در خاتمه

ازکمکهاى اقتصادى تا حمايت نظامى
 

طوريکه درين کتاب توضيح شد، درجريان دوسال اول هدف کمکهاى مارشال تسريع روند اعمارمجدد درکشورهاى اروپاى غربى بود. درآغاز ممنوع قرارداده شده بود که کمکهاى امريکا براى توريد تسليحات ويا ساير کالاهاى نظامى مورد استفاده قرار بگيرد . امريکايى ها بصورت جدى نظارت مينمودند تا امتعه کمکى بهيچ صورت بنفع نيروهاى مسلح بکاربرده نشود . در هالند اين قرار دقيقاً رعايت ميشد . حکومت هالند نميخواست که ازناحيه استعمال کمکهاى مارشال بنفع قطعات نظامى خود در اندونيزى مورد سوء ظن قرار بگيرد . با آنهم ، گاهگاهى درکنترول تخطى هايى ظاهرميشد . طورمثال ، در مى ١٩٤٨ افشا شد که بقيمت يک مبلغ معتنابهى براى اردو طير موتر تهيه شده بود . همچنان ، ميشن
ECA
بارى کشف نمود که جنرال کرولس رئيس ستاد ارتش از يک موترى استفاده ميکند که با دالر مارشال خريدارى شده بود . کرولس تنبيه شد و قيمت خريد موترهم بايد مسترد ميگرديد . اما تعجب واقعه در آنست که سه سال بعدتر حتى يک نظامى هم درموترى گردش نميکرد که بدون کمک امريکا تمويل شده باشد . ١ تحت تأثيرجنگ کوريا مرکز ثقل کمکهاى امريکا بيشتروبيشتر به عرصه نظامى انتقال مى يافت .

جنگ کوريا وقتى مشتعل گرديد که در ٢٥ جون ١٩٥٠ کورياى شمالى برهمسايه جنوبى خود حمله نمود. کوريا از آغاز قرن بيستم توسط جاپان اشغال شده بود. بعدازغلبه متحدين برجاپان ، کوريا به زونهاى اشغالى امريکا و روسيه تقسيم گرديد . اين زونها بوسيله عرض البلد سى وهشتم ازهمديگر جدا ميشدند . ازآنجائيکه بعداز جنگ ميان متحدين همکارى مثمر وجود نداشت ، هردو زون به دولت هاى جداگانه مبدل گرديدند . دولت جنوبى ازطرف ايالات متحده و دولت شمالى ازطرف اتحادشوروى حمايه ميشدند .

در غرب ، حمله برکورياى جنوبى توسعه طلبى ستالينى تلقى گرديد ، که اروپاى غربى ميتوانست قربانى بعدى آن باشد . ترومن يک جواب قوى نظامى را ضرورى ميشمرد . او درينجا بر مارشال که سن وى قريب به هفتاد ميرسيد محاسبه مينمود . مارشال بعد از يک عمليات جگر، بالاى وظيفه خود به وزارت خارجه برنگشته بود وخيلى آرزو داشت به تقاعد برود . اما مارشال از اراده ترومن اطاعت نمود . او وزير دفاع مقررشد و رهبرى تقويه نيرو هاى جنگى امريکا را براى مداخله در کوريا بعهده گرفت . با توجه به آنکه ترومن از آمادگى خود به بکاربستن همه امکانات براى نبرد سخن گفته بود . چانس توسعه برخورد در کوريا خيلى محتمل شمرده ميشد . در اروپاى غربى مردم خودرا تهديدشده وبيدفاع احساس ميکردند . در برابر١٧٥
فرقه اى که ستالين در اروپا در اختيار داشت ، صرف دوازده فرقه در کشورهايى موجود بود که دراپريل ١٩٤٩ سازمان پيمان اتلانتيک شمالى
( NATO)
را ايجادنموده بودند . ٢ ناتو بايد تقويه ميگرديد . از آنجائيکه سناى امريکا درجنورى ١٩٥١ اجازه اعزام حد اعظم چهارفرقه را به اروپاى غربى تصويب نموده بود، کشورهاى اروپايى بايد قسمت بزرگ قطعات مورد ضرورت را تدارک مينمودند . درينجا آنها ميتوانستند بر حمايت مالى امريکا حساب کنند . قبل از درگيرى جنگ کوريا، بذل کمکهاى نظامى به کشورهاى اروپاى غربى درچوکات ناتو از طريق
Mutual Defence Assistance Program (MDAP)
مدنظر گرفته شده بود. درآغاز امريکاييها افاده ميدادندکه مخلوط شدن کمکهاى
MDPA
وکمکهاى مارشال را مطلوب نميشمارند . اما جنگ کوريا نه تنها منجر به افزايش مصارف از طريق پروگرام نظامى شد ، بلکه کمکهاى مارشال را نيز بيشتر وبيشتر تحت عنوان تقويه نيروهاى مسلح درآورد .

در هالند مردم خيلى بزودى پس از اشتعال جنگ در کوريا عواقب آنرا بر کمکهاى مارشال احساس کردند . در اگست ١٩٥٠ هيرشفلد بزودى منتظر « تصاميم قاطعى بودکه تمام ساختار
EHP
رامتأثر ميساخت » . در اکتوبر براى او « پيوسته روشنترميشد که امريکايى ها منافع نظامى را بيشتروبيشتر مرجحتر ازمنافع اقتصادى قرارميدهند» . ٣ با پيشرفت تغييرات در سازماندهى امريکايى ها براى بذل کمک ، هيرشفلد نيز درنوامبر ١٩٥٠ بحيث کميسارحکومت براى پروگرام کمکهاى نظامى تعيين گرديد .

در اپريل ١٩٥١
ECA
در واشنگتن اعلان نمود که در سال مالى ١٩٥١-١٩٥٢ امريکا ، سطح آمادگى هاى نظامى وسطح توليدات نظامى کشورها براى تقسيم کمکهاى مارشال معيار قرار داده ميشود . گولدنهاييکه درحساب مخصوص بانک هالند بحيث پول ارزش متقابل در برابر کمکهاى حاصله ذخيره ميشد ، سرازسال ١٩٥١ ميتوانست عمدتاً در پروژه هاى نظامى بمصرف برسد . درهالند مجموعاً ششصد مليون گولدن از پولهاى ارزش متقابل در نيروهاى مسلح و از جمله براى خريدارى عراده جات نظامى وساختن سامان-آلات ماينروبى بمصرف رسيد .

با ورود سال ١٩٥٢ ادغام کلى کمکهاى اقتصادى ونظامى بوقوع پيوست .
ECA
به موجوديت خود پايان داد . براى بذل کمکها سازمان جديد
Mutual Security Agency (MSA)
ايجادگرديد که تحت رهبرى ا. هريمن قرار داشت . کمکهاى مارشال که براى نيمه اول سال ١٩٥٢ قبلاً تخصيص يافته بود ، ازطريق
MSA
تحقق يافت . اماکمکهاى اقتصادى اى که بعد ازآن بعمل ميآمد با اهداف نظامى توأم ميگرديد . براى کمکها شرايط جديد وضع گرديده بود . چنانچه ممنوع قرار داده شده بود که اموال کمکى حتى بعد از پروسس شدن ، اگرجوابگوى منافع ايالات متحده نميبود، بکشورهاى بلاک شرق صادر شود . بطورمثال ، مواد خام ستراتيژيک تحت هيچنوع شرايط بکشورهاى مورد نظر تحويل داده شده نميتوانست . با ختم سال مالى ١٩٥١-١٩٥٢ در امريکا ، کمکهاى مارشال نيز رسماً خاتمه يافت .
در٣٠جون ١٩٥٢ هيرشفلد و هونتر مسئولين هالندى وامريکايى کمکهاى مارشال براى هالند بمناسبت پايان کمکها بيانيه هاى راديويى ايرادنمودند . هونتر در بيانيه خود کمکهاى مارشال را « بهاى آزادى » ناميد ، بهايى که ايالات متحده آنرا بکمال ميل پرداخت . ٤

کمک هاى مارشال ومسئله اندونيزى
 

در دسمبر ١٩٤٨ بعد از « عمليات دوم پوليسى » حکومت امريکا کمکهاى مارشال براى اندونيزى را ملتوى ساخت. با اين التوا حکومت امريکا خواست با ذهنيت مردم امريکا همآهنگى نشان بدهد. اذهان عامه در امريکا جهت ضد استعمارى داشت که بنفع سوکارنو ونزديکان او تمام ميشد. سوکارنو ميتوانست برحمايت فزاينده حکومت امريکا نيز حساب کند، زيرا او در اندونيزى به سرکوب کمونيزم ميپرداخت . اما متوقف ساختن کمک اولتر ازهمه يک پروتست سمبوليک بود، زيرا بخش اعظم کمکى که در آن سال براى اندونيزى اختصاص داشت قبلاً به هالند تسليم داده شده بود. خيلى ناراحت کننده براى هالند اين بودکه وزارت خارجه امريکا هالند را در صورت قبول نکردن پيشنهاد امريکا مبنى بر برسميت شاختن سريع استقلال اندونيزى ، با قطع تمام کمکهاى مارشال تهديد ميکرد. مزيد برآن ، امريکاييها تهديد ميکردندکه از تسليمدهى کمک هاى نظامى آينده که در چوکات انکشاف ناتو به هالند قايل گرديده بودند نيز خود دارى خواهند نمود. سوال مطرح ميشد که آيا حکومت امريکا واقعاً اين تهديدات را عملى خواهد کرد، در حاليکه اهميت يک هم پيمان ثابت او در اروپاى غربى نيز برايش گرانى داشت . اما در لاهه اين درک موجود بود که حکومت امريکا تحت فشار کانگرس و مردم قرار دارد.

با آنکه موقف اقتصادى ونظامى هالند در اندونيزى در نتيجه عمليات نظامى تقويت يافته بود ، هالند قادر نبودکه اين موفقيت را استحکام ببخشد. هالند در جامعه بين المللى کاملاً تجريد گرديده بود. تنها بلجيم از موقف هالند حمايت مينمود. حکومت در جستجوى راه بيرون رفت بود. او تصميم گرفت تا هرچه زودتر با جمهورى ( اندونيزى ) در باره مصئونيت منافع هالند در اندونيزى به توافق برسد وکمکهاى نظامى واقتصادى امريکا را در معرض خطر قرار ندهد.

بدينترتيب کمکهاى مارشال از طرف امريکاييها بحيث وسيله فشارمورد استفاده قرار گرفت تا هالند را به استرداد استقلال اندونيزى تحريک کند. بعقيده هالنديها اين کار قبل از وقت بود. تعجب انگيز اينکه ، کمکهاى مارشال به هالند از لحاظ اقتصادى مجال داد تالشکرى را در اندونيزى سرحال نگاهبدارد که سبب تأخير در روند محو استعمار گرديد.

اهميت روانى کمکهاى مارشال

ديده شد که هالند بدون اندونيزى نيز زنده ماند. مصيبتى بوقوع نپيوست . صنعتى شدن و صادرات به رشد بى سابقه اقتصادى منجرشد. هالند ميدانست که شکوفانى خودرا از جمله به برکت کمکهاى مارشال بازيافته است ،کمک واقعى بيشتر از آن بود که با ارقام حقيقى مبالغ کمک افاده ميشد.
فان دن برينک در مارچ ١٩٤٩ اظهار نمود: « بنظر من آنهايى که تلاش کنند اهميت کمکهاى مارشال را استثناءً با خاطر نشان ساختن ارقام افاده کنند، دچار اشتباه ميشوند. اهميت کمکها بيش از کميت خالص مادى آنها است. ارزش روانى واخلاقى کمکها با ارقام بيان شده نميتواند.» ٥ در يک مرحله بحرانى اعمار مجدد، ايالات متحده دست کمک را بطرف اروپاى غربى دراز نمود. کمکهاى اقتصادى وسيع المقياس اعتماد مردمان اروپاى غربى را به آينده احيا نمود. مثال امريکا يک دورنماى اميد را در برابراروپاى غربى که با فقر وويرانى دچار بود، قرار ميداد. بدين ارتباط ، قصه سفر يک تيم ارتقاى مولديت کار از عرصه صنايع کالادوزى در چوکات کمکهاى «فکرى » مارشال به ايالات متحده احساس برانگيز است . « امريکاييها بما نشان دادندکه شکوفانى چه معنى دارد وآنها چطور به آن دست مى يابند. ما بايد بدانيم که براى دست يافتن به آرمان شکوفانى هيچ چيز تشويق کننده تر از ديدن شکوفانى نيست . ( آيا اين علت موجوديت يک پرده آهنين نيست ؟ ) بناءً بگذار هرچه بيشتر انسانها به امريکا سفر کنند.» ٦

ژست شريفانه

با کمکهاى مارشال انتيگراسيون اروپاى غربى تشويق گرديد وکشورهاى اين منطقه بيشتر از پيش متمايل به ايالات متحده شدند. درين استقامت کمکهاى مارشال به دوام تقسيم سياسى اروپا مساعدت کرد. اين مدعا مطمئناً براى يک ونيم سال اخير پروگرام کمکها صدق ميکند، زمانيکه کمکهاى مارشال بيش از پيش به هدف تقويه ناتو معطوف ميگرديد. براى دولتهاى اروپاى شرقى انگور ترش بود. اين تنها کمکهاى مارشال نبود که در نتيجه نفوذ ستالين از دست آنها رفت . در همين مرحله که ايالات متحده به کشور هاى اروپاى غربى بيش از چهارده مليارد دالرکمک نمود ، اتحادشوروى تقريباً به معادل همين مبلغ از دولتهاى اقمار خود به غارت برد. ٧

کمکهاى مارشال ، بخصوص در سالهاى هفتاد اغلباً « امپرياليزم دالر » خوانده ميشد. منطق کمکهاى مارشال طورى ارائه ميشد که گويا ژست يک سخاوتمندى کاذب بمقصد پوشانيدن منافع خود امريکا است . کمکهاى مارشال اولتر از همه يک وسيله سياسى محسوب ميشد که ذريعه آن از اروپاى غربى در برابر کمونيزم دفاع بعمل مى آمد. مزيد برآن ، امريکاييها در برابر کمک مقاصد مهم اقتصادى را مد نظر داشتند. اين خطر متصور نبودکه بحران اقتصادى در اروپا به امريکا سرايت خواهد کرد. اما على الرغم تمام اهداف شخصى ، کمکهاى مارشال بدون يک مقدار سخاوتمندى هرگز احتمال نداشت. پسانها تثبيت شدکه سخاوتمندى امريکا مبين هوشيارى بزرگ سياسى آن بود.

نواختن ناقوس به علامه سپاس

يوليانا ملکه هالند در زمان بازديد رسمى خود از ايالات متحده در اپريل ١٩٥٢ بخاطر کمکهاى مارشال از امريکائيان سپاسگذارى نمود. ملکه از نام مردم هالند به علامه سپاسگذارى يک مجموعه اى از ناقوسهاى مخصوص
(carillon)
را به امريکاييها اهداء نمود . بدين مناسبت يک ناقوس کوچک بقسم سمبول تسليم داده شد. اصل مجموعه ناقوسها بعدتر به امريکا ارسال شد. وخيلى بعدتر وقتى ديده شد که براى مجموعه ناقوسها هنوز جاى مناسبى تدارک نشده است ، از هالند يک برج مخصوص نيز به ايالات متحده ارسال گرديد. برج در قبرستان يادگارى آرلينگتون در حومه واشنگتن دى سى ، جائيکه از ١٩٥٩ بدينطرف جورج مارشال نيز در آن دفن است ، نصب شد. کسى که امروز به واشنگتن سفرکند واز ميدان هوايى جان فوستر دالس به استقامت شهر در حرکت باشد، از مقابل آرلينگتون ميگذرد وميتواند هنوز هم آهنگ سپاس زنگهارا بشنود.

بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت