سراج الدین اديب
آرشیف نمبر (۳۰)
دوشنبه ۲۳ سنبله ۱۳۸۳ خورشیدی مطابق ۱۳ اگست ۲۰۰۴ میلادی
سراج الدین ادیب
در محور حوادث سپتمبر 2001
بخش اول
شامل مطالب زیر میشود:
1. مقدمه
2. برج ۱۱۰ طبقه نماد عظمت تجارت جهانی چگونه آتش گرفت وزمين گير شد
3. معرفي مختصراز دو ساختمان عظيم تجارت جهاني !
4. حمله موشکی امريکا در افغانستان
5. تشکل بريگارد های اسلامی
مقدمه :
ازحوادث وحشت آور وضد بشری۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ درامريکا سه سال گذشت وطی اين مدت اروپا کنونی نتوانسته است که گزار کند ازنظام سنتی به يک نظم جهان وطنی، زيرا که چنين گزار، را دورترازملا حظات ملی خود نمی بيند و يک جانبه گرايی امريکا نيز مانع اروپا در فرا رفتن همين ملاحظات تنگ است، اگر چه قبل از آغاز قرن بيست ويکم سخن و مباحثه به تمدنی عاری از خشونت در بسياری از کشورها آئينه عقل شمرده ميشد، بناأ اگر جنگ سرد را در جهان به جز چند کشور آتش زير خاکستر شماريم، پيش آمد حادثه ۱۱ سپتمبر طوفانی بود که خاکستراين شعله را جاروب کرد و گفتگوی تمدنها را به عقب زد و تجاوز و جنگ را بازار داد، بناء حامل قطع شدن اين گفتگوی تمدن را قبل از همه کشورهای ناجی حقوق بشرو حامی دموکراسی بدوش می کشند، يا به بيان دقيقترجنگ و جهانی شدن خشونت که امروز شاهد آن هستيم، منشهء آن درآنجا است که زورگويان بعضی از گشورها، را از سنت های فرهنگی اش بدورميکند و با تقسيم نا برابر ثروتها به دو قطب استثمارکنند و استثمار شونده ( برندگان و بازندگان ) ميکشاند، چنانچه درجريان قرن اخير جهان عرب بعضأ دورهء روشنگری را تجربه نکرد و فقراقتصادی در نبود دموکراسی همگام با استعمار و رشد تصاعدی جمعيت توسعه يافت. اين تاريخ سرآغاز بی ثباتی بزرگ در مناسبات جهانی است. برای خروج ازاين بی ثباتی اروپا بايد ازهمه نقاط قدرتش بهره بگيرد و قوی ترين امتياز اروپا پيگيری سنت روشنگری است زيرا روشنگری تلاش رهايی است از بند انقياد و در نتيجه مخالف پيروی کور کورانه و پشتيبانی نا مشروطی است که امروزامريکا از اروپا توقع دارد،۱۱ سپتمبر از پيا مد های جنگ سرد است، و اما امروز تهديد تروريستی به مراتب خطر ناکتر ازجنگ سرد است. به دليل اشاعه غير قابل کنترول تکنولوژی ووسايل انفجاری آنچه که پس لکد۱۱ سپتمبر در برابر خود داشت از يکطرف شقاوت، تحقير، خشونت ، افسار گسيخته خون و وحشت، تعصبات، جنگ و آشوب واز جانب ديگر استفاده از بدترين مظاهر فنی مـدرن در اقسا نقاط جهان چيز ديگری در طی اين مدت به مشاهده نه رسيده است.{۱} چنانچه آقای جيمی کارتر رئيس جمهور اسبق امريکا طی مقالهء در رابطه با ۱۱سپتمبر مينويسد : ما بعد از ۱۱ سپتمبرهدف انتقاد سازمان های بين المللی معتبر بخاطر نقض اصول پايه يی دموکراسی قرارگرفتيم، ما سؤاستفاده دولت ها را به دليل حمايت از جنگ عليه تروريزم ناديده می گيريم، شهروندان امريکايی را باز داشت می کنيم، نام دشمن به آنها می دهيم ، بطور پنهانی آنها را حبس و زندانی می کنيم، بدون آنکه در دادگاهی جرم يا جنايت شان به اثبات رسيده باشد.{۲} ايالات متحده در شرايط موجود در امر تامين ثبات چهار مسئله مهم را مورد توجه قرار داده است که كه نمايانگر جو خاصي است که درعرصه بين المللي حاکم است، اين موارد عبارتند از :
۱ ـ سياستمداران کاخ سفيد در برخورد با رويدادهاي منطقه خاورميانه بطورغيرعلني پذيرفته اند كه اختلافات ايالات متحده با دنياي عرب و اسلام داراي جنبه زيربنايي است و از وابستگي به آن در هراسند.
۲– از ضرورت اولويتهاي امنيت اقتصادي آمريكا، ايجاد تغيير در بخش انرژي مي باشد که در مناطقي دربخش آسيا، مثل مناطق اطراف درياي خزر و روسيه است.
۳– تاثيرگذاري روسيه برمسائل انرژي جهان افزايش يافته است و اين مسئله با اتحاد و يکپارچگي بيشتراطرافيان ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه و به اجراگذاشتن سياستهاي خارجي و دفاعي فعالتري از سوي مسکو همزمان شده است.
۴– اهميت احتمال بروزبحران درمنطقه اروپاي مركزي وشرقي درپيش امريكائيان درزمينه تهديدات حقيقي براي امنيت ايالات متحده، كم اهميت شده است. اين استراتژي مبتني بر جايگزيني فضاي دموكراتيك جديد درمنطقه اي از مجارستان و چك در بخش غربي اروپا گرفته، تا روسيه و قزاقستان در شرق اين منطقه به جاي بلوك سوسياليستي سابق، مي باشد كشورهاي واقع در اين منطقه به چهار دسته تقسيم مي شوند.
الف : كشورهاي كاملا دموكراتيك
ب : كشورهاي نيمه دموكراتيك ( كشورهاي نظير حوزه درياي بالتيك، روسيه و اوكراين)
ج : رژيمهايي که به سمت دموکراسي جهت گيري كرده اند( همچون گرجستان، قزاقستان و قرقيزستان)
د : دولتهاي خودكامه ( مثل تركمنستان، بلاروس، ازبكستان و آذربايجان).
ايالات متحده و اتحاديه اروپا در امر تقويت نفوذ خويش دراين منطقه موفقيتهاي زيادي داشته اند، هيچ يک از كشورهاي « تازه دموكراتيك » البته به غير از بلاروس، درمقابل غرب ايسادگي نكردند و تلاش مجدانه اي براي نزديكي به امريكا از خود نشان مي دهند عليرغم اين مسائل، جهت گيري به سوي ايالات متحده و اروپا يک جهت گيري مطلق نيست وضعيت يادشده فقط در خصوص كشورهاي اروپاي شرقي هم مرز با قلمرو حاکميت شوروي سابق و جمهوري هاي حوزه درياي بالتيك، كاملا صدق مي كند،( کيف) گاه گاهي اعلام مي دارد كه تمايل دارد که با ايالات متحده و اتحاديه اروپا روابط دوستانه اي داشته باشد، اما اوکراين نسبت به تمايل خود براي همكاري با روسيه اهميت قائل است بنابراين با اين مسئله محتاطانه برخورد مي کند، كشورهايي ديگري مثل گرجستان، ارمنستان و آذربايجان نيز همين روند را در پيش گرفته اند اما موفقيت كمتري دارند، جمهوريهاي آسياي مركزي بيشتر روي جهت گيري هاي مختلف در روابط بين المللي خويش تمايل دارند كه نشان دهنده ارزش خاص روابط با روسيه و البته چين ، در اين منطقه است.
مسكو همواره از چند محوري بودن سياست خارجي خويش صحبت ميكند، درحالي كه روابط با ايالات متحده و اتحاديه اروپا براي روسيه بسيار تعيين كننده است، ولي بااينحال جهت گيري به سمت چين هم برايش با اهميت مي باشد، البته چند محوري بودن جهت گيري ها در ميان كشورهاي آسياي مركزي نيز ديده مي شود، در دوران رياست جمهوري يلتسين با توجه به درگير بودن روسيه در بحران اقتصادي ، خطر جدايي طلبي ها و در گيريهاي جناحهاي چپ و راست در داخل هيچ يك ازكشورهاي منطقه عامل روسيه را جدي تلقي نميكردند و كسي انتظار نداشت كه « رجعت روسيه» اينقدر سريع رخ بدهد، ولي مسئله نفت در اين بين بسيار مهم بود عامل نفت اين امكان را براي روسيه فراهم ميسازد كه با توجه به موقعيت استثنايي و برتري خويش بعنوان يك قدرت هسته اي و نفتي مطرح باشد و اين تحولات در حالي است كه ايالات متحده در جنگ عراق موفق نبوده و در عرصه سياست داخلي هم با مشكلات متعددي روبروشده است، موضوع بازگرداندن ۴۵هزار سرباز امريكايي از آلمان و كره جنوبي هم عكس العمل بوش به اتهاماتي است كه اورا مسبب افزايش خطرات براي منافع امريكا در خارج از مرزهاي كشور شده ميدانند تغييرمكان پايگاههاي نظامي امريكا، در واقع دومين مرحله از تجديد نظر درساختار برنامه هاي مربوط به حضورسياسي واستراتژيكي امريكا دربخش آسيا است كه بخاطر افزايش روز افزون توان چين ، به پايان رسيدن دوران تضعيف مواضع روسيه درمنطقه و البته شديد شدن مقابله امريكا و اسلام و در آمدن آن به صورت يك عامل مهم بين المللي صورت ميگيرد مسئله مهم ديگر اين است كه در استراتژي ايالات متحده عنصر تازه اي بوجود آمده كه قبلا وجود نداشت و آن از بين رفتن جهت گيري هاي ضد روسي است پس ازفروپاشي اتحادجماهيرشوروي، روسيه و امريكا با وجود اختلاف نظرات متقابل و رنجشهايي كه در روابطشان همواره وجود داشته، به طرف ايجاد مشاركتي خاص قدم برداشته اند و سران امريكا به تجديد نظردر روابط با مسكو پرداختند، هر چند كه اين همكاريها دروهله اول به نفع واشنگتن بوده است، ايالات متحده مصمم شده تا در خط فرضي « اوكراين ، گرجستان ، ازبكستان ، تاجيكستان و قزاقستان» در ابتدا روسيه را از حوزه نفوذ مرسومش بيرون رانده و سپس با اجراي استراتژي دوگانه بسيار ماهرانه اي بدون درگيري ، روسيه را در برنامه هاي خويش و در جهت منافع اش ، با خود همسو كند. درحال حاضرهر دو جناح سياسي در ايالات متحده به سمت مشاركت با روسيه متمايلند ، و دليل ان هم استفاده از موقعيت و مزيتهاي ديگر روسيه درمنطقه حساس بخش آسياي مركزي است واشنگتن با استفاده از تركيبي ازعوامل فشار و دعوت به همكاري عمل ميكند و ميخواهد بازي سياسي جديدي را آغاز كند به نظر ميرسد روسيه نيز بدون درنظرگرفتن اينكه كدام يك از نامزدهاي پست رياست جمهوري در امريکا شانس بيشتري در انتخابات ماه نوامبر دارند، خود را آماده ميسازد تا با دقت و خونسردي در اين بازي حساس شركت نمايد.{۳}
ازآنچه گفته آمديم بعد ازپس لگد ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ نقض حقوق بشردر جهان فزونی گرفته که بهای گزاف اين خشونت را مظلومترين و بی رابطه ترين انسانهای که دردستگاه های جهنمی و گروه های تنش افزای داخلی ارتباط ندارند واکثرأ ويژگی های وطن پرستی دارند متقبل می شوند،البته که نا گفته پيداست که دامنهء اين بحران را نه عنصری که فاقد اثر بخشی است برعهده دارد بل قدرتها، عناصر و گروه های که در اين بازی به سطح بين المللی توانايی بازی بحران را به نفع خويش دارند در گير بازی هستند، اکنون افغانستان بعد از پس لگد ۱۱ سپتمبراز هروقت ديگر متأثراست ازاينکه هرنقاطی ازجهان که داغترميشود و يا به بيان ديگر داغترمی سازندش، اسم کشور نازنين مارا در سرلوحهء بيان می گيرند و همان دو نام ( تروريزم ـ قاچاق مواد مخدر ) عنوانهای بد نام کنندهء است که بازيگران روی هر يک از ما افغانان حساب دراز مدت باز نموده اند.
سوال بميان ميايد که اين نفرت از کجا سرچشمه می گيرد؟ اين ادرات و موسسات و رسانه ها و گروه ها و عناصر که دست بدست هم برای بدنام سازی وطن مان همکاری و هم ياری ميدارند کی ها هستند ؟ که در اين سوالات را لازم است نخبگان، محقيقين وافراد واجد تحليل دقيق برای خوانندگانش جواب ارائه بدارند، اينک سير و سفر در ياد قربانيان ۱۱ سپتمبر وارتباط اين حادثه برکشورعزيزم افغانستان از نقطهء آغاز(حمله چند بال طياره در برجهای دو پهلو واشنگتن ) تا ( حکومت فراگير درافغانستان ) و اگرزمينه مساعد شد در محور حادثه ۱۱ سپتمبر۲۰۰۱ مطالبی را گرد آورده و خدمت شما تقديم خواهيم داشت.
بخش ( نخست )
برج ۱۱۰ طبقه نماد عظمت تجارت جهانی چگونه آتش گرفت وزمين گير شد
درپي حمله انتحاري چند بال طياره حامل مواد منفجره به مراکز سياسي، نظامي و تجارتي امريكا بتاريخ سه شنبه۱۱سپتمبر۲۰۰۱ مطابق ۲۰ سنبله ۱۳۸۰ خورشيدي و ۲۲ جمادی الثانی ۱۴۲۲قمری صورت گرفت ، در پي آن شوراي امنيت ملي امريكا با تشكيل نشست فوري درسراسر امريكا حالت فوق العاده اعلان كرد، درهمين حال طيارات جنگي امريكايي از بيم حملات بيشتر براي پوشش هوائي درآن كشور به پرواز درآمد و قواي مسلح نيز به حال آماده باش قرارگرفت، مسئولان نظامي امريكا اعلان كردند هرطيارهء راكه درآسمان نيويارك وواشنگتن پرواز كند به محض شناسايی هدف قرار خواهند داد، از جملهء طيارات ربوده شده اولين طياره با پرواز شماره يازده بساعت ۸:۳۰ صبح به وقت نيويارك به يكي از ساختمانهاي دو پهلومركزتجارت جهاني درنيويارك برخورد كرد و چندين طبقه از اين ساختمان ۱۱۰طبقه را به آتش كشيد ، هجده دقيقه بعد درحاليكه تصاوير اين حادثه بطور زنده از شبكه هاي مختلف درحال پخش بود، بار ديگر يك بال طياره به ساختمان ديگر تجارت جهاني حمله كرد و اين ساختمان عظيم نيز به آتش كشيده شد، كه در اثر آن بيش از سه هزارانسان بيگناه، جان عزيز شانرا از دست دادند، كشته شدگان از ۸۰ مليت و ۹۴ كشور جهان بودند، درميان گشته شده گان فقط۲۴۳ مامور اطفائيه كه براي كمك به آسيب ديدگان شتافته بودند ازجان خود گذشتند، امريكائي ها با آن قدرت عظيم مالي، نظامي و تحقيقي و پوشش هوائی و با آن سازمانهای امنيتی و پليس پر قدرتش ضربه خورد ومانع افتيدن آن برجها شده نتوانست تا آنجا که هيچ امريکايی باور نمي كردند كه درخانه خودشان اين قدر آسيب پذير باشند، در حاليكه انتشار اين دوحمله امريكاه را به اضطراب فرو برده بود شبكه هاي خبري از واشنگتن خبر دادند كه يك بال طياره نيز به ساختمان پنتاگون( وزارت دفاع ) حمله كرده وقسمتی از آنرا به آتش كشيده است كه در اثر آن حمله ۱۸۰ نفر كشته شدند، شركت هوانوردي امريكا اعلان كرد، دوبال از طياره ناپديد شده هريك داراي ۱۵۶ مسافربودند، درهمين حال تمام ميدان هوائي امريكا بسته شد وتمام پروازهاي امريكاه به سوي كانادا تغيرمسيردادند، با تعطيل كليه ادارات ووزارتخانه ها درنيويارك صدها هزاركارمند همراه ديگر مردم سراسيمه ووحشتـزده به اطراف شهرها درحركت بودند، درحاليكه انتشار اخبار حمله طيارات هوائي سراسر امريكا را به وحشت فرو برده بود خبرگزاري فرانسه از انفجار يك بم ديگر در برابر وزارت خارجه امريكا خبرداد و در آسمان پنسلوانيا يك بال طياره هوائي توسط موشك زمين به هوا مورد هدف قرار گرفت{۴}.
حاملين اين حادثه از مرگ خود و هزاران نفر دريغ نکردند وسواربرطياره مسافربر، توانستند در فرصت معين خود و مسافران و طياره را به ستون تجارت جهانی بکوبند و گمان دارند که کاربزرگ انجام دادند و باور داشتند که نام شان در تاريخ خواهد ماند،از قول بازماندگان اين حادثه دلخراش باز گو می داريم، که معلم يکی از آنها که اهل سعودی است در يک برنامه تلويزيونی می گفت که : ( فلانی در بچه گی درس خوان و مهربان و با هوش بود.) پدر ديگری از آنها می گفت که : ( فرزندنش آرزو داشت که وکيل دعاوی شود و داد مظلومان بستاند.) همسر يکی از آتش نشان نيو يارک که مسلمان بود وبا، باورکامل می گفت که : ( شوهرش به بهشت رفته چراکه در راه انجام وظيفه خود و برای نجات مردم فنا شده است.) و مادر اسماعيل يکی از عوامل شناخته شده کوبيدن طياره به پنتاگون هم چنين نظری را داشت که فرزندش رهسپار بهشت است.) مانمی دانيم جز الله ( ج) که کدام يکی در بهشت خواهد رفت، آن مامور اطفائيه که برای نجات مردم جانش را از دست داد و يا آن پرواز دهندء طياره که آن حادثه را به بار آورد ؟ به باور قوی بهشت نصيب کسانی است که برای برپايی دين ودنيايی تلاش می کند که درآن کينه و خشونت از ميان برود و کسی را آنچنان احساسی از تنفر دست ندهد که خوی انسانی را از دست بدهد، زيرا که انسان اشرف مخلوقات است{۵}
آقاي بوش رئيس جمهور امريكا دقايق پس از آغاز حملات طيارات هوائي اين حملات را تروريستي خواند و به شدت محكوم كرد و اعلام كرد كه باتروريستها كه اين وقايع را بوجود آورده اند، شديد ترين برخورد صورت می گيرد، نيرو هاي نظامي مراكز و تاَسيسات امريكا در منطقهَ خليچ فارس درحالت آماده باش صد در صد درآمدند، تدابيرامنيتي دراطراف اردوگاه دوهه كه درآن صدها نفرباجنگ افزار نظامي سنگين امريكايي مستقربودند همراه با پايگاه هوائي اين كشور دركويت كه پرسونل وطيارات امريكا وانگليسي درآن استقرار داشتند، در وضعيت حمله قريب الوقوع ، يا( دلتا) قرار گرفتند درسراسرمنطقه خليج فارس نيزكه امريكا بين۱۵۰۰۰ تا ۲۰هزار پرسونل نظامي مستقر كرده بود وضعيت ( دلتا ) اعلان شد و با كشور مكزيك كه تنها راه ارتباطي با امريكاي جنوبي است را مسدود كرد ووضعيت نظامي خاصي اعلان شد. از اثر وحشت اين حادثه روحيه مردم سريع تحت تاثير قرار گرفت وضعيت شهر بهم خورد و بازار بورس نيويارك، محلي كه اقتصاد دنيا را در اختيار دارد تعطيل شد، امريكا در تمام كشور و نمايندگي هاي سياسي خود وضعيت اضطراري اعلان كرد، بازار بورس اروپائي خساره ديد ، يك برج تجارت جهاني فرو ريخت، آتش عظيم از تعميرات حمله شده به آسمان بلند شد، وشهردر دود و غبارفرو رفت، پوليس تعقيقات خود را شدت بخشيد. پيمان ناتو نشست فوق العاده براي بررسي حملات در واشنگتن و نيويارك تشكيل دادند، نيروهاي نظامي اروپائي به حالت آماده باش قرار گرفت ( نا سا ) سازمان هوائي فضائي ملي امريكا به دنبال حوادث، مركز فعالين كندي را تعطيل اعلان كرد، ايستگاه پرتاب ماهواره يی به حالت آماده باش كامل قرار گرفت، تمامي ميدان هوائي كانادا متوقف شد، پيام هاي تسليت از حوادث ناگوار از گوشه و اكناف جهان به امريكاه ابراز شد، سازمان ملل متحد ۸۰ كارمند خارجي خود را بطور موقت از افغانستان خارج ساخت و( فرانسيس ماندرل ـ ويندرل) نماينده خاص سازمان ملل در امور افغانستان خروج كاركنان خارجي سازمان ملل متحد را اقدام احتياطي توصيف كرد، « ناتو» طبق بند پنجم اساسنامه خود آنرا حمله به تمامي كشورعضو اين پيمان توصيف كرد و آنرا اعلان «جنگ عليه اردوگاه غرب » ناميد، رامسفلد وزير دفاع امريكا تاكيد كرد كه ما به دنبال پايان جنگ سرد بايست توجه خود را به نقاطي جلب كنيم كه خطراحتمالي بيشتري احساس ميشود، امريكاه به عنوان متهمان احتمالي اين حادثه دو نفر را بنام هاي( اسامه بن لادن ) ناراضي سعودي و (شيخ عمر) رهبرروحاني يكي از جنبش هاي اسلامي مصر را معرفي كرد، امريكا شيخ را مسئول اولين حمله به مركز تجارت جهاني در سال ۱۹۹۳ميلادي مطابق ۱۳۷۲ خورشيدی ميداند.
معرفي مختصراز دو ساختمان عظيم تجارت جهاني !
اين دو ساختمان درمركز پلازا درجنوب غربي منطقه (مانهاتان) درشهرنيويارك واقع بود ساختمان اين دو بنا هفت سال طول كشيد و درسال ۱۹۷۳ ميلادی مطابق۱۳۵۲خورشيدی به پايان رسيد ، مجموع مركز تجارت جهاني كه از پنج ساختمان تشكيل شده بود به پنجره جهان مشهور بود و ۱۱۰ طبقه ۴۱۰ مترارتفاع داشت مساحت زيربناي اين برج دوپهلو ۸۴۰ هزار مترمربع بود، ساختمان وزارت دفاع امريكا نيز از پنج ساختمان بهم چسپيده تشكيل شده كه شكل پنج ضلعي را بوجود مياورد، چند بال طياره بوينگ ۷۵۷ و ۷۶۷ ربوده شده مربوط به شركت هاي ( يو نايتت ايرلنـز ) و ( امريكن اير لنـز ) درنيويارك وواشگتن نه بسان شهكار هاي هاليودي ولي زنده عمل گردند كه از طرف محافل تمام جهان اين عمل تروريستي تقبيح شد، به گزارش رويتر، رئيس جمهور امريكا پس از ديدار با مشاور امنيتي خود دركاخ سفيد گفت حملات تروريستي به مركز تجارت جهاني و پنتاگون همچون «جنگ » بوده است ،مقامات امريكا توانست سايرملل را تحت اسم « مبارزه با تروريزم» گرد آورد، كه ثمرات ناميمون مهمان عزيزمجاهدين را بنام« اسامه بن لادن» همه افغانان در جامعه خويش بنام افغانستان درحمله هاي موشكي مشترك امريكا وانگليس ميپردازند.
حمله موشکی امريکا در افغانستان :
اين حملات با ۲۵راكت كروز در تاُسيسات طالبان ساعت ۹ شب بوقت افغانستان روز يكشنبه مورخ۷ اكتوبر۲۰۰۱ ميلادی و ۱۵ ميزان ۱۳۸۰ خورشيدی در كابل، قندهار، جلال آباد آغاز شد، و درسايرشب ها متواتر ولايات ، قندوز ، فراه ، هرات ، سمنگان، نيمروز، شبرغان ، مزارشريف ، جوزجان براي ساعت ها ادامه داشت و همچنان بم افگن هاي امريكائي در كوه توره بورا در نزديك شهر جلال آباد تا روز پنجشنبه ۶ دسمبر۲۰۰۱ميلادی مطابق پنجشنبه ۱۵ قوس ۱۳۸۰خورشيدی بدون وقفه ادامه داشت كه ، به اثر بم افگن ها درافغانستان بسياری از مردم درهواي سرد آواره وتعدادی زيادی كشته ومعيوب بجا گذاشته است{۴}.
سوال بميان ميايد كه پيشينهء روابط عربستان با جنگجويان افغاني و نقش اسامه بن لادن از يك پيمان تاكتيكي واشنگتن به دشمن شماره يك استراتژيك امريكا ورابطه نهان ووجوه مشترك ميان حلقه هاي بنيادگراي دربار سعودي و دوستی های شکننده چي بوده است ؟ و چرا امريكا درپي دستگيري اسامه بن لادن دوست ويار ديرنه اش بـهاي گزافي را ميپردازد ؟ همچنان اين مردعجيب كيست كه درمغاره هاي كوهاي سربه فلك کشيده افغانستان جاه گرفته وچرا ؟ و طالبان كي ها هستند و چرا اينقدر مهم؟ در گذشت سه سال ازحادثه سپتمبر درجهان چه نتايجي بدست آمده خشونت در جهان فزونی گرفته و يا کاهش بعمل آمده؟ به گزارش منابع مختلف رسانه های گروهی باهم ميرويم .
تشکل بريگارد های اسلامی
در پي مداخله شوري درافغانستان، تفاهم نهاني ميان مقامات استخبارات امريكا وعربستان سعودي به ميان آمد برمبناي آنكه اگرمعادل يك دالرجنگ افزارامريكا به مجاهدين ازكانالهاي استخباراتي آي اس آي( ISI) پاكستان فرستاده ميشد، درعوض عربستان سعودي يگ دالر براي اكمالات وتبليغات به افغانان ميفرستاد، بناًا عربستان سعودي نه تنها جاي پاي محكمي در افغانستان باز نمود، بلكه توانست در بسا، نقاط جهان اسلام امتيازات رااز بركت « مبارزين دين دوستان افغان » به دست بياورد، با بذل پول تقريباً تمام سازمانهاي بنياد گرا و انقلابي اسلامي از اخوان المسلمين گرفته تاحركت هاي متحجر تكفيري را خريد{۶}. وهشتاد هزارپيکارجو را از تمام دنيا جمع كرده و در جاده قاطررو، ميان پشاور كه عقب جبهه پاكستان را به دره هاي عصيان زده افغانستان وصل مي كند، به افغانستان فرستاد تا عليه ارتش سرخ به حركت در آورده شوند، آنان را به بهانه ياري رساندن به برادران ديني شان كه مورد تهاجم قرار گرفته بودند از کشور های اسلامی جمع كردند و سرهاي آنها را پر از تبليغات و سينه هاي شانرا مملو از كينه ساخته گرد آورد و در پهلوي مجاهدين بنياد گرا به كوه هاي افغانستان ويا اردوگاه هاي نظامي پاكستان مي فرستاد، باوصف آنكه اينان غير قانوني درافغانستان صادر ميشدند، ايشان به رقابت يكديگر به آرزوي شهادت و قهرمان شدن بودند،آنها را آماده كرده بودند تا براي وحـدت « امت اسلامي » كه در طول تاريخ دولت هاي حاكم در كشور هاي اسلامي آن را بشدت تضعيف كرده بودند برزمند،در اين ميان اسامه بن لادن شخصأ در جنک عليه نيرو های شوروی در افغانستان وارد عمل شد و د رنتيجه او به رهبر بلا منازع هزاران جوان و نو جوانی که از سراسر جهان عرب و کشورهای اسلامی برای شرکت در جنگ عليه شوروی و دولت جمهوری دموکراتيک به افغانستان انتقال يافته بودند تبديل شد، آنها کمک سخاوتمندانه ای از ايالات متحده، پاکستان، کشور های ثروتمند خليج فارس و انورالسادات دريافت می کردند، بن لادن با استفاده از ميليون ها دالری که در اختيار داشت اقدام به خريد بلدوزر، ساختن تونل های عظيم در دل کوه ها، بنای شفاخانه های چريکی و سلاح کوتهای نظامی کرده و به گفته خود هزاران مصری ، الجزايری، فلسطينی، يمنی، اردنی و لبنانی را برای پيوستن به« برادران» مسلمان افغانی شان در مبارزه عليه نيرو های شوروی به افغانستان منتقل کرد.
طی دهه ۱۹۸۰ ميلادی مطابق ۱۳۵۹ خورشيدی ايالات متحده و بن لادن در کنارهم قرار داشتند بدستور، رونالد ريگان رئيس جمهور وقت امريکا، سازمان « سيا» نه تنها ميليارد ها دالر اسلحه در اختيار بن لادن گذاشت، بلکه او و افرادش را در استفاده از تکنيک های پيشرفته جنگ های چريکی و موشک ها استنگر برای سرنگون کردن طيارات جنگنده شوروی و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان آموزش داد .
ضياالحق رئيس جمهور وقت پاکستان هم ميليونها دالر کمک نقدی به منظور کمک به مخالفين دولت افغانستان از امريکا دريافت کرد و درقبال آن اسلحه و خدمات لوژيستيکی در اختيار مجاهدين افغان گذاشت، سازمان جاسوسی و اطلاعاتی انگلستان « ام ۱۶ » موشک های ضد هوائی ساخت آن کشور را به مجاهدين تحويل داد، انورالسادات رئيس جمهور وقت مصر کروه های بنياد کرای اسلامی را که بخاطر مقابله با نفوذ گسترده اپوزيسيون چپ در مصر تحت حمايت قرار داده بودتشويق کرد که رزمنده به افغانستان بفرستند، اخوان المسلمين که در آن زمان چندين اتحاديه های حرفه ای را در اختيار داشت در اين زمينه وارد عمل شد، در جمع جوانان پيکارجو که به جبهه های افغانستان گسيل شدند، دکتوران( مانند مظاهری رهبرجهاد اسلامی ) انجنيران، حقوقدانان و آموزگاران عضو اخوان المسلمين حضورداشتند، افراد اين شبکه بين المللی نه تنها عليه شوروی و دولت افغانستان جنگيدند، بلکه از نظر ايدئولوژی هم آماده شده بودند که برای هرجريان و امری که سرمايه داری جهانی آنرا تبليغ کند، مبارزه کنند ، در نتيجه پس از پايان جنگ عليه شوروی در افغانستان و زمانی که کشور را ترک کرده و ابتدا به بوسنين رفتند و در آنجا طی سالهای ۱۹۹۳ـ ۱۹۹۲ ميلادی مطابق ۱۳۷۲ـ ۱۳۷۱ خورشيدی عليه نيرو های صرب جنگيدند, آنها همچنين در چچن و تا جکستان عليه نيروهای روسی جنگيدند وهمچنان در کوزوو، در کنار اقليت مسلمان آلبانی الاصل و علــيه دولــت يو گسلاوی فعالانه در گيربوده و بر اساس گزارش های رسمی دولت هندوستان، تروريست های پاکستانی که در کشمير به کشتار غير نظاميان و ارعاب عمومی متوسل می شوند نيز از فارغ التحصيلان اردو های بن لادن هستند .
سالهاگذشت اين جوانان متوجه شدند كه چگونه آلهء دست ( دوستان ديروز) قرار گرفتند كه امروز به دشمن درجه يك آنها تبديل شده اند، تاريخ گواست وقتی قوای سرخ بتاريخ ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ ميلادی مطابق چهارشنبه ۲۶دلو ۱۳۶۸خورشيدی و۸ رجب ۱۴۰۹ قمری، ازافغانستان خارج شد، جنگهای کوچک بين لايه های مختلف مجاهدين مخصوصأ بعد از سال ۱۹۹۲ميلادی مطابق ۱۳۸۱ خورشيدی در شهر کابل روز تا روزشدت مي گرفت، داوطلبان راه گم کرده تازه از خواب تلخ بيدار می شدند، بحث روی دوستی و برادری و برابری نبود، بحثی ازامت واحد در ميان نبود، آنچه بود جنگ بر سر قدرت و سهم بيشتر در غارت و حکومت بود. اين اختلاف نه تنها زمينه داخلی بلکه زمينه خارجی هم داشت چنانچه اشغال کويت در سال ۱۹۹۱ توسط قوای نظامی عراق، برگهای جديدی را بر سر ميز افغانستان قرار داد، حکمتيار که ازجانب سازمان های اطلاعاتی امريکا و پاکستان حمايت کامل می شد، در کنار عراق قرار گرفت و سعودی ها، که مصرف سنگين جنگ عليه قوای نظامی سرخ را پرداخته و به توصيه پاکستانی ها روی حکمتيار حسابهای بلند مدت باز کرده بودند، بلافاصله منبع امرارمعاش شخصی و نظامی او را قطع کردند و برای هميشه در برابر او يک علامت سوال (؟) گذاشتند. اين بی مهری پس از حمله امريکا و متحدانش به عراق و باز گردانيدن ( امير کويت ) بر تخت سلطنت، به طرد قطعی حکمتيار شد در حاليکه برای تسلط پشتون ها بر حکومت آينده افغانستان حساب های دراز مدت وجود داشت، حکمتياردر برابر کشور های ثروتمند منطقه خليج و بويژه عربستان سعودی، چاره ء جزتسليم نداشت بدين ترتيب حکمتياراز صحنه سياسی ـ نظامی دور شد وبين زمين و آسمان معلق ماند.
آنچه در افغانستان گذشت، اکنون عوارض خود را در سراسر جهان نشان داد، انگيزه ای که امريکا بر اساس آن، بريگارد های اسلامی را تشکيل داد، در بوسنيا، کشمير، فليپين و ديگر کشور های مسلمان نيز به انواع و اشکال مختلف، با هدف تأمين منافع اين کشور پيگيری ميشد، در واقع آن بمب که امريکا بر موشک جنگ سرد سوار کرده بود، همچنان در حال موشک باران کشور های اسلامی است گرچه عوارضی هم در عرصه تروريستی درکشورهای بزرگ اروپائی وازجمله درخود امريکا در پی داشته باشد که انفجاردرساختمان « مانهاتان » در نيويارک يک نمونه آنست{۷}
در نيمهء اول سال ۱۹۹۱ميلادی مطابق ۱۳۷۰ خورشيدی درپی افتادن بنياد گرايان از چشم در بار و در افتادن آنها باهم، ملک فهد بزرگان خانوادهء گستردهء سلطنتی را فرا خوانده و با جديت هدايت داد که اشراف و متمولين سعودی مواظب باشند که پول کمک و خيرات آنها بدست چه گروههايی می افتد، درسال ۱۹۹۲ميلادی مطابق ۱۳۷۱ خورشيدی ملك فهد طي يك فرمان شاهي و شرعي دادن پول به گروهاي مسلمان را بدون اجازه و مشوره پادشاه ممنوع قرار داد ، درزيرفشاراستخبارات سعودي مخصوصاً شهزاده تركي فيصل و دولت امريكا بن لادن مجبور به ترك افريقا شد و بتاريخ ۱۹ ماه مي ۱۹۹۶ ميلادی مطابق يکشنبه ۳۰ ثور ۱۳۷۵خورشيدی و ۳۰ ذی الحجه ۱۴۱۶ قمری با يك طياره نظامي بدون نام و نشان ومارك به ميدان هوائي جلال آباد فرود آمد، در حومهَ جلال آباد بن لادن با كشودن سركيسه وبذل سرمايه مخصوصاً موتر هاي قوي جيپ به صاحبان اسم ورسم و اعضاي شوراي جلال آباد نه تنها فارغ و آرام زندگي ميكرد بلكه چندين بار با خبرنگاران شرق الاوسط ، ابزراتور و ديلي تلگراف در پايگاهش مصاحبه نمود{۸}.
احمد رشيد تحليلگر مسايل افغانستان در کتاب خويش بنام ( طالبان، اسلام و بازی بزرگ جديد ) مينويسد که : بسياری ازقوماندانان در يکدور باطل وفاداری، خيانت و خونريزی در مقابل هم صف ارايی می کردند ، نيرو های دولت ربانی که از پيش بر کابل و اطراف آن تسلط يافته بودند، پايتخت و شمال شرق کشور را تحت کنترول داشتند، در حاليکه سه ولايت غربی با مرکزيت هرات در کنترول نيروی اسماعيل خان قرار داشت و سه ولايت پشتون نشين شرقی در مجاورت مرز پاکستان در اختيار نيروی های جلال آباد موسوم به شورای جلال آباد بود، شورای جلال آبادمرکب از قوماندانان جهادی بود که در شهر جلال آباد استقرار داشتند يک ناحيه کوچک در جنوب و شرق کابل هم در اختيار نيروهای حکمتيار قرار داشت ، در شمال فرمانده نظامی ازبک جنرال عبدالرشيد دوستم سلطه شکننده ای بر ۶ ولايت شمالی بر قرار کرده بود، دوستم در جنوری ۱۹۹۴ ميلادی رابط اش را با حکومت ربانی قطع کرد و با حکمتيار برای حمله به کابل وارد ائتلاف شد در مرکز افغانستان هزاره ها کنترول ولايت مرکزی باميان را دردست گرفتند، جنوب افغانستان و شهر قندهار بين دهها قوماندان کوچک تقسيم شده بود که يا به گروهای مجاهدين وابستگی نداشتند و يا چون دزدانی مسلح به ميل خود به غارت و چپاول مردم می پرداختند{۹}.
کشوربه مناطق تحت کنترول قومندانان محلی تقسيم شده بود، قوماندانان مرتب جناحهای شانرا عوض می کردند و با يکديگر به نبرد خونين برمی خاستند که فشردهء از آن ايام دلخراش را برمی شماريم : ( ايجاد رعب ووحشت ها، توهين وتحقيرکردنها، شلاق ومشت و لکد باريها، زورگفتن ها، تجاوز به زنان، تعصبات لسانی و قومی و مذهبی، چوروچپاولها، به دارکشيدنها و اعدامها، اختطاف ها، کشتار انفرادی و جمعی، به آتش کشيدنها و سوختن ها، خوراندن گوشت انسان مرده برای انسان زنده، بريان نمودن بدنهای زنده انسان در کانتينرها، ميخ کوبيدن برسرها، چشم ازحلقه بدر آوردنها، بينی و گوش بريدنها، قطع دستها و پاها، انفجارها، انتحارها، ، تاراجهای آثار تاريخی و فرهنگی ، ويرانی اماکن مقدسه و عبادتگاهها، وبسته نمودن بدنهای انسان زنده بامرده ها و رفص مرده *، مهاجرت های دوباره .. و .. ساير جرايم ديگراز پديده های آن دوران بشمار ميرفت که از فلتر چنين شرارت گروهی به نام طالبان ظهورکرد. / – پایان بخش اول
ادامه در آينده
در مطالب فوق از برگه های اسناد ذيل بهره گرفته شده است
ــ یاداشت های شخصی
{۱} : ( راديو فرانسه )
{۲} : راديو آشنا ۲۴ سنبله ۱۳۸۱ خورشيدی ـ ۱۵ سپتمبر ۲۰۰ ميلادی )
{۳} : روز نامه ( نيزاويسيمايا گازيه تا ) چاپ مسکو مورخ ۲۸ /۸/۲۰۰۴ و ۳۰/۸/۲۰۰۴
{۴} : تلويزيون ايران
{۵} : سايت انترنيتی: بنام ( بهنود ديگر )
{۶} : هفته نامه اميد چاپ امريکا : نوشته محترم سيد طيب جواد تحت عنوان ( اسامه بن لادن و افغانستان )
{۷} : گلچين شده ازصفحه انتر نيتی : گزيده هايی از راه توده ، صفحات ۳، ۴ ،۵ و۸ شماره های
۷۶ و ۷۷ سال ۱۳۷۷ تحت عنوانی ( طالبان يک محصول مشترک ) نويسنده : اوليويه روا ـ مترجم : الف برزگر
{۸} : هفته نامه اميد چاپ امريکا : نوشته سيد طيب جواد تحت عنوانی ( اسامه بن لادن و افغانستان )
{۹}: کتاب ( طالبان، اسلام و بازی بزرگ جديد ) نويسنده احمد رشيد ؛ مترجمان اسد الله شفايی ، صادق باقری ـ انتشارات دانش هستی سال۱۳۷۹
* : گفته شده که گروهی وقتی يکی ازجنگجوی طرف مقابل و مخالف را دستگير می کردند، اسير شده را اولأ گردن می زدند و بعدأ شهرک آنرا با آهن گداخته شده داغ ميکردند و آنگه خون از فوران باز می ماند و مجروح مانند مرغ حلال شده به تپايش می افتاد و مخالفين می خنديدند و ( تپيدن و جان کندن مخالفين را) بنام رقص مرده می گفتند.
پیوند ها :