آخرین چهار شنبة سال به  نام چهار شنبه سوری یاد می شود. درین روز و شب جوانان آتش بر می افروختند ، در اطراف ان می رقصید ند و از بالای آ تش خیز می زد ند. این رقص و خوشی تا سحرگاهان ادامه داشت.

اینکه چرا مردم در اين شب مراسم می گيرند و از خانه ها بيرون می آيند تا آتش روشن کنند، از روی آن بپرند و سر و صدا راه بياندازند، دلايل تاريخی زيادی دارد .

این مراسم آهسته آهسته در افغانستان از بین رفت و صرف در نواحی هرات کم و بیش باقی مانده بود.
 قبل از نوروز خانه تکانی یکی ديگراز رسم و رواج های نوروز است. ده یا پانزده روز قبل از نوروز خانه تکانی شروع می شود. در اين رسم، همه وسايل خانه تکانده  و شستشو می شود ، پاک و پاکيزه می گردد.
 پس از خانه تکانی، نوبت
سمنک کاشتن می شود. مادران حدود يک هفته قبل از نوروز، مقداری گندم را در ظرف هائی زيبا می ريزند و آب می دهند تا آهسته آهسته روئیده ، سبز شده و برای سمنک آماده گردد.

يک هفته پيش از آغاز سال نو، زمان ارسال کارت تبريک ها فرا می رسد. فرستادن کارت تبريک برای همه دوستان و آشنايان يک کار مرسوم است.
 نوروز فرامی رسد. آماده کردن
غذای نوروزی ، خريد ميوه و شيرينی  ، آماده شدن برای تحويل سال، دعای تحويل سال، ديد و بازديد  دوستان همه در طول روز نوروز انجام می شود.

در شب نوروز همه خانواده ها سبزی چلو و مرغ صرف می کردند. بر سر دسترخوان غذا های هفت سین معمول بود.

در  صبح نوروز ، در کابل تعدادی از مردم برای دعا به شهدا  ، تعدادی به کارتة سخی برای اشتراک در برافراشتن جندة سخی، عدة به مندوی جهت برافرشتن توغ مندوی میرفتند. جشن دهقان در چمن حضوری یا ستدیوم ورزشی ویا در خیرخانه برگزار می شد. درین مراسم دهقانان تولیدات شانرا به نمایش میگذاشتند. از مقابل لوژ به قسم رسم و گذشت با تولیدات شان عبور میکردند. برای کسانیکه بهترین تولیدات را به نمایش می آورد ، جایزه داده می شد. درتمام ساحات شهرتخم جنگی ، شور نخود خوری و سواری بر اسپک های چوبی بسیار معمول بود.

سپس به ديدن اقوام نزديک، مانند پدر و مادر ، خواهر و برادر و دوستان و آشنایان خود می روند. مردم از مهمانان شان با هفت میوه استقبال می کنند. هفت میوه عبارت از هفت نوع میوه ایست که شروع نام شان با سین باشد ولی بیشتر مردم از کشمش ، زردآلو ، سنجد ، بادام ، پسته ، انجیر، چارمغز و عناب استفاده کرده ، این مواد را پس از شستشو با یک مقدار معین آب در دیگی جوش می دهند. این کار یک یا دو روز قبل از نوروز صورت می گیرد تا هفت میوه به روز نو روز آماده باشد. مردم با یک کاسة کوچک ماست خوری پر از هفت میوه از مهمانان شان استقبال می کنند.

 تعداد زیادی از مردم به مزار شریف میرفتند. این میله که بنام میلة گل سرخ یاد میشد ، روز نوروز با برافراشته شدن جندة سخی آغاز می یافت. میلة گل سرخ چهل روز دوام داشت. تمام ساحات سمت شمال بخصوص دشت های اطراف مزار شریف از گل های خود روی لاله و خاکاوه وغیره پر می بود که تصور می شد همه جا قالین های رنگین هموارکرده اند. مردم شهر مزار از پذیرائی زیاد مهمانان خسته می شدند ، در شهر مزار جای پا ماندن نمی بود.

در هر ویا هر هفته مسابقات بزکشی بین تیم های مختلف اجرا می شد.

تعدادی ازمردم کابل به قرغه ویا پغمان میرفتند ولی اکثر یت به استالف و اوفیان که یکی از محلات تماشائی گل ارغوان بود میرفتند. درین مناطق گل های ارغوان بصورت طبیعی در سراسر تپه ها با گل های مقبول شان به انسان شور شادی ویژة می بخشید. البته گل های لاله و خاکاوه و دیگر گل های  خود روی  نیز در هر طرف وافر بود.

چند روز بعد از نوروز ، تعدادی از زن ها در یک حویلی جمع می شدندو گندمی را که قبل از آغاز نوروز تر کرده بودند و اکنون به سبد سبزه تبدیل شده است با خود می بردند. هرکس سبزه اش را با دیگران یکجا کرده آنرا با  اوغور ، ها ون ویا هر وسیلة فشار می کوبندند تا شیرة آ ن کاملا بیرون شده و تفالة ان باقی بماند. این شیره را با مقداری آب و ارد در دیگ کلانی می انداختند. در پهلوی دیگ محفل شان بر پا بود. غذا های متنوع صرف می کردند، می رقصیدند و اواز خوانی می کردند. هر کدام به نوبت دیگ رابا چمچة بزرگ و درازی بلا نقتاع شور میداد. در غیر آن شیرة گندم در ته دیگ می چسپید.این  بیت را طور متواتر می سرودند :

 سمنک در جوش ما کفچه زنیم     دگران در خواب ما دفچه زنیم

سحرگاهان سمنک اماده می شد. زنان دیگ را به اصطلاح دم میدادند و خود سا عتی می خوابیدند. هنگام ناشتا بر می خواستند ، نخست کسانیکه شیره و آرد اورده بودند به اندازه معین سهم شانرا می گرفتند و به خانه های شان بر می گشتند. اول تمام اعضای خانواده از سمنک صرف میکردند سپس به همسایگان ، خویشاوندان و دوستان شان توسط اطفال در ظرفی ارسال می کردند. حتی فامیل هائیکه خود شان سمنک تهیه کرده بودم ، ازدیگران نیز دریافت می کردند و در ظرف شان مقدار از دست پخت خود را به طرف مقابل می فرستادند.
د
کان هائیکه ميوه خشک می فروشند کاسبی خوبی دارند چرا که تقريبا همه مردم ميوه خشک می خرند تا برای روز اول سال "هفت ميوه" درست کنند.
شيرينی مخصوص عيد در افغانستان
جلبی است و به خصوص پسرهايی که تازه نامزد شده اند به مناسبت نوروز برای خانواده عروس ماهی و جلبی هديه می برند که به آن " نوروزی" می گويند.
طالبان اين روز را تجليل نمی کردند زيرا اين روز را غير اسلامی می دانستند. در اين ميان به خصوص زنها از اشتراک در هرگونه جشن های ملی و سنتی در دوران طالبان محروم بودند.
نوروز در دوره طالبان تعطيل نبود. حتی پيش از طالبان هم نوروز فقط يک روز تعطيل بود.


نوروز يادگار روزگاران کهن
این منطقه ا ست که شامل ايران افغانستان و آسیای مرکزی می باشد.
زرتشتيان بر اين عقيده اند که خداوند، حيات و کاينات را در شش مرحله به ترتيب زير آفريد: آسمان، آب، زمين، گياهان، جانوران و درپايان انسان.
خلقت انسان مصادف با نوروز بود. اين موضوع با افسانه های ديگر که خلقت حضرت آدم را در نوروز می دانند، مطابقت دارد.
آنان بر اساس نوشته های اوستا باور دارند که ده روز
قبل از آغاز حمل یا فروردین، فروهرها یعنی ارواح پاک گذشتگان به زمين  می آيند و ده شبانه روز مهمان فرزندان و نوادگان شان می باشند و در سپيده دم اول حمل فروردين به مکان خويش باز می گردند.
نوروز در هر کجا که ريشه داشته باشد، علت بقايش از ريشه هايش مهمتر است.
مردم ما و مردم تمام منطقه اين جشن را در طول قرون و اعصار حفظ کرده اند و چنانش بزرگ داشته اند که به بزرگترين جشن ملی آنها مبدل شده است. در حالی که جشن های ديگر اين سرزمين پر جشن و سرور يکی پس از ديگری از ميان رفته اند.
راستی با اين تاريخ پرفراز و نشيب و با آنهمه سيل های بنيان کن  چگونه اين جشن
پا بر جا مانده است.

تنها می توان گفت که برخی علل را برای بقای نوروز برشمرده اند. از جمله می گويند که زمان طبيعی نوروز که در آن زمستان به پايان می رسد و طبيعت زندگی از سر می گيرد يکی از علل پايداری آن است.
يک علت ديگر گويا اين است که جشن نوروز از روزگاران دور  به همه  تعلق داشته است. در واقع نوروز جشنی است که از مرزهای
کشور ما بسی فراتر می رود. این جشن در غرب ما در ایران، کردستان و ترکیه   و در شمال و شرق تا پامیر تاجکستا ن ، آسیای مرکزی و قفقازيان بسی گرامی است.
با اينکه نوروز بسيار قديم تر از شکل گيری سلسله های پادشاهی  است، اما به علت آنکه در کتاب اوستا هيچ سخنی از نوروز به ميان نيامده، اطلاعات ما درباره نوروز  فراتر نمی رود .
مراسم نوروز در دوره ساسانی بسيار چيزهای گفتنی دارد از جمله اينکه چند روز قبل از عيد در صحن دربار 12 ستون از خشت خام برپا می کردند و بر بالای هرستون يکی از غلات مانند گندم، جو، ماش، عدس و... می روياندند تا بدانند کدام غله در آن سال بهتر می رويد و محصولش فراوان تر است.
در خانه ها نيز گفته اند که هفت نوع سبزی می کاشتند تا آن را که بهتر می رويد بشناسند.
گويا همين رسم فرخنده است که هنوز هم به صورت گذاشتن سبزی برسر
دسترخوان هفت سين باقی مانده است.
يکی ديگر از رسوم اين دوره برافروختن آتش در شب نوروز بود و چه بسا آتشی که اکنون در شب چارشنبه سوری بر می افروزند يادگار همان دوره باشد.
از آئين های ديگر نوروز در اين دوره ريختن آب به يکديگر بوده است که هنوز هم به صورت گلاب پاشيدن در روزگار ما باقی مانده است.

در اين ايام ديگر نوروز را در درباری با شکوه مانند دربار شاهنشاهان ساسانی راه نبود و فقط سالی يکبار برای تسليت مردمی مغلوب و ماتم زده پديدار می شد.
با وجود اين نوروز از زمان مأمون، خليفه عباسی، کم و بيش زنده شد و پس از دوره امويان در دوره عباسيان که به نوعی دست پرورده ايرانيان بودند و پس از قيام ابومسلم خراسانی بر سر کار آمده بودند، بار ديگر زندگی از سر گرفت.
به ويژه آنکه رسم نوروز سبب می شد اميران و بزرگان محلی به مناسبت نوروز هدايای گرانبهايی برای خليفه بفرستند.
 
مردم خراسان  در زنده نگهداشتن نوروز کوشيدند و آئين های نوروزی را در بين مردم شان زنده کردند.
 سخن امام محمد غزالی به دوره سلجوقيان باز می گردد که در آن نوروز رونق داشت، اما پس از سلجوقيان و خوارزم
شاهان،  مغول رسم نوروز را بر انداخت و قحط سال عشق و عاطفه پيش آمد و کسی را پروای کس نماند.

برخی شخصيت های مذهبی  مراسم نوروزو چهارشنبه سوری را نمادی از دوران پيش از اسلام معرفی می کنند و لذا با برگزاری آنها مخالفند.
 



از بی بی سی

نوروز در افغانستان

هزاران سال پيش، ساکنان سرزمين آريانا (ايران، افغانستان و تاجيکستان) روز اول سال و آغاز بهار را با برگزاری مراسم ويژه و توأم با سرور و شادمانی جشن می گرفتند و سرور وشادمانی در اين روز را به فال نيک گرفته و به برکت فيوضات آن، سالی را که پيش رو داشتند، نيک بخت می پنداشتند.

از روزگاران قديم تاکنون ساکنان اين سرزمين باستانی، قدرشنانی و بزرگداشت از نوروز تاريخی را فراموش نکرده و درهر عصر و زمانی از آن قدردانی وتجليل می کنند.

چرا "نوروز"؟

بعضی از پژوهشگران و سخن پردازان، ريشه تاريخی اين سنت بزرگ را به جمشيد شهريار بزرگ سلسله پيشدادی نسبت داده و نوروز را "نوروز جمشيدی" گفته اند.

در مجله فرهنگ آريانا، در باره نوروز از گفته های فردوسی شاعر بزرگ و توانای زبان پارسی چنين آمده است: "جمشيد بعد از يک سلسله اصلاحات اجتماعی، بر تخت زرين نشست و فاصله بين دماوند تا بابل را در يک روز پيمود و آن روز ( روزهرمزد) از فروردين ماه بود. ( هرمزد روز اول فروردين را می گفتند) چون مردم اين شگفتی از وی بديدند جشن گرفتند وآن روز را "نوروز" خواندند".

همچنين، از زبان ابوريحان بيرونی نقل قول شده که گفته است: "نوروز از رسم های پارسيان است و نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت آن را "روزنو" ياد کرده اند، زيرا که پيشانی سال نو است و آنچه از پس او است، از اين پنج روز همه جشن هاست."

پيروان آيين زرتشت را عقيده بر آن است که در روز شش ماه فروردين زرتشت توفيق يافت که با خداوند مناجات کند، لذا اين روز را به نام "نوروز" جشن می گرفتند.

نوروز در شهرهای مختلف افغانستان

جشن نوروز در بسياری از نقاط افغانستان، باشکوهمندی خاصی برگزار می شود، در مزارشريف، در زيارتگاه منسوب به حضرت علی، جشن بزرگی به نام ميله های گل سرخ برگزار می شود و همه ساله، هزاران نفر از زايران آن زيارتگاه و علاقه مندان نوروز از نواحی مختلف کشور، حتی از کشورهای ايران و تاجيکستان و ديگر کشورهای آسيای ميانه به شهر مزارشريف می روند واين جشن ملی و پارينه را با شکوهمندی هرچه بيشتر برگزار می کنند.

در شهر کابل پايتخت نيز، ميله های نوروزی درمحلاتی به نام خواجه صفا، شاه شهيد، دامنه سخی ، کاريز مير، تپه زيبای استالف ، گلغندی چاريکار برگزار می شود.

در هرات نيز، مردم به اين مناسبت، روزهای اول سال و چهارشنبه اول سال و نيز در سيزدهمين روز از نوروز، در تفريحگاههای داخل و خارج شهر گردهم می آيند و جشن نوروز را گرامی می دارند.

از جمله سنتهای جشنهای نوروزی و آغاز سال نو، راه اندازی ميله سمنک (سمنو) درشب اول نوروز همراه با سرور و شادمانی و همچنين تهيه و توزيع آب هفت ميوه (هفت نوع آجيل که در افغانستان به نام ميوه خشک معروف است)، تهيه هفت سين هم در برخی نقاط افغانستان متداول است.

در روايات تاريخی آمده است که يک تن از اميران ازبکهای ماورألنهر بنام اميرعبدالله ديگ بزرگی را که از فلزات هفت جوش در شهر سمرقند ساخته شده بود، در سال ۱۰۵۰ هجری قمری به بلخ انتقال داد، در آن ديگ آب هفت ميوه گرفته می شد و در روز نوروز برای مردم توزيع می شد.

بر افراشتن "ژنده سخی"

يکی از سنتهای مردم افغانستان، به ويژه در شهر شمالی مزار شريف و نيز در کابل پايتخت، بر افراشتن ژنده (علم پوشيده از پارچه های سبزرنگ) است که به ژنده سخی معروف است.

برافراشتن اين علم، از وجوه مذهبی جشن نوروز در افغانستان است.

بر اساس يک روايت تاريخی، درسال ۱۲۸۸ هجری که نايب محمدعلم خان در اطراف حرم (منسوب به حضرت علی در مزارشريف) ملحقات و خانه هايی اعمار کرد و چوب راست و محکمی را از جنگلهای ماورألنهر خواست و درساختن علم مبارک از آن کار گرفت که تا امروز مورد استفاده است.

جشن دهقان در روز اول سال

نوروز به مثابه سر آغاز فصل بهار ، با زندگی عينی مردم افغانستان پيوند داشته و بخش بزرگ از مردم اين کشور که کشاروز هستند، از آمدن فصل بهار و نوروز به گرمی استقبال کرده وصفحه جديدی از کار و فعاليت خود را آغاز می کنند، از اين روی کشاورزان با برگزاری مراسم ويژه ای از آمدن نوروز تجليل می کنند.

دولتهای افغانستان در دورانهای مختلف، به طور رسمی در برگزاری جشن نوروز سهم می گرفته اند، اما در سالهای حاکميت طالبان، هر گونه مراسمی که با نوروز و رسوم باستانی آن پيوند داشت، ممنوع و کفرآميز خوانده می شد، طالبان حتی تقويم هجری شمسی را که نخستين روز سال در آن نوروز است، باطل اعلام کرده و سال قمری را رسمی اعلام کرده بودند.

اما با توجه به آنچه در اين گفتار آمد، و با توجه به ژرفا و پهنايی که جشن نوروز به مثابه يک سنت پسنديده و پارينه ملی در تاريخ و فرهنگ افغانستان، دارد محال است که با ابراز عصبيت کسانيکه از مبدأ تاريخی و ارزشمندی فرهنگی آن آگاهی ندارند، نوروز از مردم افغانستان فاصله بگيرد و يا ازحافظه زمان محو شود.

واقعيتهای زندگی انسانی و اجتماعی مردمان اين سرزمين توأم بااستقبال هميشگی شان از فصل بهار به مثابه موسم کشت و کار و غرص نهال ” نوروز “ را همواره گرمی خواهد داشت.

اينک درآخرين بخش اين گفتار نوروزی، ابياتی چند از شاعران شيرين سخن حوزه تمدنی پارسی گوی را به استقبال از فصل بهار و جشن نوروز باستانی زمزمه می کنيم:

منوچهری:
آمدت نوروز وآمد جشن نوروزی فراز
کامگارا کارگيتی تازه از سرگير باز

مولوی
ای نوبهار عاشقان داری خبر از يارما
از تو آبستن چمن وی از تو خندان باغ ما

حافظ:
خوشتر زعيش و صحبت و باغ و بهار چيست ؟
ساقی کجاست گو سبب انتظار چيست؟

بيدل:
آتش رنگی که دارد اين چمن بی دودنيست
آب می گردد به چشم شبنم از بوی بهار

سعدی:
آدمی نيست که عاشق نشود فصل بهار
هرگياهی که به نوروز نجنبد حطب است

خليلی:
آمد بهار جان فزا با بويها با رنگها
با گريه ها با خنده ها با صلحها باجنگها

آئينه می بارد سحاب خورشيد می رقصد در آب
خواند فروغ ماهتاب درگوش گل آهنگها

گويی خمستان است خاک کزو برآيد سينه چاک
اين لاله های تابناک هريک قدح درچنگها



بالا

بعدی * بازگشت * قبلی