آزاد
جغرافیای دهن
طببِب معا لج
افغانســـــتا ن جدآ توصیِه و سفارش
می کند تا قبل از ابراز
نظر پيرامون« معضله گک» کشور یک قاشق شربت انصاف, یک کپه پودر تعقل, یک مثقال
جوهر ضد تب
تعصب, یک قرص مسکن تحمل دیگران و چند قطره ویتا مین تفاهم وسازش نوش جان کرده سپس
پای صحبت رفت . مهم ا ینکه نباید جغـرافیا
ی دهن از محدوده ذهن بزرگی کند, تا نشود آب گل آ لود شده و دشمنان ماهی بگیرند.
میشنویم که
میگویند : از دســتاورد های جهاد دفاع میکنیم.
بلی , درست
میفرمایند در زمان کوتاه « ده سا لک» دولت مرکزی ایجاد کردند , شهر های نمونه ساختند ,
کا بل را مگر نمی بینید نمونه ترین شهر دنیا شده است, پدر سـواد را در آورده
وبیسوادی را گسترش داده اند , چیز های « مضره» مانند تعلیم دختران , کار زنان,
فعالیت دگرا ند یشان و...را ممنوع کرده اند .
بلا کردند بلا , تا ختند و با فتند تا طا لب سا ختند , امارت آراستند و امیرا
لجاهـلین بر مسند قدرت رساندند, « سودا »
نوشیدند و « بودا» شکستند, رقص
مرده وکباب زنده ابداع کردند. برای امریکا
مرکز تجارت جهانی جدید دست و پا کردند,
راستی فراموش نشود روسها را شکستند.
ما شاالله!....
وقتی از رابطه تنگا تنگ شان با آنها بپرسید , پخته اش میگوید « حالی ایره هم برای ما
گپ جور کنین» و خامش می فـرماید « تامین روابط حق مسلم هر کشور است.» ولی اگر
از
موجودیت فعلی عساکر خارجی در کابل بپرسی گفته میشود (( آمده اند تاشفا خانه بسازند)) , دیگر چی؟! ((
آمده اند تا« اشرار» را پاکسا زی کنند.)) بازهم کوچه حسن چپ اما یک اعـتـــراف
جانـــــانه.
کشور را به بهترین مرکز استراحت و تفرج سلا ح داران مبدل کرده اند. ما
مگر کور هستیم و نمی بینیم که عساکر
امریکایی, المانی , انگلیسی ,فرانسو ی, ترکی, روســــی,
کانادایی, هالندی و... بیچاره ها بخاطر رفع خستگی آمده اند و دعای ســــر القاعـده
وبچه لا دن را میکنند.
شمارا بخدا بس است زیاد «ا فتخارات»
تا نرا برخ ملت نکشیده و باعث «شرمنده گی» ما بیچاره ها نشو ید.
در اینجا روا یتی در ذ کر
عبدالرب الرسول سیاف, از زبان دراز بخوانید وقضاوت کنید:
((آن محتشم تر از هر سلطان، آن معتكف دره پغمان،
آن صاحب قصور عديده، آن باني فتاوي جديده، آن مبلغ فصيح الكلام ، آن دشمن "
مهدوي" و "پيام"، آن بنياد گراي شفاف شيخ عبدالرب الرسول سياف، از
رهبران هفتگانه بود.
گويند سلامت نفس در او چندان بود كه هيچ رياستي برخود نپسنديدی، بل در كار رئيسان
فتاوي نوشتي.
او را سه هزار مريد كمربسته و خاكسار بودند، جملگي مسلح و طماع و اهل "
بوته" و سماع!
گويند اصحاب " جامعه مدني" او را طعنه ها زدندی كه چون باشد شيخ الاسلام
را كه مريدانش " اهل دخان اند و حلال از حرام فرق نكنند" چون سخنان به
شيخ رسيد تبسمي نمود و فرمود: " آنان ملنگان خدايند، بر ايشان حرجي
نيست!".
او را نايبي بود شيخ " احمد شاه احمدزي"، سالها آب وضو بر شيخ مي گرفت و
خدمت شيخ چندان نمود كه شبي دست برآورد و دعا كرد : " صد منزل دنيايي نصيب
اين سوخته راه ما باد!"، استادم زبان سالار فرمايد كه چون جناب شان مستجاب
الدعا بود سالي نگذشت كه او را صد ها خانه بشهر كابل مسلم گشت و گويند باز دعا كرد
كه ثروت بسيار در فرنگستان نصيب اين مرد كناد!
آورده اند نايب الشيخ در زمان امارت امير المومنين از كابل به فرنگ بشد و از بركت
دعای شيخ ثروتي فراوان يافت و رشته دوستي با شيخ ابوالهول استوار داشتي.
هموراست : " دوركعت نماز نفلم را به تمام مردم برابر نكنم"
و اين از نهايت سلامت قلب باشد!
و باز گفته بود: " ان الديموقراطيه كفرا محضا" يعني مردم سالاري كفر محض
است.
صادق الوعد بود. گويند آن جناب به كابل شد و حال مردمان برگشته ديد، قسم ياد كرد
تا اين شهر را بخون نشويد آرام ننشيند، گويند او اول كسي بود كه به وعده وفا كرد
بعدها ديگران نيز شستند و چندان شستند كه نشاني از فسق و فجور در آن ديار نماند،
سبحان الله!
او را " معلم ثالث" خوانند و اين از آنرو بود كه با شیخین جلیلین (
مولانا برهان الدين الرباني و مولانا محمد آصف المحسني) يكجا با يك "اولارسي
سياسي" در لويه جرگه، دين را از خطر تباهي نجات دادند و خود در "
غندي" خير نشستند.
او را كمالات فراوان است و اوصاف آن بزرگ چندان است كه بايد رساله ها نوشت و دفتر
ها نگاشت و ما بهتر آن که تا عطارد قلمزن ما را الهامی عنایت نکرده، در وصف آن
بزرگمرد به همین قناعت کنیم.))