داکتر غلام حيدر يقين
آيـــيــــن عـــيـــــــاری وجـــــــوانـــمــــــردی
قسمت پنجم
ســــــيـــــــــری بــــــر پــــيـــــشـــــيـــنــهً آيــيــن عـــيــاری و جـــوانــــمـــــردی
از تعريف های که ياد کرديم ، ميتوان به اين نتيجه و خلاصه آمد که شکستن بت نفس و ايثار و جانبازی و تواضع و سخاوت و انصاف و بی آزاری ، نيکويی و گذشت ، شجاعت ووفا به عهد ، مهمان نوازی و مردم دوستی از جملهً صفاتی اند که در سدهً دوم هجری در آئين فتوت و جوانمردی اهميت بسزايی داشته و بعدها مفاهيم و معنا های ديگری نيز بدين آيين مردمی افزوده شده است.
بايد گفت که مبدا عملی فتوت اساسا از رفتار ، اخلاق و اعمال، حضرت علی ابن مطلب گرفته شده و به همين دليل است که يکی از لقب های حضرت علی " شاه مردان " است ، بيدل در اين مورد چنين اشاره می کند :
کدامين شير يزدان مرتضی آن صفدر غالب که می خوانند مردان حقيقت شاه مردانش ( 45)
ازنگاه حضرت علی که در حقيقت قطب اين طريقت و مدار اين فضيلت است ، آيين فتوت دارای مبانی و اصولی است که اساس آن بر هشت قاعده گذاشته شده است ، آنجا که فرموده است : " اصل الفتوت الوفاء و الصدق و الامن والسخاء والتواضع والنصيحت والهدايت والتوبه ولايستاهل الفتوت الامن يستعمل هذه الخصال ـ يعنی اصل فتوت اين هشت خصلت است و هر مستعمل اين خصايل نباشد ، مستحق اسم فتوت نبود."
وچون از وی پرسيدند که علامت و نشانهً کمال فتوت چيست؟ فرمود : " هی العفو عندالقدرت ، والتواضع عندالدولت ، والسخاء عندالقلت و العطيب بغير منه ـ يعنی عفو در وقت قدرت و تواضع در زمان دولت و سخا در هنگام فقر و عطاء بی منت." ( 46 )
وهمچنان علامه شمس الدين محمد آملی در فتوت نامهً خويش به همين مطلب اشاره کرده و گويد : " پس جوانمردان همه تابع علی باشند و هر چه يابند همه از متابعت او يابند و از علی به فرزندان او و سلمان و صفوان رسيد. و نقل است که چون صفوان از جنگ صفين دست برد می کرد ، علی ندا کرد ، که : الی يا صفوان. صفوان به خدمت او شتافت. علی عليه السلام فرمود : انک اليوم فتی فاياک آن تضع الفتوت فی غير آهلها فهذه الفتوت التی شرفنی بها رسول الله ص " ( 47 )
بعد از حضرت علی ، پيروانش آئين فتوت را رونق بيشتری داده اند چنانکه شيخ شهاب الدين سهروردی ، آئين فتوت را دارای دوازده رکن ميداند که شش رکن آن ظاهری و شش رکن ديگر آن باطنی است. از نگاه سهروردی آنچه که ظاهريست ، عبارت است از :
1 ـ بند پلوار : اخی بايد ازوقت عهد فتوت از زنا کردن پاک باشد که مردان را زنا خلل آيد.
2 ـ بند شکم : از لقمهً حرام خوردن پرهيز کند.
3 ـ بند زبان : که بايد زبان خويش را از غيبت و بهتان و سخن بيهوده نگاه دارد.
4 ـ بستن سمع و بصر : آنچه ناشدنی است نشود و آنچه ناديدنی باشد نه بيند.
5 ـ بستن دست و قدم : به دست هيچ کس را نرنجاند و در راه غمازی قدم نه نهد.
6 ـ بستن دروازهً حرص و امل : اخی نبايد به چيز های دينوی فريفته شود و جوانمرد را لازم است تا امين باشد و امانت را به صاحب حق برساند.
واما شش رکنی که باطنی است ، عبارت اند از :
1 ـ سخاوت
2 ـ تواضع
3 ـ کرم
4 ـ عفو ورحم
5 ـ نيستی از منيت
6 ـ هشياری و فراست ( 48 )
و اما در کلمهً " فتوت " سهروردی معتقد است که واژهً فتوت از فتوی گرفته شده که معنی آن پسنديدگی است و اين کلمه فتوی از چهار حرف ، " ف ، ت ،و ، ی " تشکيل شده که " يا " بشمار نمی آيد به دليل آنکه اين " ی " يا عطف است . و اما کلمهً فتوت نيز از چهار حرف " ف ، ت ، و ، ت " ساخته شده که " ت " آخر کلمه نيز به دليل عطف بودن آن به حساب نمی آيد. سهروردی به اين انديشه است که مرد صاحب فتوت را خصايل بسيار است، مگر آنچه که فتييان و جوانمردان را به کار آيد ، بيست و پنج خصلت است ، بدينگونه :
اول : هفت خصلت مربوط است به " ف " فتوت مانند :
1 ـ فضل
2 ـ فتوح
3 ـ فصاحت
4 ـ فراغت
5 ـ فهم
6 ـ فراست
7 ـ فعل
دوم : چهارده خصلت مربوط است به " ت " فتوت ، مانند :
1 ـ توکل
2 ـ توبه
3 ـ تواضع
4 ـ تصديق
5 ـ تصور
6 ـ تحمل
7 ـ تطوع
8 ـ تهجد
9 ـ تلفف
10 ـ تبرک
11 ـ تصرف
12 ـ تمکين
13 ـ تفکر
14 ـ تسکين
سوم : چهار خصلت مربوط است به " واو " فتوت ، مانند :
1 ـ وفا
2 ـ ورع
3 ـ ولايت
4 ـ وصل ( 49 )
و اما از نگاه نجم الدين زرکوب ، فتوت عبارت است از صرف کردن وجود در طاعت حق يا در راحت خلق و آن بر سه گونه است :
اول : نگاه داشتن زبان است از فحش و غيبت و بهتان و ذکر خدای تعالی را بسيار کردن.
دوم : فتوت دل و آن عبارت است از سخاوت و ايثار در راه خدا.
سوم : فتوت چشم است ، و آن نگاه داشتن نظر است از ديدن روی های حرام و به تعبير زرکوب ، نگاه داشتن پس و پيش است از ناپايست و نابايست.
به عقيدهً نجم الدين زرکوب ، فتوت دار ، برعلاوه سه مورد ياد شده ، دارای خصوصيات وويژگی های ديگری نيز هست که اين خصوصيات را چهل و سه بيت ، بدينگونه شرح ميکند:
کسی کو را فتوت پاسبــــــــــــا نست بـــــــهر کاری که باشد کام رانست
دل کو را فـــــــــــتوت هم قران است زهر آفت که دانی در امانـــــــست
فتــــــــــــوت شيوهً هر بی ادب نيست فتوت پيشــــــــــــــــــهً پيغمبرانست
فتوت چيست؟ ترک جـــــــــــهل گفتن که جاهــــــــل در فتوت بد گمانست
فتوت از خود انصــــــــاف است دادن که بی انصـــــاف دايم در فغانست
فتوت چيســــــــــت ؟ در بازار معنی زاخلاق حمـــــــــــــيده کاروانست
فتوت اعتقاد عـــــــــــقل و قلب است فتوت استـــــــــوای جسم و جانست
به معنــــــی آفرينش يک وجود است فتوت آفــــــــــــــرينش را دهانست
فـــــــــتوت فرض کردی چون دهانی مروت اندرو همچو زبــــــــــبانست
فتوت همچو صاحب حسن شخصيست مروت حســـــن او را همچو جانست
فتوت در مثل آييــــــــــــــــــــــنه دان مروت چـــــــون صفای روی آنست
فتوت ديگر انســــــــــــــان را حوانيج مروت چــــــــون نمک اندر ميانست
فتوت خان و مان معـــــــــــــنوی دان مروت زينـــــــــت آن خان و مانست
فتوت روز خورشــيد است و شب ماه مروت چـــــون ضياء و نور شانست
فتوت گلســــــــــــــــتانی دان ســراسر مروت همچــــــــو گل در گلستانست
اگر حلمـــــش کنی کشت زمـــين است وگر نامش مهابـــــــــــــت آسمانست
کسی کش چشـــم معنی باز باشــــــــــد فتوت در همـــــــــــــه اشيا روانست
نه هر چيـــــزی درو خاصــــيتی هست که آن خاصيــــتش خورشيد سانست
نـــمودن در مهم خاصــــــــــيت خويش زهر شيی فتــــــــــوت را نشانست
فتــــوت بوستان و شرع چـــــــون تخم طريقت چــــــون درخت بوستانست
حقيقت مــــيوه های نغز و شــــــــيرين که در باغ فتــــــــــــوت جاودانست
نه هـــــر کو را فـــــــــــتوت دار دانند به معنی در فـــــــــتوت کاردانست
همه جا را زمــــــــين گويند ، ليـــــکن زمينی خار و جـــــــــايی گلستانست
اگر چه هــــــــــر دو مرواريد باشــــد زدر تا با شيــــــنه فرقی عيار است
به هرصد سال مــردی را تـــــوان ديد که در دين قبيـــــــــلهً خلق جهانست
فتوت گوهــــــرست و لعل و يافــــوت فتوت دارد همـــچون بحر و کانست
فتــــــــــوت دار را در هـــــر دو عالم ازار عز و خدمــــــــــت بر ميانست
فتوت دار را برفـــــرق معـــــــــــــنی روای کبريايی طيـــــــــــــــبلسانست
فتــــــوت دار آن باشـــــــــــد که او را اگر مالســــــت و گر جان در ميانست
فتوت دار می دانــــــی کــــــــــی باشد فتوت دار آن کو مهــــــــــــــربانست
فتوت دار آن کـــــو عيــــب پوش است فتوت دار آن کو خـــــــوش عنانست
فتــــــوت دار آن کو دل نـــــــواز است فتوت دار کـــــــــــــــــــو دلستانست
فتـــــــــــوت دار آن کو آســــــتين است فتوت دار آن کـــــــــــــــــو آستانست
اگر خود نيـــــــــم نانی ، ملــــــک دارد فتوت دار دايم ميزبانـــــــــــــــــست
اگر خود ميهمان مســــــت است و کافر فتوت دار خاک ميـــــــــــــــهمانست
فتـــــــوت دار هر گز بد نگـــــــــــــويد و گر گويد هـــــــــمه سودش زيانست
جهان را خـــــــلق همچــــــــون گلهً دان فتــــــــــــــــــــوت دار مانند شبانست
فتـــــوت خواهی از "زرکوب" واپرس که او را در فتوت داســـــــــــــتانست
به قــــــدر آنچ ازين معــــــــنی که گفتيم کسی دارد درين ره قهرمانــــــــــست
زهی مــــــردی که در راه فتـــــــــــــوت چنين باشد که ما را در بيانست (50 )
و اما واعظ کاشفی در کتاب " فتوت نامه " که به عقيده ام از جملهً بهترين فتوت نامه هاست ( 51 ) آئين فتوت را دارای هفتاد و يک شرط می داند ، چنانکه ياد کرده آيد : اگر پرسند که شرايط فتوت چند است؟ جواب بگوی ، هفتاد و يک ، چهل و هشت وجودی و بيست و سه عدمی.
و اما آنچه وجودی است :
اول : اسلام
دوم : ايمان
سوم : عقل
چهارم : علم
پنجم : حلم
ششم : زهد
هفتم : ورع
هشتم : صدق
نهم : کرم
دهم : مروت
يازدهم : شفقت
دوازدهم : احسان
سيزدهم : وفا
چهاردهم : حيا
پانزدهم : توکل
شانزدهم : شجاعت
هفدهم : غيرت
هجدهم : صبر
نزدهم : استقامت
بيستم : نصيحت
بيست و يکم : طهارت نفس
بيست دوم : علوهمت
بيست و سوم : کتمان اسرار
بيست و چهارم : صلهً رحم
بيست و پنجم : متابعت شريعت
بيست و ششم : امرمعروف
بيست و هفتم : نهی از منکر
بيست و هشتم : حرمت والدين
بيست و نهم : خدمت استاد
سی ام : حق همسايه
سی و يکم : نطق به ثواب
سی و دوم : خاموشی از روی دانش
سی و سوم : طلب حلال
سی و چهارم : افشای اسلام
سی و پنجم : صحبت با نيکان و پاکان
سی و ششم : صحبت با عقلا
سی و هفتم : شکر گذاری
سی و هشتم : دستگيری مظلومان
سی و نهم : پرسش بيکسان
چهلم : فکرت عبرت
چهل و يکم : عمل به اخلاق
چهل و دوم : امانت گذاری
چهل و سوم : مخالفت نفس و هوا
چهل و چهارم : انصاف دادن
چهل و پنجم : رضا به قضا
چهل وششم : عيادت مريض
چهل هفتم : عزت از ناجنس
چهل و هشتم : مداومت بر ذکر
و اما آنچه ازآن احتراز بايد کردن :
اول : مخالفت شرع است
دوم : کلام مستقج نگفتن است
سوم : غژبت نيکان کردن است
چهارم : مزاح بسيار کردن
پنجم : سخن چينی کردن
ششم : بسيار خنديدن است
هفتم : خلاف وعده کردن است
هشتم : به حيله و مکر با مردم معاش نمودن است
نهم : حسد بردن
دهم : ستم کردن
يازدهم : غمازی نکردن
دوازدهم : محبت دنيا ورزيدن
سيزدهم : در طلب دنيا حريص بودن
چهاردهم : عمل دراز پيش گرفتن
پانزدهم : عيب مردم جستن و گفتن
شانردهم : سوگند به دروغ خوردن
هفدهم : طمع در مال مردم کردن
هجدهم : خيانت ورزيدن
نزدهم : بهتان گفتن و از ناديده خبر گفتن
بيستم : خمر خوردن
بيست و يکم : ربا خوردن
بيست و دوم : لواط و زنا کردن
بيست و سوم : با مردم بد مذهب و بی اعتقاد مصاحب بودن
هرکه ازاين هفتاد و يک شرط خبر ندارد ، بوی فتوت بدو نرسد." ( 52 )
از مطالعهً مطالب ياد شده ميتوان به اين نتيجه رسيد که مولانا واعظ کاشفی فتوت را يکی از شعبه های عرفان اسلامی می داند . اگر چه اين آئين مردمی و انسانی و اهورايی با تصف و عرفان اسلامی آميخته است ، اما نميتوان ريشه های اصل آن را در مناسبات و معادلات اجتماعی نيز جستجو نمود و بررسی کرد.
ادامه دارد ....
بخش های قبلی بيوگرافی مختصر جناب داکتريقين