نصيرمهرين

 

m.nasir@web.de

 

            حفیظ الله امین در دادگاه تاریخ

 

  

  جمع آوری نظریات، نقد وابرازنظر

    از:  نصیرمهرین

 

  قسمت هفتم

                 امین عضو" سی .آی . ای" ؟

                       (CIA)

 

 

. . . پیرامون ستمگری، جاه طلبی، غرورضد مردمی وسفاکی های او، جای هیچ گونه تردیدی نیست. تشخیص شخصیت جاه طلبانۀ امین، که بالا تردیدن قدرت شخصی را همراه با علایق واحساسات قومی – قبیله یی ( مانند تمامی رهبران ح.دخ.ا ) رهنمود اعمال خویش داشت، هیچ جای شک وتردید نمی گذاشت که جنجال او با شوروی روزی با اتکأ به گروه خاص خودش، وبا تائید چند بلی گوی همواره موجود درکنار او، بالا بگیرد . . .

 

 . . . احتمال رفتن امین به سوی دیگران را می توان نگریست.  در زمینۀ مثال، سیرتلاش های جنرال شهنوازتنی درمشارکت با حکمتیار- پاکستان را داریم. جنرالی که سراپای حیات سیاسی- اعتقادی  اش با" سویتیسم" عجین شده بود، نزد حکمتیار وآی. اس . آی زانو زد. . .

 

 

 

ادعای وابستگی حفیظ الله امین به سازمان امنیت ملی ایالات متحدۀ امریکا (CIA – " سیا " )  در جامعۀ ما شناخته شده است.

 در قسمت دوم  این نبشته، منابع  چنین ادعا را مفصلتر آوردیم. فشردۀ نتایج از چنان ادعا این است که:

-                                         CIA حفیظ الله امین را به عضویت جلب وجذب نموده بود. حفیظ الله امین بود که برمردم ظلم کرد؛ و"انقلاب ثور" را به کجراه کشانید.

در پی پذیرش این ادعا و درتابعت از آن؛ این نتایج حاصل می شود که:

1-                                     انشعابات از پیکر جمعیت دموکراتیک خلق محصول سهم ونقش " سیا" بوده است.

2-                                     کودتای ثور را یک عضو نیرومند " سیا " رهبری نمود وبه پیروزی رسانید؟ به دیگرسخن"سیا" با استخدام امین، رهبری و پیروزی " نخستین مرحلۀ انقلاب شکوهمند ثور"  را سازمان داد و آن همه ناروایی ها وجفاها را اِعمال کرد؟

3-                                     "سیا " بود که پیهم دخالت قوای شوروی را مطالبه کرد، ازطریق امین پای شوروی را به افغانستان کشانید و زخم ناسور را بر تن شوروی نشاند. سپس زمینه های قتل امین را فراهم نمود و کار " انقلاب" را وارد "مرحلۀ دوم ونوین " نمود.

4-                                     " سیا" بود که در مقدمات پروژۀ آوردن ببرک کارمل و قوای شوروی ابتکار را در دست داشت.

 

تأملی پیرامون این ادعا

با خواندن وشنیدن چنین ادعا ونتایج حاصله از آن ، نه تنها اسباب قناعت حاصل نمی شود، بلکه عدم سازگاری آن را با واقعیت های تاریخی وحقایق آشکار می توان ملاحظه نمود. افزون بر آن این برداشت غلط را بارمی آورد که محرک های آن دوره از تاریخ را در چنان نقشی ازسیمای امریکا بجوییم که با سهولت شوروی و حزب دموکراتیک خلق افغانستان را چون ملعبۀ ناچیز وحقیری برای بازی های سیاسی در دست داشته است. اما، آن عده ازعاملان وفعالان رویدادهای خونبار که همکار امین بودند ومدعی " سیا" بودن او، این نتیجۀ حاصله را که پس همه بازیچۀ دست " سیا" بوده اند، نمی پذیرند.

با آن چه ما بازنگریسته ایم ،ادعای وابستگی امین به "سیا"  از چند مجرا مسدود شده  وپذیرفته نمی شود. بدون این که چنین ناپذیرفته گی، حتا اندکی هم از سفاکی ها وبی رحمی ها؛ از شیادی ها، و ازجاه طلبی هایی که او داشت بکاهد.

 دلایل چند را در زمینۀ عدم پذیرش ادعای " سیا" بودن او در پایان می آوریم و آنگاه می پردازیم به انگیزۀ چنان ادعا وخواستگاه فرهنگی سیاسی آن.                 

1-       نبود مدارک اقناعی. نخستین نیاز برای پذیرش آن ادعا دسترسی به اسناد ومدارک است. اما،  تا حال چنان اسنادی از طرف مدعیان ارائه نشده است. وقتی ازنبود مدارک قناعت بخش صحبت می کنیم، ناظر بر بی اساس بودن ادعا هایی است که تا حال گفته ونوشته شده اند. دربرابرچنان ادعا ومعرفی دگرگونۀ شخصی که زنده گی سیاسی وشناخته شده اش دروفاداری به سوسیالیسم طرازشوروی تبارز داشت، نیاز به دیدن اسناد ومدارک مقنع مطرح است. ما درجریان دنبال نمودن چنان ادعا واین که جای پای " سیا " را برای رهنمونی امین درچنان نقشی بنگریم؛ به نبود مواد مواجه می شویم. وآن چه گفته شده، بی پایه وبی اساس برجای مانده است.

اگرکسی نمی توانست مستقیماً از لیوند برژنف بپرسد که مدارک واسناد " سیا " بودن امین در کجاست؛ زیرا سخنرانی ها ومصاحبه های فرمایشی وتبلیغی او درمحضر خبرنگاران  نبود، ازببرک کارمل که بیشترین ادعا را به ویژه پس از قتل امین دراین زمینه داشت؛ طی مساعد بودن یکی از زمینه ها، چنان پرسشی به عمل آمده بود. پرسشی که پاسخ نیافت و در نتیجه درسطح ادعا باقی ماند ( به قسمت دوم حفیظ الله در دادگاه تاریخ ،مراجعه شود)

2-       امین درارائۀ نظریات واعمال سیاسی خود ازمخالفین امریکا ونظام آن بود. سخنرانی درمظاهرات، سخنرانی وموضعگیری درشورای ملی، سهمگیری دررهبری حزبی که امریکا نیز آماج حملاتش بود؛ مؤید این ادعا است.

 افزون برآن، مسؤولیت امورسازماندهی وپرورش نظامیانی که درمسیرمخالفت با امریکا و دوستی با اتحاد شوروی سمت وسو میافتند، ناقض چنان ادعا است.

