نصيرمهرين

 

با "خداداده گان"ستیزه کنید!

                                                             تغذیه از خرافات

            (اندکی پیرامون فال بینی، جادوگری وتعویذ نگاری ها)

 

 

                                                 گر سرت درد کند، خیل ملا نگذارم

                                                برخت چـُـف، پف کدنی ، کف کدنی

                                                                                           ( صاحبداد کوهستانی )

                                                                                      

 

استفاده ی سؤ از دین ومذهب  در محدوده ی شناخته شده ی خلفا، امیران، سلاطین  مستخدمین آنها، وعاظ السلاطین ویا ملاهای خدمتگذار، همچنان از طرف دولت های قدرت مند و نهاد های امنیتی وسیاسی، به عنوان ابزار مورد نیاز، محدود نمی شود. به دیگر سخن تنها به منظور خدمت به پایه های حاکمیت به کار نرفته ونمی رود. بخشی ازافراد لایه ها و اقشار تهیدست جامعه، نیز از آن به عنوان وسیله ی آسان نان آوری وفریفتن مردم شریفی که دل پاک و نا آگاه استند، استفاده نموده اند. پس لازم است آن "خداداده گانی" را نیز درنظر آوریم، که از ناهنجاری های حاکم بر جامعه بهره ی سؤ می گیرند. آنانی که بی سواد می باشند ویا اندک توان خواند ونوشت را دارند، اما  بیکار استند و  نانجوی. کار توسل به دروغ ونیرنگ ومشاهده ی باورمندی های خرافه پرستانه، رشته یی از زمینه ها را برای آنها فراهم می آورد. در واقع آنها را "خدا داده است " که مردم خرافه زده اند و در بند ناهنجاری های اجتماعی واقتصادی.

به این ترتیب بریکی از مظاهر دردناک ودیرینه ی دیگر، یا توسل به خرافات و بهره گیری سؤ از دین از طرف آن مفتخواران انگشت می نهیم، که سوگمندانه تا قلمرو زمان کنونی نه تنها دامن کشیده؛ بلکه از چند سال به اینسو گسترش نیز یافته است.

به قول یک تن از دعا نویسان فال بین، « زیاده از ده نفرنان خور در خانه دارم. به هر کاری که دست زدم نتوانستم که مخارج زندگی ام را تامین کنم، تا این که این راه به نظرم رسید. البته از یکی از دوستانم کمک گرفتم تا راه و چاره ی کار را به من نشان داد.» (2)

توسل به "جادو"، رفتن به سوی فال بینان به منظور دریافت سرنوشت خود ویا نزدیکان، مراجعه نزد ملاها، برای پایان دهی به امراض با نوشتن "تعویذ" و کاربرد "چف وپف"، ادعای حل تنش های خانواده گی ویا  تحقق خواستگاری ها وازدواج ها، از آن جمله اند.

 چنین رویکردی برای به اصطلاح حل مسائل اجتماعی و مشکلات صحی که بخش هایی از مردم جامعه ی را همچنان می آزارد، از مقوله ی خرافه گرایی وخرافه پرستی تأثیر پذیرفته است. یعنی مردمانی طرف شکار وسؤ استفاده قرار می گیرند، که نسل اندر نسل به خرافه ها باورمند استند. پیش از باز نمودن بیشتر موضوع، توضیحی  را در همین جا پیرامون خرافه می آورم:

گفته شده است که " «خرافه» نام شخص عربی بوده است که ادعا می‌کرد، جنیان و پریان او را دزدیده و به میان خود برده‌اند و او زمانی در میان آنان زندگی کرده است. اما مردم داستان‌های او را باور نمی‌کردند و از آن پس به هرچه که باورنکردنی بود، می‌گفتند "هذا حدیث الخرافه": یعنی این از داستان‌های خرافه است؛ و از آن پس، خرافه به باورهای سست و بی‌بنیان گفته می‌شود." (3)

اما دردمندانه باید افزود که حال جامعه ی ما وبرخی جوامع دیگر چنان زار وتأثر بار است که سخنان "خرافه" های محیل ومکار، ابراز باورمندی شده است.

لوحه یی را که در صدر نبشته آورده ایم، طی چند سال چند بار تغییر کرده و همواره از آنها عکسی گرفته شده است. به گونه مثال، با تراکم نفوس در شهر کابل، وبا مشاهده مشکلاتی که در مناسبات خانم فرزند و مادر فرزند، ویا مادر دختر و داماد در اکثر موارد حضور یافته، "خرافه" های وطنی ما در لوحه دکان فریبکارانه ی خویش  جمله ی "بندش زبان خشو به گرنتی " را افزوده اند.

