مصالحه
پس از درگیری خشونت زا
مترجم و نویسنده: خلیل رومان
فشردۀ کتاب 400 صفحه ای
این کتاب ترجمه و نوشته های جدیدی است که پیرامون مصالحه و آشتی ملی در کشورهای مختلف جهان و از جمله افغانستان نگاشته شده است. دو سال قبل به متن مختصر انگلیسی بخش اول کتاب دست یافتم. مطالعۀ آن مرا واداشت تا آنچه که درین گنجینۀ پربها نهفته است، را بنمایانم. بعد با خود گفتم، دریغ است که هموطنانم که از پی آمد های جنگ و درگیری های خونین رنج های مستقیم و غیر مستقیم می برند، از داشته های آن دور بمانند. بناءً با جمعی از دوستان در تلاش پیدا کردن منبع اصلی افتادیم ... بالاخره بعد از مساعی زیاد، به کار ترجمه آغاز کردم. در حدود دو سال کار بر ترجمه و نوشته های مستقل بخش مربوط به کشورم، هی کوشش کردم مسوولان و متصدیان دست اندرکار مصالحۀ افغانستان را دریابم و از ایشان کمک بخواهم تا کار ترجمه و چاپ آن را به تیراژ نسبتاً زیاد به زبان های پشتو و دری، که از عهدۀ من بیرون است، تسهیل کنند. با آن که هیچ شرط و قیدی نداشتم و ندارم، آخر کار حالیم شد که بیروکراسی های معمول، بی تفاوتی های مروج زمان ما و روز گذرانی ها، سبب می شود که برای این امر شریف نیز از هفت خوان رستم باید گذشت. ناچار تصمیم گرفتم، حد اقل متن فارسی دری آن را به تیراژی که از نظر شخصی مقدور است، نشر کنم. با آن که نیاز ترجمۀ پشتو و پخش کتاب به تعدادی که به دسترس بخش اعظم صلح کننده گان برسد، همچنان باقی است، بیش ازین تعلیق نشر آن را، عبث می دانم. ازینرو آرزو دارم نشر این کتاب بزودی میسر شود و به خواننده گان و علاقه مندان مصالحه برسد. اینک، خلاصۀ ترجمه و نوشته های مستقل را درین مجموعه نقل می کنم.
****
پیشگفتار مولف
برای مصالحه و آشتی مسیر عملی از پیش تعیین شده وجود ندارد. همچنان راه کوتاه و نسخۀ سادۀ التیام زخم ها وانقسام یک جامعه، بعد از برخورد طولانی و گسترده نیز موجود نمی باشد. این امر، ایجاد فضای اعتماد و درک متقابل بین دشمنان دیروزی وعبور از یک چالش فوق العاده دشوار می باشد. درعین حال این دشواری و چالش، زمینه ساز روند ایجاد صلح پایدار باید باشد. بررسی گذشته های درد ناک، بازشناسی و درک آن، مهم ترین و بالاترین شیوۀ تضمین این نکته است که اعمال گذشته تکرار نشود و هرگز اتفاق نیفتد....
... با این حال، باوجود تفاوت ها بین مثلاً کیپ تاون و کیگالی، بین بلفاست و بلگراد، درهر موقعیت شباهت هایی هم وجود دارند. نویسنده گان این اثر، راه حل های ساده توصیه و ارائه نمی کنند، اما یک سلسله گزینه ها را براساس تجربه و تخصص برگرفته شده از سراسر جهان توضیح می دهند. این گزینه ها پایه های محکمی برای سازنده گی، پذیرش و توافق بر نظریات و نیازها- اعم از قدیم و جدید- خارجی و داخلی و مهمتر از همه عملی و موثر ارائه می دهد، که توسعۀ پروسۀ مصالحه را با نظر داشت مجموعه ای از اوضاع و شرایط خاص، ممکن و متصور می کند....
در حالی که راه خود به طرف صلح افریقای جنوبی را ادامه می دهیم، مطالعۀ این اثر را به کسانی دیگری که در هر گوشۀ جهان برای آشتی و مصالحه می رزمند، توصیه می کنم. امیدوارم ابزارها و درس های عملی برخاسته از تجربه درین اثر مایۀ الهام آنها باشد؛ و در راه نهایت دشوار و مهم مدد کننده و حامی شان قرار گیرد.
دزموند توتو[1]
اسقف اعظم متقاعد
مقدمه
هدف انستیتوت بین المللی برای دموکراسی و کمک به انتخابات (IDEA) ترویج دموکراسی پایدار درجهان می باشد. انستیتوت به عموم چالش ها، خاصتاً به دشواری های مرتبط به دموکراتیزه کردن، پس از درگیری های خشونت آمیزعلاقه مند است. این علاقه مندی شامل بازسازی سیاسی و اجتماعی به وسیلۀ بازیگران داخلی، یا مساعی موقتی درتامین دموکراسی توسط ملل متحد، یا سازمان های دیگر می شود. در هر دو مورد، موضوع آشتی و مصالحه دانستن فرایند و پروسه های میراث خشونت و بازسازی روابط شکستۀ بارآمده، می باشد. این مهمترین اساس منافع روبه رشد را تشکیل می دهد. همچنان دریافت بهترین ابزارهای حل مشکل که در زمان بعد از خشونت دشوار نیز است، عاجل می باشد. این اثر به تقاضای چنین الزامات و ضرورت ها، پاسخ ارائه می کند. نزد (IDEA) داده ها و ساختارهای دموکراتیک به ذات خود، ابزارهای خیلی موثر پیش گیری کننده و ادارۀ صلح آمیز یک درگیری می باشد. خاصتاً این موضوع در زمان بعد از جنگ اهمیت زیاد کسب می کند. جایی که پیش ازهمه و بیش ازهمه به میکانیزم های تضمین کننده از بازگشت به آشوب ودرگیری گذشته نیاز احساس می شود....
... چنین نیست که آشتی و مصالحه درین تازه گی ها به حیث مولفۀ ضروری نوسازی بعد از خشونت شناخته شده است. شواهد و تجربه ها یکی بالای دیگر در حال انباشته شدن اند. بناءً این کتاب، حاوی اظهارهای قطعی در موضوع نخواهد بود؛ اما بدون شک مطالعۀ رهنمودی در کاربست عملی دانستنی های روز تواند بود. البته نظریه ها و توصیه های انتقادی پذیرفته و استقبال می شوند. پیش از پیش این نکته قابل فهم است که آشتی و مصالحه هرگز نمی تواند پروسۀ شتاب زده و تند باشد. به وقت، صبر و حوصله نیاز دارد. مشی در حال انکشاف و ظرفیتی در حال رشد و نمو و قابل انطباق با چالش ها و فرصت هاست....
... هرگز نمی توانیم از زحمات پروفسیور لک هیووز[2] که بار گران ویراستاری را به عهده گرفت، امتنان لازم به عمل آوریم. ما نمی توانستیم همکار توانا، لایق و عامل مانند او انتخاب کنیم. همچنان از تعداد زیادی از متخصصین مشهور جهان که در آرایش موضوع سهم داشتند تشکر می کنیم. بیرجت سویرنسان[3] مشارور جندر فراموش مان نشده است. از کشورهای عضو، اروپای غربی، کشورهای ناظر، سویس که مساعدت مالی کرده اند، سپاسگزاریم. در اخیر از همکاران برنامۀ رهنمایی برخوردها، بخش نشرات و دیگران ابراز امتنان می کنیم.
کارن فوج[4]
سکرتر جنرال IDEA
****
پیشگفتار مترجم
کتابی که پیش دست دارید، در واقع دانشنامۀ عمومی مصالحه و عصارۀ تجربه ها و اقدام های عملی درین زمینه است که بعضاً راه جدید همزیستی مسالمت آمیز میان بخش های دشمن در یک جامعه را گشوده است. این کتاب معلومات و اطلاعات مهم و جدید در بارۀ هدف های مصالحه، زمینه ها، ابزارها، طرزالعمل ها و زمان بندی های دوران های مختلف مصالحه فراهم می کند.
کتاب در دو بخش آماده شده است. بخش اول ترجمه کتاب مبسوط « Reconciliation After Violence Conflict»، نوشتۀ جمعی از نویسنده گان و متخصصان شهیر دنیا، که بعضی شان در جریان عملی مصالحه نیز دخیل بوده اند، نشر کردۀ انستیتوت بین المللی برای دموکراسی و کمک به انتخابات (IDEA)، می باشد. بخش دوم، اولین مصالحۀ ملی دوران داکتر نجیب الله، برنامه ها، شیوه ها وعلل ناکامی آن را بررسی می کند. همچنان طرح صلح و استقرار مجدد، دولت جمهوری اسلامی افغانستان را بیان می کند. در فصل های جداگانۀ بخش دوم، وضعیت ها، امکان های عملی و زمینه های واقعی مصالحۀ ملی در کشور یاد دهانی شده است.
مصالحه راه دشوار، نامکشوف و از پیش تعیین ناشده است. می توان با تجربه و گذر از راه ها و کوره های عملی، به نتیجه های متوقعه رسید. بدون عمل، این راه کشف ناشده می ماند. آرزوها زمانی برآورده می شود که برای آن برنامه ریزی و کار منظم ایجاد شود. مصالحه نیز از زمرۀ همان آرزوهایی است که برنامه، پشت کار، صداقت و پیگیری می طلبد. اما دست آورد ها و پی آمدهای شیرین مصالحه به تلخی عمل و دشواری های آن می ارزد. برای رسیدن به هدف های بزرگ، تحمل مشقت های راه و سفر طولانی، ناگزیر است. آری درست است که " نابرده رنج، گنج میسر نمی شود".
ترجمه و مانوس کردن اصطلاح ها و مفهوم های بسیار پیچیدۀ زبان های غربی و در عین حال نا شناسا برای گوینده گان زبان فارسی دری ، طوری که هم بار معنایی و عملی اصطلاح ها حفظ شود و هم در زبان برگردانده شده مفهوم همسان یا حتی مشابه ارائه کند، کار ساده ای نیست. به هر حال سعی شده است تا در مواجهه با چنین اصلاح ها که تعداد آن کم نبود، روزها سپری شود و با مراجعه به فرهنگ لغات و احتمالاً مشوره با دانشمندان این عرصه ها تا جایی که ممکن بود، مفهوم نزدیک به مقصد نویسنده گان به دست آید. به نیاز از اثبات است که ترجمۀ چنین کار دشوار، حوصله و پشتکار، آگاهی از جریان رویدادها و مقدم برهمه اصطلاح ها و نحوۀ کاربرد آن می طلبد. انتقال مفاهیم کما حقه، که بتواند خواننده را به درک واقعی برساند، ساده و آسان نیست. از جانب دیگر امانت داری در حفظ و انتقال امانت نیز مسوولیت مترجم را دوبالا می کند. به هر سعی شده است در حد توانایی های نا قابل این مورد ها لحاظ شود.
مشکل دیگر، حاصل کردن کتاب از منبع اصلی آن بود که بدون کوشش دوست عزیزم ، محترم احمد پرویز" یوسفزی" ناممکن می نمود. ازین بابت ضمن اظهار سپاس از ایشان که زحمت کشیدند و سی دی های اصلی آن را از منبع اصلی نشر آن، حاصل کردند، موفقیت های مزید شان را آرزو می کنم.
از همه دانشمندان و عزیزانی که مستقیم و غیر مستقیم طرف مشوره ها و توضیح های شان بوده ام، خاصتاً از محترم داکتر طاهر هاشمی که متن را از نظر محتوا بررسی کردند، محترم عبدالحمید درویش که زحمت های زیادی در آرایش متن متحمل شدند و از دوست محترمم نعمت الله الهی که متن را ویرایش و بازخوانی کردند، کمال امتنان دارم. بی مناسبت نخواهد بود اگر از خانم محترمم شفیقه رومان و فرزندان عزیزم تهمینه رومان، رودابه رومان، منیژه رومان و فرحناز رومان که در مدت طولانی ترجمه و نگارش در ایجاد فضای مناسب برایم همکاری ها کردند و سهولت های تخنیکی فراهم کردند، سپاس گزاری کنم.
در حالی که آموزش و مطالعۀ این کتاب را که به ذات خود اولین ترجمۀ دری و مجموعۀ مدون آگاهی ها در بارۀ مصالحۀ ملی می باشد، توصیه می کنم، از خواننده گان آرزو دارم که با متوجه شدن به نکاتی که از نظر آنها سبب ارتقای کیفیت و موثریت بخش های این کتاب خواهد شد، با عنایت یاد آوری بر من منت گذارند.
خلیل رومان
کابل- اسد 1390
****
بخش اول
مصالحه پس درگیری خشونت زا
فصل اول
معرفی آشتی و مصالحه
1- دموکراسی و مصالحه
فرضیۀ آغازین کتاب بر معتقد کردن این امر صرف شد که بهترین شکل دولت بعد از جنگ، دولت دموکراتیک خواهد بود. این امر یک موضع گیری اصولی نیست؛ موضع گیری برنامه ای است. وینستون چرچیل، یک عمل گرایی نیمه مشهور بیان کرده بود که می گفت: " دموکراسی شکل بدتر دولت است، به استثنای همه اشکال دیگر، که مرتباً آزموده شده اند". نمی تواند کامل باشد، اما در جهان ناقص بهترین گزینه دست یافتنی است. درحالی که حقوق عمومی بشر، مانند اصول کلیدی دولت داری به حد اعلای پذیرش رسیده است، دموکراسی به منش به حد اعلا آشکار مبدل می شود. بخش مهم جهان، اصول کلی دموکراسی مانند مساوات، نماینده گی، مشارکت، مسوولیت وغیره را به کار می گیرد. حقا که هر دموکراسی در بعضی از عرصه ها، نظر به مفاهیم، فرهنگ و ازرش ها همگون و متحد الشکل اند، اما هر درعین حال اصول عمیق مربوط به خود را نیز دارا می باشد....
...همۀ این ها نمایانگر آن است که دموکراسی به گونۀ خاص، از نظر تغییر آوری در ماهیت برخوردها، پس از پایان جنگ سرد مناسب بوده است. امروز در جهان، بیشترین برخورد های توأم با خشونت از درگیری های داخلی سرچشمه می گیرند. یعنی سرآغاز آن ها، برخورد های داخلی در داخل مرز های یک دولت است. مانند؛ منازعه های داخلی، سرکوب اقلیت ها، شورش، رقابت های قومی یا مذهبی، نابرابری در توزیع منابع وغیره. در مغایرت با آنچه قبلاً گفته شد، بعضی اوقات بین کشورهای مختلف نیز برخورد هایی رخ می دهد. به طور کلی، حل وفصل مسایل داخلی کشورها به ساختارهای جدید یا اصلاح شدۀ دولتی به وجود آمده از گفت وگوها، نیاز دارد که تفاوت های ایجاد شده از برخورد ها را مرفوع کرده بتوانند. امروز، پذیرش یافته ترین طریقۀ ایجاد چنین سیستم آن است که بر اصول احترام به حقوق بشر، در چارچوب ساختار های دموکراتیک بنا شده باشد. به هر اندازه ای که راه حل های یک برخورد تحت شرایط " برنده – بازنده پراگنده شود، دموکراسی ها در چهرۀ راه حل ها براساس همکاری و اصول منفعت متقابل دو طرف ظاهر می شود. پس دموکراسی مناسب، بر دوعملکرد استوار است: یک سلسله طرزالعمل های عادلانه برای پرداختن صلح آمیز به دشواری هایی که جامعه را تقسیم می کند،(ساختارهای اجتماعی- سیاسی دولت داری). و یک سلسله رابطه های فعال بین گروه های مربوط. در صورتی که ساختارها عادلانه نباشند، جامعه قادر به انکشاف این رابطه های فعال نمی باشد؛ برعکس، هرگاه کمترین درجۀ همکاری بین رابطه های طرف های مربوط موجود نباشد، ساختارها به طور درست، منظم و عادلانه کار کرده نمی توانند.
در سال های اخیر، این مفکوره توسط جامعۀ بین المللی جذب و شبیه سازی شده است. بنا براین، به طور مثال، امروز ملل متحد از دموکراسی نه تنها به عنوان انتخابات قاعده مند، بلکه از انکشاف " فرهنگ دموکراتیک" در یک جامعه به عنوان شیوۀ گفتمان دموکراتیک، مدیریت درگیری ها صحبت دارد. در همه سطوح جامعۀ سیاسی واجتماعی گسترش می یابد و در رابطه های سازنده بین انتخاب کننده گان و گروه های فکری مختلف جامعه ظاهر می شود. درباره این که فرهنگ دموکراتیک دقیقاً چیست، و شیوه های ارتقا کدامند، همیشه بحث های تندی در می گیرد، اما، در واقع، این امر صریحاً نشان دهندۀ نیاز رابطۀ همکاری برای کاربست ساختارهای دموکراسی می باشد.....
.... بعد، آنچه که مهم به نظر می رسد، این است که مصالحه، روابط موثر و ضروری به کار گرفته شده در دموکراسی درحال توسعه را، استحکام می بخشد. به همین ترتیب، واضح است که دموکراسی همچنان به تقویت مصالحه و آشتی می پردازد. در تعداد زیادی از مباحث این نوشته، دانشمندان به گونۀ مکرر بر نکته های ذیل تأکید می کنند: آشتی ومصالحه- بهبودی روابط- نیاز پشتیبانی عدالت اقتصادی، مشارکت در قدرت سیاسی واجتماعی وغیره. دموکراسی ومصالحه باهم به طور جدایی ناپذیر گره خورده اند؛ در واقع باهم وابستگی درونی و متقابل دارند.
به نکته ای که دموکراسی و مصالحه وآشتی را توضیح می دهد، برمی گردیم. روحیه باید گرفت که آشتی ومصالحه انجام شدنی است. اما دلیل عملی قوی برای آن وجود دارد: روابط مثبت که باعث ایجاد فضایی شود که در آن دولت داری بارور گردد. مصالحه- گرچه ساده نیست، طریقۀ بسیار موثر پرداختن به این چنین رابطه ها می باشد.(در واقع مطالعۀ مورد کامبوج- کامبودیا درعنوان سوم، تمایل های متبارز شده در مصالحه را تنها در زاویۀ سیاسی قرار می دهد. سوال ها و رابطه های علیحده شده روی هم رفته مرتبط اند؛ سیاست و مصالحه، درعین جدا بودن، به هم وابستگی دارند.) چنانکه این نوشته می نمایاند، تمام تجربه های انباشته شده از جهان، اهمیت این نکته را نشان می دهند. آشتی ومصالحه تجمل و حاشیۀ دموکراسی نیست؛ یک ضرورت مطلق است.
2- فرایند- مراحل آشتی و مصالحه
الف- آشتی یا مصالحه چیست؟
تعریف اصطلاح آشتی یا مصالحه در چند کلمه، پیچیده است؛ نمی توان در بارۀ آن اتقاق نظر به دست آورد. اساساً به سببی که مصالحه همزمان هدف است؛ چیزی که به آن باید رسید، همزمان یک پروسه است؛ شیوه و طریقۀ رسیدن به هدف. بخش اعظم جدال از اشتباه گرفتن این دو ناشی می شود. این اثر، از نظر شکل بالای پروسه ها تمرکز خواهد کرد. هدف مصالحه - یک عنصر مهم، شاید یک حالت ایده آل و خواستنی، به مابعد موکول می شود. پروسه اساساً مرکب است از پرداخت امروزی به توضیح اشیاء: تقویت یک فرایند مصالحه، طریقۀ کارموثر و عملی در استقامت هدف نهایی می باشد. بناءً فوق العاده و تخمین ناپذیر است....
.... مصالحه، فرایند انقسام ناپذیر کل جهان و شامل حقیقت یابی، عدالت، عفوعمومی، بهبودی والتیام وغیره است. با توجه به تعریف مختصر، باید شیوه های زیست در کنار یک دیگر- در کنار دشمنان دیروزی، فراهم شود. بدون الزاماً دوست داشتن هم، یا عفوهم دیگر، یا فراموش کردن گذشته به هرطریق ممکن، مهم این است که همزیستی و انکشاف میزان همکاری های مورد نیاز برای مشارکت در جامعه با نظرداشت این که همه بهتر زنده گی کنیم؛ به جای این که متفرق باشیم، جست و جو و به کار گرفته شود. سیاست پروسه ای است که به برخورد با سوال هایی که ما را در گذشته ازهم جدا کرده است، مجال می دهد. مصالحه فرایند موازیست که بر رابطه بین ما مجدداً تفکر می کند. چالش عظیمی که کسی در بارۀ تندی و ساده گی آن فکر کرده نمی تواند. کوشش، هرچند پاداش کلان بار می آورد: یک مصالحۀ موثر بهترین تضمینی است به این که خشونت گذشته دوباره عود نمی کند. هرگاه بتوان میان هم رابطه های جدید براساس احترام و با در بر گرفتن نیازهای واقعی، هراس و امید های هریک برقرار کنیم، پس عادت ها و اشکال همکاری که انکشاف می دهیم، بهترین تضمین در برابر بازگشت به تجربه خشونت زا خواهد بود.
به این ترتیب به تعریف بنیادی مصالحه نزدیک شدیم، به کلمه های دیگر، پروسه ای که به وسیلۀ آن جامعه از گذشتۀ تقسیم شده به آیندۀ مشترک گذار می کند....
دیدگاه های جنسیت
مثال بسیار واضح و مبرم نیاز به دیدگاه جنسیت ارتباط دارد. به این معنی که باید طریق تأثیر یک برخورد خشونت بار را بر گروه های مختلف اجتماعی بدانیم. از جمله اثر فوری شکنجه و بی جا شدن قابل درک می باشد. چشم انداز جنس، نشان می دهد که بعضی" درگیری های کوچک در حاشیۀ جنگ های اصلی باید به ایجاد صلح پایدار و جامعۀ دموکراتیک منتج شود. به طورمثال زنان، آزمون بدنامی جنسی در اشکال تجاوز جمعی، عروسی جبری، فحشا، داغ ننگ خوردن و به حاشیۀ اجتماع راندن را چشیده اند. برای همچو زنان، مصالحه دلالت دارد به این که صرف نظر از آنچه به سرنوشت شان آمده است، اعم از این که مرتکبان شناسایی و کیفر شده باشند، اطفال نامشروع شان با حقوق کامل قانونی شناخته شود؛ ومنابع رسیده گی به نتایج فزیکی وروانی به دسترس شان قرارداده شود. مصالحه باید به بیوه های جنگ غرامت یا جبران درنظر گیرد. قوانینی عملی در مورد ارث که قادر به فراهم کردن تعهدات جدید برای نیازهای خانواده باشد، ایجاد شود....
ج- حقیقت، عدالت و مصالحه
این یادداشت، نسخۀ بسیار عریض روند آشتی را که اکثراً مورد استفاده قرار گرفته، توصیه می کند. به گونۀ مثال در بسا موارد بعد از جنگ، مردم از" حقیقت مصالحه" سخن می گویند و غالباً کمیسیون بررسی و تحقیق را به جای آن قرار می دهند. در تعریف جامع ما، جست وجوی دقیق گذشته ها، گام حیاتی روند مصالحه است، آنچه که به قربانیان فرصت اظهار داستان های مربوط را فراهم می کند. با این حال" حقیقت به خودی خود، مصالحه بار نمی آورد. جست و جوی حقیقت کلید اساسی است، اما تنها یکی از مجموعۀ عناصر اساسی مصالحه می باشد. به همین ترتیب عدالت، ضرورت اساسی التیام درد ها، به مسوولیت کشاندن متعرضان و ایجاد رابطه های مشروع و احترام آمیز است. اما عدالت نیز به تنهایی سبب مصالحه نمی شود. حقیقت و عدالت از مصالحه جدا ناپذیر اند. اینها عناصر کلیدی می باشند....
3- ضرورت مصالحه
تمام آنچه که به فرایند مصالحه مربوط است، ساده نمی باشد. می تواند در اولویت های بسیارمهم یک مانع باشد، خاصتاً در جریان دوره ای که قاعدۀ توافق شده بعدا از برخورد خشونت بار، به شدت تعقیب می شود. در واقع این نکته وسوسه انگیز است. خاصتاً برای اشخاصی سیاسی که به دلیل فشار فوری مبنی بر برقراری ساختارهای دموکراتیک جدیداً توافق شده، فشار منابع و فشار زمان، بر فرایند سیاسی تمرکز کنند. در واقع طوری اتقاق خواهد افتاد که آنها شاید دیده نتوانند که مصالحه چگونه در مجموعۀ کارهای که باید به آن برسند، شامل می شود. مصالحه تا انجام سایر اولویت ها عقب انداخته می شود یا به کمیسیون تحقیق سریع برای شناخت گذشتۀ دردناک ارسال می شود و به کارهای دیگر محول می شود. می خواهد پیش برود؛ به سرعت تکامل کند؛ از گذشته های خویش تاجایی که ممکن است دوری جوید....
4- هیج پاسخ آسان نیست
مصالحه هرگز چیزی تیوریک نیست، اما همیشه در مفهوم خاص جای می گیرد. بنابراین دستورالعمل سادۀ موفقیت وجود ندارد که از آن درین جا نام برده شود و درتمام جهان تطبیق گردد. همچنان شیوۀ درست و سادۀ تصورکردن چنین فرایند نیز وجود ندارد. مصالحه یک مشکل منطبق شونده با یک راه حل واحد نمی باشد. نظر به این که هر برخورد مختلف است، و هر توافق دموکراتیک (درواقع هر سیستم دموکراتیک) مختلف است، یک فرایند مصالحه از همه منظرهای در برگیرنده، حتی اگر دارای مشابهت هایی هم باشد، فرق می کند. ازین سبب این یادداشت یک راه حل واحد برای همه زمینه ها تجویز نمی کند. تنها چیزی که در تحول بعد از خشونت به کار می رود، ضرورت مواجه شدن به مشکل مصالحه می باشد. برعلاوه، مهم است در تصور یک فرایند مشخص مصالحه در یک زمینۀ خاص، انعطاف پذیر و نو آور بود. بعد از تجربۀ فرایند صلح افریقای جنوبی، تقلید اوتوماتیک این مثال و ایجاد کمیسیون حقیقت و مصالحه به عنوان مکمل یک موافقه، عام شده بود. واضح است که با وجود نواقص و محدودیت ها، کمیسیون حقیقت و مصالحۀ افریقای جنوبی نقش اساسی، بلند و گران در شکل جدید و صلح آمیز بده بستان در جامعۀ عمیقاً تقسیم شدۀ قبلی ایفا کرد. ازین موضوع چیزهای زیادی باید آموخت. هرچند نیاز مطلق کمیسیون حقیقت و مصالحه در همه حالت ها درسی از پیش فرض شده نمی باشد.(به طورمثال ایرلند شمالی، در راه دشوار کاربست و نشاندن ساختار جدید، توافق خویش را بدون کمک چنین کمیسیون ادامه داد. اگرچه توافق مذکور پیشبین شده بود که یک وزیر را برای رسیده گی به مشکل قربانی های خشونت گذشته بانظرداشت زمینه های کلتوری ایرلند شمالی، کار کند)....
5- چگونه از اثر استفاده باید کرد
صفحه های بعدی یک سلسله ابزار ها به دست می دهد که در فراهمی و کاربست تصور فرایند مصالحه استفاده شده اند یا استفاده خواهند شد. بعضی از مفکوره های عملی از دانشمندان و تجربه کننده گان اقتباس شده اند. رویکرد ها و مأخد های مکمل تک روایت ها در بخش" مأخد ها و خواننده گان در اخیر هر فصل ارائه شده اند." اکثر ابزارها از تجربۀ اشخاصی که با دشواری های مصالحه در زمینه های مختلف سروکار داشته اند، گرفته شده اند....