3-   تحصیل درامریکا نباید زمینۀ پذیرش وابستگی ویا عضویت در"سیا" را بار بیاورد. زیرا تعداد کسانی که ازکشورهای مختلف درامریکا تحصیل نموده وازفعالان احزاب کمونیست ویا بقیه مخالفین امریکا بار آمده اند؛ درهمه کشورهای جهان وجود داشتند. درمیان رهبران حکومتی که متعاقب کودتای ثور به قدرت رسیدند،  تعداد وزیران ومعاون وزیران که در ایالات متحدۀ امریکا  تحصیل نموده بودند ، اندک نبود. (1)

اما، پیرامون بورس تحصیلی امین باید یادآور شد که غالبا ً برای تعیین چنان بورسی که او از آن بهره مند شده بود؛ ( نه بورس های وزارت خارجه که بیشتر آشنایی ها وخویشاوندی ها با مقامات بالای کشوردرآن نقش داشت) آشنایی نسبی با زبان انگلیسی ودرجۀ بهتر نمرات در یک رشته حایز اهمیت بود. دارنده گان رشته های چون ریاضی، تعلیم وتربیه، فزیک و . . . که دورنمای بسیار روشنی ازدسترسی به وزارت خارجه را نداشتند، به زحمت کشی بیشتر نیازمند بودند.  بازهم یاد آوری شود که چنین امتیازی به معنی نادیده گرفتن، واسطه و وسیله هنگام توزیع بورس های تحصیلی نیست. به هرحال حفیظ الله امین دوباراز طرف دولت افغانستان روانۀ ایالات متحدۀ امریکا شد. بارنخست با دریافت درجۀ ماستری به افغانستان برگشت؛ و باردوم، به منظوردریافت درجۀ دکترا برایش بورس داده شد. اما، باردوم پیش از وقت و بدون دریافت دکترا واپس به افغانستان فرستاده شد. حال اگر این راهم بپذیریم که خودش خواست ویابرخلاف میل، مطابق خواست مقامات امریکایی برگشتانده شد؛ درهرحال این مهم است، که بدون گرفتن رتبۀ دکترا به افغانستان برگشته است.

در پیوند با عامل بازگشت او باید گفت که جاه طلبی ها وشعار بازی هایی او را نباید تنها محصول دوران بازگشت در نظر آورد. این که او در امریکا با چنان خصایل فعالیت می نمود، وسزاوار اخراج از امریکا تشخیص شده، بعید از احتمال نیست. 

4-        معلوم است که پس ازانشعاب کارمل ورفقای او تبلیغات "سیا" نامیدن رهبری خلقی ها بالا گرفت؛ اما، هنگامی که مناسبات جناح پرچم با محمد داؤود خان برهم خورد؛ ودیدارهای وحدت طلبانه در فضای دسترسی به همکاری و وحدت میان جناح خلق وپرچم به وساطت شاه محمد دوست درسال 1356 خورشیدی، آغازشد، سخنی ازآن ادعاها مبنی برعضویت تره کی و امین در"سی.آی.ای"  درمیان نیامده است. ازهیچ پیش شرطی هنگام گزارش پروسۀ وحدت یادآوری نشده است، که مبتنی باشد بربیرون کردن عضو ویا اعضای سی. آی. ای، ازحزب. مشخصتر بگوییم: پیش شرط وحدت این نبود که پای حفیظ الله امین ( همچنان نورمحمد تره کی ) از صحبت های جریان وحدت، و . . .  کوتاه باشد؛ زیرا آنها سالهای متمادی آماج چنان اتهام وزمینه ومورد اختلاف بودند. سالها بعد نشریۀ رسمی زمان ریاست کارمل چنین نوشت:

" دراتکای ایدولوژیکی هردوجناح عملا ًاختلافی وجود نداشت. هردوقسمت حزب صرفنظرازمبارزۀ سیاسی طبق اهدافی که ازطرف کنگرۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان وپروگرام مرامی حزب معین گردیده بود، به مبارزه ادامه می دادند."(2) . در حالی که تره کی وامین از رهبران شناهته شدۀ آن حزب بودند.

  و تره کی در پاسخ به سؤال یک خبرنگارگفت:

پرسش خبرنگار:

شاغلی رئیس!

به اجازۀ شما می خواهم کمی به عقب برگردم. درسال 1977 احزاب پرچم وخلق ائتلاف کردند. آیا گفته می توانید که اختلاف نظرهای اساسی بین آنها چه بود؟

جواب:

 رفیق!

پرچم وخلق هردو یکی است وبین شان تفاوتی وجود ندارد. ما ازهمدیگر جدا نبودیم ومتفقاً به دشمنان خویش آتش می ریختیم . این که دو حزب وجود داشت حقیقت ندارد. صرف سؤ تفاهماتی عرض اندام کرده بود، که ما آن را مرفوع کردیم "(3)

آن همه اعضای دو طرف هم از اتهامات پیشین شکایتی نکرده اند. نه پرسیده اند که اگر تره کی وامین جاسوس "سیا " بودند، چه گونه این موضوع به پایان رسیده است.

5-       پیدایش انشعاب پس ازبروزمسایل نه چندان جدی، درسازمان ها واحزاب یا درنهاد های سیاسیی که فرهنگ تحمل گفتگو ندارند و فرهنگ گفتمان رابرنمی تابند؛ یک رویداد عادی است. انشعاب درجمعیت دموکراتیک خلق افغانستان را با نشانی نمودن موارد اختلاف و درک چنان واقعیت می توان درنظرآورد نه در نقش "سیا ". همچنان با توجه به انشعابات درسایرنهادها، می توان سراغ عوامل اصلی یا فقدان تحمل سیاسی وطی نکردن سیرطبیعی بحث لازم ومبارزۀ داخلی را گرفت که درنتیجه بسا موارد، فحاشی، سخنان اهانت آمیز، ترورشخصی، واتهام وارد نمودن به روابط با حکومت ها ویا سازمان های اطلاعاتی جای آن را گرفته است. چنان بود که کارمل سیاست باز، دوست وفادار شوروی ، درباری خطاب می شد، وبعدتربه قولی، خلیل الله زمر یک تن ازکادرهای برجستۀ پرچم که با رهبری پرچم دارندۀ اختلافاتی بود، نیزمتهم به جاسوس بودن شد، میرصاحب کاروال هنگام شرح جریان تلاش ها برای احیأ مجدد وحدت میان خلق وپرچم، هنگامی که ازمواضع مختلف درقبال حکومت داؤود خان نام برده، می نویسد: " گروپ سومی راخلیل زمر، سیدعبدالاله وگروپ گویا علاقمندان حزب، (منظوراحتمالاً حزب غورزنگ ملی داؤود خان است) مخالف حفظ تشکیلات حزبی ( پرچم) درموجودیت رژیم مترقی " محمد داوود بودند. به همین علت هم بود که خلیل زمر تا اخیر دوران حاکمیت حزب ( پرچم ) در زندان باقی ماند وحتی  آوازه ها در بارۀ اینکه او عضو " سیا" ( CIA )بود، در سطح رهبری حزب ( پرچم ) تائید می گردید. (4)

اگر امین عامل "سیا" و مسبب انشعابات بود، انشعابات بعدی، مثلاً انشعاب غلام دستگیر پنجشیری وچند تن دیگر، ازپرچم( سال 1348) را محصول  کدام دست باید دید. واگر تره کی وامین جاسوس "سیا" بودند،  چه سبب شد که آنها پس از چندی دوباره به جناح " خلق " پیوستند.

 می دانیم که پس ازقتل امین نیزجنجال های درونی وانشعابات ازپیکرآن نهاد دست برنداشت. دراین مورد اضافه شود که نقش افراد خود خواه، فاقد تحمل بحث، ریاست جو، دسته باز، همواره درتشدید اختلافات وسمت وسو دادن درمسیرتشنج آمیزوتحمیل انشعابات مؤثر است. اما، نمی توان همه را ناشی از نقش سازمان های اطلاعاتی دیگران تشخیص داد وزمینه های فقر فرهنگی- سیاسی آن را نادیده گرفت.

6-         اگر امین عضو " سیا " بود، عضویت او از چشم "ک. ج. ب" پنهان نمی ماند.  در کشوری که "ک. ج. ب" بسا ازچهره های فعال را دردست داشت؛ اعضای آن ازعضویت او در آن آژانس نیز مطلع می شدند. به ویژه  و به قول جنرال عبدالقادر وزیر دفاع پیشین، که " تار و پود افغانستان در دست کی.جی بی. بود." (5)

7-       چنان که دربرگهای پیشتر دیدیم، امین در واپسین لحظات زنده گی و دراوضاعی که برنامۀ نخست یا قتل او ازطریق مسموم نمودن اش، به ناکامی انجامیده بود، هنوزهوای حمایت دوستان شوروی را داشت، نه کوماندوهای امریکایی را.

8-            دیدارهایی را که امین پس ازکودتای ثور با دیپلومات ها ونماینده گان سیاسی کشورهای غربی و ازجمله امریکا داشت، دلیلی برای عضو"سیا" بودن او نه می شود. اگر چنان ادعا پذیرفته شود، دیپلومات های شوروی باید بیش از دیگران چنان عضویت را می داشتند. واقعیت این است که اومنحیث وزیرخارجۀ یک کشوروابسته به اتحاد شوروی، چنان دیدارهای داشت. درحالی که ازصبح تا شام مشاورین روسی واعضای " ک. ج. ب" دور او را فراگرفته بودند.

 اگر قرار باشد، دیدار ها ویا شرکت در ضیافت های منابع امریکایی ، دال بر عضویت  در " سیا " تلقی شود، جنرال عبدالقادر از چهره های شناخته شده را، باید مطابق چنان منطقی  چندین بار عضو " سیا"  نامید! در حالی که شاید برای همه روشن باشد که علایق وپیوند های او چگونه بود. به این نمونه ها از سخنان خود او بنگریم :

"  . . . در خانۀ  اتشۀ مدافعۀ هوای امریکایی ها ( در کابل ). . . کسی به زبان بسیار روان روسی به من خوش آمد گفت، معلوم شد که نائب سفیر سفارت در کابل است.  . . . کمی دیرتر ماهی وکچالو آوردند، غذا خوردیم وصحبت کردیم . . .

دعوت بعدی از طرف اتشۀ هوایی ترتیب  داده شده بود. آن اتشه هم مسلکم بود. می توانست بیشتر با من گپ بزند. می توانستیم در بارۀ مسائل مختلف صحبت کنیم. البته مسائلی که به عنوان یک دپلومات اجازۀ  صحبت پیرامون آنها را داشت. . . .

 شب دیگر به خانۀ اتشۀ نظامی زمینی سفارت امریکا دعوت بودیم . . .

زمانی که قومندان مدافعۀ هوایی بودم ، قومندان قوای بحر الکاهل امریکا به افغانستان دعوت شد. سفارت امریکا   به مناسبت آمدن اوضیافتی ترتیب داده بود ومرا هم دعوت کرده بودند.  . . . برخورد بسیار صمیمی با من کرد. چیزهایی پرسید ومن جواب دادم.

دکتور پرویز آرزو :  ( گفت وگو کننده با جنرال قادر) مثلا ً چی پرسید؟

جنرال عبدالقادر: مثلا؛ پرسید که وضع قوای هوایی افغانستان چطور است ؟ من نه گفتم خوب است ونه گفتم خراب است.

فقط گفتم نورمال  است  . . .

بعد از هفت ثور اولین سفیری که به دیدنم آمد سفیر امریکا بود. . . ."(6)

بر اساس  دلایلی که در بالا آوردیم، نمی شود ادعای عضویت حفیظ الله امین را در" سیا" پذیرفت. بلکه عامل تبهکاری و فجایع زمانۀ قدرت مندی اش را باید در همان جایی دریافت که خواستگاه اصلی و واقعی بود. به این ترتیب لازم است که دست شکسته را در گردن آویخت، نه آن دست دیگر را!

 

انگیزۀ چنان ادعا

  پس از آمدن امین از امریکا و ورود وی به جمعیت دموکراتیک خلق؛ جانبداری امین از تره کی وتره کی از امین، در برابر کارمل ویاران او سبب سازچنان ادعا شده است. ازآن جایی که بردباری و حوصله مندی سیاسی حضور نداشته است، مانند همه موارد مشابه در بقیه جمعیت ها، جدایی ها و انشعاب ها، دلیل ودلایل می طلبند. درآن جمعیت نیز تا این که ازنکات اصلی مورد اختلاف سخن درمیان آید، تره کی وسپس امین به پاسخ ! چنان نیاز توجیه کنندۀ انشعاب به جاسوسی برای امریکا متهم شده اند.

ادعای جاسوس بودن که چند سالی عمر نموده بود، با وضاحت از چرخش گسست داؤود از اتحاد شوروی؛ وبه میان آمدن ضرورت اتحاد و وحدت جناح خلق وپرچم، بسیاربه سهولت رنگ باخت. درتوجیه آن؛ سخنان تره کی را دیدیم. اما، نقدخواستگاه اصلی اتهام زنی که می توانست برای سیاسی اندیشان مثمر ثمر باشد، محلی از اعراب نداشت.

درمرحلۀ بعدی، پس ازکودتای ثور، حملات لجام گسیخته یی را که رهبری خلق علیه همه اقشار جامعه وبا انگیزۀ یکسان سازی یا " خلقی" سازی درپیش گرفت، دیدیم که فجایع جنایتباری را درکشورمستولی نمود. هرچند همه رهبران ازآغازکودتا دراعمال ظلم وستم؛ شکنجه وعذاب مردم مسؤولیت داشتند، اما؛ حفیظ الله امین که با تکیه برمهارت های ویژه اش توانست؛ قدم به قدم رقبا و موانع قدرت یابی بیشتر از صحنه بردارد،بیش از پیش،از طرف مخالفین حزبی خویش درمعرض تبلیغ عضویت " سیا" قرار گرفت. درحالی که دراساسی ترین موارد یا باورداشت ها، متأثرازسوسیالیسم اتحاد شوروی اختلافی نداشتند. این قدرت طلبیو اختلافات خرد وریزه بود که وقتی به سوی جنجال های شخصی و روحی ونفرت ها وکدورت های حاصله ازآن ره کشید،سرکوب های خونین و وحشت بار را از طرف او و گروه اش بار آورد. از آنجایی که عامل سیاسی رویکردهای سفاکانۀ او در بینش سیاسی اش جست وجو نمی شد، با ساده انگاری چنان پنداشتند که با بارکردن همه فجایع بردوش امین، خواستگاه اصلی چنان ساختارظلم گستر و نقش بقیه فعالان جفاها، منزه از دارندگی ظرفیت های ظلم گسترانه درحق مردم افغانستان خواهد شد!

 

 پنداشتند که با آن ادعا، جنایت درحق مردم افغانستان ناشی از امین و امریکا القأ می شود و آن سیاست و کارکردهای مورد نیازآن که ازدیکتاتوری حزبی و در راستای ضروریات شوروی نیزبود، از انظار پنهان می ماند!!

