نوشته بقلم محترم اعظم سيستاني کانديد
اکادميسن در سايت انترنت نظرم را جلب کرد بخصوص عنوان اين نوشته که فدراليزم را
مانند هر آدم عادي ضد فدراليزم تجزيه طلبي قلمداد کرده در سراسر مقاله با ارايه
دلايل ناموجه تقلي صورت گرفته است
به اين چند جمله سر هم بندي شده رنگ بوي
تيوري داده شده و درمغشوش ساختن ازهان ملت آزاده افغانستان تلاش بي ثمري به خرچ
داده است
محترم کانديد اکاديميسن اعظم سيستاني کوشيده اند با ياد آوري هاي شمال
و جنوب و بازکر شرق و غرب آن نا آگاهانه و احتمالا آگاهانه در عقيم ساختن تحقق
آرمانهاي مردم افغانستان که عملي شدن آن تساوي حقوق همه افغانها ورشد دمکراسي در
تمام عرصه ها با ايجاد سيستم دولت فدرال است بصورت غير منتظره سم پاشي بکنند
وهمچنان اين جمله محترم سيستاني که گفته اند دسايس پشت پرده گروه تجزيه طلب و خود
خواه با فريب دادن برخي از مقامات آمريکايي شگفت زده شدم
محترم سيستاني دسايس
پشت پرده را توضيح نداده اند و يا چيزي نداشته اند که توضيح بدهند زيرا مسله
فدراليزم نه تنها پشت پرده نيست بلکه به سطح افغانستان
و حتي در حضور کميسون هاي
متسويد و تدقيق قانون اساسي افغانستان طرح گرديده و نظام فدرالي در افغانستان امروز
به حيث يک حقيقت انکار ناپزير در وسايل اطلاعات جمعي راه يافته و بحث جدل در باره
آن جريان دارد
و امروز آن يک مسله ملي و بين المللي بشمار ميرود نه يک مسله پشت
پرده
همچنان بايد متوجه بود قرار باشد که طرفداران فدراليزم بنابر نوشته محترم
سيستاني متهم به تجزيه طلبي شوند تمام طرفداران فدراليزم در اروپا ,آسيا و آمريکا
نيز ازين اتهام دور نمي مانند .فکر ميشود اين اتهام جز علاقه يحنظه و غضب نا شايانه
محترم سيستاني چيز ديگري نيمتواند باشد
مطلب ديگري که محترم سيستاني نوشته اند
کلمه فريب مقامات آمريکايي و آنهم از طرف افراد خود خواه است
بايد گفت طبق
احکام ثابت تيوري علمي افراديکه از هر لحاظ از شخص در سطح بالا قرار نداشته باشد
نميتواند او را فريب بدهد در حالکيه طراحان و طرفداران فدراليزم در افغانستان از
نظر مردمان پيشرفته جهان و به خصوص مقامات آمريکايي بنام تجربه ,دانش و بينش علم
ديپلوم و سياست بالاتر از آنها قرار نداشته و مردمان عادي تر نسبت به آنها ميباشند
بنا طراحان و طرفداران فدراليزم در افغانستان مقامات آمريکايي را که از لحاظ تجربه
و معلومات لازم در سياست و ديپلوماسي در سطح بالا تر قرار دارند فريب داده
نيتوانند
و اگر از بکار برد کلمه فريب در مقابل مقامات آمريکايي منظور سيستاني
تلويحا پايين و نازل قلمداد کردن سطح علمي و آگاهي سياسي مقامات آمريکا در مقايسه
با طراحان فدراليزم در افغانستان باشد اين طرز تفکر نيز قابل مکث است
در
پراگراف ديگر محترم سيستاني کلمه مشکوک ووابسته به ستم ملي نيز ذکر شده است تعدادي
از افراد مربوط به يک قوم را مشکوک گفتن جز دامن زدن نفاق قومي چيز ديگري بوده
نيمتواند که محترم سيستاني آنرا بکار برده اند و همچنان کلمه ستم ملي مقوله و
اصطلاح خاص ميراث مانده از تيوري مارکسيزم است که در دوران حاکميت سوسياليزم و
کمونيزم در شوروي و ساير کشور هاي سوسياليستي و تا بوجود آمدن نظم نوين مناسبات بين
المللي مورد کاربرد داشت حالا منسوخ شده است همچنان در آن دوران بود که مهر ستم ملي
در پيشاني هر گروهي که زده ميشد آن گروه جامعه منحرف معلوم ميگرديد
افغان ملت
نيز در آن وقت بنام ناسيوناليست فاشيست مانند زير ضربات تبليغاتي هواداران تيوري
مارکسيزم قرار داشت .محترم سيستاني همه اين مطالب را ميدانند اما معلوم نيست که
انگيزه بکار بردن چنين مقوله ها و اصطلاحات مردود و منسوخ در شرايط فعلي افغانستان
چيست
در حاليکه امروز همه تلاش براي عملي ساختن خواسته هاي بر حق مردم در مورد
تساوي حقوق همه اقوام ساکن افغانستان جريان دارد ,فکر ميشود محترم سيستاني بر خلاف
سير افکار عمومي ميخواهند با همان ترسبات ذهني قبلي با مسايل داغ امروزي افغانستان
بر خورد کنند که اين شايسته يک کانديد اکاديميسن نيست
در جاي ديگر محترم کانديد
اکاديميسمن نوشته اند :زمزمه هاي تقسيم افغانستان بدو بخش شمالي و جنوبي از طرف
برخي از حلقات حزب دمکراتيک خلق شنيده ميشد .............................
از
حزبي ها و روشنفکران هيچگاه نشنيده ام که افغانستان شمالي و جنوبي را طرح کرده
باشند بلکه بعضي از رسانه هاي بين المللي وقتي حادثه را از شمال و يا جنوب
افغانستان گزارش ميدهند کلمه جنوب و يا شمال افغانستان و يا افغانستان جنوبي و
شمالي در رابطه با حادثه تذکار ميدهند تا منطقه و محل حادثه کاملا مشخص باشد
واينگونه گزارش ها هنوز هم معمول بوده و طبق اصول ژورناليزم مجاز است
نجيب الله
مسير و ديگران از کابل به مزار شريف براي اجراي امور مربوطه به پلان هاي اقتصادي و
اکمالات کابل به مزار شريف مي آمدند نه براي تجزيه افغانستان .گفته ميشد نجيب الله
مسير بستور دولت مطالعه ميکرد که در صورت خراب شدن اوضاع درکابل آيا ميتوان پايتخت
را بطور موقت به مزارشريف انتقال داد يا خير
اگر اين مطلب نيز حقيقت داشته باشد
بازهم مفهوم تجزيه را نمي رساند در کشور ما بسياري وقت پايتخت در شرايط خاص از يکجا
به جاي ديگر نقال مکان کرده است بدون آنکه کشور تجزيه شود
محترم سيستاني براي
ثبوت ادعاي خود مبني بر تجزيه طلب بودن طراحان فدرال نوشته اند
بعداز سقوط
دکتور نجيب الله و تبارز جنرال دوستم در راس جنبش ملي اسلامي افغانستان اين انديشه
تقويت يافت ........و در دروازه جنوب سالنگ نوشته شده بود به خراسان خوش آمديد !وبه
قول يک نشريه در آسترليا جنرال دوستم را به تصميم اعلان استقلال متهم کرده اند
محترم سيستاني متوجه باشند که نبوده اند
پس از اشعال کابل در سال ۱۹۹۶ توسط
طالبان دو هزار نفر در کابل بنام افراد احمد شاه مسعود و حزب وحدت دستگير و به
زندان انداخته شدند طالبان باغهاي انگور و ميوه جات و همچنان کشتزار مردمان پروان و
شمالي را به آتش کشيده و تخريب کردند قرار نشرات رسانه ها هزار ها انسان را به قتل
رساندند ,خصومت قومي را آنقدر دامن زدند ,اگر همين اظهارات سيستاني در همان زمان
منتشر ميشد بدون شک جايزه ممتازي را از طرف طالبان حايز ميگرديد در چنين بحبوهه که
سالنگ و سمت شمال بدست نيرو هاي احمد شاه مسعود و ايتيلاف شمال بود سر بازان محافظه
سالنگ بخاطر مقابله با عمل وحشيانه و نارواي طالبان احتمالا دست به چنين کاري زده
باشند اما هيچگاه اينگونه اعمال را نميتوان به اساس تصاميم مقامات ارشد شمال قلمداد
کرد
نکته ديگر اينکه روزنامه نگاران چه در داخل و چه در خارج هميشه شايعات را به
آگاهي مردم ميرسانند و بعضا درين شايعات تبصره و تفسير نيز مينويسند .نشر يک شايعه
خبري دريک نشريه خارجي نيتواند دليل وبرهان قاطع براي متهم کردن جنرال دوستم و يا
کسي ديگري به تصميم اعلان استقلال در افغانستان باشد
يقينا که جنرال دوستم در
جريان جنگ هاي افغانستان بحيث يک جنرال کار آزموده و با تجارب نظامي تبارز کرد ,او
در پهلوي اين مهارت نظامي شم سياسي قوي نيز دارد
جنرال دوستم بارها طي مصاحبه
هاي خود با خبر نگاران بين المللي گفته است ,ما افغانستان واحد و غير قابل تجزيه
ميخواهيم .در مقابل هر گونه تجزيه طلبي قاطعانه مبارزه ميکنيم
به عقيده من
اتخاذ تصميم بر اعلان استقلال در شمال کشور از طرف جنرال دوستم مانند هر اتهام
ديگري يک اتهام محض بروي است
محترم سيستاني در جاي ديگري از نوشته هاي ضد
فدراليزم خود پافشاري براي برقراري نظام فدرالي در افغانستان در پيش از وقت و عملي
