مؤلفه های " شجاعت" و" تزویر" در وجود نامزدان ریاست  جمهوری  و سایه  بینیش ماکیاؤلیستی برآنها .

ریأ و دروغ ستون اصلی مشروعیت مافیایی حاکمیت در افغانستان

                                 کرزی چرا وچگونه همه را فریب میدهد . ؟

بخش ششم و آخیر :                                                  

 

میگویند با اینکه انوشیروان سی هزارمزدکی را یک قلم کشتارکرد چگونه لقب انوشیروان عادل برخود نهاده است؟ درجواب این پرسش گفته شد که این لقب شریف به خاطر ان است که درقتل وغارت تبعیض قائل نه می شد ومساوات را رعایت میکرد و چنانچه گفته اند ظلم یکسان نیز نوعی عدل است !یعنی ظلم عادلانه !

 

 محمد امین فروتن

نیکولودی برناردوئی ماکیاولیMachiavelli,nicolo di bernardo dei)۱۴۶۹-۱۵۲۷)   فیلسوف مشهور ایتالویی متولد فلورانس با کتاب معروف شهریارش همواره در عرف سیاسی و نه دراندیشه و مباحثات اجتماعی تداعی کننده نیرنگ و حیله و دیکتاتوری و خود سری است . این فیلسوف مشهور شجاعت و تزویررا از خصائص ضروری شهریاریا فرمانروا میداند .او معتقد است که " مردم " بصورت عمومی و کلی آنگاه قابل قبول و پشتیبان یک دولت است که از سوی حکومت ها بصورت مستمر  مورد حمایت واقع باشند اما به هرصورت به دشمنی و دوستی و حمایت عوام نه میتوان اطمینان کرد . او در تبیین اندیشه های خود " جنگ " و استبداد و تحکم و جباریت را در نهایت استقرار و نیرو می ستاید و " بقأ حکومت " را به این دست افزار تائید میکند ؛ لهذا با صراحت بیان میکند که ستم باید چنان  بزرگ باشد که راه تلافی و فرار از آن ممکن نباشد .ماکیاؤل این فیلسوف جبار مِهر وترس را انگیزه های عمده ای در رفتار بشر میداند و مال اندوزی و " جاه طلبی " را اسباب ستیزه جوئی برای بقای او میداند و میگوید : مال اندوزی و جاه طلبی در دلهای آدمیان ریشه های چنان استوار دارد که به هر مقامی که ارتقأ یابند بازهم  از میان نه میرود ، این فیلسوف ایتالوی و تیوریسن استبداد دلیل این وابسته گی را طبیعت و فطرت انسان می داند که برویت همین فطرت انسانی است که وی خواستار همه چیز است ولی توانائی بدست اوردن آنرا ندارند و چون آرزوها وآمیال شان بیشتر از توانمندی های شان است و از آنچه که دارند نا خرسند ، این امر بر حالت روحی اش تأثیر می گذارد زیرا وقتی  خواست برخی از مردمان در پی چیزهای که باید بدست اورند بیشتر باشند و برخی هم قطاران شان نیز وقتی رویا های از دست دادن درائی ها و ثروتهای شان میشود ، دشمنی و جنگ میان شان بؤقوع می پیوندد .! در هرصورت بدون آنکه اندیشه های سیاسی و بینیش و نگاه  هریکی از کاندیداهای ریاست جمهوری افغانستان نسبت به بحران موجود در جامعه و راه حل های آن بصورت فشرده بیان کنیم ناگزیر از اذعان و تذکر این سخن هستیم که حتی ماکیــاؤل آن فلیسوف نامدار و مروج استبداد خود قصد نداشته است که   " فلسفه سیاسی " ای را مدون کند و آنرا پایه و اساس همیشه گی بشمارد و بصورت تیوریزه آنرا اجندای عمل خود قرار دهد مگر با آنهم وی برخی از خصا ئل زمامدار را چنین بیان میکند :    در رفتار سیاسی و حکومت می بایستی نیمی انسان و نیمی جانور درنده بود و حکمران یا شهریار باید هم " شیر " باشد وهم " روباه " یعنی هم شجاعت و هم تزویر را هردو باهم آمیخت تا بتوان موفق حکومت کرد . بنابراین پندار اندیشه سیاسی " ماکیاؤل " را که با دریغ وتأ سف ویروس  این پندار مهلک  به اکثریتی از نامزدان و کاندیداهای  ریاست جمهوری  افغانستان سرایت نموده است و چنین میپندارند که برای یک حکومت تنها ضروری است ثبات و امنیت خصوصی حریم زمامدار باید در برابر تمامی آفات و بلاهای زمینی و آسمانی نگهداری شود . رسیدن به این هدف ایجاب میکند که فرمانروایان نباید از تزویر و ریأ غافل باشند و نباید به کارارزشمند تاریخی و مطلوب توده های مردم متوصل شوند که زیان بینند و موجودیت خود را به خطر بیاندازند . هرسیاستمدارو کاندید  اندیشمند و متحجر -روشنفکرنما و درسخوانده ، رفتار وکردار خویش را بر نوعی انسان شناسی تاریخی و فلسفی ویا انسان شناسی اجتماعی (جامعه شناسی ) استوار و توجیه میکند ؛ چه آنکه آشکارا اعلام کند و چه درسینه اش نگاه دارد . در نظام های استبدادی و سلطنتی مطلقه ء غلیظ هیچ حد و مرزی برای اعمال قدرت از سوی حکومت بویژه شخص سلطان و امیر  وجود نداشته است . لهذا جز عرف و روابط  عنعنوی و محدودیتهای بالفعل ، هیچ قانونی را در حوزه مدیریت جامعه برسمیت نه میشناسد اگر آنچه که بنام قانون نیز وجود داشته باشند ، به جز اراده وخواست سلطان وامیر نبوده است و بر همین مبنا و منطق است که علی الرغم موجودیت تشکیلات وسیعی بنام دولت ،  پارلمان و سنای افغانستان که نهاد های قانونگذارو ناظر بر اجرای قوانین بویژه قانون اساسی افغانستان وجود دارد جلالتمآب کرزی رئیس جمهور افغانستان مغائر با هر نوع  قوانین و موازین اخلاقی و مدنی پول های به باد آورده و خدا دادی را بنام مصارف و هزینه های اضافی  اداری قصر ریاست جمهوری افغانستان   از شبکه های استخباراتی امنیتی جهان حاصل نموده ودرراه استحکام و امتداد سلطه مافیای اش هزینه مینما یند . !! با کمال صراحت و صمیمیت باید گفت که در چنین حالتی صحبت وهرگونه  گفتگو را جع به قانون و جامعه مدنی روح و ترجمه ء استبداد حکومتی  است که خود نماد روشنی از بی قانونی نامیده میشود . نهایت جالب و شگفت انگیز است که در" نظام جمهوری اسلامی افغانستان !! " هرچند در مرحله ای از تاریخ معاصر افغانستان  ،  نهاد های چون دولت ،  پارلمان و نهاد قضائی  ستره محکمه یعنی دیوان عالی کشور ، با تعیین صلاحیت های هریکی از این نهاد ها وجود دارند و این امر سبب شده تا به صورت ظاهری  نهاد دولتی  را که با تمامی تشریفات و مبانی حقوقی اش سربلند نموده و قانون اساسی وظائف و صلاحیت های هریکی ازاین نهاد ها را مشخص ساخته است نهادی بنام  «قصرمبارکه ارگ شریف !!» بصورت مافیائی و استخاره ای ازدائره اعمال حاکمیت قانون بیرون واقع شده است که در عصر ارتباطات و گلوبالزاسیون که عصر مردم سالاری نامیده میشود و تنها قانون و تابعیت از آن ترجمان خواست و اراده مردم است ، معامله گری های پیچیده استخباراتی ای که در قصر ریاست جمهوری افغانستان به هر نام واسمی صورت گیرد روند متحجرانه ای برضد عدالت و آزادی انسان معاصر محسوب میشود . در اینصورت است که صدور هرگونه فرامین استخاره ای وسلطانی حاوی کلیمات و احکامی  چون " من حکم میکنم " با روند روبه رشد جوامع بشر در تناقض قراردارند و در ارابه  تکاملی تاریخ بشر اندکترین جایگاهی را ندارد . البته باید گفت و خاطر نشان ساخت که قوانین اساسی نیز مانند قوانین عادی عاری از نقص ، ضعف ، خطا و گرفتار آمدن در دامان واگرائی با مقتضیات  مرحله ای  تاریخی ونیاز های جامعه نیست ، انکشاف و شناسائی چنین ضعف ها و نارسائی ها نیز جز در بستر فرآیند رهگذر مکانیزم جمعی انتقادیی  سالم نخبه گان ، متفکران ، نویسنده گان و عموم شهروندان حاصل نه میشود . که یکی از شاخصه های قانون اساسی و اجندای اصلاحات در نظام سیاسی پویا و مطلوب باید در بینیش تمامی کسانی که به مقتضای عقل بومی و منزه از باد های استخباراتی برای کسب جایگاه  واقعی ریاست جمهوری افغانستان قرار گرفته باشند همچون گوهر ناب بدرخشد .

یاهو یار زنده صحبت باقی

پایان

 

+++++++++++++++++++++++++++++++

 

موضع ما وبرگزاریی  انتخابات " کوپونی!" در افغانستان 

        صلح دالری و دالر های تقدیس شده  ؟!

 

یک رأس فيل که با یک موتر لاری  تصادف كرده و در بخش CCU بستري بود و يك مورچه بيرون از محلی که فیل در آن بستر بود  قدم مي زد. دكتر از مورچه پرسيد؛ فرمايشي داريد؟ مورچه گفت؛ اين فيل خيلي به گردن من حق دارد! آمدم كه اگر به خون احتياج داشت، برایش خون  بدهم!

 

قسمت پنجم

دو سه روز پیش بود که از یک منبع موثق شنیدم ائتلاف میان جنرال دوستم و فخر افغان خان اشرف غنی خان احمدزی پس از آنکه آقای جنرال دوستم به حضور اعلیحضرت  جان کِری وزیر خارجه امریکا  شرف یاب گردید و از آنحضرت شنیدند که جلالتمآب والاحضرت حامد کرزی نه از فخر افغان اشرف غنی خان احمدزی بلکه در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان از نامزد دیگری حمایت میکند! ، حضرت دوستم در نشه و خواب  پهلوانی فرمود که رئیس صاحب جمهور به ما ازبک ها خیانت کرد ه است و ما هم جواب این بی پروائی و خیانت را با حمایت از دکترصاحب عبدالله یا هر کاندید دیگر ی خواهیم داد !!! هرچند این خبر جدید بود اما به دلیل سخنان همین یک هفته قبل آقای اشرف غنی خان احمد زی که درپاسخ  این پرسش نصیر احمد فیاض مجریی مؤقت  برنامه ۹۰ دقیقه شبکه جهانی آریانا که  آیا شما با مشارکتی که  با آقای جنرال دوستم بعمل آورده اید و به گفته مجری ، وی یک مجاهد و شما یک تکنوکرات هستید تا چه حد موفق خواهید شد که یک تغییر بنیادی و مطلوبی را ایجاد کنید ؟آقای غنی احمد زی گفته بود  : من از همه اول شجاعت سیاسی جنرال صاحب دوستم را که در اعلامیه آخیری که نشر کرده ابراز امتنان میکنم این یک جرئت می خواست و امیدوارم تا از  دیگر بازیگران سیاسی نیز چنین جرئتی ببینیم  دوم اینکه این سوال را از جنرال صاحب دوستم کردند؛ که چرا با اشرف غنی احمدزی در یک تکت  در آمدی ؟ می فهمید که جواب وی چه بود ؟ برنامه !!!  اشرف غنی برنامه را ارائیه کرد بعد از بررسی تمام بدیل های دیگری به نتیجه رسیدیم !!!سخت شگفت انگیز و بهت آور است . زیرا هنوز زخم های عامه مردم بویژه روشنفکران و درس خوانده های جامعه شکوهمند افغان به گرمی ای برنامه ! تشخیص شده از سوی مرشد روحانی حضرت پهلوان دوستم گرم نیامده بودند که نا گهان و پس از انجام ملاقات محترم جنرال دوستم با جان کِری Kerry  بانگ شکست این ائتلاف که آقای احمدزی آنرا به دلیل داشتن برنامه روشنی نسبت به تمامی کاندیدا های مقام ریا ست جمهوری افغانستان نسخه مجربی می دانیست نواخته شد . مهمترین و در عین حال اصلی ترین پرسشی که به ؤجود می آید اینست که نزدیک به اکثریتی از کاندیدا های ریاست جمهوری افغانستان منجمله محترم اشرف غنی احمد زی و دیگر پهلوانان معرکه انتخابات پس از استعفئ از مقامات بلند پایه اداره حاکم وارد گود انتخابات ریأ ست جمهوری افغانستان شده اند چرا و به چه دلیل ودر مواجهه با کدامین موانع نتوانیستند به اهدافی که در اجندای به قدرت رسیدن به مقام ریاست جمهوری افغانستان کاندیدا های محترم  گنجانیده شده است نائل آیند ؟ آیا این همان اجندا ها ی نیست که در مقاطع گوناگون تاریخ موجب بدترین آزار ها و آذیت های  توده های مظلوم و محروم افغان  شده اند ؟ آیا واقعأ مقصود از رسیدن به مقام " ریأ "ست جمهوری افغانستان ذکر خیر!! و تکرارهمان مناسبات بدوی و قبیلوی نیست ؟ زیرا مؤقیعت های بسیج شده در جامعه ما چنان سریع ، گسترده و درعین حال مؤقت هستند که همچون مهره های از تسبیح و بصورت ریأ کارانه  غارتگری های از غارتگران و چپاؤلگران را توجیه شرعی می کنند  نیست !!؟  البته باید گفت که اگر موافقتنامه نخستین کنفرانس  بن را اجماع نسبتأ مشروع و مشروط  اما به نفع سرمایه داران کمپرادور بدانیم که برخی مفاهیم تاریخی و فراموش شده در جامعه افغانستان  چون دموکراسی ، آزادی بیان ،حقوق بشر را  بصورت مصنوعی و  با نگاه مادی به تاریخ و با تناسب منافع شخصی آنها مصداق بیشتری پیدا کرده است هیچگاه بردل فقرأ و توده های رنجدیده افغانستان نه نشست . زیرا یکی از مشکلات بارز این مسیر که بیش از یک دهه گلون انسان مؤمن سرزمین افغانستان را بی رحمانه می فشارد ، علی الرغم شعار های جذاب و دلنشین اصحاب قدرت  یعنی کاندیدا های محترم ریاست جمهوری افغانستان  بدون احساس اندکترین مسؤلیت در قبال سرنوشت تاریخی مردم این سرزمین همانا بی توجهی به مسأله عدالت و توسعه همه جانبه و متوازن و شکل نیافته گی نهاد های مدنی و وجود خلأ بین شعار و زمینه های تحقق عملی آنها ست . لهذا متأسفانه هریکی از این کاندیداها ی محترم ریا ست جمهوری بجای توجه به اصلاحات گسترده و بنیادی در جامعه افغانی به کلی گوئی ها و به مصداق آن حکایت معروفی که از متن فرهنگ فلکلوریک ما برخاسته است یعنی « برادرم در کندز پهلوان است » رو می آورند . البته باید توجه داشت که تکرار چنین کلی گوئی ها و شعار های عوام فریبانه پو پولیستی هیچگاه برای انجام اصلاحات بنیادی که به ریشه کن ساختن زمینه های فقر و فساد اجتماعی واقتصادی  بانجامند در مسیر دموکراتیزاسیون ملتهای جهان سومی منجمله افغانستان کافی نیست بویژه آنگاهی که در مقابل بسیاری از نهاد های هرچند شبه مدنی نظیر پارلمان و قوای قضایه قرار میگیرند .

صلح دالری و دالر های تقدیس شده  ؟!

هیچکسی به شمول ارآکین بلند رتبه ترین ارکان مافیای شبه دولتی حاکم برافغانستان که پس از استعفأی ظاهری ازمقامات بزرگ دولتی درقطار نامزدان و کاندیدان برای احراز پست مقام  ریاست جمهوری افغانستان استاده اند نه میتوانند استقرار صلح سراسری درافغانستان را ازبخش نخستین وحیاتی ترین قسمت های اجندأ وبرنامه خویش حذف کنند تا آنجا که برخی از بازوهای مسلح  مافیای اقتدار در افغانستان برای رسیدن به چنین صلح فرمائیشی ودالری *گاهگاهی خشونت های مقطعی و مصلحت آمیزی !  را در حوزه حیات  سیاسی جامعه افغانی سازماندهی می نمایند  که متأسفانه به دلیل فقدان تقوای سیاسی و اقتصادی در وجود فرد ، فردی از زمامداران نا اهل جامعه عقب مانده افغانستان ویروس ثروت  اندوزی و غارتگری که از بالا به پائین در حال حرکت است به نوع اعتیاد کشنده تبدیل شده است . وهر آنکه فیل شان هوای هندوستان کند وبادی ازاین دالر های تقدیس شده !! که به برکت سربازان گمنام  امام زمان های استخباراتی جهان در قصر های مجللی از « ارگ شریف !!» به ؤفوردر یافت میگردند به مشام های شان رسیده باشد نه میتوانند بصورت مصنوعی هم که بوده و شده مسأله مبارزه با« فساد وتحقق صلح درجامعه !»راازصدرشعارها و وظائف آئنده شان خارج کنند. بدبختانه هنوزهم با سپری شدن دست کم دوازده سالی که ازنظام مقدس جمهوری اسلامی درافغانستان!! میگذرد روح هیولای لبرالیستی واین سیاست گام به گام صلح دالری !! هرچند بصورت پنهان و پیچانده شده در جامه قرئت مافیایی از «مذهب و بازار آزاد !!»همچنان حضور دارد و قربانی میگیرند . !! البته نباید فراموش کرد که تمامی معادلات مربوط به شعار صلح که بحیث  یک شعار استراتیژیک در حوزه تبلیغات عوام فریبانه تمامی کاندیداهای مقام ریاست جمهوری افغانستان شناخته شده است از بطن همین سیاست گام به گام و همین روح  تقدیس شده مافیائی برخاسته و از قوانین آن تبعیت میکند . از سوی دیگر این سیستم حاکم بر سرنوشت جامعه افغانی بخاطرو دلیلی مافیائی نامیده میشود که در وهله اول نهاد های بزرگ قضائی و قانونی در کشور  که لابد باید بصورت دموکراتیک و از بطن جامعه مدنی مشروعیت حاصل نموده باشند و نهاد های متذکره نماد وسمبولی از نهادینه سازیی ضوابط میان احادی از یک جامــــعه پنـــداشته میشوند به اســـاس همــان فورمـــول مـــعروف  « نصف لی و نصف لک !!» ذبح شرعی می گردند . طبق همین سیاست مافیائی باید گفت تا سلطنت کامل امپریالیستی اقتصاد مشارکتی لبرال قطع نگردد ؛ انجام و اجرای اصلاحات گسترده در جامعه عقب مانده ای مانند افغانستان  یک شعار ماجراجویانه ای است که در راستای تخریب و فریب  اذهان عامه و راه گم کردن فعالین و مبارزین واقعی  راه استقلال ، آزادی  و دموکراسی به حساب می آیند . چنانچه قبلأ به عرض رساندیم موقیعتهای بسیج در جامعه ما ، موقیعت های موقت هستند و مشکل اساسی این چنین جوامع این است که حرکت های موسمی و زود گذر ی را بر بستر تاریخ جوامع بشری تولد میدهند و دراین صورت کاملأ طبیعی است که موتوربینیش اجتماعی و سیاسی این گونه حرکت های تازه به دنیا آمده در میان یک نسل و یک جغرافیای تاریخی ناپدید شوند و هرگز نسل های دیگری از آن مستفید نگردند .

ادامه دارد

 

* : برخی از حرکت های خشونت آمیز در جامعه افغانی لزومأ برای تحقق ورسیدن به چنین عملیه صلح مصنوعی انجام می گیرند .

 

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

برگزاریی انتخابات آزاد یا تمرین کُشتی با منافع ملی ؟!

" تو مرا ملا بخوان  من ترا حاج آقا میخوانم "!!

میگویند یک شرکت تجارتی اعلان داده بود که به مدیر لائق وبا چند سال سابقه ء موفق ، مسلط بر چند زبان خارجی و دارای تحصیلات عالی نیازمند یم و شخصی با تحصیلات اندک و بدون سابقه مدیریت و نا آشنا به زبان های خارجی مراجعه کرد ، از وی پرسیدند که برای چه آمده ایی ؟          آن مرد تازه وارد جواب داد آمده ام بگوئیم که روی من حساب نکنید !!!

 

قسمت چهارم :

در قسمت های قبلی صحبت بر سر این بود آنگاه که پای  مشارکت مافیایی و فردی  درمیان باشد  منافع و تمامی اصالت های  یک جامعه  از حافظه شهروندان رخت بر میبندند وکالبد های آدم نما و ملمع شده به غرائز قدرت و ثروت به رقص می آیند و بلادرنگ وارد میدان میشوند . زیرا دیدیم که چگونه در اوج توطئه ای از توطئه گران و اِخلال ،اخلالگران کسانی که ناظر اجرای بدترین جنایات و خونین ترین حوادث بر برادران و خواهران اقوام شریف افغانستان منجمله شهروندان هزاره تبار این سرزمین  بودند ویاهم در واکنش به این جنایات درد ناکی که بنام طالبان و به زعم آنها از سوی شهروندان وابسته به قوم پشتون انجام یافته بود "که خوشبختانه هیچگاه پدیده ای بنام  طالبان و طالبانیزم وابسته به یک قوم خاصی نبوده و نیست "* با ایجاد حوادث غمناکی چون دشت لیلی ، و قتل عام های دیگری بدترین حوادث در تاریخ افغانستان بوجود آمد برخی از فرماندهان این جنایات خونین نه تنها در رکاب همدیگر شمشیر میزنند بلکه مدارک و شواهدی هرچند مجعول و مجهول  ! را در برئت همدیگر به صحنه می آورند وبه زبان و لهجه ای مطرح  و صحبت میکنند که گویی اصلأ مسأله جنگ های خونین داخلی و طرح حوادث  فجائع غمناکی  درتاریخ  افغانستان   چون حادثه دشت لیلی مزارشریف  حادثه المناک   افشار – و صدها حادثه و جنایات دیگری که ثبت تاریخ افغانستان شده است یک توهم  استخباراتی بوده که هیچگاه در تاریخ افغانستان وجود نداشته است !!!! و یکی از برجسته ترین توجیهاتی که نامزدان و کاندیداهای انتخابات ریا ست جمهوری افغانستان در چندین وجه بدان پرداخته است گویای همین حقیقت است . همچنان تمامی مهره های شطرنج انتخابات در افغانستان سعی دارند تا قدرت های بیگانه را که در خارج از مرزها و به اساس عقل سرمایه داریی لبرال از آن ها فرمان میبرند خود را مناسب ترین و بی غل وغش ترین تیم و گروهی وانمود کنند که  درشناسائی و بیلانس منافع کشورهای حاضر در ائتلاف بر آنها حساب بازنمایند . !! زیرا در حوزه مشروعیت سیاسی جوامع بشری به نقش قدرت های بزرگ صنعتی جهان بویژه در تاریخ دوازده ساله آخیر حضور جامعه جهانی در افغانستان بی نهایت ارزش قائل هستند .

