شکنجه اهالي بيگناه

و شرايط زندانهای امريکايي در افغانستان

 

دستگير صادقي

 

نيروهای مسلح ايالات متحده امريکا يکجا با ساير نيروهای ائتلاف عليه تروريسم و القاعده که در خاک افغانستان عمليات محاربوی برای عقيم ساختن بقايای آنها را به پيش ميبرند، دست به سرکوب و گرفتاری  افراد مسلح نظامي و ملکي که در مقابله با آنها قرار دارند، ميزنند؛ و در اين گيرو گرفت های گسترده، معمولا بخش بسيار بزرگي از اهالي ملکي که کدام علايقي به نيروهای تروريستي بيگانه و دست پرورده های شان يعني بازماندگان طالبان ندارند، نيز گرفتار ميشوند، زنداني ميگردند و سخت آسيب مي بينند. 

با وجود آن که  بنابر نبود معلومات و اطلاعات کافي استخباراتي و عدم شناخت مردم مناطق مختلف افغانستان، تفکيک دقيق مخالفين مسلح با اهالي ساده روستا ها خيلي دشوار مي باشد، ولي در اين معرکه استناد برگزارشات مغرضانه و نادرستي که بر اساس رقابت های شخصي و سودجويي از جانب به اصطلاح دوستان امريکا تهيه ميگردند، به رنج و عذاب مردمي که در جريان اين همه سالهايی مصيبت، سخت تکيده اند، مي افزايد.

موارد گوناگوني از چنين رفتار زشت و غير انساني را که در مغايرت کامل با معيارهای پذيرفته شده بين المللي در عرصه حقوق بشر و آزادی های اساسي انساني قرار دارد همواره با تاًسف و تاًلم مي شنويم و مي خوانيم. از آن جمله نمونه عراق قبلا به بررسي گرفته شد و اينک با استفاده از گزازش سازمان نظارت بر حقوق بشر چگونگي وضعيت را در افغانستان پي ميگيرم. 

قبل از مراجعه به گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر، برای تداعي و درک دقيقتر از" شکنجه" بايسته ميدانم تا تعريف اين مقوله بر طبق کنوانسيون ضد شکنجه و رفتار يا مجازات خشن، غير انساني يا تحقير کننده مصوبه 10 دسامبر 1984/ قطعنامه شماره 46/39 مجمع عمومي سازمان ملل متحد که با در نظر گرفتن ماده پنجم اعلاميه جهاني حقوق بشر و ماده هفتم کنوانسيون بين المللي حقوق مدني و سياسي که مقرر داشته است : هيچکس را نميتوان مورد آزار و شکنجه و يا مجازات و رفتارهاي ظالمانه و غير انساني قرار داد که سلب کننده حقوق مدني و اجتماعي فرد است،ياد آوری گردد. در ماده اول اين کنوانسيون شکنجه چنين تعريف گرديده است:

" هر عمل عمدي که بر اثر آن درد يا رنج شديد جسمي يا روحي عليه فردي به منظور کسب اطلاعات يا گرفتن اقرار از او و يا شخص سوم اعمال ميشود، شکنجه نام دارد. (همچنين) مجازات فردي به عنوان عملي که او يا شخص سوم انجام داده است و يا احتمال مي رود که انجام دهد، با تهديد و اجبار و بر مبناي تبعيض از هر نوع  و هنگامي که وارد شدن اين درد و رنج و يا به تحريک و ترغيب و يا با رضايت و عدم مخالفت مامور دولتي و يا هر صاحب مقام ديگر، انجام گيرد شکنجه تلقي ميشود. درد و رنجي که بطور ذاتي يا به طور طبعي لازم مجازات قانوني است، شامل (اين کنوانسيون) نميشود."

 

 در ماده دوم کنوانسيون چنين آمده است:

1- هر دولت عضو اين کنوانسيون، موظف است اقدامات لازم و موثر قانوني اجرائي، قضائي و ديگر امکانات را جهت ممانعت از اعمال شکنجه در قلمرو حکومتي خود، بعمل آورد.
2- هيچ وضعيت استثنائي کشوری، مانند جنگ و يا تهديد به جنگ، بي ثباتي سياسي داخلي و يا هر گونه وضعيت اضطراري ديگر، مجوز و توجيه کننده اعمال شکنجه نمي باشد.
3- دستور و حکم مقام مافوق (حکومتي) و يا مرجع دولتي، نمي تواند توجيه کننده عمل شکنجه باشد.
 

طوری که ملاحظه ميگردد ازمقوله شکنجه در اسناد معتبر بين المللي تعريف بسيار دقيقي وجود دارد و بر مبنای آن به اصل مطلب که گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر است مراجعه ميکنم.

سازمان نظارت بر حقوق بشر در ماه مارچ سال جاری در ارتباط به بدرفتاری نيروهای مسلح امريکا درافغانستان گزارش مفصلي را به نشر رسانيده است. اين سازمان، که مقر آن در آمريکاست، سربازان آمريکايی در افغانستان را به سوء رفتار "برنامه ريزی شده" عليه زندانيان افغان متهم کرده است. اين سازمان به اين باور است که شرايط بازداشتگاه های امريکايي در افغانستان با موازين حقوق بين المللي مغايرت دارد.

ممانعت از خواب، حبس زندانیان در سلولهای بسيار سرد، تنبيه شديد بدنی و عکس برداری از آنان در حالی که به زور عريان شده اند، از جمله شواهد اين سازمان از سوء رفتار نظاميان آمريکا با زندانيان در افغانستان است. سازمان نظارت بر حقوق بشر می گويد قبلا در رابطه با شرايط بد زندانی های افغان به مقامات دولت آمريکا مکررا هشدار داده بود.

برای آگاهي بيشتر، در زير، برگردان جستار هايي از گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر، عمدتا، مصاحبه با افغانهايی که در معرض شکنجه قرار گرفته اند، به گونه" مشت نمونه خروار" تقديم ميگردد.


قضيه مربوط به احمد خان و پسرانش

يک شب در اواخر ماه جولای سال 2002 ، نيروهای مسلح ايالات متحده امريکا به خانه احمد خان، مسکونه زرمت ولايت پکتيا حمله نمودند. اين منطقه گرچه کاملا با ثبات نبود  ولي تحت کنترول قوای مسلح افغاني متحد امريکا قرار داشت. در جريان حمله، احمد خان با دو پسرش به عمر 17 و 18 سال گرفتار ميشوند و در عمليات گرفتاری يک نفر دهقان محل کشته شده و يک زن همسايه نيز زخمي ميگردد.

سازمان نظارت بر حقوق بشر با تعدادی از همسايه ها و شاهدان عيني اين عمليات مصاحبه نموده است. احمد خان هجوم را اينگونه توضيح ميدهد:

" وقت برداشت محصول بود. دهقانان بالای خرمن های شان خوابيده بودند. ساعت حوالي نه شب بود. ما در بستر های خود دراز کشيده بوديم ولي تا هنوز نخوابيده بوديم. دفعتا صدا های بلندی شنيده شد. تعداد هليکوپتر ها بالای ما پرواز ميکردند. بعدا انفجار مهيبي رخ داد. خانه شديدا تکان خورد و به بخشي از کنار خانه ضربه زده شد و عمليات بدين گونه آغاز گرديد. ما صدا های بلند هليکوپتر ها را که دوره ميزدند و با ماشيندار های خود فير مي نمودند به خوبي مي شنيديم. صدا های بلندی برخواسته بود و همچنان انفجاراتي صورت ميگرفت. آنها به وسيله راکت يک بخش احاطه را تخريب و در ديوار سراخي را به وجود آوردند."

در جريان عمليات و فير آتش اسلحه، احمد خان و خانواده اش در سطح اطاق منزل دوم دراز کشيده بودند. با آتش اسلحه دروازه ها و کلکين های خانه را شکستند. همسايه ها گفتند که هليکوپترها به طرف اين خانه و محوطه آن شليک ميکردند. 

احمد خان توضيح ميدهد که چگونه نيروهای امريکايي در حالي که آتش ميکردند به خانه آنها داخل شدند.

" من از کلکين شکسته به بيرون نگاه کردم و ديدم که تعداد سرباز در حويلي اند. آنها به دروازه مقابل شليک کردند و آن را باز نمودند و به زينه بالا شدند. آنها از طريق کلکين که از اثر شليک آتش شکسته شده بود، داخل خانه گرديدند. آنها با ضربه لگد دروازه اطاق را باز نمودند و با چراغهای دستي و ماشيندار داخل آن شدند. آنها به ما علامت دادند که دستهای خود را بالا بگيريم و در ميان آنها کدام ترجمان افغاني وجود نداشت. اگرچه بعدا متوجه شدم که يک نفر ترجمان افغان در حويلي بود. بعد آنها دستهای مردها را بستند و برای زنها گفتند که به حويلي بروند وما را هم به حويلي بردند."

قطعه مربوط يک جا با سربازان افغاني بعدا اطاقها را مورد تلاشي قرار دادند و معمولا با استفاده از فير آتس قفل ها را مي شکستاندند.  موصوف علاوه مي نمايد: " سربازان امريکايي زنها را به اطاق ديگر در حويلي هدايت نمودند. بعدا آنها خانه را تلاشي کردند. آنها تمام کلکين ها را شکستند و دروازه ها را از چوکات آنها کندند. بکسها را با فير تفنگ باز کردند و محتوای آنها را به زمين ريختند...  بعدا آنها با روپوش سرهای ما را پوشاندند و به بيرون بردند. ما را به يک هليکوپتر بالا کردند و صدای بلند ماشين آن را ما مي شنيديم. ما برای مدت طولاني در هليکوپتر بوديم، اما نميدانم برای چه وقت. بعدا فهميدم که ما در بگرام هستيم."

جسد دهقان محل به نام نيازمحمد بعد از حمله پيدا شد. يکي از همسايه ها به سازمان نظارت بر حقوق بشر توضيح ميدهد: " ما جسد مردی را که کشته شده بود پيدا کرديم. او نياز محمد بود. يک مرمي به پايش اصابت کرده بود و مرمي ديگر در پشت وی که از قفسه سينه درست از قلب وي خارج شده بود. جسد وی در نزديک آسيا پيدا شد." احمد خان و همسايه هايش به سازمان نظارت بر حقوق بشر گفتند که نياز محمد در بيرون و در نزديک بسته های خرمن گندم خوابيده بود تا مراقبت کند که گندم ها دزديده نشوند." نيروهای امريکايي با وجود آن که احتمال کدام مقاومت مسلحانه نيز وجود نداشت، در حمله به خانه ها از آتش بسيار متراکم استفاده برده اند. يکي از کارمندان محلي ملل متحد نيز که از صحنه، يک روز بعد از واقعه ديدن نمود، چگونگي ماجرا را تاَييد مينمايد. وی ميگويد: " در تمام اطراف خانه تعداد زيادی خول های خالي مرمي های فير شده ديده ميشد. يک حفره بزرگ در ديوار وجود داشت. تمام شيشه ها شکسته و در حويلي فروريخته بودند. سامان و لوازم خانه در همه جا پراگنده شده بودند." خانواده احمد خان ميگويند که آنها همه اموال بسيار باارزش خود را در شب حمله از دست داده اند. نيروهای امريکايي تعداد کتاب و چهار ميل اسلحه اتومات را ضبط نمودند که بعدا، بعد از رهايي احمد خان و پسر نوجوانش به وی باز گشتانده شده است.  احمد خان در مصاحبه با سازمان نظارت بر حقوق بشر در ماه مارچ سال 2003 ميگويد: " آنها همه دارايي های مرا دزديدند... من نمي فهمم که آنها کي بودند... امريکايي ها بعضي چيز ها را مسترد نمودند، ولي تعداد زياد زيورات ناپديد شده است. زنها در اطاق ديگر بودند و آنها چيزی را نديدند. شايد امريکايي ها و يا هم افغانها زيورات را گرفته باشند. من نميفهمم. من مقدار زيادی از اموال خود را از دست داد ام..."  احمد خان چند ماه بعد مايوسانه بيان ميدارد که : " آنها نياز محمد دهقان را کشتند. او صرف از محصولي که جمع کرده بود حفاظت ميکرد. وی چهار فرزند دارد، دو پسر و دو دوختر. من به اين اطفال چه کرده ميتوانم، حالا از آنها مراقبت ميکنم. ما امريکايي ها را مي بخشيم اگر آنها به عوض جان وی چيزی بپردازند تا حد اقل بتوانم اين اطفال را کمک کنم."

يک مورد ديگر:

سازمان نظارت بر حقوق بشر در ماه فبروری سال 2003  يک مورد ديگر را که در جنوب ولايت ارزگان رخ داده بود نيز ثبت نموده است. در اين مورد نيروهای مسلح امريکا دو طفل را در حالي که  يک محله ملکي مورد حمله شان قرار گرفته بود، شکنجه داده اند. مالک خانه يک قوماندان پايين رتبه نظامي در ولايت ارزگان بود و با نيروهای امريکا در زمان حمله ائتلاف عليه قوتهای طالبان در جنوب افغانستان، در اواخر سال 2001 و اوايل سال 2002، همکاری داشته است. يک شب در ماه فبروری سال 2003 نيروهای امريکايي به خانه وی حمله مينمايند و با اجبار وارد خانه ميشوند و وی را با يک پسرش مي بندند. از طريق يک نفر ترجمان محلي و سربازان افغاني که آنها را همراهي ميکردند، موصوف را متهم به نگهداری سلاح و همکاری با طالبان مينمايند. موصوف که فارسي زبان است با تعجب رد مينمايد که چگونه سربازان وی را متهم به همکاری با طالبان پشتوزبان ميکنند. بر اساس اظهارات اين مرد، سربازان وی را با پسر بزرگترش به طرف ديوار فشار ميدهند و پسر جوان وی را با برادرزاده اش ميگيرند. وی ميگويد: " در مقابل چشمان من، دو نفر امريکايي هر دو پسر را به زمين مي خوابانند و با بوتهای خويش به پشت پسران فشار وارد مي آورند و بالای آنها فرياد ميزنند که " کجاست مهمات ؟ کجاست اسلحه ؟ ". اين پسران صرف يازده و سيزده سال عمر داشتند. آنها جيغ ميزدند و گريه ميکردند. من برای سربازان ميگفتم که " تمام خانه مرا بگردين و  ببينين ـ من چيزی ندارم." ولي سربازان مصرانه سئوال را تکرار ميکردند در حالي که اطفال فرياد ميزدند و ميگريستند."

سربازان سپس به تلاشي خانه آغاز ميکنند، ولي صرف دو ميل اسلحه مي يابند که هر دوی آنها در مقامات امنيتي مربوط ثبت گرديده بود. با آنهم مرد توسط نيروهای افغاني گرفتار ميشود و به ولايت همجوار انتفال داده ميشود. بعد از چند روز موصوف رها ميگردد. 

در اواخر ماه مي سال 2002 ، نيروهای ايالات متحده امريکا به دو منزل در قريه کرمتي نزديک شهر گرديز حمله کردند و پنج مرد افغان را بازداشت نمودند. همه يي این پنج مرد بعدا رها گرديدند و به گرديز برگشتند. گزارش شده که در جريان حمله ، نيروهای امريکايي از هليکوپترهای گزمه و طيارات استفاده نموده و بر محل آتش مي نمودند. اين حمله در يک منطقه مسکوني صورت گرفت و کدام شواهدی مبني بر مقاومت عليه نيروهای امريکايي نيز وجود نداشت. کرمتي پيش از آن و در جريان حمله تحت کنترول شدید نيروهای افغاني متحد امريکا قرار داشت.

نيروهای امريکايي اين پنج مرد افغان را بازداشت ميکنند: محمد نعيم و برادرش شربت، احمدالله و برادرش امان الله و خواجه محمد. محمد نعيم حمله را اين گونه توضيح ميدهد:

" ناوقت شب بود. شب از نصف گذشته بود. به يکبارگي صدا های بلندی برخاست، بسيار بلند و آزاردهنده بود، ... من به حويلي رفتم و دفعتاً اشخاص مسلحي که در خانه من آمده بودند تفنگهای شانرا به طرف من نشانه گرفتند و من تسليم شدم. "

برادر محمد نعيم نيز داستان را به گونه يي مشابه توضيح ميدهد. احمدالله و امان الله که برادران هم اند از خانه پهلو گرفتار ميشوند. يک نفر اهل قريه  بنام خواجه محمد، زماني گرفتار ميگردد که از خانه خود برامده و مي خواهد بفهمد که در خانه همسايه ها چه واقع شده است. امان الله گرفتاری را اين گونه توضيح ميدهد:

" من بيدار شدم، در اطراف خانه هليکوپترها مي گشتند. من بيرون را نگاه کردم و در حويلي خانهً من اشخاصي به نظر مي رسيد. يک مرد را بصورت مشخص ديدم و نخست فکر کردم که دزد است. وی با خود تفنگ داشت؛ ولي انگليسی حرف ميزد و من فهميدم که امريکايي است. من خوب انگليسي گپ زده نميتوانم ولي گفتم " How are you ?"   ولي او در جواب به پشتو گفت " چپ سه ".  برادرم نير همان جا بود و وی نيز گرفتار گرديد. آنها دستهای وی را بستند و تفنگ شان را به طرف من نشانه گرفته بودند. مرا نيز گرفتار کردند و دستهای مرا بستند.

 

هر پنج نفر را به بگرام مي برند. محمد نعيم رويداد های بعد از نشست پرواز را توضيح ميدهد:

" آنها ما را به يک اطاق رو به زمين انداختند. ما برای مدتي در آنجا مانديم. بعداً مرا استاده کردند و با خود بردند و رو پوش را از سرم برداشتند. ديدم که تنها هستم. ديدم که اشخاص ديگری هم در اطاق هستند ولي تنها من زنداني استم. من به روی زمين قرار داشتم و يک مردی بالای سر من استاده بود و پای خود را به پشت من گذاشته بود. يک ترجمان نيز در اين لحظه وجود داشت. وی ازمن پرسيد: " نامت چيست ؟ " و من برای شان گفتم. آنها مرا مجبور ساختند که لباسهای خود را بکشم و کاملا برهنه شدم. در حالت برهنه از من عکس برداری کردند. بعدا برايم لباس نو دادند به رنگ آبي تيره. مردی آمد و با خود يک خريطه پلاستيکي داشت. وی دست خود را به موهای سرم برد و آنها را تکان داد و تعداد از موهای سرم را کند و همچنان از ريشم را کند و به خريطه پلاستيکی انداخت... بدترين چيزی که واقع شد اين بود که آنها چگونه ازما عکس برداری کردند در حالي که ما کاملا برهنه بوديم. کاملا برهنه بوديم و اين بسيار تحقير آميز بود."

بر اساس گفته های محمد نعيم و شربت، تحقيق در بگرام در روزهای بعد کاملا جنبه عمومي داشت و نشان ميداد که مستنطق امريکايي در مورد اين برادرها که کي هستند، کدام آگاهي قبلي نداشت.

" در بازجويي از ما پرسيدند: " کي هستي ؟ چه کار مي کني ؟ " من برای شان گفتم : " من يک قصاب استم، صرف يک قصاب با يک دکان در قريه." آنها عکس خواجه محمد را برای من نشان دادند و از من پرسيدند که وی را مي شناسم. من گفتم: " البته که او را مي شناسم، او همسايه من است.  

امان الله چگونگي بازجويي در بگرام را اين گونه توضيح ميدهد: " در جريان بازجويي آنها از من پرسيدند: " جلال الدين را مي شناسي ؟ ( يک قوماندان مربوط به طالبان ) ملا عمر را مي شناسي ؟ " آنها در مورد ساير وزرای طالبان پرسيدند. ولي من به آنها گفتم که " من صرف يک آدم زحمتکش استم ". ولي بازهم پرسيدند: " علي جان معاون جلال الدین را مي شناسي ؟ " در جريان تحقيق يک ترجمان افغان، يک امريکايي و دو نفر ديگر که مليت آنها معلوم نبود حضور داشتند.

بعد از شانزده روز توقيف، به شمول شش روز تحقيق، امريکايي ها اين پنج مرد افغان را رها ميکنند.

شربت مي گويد: " وقتي که آنها ما را رها ميکردند، يک امريکايي آمد و از طريق ترجمان گفت: " ما از شما معذرت مي خواهيم. ما از جانب امريکا و از جانب شخص رئيس جمهور بوش از شما معذرت مي خواهيم. از شما معذرت مي خواهيم!" آنها گفتند که خسارات وارده به ما را جبران نموده و به ما کمک مي کنند. آنها گفتند که به ما مساعدت ميرسد ولي ما چنين مساعدتي دريافت نکرديم." وی اضافه ميکند: " آنها دوباره با روپوش سرهای ما را پوشاندند، به هليکوپتر بردند و به گرديز انتقال دادند. ما در گرديز توسط موتر باربری به قريه انتقال داده شديم. ما به آنها گفتيم که در راه قبل از رسيدن به قريه موتر را متوقف بسازند و ما تا قريه پياده مي رويم. ترجمان يک مقدار پول سي هزار افغاني قديم ( معادل هفتاد سنت امريکايي ) به هر کدام ما داد. خوب حد اقل ما مي توانستيم که با آن پول صرف چای بنوشيم. "

زماني که اين پنج نفر به خانه های خود برميگردند، خانه های شان را غارت شده مي يابند و تمام اموال قيمتي شان را از بين رفته. محمد نعيم مي گويد : " من فکر ميکنم که همان شبي حمله، اموال خانه به غارت برده شد... بعد از آن هيچ کس ما را کمک نکرد. نه دولت، نه موسسات غير دولتي، هيچ کس. "

برادر ها مي گويند برای آنها گفته شد که نيروهای افغان همکار با امريکايي ها  خانه آنها را تلاشي کردند و اموال را به غارت بردند. 

احمد الله مي گويد که بعد از گرفتاری به مشکلات صحي دچار گرديده است. " زماني که ما در بگرام بوديم، من بسيار ترسيده بودم و فکر ميکردم که مرا ميکشند. حتا حالا که بر گشته ايم، پريشان هستم که آنها دوباره مي آيند و مرا مي کشند. ما مردم بيگناه هستيم و چيزی نداريم. ما از جانب طالبها جزا ديديم بخاطری که ما فارسي زبان استيم. ما فکر ميکرديم که ( نيروهای امريکايي در پايگاه بگرام ) ما را يقيناً ميکشند. من حالا مجبور استم که بخاطر خواب کردن دوا بگيرم. در افغانستان در جريان سي سال اخير دولتهای مختلف بوده است و ما در تمام اين دوره ها متضرر شده ايم و با ما رفتارسؤ شده است. همه يي آنها بخشش خواسته اند. فايده بخشش خواستن چه است در صورتي که آنها برايت چيزی ندهند ؟ "

درگزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر آمده است که يک نفر ژورناليست افغان در قندهار در ماه نومبر سال 2003  به گزارشگر اين سازمان مي گويد که وی شکایت های متعددی را در جريان سال 2003 از اهالي زابل و هلمند در باره اخاذی نيروهای محلي افغاني که با امريکايي ها يکجا عمليات مي نمايند به دست آورده است. وی ميگويد که اين نيروها  اهالي محل را به اين عنوان تهديد مي نمايند که اگر مقدار هزار کلدار پاکستاني معادل 175 دالر امريکايي پول ندهند به امريکايي ها مي گويند که " با طالبان اند "  تا امريکايي ها آنها را گرفتار نمايند.

در ماه اکتوبر سال 2003 يک گزارش از لاس انجلس تايم چنين ثبت شده است که نيروهای محلي در قندهار که به حيث رهنما با نيروهای امريکايي همکاری ميکردند، در جريان يک عمليات يک هفته يي در زابل، خانه ها را غارت ميکردند و اهالي محل را مورد لت و کوب قرار داده شکنجه مينمودند. اهالي محل به اين گزارشگر دو جواني را نشان دادند که شديدا مورد لت و کوب قرار گرفته بودند و يکي از آنها چندين روز بعد از حمله نيز به حالت بيهوشي قرار داشت. نيروهای افغاني خودسرانه پول، زيورات، ساعت، راديو، موتر سايکل و حتا کلکين ها و دروازه ها را دزدی نموده با خود مي برند. يکي از ريشسفيدان محل ميگويد: " اِين مردم ما را غارت ميکنند، ما را شکنجه ميدهند و لت و کوب مي نمايند... آنها برعلاوه مردمان بي گناه را زنداني ميکنند."

سازمان نظارت بر حقوق بشر تخمين مي نمايد که حد اقل يک هزار نفر در جريان عمليات نيروهای ائتلاف در افغانستان از اوايل سال 2002 تا تهيه این گزارش  بازداشت شده اند. اکثر اين بازداشت شدگان بعد از چند روز آزاد گرديده اند.

 


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت