ــــ

سیدموسی عثمان هستی

 

سیدموسی عثمان هستی مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام درتورنتوی کانادا

طنز آخرسال

یک شمشیرجای زمردی آریاناسعیدبزرکترازانگشت زمرد احمدشاه مسعوداست؟

من کورمی گویم توطنزمی گویی درجمله ونوشته

توحرف میزنی ازکشته من میگویم ازساختن پشته

ملت را خمیر کردندومشت ها زدند در تغاره کلالی

نه تنها خمیر کردندبه پیش خر انداختند چو رشقه

شاعربی وزن وبی ترازو

من فیس بوک بازنیستم ولی می شنوم که کی چه نوشت کله مورچه خان خبرنګارتلویزون گفت این برنامه ساز تلویزون(مجیب جان شکم بو) که شنید خانم آریا ناسعیدداور بی اسناد ومدارک هنری وموسقی درفیس بوک خودنوشته فلان شخص ،

مردم می گویند این شخص ازکاکل زرینان زمرد فروش شورای نظارمی باشدکه ازآریانا سعیدخواهش کرده که حاضرم دوصد هزاردالربخاطریک شب وصلت بدهم مجیب شکم بوبه هرکس تیلفون کرده تا دراین قسمت برنامه بسازد

همه به اوگفتند توهم از مبلغین آریانا سعیدهستی می خواهی برنامه بسازی یابااو مصاحبه کنی بگوچند گرفتی این دخترک گران فروشی کرده به اصطلاح قماربازان رخ زده تومی خواهی هدف خود پیش ببری

ریس بانگ عزیزی بارهبران بانگ عزیزی ازشنیدن این حرف ها ی فیس بوکی عصابانی شدندگفتند خانم جمال زاده همشری هستی که با هستی درکانادا زندگی می کنند چه کم ازآریاناسعیددارد اواولین خانمی بود که به اثر لطف سیدجواد سفیروقت افغانستان پایش درقصرسفید بازشداعتبارسیدجواد دوچند کردید

این قاچاقبر زمردکه شریک ما است دنبال خانمی رفته که اورا تحویل نگرفته

آب درکوزه وما تشنه لبان می گردیم     یاردرخانه وماگرد آریانا سعیدمی گردیم

متخصص کونگج شانه برآمده که چنین جریان می شنودعصبانی می گردد میگوید سیتا قاسمی چه کمی ازآریانا سعید دارددروقت خنده مگردندان های صدف مانند اش از دورجلب توجه نمی کندکه چه خوب دندان های برجسته داردسوراخ ،غارمی گویدشاید بخاطری علاقه خاص وآشنایی باداکترعبدالله عبدالله دارد درزباریک دره پنجشیربگوید

پسرمولوی صاحب محمدنبی کارمند دیرین آی اس آی گفته، مگرپیری نغمه که درقید نکاح من است یک شب آن بهتراز صد دختر خانه نیست اگرسایه گلب زوی از سراش کم شده سایه جنرال شریف سرقومندان اعلی پاکستان ورییس آی اس آی پاکستان از سراش کم نشده او کوشش می کند زیاتربخاطرنفوذ من دردرون آی اس آی وطالبان حیثیت جهادی خانواده مرا حفظ کندحرفهای نام ،نشان ،ابروی خانوادگی اینها مانندشمشیرزنگ زدۀ پشت کند است درهمه کنسرت های آن من با افتخار نشسته ام این هستی کورگو که پُر حرفی می کند اگرفردا خانم نغمه از من طلاق بگیردهستی کورگوسرخود شکستانده باخانم نغمه ازدواج یا صیغه موقدمی کند این به آن می ماندکه کسی به کسی گفت مردارخوری نکن پوچاق خربوزه را دوراندازپوچاق خورگفت من دوراندازم که توبخوری

وکورگو نمی داندبرای مصاحبه هفته یک روزدرشوی ریشخند(شبخند) بخاطر شهرت طلبی نغمه می رودوکاکا آصف اورا به افتخارمی پذیرد،همان طوری که اشرف غنی احمد زی به مردم لوگرافتخارکمایی کرده من به گرفته نغمه که جهادی هارا کوردل می گفتند نغمه افتخارلوگری ها می باشدومرادرقوم ودربین طالب ها سربلند ساخته وهم سبب شهرت پدرم مرحوم مولوی محمد نبی  محمدی گردیده اگرمن با نغمه ازدواج نمی کردم امروزنام مولوی محمد نبی گل شده بودمثلیکه امروزاز مولوی خالص کس یاد نمی کند

آرزوی نغمه این است من زیر سایه وازبرکت اودرپاکستان زندگی کنم اگرچنین زنی به من بعد مرگ پدر درپاکستان بازوی فولادی نمی شدمن مگربه گفته منگل غم نداشتم که بزمی خریدم واین بیت نغمه پُرسوز می خواند غم نداری بزبخر

 آقای خارا خوانده چیره دست که در هردوغ خودرا می زند این ماجرای رادر فیس بوکی ر خوانده گفته مگرچشمان غزال من صدها آریانا سعید نمی خرد که آن قاچقبربخاطرشورای نظاربخاطر یک شب همبستر شدن دوصد هزاردالرامریکایی به اصطلاع گنجشک کش به آریانا سعید می دهدکه بندلهای دالراودست نخورده

شاید او فکرکرده باشدکه یک شمیر جای آریانا سعید اززمرد پنجشیرساخته شده باشداگرمن توصیف غزل بخاطر دوستی کرده باشم فهیم کهدامنی پیکربلورین آریانا سعیددیده شاید واقعیت هارابگوید از زیرریش سیاف خرسوارتیرنشودهمان طوریکه نام جهاد به سیاف یک تجارت است نام سیاف وداوود کلکانی سخن گوی سیاف (پوچاق خورسیاف)به فهیم کهدامنی یک تجارت است تا این دو رست رسان باشدتلویزون یک مرگ ندارد

شاید مشتری وصلت خانم آریانا سعید درفکراین شده باشد وحس وطن پرستی اورامجبورکرده باشد که خانم آریاناسعید زیادتربه انگلیس بودوباش دارد اگرزمرد آن بدست انگلیسها بیفتدبه سرنوشت الماس کوه نورتبدیل خواهدشدامکان داردازعجله کارگرفته باشدتاآن شمشیرجای الماسی را بدست بیاورد که حیف ومیل نشودورنه پولداری چه بدرد می خورد

وشاید فکرکرده زمردی که از طرف احمد شاه مسعودبه جنرال حمیدگل وشهزاده ترکی شهزاده سعودی تحفه داده شدزیبایی وبزرگی یک شمیرجای زمردی آریاناسعیدنزد اوارزش دوصد هزاردالردریک شب را پیداکرده دنیا درگذراست اگرحاجی نشوم غطه زدن درآب زمزم یک مراد است

خلاصه هرکس که به هرکس به اثر لطف رای می دهد تا برنده جایزه مجالس های بزن وبگوب به گرداندگی آقای بد بد (آقای بدیع)وبه اساس بخشش اقای بیات که آقای بیات ازکیسه خلیفه می بخشدوتاروزیکه اعلان تجاری خرپولان درمحفل هنرمندان درمالیزیا به نشر نرسیده بود همه فکرمی کردند که تمام مصرف ازجیب کین خودآقای بیات نازدانه بوش داده می شودو،فرهاد دریا که اعلان گردهمایی محفل هنری مالیزیارامی کرد بخاطریکه درزمان حزب دموکراتی خلق از جمله سرسپرده های هنرموسیقی بودازنشرآگاهی پول نگرفته هیچ پشکی بخاطر رضای خدا موش نمی گیردشما این ضرب المثل درفکرخود نداشته باشید گوشت همه دوست دارد پشک زیادتر