 شگفت انگیز است که بخشی ازهمین  کاندیدا های ریا ست جمهوری معادله قدرت درافغانستان  ( رهبریی جامعه متعلق به قوم پشتون ) از چندین دهه زمامداریی سلاطین و حاکمان گوناگون که در رگهای اکثر آنها خون آلوده به ویروس منافع شرکت های نفتی بیگانه جریان داشته است در  قالبهای بنام سلطنت - جمهوریت – جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان – دولت اسلامی افغانستان  – امارت اسلامی و بالاخیره دولت جمهوری اسلامی افغانستان دست ناخورده باقی مانده و با گذشت زمان در کالبد نیمه جان ملت افغانستان به بیماریی مزمن و از جنس جنون گاوی مبدل شده است . هیچکسی وحتی پهلوانان بی شماری  در تاریخ افغانستان در عین حالیکه بر بیهوده گی و بیگانه گی آن پی میبردند ، نتوانیسته اند آنرا به نفع اراده آزاد انسان باشنده سرزمین افغانستان تغییر دهند . این مشکل ، مشکلی بسیار اساسی است که حتی امروز ودر قرن بیست ویکم  درحالیکه رجال سیاسی و کاندیداهای محترم ریاست جمهوری افغانستان باید با توجه به رئوس و محتوای فکریی اجندای مورد عمل خویش در کارزار انتخاباتی  حضور یابند با ملاحظه به نگاه و اجندای  " بیگانه قومی  "بویژه همین بینیش ونگاه معیوب قدرت های بزرگ جهان و منطقه در افغانستان عمل میکنند .! اما چه کسی و با چه اجندای باید حکومت کنند ؟ همین طوری که همه خواننده گان ارجمند این یادداشت میدانند وبا افکار و اندیشه های من آشنائی دارند من بصورت کامل به مسأله اکثریت فزیکی فلان قوم و فلان قبیله را که دلیل مشروعیت و امتیاز حقوقی بکار میگیرند کاملأ مخالف ام ، زیرا علاوه بر وجود نظریات فیلسوفان مختلف و نظریه پردازان و متفکران اجتماعی و فلاسفه سیاسی که مردم را منشأ مشروعیت میدانند و این عملیه در شکل تکمیل شده و مدرن امروزی اش نام " دموکراسی " را بخود گرفته است  قرآن کتاب خدا وند نیزدر تدوین فلسفه خلقت و زندگی تکاملی بشر درآیه ۱۳ سوره الحجرات چنین میفرمایند : يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ یعنی ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید; (اینها ملاک هیچگونه امتیاز نیست،) گرامی‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست; خداوند دانا و آگاه است!

بزرگترین و درعین حال مسخره آمیزترین منطق برخی از حضرات کاندیدای "ریأ" ست جمهوری افغانستان آنجا و آنگاه است که دارنده گان القاب بزرگی از روشنفکری و جهان پهلوانی وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرند که چگونه فلان قاتل و جلاد را بحیث کسی که اجندای فکری و عملی شما را تا  سرمنزل مقصود برسانند جزئ از همکاران تیم آئنده تان برگزیده اید ، بدون آنکه در باره هویت و ظرفیت های فکریی  آن همکار عزیزخود که تازه به دسته ای از پهلوانان در آمده است مطالبی بیان کـــند به همان فورمول افســانـــوی مـــروج در جـوامع عـقب مـانـده به شـمول افغانستان  یعنی " تو مرا ملا بخوان  من ترا حاج آقا میخوانم " متوصل میشوند . گویا هرکس آزاد است به تناسب حال ومقال خویش مطلبی بفرماید . عجیب آن است که برخی از همهین کاندیداهای محترم ریاست جمهوری وقتی لباس  مندرسی  مصلحان بزرگ شرق برتن میکنند وبا گرداندن  دانه های از تسبیح که نمادی از آمیزش عرفان با سنت است در قرن حاضر که قرن شاخص ها و اندیشه ها محسوب میشود در مجالسی از عوام الناس حضور می یابند در معرفی شخصیت همکاران خود به مبالغه های غیر قابل باور متوصل میشوند .

میگویند شخصی از اوباشان که کسی را به چاقو زخمی ساخته بود برای پیش برد دعوی اش وکیل مدافعی را استخدام کرده بود ، وکیل مدافع حین قرئت دفاعیه مؤکیلش با جملات زیبای چون مؤکل من بیسار آدم مؤدب و آرامی است که هیچگاه با کسی وارد پرخاش گری نه میشود ، پنج وقت نماز میخواند و دائیم در خدمت مردم منطقه اش میباشد ......... مؤکل اوباش اش وقتی این گونه توصیف ها ی غیر واقعی را از  زبان وکیل دعوی اش شنید برسم اعتراض با صدای بلندی در سالون محکمه در خطاب به وکیلش گفت : که شما توصیف چه کسی را می کنید ، پول وکالت را از من گرفته ای و دفاعیه  کس دیگری در محضر قضأ می خوانی ؟

ادامه دارد

نظر نویسنده این یادداشت

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

همسوئی دشمنان دیروزی در بازی انتخابات ریأ ست جمهوری افغانستان !

آرأ  مافیای حاکم نَردَ بان  صعود کدامین مهره ها خواهد بود  ؟

 

بخش سوم:                                                                      

 

شخصی که به میهمانی دعوت شده بود. وسط راه یکی از دوستان مفت‌خورش با او همراه شد و گفت؛ اگر صاحبخانه پرسید او کیست؟ بگو طفیلی. یکی دیگر هم اضافه شد و قرار شد بگوید قفیلی است. چند دقیقه بعد یکی دیگر از مفت‌خورها از راه رسید و گفت؛ درباره من نگران نباش، صاحبخانه خودش مرا می‌شناسد. وقتی صاحبخانه در را باز کرد، با تعجب پرسید؛ این دو نفر کی هستند؟ مردی که مهمان شده بود گفت؛ طفیلی و قفیلی. صاحبخانه به سومی اشاره کرد و با عصبانیت پرسید؛ این مرد عوضی بد جنس کیست ؟ و مردی مفتخوار گفت؛ دیدید نه  گفته بودم که  صاحب خانه مرا می‌شناسد؟!

 

چنانچه از فرد فردی  دوستان و هموطنان گرامی که خواننده این یادداشت اند احترامانه  خواسته بودم که این نوشته را حتمأ از آغاز تا به انجام با تأمل بخوانند ، شاید پاسخ بسیاری از پرسشها و ابهامات را توأم با روشنگری های لازمی که  مربوط  به  برگزاریی انتخابات در افغانستان و مشروعیت آنها  اند در آن دریابند زیرا این حقیر کاملأ باور دارم که تنها پاسخ چاره ساز این ابهامات لعنتی و معاملات فضول انتخاباتی آن است که تمامی  کاندیدا های دورنمای بینیش سیاسی و اقتصادی پیرامون خویش را از هم اکنون در برابر جامعه جهانی منجمله خارجی های افغان تباری که درکشوری بنام  افغانستان مشغول  شغل شریف  و پردرآمدی از جاسوسی و دلالی اند ترسیم کنند .

هیچگونه قصد نداشتم ، با توجه به شناخت ازهویت کنونی و گذشته تاریخی  کاندیداهای « ریأ» ست جمهوری افغانستان و بسیاری از مهره های گوناگونی از این کارزار که اکثریتی از آنان  با اشارات صریح و روشن شرکت های سهـــامی سرمایه گذار خارجی در افغانستان وارد تنور انتخابات شده اند بصورت مؤقت بیش از این مطالبی را به عرض دوستان و عزیزان خواننده برسانم    زیرا به گمان من بسیاری از این مهره ها ی که چه به شکل تزئنی ویاهم برای براه انداختن هیاهوی مصنوعی درحوزه های  انتخابات به صحنه آورده شده اند از ادارهء  یک نانوائی و نان پزی نیز عاجز اند اما وقتی ناگهان خبر رسید و شنیدم که جلالتمآب حضرت صبغت الله مجددی که ریاست  کمیسیون حل منازعات میان دولت و مردم افغانستان را بر عهده دارند بحیث رئیس برگزاریی لویه جرگه تعیین و منصوب گردید و درعین حال خبر  مخالفت این مرشد استخاره ای با تدویرچنین  لویه جرگه  در مطبوعات به نشر رسید و از سوی دیگر برنامه تلویزیونی موسوم به ۹۰ دقیقه که ازشبکه  تلویزیونی اریانا ی کابل به نشر میرسد و نخستین بخش این برنامه به شب شنبه مورخ ۱۹ / ۲۰ اکتوبر سال جاری با حضور دوتن از کاندیداتورهای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان یعنی آقای اشرف غنی احمدزی کاندید ریأست جمهوری و آقای محمد محقق معاون دوم کاندیداتوریی ریاست جمهوریی عبدالله عبدالله از کابل منتشر گردید ، بر تصمیم این حقیر نیز سایه انداخت و برآن شدم تا این بحث را کمی به درازا باید کشید و انگیزه ای از این تغیرات و تحؤلات را در بستر منافع کشورهای بیگانه مورد ارزیابی قرار داد ،    تا ببینیم و دریابیم که روی کدامین پارامتر ها و معادلات منافع کشور های که بر قلمروی بنام افغانستان خیمه زده اند با چنین شتاب تغییر میکنند ؟  اما آنگاهی که از زبان آقای احمدزی با لحن قاطع صدای  پیروزی حتی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری  را شنیدم صدای مردی را با خود ترسیم میکردم که با یک اکثریت قاطع و مشروع منتخب مردم افغانستان شده و دراوج پیروزی مطلق در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان با ژست وشیوهء معصومانه ء  مهاتما گاندهی !!     پیشوای مبارزات  مسالمت آمیز مردم نیم قاره هند در پی تشکیل حکومت ملی برآمده است و چنانچه وعده داده بود برخلاف دیگر دنیای آزاد و دموکراتیک « رقیبان دیروزی انتخاباتی!!! »  را به همکاری در دولت ملی !!  دعوت داده اند وازاینکه گویا یکی از شکست خورده گان انتخابات ریاست جمهوری با ناباوری به این دعوت اش لبیک نه گفته است احساس ناراحتی  می فرمائند  !!!!  ،

اما شگفت انگیز ترین و درعین حال معیوب ترین تحلیلِ آمیخته به نوعی از قضاوت  همین  کاندیدای سومین انتخابات ریأست جمهوری افغانستان  که با زحمت فراوان لقب دکتور را نیز با سختی با خود حمل میکند در برنامه موسوم به ۹۰دقیقه شبکه رادیو تلویزیونی آریانا که بطور مداوم و ۲۴ ساعته ازشهرکابل انتشارات دارد در پاسخ به این پرسش مجری  محترم برنامه ۹۰ دقیقه که آیا شما با مشارکتی که با آقای جنرال دوستم بعمل آورده اید و به گفته مجری ، وی یک مجاهد و شما یک تکنوکرات هستید تا چه حد موفق خواهید شد که یک تغییر بنیادی و مطلوبی را ایجاد کنید ؟

 آقای غنی احمد زی گفت : من از همه اول شجاعت سیاسی جنرال صاحب دوستم را که در اعلامیه آخیری که نشر کرده ابراز امتنان میکنم این یک جرئت می خواست و امیدوارم تا از  دیگر بازیگران سیاسی نیز چنین جرئتی ببینیم  دوم اینکه این سوال را از جنرال صاحب دوستم کردند؛ که چرا با اشرف غنی احمدزی در یک تکت  در آمدی ؟ می فهمید که جواب وی چه بود ؟! برنامه !!!        اشرف غنی برنامه را ارائیه کرد بعد از بررسی تمام بدیل های دیگری به نتیجه رسیدیم !!!

این گونه اظهارات از قول آقای احمدزی در حالی شنیده میشود که وقتی  استاد عبدالرب رسول سیاف یکی از کاندیداهای دیگری که وی نیز خود را نمائنده جهاد و مجاهدین میخواند بخاطر نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان رسمأ استعفا داد و با دومعاون خود یعنی امیر اسمعیل خان والی مقتدر سابق هرات که یکی از فرماندهان بزرگ جمیعت اسلامی افغانستان به شما ر میرفت بحیث معاون اول  و مولوی عبدالوهاب عرفان از رهبران جنبش ملی برهبریی عبدالرشید دوستم و عضو پیشین مجلس  سنأ ی افغانستان بحیث معاون دوم خود وارد گود انتخابات ریأ ست جمهوری شد ، آقای ذکی سخنگوی جنبش ملی برهبریی عبدالرشید  دوستم اعلام کرد که آقای مولوی عرفان معاون دوم استاد سیاف کاندیدای ریاست جمهوری افغانستان به نمائنده گی جنبش و عبدالرشید دوستم وارد معرکه انتخاباتی نه شده است البته از آقای دوستم محض به عنوان رهبر اش دعا خواسته بود و جنرال صاحب  دوستم  نیز برایش دعای کامیابی نمود .! آقای فیض الله ذکی سخنگوی جنرال دوستم گفت که جنبش ملی واسلامی افغانستان برهبریی دوستم عنقریب از کاندیدای که حمایت خواهند کرد موضع رسمی اش را اعلام خواهند ساخت و فقط باگذشت یکروزبود  افراد نزدیک به اشرف غنی احمد زی طی یک صحبت خصوصی به یکی از رسانه های داخلی اعلام داشتند که جناب اشرف غنی احمدزی با پذیرش اعطای پست معاونت اول به جنرال عبدالرشید  دوستم وی را بحیث معاون اول و جناب سرور دانش عضو شورای رهبریی حزب و حدت اسلامی افغانستان برهبریی کریم خلیلی که از حمایت کریم خلیلی معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان نیز برخوردار است در آخرین روز ثبت نام در کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان حضور یابد و رسمأ به حیث نامزد انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند . !!     اما آگاهان امور که حوادث افغانستان را از سه دهه بدینسو مورد مطالعه قرار میدهند بر این باور اند که آقای اشرف غنی احمدزی فرزند شاه جهان احمدزی و پسر کاکای محمد نعیم کوچی که پس از سقوط  امارت شبه اسلامی طالبان ازسوی نیروهای ائتلاف جهانی ضد تروریزم  بازداشت و روانه زندان گوانتانامو گردید که حاجی محمد نعیم کوچی والی سابق بامیان پس ازسپری کردن  چند سال زندان درگوانتانامو به اثر تلاش و نفوذ شخصی آقای غنی احمدزی اززندان  رها گردید همچنان    برخی اسناد نشان  میدهد که نعیم کوچی در زمان رژیم طالبان که پس انجام یک سلسله توافقات بحیث والی بامیان گماشته شده بود و منابعی موثقی که نه میخواهند در این مقاله ازآنها نام برده شوند شرط حمایت قوم کوچی ها را  ترتیب و اعطای قباله های شرعی زمین ها و علفچرهای بود که کوچی ها بویژه در فصل تابستان از آن بحیث علفچر استفاده میکرد ند ؛ که طالبان نیز با پذیرش این و دیگر شرائط پس از در میان گذاشتن شرائط این معامله با  حلقه های خاص استخباراتی نعیم کوچی را بحیث والی بامیان مقرر ساختند و گروهی از کوچی های مسلحی  را برای غصب شرعی !! زمین های ولایت بامیان  و قتل عام مردم آن سرزمین که عمدتأ قوم شریف هزاره ها در آن زندگی  میکنند با خود بردند .. ... و به گفته شاهدان عینی که در همان معرکه وبا حمایت از نیروهای تحت فرماندهی نعیم کوچی حضور داشتند حکایت های دردناکی را  از مظالم و فجائعی که بر سر مردم بیچاره هزاره آورده بودند بازگو نمودند و این حقیر نیز در همان زمان آن جنایات را با شدت محکوم نمودم ....