              

                                                 لوحه تبلیغی پیشین

 

همچنان مراجعه ی برخی مردم برای گرفتن نبشته ها در کاغذها، ویا گرفتن خوردنی هایی که از طرف جادوگر دعا هایی بر آن چف وپف شده است، تا آن را به شخص مورد نظر بخورانند ویا این که کاغذی را دود کنند، دکان چنان "خدادادگان" را رونق بخشیده است.

 ناتوانی های مادی برای تحقق آرزوها، برخی مردم را وا می دارد که به سوی فال بینان بروند. این فال بینان، جادو گران و دعا نویسان، جملاتی را از بر می کنند که ویا روی کاغذ می نشانند که برای  مراجعه کننده گان مأنوس نیست، اما مراجعه کنندگان را خوب می قاپند ومی چاپند.

این نمونه ها را بخوانیم:

«مدتی است که شوهرم از خانه دلسرد شده است. نظر به گذشته رفتارش تغییر کرده. سابق رفتار خوبی با من داشت، اما حالا به کلی رفتارش فرق کرده است. فکر می کنم پای کدام زن دیگر در میان باشد که شوهرم این چنین نسبت به من بی علاقه شده است. » (4)

 

                            

 

یاسین رو به زن کرده و می گوید: «ممکن در گذشته رفتاری از شما سر زده باشد که شیاطین بین شما و شوهرتان دلسردی را انداخته باشند؟!». زن می گوید چه رفتاری؟ یاسین فکرمی کند و بعد ادامه می دهد: «ممکن در شب آب جوش روی زمین انداخته باشی، یا از روی خاکستر عبور کرده باشی! این چیز ها باعث خشم شیاطین می شوند! تا جایی که من فهمیدم پای کدام زن دیگر در میان نیست! همین مسایلی را که گفتم، ممکن است در روابط شما تاثیر گذاشته باشد و گر نه کدام تاریکی بین شما و شوهر تان به نظر نمی آید».

یاسین آنگاه کتاب دیگری را به زن نشان داده، می گوید: «هیچ تشویش نداشته باشی، کاری می کنم که مثل روز اول نامزدی تان در دلش شیرین شوی! مگم باید چند روز به مه وقت بتی تا روز و ساعت معین برسه. چون اوضاع ستارگان قسمی است که امروز نمی شه، مه منتظر می مانم تا هر زمانی که وضع ستارگان تغییر کنه، باز ایطو چیزی نوشته کنم که یک دقه هم از پالوی تان شور نخوره.»

در آغازنوشتیم که متأسفانه این رویکرد مردم و رونق یابی دکانهای خرافه گستری واستفاده جویی های سؤ طی سالیان پسین، بیشتر شده اند. تصور می شود که ناهنجاری های اجتماعی واقتصادی، ناتوانی دولت درحل مسائل مهم مردم، گسترش فرهنگ استفاده از دین ومذهب، نبود برنامه های افشأگرانه، جز موارد استثنایی، (5) بی برنامه گی وبی توجهی دولت به ضرورت از میان برداشتن چنان دکانداران دغلباز؛ آنها را آشکارا موقع داده که از راه فریب مردم پول به دست بیاورند.

در زمینه ی دریافت رشته ی بیشتر عوامل، می توانیم بپذیریم، هنگامی که جامعه یی تحول شایسته نبیند و رشد ذهنی افرادش همچنان دربند اسارت خرافه پرستی وخرد ستیزی، وعلم ناباوری رنج ببرد؛ وافزون بر آن امکانات مادی لازم برای حل مشکلات در اختیار نیازمندان نباشد؛ بستر مساعدی از سؤ استفاده جوئی ها پهن می باشد. مردم نیازمند که همزمان با محدودیت های ذهنی و مادی برای حل مشکلات خویش، به جادو، تعویذ وچف وپف، تلقینات پیشینه را باورمندانه احترام گذاشته اند، ره به سوی کسانی می برند که خود از دروغگویی و دغلکاری  خویش آگاهی لازم دارند. اشخاصی را در نظر آوریم که سالها است از درد سر رنج می برند. اما توان انجام معاینات لازم واساسی را برای دریافت علت درد خویش ندارند. ویا این که به دلیل نبودن وسایل طبی، نبود شفاخانه وداکتر و دوا، طبق معمول ومروج،  روی به سوی ملا ها می برند. احیاناً اگر باری به گونه ی استثنایی وناشی از تلقین ویا تصادف، بیماری صحت یاب شد، گاو ملا و یا پیر وسید به شیر دادن می رسد و دکانش رونق می یابد. در نتیجه او می شود شهره ی منطقه. در واقع اوضاع بی سروسامان به آنها مدد رسانیده و به اصطلاح  "خدا برایشان داده است."

                       

                   "تعویذ نویسان در کنار سرک های کابل نشسته اند و منتظر اند مشتری گیر بیاورند."

                                       ( تبصره ی گزارشگر دویچه ویله، سید عباس کوثر)

 

 ایجاد وتشدید فاصله های اجتماعی، تداوم اوضاع اذیت بار برای اکثریت مردم، تبارز ناهنجاری های ناشی از "بازار آزاد" بی بند وبار ومهر نشدنی، سبب شده که صاحبان امتیاز، با دیدن اندک ناراحتی صحی به دهلی، دوبی  ویا کشورهای اروپایی بروند. (بنگریم مسافرت امرخیل نماد تقلب انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را که پس از آن رسوایی، سفری به دوبی نمود وگفت برای تداوی رفته بودم. شاید هم برای شست وشوی گناهان بیشمار حج نیز رفته باشد!) ولی مردم نادار ومحروم ازحد اقل امکانات که توان رفتن نزد داکترهای عادی را نیز ندارند، مظلومانه در چارچوب محدودیت های دل آزار ره به سوی دعا نویسان می برند.

مراجعۀ بیشترین مردم به سوی آنها، افزون برموجودیت خواستگاه های ناشی از دشواری های اقتصادی، ازچالش ها ونارسایی های فرهنگی نیزخبر می دهد. ودرد آمیز تر از همه که نقد آنها بار عواقب طاقت سوز را بر دوش دارد.(6) زیرا مدافعین چنین دعا نویسان وبهره گیران از باور ها وخرافات، دارنده ی پایگاه قوی در جامعه می باشند.

 

 

                                                                              ***

                      .

 

1-      این بیت ازصاحبداد کوهستانی است. مقالات محمود طرزی ص 740 به کوشش جناب روان فرهادی، انتشارات بیهقی، کابل. 1355خورشیدی.

2-      سید عباس کوثری. گزارش مستند در صفحه دویچه ویله. ( 28-2-2012 .) را به نشر سپرده است. برای مزید معلومات این گزارش مستند مطالعه شود.

3-      (به "خرافه" در فرهنگ دهخدا نگاه کنید). (از: شهربراز، تارنمای زبان وادبیات فارسی/ ادیب آریا

4-      منبع شماره 2

5-      در باره سهم ونقش افشأ گرانه ی چنین سؤ استفاده ها، جناب فهیم کوهستانی طی برنامه های مستند تلویزیونی که در یوتیوب نیز روی انتشار دیده اند، گام های ارزش مندی برداشتند.

6-      طی دیدارکوتاهی که در انجمن قلم، به تاریخ دوم اکتبر ( 2014) با آقای فهیم کوهستانی در کابل مساعد شد، گفت که به خاطر انتشار برنامه های انتقادی وافشأگرانه ی چنین فریبکاران، از سوی "شورای علما" طرف بازخواست وسرزنش قرار گرفتم.

 

 

+++++++++++++++++++++++

 

تأملی پیرامون امتیازات مادی " خداداده گان "   

 در ادامه بخش های پیشین

در صفحات پیشتر یا دآوریی داشتیم که روحانیت معتبر وهمکارحکومت ، با به دست آوردن تحفه های کلان، باغ ها وزمین ها و حق مریدی، در کمال آسایش زیستند. پس ازکودتای ثور، همراه با سیرشکل گیری قطب بندی سیاسی – نظامی؛ وتبارز نهاد های سیاسی – اسلامی؛ سیلی پول از سوی کشورهای عربی،امریکا، اروپا به جیب آنها سرازیر شد. با تهاجم نظامی شوروی از میان رفته، به دامنه ی انتقال و دریافت پول ها، افزایش قابل ملاحظه یی به عمل آمد . تا جایی که اطلاعات به دست آمده است، پول ها را" امیر" یا شخص نخست هرنهاد به دست می آورد. بهره مندی از آن پول ها افزون بر این که جایگاه ممتاز و دارنده گی امتیازات مرفه زیستن، مهمانخانه داشتن، و هر امتیاز دیگری رابرای ایشان فراهم می نمود، کارکردی در زمینه ی خریدن " قوماندان " ها نیز داشت. کارکرد اصلی آن پولها که "امیران" را به عنوان ملعبه های زرخرید و مستخدمینی که جنگ فرسایشی ضد رقیب مهاجم( شوروی ) را انجام دهند، بارمی آورد، وضاحت تمام دارد.

آنانی که با اعراب توانسته بودند، رابطه ی محکم ایجاد کنند، درهنگام ادای مراسم حج نیز زیر نام کمک به برادران مجاهد افغانستان، ملیون ها دالربه دست می آورند. شاید برای عده یی از هموطنان ما تا حال توضیح نشده باشد که چرا شخصی که چند دهه عبدالرسول نام داشت ومدتی بعد متخلص به سیاف شد، در شروع دهه ی هشتاد میلادی، در نام او چنین تغییری ایجاد شد:عبدالرب رسول سیاف . دلیلش این بود که اعراب وهابی دارنده ی پول به او پیشنهاد نموده بودند که نخست نام خویش را مطابق طرزتلقی آنها تغییر بدهد. یعنی نه عبد ( بنده) ی رسول، بلکه عبدِ ( رب ) بنده ی خداوند. و او نیز با دل و جان پذیرفت. زیرا پول برای او بسیارشیرین بود. واگر نیاز وهابیت در افغانستان تقا ضا کند روزی تیغ وی سرهزاران انسانی را خواهد برید که  نام عبدالرسول را پدر ویابزرگی بر آنها نهاده است !

شایان یادآوری است  با آن که همه پول ها را زیر نام احتیاج مردم افغانستان و مجاهدین به چنگ آوردند، ولی به عنوان ذخایر شخصی ایشان بماند و هیچ وقت وهرگز خبری را به نشر نسپردند که چه حدود پول را به دست آورده ودر کدام بانک ها گذاشتند. گویی کودتای ثور، ودامنه و تداوم مظالم آن را خداوند برایشان ارزانی نمود. زیرا از برکت آن صاحب سرمایه هایی شدند که هنوزبا اتکا بر آن قدرت مداری می نمایند. هرگاه در زمینه ی وضعیت درد آمیز اکثریت مجاهدین، خانواده های شهدا، سطح غذا، لباس و درمجموع وضعیت زیستی آنها توجه شود، و به امتیازسرمایه اندوزی های رهبران جهادی نیزدیده شود، این نتیجه حاصل می شود که ظلم بزرگی را انجام داده اند. اما جالب است که تمامی آن جیب پری ها وزراندوزی ها را همواره محصول زحمات خود یاد نموده  و با بهره مندی ازسلاح ترس وارعاب ، هیچ نوع صدای اعتراض، بازخواست وپرسشی را مجال نداده اند. به نظر می آید که آگاهی بیشتر از آن پول ها که به مردم افغانستان تعلق دارد، سزاوار باز خواست های جدی تر ورسانه یی شدن است.

هنگامی که رهبران زر اندوز وبی رحم به حال زار مردم و صفوف مجاهدینی که بار زحمت را بر دوش داشتند، بیش ازهمه ازعدالت صحبت می نمایند و در سخنرانی های خویش از ترحم ، شفقت و کمک به نیاز مندان سخن می گویند، زنده گی آمیخته با سؤ استفاده  واندوخته های حرام آنان بسیار جلب توجه می کند. از سخنرانی های یاد نمودیم حاشیه وار گفته شود، که گپ وادعای آنها ودست پرورده های ایشان ،مانند حرکت در جاده یک طرف است، کسی را نه موقع  می دهند که در مجالس سخنرانی آنها پرسشی را مطرح کند و نه آن را درنشریات خویش به نشر می رسانند. وقتی برخی از ایشان شجره یی با پیشینه های عرفا ومشایخ انتشار می دهند، ناگزیر نمونه یی را بیاوریم که مانند زراندوزان وطنی ما نزیسته اند. بلکه " خداداد ه گان " وطنی ما ، به ویژه آنانی که در پاکستان رحل اقامت افگنده  بودند وادعای کاذب فقیرانه زیستن را نیزدارند، مثل آن حکام وقدرتمندانی عرب زیستند، که در آغاز چیزی نمی داشتند، اما با گذشت اندک زمان،با کشیدن  شیره ی جان مردم زیرحکومت ، صاحب آرگاه وبارگاه می شدند.

چهره هایی ازدرویشان، عرفا و متصوفان را می شناسیم که ره به سوی حکومتگری وزر اندوزی نبرده اند. به منظورکوتاهی سخن، مثالی را که از رابعۀ عدویه بصری،عارفۀ مشهور سدۀ دوم هجری از کتاب تذکرة اولیای عطار می آوریم:

" رابعه ( عدویه) گفت : روزی دهنده درویشان را فراموش کرده است؛ به سبب درویشی و توانگران را یاد می کند به سبب توانگری ؟

گفتم: نه.

پس گفت، چون حال می داند چه با یادش دهم؟ او چنین خواهد، ما نیز چنان خواهیم که او خواهد. "

ویا :

" نقل است که وقتی خادمۀ رابعه پیازی می کرد که روز ها بود تا طعامی نساخته بودند، به پیاز حاجت بود، خادمه گفت : از همسایه بخواهم.

رابعه گفت: چهل سال است تا من با حق تعالی عهد دارم که از غیراو هیچ نخواهم. گو پیاز مباش.

در حال مرغی از هوا درآمد، پیازی پُست کرده در تابه انداخت.

گفت: از مکر ایمن نیم.

ترک پیه پیاز بگفت ونان تهی بخورد ."

گمانی نیست که انسانهای حق جو و مخالف امتیازات نا جایز ناشی از سؤ استفاده ها، رابعه عدویه را سرمشق قرار نمی دهند، این مثال را آوردیم تا آن وجه تمایزدربرداشت وتلقی از دوگروه را نشان دهیم.

 

......................................................................................................................................................

 

+++++++++++++++++++++

 

                     ادامه ی قسمت یازدهم

   بروز محدودیت ها برای روحانیت معتبرو عوامل آن

2- نارضایتی اجتماعی

در جامعه یی که درهرطرف آن فقر وتنگدستی،محرومیت های مختلف،  فساد، ومظالم در حق وسیع ترین مردم حضور داشت؛ همه ی مردم مانند مریدان فلان شیخ وپیروحضرت سرتعظیم وتسلیم به ایشان فرو نمی بردند. می توان با اطمینان گفت، که همه به ابراز دعای خیر وایجاد رشته های پیری ومریدی، سرتسلیم فرونبرده اند. بدیهی هم است ،جامعه یی که در مقاطع مختلف، فعل وانفعال گوناگون سیاسی - اجتماعی ببیند، واکنش های متفاوتی را دربرابر چنین قشرمعتبر بروز می دهد. چنان بود امتیازاتی را که روحانیون معتبربه ویژه مجددی ها در افغانستان به دست آورده بودند، واکنش های مختلف ومخالفت آمیز را نیز همراه داشت.

اگر آن انسان عزیز و دردمند وناتوان از بردن زن ویا فرزند بیمارنزد طبیب محروم بود، ویا آن مرید مخلص پاکدل نا آگاه ویا هم آن محتاج یک توته گوشت، در روز های عید قربان ویا بقیه مراسم خیرات دهی ها، پشت دروازۀ قلاع بزرگ روحانیون معتبر که از بقیه خانه ها متفاوت ومتمایز بودند؛ در صف می ایستاد، در سوی دیگر، بیننده گان همه تائید کننده و دعا گوی آنها نبودند. در طرف دیگر، به تناسب درک وموقعیت خویش به سوی آنها می نگریستند. وجه کلی طرف دیگر را ناخوشنودی ،مخالفت ونارضایتی تشکیل می داد.  مخالفتی که از روی دیدن بهره مندی آنها از امتیازات مادی واجتماعی در بهای بهره گیری از دین ومذهب ایجاد می شد ویا این که همکاری آنها را با حکومت می نگریستند و با آنها مخالفت می نمودند. اگر در بسا ولایات کشور، کانون هایی از خانواده های روحانیون معتبر برای جلب مرید وتأثیر نهادن ها بر روان واذهان مردم توفیق داشتند، دیدن امتیازات آنها ، تعداد دیگر را به مخالفت بر می انگیخت.

به این تریب، چشم دیدهای مردم از امتیازات سهل به دست آمده نیز وزنه ی گسست های اجتماعی را سنگین تر می نمود.

3-  جامعه ی تحول دیده گان

گرچه نا باوری ها در برابرخرافات نیز پیشینه دارد، اما، با ایجاد مکتب ها، راه یافتن کتاب های مختلف، تأثیر کم ویا زیاد افراد واشخاصی که خرافات ستیزانه در محیط خانواده واجتماع نقش داشته اند، پایه های بنای خرافات را تا اندازه یی کاویده اند. با تمام سعی وتلاشی که حکومت های محافظه کار به خرچ داده اند تا از خرافات بهره بگیرند و خرافه فروشان را به گرمی استقبال ونوازش کنند، راه یابی افکار مغایر آن از طریق مضامینی که در مکاتب و دانشکده ها تدریس می شد ویا تحصیل کرده گان کشورهای خارج وقتی با اندوخته های علمی ومسلکی وارد کشور می شدند، سخن شان ، لزوم دیدهای روحانیت را باز تاب نمی داد. اکثریت نسلی که به عنوان کارمندان وپرزه های دستگاه دولتی آماده می شدند، نیز برداشت متفاوت توأم بابی اعتنایی از روحانیون معتبر وسنتی داشتند.دربار با استفاده از آنها و دستگاه های تبلیغی روز مانند نشریات رادیو را در اختیار داشت ، این ها همه وهمه ، زمینه های رافراهم می نمود که اندک، اندک از نقش پیشین متنفذین دینی می کاست وآنها رابه حاشیه می راند.

4-  عامل مزایای شهری

 صرفنظر از نظر افتاده گی های نسبی آنها، ونارضایتی ناشی از تحول هرچند بطی ، که هوای داشتن دست بلند وبهره مندی از امر ونهی ایشان را با محدودیت روبرو می نمود، یک عامل مهم درونی هم است که آنها را از تحرک سیاسی سنتی زمانه ی امانی باز می داشت. عاملی که از درون زنده گی شهر نشینی و بهره مندی از امتیازاتی که نسل بعدی از آن استفاده می نمود، پایگاه زیست سنتی خانواده ی آنها را به چالش و محدودیت می کشید. چنین روندی را در خانواده نقیب نیز می توان دریافت.

  بخش قابل ملاحظه ی نسل بعدی همه اخلاف روحانیون معتبر ومتنفذ، از زنده گی مرفه اجتماعی به اشکال مختلف سود جستند. به ویژه  آنانی که در شهر کابل می زیستند. چه پرداختن تحصیلات غیر دینی، ابرازعلاقه ی علنی به موسیقی ،پرداختن کم ویا بیش به تعیش و خوشگذرانی؛ آمیزش با مردمان خارج قلعه های بلند؛ همه وهمه در سیر محافظه کاری بی تحرک آن ها مؤثر بود. می دانیم که در آن سالها، برخی ازمظاهر زنده گی شهری چهره نمود. مظاهری که در قاموس فرهنگ سنتی اسلاف روحانیون معتبر با برچسپ مهر کفر وزندقه وشرابخواره گی و . . . بدرقه می شد. به چنین روندی می توان به عنوان عامل درونی کم شدن پای بندی به رسوم پیشینه از طرف نسل های بعدی ایشان نگریست.

5-  خلق ، پرچم وشعله ی جاوید

در دهه ی چهل خورشیدی، تبارزمحافل لائیک وماتریالیست  و طرح وتبلیغ شعارهای حاکی از گونه های برداشت شده یی که چنان روحانیت را به گونه ی خود کار درهیأت فکری ایشان بر نمی تابید،  یا طرز تلقی ازسوسیالیسم ، مخالفت را با روحانیت معتبردر سطح تبلیغی- تعرضی ، وارد میدان نمود.  دراین راستا محافل هوا خواه سوسیالیسم،  چندین هزار جوان را نیز به موقف مخالفت آمیز وافشأگرانه  مجاب نموده بودند، که روحانیون معتبر را نیز آماج اعتراضات قرار می دادند.

محافل متمایل به سوسیالیسم شوروی وچین؛ مجددی ها و درکلیت روحانیت معتبر را ازچندین نگاه وبه ویژه از پایگاه جهان نگری عقاید خویش، وهم متأثر از نگرش تاریخی،  نقش وسهمی راکه اسلاف آنها نیز با حکومت ها داشتند، به عنوان سد راه ترقی وتحول، خدمتگذار دولت ومرتجع پنداشته بر آنها می تاختند.

آنها، ایشان را به عنوان مفتخوارهای می دیدند که کاری جز استفاده از دین ندارند وجانب تمام مظالم حکومت را نیز الزام نموده اند ونماینده گان وهمکاران طبقات ارتجاعی می باشند.

6-  " سازمان جوانان مسلمان" ( اخوانی ها ) و روحانیت معتبر

پیشتر گفتیم که هر گونه اعتراض وانتقاد بر حکومت، شامل حال متنفذین دینی ومذهبی  نیز می شد. چه در زمینه نقش پیشینه آنها وچه در زمینه ی دعا گویی برای حکومت. زیرا مانند گذشته وظیفه ی تطهیرحکومت را به دوش داشتند ومخالفت را یاغی گری و عصیان علیه "سایه خدا "پنداشته؛ وبر بنیاد آن تعهد، ملزم به تطهیر حکومت بودند. (1)     

پیدایش شاخه ی جدیدی درافغانستان، که به اخوانی ها شهرت یافتند، ونام سازمانی "سازمان جوانان مسلمان" برخویش نهادند؛ در قبال دولت، موضع خصمانه واهداف براندازی آن را داشتند. از آن پایگاه وملهم از اخوان المسلمین مصر و افکارسیاسی سید قطب(2)، حکومت را مورد حمله قرارمی دادند. درحالی  که روحانیت معتبر درکنار دولت ایستاده بود. وفاداری به این تعهد که مخالفت با اولامر بغاوت است، الزاماً وظیفه ی محافظت دینی – مذهبی دولت را در قبال داشت، اما در نتیجه ی نفوذ روبه گسترش اخوانی ها،از موضع جانبداری از دین ومذهب نیز محدودیت هایی دامنگیرروحانیت معتبر شد.

  جلوه ی نخستین مخالفت آنها زمانی رونما شد که عبدالرحیم نیازی از فعا لان اخوانی وفات نمود. گفته شد درمراسم خاکسپاری او، یک تن ازاعضای خانواده ی مجددی قدم پیش نهاد تا سخنرانی کند، اما چندتن از جوانان مانع سخنرانی او شدند. (3)  

تحصن ملاها درمسجد پل خشتی ( سال 1349خورشیدی ) که علیه شعری ازبارق درجریده ی پرچم درمدح لینن، نخستین رهبر روسیه شوروی آغاز شد، مرزبندی " اخوانی ها و روحانیت معتبر را وضاحت داد. جوانان اخوانی ، با استفاده از آن شعروسیله ی انگیزشی را نصیب شده بودند تا ملاها، وملاهای با نفوذ متعدد واز چندین منطقه ی افغانستان را درمسیر مبارزات " ضد کمونیستی" وضد حکومتی رهنمایی کنند. اما، صبغت الله خان مجددی وپدرش، خواهان کشاندن مبارزه در مسیر تندتر شدن ومخالفت با حکومت نبودند. بلکه مطابق روش سنتی  به وساطت پرداخته راه مصالحه را جست وجو می نمودند. در این راستا بود که به دیدن نوراحمد خان اعتمادی نیز رفته بودند. (4)

اخوانی ها  به پیشینه ی روحانیت معتبر نیزحمله ور می شدند. حملاتی که هنگام حضور قوای شوروی در افغانستان ازطرف گلب الدین حکمت یار بر گذشته ی آنها با لحن بسیارخصم آمیز ابراز می شد، معرف بعد دیگری از مرزبندی ها بود که در گذشته با روحانیت معتبر داشتند.

مثلا ً: حکمتیار در زمینه ی همکاری آنها با محمد نادرخان ، چنین تصویری ارائه نموده است:

" انگلیسها نادر را از فرانسه با امکانات کافی از طریق پاکستان و از راه پاره چنار به افغانستان فرستادند وهمه ی عوامل فرومایه ی خود را در افغانستان که با انگلیس ها روابط نزدیک داشتند، و درمیان ملت همه وجاهتی ونفوذی،آنها را تشویق کرد تا درپهلوی نادرخان بایستند وبا او همکاری کنند.مردم ما مطلع اند که چگونگی همکاری  این عوامل مکار ونقش شان در تطبیق نقشه ی انگلیسها از چه قرار بود."

و در باره ی سوگند نادرشاه با حبیب الله کلکانی ، می گوید:

 " عده یی از اعضای خاندان مجددی که چون وفدی بخاطر قناع حبیب الله نزد اورستاده شده بود به او اطمینان دادند که نادر به او خیانت نمی کند و او را به قتل نمی رساند. ما تضمینم می کنیم که اگر او له مقاومتش پایان ببخشسد، در نتیجه تفاهم ومصالحه مسئله حل خواهد شد. "(5)

دربارسلطنتی وحکومت را اخوانی ها غیر اسلامی تصویر می نمودند، درحالی که روحانیون معتبر به زعم خودشان از رشد کمونیسم در هراس بودند وحکومت را غیر اسلامی ارزیابی نمی کردند. اخوانی ها فیصله نموده بودند که : " همه ی ملت را به این قانع بسازند که  بحکم اسلام باید با این دستگاه که منحط وغیر اسلامی است مبارزه کرد. . . .مردم می دیدند که شخصیت های چون نقیب و مجددی به حمایت از شاه می پردازند وبرای تخت وتاجش دعا می کنند . . . " (6)

می بینیم که اخوانی ها واز زبان  حکمت یار، آنها عوامل انگلیس وبر آن بنیاد همکار حکومت معرفی  شده اند.

این بود که نفوذ روحانیون معتبر بالای برخی از بقیه جوانان، با مکاتب ودانشگاهیان از نیز با چالش ها و محدودیت ها مواجه می شد. سازماندهی اخوانی های جوان، که به شدت ضد ترقی وتحول وآزادی های مدنی نیز بودند، توفیق آنها در جلب وجذب تعداد قابل ملاحظه ی به ویژه جوانان روستایی، سبب شد که نه تنها کانون های تعلیمی و تحصیلی ، از حوزه نفوذ رحانیون معتبر به دور بمانند، بلکه با مخالفت این تازه نفس ها مواجه شوند. وضعیتی که تا سالهای بعد به درازا کشید. در برگهای بعدی این موضوع را بیشترمی بینیم که پس از کودتای ثور وتهاجم اتحاد شوروی ، نیازکشورهای منطقه، امریکا، چین، برخی از کشورهای عربی مخالف شوروی ، به نهادهای رادیکال اسلامی بیشتر بود. زیرا آنها جنگ را به سوی فرساینده گی بیشتر شوروی هدایت می کردند. درنتیجه، روحانیت معتبر که از آن صفات تا اندازه ی زیادی محروم بود، طرف لطف جدی ومهم قرار نمی گرفت.

                                                                                         ادامه دارد

.......................................................................................................................

توضیحات ورویکردها

1-    تدارک و تصمیم به یک حرکت شگفت انگیز که از آن با نام تصمیم قیام نوروزی سال 1329 حزب اتحاد ، یاد نموده ایم،ضربه یی را بر پیکر روحانیت متنفذ هوادار حکومت وارد نمود. زیرا نه تنها سرنگونی حکومت در دستور کارآنها قرار داشت، بلکه محورستیز با بی عدالتی وتأمین عدالت اجتماعی وبرقراری نظام جمهوری،برمبنای دیدگاه های خویش را چنان ارج نهادند که تعصب مذهبی را بر نتابیده، نخبه های مذهب سنی ومذهب شیعه، در واقع رهبری فکری – سیاسی سید محمد اسماعیل بلخی را پذیرفته بودند. چنان تفاهم وتصمیم، وسخن گفتن بلخی از بی عدالتی های حاکم بر سرتاسر افغانستان، روحانیت دعاگوی حکومت را بیشتر در معرض بی اعتباری قرار می داد.

2-    سید قطب،یک تن از نظریه پردازان مصر بود که از کودکی با مبارزات ضد حکومتی، زیر نظر پدرش و زیر لوای اسلام پروش یافت.اندیشه ها وافکار نخستین او با آن چه  هنگام تحصیل در امریکا دید وحساسیت های او را شکل داد، منجر به قرائت ویژه یی ازدین اسلام ومبارزات اجتماعی و در پیش گرفتن هدف تصرف قدرت سیاسی با تندروی ها شد. سر انجام در سال 1966 از طرف حکومت جمال ناصر به دار آویخته شد. مقالات وکتاب های او به زبان فارسی نیز ترجمه شده و طرف علاقه ، مطالعه و پیروی جوانانی شد که به اخوانی ها ، شهرت یافتند. " اخوان " در زبان عربی برادر را معنی می دهد.

3-      موضوع عدم اجازه ی یک تن از اعضای خانواده ی مجددی درمراسم خاکسپاری نیازی را یک تن از شرکت کننده گان برایم قصه نمو ده بود.

4-    کتاب سالارمجاهدین که درصفحات پیشتر معرفی شده است، زیرعنوان" ماجرای مسجد پل خشتی صفحه" 84 وصفحات بعدتر.مجددی ازاخوانی ها نام نمی برد، بلکه از مخالفت با کسانی یاد می کند که به " دارایی های عامه " حمله ور می شدند.

5-    ( فرازهای تاریخ شش دهه ی اخیر. سخنرانی حکمتیار. شاهد. 1366.)

6-    منبع بالا.

 

 

قبلی

 

 


بالا
 
بازگشت