 این بود که باردیگر وبا چنان انگیزه، امین درمرکزتوجه قرارگرفت. درحالی که مردم افغانستان و جهان، تردیدی نداشتند که فجایع درحق مردم افغانستان زادۀ سیاست های مستبدانه یی است که با بی رحمی دست درگلوی مردم برده وجنایت ضد بشری بار آورد. اعمال جفا آمیزی را که چنان سیاست مطالبه نموده بود، جنایتکارانی مانند امین را می آفرید تا آنرا اجرا کنند. دیگران، یا گرداننده گان چرخ خون ریزی وجفاورزی نیزدر روزگاری که یار و یاور ورفیق بودند، به چنان اعمال اشتغال داشتند. بدون تردید جنایات امین وگروه وی با توجه به سهم شناخته شده وسرانجام قتل فجیع او ورد زبان ها شد، اما، خونی که دامن بقیه را فرا گرفته بود، نه از برگ های تاریخ محو شد ونه با قتل او مردم آزاری پایان یافت. جان دریافت " مسألۀ امین " دراین واقعیت نهفته است.

سران کرملن با آنکه دستور دادند که به" احزاب برادر"( نهادهای گوش به فرمان که چشم وگوش بسته دستورها را باید می پذیرفتند) همه بگویند که جنایات درافغانستان محصول نقش یک شخص یا امین بود، اما می دانستند که چه حماقتی را مرتکب شده اند. زیرا تمام آزار رسانی درحق مردم افغانستان و منجمله خشونت های هار و ددمنشانۀ امین، مورد حمایت آنها بود.

خانم بورلی مالی، ژورنالیست واستاد دانشگاه درآسترالیا ( 1982) نویسندۀ کتاب " افغانستان انقلابی – یک بازنگری " پیرامون انگیزه های شوروی از اتهام بستن جاسوس "سیا" برامین، یادآوری جالبی دارد که تصور می شود، سران کرملن متوجه دلایل سخیف خویش بوده اند. وی می نویسد:

" باری اگرروسها درصحبت با افغانان روی جاسوس بودن امین صحه می گذاشتند، درملاقات با خارجیان، اما، دراین زمینه خاموشی را ترجیح می دادند. مثلا؛ در مقاله یی که چندی پس ازحملۀ نظامی شوروی بر افغانستان درمجلۀ معروف روابط بین المللی در مسکومنتشر شد، و درآن از" سیا" و" تبلیغات امپریالیستی " یاد ورزیده شده بود، هیچ اشارتی به امین وجاسوس بودن او نشده بود."  (7)

در پایان، به تکرار می آوریم، که پیرامون ستمگری، جاه طلبی، غرورضد مردمی وسفاکی های او، جای هیچ گونه تردیدی نیست. تشخیص شخصیت جاه طلبانۀ امین، که بالا تردیدن قدرت شخصی را همراه با علایق واحساسات قومی – قبیله یی ( مانند تمامی رهبران ح.دخ.ا ) رهنمود اعمال خویش داشت، هیچ جای شک وتردید نمی گذاشت که جنجال او با شوروی روزی با اتکأ به گروه خاص خودش، وبا تائید چند بلی گوی همواره موجود درکنار او، بالا بگیرد،دنیای جاه طلبانۀ چنان آدم های وابسته وقتی با موانع دست وگریبان می شود، می کوشند، حامی دیگری سراغ کنند. واین سراغ نمودن اتکأ دیگر، امتیاز " استقلال" را نمی رساند. زیرا هر چه از آرمان واعتقادات می گویند، باید همه در متابعت از امیال شخصی، قلدری ویکه تازی ها باشد وحامی نیز همه را بپذیرد. درحالی که شوروی در مرحلۀ دومی مناسبات با او، حاضر نشدهمه مطالبات اش را بپذیرد.

از این دریچه است که محال نبودن چنان ذهنیت واحتمال رفتن امین به سوی دیگران را می توان نگریست. و در زمینۀ مثال، سیرتلاش های جنرال شهنوازتنی درمشارکت با حکمتیار- پاکستان را داریم. جنرالی که سراپای حیات سیاسی- اعتقادی  اش با" سویتیسم" عجین شده بود، نزد حکمتیار وآی. اس . آی زانو زد.

اما کارامین تا آنجا نرسید، بلکه دلبستگی غرورآمیز وخود فریبانه به شوروی را تا واپسین لحظات از دست نداد. پس تاریخ زمانۀ قدرت مندی او، عملاً با ستمگری های وحشیانه یی مواجه است که از باور مندی به دیکتاتوری ،بی اعتقادی به دموکراسی، دوستی با اتحاد شوروی ،( همراه با بروز پاره یی جنجال ها) ، بهره مندی از فرهنگ دروغ وشیادی های گوناگون، ناشی شده بود.

واین برداشت ها ویادآوری ها هرگزنباید ذهنیتی را ایجاد نماید که "سیا" وسازمان اطلاعاتی بقیه کشورها درافغانستان فعال نبوده اند. در چارچوب بررسی فشرده از مواضع امین،مهم نشاندن حفیظ الله امین درجایی است که ازآن به مسائل افغانستان وجهان می دید.  پایان

 

یادآوری:

نگارنده در طرح مسألۀ حفیظ الله امین  وبحث  پیرامون او به انتشار برگ های فشرده یی که تا حال خوانده شده اند، بسنده نمودم. بخشی را که در نظرداشتم زیر عنوان " امین در نوشته های رفقای حزبی اش"  انتشار دهم، فعلاً نشر نه نکردم. زیرا از وجود چند نبشتۀ دیگر آگاهی یافتم که هنوز در اختیارم قرار نگرفته اند. نقدی را که بر کتاب " خاطرات سیاسی جنرال  قادر در گفت وگو با دکتور پرویز آرزو " در آیندۀ نزدیک به نشر می سپارم، به نوشتۀ کنونی جوانب تکمیلی  خواهد داد.

........................................................................................................................................

 

توضیحات ورویکردها

 

1-      ص 110 "اسناد لانۀ جاسوسی . شمارۀ 29 . افغانستان ص 110 ( 1)

2-      "تاریخ نوین افغانستان"، ص 39

3-      سالنامه سال 1358، ص 68 . همچنان صص  18، 66

4-      میرصاحب کاروال، "درس های تلخ و عبرت انگیز افغانستان" انتشارات میوند. 1384 .  ص 53

5-      خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر، در گفت وگو با دکتور پرویز آرزو. ص 279، چاپ اول بهار 1392. بنیاد" فرهنگی – خدماتی هرات باستانی ". افغانستان.

6-      خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر. منبع بالا، صص (108-112).

7-                       Beverley Maly Revolutionery Afghanistan

Reapparsial London & Canberra :

Croom Helm, 1982

نشانی مجلۀ "روابط بین المللی: " V. Petreusenkov, The CIA and  Imperilist Propaganda

International Affairs ( Moscow), Nr 4 – 1980 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

قسمت ششم            

 اتحاد شوروی وحفیظ الله امین

مناسبات میان شوروی و امین همچنان امین با شوروی را طی دو مرحله می توان دید:

1-    پیش ازکودتای ثور

2-    پس از کودتای ثور

 

1-  پیش از کودتای ثور

 ( امین و شوروی حامی همدیگر )

امین پس ازآن که ازامریکا به افغانستان رفت، به عنوان یک تن ازاعضای جمعیت دموکراتیک خلق وبالتبع یک تن ازهواداران پروپاقرص اتحاد شوروی فعالیت سیاسی داشت. از این رو فعالیت های او ازجانب شوروی زمینۀ تردید نداشت. می توان پذیرفت، که " ک. ج. ب " از مسؤولیت بعدی امین درحزب به عنوان مسؤول امورنظامی مطلع بود. این اطمینان را بربنیاد آگاهی ازنفوذ آن نهاد درارتش افغانستان و رابطۀ نورمحمد تره کی منشی حزب که با نام مستعار " نور" با "ک. ج. ب." در پیوند بود، می توان ابراز نمود.(1 )  

چنان بود که تبلیغات جناح پرچم پس ازانشعاب 1346علیه تره کی وبعدترامین تأثیری روی مقامات شوروی برجای نه می نهاد. حتا مقامات شوروی ازتبلیغات آن دوجناح ابراز نا خرسندی داشتند.(2 )

کوششهای امین درحزب و تبارز سیاسی او به عنوان یک تن ازاعضای پارلمان زمان شاهی، و درعین حال فعال مدافع شوروی، آن موقف شوروی را توجیه نیز می نماید.

از این مرحله، جلوه یی از شک  و تردید مقامات شوروی بر امین ویا اتخاذ موقفی ازطرف امین که گونه ی از اعتراض وانتقاد وسرکشی ازمواضع شوروی را نشان دهد، تا حال دیده نشده است. همان بود که پس از پیروزی کودتای ثور، به مشوره های شوروی جداً نظر داشت و

با افسراوپراتیفی( 3) ملاقات نموده بود. دربارۀ این موضوع می خوانیم که: " حفیظ الله امین درهمان روز با یک افسر اوپراتیفی ملاقات نموده طالب مشوره درموارد ذیل شد:

آیا بیانیۀخطاب به مردم تره کی از طریق رادیو صبح روز 29 اپریل پخش شود ویا صبح روز 30 اپریل؟

آیا بیانیۀ موصوف ازآدرس حزب صادرشود ویا ازآدرس شورای انقلابی نظامی؟

 وبالاخره آیا تره کی صرف رئیس جمهورخوانده شود و یا منشی عمومی و رئیس جمهور به شکل همزمان؟ امین به نماینده گی از خود وسایر رفقایش درخواست نمود تا اتحاد شوروی به زودی ممکن رژیم جدید را برسمیت بشناسد.

ریزیدینسی(4 ) درگزارش خود به مسکو درحمایت ازامین نوشت:

" امین حامی همیشگی همکاری با اتحاد شوروی  و ح. ک. ا. ش. است"

بربنیاد چنان شناخت از امین، اندره پف رئیس کی جی بی، هدایت  داد ه بود، که نام بعضی از اعضای آن سازمان برای امین فاش شود. می خوانیم:

" بنابرهدایت اندره پف هویت یک تعداد از اعضای ریزیدنسی برای امین فاش ساخته شد. آنها عبارت بودند ازشخص ریزیدنت، و گ. اوسکادچی قونسل، پ. س. گولیوانف سکرتردوم سفارت، س. لختورین، افسرگارد امنیتی  و ی. کوکتا سکرتر اول سفارت شوروی درکابل.

رئیس هیأت " ک. ج.  ب " دگروال بودگانوف برای امین توضیح داد که بنابر یک سلسله دلایل قابل فهم  وبراساس  دساتیر دولت شوروی، آنها قبل از انقلاب اپریل با رهبری " ح. د. خ. ا " تماس های مخفیانه را برقرار کرده بودند. آنها ( نماینده گان " ک. ج. ب." در افغانستان ) اکنون سرگرم آن اند که به فعالیت های تخریبکارانۀ سازمانهای استخباراتی کشورهای غربی علیه اتحاد شوروی  و " ج. د. خ. ا " نقطۀ ختم بگذارند." (5)  

اعتماد و اطمینان ک. ج. ب بالای امین به همکاری تنگاتنگ ومشوره های بسیارنزدیک انجامیده بود. ازجمله مشوره درزمینۀ اخراج مشاورین کشورهای غربی از وزارت داخلۀافغانستان. امین درهمه موارد در راستای لزوم دیدهای نماینده گان شوروی ازهمکاری واطاعت دریغ نمی ورزید.

شایان یادآوری است که اسم رمزی امین نزد کی جی بی در افغانستان، کاظم بود (6 ) 

 

2-  پس از کودتای ثور

پس ازکودتای ثورنیزمدتی مناسبات میان مقامات حزب کمونیست اتحاد شوروی وکارمندان نهادهای جاسوسی آن درافغانستان، با امین وامین با آنها رفیقانه بود. حفیظ الله امین مانند تره کی در صحبت های مستقیم وتلفونی با رهبران حزبی و دولتی  به ارائۀ گزارش ها ازاوضاع افغانستان می پرداخت وآنها نیز به او مشوره می دادند.

 اما، تشدید بحران ها، تبارز دگربارۀ تنش های جناح کارمل وخلقی ها، توسعۀ شورش های ضد دولتی- شوروی؛ مناسبات شوروی وامین را در خفا دچار بحران نمود. نخستین بازتاب تنش ها میان رهبران دوجناح در ماسکو، ایجاد گونۀ یی از دردسر برای آنها است.براساس دریافت های نماینده گان شوروی درافغانستان، " کشمکش ها و دسیسه سازی" ها مانند گذشته در بین حزب رواج  داشت.

 دستگیری واعدام ده ها هزار انسان بیگناه موافقت همیشگی مقامات ماسکو را همراه داشت.

نویسنده گان کتاب " جنگ درافغانستان" می نویسند:" در مجموع واکنش رهبران شوروی به رهبری ل.ای.برژنف در برابر ماجراجویی های امین ره آورده های مثبتی به بار نیاوردند.هرگاه نگوییم که واکنشی که در راستای باثبات سازی اوضاع متوجه می بود، اصلاً نبود.هیچ هوشدار رسمی به رهبران افغانستان مبنی بر خود داری از ماجراجویی ورفتارهای بی بند وبار وبی پروای شان داده نشد.رهبران شوروی وقت کافی برای  نشان دادن واکنش در اختیار داشتند . . ." (7)

شایان یادآوری است که نویسنده گان اگر به سکوت مقامات مسکو معترض استند، این واقعیت را گویا درنیافته اند که آن همه بی بند وباری وسر به نیست کردن ده هاهزار انسان ،برای این از نظر برژنف ودیگران استقبال شده بود که آنها نیز سرکوب شده گان را مخالف و ضد انقلاب می دانستند.

امین وگروه او،در حالی که همنوایی حزب را در سرکوب ها با خود داشت،با داشتن چنان پشت گرمی ازطرف شوروی آشکارا بود که لجام گسیخته می تاخت.

یورش امین به سوی برخی از اعضای جناح پرچم ، ممانعت شوروی را بار آورد وسر آغازی شد در تیره گی مناسبات شوروی وامین . از آن به بعد است که " ک. ج. ب. چندین بارازطریق نماینده هایش با حفیظ الله امین که از جریان فعالیت ارگانهای امنیتی نظارت میکرد، تقاضا نمود تا به پیگرد افراد خاتمه بخشیده، یک تعداد زیادی از اجنتهای" ک. ج. ب" و اشخاص ارتباطی مورد اعتماد شوروی  را ازالزامات وارده برآنها مبنی برخیانت وانجام فعالیت های ضد دولت مبری ساخته آزاد سازد.

به امین گفته شد که این افراد کارهای مؤثری را برای منافع اتحاد شوروی انجام داده اند وبدین وسیله برای تقویۀ دوستی  افغان- شوروی  وانقلاب ملی دموکراتیک در افغانستان کمک نموده اند. درجمع اشخاص یادشده، اسم های ح. شرق( داکترمحمد حسن شرق) سابق معاون صدراعظم در زمان محمد داود، صمد ازهر قوماندان اسبق ژاندارم وپولیس، محمد رفیع وزیرکار و امور اجتماعی وسابق عضو شورای انقلابی؛ عبدالسلام معاون اسبق وزیرتجارت، قادر وزیردفاع وتعداد زیاد دیگر وجود داشت." ( 8) نویسنده گان کتاب جنگ در افغانستان نیز در مورد چند تن از مغضوبین امین مانند قادر وکشتمند که به اعدام محکوم شده بودند، می نویسندکه " تنها پس از تقاضا های پیوستۀ جانب شوروی در اکتبر 1979 مجازات اعدام آنها به زندان دراز مدت تعدیل گردید." (9) 

امین درحالی که آمادۀ پذیرش توصیه های طرف شوروی بود، گونه یی از نارضایتی را با این عنوان که برخی از متخصصین پیشین شوروی درافغانستان، تغییرات ایجاد شده در افغانستان را درک نمی کنند، ابراز می داشت.

نفوذ بیشترامین درحزب و حکومت، تنگتر نمودن ساحۀ قدرت، تبارز بیشترجاه طلبی ها که به تشدید اختلافات روحی وشخصی با تعداد دیگری از اعضای رهبری حزب  انجامید؛ درماسکو این نگرانی ها را ایجاد نمود که امین مصالح ومنافع شوروی را به درستی درک نمی کند. از آن پس برخی از تشبثات دربارۀ شخصیت و زنده گی امین و" ضرورت وارد نمودن تغییرات اساسی در رهبری سیاسی کشور . . .  شامل برکناری امین از قدرت . . ."  متمرکز شدند.

امریکایی ها نیز به تشبثات پیرامون امین افزوده بودند. مثلا ً درحالی که " امین را یک جنایتکار می دانستند آنها امین را در قتل ادلف دبس سفیر امریکا در افغانستان در اوایل سال 1979 مقصر می دانستند. دیپلومات های امریکایی در کابل از آوازۀ وابستگی امین به سی آی ای، مطلع بودند. سفیر دابس درمورد وابستگی امین به سی آی ای، از آن سازمان جویای حقیقت شده بود، سی آی ای، در پاسخ گفته بود امین هیچ وقت با آن آژانس همکاری نداشته است"(10)  

همچنان در گزارش هایی که کارمندان سفارت امریکا در کابل به امریکا انتقال داده اند، به مواضع و حرکات امین با علاقمندی نگریسته اند.(11)

امین که پس ازراندن پرچمی ها از قدرت، درحوزۀ جنگ قدرت، برای سرکوبی چند تن خلقی های نظامی( شیرجان مزدوریار، گلاب زوی، اسدالله سروری، اسلم وطنجار) نیزدست یازید؛ که درنتیجه مخالفت تره کی را نیزعلیه خویش برانگیخت. تره کی پس از بازگشت از جلسۀ سران غیرمنسلک در هاوانا، توقفی در ماسکو داشت. وآن هنگامی بود که ماسکو به تصمیم دور انداختن امین، آشتی دادن تره کی با پرچمی ها رسیده بود. واسدالله سروری طرح قتل امین را در کابل تدارک دیده بود. طرحی که از طرف عزیزاکبری از نزدیکان سروری به گوش امین رسید وناکام ماند.

در این پیوند نیز شوروی گام دیگری برای دوری از امین و دورکردن او برداشت. چند تن نامبرده که از امین می ترسیدند، به سفارت شوروی درکابل پناه برده بودند. سعی نافرجام پوزانف ظاهرا ً به منظورحل اختلافات تره کی وامین در ارگ، که به تیراندازی ناموفقانه به سوی امین انجامید، حفیظ الله امین رابه شکاکی پیرامون ماسکو مبدل کرد که با بحران فراگیری همراه بود. توقیف تره کی، فرمان قتل او، اخراج سفیرشوروی ازکابل، که هیچکدام بدون افزایش نارضایتی ماسکو نبود، رهبری شوروی را به اتخاذ راهی رهنمون شد که تجاوز به افغانستان و قتل امین را در پی داشت.

اما، ببینیم که حفیظ الله امین یا آن مرغ زیرکی که "چون به دام افتد تحمل بایدش"، چه گونه زمینه های قتل خویش وفراخوانی قوای شوروی را علی رغم پیدایش آن همه بی اعتمادی فراهم نمود.

 

امین وفراخوانی قوای شوروی 

مطالبۀ کمک نظامی وفراخواندن نیروهای انسانی از شوروی به مرحلۀ دوم مناسبات شوروی وامین که منجربه شش جدی سال13.58 شد، محدود نمی شود. تره کی وامین بار بار ازمقامات شوروی آرزو نموده بودند که  قطعات نظامی خویش را به افغانستان بفرستند. مطالبه یی که پذیرفته نشده و با افزایش سازوبرگ نظامی و مشاورین جواب گفته می شد. به این صحبت تلفونی کاسیگین صدراعظم در سال 1979 ونورمحمد تره کی بنگریم:

کاسیگین: آینده را چگونه پیش بینی می کنید؟

تره کی: ما معتقدهستیم که مخالفین واحد های تازه یی را تشکیل داده وبه پیشروی ادامه خواهند داد.

کاسیگین: شما نیرو ندارید که آنان را شکست بدهید؟

تره کی: کاش می داشتیم  . . .

کاسیگین: شما در رابطه با این مسأله چه پیشنهاد هایی دارید؟

تره کی: ما خواهش می کنیم که شما به ما کمک های عملی، انسانی وتسلیحاتی کنید.

کاسیگین: این مسأله خیلی دشوار است . . . (12)

ویا :

اوستینف: "هنگامی که من با امین گفت وگو می کردم او نیز خواهش کرد به هرات نیرو بفرستیم ومخالفان را سرکوب کنیم . . .

امین در گفت وگوی تلفونی به من گفت، که انقلاب افغانستان در سر راه خود به دشواری های فراوانی برخورده است که نجات آن تنها بسته به اتحاد شوروی  است. (13)

اوستینف ( وزیر دفاع شوروی ): بامداد دیروز، امین با من گفت وگو کرد. من برپایۀ مفاهمه با رفیق برژنف، او را از آن کمک بزرگی که ما ارائه نموده ودرآینده ارائه خواهیم کرد، مطلع ساختم. امین گفت که اتحاد شوروی بهترین ونخستین دوست افغانستان است. . . او گفت این کمک بسیار خوبی است، اما مهمترین چیز فرستادن نیرو است." (14) 

                                

 اما، پس از این که راه های دور انداختن امین از داخل مسدود شد و ماسکو به نتیجۀ قاطع برکناری او رسید، به مطالبۀ درخواست قوای نظامی با زمینه سازی های بیشتر و افزون برانگیزۀ قتل امین ،جواب مثبت گفت. با این ویژه گی که نامی از درخواست های امین نبرند.

حکومت خلقی ها که در زمان حیات تره کی به درگیری های روبه تزاید مواجه شده بود، پس از قتل او، و با شروع ریاست امین، محتاج دریافت بیش از پیش کمک نظامی بود. هنگامی که امین در متن آن شک و بی اعتمادی نسبی بر پوزانف سفیرشوروی، تمایل گسیل قوا از جانب شوروی را دید، می شود پذیرفت که آن را دستاوردی برای خویش پنداشته بود. تصور امین چنین بوده است که دست به هر کاری می زنم  وپشتیبانی شوروی را حتا تا سرحد گسیل قوا نیز دردست دارم.

در این جا ناگزیر اشاره نماییم که چنین برداشت را با نپذیرفتن و رد  آن ادعای غلط می توان ارائه نمود،که طرفداران امین و کارمل هر دو از آن انصراف نمی نمایند. هر دو می گویند که قوای شوروی را امین دعوت نکرده بود.؟! اتفاقاً این نقطۀ مشترک وغلط، جعل آمیز وتحریف شدۀ هر دوجناح است، با دو انگیزۀ جدا گانه.

 می دانیم که سه شب پیش از 6 جدی 1358 یا زمانی که حفیظ الله امین و کمیته مرکزی مورد تایید او، درقدرت بود، طیاره های غول پیکر نظامی شوروی پیهم وارد افغانستان می شدند. همچنان از طریق زمینی نیزنیروهای نظامی شوروی داخل افغانستان شدند. بنابر آن صحبت بیشتر پیرامون این واقعیت که قوا با موافقت جانب امین، آگاهی کمیته مرکزی او، توضیح بیشتر واضحات خواهد بود.

انگیزه یی که هر دو جناح طرفداران امین وکارمل را به تحریف کشانده است این است که طرفداران امین قتل او را دیده، نتیجه می گیرند که قربانی یک تجاوز شد. درحالی که سهم امین وخودشان در  موافقت به گسیل قوای شوروی یا دقیقتر آن تجاوز، نیازهایی که به آن قوا داشتند، همچنان برگ هایی از دل خوشی خویش ناشی ازعلایق آن هنگام  به شوروی ومداخلۀ مستقیم آن را بر می دارند. به این ترتیب مرگ آدمی را که نا خود آگاه از طرف خودش و بنابر اقتضای بینش سیاسی وعلایق به شوروی پدید آمد، مرگی تصویر می کنند، با وجه چهرۀ ملی !!

در حالی که به رغم هرگونه بازی گوشی سیاسی،تا واپسین لحظات زنده گی اش متکی به شوروی بود .از آخرین لحظات حیات سراسیمۀ  اش چنین گفته شده است:

"  . . . امین به یاور خود دستور داد به مشاورین نظامی شوروی زنگ بزند وآنان را خبر کند که به کاخ حمله شده است وگفت:« شوروی ها کمک می کنند.». یاور به امین گفت که« این شوروی ها اند که آتش باری می کنند.». این سخنان، دبیرکل را از خود بی خود ساخت. خاکستر دانی سیگار را گرفته به سوی یاور پراند وبه خشم فریاد زد« دروغ می گویی این امکان ندارد » پس خود کوشید با رئیس ستاد کل و فرماندۀ تیپ چهارم زرهدار( قوای چهارزرهدار) تماس بگیرد. مگر ارتباطات با آنها قطع بود. پس از آن با آهستگی غرید: «دیگر دانستم، درست است. »   . . . "(15)   

 

کارمل وطرفداران او نیز پای امین از درخواست قوای متجاوز را بیرون آورده اند. ( مراجعه شود به قسمت دوم این نبشته به مصاحبه های ببرک کارمل ). زیرا ماهیت نیرنگ آمیز واغفال کننده یی را که تصمیم ارسال قوا به افغانستان در زمان حیات وحاکمیت امین داشت، می خواهند پنهان بدارند.

گفتیم که امین به نیروی نظامی شوروی اشد ضرورت را داشت. شوروی ها به درخواست او نه تنها لبیک گفتند بلکه پس از رسیدن به تصمیم دور کردن امین، ذهنیت تجاوز امریکا- پاکستان را نیز چاقتر نمودند. آن چه در اواخر ماه قوس 1358 از طریق رادیو وتلویزیون به منظور آماده گی ها علیه تجاوز ابلاغ می شد، فراهم نمودن بیشتر زمینه هایی بود که گسیل قوا را در آن مقطع بیشتر برای  امین توجیه کند. امین وکمیته مرکزی اش چنان امکانات را از دل وجان مطالبه می نمودند. زیرا درغیر آن به خوبی آگاه بودند که با فرارنظامیان از ارتش، گسترش دامنۀ مخالفت های مسلحانه وتشدید اختلافات داخلی؛ بی اعتمادی وبی اطمینانی روز افزون، گلیم رژیم  جمع می شد. شایان یادآوری است که تنها انکار ازنقش امین برای درخواست قوای شوروی ازطرف پیروان امین و پرچمی ها مطرح نیست. مورد دیگری نیزدرانکار از نقش او حضور دارد. همه کودتای ثوررا با عناوین مختلف، انقلاب  و قیام و قیام افسران  . . .  پذیرنده استند، هر دو در"  شکوهمند بودن انقلاب کبیر ثور"! متفق اند اما، نقشی را که امین در هدایت آن کودتا داشت، یادآوری نمی کنند.

                                                ادامه دارد

 

توضیحات و رویکردها

1-     متروخین .ک. ج. ب. در افغانستان. این کتاب برخی از ناگفته هایی رانیز دارد که در کتاب های جنرال های شوروی وبقیه نویسنده گان دیده نشده بود.

2-     منبع بالاص 45

3-     اوپراتیفی:" کارمند اوپراتیفی به شخصی اطلاق میشود که عضو سازمان استخباراتی بوده ، بطور مستقیم در کارهای استخباراتی سهیم باشد. او همچنان شبکه های جاسوسی را ایجاد نموده به کار می اندازد. معلومات استخباراتی را جمع آوری نموده و وظایف اجنتوری را به پیش می برد." ( توضیح ص 40 کتاب" ک.ج.ب." در افغانستان .)

4-     ریزیدنسی: " آن دسته از کارمندان " ک.ج.ب." که در چار چوکات سفارت شوروی فعالیت می کردند."( توضیح8 کتاب ک.ج.ب. در افغانستان.)." کارمندان فعال یک ریزیدنسی عبارت اند از: ریزدنت ومعاونین اوپ، یک افسر امنیتی واعضای فعال که کارهای اجنتوری را به پیش می برند." ( توضیح در ص 40 کتاب )

5-     ک. ج. ب. در افغانستان ص 53

6-     منبع بالا ص 50

7-     گروهی از دانشمندان انستیتوی تاریخ نظامی فدراسیون روسیه. جنگ در افغانستان. ترجمۀ عزیز آریانفر

ص 102 انتشارات میوند. پشاور 1999.

8-     منبع شماره ( 5) ص 70

9-     منبع شماره ( 7) ص 98

 

10- ستیوکول، جنگ اشباح. تاریخچۀ مداخلات " سی .آی . ای"، " آی. اس. آی." واستخبارات سعودی در افغانستان، از تهاجم شوروی تا 10 سپتامبر 2001. مترجم مهندس محمد اسحاق . چاپ دوم. انتشارات میوند.

11- اسناد لانۀ جاسوسی . شمارۀ 29 . افغانستان ( 1) صص. 128 / 146 /144 110

12- ب. گروموف، ( قوماندان قوای عمومی روسی در افغانستان).مؤلف کتاب ارتش سرخ در افغانستان. ترجمۀ عزیز آریانفر. ص 19. چاپ پشاور

13- منبع بالا ص 24

14- منبع بالا. ص 35

15- میرصاحب کاروال، "درس های تلخ و عبرت انگیز افغانستان" انتشارات میوند . 1384 . کاروال منبع خویش را  کتاب "توفان در افغانستان"، تألیف لیاخفسکی  نام برده است.

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت پنجــــــــــــم

 

                         آیا حفیظ الله دانشمند بود؟

در قسمت نخست دیدیم که یک تن از پیروان حفیظ الله امین، افزون بر ستایش های مروج که پیروان بسا از افراد واشخاص از میان رفته معمول داشته اند،ادعا دارد که امین یک دانشمند امور اجتماعی نیز بود. برای به کرسی نشان دادن ادعای خویش می گوید، که او27 اثر علمی، اجتماعی  . . . داشت.؟!

  علاقمند سیر زنده گی امین ، می خواهد این آثار او را ببیند،بخواند  تا دریابد که در کنار سخنرانی ها در مظاهرات، در شورای ملی ، وسخنرانی هایی  که پس از کودتای 7ثور داشت و از طریق تلویزیون زیر ادارۀ حزب پخش می شد، امین پیرامون جهان و پیرامون افغانستان چگونه اندیشده بود. اما، مدعی به زودی تکلیف چنین علاقمندی را از میان بر می دارد. می گوید آثار او که در داخل وخارج چاپ شده بودند، از میان برده شده اند؟!

اگر وی از معلومات و استعداد او در بارۀ ریاضی می نوشت، بازهم پذیرش آن، امر محالی نبود. وی از دانش او درگسترۀ اجتماعی و علمی می نویسد.

وقتی از کسان دیگر پرسش صورت می گیرد که این 27 اثر امین را دیده اند، وهمه ابراز بی خبری می کنند؛ یک راه برای پذیرش چنان ادعا وجود دارد که بپذیریم شماره گان چاپ نسخه های کتاب های حفیظ الله امین(1) یک جلد بوده است!

 پذیرش دوم وآن هم به صورت قطع این است که او آثار دانشمندانه وعلمی در زمینه های اجتماعی ، علمی وفلسفی نداشت. بلکه شخص  پیروِ وی می خواهد همان سخنان ستایش آمیز را بیاورد وبنویسد که به زعم خودش امین بزرگ ودانشمند جلوه کند!!

عصارۀ تمامی آن سخنرانی ها این است که نظام فئودالی جامعه به باد سرزنش گرفته می شد،مدافعین نظام انتقاد می شدند، و بدیل یا همان برنامۀ حزبی اش، درجملات گوناگون مطرح می شد. بیشترین سخنرانی های او را مردم از طریق رادیو تلویزیون پس از کودتای ثور شنیده ودیده اند. این سخنرانی ها معطوف اند به ستایش نورمحمد تره کی، بردن یورش لفظی ، تندتر از بقیه به مخالفین،وابراز آن شعار هایی که نهاد های پیرو خط ماسکو درکل یاد داشتند. برخی از آن سخنان ویا نوشته ها قالبی اند. کلیشه ها یا بهتر گفته شود، دیوارهای قفسی اند که پرواز اندیشه و تفکرخارج از آن را مانع می شوند. حتا آنانی که از ذخایراطلاعاتی بیشتر، دسترسی به  چند زبان، و معلومات رشته های مختلف بهره مند بوده اند، ولی زنده گی سیاسی خویش را در چنان قفسی نهاده اند، سرنوشت مشترک داشته اند. شاید نمونۀ احسان طبری ، یک تن از رهبران پیشین وسرشناس حزب تودۀ ایران مصداق آن باشد.

هنگام طرح و بحث چنین مسائل ،الزاماً موضوع دانش چیست، دانشمند کیست؟ نیز قابل بحث می شود. واگر انسانهایی مدعی اند که خدمتگار مردم، رشد وترقی جامعه هستند،ملاک ارزیابی این است که دانش آنها تا چه حدودی به این ادعا ، به نیاز مردم وجامعه پاسخ گفته است. در راستای ایجاد چنین پرسش ها است که موضوع نقش روشنگری، روشنفکری و ویژه گی های آن در میان می آید.

 بدون دنبال نمودن چنان بحثی وبه رغم ایجاد مؤقتی گسست در دنبال نمودن موضوع ِ" دانشمند" بودن امین، نمونه یی از یک سخنرانی" دانشمندانۀ " او را می آوریم :

 

این نمونه را از آن جهت آوردیم که فشردۀ تمامی درک وفهم امین و همه سیاسیون هم نظر او را می رساند. گرچه ظاهر جملات امین به ستایش نورمحمد تره کی و " درک " ونبوغ ! او درزمینۀ تصرف قدرت نظر دارد ، اما واضح است که این جملات معرف سطح وسویۀ یک تعداد سیاسیون واز جمله حفیظ الله امین می باشد. همان کسانی که با ازبرکردن جملات کلیشه یی ومساعد بودن زمینه های پیروزی کودتا، پنداشته بودند که مسائل افغانستان را حل کرده اند. برای آنها تشخیص مشخصات جامعه، نیازهای مردم و اتخاذ راه های خردمندانه مطرح نبود . به سخن دیگر پذیرش تقلیدی و تعبدی باورمندی های بی ریشه درجامعه، امکان اندیشیدن وفراگیری دانش اجتماعی را از میان برده بود. در چنین صورت آن کسی که بتواند همان جملات کلیشه یی وشعار بازانه را بهتر بر زبان بیاورد،" دانشمند " نامیده می شود." دانشمندانی " مجهز به هنر نیرنگ ودروغ،ولطایف الحیل بیشمار.

از آن هنرها بازهم به همین سخنرانی بالا بنگریم:

 رهبری کودتا را امین انجام داده است. مسؤولیت امور نظامی وآماده گی های او برای چنان اقدام ، همه حاکی از آن اند، که به تصرف قدرت از راه کودتا وبعد تحمیل حزب ورهبری شخص خودش می اندیشیده است. اما، با سلاح نیرنگ نام تره کی را به عنوان مبتکر نوآوری برای تصرف قدرت مطرح می کند . درحالی که در واقع به ستایش خودش نشسته است.          

 

معمولاً مردمان جهان ازدانشمندان رشته های مختلف،ازفراورده های فکری، پژوهشی آنها کم ویا بیش می آموزند، اما، اگرتمام " دانش " و در صورت تعمیم آن ، ازامین های بیشمار را گرد بیاوریم،با مشتی از الفاظ ، شعارها، تهدید ها، لاف وگزاف وشوروی ستایی وهمدیگرستایی کسالت آور مواجه می شویم.

 بنابر آن او دانشمند به مفهوم متداول کلمه نبود. اوهنردروغ و تهدید داشت ؛و رهبری شبکه های مردم آزار وخفقان آور را به همدستی هم نظران خویش هدایت می نمود. کسانی که به تشخیص چنین واقعیتی نرسیده باشند، ودرک وفهم از دانش ودانشمند نیز نداشته باشند، کسانی که هنوز هم ریختن خون های مردم افغانستان را در زمان زمامداری خویش نپذیرفته و مدعی "خدمت به خلق " هستند،مشکل ایشان این است که قتل واعدام خلق را دانش می نامند.

                                                                                 ادامه دارد

 

 

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت