عبدالرووف لیوال

 

تفاوت ماموردولت سی سال قبل باامروز

سی سال قبل :

عارض به مستخدم دولتی !مدیریت ثبت احوال نفوس کدام طرف است؟

مستخدم : پدرجان همین دهلیز که آخر میشود ، طرف راست دروازه اول .

عارض بعدازدق الباب (اجازه است ؟) از داخل دفتر   بفرمایید.

عارض : سلام ! وعلیکم سلام ! پدر چی خدمتی میتوانیم ؟

عارض : برای اولا د خود تذکره تابعیت میګیرم .

مسوول دفتر : عرضه ات راپدر جان برایم بدهید- بعداز امضا‌ء

پدرجان! ازدفترم که برآمدی منزل پایین – دروازه اول شعبه ی احصاییه ببر.

 

اکنون :دولت وحدت ملی واسلامی :

عارض به مستخدم اسلامی : سلام !

مستخدم : اوععععع!

عارض : مدیریت ثبت احوال نفوس کجاست ؟ مستخدم : ګم شو مدیرنامده.

عارض : چی وقت میاید ؟ زیاد ګپ نزن جلسه است . (درحالیکه جلسه نیست)

عارض : اجازه است دق الباب نمایم ؟ مستخدم : نه خیرده افغانی بتی – بعد تق،تق کو .

به یک تق ، تق ده روپیه میګیری – خی چند همی ستندرد است.

عارض بعد از تادیه ی ده افغانی ستندرد به مستخدم ، دروازه را دق الباب ووارددفترمیشود – دونفر یکی عقب میز ودیګری جلو میز باهم خنده ی قهقه دارند ، بعد ختم خنده ،سراپا متوجه عارض شده یکی بالایش غر میزند ومیګوید درخانه تان هم بابوت داخل میشوی ؟

عارض : سایب کفش های کشیدګی عقب در نبود وشما هم بپای خود کفش دارید .

مدیر : تو خوده با ما برابرمیکنی ، پوز وچنی ته سی کو – خو! خیرت است قرضدا رت خو نیستیم ، با ما چه کار داری ؟

عارض میخواهم به اولاد های خود تذکره تابعیت بګیرم .

مامور : چه رقم تذکره ؟ برقی یا دیزلي !

عارض : سایب مخسد اولاد هایم را ده مکتب بیګره !

مدیر ! برای مکتب تذکره ی دیزلی کاراست وخودت باید یک جنراتور خورد بیاری !

عارض : جنراتور بخاطر چی ؟

مدیر : چون برق ها اکثرآٌ نیست – برای تذکره ی دیزلی جنراتور کاراست ویاپول نصف قیمت جنراتورراهم بدهی درست است ،میشه .

عارض : نصف قیمت جنراتور چند میشه ؟

مامور : فقط دوهزارافغانی.

عارض : مامور صاحب هزار افغانی دارم میشه ؟

مامور : نه خیر این ستندرد نیست – برو هروخت دوهزار پیدانمودی – بیاوتذکره رابګیرکه اولاد هایت از مکتب نماند.

عبدالرووف لیوال.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت