نبشته م.ا.
پولاد
اسلام
ومسلمانی
قبل ازآنکه به
اصل مطلب بروم از همه دوستان هموطن تقاضا دارم به هر آنچه درآن مورد دقیق وارد
نیستند استدلال کلیشه یی ننمایند. ضرور نیست که حتما" ما از جایی نقل قول
کنیم که ازان آگاهی و سر رشته یی نداریم.
اینک میرویم
به سراغ مطلب خود که : اسلام
به ذات خود
ندارد عیبی
هر عیب که هست در مسلمانی ماست
بعضا" دوستان بسیار ارجمند و چیز فهم به این بیت تکیه
نموده و میخواهند نشان دهند که قوانین قرآنی که اساس و اصل اسلام است با آنچه که
مسلمانان میکنند فرق دارد بنا بران عیب در
مسلمانی است. من نمیگویم که عیب در ریشه اسلام است اما حق دارم بگویم که آنچه
مسلمان ها مینمایند مطابق قرآن است. برای این مطلب مثالی هائی را میآورم
تابرخی ازدوستان متوچه این اصل شوند که آنچه علمای دینی اسلام میگویند صد فیصد با
قرآن، حدیث ، اجماع امت وقیاس برابر نیست و اکثرا" برویت تفسیر های بعضی
ازعلمای دینی اسلام که آنها هم مطابق به زمان خود تفسیر ها نموده اند اصدار حکم
مینمایند که این چنین احکام با اصل اسلام چندان وفق نمیکند. اما بعضی مطالب که زیاد تر بحث بر انگیز است
درمتن قرآن آمده است. که همان متون با قوانین حقوق بشر امروزی در توافق نیست حتی مانع رشد علمی، فکری، عقلی و اقتصادی
میگردد. برای بهتر روشن کردن این مو ضوع مثال هائی را خدمت تان بعرض میرسانم: اول در مورد بعضی تفاسیر و
برداشت ها که همه آن درین مختصر ممکن نیست و من بعضی ازانها را بطور نمونه یاد
آور خواهم شدچند مثالی خواهم آورد. اما بعضا" چنان رواجهای منطقوی و عنعنات
کهنه و بدوی درکنار آن یکجا شده است که نزد عوام آن بدعت های مروجه نیز جز اسلام
حساب میشود و حتی بعضی ملا امامان از روی غرض یا بی خبری آنراتائید میکنند.که به
این اساس تگ فرد بالا به نظروارد میخورد اما چنین نیست و آن تگ فرد مفهوم عام
ندارد تا ما آنرا بشکل یک کل در مورداحکام اسلامی (نه قوانین اسلامی ، اسلام احکام
دارد نه قوانین) اساس قرار دهیم. مثلا"
ریش: سنت پیغمبر است و فرضیتی ندارد. پیغمبر گفته است ریش زینت
مرد است و خود هم ریش خود را بجز یک مورد برای همیشه داشته است . به اساس شریعت
اسلامی که به اساس آیت قرآنی نیست فعل پیغمبر که ترک نشده باشد سنت است حتی سنت مؤکد نیست . درحالیکه طالبان به
این سنت فرضیت داده بودند. ویا استنجا مستحب است اگردر- اطراف مقعد پراگنده نشده باشد و سطر عورت فرض
اما بسا مردم ارکنار جویبار ترک فرض نموده ومستحب را بجامی کنند و امثال این . در
حالیکه بسا احکامی است که ما بخواهیم یا نخواهیم ضد قوانین امروز بشری است
مثلا" درقرآن سور ة النساء آیه 3 (... فانکحو ماطاب لکم من النساء مثنی وثلث و ربع فان خفتم الا تعدلو فواحدة اوماملکت ایمانکم) ترجمه :- نکاح
کنید آنچه خوش آید شما را از سائر زنان دو
دو سه سه چهار چهار پس اگر دانید که عدل کرده نمیتوانید پس نکاح کنید یکزن را یا
سرمایه بگیرید( یعنی همخوابگی کنید و فرزند بار بیاورید)آنراکه مالک اوشد دستهای
شما (یعنی کنیزان را) ) که به همین اساس در اصل تشیع صیغه نمودن راییج گردیده است.
خوب دقت کنید . آنکه توان مالی و اقتصادی بیشتر دارد ویا داشته است صاحب هزازان
کنیز میتوانست باشد پس هزاران زن خواهش نفسانی یک مرد صاحب ثروت را برآورده میساخت
و حتی حالا به حساب صیغه عین ظلم بر زنان برای مردان حلال و به اساس قرآن مچاز
شمرده شده است . کجای این حکم مساوات زن و مرد را میرساند. کچای این احکام حق
انسانی زن و حق کرامت انسانی زن را نوید میدهد. و اذا کرمنا بنی آدم ( بمعنی کرامت
دادیم بنی آدم را) مگرزن بنی آدم یعنی انسان نیست . بنا بران یا کرمنا بنی آدم در
قرآن گنچایش دارد و یا اینکه باید صریح گفته میشد که زن بنی آدم نیست. لهذا این کمبود حکم در مسلمانی ما نی بلکه در اسلام ماست . اما این
بدین معنی نیست که این حکم لا یتغیر است. درمذهب سنت مابحکم پیغمبر اجماع امت و
قیاس داریم که بعضی علمای ممتقدم بدون ضرورت عینی بنا به ملحوظات نفسانی آنرا
محدود کرده اند وعلمای امروزه دینی آنرا بی سبب و بدون دلیل چون کوران بدین عصا
چسپیده اند. در حالیکه اهل تشیع با اجتهاد این راه را باز گذاشته اند. اما میبینیم
با وجود این باز بودن روی منافع خود به آن چنان میچسپند که گوئی اجتهادشان بسته
است. اسلام در متن بعضی اساسات خود و حتی در متن شرعی خود تعبیر هائی دارد که
میتواند به این دین رنک بهتری دهد وآنرا با زمان اگر عیارکرده نتواند میتواند
نزدیک سازد اما وقتی حاکمیت دربین انسان
ها به مردم عادی تکیه کند نمیتواند تضمین شود که افراد عادی ازمنافع خود بگذرد ویا
حق دیگران را بشناسد. کجاست اجماع امت و قیاس؟ چرا اجماع امت در طریقه سنت محدود
به دوران صحابه شده است. قیاس کجاست؟ این
همه اصول اساسی اسلام یعنی (قرآن ، حدیث، اجماع امت و قیاس ) نمیتوانند با روند حق
انسانی امروزی همسری کنند اما با در نظر داشت هر چهار مرحله بالا بخصوص قیاس
میتوان کمی رنگ بهتری به اسلامیت داد تا حد اقل مانند چامعه عیسویت ریفرمی را ببار
آور. اما باز هم نمیتواند با چنان آیات پی در پی
قرآنی در مورد زن تغیری را که انسانی بوده و انسانیت امروز تقاضا دارد
برآورده ساخت. بخصوص که بدعت های مروچه و عنعنات ناپسندیده د نیز در بین مردم با
احکام قرآنی بعضا"یکی و بعضا"
جا داده شده است. چناتنچه اجتهاد در بین
اهل تشیع نتوانسته است این خلا را پر کند. ما بسا مسایل در کتاب مسلمانی خود داریم که با علم در تضاد است. این بد ین
معنی نیست که تنها قرآن ما در تضاد است بلکه تورات، انجیل و زبور داود هم با همین
تضاد ها انباشته شده است. با فرق اینکه پیروان آنها کتاب های خود را زمینی میدانند
نه فرستاده شده از جانب خدا بصورت مستقیم. میگویند الهام است از جانب خدا برای چهل
نفر که هر کدام در زمانه های مختلف آنرا با الهام از خدا نوشته اند. در حالیکه این
امر در قرآن کاملا"شکل دیگری دارد و حرف حرف قرآن از زبان خدا به بندگانش
حکایه دارد و این محدودیت است که ما را مستقیم بر علیه علم قرار میدهد. برای مثال
ما حالا در تضاد ساده (سبع سموات طباقا) و به اساس نظریات علمی ملیون ها آفتاب و هزارها و درین اواخر
ملیون ها کهکشان که آفتاب زمین یکی ازآفتابهای کهکشان شیری مارا تشکیل
میدهدقرارداریم. زمین سیاره کوچک ما تقریبا" از سیارات جدید کهکشان شیری است
. درحالیکه قرآن روی خلقت زمین بدرجه اول
و بعدا" خلقت آسمان ها بدرجه دوم اشاره نموده و بعدا" ستاره ها و آفتاب
را در خلق کردن به مرحله دوم حساب میکند.
به اساس تورات و انجیل عمرزمین و انسان شش هزار سال بیش نیست. درحالیکه تنها سابقه
میترا و مهرابه های میترائی شا نزده هزار سال سابقه دارد. بر میگردیم به اصل مطلب
خود.
سوره النساء آیه 34( برای بهتر دقیق ساختن پاره پنجم).
الرجال قوامون علی النسا, بما فصل الله بعضهم علی بعض وبما انفقو من اموالهم
فالصلحت قانثت حفیظت للغیب بما حفظ
الله والی تخافون نشوزهن . فعظو هن واهجرو
هن فی امضا- جع و اضربو هن فان اطعنکم فلا تبغو
علیهن سبیلا. ان الله کان علیا"
کبیرا. ترجمه ( مرد ها محافظین زن ها هستند از سببیکه خدا یکی را قوی و دیگری را
ضعیف آفریده است و از همین سبب است که مرد محافظه وکمک میکند زن را . نفقه میدهد
اورا بنا بر همین تفاوت است که زن باید از
مرد منحیث شوهر فرمانبرداری کند و اگر فرمانبرداری نکند اول به اوشان یعنی زن ها
باید نصیحت شود یعنی مرد نصیحت کند اگر نشد تهدید کند وازاودوری کند و اگر باز هم نشد بزند اوراتا که اطاعت کند
وقتی مطیع شد دیگرزیاده روی نکنید یعنی
نزنید اورا بدرسی که خدا بالا و بزرگ است.) من این ترجمه را از زبان محد ث
دهلوی شاه ولی والله صاحب تکرار میکنم:( مردان تدبیر کار کننده مسلط شده اند بر
زنان به سبب آنکه فضل نهاده است خدا بعض
آدمیان را بر بعض وبسبب آنکه خرچ کردند از
اموال خویش . پس زنان نیکو کار فرمانبردارنده اند . درغیب زوج به نگاه داشت خدا.
وآن زنان که معلوم کنید سرکشی ایشان پس پند دهید ایشان را و ترک کنید ایشان را در
خوابگاه و بزنید ایشانرا پس اگر فرمانبرداری شما کردند پس تجسس نکنید بر ایشان
راهی را هر آهینه خدا هست بلند مرتبه بزرگ قدر) بسببی که ترجمه فارسی ولی الله
صاحب شکسته وغیر مفهوم است لازم دیدم آنرا بزبان ساده دری امروزی توضیح کنم و شما
میتوانید با هردو ترچمه خود را به اصل ترجمه قرآنی وارد سازید.) حا ل میپردازم به اصل مطلب با یاد آوری اینکه اگر
درترجمه های من شک کردید مراجعه کنید به تفاسیر حسینی صاحب و شاولی والله صاحب این
دو معتبر ترین مفسرین زبان فارسی قرآن اند.
هموطنان گرامی و محترم! به اساس اصل اسلام مرد ها نه تنها تا چهار زن
را میتوانند به نکاح بگیرند بلکه حق دارند
به اساس متن قرآن تا بینهایت از زنهایی که مالک آن هستند یعنی کنیزان بهره ببرند یعنی جراب و بوت تا آن مقدار
درصلاحیت مرد گذاشته نشده که زن گذاشته
شده است. مراجعه کنید به آیه5 و 6 سوره المومنون جز یا پاره 18متن آیات ازین قرا ر
است:(والذین هم لفروچهم حافظون. الا علی ازواجهم او ماملکت ایمانهم فان هم غیر ملومین)ترجمه: خدانجات میدهد مومنانی را که
... -...-...- ازشرمگاهای خود حفاظت میکنند. الا درمقابل همسران خود وآنکسانیکه
مالک است برآنها. یعنی کنیز وکسانیکه بخصوص زنانیکه خریده شده اند که درافغانستان
یکصدوده سال قبل امیر حبیب اله ازین حکم استفاده و سه صد زن صورتی را بنام زنهای
صورتی حرم بدون هیچگونه نکاحی با خود داشت که اکثرآنهااولاد هائی با نام سراج
وعزیری به دینا آورده اند و امروزاولاد زن های صورتی امیر حبیب اله قسمت اعظم
خاندان محمد زائی را پرنموده است. آن زن های امیر حبیب اله مگر در جمله انسان ویا
به اشاره قرآن آدم نبوده اند؟ اگرآدم بوده اند پس حکم کرمنا بنی آدم چه میشود؟ و اگر آدم نبوده اند پس امروز که به اساس
حقوق بین الدول و اعلامیه حقوق بشر مساوی هستند
خلای بزرگی را بین قرآن، اسلام و اعلامیه حقوق بشر ایجاد نمیکند؟ اگر این
آیات قوانین اسلام را ضمانت میکند پس چه عیب در مسلمانی مسلمانان بنیاد گرا وچود دارد ؟ و
اگر اعمال بنیاد گراها با متن اسلام برابر است پس عیب در مسلمانی آنها نیست. بیائید این اختلافات را در ریشه
چستچو کنیم و خود را با جملاتی مانند : (اسلام به ذات خود نداردعیبی ----- هر عیب
که هست در مسلمانی ماست ) بی مورد مصروف نکنیم.
وآیه 31
درسورة النور پا ره 18 متن آیه از
این قرار است: (وقل للمومنت یعضض من
ابصرهن ویحفظن فروجهن ولا یبد ین زینتهن
الا ماظهر منا ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبد ین زینتهن الا لبعولتهن او ابا یهن او ابآ بعو لتهن او ابنایهن
او ابنآ بعولتهن او اخوانهن او بنی
اخوانهن او نسای هن او ما ملکت ایمانهن.... وبرای روشن شدن بیشتر صلاحیت مرد و محکومیت زن باید گفت
قرآن شریف چنین حکم فرموده است که :( والتی یآتین الفحشه من نسایکم فاستشهدو علیهن
اربعه منکم فان شهدو فامسکو هن فی بیوت حتی یتوفهن الموت اوبجعل الله لهن
سبیلا.)آیه 15 سوره النسا باره یا جز سوم. ترجمه (اگریکی اززنان شما متهم به فحشا
شد چهارشاهد را بر عملش گواه بگیرید. درصورت شهادت شاهدان زن را قید کنید و همه
چیز را بر وی ببندید تا آنکه بمیرد واین عمل راه خداوند است. )امادر مورد مرد چنین
آیه صریحی وجود ندارد. درهمین سوره النسا آیه 22 الی آیه 25 صریح تذکر رفته است که
( حرام کردیم برشما مادرها دختر ها خواهر ها خواهر مادر ها خوهر پدرها واولاد
خواهر ها و برادر ها دایه ها و دختر دایه ها(یعنی کسانی که بشما شیر پستان خود را
داده است) ومادران زنان شما ودختران اولاد های شما و همچنان دوخواهر دریکزمان ویا
زن شوهر دار بشماحرام است الی آنزنانیکه شما مالک آن هستید یعنی کنیزان شما که اگر
شوهر هم داشته باشند برای شما حلال است ) شما میتوانید هر چهار آیه را از روی قرآن
شریف تان بخوانید. من تنها قسمت اول آیه
24 را برای شما درین جا مینویسم. آیه 24 سوره النسا درشروع پاره چهارم.(... والمحصنت
من النسا الا ما ملکت ایما نکم کتب الله علیکم...) ترجمه شاولی ولله صاحب (وحرام کرده شدند زنان شوهر دارمگر
آنچه مالک اوشده است دست شما. لازم ساخته است خدا بر شما وحلال کرده شد شما را ما
سوای این همه محرمات ...)بعبارت دری صریح(زنان شوهر دار برشما حرام است مگر آنچه
را که مالک شده باشد دست های شما.) ودر تفسیر این موضوع علمای دینی متقد مین علاوه
میکند که اگرزنی را از دارالحرب اسیر کرده
اند ولو اگر او شوهر دار هم بوده باشد
برای مرد حلال است. که این خود میرساند که رضا و رغبت انسانی زن مطرح نیست . تنها
فرو نشاندت شهوت مرد نزد اصل اسلام معتبر است و به همین سبب است که بعضی مجاهدین
که جهاد شان فقط برای فرونشاندن شهوات شان بوده دختران و زنان هموطن خود را با جبر
وزور همخواب خود ساخته است. ستر و پوشیده شدن زن سر تا به قدم و پنهان کردن
برجستگی های بدن فرضیت داده شده است.
نمیخواهم بیش ازین بشما درد سر دهم اما ممکن است این موضوع
سبب برانگیخته شدن و تحریف کردن مطالب را از جانب تیکه داران دینی درقبال داشته
باشد بنا بران صریح میگویم که : بنا بر اصل دین قرآن کلام خداست و خدا درزمان و مکان بسته نیست . پس هر کلمه قرآن بدون
اشتباه باید باشد چرا که اشتباه در کلام خدا گنجا یش ندارد و اگر کسی خدا را محکوم
به اشتباه کردن نماید کافر مطلق است. به اینصورت هیچ کلمه ئی از قرآن نمیتواند
منسوخ شودالی بحکم قرآن پس آنانیکه دلیل میآورند به منسوخ شدن ویا تغیر در مطالب
قرآنی آن تیکه داران دین اند که وقتی قدرت استدلال بر مو-ضوع را نمی یابند تا به
منافع خود آنرا استعمال کنند اصطلاحات منسوخ ویا امثال آنرا پیش میکشند که این
اصطلاحات بجز قصور در کوتاهی موضوع ویا جلوه دادن مطالب به منافع خود شان مفهوم
دیگری نمیتواند داشته باشد زیرااگربنا به عقاید شان فعل و حرف الله ثابت و مانند
خودش لا یتغیر است پس چطور شخص یا اشخاص بخود حق میدهند بدون حکم صریح قرآنی بعضی
مطالب آنرا فسخ شده ویا معطل شده جلوه بدهند. آنها با این تغیرات بنام مفسرین و
اجماع امت ویا حد یث نبوی میمخواهند دفع الوقت نموده و به این صورت سیا د ت پیشروی خود را در بین
مردم حفظ کنند. قرآن بنا به استدلال خود شان بالا تر از همه اصولی است که انسان
وضع مینماید. اگر به این باور خود صادق اند پس درقرآن نشان دهند که کدام آیه و یا
نشانه ئی وجود دارد که این یا آن آیة درلفظ باقی ودر معنی منسوخ است. ویا این یا
آن حکم متن قرآنی از اعتبار برآمده است. یعنی هر استلال شان که خارج از آیات قرآنی
در مورد تغیر یا نسخ معنی یا لفظ یا مفهوم قرآن باشد بی اعتبار من درآوردی و فاقد
اعتبار است.
بعضی از دوستان استواری قرآن را
با استلال و منطق همراه میدانند(!) شنیدم
که میگفتند اسلام در اساس خود روی منطق استوار است. این صاف و ساده انکار از
اپتدای سورة البقر است. ( الم . ذالک الکتاب لاریب فیه. هدی اللمتقین . الذین
یؤمنون باالغیب . ...) (... این کتابی است که دران شک و شبه " تضاد"
وجود ندارد. هدایت کننده است برای متقیان. آن کسانیکه ایمان آورده اند به غیب. یا
بعبباره دیگر به چیز های نادیده) پس چطور روی استواری منطق واستد- لال آن صحبت
میشود. مگر نشنینیده اید که عرفای دینی با
متشرعین دینی یک صدا گفته اند که :
گر به استد لال کار دین بدی
فخر رازی راز دار دین بودی
پای استدلالیان چوبین بو د- پای چوبین سخت بی
تمکین بود
حتی عالمی چون فخر رازی نیز نتوانسته است جلو خود سریهای
تیکه داران دینی را بگیرد. او منصور وار با آرزوی بلند ساختن درک جامعه ازین
جهان رفت، بدون آنکه زره ئی درین سنگ های سیاه و خارانقشی
بگذارد.
درختم این مختصر تگ
فرد دیگری را بشما پیشکش مینمایم :
در علم جهان یک زره ندیدیم عیبی هر عیب که هست روی د یند اری ماست
وبنا بر ین استلال با اقبال همصدا میشوم که با حفظ اصل اسلام
که جان نگه کردن فرض است میگوید :
مسلمان فابقه مست و
ژنده پوش است ز کارش جبر ئیل
اندر خروش است
بیا تا
نقش ملت دیگر
بریزیم
که این ملت جهان را بار دوش است