در پایان، بخش های مهم این اثر ذیلاً یاد آوری می شوند:
بخش اول تصورهای اساسی و اصول کلی (فصل اول)، فرایند مصالحه(فصل دوم) و زمینۀ عملی آن(فصل سوم)؛ نکته های تشریحی از مطالعۀ قضایای زیمبابوی و کامبوج گرد آوری شده اند.
بخش دوم، اشخاص مرکزی فرایند یعنی قربانی ها(فصل چهارم) و تعرض کننده گان (فصل پنجم).
بخش سوم، ابزارهای کلیدی را مطالعه کرده است. التیام و بهبودی(فصل ششم) عدالت(فصل هفتم)، افشای حقایق( فصل هشتم) جبران غرامت یا خساره(فصل نهم). همچنان مطالعات قضیه های ایرلند شمالی، روندا، افریقای جنوبی و گواتیمالا نیز شرح داده می شوند.
بخش چهارم، نقش حمایت جامعۀ بین المللی(فصل دهم) و نتیجه گیری مجموع این اثر(فصل یازدهم).
فصل دوم
فرایند مصالحه
مصالحه از دیدگاه اشخاص مختلف، تعریف های مختلف دارد. اهمیت آن از یک فرهنگ تا دیگر تفاوت دارد و در زنجیرۀ زمان تغییر می پذیرد. به منظور درک و فهم درست این تصور، این اثر چهار سوال اساسی ذیل را مطرح می کند:
· چه؟
· کی- چه کسی؟
· چگونه؟
· کی- چه وقت؟
1- مصالحه چیست؟
الف- از نظر آرمانی
ازنظر آرمانی، مصالحه، یک بار برای همه، کاربرد گذشته را به حیث تخم یک کشت جدید، مانع می شود. صلح را استحکام می بخشد، دایرۀ خشونت و برخورد ها را خرد می کند و موسسه های دموکراتیک نو ایجاد شده را تقویت می کند....
ب- از نظر عملی
تحقق مصالحۀ فراگیر و عمومی از نظر عملی ساده و آسان نیست. زیرا تجربۀ بی رحمی های گذشته، انتخاب همزیستی صلح آمیز را با عملیۀ ظریف و پیچیده انتقال می دهد. مصالحه عملی تنها و خالص نیست، بستر کنار گذاشتن ستم خشونت و ترس است؛ یک پیش آمد نیست، یک فرایند است و به همین سبب مشکل، دراز، غیرقابل پیش بینی و حاوی مرحله ها و دوره های مختلف است. هر گام آن تغییر در رویکرد (به طور مثال، تحمل به جای انتقام)، تغییر در روش( به طور مثال، یادبود مشترک تمام نابود شده گان نه تعداد جداگانه و طرفدارها)، تغییر در میحط موسسه ای( به طور مثال، شامل کردن جنگنده های سابق در اردوی ملی واحد، نه قوماندان های سابق در ملیشای شبه شخصی) را در بردارد. برعلاوه، ره یافت پذیرفته شده باید باشد؛ هر مرحلۀ آن حساب شده است؛ هر کوشش درین زمینۀ پیچیده، ازرشی دارد که کوچکترین اصلاح، پیشرفت مهمی در قبال دارد. ...
میحط و فضای امن و مطمئن شرط دوم است. بدون امنیت حد اقل فزیکی، هیچ پیشرفتی در راه مصالحه صورت پذیر نمی باشد. تصمیم گیران سیاسی محلی و بین المللی درین راستا نقش مهم دارند. باید کوشش های جدی در استقرار حاکمیت قانون و شرایط منصفانه و پذیرفته شده براه انداخته شود.
با این گام فرایند مصالحه، برخورد ها بر طرف نمی شوند. افراد، گروه ها و اجتماع ها همچنان رقیب باقی می مانند، اما به این هم توافق می کنند که در حل وفصل درگیری های قدیم و(جدید) از کمترین روش خشونت آمیز کار گیرند. یک راه ممکن جاگزین کردن انتقام های شخصی با کیفر دهی اجرا شونده توسط یک موسسه (به طورمثال دادگاه کیفری) که براساس قاعدۀ توافق طرف ها باشد، وجود دارد.(فصل هفتم)....
... به منظور این که اعتماد به طور واقعی توسعه یابد، یک جامعۀ پس از جنگ باید موسسه های حداقل عملیاتی را ایجاد کند: یک قوۀ عدلی بی طرف؛ یک ادارۀ موثر و ساختار قوۀ مقننۀ لازم. این ها که سیاست مصالحه را با کارهای متعدد دیگر گره می زند، نشاندهندۀ انتقال از یک برخورد توأم با خشونت به صلح پایدار می باشند....
... یک دلی لزوماً منتج به ایجاد جامعۀ کاملاً همآهنگ و وحدت ملی نمی شود. تضاد، اختلاف و درگیری، بخشی از همه جوامع بشری هست. برعلاوه همدلی، اصرار بر احساس خشم را استثنا نمی کند. همچنان ضروری نمی داند که قربانیان به بخشایش و فراموشی حاضر شوند. بخشایش متعرضان معلوم دار اساس همدلی است، اما امکان دارد نزد بعضی از قربانی ها یک هدف دراز مدت یا آنی نمایان شود. این امر می تواند با خونریزی دنبال شود وعاقبت تباه کننده وزود رس برای مجموع فرایند مصالحه به بار آورد. درین حالت که از اظهار و پشیمانی سایرجرایم خود داری شود، مطالبۀ بخشایش از قربانی ها غیرمنصفانه می باشد. چنین قضیه ها در ارجنتاین، چیلی و گواتیمالا اتفاق افتاد....
ج- آنچه که مصالحه نیست
کاربرد این اصطلاح دربرخورد با بیدادگری بشری گذشته بی خطر نمی باشد. تفسیر این تصورهمراه با جدل و مباحثه است. تصورهای نادرستی به نام مصالحه وجود دارد.(بخش دوم فصل اول تعریف مصالحه مطالعه شود.) درزمینۀ سیاسی، کسانی که تصور دارند هیچ چیزی انجام نمی شود، با بد گمانی مصالحه را صفحه تاریک و دود اندود پیشبینی می کنند. از سوی دیگر، قربانیان ممکن تصور مصالحه را به حیث رمز سادۀ بخشایش درک و محکوم کنند. در واقع، این اصطلاح نزد کسانی که بایست با دردها وآسیب های روانی زیست کنند، بسیار حساس است. طوری که یکی از قربانی های تبعیض نژادی در برابر کمیسیون حقیقت یاب و مصالحه افریقای جنوبی اظهارکرد:« مصالحه تنها آن بخش از قاموس آنانی است که هرچه می توانند، برای شان اجازه دهد. برای محروم شده گان از احترامی که نسبت به خود دارند، و برای کسانی که فقر مانند یک مرض بی شفا روح آنان را می خورد، مصالحه ای وجود ندارد». احساس عمومی افریقای جنوبی اعم از سیاه ها وسفید ها این است که بحث پرامون مصالحه، آنان را قبل از موعد معین به طور زود رس به پایان دادن به گذشته رانده است....
2- مصالحه با کی ها؟
همزیستی، اعتماد و همدلی بین افرادی صورت می گیرد که در عین حال قربانی ها، مجرمان و ذینفع اند. یک نوع آشتی و مصالحه در سطح افراد می باشد. یعنی به طور مثال قربانی حاضر می شود دستان مجرمی را بفشارد که از از اعمال گذشتۀ او رنجی را متحمل شده است. ابتکارهای زیادی که در زمینۀ التیام و بهبودی(مثلاً توصیه به قربانیان وعاملان) و اعادۀ عدالت(مثلاً میانجی گری) صورت می گیرند، راه مصالحه را دنبال می کنند. با این حال، تمام مراحل فرایند، آشتی و مصالحه بین گروه ها و اجتماع ها را به حیث یک کل در بر می گیرد. هر منظر فردی و گروهی خاصیت های مربوط به خود را دارند، اما همچنان در فرایند مصالحه مهم اند. قربانی ها و متعرض ها در مرکز تمام فعالیت های مصالحه قرار دارند. بااین همه این دو دسته، بسیاری از مردم و گروهایی اند که در اعمال خشونت های سیاسی، قومی و یا مذهبی اشتراک داشته اند. تعریف قربانی با نظرداشت فصل چهارم شامل اعضای خانواده، همسایه ها و حتی دوستان قربانی مستقیم می شود که به نحوی از انحا دچار آسیب های روانی شده اند....
3- چگونه مصالحه؟
برای به خاک سپردن گذشته، مصالحه به بسیج شیوه های بسیار نیاز دارد( شکل 1). بعضی ها باید در کوتاه مدت فعال شوند:
· التیام زخمی های زنده؛
· شکلی از عدالت جزایی یا اعاده شونده؛
· روشنگری تاریخی از طریق تحقیق و افشای حقایق؛
· جبران خسارۀ وارد شدۀ مادی و فزیکی بر قربانیان....
.... درمورد اثر گذاری این چهار وسیله در فرایند مصالحه، مطالب زیادی نوشته شده است. بعضی ها فکر می کنند که افشای واقعیت مثلاً، مستقیماً اعتماد، همدلی و حتی بخشایش را بلند می برد. این باور به روشنی در عنوان« کمیسیون حقیقت و مصالحه» نهفته است. بانظرداشت تعریف کلی، این عنوان در زمینۀ تحقیق جزئیات مشخص گذشته و مرحلۀ حیاتی فرایند مصالحه دقیق است. با این هم "راستی وحقیقت " به خودی خود سبب مصالحه نمی شود. جست وجوی آن یک عنصر کلیدی است، اما صرف یک عنصر مصالحه....
به تحقق مصالحه کدام یک آری یا نی لازمست؟
به نظر می رسد که در جامعه هایی که از یک گذشتۀ وحشت ناک بر می آیند، مصالحه مانند یک ضرورت حیاتی محسوب می شود، اما برخی از کشورهای دارای اوضاع بعد از خشونت وجود دارند که تصور مصالحه در آن ها به بسیار ساده گی تبعید گاه بحث های عامه است. یک یادداشت یو.ان.ایچ.سی. آر. می نگارد:« در رواندا مثلاً موقف حکومتی که در سال های اول کشتار جمعی را دنبال کرد، پافشاری بر مبرم بودن عدالت بود. کلمۀ "مصالحه" نزد آنانی که در وضعیت کشتارجمعی به سر برده بودند، یک تابو بود. این مفهوم هرگز در افکار عامه مطرح نشده بود... در کوسووو، مفهوم سادۀ "مصالحه" نزد جامعۀ البانی ها به حدی گران بود که حتی به کار برده نمی شد»....
تعادل بخشی مصالحه و عدالت جزایی
باز گرداندن نظم ازمیان رفتۀ اخلاقی ، نیاز به آن دارد که "عدالت برقرار شود". یک دولت جانشین سیستم سرکوبگر این امر را با حفظ مسوولیت، به عنوان یک تعهد اخلاقی در برابر قربانیان نیز به دوش دارد. عدالت پس از جنگ به التیام زخمی ها و به ترمیم آسیب های دولتی و عامه ناشی از رژیم سابق خدمت می کند. این کار به عنوان یک قاعدۀ فرایند تصفیه، راه زایش اخلاق و سیاست را هموار می کند.از جانب دیگر، عملیات قضایی که رژیم جدید به کار می گیرد، می تواند به مخالفت و نابودی کوشش های تمرکز یافتۀ مصالحه پایدار، منجرشود....
تینا روزنبرگ Tina Rosenbeg))، روژنالیستی که مدت ها درین مورد نوشته، می گوید: «هرگاه قربانیان یک جامعه احساس نکنند که رنج ها و مصایب شان شناسایی می شود، آمادۀ دست برداشتن و ترک کردن گذشته نمی شوند. درصورتی که بدانند جنایات هولناک ارتکابی به طور مخفیانه از نظرها پوشانده می شود، به مصالحه تن نمی دهند. مصالحه که به فراموشی گذشته مجال بدهد، مصالحۀ واقعی نتواند بود؛ مصالحۀ انجام شده زیر تهدید خواهد بود که وجه مشترک با مصالحۀ واقعی نخواهد داشت».....
4- مصالحه: چه وقت، در چه میزانی و با کدام آهنگ
با توجه به طبیعت نا برجا و متغیر زمینه و چهارچوب فوری بعد از درگیری، ادارۀ زمان در فرایند مصالحه یک بعد فوق العاده مهم، اما جست و جوی آیندۀ مشترک دشوار است. سیاست ها نباید بسیار دیر یا بسیار زود وارد عرصه شوند. سوال ها و چالش ها این هاست.
· فعالیت های مصالحه چه وقت گسترش داده شوند؟
· تسلسل و ترتیب بهتر کدام ها اند؟
· آهنگ درخور و شایسته کدام هاست؟....
اهمیت اقدام های دراز مدت
پرداخت غرامت، افشای حقیقت و اصلاح، در کوتاه مدت برتری های مهم می دهند، ولیکن به طورعموم قضایای مربوط به خشونت گذشته را کاملاً از میان نمی برند. آنها به نقطۀ آغاز گران بها خدمت شایان می کنند و اساس فرایند مصالحه را می گذارند، اما ابزارها و وسایل دراز مدت نیز ضروری اند. تربیت و آموزش، یاد کرد و عفو معطوف به گذشته، سه تای این ابزارها اند....
... صرف نظر از ساختار جامعه ها، در مورد برنامۀ آموزشی برای مصالحه تعدادی ازعناصر اساسی موجود است. در سیستم آموزشی باید موضوع عدالت، تحمل و صلح گنجانیده شود. بنابراین آموزش و پرورش برای مصالحه این ها را باید مد نظر داشته باشد:
· ترویج دریافت وقایع، پی آمدها و تفکیک ممکن بین برخورد و انزوا در سطح شخصی، اجتماعی، نهادی و جهانی؛
· معرفی و توسعۀ مهارت های مورد نیاز برای بازسازی رابطه های تخریب شده در برخورد؛
· توسعۀ تفاهم و درنظر گرفتن تفاوت هایی که در تجربه ها، هویت های قومی، دینی تفکرهای سیاسی وغیره وجود داشته می تواند. این موضوع باید در ارزش های بنیادی مانند احترام، حیثیت و برابری، درپیش گرفتن مسایل کثرت گرایی وهمچنان مسایل خاص فرهنگ، هویت، طبقه وجنسیت جای شامخ داشته باشد.
منفعت معاف کردن های متفاوت
سال های اخیر، با موجی از بخشایش بی عدالتی ها و ستم های ارتکاب یافته در گذشته های دور، مشخص می شوند. برده داری، ارتکاب سبعیت و قساوت در بستر مصالحه، هلوکاست- قتل عام و همه آتش سوزی، زندان و توقیف غیرانسانی نیپوامریکایی(امریکایی-جاپانی) در جریان جنگ دوم جهانی، تجاوز جنسی بر اطفال بومی آسترالیا، آپارتاید، کشتار جمعی روندا، همه درین تازه گی ها موضوع معافیت به وسیلۀ اخلاف و مرده ریگ های سیاسی این قضایا شده است. در برخی مورد ها، تجربه های رسمی پشیمانی و اقرار متهمان، پرداخت کامل یا قسمی "قرض سابقۀ پرداخت نه شده" را همراهی کرده اند....
زمان تمام زخم ها را درمان نمی کند
این که زمان به تنهایی کافیست که در آخرین محاسبه مصالحه بار آورد، باور کمتر احساس می شود. همه گواهی های معاصر نشانده آن است که مراحل اساسی راه مصالحه چون حقیقت یابی، عدالت و جبران خساره به ساده گی همراه با گذشت زمان نا پدید نمی شوند....
زمیبابوی
چرا مصالحه به شکست انجامید؟
معرفی
« اگر دیروز با تو به صفت دشمن می جنگیدم، امروز شما با منافع همانند من، وفاداری همانند من و حقوق و مکلفیت های همانند من به یک دوست و متحد مبدل شده اید. اگر دیروز از من نفرت می کردید، امروز از عشقی که شما را به من و مرا به شما وصل می کنند، اجتناب کرده نمی توانید. امروز بایستی بی عدالتی دیروز عفو و فراموش شود».
این سخنان "رابرت موگابی" اولین رهبر پس از درگیری زیمبابوی است که به تاریخ 17 اپریل 1980- درست چند ماه بعد از ختم اقتدار سفیدها از "رودزیا"، ایراد کرده بود. سخنان او نخستین بخش های آنچه را که سیاست مصالحه نامیده شد، مشخص می کند. "ویکتور واله" نگرش موگابه را "اعجاز انگیز" و" ابراز بلوغ بشر که نظیر آن به ندرت در جهان دیده شده " توصیف کرده است. چنان که ناظران بسیاری اظهار کرده اند، این سخنان منبع الهام بسیاری از رهبران افریقایی در سیاست مصالحه بوده است. مانند لئوپولد سیگور از سینیگال، ژولیوس نیرور از تانزیانا، کینیت کواندا از زامبیا و جومو کینیاتا از کینیا و دیگران(امید است نام ها را درست ترجمه کرده باشم- مترجم)....
مفاد موافقت نامه صلح 1979
در یازدهم نوامبر 1965 یا اعلامیه یک طرفۀ استقلال از جانب سفیدها که رودزیا را به سلطه پر سروصدای استعماری بریتانیوی اداره می کرد، پخش شد. جنگ مسلحانۀ جنبش آزدای سیاه ها شش ماه بعد آغاز یافت. نبرد بسیار شدید و بی رحمانه بود. اردوی رودزیایی خشونت ها و نقض حقوق بشر در داخل و در مرزها با موزابیق و زامبیا را مرتکب شد. جنبش های شورشی همچنان درهنگام برخوردهای داخلی به قساوت می پرداختند....
از یاد بردن و فراموشی
درینجا منظور از فراموشی و از یاد بردن، نوع رسمی آن است که به حیث عنصر اصلی در موافقتنامۀ کاخ لنکستر تحمیل شد. سکوت در مورد گذشته استدالال می شد، و این که نیازهای یک کشور تازه متولد شده چه هاست؛ جست وجوی حقیقت زخم های کهنه را دایماً تازه می کند و آسیب هایی به سیاست مصالحه بار می آورد. این ستراتیژی بر خشونت ها و نقض حقوق بشر از جانب سازمان مخفی، اردو و پولیس رودزیا پرده کشید. در عین حال این امر از جانب رهبران جنبش آزادی بخش نیز استقبال شد؛ زیرا به معنای بستن دوسیۀ کردارهای خشونت بار شان در مقابل شهروندان رودزیا و مخالفان شان در کمپ های آموزشی موزابیق و زامبیا بود....
معافیت از مجازات
نمونۀ مصوونیت از مجازات در رودزیای قبل از استقلال و زیمبابوی بعد از استعمار دارای بعضی عنصر هاست؛ مانند: فرسایش استقلال قضایی، دست کاری سیاسی در دستگاه پولیس و ساکت کردن رسانه های مستقل و سازمان های مدافع حقوق بشر. اما، ابزار نیرومند درازمدت ، استفادۀ مکرر از جبران خساره، عفو عمومی و بخشایش است.
عفوعمومی پولیس و منسوبان اردوی رودزیا در مورد ارتکاب جرایم ضد بشری، عنعنۀ بسیار قبل از جنگ آزادی بود. اعلامیۀ 1975، با همه بلندی های آن این عنعنه را مستثنی نکرد. مادۀ کلیدی این اعلامیه، جبران خسارۀ پیش از پیش بود: این ماده تصریح می کند که منسوبان اردو، پولیس، سازمان های استخباراتی مرکزی، دولت و خدمات عامه که ناآگاهانه و با " ایمان خوب" مرتکب جرایم شده اند، مورد تعقیب عدلی قرار داده نمی شوند....
قناعت، رضایت یا خرسندی
سفید پوستان، با سپاسگزاری وعده های مصالحۀ اپریل 1980 موگابی را باور کردند. زیرا تا اولین دهۀ بعد از استقلال توزیع جبری زمین صورت نگرفت و این دلیل نهایی اعتماد آنان بود. ناظران خاطر نشان کردند که این اعتقاد رودزیایان را به آرامش کاذب در احساس امنیت اقتصادی سوق داد. حفظ و تحقق اولیت ها ورجحان های قبل از استقلال مطلقاً عادی به نظر می آمد. پیش داوری های غرض آلود و روابط ویرانگر اجتماعی که به وجود آمده بود، همچنان زنده نگه داشته شده بود. قبول صریح مسوولیت های گذشته و آینده یک امر استنثنایی ونه یا قاعده کلی بود. " فرهنگ رضایت" سبب دوام یک سلسله نابرابری های اقتصادی و اجتماعی می شد. نمونۀ بارز آن تقیسم کج و معیوب زمین و ثروت به سفیدان پوستان حومۀ شهر هیراری می باشد.
مصالحۀ تحمیل شده از بالا
طرف ها و حزب های مختلف در مذاکرات برای رهبر کردن زیمبابوی مستقل، سیاست آشتی و مصالحه را بر سیاه پوستان تحمیل کردند. طرح تصوری و توسعه یافته از سطح نخبه گان بود؛ مشارکت و بحث جامعه گستر نبود. با قربانیان و متضرران مشوره نشده بود؛ حتی آنان بی زور وخلع شده معلوم می شدند. در حالی که مرتکبان خشونت ها ونقض حقوق بشر بدون مجازات باقی می ماندند و در اردو و استخبارات زیمبابوی نقش های کلیدی اختیار می کردند. به عنوان نتیجه لزوم بخشیدن و فراموش کردن عمومی نشد....
شکست مصالحۀ اندورنی سیاه پوستان
تاریخ دانان در بارۀ ریشۀ مخالفت بین اقوام شونا و ندیبل موافق نیستند. برخی ها استدلال می کردند که این موضوع به گذشته ها- آمدن ندیبل ها به ماتابیلاند در نیمۀ قرن 19 برمی گردد. آنها به سبب حمله های شان بر قریه های شوناها در هراس بودند. برخی از ناظران این نکته را که به پرورش رقابت های عمدی از طریق سفیدهای مهاجر ، به صفت یک ابزار « تفرقه انداز و حکومت کن» دامن زده شده، برجسته می دانند. برخ دیگر باور دارند که هویت های قومی در تازه گی ها- یعنی در پیچ و خم تقسیم های سیاسی و منطقه ای جنبش رهایی بخش در سال های 1960 به وجود آمده است....
بیرحمی ماتابیلاند
ان. کومو- جبهۀ وطنپرستان ملی، در انتخابات 1980 از 100 کرسی پارلمان 57 کرسی و اتحادیۀ مردم زیمبابوی 20 کرسی(به شمول تمام 15 کرسی ماتابل) را به دست آوردند. موگابی حکومت تشکیل کرد و از ان. کومو و رهبران هردو جبهه دعوت کرد کرسی های وزارت را بپذیرند. این حرکت در بارۀ مصالحۀ سیاه با سیاه عمر کمی داشت. با تعقیب بهانه (تغذیه شده توسط اپارتاید افریقای جنوبی) تضاد در سال 1982 به سطح جدید خود ارتقا یافت. اردوی انقلابی مردم زیمبابوی، طرح براندازی حکومت اتحادیۀ ملی جبهۀ وطنپرستان را ریخت ....
اثرهای بخشایش و فراموشی
بعد از حادثه های ماتابیلاند و در مواجهه با خواست های گسترده جامعۀ مدنی، دولت اتحادیۀ ملی جبهۀ وطنپرستان زیمبابوی کمیسیون بازجویی و تحقق "چینهانیبک" را تاسیس کرد که گزارش آن هرگز منتشر نشد. صرف به طور غیر رسمی گناهان ارتکابی بدون هیچ عذر خواهی تصدیق شد و بسیار محدود جبران خساره نیز صورت گرفت. فراموشی مانند دوران استعماری یک سیاست ترجیحی بود. در نیمۀ 1990، سازمان غیردولتی مانند کمیسیون کاتولیک برای عدالت و صلح در زیمبابوی تلاش کرد سکوت را با جمع آوری یافته ها از حوادث، بشکند. سلسله مراتب کاتولیک که در ابتدا نشر داده ها را وعده کرده بود، مترلزل شد، انتشار آن به تعویق درآمد و سر انجام "غیر مجاز" اعلام شد....
نتیجه گیری
دموکراسی پایدار در زیمبابوی مانند رویای دست نیافتنی و به همان اندازه دور ودراز است که میراث غمگین خشونت و تبعیض مقابل اقلیت قومی و منطقه ای در چارچوب فرایند واقعی و خالص و کامل مصالحه گنجانیده نشود. به این منظور باید از نظر تاریخی، تمام مسایل مربوط به عدالت در سراسر جریان های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نه تنها جوامع و نژاد های زیمبابوی، بلکه به سطح جهانی و همچنان عاملان استعمار قرن گذشته که درین درامه نقش داشته اند را، شامل شود. بدون شک دلایل خوبی برای جلوگیری از اجرای عدالت جزایی در اوایل 1980 در زیمبابوی موجود بود.
فصل سوم
زمینۀ مصالحه
هر زمینه، مانند هر کشور یا هر جنگ متفاوت است. در جا به جایی های فوری بعد از جنگ( طی گذار و انتقال از خشونت به صلح) معمولاً مجموعه عوامل منحصر به فرد وجود دارد که بر تسهیلات لازم اما دردناک مصالحه اثر می گذارد....
1- میراث گذشته
یک مجموعۀ عوامل کلیدی تاثیر گذار بر تدابیر مصالحه و فرایند آن، از تاریخ برخوردها و تاریخ رابطه های مجمع های تقسیم شده سرچشمه می گیرد. البته این عوامل با آنچه واقعاً در گذشته رخ داده، رابطه ندارد(تاریخ)؛ موازی به آن درک مردم از رویداد های سابقه مهم است(افسانه شناسی)....
الف- تاریچۀ دراز مدت
گذشته دارای چندین لایه می باشد. باید حقیقت مذکور را قبل از پرداختن به گذشته از راه فرایند مصالحه شناخت و تصدیق کرد. بسیاری از درگیری ها و جنگ ها صرفاً نتیجۀ یک مجموعه خاص از پیش آمد های جدید که به خشونت می انجامند، نیست. مثلاً روند مصالحه در امریکای لاتین به طور کاملاً طبیعی بر خشونت های رژیم نظامی تمرکز کرد، اما سوء تفاهم بسیاری از بخش های خشونت در تاریخ طولانی - برخورد های زارعان مهاجر با مردم بومی نیاز به بررسی دارد. در کرواسی، مصالحه بر خشونت های جنگ سال های 1990 متمرکز بود، اما هیچ مصالحه ای بدون درک تاریخ دراز فقره های خشونت بین ستم شونده گان و ستم گران که زمانی ستمگر و زمان دیگر ستمکش بوده اند، صورت پذیرفته نمی تواند. عین عمل در رواندا و بروندی بیش از یک بار وقوع یافت. طوری که قربانیان خشونت در یک مرحلۀ دیگر عاملان خشونت بوده اند....
ب- ماهیت، مدارج و پله های بعد از خشونت
شدت خشونت های انجام شده مستقیماً بر عمق پاسخ عاملان اثر می گذارد و قسماً ابعاد مشکل در پیش رو را تعریف می کند. بدون لحظه ای کم شمردن رنج های قربانیان خشونت در ایرلند شمالی، شدت خشونت(مرگ حدود سه صد هزار نفردر تقریباً سی سال) واضحاً با نسل کشی رواندا(مرگ حدود یک میلیون نفر در تقریباً صد روز) تفاوت دارد. در سطح شخصی بین یک فامیل مصیبت دیدۀ بلفاست و یک فامیل مصیبت دیدۀ کیگالی فرق کمتر موثر وجود دارد. بااین حال، تاثیر خشونت در جامعۀ رواندا بسیار عمیق است. خاصتاً، این امر میزان درجۀ خوشبینی یا بدبینی را در جامعه ای که با چلنج مصالحه قرار دارد، دیکته می کند. خشونت نه تنها طیف گستردۀ جامعه را مستقیماً متاثر می سازد، بل که برعلاوه، ابعاد آن در سطح همه گانی، از زخمی های سخت، ضررهای روانی وهیجان های بسیارعمیق ظاهرمی شود. بدترین ستراتیژی در چنین حالت، تلاش برای ناچیز شمردن میزان دشواری ها و چلنج هاست....
2- گذار یا تحول
الف- انواع گذار
یک رژیم مقتدر سابق(مثلاً یک دیکتاتوری) همزمان قادر به استفادۀ خشونت و علاقه مند کاربرد خشونت دولتی برای حفظ بقای خود بوده است. این ها اندازۀ آسیب و جراحت مخالفان را افزایش می دهند و سبب آسیب های روانی ای می شوند که با مصالحه کامل سروکار دارند. همچنان به طریقی، جهت های مذاکرۀ مصالحه را ساده می کنند: بخش اعظم خشونت ها یک راه را دنبال می کنند(از سوی رژیم به طرف مردم ومخالفان)، تفکیک آنها و جدا کردن متجاوزان و قربانیان ساده می شود. به همین ترتیب، زمانی که یک رژیم نیرومند مانند آن، تصمیم به انحلال نظم کهن می گیرد، انگیزۀ آن برای قبول اشتباه های گذشته بسیار نیرومند خواهد بود، یا درجۀ عفو مردم زجر دیده نیرومند می باشد. این امر یک تجلی گناه مرتکب شده به وسیلۀ رژیم خود منحل کننده به شمار می رود....
ب- ماهیت استقرار صلح
روشن است که طبیعت استقرار صلح از طرف های متخاصم دیکته شده و شکل وترتیبات گذار و تا اندازه ای شکل نظم اجتماعی و سیاسی آینده را به وجود آورده است. طبعاً این امر بر پی آمد های روند مصالحه اثر خواهد گذاشت.
... از جانب دیگر، نظم جدید اقتصادی که منجر به روا داری تبعیض در برابر یک طرف می شود و مانع سهم گیری آن به امید موفقیت می گردد، نتیجه معکوس خواهد داشت.تا جایی که ممکن باشد، مهم است که مذاکره کننده گان "استقرار" پیش از پیش نیاز های ذیل را شناسایی کنند: (یک) – ضرورت های مسایل مصالحه در ترتیب موافقتنامه، (دو)- اطمینان از این که مراحل درخور و پر مفهوم مصالحه در اشکال رسمی یا غیر رسمی تدبیر و ترتیب شده است و (سه)- اطمینان دادن به این که منابع ضروری برای مراحل مذکور در دسترس باشد. عمل کردن به گونه دیگر، طوری که درین فصل بیان شد، جمع کردن دشمنان تحت رابطه های پریشان بین اجتماع هاست که عملاً حتی بهترین نظم و استقرار دموکراتیک را ضایع می کند.
3- زمینۀ بعد از گذار و تحول
در سال های اول بعد از گذار از برخورد، اجتماع های مردم، محیط و اوضاع بی ثبات خواهند داشت و در حالی که ساختار های نو دموکراتیک وقت می گیرند تا پرو بال بکشند، نا امیدانه با مسایل رو به افزایش خشونت و استقرار و ثبات دست و پنجه نرم می کنند. این زمان برای توسعۀ روش های همزیستی، تثبیت حقانیت رژیم جدید در اثبات اعمال و دست آوردها و تعامل با خواسته های عمومی بحرانی و دشوار خواهد بود. زمانی است که وعده های قبلی با پی آمد های اعمال رژیم محک زده می شوند. درین مرحلۀ بحرانی با گذشت زمان هدف اکثر کارهای جدید حد اقل دسترسی به همزیستی صلح آمیز، توسعۀ رابطه های بسیار مثبت می باشد، اما آرزو برده می شود "صلح منفی" بین اجتماع های قبلاً در حال جنگ برقرار باشد و کمترین خشونت آشکار صورت نگیرد. همچنان این کمترین امکان و زمینۀ باروری روند مصالحۀ شکنندۀ است که باید حاصل بدهد و حفظ گردد....
الف- منافع متقاطع
گاهی ممکن است طرف های برخورد مشرکاً به حمایت بعضی از ارزش ها همدستان شوند که برای شان اهمیت مساوی دارد، مانند ارزش فرا ملیتی چون تبعیت از اتحاد شوروی علی رغم تفاوت های محلی. بخش های مردم حبشه به حیث وطنپرستان – ناسیونالیست های حبشه ای، با وجود تفاوت های شان در حمایت جنگ وطنی در مقابل اریتریا متحد شدند. بسا وقت ها مردم به منظور مقابله با تهدید خارجی همکار هم می شوند. کافی است دیده شود که ناسیونالیزم حبشه هنگام تهدید اریتریا به مثابه پاسخ منطقی به ساده گی منافع مشترک را با ائتلاف وسیع دنبال کرد....
ب- زمینۀ بین المللی
آیا کشورهای همسایه یا کشورهای دیگر یا منطقه در برخورد واقع شده اند؟ و آیا آنها نیاز به مصالحه دارند، یا چنین تقاضایی را مطرح کرده اند؟ آن ها شاید روند ها را بسیار پیچیده کرده اند و یا ممکن قادر به همکاری کردن منابع برای آن باشند. شاید قابل قبول باشد که جایی که کشور سوم مصروفیت های درازمدت در یک برخورد داشته است، معمولاً منفی بوده است. مثلاً نقش آمریکا در پشتیبانی از خشونت های بعضی از کشورهای امریکای لاتین و در برخی حالت ها ایجاد مانع در ایجاد صلح و ابتکار های مصالحه، اثر منفی داشت. از سوی دیگر، کشورهای قدرتمند بیرونی مطابق منافع خود در کشور یا منطقه عامل های بالقوه و بالفعل زیادی در ایجاد صلح و تامین مصالحه دارند. نقش حمایتی قصر سفید امریکا و امریکایی- ایرلندی ها در توسعۀ صلح در آیرلند شمالی در 1998 می تواند مثالی باشد....
ج- فرهنگ
شیوۀ برخورد یک اجتماع با گذشتۀ خشونت بار، با عادت ها و فرهنگ عمومی آن رابطه تنگاتنگ دارد. یک عنصر کلیدی روش ها و راه های اثر گذاری فرهنگ بر سیستم، خاطره جمعی است. بعضی از اجتماع ها طبیعتاً بر فراموشی نادرستی ها و بی عدالتی هایی که بر ایشان در گذشته تحمیل شده است، اصرار می کنند؛ برخ دیگر، از سپردن گذشته به گذشته، بیزاری و نفرت شدید ابراز می کنند....
همزمان بااین که فرهنگ، فضایی را برای کارکرد سیستم اجتماعی مساعد می کند، به قوۀ نیرومند موافق یا مخالف فرایند مصالحه مبدل می شود. در نتیجه، ضرور است از نظر فرهنگی در طرح و وفق دهی روند های مصالحه حساس بود و مطابق آن عمل نمود. از آنجایی که مصالحه از خارج تحمیل شده نمی تواند، و باید از داخل شگوفا یا ناکام شود، بسته گی به میزان قبولی مردم جامعه دارد که آن را مفید و مطابق منافع خود می دانند یانی، پس باید مناسبت فرهنگی آن مدنظرباشد. با این حال، فرهنگ هرگز جای گزین نیاز فرایند ها و روند های مصالحه شده نمی تواند: همه دلایل عملی بر ضرورت روندهای مصالحه در انکشاف رابطه هایی که منتج به رژیم جدید و سالم شود، صرف نظر از زمینه های فرهنگی به عملکرد خود ادامه می دهند....
... روند محاکم "گاکاکا"ی رواندا، میکانیزم تجدید شده و مدرن شدۀ روش های عدلی خیلی سنتی بود(مطالعۀ قضیه در فصل هفتم). یکی از نکته های قوی این سیستم دقیقاً شامل کردن عنصر التیام، به گونه ای است که همزمان در خدمت مصالحه وعدالت باشد. نکتۀ قوی دیگر از نظر فرهنگی خودمانی بودن در رواندا بود. با این حال، دولت رواندا به سبب پیاده کردن دقیق سیستم گاکاکا مورد انتقاد قابل ملاحظۀ بین المللی قرار گرفت؛ زیرا با بعضی قاعده های نمونه های قوانین بین المللی(خاصتاً غرب) درتناقض بود. مثال دیگر محصول داخلی ابزار التیام و جبران خساره شامل تشریفات تبرئه در سریلیون و دایرۀ التیام امریکایی های بومی بود. مثال داخلی ابراز برپایی عدالت و تصمیم گیری در لویه جرگه افغان ها، " ارتباط شوخی آمیز" بین قبایل بورکینافاسو وغیره می تواند بود....
د- جغرافیا
... دشوار است تاثیر جغرافیا در درگیری ها را عمومیت بخشید، تنها می توان گفت که این یا آن حالت نقش مثبت یا منفی در ایجاد فضا برای مصالحه دارد. پس باید در برنامه ریزی روند های مصالحه روی آن حساب شود. تقسیم های جغرافیایی سهولت های در همزیستی بار آورده می تواند، یا فاصله های دور در تولید کشش های متقابل که رابطه های جمعی به وجود می آورد، دشواری پیش می کند. از جانب دیگر" حصارهای خوب همسایه های خوب" بار می آورد. از جانبی هم، برای اشخاص، زیر سوال بردن تصویر و کلیشۀ منفی یک دشمن سابقه در جهت رسیدن به توافق و احترام نسبی در حالی که آنرا هیچ گاه به حیث یک واقعیت زنده گی عملی نکرده باشد، واقعاً دشوار است.
4- نتیجه گیری ها
در کار ظریف طرح و عملی کردن روند های درخور مصالحه در یک زمینۀ خاص، باید عامل های بسیار و متنوع در نظر گرفته شود. باید در برابر فشار دستیابی به نتیجۀ سریع مقاومت کرد. زیرا نتیجه های سریع صرف سطح را تخریش می کند؛ در حالی که ظاهراً جامعۀ صلح آمیز موقتی ایجاد می کند؛ رنجش ها وهیجان های ابراز ناشده را زیر شعاع قرار می دهد و در ایجاد رابطه هایی که اساس واقعی مصالحه به شمار می روند، ناکام می ماند. به هر اندازه ای که یک روند با ظرافت بسیار و بسیار غیر محسوس مردم را از مشاهدۀ پیشرفت تشویق کند، به همان اندازه شک وتردید را پرورش می دهد....
مطالعۀ قضیه
مصالحۀ کمبودیا؛ سیاست ها، فرهنگ و دین
عوامل تاریخی
در تقریباً سه دهۀ اخیر تاریخ کمبودیا، مردم متحمل جنگ های دوامدار و دگرگونی های اجتماعی شده اند. این مرحله از 1970، زمانی که نیروهای جمهوری خواه جنرال" لون نول" شهزاده نورودن سیهانوک را برکنار کرد، شروع می شود. از آن تاریخ به بعد کمبودیایی ها زیر اثر رژُیم های متنوع سیاسی( از پادشاهی تا جهموری سرمایه داری، جمهوری کمونیستی، جمهوری سوسیالیستی و پادشاهی مطابق قانون اساسی جاری) زنده گی کرده اند. سال های بسیار خونین و پر آشوب این دوره بدون شک "میدان های کشتار" از 1975 تا1979 بود. یعنی زمانی که خمرهای سرخ به قول خودشان کمبودیای دموکراتیک بنا کردند و در دگرگون کردن کامل همه سیما های اجتماعی تلاش نمودند. درین تلاش ها بربریت وصف ناپذیر علیه مردم صورت گرفت: ازجملۀ 8 میلیون نفوس تخمین شده، کم وبیش 5 میلیون آن بی جا شدند؛ قریب به 7،1 میلیون آموزگار و دانش جو از اثر قتل، شکنجه، مرض و گرسنگی جان دادند. برخلاف سایر عملیات قتل عام که، نژاد و دین عامل های اساسی آن بود، خمر های سرخ رویۀ عملی برخورد خود را براساس طبقات اجتماعی بنا کرده بودند: کمبودیایی ها معروض به قتل و اعمال نادرستی ها بودند یعنی گروه های وسیع اقوام مشابه، زبان مشابه، دین و فرهنگ مشابه در معرض خطر قرار داشتند. خشونت وقتی بار آمد که پول پوت و پیروان او در پی از میان بردن فرهنگ جاری وقت و تعویض آن با فرهنگ اختراع شدۀ جدید بود- فرهنگی که ترکیبی از اصول مائوییزم وافکار افسانوی گذشته بود. بااین عمل کرد، تمام موسسه های دولتی اعم از تربیتی، مالی، سیستم قانون گذاری، دینی و سایر موسسه های اجتماعی را خراب و نابود کردند....
محاکمۀ خمر سرخ
در آن زمان تمرکز اصلی کوشش های مصالحه از میان همه کارهایی که صورت می گرفت، ایجاد دیوان محکمۀ جرایم جنایی کمبودیا بود. محکمۀ مشترک ملل متحد و کمبودیا در مورد خمرهای سرخ که مشهورهم بود، در جست وجوی مقامات بلند رتبۀ زنده مانده از رژیم دموکراتیک کمبودیا بود....
نظریه های مردم در بارۀ مصالحه
مرکز انکشاف اجتماعی – یک سازمان غیرحکومتی در پنوپن مرتباً گردهم آیی های مردم را در بارۀ نگرانی های ملی برگذار می کرد. در اوایل سال 2000، مرکز مذکور یک سلسله مذاکره های سه جانبه را در بارۀ رسیده گی به محاکمۀ رهبران سابق کمبودیای دموکراتیک، دایر نمود. درین گردهم آیی ها، همه جوانب، به شمول خمرهای سرخ از نیاز اعتماد، عدالت، التیام و مصالحۀ ملی سخن گفتند. اما به هر حال واضح بود که تفاوت عمیقی بین مفهوم این اصطلاح ها نزد هریک موجود است....
بودائیزم و مصالحه
در برخورد و رفتار با زخم ها و آسیب های احساسی و روانی سال های جنگ، کمبودیایی های عادی به این باور رسیدند که این امر یک حملۀ حیوانی در زمان رژیم دموکراتیک کمبودیا بود. بعضی غربی ها بودائیزم را یک نظریۀ پذیرش دریافتند، که به طور فعال تغییر در زنده گی اجتماعی را مانع می شود. یک راهب برجستۀ بودایی، "یوس هوک خمراکارو" توضیح داد که بودائیزم خمرها خاصتاً، طوری که در مجمتع های زمین داری مشاهده می شود، رشد می کند. درین مجتمع ها به رابطۀ مالک و مشتری و هم آهنگی آن ارزش بلند می دهند. راهب می گفت که این امر سبب " مانع عظیم بین راهب و مردم در سرپیچی از قاعده های اجتماعی" است. او هنوز، باوجود این مانع فرهنگی از استدلال های تجارب" دهاما"( آموزگار بودا) که می تواند عمل اجتماعی را راهنمایی کند، پیروی می کند....
ابتکارهای محلی
انباشتتن تاریخ ستم ها، فشارها و آسیب های روز افزون روانی اثرعمیق و دوامدار داشت.در واکنش به آنها، سازمان های متعدد با ستراتیژی های متفاوت کار می کردند. این ستراتیژی ها بخش مهم مصالحۀ کمبودیا بودند و به پروسه های رسمی، متمم های قابل نیاز را آماده کردند. پروژۀ مرکز مستند سازی کمبودیا، یکی از آن هاست که به موضوع محاکمۀ خمر های سرخ رابطه می گیرد. با الهام از یک برنامۀ اکادمیک دانشگاه یالی امریکا، این مرکز مستقل کمبودیایی به حیث یک منبع ثابت معلومات و اطلاعات در بارۀ خمر های سرخ را در دو استقامت آماده می کرد. یعنی در حمایت بالقوه از طرف های دعوا و به جلوگیری کننده از وقوع تراژیدی در آینده. ماموریت آن اتفاقاً ترتیب و جمع وجور کردن عنوان های نشرات مرتب آن" تحقیق و بررسی برای اعتماد" می باشد. این پروژه با تاکید براهمیت اعتماد ازمیان سایر موضوع ها، راه میانۀ بی طرف را در تعامل با مسایل بسیار حساس برگزیده است....
نتیجه گیری ها
پیام های عدم طرف داری از مصالحه به طور اساسی درعمل و حتی در بودائیزم موجود است. سیاسیون کمبودیا به یک نوع رهبری نیاز دارند تا خود و مردم شان از گذشته های رنج آور دور شوند. کمبودیایی ها بایست برعدم اعتماد عمیق نسبت به همدیگرغلبه کنند و کین توزی را کنار بگذارند. اینها نتیجۀ اعمال خمرهای سرخ و عواقب ناشی از آن است. گفت وگوی باز، اصلاح و پیشرفت در عدالت اجتماعی و حقوق بشر، آموزش و حفظ الصحه برای همه، پروسه های اساسی، اصلی و گام به گام ایجاد اعتماد متقابل و تفاهم بودند و می باشند....
فصل چهارم
قربانی ها
درگیری وخشونت قربانی های گوناگون ایجاد می کند: کشته شده گان و شکنجه شده گان، محروم شده ها و معیوبان، مورد تجاوز جسمی و جنسی قرار گرفته گان، زخمی های میدان جنگ و ماین ها، حبس شده گان و ربوده شده گان، منع شده گان و بی جا شده گان، مرعوب شده گان و تحقیر شده گان. این فصل به هدف واضح کردن عامل ها و پروسه های شناسایی قربانیان نوشته شده است(عنوان دوم) و تحرک آنان(عنوان سوم). از معرفی انواع قربانی ها آغاز می شود( عنوان اول) و با گفت وگو در بارۀ مورد هایی که همه گروه های متخاصم مرتکب سبعیت شده اند و این که درنتیجه ناممکن است قربانی ها را از خطاکاران جدا کرد، پایان می یابد(عنوان چهارم).
1- انواع متعدد قربانی ها
قربانی ها در محراق همه ابعاد پروسۀ مصالحه در جامعه های بیرون شده از سال های برخورد توأم با خشونت قرار دارد. بسیار مهم است که برنامه سازان و رهبران جامعۀ مدنی از چهره ها و انواع حالت های قربانی آگاه باشند. این آگاهی بایست سبب جست وجوی برنامه های کافی برای قربانی ها شود. حتا اگر مفاهیم در تعامل با مصیبت دیده گان فردی یا جمعی، مستقیم یا غیر متسقیم، حال و آینده، ناکافی باشند. ...
تعریف رسمی قربانی |
1- مطابق اعلامیۀ ملل متحد در بارۀ اصول اساسی عدالت برای قربانی جنایات و سوء استفاده از قدرت، قطع نامۀ 40 بر 34 مورخ 29 نوامبر 1985 اجلاس عمومی: قربانی در صورت سوء استعمال قدرت به این ها گفته می شود" کسانی که شخصاً یا جمعاً متحمل آسیب و ضرر، به شمول جسمی یا روحی، رنج احساسی، زیان مالی ومادی یا نقصان در حقوق اساسی، از طریق عمل یا فروگذاری می شود. هرچند که این عمل در قوانین ملی خشونت یا جنایت تعریف نشده، اما در ساحه بین المللی به حیث نورم مرتبط به حقوق بشر شناخته شده است.
2- کمیسیون حقوق بشر ملل متحد- " حق بازگردانی، جبران خساره و توان بخشی قربانی ناشی از تخطی صریح از حقوق بشر و آزادی های اساسی:در گزارش نهایی گزارشکر خاص ملل متحد؛ آقای م. باسیونی که در مطابقت به قطع نامه شماره 33 سال 1999 ملل متحد درسند شماره 62/2000 تقدیم شده، ذکر است: " شخصی قربانی است که به طور فردی یا جمعی به اثر عمل یا فروگذاری ای که تخطی از حقوق بشر بین المللی یا قواعد بشری شمرده می شود، متحمل زیان جسمی یا صدمۀ روحی، رنج روانی، زیان اقتصادی یا نقض حقوق اساسی شده باشد. یک قربانی همچنان می تواند عضو بلاواسطۀ فامیل یا مرتبط با خانوادۀ قربانی باشد، یا شخصی باشد که در مساعدت یا جلوگیری از تخطی دخالت داشته و متحمل آسیب جسمی، روحی یا اقتصادی شود.( اعلامیۀ حقوق برای قربانی های تخطی صریح حقوق بشر-1999).
3- در محکمه بین المللی جرایم جنایی، " به مقصد قانون و احکام طرزالعمل و گواهی" متن نهایی شده در مطابقت با آماده گی کمیسیون – در سومین مجلس آن 30 جون 2000، سند1/add.1 PCNICC/2000/ : الف- قربانی به معنای اشخاص حقیقی ای زیان رسیده، به حیث یپامد هر جرم شامل صلاحیت رسیده گی کمیسیون این محکمه می باشد. ب- احتمال دارد که سازمان ها، یا موسسه ها شامل قربانی ها باشند که از دارایی های اختصاص داده شده به امور مذهبی، تعلیمی، هنرها و علوم یا امور خیریه، بنا های تاریخی، شفاخانه ها و سایر محل ها و اهداف بشری، زیان مستقیم متحمل شده باشد.
4- گزارش کمیسیون حقیقت یاب و مصالحۀ افریقای جنوبی، کمیتۀ جبران خساره و بازسازی، تبعات و آنچه مربوط به قربانی میشود را چنین تعریف کرده است: الف- والدین و یا متولیان که مسوولیت والدین را به دوش دارند؛ ب- همسر( مطابق عرف، عادت های عمومی، مذهب و قاعده های فطری)؛ ج – فرزند( به شمول فرزندان تنی و فرزند خوانده)؛ د – قربانی ها بایست به سبب عرف یا قانون از جانب کسی حمایت شوند. |
2- شناسایی قربانیان
از نظر جامعه شناسی، قربانی شدن پروسه ایست که در آن طرز کارهای متعدد دخالت دارد. ساده ترین واقعیت، زیان جسمی، روانی یا اقتصادی ضروری می باشد، اما عناصر کافی قربانی شدن نیستند. عامل های دیگر نقش اساسی تر بازی می کنند. قاعده های اجتماعی و سنت ها، توسعه یافته گی سیاسی، قوانین و فرهنگ، تا حدی در شکل دهی گزینش اشخاصی که به حیث قربانی تبیین می شوند، نقش دارند....
... انجوها در ساحۀ التیام بخشی، اسکان دوباره و توان بخشی قربانیان فعال بوده اند. تمام این فعالیت ها هم در ساحۀ درک موضع شخصی قربانیان و هم در ساحۀ تعریف آنان به حیث قربانی و همچنان در آماده کردن برنامه ها تاثیرات مثبت به جا گذاشته است. در حالی که انجو ها به قربانیان خاموش وغیرمرئی یک صدا می بخشیدند، اما مشغولیت های آنان همیشه بی طرفانه نبوده است. بعض وقت ها، قربانیان را براساس یک تنگ نظری انتخاب و مساعدت های بشری را به مقصد ایجاد یا تقویت رابطه های جانبدارانه و شریک شدن استفاده کرده اند. مشکل کلان دیگر در کار کمک های بشر دوستانه توسط انجوها و سایر نماینده گی ها، تمایل آن ها به مضاعف کردن قربانی بودن اشخاص وگروه هاست. آنها حقایقی مانند هویت ها، تجربه ها، منابع، قابلیت ها، منافع، آرزوها را که در تبیین و تثبیت آنها به حیث یک فرد و شهروند خیلی مهم است، دو برابر کرده اند، و از آن چشم پوشی نیز می کنند.
....جالب است که قربانی شدن دوباره حتی در موسسه هایی که به منظور خدمت به منافع قربانیان ایجاد شده اند، رشد کرده می تواند. به طور مثال کمیسیون حقیقت یاب شاید در اثر مقابله و رویاروی کردن قربانی گواهی ده با متجاوز، یا نمایش منفی توسط قربانی کننده، مصیبت قربانی را مجدداً باز کند. طرزالعمل عدالت جزایی نیز اثر مشابه می تواند داشته باشد. زیرا اینها بر محور متجاوزان می چرخند و تمایل به استثنا کردن صدای قربانیان از مجموع پروسه را دارند. یا به طور مستقیم از طریق یک پروسۀ نادرست استنطاق آسیب های روحی قربانی را در محضر عام زنده می کند.
صرف نظر از اینکه خواه یک خشونت رسماً شناسایی شده باشد یا نشده باشد، قربانی به حیث نتیجۀ بدنام سازی اجتماعی در معرض خطر داراز مدت قربانی شدن دو باره همچنان قرار خواهد داشت. فراموش کردن از جانب بشر یک امر شایان توجه است، اما بعضی از قضیه های موجود می باشند که در مورد اشخاص خاصتاً جزا دادن زنان به سبب قربانی شدن آنان ادامه می یابد. زنان بیوه اجازه دوباره عروسی کردن ندارند؛ زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، به تن فروشی مجبور می شوند یا آنهایی که در بیرون خانه کار می کنند، به فحشا تهدید شوند؛ اطفال شان از حقوق اجتماعی محروم می مانند. چنین انکار ها از شناخت و استقرار مجدد اجتماعی اثرات و پی آمد های خطرناک در موقعیت اقتصادی زنان دارد. همچنان استعداد آنان صرف کوشش ها در ساخت و ساز ساختار های حاشیوی می شود....
ب- رقابت بین قربانی ها
دیدن و مشاهدۀ تمام مصیبت دیده گان درگیری خشونت آمیز به حیث متحدان طبیعی، حتی به حیث یک فامیل موافق و هم آهنگ، اغوا کننده است. اما تاریخ می آموزد که به هرحال، چنین اتفاق می افتد که قربانیان مرتب و با تندی در بعضی عرضه ها با یک دیگر رقابت و هم چشمی می کنند. مانند شناسایی، مسایل مادی چون جبران خساره، تبعیض مثبت در اسکان و آموزش، و مسایل نمادی چون بنای یادگاری، مدال ها، روزهای یاد وبود، جشن ها وغیره....
5- نتیجه گیری ها
در کاوش و تحقیقات در مورد مصالحه، شناسایی قربانیان موضوع اساسی به شمار می رود. اصول ذیل شاید به موسسه های ملی و بین المللی کمک کند که در رابطه با این مسئله برخورد درخور داشته باشند:
· آگاهی از بعضی از پی آمد های انتخاب تعریف های مشخص سیاسی و حقوقی برای "قربانی"؛
· احترام به درک و برداشت شخصی قربانی از آنجه که برایش واقع شده است؛ در بعضی حالت ها درین مورد نه به صفت قربانی بلکه به صفت زنده مانده برخورد می شود. در عین حال، تصمیم گیرنده گان سیاسی باید بپذیرند که آگاهی ها و تصورها انعطاف پذیر اند و با گذشت زمان اصلاح می شوند.
· آگاهی از این که بهبودی قربانیان از چند مرحلۀ مختلف حاصل می شود؛
· آماده کردن اقدام های جمعی در عرصۀ صحت، آموزش و اسکان که به تمام جمعیت ها و جمعیت های که خود را بیرون از برنامۀ جبران خساره می دانند، کمک می کند؛
· گوش دادن به نیازهای قربانیان که به حیث مهاجر در کشورهای همسایه زیست می کنند.
فصل پنجم
تخطی کننده گان یا متعرضان
برخورد های قهر آمیز، سبب ایجاد خطاکاران و متجاوزان وسیع و مختلف، اعم از زنان یا مردان، دولتی و غیر دولتی، اشخاص و سازمان های محلی یا خارجی، جنرالان، افسران و سربازان عادی می شود. مطابق آرزو، پروسه های مربوط به مصالحه باید همه این ها را در نظر داشته باشد. در عمل، بعضی از آنها از دسترسی ابتکار های تداوی، حقیقت یابی، عدالت و جبران خساره کنار می مانند. شاید خطا کاران و متجاوزان در اثر فرار یا بی میلی به اشتراک در فعالیت های مصالحه، ناشناخته باقی بمانند. حالت ها و اوضاع هرچه باشد، درک و شناخت نقش و انگیزۀ آنان ضروری است(عنوان یکم). هم چنان جامعه های پس از برخورد علاقه مند استقرار مجدد خطاکاران و متجاوزان به اجتماع می باشد( عنوان دوم).
1- درک و فهم کردن خطاکاران
فهمیدن" چرایی"و"چگونه گی" اعمال متجاوزان و تخطی کننده گان به هیج وجه به معنی عفو و بخشایش آن ها نمی باشد. اما پیش شرط های هر برنامۀ مصالحه است. فهم تنوع و گوناگونی گناه های آنان، سنگینی تجاوز و خطاکاری و انگیزه های شان بسیار با اهمیت و ضروری است.
الف- تنوع و گوناگونی متجاوز یا تخطی کننده
طبقه بندی متجاوزان با نظرداشت سرشت و طبیعت گناهان صورت گرفته می تواند. آیا این ها سیاسی، جنایی یا اخلاقی اند؟ انفرادی اند یا دستجمعی؟ حدود منابع و اشکال گناه ها ایجاب می کند که برنامۀ مصالحه تنوع راه برد ها و معبرها را انعکاس دهد.
تجاوزکاران مستقیم وغیرمستقیم
موجودیت تقصیر جنایی، عامل مشخص کنندۀ متجاوز مستقیم می باشد. همین هاست که براساس قوانین ملی و بین المللی، در حضور محاکمۀ جزایی مورد استفاده قرار می گیرد. این دسته مسایل، توجه زیاد بازیگران سیاسی، موسسه های بین المللی، افکار عامه، انجوهای مصروف در عرصه حقوق بشر، رسانه ها و محافل علمی را به خود جلب کرده است.
در قضیۀ متجاوز یا خطا کار غیر مستقیم، تقصیر و گناه دارای ماهیت سیاسی و یا اخلاقی می باشد. درین صورت تجاوز به سبب های ذیل وقوع می یابد: (یکم)؛ لذت بردن و بهره مند شدن مستقیم و غیرمستقیم از تجاوز بردیگران به حیث یک نتیجه،(دوم)؛ خاموشی و عمل نکردن زمانی که شاهد تخطی ها از حقوق بشر می باشند،(سوم)؛ با عمل پرگزند بدون اراده و غیرعمدی....
تجاوز کاران فردی و جمعی
محاکم جزایی، جرم ها و گناه های شخصی و فردی را ارزیابی می کنند. از سوی دیگر کمیسیون های حقیقت یاب در بارۀ جرم های جمعی تحقیق می کند(فصل هشتم). یافته های آنان اثبات کنندۀ این است امر که کلیساها، گروه های تخصصی مانند قضا و طب، تجارت و رسانه ها، در بی عدالتی شرکت کرده اند. این ها در بعضی از کشورها، کم از کم به حیث سود برنده گان و ناظران عمل کرده اند. سردسته های تجارت و کار وبار، به سبب نیاز دریافت قرارداد ها، از نقد حالت تخطی از حقوق بشر خود داری کرده اند. در افریقای جنوبی، شرکت های معادن از سیستم کارگران مهاجر که زنده گی خانواده گی سیاهان را تباه می کرد، حمایت می کردند. موسسه ها و جمعیت های مذهبی با مقابل شدن به اثرهای حمایت دولتی تروریزم، از آن چشم پوشی می کردند. فاصله بین تماشاگران خاموش و پشتیبان های فعال تبعیض نژادی به شدت باریک و باریک تر می شد. کلیسا دلیل های نظری و تئوریک حمایت از تبعیض نژادی را آماده می کرد. اعضای مسلکی طب شیوه های شکنجه ای که از خود علامت به جا نگذارند را به پولیس مشوره می داد....
دسته بندی تجاوزکاران |
||
جرم های بین المللی (جرم هایی که امنیت بین المللی و حفاظت نوع بشر را تهدید می کند؛ این ها با هیچ عهد نامه یا قانون داخلی اصلاح و پیرایش شده نمی تواند):
· جرایم علیه بشریت، طوری که درمادۀ هفتم اساسنامۀ مصوب 1998محکمۀ بین المللی جرایم جنایی (ICC) تعریف شده است، جرایمی اند که به طور حمله های گسترده و پیهم برضد مردم انجام شود: کشتار، نابودی، اسارت، تبعید، محرومیت شدید از آزادی فزیکی با تخطی از قواعد اساسی بین المللی، شکنجه، تجاوز به ناموس، برده گی جنسی، فحشای اجباری، بارداری و عقیم کردن اجباری، همۀ انواع خشونت های شدید جنسی، آزار، گم کردن جبری انسان، تبعیض نژادی وامثال آن که دارای ماهیت مشابه باشند.
|
· کشتار جمعی(مادۀ ششم اساسنامه محکمۀ جرایم بین المللی) اعمال انجام شده به مقصد ازبین بردن قسمی یا کلی یک ملت، قوم، گروه نژادی یا مذهبی و امثال آن با کشتار اعضای آن ها، سبب آسیب های مادی یا معنوی شدن، تحمیل قصدی بر شرایط زنده گی گروه ها به هدف از بین بردن جسمی آنان به طور قسمی یا کلی، اقدام کردن به مقصد جلوگیری از تولد در داخل یک گروه یا انتقال جبری اطفال از یک گروه به گروه دیگر، می باشد.
· جرایم جنگی (مادۀ هشتم اساسنامه م.ج.ب)، خشونت های شدید انجام شده در دوران برخورد مسلحانۀ داخلی یا بین المللی می باشد. مطابق کنوانسیون 12 اگوست 1949 ژنیو و سایر قوانین بشری بین المللی، بخصوص اگر این اعمال متوجه مردمی باشد که در درگیری ها اشتراک فعال ندارند. مانند اهالی ملکی، زندانیان و اسیران.
|
تخطی های عمده از حقوق بشر ( نقض شدید حقوق بشر مانند شکنجه، اختفا و ناپدید کردن توسط دولت یا سازمان های غیر دولتی).
این دسته (استثناء شده) شامل اعمالی می شود که جزء پیگیر بودن و پیهم بودن حمله ها درآن ضروری نمی باشد. بناءً با جرایم علیه بشریت تفاوت دارد.
پیوند و مرتبط با تخطی تخطی عظیم از حقوق بشر شمرده نمی شود، اما علت قربانی شدن واقع می شود(مثلاً؛ هتک احترام به جسد، آزار جنسی، به شمول تهدید ها و تجاوز، حرمان از حقوق اساسی چون مواظبت طبی، تخریب تجارت و کارو بار، ارعاب با اخراج از کار و شغل).
|
......
2- تجاوزکاران و مصالحه
عناصری که در آشتی و مصالحه بین تجاوزگران و قربانیان شان، جامعه و سرنوشت شخصی شان زمینه ساز سهولت ها شود، کدام هاست؟ اکثر آن به انگیزۀ مرتکب شونده گان و اوضاعی که اشخاص در آن گرفتار آمده اند، مربوط می شود. در برخی از قضیه ها، سابقه ها، انگیزه ها و چشم انداز آینده، مانع های مهم در راه مصالحه بار می آورند؛ اما تجربه نشان می دهد که در بعضی حالت ها، استقرار مجدد تجاوزکاران از گام های اساسی مصالحه است.
"برزخ عمیق"
روی بومستیر(Roy Baumeister) فیلسوف آلمانی، دیدگاه های قرباینان و تجاوزگران را از نظر اهمیت خشونت ارتکاب یافته، کثرت هیجان ها، دوام تاثیر حادثه ها، ارزیابی اخلاقی و تفسیر واقعه های رخ داده، مقایسه کرده است. او می گوید که تفاوت ها مانند "خلای عمیق" بین دو دیده گاه موجود است. تجاوزکاران تمایل به کم ارزش دادن اهمیت و پیامد کارهای شان دارند، درحالی که قربانیان به طور واضح و قابل فهم سنگینی کامل درد ها و رنج های شان را احساس می کنند. این "گسست" مانع عمده در مسیر مصالحه است.( برای کاربرد دقیق این تحلیل به ضمیمه مراجعه شود.)
......
عذر خواهی بدون جواب گویی
شماری از ناظران با تفکر بر گام های مصالحه آمیز برداشته شده از جانب تجاوزگران، اهمیت عذر خواهی را برجسته کرده اند. دیگران سوال می کنند که آیا گفتن" معذرت می خواهم" کافی است. آن ها استدلال می کنند که عذر خواهی بدون پذیرش مسوولیت در مقابل قربانیان منتج به مصالحۀ واقعی نمی شود. این سوال موضوع بحث گرم و تند افریقای جنوبی در زمانی بود که رئیس جمهور سابق کلریک (Klerk) در مقابل کمیسیون حقیقت یابی و مصالحه حاضر شد. او به گونه ذیل معذرت خواهی کرد:« تبعیض نژادی نادرست بود. به عنوان رهبر حزب ملی، از میلیون ها افریقایی جنوبی، کسانی که جدایی تاسف آور، بی جا شدن های اجباری، دوری از خانه ها، از کار و بار و از وطن را تحمل کرده اند، کسانی که برای سال ها شرم زندانی بودن را تحمل کرده اند، کسانی دهه ها و حتی سده ها متحمل هتک آبرو و تحقیر تبعیض نژادی شده اند، معذرت می خواهم». اما او در کمیسیون حقیقت یابی و مصالحه گفت، خود را مسوول احساس نمی کند، زیرا« من در هیچ یک از کارهای که به شکلی اتهام معتبر مبنی بر تقصیر من در جرایم را نشان دهد، اشتراک نداشته ام». ...
ج- نتیجه گیری ها
از نظر آرمانی، گام های مصالحه با خطاکاران و متجاوزان شامل نمایش کامل حقایق می باشد، قربانی ها را در نظر بگیرند؛ به آنها گوش دهند؛ آسیب دیده های آنها تداوی و درمان شوند؛ غم و اندوه، شرم و تقصیر تصدیق و شناسایی شود و سرانجام احساس یکدلی با آن ها ایجاد شود. خطا کاران و تجاوزگران شاید در مشارکت در برنامه های مصالحه بی میل باشند، زیرا آن ها پی آمدهای اعمال گذشتۀ شان را ناچیز و کم ارزش می دانند. یا ایدیالوژی و فرهنگ بخشایش، آن ها را به تکذیب گناه و مسوولیت های شان تحریک می کند، حتی بدتر ازین به انتقام روی می آورند....
فصل ششم
التیام دادن
برای برخورد با اثرها و پی آمد های درگیری های دوامدار مسلحانه و خشونت آمیز، راه حل های معجزه آسا وجود ندارد. کمیسیون های حقیقت یاب، محاکم جنایی و حتی مشاروه های طویل جامعه- روانشناسه و حمایت ها، هیچ یک نمی توانند با میراث خشونت در جامعه برخورد معجزه گر داشته باشند. التیام بخشی یک پروسۀ ناگزیر، دراز و وابسته به فرهنگ یک کشور است. نقطۀ دقیق آغاز این پروسه ثابت نیست و صرف بعضی شاخصه های بیانگر درین راه موجود است. در واقع، ناممکن است اثرهای روانی گذشته به طور کل و برای همیشه درمان شود. اما نباید تصور کرد که برنامه هایی را که التیام بخشی دنبال می کند، وقت کشی است. درست برعکس می باشد. مساعدت به التیام دهی برای بعضی از اشخاص و اجتماع های شان بسیار فوق العاده خواهد بود. اما محدودیت ذاتی برخورد با میراث خشونت مفرط و دارای ماهیت طولانی چنین حالت ها، باید قابل درک باشد....
بررسی و مطالعۀ موردی
گفت و گو بین قربانیان و جنگنده گان در آیرلند شمالی
پس منظر برخورد در ایرلند شمالی
درگیری مسلحانه که درسال های 1960 در ایرلند منفجر شد، آخرین تظاهر تضاد کهنۀ قرن ها، بین ایرلند و انگستان بود. یک راه حل جانب دارانۀ این مشاجرۀ قدیمی، کوشش سال 1921 بود، زمانی که بریتانیا یک سلسله آزادی ها را واگذارکرد و جمهوری ایرلند به وجود آمد. اما شش بخش شمال شرق جمهوری ایرلند را اجازه داد که بودن با بریتانیا را برگزینند. درطول قرن هفده ام، در این بخش ها، تاسیسات متمرکز صدها میلیون تازه وارد های انگلیسی- سکاتلندی- همه پروتستانت در مغایرت با مردم عمدۀ کاتولیک مذهب آن زمان دیده می شد. شمال شرق به حیث یک ولایت بریتانیا به نام ایرلند شمالی با حفظ پارلمان، اداره ها و قوای پولیس(پاسبانان شهری اولسیتر RUC) ایجاد شد. پارلمان با اکثریت ثابت دو پروتستانت به نسبت یک کاتولیک بود. پولیس با اکثریت پروتستانت به شدت مسلح برای تقویت قاعده های خود، با پنجاه سال عمر و طرح تبعیضی ضد کاتولیکی با استفاده از ترس و دست آهنین برای حفظ قدرت ادامه داد....
فصل هفتم
عدالت
مصالحه و عدالت تقریباً دو تصور همزاد و دوگانه اند. بسیاری ها استدلال می کنند که همزیستی مسالمت آمیز، اعتماد، یک دلی و تقسیم دموکراتیک قدرت، زمانی محقق می شود که" عدالت تطبیق شود"، از یک راه نه از راهی دیگر، جرایم گذشته شناسایی و مجازات شود. با این حال، عدالت منظرهای زیادی دارد:
· عدالت جزایی و بر اساس پیگرد قانونی، بوده می تواند؛
· عدالت اعاده شونده و براساس یک میانجی گری بوده می تواند؛
· کمیسیون حقیقت یاب عدالت تاریخی ایجاد کرده می تواند؛
· برنامه های جبران خساره، ایجاب عدالت جبرانی را می کند....
الف- نقش بالقوۀ عدالت جزایی در پروسۀ مصالحه
برای این که مصالحه شانس فوری بر پایی خود را بعد از جنگ داخلی یا رژیم انتقالی داشته باشد، مهم است که خطر بازگشت خشونت و ترور را محدود کند. هرگاه آتش دو باره زنده شود، دسترسی به همزیستی مسالمت آمیز(قدم اول در راه مصالحه) نسبت به گذشته بسیار دشوار می شود. مصالحه همچنان ایجاد رو به ترقی اعتماد نسبت به خود را التزام می کند؛ خواه اعتماد متقابل، خواه احیای فرهنگ حقوق بشر و دموکراسی باشد. بعضی ها می گویند که عدالت جزایی ابزار مهم تکمیل این شرط است....
ب- اشکال عدالت جزایی
تعقیب عدلی درعمل
محاکم ابزار عمدۀ حفظ نظم و آرامی یک گذشتۀ خشونت بار اند که به سطح ملی و بین المللی فعالیت می کنند.
محکمه های ملی
تعقیب عدلی داخلی مرتکبان جنایت علیه مردم، کشتارعامه و سایر تخطی های صریح از حقوق بشر، بسیار نادر بود. زیرا این جرایم در قوانین سابق شناسایی و تشخیص نشده بودند. در سال 1974 بعد از سقوط جنرالان، محاکم ملی بعضی از نظامیان دارای مقام های بالا را تحت پیگرد قرار دادند. در 1985، در ارجنتاین بعضی از دسته های رهبران و افسران اردو به پیشگاه محکمه برده شدند، اما اقدام ها به سبب فشار قوی اردو بعد از دوسال متوقف کرده شد. یک مثال تازۀ دیگر، تعقیب عدلی مظنون های قتل عام رواندا در محاکم کیگالی است....
4- نتیجه گیری ها
عدالت اعاده شونده، در جامعه های بعد از درگیری و جنگ، با مشکل های زیادی رو به رو بوده است: احتمال خطر های سیاسی حقوقی، مانع های مادی و کاستی های بی شمار دیگر(بخش اول فصل هفتم). اما عفو که غالباً به مثابۀ متبادل پیشنهاد می شود، برنامۀ عمیقاً بحث انگیز است. در نتیجه، طریقۀ اعاده شونده براساس حقوق موجود سنتی خوش آیند به نظر می رسد. یکجا با برنامه های حقیقت گویی و جبران خساره، راه جذاب میانه را بین عدالت جزایی و بخشش عمومی پیش می کشد. با این همه در صورتی که روش های تجدید شکل یافتۀ عدالت سنتی، برای استفاده در زمینه های کتلوی متجاوزان مانند قتل عام وتخطی های وسیع از حقوق بشر، نیاز باشد، قدرت ابتکار و ابداع عظیم می طلبد. هر ابتکار بایستی راه جدید و ناشناخته باز کند. برعلاوه توسعۀ محیط بین المللی(ملل متحد، انجو های کلان وغیره) تقریباً به طور انحصاری به موسسه های جزایی مساعدت می کنند(محاکم موردی، دادگاه بین المللی جرایم جنایی- دارای قابلیت عمومی). این روش یک طرفه، تجربه های پیاده کردن طریقه های اعاده شونده را مایوس می کند....
فصل هشتم
حقیقت گویی، حقیقت یابی
1- معرفی
رو به رو شدن با گذشته از راه مصالحه آمیز، به بسیج شگرد ها و مهارت های مختلف نیاز دارد. حساب دهی تاریخی از راه حقیقت گویی یکی از گام های مهم پروسه های مصالحه می باشد. اما دقت تاریخی چگونه به یک جامعه اجازه می دهد که از گذشتۀ تقسیم شده به آیندۀ مشترک گذار کند....
.... بنابرآن، اعتماد یگانه عنصر ممکن از جمله سایر امکان ها در پیگیری مصالحه می باشد. گذار در هسپانیه یا موزامبیق نشان داد که بعضی وقت ها، مصالحه ملی تاحدی در نبود حقیقت یابی رسمی اتفاق می افتد. باید به خاطر داشت که مصالحۀ این قضیه ها و یا مورد های دیگر، به همان اندازه اجرایی و دوامدار خواهد بود که مصالحه های که از طریق کمیسیون های حقیقت دنبال می شوند. این مسئله هنوز هم حل ناشده باقی مانده است.
2- وسیله های حقیقت یابی
یکی از طرزالعمل های بسیار مورد پسند گذار که در سال های اخیر شناخته شده است، کمیسیون مصالحه به شکل عمومی آن است. بخش سوم این فصل کاملاً این وسیلۀ مهم در گذشته پر رنج را مطالعه می کند. هرچند کمیسیون حقیقت یاب در سال های اخیر ظاهر شده، همکاری بالفعل آنها به گونۀ وسیع در جامعه های در حال گذار مشهود بوده است. در حال حاضر، این جامعه ها اکثراً از تاسیس چنین کمیسیون ها مطمئن به نظر می رسند. درسال های پسین دو کمیسیون عمده در گواتیمالا و افریقای جنوبی، توجه اساسی را در حقیقت یابی رسمی معطوف کردند. قضیه های موردی آن در اخیر این فصل آورده شده است. کمیسیون های جدید در جریان کار قرار دارند( درزمانی که نوشته روی دست بود- مترجم) و یک تعداد دیگر در پانامه، جمهوری فدرال یوگوسلاویا، مونتینگرو، تیمور شرقی، سریلیون، گانا و پیرو، در میانۀ سال 2003 کارهای مربوط را به پایان رسانیده اند. ...
3- آگاهی در بارۀ کمیسیون های حقیقت یاب
هدف این بخش بررسی و آزمایش تمام وحتی مهمترین کمیسیون های حقیقت یاب حالیه وگذشتۀ جهان نمی باشد. درعوض بیان می کند که یک کمیسیون حقیقت یاب چیست؟ عمل کرد آن چگونه است و دریک کشوری که گذاربه دموکراسی را تجربه می کند، چگونه به دست می آید؟....
الف- کمیسیون حقیقت یاب چیست؟
به طورعموم "کمیسیون حقیقت یاب" به دستگاه های گفته می شود که در مشخصه های ذیل سهم بگیرد و دارای آن باشد.
کم ازکم 25 کمیسیون رسمی حقیت یاب به نام های مختلف، از سال 1974 به بعد در سراسر جهان تاسیس شده است. در ارجنتاین، یوگاندا وسریلانکا" کمیسیون ناپدید شده گان"؛" کمیسیون حقیقت وعدالت" درهایتی و اکوادور؛" کمیسیون برای پذیرش، حقیقت و مصالحه" در چیلی، افریقای جنوبی، سریلیون، جمهوری جدید فدرال یوگوسلاویا، تیمور شرقی و یک تعداد دیگر. باوجودی که این کمیسیون ها با تعریف داده شده مطابق دارند، باید به خاطر داشت که بعضی از آنها در زمان
ماموریت اجرایی، خود را به مثابۀ کمیسیون حقیقت یاب تبارز نمی دهند و از جانب مردم نیز چنین پنداشته نمی شوند.
مشخصه های کمیسیون حقیقت یاب |
کمیسیون های حقیقت یاب به طور عموم: · دستگاه های موقتی، معمولاً برای عملکرد یک یا دو ساله؛ · تأسیس، تجویز و داشتن اختیار به طور رسمی، در بعضی مورد ها به وسیلۀ مخالفان مسلح براساس یک توافق صلح؛ · ارگان های قضایی نیستند و از نوعی استقلالیت برخودار می باشند؛ · معمولاً از یک نقطۀ سیاسی گذار تاسیس می شود، بیشتر از گذار ازجنگ به سوی صلح، یا ازخود مختار به سوی دموکراسی؛ · تمرکز بر گذشت دارد؛ · نمونه های تخطی، وخشونت های انجام شده در زمان مشخص را تحقیق می کند، نه یک حادثۀ مجرد و مشخص را؛ · کار خود را با تقدیم گزارش نهایی حاوی استنتاج، سفارش ها و توصیه ها تکمیل می کنند؛ · بر تخطی ها از حقوق بشر تمرکز می کنند و بعضاً نورم های بشری را نیز مورد ارزیابی قرار می دهند.
|
......
.......
..........
مسایل منابع
حتی تعهد های خوب یک کمیسیون حقیقت یاب موجب تضمین پیروزی های آن شده نمی تواند و این تعهد ها منابع مادی مناسب را مرتب کرده نمی توانند. البته این به معنای شاق بودن و دشوار بودن کمیسیون حقیقت یاب نمی باشد. در واقع به استثنای کمیسیون حقیقت یاب افریقای جنوبی و گواتیمالا( که هردو ده ها میلیون ها دالر بودیجه داشتند) بودجۀ کمیسیون های حقیقت یاب در کل کمتر از 5 میلون دالر امریکایی واکثراً یک ملیون بوده است. با نظرداشت این که هرگاه لایحه های وظایف کمیسیون ها پیچیده شوند و هرگاه جامعۀ بین المللی بیش از پیش به این دستگاه ها علاقه مند شوند، میزان بودجۀ کمیسیون های جدید از 5 تا 10 میلون دالر خواهد بود. بسیاری از کمیسیون های بر حال آن روزه یا که جدید تشکلی می شدند، خاصتاً کمیسیون ها برای پیرو، تیمور شرقی، گانا و سریلیون در همان حدود بودیجه داشتند. در رابطه با منابع، تمایل بر ترکیب وجوه دولت های ملی، وجوه کشورهای مساعدت کننده و کمک کننده گان خصوصی در صورت امکان، وجود داشت. دفاتر و تجهیزات آن ها عموماً از سوی دولت های ملی اکمال می شود....
........
.........
4- نتیجه گیری ها
در این فصل شیوه های عملی و چه گونه بودن کمیسیون حقیقت یاب و این چه دست آورد هایی در کشور های در حال گذار بار می آورد، بیان شد. یک سلسله شک و تردید ها در بارۀ سودمندی عمومی کمیسیون های حقیقت یاب و همچنان این که حقیقت یابی بتواند به مصالحه بانجامد، وجود داشت، اما با وجود درک اهمیت گاه گاه ناشناخته، این کمیسیون ها ایجاد می شدند. مثلاً در چیلی، بر بنیاد یافته ها و نتیجه گیری های کمیسیون حقیقت یاب، دولت تقریباً تمام ابتکار برنامۀ جبران خساره برای بسیاری از قربانیان دوران پنوجت را عملی کرد؛ در السلوادور، براساس ارزیابی ها و تحقیقات کمیسیون حقیقت یاب اصلاحات تعقیب عدلی صورت گرفت؛ در افریقای جنوبی تعداد کم مردم آن روز، از رژیم تبعیض نژادی دفاع می کرد، یا کارکرد بیرحمانه ای را در روی کار آوردن رژیم نقش داشت، زیر سوال می برد....
فصل نهم
جبران خساره
1- معرفی
در یک کشور بعد از جنگ، تصور گذار سیاسی و فکر جبران خساره ذاتاً دارای روابط و وابسته گی متقابل می باشند. همچنان جبران خساره عنصر اساسی عدالت انتقالی و پروسۀ مصالحه است. هر گذار، باید به منظور محو محرومیت و عدم توازن، اصلاح قاعده ها، موسسه ها و طرزالعمل های تعهد به انتخابت نماینده گان را معرفی کند. این امر همچنان شامل شناسایی و حمایت حقوق فردی و آزادی، مکلفیت دولت در مسیر ساختن التیام در صورت تخطی از حقوق اساسی توسط مقام های دولتی یا شورشیان مسلح گذشته نیز می شود. درعین حال، عدالت انتقالی درعمل، تصور جبران خساره را تغییر شکل داده است. این تصور، متمایل به جبران و خنثی کردن مسایل گذشته بود. امروز اقدام های جبرانی در زمینۀ گذار سیاسی تعریف های وسیعی از جبران ارائه می کند که متمایل به اقدام های نمادین و مهم مربوط به آینده می باشد....
از نظر سنتی، در حقوق بین المللی "بازگردانی و اعاده" (یا" تشکیل مجدد موسسه های که قبل از درگیری خراب کارانه موجود بوده اند") مهمترین و مرجح ترین شکل جبران، و بنابراین اکثراً مرادف جبران خساره مدنظر گرفته شده است. یک عنصر مهم و اساسی اعاده و بازگردانی و مرتبط به "ملکیت و دارایی" مانند استرداد دارایی ها، اعادۀ آزادی ها، شهروندی و سایر حقوق مشروع، حق برگشت به مسکن و بازگشت به کار، باقی می ماند.
جبران خساره، تادیۀ پول به غرض شناسایی غلطی های واقع شده و بهبودی زیان های رنج برده گان این حرکت است. بین زیان اسمی(مقدار کم پول نمایانگر توجیه و اثبات حقوق)، زیان مالی(مدنظر داشتن نمایش و تادیۀ تقریباً معادل ممکن مال گم شده یا متحمل زیان شده)، زیان معنوی(مربوط به آسیب های غیرمادی مانند ترس، تحقیر، اضطراب روحی و آسیب زدن به اعتبار و شأن شخص) و "زیان های جزایی"(که دارای سرشت متفاوت اند، بیشتر بر جزا، ترساندن و بازداشت کردن، نسبت به عوض دادن به آسیب متمرکز است)، تفاوت وجود دارد. ...
"نوسازی" به اعادۀ صحت جسمی و روانی یک قربانی نیز گفته می شود. شامل کردن نوسازی در یک برنامۀ کامل جبران، نیاز به سهم گیری ابتکاری دولت در سرمایه گذاری برای معالجۀ طبی و روانی وخدمات حقوقی- اجتماعی (پرداخت مصارف تداوی و سایر مصرف های مربوط به مثابۀ نوعی نوساری) دارد.
· حقوق جبران خساره و سیاست های آن؛
· اقدام های فردی و جمعی؛
· اقدام های مالی و غیرمالی؛
· اقدام های اصلاحی و یاد بودی.
..........
...........
................
4- منبع های جبران خساره
تقاضاهای جبران خساره اکثراً بر دو نوع منبع های مختلف بنیاد شده اند:
· احساس های اساسی مبنی بر این که اجرای عدالت نیاز است و تلافی شکنجه ها سبب ایجاد بنیاد محکم اخلاقی می شود؛
· قانون های بین المللی(حقوق بشر) و قوانین داخلی شاید پایه های اساسی و محکم قانونی فراهم کنند.
در شمار زیاد قضیه ها، هردو به طور متقابل همدیگر را تقویت می کنند.
الف- اخلاق و سیاست جبران خساره
جبران خساره مفهوم استثنایی حقوقی نیست، منبع قانون بین المللی تنها یکی از منظرهایی است که از آن درین تازه گی ها، به کارکرد عمومی جبران خساره نگاه شده است.....
ب- جبران خساره در قاعده های حقوق بشر
حقوق بین المللی حقوق بشر
در مطابقت با حقوق بین المللی، تمام رفتارهای مستند یک کشور که مسبب تخطی از مکلفیت بین المللی آن شود، تقصیر بین المللی به حساب می آید. تقصیر بین المللی مستلزم مسوولیت مرتبط به سوی دولت ارتکاب شونده می باشد. پی آمدهای این مسوولیت بین المللی این هاست:(الف) مکلفیت ختم رفتارغیرقانونی؛ (ب) مکلفیت اجرای جبران کافی. با تاکید اصطلاح حقوقی، جبران خساره شاید به طریقه های مختلف تعریف شود؛ طوری که یک دولت تخطی بین المللی خود را اصلاح کند و به این ترتیب خود را از مسوولیت در برابر یک دولت متضرر شده، حزب ها یا اشخاص یا گروه های قربانی، برای نقض تعهد بین المللی(حقوق بشر) تبرئه کند.....
........
.........
6- نتیجه گیری ها
جبران خساره یکی از اساسی ترین مسئله های کارهای بعد از درگیری است که باید آنرا با قوت بیشتر شامل رویکرد بسیار گستردۀ حقیقت یابی، عدالت و مصالحه کرد. این فصل نشان داد که جبران خساره در روشنی چشم داشت های مشروع قربانیان تخطی های خطرناک، مجدداً تعریف و تبیین شده است. حق جبران خساره اساس محکم و رو به رشد حقوق بشر بین المللی است. در هر حال، پر کردن خلاء بین نظر وعمل، خاصتاً در قربانی شدن های با مقیاس وسیع همچنان یک دشواری عظیم است. این موضوع غامض و پیچیده، نیاز به انتخاب های زیاد ستراتیژیک داشت که به مرور زمان نمونه های "بهترین و عملی ترین" آن به دسترس قرار دارد.....
فصل دهم
جامعۀ جهانی
در فصل های التیام بخشی، عدالت، حقیقت یابی و جبران خساره، جایی که مداخلۀ طرف سوم چون نماینده گی های ملل متحد، انجوهای خارجی درین ساحه ضرور بود، اشاره های مختصری صورت گرفت است. این فصل نگاه بازتر به نقش بالقوه و حدود بیرونی پرورش کار ثبت مصالحه می افگند. دو سوال مطرح چنین مطرح می شود:
· "کانون" و قانون کلی مشغولیت بین المللی کدام هاست؟
· حمایت طرف سوم در کدام ساحه های مصالحه مثمر ثمر خواهد بود؟
1- دستورهای مشغولیت
مصالحه در جامعه های پس از جنگ، از بیرون وارد شدنی نیست. بازیگران خارجی باید نقش شان را به مثابۀ حمایت گر و سهولت بخشندۀ سیاست ها مدنظر داشته باشند. بسا الزام های بسیار عملی ازنظر همین مشغولیت اساسی ناشی می شود.
الف- یک رویکرد محتاطانه و مهار شده
احتیاط از سوی جامعۀ بین المللی بر موارد ذیل دلالت دارد:
· آگاهی از نیروهای مشخص تاریخی، فرهنگی و سیاسی کشور در حال انتقال؛
· قبول این امر که پروسه ها باید "ملکیت" و از آن خود محل باشد؛
· حساس بودن به موضوع های مانند وقت مناسب و میزان سرعت عمل.
..........
..........
.... واضح است که کشورهای طرف سوم به فراهم کردن سهولت در واگذاری اطلاعات مهم ذخیره شده در کشورها و آرشیف سرویس های مخفی شان آماده خواهند بود. کمیسیون بین المللی حقیقت یاب السلوادور، دسترسی به 12000 سند بسیار مرتبط به حادثه های آنکشور را که به وسیلۀ دولت امریکا در جریان جنگ داخلی السلوادور جمع آوری شده بود، رد کرد. از جانب دیگر، کمیسیون حقیقت یاب گواتیمالا موفقانه هزاران سند امریکایی به کمک آرشیف شورای امنیت و یک انجوی امریکایی را درخواست کرد.
فصل یازدهم
استنتاج
.........
...........
اول- راهی که به مصالحه منتهی می شود، واحد و منحصر به فرد نیست. هیچ پاسخی قبلی، حق درست بودن و درست به کاربردن را نداشته است. هیچ نمونۀ درست از افریقای جنوبی یا پیرو یا راوندا یا کولمبیا، قابل صدور و تقلید به دیگران نخواهد بود. همچنان هیچ ابزار نمی تواند حلال دشواری های عمومی باشد: کمیسیون حقیقت یاب، التیام بخشی، عدالت و عفو و بخشایش، هیچ یک به تنهایی قادر به حل مسایل عمومی نتوانند بود. ....
د وم- قضاوت در بارۀ پروسۀ کامل مصالحه به حیث یک موفقیت یا ناکامی شاید کار منطقی و درست نباشد. هر پروسه ای توأم با پیروزی های کوچک و شکست های کوچک است. این کار ساده نیست و مانع های عمومی آن گاهی مقاومت ناپذیر به نظر می رسند. ...
سوم- مصالحه به لحاظ ضرورت یک جریان مداوم و دراز مدت است. بی معنی است اگر گفته شود اول مصالحه را "انجام" دهیم بعد به عدالت، اصلاحات اقتصادی و قانونی روی آوریم. اما مصالحه نیاز امروز است- نیازی که نمی توان به ساده گی آن را با زمان پر کرد. درست برعکس: زخم ها، رنج ها، ناامیدی ها و خشم جمعی و فردی که میراث های خشونتند، تخفیف و تسکین نمی یابند، اگر به آنها مواظبت و توجه نگردد، تقویت می یابند. بنابر این تاخیر مصالحه تا زمان بر آوردن سایر اولویت ها، نتایج معکوس و نا خوش آیند در بر خواهد داشت.
این رساله بعضی از روش های عملی این کارها را نشان داده می دهد: بازیگران اصلی(قربانیان و معترضان) باید در مراحل مصالحه مشارکت داشته باشند. طرزالعمل های اساسی(التیام بخشی، عدالت، حقیقت یابی و جبران خساره) باید دنبال شوند، درحالی که عادت ها و روش های قبلی ترک گردند. این ها نمونه های اساسی روش ها و رفتارهای تولید تخطی و خشونت می باشند. هرگاه اینها بدون تغییر و دست نخورده بمانند، سر انجام باردیگر سبب پی آمده های مشابه خواهند شد.
طوری که ماکسیم گفته، "کسانی که تاریخ شانرا فراموش کرده اند، متهم به تکرار آنند". همه باید تاریخ گذشتۀ شان را بازرسی کنند، نه برای عشق و علاقه خود و قربانیان، بل برای ترتیب یک ستراتیژی- یک مصالحه و مراحل آن، که آینده مطمئن و محفوظ را تضمین می کند. متاسفانه این تاریخ درس های زنده برای آینده است وهمین جا، نکتۀ آغاز حرکت به سوی آینده است.
خبر خوش این است که مصالحه شدنی و دست یافتنی است. شاید هرگز به طور کامل نباشد اما اکثر به قدر کافی انجام شدنی است. این پیام بسیاری از موردهای بررسی شده درین رساله است. مثال های دیگر حاکی از کجروی، عقب گرد، حتی ناکامی می باشد. (درین جا از جایی که شروع شده بود، ختم می کنیم)، اکثر مثال ها آن هایی که مصالحه در آن ها یا نادیده گرفته شده، یا به شکل سطحی کار شده است: در هر مورد، برای آمیزش مردم روی کار آمده است. تامین مصالحه، عنصر حیاتی، تعلق مساوی، بخشی ازکل بودن در مسایل اقتصادی، سیاسی، عدلی و سایر بخش های تامین صلح قرار داشتن است. درین صورت یک جامعه واقعاً می تواند از گذشتۀ تقسیم شده به آیندۀ مشترک برسد.
بخش دوم
مصالحه در افغانستان
فصل اول
مصالحۀ ملی
پس منظر
در افغانستان قبل از سال های 1365، سابقۀ روشن حل مسایل از راه مصالحه بین رژیم حاکم و مخالفان مسلح و غیر مسلح آن وجود نداشته است. برعکس، آمد و شد حاکمیت ها با زور، لشکر کشی و جنگ همراه بود. تاریخ سی سال اخیر با کودتا ها نیز رقم خورد. رژیم کودتای دوم در سال 1357 که منتج به حاکمیت حزب دموکراتیک خلق گردید، در درون خود، رویداد های قابل مطالعه دارد. این رژیم، چهار رهبر حزبی دولتی عرضه کرد. اولی نور محمد تره کی، دومی حفیظ الله امین، سومی ببرک کارمل و چهارمی داکتر نجیب الله بود. چگونه گی به سر اقتدار آمدن سه رهبر اولی و سیاست هایی که دنبال کردند، موضوع بحث این فصل نمی باشد و بناءً دوست داران تحقیق و مطالعۀ این دوره های جالب، به رساله ها و کتاب های دیگر حواله داده می شوند. اما تغییر مهمی که در دوران داکتر نجیب الله برای گذار از حاکمیت متکی به خارج و استبداد شخصی و حزبی در داخل، به تعدد گرایی، حکومت ائتلافی و دموکراسی به وجود آمد قابل تعمق و ارزیابی تاریخی می باشد.
برای نخستین بار مصالحۀ ملی شامل ادبیات سیاسی آن زمان شد و عمل کرد های یک جانبه نیز صورت گرفت تا این مسیر تا آخر پیموده شود که بنا بر عدم آماده گی های داخلی و دستبازی های خارجی این روند تکمیل نشد. بی مورد نخواهد بود، اگر چند و چون این مصالحه ذکر شود و پیوند آن از نظر عملی و نظری با مصالحه ای که در حال حاضر به وسیلۀ حامد کرزی، رئیس جمهور کنونی افغانستان اعلام شده، مقایسه شود. همچنان این فصل در مورد پیش زمینه های عینی، دستگاه و مراحل مصالحۀ ملی جاری اشاره هایی دارد که امید است مطالعه و کاربرد آن ها، به دست اندرکاران مصالحه، طرف های درگیر، جامعۀ جهانی مصروف کمک و مساعدت درین زمینه و در مجموع مردم کشورما موثر واقع شود.
چند یاد آوری مهم
· هر دولت مسوول و مردم سالار، ناگزیر است از نظر آرمانی همه احاد ملت را زیر چتر منافع ملی گرد آورد. هرگاه مخالفان مسلح داشته باشد، یکی از شیوه های ترجیحی این گرد آوری حتی اگر قادر به اضمحلال طرف مخالف هم باشد، مصالحه است.
· اوضاع سیاسی- نظامی کشور و یک جهتی ملی برای پیشرفت و توسعه در کشورهای در حال جنگ ضرورت مصالحه را برجسته می کند.
· مصالحه کار دوامدار و مرحله وار است. مراحل اولیه، میانی و نهایی و کارهای مهمی که باید در هر مرحله اجرا شوند، معین می شوند......
.........
............
مصالحۀ دوران داکتر نجیب الله
قطع جنگ برادر کشی، تامین ثبات دایمی، ایجاد حکومت دموکراتیک دارای پایگاه وسیع و اعادۀ موقعیت عنعنوی افغانستان در جامعۀ بین المللی. برای هر موضوع ذکر شده سیاست ها و طرزالعمل های معین طرح و عملی شد.
بستر و طرف های مصالحه
در یکی دو سال اول مصالحۀ داکتر نجیب الله مصروف کار اقناعی داخلی، خاصتاً اعضای حرب دموکراتیک خلق، طرف دارن و مردم بود تا به نحوی با مصالحه ما مخالفان مسلح راضی شوند. این ساده نبود. بساری از اعضای حزب که در مقام های بلند قرار داشتند به زودی تن به مصالحه نمی دادند و این مخالفت ها تا سرحد جدایی های حزبی و کودتا و پیدایی گروه های مختلف در داخل حزب نیز شد. حزب دموکراتیک خلق که خود را پیش آهنگی سیاسی کارکران و رهبر بلا منازع جامعه می پنداشت حاضر نبود، به آسانی به مصالحه تن دهند و با دشمنان دیروزی گرد میز بنشینند.
مشخصه های عمدۀ مصالحۀ ملی داکتر نجیب الله |
|
1- مصالحه، مشی جامع داخلی · سیاست اجتماعی؛ · سیاست اقتصادی؛ · // فرهنگی؛ · // نظامی.
سیاست های داخلی - تدویرلویه جرگه ها، تصویب قانون اساسی، برگذاری انتخابات ریاست جمهوری، اعادۀ فعالیت پارلمان، غیرحزبی کردن قضاء و څارنوالی و تأمین استقلال آن ها؛ - ایجاد پلورالیزم سیاسی، تصویب قانون احزاب(11حزب سیاسی،17 سازمان اجتماعی، توظیف دوکابیـنۀ غیرحزبی، تماس با 400 شخصیت ملی، تکنوکرات ها با نامه به آدرس هر یک آن ها؛ - اعادۀ اموال وجایداد های عودت کننده گان؛ - دعوت از مخالفان به شمول شاه سابق به ایفای نقش در تامین صلح؛ - آتش بس های یک جانبه، مردمی کردن مصالحه در محل ها و ولایات؛ - برخورد تفاضلی با مخالفان، بیناد گراها،میانه روها، قوماندانان داخلی؛ - ایجاد کمیسیون های با صلاحیت مصالحه ملی در مرکز و محلات.
سیاست اقتصادی - پلورالیزم اقتصادی، تضمین فعالیت های تجارت آزاد منطقوی و بین المللی؛ - حرکت تدریجی از اقتصاد پلان شده به سوی اقتصاد بازار؛ - تجدید نظر به قوانین گمرکی، مالیات، تکس ها وعواید؛ - تنظیم سیاست پولی و بانکی با توجه به معیار های بین المللی؛ - بسیج تجار ملی و متشبثان خصوصی به تولید و تورید مواد اولیه؛ - مراقبت علمی وعملی بر واردات و صادرت و حفظ موازنه و تناسب معین بین صادرات و واردات؛ - فعالیت مثمر و صلح آمیز برای پایان دادن به محاصرۀ اقتصادی شهر ها؛ - تشویق کشورهای همسایه به رقابت اقتصادی درمنطقه به عوض تحریک جنگ.
سیاست فرهنگی - مساعی برای تبدیل مصالحه به فرهنگ عمومی؛ استناد به آیه های صلح از قرآن واحادیث، فعال کردن علماء و همه اقشار مردم را برای شرح و بیان این مشی؛ - اعلان وعملی کردن آزادی بیان، کمک به سازمان های روشن فکران؛ - تجدید نظر بر سیاست تبلیغاتی حزب و دولت در بارۀ مخالفان مسلح؛ - تبارز فرهنگ ملی برای تفوق آشتی ملی، رفع انحصار قدرت، انتخابات موکراتیک؛ - افغانی کردن جست و جوی راه های مذاکره، مفاهمه و صلح؛ - ایدیالوژی زدایی درهمه بخش های حزب و دولت، اعتماد سازی. |
سیاست نظامی - دکتورین نظامی دفاعی وعدم تعرض با حفظ حق دفاع مشروع؛ - توضیح این که منطق نظامی یگانه نیست وجنگ راه حل نمی باشد؛ - آتش بس ها به مناسبت های مختلف؛ - تغییر و ضع الجیش قوت های نظامی در محلات به منظور ایجاد حاکمیت ائتلافی، - رهبری دفاع مستقلانۀ موفق، پاسخ به حملات جلال آباد، خوست و کندز؛ - موافتنامه ها برای پیوستن 5 هزار مسلح 95 هزار غیرمسلح، تشکیل ادارۀ ائتلافی در 15 ولسوالی و 3 علاقه داری.
2- مصالحه مشی جامع منطقه یی و بین المللی · تعامل با پاکستان وایران؛ · تعامل با غرب؛ · کنفنرانس های منطقوی و بین المللی با اشتراک ملل متحد. همۀ این چارچوب ها واضح بودند. · برخورد با همسایه ها، مناسبات با ملل متحد و کشورهای غربی، کنفرانس های منطقوی و بین المللی با اشتراک ملل متحد.
الف- کنفرانس سراسری صلح با موافقۀ نیروهای ذی دخل برای ایجاد شورای رهبری؛ - آتش بش 6 ماهه؛ - حکومت ائتلافی وسیع؛ - کمیسیون تسوید قانون اساسی و قانون انتخابات؛ - لویه جرگه برای تصویب؛ - تدویر انتخابات زیر نظر ملل متحد.
ب- کنفرانس بین المللی به اشتراک افغانستان، پاکستان، ایران، هند، چین، ایالات متحدۀ امریکا، اتحاد شوروی، رئیس جنبش عدم انسلاک و سایر کشور های ذی علاقه؛ - تقویت آتش بس؛ - قطع ارسال همه انواع اسلحه از همه جوانب به اطراف متخاصم؛ - تثبیت بی طرفی حقوقی و غیر نظامی سازی افغانستان. ج- اعلامیۀ انصراف از مقام ریاست جمهوری وعدم پافشاری شخصی به اشتراک در حکومت انتقالی پیشنهادی پطروس غالی( 26 مین اجلاس ملل متحد): - حکومت انتقالی از راه گرد هم آیی افغان ها؛ - انتقال تمام قدرت اجرایی به این حکومت، ضمانت های بین المللی؛ - انتخابات آزاد.
|
.......
...........
چند مشخصۀ آن دوره را می توان به طور خلاصه چنین بیان کرد:
· تنظیم های هشت گانه وهفت گانه و مردم زیر تاثیر آنان، درتائید موقف داکتر نجیب الله قرار نداشتند.
· برخی ازروشن فکران، طرح های نجیب الله را نوعی بهانه برای تداوم حاکمیت وی می پنداشتند.
· موضع گیری کشورهای منطقه به شمول روسیۀ شوروی نه تنها به نفع نجیب الله نبود که هر نوع حمایت ها در جهت سقوط آن را تدارک می کرد. رابطۀ داکتر با جامعۀ جهانی نه تنها تقریباً قطع بود، بلکه قدرت های کلان امریکایی .......
.......
نتیجه گیری
..... این نکته به ذات خود بسیار مهم است که مصالحۀ داکتر نجیب الله از سه مرحله ذیل گذشت:
اول- مرحلۀ اول مشمول دعوت از مخالفان به تسلیمی بدون قید و شرط و به زمین گذاشتن سلاح های شان در مقابل بعضی از امتیاز ها بود.....
دوم- مرحلۀ دوم، تقسیم قدرت با مخالفان و تشکیل یک ادارۀ ائتلافی دارای قاعده های وسیع اجتماعی به اشتراک مخالفان مسلح بود. این مرحله نیز به ناکامی و عدم پشتیبانی و سهم گیری مخالفان انجامید.
سوم- این مرحله مهم ترین و جالب ترین دورۀ مصالحه بود. واگذاری صلح آمیز و کنار رفتن بدون هیچ پیش شرطی. نجیب الله درین مرحله یک شرط داشت و آن تضمین امنیت کشور و جلوگیری از درگیری های ذات البینی مخالفان بود. .....
مهم ترین علت های ناکامی مصالحۀ نجیب الله
الف- علت های داخلی
.......
..........
ب - علت های منطقه ای و بین المللی
........
.........
ملاحظه ها در بارۀ مصالحه ملی در افغانستان
الف- در بارۀ شورای عالی صلح
شورای عالی صلح به فرمان حامد کرزی رئیس جهمور افغانستان تشکیل شد. هم مخالفان مسلح و هم بخشی از جامعه در مورد شورا نظر مساعد نشان ندادند. با توجه به مشخصه های فرهنگی کشور، نصب یک مخالف دیروزی مخالفان در ریاست شورای عالی صلح و یک تعداد دیگر باهمین خصوصیات، که پیشبرد رهبری امورآن را به عهده دارند، یک اقدام ناعاقبت اندیشانه است. زیرا مخالفان(حزب اسلامی وطالبان) دشمنان سرسخت احزابی بوده اند که رهبران و برخی از اعضای شورا در رهبری و عضویت مقام های بالایی آن ها قرار داشته اند. این مخالفان درجنگ گرم، هزارها کشته در میدان ها به جا گذاشته اند. برعلاوه هیچ علامتی مبنی بر مصالحه در آن دولت مشاهده نشده بود. ....
· نام شورای عالی صلح، نام با مسمایی نیست و نمی تواند از کلیت وظایفی که باید انجام دهد، نماینده گی کند. یک جانبه است. فکر می شود که نام شورایی را صلح گذاشته اند، مثل نام احمد، محمود، قاسم و نظیر اینها. در حالی که شورا با داشتن اعضای تماماً با سابقۀ های بی طرف باید مصروف تامین صلح باشد. معلوم نیست به چه دلیلی از کاربرد مصالحۀ ملی که خیلی با مورد است، جلوگیری کرده اند. هرگاه منظور، جلوگیری از مشابهت ها و تکرار این آشتی با مصالحۀ ملی داکتر نجیب الله باشد؛ استدلال نفرت مخالفان مبنی بر وارد شدن به آشتی به اشاره و زیر نظر دشمنان دیروز را مصداق می دهد. به هرحال نام نمی تواند مانعی بر اجرای فعالیت هایی باشد که در پیش روی این شورا قرار دارد. ...
· شورای عالی صلح، با کمیسیون تحکیم صلح(که خود نام بی مسماست- چگونه صلحی را که وجود ندارد، تحکیم خواهند کرد. اگر وجود دارد، شورا اضافی است) مضاعف و تکرار است. طوری که نزاکت ها و شکررنجی های بر سر ریاست این شورا برملا شد، شکایت های رسانه ای مبنی بر تخصیص پول به یکی و نداشتن پول کافی برای دیگری، شنیده می شود. برجسته کردن داشتن و نداشتن پول از انبوۀ مسایلی مهمی که شورا و کمیسیون باید به آن بپردازد، به زبان بی زبانی پرده از ما فی الضمیرها بر می دارد. از نام ها پیداست که یکی صلح است و دیگری تحکیم آن، مصالحه که بسیار مهم است موجود نمی باشد. تحکیم صلح کار یک دولت با آنجام کارهای عمرانی، اقتصادی، عرضۀ خدمات، عدالت، امنیت، مناسبات مثبت منطقه ای و بین المللی و برقراری حاکمیت قانون است نه کار یک کمیسیون یا شورا.
· ترکیب عمدتاً سنتی شورا به معنای تلاش به چیدن میوۀ درختی که قبلاً تکانده شده است، می ماند. مصالحه با وجودی که در موارد و نه در کل، مشابهت ها و نمونه های دیرینۀ تاریخی و دینی دارد، بی بهره برداری از تجربه و دانش معاصر، ثمر نمی دهد.
.........
........
ب- ملاحظه ها در بارۀ مصالحه
..... هنوز معلوم نیست که آیا مصالحۀ افعانستان یک مصالحۀ ملی است یا یک مصالحه بین طرف های شامل در جنگ جاری یعنی دولت و مخالفان. این دو مفهوم در حالی که دارای مشابهت ها و وجوه اشتراکی می باشند، ازنظر عملی به کلی از هم دیگر فرق دارند. در صورتی که مصالحه بین دوطرف یا طرف های در حال جنگ و دفاع برای قدرت باشد، ملت و در مجموع مردم در محاسبۀ سبک و سنگین کردن آن نقش مهمی نخواهد داشت. علی الظاهر طرف ها به نحوی مذاکره می کنند، قدرت را تقسیم می کنند و در آخر کار به جنگ خاتمه می دهند. دادن و گرفتن امتیاز و نوعی چانه زنی و تلاش برای احراز موقعیت های دست بالا در مذاکره ها و در میدان های جنگ، خصوصیت های عمدۀ این نوع مصالحه هاست. همزمان قربانیان هر طرف درگیر فراموش می شوند و عدالت قربان جور آمدهای سیاسی می شود. مردم و مخصوصاً آسیب دیده گان درگیری های از تعامل راضی و قانع به نظر نمی رسند.....
موافقان مصالحۀ ملی
جنگ تباه کنندۀ بخش اعظم هستی های مادی و معنوی یک کشور است. هم بودیجه های کلان را می بلعد، هم نیروهای زیاد را مصروف می کند و هم راه بازسازی، پیشرفت و ترقی را سد می کند.
افغانستان که بیش از سی سال در جنگ و مخالفت قرار داشته است، شاید صد سال از کاروان تمدن جهانی و بازسازی عقب مانده باشد. تاثیرعقب مانی فرهنگی یا حتی عقب روی فرهنگی، اداری، ساختاری، اجتماعی و روانی چنین جنگ طولانی و عامل های موثر درآن، درخور یک ارزیابی متخصصانۀ دانشمندان هر عرصه است. اما به طور خلاصه می توان گفت که این جنگ با پی آمد های آشکار و پنهان خود وطن ما را در یک کلمه خیلی خراب کرده است. بنا برآن، در دید اول شاید ساده لوحانه به نظر برسد اگر گفته شود، این جنگ موافقان و مخالفان دارد. اما در واقع چنین است. جنگ طولانی و تباه کنندۀ ما، از نوع جنگ های داخلی یک بخش مردم علیه بخش دیگر آن که به طور متعارف جنگ داخلی گفته می شود، نبوده و نیست. خصوصیت های هر مرحلۀ این جنگ فرق می کند. اما گرایش عمومی و حاکم برآن حفظ قدرت سیاسی و کسب قدرت سیاسی می باشد. این جنگ برای حفظ و کسب قدرت به هیچ وجه جنگ داخلی نبود و نیست. ..........
.............
· مردم خسته از جنگ در هر طرف جبهۀ درگیری؛
· بازمانده گان قربانی های مستقیم و غیرمستقیم هردو طرف؛
· مردمی که از بی عدالتی، ظلم، بیداد گری، تجاوز، غضب زمین و ملکیت های شان در مناطق زیر تسلط دولت و بیرون از آن رنج می برند؛
· قانون مداران و ترقی خواهان که جنگ را بلای بلعندۀ امکانات مادی و مالی و عدم ثبات، امنیت و حاکمیت قانون می دانند.
· کسانی که جنگ سبب آزار واذیت روحی، اقتصادی و جسمی آنان شده است و می شود. گرانی نرخ ها، بی سرنوشتی ها، از تعلیم بازماندن ها، راه بندی ها، بمباری ها، ترور و احساس عدم امنیت فکری، مالی و جسمی.
مخالفان مصالحه ملی
بدون شک هر مصالحه در هر کشوری مخالفان خود را دارد. در مصالحۀ دولت- اپوزیسیون مسلح، که بازتاب دهندۀ منافع قشری و شخصی است و براساس امتیاز دادن متقابل انجام می شود، مخالفان آن، قربانیان هر دوطرف، جامعۀ مدنی، احزاب، نیروهای سیاسی و افکارعامه می باشند. زیرا این نوع مصالحه، یک سازش سیاسیست که هدف های دموکراتیک نظیر انتخابات عمومی، رقابت برنامه ای، و احساس مسوولیت در برابر نهاد ها را برهم می زند. اما هرگاه چنین مصالحه با میانجی گری جامعۀ مدنی با اعتبار، بدون امتیاز یا با امتیاز مساوی صورت گیرد و اجندای روشن ملی داشته باشد، در نهایت مورد پذیرش قرار خواهد گرفت. باید به خاطر داشت که هیچ صلحی بدون مشاوره و بدون مشارکت همه یا بخشی از مردم، از جمله قربانیان مستقیم و غیر مستقیم پایدار نمی باشد. دیر یا زود برهم می خورد و پشتیبانی ملت را از دست می دهد. زیرا مردم خود را در آن شامل و عامل نمی دانند.....
· منفعت برنده گان اوضاع جنگی(مافیای اقتصادی، مافیای زمین، قاچاقبران) که سودهای کلان اقتصادی و سیاسی را از جنگ و در نبود حاکمیت قانون برداشته اند و خواهان تداوم این حالت می باشند. این ها در ثبات اوضاع نه تنها امکان سود اندوزی را از دست می دهند، بلکه از تعقیب عدلی اعمال غیرقانونی گذشته هراس دارند. بناءً در صدد می شوند تا به پروسۀ صلح لطمه و مزاحمت ایجاد کنند.
· یکه تازانی که حاکمیت یا بخشی از آن را در دست دارند و نمی خواهند آن را با سایر نیروها تقسیم کنند.
· دشمان قبلی نیروهای طرف مصالحه که در گذشته باهم در زد و خورد ها بوده اند و در حال حاضر در خوان حاکمیت شریک و سهیم اند....
.......
...........
ج- ملاحظه ها در بارۀ بازیگران منطقوی و بین المللی مصالحه
به منظور این که مصالحه آغاز و عملی شود، رویکرد مثبت منطقه خاصتاً پاکستان در گام اول و ایران درگام دوم نهایت مهم است. نمی توان از تاثیر و دید مثبت سایر کشورهای منطقه چشم پوشید.
پاکستان و یا دقیق تر، حلقه ها و مقام های درون و بیرون حاکمیت و اثر گذار در سیاست های ستراتیژیک آن کشور، به کمتر از طراحی و داشتن نظام افغانی پروپا قرص در خدمت پاکستان، به هیچ وجه راضی نمی شود. تخریب مصالحۀ ملی دوران داکتر نجیب الله (منظور از یاد آوری آن دوره و گرفتن نام، صراحت موضوع است) از همین جا ناشی می شد. مخالفان را به آشتی ناپذیری تحریک می کرد و خواهان تسلیمی بی قید و شرط دولت بود. او بادرک مسوولیت خود در برابر صلح حتی این شرط را پذیرفت و آماده شد حاکمیت را طوری واگذار کند که هدف صلح برآورده شود؛ "جنگ کوچه به کوچه" به وقوع نپیوندد و "جوی های خون" جاری نشود. هنوز درین مورد گفته های ناگفته زیاد باقی است. امید است کسانی که در رابطه های تنگاتنگ با حلقه ها و مقام های پاکستانی مرتکب تباهی وطن و مصالحۀ ملی شده اند، روزی پرده از راز های سر به مهر بردارند و حقایق موضوع را افشا کنند.....
فرصت های مصالحۀ جاری
.......
..........
چالش های مصالحۀ حاضر
......
.......
این مصالحه هنوز گرفتار چالش های ساختاری وسیاسی که قسماً در بارۀ برخی از آن ها اشاره شد، دشواری های ظرفیتی در اراده و مجریان می باشد. با آنکه از اعلان رسانه ای و گاه گاه فردی مصالحه در کابینه های ادارۀ موقت، انتقالی و ریاست جمهوری های دو دورۀ اخیر، ده سال می گذرد، هنوز مراحل نظری و اجماع حداقل در سطح اعضای حکومت و طرف داران حاکمیت ایجاد نشده است. برعلاوه موضوع های ذیل قابل دقت می باشند:
فرصت ها و چالش های مصالحه در افغانستان |
|
فرصت ها · دوطرف واضح(حزب اسلامی و طالبان) مذاکره و مصالحه؛ · خسته گی بیشتر مردم از جنگ و درگیری؛ · حمایت نظامی بین المللی؛ · تحول مثبت در افکارعامه کشورهای همسایه که قبلاً وسیعاً و باهمه امکانات در امور افغانستان مداخله می کردند؛ · حمایت ملل متحد از داعیۀ؛ · وضعیت مساعد مالی دولت از کمک های بین المللی؛ · امکان دسترسی به اسناد و مدارک بین المللی و ملی در بارۀ مصالحه؛ · امکان دست رسی به تجربه و مهارت آزمون شدۀ ناکامی ها و هم در کامیابی ها؛ · دسترسی به متخصصان داخلی و خارجی؛ · موجودیت مجامعۀ مدنی، رسانه های آزاد؛ · سطح بلند حمایت داخلی، افکارعامۀ منطقه و حمایت وسیع بین المللی به شمول ملل متحد.
چالش ها · نبود ستراتیژی و برنامۀ جامع و فراگیر مصالحه؛ · مشکل ساختاری دولت؛ · حتی ابراز مخالفت مستقیم از نام و نماینده گی حکومت؛
|
· کم بودن طرف داران مصالحه در حاکمیت؛ · واقعیت رقابت های خونین گذشته؛ ی هردو طرف نسبت به هم دیگر تشویش،نگرانی و به همین میزان بی اعتمادی دارند. · قابل قبول نبودن شرط های هر دو طرف برای یک دیگر؛ · مصرف وقت زیاد بدون دست آورد؛ · قرار نداشتن مصالحه در اولویت دولت؛ · عدم موثریت شورای عالی صلح و کمیسیون تحکیم صلح در به حرکت در آوردن همه میکانیزم ها و امکان های ملی- دولتی؛ · تحریک همسایه ها به مخالفت با سوء استفاده از ناسیونالیزم افغان ها در تبلیغات ضد خارجی که امر مصالحه را ناممکن می کند؛ · نبود طرح وبرنامۀ سیاسی معقول نزد مخالفان مسلح دولت؛ · جنگ با منطق مصالحه جورنمی آید. عملیات بر ضد مردم حالت فرسایشی بار آورده است · مصالحه باید به وفاق ملی و خواست همه گان مبدل شود؛ · دست آورد های بعد از صلح ودر همکاری مخالفان باید نشانی شوند. · تفاهم وهم آهنگی با نیروهای مخالف غیر مسلح؛ مردم و آسیب دیده گان؛ · تثبیت میکانیزم ها و راه کارهای مصالحه، صلح به شعار و نصیحت به دست نمی آید.
|
فصل دوم
پروگرام صلح و جذب مجدد
دولت جمهوری اسلامی افغانستان
هدف
هدف از مصالحه و استقرار مجدد، تأمین صلح عادلانه از طرق سیاسی است. این برنامه مخالفان مسلح و رهبران شان را که در پهلوی گروپ های افراطی قرار دارند تشویق می کند تا از خشونت دست بکشند و به پروسه استقرار مجدد حصه بگیرند تا تمام مردم افغانستان از مزایای صلح، حکومت باثبات و رشد اقتصادی بهره مند شوند.
ستراتیژی
دولت، ستراتیژی برنامه را با اركان سه گانه تطبیق مینماید:
· ركن اول، تقویت نهاد های امنیتی و ملكی دولت؛
· ركن دوم فراهم نمودن شرایط سیاسی و روانی جهت ایجاد صلح دائمی در كشور؛
· رکن سوم، همکاری منطقوی برای از میان برداشتن پایگاه های گروه های افراطی، که برای آموزش، تجهیز و تمویل
مخالفان مسلح استفاده بعمل می آید.
پروسه صلح
مساعی صلح و استقرار مجدد به دو بخش وسیع تقسیم گردیده است.
الف- در سطح تكتیكی و عملیاتی؛ مرکز مساعی استقرار مجدد، توجه برافراد، گروپ های كوچك و رهبران محلی می باشد. آنها بدنۀ عمده مخالفان مسلح را تشكیل میدهند و اکثراً به اساس مجبوریت های مختلف در صفوف مخالفان قرار گرفته اند.....
مراحل برنامه
ارتباطات با مردم
· ارتقای ظرفیت نهاد های دولتی در استقرار صلح؛
· روابط ستراتیژیک؛
· حکومت داری در ولایات و ارتباطات با مردم؛
· گفت وشنود و حل گله مندی ها.
ملکی سازی
· بایومتریک، بررسی، راجستر نمودن، کمک های آنی؛
· مدیریت سلاح و امنیت مردم.
انسجام مجدد و تحکیم صلح
· انسجام مجدد به رهبری مردم؛
· جزب شدن به نیرو های امنیتی دولت؛
· آموزش های مسلکی، سواد آموزی و محو بنیاد گرایی؛
· احیای مجدد قوای کار.
اصول اساسی
· برنامۀ آشتی، صلح و استقرار مجدد تحت رهبری دولت پیش برده می شود و اختیار آن به دست افغانها می باشد. این
برنامه در مطابقت با قانون اساسی افغانستان تدوین شده است.
· صلح و آشتی ملی باید ازیک موقف اصولی که در نتیجه همکاری مشترک دولت افغانستان و جامعه بین المللی
پیوسته تقویه گردد به پیش برده شود.
· رهبری این برنامه در سطح ملی توسط دولت مرکزی و در ولایات توسط والیان با همکاری جامعه بین المللی تطبیق
و حمایت میگردد.
· از هرگونه معامله که تمامیت ارضی و قانون اساسی افغانستان را تحت سوال قرار دهد و فضای بیشتر برای فعالیت
های تروریستی گروه های افراطی مساعد سازد، ممانعت بعمل می آید.
· برنامه صلح و استقرار مجدد، از حقوق اساسی افراد شامل حقوق زنان و اقلیت ها که در قانون اساسی افغانستان
محفوظ است تخطی نخواهد نمود. این برنامه امکانات مصونیت اطفال را از اعتشاش شورشیان فراهم خواهد نمود.
تدارکات با معیار های جهانی و رهنمود هایی صورت می گیرد که مورد تایید حکومت جمهوری اسلامی افغانستان
است.
· کسانی که خشونت را ترک کنند و سلاح به زمین گذارند، امنیت شان تأمین می گردد.
· هدف این برنامه ترویج صلح باحمایت از جنگجویان سابق و قوماندانان آنهاست تا قادر شوند که منبعد از حمایت
شورشیان دست بردار شوند و منحیث افغانها با افغانها یکجا زنده گی کنند.
· برنامه استقرار مجدد بخشی از تلاش های وسیع برای آوردن صلح در کشور است. منظور از این مساعی ایجاد زمینه
های وسیع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به سطح کشور برای تمام افغانهاست.
· برنامه صلح و استقرار مجدد برای همه افغانهاست و زمینه ساز وحدت بین مردم افغانستان می باشد. این برنامه به
هیچ صورت یک قوم و یا قبیله را بر قوم و قبیله دیگر ترجیح نمیدهد.
· برنامه صلح واستقرار مجدد شفاف خواهد بود و به مردم افغانستان و حکومت جوابده می باشد.
· وجوه مالی برنامه و بخش عمده آن مربوط به کمک های مالی کشور های کمک کننده از طریق صندوق وجهی که در
کنفرانس لندن ایجاد شد، تمویل می شود.
انکشافات بعد از کنفرانس لندن
کنفرانس لندن در مورد افغانستان بتاریخ 28 جنوری سال 2010 م با اشتراک نماینده گان دولت افغانستان و جامعه بین المللی دایرگردید و روی ستراتیژی سیاسی تحکیم صلح در افغانستان بحث صورت گرفت. دولت افغانستان برنامه هایی را که برای تطبیق پروگرام صلح و استقرار مجدد تهیه نموده بود در کنفرانس مطرح نمود. برنامۀ مذکورمورد حمایت قوی جامعۀ بین المللی قرار گرفت. برای تطبیق این برنامه، دولت افغانستان وجامعه بین المللی تعهدات خویش را اعلام داشتند....
.........
..........
جرگه مشورتی صلح
جرگه مشورتی صلح به اشتراک اکثر نماینده گان و سران اقوام افغانستان بشمول زنان دایر گردید، که طی آن مشکلات، نیازمندی ها و اولویت های مردم افغانستان تحت غور و بررسی قرار گرفت. هدف این جرگه، اتفاق نظر تمام نماینده گان و حمایت از تطبیق موفقانه برنامۀ صلح و استقرار مجدد در افغانستان بود. نتایج جرگه مشورتی صلح یک جا با برنامۀ وسیع صلح به کنفرانس کابل ارائه میگردد.
جرگه مطابق ماده 65 قانون اساسی افغانستان که به رئیس جمهور اجازه می دهد تا با افغانها در مورد مسایل مهم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشورت نماید، دایر شد.
اهداف جرگه
1- مشوره و تفاهم با مردم در مورد تأمین صلح دوامدار و اجماع ملی در افغانستان؛
2- جلب و حصول رضایت مخالفان مسلح در مورد تعیین چارچوب کاری و گفت و شنود با ایشان؛
3- ایجاد طرز العمل برای فراهم کردن گفت و شنود دوامدار و مشارکت مردم در پروسه صلح.
ساختار جرگه مشورتی صلح
توقع میرفت 1400 نفر از متنفذین و نماینده گان مردم در جرگه اشتراک نمایند. اما به دلیل علاقمندی زیاد مردم تقریباً در حدود 1600 نفر در جرگه اشتراک کرد. نماینده گان پارلمان، شوراهای ولایتی و ولسوالیها، رهبران مذهبی، سران اقوام، نهاد های جامعه مدنی، جوانان و نماینده گان مهاجران افغان در جرگه حضور داشتند. اشتراک کننده گان به 28 گروپ 60 نفری تقسیم شدند. هر گروپ در مورد تمام ابعاد برنامۀ صلح بحث و تبادل نظر نمود. متعاقباً هر گروپ کاری، نظریات، پیشنهاد ها و فیصله هایی را ارایه نمود.
ترکیب جرگۀ مشورتی صلح
- اعضای مشرانو و ولسی جرگه که 25% را زنان تشکیل میدهد؛
- نماینده گان شورا های ولایتی؛
- اعضای شوراهای دینی ومذهبی(علما)؛
- نماینده گان زنان؛
- نماینده گان مردم تمام ولسوالی ها؛
- نماینده گان جامعه مدنی؛
- نماینده گان معلولین و معیوبین؛
- نماینده گان تاجران؛
- نماینده گان مهاجران افغان در پاکستان؛
- نماینده گان مهاجران افغان در ایران؛
- نماینده گان کوچیها؛
- والیان ولایات.
سفارش های جرگه ملی مشورتی صلح
جرگه ملی مشورتی صلح در پایان اجلاس، قطعنامه ۱۶ ماده یی را صادر نمود. جرگه متفقاً از مساعی دولت جمهوری اسلامی افغانستان برای مذاکرات با مخالفان مسلح به منظور تأمین صلح، استقبال کرد.
مفاهمه، مذاکره و موافقه برای رسیدن به صلح پایدار
1- ما اشتراک کننده گان جرگه ملی مشورتی صلح از تمام طرف های درگیر در جنگ مطالبه می نماییم تا در مطابقت با ارشادات دین مقدس اسلام، ندا و خواست مردم افغانستان برای قطع جنگ، برادر کشی و رسیدن به صلح دایمی لبیک گفته و راه مفاهمه و مذاکره را در پیش گیرند. این ابتکار صلح و آشتی میان تمام افغان ها بوده و به هیچ وجه در برگیرنده عناصر افراطی خارجی و شبکه های تروریستی بین المللی نمی باشد.
2- دولت باید یک برنامه همه جانبه را برای آغاز پروسه صلح، با در نظر داشت فیصله های جرگه ملی مشورتی صلح تدوین و تلاش برای تامین صلح را به حیث یک ستراتیژی ملی و دایمی اعلان نماید.
3- تلاش های صلح نباید دست آورد های نظام و ارزش های قانونی آن را زیر سوال قرار دهد و منجر به ایجاد بحران تازه در کشور گردد.....
........
.............
نتایج جرگه مشورتی صلح
جرگه مشورتی صلح در نوعیت خود، برای مشوره بین الافغانی از اقشار مختلف به منظور آوردن صلح به افغانستان، یک اقدام بی مثال بود. نتایج جرگه که ذیلاً ذکر میگردد ما را کمک خواهد نمود تا برای آوردن صلح دایمی به کشور با همکاری و همزبانی اقدام نماییم.
· اعضای ۱۶۰۰ نفری جرگه مشورتی صلح روی ۱۶ مورد عمده و مدلل موافقت نمودند.
· جرگه با وضاحت بیشتر و انگیزه ها برای آوردن صلح در راستای فایق آمدن بر چالش ها و هم در راستای مقابله جدی علیه کسانی که ترس و وحشت را میان مردم تحریک میکنند به اتفاق آرا سفارشاتی را به حکومت افغانستان ارائه داد......
اقدامات بعدی
جلالتمآب حامد کرزی رییس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان از سفارشات جرگه مشورتی صلح قدر دانی نمود و وعده سپرد که حکومت برای عملی ساختن پیشنهادات آن گام هایی را خواهد برداشت. حکومت افغانستان برای تطبیق سفارشات جرگه اقدامات آتی را مد نظر خواهد گرفت.....
فصل سوم
زمینه های مصالحه در افغانستان
......
.........
1- زمینۀ تاریخی
بعد از تحول بن و ایجاد ادارۀ موقت در افغانستان، دو نیروی مسلح یعنی حزب اسلامی و طالبان که اولی با تعدادی و دومی با همه تنظیم های بر سراقتدار مخالف بودند، به حیث نیروی مخالف مسلح باقی ماندند. دیگران به گرفتن سهمی در کرسی ها و مقام ها در دولت های آینده مشارکت کردند و این حالت تا هنوز ادامه دارد. بناءً یک منبع اختلاف جنبۀ تاریخی دارد. مخالفان طوری که با رژیم های گذشتۀ تنظیمی دشمنی داشتند، به مخاصمت با دولت جدید که از بقایای تنظیم ها تشکیل شده است، ادامه می دهند.(از عامل های خارجی پشتیبان دولت و مخالفان مسلح درین جا صرف نظر می کنم و در جایش تذکر می دهم).
مورد دوم، نوع ساختار نظام سیاسی است که دولت و مخالفان مسلح هریک برداشت های مربوط به خود را دارند. درین میان آنچه دولت به شکل ریخته و شکسته انجام می دهد، گرایش مردم سالاری و دموکراسی است که البته با نقص ها و عیب های کلان اجرایی و نظری از جمله فساد، مدیریت ناکام، مصلحت گرا، امتیاز خواه و امتیاز ده لنگ لنگان به پیش می رود. اما مخالفان هم آنانی که در گذشته حاکمیت کرده اند و هم آنانی که در بخشی از حاکمیت جایگاه داشته اند، نقش خوب به یادگار نمانده اند. امروز که آن آش و کاسه نیست، در مقایسه با نظام حاکم، ارادۀ مثبت یا منفی شان را در اظهار برتری عملی یا نظری نشان نداده اند. یک زمینۀ مذاکره یا مصالحه این امر بوده می تواند که پیشنهاد های طرف های درگیر رد وبدل شوند و از ترکیب آن راه میانه و قابل قبول برای طرفین تدارک شود.....
2- زمینۀ فرهنگی
در حالی که جنگ میان افغان ها هیچ زمینه فرهنگی ندارد، برعکس مورد های زیادی برای استناد به مصالحه در فرهنگ مردم این کشور وجود دارد.....
· جنگ بین گوینده گان یک زبان بر ضد گوینده گان زبان دیگر نیست.
· علت جنگ قومی نیست. یک قوم براساس رفع ظلم و ستم یک قوم دیگر وارد جنگ نشده بلکه متعلقان بر قوم های مختلف در هر دو طرف جبهۀ جنگ وجود دارند.
· جنگ انتقامی نیست که ریشه در عقده های تاریخی، فرهنگی، ملی، زبانی و قومی داشته باشد.
· جنگ پیروان یک دین برضد پیروان دین دیگر نیست، حتی طرف های درگیر، اختلاف مذهبی هم ندارند. بر هریک واجب است که ارشاد های دین شان را برای مصالحه مدنظر بگیرند و از مواعید آن هراس کنند....
3- زمینۀ جغرافیایی
· اساس جنگ حاضر، بر بنیاد قرار داشتن یک منقطۀ خاص بر ضد یک منطقۀ خاص دیگر بنا نشده است.
· مردم یک یا چند ولایت بر ضد مردم یک یا چند ولایت دیگر صف نکشیده اند.
· دولت بر سر اقتدار و مخالفان آن خواهان تجزیۀ وطن واحد شان به سود یا ضرر طرف دیگر نیستند.
· جنگ ماهیت منطقوی ندارد. خواست جنگنده ها الحاق کشور به یک کشور دیگر یا منطقه از آن بر کشور دیگر نمی باشند.
· جنگ از اثر واگذاری یک یا چند ولایت به یک کشور دیگر از سوی یکی از طرفین ادامه ندارد. بر سر تعیین یا تغییر سرحدات نیست.
4- زمینۀ منطقه ای و بین المللی
افغانستان یا منطقه ای از آن، معروض تجاوز و لشکر کشی مستقیم کشور های منطقه یا سایر کشورها قرار نگرفته که عده ای به طرف داری و عدۀ دیگر برضد آن شامل درگیری شده باشند. البته تحریک های ضد دولتی، آموزش خرابکاران، تربیه، تجهیز، تمویل و دسته بندی گروه های مخالف دولت های مختلف، در قالب آشوب گری و تخریب کاری، کشتن، سوزاندان، انهدام و نابودی موسسه های و تاسیسات عامه، با حدود 40 سال سابقه از سوی کشورهای همسایه، خاصتاً حلقه های معین پاکستان اکنون اظهر من الشمس است....
فصل چهارم
قربانیان
.......
.........
قربانیان درگیری های جاری قابل شناسایی اند. اگر به تاریخ دورتر امکان مراجعه موجود نیست، اقلاً باید در شناخت و تصدیق قربانیان ده سال گذشته اقدام شود. این فصل، انواع قربانی ها و شیوه های تسلی بخش سهم گیری آنان در مصالحۀ ملی و پارۀ از امور مرتبط به قربانی شدن را توضیح می کند. چشم انداز آیندۀ هر مصالحه ای ضرورتاً به تائید مستقیم قربانی ها و پشتیبانی عامه از پروسه به سبب رضایت، آنان بستگی دارد.
1- قربانی ها و انواع آن
مصالحۀ ملی باید به قربانیان توجه کند. بدون تثبیت و شناخت قربانی ها و بدون طرح برنامه های برای بازگردانی آنان به زنده گی عادی امر مصالحه ملی ناممکن می باشد. رهبران سیاسی، جامعۀ مدنی و برنامه سازان باید انواع قربانی های و درجۀ قربانی بودن آنان را درک کنند و متناسب به آن تصمیم های مربوط را رهبری و عملی نمایند. در واقع جنگ های افغانستان قربانی های بی شمار و گوناگون دارد.....
الف- قربانیان جمعی و فردی
کشتار جمعی و عملیاتی که تعداد زیادی از مردم را می کشد، قربانیان جمعی بار می آورند. در افغانستان کشتار جمعی به گونۀ متعارف یعنی کشتار یک قوم، گروه ایدیالوژیک و مذهبی وغیره به مشاهده نرسیده اما، جمعی از اشخاص قربانی شده اند که می شود آن را شامل این کتگوری کرد. در عملیات هوایی قوای نظامی خارجی یا داخلی و یا در حمله ها، راکت پراگنی ها، انفجارها و انتحارهای مخالفان از 20 تا 100 نفر و بالاتر از آن، مردم غیر مسلح کشته می شوند که نوعی قربانی جمعی است. ....
ب- قربانیان مستقیم و غیر مستقیم
قربانی مستقیم، چنان که از نام آن پیداست به شخص یا اشخاصی گفته می شود که خود، بدون این که به گروه های متخاصم در حال جنگ ارتباط داشته باشند، متحمل آسیب قرار گیرند، یا کشته شوند، زخمی، معلول یا معیوب روحی و روانی شوند، زندانی و توقیف شوند، مورد تبعیض و تجاوز جسمی و جنسی قرار داده شوند. در واقع در افغانستان هر طرف درگیری به شمول نظامیان خارجی هر نوع قربانی مستقیم آفریده اند. ...
ج- قربانیان نسل اول و نسل دوم
هنوز زود است از قربان نسل اول و دوم در افغانستان سخن گفت. هرچند از درگیری های سی سال گذشته نسل دیگری هم در قشر حاکم و هم در قشر محکوم ایجاد شده، اما سرایت محکوم بودن به نسل دوم کمتر مشاهده می شود. در عین حال نسل دوم قربانی های مستقیم اثرات بدی از قربانی بودن پدران یا مادران شان برداشته اند. نان آور خود را از دست داده اند، از تعلیم بازمانده اند و با برخورد عقده مندانه نسبت به نظامی که از والدین شان قربانی گرفته است، نگاه می کنند. هرگاه قربانیان تثبیت شوند، اقدام های تسلی جویانۀ اجتماعی و سایر اقداماتی روی دست گرفته شود که برآشتی و مصالحه دلالت کند، نسل دوم قربانیان آرام تر درد ورنج خود را با صبر معاوضه می کنند و با توجه به آیندۀ عادلانۀ ای ه در طراحی آن سهیم و شریک بوده اند، مصروف بازسازی و نوسازی می شوند....
..... اگرازموضوع دور نرویم، حزب دموکراتیک خلق، در مبارزه های پیش از حاکمیت شعار بی عدالتی نسبت به طبقه های پایین و محروم اجتماع را سر می داد و در تظاهرات خیابانی سنگ دفاع از حقوق حقۀ کارگر و زحمتکش وغریب و بی نوا را به سینه می کوبید. هزاران هزار هموطن که اسیر زیبایی و واقعیت این شعارها می شدند به صف حزب می آمدند. اما بعد از پیروزی در کودتای تصادفی، تمام شعارها و وعده ها یک سره فراموش شد. قربانیان مظالم رهبری و فرمان های آن عمدتاً طبقه های غریب و بی نوا بودند. در رهبری حزب قشر نو به دوران رسیده ایجاد شد که موقف دیروز خود را فراموش کردند و نادیده گرفتند. تنها مصالحۀ داکتر نجیب الله عامل های بالقوۀ رسیده گی به آلام قربانیان را داشت که در نیمه راه توقف داده شد. در گروه های بعد از آن نیز عین سناریو جریان داشت و دارد. ....
د- جنسیت
........
...........
بنا براین، زنان قربانی باید مدنظر مصالحه قرار بگیرند. تساوی حقوقی جنسیت اجتماعی، حقوق بشری قربانیان در حال و آینده، بیمه ها و تضمین های عدم تکرار قربانی شدن دو باره، مسایلی اند که مصالحۀ ملی باید برای آن برنامه داشته باشد. زنان در مجموع و زنان قربانی به طور خاص دارای عامل ها و موثریت های بالقوۀ برای مصالحه اند می باشند که باید در برنامۀ آشتی ملی از آن کار گرفته شود. فرهنگ افغانستان ازین عامل های موثر مملو است. زن سبب بخشایش و عفو قتل ها، ختم دشمنی ها و کینه های خونین بوده است.....
هـ- اطفال، جوانان و نوجوانان به مثابۀ قربانی
· اطفال مهاجران، خاصتاً در ایران و پاکستان؛
· اطفالی که در جنگ ها مورد سوء استفاده قرار داده می شوند؛
· پسران و دخترانی که مکاتب آنان سوزانده می شوند؛
· گداهای طفل که در شهر و ها ده ها مشاهده می شوند؛
· اطفال خانواده هایی که زیر خط فقر زنده گی می کنند؛
· اطفالی که والدین و نان آوران شان را در جنگ ها از دست داده اند؛
· اطفالی که والدین شان معتاد اند و یا به بیماری های روانی و صعب العلاج مبتلا شده اند؛
· اطفال خانواده هایی که در زیر حاکمیت مخالفان زنده گی می کنند و به مکتب و خدمات اجتماعی دسترسی ندارند؛
· اطفالی که از آنان در کارهای شاقه، تولید، اختطاف و سایر کارهای غیرقانونی استفاده می شود.
.........
............
2- شناسایی و دسته بندی قربانی ها
الف- شناسایی قربانیان
· تثبیت تعداد قربانی های هردو طرف درگیر اعم از قربانیان مستقیم و غیر مستقیم، انفرادی و جمعی؛
· تثبیت تعداد قربانیان اهالی در در اثر درگیری متحمل آسیب شده اند، به شمول مهاجران و بیجا شده گان؛
· تثبیت تعداد قربانیان اهالی که از اثر حمله های قوای نظامی خارجی متحمل خساره شده اند؛
· تثبیت تعداد قربانیانی که از اثر حمایت خارجی های طرف دار مخالفان متحمل خساره و آسیب شده اند.
· تعیین و تثبیت قربانی هایی که از اثر ظلم، تجاوز و تعرض غیرقانونی اشخاص و مقام های دولتی و آدرس های مشخص متحمل خساره و آسیب شده اند.
ج- رقابت بین قربانیان
..... به طور مثال سالگرد کشته شدن اشخاص مهم یک گروه، در حالی گروه متهم به قتل نیز به روند مشترک پیوسته است، از بیخ و بن تغییر می کند. در صورتی که احساسات گروه متهم جریحه دار شود و قاتل هم ثابت نباشد، ادعای قاتل بودن تمام گروه درین حالت، به جانبین سوء اعتماد و حتی نقض پیمان بار می آورد. چند نکته ای که درین زمینه هم برای مصالحه جویان و هم برای قربانیان جانب های درگیر مهم می باشد، این هاست:
· قطع متقابل تبلیغ های دوارن جنگ و درگیری ها؛
· موافقه بر ارزش های جدید سیاسی، فرهنگی، تاریخی و آیندۀ ملی و مشترک؛
· منع متقابل دشمنی ها و کینه های شخصی؛
· توافق بر این که قربانیان هر طرف درگیر، آسیب دیده گان جنگ و درگیری اند و لذا مسایل آنان جدا از اجنداهای سیاسی مورد بررسی قرار داده شود؛
· محکومیت متقابل جنگ و درگیری که آثار شوم آن بدون این که طرفی را متهم کند، بالای اقشار اجتماعی و آیندۀ کشور مشاهده می شود.
نتیجه گیری ها
1- قربانیان بخش اعظم و مهم پروسۀ مصالحۀ ملی می باشند. عدم توجه و مشوره با قربانیان هر مصالحه حتی اگر عملی
هم شود موجب آشتی ملی نخواهد شد.
2- قربانیان هم از نظر سن وسال و هم از نظر جنسیت در همه طرف های درگیر موجود است. نباید به یک طرف اکتفا شود و قربانیان مختلف اعم از مستقیم، غیر مستقیم، انفرادی و جمعی فروگذاشت شوند.
......
..........
10- جامعه در مجموع و سیاست گذاران مصالحه و برنامه سازان مختلف به طور خاص وظیفۀ اخلاقی، بشری و دینی دارند که برای قربانیان اعم از مردان، زنان، اطفال، نوجوانان و جوانان قربانی درگیری ها و جنگ های طولانی به سهم و نقش خود کاری انجام دهند.
فصل پنجم
تخطی کننده گان یا متعرضان
..... جنگ افغانستان نیز از این قاعده مستثنا بوده نمی تواند. انگیزه های مختلف و متفاوت سبب متجاوز شدن و خطاکار شدن انسان ها می شود. برای جنگ افغانستان، تخطی ها وخطاکاران این درگیری طولانی، انگیزه های ذیل تاثیرگذاراند:(الف)- قدرت طلبی انحصاری،(ب)- حفظ انحصاری قدرت و ثروت،(ج)- تحریک خارجیان و همسایه ها برای قرار داشتن درخط منافع آنان، با وسایل و ذرایع مختلف مانند تطمیع، تخویف، داشتن اسناد بدنام کننده، گروگان گیری، تشویق به جنگ وغیره،(د)- تاثیر گذاری های ایدیالوژیک و سوء استفاده از شعارهای دینی و مذهبی، احساسات و هیجان مردم،(هـ)- وطن دوستی، نبود عدالت، ستم پیشگی،(و)- مظالم و زیاده روی ها به حیث یک عکس العمل در برابر آن، و (ز)- تا حدی انگیزه های قومی، مذهبی و امثال آن.
.......
..................
1- مصالحه و تجاوزکاران
پیشتر مطالعه شد که درجه و شدت عمل تجاوزکارانه در دوران درگیری متفاوت می باشد. از تخطی کننده از قانون ترافیک روی جاده گرفته تا عاملان کشتارها، انفجارها، آدم ربایی ها، زندانی کردن ها، مهاجر و بیجا کردن جبری، غصب زمین، مال و دارایی، اختلاس، رشوت و انواع تخطی از قانون و حقوق بشر همه شامل تعریف جرایم می شود. در عین حال انگیزه های این تجاوزها و جرم های شناسایی شدند. همچنان دیده شد که در هر طرف درگیری، تعداد معتنابهی از اشخاص وجود دارند که اصولاً مجرم، نیستند. ادامۀ وضعیت جنگی و غلبه ناپذیری کامل یک طرف بر طرف مقابل نیز چارۀ اساسی و قابل تحمل نتواند بود؛ زیرا هم قربانی و هم تجاوزگر جدید و جدید تر ایجاد می کند. بنا براین مصالحه سبب قطع جنگ و جلوگیری از ازدیاد تجاوزگران و قربانیان میشود. ....
الف- انکار از ارتکاب تخطی
در تاریخ درگیری ها و اعمال خشونت ها در افغانستان، مرتکبان جرایم پیوسته از پذیرش گناه خود طفره رفته و برعکس برای توجیه آن دلیل تراشی ها کرده اند. حتی جرایم آشکار مانند قتل های سیاسی، زندانی کردن های طولانی رقیبان سیاسی، اعدام ها، اختلاس ها، غصب ها، رشوت ها وغارت دارایی های ملی و عامه کتمان و پوشیده می شوند. خاصتاً مقام های حاکم، بر گذشتۀ جرمی و حال جرمی خود پرده می اندازند و منتقد را با تجاوز دیگر سرکوب و خاموش می کنند. افغانستان دولت مقتدر نداشته و ندارد که مجرمان را مجازات کند. از سوی دیگر مصلحت های کوتاه بینانه سبب می شود که مجرمان جنگی، سیاسی، اقتصادی و مالی که صاحب دم و دستگاه ترساننده شده اند، شریک حاکمیت و تحت حمایت آن قرار گیرند. درین روزها که مصروف نوشتن این یادداشت استم، در رسانه ها بر عامل های هفت ثور و هشت ثور بحث می کنند.
..........
.............
تا اینجا دربارۀ فرار از مسوولیت بحث شد. بحث دیگر معافیت از مسوولیت است. پیروز خود را حق می داند و شکست خورده را اگر احتیاجی به آن نداشته باشد، سرزنش می کند. محکمه ای که بتوان تجاوزکاران و تخطی کننده گان را مجازات کند، دایر نمی شود، نهاد هایی که حقایق را آشکار و نشر کند، بنا نهاده نمی شود. با کلی گویی و عامی گری و ناشی گری نمی شود، جرم های یک دهه و چند دهه را شکافت و عدالت در بارۀ آن را جاری و تاری کرد. بناءً احتیاج ها، رابطه ها، مصلحت ها و سایر پیوند ها سبب معافیت از مسوولیت می شود. در چنین فضایی مجرم به مجرم متکرر بدل می شود و احساس مجرم بودن هم نمی کند. مانند پیلان مست به جان و مال مردم می افتند و هر آن قربانی می گیرند.
.......
..........
ج- نتیجه گیری ها
هر جنگ و درگیری مسلحانه که سالهای سال دوام کند، موجب پیدایش قربانیان بی شمار و همچنان تجاوزکاران بی شمار می شود. باید از نظر دور نداشت که در هر طرف تجاوزکاران پدید می آیند. قضاوت در بارۀ تجاوزکاران یک طرف و از نظر انداختن آنان در طرف های دیگر غیر منصفانه و یک جانبه است. نکتۀ قابل یاد آوری این است که تجاوزکاران نیز به درجه های مختلف تقسیم می شوند. برنامه سازان، رهبران سیاسی، فرماندهان نظامی، پیروان دستاتیر مقام های بالایی، عاملان قتل عام، منفعت برنده گان از جنگ و درگیری و فریب خورده گان همه و همه که مرتکب جنایت های شدید و خفیف می شوند، درین قطار شامل اند.
تنها مصالحۀ ملی قادر است، ضمن جلوگیری و غلبه بر سایر پی آمد های جنگ از افزایش جنایت کاران نیز جلوگیری کند. این مصالحه برنامه هایی دارد که می تواند، سبب استقرار مجدد و جامعه پذیری خطاکاران شود. یکی ازین راه ها عذرخواهی خود آنها از قربانیان و زنده مانده گان متضرر و دیگری عفو عمومی متقابل و تعهد به همکاری مشترک برای جبران خرابی ها می باشد. عفو عمومی و عذرخواهی در دین، تاریخ، عنعنه ها و رواج های مردم افغانستان ریشه های نیرومند دارد. عفو عمومی متقابل و عذرخواهی اگر درست مدیریت شود، سبب سودمندی های زیادی مانند، وحدت ملی، جامعه پذیری مقصران، داشتن نیروی کافی بشری برای بازسازی اجتماعی و اقتصادی، جبران خساره، بازتوان یابی قربانیان، مشارکت عمومی، آشتی در سطح های مختلف از قریه ها تا سراسر کشور و جلب مساعدت های مالی جامعۀ جهانی و سرانجام آشتی ملی و سراسری می شود. ....
فصل ششم
التیام
.................
.............................
1- التیام دهی چیست و کدام بخش ها را در بر می گیرد؟
چنانکه در بخش های گذشته دیده شد، مطابق تعریف های سازمان صحی جهان، صحت تنها نبود مرض و ناتوانی نیست. بهزیستی روانی، موثر بودن به خود و جامعه، استقلال فکری وعملی، شایسته بودن، تعلق خاطر به نسل های دیگر، تطابق با محیط و جامعه، استعداد عقلی و احساسی نیز از اجزای سلامت روانی به حساب می آید.
التیام شامل دو بخش می شود. (الف)- تداوی معلولان، زخمیان و بیماران ناشی از پی آمدهای جنگ و درگیری که آثار و علائم آن در جسم قربانیان مشاهده می شود. (ب)- التیام مستقیم وغیر مستقیم آسیب دیده گان روانی اعم از افراد و جمعیت ها که آثار و علائم آن در روان و عملکرد مبتلایان ظاهر می شود. برای تداوی جسمی، نهادهای داخلی و خارجی به کار گرفته می شوند. این امردر برنامۀ مصالحۀ ملی جایگاه بلند و درخور توجه دارد. همه بیماران ناشی از درگیری، زخمیان و متضرر شده گان مستقیم که اثر درگیری را در جسم شان احساس می کنند، باید مداوا شوند. تشخیص، تثبیت و تداوی این بیماران وظیفۀ مشخص وزارت صحت عامه به کمک انجوهای داخلی و بین المللی است. اما در تداوی بیماران روانی و آسیب دیده گان روحی باید اقدام های اضافی ذیل صورت گیرد:
.........
.......................
خشونت و اثرهای آن
مهم ترین نماد های خشونت خانواده گی |
· خشونت جنسیتی؛ · قتل وقتل های ناموسی؛ · خشونت مردان علیه زنان، · محرومیت از تعلیم و تحصیل؛ · محرومیت از کار اداری و اجتماعی؛ · خشونت زن علیه زن در خانواده ها؛ · تجاوز جنسی؛ · مجبور نمودن به فحشا؛ · افشای هویت آسیب دیده بدون موافقه وی؛ · سوزاندن و استعمال مواد کمیاوی؛ · جراحت و معلولیت، آزار و اذیت؛ · خرید و فروش زنان؛ · بد دادن و خشونت ها به دنبال آن؛ · نکاح جبری و نکاح قبل ازسن قانونی؛ · تحقیر، توهین و تخویف زن، · انزوای اجباری، مجبور کردن به اعتیاد؛ · منع تصرف در ارث و اموال زن؛ · کار اجباری. |
........
........
....
.....
· رفتارهای انحصارگرانۀ مردان درنقش های معین علیه زنان، مانند کاراجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی.
· خشونت عمومی جامعۀ مرد سالاری؛
· تمسخر واذیت روانی زنان سنت شکن و پیشرو جامعه؛ در سال های اخیر، نمونه های مشارکت زنان در عرصۀ هنر، جامعه پذیری، سیاست و اقتصاد روبه افزایش است که عاری از اذیت روحی نمی باشد. روزانه هنرمندان، ستاره گان سینما، شاعران، خبرنگاران و سیاست گران زن مورد تمسخر قرار می گیرند.
مهم ترین نماد های خشونت اجتماعی علیه زنان |
· رفتار انحصارگرانۀ مردان؛ · خشونت عمومی- مرد سالاری؛ · تمسخر واذیت روانی؛ · تعصب جنسیتی؛ · نابرابری اجتماعی؛ · الگو برداری از خشونت های رسانه ای؛ · دور نگهداشتن زن از وسایل تولیدی؛ · سوء استفاده اقتصادی از زن؛ · به نام کردن پسرو دختر در طفولیت؛ · بدلی- دختر به مقابل دختر به شوهر دادن؛ · نکاح اجباری بیوه ها با اقارب شوهر فوت شده؛ · تحقیر اجتماعی زنان به سبب تولد دختر؛ · چند زنی بدون رعایت احکام اسلامی؛ · منع مراجعه زنان نزد داکتر برای معالجه؛ · رعایت نکردن احکام اسلامی در طلاق و میراث. |
.......
.............
خشونت سیاسی در درگیری های مسلحانۀ یک گروه یا گروه ها با گروه یا گروه های دیگر انجام می شود. انگیزِۀ اصلی چنین خشونت ها حفظ قدرت ویا کسب آن واعلام موجودیت با ترور، اقدام مسلحانه، زورو تجاوز، اعمال محرومیت و فشارهای اقتصادی می باشد. همچنان کاربرد فشارهای متعدد به منظور ترک مخالفت با دستگاه حاکم به شمول زندانی کردن، تبعید، بیکار کردن، درلست مخالفان قرار دادن، محروم کردن از حقوق اساسی، ترور شخصیت وغیره نیز وسایل خشونت برضد رقیبان است.....
.....
.......
· خشونت مستقیم که زنان به خودی خود هدف تعیین شده از سوی متعرضان به حساب آید.....
......
.......
هرسه نوع خشونت های فوق عمدتاً به شیوه های ذیل صورت می پذیرند:
· جنگ گرم و مسلحانه به منظور کسب یا حفظ قدرت، ترور، انفجار، انتحار، راکت افگنی وغیره.
· برخورد از موقف حاکم بر ضد مخالفان با استفاده از وسایل جبری مانند دستگاه نظامی و پولیسی، قانون گذاری ها، موسسه های اقتصادی وغیره.
· رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی.
· برخورد فزیکی؛ مانند لت وکوب، کشتن، سوزاندن، آب جوش پاشیدن و انواع جزاها و شنکنجه ها که باعث درد و آسیب جسمی می شوند.
..........
فصل هفتم
عدالت
یکی ازدیدگاه های مهم و گاه مشاجره آمیز، عدالت در مصالحه است. قربانیان خواهان پیگیر عدالت می باشند؛ طرف های مصالحه از آن طفره می روند. شانه خالی کردن از اجرای عدالت دلیل های عمده دارد. برخی ازین دلیل ها چنین است: (الف)- برخورد سیاسی نسبت به مجموع روند مصالحه، نادیده انگاشتن و چشم پوشی از اعمال گذشتۀ طرف ها بدون مشوره با قربانیان؛(ب)- ناتوانی عملی مصالحه کننده گان در اجرای عدالت به سبب ناکافی بودن حقایق و مجریان؛(ج)- عفو عمومی که با مشوره و اجازۀ قربانیان به منظور جلوگیری از ادامۀ مصیبت جنگ صورت می گیرد؛ (د)- فشارها و نبود مساعدت بین المللی برای اجرای عدالت و تمویل پروژه های آن؛ (هـ)- پیچیده گی اجرای کامل و شامل عدالت.....
......
......
بی نیاز از اثبات است که در جنگ های اخیر، هم متجاوزان معلوم و هم متجاوزان نامعلوم وجود دارد. اما قربانیان معلوم اند. در صورتی که عفو عمومی جریان یابد، قربانیان زنده یا ورثۀ قربانیان کشته شده، باید طرف مشوره قرار داده شوند. هرگاه متجاوز آنها معلوم باشد، اختیارعفو یا اجرای عدالت در یک پروسۀ محاکمه، به خود آنها تعلق می گیرد. در صورتی که عاملان معلوم نباشند، ادعای آنان در کل در یک محکمۀ عادلانه به محکومیت شخص یا اشخاص معین نمی انجامد. البته مجرمان تخطی های عمدۀ حقوق بشر و کسانی که برنامۀ کشتار جمعی را طراحی کرده اند و مسبب آن می باشند، باید به طور عادلانه محاکمه یا عفو شوند که این امر نیز، به مقتضیات مصالحه و موافقۀ ملی و بین المللی ارتباط دارد. یگانه راه همانا، تثبیت جرایم جنگی، پذیرش آن، معذرت خواهی و دل جویی قربانیان است که می توانند آنان را عفو کنند.....
......
.......
· عدالت جزایی باید بر مبنای تعقیب عدلی به گونه شفاف و بی طرف صورت گیرد. درین مورد احتمال برخورد سیاسی با مخالفان دیروز در چارچوب مسایل عدلی و تحقیقاتی، وجود داشته می تواند.
· اجرای عدالت انتقالی یا تصمیم عادلانۀ سیاسی در بارۀ آن خیلی مهم است. شاید عفوعمومی و انصراف ازعمل کردهای خطاکارانه، به وسیلۀ قربانیان متصور باشد.
· عدالت در ساختار موسسه های ملی، تشکیلات اداری، صلاحیت ها و مسوولیت های ارگان های محلی و مرکزی وغیره.
· عدالت در انکشاف متوازن و توزیع متوازن بودجه های ولایتی.
· عدالت در تأمین حاکمیت قانون به طور یک سان، تأمین مسوولیت ها و حقوق مساوی مردم در برابر قانون.
نقش عدالت در پروسۀ مصالحۀ ملی
.....
........
· انتقام گیری های شخصی را کاهش می دهد؛ در جنگ های اخیر افغانستان بارها مشاهده شده که کسانی که در جنگ نقش داشته اند به طور مرموز کشته شده اند. در صورت تعقیب عدلی و اجرای آن در سطوح مختلف این کینه جویی های شخصی تا حدی زیادی کم می شود.
· حریفان دیروز به قدرت رسیده گان را حفاظت می کند ؛ با اجرای عدالت جزایی و تمکین بر آن، رقیبان دیروز که در حاکمیت جدید در حاشیه قرار می گیرند نوعی تحفظ قانونی حاصل می کنند.
· به اجرای مکلفیت ها در برابر قربانیان تعهد می کند؛ عدالت جزایی خواست تقریباً تمام قربانیان است. صرف نظر ازاین که که در کدام طرف جنگ قرار دارند، می خواهند عدالت در بارۀ مرتکبان جرایم علیه آنان اجرا شود.
· گناه و گناه کاران را تفکیک می کند؛ محاکم جزایی، جرم یا جرایم فردی را رسیده گی می کند. نوع دیگر رسیده گی به جرایم، نکوهش سیاسی اعمال جمعی تخطی از حقوق بشر است که سبب می شود نوعیت گناه و مرتکبان جمعی تثبیت شوند. کمیسیون حقیقت یاب، شواری ملی که دوران مصالحه یا هر میکانیزمی که به موافقه و مشارکت قربانیان به وجود آمده باشد، می تواند، تقصیر جمعی و مرتکبان جمعی را به آدرس های معین راجع کند و نوعی نکوهش عمومی را اعلام نماید.
· حاکمیت قانون و پروسه های دموکراتیک را تقویت می کند؛ تعقیب عدلی و اجرای عدالت در بارۀ مجرمان، در صورتی که توانایی های معین وجود داشته باشد و سبب ایجاد نزاع ها و کمشکش ها نشود، برای استحکام دموکراسی موثر تواند بود. اما هر نوع اقدام یک جانبه و ناتوانی در تعقیب عدلی اعتبار رژیم جدید را در افکار عامه کاهش می دهد و احساس عیب جویی و نقد وانتقاد های عمومی را به دنبال می آورد. این امر در افغانستان از اهمیت زیاد برخوردار است. زیرا به مجردی که عیب جویی ها در موضوعی ایجاد شد، دامنۀ بی اعتمادی ناشی از آن به سرعت افزایش می یابد.
· معافیت از مجازات را کاهش می دهد؛ عدالت جزایی سبب می شود که مرتکبان از مجازات فرار نکنند و نبود آن را دلیل ذیحق بودن شان در ارتکاب جرایم وانمود ننمایند. طوری که تجربه ثابت کرده، تعدادی که خود را در درگیری های افغانستان به نام های مختلف ذیحق اعمال انجام یافتۀ شان می دانند، کم نیستند. هر چند در ماتحت الشعور شان نبرد برای گرفتن قدرت می باشد، اما دفاع از دین، عنعنه، استقلال، حاکمیت ملی و چه و چه را بهانۀ اعمال بعضاً خطاکارانۀ شان قرار می دهند.
......
........
عدالت اجتماعی- اداری
.......
..........
· دور کردن اشخاصی که نقش و موقعیت رسمی شان سبب رنجش یک کتلۀ وسیع مردم و طرف های مصالحه می شود؛
· موافقه بر، کنار گذاشتن از روند بعدی مصالحه بر لستی از اشخاص طرف ها که به قساوت و بی رحمی مشهور اند، اما اسناد الزامی کافی بر محاکمۀ آنان وجود ندارد یا محاکم داخلی از محاکمۀ آنان عاجز اند و محاکم مشابه بین المللی به این علاقه نمی گیرند.
· به کار گیری انواع نرم مجازات مانند تقاعد قبل از وقت، تقاعد جبری، تبدیل به پست های کم اهمیت که حساسیت قربانیان را بر نیانگیزد.
خطرهای احتمالی عدم اجرای عدالت
.......
.........
· کمبود های عمومی از قبیل اسناد و شواهد برای عدالت جزایی؛
· ترس شاهدان و آسیب دیده گان از مرتکبان جرایم که هنوز در قدرت اند و یا به قدرت خواهند رسید؛
· کمبود حفاظت های قانونی شاهدان و گواهان در محلات به سبب نبود حاکمیت قانون؛
· کمبود کادری ومادی که در سیستم قضایی کشور احساس می شود؛
· ترس از بسته شدن سایر مسیر های مصالحه در اثر محاکمه های پس از گذار؛
· اعمال نفوذ زور مندان در قوۀ قضائیه به منظور تغییر مسیر محاکمه ها و تعقیب عدلی مجرمان.
کاستی های عدالت جزایی
حتی در حالت آرمانی، اگر افغانستان به کمک جامعۀ جهانی قادر شود که پروسۀ عدالت جزایی را به طور عادی پیش ببرد، بازهم کمبودهایی دارد که نباید از آن چشم پوشی کرد. این است بعضی ازین کمبودها:
· تعقیب عدلی با جنایت کاران سروکار دارد. با همه دشواری هایی که برشمرده شد فقط بخشی از مجرمان را محاکمه می کند، نه همۀ آنان را. در عین حال برای قربانیان و آسیب دیده گان چیزی به چانته ندارد. در یک پروسۀ مصالحه قربانیان مستقیم و غیر مستقیم و آنانی که آسیب و ضرر دیده اند، نیازمند التیام فوری می باشند.
· تعقیب عدلی سبب ایجاد قربانی های جدید خواهد شد. در افغانستان که همه کمبودها به همه گان آشکار است، تعقیب ناقص عدلی می تواند، بین مدعی و مدعی علیه یا خانواده های آنها، دشمنی های شخصی و تازه ایجاد کند. شاید به سبب کمبود اسناد و دلایل اثباتیه تصامیم ناقص گرفته شود و به انتظار قربانیان پاسخ لازم داده نشود. این امر خود احساس انتقام شخصی در افراد تقویه می کند و باعث عدم اطمینان به پروسۀ قضایی می شود.
· برعلاوه، کمبود اطلاعات، مانع های مادی دوران گذار، شواهد نابود شده، ترساندن دستگاه قضایی، عدم امنیت یا ثبات شکننده، اولویت های رجحانی نسبت به عدالت، ارتشا و فساد اداری، تنظیم گرایی و حمایت از طرف داران یا جانب داری قضا، واسطه بازی ها، ادعاهای بلند بالای مجرمان وتخطی کننده گان مبنی بر دفاع از ارزش های دینی، وطنی، عدالت پیروزمندان، ناتوانی رسیده گی به همه مجرمان و تخطی کننده گان حقوق بشر، ناتوانی در کشف مسوولیت های سیاسی مجرمان و انگیزه های عمل مجرمانه و یک سلسله مانع های دیگر می تواند، عدالت جزایی را به تاخیر اندازد.
.......
........
عفو عمومی
هم در افغانستان و هم در بعضی نقاط جهان، در حالت های مختلف، عفوعمومی اعلام و تجربه شده است. شماری از نمونه های جهانی عفو عمومی درین کتاب مطالعه شد. درافغانستان تا جایی که مشاهده می شود، با به قدرت رسیدن ببرک کارمل، عفو عمومی اعلان شد و صرف با اقدام یک جانبه، زندانیان سیاسی مربوط به نیروهای مسلح مخالف دولت آن وقت از حبس رها شدند. در واقع هرچند این گام در زمان خویش خیلی بااهمیت بود، نه تنها یک جانبه بود، بلکه عفو عمومی هم به شمار نمی رود. زیرا به رهایی زندانیان سیاسی بسنده شد و این عفو با مخالفانی که مسلحانه برضد حاکمیت می جنگیدند مورد توافق صورت نگرفت تا منتج به ختم جنگ شود. ....
عفو دوم، زمانی سروسامان می یافت که داکتر نجیب الله می خواست برنامه های مصالحۀ ملی به پختگی برسد و در نتیجۀ تفاهم طرف های مخالف، اعلام شود. اما این اقدام صورت عملی به خود نگرفت.
سومین عفو عمومی در زمانی صورت گرفت که شورای قیادی یا جهادی مجاهدین در روزهای اول رسیدن به حاکمیت به منسوبان نظام گذشته مبذول کرد. و این فقط خط امانی بود که به بر گذشته های درد ناک گذشته تا حدی زیادی خاتمه داد و تا اندازه ای از برخورد های انتقام جویانه جلوگیری کرد.
اما عفو عمومی نوع دیگر که امروز بایستی عملی شود، با سه نوع قبلی تفاوت دارد. این عفو در صورتی عملی می شود که هرطرف در اثر مذاکره به نتیجه برسد که عفو یک امر ناگزیر است و نمی توان تمام خطاکاران مربوط را به عدالت جزایی را محاکمه کرد. ....
......
.......
قانونمندی عفو عمومی
آنچه که از تجربۀ بین المللی بر می آید، عفو عمومی بر مبنای یک قانون و قانون مندی خاص صورت می گیرد. در بخش اول کتاب در ترجمه مطالبی در بارۀ عفو عمومی از تصویب قانون ها و مقرره ها، از افریقا تا اروپا و آسیا سخنان مهمی آمد تا بیانگر این نکته باشد که عفو عمومی بدون قاعده و انتظام نیست و نباید باشد. این امر در افغانستان که تیوری توطئه در جریان است و همه نسبت به همه بی اعتماد شده اند، خیلی مهم می باشد. قانون رویکرد ها و راهکار ها را شفاف و برای اجرا کننده گان مصالحه و عفو عمومی خط السیر آشکار و توافق شده ترسیم می کند. قربانیان و مردم ناراضی و متضرر نیز به نیکویی می دانند که نماینده گان شان تصمیم گرفته اند که قانون را ترتیب نمایند و بنابراین نوعی تمکین اختیار می کنند. قانونمندی عفوعمومی طرفین را از اتهام، سازش ها و کنار آمدن و معامله در مورد سرنوشت مردم برحذر و محفوظ می کند.
فصل هشتم
حقیقت یابی
.....
.......
.....از نظر جامعه شناسی هم، مردم تقصیرهای ارتکابی شان در مقطع های کوچک یا کلان را به مشکل می پذیرند و حتی هیچ نمی پذیریند. روان خشونتی که همزاد خانواده گی، محیطی و اجتماعی مردم ماست به ساده گی همه را فرا فکن و خود برائت دهنده بار آورده است. در دعواهای شخصی اتهام زنی، دوسیه سازی، شاهد ناحق فراهم کردن، خود مظلوم نمایی و طرف را متجاوز معرفی کردن خصیصۀ عمومی ماست. با این همه ما، حتی یکبار هم تجربۀ همه پرسی های عادلانه را نداریم. قضاوت های من برآوردی، خویش خوری، قوم گرایی، زبان گرایی، ذوقی و سلیقه یی، حزبی و گروهی بر عدالت پسندی، حق گویی و بی طرفی چربیده است. در چنین وضعیت خیلی دشوار است از حقیقت قریب به واقعیت سخن گفت و به آن دست یافت. ولی این امر به معنای آن نیست که دست روی دست نسشت و هیچ کاری نتوان کرد. مراحل و روند های مصالحه ملی ایجاب می کند که به طور مستند و موثق به حقایق گذشته دست یافت وآنچه که صورت پذیرفته به مردم عیان کرد. حال که وطن ما چنین تجربه را ندارد، باکی نیست.
.......
........
تا جایی که مشاهده می شود، مردم بر سر این امر اجماع ملی ندارند. اتفاق نظر بر نکتۀ آغاز حقیقت یابی یک مسئله است و امکان های عملی، شواهد مستند و معتبر مسئلۀ دیگر است که بدون تعصب و با واقع بینی باید به آن برخورد شود. به هر حال حقیقت یابی هایی که در افغانستان باید صورت بگیرد، عرصه های ذیل را شامل می شود:
· حقیقت یابی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان شامل چهاردوره، نور محمد ترکی، حفظ الله امین، ببرک کارمل و نجیب الله؛
· حقیقت یابی های حاکمیت مجاهدان، دورۀ کوتاه حضرت صبغت الله مجددی و برهان الدین ربانی؛
· حقیقت یابی حاکمیت طالبان، دوره ملا محمد عمر؛
· حقیقت یابی های اداره موقت، انتقالی و انتخابی دورۀ حامد کرزی.
.....
......
فصل نهم
جبران خساره
به منظور گذار از جنگ و شروع بازسازی مادی و معنوی یک کشور، جبران خساره از مولفه های بسیار ضروری یک مصالحه ملی به شمار می رود. اقدام های جبرانی صرف به پرداخت های مادی و ملی به قربانیان و متضرران خلاصه نمی شود. در افغانستان، این اقدام ها باید با رفع بی عدالتی های اداری، توسعۀ ملی حاکمیت و دستگاه ها، اجرای عدالت اجتماعی، رفع انحصار اداری و اقتصادی، اصلاحات اداری و اجتماعی، تعهد به ارزش های ملی، احترام به حقوق فردی و اجتماعی، ایجاد دولت ونهادهای مسوول، حاکمیت سراسری قانون و بالاخره رفع عواملی که سبب بروز خساره های مادی و معنوی نزد قربانیان و در مجموع مردم شده است. این عوامل یا مهم ترین آنها در افغانستان عبارت اند از: بازگردانی، نوسازی، کسب رضایت و اعتماد، فریاد رسی، اجرای عدالت و جلوگیری از تباهی های که صورت گرفته است، جبران غلطی هایی که صورت گرفته و اعتراف به اشتباه ها و جنایت های ملی و بین المللی که انجام شده و معذرت خواهی می باشد. در یک دید کلی جبران خساره را می توان شامل عرصه های ذیل دانست:
.......
.......
آیا جبران خساره ضرور است؟
......
..... جبران خساره سبب اصلاح اداره و موسسه های اردو، دستگاه قضایی و حقوقی باید باشد. این برنامه مانند پل بین گذشته و آینده عمل می کند. هم گذشته را از نظر نمی اندازد و به قربانیان در حد توان یاری می رساند و هم برای آینده و بهتر سازی دستگاه های خدماتی، اصلاح سیاسی و زمینه سازی برای جلوگیری از خشونت های دوباره کار می کند.
یک اقدام دیگر کارهای جبرانی، تعقیب جزایی مجرمان انفرادی به وسیلۀ محاکم مربوط است که مدعی و مدعی علیه معلوم و آشکار است. هرگاه تعقیب عدلی قضیه های جزایی به صورت درست و مکمل انجام نشود، بخشی از جبران خساره ناقص خواهد بود.
فصل دهم
جامعۀ جهانی
جامعۀ جهانی و از جمله ایالات متحدۀ امریکا از سال 1381 به این سو در همه قضایای افغانستان و از جمله جنگ و صلح آن دخیل بوده اند. ....
......
........
این نکته برای سیاست گذاران وبرنامه سازان مصالحه در خور تعمق است که مصالحه با حضور خارجیان و بی حضور آنان ناممکن است. در جاهایی که حضور جامعه جهانی، انجوهای تحقیقاتی، مساعدت کننده گان مالی، کشورها و حتی رهبران بعضی از کشورهای ایجاب می کند، استنکاف بی مورد از آن ها ناموجه است. هم چنان در مواردی که نقش داخلی اعم از دولت، نیروهای سیاسی، شخصیت های ذی مدخل با اهمیت باشد، عدم استفاده و بی مبالاتی به آن ها راه به منزل مقصود نمی برد. حضور و اشراف جامعۀ جهانی در روند مصالحه عامل بیرونی است که نقش تند یا کند کننده دارد ولی به هیچ وجه جای عامل داخلی که مهم و اساسی و تعیین کننده است، را پر کرده نمی تواند.
جامعۀ جهانی و یک کشور جداگانه نمی تواند منبع صدور مصالحه برای افغانستان باشد. البته حمایت گری و مساعدت های مالی و عملی در پروسۀ حقیقت یابی و کار های سهولت بخشنده را می توانند انجام دهند. در اوضاع و احوال کشور ما بدون شک پاکستان و ایران و تا حدی روسیه نقشی دارند که باید انجام دهند. پاکستان در گام نخست است که طرف ها یا حد اقل یک طرف درگیر در آن کشور پایگاه، ذخایر، تربیت گاه ها و محلات عقبی دارد. نیروهای و مقام های دولتی یا اشخاص ذی نفوذ هم در سمت و سو دادن این نیروها ذی مدخل اند. بناءً این کشور باید به پروسۀ مصالحه به گونۀ مثبت مداخله کند. در بخش دیگر ما در بارۀ شیوه های این مداخلۀ مثب بحث خواهیم کرد. ایران نیز مطابق نیازهای وضعیت کشور ما جایی در مصالحه دارا می باشد.
یک روی کردی که باید سیاست گذاران کشور به آن متوجه باشند، این است که خارجیان و شرکای همکار شان را صمیمانه و از روی حرص وطن دوستی به خصوصیت های نیروهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی کشور، آگاه و راهنمایی کنند. شرکای خارجی به هیچ وجه، حتی با مطالعه های طولانی قادر نیستند، رمز و راز های کشور را بهتر از ما بدانند. خارجی دوستی، دوستی معمول نیست که بسیاری ها مثلاً همه اختیار کارهای خرد و کلان مملکت را بی کم و کاست در اختیار آنان می گذارند و مانند گودی های کوکی آنان عمل می کنند. درین جا همان عامل داخلی در خدمت عامل خارجی قرار داده شده است که نمی توان از آن راه درازی را اندازه گیری کرد. این ها از دایرۀ سیاسی استقلال و خود ارادیت خارج است. یک گام عملی است که هیج رابطه ای با مسایل سیاسی ندارد.....
.....جامعۀ بین المللی و همکاران خارجی، سعی در تحمیل های سیاسی و اجتماعی دارند. آنها نمونه هایی از کشورهای دارای حالت های مشابه را پیش پای رهبران کشورهای در حال انتقال می گذارند که از آن پیروی کنند. اما پی آمد ها و عواقب آن را نمی دانند. این وضعیت در افغانستان از ده سال به این سو جریان داشته است. در مسایل انتخابات، بازار آزاد، دموکراسی وغیره این کار صورت گرفته است. اصطلاح و مقوله هایی وارد ادبیات سیاسی کشور شده اند که برای مردم ما یا بیگانه اند، یا درک ناقص در بارۀ آن ها موجود است. ....
.....
......
در مصالحۀ افغانستان، جامعۀ بین المللی و شرکای دولت نباید با پراگنده گی عمل کنند. کارهای هم آهنگ و برنامه ریزی شده می تواند از پراگنده گی تا حدی جلوگیری کند. در صورتی که اراده برای هم آهنگ کردن امور خارجی(مثلاً حذف نام ها از لیست سیاه شورای امنیت یا مذاکره با طرف های درگیر)، هم آهنگ نباشند، به مذاکره کننده گان پیام می دهد که صلاحیت دار واقعی مثلاً خارجی ها یا داخلی هاست. درین صورت آدرس های متعدد سبب سردرگمی درین عرصه می شود.
فصل یازدهم
میکانیزم مصالحۀ ملی افغانستان
..... مصالحه ملی افغانستان سه بعدی است.(الف) ُبعد داخلی،(ب) ُبعد منقطه ای، (ج) ُبعد بین المللی. بدون درنظر داشت این ابعاد سه گانه، مصالحۀ ملی در افغانستان ناشدنی خواهد بود. اکنون بعد های فوق عمیق تر شگافته می شود:
الف- بُعد داخلی؛ .....
.....
.........
ب- بُعد منطقه ای؛ بعد منطقه ای مصالحۀ ملی افغانستان برخلاف بسیاری مصالحه هایی که در کشورهای مختلف دنیا صورت پذیرفته، چهرۀ بارزتری دارد. واضح است که تهدید های مسلحانه که یکی از موجبات مصالحۀ ملی را فراهم می کند، از بیرون صورت می گیرد. موجودیت پایگاه های تربیتی، سپردن تجهیزات، جمع و جور کردن و سرو سامان دادن جنگنده های داخلی و خارجی علیه افغانستان از کشورهای همسایه عمدتاً پاکستان و برخی از مقام های دولتی این کشور و حتی اشخاصی که ازین مقام ها ظاهراً متقاعد شده اند، انجام یافته و انجام می شود. ....
نقش پاکستان؛ سیاست گذاران پاکستان و حکومت مقتدر در سایه و پالیسی ساز آن، یعنی دستگاه نیرومند استخبارات در قضایای بیش از 40 سال افغانستان حضور فعال دارد. مبنای تفکر آن را عمق ستراتیژیک و داشتن افغانستان تحت قیمومیت خود، تشکیل می دهد تا از هر نوع استقلال سیاسی و اقتصادی محروم بماند و به حیث دست نگر پاکستان توانایی ادعای تاریخی خط دیورند را نداشته باشد. زیرا ادعاهای بلند بالا و احساساتی بدون اقدام عملی افغانها مبنی بر از خود شماری منطقه های آن طرف خط دیورند، پاکستانی ها را از بیش از حد ترسانده است. آن ها تصور می کنند که هرگاه در ضعف با چنین تندی ادعا صورت می گیرد، در حالت اقتدار نظامی، سیاسی و حاکمیت با ثبات این ادعا ها فعلیت می یابند. لذا سعی در اصل قضیه یعنی ضعیف نگهداری افغانستان دارند.....
نقش ایران؛ ایران داشتن مناسبات با افغانستان را از دیدگاه سیاست های کلان سیطره جویانۀ منطقه ای و حتی جهانی خود می بیند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی درین کشور و بعد از شکل گیری سیاست ضد عربی و غربی ایران، این کشور از مناسبات دوستی عنعنوی، فرهنگی و تاریخی با افغانستان انحراف کرد و برخوردهای خود را تا حد زیادی رنگ و بوی مذهبی داد....
نقش هندوستان
هرچند هندوستان به حیث یک کشور و مردم ملهم از روش های عدم خشونت، در مناسبات با افغانستان از اعتدال کار گرفته و هیچ گاهی تمایل به افراط و تفریط نداشته اما گاه گاهی بی مورد نمی داند هرگاه سیر انکشاف اوضاع برضد رقبای آن رقم بخورد. یک خصوصیت دیگر هند آن است که در همه حالت های سی سال اخیر، مناسبات خویش را با دولت های افغانستان تنظیم کرده است. البته این متناسب با ماهیت این دولت ها، درجۀ گرمی وسردی مناسبات نیز احساس می شده ولی خوشبختانه هند برای این کشور در آرایش و سروسامان دادن تنظیم های سیاسی و نظامی تمایل و نقش نداشته است....
.... بناءً از تحلیل بسیار مختصر اوضاع اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی منطقه، آزمندی های همسایه ها و موقعیت افغانستان نتیجۀ ذیل حاصل می شود:
· حساسیت و اهمیت ژئو پولیتیک افغانستان هنوزهم، مانند قرن نزدهم، پا برجاست؛
· در حال حاضر، با توجه به منابع انرژی و حمل نقل، این کشور از اهمیت ژئو اکونومیک نیز برخوردار شده است؛
· افغانستان بدون شک در آینده معروض خطر از سوی همسایه ها قرار می گیرد که توانایی دفاعی را در برابر هیچ یک ندارد؛
· مداخله های مستقیم و غیر مستقیم همسایه ها، فقر اقتصادی، پراگنده گی فرهنگی، نبود رهبری مدبر جامعه و کمبود آگاهی های ملی، سبب انقسام های کلان در میان مردم افغانستان شده است؛
· همسایه ها، خاصتاً پاکستان در صدد قیم بودن افغانستان و نماینده گی از آن در افکار عامه و جامعۀ جهانی می باشد؛
· موقعیت یک کشور غریب و بی دفاع مانند افغانستان در میان قدرت های اتمی، وضعیت اقتصادی و نظامی این کشور را خراب و خراب تر می کند. طوری که با گذشت هر روز بایستی از نظر کالا های مورد نیاز و امنیت و ثبات، دست نگر آنان بود.
.....
........
کنفرانس منطقه ای؛ دعوت برای تدویر کنفرانس منطقوی با اشتراک ایران، پاکستان، ازبکستان، تاجکستان، ترکمنستان، چین، هند و فدراتیف روسیه، تحت سرپرستی ملل متحد به منظور بحث درمورد:
الف- بررسی قطع مداخله سری و آشکار پاکستان در امور داخلی افغانستان؛
ب- تصمیم گیری در بارۀ برچیدن پایگاه ها، تربیت گاه ها، تجهیزگاه ها و پناه گاه های مخالفان مسلح دولت، واقع در خاک پاکستان؛
ج- تعهد صریح و تضمین شدۀ پاکستان برای قطع حمایت های مالی و تسلیحاتی به مخالفان مسلح این کشور؛
د- تعهد همسایه گان، مبنی براین که قلمرو، دستگاه های دولتی و غیردولتی و سرحدات آنان به نیت اهداف خرابکارانه علیه افغانستان مورد استفاده قرار داده نشود.
هـ- شناسایی حق افغانستان برای استفاده از بنادر آبی پاکستان و ایران مطابق قاعده های بین المللی؛
و- تائید ملل متحد از توافق های کنفرانس و تعهد برای تصمیم گیری در صورت نقض موافقت نامه ازسوی پاکستان و سایر کشورهای همسایه؛
ز- توافق بر طرزالعمل های نظارتی و بررسی شکایت درصورت نقض توافق ها.
.......
.........
کنفرانس بین المللی؛ افغانستان در واقع شاید تا آینده های دور نتواند از نظر اقصادی(در ده سال اخیر، از ناحیۀ کمک های خارجی بد آموز و مصرفی تر شده) به پا ایستد. صادرات عمده ندارد. ملت قادر نیست با مالیه، خود کفایی اقتصادی و نظامی را تامین کند و چشمه های اقتصادی معادن هنوز به باروری آغاز نکرده اند. بنابراین با نظرداشت اهمیت و موقعیت اقتصادی و سیاسی کشور در منطقه، به همکاری دراز مدت جامعۀ جهانی نیازدارد.
یک افغانستان بی طرف، غیرنظامی و فاقد سلاح نه تنها در حال و آینده موجب تهدید برای هسمایه ها نخواهد بود، بلکه با انتقال بودیجه های کلان نظامی به خدمات ملکی، زمینه های بهتر رشد را فراهم کرده می تواند. لذا راه حل اساسی، تثبیت بیطرفی، غیر نظامی سازی و جمع آوری سلاح است. این مامول با کنفرانس منطقوی یا بین المللی برآورده شده می تواند. البته نظارت و حمایت دوامدار جامعه جهانی و ملل متحد در تعیین و کاربرد طرزالعمل های آن، ضروری پنداشته می شود.
پیمان های ستراتیژیک؛ یکی از راه های دیگر برای حفظ افغانستان از شر مداخله های آزمندانۀ همسایه ها، انعقاد پیمان همکاری اقتصادی - نظامی با قدرت های کلان جهانی و منطقه ای یا با هردو است. بدون آن، این کشور یا به کام پاکستان و ایران فرو برده می شود، یا به قصد این فروبردن ها جنگ افغان کشی تا دراز مدت زیر نام های مختلف سازمان داده می شود. در حال حاضر امکان عملی عقد چنین پیمان با امریکا، ناتو، اتحادیۀ اروپا، چین و هند به تناسب های معین وجود دارد. افغانستان بدون یک پشتوانۀ قوی نمی تواند در منطقه کمر راست کند.....
استنتاج
آنچه درین مجموعه ترجمه شده است، دانش امروزی در بارۀ مصالحه را با ذکر قضیه های موردی و آگاهی های عمومی و همچنان تجربه های انجام شده در کشورهای مختلف جهان را عرضه کرده است. آموزش و مطالعۀ عمیق این ترجمه ها برای دست اندرکاران اجرایی مصالحه و نیروهایی درگیر بسیار مفید تواند بود. مصالحه مطابق آرزوها در اشکال تمام و کمال آن شاید به حیث آرزو ها باقی بماند، اما هرگام به سوی آن، حتماً جان و جان های را نجات می دهد و عمر خشونت، درگیری و نقض حقوق اولیه بشر را کوتاه می کند. استفاده از تجربه های بشری مطابق اوضاع و وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و توانمندی های مسلکی هر کشور، بسته گی به میزان اراده و امکان های عملی دارد. البته کتاب های خوب همیشه خوب باقی می مانند، مهم این است که:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنه گی باید چشید
ازین منظر مردم افغانستان تشنۀ صلح اند، اگر نمی توان آنان را به شاهراه ترقی و سعادت رساند، باید راه رسیدن به سرمنزل مقصود را نشان داد، یا حد اقل در صحنۀ زنده گی در هر موقفی که قرار داریم، سعی شود سبب اندوه، ضرر و مصیبت آنان نشویم. این خود خدمت بزرگ به مردم افغانستان است....
.... مصالحه در افغانستان، نسبت به هر جای دیگر نزدیک به ریشه های دینی و فرهنگی ماست. دین مقدس اسلام، مسلمان را به صلح و خیر دستور داده است. فرهنگ ما تلقین های مهم از همزیستی و مسالمت و عفو و بخشش دارد. جای تأسف است که با چنین پیشینه های مستحکم، به منظور حفظ و حصول قدرت انحصاری مانند گرگان و حتی بدتر از آنان به جان هم افتاده ایم و برای ابراز خواهش های نفسانی خود، قربانی های بی شماری به وجود آورده ایم و می آوریم.
مساعی شباروزی در برگردانی امانت دارانه و افزایش بخش دوم کتاب به این آرزومندی صورت گرفته است که نیروهای اجرایی مصالحه و مصالحه جویان حقیقی را با سلاح تخصص و گام های عملی دور اندیشانه مجهز کند. اما شاید تاکید بر این نکته غیر ضروری نباشد که هر مصالحه ای چارچوب های از پیش آماده شده نیست. کمیسیون حقیقت یاب، التیام بخشی، عدالت، عفو عمومی وغیره، هیچ یک به تنهایی قادر به حل مسایل امروز و فردای کشور نیست و نمی باشد. واقعیت های تازه، زمینه های نو، فرصت های و دشواری های منحصر به فرد هر کشور این امر را الزامی می کند که مجریان باید با برخورد تعقلی و واقعبینانه راه خود را خود برگزینند. به طور مثال ارشادهای دین مقدس اسلام شاید یکی از ابزارهای نیرومند باشد که طرف ها را به توسل به صلح مجبور کند. یا فرهنگ گذشت و تسامح، عفو و بخشش شاید بسیاری ها را از انتقام گیری باز بدارد وغیره. در عین حال شاید ناتوانی های مسلکی، فقر، نبود موسسه های تحقیقاتی، افزار و لوازم تخنیکی و آگاهی عمومی دشوارهایی باشند که در فراه راه مصالحه قرار بگیرند. به هر حال به نکته های مهم و عنصرهای لازمی یک مصالحه واقع بینانه اشاره می شود:
· مصالحه، نیاز دینی، ملی و ضرورت امروز و فرداهای افغانستان است. لازم است این نیاز به اجماع ملی مردم مسلمان افغانستان بدل شود؛
· مصالحۀ افغانستان و تعیین ابزار های آن، چیزی نیست که در واشنگتن، لندن، پاریس، ریاض، اسلام آباد و تهران ترتیب و فرستاده شود. این ها ملکیت افغانهاست و آنها باید بانظرداشت اوضاع و احوال خود و امکان هایی که در دست دارند، تصمیم بگیرند که چه نوع مصالحه و با کدام ابزارها نیاز می باشد. البته موضوع مساعدت در پیاده کردن این خواست ها، امر به کلی جداست.
· هر نوع پیش داوری در بارۀ مفکوره های مصالحه قبل از وقت است. نباید پیش از چشیدن از شور بودن سخن گفت. مصالحه مانند یاد گرفتن آب بازی در آب است. با عمل، کامیابی ها، نقیصه ها، اشتباه ها و پیشرفت ها آشکار می شود.
· مصالحۀ واقعی زمان گیر است. نباید انتظار داشت که به زودی امروز یا فردا کل آن عملی خواهد شد. هر گامی که برداشته می شود یک کامیابی است. هرگاه مصالحه فوری و عمومی امکان پذیر نشود، خود داری از مصالحه های محلی و مقطعی خطاست. حرکت گام به گام به سوی مصالحۀ نهایی از گام های کوچک آغاز می شود.
· مصالحه، اهداف، میکانیزم ها و ابزار آن به اجتماع ملی نیاز دارد. نباید برای به دست آوردن مصالحه با نیروهای درگیر، نیروهای دیگری از جمله قربانیان و متضرران مستقیم و غیر مستقیم را از دست داد، منزوی و عاطل کرد. توافق عمومی یا یک اکثریت کلان در طرح اهداف و شیوه های مصالحه سبب تقویت نظام و همبسته گی ملی خواهد شد.
· مصالحه متبادل جنگ است. راهی است که طرف ها را مجبور می کند که از راهی که به نتیجه نمی رسند، آن را ترک کنند، راه دیگری انتخاب کنند. بنابراین، مصالحه به صداقت نیاز دارد. هر نوع خدعه و تزویر که در جنگ ابزار موجه شمرده می شود، در مصالحه مردود است. صداقت عملی و گفتاری در مصالحه و اعتماد متقابل شرط اساسی کامیابی هاست.
· مصالحه جادۀ یک طرفه نیست. هر طرف باید صادقانه گام های مربوط به خود را طی کند. طرف های مصالحه به ساده گی به این نتیجه می رسند که به تنهایی و با جنگ قادر نیستند به اهداف شان برسند، لذا با گذشت متقابل و انصراف از برخی از منافع خود و قبول برخی از منافع طرف یا طرف های مقابل می توانند، فضای جدیدی از همکاری و تساند ایجاد کنند. کسانی که به نایل شدن به منافع کامل خود از راه مصالحه اصرار می کنند، در واقع مفهوم مصالحه را بد استعمال می کنند.
· یکی از هدف های مصالحه توانمند کردن اجتماعی است. کثرت گرایی، قبول اختلاف نظرها و تن دادن به واقعیت های سرسخت آن از الزام های مصالحه و دموکراسی می باشد.
میکانیزم ها
· متناسب با اهداف روشن مصالحه، به میکانیزم های واضح نیز نیاز است. این میکانیزم های می تواند، بانظرداشت وضعیت و مساعد بودن اوضاع و امکان ها معین شود؛
· گرد آوری نیروهای خودی، احزاب، روشن فکران، علما، دانشمندان، جوانان، زنان، قوای مسلح، جامعۀ مدنی، پارلمان، شوراهای ولایتی همه وهمه برای گذار و آماده گی روحی وعملی به مصالحه ضرور پنداشته می شود؛
· مردمی کردن اهداف مصالحه با مشوره و جلب حمایت مردم اهمیت دارد؛
· جست و جوی میکانیزم های عملی در مرکز و ولایات. اختیار دادن به علما و متنفذ های محل در پیشبرد امور مربوط به مصالحه های محلی؛
· میکانیزم های منطقوی مخصوصاً با جانب پاکستان جست و جو باید شود ؛
· به میکانیزم های عملی در ملل متحد، سازمان کنفرانس کشور های اسلامی، کشور های اسلامی کمک کنندۀ مخالفان مساعی به خرچ داده شود؛
· فعال کردن و دخیل کردن کشورهای بزرگ جهان در حل وفصل صلح آمیز مسئلۀ افغانستان. بدون حمایت آنان نه می توان به جنگ پایان داد و ویرانی ها را آباد کرد؛
· و سر انجام اتمام حجت و تعرض صلح آمیز به سوی مخالفان مسلح و وادار کردن آنان به تن دادن به مصالحۀ معقول و قابل قبول. در صورت عدم آماده گی آنان، حق مشروع دفاع از مردم و حاکمیتی که ناقوس های صلح را به صدا در آورده است، محفوظ می ماند.
به هر حال، مصالحه انجام شدنی است. زیرا پایان هر جنگ به طور طبیعی مصالحه می باشد. مردم دیر یازود به صلح می رسند، شاید کامل نباشد یا شاید به زودی انجام نشود، اما شکی وجود ندارد که مصالحه به مثابۀ خواست همگانی در صورت مدیرت درست و صداقت لازم، قادر به "ساختن آینده مشترک از گذشته تقسیم شده" خواهد بود. راه دیگری در حال حاضر وجود ندارد.