دیوبند« مجهول» دیورند «مجعول»

                                                                       دو  خنجر زهرآگین

 

«   قسمت دوم  »                 

نوشته : لطیف کریمی استالفی

 

برای نقشه های استکبار ، هم گیاه هرزه در باغ ضرورت است و هم باغبانی که آنراسر زند .

فاشیستان مذهبی نما ی طالب باید د ر قمار تاکتیکی شان می باختند ، تا نقشه های بعدی استعماری در منطقه عملی گردد.

هر گاهیکه نور تمدن عصری در کشور ما تابیده ،بلا درنگ ابر های جهل جنوب آنرا به ظلمت کشیده ....

هموطنان عزیز!

هرگاه مدارک واسناد تاریخی کشور ما را ورق بزنیم ، حتمأ در لا بلای آن یکبار به جمله « ملا های مشکوک » بر میخوریم ، این ملایان حرفه ای در دوره های گونا گون زیر پرچم وسیطرهء استعمار وارتجاع ، عوام فریبانه به ارشاد عوام الناس داخل صحنه روزگار شده اند، ارشادات شان کاملأ با اسلام مغایرت های فاحشی داشته است ، سیاست نو استعماری هم کوشیده ، تا این گروه های عوامفریب را با نوشاندن شربت های تلخ وابسته بخود سازد .

ازجمله مدارسی که طلبه هارا شستشوی مغزی می نماید ، مدرسه مجهول « دیوبند » میباشد ، این مدرسه در سال 1851 در شهر دیورند ایا لات اتراپرادیش هندوستان توسط مولوی محمد قاسم هندی پایه گذاری شد ، بعد از تولد پاکستان ریشه های این مدرسه    بسیار سریع در سر تا سر آنکشور گسترش یافت ، گفته میشود : که بیش از 40 هزار از این نوع مدرسه در کشور پاکستان تأسیس گردیده .

در ابتداء این مدارس مخالف منافع انگلیسها در هند وپاکستان جلوه گر گردید ! اما ؛ بعد ها دیده شد ، که نــه ، طرح ریزی این مدارس دقیقأ بمنظور تطبیق اهداف دراز مدت انگلیسها در منطقه بنأ یافته ، ودست پروردگان این مدارس بمثابه مدافعان استعمار در جوامع اسلامی تبارز کردند.

انگلیسها بدین نتیجه رسیده بودند ، که نفوس مسلمانان هند ، که اکنون در سه کشور ، پاکستان ، بنگله دیش ، هند ، پراگنده هستند ، روز افزون بوده ، وضمنأ اینها تحت تأثیر و نفوذ دین اسلام منسجم تر میباشند ، نشود! که، قدرت سیاسی این سرزمین طلایی بدست مسلمانان افتیده ، انگلیسها به خطر مواجه شوند .

رو یهمرفته تجزیه هند خیانت وضربه سنگینی بود، که تجزیه طلبان بر پیکر جامعه هندو ومسلمان وارد ساختند .

مدرسه دیوبند که از ابتدای تأسیس مرکز تعلیم وتربیه دینی نه ، بلکه محل تربیت مجاهدین؟! بود ، تعداد زیاد فازغین خود را در نام ولباس ملا ، مولوی ، حضرت ، پیر ، مرشد، مجاهد ، شیخ ،پلنگ در لباس ملنگ ، وسر انجام طلبه کرام؟!

تجهیز ، تمویل وبه خاک افغانستان اعزام داشتند ، عاملین این صادرات شوم، نقش های مختلفی را در ادوار مختلف تاریخ ، در جامعه ما ایفأ کردند ، وجامه رو به رشد ما را بسوی قهقرای قرون وسطایی بردند.

یکی از پلیدی های فراموش نا شدنی آنها به بهانه اسلام ناب ، سرکوب اندیشه هاوجنبشهای مترقی ، دشمنی آشتی نا پذیر با اهل تشیع، تبلیغ و تر ویج سنت های کهنه و

خرافاتی  در دو طرف خط دیورند ،منع ورود فرهنگ اصیل زیست انسانی مسالمت آمیز،      در بین قبائیل میباشد.

