فرید سیا ووش

حکمت ضمیمه

عارفی خواب می بیند که پس از شور ومشوره زیاد با عده ی از خبره گان قوم وظیفه میابد تا حکمت عطايا و ضمايم عطايا را از پروردگار عالمیان جويا شود. لحظهء بیان حال فرامیرسد عارف با عجز بنده گی حضور خالق سمیع عرض میکند:

ــ   یا الهی! یا خالق کون و مکان! ملت افغان رامشکلی پیش آمده است.

حاتفی از پردهء غيب پاسخ می دهد:

ــ   چه وقت شما بی مشکل بوده اید؟ باز چه مشکلی؟

ــ   یا ربی! هر چه از بارگاه شما می طلبیم داده میشود اما ضمیمه دار.

ــ   چگونه؟

ــ   پروردگار را قربان، افغانها از دربار لایزال و بیکران شما اسلام، اتفاق، اتحاد، و وحدت مطالبه داشتند، قبول است که مستجاب شده است اما قسمیکه به حضور مبارک عرض گردید ضمیمه دار ارزانی فرموده اید.

ــ   یعنی چه؟!

ــ   یعنی برای ملت افغان، حزب اسلامی، اتحاد اسلامی، شورای اتفاق و حزب وحدت منظور فرموده اید. پشتو خواستیم پشتونخواه شد، دری خواسیم چادری شد، کوتاه خواستیم کودتا شد، انقلاب خواستم انقطاب یافتیم، باز هم چشم سپیدی کرده انقلاب خواستیم این بار انفلاق یافتیم. بار دیگر که طالب خیر شدیم، خیر از قلم افتاده و طالب جمع شده آنهم ضمیمه دار یعنی امارت طالبان حواله و وقتیکه از خیر و شر امارت گذشته فقط عبور از ماجرا و قانون مطالبه کردیم، باز هم ضمیمه دار منظور شده است.

ــ   کدام ضمیمه؟

ــ   پروردگار عالمیان را صدقه، این بار ماجرا بجایش باقی مانده، عبورش عبوری و قانونش بی قانونی شده است.

ــ   یا الهی! ما طریق دعا گم کرده ایم یا حکمت ضمیمه را درنیافته ایم!؟

ــ   حکمتی در کار نبوده اینجا چند تا مساله وجود دارد:

نخست اینکه من راه را برای شما نشان دادم ولی شما چاه را انتخاب کردید.

دوم اینکه ای قوم غافل من اسلام را برای شما فرستادم اما احزابش را مگر خود شما نساختید؟!...

شما همه چیز را سیاسی ساخته اید حتا عبادت را، دارید چوب غفلت میخورید بروید توبه کنید و دیگر غافل مشوید.


« پیل» از پا مانده را« شاه پیل» میباید کشید

 

 

در نوجوانی بیننده بازی شطرنچ بزرگان فامیل بودم , از آنان میشنیدم که: « پیل از پا مانده را شاه پیل می باید کشید.» وباری هم شاهد از پا ماندن پیل و کومک شاه پیل .

و اما اینبار شاهد از پا ماندن پیل در تخته شطرنج نی بل در میدان دانش  مردم  داری(سیاست) هستیم, پیل افغا نستان از پا مانده و در گل کیر کرده است. شاه پیلی که میتواند پیل افغا نستان را نجات دهد , مردم افغا نستان , خانواده جهانی, امریکا به کومک کشور های همد ست (ملل متحد) میباشد, که  خوشبختا نه آنها آما د ه گی کمک لازم برای نجات پیل از پا مانده صلح و ثبات در افغا نستان  را دارند.

 پس مشکل در کجاست؟! 

 

1)    آب حیات  در شیشه شکسته.

2)    روغن  در مشک سوراخ.

 

1)    آب حیات در شیشه شکسته

 

امریکا جنگ بر ضد(تروریزم) طا لبان و القاعده رابه آن ساده گی که در افغا نستان شروع کرد, نتوانست به همان ساد گی به پا یان برساند . در تدویر اجلاس بن شتاب نا روا بر زید ند و با  گرفتن تصا میم نا پخته مشکل آفرین شدند. اداره موقت که در نتیجه قرار داد میان رهبران جهادی و قوماندانان زایش و پیدایش یافت کم از کم دو تا مشکل بزرگ همراه داشت:

 

*    دادن نفس و دم تازه به پیکر نیمه جان ودر  سوراخ خسپیده رهبران و قوماندانان خود سر و خود رای و بخشیدن مشروعیت

 و قانونیت به آنان.

*    بستن دست و پای اداره موقت با ریسمان جهاد( که اکبر آن ختم و اصغرآن جاریست) و تفنگ و تفنگی رابر سرآن پیره دار مقرر               فرمودن.

آرزوی مردم( آشتی سراسری,آرامش, ثبات ,آزادی و حکو مت مردم از خود مردم)  به آب حیاتی میما ند که در شیشه شکسته (اداره موقت) ریخته شد.  چکه ای ازآن آب به گلویی هیچ تشنه ای فرو نرفت وحتا هیچ لبی سوخته را نم دار نساخت.  چکامه ای که در نظر بود جا به یک

 نا باوری دیگر خالی کرده ومردم سرخورده تر شدند. اجلاس بن اگر یک گام به جلو بود با درد و افسوس دو گام به عقب را ارمغان آورد. زیرا دقیق برنامه ریزی نشده بود.

از جانب دیگر ایالات متحده امریکا دو تربوز را در یک دست گرفته است .

 یک:   مردم .

  دو:   جنگسالاران.

 

بزرگان از قدیم گفته اند :« دو تربوز را در یک دست نگیرید.» نمیدانیم این دو را تا  کدامین پله بر دوش خواهد کشید و کدامین از دستان رها خواهد شد.

یکبار دیگر شاهد شتاب و تند روی دیگری هستیم , شتاب نا مقدس برای آماده ساختن وبکار گیری قانون اسا سی کشور زیر سایه تفنگ .

 مگر میشود از میله تفنگ چشم براه حق و عدالت بود. اگر عقب گرایان موفق به تیر کردن قانون از غربال (امر به معروف و نهی از منکر) شوند و آزادی های فردی, سیاسی و اجتماعی, مدنیت وترقی را به زنجیر ببند ند ; آنگاه زمان , نیرو وامکانات بیشتر بکار نخواهد بود!؟ و خطرات بیشتر در پیش راه!!!؟.

درس زندگی اینست که روند رویداد های جاری , بایسته, محتوم و ابدی نیست; میشود در آن مداخله کرد و مسیر آن را به سوی ارزشهای انسانی وجهانشول امروزی تغیر داد.

            نظامی گنجوی چه خوش سروده است:

تاچند چو یخ فسرده بودن

در آب چو موش مرده بودن

چون گل بگــــزار نرم خویی

بگزر چو بنفشه از دو رویی

جایی باشــــــــد, که خار باید

دیوانگـــــــــــــیی بکار باید

تاجهالت  سلطنت, چما ق تکفیر فرمانروایی و قو ماندان پادشاهی میکند و تا تفنگ حرف اول وآخر را میزند , بیهوده است اگر قانونی ساخته

 و پرداخته شود . اول باید تکلیف سلاح وسلاح داران را روشن کرد , سپس تعقل را به تخت اقتدار و مردم را ما لک سرنوشت و رای خودشان ساخت , آنگاهست که میتوان بر بست( قانون) ساخت  و آنرا بکار گرفت.     

جریانات سالهای آخر در افغانستان و جهان  دست کم این زمینه را برای نیرو های دگر اندیش و راهیان ترقی  بوجود آورده است تا سیمای سده های میانه اسلام سیاسی را ا فشا کنند . تجربه دوران فرمانروایی طالبی و طالبی وار که فاجعه بار و ویرانگر درج تاریخ شده است,  گواه روشن و انکار نکرد نی خطرناک بودن آنان میباشد. اینروز باید تشکل یک دولت غیر مذ هبی بر بنیاد اصل جدایی دین از دولت را در سر لوحه کارخود قرار دهیم. با درک این واقعیت که اسلام سیاسی غیر از اصول اسلام است.  

 

2)    روغن در مشک سوراخ :

 

شنیده میشود که پول های کلا نی به اداره عبوری افغانستان برای باز سازی داده شده است وکرور ها $ دیگر در راه میباشد, به تناسب ارقام نتایج را باید با زره بین وبه کمک چراغ و یا شیطان چراغ پالید. چیزیکه روشن است نا سازگاری ظرف ومظروف است,  افغا نستان توان و امکانات بکار گیری این همه پول های کلان را در شرایط , اوضاع واحوال کنونی  ندارد. دولت مقتدر مرکزی و آراستگی موجود نیست, برنامه دقیق باز سازی سراسری وجود ندارد اگر چیزی هم وجود داشته باشد زمینه پیاده سازی آن وجود ندارد. پس این پول ها به چه  سر نوشتی  گرفتار شده اند؟, کمک ها به روغنی میماند که درمشک سوراخ ( خزانه اداره عبوری) و کیسه انجوها ریختانده شده است.  بزرگان گفته اند : « باد آورده را باد میبرد» .

 از جانب دیگر باز سازی گزینش دقیق نیست , اگر بپر سید که چرا ؟ , با همه عجز بیان میدارم که کجا آن شهر ها و دهکده ها به شهر ها و دهکده های  اینروزی میماند !؟ کجا ی آن ناکجا آباد را با ز میسازید. شهر هایی که کم از کم اسا سات ا ولیه شهر سازی هم در آنها بکار گرفته نشده است , جنگ ود سیسه دود را از دماغش کشیده است, چیزی را که به شهر نمیماند چرا بنام شهر قصد باز سازی آنرا دارند و بچشم مدرنیزم خاک می پاشند.

 چرا از نو سازی سخن نزیم! بلی, افغا نستان باید از نو ساخته شود با نو سازیست که میتوان افغا نستان را ساخت و با باز سازیست که سرمایه های کلان بر باد داده میشود.  همه چیز درافغانستان باید از نو ساخته شوداز دانش مرم داری( سیاست) گرفته تا, بر بست( قانون), اداره , فرهنگ, دانش سرمایه ( اقتصاد), شهر ها و دهکده ها, سرک ها , پل ها همه و همه باید از نو ساخته شوند. مهمتر از همه انسانهای ما باید نوسازی شوند پیش اراینکه کلاه های ما نو  شود باید کله های ما ( تفکر واندیشه) ما اینروزی و نو شود.   


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت