٦



اهميت کمک هاى مارشال

براى اقتصاد

در سال هاى ١٩٤٩ و١٩٥٠ بيش از نصف واردات هالند از حوزه دالر بوسيله امريکايى ها تمويل مى گرديد. در جريان سه سال اول که هالند کمک هاى مارشال را بدست مى آورد اکثريت اموال کمکى به هالند مواصلت کرد. در سال ١٩٤٩ بيش از پانزده فيصد مجموع واردات هالند از کمک مارشال تمويل شد. براى سالهاى ١٩٤٨ و١٩٥٠ اين شاخص قريب به يازده فيصد بود. ٭ تمام کالاهاى کمکى از ايالات متحده وارد نميگرديد. امريکاييها معاملات ازساير حوزه هاى دالرى عمدتاً از کشور هاى نيم کره غربى را نيز تمويل مينمودند. ٩٥ فيصد کالاها از امريکاى شمالى وجنوبى ، ٨٢ فيصد از ايالات متحده وارد ميگرديد. ١

در هالند قريب به ٤١٠٠موسسه اموال را از طريق کمک مارشال وارد مينمودند. کمکهاى مارشال اولتر ازهمه براى موسسات کوچک موثريت زياد داشت. تشبثات بزرگ بعد از جنگ مشکلات کمترى براى بازسازى خود داشتند. براى آنها کمک مارشال حايز اهميت نسبتاًکمترى بود. بطور مثال کمپنى فلپس با آنکه ٦٠ فيصد واردات خود را از حوزه دالر بکمک مارشال تاديه نموده بود، اين کميت صرف دو فيصد مجموع خريدارى هاى کمپنى را ازکشورهاى خارجى تشکيل ميداد. ٢

در آغاز ، کمک هاى مارشال عمدتاً ضرورت هاى اوليه مردم را تأمين مينمود. بعلت خشکسالى در اروپا در سال ١٩٤٧ تقاضاى عظيمى براى غلات بوجود آمد. تحت پلان مارشال مجموعاً بقيمت ١٥٢ مليون دالر غله وارد گرديد.٣ اين مبلغ ٥,١٣ فيصد کمک مجموعى مارشال ٭ سهم کمک مارشال در مجموع واردات در سال ١٩٥١ پنج فيصد ودر سال ١٩٥٢ چهار فيصد بود. اين ارقام صرف در بر گيرنده آن قسمتى از کمک هاى مارشال بود که بخشش ميشد. قرضه هائيکه در چوکات پلان مارشال بدسترس گذاشته ميشد خارج اين محاسبه بود. به هالند را تشکيل ميداد. از سال ١٩٤٨ تا ١٩٥٠ هفتاد ودوفيصد تمام غلات وارداتى هالندبراى توليد نان با دالر هاى مارشال تمويل گرديد. براى فابريکات نان پزى وتوليد آرد مانند آسياهاى کووپمانس در ليواردن اين کمک ها اجتناب ناپذير بود. صنايع مواد خوراکى در توريد روغنهاى خوراکى ، شحم وشکر نيز از کمکها مستفيد ميگرديد. بيش از يک سوم مواد خام براى اين عرصه طى سالهاى ١٩٤٨تا ١٩٥٠ در چوکات پلان مارشال وارد شد. مواد خام خوراکى مانند گذشته ها از اندونيزى آورده ميشد . اما محصولات صادراتى اندونيزيا مانند شکر ، روغنهاى خوراکى وتنباکو صرف در جريان سال ١٩٤٩ مجدداً براه افتاد. صنايع تنباکو قسماً از تنباکوى امريکا استفاده مينمود که به قيمت نازل عرضه ميگرديد، زيرا تنباکوى مازاد بوجود آمده بود. هالندى ها از کيفيت خراب اين تنباکو شکايت داشتند. ٤

صنايع

نساجى

بدون کمک مارشال احتمال قوى وجود داشت که صنايع نساجى بلا فاصله بعد از جنگ در هالند ازبين برود. بيش از نصف واردات مجموعى پنبه خام در مرحله سالهاى ١٩٤٨-١٩٥٠ بکمک مارشال تمويل ميگرديد. پنبه بعد ازغلات بيشترين مقدار دالر هاى مارشال رامى بلعيد: قريب به ١٢٠ مليون دالر. همچنان دو سوم تمام ماشين هاى صنايع نساجى در چوکات پلان مارشال وارد گرديده بود. بناءً صنايع نساجى بحيث اولين بخش اقتصاد ملى در سال ١٩٤٨ توانست توليدات خودرا به سطح توليد سالهاى قبل از جنگ مساوى بسازد. شهرى مانند نيفردال در اوفيرايزل بکمک پلان مارشال نجات يافت . نيفردال کاملاً وابسطه به صنايع نساجى بود. از جمله نه هزار باشنده شهر ٢٢٠٠ نفر در فابريکات سلطنتى نساجى بخار کار ميکرد. از آنجائيکه در وجود اين فابريکه يک مثال بسيار خوب موثريت بذل کمکها تبارز نموده بود، هفته نامه تايم امريکايى درمورد راپورتاژى را به نشر سپرد. گذارش دهنده به امتداد گدام هايى حرکت ميکرد که نيم سال قبل بکلى خالى بودند واکنون بسته هاى پنبه از نيوارليانس در آنها انبار شده بود. قبل از آنکه پروگرام کمکها به جريان بيفتد، درينجا تقريباً براى هيچکسى کار نبود. چنانچه گذارشگر از زبان يک نماينده اتحاديه صنفى ملى عيسوى(CNV )حکايت نمود:
« you could feel the tention trough your wooden shoes».٥


هوانوردى ملکى

کمکهاى مارشال براى بازسازى ترانسپورت هوايى بخاطرى خيلى هامهم بودکه خريد طيارات و پرزه جات آنها عمدتاً در ايالات متحده قابل دسترسى بود. از سال ١٩٤٨تا ١٩٥٠ تقريباً يک سوم حصه تمام امتعه پرواز بکمک مارشال وارد ميشد. يک بخش بزرگ اين اموال به
KLM
تعلق ميگرفت . از آنجائيکه با انتقال مسافرين خارجى اسعار کمايى شده ميتوانست ، هيرشفلد احياى فعاليتهاى
KLM
را خيلى با اهميت مى شمرد. بناءً او با ا. پليسمن رئيس شرکت
KLM
ارتباط نزديک برقرار ساخت . در جريان ربع اول پروگرام کمک،
KLM
توانست حتى هفت طياره
DC-6
بکمک دالر هاى مارشال خريدارى کند. در جريان تمام مرحله کمکها قريب به بيست فيصد طيارات
KLM
از طريق پروگرام کمک ها تمويل شد. کمپنى فوکر نيز از واردات مارشال مستفيد ميگرديد: اين کمپنى پرزه جات طياره وفلزات مورد ضرورت را با حمايت دالرى امريکا وارد مينمود. مزيد برآن فوکر از مصرف ١١٦ مليون گولدن از فوند پولهاى ارزش متقابل بخاطر اجراى وظايف براى قواى هوايى مستفيد گرديد. امريکايى ها منافع خودرا هم فراموش نميکردند. در ختم سال
ECA
١٩٤٩ به بهانه حمايت از منافع شرکت هواپيمايى امريکا از پرداخت قيمت توريد سه فروند طياره براى
KLM
به ارزش بيش از سه مليون دالرامتناع ورزيد.

صنايع کشتى سازى  

نصف بحريه تجارتى هالند در زمان جنگ منهدم گرديده بود. اين وضعيت ، کار زيادى را در برابر صنايع کشتى سازى قرار داده بود. ازطريق کمکهاى مارشال ميتوانست مواد خام اساسى مانند تخته هاى فلزى براى ساختن کشتى ها وارد شود. در شروع سال ١٩٥٠ بحريه تجارتى هالند به ظرفيت قبل ازجنگ خود رسيد ويکسال بعد توليد فابريکات صنايع کشتى سازى هالند از سطح توليد سال ١٩٣٨ بالاتر رفت.٧ برعلاوه واردات در چوکات پلان مارشال ، صنايع کشتى سازى ازفرمايشات قواى بحرى نيز مستفيد ميگرديد که باپولهاى ارزش متقابل تمويل ميشد. به اين طريقه کارخانجات راين سخيلدى به ساختمان يکتعداد کشتى هاى مين پاکى پرداخت . گسترش فعاليت هاى کشتيرانى به تحرک صنايع کشتى سازى مساعدت مينمود. امريکاييها احياى ترانسپورت دريايى در درياى راين بطرف عمق آلمان را ضرورى ميشمردند. بموافقه آنها پولهاى ارزش متقابل براى بازسازى بندر روتردام وراه هاى آبى بطرف آلمان بمصرف ميرسيد. پلان مارشال به بحريه تجارتى چانس ميدادتا از طريق انتقال کالاهاى کمکى پول کمايى کند. موسسات هالندى انتقال اموال را نه تنها بطرف هالند بلکه بطرف کشورهاى ديگر نيز انجام ميدادند. حاميان بحريه امريکا پيشبين بودند در
Economic Cooperation Act The
گنجانيده شود تا انتقال کم ازکم نصفى از کالاهاى مارشال بايد ذريعه کشتيهاى امريکايى صورت بگيرد. اين پنجاه فيصد امتياز منفور قهر شديد صاحبان کشتيها در هالند را بر انگيخته بود که ميخواستندکشتيهاى خود را در بحر اتلانتيک پر از اموال در حرکت ببينند. مزيد برآن ، حکومت گناه ميشمرد دالرهاى وعده شده را بجاى خريدارى اموال ضرورى از امريکا در بدل خدمات باربرى گرانبهاى امريکا بمصرف برساند.