شدن آنرا تجزيه و مواجه شدن به سرنوشت يوگوسلاويا و يا توصيف کرده اند که کاملا با
حقايق در تضاد است .محترم سيستاني از تاريخ ايجاد سيستم فدرالي در يوگوسلاويا از
همان مقطع زماني که پيش از تغير جهت دادن شوروي از سوسياليستي به سرمايه داري سخن
گفته اند که در نتيجه دگرگوني هاي عميق بين المللي در يوگوسلاويا نيز تحرکات بوجود
آمده و سر انجام با مداخله ملل متحد در قضيه بوسنه هرزگوين در سال ۱۹۹۶ و مداخله
ناتو در سال ۱۹۹۸ و شکست سلويدرن ميلاشويچ در انتخابات پيش از جنگ سبب شد که تنها
سيستم اداره يوگوسلاويا که طبق قوانين زمان مرشال تيتو اداره ميگرديد با قوانين و
مناسبات جديد جهاني هم آهنگ ساخته شد
و اگر سيستم فدرال در يوگوسلاويا وجود
نميداشت ممکن بود در نتيجه جنگ هاي ۱۹۹۲-۱۹۹ وضع يوگوسلاويا بد تر از حالت فعلي
افغانستان و عراق بود
مثال زدن يوگوسلاويا براي افغانستان غير منطقي بوده و
محترم سيستاني شايد بدانند جاروجنجال هاي يوگوسلاويا مربوط به ماهيت اداره دولتي آن
کشور بوده در حاليکه در افغانستان مسله بحث روي فدراليزم که مربوط با ساختار
اداري-ارضي يک کشور ميگردد جريان دارد اين دو تيوري جداگانه در حقوق دولتي ميباشد
امروز نه تنها در افغانستان نظان فدرالي مطرح است بلکه در عراق نيز فعلا در اداره
بعدي آن سيستم فدرال در يک الگلو براي آسانتر شدن حل منازعات قومي و رشد سريع
دمکراسي از نظر دور نکرده اند .از همين سبب يک سناتور امريکايي نيز درين اواخر حين
ديدار با روشنفکران و نخبه گان افغان در شمال کشور ايجاد نظام فدرالي در افغانستان
را به ختم منازعات و حل عادلانه قضاياي قومي افغانستان مفيد ارزيابي کرد
در مورد
طرح ايجاد هفت ايالت فدرال وابسته به حکومت مرکزي نيز با ياد آوري تاريخ و مورخين
خواسته اند نظريه ضديت با نظام فدرالي را بيشتر صيقل بدهند ونامگذاري ها به ايالات
را بکلي مردود شمرده و مغاير نامهاي تاريخي قلمداد کرده اند
شاعري ميگويد : در
بساط نکته دانان خود فروشي شرط نيست
ياسحن دانسته گو اي مرد دانا يا خموش
اولا بايد گفت تقسيمات ملکي و اداري افغانستان به هفت ايالت فدرال مشروطه و يک طرح
پيشنهادي ميباشد و به گفته محترم شهراني ميتواند جاي آنها نامهاي ديگري برگزيده شود
ثانيا اينکه نامگذاري ها بالاي خاک ,انسان ,حيوان و تمام اشيايي کاينات از جمله
قرارداد هاي اجتماعي به شمار ميرود و بس که ميتواند ريشه هاي تاريخي و ياجغرافيايي
داشته باشد و يا نداشته باشد
در افغانستان مهمتر از همه اينست که يک ميکانيزم
مناسب بخاطر ملي ساختن قدرت سياسي کشور و حل منازعات ملي بوجود بيايد .بدون ترديد
که چنين ميکانيزم را ميتوان در دکتورين فدراسيون دريافت محترم سيستاني يقينا آگاهي
از تاريخ دارند ميدانند که افغانستان قبل از پادشاهي احمد شاه بابا خراسان نام داشت
و قبل از آن نيز آريانا گفته ميشد نخبه گان زمان احمد شاه بابا نام خراسان را به
افغانستان تعويض کردند و براي اين تعويض دلايلي نيز داشتند با صرفنظر از ذکر دلايل
آن که باعث تطويل کلام ميشود يکبار ديگر به محترم سيستاني ياد دهاني ميکنم که قرار
دادي بودن نام ها را از ياد نبرند و طراحان نظام فدرالي را که در خارج و داخل تحصيل
کرده و آگاهي لازم خود را در عرصه تاريخ و ساير عرصه ها بالابرده اند کم نگيرند با
وارد کردن اتهام نا آگاهي از تاريخ کشور خود را از مقام کانديد اکاديمسين به سطح يک
کلوخ پران نيآورند
محترم سيستاني از داير شدن سيمينار در مورد نظام فدرالي توسط
نعمت الله شهراني معاون ريس دولت انتقالي افغانستان ورييس کميسيون تسويد قانون
اساسي در مزار شريف و داير شدن سيميناري به همين منظور توسط داکتر عنايت الله
شهراني در تالقان ياد آور شده با ذکر دعوت نشدن برادران پشتون در آن خٌواسته اند شک
و ترديد هايي را بين مردم افغانستان ايجاد بکنند .در حالکه تدبير سيمينار در مزار
شريف و تالقان در باره نظام فدرالي و توضيحات لازم در اطراف محسنات آن از جمله
کنفرانس هاي محلي منطقه است که در شرايط فعلي افغانستان غير ممکن به نظر ميرسد در
هر سيمينار و کنفرانس در باب از همه ولاياذ افغانستان افراد و اشخاص دعوت شود زيرا
نقل و انتقالات آنها به مح انعقاد سيمينار خالي از اشکال نيست
محترم سيستاني
بايد بدانند که افغانستان يک قرص پنير نيست که آنرا در مزار شريف و يا تلقان برده
بدون سهمگيري و اشتراک برادران پشتون بين خود تقسيم نمايند
هدف محترم سيستاني
که بدون ترديد وارانه يک سيستم بر حق دمکراتيک ساختار اداري-ارضي کشور است تحقق آن
بدون اشتراک برادران پشتون اشکالات و پرابلم هايي زيادي را در کشور بميان ميآورد
بنا اين سيمينار و کنفرانس ها در ولايات افغانستان يکي پي ديگري ادامه خواهد يافت و
زمينه هاي فعال شدن کادر هاي محلي در تمام ولايات افغانستان براي توضيح اهداف نظام
فدرالي فراهم آورده خواهد شد
محترم سيستاني پاچا چان زدران را ,گلبدين حکمتيار,و
طالبان را نيز ملامت کرده اند که چرا لجوجانه با يگانه ابر قدرت جهاني يعني امريکا
زور آزمايي ميکنند و به تو طه تجزيه کشور که در حال تکوين و تحقق است بي توجه اند
محترم سيستان به اين نکته مهم توجه نکرده اند و يا نخواسته اند توجه بکنند که
گلبدين حکمتيار ,طالبان و پاچا خان زدران پايگاه و جايگاه مخفي در مرز هاي جنوب
افغانستان دارند تنها ميتوانند همين کاري را که امروز انجام ميدهند, انجام بدهند
وطبق خواسته محترم سيستاني نميتوانند در عمق افغانستان داخل شوند و طراحان نظام
فدرالي را در کابل و يا شمال افغانستان ,در باميان و يا حوزه جنوب غرب کشور تهديد
بکنند و از جانب ديگرآنها از نظام فدرالي که در پاکستان وجود دارد آگاهند و از
مزاياي آن با خبر اند و از جانبي هم جنگ آنها عليه امريکا يک جنگ عقيدتي و مذهبي
است که بار سياسي -نظامي دارد و با نظام فدرالي هيچگونه مخالفتي نخواهند داشت بلکه
خود آنها اگر نظام فدرالي در جنوب ولايات (پکتيکا,پکتيا وخوست )در مشرقي (ننگرهار
,لغمان ,کنرونورستان )عملي شود اولين استقبال کنندگان اين نظام فدرالي خواهند بود
مخاصمات با دول کرزي و منازعات قومي وقبيلوي درين مناطق افغانستان فروکش خواهد کرد
و نخبه گان قبايل اين ولايات مرزي در جريان انتخاب آزاد به حيث نمايندگان با صلاحيت
آنها هم در ايالت فدرال و هم در حکومت مرکزي سهيم خواهند شد و راه براي صلح و
ديمکراسي هموار خواهد شد
محترم سيستاني که احتمالا بسيار عصباني بوده اند با
انکار از تاريخ ترک هاي افغانستان گفته اند که در تاريخ نام ترکستان نيز هيچ سابقه
تاريخي ندارد در حاليکه امپراتوري ترک تبار ها در افغانستان بجز محترم سيستاني تا
اکنون هيچ کسي انکار نکرده و سيطره امير ترک تبار و امپراتوري بابر شاه ترک تبار
وسعت نفوذ آن از آسياي ميانه تا کابل ,سند وپنجاب و دهلي در شمال و جنوب و سينکيانگ
و تبت تا مشهد و نيشاپور در شرق و غرب افغانستان امتداد داشت .تاج محل در هند مسجد
جامع در دهلي ,روضه شاهلايتمآب در مزار شريف ,مسجد جامع هرات در هرات ,قلعه بست
هلمند و چهل زينه در قندهار آثار عمراني تاريخي از دوران امپراتوري ترک تبار ها
باقي مانده است که تاريخ ترکستان چيني و تاريخ ترکستان که تمام ساحات آسياي ميانه
بلخ و هرات و ساير مناطق شامل خراسان زمين را احتوا ميکند در کتابخانه هاي شرقي و
غرب وجود دارد .محترم سيستاني ميتوانند اگرواقعا از تاريخ ترکتبار ها در افغانستا ن
بي اطلاع باشند مطالعه فرمايند و خود را پير عليل احساس نکرده به مايوسي هاي دوران
پيري تسليم نشوند
و اينرا نيز بايد ياد آور شد که شاه محمود غزنوي پسر سيويک
تگين (به صنم وا ) ترکتباري است که امپراتوري آن تا سومنات هند وسعت داشت .فردوسي
شاعر زبان پارسي شاهنامه را به مدح اين امپراتور ترکتبار فرهنگ دوست سروده است
محترم سيستاني در جاي ديگري از اظهارات ضد فدرايزم خود باور مندي نشان داده اند که
فدراليزم در جامعه مثل امريکا , آلمان و سويس که از لحاظ بلوغ سياسي و انکشاف در
عرصه هاي مختلف به حد کمال رسيده باشد نظامي دلخواه و دمکراتيک است -افغانستان نه
امريکا و نه آلمان و نه سويس است
محترم کانديد اکاديميسين همه چيز را وارونه
توضيح کرده اند امريکا که در سال ۱۷۷۶ با متحد ساختن ۱۳ ايالت کميته انقلابي را
ايجاد و براي نجات از زير يوغ استعمار انگليس مانند امير امان الله خان استقلال خود
را اعلام کرد و جنگ استقلال خواهي در گوشه و کنار امريکا به شدت جريان داشت
زمامدارانبريتانيا استقلال امريکا را به رسميت شناخت و جنرال جورج واشنگتن براي
اولين بار بحيث رييس جمهور سيزده ايالت زمام امور را در دست گرفت که وضعيت امنيتي
,خود سري جنگسالاران نارسايي ها و کمبودات در تمام عرصه ها در امريکا ي آن زمان به
مراتب از حالت فعلي افغانستان بد تر بود که با پياده کردن نظام فدرالي توانست به
تمام منازعات موجود کشور خاتمه داده و به مرور زمان در ظرف ۲۲۷ سال به شگوفايي
امروزي رسيده است که فعلا پنجاه ايالت عضو کامل الحقوق فدرال ميباشد
آلمان و
سويس نيز تاريخ پر از جنگ و خونريزي ويراني و چند پارچگي و ملوک الطوايفي را از سر
گذارانيده با پياده کردن سيستم فدرالي بعداز جنگ جهاني دوم در ظرف پنجاه و هشت سال
به تمدن امروزي نايل شده است
بر خلاف تصور محترم سيستاني هيچ کشوري در جهان
وجود نداراد که اولا به بلوغ سياسي ,عمراني و شگوفايي رسيده و بعدا به نظام فدرالي
گذار کرده باشد .در همه کشور هاي فدرالي جهان از شرق تا غرب در حالت هاي بحران
سياسي ,نظامي ,اقتصادي و اجتماعي که مشابه حالت فعلي افغانستان بوده ,نظام فدرالي
را در کشور هاي خود قبول کرده اند و طبق اصول و موازين ديمکراتيک فدراليزم به
منازعات و مخاصامات قومي و جنگسالاري خاتمه داده حکومت مرکزي قوي مبني بر فدراليزم
را بوجود آورده اند و راه ترقي و انکشاف را پيموده ديمکراسي را رشد داده است