خدا هرکس بدهد مانند آقای بیات شاید آقای بیات به یاد همان روزهاغربت، بیچارگی ،کم بغلی خودشده باشد که آردمخلوط چیکن ونگ (بال مرغ)درنیوریک وبرنج درکانادا می فروخت وروزانه صدهابوجی برنج با معاون بنیاد خودتا آمدن طالبان درنیویارک وتورنتو دردکان ها ورستوران ها به شانه می کشیدند

وقتیکه خدا می دهد نمی گوید بچه کی هستی وحضرت علی (رض) می گوید هیچ سرمایه داری سرمایه دار نمی شود تا پول یتیم وبیوه را نه خورده باشدوهستی می گوید تا کس درافغانستان جاسوسی نکند ونام جهادی را سرخود نماندپولدار نمی شودوزرای کرزی ووزرای غنی انجوبه نام اقارب خانواده خود ندارند پول حلالیست که ازدارایی های خیراتی ملیت های مظلوم درجیب انهاریخته شده نوسه سیدکهیان بیچاره واحمدضیا برده مرده می گویند میخواستن یک دزدوقاچاقبرمشهوربا همدستی داکترعبدالله وغنی احمدزی به بهانه به دست آوردن پول های دولت کمک کنند آیا این وطن پرستی شان قابل قدرنیست اوملیت های افغانستان شما چراقدرخانواده سیدکیان وخانواده احمدشاه مسعودنمی دانیدبه همان شیری که مردم سمنگان خوردحلال شان با سفری که احمدضیا مسعود درسمنگان داشت مجاهدین خرپول سربران جهادی سمنگان بخاطر زندماندن نام احمدشاه مسعودکمرمورچه خورک (احمدضیا) بستندتانام مسعودباقی بماند

اوبرادرتهمت چرا می کنید پولهای دوران جهادودوران حکومت کرزی کم بود وچه کمبود دارندهردوی این اشخاص غیر ازاین قاچقبرآقای فروزی دیگرقاچقبرهارامی شناسندواینها مردمان کم زورهم نیستندکه کسی اینهارا به این حرفها بترساندهسی کلاه خود نگهدارکه باد نبرداین حرفهارادرخارج می زند اگرمرد است یک مرتبه کابل بیاید به همان سرنوشتی که زندیاد پهلوان احمدجان وزندیاد آقا جان برادرپهلون احمدجان ومرزعبداروف خان توسط احمدشاه مسعود دچارشدند به همان سرنوشت اگرگرفتارنشدوهمه صد در صد می داند که ترورستان ، امرالله صالح ، عارف رییس خادزمان کرزی ،ترورستان پسران مارشال این شخص (هستی) را که سالها نماند درشکم گندیده شورای نظارآب گرم شوداورا صد درصد دنبال پهلوان احمدجان می فرستند

 حبیب اصغری چاپلوس مشهورپنجشیررفیق دستگیر خان پنجشیرهم اورا از چنگ لاشخوران جهادی وطالبی نجات داده نمی تواند بروی بابه هستی عمرخود خوردی دریک سال یک روز در خانه هستی و345 روز درشفاخانه

... خود گرفته نمی توانی به خاطر شهرت طلبی تنبان این وآن درکورگویی می کشی  درگورپیری راستی باید درپهلوی واقعیت گویی یک راه هم آدم  بخود بمانداگرآقای بیات چیزی نداد یک سیم کارد افغان بیسیمی خواهددادودرکابل تیلفون هم ضروری است خرکارهم تیلفون دارد چرا نداشته باشدیک گنده خشتک جهادی وطالبی داشته باشد خرکاریکه ازآبله کف دست خودنان می خورد حق ندارد یک تیلفون نداشته باشدکه اگرخراورا مجاهد ویا طالب دزدی کند به پولیس زنگ بزند وبه کف دست پولیس یک مقدارپول بدهدتا خراوراازمجاهد وطالب مردارخوردوباره پس بگیرد

بیات چون یک انسان خوب است حالا به یا دهمان رنج های گذشته لطف می کند واز کیسه خلیفه می بخشد کاشک مثل آقای بیات دیگرجاسوسان ،رشوت خواران ، قاچقبران ، مجاهد وطالب که سرمایه وطن چورکردنداز یک پوست گاویک موی به ملت بدهند

هستی این طورحرفهارا بزن که سرنوشت تو اگرکابل بروی به سرنوشت مسکیاررگردانده تلویزن آرایانا درخارج دچارنشوی فهیم کوهدامنی به دستورسیاف داود کلکانی بنام معانی توهستی رانبرند واز توبه نامه نگیرندکورگوی ناعاقبت اندیش شعله خودرابخور وپرده خود بکن عمرخود خوردی هنوزهم مانند کلک راست گوی موی از خمیر جدامی کنی از کسی می شرمی یا نمی شرمی از بصیر جان قیومی مشهوربه داکترانورکه هم صنفی دوران مکتب توبود ودرصنف دروقت امحتان به تونقل می دادبخاطر گل روی آن جهادی هارا چیزی نگواز آن روزبترس که گلب الدین دوباره کابل بیاید به گفته احمدشاه مسعود انجینرسیدامیرتوغبرمشهوربه انجینرسلام دستوربده که سرمخالفین حزب اسلامی راببرید

خلاصه نه تنها شکایت آریاناسعیدداورموسقی ازاین قاچقبر زمرد با لا می شودهرکسی که هرخوانده را دوست دارناراحت می شودوبا خود می گوید کسی را که من قبول دارم مگرکمتراز آریا ناسعید است وقتیکه این سر وصدا ها بلند می شودکاکا اصف مرد خنده روی درفکراین می شوددیگران همیشه به من تحفه گک مانند گدیک وچرنگانه آوردنداین زمرد فروش اگرمهمان سالون ریشخند(شبخند) شود وقبول کند نان من هم در روغن ترمی شودشاید ازهمان زمرد های کلانی که احمدشاه مسعود وجنرال فهیم دردست داشتند اگزبزرکترازآن زمرد ها نیاوردبه اندازه آن یا به اندازه انگشترزمرددست امرالله صالح وعارف ریس خاد پیشین به من تحفه خواهد آورد

کاکا آصف مشهور به جلالی ریشخندازآریانا سعیدومردقاچقبرگردن گلفت شوری نظارخواهش می کندکه درشوی ریشخند(شبخند)اشتراک کنندکه تشویش ملیت ها افغانستان رفع شودآریانا سعید ومردگردن کلفت شورای نظاربه کاکا اصف می گوید که ما حوصله فکایی گوی واین را نداریم که هرلحظه دهن خود به سوی بیندگان مثلیکه توپیخ میکنی تا آنها مجبورشوند خنده کنندازدست ما این کچگی برنمی آیدطنزوریشخند باهم جورنمی آیدتو مگرملیت های افغانستان کورخواندی که مفهم طنزنمی دانند اگرهیچ چیز ازطنزنمی دانی بروچند کتاب مانندجلال نورانی ازچند کتاب روسی اقتباس کن وبه نام خود بنشر برسان نام بکش درکاهدان بنشین آریاناسعید ازدست یکه درفیسبوک بیچاره می شودومی بیند که کاکاآصف هم پشت اورا رها نمی کندمیگوید کا کا آصف بروکدام دزد... پیداکن که به بخاطرجست وخیز تو اتن کنداین یک اعلان شهرت طلبی بودکدام احمق بخاطر یک شمشیر جای که طول آن شمشیراز 24 سانتی دراز نیست دریک شب دوصد هزاردالرامریکای می دهددرغ گویان دروغ گویند احمقان باورکنندیک چیز گوشتی هیچ وقت قیمت ومحکمی الماس وزمرد ندارداوشاید شوخی کرده باشد ومن شهرت طلبی وهستی کورگوهم ازاین درز خبرشده تبرریشخند وکورگویی دردرزمی زندتا هم ازین سروصداهای چیزکی بدست بیاورد

 درگور پیری که فراموشی را برشانه خود بدون مزد حمل می کند راستی دربا لا ازآقای (مجیب برنامه ساز)که درشو ومصاحبه های خود می خواهدخود نمایی کندبدون اینکه بداندچه نوع حرکات وسخن وری درمصاحبه درنظرگرفته شودادب وقوانین مصاحبه زیرسوال بیننده وشنونده قرارنگیردبی خریط دربین حرفهای کسی که با او مصاحبه می کندبا خنده بی مزه می دارآیدمانندفردسوسایت بم بی هدف حرفهای جانب مقابل آتش می زندشاید گناه هم نداشته باشدتحصلات خبرنگاری وجورنالیستی نداردروی واسط دراین جای اساس مانندملی چهاردهی سبز کرده باشد

باز از موضوع دور رفتم مجیب جان هم به آقای قیس الفت ، آقای جوینده آقاقاسمی که ناخوانده سرمنبرداوری مانندآقای سمع حامد آقای شادکام برآمده اندواستاد گفتند واستادخطاب کردند دربین گردانندگان تلویزون هارواج یافته وآن قدراین گرداندگان بی خبر از خود ودیگران هستندنمی دانندکه دادن استادی صلاحیت وزارت کلتور است ونه صلاحیت خاله خیال

 خانمی (...) که درزمان ببرک کارمل از طرف کارمل استادی داده شد او حق داشت چراکه دررادیو دست کارمل بوسید کارمل یک جوان مرد بودوصلاحیت داشت به خانم مقام استادی دادوگفت درسوانح آن نوشته کنید که نزد هاشم طبله نوازگورمانده که بعد مرگ من ملیت های افغانستان اگربدانندکه این یک خوانده معمولی است این مقام خدادوباد درهوا را از اونگیرند

راستی ببرک کارمل یک نابغه بودمی فهمید روزی وزارت فرهنگ اگرحیثیت قبلی خود بدست بیاورداستادی را ازاو می گیردولی این را ببرک کارمل نمی دانست که روزبه روز بد تر می شودنه روز به روزبهتر

سرانجام یک فاشیست رییس فرهنگ مقررمی شودبه شاولی اسپندی هم درمحفل  تولدی پسراش استادی می دهدوروزی فرامی رسد که مرید ورستگارراهم خبرنگاروگردانده محفل استاد خطاب می کند

مگراحوال مرده باری جهانی درگوش خبرنگاران رسیده ویا اورا مرد محافظه کار وبی خبر از خود فکرکردندآنکس که درعقب خرخود طوله می زنند به اومانندخانم ساغرگردانده بوی ماه استاد خطاب می کنند

راستی من مجبورمی شوم که تشت بدنامی پیری را ازنوک بام عبدالله وغنی به دوراندازم چراکه فراموشی مرا رنج می دهدراستی آن قدرکواته نشده ام بیادم آمد

مجیب جان شکم بوبه داوران موسیقی که ناخواندسرمنبربه دسترتلویزون طلوع وآریانابرآمده اند ومانندمولوی بلخ می گویند چتل خوردن حضرت محمد(رض) درزمان محمد صواب داشت وخوشبوهم بودبازازموضوع دوررفتم مجیب جان به داورها ی موسقی تیلفون کرده شوهای تلویزونی را به مسخره بنام داورموسقی کشیدیدوکارشما وهمکاران شما به جایی رسیده که اعلان تن فروشی رادرفیس بوک ها مطرح کردیدآزادی بیان ،نام داوروغیره رابد ساختید

مجیب جان شکمبو می گویدمن درهمین اوخرکه با هرکی مصاحبه می کنم فردا از بیندگان می پرسم مصاحبه من وبرنامه سازی من چطوراست ؟؟؟آنها خنده می کنند بدنیست درشهرکوران یک چشم پادشاه است اگرمی خواهی بهترترا بشناسنددرفیس بو مانند آیانا سعید چیز های بنویس که بازارشهرت طلبی داشته باش واز هستی کورگوی هم نترس که او چه می گوید ومردم چه می نویسدفکرکن که لچ ازآب نمی ترسد از کچگی هایکه دربین مصاحبه های خود می کنی جلو ترا کدام تلویزون گرفته یک مرتبه ای میدان وطی میدان ببین من نمی گویم که ای میدان وطی میدان تا لاورمعرفی شهرهای بیگانه آن هم شهردشمنان قسم خورده افغانستان کارچاپلوسان ووطن فروشانه بوده وهم کورگوی شما نمی گوید مردم وبیندگان که نفرت ازجنایت پاکستان وپنجابی هادارند میگویند وحق هم دارندکه بگویند گرداندگان تلویزون ها اگروجدان داشته باشند کلچروفرهنگ غنی افغانستان به مردم جهان به معرفی بگیرند فرداکه وطن از چنگال دیسیه ،جنگ واستعماررها شودگردش گرا ن علاقه به دیدن ولایات ومردم افغانستان پیدا نمایند ومیلون هادالرازعاید گردش گری دردامن ملیت های افغانستان بریزدونصیب ملیت های افغانستان شود

شغال بی عقل عوض خربوزه تره گنده لاوری می خوردکلای آشپزباشی به سر

راستی درگورپیری بازفراموش من شدراستی آقای قیس الفت ، آقای جوینده، آقای ،آقاقاسمی ،آقای سمع حامد ،آقای شادکام ...می گویندمجیب جان شکم بوبی خریط فیر نکن از آسمان وزمین که درمصاحبه وبرنامه سازی گز می کنی گز نکن قبل ازاینکه این تبلیغ تجارتی صورت بگیردما به حیث همکاران آریانا جان سعیدشما هم به حیث برنامه سازی وکارکنان تلویزون وهم آقای بیات  در این مهاجراسهم داشتید مجیب عصبانی می شودمی گوید میخواهد برف بام خودسرمن اندازیدمن اگربچه مردبودم انتقام خودازدشمنان خود خصوصاً ازطنزنویسان خواهم گرفت

مجیب جان نازنین من طنز نویس نیستم مرا ایرانی های شهر ما لقب پدر طنز معاصر افغانستان داده اند این افتخار بی دیپلوم که به من بخشیده اند کم از یک طنز وشوخی نیست مرادرجمله طنز نویسان حساب نکنید سرنام من نه پارگنک بنویسدشمارا خدا ازبلای بد نگهدارد ومن را ازآب وآتش

اگربه دقت این نوشته رابخوانید سوادکامل داشته باشید وکمی به کورگویی بلد وآشنایی داشته باشید می دانید دروطن ما چه گذشته وچه می گذردواز کسانی که نام برده شده چه نقش دروطن ما بازی کردندوحالا دیگران چه نقش بازی میکنندوما مانند کور هنوزهم از پشت دامن خاینین محکم گرفتیم می رویم ازمستقیم گویی های مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام خاینین به ستوه آمده بودندومانی نشرنوشته های هستی درسایت ها می شدندهستی مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام درتورنتوی کانادا مجبورشد که مستقیم وبی پرده واقعیت هارانگوید کورنویسی کندببینیم که باز چطور خاینین اعضای حزب دموکراتیک خلق، مجاهدین گنده خشتک طالب مزدورلواطی  فشارمی آورند که جلوقلم کورگوی شماربگیرندواگرهیچ نتوانندبا کلوله سنگ سیاه سنگ به نام مستعاربه سراش می زنندوبه یحیی جانی که درپنسلوانیا امریکا زندگی می کنند درقسمت کورگوی وطن ما چیزهای می گویندکه تمام آن حرفها از گرده چپ مخالفین قلم کوگوی شما برآمده وازتهمت بستند لذت می برندوجدان نارام خود آرام می سازند واین را نمی دانندکه ضرب المثل مشهور است دیوارها موش دارد موشهاگوش

برو ای بیخبرسنګ است اینجا

هزان آیینه درسنګ است اینجا

 

 

 


بالا
 
بازگشت