صنعتى ساختن

در سپتمبر ١٩٤٩ فان دن برينک وزير امور اقتصادى اولين يادداشت خود درباره صنعتى ساختن هالند را به نمايش گذاشت . يادداشت شامل پروژه هاى صنعتى براى سالهاى ١٩٤٨- ١٩٥٣ميشد. طى اين مرحله بنظر فان دِن برينک بايد همه ساله مبلغ ٣,١ مليارد گولدن در بخش صنايع به هدف ايجاد امکانات مکفى کار براى صفوف فزاينده کارگران مسلکى سرمايگذارى ميشد. بخصوص صنايع اساسى يا بعباره ديگر صنايع کيمياوى و صنايع آهن وفولاد بايد توسعه مييافت . صادرات صنعتى بايد تا حدى انکشاف مينمود که بيلانس تاديات را در سال ١٩٥٢ مجدداً در موازنه قرار ميداد. پروژه فان دن برينک بايد ازطريق سرمايگذاريهاى خصوصى تحقق مييافت ، زيرا اين وزير کاتوليک به تمويل حکومتى کمتر باور داشت . هدف اين بود که پروژه صنعتى سازى صاحبان صنايع هالند را به سرمايگذارى تشويق کند. در غير آن ، بنظر فان دن برينک، پروژه اولتر از همه « يک چوشکى براى
PvdA
( حزب کار ) بود » :
PvdA
در عطش پلانگرايى هم-ائتلافيان سوسياليستى خود با اين چوشک بازى ميکرد. ٨ اهداف مطروحه در يادداشت صنعتى سازى تحقق مييافت . از سال ١٩٤٨ تا سال ١٩٥٣ به مبلغ بيش از ٨,٦ ملياردگولدن در بخش صنايع سرمايگذارى شد. ٩ جاهاى زياد براى کار ايجاد گرديد وبيلانس تاديات در سال ١٩٥٢ دوباره توازن مثبت حاصل نمود. به عقيده فان دن برينک نقش کمکهاى مارشال در تحقق پروژه هاى صنعتى سازى او حايز اهميت تعيين کننده بود. گرچه براى توريد اموال سرمايوى بيش از ١٥٠ مليون دالر- يا قريب به ١٣ فيصد دالرهاى مارشال بمصرف رسيده بود، اما اين مبلغ به تنهايى بيانگر اهميت کامل کمکها به روند صنعتى سازى بوده نميتوانست . به برکت اين فاکت که توريد بخش اعظم غلات وپنبه با دالر هاى مارشال تمويل ميگرديد، دالر هاى دست داشته دولت آزاد ميشد تا براى خريد کالاهاى سرمايوى بمصرف برسد. مزيد برآن ، کاربرد مواد خامى که از طريق کمکهاى مارشال وارد ميگرديد، محصولات وعوايدى را بوجود مى آوردکه ميتوانست بنوبه خود در صنايع سرمايگذارى شود. و بالاخره نبايد ناديده گرفته ميشدکه اعتمادى را که کمکهاى مارشال براى آينده بوجود مى آورد براى انکشاف صنايع چقدر حايز اهميت بود. آخر، سرمايگذارى هروقت وابسته به انتظار مفاد از طرف متشبث است .

نوار وسيع توليدى

به انکشاف صنايع نيز از طريق مصرف پولهاى ارزش متقابل در پروژه هاى صنعتى مساعدت بعمل مى آمد. بدينترتيب هفتاد فيصد مصارف توسعه ظرفيت توليدى اولين کمپلکس صنايع سمنت هالند
(ENCI )
از پولهاى ارزش متقابل تاديه شد. هفت مليون گولدن از پولهاى ارزش متقابل در چوکات پروژه صنعتى سازى به درينتى جنوب شرقى جهت بهتر ساختن تاسيسات زير بنايى ارسال شد. در پروژه درينتى کارها ، قبل از تائيد امريکاييها در باره تمويل پروژه از حساب پولهاى ارزش متقابل ، آغاز شده بود. اين وضعيت را يکى از همکاران نمايندگى
ECA
در زمان سفر خود به منطقه کشف کرد. در نتيجه زحمت زيادى بکار بودتا نمايندگى را به خوددارى موافق ساخت که از دادن مشوره منفى به
ECA
در واشنگتن ، در رابطه با موافقه آن پيرامون مصرف پولهاى ارزش متقابل در جنوب شرق درينتى ، منصرف شود.

پروژه صنعتى که در آن بيشترين مقدار پولهاى ارزش متقابل به مصرف رسيد، پروژه تجهيز کوره هاى بلند با نوار مدرن ووسيع براى توليد تخته هاى کلان فولادى بود. اين پروژه را فان دن برينک يکى از پايه هاى اساسى صنعتى سازى مى ناميد. ١١ پلان کوره هاى بلند بصورت کامل مرتبط با سياست اقتصادى حکومت بود: توسعه معطوف به صادرات صنايع فولاد . نوار وسيع توليد تخته هاى فولادى اى را که رهبرى کوره هاى بلند مدنظر داشت ، از لحاظ تخنيکى نواربسيار پيشرفته اى بود که مقدارهاى عظيم فولاد تخته اى نازک بر سر آن بکمک چرخ برقى به شکل رول توليد وبسته بندى ميشد. براى اين نوع فولاد تخته اى بازار فزاينده وجود داشت : بطور مثال در صنايع اتوموبيل سازى و صنايع نساجى مورد استفاده قرار ميگرفت . با بکار افتيدن نوار وسيع توليد فولاد تخته اى نه تنها ضرورت داخلى تکافو ميشد بلکه متاع اضافى براى بازارهاى خارجى نيز باقى ميماند. فابريکه آيمودن مى بايست از موقعيت مناسب صادراتى خود در کنار بحربهره مند ميشد.

پلانها در رابطه وجود داشت . اما تمويل نمودن پرابلم بود: کمبود اسعار وکمبود پول براى سرمايگذارى وجود داشت . مديران کوره هاى بلند در زمينه با حکومت به مذاکره ميپرداختند. فان دن برينک تا آغاز سال ١٩٤٨ هنوز بدين نقطه نظر بودکه ساختمان کوره بايد برمبناى ابتکار شخصى ، بدون حمايت قابل تذکر دولت ، صورت بگيرد. اما با بوجود آمدن کمکهاى مارشال او مفکوره خودرا عوض نمود. او بعد ازين پروژه نواروسيع را يک پروژه خيلى مهم براى مصرف پولهاى ارزش متقابل ميشمرد.١٢ در ماه مى ١٩٤٩ او قاطعانه موافقه نمود که توسعه کوره هاى بلند بايد بصورت متوازن از طرف دولت تمويل شود. يکسال بعد
ECA
به حکومت رسماً اجازه داد تا ٩٦ مليون گولدن از پولهاى ارزش متقابل در پروژه نوار وسيع مصرف کند. از آنجائيکه هم وزير امور اقتصادى وهم مديران کوره هاى بلند مخالف توسعه سهم دولت در کوره ها بودند، کوره جديد بشکل يک شرکت بخصوص بى نام - نوار وسيع
NV
- درآورده شد. دولت اکثريت اسهام را بدست آورد اما مديريت کوره ها رهبرى شرکت جديد را که از لحاظ تخنيکى و اقتصادى بايد با کوره هاى بلند يک مجموعه واحد را تشکيل ميدادند، عهده دار شد.

در باره پروژه نوار وسيع بايد با بلجيم ولوکسمبورگ مذاکره صورت ميگرفت . زيرا کشورهاى بنى لوکس خودرا مکلف ساخته بودند تا با همديگر درباره توسعه بخشهاى معين فعاليتهاى اقتصادى مشوره نمايند. صنايع آهن وفولاد شامل اين بخشها بود. اما با بلجيم ولوکسمبورگ هيچ توافقى دست نداد. توسعه کوره هاى بلند ، مقابله با صنايع فولاد بلجيم-لوکسمبورگ بودکه ترجيح ميداد رقيبى نداشته باشد وهالند را بمثابه بازار فروش حفظ کند. بلجيمى ها ولوکسمبورگى ها به اين باور بودندکه براى آهن هموار تقاضاى مکفى وجود ندارد تا يک نوار وسيع توليدى در هالند تاسيس شود، البته ، با در نظر داشت اينکه يک فابريکه مشابه در لوکسمبورگ و يکى هم در لوويک در دست ساختمان بود. ساختمان دو مجموعه ديگرهم در لوويک پلان شده بود. بهمه حال ، در کنفرانس وزراى بنى لوکس در فبرورى ١٩٤٨ توافق شدکه هالند با صنايع انکشاف نيافته و نفوس فزاينده خويش بايد در استقامت صنعتى سازى مطمئناً حق اولويت بدست بياورد. اينکه قرار بود سومين نوار وسيع بنى لوکس در آيمودن ساخته شود، نيز در هالند عاقلانه شمرده ميشد.١٣ فان دن برينک به هيئت مديره کوره هاى بلند اطمينان داد که پلان بايد تحقق بيابد وما نبايداز بلجيمى ها هراس داشته باشيم .١٤ او از همتاهاى بلجيمى خويش قول گرفته بودکه آنها کم ازکم در کميسيون فولاد
OEES
در مقابل پلان هالند قرار نخواهند گرفت . اين کميسيون بايدبه
ECA
در باره توزيع دالر هاى مارشال بر صاحبان صنايع فولاد در کشور هاى عضو پيشنهاد ارائه مينمود. با آنکه بلجيمى ها خود را نيترال قرار دادند، در کميسيون فولاد پيرامون حمايت دالرى براى پروژه نوار وسيع توافق حاصل نشد، زيرا فرانسويها وبريتانويها نيز برآن بودندکه بازار فولاد مقتضى توسعه کوره هاى بلند نيست . بدينترتيب در خواست حمايت دالرى براى کوره هاى بلند بدون موجوديت يک مشوره واحد به
ECA
ارسال شد. اما امريکاييها رقابت در عرصه صنايع فولاد را در اروپا يک پديده سالم ميشمردند. بناءً در ٨ دسمبر١٩٤٨ اعلان نمودند که پرداخت مبلغ ٥,٢٣ مليون دالر در خواست شده براى توريد تجهيزات نوار وسيع را متقبل گرديده اند. مجلس دوم پارلمان بتاريخ ١١مى ١٩٥٠ به سهمگيرى حکومت در ساختمان نوار وسيع
NV
موافقه نمود. در ٢٨ جولاى همانسال بوسيله فان دن برينک وزير امور اقتصادى اولين سنگ در تهداب نوار توليدى گذاشته شد.

نوار وسيع توريد فولاد هموار در شباهت با الگوى
Armco Steel Corporation in Middletown, Ohiho
اساسگذارى شد. به يک بخشى از پرسونل فنى نوار نيز در همانجا تمرين داده شد. در اکتوبر ١٩٥٢ اولين بخش نوار به بهره بردارى سپرده شد. توليد فولاد هموار بايد در مدت دو سال تا نصف ظرفيت مجموعى کوره ها افزايش مى يافت . يک بخش بزرگ توليدات براى صنايع موترسازى به ايالات متحده صادر ميشد.

سايرعرصه هاى صنايع

کوره هاى بلند نيز در چوکات پروگرام کمک از توريد مواد خام مستفيد ميگرديد. تقريباً سى فيصد توريد تمام فلزات ، سنگ آهن وفولاد در مرحله سالهاى ١٩٤٨-١٩٥٠با کمکهاى مارشال تمويل ميشد. مزيد برآن ، دستگاه هاى کوک در کوره هاى بلند و
DSM
با تجهيزاتى توسعه مى يافت که در چوکات پلان مارشال وارد ميگرديد. توسعه اين کارخانجات بعلت کندى در اجراى فرمايشات از طرف قراردادى هاى اروپايى بسيار به تأخير مواجه ميشد.

کمک هاى مارشال
DSM
را نيز قادرساخت که در شهر ليمبورگ يک فابريکه توليد مرکبات نايتروجن را ايجاد کند. فابريکه صابون سازى دوبلمن توانست با توريد يک مجموعه مکملى از ماشين وآلات جديد در چوکات پلان مارشال سرعت توليد را بالا ببرد.
DSM
،
AKU
، دوفر و کيتين هر کدام با دالر هاى مارشال موادخام کيمياوى وارد مينمودند.

صنايع موترسازى در هالند نيز از کمکهاى مارشال بهره مندبود. ١٧ فيصد توريد عراده جات و پرزه جات از سال ١٩٤٨ تا سال ١٩٥٠ با دالر هاى مارشال تمويل ميشد.
DAF
يک فرمايش بزرگ نظامى به قيمت ١٧٥ مليون گولدن براى ساختن موتر هاى بارکش از فوند پول هاى ارزش متقابل بدست آورد.

يک چهارم مس واجناس مسى در سالهاى ١٩٤٨-١٩٥٠بکمک مارشال وارد ميگرديد. توريد مس براى تأمين هالند با انرژى برق حايز اهميت فراوان بود که کابينه بييل در زمينه در ماه مى ١٩٤٨ تصميم اتخاذ نموده بود. فابريکه کيبل سازى هالند
(NKF )
از مس هاى مارشال کيبل هاى مورد ضرورت خطوط آهن هالند وسيم هاى تلفون براى
PTT
را توليد مينمود.

 
زراعت  

بادر نظر داشت افزايش نفوس خيلى ها حايز اهميت بود که توليد محصولات زراعتى ارتقا بيابد. اما در دو سال اول بعد از جنگ روند احيا در عرصه زراعت با مشکلات توأم بود. سطح توليد سالهاى قبل از جنگ هنوز بدست نيامده بود. کمبود زياد کودکيمياوى ، تخم هاى بذرى وماشين هاى زراعتى وجود داشت. زمستان سرد ١٩٤٦-١٩٤٧ وتابستان خشک ١٩٤٧ نيز سرعت احياى توليد محصولات زراعتى را کند ساخت . درين بخش تحول وقتى رونما گرديدکه پلان مارشال ممکن ساخت تا مقدارهاى کافى کود کيمياوى وماشين وآلات از خارج وارد شود. علوفه براى مواشى اى که تعداد آنها طى سالهاى جنگ خيلى کاهش يافته بود، نيز ميتوانست از خارج وارد گردد. قيمت يک پنجم مقدار مجموعى علوفه اى که طى سالهاى ١٩٤٨، ١٩٤٩ و١٩٥٠ وارد ميگرديد، با دالر هاى مارشال تاديه ميشد.

اما سکتور زراعت از مصرف پول هاى ارزش متقابل بمقايسه توريد در چوکات پلان مارشال استفاده بيشترى نمود. در مجموع بيش از يک مليارد گولدن که يک سوم آن از فوند پولهاى ارزش متقابل بود در بخش زراعت بمصرف رسيد. ٢٣٠ مليون در احياى زمينهايى مصرف شدکه در زمان جنگ تخريب گرديده بود و١٨٠ مليون به مصئون ساختن زمين هاى زراعتى در آيسلمير بمقابل تهديد بحر بکار رفت . پولدرهاى ٭ شمال شرقى که بدينوسيله بوجود آمد زمينه هاى مساعد را براى تأسيس فارمهاى جديد زراعتى فراهم ساخت . ٢٠٠ مليون گولدن به ميکانيزه شدن و

مدرنيزه شدن زراعت تخصيص يافته بود: ازين مدرک اطراف چراگاه ها با سيم برقدار احاطه شد، در موسسات تحقيقات زراعتى سرمايگذارى بعمل آمد وتقسيمات مجددقطعات اراضى صورت گرفت.

با پنج فيصد توسعه زمينهاى زراعتى ، با مدرنيزه شدن زراعت ومهمتر ازهمه با ميکانيزه شدن زراعت آهنگ رشد محصولات زراعتى بالا گرفت : در سال ١٩٥٦ توليدات زراعتى ٦٠ فيصد بيشتر از سطح سال ١٩٤٧ بود. ١٥

س.ل. منسهولت وزير زراعت ، ماهيگيرى وتهيه ارزاق حينيکه در چهارم اپريل ١٩٤٩ بمناسبت اولين سالگرد ايجاد پلان مارشال در نمايشگاه سالانه اوتريخت بيانيه ميداد، گفت که پلان مارشال براى زراعت و مالدارى حايز اهميت غير قابل قياس است . او بيانيه خود را با کلمات ذيل خاتمه داد: « من ازينجا از نام تمام مردم هالند سپاسگذارى عميقى را اظهار ميدارم که همه ما نسبت به ايالات متحده احساس ميکنيم . اينکه دهاقين هدف کمکهاى مارشال را براى برسر پا ساختن مجدد اروپا از طريق تشويق همکاريهاى متقابل مردمان اروپا تا چه حد درک مى کنند وبه آن ارزش قايل اند ، ميتواند از شعار پر معنايى استنباط شود که من از زبان يک دهقان هالندى شنيده ام : « به احترام مارشال کلاه را ازسر برميداريم ، اماآستين هارا بايد براى کاربالا زد ». ١٦

٭ زمينهاى زراعتى پائينتر از سطح بحر که بوسيله بندها احاطه شده باشد.

حمايت از منافع اقتصادى امريکا

پروتکسيونيزم

با آنکه زراعت هالند از کمک هاى امريکا منفعت زيادى داشت ، سکتور زراعت از ناحيه تمايلات پروتکسيونيستى امريکا دچار مشکلات بود. امريکا در واقع محرک بازار آزاد بود، اما خود بصورت دوامدار در هر عرصه سياست تجارتى ليبرال را تعقيب نميکرد. چنانچه بازار امريکا با قيودات وارداتى بمقابل محصولات زراعتى خارجى حمايه ميشد. دهاقين امريکا از رقابتى هراس داشتند که در صورت انکشاف زراعت اروپا ، خود را با آن مواجه ميديدند. بهمين دليل
ECA
تقاضاها براى کود کيمياوى و تراکتور را برآورده ميساخت اما قسماً ، در حاليکه سهميه تنباکو را بدون تقاضا افزايش ميداد. کشور هاى کمک گيرنده مکلف بودند آن محصولات زراعتى امريکا را خريدارى کنند که اضافه توليد داشت ، مانند تنباکو ، تخم ، چارمغز زمينى ( اراخيس )وبعضى انواع معين ميوه جات . در حاليکه براى اين کشور ها واره دارتر بود تا محصولات متذکره را از جاهاى ديگر بدست بياورند تا دالر هاى دست داشته خود را براى خريد کالاهايى صرفه کنندکه تنها در ايالات متحده خريدارى شده ميتوانست .

زمامداران بخش هاى مختلف اقتصاد امريکا مشى
ECA
را تحت تأثير قرار داده بودند. چنانچه صاحبان سيلوها تلاش ميورزيدند به فيصله اى دست بيابندکه بر اساس آن يک ربع غله امريکا به شکل آرد به کشور هاى کمک گيرنده وارد شود. صاحبان فابريکات چاکليت سازى شرط ميگذاشتندکه ورود دانه هاى ککاو به اين کشورها بنفع چاکليت امريکا محدود گردد. هالند مرجح ميدانست که گندم ودانه ککاو را به شکل زنده وارد کند تا در فابريکه هاى داخل کشور پروسس شود. اين ، هم ارزانتر بود و هم کار خلق ميکرد.

سروصدا

در موافقتنامه دو جانبه اى که بنابر اقتضاات کمکهاى مارشال ميان ايالات متحده و هالند انعقاديافته بود ازطرف امريکاييها تعريف هايى گنجانيده شده بود که بر مبناى آنها متشبثين امريکايى بايد تحت همان شرايطى در بازارهاى هالند اجازه فعاليت بيابندکه براى همتاهاى هالندى آنها قابل تطبيق بود. اين هنوز بمعنى موفقيت نبود. با اين نحوه، کايزر-فرازر امريکايى مالک فابريکه موتر سازى در سال ١٩٤٨ به ايجاد يک فابريکه در هالند پرداخت که براى آن بمبلغ دو مليون دالر واردات با کمکهاى مارشال تمويل شد. اما اين موسسه بايد خيلى بزودى بسته ميشد، زيرا عراده جات امريکايى در اروپا تقريباً هيچ فروش نداشت.

همچنان در عرصه صنايع پتروشيمى کمک هاى مارشال به ايجاد کارخانجات امريکايى در هالند مساعدت نمود. کمپنى هاى
Gulf , Standard Oil(ESSO)
و
Caltex
توانستند به برکت اينکه دفاتر مرکزى اين کمپنى ها در ايالات متحده در چوکات پلان مارشال به هالند تيل صادر مينمود، خود را در هالند جابجا بسازند. قيمت تيلى که تحت پلان مارشال وارد ميگرديد زمانى بلند رفت که کشورهاى اروپايى به ساختمان تصفيه خانه هاى خود اقدام نمودند تا بيش ازين وابسته به بنزين امريکايى نباشند.١٧

اما براى اين هم سرحد واضحى وجود داشت که موسسات امريکايى چه چيزى ميتوانستندبراى خود از
ECA
بدست بياورند. زمانيکه شش واردکننده ماشينهاى دفترى امريکا به هالند در اکتوبر١٩٤٨ ا. والينتاين رئيس نمايندگى
ECA
در هالند را از طرف مراکز اصلى شان در ايالات متحده به اتخاذ اقداماتى تهديد نمودندکه متضمن تأمين امنيت منافع آنها باشد، والينتاين به هيرشفلد نوشت : « من بى صبرى فزاينده وپرسروصداى اين تاجران امريکايى و نمايندگان هالندى آنهارا بخاطرى بسادگى احساس ميکنم که آنها خود را بوسيله پيشرفتهاى ناگزيراقتصادى خفه شده ميشمارند. » ١٨

سوء استفاده از کمکهاى مارشال

تاجران امريکايى که خود را از ناحيه پيشرفت اقتصادى اروپا متضرر احساس مينمودند، از لحاظ بى اعتمادى حساس بودند. بدينترتيب ، صاحبان صنايع المونيوم در امريکا يک موسسه هالندى را متهم ساختند که يک جوپه المونيوم وفولاد خريدارى شده با دالر مارشال رابدون بکارگرفتن در توليد، مجدداً در ايالات متحده بفروش رسانده است. اصولاً ممنوع بود که کالاهاى وارد شده از طريق پروگرام کمکى قبل از مبدل شدن به محصولات صنعتى مجدداً بخارج صادر گردد. بوسيله ه. بريوسيه سرپرست اداره
ECA
در واشنگتن بخاطر ساخته کارى واهى انزجار زيادى نزد کنگرس ايجاد گرديده بود. اما بالآخره معلوم شد که سرب والمونيوم موردنظر بادالر مارشال نه بلکه با دالر آزاد خريدارى شده بود. بريوسيه اتهام خودرا پس گرفت . خدمات تبليغات اقتصادى چنين نتيجه گيرى نمود:

« اتهام نامدلل عليه هالند از شکايات منابع ذينفع امريکا منشأ گرفته بود. اتفاقاً اين منبع اتحاديه مالکان صنايع المونيوم بود که با اعضاى کانگرس روابط دوستانه داشت. اين فاکت ميتوانست هشدار دهنده بوجود آمدن مشکلات درآينده باشد. طور ديگرى بوده نميتوانست ، يا اينکه کمکهاى مارشال متناسب با بالا گرفتن رقابت در داخل امريکا و متناسب با پيشرفتهاى بعدى بازسازى در اروپا بمنافع حلقات معين در امريکا صدمه ميرساند.» ١٩

اما اتهامات در باره اختلاس هميشه بى اساس نبود. سوء استفاده از کمک مارشال چندين مرتبه بوقوع پيوست . بطورمثال ، در آغاز سال ١٩٤٩ کشف شد که يک کمپنى در روتردام يک مقدار نفت خام را که در چوکات پلان مارشال وارد نموده بود بدون تصفيه به چکوسلواکيا صادر نموده است . در سال ١٩٥٠ بوسيله يک شرکت امريکايى بنام
Mesametaal
، واقع هالند يک جوپه نکل به ارزش ٤٠٠٠٠ دالردرچوکات پلان مارشال وارد گرديد. به مراجع مربوطه دولتى تعهد سپرده شده بود که نکل بين فابريکات صنايع نکلى هالند توزيع ميشود. اما اين کار بوقوع نپيوست . بعد از آنکه نکل در هالند ذوب شد، مجدداً به يک کمپنى معامله دار در بلجيم بفروش رسيد. کمپنى بلجيمى بنوبه خود مال را واپس به امريکا صادر نمود. در امريکا که قيم مواد خام بخاطر جنگ کوريا بلند رفته بود، نکل فوق الذکر ٢٠٠٠٠٠ دالر مفاد آورد. معامله در اکتوبر١٩٥١ افشا شد. و
ECA
بنابران از هالند ٢٤٠٠٠٠ دالرواپس مطالبه مينمود.» ٢٠

در سپتمبر ١٩٤٩ در کانگرس امريکا در رابطه با توريد موترهاى قيمت بهاى امريکايى در چوکات پلان مارشال به هالند ناراحتى خلق شد. اين موتر ها بنام موترهاى کارى وارد گرديده بودند، درحاليکه در حقيقت امر موتر هاى لوکس شخصى بودند. از تحقيقات
CDIU
وانمود شدکه واقعاً در نيمه اول سال ١٩٤٩ بيش از هفتصد موتر تحت پلان مارشال وارد گرديده بود. قيمت هر موتر بالاتر از ١٣٥٠ دالرى بود که بوسيله
ECA
بحيث قيمت اعظمى تعيين شده بود. اين مسئله نه تنها در واشنگتن بلکه در لاهه نيز بالا شده بود . بگفته هيرشفلد گناه از دفتر دولتى براى فلزات و مواد ساختمانى بود. هيرشفلد عنوانى د.و. ستيکر (هالندى ) که بحيث رئيس شوراى وزراى
OEES
جانشين سپااک بود، نوشت : « براى همه روشن است که به هرطريقه ممکنه امکانات وارداتى به ضرر منافع کشور بکار بسته شده است .» هيرشفلد ترس داشت که مبادا ساير دفاتر دولتى نيز لوايح را جدى نگيرند وبنابران به ستيکر نوشت : « اعتمادى که نزد من به ارتباط مصرف دالر در ساير عرصه ها وجود داشت ، بدينوسيله تا اندازه هاى زياد زايل شده است .» ٢١ اما دلايل زيادى براى نگرانى وجود نداشت : بصورت کل کمکهاى مارشال در هالند بر وفق مقررات تطبيق شد. اين استنتاج از آن غوغاى عظيمى منشأ ميگيرد که به سبب چند حادثه اختلاس بر پا شد.

کمکهاى فکرى مارشال

مولديت کار

توليد صنعتى بعد از جنگ بسرعت افزايش يافت ، اما مولديت کار وتوليد فى کارگر بسيار به آهستگى انکشاف مى يافت . در حاليکه توليدات صنعتى در سال ١٩٤٨ از سطح سالهاى قبل از جنگ بالاتر رفت ، مولديت کار صرف در دسمبر ١٩٥٢ به سطح مولديت سال ١٩٣٨ رسيد. ٢٢

آهنگ نازل رشد مولديت کار پيامد سياست معاشات و قيم رهبرى شده بود: به علت ارزانى نيروى کار، ضرورت کمى براى سرمايگذارى بخاطر بکارانداختن ماشينهاى اتومات وجود داشت . مگرتنها هالند نبود که با رشد ناچيز مولديت کار روبرو بود. مولديت کار در همه کشور هاى اروپايى سطح نازل داشت. در راپور نهايى کنفرانس پاريس کشورهاى اروپاى غربى در برابر خود هدف قرار دادند تا در جريان مرحله تطبيق کمکهاى مارشال مولديت کار را پانزده فيصد بالا ببرند. اين تلاش از جانب امريکاييها قوياً حمايت ميشد. آنها معتقد بودندکه اروپاييها ميتوانند از تجارب امريکاييها بسيار بياموزند، زيرا يک کارگر در ايالات متحده طور اوسط بمقايسه همتاهاى اروپايى خود خيلى بيشتر توليد ميکرد. در
Economic Cooperation Act The
به ابتکار هوفمن رئيس
ECA
، همکارى هاى تخنيکى بمثابه بخش ممکنه کمک هاى مارشال پيشبينى شده بود. ازطريق کمکهاى تخنيکى که کمکهاى « فکرى » مارشال نيز ناميده ميشد بايد دانش امريکا در عرصه هاى تکنولوژى وسازماندهى توليد به کشور هاى اروپاى غربى انتقال مى يافت .

در آغاز روشن نبود که انتقال دانش چطور بايد صورت بگيرد. بايد اشکال مناسب کمکهاى تخنيکى جستجو ميشد. انگليسها درين زمينه يک نقش مهمى را زمانى ايفا نمودندکه در اکتوبر ١٩٤٨ مفکوره ايجاد تيم هاى مولديت کار را ارائه داشتند. آنها پيشنهاد کردندکه براى بخش توليد يک تيم ده تا پانزده نفرى متشکل از نمايندگان کارفرمايان، کارگران وتخنيکران بغرض آموزش ميتودهاى توليد، تکنالوژى مدرن ، سازماندهى توليد وفضاى کار به ايالات متحده سفر کند. اين مفکوره انگليسى مورد پسند امريکاييها قرار گرفت . چنين سفرها ميتوانست از لحاظ مطبوعاتى حايز اهميت بزرگ باشد. تخصيصيه هاى پولى براى کمکهاى تخنيکى بزودى تا سطح عنقريب به يک فيصد فوندهاى ارزش متقابل بالا رفت.

در چوکات کمکهاى « فکرى » مارشال تنها اروپاييها به امريکا سفر نمى نمودند بلکه مشوره دهندگان امريکايى نيز به اروپا مى آمدند. دفتر مولديت
OEES
که آژانس مولديت کار در اروپا ناميده ميشد يک تقسيم اوقات مشورتى داشت که هدف آن تقسيم موثر زمان اقامت متخصصان امريکايى در کشور هاى عضو بود. از پاريس براى کشورهاى ذيعلاقه کورسهاى مورد ضرورت سازماندهى ميشد. بدينترتيب ، کشورهاى سکانديناوى به تدوير سيمينار متخصصين امريکايى از عرصه تجارت پرچون پيرامون سوپرمارکيتها دلچسپى داشتند، چيزى که تاهنوزدر اروپا يک پديده نا آشنا بود. متشبثين متوسط هالند در آغاز به آن علاقه نگرفتند اما بعدتر يکعده مغازه داران در يک سيمينار امتحانى در کوپنهاگ اشتراک ورزيدند. نتيجه اين شد که شش هفته بعدتر همان متخصصان امريکايى سلسله لکچرهايى را در برابر عطاران ، خبازان وقصابان در هالند ايراد نمودند. ١٣

تحت فشار نمايندگى
ECA
در لاهه ، مرکز اطلاعات فعاليتهاى اقتصادى پلان مارشال


( ICB )
در نوامبر ١٩٤٨ يک گروپ کارى را براى بذل کمکهاى تخنيکى ايجاد نمود. درين گروپ نمايندگان دفتر کميسار حکومت ،
ICB
، وزارت هاى ذيدخل ، اتحاديه هاى صنفى ، عرصه هاى اقتصادى و
TNO
حضور داشتند. دوسال بعد اين گروپ کار به گروپ تماس براى ارتقاى مولديت
( COP )
تبديل شد که
ICB
نيز در آن مدغم بود. ٭

گروپ کار هالند در آغاز موقف انتظار را اختيار نمود اما متناسب با آنکه جانب امريکا در باره کمکهاى « فکرى » مارشال توضيحات بيشتر ارائه ميداشت ، به فعاليتهاى بيشتر وبيشتر متوسل ميگرديد. انجنيران وتکنيشن ها به مقصد تعليمات علاوگى به ايالات متحده امريکا اعزام ميگرديدند. در اپريل ١٩٤٩ يک گروپ کشاورزان به امريکا اعزام گرديد.
ECA
مصارف دالرى سفر و اقامت در امريکا را متقبل شد. اشتراک کنندگان هالندى بايد يک مقدار پول به گولدن به حساب پولهاى ارزش متقابل در بانک هالند تحويل مينمودند. مسافرتها قسماً از حساب پولهاى ارزش متقابل نيز تمويل ميگرديد. در بسيارى حالات مسافرت به امريکا بوسيله کشتى صورت ميگرفت . در کشتى مسافران وقت داشتند تا با همديگر آشنا شوند وخودرا براى اقامت در امريکا آماده بسازند. در راه بازگشت تجارب خودرا به بحث مى گرفتند وگذارشات سفر خودرا تهيه مينمودند. بعد از بازگشت به محلات کار مکلف بودند در ترويج آنچه فرا گرفته اندهمکارى کنند. بيش از صد راپور تحصيلى ازين قبيل براى هم مسلکان در هالند بچاپ رسيد. موضوعات، از ميتودهاى بسته بندى گرفته تا تحصيلات تخنيکى ، اداره سوپرمارکيت ، القاى مصنوعى گاوها وامثال اينها را در بر مى گرفت . آنهائيکه از سفر باز مى گشتند به خواندن لکچرها ونوشتن مضامين در مجلات وجرايد مسلکى مى پرداختند. کنگره ها تدوير مى يافت وکورسها سازماندهى ميگرديد. در بعضى از بخشهاى صنايع مراکز ارتقاى مولديت توليد تأسيس ميشد. يکصدوپنجاه هيئت از بخشهاى مختلف صنايع وکشاورزى هالند تحت پروگرام کمکهاى تخنيکى به ايالات متحده اعزام گرديد. آنها در امريکا از فابريکات ، فارمها وتأسيسات کشاورزى ، موسسات تحقيقاتى ، ٭ در سال ١٩٦٢
COP
با شوراى اجتماعى-- اقتصادى
SER
) ( مدغم شد. دانشگاه ها، سازمانهاى صنفى وموسسات دولتى بازديد بعمل مى آوردند. درمجموع، قريب به ١٣٠٠ نفر هالندى تحت پروگرام کمکهاى « فکرى » مارشال شامل دهقانان ، رهبران اتحاديه هاى صنفى، انجنيران ، تخنيکران ، اداره چيان ، کارگران ، جنگل داران ومحصلان به ايالات متحده سفر نمودند.

سفر کشاورزان

اولين سفر بزرگ در چوکات کمکهاى تخنيکى بوسيله کشاورزان صورت گرفت و اين تصادفى نبود: سکتورزراعت در هالند خوب سازمان يافته بود. وقت زيادى را در بر ميگرفت که در عرصه صنايع

ابتکارى بخاطر مستفيد شدن از امکانات کمکهاى تخنيکى وپروگرام ارتقاى مولديت کار بخرچ داده شود. يک گروپ ٣٢ نفرى کشاورزان وباغداران هالندى به سنين ١٩ تا ٤٥ سال در اپريل ١٩٤٩ با کشتى اِدام مربوط خطوط بحرى هالند- امريکا عازم نيويارک گرديد. بعد از يک ديدار توريستى در نيويارک ، گروپ به سفر خود به استقامت واشنگتن ادامه داد. در واشنگتن به همکارى کارمندان وزارت زراعت امريکا هرکدام يک بخش زراعت را براى دوام کار خود انتخاب نمود: فارم شفتالو در ورجينيا ، فارم سيب در نيويارک ، فارم جوار در لووا وفارم مالدارى در تکزاس . بعداً آنها در فارمهايى تقسيمات شدند که با پروگرام توأميت داشتند. جانب ميزبان بر علاوه مصارف اقامت ومسکن تأمين جيب خرچ را نيز عهده دار بود. هردهقان هالندى نيم سال در يک فارم به کار آموزى ادامه ميداد وميتوانست بعد از سه ماه محل اقامت خودرا با يک هالندى ديگر معاوضه نمايد.
***
جوانترين فرد در ميان کشاورزان ويبه دورک يارسمه باشنده کودوم از فريسلاند بود. يارسمه به مونت کارول نزد ايليونايس فرستاده شد، جائيکه او از مهمان نوازى زيادى برخورداربود. در روزنامه محل او به تفصيل معرفى گرديد واز مردم محل خواسته شدتا نسبت به او مهربان باشند:
« We urge all our people in Caroll County will not hesitate to cooperat in giving this young man a truly fine welcome to our country. »
. يارسمه خيلى زياد تحت تأثير تکنالوژى پيشرفته در امور کشاورزى امريکا قرار گرفته بود. او تراکتورها ، موترها و لاريها را ميراند و لذت ميبرد.
در ماه نوامبر ، بعد از منقضى شدن نصف سال ، تمام گروپ دوباره در نيويارک جمع شد، جائيکه به تبادل تجربه پرداخته ميشد. چند نفر به اين عقيده بودندکه فقط بحيث نيروى کار ارزان مورد استفاده قرار گرفته اند. اکثريت واقعاً مشعوف بودند وعقيده داشتندکه خيلى چيزهايى آموخته اند . مگر خاطر نشان ميساختند که دهقانان هالندى کم از همتاهاى امريکايى خودنيستند. بنظر اين کشاورزان آنچه به باغدارى و زميندارى مربوط ميشد، امريکاييها هم ميتوانستند در زمينه ازهالند چيزهايى بياموزند. کشاورزان هالندى حين مواصلت به وطن در سالون تفريحى کشتى خطوط بحرى هالند- امريکا از طرف ک. هونتر رئيس نمايندگى
ECA
استقبال گرديدند. هونتر اظهار آرزومندى نمودکه منبعدکشاورزان هالندى سفيران امريکا نيز باشند. چنين هم بود. آنها با اشتياق فراوان از چشمديدهاى خود در ايالات متحده به فاميلها ، رفقا وخبرنگارانى که در سالون گردهم آمده بودند، حکايت ميکردند. يارسمه ملبس با دريشى جديد
Lucky Strikes
امريکايى در حاليکه لبهايش از خنده پيش نمى آمد، مى گفت : « خيلى فراموش ناشدنى بود.» علاقمندى مسافرت به امريکا نزد بسيارى مردم وجود داشت . در زمانيکه در هالند هنوز بسيارى اشيا به اساس کوپون توزيع ميشد ومردم لباسى را مى پوشيدند که از هرطرف پيوند خورده بود، کسى از شنيدن قصه هاى اين کشور بيکران ثروت وشکوفانى بسنده نميکرد. همه چيز خيلى هيجان آور بود: قصه ها در باره آسمان- خراشها ، در باره ماشين هاييکه در عرصه کشاورزى مورد استفاده قرار ميگرفت ، وقصه ها در باره ريلهاى مفشن امريکايى که در سالونهاى آنها درازچوکى ها نه بلکه آرام چوکى هاى چرخى کلان و مخملين مانده شده بود.
ويبى دورک يارسمه بعد از مدتى به ايالات متحده مهاجرت کرد، جائيکه اودر شهر اوريگون با نام ويليام ديک يارسمه يک فارم دهقانى بنا نهاده بود. او يکى از جمله پنج فيصد هالندى هايى بود که هالند را طى سالها ميان ١٩٤٥ و ١٩٥٤ا بصورت دايمى ترک گفتند. حکومت هالند مجبور بود از ترس بالا گرفتن بيکارى مهاجرت را تشويق کند. ٢٤

کشاورزان هالند تحت پروگرام کمکهاى « فکرى » مارشال عازم امريکا هستند( آرشيف عمومى دولت)


مسافرت هيئت اتحاديه هاى صنفى
 
 در نوامبر ودسمبر سال ١٩٤٩ هيئت اتهاديه هاى صنفى هالند يک مسافرت پنج هفته اى به ايالات متحده انجام داد. هيئت از دوازده نفر نمايندگان سه مرکز صنفى متشکل بود: چهار نفر از
CNV
پروتستانت ، چهارنفر از
KAB
کاتوليکى و چهارنفر از جنبش صنفى مدرن که
NVV
ناميده ميشد. در آغاز نمايندگان
CNV
و
KAB
نميخواستند که بنابر نقش مشکوک بعضى از اعضاى
NVV
در زمان جنگ با
NVV
همسفر باشند. هيرشفلد شخصاً فشار آورد تا سفر مشترک صورت بگيرد، در غير آن برداشت عجيبى نزد امريکايى ها بوجود مى آمد. ٢٥ بگفته ح . پونسِن خبرنگار مالى-اقتصادى نشريه خلق آزاد در امستردام که به هيئت
NVV
افزوده شده بود، در جريان سفر از چنين احساسات منفى چيزى احساس نميشد. ٢٦ فضا همچنانيکه خاصه هالندى ها است خوش آيند بود. بار ديگر چنين ثابت شدکه نمايندگان جريانات مختلف کشور در برابرچالش ها از دنياى خارج بنحو احسن زبان مشترک مى يابند.
مسافرت هيئت اتحاديه هاى صنفى از پولهاى ارزش متقابل تمويل شد. اين حادثه چه در هالند وچه در ايالات متحده توجه زيادى را بخود معطوف ساخته بود. کمپاين تبليغاتى بلافاصله بعداز پرواز هيئت در ١٤نوامبر١٩٤٩بجانب نيويارک آغازشد. پرواز در آنوقت هنوز يک چيز بسيار خارق العاده بود. کلارنس هونتر رئيس نمايندگى
ECA
نيز در مراسم توديعى حضور داشت . او در صحبت وداعيه خودبه هيئت پرواز کننده ومشايعت کنندگان از ناحيه مصئونيت پروازاطمينان داد. هونتر افزود که خودش تا آنزمان نه بار بر فضاى اوقيانوس طور مصئون پرواز داشته است. متعاقباً گروپ بزرگى از خبرنگاران ، راپورتران راديو و فلمبرداران گذارش دادند که چگونه هيئت سيزده نفرى در حاليکه دستهاى مشايعت کنندگان در هوا ميشوريد، داخل هواپيماى
Constellation Arnhem
شد که عازم نيويارک بود.
هدف سفر اين بود که « راز سطح بلند مولديت کار در ايالات متحده فرا گرفته شود.» اين مطلب يکسال بعدتر در جزوه اى تحت عنوان « امريکا اينطور کار ميکرد! » به تيراژ يک مليون نسخه به نشر رسيد. جزوه در ميان اعضاى جنبش کارگرى توزيع ميشد.
رهبران اتحاديه هاى صنفى در اثناى بازديدهاى خود از کارخانجات ، موسسات کارگرى وساير تاسيسات در امريکا ميتوانستند « اسرار » نسخه مولديت بالاى کار را فرابگيرند. توليد کتلوى يک عنصر مهم اين راز بود. سِلورکپ باکِرى که ، هيئت در شيکاگو از آن بازديد بعمل آورد، روزانه ١٥٠ هزار قرص نان مى پخت . چنين چيزى تا آنزمان در هالند نا آشنا بود. مهمانان هالندى خيلى زياد تحت تأثير تکنولوژى هاى پيشرفته در صنايع ايالات متحده قرار گرفته بودند. اما باور نميکردند که ماهران اروپايى از همتاان امريکايى خويش کمى داشته باشند. مگر در ايالات متحده پولهاى خيلى زيادترى براى انکشاف تخنيک هاى پيشرفته بمصرف ميرسيد و تخنيکران بيشتر تخصصى شده بودند.
تخصصى شدن وستندرد شدن شرايط اساسى براى ميکانيزه شدن پروسه توليد بشمار ميرفت. چنين مثال هارا هيئت هالندى طى مسافرت به پيتسبورگ در يک فابريکه اى که تنها قفل زنجيرک لباس ميساخت وکارخانجات
Standard Steel Spring
که خودرا کاملاً وقف توليد بمپر موتر ساخته بود، مشاهده نمود. هيئت در شيکاگو در زمره ساير موسسات از يک فروشگاه عمومى بزرگ بنام
Marshall Field
وکارخانجات گوشت
Swift
بازديد بعمل آورد. درين مسلخ هشت هزار کارگر تحصيل نيافته در کنار نوار متحرک دست بکار بودند. هيئت خيلى متعجب از آن بودکه هر کارگر صرف يک عمليه را انجام ميداد. تقسيم کار وگروپ کار در برگيرنده «اسرار» نسخه امريکا براى مولديت بلند کار محسوب ميشد. هيئت اتحاديه هاى صنفى در مسلخ
Swift
با انزجار شاهد آن بودکه خوک هارا بدون آنکه بدواً بيهوش ساخته باشند ذبح ميکردند. چيز ديگرى که در شيکاگو نفرت انگيز بود، اين بود که آنها از طرف همتاان امريکايى خود دعوت شدند تا در مراسم اعدام بوسيله چوکى الکتريکى اشتراک کنند. مهمانان هالندى از اشتراک در نمايش اين دستآورد تخنيکى با تشکر ابا ورزيدند.
بنظر هالنديها سطح رفاه کارگران امريکايى چشمگير بود. جائيکه در هالند در جوار فابريکه ها معمولاً پارک بايسکيل ها قرار ميداشت ، در ايالات متحده هيئت هالندى پارکهاى کلان موتر را ميديد. اکثريت کارگران موتر شخصى ، همچنان خانه شخصى با يخچال وحتى تلويزيون داشتند. فلسفه اتحاديه هاى صنفى امريکا اين بود که بنفع کارگران است تا بخاطر دستيابى به مولديت هرچه بلندتر کار تلاش کنند: مولديت بلند کار عايد بلند را بوجود مى آوردکه بنوبه خود امکان معاش بلند را فراهم ميسازد.
چيز ديگرى که از عرصه معتقدات ثابت امريکاييها نيز بنفع ارتقاى مولديت کار بود، نبود تقاضاهاى طبقاتى در ايالات متحده بود. ازين ناحيه نيز مناسبات در عرصه توليد کمتر تابع هيرارشى ميشد. وقتى مناسبات کارى حسنه ميبود، کارگران خودرا در نتايج کار موسسه خود ذيدخل احساس ميکردند. بهمين لحاظ اغلباً در کارخانجات امريکايى اشخاصى وجود ميداشتندکه وظيفه شان حفاظت از
Labor relations
بود.
البته طبيعى است که هيئت اتحاديه هاى صنفى از سازمانهاى مختلف صنفى امريکا واز جمله اتحاديه کارگران صنايع نساجى ، اتحاديه پرسونل قطارهاى آهن واتحاديه کارگران صنايع لبنيات بازديد نمود. در شيکاگو هالنديها درکورس تشکيلاتى اشتراک ورزيدندکه از طرف کنگره سازمانهاى صنعتى
(CIO)
تدوير يافته بود. در جنبش کارگرى امريکا توجه زيادى به ارتقاى سطح تحصيلى کارگران مبذول ميگرديد. اتحاديه کارگران صنايع موترسازى مربوط به
CIO
در ديترويت تأثير بزرگى بر هيئت بجا گذاشت . اين اتحاديه يک ستيشن راديويى ، يک مرکز صحى ويک مرکز تحقيقات علمى مختص بخود داشت .

از تاريکى بطرف روشنى
 
در روزهاى جشن کرسمس نمايندگان اتحاديه هاى صنفى مصروف سفر بداخل ايالات متحده بودند. تمام خانه ها ، موسسات ومغازه ها بانوارهاى نازک سرخ وسبز تزئين يافته بود، در هرجا چراغهاى کرسمس نورمى افشاند و سرودهاى کرسمس طنين ميانداخت. آنها در نيويارک ديدندکه امريکاييها در داخل و بيرون مغازه ها بسته ها وبکس هاى مملو از تحايف را با خود حمل مينمودند. فراوانى در امريکا تفاوت روشن با وضعيت متوسطى داشت که بر هالند مستولى بود. در روز سپاسگذارى هرکدام از اعضاى هيئت سيزده نفرى از جانب همتاان امريکايى خودجهت اشتراک در صرف شام عنعنوى به حلقه هاى فاميلى دعوت شدند. فقر دسترخوان در وطن بمقايسه فراوانى سرشار در امريکا چقدر محسوس بود! توان خوردن کيک کدو، فيل مرغ ، کچالوى شيرين و امثال اينها موجود نبود. ه . پونسِن اظهار داشت «ما تحت تأثير عميق شکوفانى امريکا و ممنون از صميميت ومهمان نوازى امريکائيان با اميدوارى براى آينده هالند به کشور باز گشتيم.» ٢٧ کمک « فکرى» مارشال بى هدف نبود. نمونه امريکا جاذبه عظيمى داشت . به برکت کمکهاى مارشال در هالند طرز جديد تفکر صنعتى بوجود آمد. تقليداز شيوه زندگى امريکايى در عرصه هاى امور از قبيل اداره موثر تصديها ، توليد کتلوى ، ايجاد سوپر مارکيتها ، اتوماتيزه ساختن خدمات ، برخورد بشر دوستانه در مشى کدرى ، اداره ، تربيه پرسونل وامثال اينها انکشافى بود که بعد از ختم شدن کمکهاى مارشال نيز متوقف نگرديد. در اشتياق براى استفاده از روشهاى امريکايى هيچوقت احساس اعتمادبنفس ضايع نگرديد. پيوسته خاطر نشان ميگرديد که هالندى کم از امريکايى نيست اگرچه اخيرالذکر خيلى ثروتمند هم باشد. اينطور هم نبود که همه چيز بدون تأمل تقليد شود. بصورت واضح صحبت از يک فلتر ملى در ميان بود: بعض چيزها پذيرفته ميشد، ديگران پذيرفته نميشد ويا اينکه با شرايط هالند منطبق ساخته ميشد. امريکاييها ، بعضاً بمشکل ، عرصه را براى ابتکارخود هالنديها آزاد نگاه ميداشتند.وقتى هالندى ها ، بعد از آنکه يکبار از طرف متخصصين امريکايى در باره منجمنت تعليم ديده بودند، خود تدوير يک سيمينار در باره منجمنت را رويدست گرفتند،گفته ميشد:
«Another"first" for the Dutch!»


معجزه هالند
 

کمک هاى مارشال از وقوع اين وضعيت جلوگيرى نمود که حکومت بايدواردات از حوزه دالر را خيلى محدود ميساخت . با حمايت دالرى امريکا ممکن شدکه مواد مورد ضرورت اوليه مردم وکالاهاى سرمايوى براى بازسازى کشور توريد گردد. از يک عقب روى در بازسازى اقتصادى ، بدينترتيب ، جلوگيرى بعمل آمد، بدون آنکه مردم بار ديگر به تحمل فقر ومحروميت مجبور ساخته شده باشند. محاسبه شده است که بدون کمک مارشال پنج ونيم سال ديگر وقت بکار بودتا سطح استهلاک سرانه به سطح سال ١٩٤٨ برسد. ٢٨ سوالى که اينجا مطرح ميشود اينست که آيا سطح استهلاک ميتوانست براى اينقدرمدت طولانى اينقدر پائين باقى بماند بدون آنکه به نا آرامى هاى اجتماعى منجر شود، از چيزيکه کابينه بييل آنقدر هراس داشت .

صادرات مجموع محصولات اقتصادى از سال ١٩٤٧ تا ١٩٥٣ به بيش از ٤٠ فيصد افزايش يافت . به برکت سياست معاش و قيم حکومت ، مصارف توليد پائين بود وبنابران زمينه هاى زيادى براى سرمايگذارى وجود داشت . سرمايگذاريها درين مرحله شامل ٢٠ فيصد محصولات ناخالص ملى مى گرديد. يک بخش مهم محصولات فزاينده ميتوانست به بازارهاى خارجى عرضه شود. ارزش صادرات هالند از ١٩٤٨ تا ١٩٥٣ دوصد فيصدافزايش يافت . ٢٩ در ٣١ اکتوبر١٩٥١ اعلان شد که براى اولين بار، بعداز آنکه در سال ١٩١٧ احصائيه گيرى صادرات و واردات معمول گرديده است ، فيصدى پوشش واردات از طريق صادرات از صدفيصد بالا رفته است . هالند از کشورى که با کسر تجارتى مواجه ميبود به کشورى مبدل شدکه بيلانس تجارتى مثبت دارد. مزيدبرآن ، صادرات حامل معجزه انکشاف اقتصادى هالند نيز بود که
« Le miracle Neerlandais »
ناميده شده است . بيلانس تاديات که در سال ١٩٤٧ بيش از٦,١ مليارد گولدن کسر داشت ، در سال ١٩٥٢ بمبلغ ٧,١ مليارد گولدن اضافه بيلانس را به نمايش ميگذاشت . ٣٠ انکشاف صنعتى در هالند به شکل دراماتيک به جريان افتيد. توليدات صنعتى از ١٩٤٧ الى١٩٥٣ تا بيش از هفتاد فيصد افزايش يافت . بخش بزرگ محصولات صنعتى به خارج صادر ميشد. در سال ١٩٥٣ حجم صادرات صنعتى چهارمرتبه بيشتر از سال ١٩٤٨بود. ٣٢ با توسعه صنايع امکانات کاريابى نيز بالا رفت .

وسعت اثر بخشى
 
کمک هاى مارشال براى اعمار مجدد هالند بعد از جنگ ، نه تنها از لحاظ کلى بلکه بمعنى لغوى کلمه حايز ارزش قياس ناشدنى بود. وابستگى متقابل عوامل مختلفى که به بازسازى سريع اقتصادى منجرگرديد، جداساختن يک عامل را مشکل ميسازد. در پهلوى کمکهاى مارشال ، همکارى هارمونيک ميان حکومت ، کارفرمايان وکارگران ، مشى اقتصادى حکومت مشتمل بر تصفيه پول ، تنظيم قيم ومعاش از جمله عوامل مهم بازسازى اقتصادى هالند بودند. گذشته از آن ، امکانات فزاينده تجارت با کشور هاى همسايه حايز اهميت بسزا بود. کمک مارشال در وسعت بخشيدن امکانات تجارتى وتأمين ثبات پولى نقش بزرگى را ايفا نمود. بدينترتيب ، کمک مارشال نه تنها بشکل مستقيم بلکه بشکل غير مستقيم براى اعمار مجددهالند اهميت داشت .
پلان مارشال براى ثبات پولى بخاطرى قابل اهميت بود که با انفلاسيون مقابله مينمود: با جمع شدن پولها در حساب ارزش متقابل در بانک هالند مقادير معتنابهى پول از دوران کشيده ميشد. وبخش عظيم اين پولها طورى دوباره بمصرف ميرسيدکه فاقد تأثيرات انفلاسيونى ميبود.
کمکهاى مارشال در احياى مجدد اقتصاد ساير کشورهاى اروپاى غربى نيز نقش مهمى را ايفا نمود. در زمان تطبيق اين پروگرام کمکى توليد محصولات صنعتى در اروپاى غربى در حدود ٤٥ فيصد افزايش يافت . حجم صادرات اروپاى غربى در سال ١٩٥٤ در مقايسه با زمان قبل از جنگ به بيش از نصف بالا رفت . بدينوسيله کمبود دالر در اروپاى غرب از بين رفت ، چيزى که در سال ١٩٤٧ به شش مليارد بالغ ميگرديد. احياى اقتصادى کشورهاى ديگر اروپاى غربى بنفع هالند بود، زيرا هالند را قادر ميساخت که معامله داران عنعنوى خريدوفروش خودرا در اروپاى غربى باز بيابد. بخصوص احياى اقتصادى آلمان براى هالند حايز اهميت اساسى بود. اين امر نيز خيلى زياد وابسته بکمکهاى مارشال بود، زيرا امريکاييها کوشش بخرچ دادند تا زونهاى آلمان غربى شامل پروگرام بازسازى گردد. بدينترتيب آلمان غرب ميتوانست از لحاظ اقتصادى احيا شود ودر عين حال به بازسازى کشورهاى ديگر در اروپاى غربى مساعدت کند. در سپتمبر ١٩٤٩ هالند با آلمان غرب يک معاهده تجارتى منعقد ساخت .

بازار اروپا
 
در سالهاى ١٩٤٨-١٩٥٤ تجارت ميان کشورهاى عضو
OEES
اولتر از همه به برکت آزاد شدن ترافيک تجارت وتاديات دوبرابر شد. در پهلوى حذف قسمى محدوديتهاى تجارتى ، ايجاد اتحاديه تادياتى اروپا
( EBU )
درسپتمبر١٩٥٠ نيز براى آزاد ساختن تجارت بين الاروپايى حايز اهميت زياد بود. کشور هاى اروپاى غربى ميتوانستند کسرى را که در بيلانس با همديگر داشتند از طريق
EBU
بوسيله اضافه بيلانس احتمالى کدام کشور ديگر مجرا کنند. بدينوسيله ، کشورها بيش ازين مجبور نبودند موازنه تجارتى را نسبت به همديگر صرف از طريق روابط دوجانبه تأمين کنند. بيلاتراليزم خفه کن در تجارت شکستانده شد. مشکلات مالى هالند نيز از ناحيه کسر تجارت با بلجيم از طريق
EBU
راه حل يافت .
امريکاييها از مدرک دالرهاى مارشال سرمايه ابتدايى
EBU
رابدسترس گذاشتند و به کشورهايى که مکلفيت هاى ماهانه خودرا در اتحاديه تادياتى بجا نموده نميتوانستندنيز کمک کردند. در مجموع بيش از ششصد مليون دالر کمک مارشال به
EBU
مبذول گرديد. امريکاييها ازين اتحاديه حمايت بعمل آوردند زيرا ميدانستندکه اگر کمکهاى مارشال به حمايت مستقيم دالرى محدود شود، کشورهاى اروپاى غربى از لحاظ اقتصادى بيشتر وابسته به امريکا خواهندشد. بدين لحاظ پلان مارشال صرف معطوف به احياى تجارت ميان دو طرف اتلانتيک نه بلکه احياى تجارت بين الاروپايى نيز بود. براى شکوفانى تجارت بين الاروپايى ضرور بود تا قيودات تجارتى کاهش بيابد. بناءً در زمان تصويب کمکهاى مارشال امريکاييها تقاضاى لغو قيودات کمى را در عرصه تجارت مطرح ساختند. در نهايت امر ، انکشاف اقتصادى اى که به برکت کمکهاى مارشال بدست آمده بود بکشورهاى اروپاى غربى امکان داد تا تدابير پروتکسيونيستى را تدريجاً از مشى سياستهاى اقتصادى خود حذف کنند. در اکتوبر ١٩٥٣طور اوسط هفتادفيصد قيودات کمى از راه دادوستدتجارتى ميان کشور هاى عضو
OEES
برطرف گرديده بود. به اين ترتيب ، اولين قدم براى بوجودآمدن يک بازار اروپايى که هالند بحيث يک ملت تجارت پيشه ازان نفع زياد داشت ، در چوکات پلان مارشال گذاشته شد.

يوليانا از مارشال پذيرايى ميکند. مارشال در نوامبر ١٩٤٧ بمقصد سهمگيرى در اجلاس شوراى وزراى خارجه تازه به لندن رسيده است . شاهدخت يوليانا و شهزاده برنهارد عزيمت خودرا به تعويق انداخته اند تا از مارشال استقبال بعمل بياورند. ( سپارنى ستاد )


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت