نصيرمهرين

 

m.nasir@web.de

 

            حفیظ الله امین در دادگاه تاریخ

 

                                                  

  

 

  جمع آوری نظریات، نقد وابرازنظر

    از:  نصیرمهرین

 

قسمت چهارم

  زمینه های نفوذ یابی امین و گسترش استبداد او

دربرگهای پیشین، سعی گردید حالی نماییم، که کلاً کارکردهای حفیظ الله امین، پس ازبازگشت او از امریکا، در پیوند با یک تجمع حزبی درنظرگرفته شود. بدون رعایت چنین ارزیابی، ما به نتایج معیوب وناقص وحکم های معمولی وعامیانه وتا حدودی مروج دست خواهیم یازید. درنظرگرفتن او درپیوند با جمعیت دموکراتیک خلق، این پرسش را پاسخ مقنع می دهد که وی چرا به زودی توانسته است به یکی ازمهره های جدی، با نفوذ و متبارزعرض اندام سیاسی نماید. واضح است که اوآدم فعالی بود، ولی فعال بودن او نمی تواند به تنهایی عاملی شود برای چنان صعودی که اوحاصل کرد. مساعد بودن وضعیت درجمعیت دموکراتیک خلق به ویژه درجناح تره کی را باید بهترشناخت تا مجموع عوامل نفوذ یابی او را تشخیص داد.

دراین زمینه چند تن ازافرادی که پس ازآمدن امین ازامریکا شاهد وگواه بوده اند، به سیرصعودی نفوذ او و پشتیبانی تره کی سالها بعدتر، اشاره های کم وناقص دارند. هرچند اشاره های آنان بیشتر ازسیاست توطئه وگماشته بودن او آب می خورد، ولی درپشت همان یادآوری ناقص و نارسا، با توجه به بقیه زمینه های موجود در آن جمعیت، می توان به یک ارزیابی درست تردرتشخیص ازاو نایل شد.

عاملی که ازآن یا دمی شود، این است که امین از پیش از پیوستن به جمعیت د. خ، نورمحمد تره کی را مجاب نموده بود. با آن که ازچگونگی تأمین ارتباط امین با تره کی اطلاع روشنی دردست نیست، اما، قدرمسلم است که چه مستقیم ازطریق مکاتبه ویا شخص دیگری میان آنها رابطه یی وجود داشته است. زیرا پیش ازاینکه ازامریکا به کابل برسد، ازطرف نورمحمد تره کی، رهبر جمعیت به عنوان یک عنصر فعال وهم نظر و یا رفیق معرفی ستایش آمیزشده است.

سلطانعلی کشتمند می نویسد که، "دردرون حلقات رهبری حزب، زمزمه‌ها و سپس سر و صداهای مشکوک دربارۀ ورود قريب‌الوقوع شخصی ازايالات متحده امريکا به نام حفيظ‌ الله امين وجود داشت. باری، تره‌کی درجلسۀ کميته مرکزی حزب بيان کرد که امين "به مجرد اطلاع ازتأسيس حزب دمکراتيک خلق افغانستان تقاضانامه عضويت خود را قبلاً فرستاده و در راه بازگشت به وطن است!"

واضح است که امین درپناه دفاع نورمحمد تره کی، به سرعت راه عضویت وسرانجام عضویت کمیته مرکزی را پیموده است، بازهم کشتمند" رهبرحزب با تمام امکان تلاش می‌ورزيد تا برای نامبرده، شخصيت و گذشته‌ای کذايی درست کند تا او يک انقلابی پرشور (!) شناخته شود. " (1 )

دستگیر پنجشیری چند دهه بعدترپیرامون برگشت امین ازامریکا ونفوذ او چنین نوشته است:
  " با برگشت مرموزحفیظ الله امین ازامریکا، حضور، نفوذ  و اعتبار او نزد منشی عمومی جمعیت، انحرافات عظمت طلبانه قومی ومحلی روبه فزونی نهاد و پس ازتوسعۀ کمیتۀ مرکزی وارتقای حفیظ الله امین بدون طی دورۀ آزمایشی به عضویت مشاورکمیتۀ مرکزی، بحران سیاسی دردرون جمعیت نیز گسترش بیشتر یافت. ( 2)

اگراوصاف "صداهای مشکوک" و "برگشت مرموز" او را ناشی ازآن ادعای " سیا" بودن به بحث بعدتراحاله نماییم، آنچه پذیرفتنی به نظرمی آید، این است که سخنان، مواضع و جمیع احساسات وروحیات امین به شمول احساسات قومی وزبانی او دردل نورمحمد تره کی نشسته و رشته های مشترک ومحکم تری را ایجاد نموده بود.

ازاین رو نخستین زمینۀ عروج او را درحزب، فعالیت او درامریکا و رابطــه اش با نــورمحمد تره کی، واطلاع وپذیرش تره کی ازآن باید درنظرگرفت.

عامل مهم دیگر، فعال بودن شخص امین، درسالهای پس ازبازگشت ازامریکا نیزاست. دیری نگذشت که به عنوان فرد حرفه یی به فعالیت های سیاسی اشتغال یافت. وبه گواهی کسانی که او را ازنزدیک دیده بودند، هنگام دیداربا افراد واشخاص، آغوش بازمی کرد، به مزاح وخوش صحبتی می پرداخت وبه اصطلاح مروج اجتماعی بود. آشنایی او با برخی ازمعلمین وشاگردان پیشین لیسۀ ابن سینا و دارالمعلمین حاکی ازآن است که ازآن همه روابط اجتماعی و مسؤولیت های تدریسی و اداری، خصایل جذب کننده را نیزداشت که ازآن برای جلب وجذب به سوی حزب استفاده می نمود.

به این ترتیب، ازداشتن پیروان مستقل و وابسته به خود بهره مند شد. چنان وابستگان و پیروان سیاسی درنهاد های فاقد آزاد منشی وزنه یی اند در پشتیبانی ازعنصرنخستین که دراکثریت موارد دنباله روی را پیشه می کنند.

دربارۀ فعال بودن اواین هم شایان یادآوری است که اکثراً فعال بودن ونفوذ او را فقط درسطح نظامی ومسؤولیت های مرتبط با آن یادآوری می نمایند. درحالیکه او نه تنها مسؤول امورنظامی حزب بود، بلکه نمایندۀ پغمان درپارلمان افغانستان هم بود، وهنگامی که  پیرامون موضوع آب هیرمند با ایران، یا یکی ازمسائل بحث برانگیزسال 1351 جلسۀ دایرشد، امین به عنوان نمایندۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان ( خلق ) درآن شرکت نموده است.

 آن جلسه "درمنزل شخصی محمد يوسف فرند مديرمسئول جريده روزگار، واقع درگردنه باغ بالا درسال « ۱۳۵۱ هجری شمسي » برگزارگرديد. شرکت کنندگان دیگرعبارت بودند از:

محمدهاشم میوندوال،

 قدرت الله حداد،

 ببرک کارمل،

اناهیتا راتب زاد،

معصومه عصمتی ،

 دکتورعبدالکریم فرزان،

 محمد یوسف فرند،

 خلیل الله زمر. ( 3)

 

اگراو نسبت به دیگران فعالتر و مستعدتر نبود ، چرا کس دیگری ازجناح خلقی ها به آن جلسه فرستاده نشد.

معلوم است که رهبری مانند نورمحمد تره کی وبقیه اعضای مرکزیت ازدل و جان امین را به عنوان پیشتاز خود ازهمان هنگام پذیرفته بودند. 

افزون برآن امتیارات،  نباید فراموش نمود که  حضور و موجودیت افراد تنبلِ فعال نما، همواره زمینۀ نفوذ یابی عناصری مانند امین را نـیز فراهم می نماید. بعید به نظر می رسد اگر پذیرفته شود که "خلق"  چنان عناصری در کدر رهبری نداشت.

 

 

تبارز استبداد امین

نتایج بررسی مستبدان ودیکتاتورها نشان داده اند،که ویژه گی های استبدادی واعمال دیکتاتورمنشانۀ افراد از نخستین عناصرشکل دهندۀ او دررحم مادر ناشی نمی شوند، به یک باره گی هم تبارزنمی یابند. آن ویژه گی را عقاید سیاسی بار می آورند و تعیین می کنند.

 افراد بسیارملایم خوی با پذیرش یک مشی سیاسی خشونت زا، ملزم به رفتارخونریزانه می شوند. وچه بسا کسانی که فاقد تحمل دررفتار شخص اند، با پذیرش مشی سیاسی وفرهنگ تحمل آمیزدست به صدورحکم قتل و شکنجۀ مخالفین نمی زنند. 

 چنین است که بررسی دقیق وعلمی جمیع عوامل شکل دهندۀ افکار و رفتار یک انسان سیاسی را درنظرمی گیرد؛ او را دراجتماع  و با پذیرفته های سیاسی اش مطالعه می کند . . . (4 )  

 درپرتواین پذیرفته ها، باید گفت که حفیظ الله امین خوش رفتاردرسلوک شخصی، با پذیرش افکاری که تحمل را برنمی تابند، دربسترزمینه های مساعد درحزب دموکراتیک خلق، رشد جاه طلبانه یافت. آرزوی دسترسی به حلقات بالایی وبهره مند شدن ازمقام صاحب صلاحیت، که همواره برای فعالان دراحزاب گوناگون معمول است، آرزوهای امین را با آن زمینه های مساعد برآورده نمود. وقتی اززمینه های مساعد برای رشد منفی او یاد می شود، هویدا است که مانعی جدی دربرابر رفتارهای او ایجاد نشده و درطی چند سال حزب با جاه طلبی او مبارزه نکرده است. اگر پسان ها از برخی اعمال خودسرانۀ او یاد می شود، مانند ادعای قتل علی احمد خرم وزیر پلان جمهوری محمد داؤود خان، خود آن مسأله سزاوارتأمل ومکث بیشتراست.(5) به دلیل وجوه بسیارشک برانگیزمنابع و به دلیل آنچه درعمل سیرنفوذ امین را تشکیل داده است، جلوگیری از یکه تازی های اوکمتر پذیرفته شده، میدان یابی او بیشتر پذیرفته می شود.

 دراین راستا یادآوری شود که به دشواری می توان بقیه را جاه طلب ننامید. اما، کسانی می توانند به آن برسند که خصایل لازم را دارا باشند. واضح است که نتایج جاه طلبی وانگیزه های آن هنگامی  وضاحت می یابد که شخص به آن جاه ومقام دارندۀ صلاحیت امرونهی برسد. اگربا آن افکار واندیشه ها؛ و با آن ساختارجمعیت دموکرات خلق، (بعد سازما ن وسرانجام حزب دموکراتیک خلق افغانستان)، وبا آن خط مشی که رهنمود رفتارحکومتگرانۀ امین بود، کسی دیگری برجای او می بود، در کلیت رفتارها، تفاوتی ایجاد نمی شد.

 حفیظ الله امین دربطن نهادی به رشد جاه طلبانه رسید، که مانند بقیه نهاد های مشابه توتالیتار درسطح جهانی، زمینه های بحث تحمل آمیز وخلاق را نمی شناسند. وهمین که درمقام با صلاحیت ودارندۀ نفوذ رسید، دیگران دربرابرهرلزوم دید اوهنگام اجرای مراسم نمایشی یا رأی گیری" دموکراسی درحزب "، مطابق  لزومدید شخص قدرت مند، دست ها را بالا و پایان آورده اند.

امین نیز پس ازانشعاب کارمل ورفقایش، با پشت گرمی نورمحمد تره کی و مسلماً باموافقت بقیه، به نفوذ خود درآن نهاد هرچه بیشترادامه داد. واین وقتی است که حزب را ملکیت شخصی پنداشته بود. یکی ازنتایج رسیدن به درجۀ نفوذ بیشتر و قدرت حزبی درچنان نهادها، آن است که نهاد تحت رهبری را ملکیت خویش می پندارند.

چنان بود که افکار و روحیات استبداد خویانه اش، مخالفتی تحمل نمی کرد.

 اگراکثریت جناح خلق به توهین وتحقیر دکتر زرغون می پرداختند،( 6) و او تمام رهبری را " اپورتونیست، رویزیونیست وجبون"می نامید، حفیظ الله امین، با چنان تبارز، بیشترازدیگران، خویش را  درمعرض توهین می دید، با نتیجۀ عقده منشی ها و تبارز کینه توزی های منتظرفرصت.

          

 

    داکترعبدالکریم زرغون

 

 رسیدن حزب به قدرت حکومتی، فرصتی بود که این بــُعد از لزوم دید امین، گلوی داکترزرغون وبقیه مخالفین حزبی را نیز بفشارد. درهیأت چنان لزوم دید، پشتون وغیر پشتون مطرح نبود. محمد طاهر بدخشی درکنارداکتر زرغون به اعدام گاه فرستاده شد.

داکترعبدالکریم زرغون که با چند تن دیگردرماه اسد سال 1353 از حزب ("خلق") اخراج شده بود، پس از کودتای ثور، وبا پذیرش آن به عنوان انقلاب، برخی از روابط تشکل خویش را به رهبران حزب معرفی نمود. با آنهم به دلیل حفظ روابط جناحی و کار مستقل، طرف اعتماد واطمینان رهبری نبوده است. در گذشته کار وفعالیت او دربین تعدادی ازجوانان پکتیا در ساحۀ نظامی و ملکی؛برازنده تر به نظرمی آید. به گونۀ نمونه  دوتن از چهره های سرشناس یکی  یعقوب رئیس ستاد ارتش( لوی درستیز) امین ودیگری، میرصاحب کاروال را می توان نام برد که پس از دیدن آزار وزندان  دروقت حاکمیت تره کی وامین، در زمان نجیب الله عضویت دفتر سیاسی " حزب وطن" را حاصل کرد. مطابق ارائۀ تصویری ازجانب پیروان داکتر زرغون پس ازکودتای ثور وبا وجود معرفی تعدادی ازاعضا ی سازمان مخفی ، دکترزرغون حفظ تشکل مستقل را زیرنام سازمان واقعی ومخفی دموکراتیک خلق، همچنان دردستور کارقرار داد. این موضوع نیز زمینه های تشنج او را با رهبری وبه ویژه با تره کی وامین فراهم نمود. تصور می شود که یکی ازعلل اختلاف آنها در گذشته درعرصۀ مسؤولیت های  تشکیلاتی ،عدم خوش بینی زرغون به امین به عنوان مسؤول امور نظامی حزب و ادامۀ مخالفت با نقش  امین بوده است. هنگامی که وی در ماه سرطان 1358 زندانی شد، اعضای گروه مستقل وی، خانمش ( سلطانه امید) را که عضو حزب بود، نزد تره کی فرستاده اند، تا در زمنیۀ رهایی وی اقدام کند. تره کی به وی گفته است که زرغون به نصحیت های ما گوش نداد، وبه تبلیغ علیه امین ادامه داد، پس نزد امین مراجعه کن. (7). از این گزارش  وهمچنان مراجعه نزد اسدالله سروری  استنباط می شود که ازتوقیف واعدام او همه آگاهی داشتنه اند.

 امین بدون احساس رعایت حال قوم وقبیله نیرنبود. شادروان بصیراخگرپغمانی (که ازسرطان 1357 تاجدی 1358 درزندان پلچرخی بود) چند سال پیش برای نگارنده گفت که:

" اینجانب مانند یک تعداد دیگر، فراموش حفیظ الله امین شدم. زیرا مشغولیت هایش زیاد شده بود. اما، امین برای آزادی سرورناشراززندان دهمزنگ شخصاً تلفون کرده وبرادرش عبدالله امین را غرض بدرقۀ او فرستاده بود. همچنان پس اززندانی شدن عبدالرسول سیاف ( بعدترعبدالرب رسول سیاف) چند ریش سفید از پغمان نزد امین مراجعه نموده بودند. امین گفته بود:

 می گویم نکشندش. مگریک خواهش دارم که به خاطرمولوی ملنگ رویدارنشوید که درک ندارد.

میانۀ امین و مولوی ملنگ بسیار خراب بود.منظورامین ازدرک نداشتن، آگاهی ازاعدام مولوی بود.

درمورد محمد طاهر بدخشی که یکی دیگر ازمغضوبین امین نشانی می شود،مانند بسا موارد دیگر این پرسش بازهم فرازمی آید که نقش بقیه " رهبران" چه بوده است؟ ایا می تواند پذیرفته شود که بدخشی صرفآ با امین اختلاف داشت؟ اگر محور اختلاف روی مسائل ملی وقومی در افغانستان بود، چرا تبارز اختلاف در بین دوتن مطرح می شود؟ آنانی که حالا از مواضع بدخشی جانبداری می نمایند، در آن وقت چرا موضع امین را در مخالفت با بدخشی گرفتند؟ آیا آن موقف از همسوی وهمنوایی با امین حاکی نیست؟

 

  محمد طاهر بدخشی

 

طراحان تنزل اختلاف درسطح  دوتن ( امین وبدخشی ) ، جفای دیگری را نیز مرتکب می شوند وآن فرو کاستن ارزش برداشت هایی است که محمد طاهر بدخشی در حوزۀ سیاست بین المللی وبه ویژه در قبال  شوروی و چین داشت. بدخشی همان گونه که با طرفداران پکن مخالفت می نمود، با راه تعظیم ومبارزه در برابر سیاست های ماسکو نیز موضع انتقادی داشت. روی همین ملحوظ بود که اگر جمعیت او را با توجه به طرح مسألۀ ملی  وستم ملی در افغانستان، ستم ملی می نامیدند، با توجه به اتخاذ سیاستی که به عدم ترندگرایی ( به سوی شوروی وچین) شهرت یافت، آنها را سنتریست، وگاهی بازیگوشانه بین دوچوکی نشین می نامیدند.

 گمانی وجود ندارد که هیچ یک از مواضع بدخشی طرف پذیرش مشی مسلط در حزب.د.خ ، شخص تره کی و امین (همچنان جناح پرچم. عدم پیوستن او به پرچم نشانۀ بارز وجود چنان اختلافی بود) که خویش را بیشتر از دیگران مالک حزب تلقی می نمود،قرار نمی گرفت.

طراحان غلط سیر سیاسی چنین شخصیت ها، این واقعیت را نیز کتمان می نمایند که بدخشی در آغاز،خوشبینی خویش را با کودتای ثور، همراه با تذبذب نشان داده بود. عهده دارشدن ریاست تألیف وترجمۀ وزارت معارف،نمودارهمان حدودی از مناسبات وهمنوایی او بود. اینکه محمد طاهر بدخشی چه نقطه نظرهای دیگری داشت، وطی چند سال از حزب.د.خ.ا وشخص امین چه برداشتی داشت، باید آنها را از روی دستنویس های او درک نمود. دستنویس هایی که به احتمال بسیار وجود داشته اند. حتا شخص خود او در زندان نیز از آنها اظهار نموده است، ولی این که چرا صورت انتشار ندیده اند، سزاوار تأمل است.

 

  

 

 به هرحال بدخشی نیزقربانی گردید. وبه امضأی یاران نزدیک حفیظ الله امین مانند سید داؤود تلون،عزیزاحمداکبری وچند تن دیگر، هنوز چهار ماه ازکودتای ثور نگذشته بود، که نخست زندانی شد وپسان اعدام گردید . دور از احتمال است که " کمیته مرکزی " و" بیروی سیاسی" آن حزب از توقیف او بدون اطلاع بوده باشند.

این است که باردگربه این موضوع تا کید می نماییم،  که پیروزی کودتای ثور و متوسل شدن رهبری وکادرها به قلع وقمع دیگران پیش ازآنکه محصول آرزوهای فردی باشد، محصول یک مشی سیاسی وموافقت همه بود . تبارزاستبداد، کلیت وفاداران به آن مشی سیاسی وعقــیده یی نیزدرعمل وضاحت یافت. زیرا پیشتربه جوانب آن افکاروسیاست ها برخورد انتقادی وافشأگرانه نشده بود که اگر به قدرت برسند،  نهادهای غیردموکراتیک نظام های پیشین را عمق و وسعت می دهد. بیشترینه افشأگری ها معطوف به اوضاع نابه سامان وناهنجاری هایی بود که دامنگیرمردم افغانستان بود و درنشرات مخفی ودیدارهای خصوصی حلقات و محافل سیاسی، کوبیدن دربارسلطنتی جای بسیار داشت. اندیشمندان هنوزدرسطحی نبودند ویا اینکه فراورده های شان جای شایسته را نیافت تا اعماق اندیشه های استبداد زای بعدی را نشان دهند. . .  

هنگامی که بگیر وببند های مهارناشدنی متعاقب کودتای 7 ثور، پیشۀ روزانۀ اعضای حزبی واگسا شد، و ازدست رفتن اعضای خانواده ها روبه فزونی نهاد و درجامعه شهرت یافت؛ مسلم بود که امین به عنوان یک تن ازفعالان و دارندۀ نفوذ سردمدار استبداد نوین درجامعه درتعمیق وتوسیع استبداد امکان عملی یافت. شهرت استبداد نوین ومردم آزاری ها زمینـۀ تبارز خصایل ممد آن را نیز وضاحت داد؛ مثلاً: امین دست به ترفندی زد که خصلت محیلانۀ استبدادی وی را به نمایش می نهاد. وی دروزارت خارجه، یک ساعت ازروزهای چهارشنبه را گویا برای رسیده گی به احوال مراجعین اختصاص داد. ندرتاً" پشت میز می نشست واکثرا ایستاده وبا عجله ناشی ازکمبود وقت، چند تن را می دید وعریضه می خواست. مراجعه کننده گان جویای سرنوشت گم شده گان خویش بودند. درحالی که او، اعضای رهبری، آن همه اعضای مشغول به بگیر وببند، شکنجه گر و اعضای گروه اعدام دقیقاً می دانستند که "گم شده گان" به دست اعضای حزب ازخانه ویا محل کار ویا جای دیگری دستگیر شده اند. شاهدان حکایت نموده اند که بیشتر مراجعین زنان بودند. همۀ ایشان  می گریستند،ولی امین می گفت: عریضه ات را بده! واگر پس ازدقایقی وزارت را ترک می گفت، روی به طرف مراجعین نموده می گفت، عریضۀ تان را اینجا بدهید، برایم می دهند.

 

بارها اتفاق افتاده بود که مراجعین گفته بودند، امین صاحب ، فلان شب افراد دولت آمدند و " گم شدۀ " ما را بردند. امین با اندک پافشاری طرف، می گفت، "برو شوهرکن، شوهرت گریخته به پاکستان."

 

اینجا بود، که نه تنها استبداد برخاسته ازیک مشی سیاسی، بلکه خصایل وسلوک وآداب واطوار شخصی وشخصیتی او نیزتبارزمی یافت.

 دراین پیوند نیزبیفزاییم که هیچ وزیر و قدرت مند آن زمانه را سراغ نتوان نمود، که خویش وآشنایی به سوی او برای گرفتن سراغ "گم شده گان" مراجعه نکرده باشد. گزارش ها دراین مورد به اندازۀ زیاد اند که این جانب باری ازعزیزی خواهش نمودم که یاد داشتهای موجودۀ خویش را ترتیب و درضمن فراخوانی را انتشار بدهد، که دیگران نیز خاطرات خویش را ازمراجعه به سوی کارمندان دولتی- حزبی وشخص امین تهیه نمایند.

گاهی که پای مقایسه با مظالم پیشینه را آورده ایم، خاطرنازک حکومتگرانی که همراه با حفیظ الله امین بودند، آزرده می شود. آنها ازاین رفتارها و دیدن وجوه مشترک و مقایسه یی با زمانۀ امیرعبدالرحمان وامیرحبیب الله خان برافروخته می شوند. با آن هم ببینیم که:

آن پدر و پسرنیزگاهگاهی برای بررسی اوضاع زندانیان وشنیدن عرایض شاکیان دربار می نمودند. با این تفاوت که مراجعه کنندگان دنبال گمشدگان خویش نبودند. زیرا امیرعبدالرحمان برای مغضوبین جزا تعیین می نمود واکثراً وابستگان آنها (اگرزنده می ماندند) نیزازسرنوشت اسیر وزندانی اطلاع می داشتند. پس امیربه کسی نمی گفت که "گم شده ات " تاشکند ویا هند رفته است!

 امیرحبیب الله خان برخی محبوسین  را می دید  و کیفیت حال او بازمی پرسید، اندک رعایت ظواهر دادرسی میکرد وفرمان می داد. اما، حفیظ الله امین و دستگاهی که به آن تعلق داشت ونماد آنها شده بود، همه می دانستند که "گم شده گان" کسانی استند که به وسیلۀ دستگاه مخوف اگسا وبعد کام، به زندان وبه سرعت به اعدامگاهتا فرستاده شده اند. زیرا آنانی که آگاهی داشتند، عضو و یا اعضای خانوادۀ ایشان افغانستان را ترک گفته است، نزد وی و یا بقیه قدرتمندان مراجعه نمی کردند.

 . . .

تبارزمخالفت مردم ؛ ودست به کار شدن حزب برای حکومت کردن، بروزبحران های داخل حزب و گسترش ساحۀ استبداد را در پی داشت. اوضاع نشان می داد، که چنان وضعیت، نقش امین را فرازتر می آورد. به دنبال اعدام نظامیان وابسته به نظام جمهوری محمد داؤود، ( برخی صاحبمنصبان نظامی دست به اقدام عملی علیه کودتا چیان نیز نبرده بودند، اما به سرعت با دادن دستورهای رهبران نظامی کودتا به قتل رسیدند) بیشترین افرادی دستگیر ویا اعدام شدند که پیشینۀ سیاسی داشتند ویا صاحب نفوذ بودند. همچنان اشخاصی که پیشتر در دل قدرت مندان بذر مخالفت، کینه وعقده یی نشانده بودند، سزاوار عقوبت شدند.

 این جریان سرکوب هایی که با مشارکت کلیه جناح ها و دسته های دارندۀ اختلافات درونی اعمال شد، به تدریح جای خویش را به سرکوب ها از طرف گروه خاص امین خالی می نمود.

هنگام تبارزجنجال های درون حزبی، هیچگاه چهرۀ اصلی و اجزای اختلافات مطرح نمی شد. همه موارد اختلافات داخلی سخن از وجود توطئه، دسیسه، کودتا، خیانت و ... با انواع توهین وتحقیربود. هنگامی که دست استبداد، شکنجه واعدام آن به دامن شاخه های حزبی رسید، فریاد وشکایت از شخص امین وگروه او بیشتر شد.

پس ازآن که جناح کارمل ویا پرچمی های وفاداربه او، طرف غضب و هدف راندن قرار گرفتند، گونۀ ازتفاوت با بقیه سرکوب شده گان ویا درمعرض سرکوب مشهود بود. دیگران را می گرفتند  و زندانی ویا اعدام می نمودند، اما، پس ازسرکوب قرص اصلی وفاداران به کارمل، برای بقیه پرچمی ها درعمل پیش شرطی می نهادند. مثلاً اگر یک پرچمی به ناسزاگویی کارمل می پرداخت وحاضرمی شد اطلاعاتی را دراختیارحزب بگذارد، عضویت اش محفوظ بود. اما درسطوح کادرها و رهبران شناخته شده که به عنوان سفیر تعیین نشده بودند، علی الرغم ناسزاگویی یک تعداد ازآنها، بازهم مورد اطمینان واعتماد قرارنگرفتند. شاید چندی بارق شفیعی، سلیمان لایق و برای همیشه عبدالقدوس غوربندی به چنان ناسزا گویی ومخالفت با ببرک کارمل، مورد اعتماد امین باقی ماندند. (8)

ازنهادن پیشرط گفته شد، یکی از چشمدیدهای خویش را می آورم:

تابستان سال 1357، روزهای امتحان شاگردان تخنیکم کابل بود. برای استادان و معلمین گفته شده بود که پارچه های امتحان را دردفترمدیر ببینند ونمره بدهند. هرچند تعدادی آن تصمیم را رعایت نمی کردند، و دردیپارتمنت های  مربوطۀ خود می رفتند، با آنهم میز بزرگی با چوکی های بسیاربه دورآن وجود داشت که چند تنی می نشستند وپارچه های امتحان متعلمین را می دیدند. من که به عنوان آمردیپارتمنت و معلم زبان فارسی اطاق و دیپارتمنتی نداشتم، دردفترمدیرعمومی، مشغول دیدن پارچه های کدام صنف بودم. مدیرمکتب انجنیرمقیم وابسته به جناح خلق، پس ازیک صحبت تلفونی کسی را گفت، معاون صاحب را بگویید که اینجا بیاید. معاون تخنیکم شوکت خلیل وابسته به جناح پرچم بود. لحظه یی سپری شد شوکت خلیل حاضرشد. انجنیرمقیم پس از دوسه جملۀ مزاح گونه، برای شوکت خلیل پیشنهاد کرد که یک میتینگ مشترک با فابریکۀ جنگلک درتخنیکم دایر می کنیم، شما صحبت جانانه کنید و قبراشرافیت وخیانت های شان را بکنید.

 

شوکت خلیل گفت، رفیق عزیزمدیرصاحب، چه می گوئید. یک کمی دقت شود، بعضی موضوعات را زود قبول نکنیم.

مقیم پرسید، قبول ندارید که خود را به ارتجاع فروخته اند؟

شوکت خلیل گفت، ارتجاع خطر عمده است، چندی پیش یک متعلم مرا که معاون مکتب هستم در مارش به طرف شهر، تهدید کرد که شعارنده، باید جلو چنین حرکات را بگیریم.

مقیم گفت، لفظ زیاد یاد ندارم. شما لفظ زیاد یاد دارید.

دراین وقت من گفتم، مزاحم صحبت تان نشوم، من میروم به دفترآمرتدریسی پارچه ها را می بینم.

مقیم گفت، رفتن شما ضرورت ندارد، کل چیزها معلومدارشده و بعد روی خود را طرف شوکت خلیل نمود که به حال شما تأسف که قبول ندارید و مخالف میتینگ هستید. شوکت خلیل گفت، به صحبت ها ادامه می دهیم.

مدیربرای شوکت خلیل گفت ، بفرمایید، مایوس ما ساختید.

پس ازبرآمدن شوکت خلیل از اطاق مدیریت، مقیم جایی تلفون کرد وموضوع را به اطلاع رسانید.

شوکت هم نخست ازمعاونیت سبکدوش شد. بعد درمکتب میخانیکی تبدیل شد. بعدها شنیدم که از منزلش دستگیر شده ولی برنگشته است.

                                              ادامه دارد

 

توضیحات ورویکردها

 

1-    سلطانعلی کشتمند. یادداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی. جلد اول صص 171/172

 

2-    دستگیر پنجشیری. تارنمای انترنیتی سپیده دم. 24/12/2010

3-    برهان الدین سعید. اتحادیه استادان پوهنتون های افغانستان. سایت نی. اپریل 2010

 

4-    این بخش را که شامل بحث های نظری پیرامون گونه های استبداد ودیکتاتوری می شد،فشرده نمودم. در زمینۀ برداشت مبتنی برمادرزاد بودن خصایل زشت انسانها، یادآوری شود که نظریست غیرعلمی و عامیانه . با آنهم  جورج ارنی در کتاب " افغانستان گذرگاه کشورگشایان" چنین نظر اشتباه آمیز را در مورد حفیظ الله امین ابراز داشته است. وی می نویسد : " امین که توطئه گرمادر زاد بود . . ."  ( جورج آرنی ، افغانستان گذرگاه کشورگشایان ، ص 95. ترجمۀ دکتور سید محمد یوسف علمی و پوهاند ( پروفیسر) حبیب الله هاله.

توطئه گری امین جای شک وتردید نگذاشته است، او یک توطئه گر بود، اما، از مادر توطئه گر به دنیا نیامده بود. جهان سیاسی وزمینه های پرورش او را توطئه گر بارآورد وتوطئه گری را در بستر مساعدت های محیط سیاسی خویش رشد داد واز آن بهره گرفت.  بهتر ود رستر آن است که روی آورد او وبقیه توطئه گران را به سوی استفاده  از ابزارتوطئه و گونه های مختلف دسایس؛ در فرهنگ سیاسی غیردموکراتیک و آموزش دیده گی های چنان فرهنگ ملاحظه نمود.

5-    دستگیر پنجشیری. کتاب ظهور و زوال ح. د. خ. ا. سخنان دستگیر پنجشیری درمورد اخراج امین ازحزب سزاوار تأمل است. آنچه واقعیت دارد نفوذ امین است.

 

6-    نگارنده هنگام بازگشت سفری ازخوست به سوی کابل، با داکترزرغون دریک موترکرایی والگا نشستیم. دربین موتریک تن ازفارغان ادارۀ انستیتوت صنعت را دیدم که پیشتربا وی آشنایی داشتم. پس ازلحظاتی که ازبه راه افتادن موتر گذشت؛ آشنایم به سوی شخصی که در کنارموتروان نشسته و کلاه چرمی به سرداشت، اشاره نمود و به آهستگی گفت که داکتر زرغون است. داکتر زرغون به عقب نگاهی کرد وبه زبان پشتوبا تبسم ومؤدبانه، گفت، بلی  زرغون هستم. درفاصلۀ وقت حرکت ازگردیزبه سوی کابل ، درسماواری نشستیم. صحبت هایی که او با آشنای من داشت، شکایت ازرهبران حزب وشخص امین بود. واینکه اذیت اش می کنند.او پیهم رهبران را روزیزیونست، اپورتونیست . . . می نامید.

7-    فشردۀ اطلاعات در رابطه با اختلافات ومناسبات داکتر زرغون با حزب .د.خ.ا از نبشته یی گرفته شده است، به زبان پشتو، زیرعنوان تاریخ کوتاه، قسمت نخست. از قلم " تکامل " در سایت آریایی،21/4/1391. همچنان برای آشنایی بیشتر داکتر زرغون ، مراجعه شود به کتاب "درسهای تلخ وعبرت انگیر افغانستان" نوشتۀمیرصاحب کاروال. به ویژه صفحات 33- 35.

شایان یادآوری است که کاروال بر خلاف نوشتۀ " تکامل " معتقد است که داکتر زرغون پس از اخراج از حزب " تا اخیر روابط خویش را با حزب حفظ می نماید." (درسهای تلخ . . .ص 35)

از آنجایی که به اخراج داکتر زرغون وظاهرافق ازحزب ، در بسا منابع اشاره شده است، آرزو می رود اقای ظاهرافق که حیات دارد، به تشریح جزئیات بپردازد. واگر پیشتردر این زمینه نوشته است،تقصیر بی اطلاعی نگارندۀ این سطرها است.

8-    این موضعگیری بارق شفیعی مشهوربود که "ببرک بزرگترین شیاد تاریخ است"، هرچند بسیار دردل امین می نشست، ولی بازهم بارق شفیعی طرف اعتماد امین قرارنگرفت.

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت سوم

طی قسمت نخستین دیدیم که یاران حفیظ الله امین از او چهره یی رسم می کنند وبه تاریخ می سپارند، که مردم دوست، ترقی خواه و . .  . بود. وبا همان الگویی ازامین، برای وضعیت کنونی افغانستان نیز قدوم سیاست های او را گرامی می دارند وسعی درجهت تحقق آرمان های او دارند. (1)

هنگامی  که تصویرچهرۀ مردم دوست وترقی خواه ازحفیظ الله امین ارائه می شود، آنچه به زودی به گونۀ پرسش فرازمی آید این است که مقصر آن جفا های وسیع درحق مردم افغانستان چی وکی تواند بود؟

اکنون نسلی می پرسند، که چرا مهاجرشدیم؟

از زندان دیده گان می پرسند، که چرا شما به زندان  افتادید، چرا پدر وکاکا  . . .  اعدام شده اند؟

نسل آینده چه داوری خواهد داشت؟ آینده گان ریشۀ مصایبی را که جامعۀ ما درزمان قدرت او دید درکجا باید سراغ نمایند؟

 

ازآنجایی که مصایب و مظالم اندک وپنهان مانده نیستند؛ یاران ورفقای امین، پاسخی دراین زمینه دارند. پاسخ آنها این است که دیگران ویا به عبارۀ دیگر، اشخاص  مخالف امین در حزب. د. خ.ا، مقصر استند. همانگونه که پس ازبرکناری وقتل نورمحمد تره کی؛ جفاها وتبهکاری های بیشمار را برگردن او و چند تن دیگر آویختند. نمونۀ انتشارنام چند هزارانسان مغضوب ومقتول  در ماه عقرب سال  1358 ، از آن پاسخ ها بود. وآنگاه که به تداوم اختناق سیاسی دردورۀ  ریاست رسمی امین برمی خورند، پای پاسخ آنها می لنگد. وسوگمندانه چنین سرنوشت لجاجت آمیز، نتایج اعمال وبازنگری آنان را دربسا سطوح دیگر نیز رقم زده است.

 نتایج برداشت های رفقای امین نشان می دهند، که درک آنها ازخلقی بودن، مردم دوست و وطنپرست بودن و بقیه صفات، همان است که درکارزارحکومتداری وضاحت دادند. به سخن دیگرآنها چون " انقلابی" بودند، کسانی را که " انقلابی " نبودند، شکنجه واعدام نموده اند. پس آنهمه اعمال وطنپرستانه بوده است! تصورنمی شود که دچار پنداردیگری باشند.

برای آن که در آن  میان ،نقش امین درآفرینش آن همه آزارها وستم هایی که مردم دیدند، به درستی تشخیص شود، لازم است که نخست به جوانب افکار وباور های او ویارانش  بپردازیم و بعد دوباره به رفتار آنها در جامعه اشاره نماییم.رفتاری که یک باورمندی را رهنمود قرار داد و ساختارمورد نیاز خویش را زاد، تولید کرد وبه جامعه گسیل داشت.  

 آن جمع باورهای عقیده یی خویش را نه تنها بهترین، بلکه یگانه پنداشتند.

تصرف قدرت سیاسی، حق تصاحب همه امورجامعه را به گونۀ انحصاری دردست آنها نهاد. پس با دیگران یا آنانی که آن باورمندی وعقاید را نداشتند، باید با ابزارسرکوب مقابله می شد. زیرا احترام به دگراندیش درهیأت چنان باورمندی مردود ومطرود بود.

پرواضح است که تصرف قدرت با خون آمیزترین شکل، تحکیم آن را نیز با توسل وسایل قهری دردستورکارقرار داد. آن " حق " که ازتصرف قدرت ناشی شده بود، برای افراد و گروه هایی از حزب بیشتر می رسید که " افتخار" داشتند انقلاب را رهبری کرده اند.

وواضح است که  حفیظ الله امین، نقش رهنمود دهنده و دستور دهندۀ کودتای ثوررا داشت. او مسؤول امورنظامی حزب (جناح خلق) بود. " انقلاب " را به پیروزی رسانده بود. حتا هنگامی که دوتن ازکودتا چیان عبدالقادر و اسلم وطنجار، نخستین اطلاعیۀ رادیویی را انتشار دادند، امین بود که آنها را معرفی نمود. پیشتر از آن نیز در امور مسؤولیت های سیاسی حزب نقش متبارز داشت. چنان بود که ازفردای کودتای ثور، به عنوان "قوماندان دلیر" نام گرفت. و سخنرانان آن همه محافلی را که برای تجلیل  کودتا و یا نکوهش مخالفین دایر می شد، سراغ نتوان کرد که از او با چنان القاب ستایش ننموده باشند.

 این است که نقش او رانمی توان جدا از مشارکت دیگران به درستی دریافت . اگر آن گونه که سعی شده است، مسؤولیت همه رویداد ها به شخص احاله شود، این پرسش مطرح می شود، که  آیا بقیه اعضای حزب درزمینۀ عقاید و رفتار با مردم تفاوتی داشتند؟

آیا شخصی از رهبران آنها درچنان نهادی که معتقد به حاکمیت نظام تک حزبی بود ، بقیه اجزای فکری- سیاسی جامعه را تحمل می کرد؟

پاسخ ما پیرامون این پرسش ها این است، که نه. حیات آن حزب هم نشان داد که به منظورتحکیم پایه های خویش به وسایل گوناگون متوسل بود. وهم در آن سهم داشتند.

 پس نقش حفیظ الله امین را دربسترباورمندی های مشترک با صلاحیت بیشتر باید همدوش  دیگران درنظر گرفت. زیرا بقیه اعضای رهبری نیزدرزمینۀ پیاده نمودن چنان سیاست ها تشریک مساعی داشتند. آن ساختار ومشی سیاسی اش، در گونۀ یک نظام فعالیت داشت. و درآن نظام، ظریف والی درقندهار، آفت والی  درچند جای،  کاری  راانجام می دادند که اسدالله سروری ازکابل وبهرام درجلال آباد و بقیه در نهایت همدیگر را تکمیل می نمودند.

                          

                                                              اسدالله سروری

                                                          پنجشیرسال 2000.ع

دراین میان هیچ تردید نیست که حفیظ الله امین هرچند درآغازازنظر رسمی بعد از نورمحمد تره کی وببرک کارمل  فرد شماره سوم بود، اما، درعمل آشکارا شده بود که تصمیم گیرندۀ فعال، قدرتمند وشخص اول است. دگر باره یادآوری شود که او موافقت دستگاهی را با خود داشت . اگر چنین نبوده است، سندی ارائه شود که کدام یک ازاعضای پلیت بیروی سیاسی ویا کمیته مرکزی به رسم احتجاج واعتراض فریاد برآورده وگفته باشند که ما ازخلق می گفتیم  و حالا به شکنجه، آزار وکشتارخلق مشغول شده ایم. کدام یک ازآنان کشور را ترک گفت ودرخارج اعلامیه داد و با مشاهدۀ نتایج باورداشت های خویش اندک گریست ؟

        

اشاره به چنان دستگاه و همکاران حزبی امین، که درساختارمشترک، دراتخاذ تصامیم مشترک و دربه گردش درآوردن ماشین حکومتی مشترک سهیم بودند، اندکی هم ازسهم ومسؤولیت حفیظ الله امین نمی کاهد.

                              

اگرمی گویند، سایۀ ترس امین چنان بود، که سخن دیگر گفته نمی توانستیم، دریابند که سایۀ ترس استبداد و دیکتاتوری حزبی درچه سطحی بالای مردم یک جامعه فشاراختناق آمیزرا تحمیل نموده بود. دراین صورت بسیارلازم است که ماهیت و کارکرد ساختاری به درستی بازشناسی شود که انسان های نزدیک به همدیگر را گوش به فرمان، دنباله رو و پذیرندۀ هر تصمیم ودستوری بار می آورد.

واگر می گویند که ازآن همه مظالم آگاهی نداشتیم، ( که سخن شان غلط محض است)، و با زهم به گونۀ فردی امین نشان داده شود، پاسخی غیرموجه و دور ازواقعیت است. دراینجا نمونه یی را میاوریم که " اعضای پلیت بیروی" حزب.د.خ.ا به رهبری امین چگونه از اعدام گاه پلیگون پلچرخی اطلاع داشتند: قوماندان زندان پلچرخی پس از تجاوز اتحاد شوروی می نویسد:

" صالح محمد زیری عضو بیروی سیاسی و وزیر زراعت، دستگیر پنجشیری عضوبیروی سیاسی و وزیر فواید عامه

، هر دو دریک اتاق کوچک زندانی بودند، . . . چند روزی نگذشته بود که شورای انقلابی ازطریق وزارت داخله هدایت داد تا آنها را ذریعۀ موتری که عقب شان به محبس آمده بود، اعزام نمایم. ازاینکه دریشی های شان رادر قرنظین محبس نگهداری نموده بودم، برایشان تسلیم وگفتم لطفاً بعد ازاصلاح ریش، لباس های خود را به تن نموده که به شورای انقلابی می روید. هر دو به شنیدن این خبرحیران ومبهوت شدند. تصورکردند که شاید به طرف پولیگون سوق می شوند. باور نمی کردند که واقعاً به شورای انقلابی خواسته شده باشند. پنجشیری برایم گفت: راست بگویید ما را طرف پولیگون خواسته اند یا مقرشورای انقلابی؟

گفتم نه خیرشما به شورای انقلابی تشریف می برید. مطمین باشید درسخنان من دورنگی وجود ند ارد. بازهم آقای پنجشیری با اشارۀ چشم می خواست آنچه حقیقت باشد، برایشان روشن سازم.

 با تبسم دوستانه تکرارنمودم شما حق دارین تصورنمایید، زیرا موظفین محبس حکومت شما ازهمین زندان رجال بزرگ سیاسی و دولتی چون اعتمادی، موسی شفیق  . . . و صدهای دیگر را به همین نام ها از محبس کشیده وبه طرف پلیگون  می بردند. . . .

وقتی ملاحظه کردند که بدون کدام محافظ با دریوراعزامی میروند، استوار شدند."( 2 )

                                                                                                       ادامه دارد

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

توضیحات ورویکردها

 

1-      به نقل ازتارنمای کابل پرس: بمناسبت درگذشت وزیرتبلیغات حفیظ الله امین يكشنبه 10 فوريه  2013 درنوشته یی به قلم  پرویز " بهمن " چنین می خوانیم : "عبدالرشید جلیلی دریک مصاحبهء تلویزیونی درشبکهء جهانی آریانا منتشرهء کابل چندسال قبل با آقای میرزایی گفت: " افغانستان زمانی ازمنجلاب بدبختی های کنونی نجات می یابد که مطابق اندیشه ها وافکارشهید حفیظ الله امین حزبی تاسیس گردد وآن حزب ازطریق انتخابات آزاد زمام امورمملکت را بدست بگیرد." 

2-                                 جنرال عمرزی، شب های کابل .چاپ دوم. ص 386. پشاور. پاکستان. 1388

 

*عکس اسدالله سروری، از یک کست ویدیویی گرفته شده، که جناب حاجی نورآقا شیرزی در اختیار نگارنده قرار داده است.

* دونمونه از اسناد مربوط به ریاست " اگسا " از کتاب " دخلق- پرچم د جنایاتو ژوندی اسناد" که مرتب آن جناب میرویس وردک است،اقتباس شده است.

 

 

 

 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت  دوم

حفیظ الله امین عامل " سیا " C.I.A ؟

 

پیشینۀ چنین ادعا

پیش از وحدت جناح های خلق وپرچم( سال 1356 )

هنگام بررسی وقایع ورویدادهای دهۀ چهل وپنجاه خورشیدی، به این موضوع برمی خوریم که عده یی ازفعالان سیاسی ومشخص تر، کسانی که طرف ببرک کارمل را گرفتند؛ نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین را متهم به عضویت در(Central Intelligence Agency (CIA آژانس اطلاعات مرکزی امریکا "سی. آی. ای " ) نموده اند. (1) 

نخست کوتاه اشارتی به پیشینه های چنان ادعا داریم وسپس نمونه های حامل آن را می آوریم.

 پس ازانشعاب کارمل (سال 1346) هنگامی که کسی ازاعضای صفوف آنها می پرسید که اختلاف میان خلق و پرچم روی چی است ؟ ویا چرا با تمام نقطه نظریات مشترکی که باهم دارید، ازهم جدا هستید؟ پاسخ این بود که: دررأس خلقی ها اعضای "سی آی ای" حضور دارند. بعد شرحی داده می شد ازسوابق کارنورمحمد تره کی دریک مؤسسۀ امریکایی و اینکه حفیظ الله امین با راه یافتن در حزب، انشعاب را به وجود آورد واگرازاعضای جناح خلق چنان پرسشی می شد، جواب این بود که: ببرک کارمل جاسوس دربارسلطنتی است. جنرال زادۀ اشرافی است که ره به درباردارد وازآنجا دستورمی گیرد . 

 

  مطابق قول یک تن ازاعضای مرکزیت پرچم، کارمل اعضای کمیته یی را توظیف نمود، که شرح حالی ازنورمحمد تره کی را تهیه نمایند. چنان شرح حالی که نتیجۀ " سیا" بودن یا جاسوسی او برای امریکا را به دست بدهد. " کمیته در نشستی درمنزل حسن بارق شفیعی آن شرح حال مورد نظررا تهیه نمود وازطرف جناح کارمل به قسم شبنامه وسیعاً در مرکز و ولایات پخش گردید.

دلایل او که بیشتر پس ازانشعاب ارایه شده اند این ها بودند:  نورمحمد تره کی در خدمت عبدالمجید زابلی قرار گرفت. ازطرف یک مؤسسۀ امریکایی استخدام شد وبه هند رفت. دریک مکتب امریکایی درس خوانده است. نورمحمد تره کی درنهضت "ویش زلمیان" ( جوانان بیدار ) اشتراک داشت، اما، موقعی که دیگراعضای ویش زلمیان به زندان افتیدند، نورمحمد تره کی درسفارت افغانستان مقیم امریکا به حیث آتشۀ مطبوعاتی مقررشد. بالاخره زمانی که سردارمحمد داؤود درزمان صدارت خود با اتحاد شوروی  نزدیک گردید، تره کی در یک مصاحبۀ مطبوعاتی علیه او سخن گفت.

همچنان در شبنامه افزوده شده است، که تره کی  دوسیۀ اختلاس دارد . . .(2)

گواهی کتاب ک. ج .ب. در افغانستان، نیزدراین مورد چنین صحه می گذارد: " ببرک، تره کی را به رشوه خوری، تماس داشتن با امریکایی ها، مالک بودن چهارعراده موتر وداشتن  400000 افغانی در بانک پشتو( مطابق برداشت مترجم کتاب، منظورنویسنده ازپشتنی تجارتی بانک ویاکدام بانک دیگر به همین نام درکدام کشوردیگرمی تواند باشد.) متهم می ساخت. " (3)   

 

بعد از کودتای ثور

ادعای تماس با امریکایی ها که چندین سال گریبان نورمحمد تره کی را در دست گرفته بود، پسانتر رفع شد. بهتر است بگوییم، مرگ او وآن هم به دستور حفیظ الله امین زمینۀ فراموشی اتهام را مساعد نمود و روی حفیظ الله امین تمرکز بیشتریافت. آن هم پس ازگذشت مدت کوتاهی از کودتای ثور؛ که تنش های خلق وپرچم دوباره تبارزیافت .

  جناح پرچم او را همواره ( جزمدت کوتاهی در فاصلۀ تأمین وحدت  1356 تا پس ازکودتای ثور و تبارز دگر بارۀ اختلافات ) به حیث اجنت "سیا" معرفی کرد. انشعاب محمدطاهربدخشی( 1347) از جناح خلق نیز چنین ادعایی را با خود داشت. روابط آنها در پهلوی یادآوری از تسلط شوینیسم عظمت طلبانۀ قومی درجناح خلق، دروجود تره کی و امین، ادعای نفوذ" سیا" را نیرتکرارمی نمودند. ولی رهبری شوروی پس از قتل او، این ادعا را به کار برد. نخستین مورد رسمی آن را پس ازتهاجم نیروهای نظامی شوروی به افغانستان، قتل امین وسپاریدن قدرت به جناح کارمل وبرخی خلقی ها، در مصاحبۀ توضیحی- توجیهی لیوند برژنف رهبراتحاد شوروی با روزنامۀ پراودا می یابیم .

برژنف  طی این مصاحبه درمورد حفیظ الله امین گفت :

" . . . به راستی در افغانستان چه رخ داده است؟

در اپریل سال 1978 دراین سرزمین انقلابی صورت گرفت . . .  از همان روزهای اول انقلاب اینان ( مردم افغانستان) در برابریک تجاوزخشن خارجی قرارگرفتند.

 

 ل.برژنف

هزارها وده ها هزارمرد مسلح که درخارج تمرین جنگی دیده اند، وبا عصری ترین جنگ افزارها تجهیز شده اند، به داخل افغانستان فرستاده می شدند، در حقیقت امپریا لیسم همراه با یارانش، یک جنگ اعلام ناشده را علیه افغانستان به راه انداختند.

افغانستان با تائید هرچه بیشتر، می خواست تا به این تجاوز پایان داده شود و برایش اجازه داده شود، تا زندگی نوین وصلح آمیزش رابسازد. رهبری افغانستان که دربرابراین تجاوزخارجی دردوران رئیس جمهورتره کی وبعدتر مقاومت می نمود، بارها خواستار کمک ازاتحادشوروی شد. ما به نوبت خویش به نیروهای درگیردرمسأله اخطاردادیم که اگربه به تجاوز خاتمه داده نشود، دراین زمان دشوارهرگزخلق افغانستان را بی یاور نخواهیم گذارد. اکنون به همه گان روشن است که ما این وعده را وفا کرده ایم.(4)

عملیات تجاوزعلیه افغانستان با یاری امین، که خود را براریکۀ قدرت رساند، علیه اقشار وسیع جامعه افغانستان دست به اختناق دد منشانه زد، کدرهای نظامی وحزبی را دربند کشید، نمایندگان روشنفکران وجامعۀ روحانیت را که انقلاب ثوربه آنها اتکأ کامل داشت، تحت استبداد خشن قرار داد، . . . خلق افغانستان تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به زعامت ببرک کارمل علیه امین مستبد دست به قیام زدند وبه دوران فرمانروایی اش نقطۀ پایان گذاردند.

اکنون واشنگتن و برخی ازپایتخت های دیگر؛ به ماتم امین مویه سرمی دهند. این مویه گران، زمانی که امین دست به استبداد وسیع زد وقتیکه با عنف وجبروغیرقانونی شادروان تره کی، اولین رئیس جمهورآن کشوررا ازبین برد، کجا بودند؟  . . .

 زمان آن فرارسید که ما کاردیگری جزاینکه به خواست حکومت دوست افغانستان جواب مثبت بدهیم، نمی توانستیم . . . " (5)  

کارمل که پیشترها نیزچنین ادعایی داشت، درادامۀ ادعا های پیشینه، هنگام پخش سخنرانی اش از تاشکند، در بارۀ امین، چنین گفت :       

 
   ببرک کارمل

 

" اینجانب ببرک کارمل به مناسبت سقوط مرگبار و واژگون شدن رژیم فاشیستی حفیظ الله امین، این جاسوس سفاک امپریالیزم امریکا و دیکتاتورجباروعوام فریب، به شما هموطنان عذاب دیده مستضعف افغانستان که تاکنون در زیریوغ جلاد آدم کش و شیاد تاریخ، حفیظ الله امین و امینی ها قرار داشتید، درود می فرستم و شادباش می گویم."(6)

ادعا های کارمل را در چند مصاحبۀ  وی پی می گیریم :

"جواب های.ای. برژنف در برابرسوالهای روزنامۀ "پراودا" یک باردیگر تاکید می نماید که اتحاد شوروی  دوست وفادار ومطمئن کشور ما ومردم ما می باشد."(7)  

" . . . امین این طاغوت شیطانی، این خدمتگذارنهایت وفادار و پراستعداد سازمان جاسوسی امپریالیسم امریکا بعد ازشش جدی یعنی بعد از روزی که انقلاب پیروزمند ثور وارد مرحلۀ نوین خود شد، . . . " (8)

کارمل به ادعای وابستگی امین به سیا بسنده نکرده، اسم کشورهای دیگری را نیز درمیان می آورد. وی در این زمینه چنین می افزاید:

" اگر ژورنالیستان دوست نشرات رادیویی، تلویزیونی، وارگان مرکزی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، حقیقت انقلاب ثور، کابل نیوتایمزیاعصرجدید کابل را بزبان انگلیسی تعقیب نموده باشند. . . با اسناد وشواهد توطئۀ سخت وحشتناک باندامین با همدستی ارتجاع سیاه داخلی، منطقه وبین المللی از واشنگتن تا پیکن، ازلندن الا قاهره تا تل ابیب وارتجاع دیگرکشور ها برخواهند خورد که طبق آن باید ازده تا دوازده هم ماه جدی در افغانستان یک کودتای خونین وحشتناک به وجود میامد . . .

یادداشتهای شخصی به قلم خود حفیظ الله امین وجود دارد که هرولایت افغانستان را، هرقوم وملیت افغانستان را، بصورت مثال ساحۀ پشتونها، هزاره ها، ازبکها، ترکمن ها، تاجیکها را تقسیم دوکرده است وچنین معلوم می شود که او با ازبین رفتن نصف نفوس افغانستان هم موافق بود...

شواهد واسناد کافی موجود است که حفیظ الله امین وباند طراز فاشیستی وی یا بهتر بگویم طرازکنگسترهای امریکایی با تبانی . . .  گلبدین حکمتیار و درسازش با دستگاه جاسوسی انتلجینت سرویس انگلستان، سازمان سی آی ای، وعمال علنی ومخفی رهــبری پیکن، انتیلجنت سرویس اسرائیل نقشه یی دردست اجرا داشت   . . . " (9) که به یک تروردسته جمعی د ست بزند.

 

در پاسخ به پرسش یک خانم سویدنی"

سوال ژورنالیست سویدنی :

" جلالتمآب رئیس! از آغازانقلاب 1978 رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیهم همدیگرخود را به قتل می رسانند، آیا شما فکر نمی کنید که چنین چیزی بازهم واقع شود؟

جواب :

به خانم محترم اطمینان می دهم که آخرین بقایای توطئه های دسایس سازمان آدمکشان سی آی ای درافغانستان خاتمه خواهد یافت. تمام این کشتارها وتوطئه ها که ازطرف ایجنت امپریالیسم امریکا، حفیظ الله امین به راه افتاده بود ازبیخ وبن و ازریشه از افغانستان خارج خواهد شد.

سوال نمایندۀ رادیو فنلند:

می خواهم بپرسم که اتحادشوروی اعلان کرد، که نیروهای نظامی آن کشوربه درخواست حکومت افغانستا ن وارد افغانستان شده اند، آیا می توانید بگویید که این درخواست از طرف حکومت قبلی حفیظ الله امین صورت گرفته بود، یا حکومت جدید ؟

جواب :

  . . .  بنابردرخواست حکومت سابق یعنی بنابر فیصلۀ شورای انقلابی وموافقۀ حزب، اتحاد شوروی موافقه کرد که قطعات محدود خودرا به افغانستان صرفاً درصورت تجاوز ازخارج مرزها، یعنی ازطرف امپریالیسم امریکا ومرتجعین منطقه به همکاری چین به کارببرد وبعد ازپیروزی مرحلۀ دوم انقلاب این کمک ها تاکید وتائید شد.(10)   

کارمل ارائۀ سند در بارۀ امین

سوال  نمایندۀ آژانس باختر:

دراولین مصاحبۀ مطبوعاتی باخبرنگاران فرمودید، که ازحفیظ الله امین شناخت کافی دارید، به این ارتباط آرزومندم توضیح بفرمایید، که دسایس وتخریبات امین درنهضت انقلابی افغانستان چطورآغازگردید؟

جواب :

در بارۀ طومارفجایع وجنایات حفیظ الله امین هم اکنون دررادیوتلویزیون افغانستان وجراید کشور، توضیحات داده شده است. در آینده هم جریان خواهد داشت وتمام حقایق افشأ خواهد شد. جواب سوال شما وقت زیاد را دربرمی گیرد. پاسخ شما درجراید نشر خواهد شد.

راجع به شناخت حفیظ الله امین یک نکته باید خاطرنشان گردد که نشرات امپریالیستی امریکا یک وقت افشأ کرده بود. کسانی که رئیس انجمن محصلین خارجی درامریکا بوده اند، تا عضویت سازمان سی آی ای را نمی پذیرفتند، رئیس انجمن محصلین درامریکا شده نمی توانستند. حفیظ الله امین افتخار می کرد که رئیس انجمن محصلین درامریکا بود. وافتخارعضویت سی آی ای را حاصل کرده بود. ایشیا فوندیشین یکی ازمؤسساتی است که ازطرف سی آی ای تقویه می شود. موسسه ای که حفیظالله امین با نامۀ متحد المال خویش به همکاری آن افتخارمیکرد و آن نامه موجود است وبه تمام افغانها در آنوقت ارسال گردیده بود. امین دراین نامه نونشته است که وی ازایشیا فوندیشن چندین هزاردالر کمک حاصل کرده بود.(11)  

کارمل ادعاها را بیشترنموده، گفت : " حفیظ الله امین جانوری عجیبی بود. ما او را تحت مطالعات دقیق علمی قرار داده ایم، تا معلوم کنیم که اوچرا تشنه خون انسانها بود وازخرابی و ویرانی کاشانه مردم حظ می برد؟ عین کاررا امروزآلمان ها درباره هتلر روی دست گرفته اند "(12)

 

جنرال غنی صافی :

  غنی صافی، صاحب منصب وزارت داخله و ازاعضای حزب (شاخۀ پرچم)، در رأس چندتن دیگر، مؤظف شده بود، حفیظ الله امین را دستگیرنماید. امین درخلال صحبت وآماده نشان دادن خویش برای رفتن با آنها، گفته بود که ناوقت شب است، شما نیزامشب درمنزل من بمانید، فردا میرویم. غنی صافی پیشنهاد او را پذیرفته بود. وی سالها بعد در کتابی با نام شب های کابل خاطرات آن شب را نوشته است. یکی از گفته های وی این است که امین درختم تلاشی پارچه کاغذی را پاره کرد و دردهان خویش گذاشت.

اما، وی درحالی که دراین مورد اطمینانی ندارد، می نویسد :

" درمورد پاره شدن پارچه کاغذ که امین درختم تلاشی به شکل خیلی ماهرانه وغیرمحسوس ازبکس دیپلوماتش کشید وجوید وبلعید وما را درعقب یک عمل انجام شده قرار داد، ظاهرا ًبالایش کمی عتاب وغالمغال نمودم، درمورد ورقۀ مذکوردو تصوربرایم پیدا شده بود»

 یکی آنکه شاید این ورق محرم ومهم ازجمله همان اسرارارتباطی سازمان جاسوسی سی آی . ای، بوده باشد، که علیه امین، پرچمی ها اتهام بسته بودند وهمیشه تبلیغ می کردند.

دوم اینکه این ورق شاید لست وشهرت کادرهای مهم وفعال جناح خلق وگروپ خاص خودش بوده باشد، که نباید به دست پولیس می افتاد.(13)

 

 " تاریخ نوین افغانستان":

 " نیمۀ دوم سالهای1960( 1344 به بعد) پیدایش اختلافات دربین صفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان درنتیجۀ فعالیت جواسیس امپریالیسم که به داخل حزب نفوذ کرده بودند، حزب را با مشکلات جدی روبروساخت. درسال 1967 ( 1346) حزب دموکراتیک خلق افغانستان به دو بخش تقسیم گردید. "(14)  

برای لیبیایی ها :

1-     غلام مجدد سلیمان لایق

" یازده سال قبل درکشورما تحت رهبری ح.د.خ.ا انقلاب به وقوع پیوست. ایالات متحدۀ امریکا ازهمان آغازازدرون وبیرون علیه انقلاب افغانی، بتوطئه پرداخت. درهمان آغاز بنابرتوطئه های امریکا دروجود حفیظ الله امین حزب مرتکب اشتباهات شد. یک بخش ازاین اشتباهات طبیعی هم بوده است. دراوایل تمام احزاب وانقلاب ها مرتکب چنین اشتباهات می گردد. " (15)  

2-     نجم الدین کاویانی :  

ده سال قبل انقلاب درافغانستان بخاطرخوشبختی مردم افغانستان صورت گرفت.  . . در آغاز انقلاب برخی اشتباهات صورت گرفت وحضورامین درنهضت به دشواری های انقلاب افزود ولی ما آنرا تصحیح کردیم. . . ." (16)    

نمونه یی از پذیرفته گی های کیانوری، رهبر حزب تودۀ ایران را بخوانیم :

 

    نورالدین کیانوری

 

تأثیرحزب تودۀ ایران درافغانستان را نخست می توان ازنشرات آن حزب پذیرفت. در مورد تأمین روابط وچگونگی همکاری ها وسطوح حزب توده و ح. د.خ ا، باید زیر عنوان جداگانه یی نوشت ودرجای دیگر. دراینجا نمونه یی را ازدرک کیانوری از اوضاع افغانستان وحفیظ الله امین، میاورم. شایان یادآوری است که کیانوری مدتی سمت رهبری حزب توده را نیزعهده داربود.

کیانوری چنین می نویسد :

" حزب دموکراتیک افغانستان

این حزب که با نفوذ ترین سازمان سیاسی درافغانستان بود، سرگذشت بسیارغم انگیری داشت. دراولین کنگرۀ حزب تره کی به عنوان دبیراول وببرک کارمل به عنوان دبیردوم انتخاب شدند. تره کی ازقوم پشتو وببرک کارمل ازقوم دری افغانستان بودند. بلافاصله پس ازکنگرۀ وحدت اختلاف میان تره کی وببرک به شدت پیش ازکنگرۀ وحدت اوج گرفت. وتره کی که به طورغیرقابل تصوری جاه طلب بود ادعا کرد که او به عنوان دبیراول حق دارد، بدون نظردبیردوم، همه دیگراعضای شعبۀ دبیران ومسؤولین شعب کمیته مرکزی را تعیین کند. در پایان این اختلاف نظرها دوبخش حزب یعنی بخش تره کی خلق وبخش ببرک کارمل پرچم به این نتیجه رسیدند، که برای مدتی، یکی از دوبخش، بخش تره کی تمام قدرت اجرایی را دردولت بگیرد ورهبران بخش دیگربه عنوان سفیر درکشورهای اروپای شرقی برگزیده شوند.

 . . . حفیظ الله امین که سرسپردۀ امریکایی ها بود تره کی را ابتدا درروزنامۀ رسمی و دیگرروزنامه ها ورادیو . . . به عرش رساند واو را هرروزبا لقب هایی نظیر" رهبر داهی، قهرمان همه خلق های محروم جهان " و .. . زیر نفوذ خود گرفت وبصورت مورد اعتمادترین فرد تره کی درآمد.

حفیظ الله امین به عنوان وزیرخارجه سفری به امریکا کرد و دستورات لازم را ازآنها گرفت وپس ازبازگشت تره کی اورا بعنوان نخست وزیر نامید. دراین سفرحفیظ الله امین تصفیۀ ارتش را ازکلیه فرماندهانی که هوادارشوروی بودند و قیام را به پیروزی رسانیده بودند، آغازکرد وبه جای آنها افسران تحصیل کرده درامریکا را که مانند خود او سرسپرده بودند، برگزید .

 . . . مقامات شوروی با مدارک غیر قابل تردید به او ( تره کی ) فهماندند که حفیظ الله امین عامل امریکا است؛ و او قول داد که پس ازرسیدن به افغانستان اورابرکنارکند. ظاهرا" امریکایی ها ازاین جریان آگاه شدند وپس ازرسیدن تره کی به کابل پیش ازاینکه او دست به کارشود، حفیظ الله امین دست پیش را گرفت وتره کی را دراطاق خوابش زندانی کرد. واعلامیه داد که تره کی سکته کرده و زیردرمان پزشک است، وپس از مدتی او را به دست دو افسر هوادار خود با گذاردن بالش روی دهانش خفه کرد.

 . . . صبح روز 6 دی ماه، واحد هایی ازارتش سرخ وارد افغانستان شدند. وبلا فاصله حفیظ الله امین وشماری از همکارانش را بازداشت و دردادگاه علنی محاکمه و محکوم وحکم را که اعدام بود انجام دادند.  " (17)

قصد آن را نداشتیم تا تمام مدارکی را بیاوریم که به پیروی از کارمل ادعا نموده اند، حفیظ الله امین عامل وابسته به "سیا" بود. تصور می شود، دراین زمینه، مدارک بالا برای معرفی بخشی ازمخالفین امین یا برای نشان دادن آنانی که ازاو چنین تصویر ارائه کرده اند، بسنده باشد. اما،  در صفحات بعدی، در خلال بررسی خویش به آنانی نیزاشاره نموده ایم که  در کنارامین بودند، ولی پس از گذشت سالها شبه چنان ادعا را تکرار کرده اند.

 

                                                                                                                                                        ادامه دارد

.............................................................................................

 

                      رویکردها وتوضیحات

 

1-       واضح است که درآن سالها، محمد هاشم میوندوال نیزمتهم به چنان وابستگی بود. در حالی که نه درهمان وقت ونه تا حال هیچ سند ومدرکی ارائه نشده است که وی عضو ویا همکار " سیا" بوده باشد.

2-      عبدالقدوس غوربندی، نگاهی به تاریخ حزب دیموکراتیک خلق افغانستان. ص 20. ناشر مؤلف. پشاور 1379

3-      واسیلی متروخین، ک.ج.ب، در افغانستان. ص 41. مترجم احمد ضیأ رهگذر. ناشر انتشارات میوند. پشاور، 1390.

4-     گورباچف نیزاز 11 باردرخواست قوای شوروی ازطرف رهبران پیش ازکارمل ( تره کی وامین )، می گوید، بدون اینکه از "سیا "بودن امین چیزی یاد کند. مراجعه شود به

Michail Gorbatschof, Peretroika, Die zweite Revoloution.s. 229.München1987 .

5-       مصاحبۀ مطبوعاتی لیونید برژنف منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست وصدرهیأت رئیسۀ شورای عالی اتحادشوروی با خبرنگارروزنامۀ پراودا. 12 جنوری  1980- 22 جدی 1358 . وزارت اطلاعات وکلتور. مطبعۀ دولتی .

6-     ازسخنان ببرک کارمل، شام شش جدی 1358. انتشار یافته ازرادیوهای اتحاد شوروی وقت.

7-     مصاحبه های مطبوعاتی ببرک کارمل با ژورنالیستان داخلی وخارجی. 20 جدی 1358. شمارۀ (2)  ص 10. وزارت اطلاعات وکلتور

8-      مصاحبۀ مطبوعاتی ببرک کارمل شمارۀ (3)

9-      مصاحبه های مطبوعاتی ببرک کارمل با ژورنالیستان داخلی وخارجی 20 جدی 1358. شمارۀ 2  وزارت اطللاعت وکلتور.صص 4-9

10-  صص22-20 مصاحبه های مطبوعاتی  ببرک کارمل شمارۀ 3

11-  ص  44 - 48    مصاحبه ها شمارۀ ( 3)

12-   دگرجنرال محمدنذیرکبیرسراج، رویدادهای نیمه دوم سده بیست در افغانستان. ص171

13- جنرال عمرزی ( غنی صافی ) شب های کابل، چاپ دوم. ص 43. بنگاه نشراتی میوند. پشاور 1388 خورشیدی.

14-  ص 38 تاریخ نوین افغانستان . 

15- سلیمان لایق، جریان مذاکرات لیبیا.( مذاکرات با حزب اسلامی حکمتیار)  آغاز بدون انجام ، ص 34

16-  منبع بالا، ص48

17-  آخرین نوشته های کیانوری . انتشار یافته در تارنمای راه توده.

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

                                    

". . . در تاریخ افغانستان معاصر، شاید  نتوان زمامداری را سراغ نمود، که مانند حفیظ الله امین، با تصویرهای بغایت متناقض ومتضاد معرفی شده باشد . . . "  

 

در بارۀ اهــداف این نبشته

آن چه زیرعنوان " حفیظ الله امین در دادگاه تاریخ " انتشار می یابد، کوششی است برای فراهم نمودن زمینه یی که از او چهرۀ واحدی تصویر شود.زیرا به گونه های مختلف معرفی شده است. درزمینۀ معرفی آن باورهایی که او را رهنمون شد، بحث لازم نشده است. (1). حتا پیرامون اوصاف و نتایج کارکردهای او که در جامعه وضاحت داشتند، توحید نظر وجود ندارد.  پیروانش از او چهرۀ " قهرمان ملی افغانها "(2) و رئیس جمهور شهید وطندوست  و. . . ، ارائه می کنند. تعدادی مدعی اند، که او فاشیست میرغضب و اعمال اش، "نتیجۀ تطبیق نقشه های " سیا" بود . وعده یی هم اورا عنصرسفاک و دارندۀ باورمندی به سوسیالیسم واقعاً موجود شوروی وقت، می شناسند.

  این است که هنگام نگاه به چهرۀ امین ، این نتیجه حاصل ما می شود که :

 در تاریخ افغانستان معاصر شاید نتوان زمامداری را سراغ نمود که مانند حفیظ الله امین، با چنان تصویر های بغایت متناقض ومتضاد معرفی شده باشد.

طرف توجه قراردادن چنین موضوعی ؛ نگریستنِ داوری ها وحکم هایی چندگانه را مطالبه می نمود، که تا حال در دست اند. بنابرآن به جمع آوری معرفی نامه ها، نظریات مختلف و داوری های موجود پیرامون امین، پرداخته وآنها را مفصلتر آورده ایم .حتا اگر مطالعۀ برخی از آنها برای تعدادی از خواننده گان  نا خوشایند واذیت بار نیز باشند.

 محتمل است که مدارکی از نظر نگارنده پنهان مانده، ولی دراختیار دیگران باشد. انتشار آنها از طرف اشخاص مطلع به تداوم بحث وبررسی کمک می نماید.

در حالی که قتل شتابزده امین را ناشی از فیصلۀ " قصر کرملن " یافته ایم، معتقدیم که محکمۀ بایسته وشایسته، به بررسی بیشتر و ژرفتر نیاز دارد. بررسی یی که بتواند به خواستگاه فیصلۀ کرملن نیز ره ببرد. و ازسوی دیگرفرهنگ سیاسی کشورما را، به ویژه درحوزۀ مخالف شناسی وگونه های برخورد با مخالف سیاسی- عقیده یی، اندک کمکی باشد.

به ثمر نشستن این کوشش،نیازمند مباحثۀ بیشتر است.

 

                                 سه تصویر از حفیظ الله امین

  نخست:

  امین "ضد استثمار، ضد استبداد، ضد امپریالیست، مردم دوست و وطنخواه شهید."

شرح حال ومعرفی او ازطرف دارنده گان این  موضع

 1

 فشرده یی از شرح حال او را، که درسال 1358، پس ازکودتا علیه نورمحمد تره کی انتشار یافت؛ می آوریم :

" حفیظ الله امین ولد حبیب الله متولد سال 1308 درپغمان. پس ازفوت پدرش، عبدالله برادر بزرگش سرپرستی او را عهده دار شد. در مکتب ابتدایی پغمان، دارالمعلمین کابل، پوهنحی ( دانشکده) علوم ( در رشتۀ  فزیک و ریاضی) درس خواند.

در دارالمعلمین کابل سمت معلمی یافت، بعد از وظیفۀ معاونی مدیریت لیسۀ ابن سینا، عهده دار مدیریت آن جا شد.

در سال 1336 خورشیدی جهت تحصیلات عالی در رشتۀ اداره وتشکیلات تعلیم وتربیه به ایالات متحدۀ امریکا رفت و درجۀ ماستری را دراین رشته به دست آورد. چندی دردانشکدۀ  تعلیم وتربیه، سمت استادی یافت، بعد باردیگر به صفت مدیرمکتب ابن سینا وپس از آن به حیث مدیر دارلمعلمین کابل وظیفه انجام داد.

به مدیریت تربیۀ معلم وزارت معارف رفت. در آنجا درراه بیداری شعورسیاسی وآزادی خواهی استادان وشاگردان معارف نقش فعال ایفا نموده است.

 

در سال 1341 بعد ازموفقیت دریک امتحان کانکور، برای تحصیلات عالی جهت اخذ درجۀ دکتورا در امریکا انتخاب و به آن کشوراعزام شد. ایشان در سال 1342 دراجتماع سالانۀ محصلان افغانی درایالات متحدۀ امریکا به حیث رئیس انجمن محصلان افغانی درآن کشور انتخاب گردید.(4) با نفوذ  روزافزودن حفیظ اله امین درمیان محصلان افغانی درامریکا، فعالیت سیاسی اش نیز بیشتر شده رفت. چنانچه درهمین سال به اتفاق یکعده ازرفقا به ایجاد تشکیل انجمن مترقی در نیویارک پرداخت .

موصوف درسال 1342 اطلاع یافت، که در افغانستان رفقای انقلابی ترتیبات تأسیس یک حزب مترقی کارگری را می گیرند. ایشان کتباً اطلاع داد که در نیویارک نیز با وفاداری کامل به جنبش کارگری ورهبری آنها فعالیت می کنندوخود را جزء حزبی می دانند، که بعدا به نام حزب دموکراتیک خلق افغانستان ( پیش آهنگ طبقۀ کارگر کشور) تأسیس گردید.

مبارزات طبقاتی مترقی وانقلابی حفیظ الله امین بین محصلان افغانی درامریکا باعث اخراجش ازامریکا هنگامی شد که تمام کورس های درسی درجۀ دکتورا را به انجام رسانیده بود و مراحل ترتیب آخرین رسالۀ دوکتورا را می پیمود. در سال 1344 به مجردی که به وطن عودت نمود، به دستور حزب در انتخابات دورۀ دوازدهم شورای ملی برای وکالت درولسی جرگه در پغمان کاندید شد. در این انتخابات در اثر حیل دشمنان خلق ناکام گردید.

بعد ازآن برای مدت یک سال در مکتب رابعۀ بلخی وسه سال، به حیث عضوریاست تدریسات ابتدایی وظیفه انجام داد. . .  با خلق پیوند خود را مستحکم ساخت، ازخلق می آموخت وبا خلق می رفت تا بالاخره در انتخابات دورۀ سیزدهم شورای ملی  به حیث وکیل خلق پغمان برای ولسی جرگه آن وقت انتخاب گردید.

ایشان درچهارسال وکالت خود به حیث  نمایندۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان در ولسی جرگه ضد امپریالیسم ، ضد فئودالیسم ، ضد ارتجاع به مبارزۀ سرسخت خود ادامه داده وفساد ها و خیانت های دربارسلطنتی ظاهرشاهی واستبداد رژیم فرتوت رابه شدت افشأ می کرد. ازامکانات وکالت به حداعظمی با نام خلق، به نفع جنبش خلق وبه نفع حزب خود استفاده کرده ، در مظاهرات، میتینگ ها، وسایر تریبیون هایی که در دسترس قرار می گرفت، وسیعاً اشتراک داشت.

در سال 1352 به امورتنظیم، تشکیل وپخش ایدیالوژی دوران سازطبقۀ کارگر درقوای مسلح فعالیت حزبی را شدت و وسعت زیادتربخشید که نتایج بسیار مهم وثمر بخشی را به بار آورد. چنانچه حفیظ الله امین، قوماندۀ انقلاب ظفرآفرین ثورراصادرکرد که منجربه ازبین رفتن نظام طبقاتی وستمگر وتأسیس جمهوری دموکراتیک افغانستان گردید. دراولین کابینۀجمهوری دموکراتیک افغانستان، معاون صدراعظم وزیر خارجه، و درهفدهم سرطان 1357 منشی دارالانشأکمیته مرکزی انتخاب شد .

حفیظ الله امین به تکامل انقلاب وسرکوب نمودن دشمنان انقلاب خلقی ما سهم بسیار فعال داشته که این فعالیت ها وزحمات شان همواره مورد قدردانی حزب خلق افغانستان واقع گردیده و به تاریخ هفت حمل 1358 بحیث لومری وزیر( نخست وزیر- صد راعظم ) وبه تاریخ  25 سنبله از طرف پلینوم  کمیته مرکزی ح. د.خ ا . همچنان از طرف شورای انقلابی جمهوری د. ا . به حیث رئیس شورای انقلابی و لومری وزیر ( نخست وزیر ) انتخاب شدند.

حفیظ الله امین متأهل بوده دارای سه پسر و چهاردختر می باشد. موصوف به زبان های پشتو، دری وانگلیسی به فصاحت تحریر وتکلم می کنند. " (5)  

 

2

   بر بنیاد نوشتۀ عبدالقدوس غوربندی، یک تن ازاعضای کمیتۀ مرکزی ح.د.خ.ا؛ ( جناح پرچم که به گروه امین پیوست) حفیظ الله امین  پس از تأمین وحدت ( 12 سرطان 1356.هـ .) جناح های خلق وپرچم، عضو کمیتۀ مرکزی واز اعضای اصلی انتخاب شده بود.   

غوربندی می نویسد:

" امین درسازماندهی وتبلیغ اهداف حزب مهارت خاص داشت وعقیدتاً اردو را بخش جدایی ناپذیرخلق می دانست. در جلب وجذب افسران جسورانه پیش می رفت. صاحب حافظۀ قوی وارادۀ آهنین بود. امین تمام اعضای نظامی  جناح خلق حزب را به نام وشهرت می شناخت وحتی از روابط خصوصی وعلایق آنها آگاهی داشت ." (6)  

 

                   

3

هنگامی  که حکومت محمد داؤود خان امردستگیری تعدادی از رهبران "ح. د. خ.ا " را داد، نیروهای امنیتی دیرتر برای دستگیری او رفتند. افزون برآن امین تصادفا ویا دراثر لطف جنرا ل عمرزی (غنی صافی) که قرارگفتۀ خودش در"کتاب شبهای کابل" بنابرعواطف واحساسات حزبی اش با قبول هرگونه مسؤولیت بعدی، در طول شب به امین اجازه داده تا شب را درمنزل به سر ببرد.

امین با استفاده ازفرصت، دستورقیام ( کودتای ثور) را به وسیلۀ پسرش عبدالرحمان، دوتن ازعناصرفعال ارتباطی با نظامیان( صاحب جان صحرایی وظریف) به نظامیان مسؤول یا رهبری سازمان نظامی بخش خلق رسانیده بود .(7)  

 

4                   

        نظیف الله نهضت

                                     

                 نظیف الله نهضت از هواخواهان وادامه دهنده گان راه امین

 

نظیف الله نهضت یک تن ازخلقی های طرفدار امین، که در قیام 24 حوت هرات، مسؤولیت امور رهبری حزبی را به عهده داشت، دررابطه با امین می نویسد که :" حفیظ الله امین یک شخص دانشمند، نویسنده ودارای 27 اثرسیاسی، ، فلسفی، علمی واجتماعی بود . . ." (8)  

 وی همچنان مدعی است که آثار او درهمان زمان در مطبعۀ دولتی و قسما در خارج چاپ شده است. حفیظ الله امین قهرمان ملی افغانها توسط شوروی ها به قتل رسید." (9)  "نیرومند شدن شخصیت ملی امین در دفع دسایس خارجی برضد او باعث شد تا شوروی ها به قیمت نابودی وتجاوزبیشرمانه دست بزنند."(10)   

 

5

گروهی از طرفدارن امین که در تشکلی با نام " سازمان وحدت ملی افغانستان " گرد آمــده اند، درنشریۀ  " یو والی " ( اتحاد ) از او چنین یاد می نمایند:

 

در زیرعکس او به زبان پشتونوشته اند که :

" د یوسرلوری، پرمختللی، متمدن او خپلواک افغانستان آرمانجن په خپل هیواد مین، پخوانی جمهور رئیس شهید حفیظ الله امین

   ( عاشق وطن، مدافع یک افغانستان آزاد، سربلند، پیشرفته ومتمدن؛ رییس جمهورپیشین، شهید حفیظ الله امین.) (11)

 

این سازمان با تغییر نام به " حزب وحد ت ملی افغانستان " همزمان با دفاع از امین، چنین هدفی را مطرح نموده است :

 "حزب وحدت ملی افغانستان برای ایجاد یک نظام دولتی سرتاسری، دفاع و حفاظت ازآن به اساس اراده‌ی آزاد تمام مردم افغانستان و مطابق رهنمودهای دین مبین اسلام، موافق باعرف وعنعنه‏ی مردم افغانستان مبتنی براصول دموکراسی، احکام و حاکمیت قانون سعی و تلاش خستگی ناپذیر می‌نماید" 

همچنان :

 "دفاع از هویت اسلامی، استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان و جلوگیری ازهرنوع مداخله‌ی خارجی در امور داخلی کشور، دفاع از تمام اصول دموکراسی و مبارزه برضد هرنوع دیکتاتوری، استبداد، تبعیض و تعصب"(12)

 عبدالرشید جلیلی یک تن از هواخواهان وادامه دهنده گان راه امین

 

رهبری این حزب راشخصی به نام عبدالرشید جلیلی دارد، که درزمان تره کی و امین سمت های وزارت و عضویت کمیته مرکزی را داشت.  

 

نتیجه یی که از برخورد آنها حاصل می شود این است که حفیظ الله امین نه تنها در گذشته ازشخصیت ها وچهره های بسیار مثبت برای افغانستان بود، بلکه برای وضع موجود وآیندۀ افغانستان نیزمی تواند سمبول خوبی ها تلقی شده و افکار واعمال او رهنما باشد.

ابراز نظر پیرامون چنین برداشتی را در صفحات بعدی پیگیری می نمائیم .

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                         ادامه دارد

 ....................................................................................................................................................

 

                                      توضیحات و رویکردها

 

1-                                  ممکن است نوشته های بسیاری که درخورتوجه اند، نوشته شده باشد، اما نگارنده آنچه را که متمرکز پیرامون مسألۀ حفیظ الله امین نوشته شده است، از قلم جناب اکرام اندیشمند خوانده ام که در تارنمای سرویس خبررسانی آریانا نت انتشار یافته است. سرویس آریانانت .اول جدی 1385. زیرعنوان "نفش حفیظ الله امین در تجاوز شوروی قسمت سوم ."

2-                                 نظیف الله نهضت. " حقایق پشت پرده، آشوب بیگانگان ." مرکز نشراتی میوند. چاپ دوم  اپریل 2004

3-                                 در صفحات بعدی می بینیم که داخل شدن قوای شوروی به افغانتستان با موافقت امین عملی شده است.

4-                                 نگارنده به اطلاعات اشخاصی که در امریکا با او آشنایی داشته اند، دسترسی نیافته است.

5-                                 مختصر سوانح حفیظ الله امین منشی کمیته مرکزی ح.د.خ.افغانستان، رئیس شورای انقلابی ولومری وزیر(نخست وزیر )1358کابل. شایان یادآوری است که حبیب الله خان، پدرحفیظ الله در زندان ارگ مامور بود.(از صحبت جناب آصف آهنگ با نگارنده )

6-                                 عبدالقدوس غوربندی. نگاهی به تاریخ حزب دیموکراتیک خلق افغانستان. (حزب وطن ) ناشر: مؤلف. اسد 1379 صص 44 – 47

7-                                 منبع بالاص 64

8- نظیف الله نهضت ."حقایق پشت پرده ، آشوب بیگانگان" . ص 107

9-                                 منبع بالا ص 75

10-                             منبع بالا ص58 .  

11-                             "یووالی". ارگان نشراتی "سازمان وحدت ملی افغانستان". شمارۀ نهم 6 جدی 1381. خارج کشور.

 

12-                              "حزب وحدت ملی افغانستان" به رهبری عبدالرشید جلیلی. راجستر شده در وزارت عدلیۀ افغانستان. رهبرحزب درزمان حکومت خلقی ها، به نوبت عهده دار وزارت های  معارف وزراعت بود.

مؤسسۀ مطالعات اندیشه سازان نور. اجزاب وگروه ها. www.asnoor.ir  

 

 

 

بعدی

 


بالا
 
بازگشت