ادامه دارد

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

در حاشیه ء برگزاریی  انتخابات ریاست جمهوری افغانستان :

مقام " ریا" ست جمهوری یا مقام  باشی گریی در " ارگ "  کابل !؟

                            «   استعمار نو و دلالانش »

باغباني متوجه شد كه پسربچه اي روي درخت زردآلو نشسته و مشغول کندن و خوردن زردآلواست. باعصبانيت گفت؛ حال ميروم به پدرت شكايت مي كنم و راه افتاد كه برود. پسربچه ای که بردرخت    نشسته بود  گفت ؛ كجا ميروي؟ پدرم اینجا در باغ   بر درخت گيلاس مشغول است .     

بخش دوم :  

مسخره ترین معیاری که مغائر با قواعد هرنوع دموکراسی در حوزه انتخابات افغانستان به نظر میرسد همانا نگاه مادیی وتباریی اکثریتی ازکاندیداها ی " ریأ " ست جمهوری افغانستان است که روی همین نگاه معیوب به سرنوشت تاریخی کشور جنگ زده افغانستان مینگرند و با کسانی که مالکان چند هزار و یاهم کم وبیش رأی از شهروندان  فقیر و درد دیده جامعه افغان اند نه تنها به معامله میپردازند بلکه آنرا در جغرافیای بنام افغانستان به مثابه  جوهر ی از اتحاد اقوام و وحدت ملی نیز توجیه و معرفی می کنند .! مثلأ یکی از پهلوانان پنبه ایی متعلق با یکی از اقوام شریف افغانستان  که ازبرکت فاجعه و حوادث دردناک میهن ما به مراتب بلند نظامی نیز نائل آمده است طی یک خطابه غرأ مدعی شد که وی حدود سه میلیون رأی دارد وهر کسی و قدرتی که با اعطای  معاونیت اول ریاست جمهوری معامله میکنند  بسم الله ! وارد میدان شود

 ازفحوای کلام این تاجر رأی مردم بینوا معلوم میشود که برای وی هویت و گذشته ای ازمشتریان یاخریداران رأی مردم بینوای افغانستان هیچگونه اهمیت وارزشی ندارد بلکه تنها آرزووهدف اش این است که آسپی ازمعاونت اول  بُزکشی را با تنهائی به محوطه دائره حلال" ارگ شریف " برسانند !! اگرمفرادات و ارقام  این معامله را به حیث ملاک اندازه گیریی تمامی  صفحه شطرنج انتخابات ریاست جمهوری افغانستان بپذیریم به یکی از مشکلات و مصائب کار در مقامات و پُست های بلندی برمیخوریم که اگر روزی وروزگاری دارنده ء آن مقامات و منصب ها به مصیبتی از دست دادن آن مقام ها گرفتار آمد ، فراموش کردن آن برای کسانی که در مقطعی از تاریخ به آن متوصل شده بودند به سادگی امکان پذیر نیست . اتفاقأ اگر صاحبان  و دارنده گان قدرت هم بخواهند فراموش کند حواریون و گروهی از متملقان و چاپلوسان که معمولأ برجدار های از دائره قدرت چسپیده اند نه میگذارند تا آن خوابهای تعبیر ناشده شان  به چنین زودی فراموش تاریخ شوند . وقتی این وضعیت تاروتاریکی را که برتمامی فضای انتخاباتی مستولی شده است می بینیم و میشنویم به یاد ضرب المثل وداستان گونه ای  معروف افسانوی  می افتیم که میگویند مردی با کسی دعوی داشت و اتفاقأ مرد ازدعوی اش انصراف داد اما کسی که برای گواهی از سوی مدعی و صاحب دعوی دربدل مواجب و یک مشت پول  بحیث گواه  برگزیده شده بود ، فریاد زد که های مردم !  من از گواهی منصرف نه میشوم و برای گواهی دادن من باید حتمأ دادگاه برگزارشود  !!

در اینکه نردَبان یا " پِله " صعود و نزول مشروعیت سیاسی را آرأ ملت می سازد تردیدی نیست اما در اینکه از پله های این نرَدَبان چه کسی یا کسانی و یاهم چه جریانی بالأ خواهد رفت جای تردید و پرسش است . شرائط سیاسی و اجتماعی کشور ما شرائط پیچیده ای هست وویژه گی های غرائز فطری در وجود  انسان  پیچیده تر ، بنابراین کاملأ طبیعی و قابل پیشبینی است که علی الرغم برخی شائسته گی های فردی و حتی علی الرغم حرکت در راه انجام و اجرای اصلاحات ساختاری برخی چهره ها قابل قبول اما بازهم به دلائل معلوم و نامعلوم و گاه به حکم " توجیه ضرورتها " و امکانات موجود ،وقتی  افراد وشخصیت های غیر قابل قبولی و کسانی که حتی از اداره یک نانوائی هم بی بهره اند برای مدیریت جامعه افغانی به میدان می آورند نتیجه این کار چیزی جز این نیست که باید در تفکر و اندیشه نخبه گان جامعه یا همان  رجال شماره اولی که برای احراز پست ریاست جمهوری افغانستان به میدان آمده و یاهم آورده شده اند شک کرد . بنابراین اکنون با هشدار بزرگی مواجه هستیم ویک  پرسش سنگینی رویا روی ما است و آن پرسش وآن  هشدار این است که آیا اراده مدیریت جامعه یا همان مقام تعریف شده  " ریأ "ست جمهوری افغانستان محصول طبیعی عقلانیت و آگاهی  برخاسته از این کاندیداهای محترم است و یاهم از این آقایون به مثابه دلالان گوش به فرمان نظام سرمایه داریی ومهره های اصلی پروژه استخباراتی استفاده ابزاری میشود ؟

  آورده اند که  شخصی اُلاغی را برای فروش برده بود ولی حیوان، هرکسی که از جلو می‌آمد گاز می‌گرفت و اگر مشتری از عقب نزدیک می‌شد به او لگد می‌زد. دلال گفت؛ پدرجان! با این وضعیت، هیچ‌کس حاضر نیست این الاغ را بخرد. و صاحب الاغ گفت؛ من هم نمی‌خواهم بفروشم. فقط می‌خواستم مردم بدانند که من از دست این الاغ  چه دردی ‌ می‌کشم؟!

درست  آنچه که در افغانستان کنونی می گذرد با چگونگی  کامل داستان صاحب آن اُلاغ انطباق دارد . اما این پرسش توام با  هشدارِبزرگ تاریخ جامعه ما بویژه با گذشت بیش از یک دهه عمری که از   "نظام مبارکه بازار آزاد و دموکراسی مافیائی!!" سپری میشود رویا روی ماست که نخبه گان وابسته با این نظام بالخصوص رئیس جمهور اسلامی افغانستان !! روی کدام "خط " فکری  حرکت کرده و پس از این برویت کدامین خط و اندیشه ای حرکت خواهند کرد ؟ و دستهای اجرایوی آنها کدام دستهاست ؟ و چه کسانی از نردبان آرأ عمومی صعود خواهند کرد ؟ اما مطالعه و مروربر تمامی  شواهد و قرائن نشان دهنده آن است که  نکند دوباره همان آش و همان کاسه نظام مافیائی و درزیر سایه لقب ساختگی و مصنوعی " دولت جمهوری اسلامی افغانستان " بر سر سفره ارزشهای اعتقادی و ملی مردم افغانستان نهاده شود ، و بازهم نکند آن  افراط  توام با خشونت و تروریزم طالبانی افراط دیگری را به پیش آرد و چنین پنداشته شود که راه علاج اندیشه شبه مذهبی طالبانی فاشیسم سیکولار است وبه اساس فورمول«بُزبه پای خودوگوسفند به پای خود!!» دشمنان خدارابکشیدوخوب بکشید *

 افراد یا جمعی که امروز با چهره گشاده تر از چهره حقوق بشر یا برعکس با چهره های عبوس تر و عصبانی تر و بر هم فشرده تر ازهر مهاجم بر مال و ناموس بیچاره گان حمله میکنند احیانأ همراه  یا در پی فلان کاندید ای مورد اعتماد " ریأ "ست جمهوری افغانستان مستقیم و غیر مستقیم ،دور یا  نزدیک   می بینیم ، فردا بر پلکان قدرت در حال صعود ببینیم .  اکنون که با اعلام زود هنگام وقبل ازوقت  انتخابات ریاست جمهوری** دربن بست تاریخی جامعه افغانی  قرارداریم و ناگزیر پاسخ بسیاری از ابهامات گذشته را باید نه از دودکش های  مجالس فرمائشی سرکاری که در بدل مواجب ناچیزی برپامیشوند و متملقان رسمی نعره های زنده باد و مرده باد را توأم با نعره های ازتکبیر و شعار های مذهبی سرمیدهند ، بلکه بروی تارهای عنکبوتی ای که  بدور مدارک و شواهد عینی حاکمیت کنونی گِره خورده اند مورد مطالعه قرار دهیم .   چنانچه یکی از منابع معتبر و بلند رتبه رژیم مافیائی حاکم برسرنوشت افغانستان در یکی از مجالس خصوصی به این حقیر گفتند که به دستور رئیس جمهور کرزی کار اعمار قصر مجللی  به معادل پنج  تا ده میلیون دالر با وسائل مدرن زندگی  در محوطه " ارگ شریف " مقرریاست جمهوری افغانستان در حال اعماراست تا جلالتمآب کرزی پس از ختم دوره ریاست جمهوری استخاره ای با لقب تازه ای همچون بابای افغانستان نوین یا هم بابای دموکراسی !! و غیره القاب که پس از برپائی لویه جرگه فرمائیشی و تغییر مختصر در وثیقه قانون اساسی افغانستان درآن قصر زندگی خواهد کرد .!!!

 اعمار این لانه ء استبداد  نرم افزاریی معاصرکه به قیمت  چند ملیون دالر در محوطه ارگ قصریاست جمهوری افغانستان  اعمار میشود نشان دهنده این حقیقت تلخ و درد ناک است که قرار نیست قدرت سیاسی به معنای اصلی کلیمه بصورت کامل و حتی نیم بند ، از جامعه جهانی و یا هم  کشورهای عضو ائتلاف جهانی ضد تروریزم که در افغانستان حضور نظامی و اقتصادی دارند به نهاد های شبه افغانی بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان  واگذار شود . از جانب دیگر گزارشهای موثقی وجود دارد که همین اکنون در پهلوی اینکه  کاردینالهای مذهبی درحال استخاره  اند کاندید مورد نظرو استخاره ای  والاحضرت حامد خان کرزی برای آموزش زبان پشتو معلم و آموزگاری  استخدام  نموده است تا بتواند پرنسیب های قانونی رئیس جمهور شدن را تکمیل نموده باشد  ** *

 

ادامه دارد

* از بیانات ضدونقیض عبدالرب رسول سیاف در یکی از محافل بزرگداشت شهدای جهاد افغانستان که دربخش از آن گفته بود خداوند در قرآن عظیم الشان امرکرده است که دشمنان خدا را بکشید و خوب بکشید یعنی به زجرو شکنجه بکشید http://www.youtube.com/watch?v=k1TN4a4TxxA

** پروسه کنونی انتخابات در افغانستان بخاطر انتخابات زود هنگام و قبل از وقت نامیده  شده که با سپری شدن بیش از دوازده سال حاکمیت مافیائی نظام حاکم بر افغانستان هیچگونه گردهم آئی مشروع برای ارزیابی دست آورد ها و یا هم شناسائی عوامل شکست ها و ناکامی ها برپا نه شده و بازهم حاکمان امروزی با خواست ارادهء مافیای  بیرونی سرکس انتخابات را به صحنه آورده اند

*** میگویند که حضرت صبغت الله مجددی یکی از روحانیون محافظه کاری که به حضرت استخاره !! شهرت دارد  در جمعی از مردم گفته است که http://www.youtube.com/watch?v=hvhO3G6Xbmcهر چند کسالت و بیماریی من اجازه نخواهد داد تا در خدمت مردم باشم اما .....

 

 

++++++++++++++++++++++++++++

 

برگزاریی انتخابات در افغانستان یا آخرین مأموریت سقوط ؟!

همه راه ها به « ارگ شریف  » ختم میشوند !

می گویند طیاره ای که در حال سقوط بود وهمه مسافران به اضطراب افتاده بودند ولی یکنفر بدون هرنوع نگرانی و ناراحتی بر کرسی  نشسته بود از وی پرسیدند که تو چرا از سقوط طیاره  نگران نیستی ؟ آن مرد با خون سردی جواب داد ! چرا نگران باشم ، مگرطیاره مال پدرم است که از سقوط آن نگران باشم ؟ 

قسمت اول :

در ابتدأ میخواهم ازتک تکی دوستان و عزیزانی که با وجود شرائط سخت زندگی در کابل با پذیرائی های گرم وصمیمانه از من ، این حقیر را شرمنده محبت های خویش ساختند قلبأ اظهار سپاسگذاری کنم و ثانیأ بدنیست تا ببینیم که  چگونه موضوع انتخابات مقدم بر همه  نیازمندی ها ی اجتماعی ، سیاسی و ملی کشور،  مسأله روز گشته بود وتاهنوز هم  هرروز و هر ساعتی که سپری میشود بر شدت گرمی و شور وشعف مصنوعی آن افزوده میشود ! بدین قرار انتخابات !  و دموکراسی!! اولویت خود را بر تمامی نیازمندی های دیگرانسانی و اجتماعی  تثبیت نمود ه است .

 میگویند میخواستند برای شخص تنبلی زن بگیرند ، اتفاقأ زن زیرک و زرنگی را برای وی انتخاب کردند این زن بعد از عروسی هرچند وقت به بهانه های برای شوهر تنبلش کاری می ترا شید وسرش بر آن کار مشغول میکرد و پس از گذشت زمان چنان به کار های گوناگون مشغول شده بود که فرصت لحظه ای استراحت را نداشت . دوست اش که این حالت زار مرد تنبل را نظاره میکرد و مرد تنبل ازحالت زندگی اش با وی درد دل مینمود  درخطاب   به دوست اش  گفت  ، که اگر چنین است چرا اورا طلاق نه میدهی ؟ مرد تنبل  در جواب اش گفت : اگر حقیقت اش را بخواهی حتی فرصت طلاق دادن هم ندارم .

 درست وضعیت آن مرد تنبل تازه داماد بر سرتاسر جامعه و مملکت ما سایه انداخته است ، زیرا اصالت مصرف درجامعه  به مثابه یک  روند تقدیس شده  به صورت یک عبادت و پرستش عملی انسان امروزی در امده است که تمامی مناسبات معنوی و علمی به شمول آزادی های فردی و مدنی وهمچنان  فراغت انسان متمدن امروزی  را قربانی نموده است و حتی اندکترین فرصت برای یکبار به خود اندیشیدن را پیدا نه میکنند . و انسان باشنده قلمرو افغانستان از بیرون و درون  به زیر سلطه مادیت و دنیاگرائی  رفته است و آثار هرگونه اتوریته و ظرفیت های معنوی هستی شناسی وفرا مادی با شدت  در وجود فرد فردی از جامعه با تیغی از امتیازات زدوده شده است ،!!   به گونه ای که دیگرهیچ گونه ارزشهای انسانی و معنوی ثابت و مستقلی بر جا نمانده و رسوبات و بقایای ارزشهای دینی و معنوی عرصه حیات اجتماعی و خصوصی آحادی از شهروندان جامعه افغانی را ترک کرده اند . به گفته فریدریش ویلهلم نیچه Friedrich Wilhelm Nietzsche   فیلسوف نامدار آلمان که جمله معروف یعنی  « خداوند مرده است» را به وی نسبت داده شده است که با مرگ خدا همه ارزشها و اصالتها ، بی بنیاد و پوچ اعلام گشته  و همه دروازه های تمدن و فرهنگ باستانی کشور افغانستان بسوی نا کجا آباد تاریک  تاریخ گشوده شده اند .

 چنانچه بارها از این قلم خوانده و مطالعه فرموده اید اعتبار هردولت و سیستم سیاسی رهبری کننده از نظر مشروعیت و قانونی بودن آن ملزم به شرائطی است که اعتبار و دوام و حقانیت آنرا تضمین میکنند ، زیرا دولت وسیستمی میتواند مقبول و مطلوب مردم باشد که به پنهانی ترین خواست و نیازها تا بدیهی ترین و آشکار ترین آنها پاسخ دهند .

 سوال اینجاست که آیا نظام کنونی حاکم بر افغانستان بصورت مشخص تر آنچه که لازمه مشروعیت یک نظام سیاسی نامیده میشوند از اهرم های قدرت بهره مند است ؟ آیا نهادی بنام دولت در افغانستان بویژه پس از آنکه با گذشت سالهای نخست حاکمیت مافیائی آنگاه که قتل عام آرزوهای یک ملت و یک تمدن آغازیده نه شده بود ،  تا هنوزهم  ممثل اراده یک ملت ومتضمن یک حاکمیت ملی هست ؟

 اصلأ درنتیجه این به اصطلاح انتخابات آزاد و عادلانه !! چه کسی در کدامین نهادو قدرتی از سوی مردم انتخاب میشود ؟ طرح این پرسش همان نکته ای هست که حتی بلند رتبه ترین افراد و آراکین مقتدرمافیای حاکم بر افغانستان  نیز نه میتوانند از آن چشم بپوشانند . و باز هم نه میتوانند از این حقیقت روشن چشم پوشی کنند که به دلیل اهرم های متعدد قدرت در حوزه داخلی و خارجی و صدها دلیل دیگری که گاه گاهی در مسیرتاریخ پرخم وپیچ کشور افغانستان به ؤضوح دیده میشوند ، اتوریته و ظرفیت های نهادی بنام « ریأ » ست جمــهوری و شخصیت حقیقی و حقوقی رئیس جمهور  را تا مـرز یک  کد خدا  و دلال معامله گر!! پائین آورده است . آنچه که ما امروز کمیدی وطنزانتخابات آزاد در جامعه را  به عنوان اصل دموکراتیک !!و گامی بسوی اعمار یک جامعه پیشرفته و مترقی وبه قول جلالتمآب کرزی« وسیله و زمینه برای  تعیین سرنوشت مردم  شاهد هستیم»(۱) باید گفت و قضاوت کرد که حتی اگر این انتخابات بصورت کاملآ دموکراتیک و زیر نظر ناظران بیطرف جامعه جهانی نیز برگزار شوند و تعدادی بیشماری از شهروندان افغانستان که واجد شرائط رأی دهی اند نیز در انتخابات کنونی شرکت جویند نه میتوان چنین انتخابات را مشروع دانیست .

 زیرا ازآنجا که  نسبت «اصل مشروعیت» با «رهبریی جامعه» نسبت روح و بدن است هرگاه اصل مشروعیت معیوب وبیمار بوده است نه میتوان در باره تعیین و انتخاب رهبریی یک جامعه سالم صحبت کرد چنانچه نه تنها ازنظرمنتقدان وتحلیل گران  بیطرف  جامعه افغانی هسته اصلی مشروعیت را ویروس مهلکی و مزمنی فرا گرفته است بلکه مدافعان و نخبه گان سیستم مافیائی حاکم بر سرنوشت جامعه افغانی نیز شهادت میدهند که چگونه ویروس غرائز قدرت و ثروت گستره پوسیده ای را  که بنام کمک های جهانی بنام مبارزه با تروریزم بر ما نازل شده ، دوباره پوسانید و فرهنگ گذشته ما را از مفهوم تهی کرد و فرهنگ جدید و جلوه های مصرفی اش را چون رمه بزها و گوسفند ها به دنبال خود کشانید و بذر انحرافات اخلاقی را برزمین شحم کرده  و آماده برای هرانحطاط سبز کرد ! ؟

در چنین مؤقیعتی آیا سخن گفتن از انتخابات آزاد ، عادلانه و دموکراتیک  یک مغالطه و اشتباه تاریخی نیست ؟ زیرا از این برج عاج انتخابات هرچند بصورت شفاف و آزاد اگر هر مهره ای پائین بیایند ، هرپله ای که بنام ترقی و پیشرفت و منتخب مردم  طی کنند کثیف و آلوده خواهد بود . به همین دلیل ضرور است اکثریتی ازواجدان شرائط رأی دهی باید با انتن های عقل و سواد خودی از خیابان تاریخ بگذرند و همه واقیعت های جامعه را نظاره کنند .بدون آنکه بوق و کرنای قلابی و مصنوعی مغزشانرا تسخیرکنند ، بدون آنکه فریب زرورق رنگین شبه دموکراسی وشبه  انتخابات را که خود حامل تحجر و استبداد اند بخورند و بدون آنکه برای بدست آوردن شهرت کاذب ملی و جهانی طفیلی و دست بوس  شبکه های خطرناک  استخباراتی جهانی و منطقوی  شوند .

شعار انتخابات آزاد ، دموکراتیک  و منصفانه شعار مجرد است . مگر آنکه در آن شعار ها ظرفیت و خلاقیت صادقانه حس شده باشد . ودر عین حال در مسیر تجربیات زندگی احادی از ملت و فرد فردی از شهروندان جامعه  را برای درک معنای تعهد و مسؤلیت آماده ساخته باشد . آنگاه دیگرانتخابات آزاد و دموکراتیک  شعار نه بلکه نوعی جهان بینی تجربی و تاریخی است که برای شناخت تکامل عمومی و  تاریخی جامعه بکار گرفته میشود .

در اینصورت ودرپرتو چنین تجارب عینی زندگی استفاده از حق رأی و حضور در فرآیند انتخابات نوعی شعار مجرد و بوق وکرنای وارداتی نیست بلکه به نوبه خود تعیین نوع زندگی و فورم چگونه زیستن در مقطعی از تاریخ انسان است که مشروعیت ملی را بحیث لازمه پیشرفت بسوی نوعی طرز تلقی انسانی از زندگی هدایت میکند .

ادامه دارد

 

 


بالا
 
بازگشت