شستشوی مغزی جوانان قبائیل پشتون و تشویق شان به جهاد وشهادت انتحاری ، بخاطر رفتن به بهشت، وتصاحب شدن حور های پری پیکر بهشتی ،دامن زدن به تبعیضات نژادی ولسانی ،زن ستیزی،و سر انجام آنچه که با نظر و اندیشه شان سازگا ری نکند ، خلاف شریعت ودین دانسته،هر گونه نو اندیشی را مردود، وبدعت می شمارند.

یگانه تأسف عمیق مردم افغانستان اینست که ،علمای دیوبندی از آغاز توطیه گری های شان تا کنون ، هر گاهیکه شور وشعف تمدن عصری در جامعه ما طنین انداخته ، افراطیون فاشیست مذهبی نما در هراس افتاده ، آنرا در گلو خفه ساخته اند ، تا مبادا موقعیت ویژه وحساس خود را با ورود تمدن عصری از دست بدهند.

تا جائیکه تاریخ صراحت دارد، همیشه بغاوت ها ، اغتشاشات نا مشروع،از طرف اشخاص مجهوالهویه در زیر پرچم اندیشه های اسلامی ، از سمت جنوب وشرق کشور انجام پذیرفته است ،این مدارس اکثرأ در روحیه جوانان قبائیل دو طرف خط دیورند  بیشترین تأثیر خود را داشته ، همین اکنون 14 ولایت همسرحد ما نا آرام ترین مناطق کشور میباشد ،و حتا ریشه ء این ناامنی ها در ساحاتی رسیده که صد سال قبل  مناطقی را

در صفحات شمال در کندز ، بغلان ، ولسوالی بلخ ،بدین منظور جبرأ غصب  کرده بودند.

         قبائیل آزاد بخاطر حفظ عنعنات قبیلوی وکهنه گرائی خویش، با قباحت چهره وعمل اقوام خود ،مطیع نفوذ طالبان وفرمانبرداری القاعده را بیشتر پذیرفتند ، هرگاه این حمایت ها ، پذیرفتن ها ، دغل بازی ها نبود ، هیچگاه ما شاهد ویرانی وخون ریزی هموطنان خود نمی بودیم .

ارمغانیکه مدارس دیوبندی به کشور ما از دوره امانیه تا کنون اهداء کرده ،عبارتند از عقبمانی ،ذلت ،خواری ، بیچاره گی ، خونریزی ، وخشونت میباشد.

         از آنجائیکه امان الـاـه خان میخواست کشورش را از شر شرارت پیشگان و دست پرورد گان انگلیس نجات بدهد ، در سال 1307 لویه جرگه را در پغمان ، از اهداف شوم مدارس بیگانه آگاه ساخت ، به اکثریت آراء تصویب شد ، که طلبه های افغان در مدرسه دیوبند تحصیل کرده نمیتوانند ، این فیصله بهانه خوبی بدست دیوبندی ها داد ، دستگاه های پروپاگندی انگلیس بکار افتاد، با اعزام جواسیس وملا های مشکوک ، پایه های کشور رو به رشد را با تکفیر شاه مترقی و پخش تصاویر جعلی نیمه عریان ملکه ثریا توسط  روحانيون خريداری شده ، با براه انداختن شورش

ملای لنگ در شینوار ، متزلزل  ساختند .

دیوبندی ها ملا عمادالدین را به ترور شاه موظف کردند  ، ملا عبدالـاـه ، ملا عبدالرشید ، مولوی سیف الـاـه قندهاری ، سید سعدی افندی ، ملا عبدالرحیم ،چند حضرت وشیخ را غرض تشویق شورشیان به گوشه وکنار مملکت اعزام ،و دشواریها را بجایی رسانیدند که شاه مجبور شد، تعهد نامهء زمان جاهلیت را به امضأ برساند ، درین تعهد نامه آمده بود که: زنان در مدارس تحصیل نکنند ، نکاح دختر صغیره جواز است ، سارق کشته شود ، قاضی، محتسب،ملا ، در تمام مسائیل دولتی وغیر دولتی آزاد است ، محتسب ( امر بالمعروف نهی از منکر ) در تمام قرأ وقصبات تعین گردد، یکمرد چار زن گرفته میتواند ، تذکره تابعیت لغو گردد، مدارس حفظ القران وزبان عربی تاسیس گردد، زنان مو های شان را کوتاه نکنند، ملا های دیوبندی بداخل افغانستان آزادانه رفت وآمد نمایند، شهادتنامه تحصیلی از ملا ها مطالبه نگردد، [ تا هویت شان آشکار نشود] انجمن های حمایت از  نسوان بر چیده شود، زنان برقعه بپوشند، محصلین افغانی از ترکیه باز گردند.

          با وجودیکه شاه همه پیشنهادات را پذیرفت ، اما آنها دست از جنگ وخونریزی

نکشیدند، تا شاه را مجبور به فرار ساختند.

           این جواسیس در حکومت« خادم دین »هم رخنه کرده، هما ن فرمان دوره جاهلیت را بر وی نیز تحمیل کردند، چون خادم دین از قوم وتبار شان نبود ، ضمنأ خصلت تبعیض گرایی آنها اجازه نمیداد که خادم دین را تحمل کنند ، همان شیخ و حضرت، که دستمال پادشاهی را به کمرش بستند ، عهد قران را شکستند ، وبدارش کشیدند.

           انگلیسها از قبل نادر خان را به اینکار آماده کرده بودند، بمجرد تشکیل سلطنت

« برادران » جواسیس دیوبندی در سطح وزارت خانه ها ، استادان مدارس ، دوکتوران معالج دربار تقرر حاصل نمودند، محمد نادر خان تمام اختیارات کشور را به همین مولوی ها و انگلیسها دو دسته تقدیم کرد .

  دیوبندی ها با پیوند تنگاتنگی که با سازمان استخباراتی  آی اس آی دارند، علمای

مبارز ضد انگلیسی را نیز شناسایی و از بین می برند، جمیعت العلما پاکستان با همکاری مستقیم آی اس آی ، سی آی ای و سازمان استخباراتی عربستان وهابی، بگفته حمید گل پاکستانی ( سپاه اسلامی ناتو) را بنام طالب تجهیز و به کشور ما غرض بربادی ،قتل وقتال اعزام ، و زمینه امارت ملا عمر را مهیا ساختند.

با درد ودریغ فراوان امیر ملا عمر سختگیرانه تر ،وحشتناکتر از دیگران 9 ماده

فرمانی را صادر کرد ، که تعهد نامه امیر امان الـاـه خان را سرخ رو وسرفراز گردانید،

زیرا این فرمان کشتن کبوتر ها را نیز در بر میگرفت ،  و در تاریخ افغانستان سابقه نداشت ! .

نیاکان ما در قرن 19 و20 با یک عالم غم واندوه ، جنگ وخونریزی با دلهای پر ارمان بگور رفتند!! اما در قرن 21 تکنولوژی جدید ،  ما بکدام ســــو مــیــرویـــم !!!!.؟؟؟ .

شما شاهد هستید ،که مدعیان اسلام ناب ؟! در 14 ولایت ما از دین تریاک ساخته اند

آنانیکه با عمل انتحاری ، خود و دیگران را بکام مرگ فرو می برند ، در کدام دین هستند ؟  منکه بیشتر از نیم قرن عمر دارم در هیچ کتب آسمانی ،و مذاهب ندیده ام ، ونخوانده ام ،که انسانی بخاطر «هیچ» خود را انفجار بدهد ، آیا خود کشی در دین اسلام حرام نیست ؟ اگر جواب مثبت است ، پس انتحار کننده مسلمان نیست ! وقتا که مسلمان نیست ! چگونه به مدارسی که آنها را تربیت می کند دل بست ! آیا مردم قبائیلی ما از ورود آنها بی خبر اند ؟ فکر نمیکنم که بدون راه نمایی آنها تا کابل برسند!.

بهر حال در مدارسی که روزنامه خواندن بدعت ، تلویزیون دیدن بدعت، از ما حول خود بیخبر بودن ، تنها سر جنبانیدن روی قران ، وخوابیدن در اتاقک هاییکه خدا می داند در تاریکی چه فجائع رخ می دهد !، از طلبه های آن چه انتظاری باید داشت ! اگر آنها علم می آموختند ،هرگز عمل انتحاری را انجام نمی دادند! بنأ چه بجا گفته اند: طالب ویا عابد بی علم مانند سگ شکاری تعلیمی است ، که شکار می کند ، نمی تواند که نکند ، ولی نمی فهمد که چه می کند ، !!!!

           از آنجاییکه سنگینی درد سکوت را می شکند ،باید گفت: نبایدبه آنانیکه به اقتضای فطرت تباری وقبیلوی، دوستی ودشمنی خود را به هر که خریدار بوده فروخته اند، و بجز همین هنر ، هنر دیگری ندارند ، اعتبار کرد ، تا زمانیکه آنها به فرهنگ جامعه انسانی آشنایی پیدا نکنند ، همان آش است و همان کاسه !

در آخر کلام قابل یاد دهانی میدانم ،که تصمیم گیران جرگهء مشران واقوام دو طرف خط دیورند همان دست پرورش یافتگان مدارس دیوبندی هستند ،که در تبانی با آی اس آی پاکستان دیگ نا پخته حوادث را بجوش خواهند آورد ! آنچه که خام مانده پخته خواهند کرد ، ملت ما باید از خواب غفلت بیدار شوند!!!!! باحترام

 

 

*******************

 

«چرا ما در وطن آبایی خودغریبانه زندگی میـــــــــــکنیم؟

چرا اســـناد تاریخی ما همه گنگ ،ناقص ونا مکمل است؟

چرا اطلاعات موثق و کافی بدسترس ملت قرار نمیگیرد؟»

 

در مرحله حساس کنونی ، رشد جامعه ما متکی بر کوتاه ساختن دست عاملان « دیوبندی» وبرسمیت شناختن خط فطیر  « دیورند »  میباشد .

  میگویند : انگلیسها امروز میکارند صد سال بعد درو میکنند،با درد و الم وتأسف فراوان باید گفت : که حقا ! بدبختی امروزی ما ریشه در اعماق یک قرن قبل دارد .

     بیایید با کنار گذاشتن تمام تعلقات قومی ، در جستجوی حقایقی برآ یم ، که حتا مارا در مورد آن اجازه تفکر هم نمیدادند ! وعمق فاجعه ها را عمیقتر مطالعه کنیم ،تا دریابیم که روی چه انگیزه هایی ملت مظلوم ما در طول یک قرن قربانی اهداف استکبار وارتجاع شده ومیشود .

    تا جاییکه تاریخ بیاد دارد ملت رنجدیده ما هر بلایی را که با ریختن خون های مرجانی شان از میان بر داشته اند ،بلادرنگ بلای دیگری وارد صحنه شده و هیچگاهی طعم شیرین امنیت را نچشیده ایم.

اکنون زمان آن رسید ه که بدون محافظه کاری وملاحظه کاری، جسورانه ، شجاعانه ، با ایمان راسخ فریاد مظلومیت و حق طلبی را بلند ، واز خود سوال نمایم که چرا بعد از یک تبسم کوتاهی اندوهناکترین ملتی را دو باره شیاطین رجیم به غم واندوه فرو میبرند؟ و درین مقطع حساس، آیا جای خجالت نیست که دولتمردان ومردمان چیز فهم ما دست زیر الاشه نشسته ، منتظراند تا صلح وامنیت را بیگانگان به سر زمین ما به ارمغان بیاورند؟ که هیچگاه نمی آورند!! همچنان نادیده نباید گرفت که تعلیم یافتگان « دیوبند » وحلقات آن در منطقه  قادر هستند که سالهای سال ضربات سنگینی در پیکر جامعه ما وارد سازند، تا یگانه هدف شوم آنها که لا ینحل ماندن خط مجعول « دیورند » میباشد ، براورده شده ، قاچاق مواد مخدره درین هرج و مرج، سالهای متمادی به همین منوال ادامه پیدا کند . و جلو رشد سریع کشور ما گرفته شود .

     مردم افغانستان انتظار رهبر وپارلمان با شهامتی را دارند،  که مردانه بایستد و با شجاعت حقایق را از متن تاریخ و عمق دل مردم و با صدای رسا اعلان بدارد که ما خط « دیورند » را مطابق به قوانین بین المللی وحقوق بشر برسمیت می شناسیم ، ونام نیک ابدی را در تاریخ کشور ماتم آباد کمایی نماید .

  بنده تا جاییکه در توان دا شتم ، اوراق تاریخ را  لا زدم ، تا بیابم که آیا واقعأ  این معاهده« تحمیلی »  است ؟ آیا مدت اعتبار آن صد سال می باشد؟  آیا بازیگران ارتجاعی واقعأ خواهان حق تعین سرنوشت خلقهای پشتون وبلوچ هستند ؟ یا خواهان الحاق سرزمین های آنها  ؟ آیا طبق نظر بر خی ها جدایی مردمان دو طرف سرحد غیر عادلانه و غیر طبعی است؟ با تأسف تمام تواریخ کشور را گنگ، ناقص ، ونا مکمل  یافتم .

برای یک برسی تحلیلی در مسأ له خط « دیورند» ومدرسه «دیوبند »  موافق به اصول علمی و مو شگافی های سیاسی ، باید کار بزرگی انجام گردد ، ما هنوز در گرماگرم این روند سراب گونه وبغرنج قرار داریم ، باید بررسیهای مستقل انجام پذیرد،در تحلیل مسایل تاریخی واجتماعی ما نباید در سطح اشکال متوقف شویم ، بزرگ ساختن بعضی از پدیده های ارتجاعی باعث گمراهی جامعه می شود .

 درطی یکصدو سیزده سالیکه از امضا ی معاهده « دیورند » میگذرد ، یکی از خونین ترین ، تاریکترین وپر تب وتاب ترین فصول تاریخ ما میباشد،بیایید بخاطر خوشبختی نسل های آینده خود به هر قیمتی که تمام شود این چرند را از اوراق زرین تاریخ پاک نماییم .

برخی از نویسنده گان ما آ گا هانه یا نا آگا هانه کلمه « تحمیلی » را در نوشته های شان بکار میگیرند . تحمیل چیست ؟ تحمیل عبارت از آنست که کاری را بزور وفشاربالای کسی اجراء کردن ، حالا ! در کجای تاریخ میخوانیم که امیر عبدالرحمن خان توسط افراد مسلح،در زیر زمینی ای با تهدید وفشار، مجبور به امضأ معاهده « دیورند» شد ؟ هر گز نـــه ! بلکه امیر در یک مجلس بزرگی اراکین دولت را در خانه خود دعوت و بعد از مشوره بحیث پادشاه « تولواک»  افغانستان در پای معاهده، بدون جبر واکراه امضأ کرد . بعد از مرگ آن امیر حبیب الـاـه مطابق تعهدات پدرشان به انگلیسها تعهد سپرد ،که موافقتنامه ها ومعاهده دیورند را با وجودیکه عمل نموده ، عمل می نماید ، و عمل خواهد کرد ، بعد از مرگ وی امیر امان الـاـه خان غازی هیت صلحی به راولپندی می فرستد ، وآن معاهده را بخاطر برسمیت شناختن استقلال کشور طور دایمی تایید می نمایند.

در سال 1921 م این معاهده توسط نماینده با صلاحیت افغانستان آقای محمود طرزی تایید ومورد قبول قرار میگیرد،این شخص در تاریخ افغانستان لقب مبارز ووطندوست را بخود اختصاص داده ، چگونه می شود که بالای او نیز تحمیل گردد.

 شاولی خان « کابل گیرک»؟! برادر محمد نادر خان بحیث نماینده با صلاحیت افغانستان معاهدات دولت های قبلی را با افتخار قبول ومرعی الااجرأ دانسته و دولت «برادران » را متعهد در پایدار ماندن آن میشمارد .

 بیایید پرده دیگری از ین نمایش را بخوانیم ، سردار محمد داوود خان شهید زمزمه «دا پختونستان زموژ» را سرداد ، تا پاکستان را از لحاظ سیاسی زیر فشار داشته باشد ،اما در عمل مخالفین دولت پاکستان را دردوره زمامداری ذولفقار علی بوتودر خاک افغانستان پناه نداد ، ما شاهد بودیم که در اواخر حکومتش این زمزمه نیز به سردی گرایید.

این کشمکش های نمایشی وسیاسی حکومات خاندان محمد زایی ما را به این نتیجه رساند ، که باصراحت لهجه بگوییم ،  افغانستان در آنطرف خط دیورند ، از آنجاییکه حدود اربعه کشور ما بنابر لشکر کشی ها ی بیمورد واشغال سرزمین دیگران با حدود سیاسی آن انطباق نداشته ، هیچ نوع قانونیت ندارد. خاندان محمد زایی کوشش کردند که توجه مردم را به مسأله پشتونستان معطوف داشته وبی دغدغه حکمروایی کنند.

بیایید فرضی بپذیریم ، که این خط بالای امیر عبدالرحمن خان « تحمیل » گردید،چه چیز را کمبود داشتیم که بالای دولت های بعدی ما نیز تحمیل گردید؟اگر بالای دولت های بعدی نیز تحمیل شد ؟ پس ما ملت حق داریم ، القاب های «غازی» ،«بابا»،«فاتح» ،«اتل» و «وطندوست » را پس بگیریم !!! .

اما در مورد اعتبار این خط برای مدت صد سال به هیچ سند مهمی بر نخوردم که مویید ادعای برخی از نویسندگان ما باشد .

در آخرین تحلیل، اگر مقصد از حق تعین سر نوشت خلقهای پشتون وبلوچ مد نظر باشد؟ آنها میتوانند به کمک جامعه بین المللی ، سازمان ملل متحد خواهان تعین حق سرنوشت سیاسی خود شوند ،[ که نمیشوند] اگر مرام از الحاق سر زمین آنها بخاک افغاستان باشد ، این نظریه محال است! زیرا آنهاییکه در زمان تقسیم هند رأی عمومی خود را بطرف پاکستان دادند ، در زمان جدایی بنگله دیش هیچ صدایی از آنها بلند نشد، و اکنون که با یک قدرت اتومی  طرف هستند ، به هیچ وجه حاضر نخواهند شد، با افغان ها ملحق گردند،و فطرت آنها اجازه هم نمیدهد ، زیرا تا جاییکه تاریخ بیاد دارد ، این کوهستانات بنام یا غستان معروف بوده ، مردم آن« یاغی وباغی» نه سازگاربه فرهنگ علوم معاصر ، ونه مطیع پاکستان و افغانستان  میباشند .

اگر برخی از عناصر عقده بدل وکهنه پرست خواهان الحاق آنها بخاک افغانستان هستند، وتعین خط سر حدی را از طرف انگلیسها مغرضانه وتحمیلی می پندارند ، لطفأ به کل سرحدات افغانستان فکر کنند ، چون سرحدات ما را با شوروی ، ایران نیز  انگلیسها  بخشبندی کرده اند ، پنجده، مرو ، سیستان را نیز از یاد نبرند !

جالب قضیه در کجاست ؟ برخی جدایی قوم پشتون را به دو طرف غیر عادلانه وغیر طبعی می دانند ! وادعای وطنپرستی را هم دارند ، اما فراموش میکنند که در سرحدات دیگر ما هم  اقوام بزرگی نیز از هم جدا شده اند ! از اینجاست که ادعای وطنپرستی شان زیر سوال قرارمیگیرد .

     در حالیکه ما نه از ریشه وعمق بحران ونه از عوامل زاینده آن با خبر هستیم ، ویا اگر با خبر هستیم خود را به کوچه حسن چپ می زنیم ، بیاد داشته باشید که این تغافلی ما کار را بجایی خواهند کشاند، که تا یکصد سال دیگر زخم خونچکان ما نه تنها التیام پذیر میشود بلکه ناسور تر هم میگردد .

 

 


بالا
 
بازگشت