزبک گوشت و ناخن اند.
4 . بنابرين بهترخواهد بود سلاح های ثقيل را
به مراکز نظامی و سلاح خفيفه را به سلاح کوت ها انتقال دهيد ودر تعيينات و جابجا
سازی افرادملکی و نظامی بخاطر صلح و آشتی پست های مهم را با خلوص نيت بين اقوام
باهم برابر و برادر اعم از اوزبک ، تاجک ، هزاره ، پشتون و غيره بصورت متوازن
تقسيم نماييد و ترکيبی را از همه اقوام بوجود آوريد و ثابت کنيد که انسانهای
باگذشت ، ملی گرا استيد. به يک قوم
نينديشيد به همه مردم کشور بينديشيد. فرهنگ گذشت و آشتی از فرهنگ ستيزه جويی و زور
گويی و قوم گرايی بمراتب بهتر است.
5 . ولايت باستانی بلخ اين ام البلاد عزيز
را که از دورچنگيزيان تا طالبان بسيار زجر کشيده ، بيشتر ازاين ميازاريد و روح ابن
سينا ، مولوی ، رابعه ، ابومسلم و هزاران نابغه ، فيلسوف ، حکيم ، انديشمند
، متفکر ، شاعر و نويسنده را که در دل بلخ مدفون اند ناآرام نسازيد وبه زنده هايش
رحم کنيد.
6. لطف کنيد بسرعت دست به کار شويد و سايهً
شوم ترس جنگ لعنتی را از فضای پاک آن سرزمين مقدس مرفوع نماييد تا در پيشگاه مردم
و تاريخ کشور رستگار باشيد.
7 .
ما آرزومنديم تمام قوماندانهای محلی که تا الحال با چنين مفکورهً باطل (
تصرف ساحه بمنظور منفعت قوميکه بدان منسوب اند ) به جنگ و برادرکشی ادامه ميدهند و
هنوز ماهيت برقراری نظام فعلی را که زندگی در پرتو دموکراسی است درک نکرده اند ، هرچه زود تر به مسئوليت های
خويش پی ببرند و به اوامر حکومت مرکزی لبيک بگويند و در تامين امنيت سرتاسری و صلح
دايمی و بازسازی به حکومت مرکزی ممد واقع شوند.
شرم آور است که خارجی ها بين شما صلح می
کنند.
آرزومنديم اين نامه را جز پيام برادری و
دوستی مپنداريد و اگر بصورت عريان و صريح با شما درد دل کرده ايم ما را ببخشيد.
با احترامات فايقه
تاچند پی
سنـــــان و شمشيز شوی
تاچند پی
خـــــدعه و تزوير شوی
آن پيشهً
شـــير باشد وين از روباه
آدم چو شوی
زهردو دلگير شوی
استاد خليلی