نویسنده: عبدالقدیر رسولی

 

 

معرفی یک اثر تازه و پر از اسرار

               

دانشمندگرامی و فخیم آقای محتاط به سلسله نشر کتابهای " سقوط سلطنت" و " تاریخ تحلیلی افغانستان" اینک به تالیف و تدوین سومین کتاب فارسی خیلی جالب و گرانبهای خویش تحت عنوان " جمهوریت ، رازهای سربسته و انحطاط" دست یازیده که نخست از همه این موفقیت شایان را به ایشان صمیمانه تبریک و شادباش میگویم.

از آنجائیکه آقای محترم محتاط در تاسیس جمهوریت نقش اساسی و مهم داشته و همچنان در اولین کابینه آن نظام منحیث وزیر و عضو کمیته مرکزی ایفای وظیفه نموده اند  بنآ با برگزیدن اسناد ، مدارک مستدل و چشمدیدها در تالیف و تدوین این کتاب قریب الانتشار و پر از اسرار کوشیده اند که لاجرم گفته میتوانم که این اثر پژوهشگرانه و سلیس بسان روشنایی در بیشه اندیشه ها و افکار مبارزین راه حق و عدالت اجتماعی تاثیر فراوان بجا میگذارد. از سوی دیگر این کتاب تحقیقی چنان صورت و مضمونی واقعی را بخود گرفته که برای پژوهشگران کشور در چنین روزگار آشفته سیاسی خیلی ها غنیمت و مددرسان شمرده میشود.

جای تردید نیست که همه ما در سلسله پیگیری دقیق مسایل تاریخی و حوادث کشور با گسست های عدیده  روبرو شده ایم که از این رو بنابر فقدان اسناد دقیق و حق پوشی ها، کتمانها و توضیحات مقطعی دچار اشکال و ابهام زیادی شده ایم که از این رهگذر سوالات نهانخانه ضمیر و فکر ما جواب مقنع نیافته و در فرجام به نتیجه گیری منطقی نرسیده ایم. گفته شود که مقصر اصلی این ناهنجاریها مغرضینی است که آنها بنابر افکار تنگ نظرانه ، امیال قومگرائی ، منافع قشری ، تعصب ورزیها و غیره ملحوظات اشرافی و سرکاری و سرداری و کوته نظریهای جبونانه از توضیح وقایع طفره رفته اند. و با تجاهل و توجیهات سوفسطائی قرینه سازی و افسانه گویهای گمراه کننده و فخر فروشی خواستند در یک مفهوم (خطاکار ) را ( فداکار) وبرعکس آن معرفی داشته اند.

نکته در خور توضیح اینست که انتشار این کتاب برای حامیان استبداد و حاجبان برهنه پای درباری و برخی از کرسی نشینان و چسپنده های دیوان سالار آن وقت نظام  که در قید حیات اند خوش آیند نخواهد بود. بقول شاعری:

بستردنی ست آنچه بنگاشته اید    افگندنی ست آنچه افراشته اید

مولف دامنه تحقیق خود را بگردآوری، ترجمه، بررسی و مطالعه تطبیقی گزارشات ، خاطرات و آثار افراد گوناگون از منابع و ماخذ متعدد و معتبر با عقاید و سلیقه های مختلف گسترانیده است. همچنان کتاب از تمام کینه ورزی  و تعصب مبرا بوده و از داوری و پیش داوری و صدور احکام در باره شخص و یا اشخاص امتناع ورزیده فقط با کاوش عمیق و بررسی رویداد ها خواننده را به داوری و تامل فرا میخواند. جانمایه که این کتاب را متمایز ساخته این است که با نگاه تازه و متفاوت در موارد زیرین با تاملاتی چند پرداخته است.

- آشیانه های جاسوسی در شهر

- شاه مخلوع و سردار داود

- موضوع پشتونستان

- مسئله میوندوال

- عبدالمجید کلکانی و غلام حضرت کلکانی

- زندگی در اسارت شبکه های جاسوسی

- تعقیب ، تهدید و ترور

- ماستر پلان کشور

- اسناد توطئه آلمان فاشیزم برای جلوس مجدد امان الله

- برنامه ریزی کوتای 1942 توسط سردار داود و سردار نعیم به نفع آلمان نازی

- ماجرای تصفیه افسرانیکه در سقوط سلطنت نقش داشتند

هموطن عزیز!

از دها موضوعات شگفت انگیز مندرج کتاب، اینک عطف توجه شما را به یک ماخذ محدود از صورت تحقیق  غلام صدیق خان چرخی جلب میداریم. 

( متن زیر از کتاب " جنگ افغانی ستالین" اثر دانشمند و مورخ روسی تیخانووف ترجمه شده است)

صورت تحقیق غلام صدیق خان چرخی در دادگاه  مجرمین فاشیسم

 

 


زندان بوتیرسکایا- ماسکو/ مورخ پنجم اپریل 1946

سوال :هئیت تحقیق مجد د روی موضوع رابطه شما با ارگانهای جاسوسی بر میگردد. تقاضا میگردد که صادقانه در زمینه ابراز نظر کنید.

پاسخ:به سوالات قبلی شما پیرامون همکاری با شبکه های جاسوسی صادقانه اظهار نظر نمودم که هرگز تماس صورت نگرفته و نمیتواند فعالیت های جاسوسی را در بر بگیرد. زیرا این موضوع با نظریاتم و اعتقادات دینی و در وضع موجود با امکاناتم در تضاد است.

در این دوازده سال اخیر بحیث فرد مهاجر در آلمان   زندگی دارم. در این مدت محض در سال 1935 که توسط گشتاپو احضار شدم و پیرامون پیوندم با محصلین افغانی که قبلا در مورد گزارش داده ام دیگر با ادارات جاسوسی و یا پولیسی تماسی صورت نگرفته. همچنان متعاقب احضارم توسط گشتاپو، به وزارت خارجه آلمان مراجعه و تقاضا نمودم تا امنیت مرا از تکرار اینگونه جنجالها بگیرد ویا  اجازه انتقال پول و دارائی من را به خارج صادر کند و تا بتوانم در کشور دیگری مسکن گزین گردم. در آن زمانی مرا  داکتر پروفر(1) که مسئولیت پیشبرد شعبه شرق را در وزارت خارجه آلمان بدوش داشت کمک شایانی نمود و موضوع مرا به فون نیرات (2) گزارش داد و از جانب وی برایم اطمینان داده شد که بعد از این کسی دیگر برایم مزاحمت ایجاد نمیکند.

 

سوال:توجه خاص رهبران وزارت خارجه آلمان را نسبت به شما ،چگونه توضیح میدارید؟

پاسخ:معمولا این لطف دوست دیرینم پروفر بود ولی با فون نیرات کدام چیز مشترکی نداشتم بجزحصول اطمینانیه رسمی از طرف وی و هم چنان کدام کمکی هم از وی دریافت نکرده ام. ولی رابطه ام با پروفر و دستیار او داکتر گروب (3)  از زمانیکه در سال 1922 داخل برلین  شدم برقرار گردید. از آن زمان به بعد ما به منازل یکدیگر رفت و آمد داشتیم و متقابلا تحایفی برای یکدیگر اهدا نموده ایم. بویژه پروفر و گروب از من تحایف مثل .قالین، قره قل، نقره و سایر اشیا  دریافت نموده اند.

 

سوال:نمی خواهید بگوئید که پروفر و گروب بخاطر تحایفی که از شما دریافت داشتند به شما خدماتی را انجام دادند؟

پاسخ:این را من تائید نمیکنم. با گذشت زمان مناسبات برمبنای همین روابط ژرفتر شد و در هنگام ضرورت، آنها با خورسندی خدماتی را برایم انجام دادند. بطور مثال بعد ازاینکه در سال 1934 در آلمان  مسکن گزین شدم ، معرفی نامه زیبای خصوصی برایم دادند که مرا در بسی مسایل مربوط به مقیم شدن و ایجاد امور بازرگانی کمک کرد.

حتی مواقعی هم وجود داشته که پروفر شخصا به ادارات مالی و املاک محل تماس تلفونی میگرفت و هدایت میداد تا در مالیات دو اقامتگاه شخصی و عوایدم تخفیف صورت گیرد. بعضی خدمات شخصی را داکتر گروب هم برایم ایفا نموده بود.

سوال:هئیت تحقیق معلوماتی در اختیار دارد که خدماتیکه پروفر و گروب برای شما انجام داده نتیجه روابط شما در راستای همکاریهای جاسوسی میباشد. اکنون در این رابطه از همکاری خود با آنها  گزارش بدهید.

جواب:این را من رد میکنم. به استثنای روابط دوستانه شخصی و بر اساس آن خدمات دوجانبه ، هیچگونه روابط دیگری با پروفیر و سایر همکاران نداشتم. وزارت خارجه و سایر ارگانهای آلمان هرگز مرا به همکاری جذب نکردند وهرگز پیشنهادی هم ننمودند به استتثنای مذاکراتی که در سال 1939 روی کودتا دولتی در افغانستان صورت گرفت و آنهم بدون نتیجه بود.

سوال:در سال 1939 با کدام شخصیت آلمان و چگونه مذاکرات را شما پیش بردید؟

جواب:بعد از آنکه آلمان پولند را در سال 1939اشغال کرد و معاهده ی را با اتحادشوروی عقد نمود، فون هینتگ ( 4) از وزارت خارجه آلمان طی صحبت تلفونی مرا نزد خود خواست.

سوال:قون هینتگ کیست؟

جواب :در آن زمان فون هینتگ آمر شعبه شرق عوض پروفیر اجرای وظیفه میکرد که پروفیر بحیث سفیر آلمان در برازیل تعین شده بود. با فون هینتگ برای نخستین بار در سال 1921 در هنگام اولین سفر خود

در چوکات هئیت رسمی افغان به آلمان معرفت حاصل کرده بودم. در آن زمان برای مدت یکماه ما را بحیث نمایند وزارت خارجه همراهی کرد. ما با او نزدیکی پیدا نمودیم.

بار دوم در سفریکه با امان الله خان به جرمنی در سال 1928 داشتم با وی ملاقات نمودم که برای مدت دوهفته در سفر به این کشور ما را همراهی داشت. و بعد از وقفه طولانی ما بحیث دو آشنا با فون هینتگ در سال 1937 باهم ملاقات نمودیم. البته بعد از تقرر وی بحیث آمر شعبه شرق وزارت خارجه آلمان. در همان زمان پروفیر قبل از عزیمت جانب اشغال وظیفه در برازیل، توصیه خیلی خوبی در باره من برای او داد. و تقاضا نمود تا در صورت ضرورت برایم همکاری لازم نماید. در نتیجه آن من با فون هینتگ روابط دوستانه  فامیلی بزودی ایجاد کردیم. اغلب با هم یکجا بودیم و وقت بیشتر را در شکار باهم سپری مینمودیم.

سوال:توضیحات خود را در باره مذاکرات سال 1939 خود با فون هینتگ ادامه بدهید؟

جواب:

فون هینتگ در سال 1939 مرا نزد خود خواست و مرا در برابر سوالی قرار داد که آیا من میتوانم ابتکار آماده گی قیام را در افغانستان در راستای واژگون نمودن خاندان نادرشاه و بقدرت رسیدن دوباره امان الله خان بعهده بگیرم، در صورتیکه آلمان  کمک های نظامی واعزام استادان عسکری را بدوش بگیرد؟

سوال:دقیق تر صحبت کنید که چزا فون هینتگ برای شما این پیشنهاد را نمود؟ آیا این ابتکار از شما ناشی نمی شد؟

جواب:طرح این موضوع کاملا از فون هینتگ ناشی میگشت و هرگز از طرف من این پیشنهاد صورت نگرفت و حتی برای من ناگهانی بود.

بدون تردید که طرح پیشنهاد فون هینتگ از حلقات حکومتی آلمان سرچشمه میگرفت که از طریق کودتا میخواستند نفوذ خود را د رافغانستان مستحکم سازند.

سوال:برای تطبیق این هدف شما را بحیث نفر خودی انتخاب کردند؟

جواب:من طرفدار نظام فاشستی نبودم و همچنان کدام تماسی هم با حکومت آلمان و سایر ارگانها نداشتم. گرچه بنابر عدم اجازه خروج دارائیهای خود، ناگزیز بودم در آلمان زندگی کنم. بدین مفهوم که من برای آلمان ها نفرشان نبودم ولی برای تطبیق برنامه های شان شخصی دیگری را که بیشتر با صلاحیت ودر افغانستان مشهور میبود نداشتند. ار اینرو مرا دعوت کردند. این نظریه شخصی من است و فون هینتگ در این زمینه با من صحبت نکرده است و برای من موضوع مجهول باقیمانده که به دستور چه کسی او عمل میکرد. بهر حال فون هینتگ شناخت زیادی از گذشته های من داشت و میدانست که روابط من با حکومت بر سرافتدار نادرشاه در افغانستان خصمانه است و همین مطلب برایش زمینه آنرا میداد تا مرا به این امر دعوت کند.

سوال :عکس العمل شما در رابطه به پیشنهاد فون هینتگ چگونه بود؟

جواب :پیشنهاد فون هینتگ با ارمانهای دیرینم مطابقت داشت. از اینرو در مورد پیشنهاد او نظرم مثبت بود. وی در همان لحظه اعلام داشت که محض زمانی این کار را دنبال خواهم کرد که مواقفه و همکاری طرف اتحاد شوروی را داشته باشم. فون هینتگ برایم گفت  که کودتا مفکوره حکومت آلمان است که در تبانی با حکومت اتحاد شوروی اجرا میشود. پس از آن من نظریات خود را اظهار نمودم و گفتم زمانی کودتا پیروز خواهد شد که بطور مقدماتی از افغانانی که در آسیای مرکزی زندگی دارند چند قطعه نظامی بوجود آورد و آنها را مسلح ساخت و آماده نمود. بعدا بکمک آنها از سرحد افغانستان عبور و شهر مزارشریف را تسخیر کرد. همزمان با آن بکمک طرفداران خود در افغانستان قیام قبایل را در سایر ولایات کشور برپا کرد و بعدا کابل را تحت تصرف خود در آورد.

سوال:منظور شما از کدام اشخاصی بود که در افغانستان برای سهم گیری در این قیام مطرح بودند؟

جواب:

در این مورد فون هینتگ از من پرسید و من نام چند بزرگان قبایل مهمند که ب رای ما وفادار بودند گرفتم. که در میان آنها من و در سابق پدرم و برادرم از شهرت واعتماد زیادی برخوردار بودند. در نخستین صدا، این قبایل تحت قیادت خوانین خود در هر لحظه اماده قیام علیه ظاهرشاه و عساکرش بودند. من به این عقیده بودم که بعدها همزمان با احضارات اشغال مزارشریف از استقامت مرز افغان و شوروی، با این رهبران قبایل باید ارتباط برقرار شود و زمان آغاز قیام قبایل داخل کشور نظر به اوضاع در نظر گرفته شده بود.

سوال:آیا شما با فون هینتگ پلان تفصیلی کودتا را در افغانستان آماده نموده بودید؟

جواب:نخیر! پلان مشخص ما نداشتیم و من در نظر نداشتم چنین پلانی را بدون کمک اتحادشوروی مطرح سازم. در صحبت با فون هینتگ،  محض نظریات خود را بیان داشتم و حسب تقاضای او، اسمای بعضی از رهبران قبایل را معرفی نمودم که در زمان قیام او میتوانست روی آنها حساب کند.

سوال:کدام آنها را بطور مشخص خودت به فون هینتگ معرفی نمودید؟

جواب:من افراد مطمئنی را از قبایل مهمند برای او معرفی نمودم که در قسمت شرق جلال آباد و نزدیک به مرز هند زندگی داشتند.

محمد حسن خان فرزند سردارخان

محمد یوسف خان برادر محمد حسن خان

محمد امین خان پسر محصل خان

و همچنین من میتوانستم شخصیت روحانی، شرین جان که در چهار باغ صفا زندگی داشت به فون هینتگ معرفی کنم و یا سایر کسانی که بمن وفادار بودند که حالا دقیق نامهای شان بخاطرم نیست.

سوال:آیا شما در مورد صفات و آدرسهای این اشخاص با فون هنیتگ هم صحبت نمودید و وعده برقراری ارتباط را با آنها دادید؟

جواب :بجز نام و ولایت، بیشتر برای فون هینتگ معلوماتی ارایه ننمودم و هم چنان حرفی پیرامون صفات آنها هم بمیان نیامد. برعلاوه در باره تامین ارتباط با این اشخاص نیز وعده ی صورت نگرفت. در آن وقت این موضوع کاملا مفهومی نداشت زیرا تا آماده گی قیام در افغانستان ، ضرورت به تامین ارتباط با اشخاص مورد نظر دیده نمیشد. باید گفت که برقراری ارتباط قبل از وقت ، احتمال ناکامی قیام را بیشتر میکرد.

سوال:برای هئیت مستنطق اطلاعاتی در اختیار است که شما با فون هینتگ در مورد برقراری ارتباط با سران قبایل وعده نموده اید، و شبکه های جاسوسی آلمان تدابیر مشخص در زمینه اتخاذ نموده بودند چرا شما در این سوال خاموش میگذرید؟

جواب:من هر آنچه واقعیت است بیان میکنم و چیزی را پنهان نمی نمایم. هیچگونه وعده ی در رابطه به برقراری ارتباط با سران قبایل به فون هینتگ نداده بودم. بخاطر دارم که درجریان صحبت با من ، قون هینتگ بعضی یاداشتهای را پیش خود در روی کاغذ میگرفت. احتمال دارد که وی نام افراد را نوشته  و بعدا به ارگانهای جاسوسی برای تامین ارتباط داده باشد. اما برای من هیچ چیزی در این رابطه معلوم نیست.

سوال:صحبت شما با فون هینتگ با کدام نتیجه گیری پایان یافت؟

جواب:در پایان مذاکره من به فون هینتگ علاقمندی سفر خود را به ماسکو غرض مذاکره ابراز داشتم. وی اصولا با این تقاضای من مخالفت نکرد و برایم اعلام  داشت که سفر شما بعد از مذاکرات در این موضوع پس از صحبت سفیر اتحاد شوروی با حکومتش عملی میگردد. با فون هینتگ وعده نمودند که بعد از حصول توافق حکومت اتحادشوروی دوباره ملاقات نمایند.

در ختم صحبت به اطلاع فون هینتگ رساندم که میخواهم دراین نزدیکیها به ایتالیا بروم تا موضوع را با امان الله خان در میان بگذارم.

سوال:آیا ملاقات شما با امان الله خان صورت گرفت؟

جواب:قبل از آنکه با امان الله خان ملاقات دایر شود، من به سفارت اتحاد شوروی در برلین مراجعه نمودم. تا شخصا با وی مسایل را توضیح بدهم و تقاضای اجازه سفر را به اتحاد شوروی  غرض مذاکره بدست آورم.

سوال:آیا برای این مرام از فون هینتگ یا کدام کس دیگر اجازه گرفتید؟

جواب:نخیر! اجازه مراجعه به سفارت اتحاد شوروی را از فون هینتگ و کدام شخص دیگری بدست نیاوردم و آنرا به ابتکار خود عملی کردم و غایب از انظار آلمان ها با حکومت اتحادشوروی داخل مذاکره شدم .  من به این باور بودم که پیروزی چنین یک  امری محض از طریق اتحاد شوروی ممکن است. من با اتحادشوروی  در زمان شورش بچه سقا در سال  1929 ارتباط داشتم ، میتوانم  کاملا به توافق برسم و آماده گی شوروی برای کودتا همسو به آلمان که با افغانستان دارای سرحد مشترکی هم نمی باشد با آنها تامین نمایم.

اگر اشتباه نکرده باشم پس از صحبت با فون هینتگ ، در عین روز به سفارت اتحاد شوروی مراجعه نمودم. در اطاق انتظار سه کارمند سفارت که یکی خود را مستشار سفارت معرفی کرد مرا پذیرفتند. با روشنی انداختن به سوابق خود و در اتکا به شناخت های شخصی که با بعضی از رهبران اتحاد شوروی داشتم، از آرزوی خود آنها را مطلع ساختم که میخواهم با سفیر ملاقات نمایم واجازه سفر خود را به ماسکو برای مذاکره دریافت نمایم که هدف آن  مذاکره روی تغیر نظام موجود دولتی در افغانستان بود. من در این موضوع به مذاکراتی که قبلا بین من و نماینده اتحاد شوروی لیتوین(5) و سوریس (6) صورت گرفته بود اشاره نمودم. در پاسخ بمن اطلاع دادند که تقاضای شما به ماسکو خبر داده شده و هرزمانیکه پاسخ دریافت نمودیم شما را در جریان قرار میدهیم.

سوال:شما به پرده پوشی روی روابط اصلی خود با آلمانها ادامه میدهید و خود را در ضد و نقیض ها گمراه میسازید. در بالا شهادت دادید که نیت داشتید در سفارت اتحاد شوروی روی مذاکرات خود با آلمانها حکایه کنید، اما هدف را از مستشاری که شما را پذیرفت پنهان نمودید. لازم است که شما راست بگوئید.

پاسخ:من اینراتائید میکنم که در اثنای پذیرش در سفارت اتحاد شوروی من همه چیز را کاملا برملا نساختم. زیرا مرا سه مرد ناشناسی در سفارت اتحاد شوروی ملاقات کردند که من نسبت به آنها نگرانی داشتم که راز مذاکرات مرا افشا نسازند و در اختیار آلمانها قرار داده نشود. هدف مذاکره من با سه کارمند سفارت فقط مساعد ساختن زمینه ملاقاتم با سفیر اتحاد شوروی بود که اجازه سفر ماسکو را برای مذاکره با آنعده اشخاص رهبری اتحاد شوروی که من شناخت دارم بدست آورم. در آنصورت من میتوانستم برنامه تفصیلی خود را برای آماده گی کودتا در افغانستان صادقانه در میان بگذارم.

سوال:ضعف توضیحات شما در آنجاست که اگر صادقانه میخواستید مذاکرات را با اتحادشوروی انجام دهید  چرا شما بازی دوگانه را در پیش گرفتید و و ارتباط خود را با آلمانها از کارمندان سفارت اتحاد شوروی پنهان کردید و در حالیکه به ارتباط خود ادامه دادید. آیا چنین نیست؟

جواب:صحبت های من با واقعیت مطابقت داشت. اتحاذ چنین روش از طرف من در آن لحظه ناشی از ایجاد مرز مشترک بین جرمنی و اتحادشوروی که از خاک پیشین پولند میگذشت و امضای موافقت نامه در ماسکو که بگمانم مناسبات ویژه دوستی را بازتاب میدداد ناشی میگردد. از اینرو در راهبردهای خود، روی اتحاد شوروی حساب میکردم ونمیتوانستم احتمال آنرا نادیده بگیرم که در باره کودتا در افغانستان، حکومت آلمان و اتحاد شوروی همکاری مشترک را مورد توافق قرار نداده باشند. البته طوریکه در این مورد برایم فون هینتگ اظهار داشت. در چنین یک شرایط گنگ، تصمیم نداشتم مذاکرات را با آلمانها برهم بزنم و بخصوص وقتیکه ابتکار از طرف آنها ناشی شده باشد.

سوال:شما هنوز هم صادق نیستید که در این مورد استنطاق بازهم برمیگردد.  حالا لطفا بگوئید که بالاخره در عمل شما چه گامهای را در جهت تحقق پیشنهاد آلمان ها برداشتید؟

جواب:من به کدام اقدامی مبادرت نورزیدم و هم تصمیمی در باره عملی نمودن آن نداشتم تا زمانیکه سفر شخصی ام به ماسکو ومذاکرات در آنجا صورت نمیگرفت. بعد از آنکه به سفارت اتحادشوروی در برلین رفتم با امان الله خان در روم صحبت تلفونی داشتم. با درنظرداشت گذشت سریع زمان و آرزومندیها، او را غرض مذاکره به بولزونو شهرک مرزی آلمان – ایتالیا دعوت نمودم. در هنگام ملاقات ما با امان الله خان که در یکی از هوتل های بولزونو صورت گرفت ما روی پیشنهاد آلمان ها بحث نمودیم. در آنجا تصمیم گرفتیم که ما باید در برنامه های بعدی خود باید به اتحاد شوروی حساب کنیم و من  بهر صورتیکه ممکن باشد زمینه سفر خود را به اتحاد شوروی مساعد سازم وحمایت آن کشور را بدست آورم و طوریکه در سال 1929 این همکاری را ابراز داشتند. یعنی تهیه سلاح و قطعات خاص عسکری از افغانهای که در اتحاد شوروی زندگی داشتند تا بکمک آنها شهر مزارشریف را تصرف نمود.و متعاقب آن قیام سرتاسری را در افغانستان علیه ظاهرشاه بسیج کرد.

در نظر بود زمانیکه من موافقه اتحاد شوروی را در ماسکو حاصل کنم امان الله خان به تاشکند سفر کند و با اشغال مزار شریف خود را پادشاه افغانستان اعلام نماید و مردم افغانستان را به قیام دعوت کند و از آنجا به استقامت کابل با نیروهای نظامی مارش نماید.

همچنان ما بدین تصمیم شدیم که در صورت حل موفقانه پلان ما در ماسکو، ادامه ارتباط به آلمانها تا زمانی حفظ شود که حکومت اتحاد شوروی آنرا مقدور می پندارد.ما باید از هرگونه کمک از طرف آلمانها چه در قسمت استادان ویژه و یا افسران مسلکی  زیر عنوان اینکه اینگونه کمک های موجب عدم رضایت و ناخوشنودی مردم میگردد اجتناب نمائیم.

من باید در باره راه آورد سفر و مذاکرات در  ماسکو به امان الله خان گزار ش میدادم.

زمانیکه به برلین برگشت کردم فورا به سفارت اتحادشوروی در برلین تماس تلفونی گرفتم و تقاضا نمودم که در پذیرش سفیر و یا مستشار سفارت مرا تنظیم کنند تا نتیجه مذاکرات خود را با امان الله خان با آنها در میا ن بگذارم و اجازه مسافرت به ماسکو را دریابم. لیکن در خلال چند روز برایم پاسخ رد دادند که سفیر ماسکو از پذیرش معذرت میخواهد.

سوال:بعد از آن تصمیم گرفتید که تنها در رابطه با آلمانها کار کنید؟

جواب:بعد از دریافت پاسخ سفارت شوروی منصرف شدم زیرا بخوبی درک میکردم که هر پلان آلمان ها بدون سهم گیری اتحاد شوروی خصوصیت ماجراجویانه را دارد و به ناکامی محکوم است. بهر حال در اثنای که انتظار پاسخ سفارت اتحاد شوروی را میکشیدم، فون هینتگ مجدا مرا به وزارت خارجه خواست و برایم اطلاع داد که حکومت اتحاد شوروی رسما از موافقه عملی نمودن کودتا در افغانستان به سهم گیری من اطمینان داده است.

برای تائید اظهارات خود ، فون هینتگ تلگرام فون شولن برگ سفیر آلمان در ماسکو را نشان داد که او در پذیرش مولوتوف رئیس شورای کمیسار خلق بود و موافقه او را در رابطه به کمک های لازمی مشترک اتحاد شوروی و آلمان برای من و امان الله خان به خاطر تدارکات قیام در افغانستان  حاصل کرده است . فون هینتگ گفت که سفر من در اینده نزدیک به ماسکو صورت خواهد گرفت وی علاوه کرد که اکنون نماینده آنها به غرض کودتا رفته است و سفر من در چند روز نزدیک عملی میشود.

با گذشت مدت زمانی، فون هینتگ برایم خبر داد که از ماسکو هدایت داده شده است تا برای مدتی سفر را به تعویق اندازم زیرا مذاکرات بین حکومات بطول انجامیده و تاکنون ختم نشده است. بعد از مدتی بنابر علت نا معلوم فون هینتگ از شعبه شرق وزارت خارجه سبکدوش شد. مسئله سفرم به ماسکو و هرگونه مذاکرات پیرامون کودتا در افغانستان در همینجا برهم خورد.

سوال:بجز فون هینتگ دیگر کسی مذاکرات را روی این مسایل با شما ادامه نداد؟

جواب:نخیر!  راستی زمانیکه من به وزارت خارجه نزد فون هینتگ بخاطر تلگرام شولن برگ رفت بودم، او مرا با گابخت(7)  معرفی نمود. که من او را پیش از ملاقات و بعد از آن ، هم ندیدم و وظایف و رتبه او را هم نمیدانم. با فهم برخوردیکه فون هینتگ به او داشت برایم چنین تصور پیدا شد که گابخت کدام موقف عالیتری را اشغال نموده بود و آنهم رابطه ی با ماسکو درمورد کودتا داشت.

سوال:معرفت شما با گابخت در چه رابطه صورت گرفت؟

جواب:من هم دلیل آنرا نمیدانم. زمانیکه داخل دفتر فون هینتگ شدم گابخت با من معرفی شد و بسیار خلاصه پیرامون مذاکرات ما ابراز نظر کرد و محتوای تلگرام شولن برگ را تائید نمود که مرا به ماسکو میخواست. و آرزومندی نتایج مثبت سفر را در ماسکو با حکومت اتحاد شوروی برایم نمود و در همینجا مغذرت خواسته از دفتر خارج شد.

من بدین باورم که گابخت یکی از مبتکرین مشهور برنامه کودتا در افغانستان است و با فهم نقش من در ان بدفتر فون هینتگ آمد تا با من شخصا معرفی گردد. بیشتر با هیچ یک از آلمانها، من مذاکراتی را پیش نبرده ام.

سوال:زمانیکه شما با فون هینتگ و گابخت ملاقات داشتید آیا آنها را از نتایج مذاکرات خود با قونسلگری اتحادشوروی در جریان قرار دادید؟

جواب:از ملاقات در سفارت اتحاد شوروی و تلاش برای تامین ارتباط تلفونی، من برای هیچ یک آلمانی نه قبلا و نه بعدا بشمول فون هینتگ و گابخت خبر نداده ام.

سوال:به کدام آلمانی شما ا ز مذاکرات با اتحاد شوروی د رمورد کمک به امان الله خان در سال 1929 اطلاع داده اید؟

جواب :در این رابطه با فون هینتگ صحبت نمودم. مذاکرات آنوقته برایش محرم نبود در سال 1929 من به آلمان سفر داشتم مذاکراتی را به شترایزمن (8) و ریختوفن (9) در وزارت خارجه المان پیرامون کمک سلاح انجام دادم. به  همکاری ایشان مقدار زیاد سلاح از آلمان خریداری و به اتحاد شوروی فرستادم. از آن زمان به بعد آلمان ها از مذاکرات و تماسهایم با نمایندگان اتحاد شوروی پیرامون کمک های نظامی به امان الله خان در سال 1929 اطلاع داشتند. و هم از خوشبنینی های دیرینه ام به اتحاد شوروی با خبر بودند.

سوال :نشان بدهید که تحت چه شرایطی آلمانها کمک ها را برای واژگونی ظاهر شاه در افغانستان پیشنهاد نمودند؟ در این راستا کدام هدفی را آنها دنبال میکردند؟

جواب:برایم روشن بود که در شرایط موجود، آلمانها قبل از همه اهداف خود را دنبال میکردند نه منافع من و امان الله خان را.  لیکن در خلال مذاکرات بامن هرگز کدام پیش شرطی را مطرح نساختند. ممکن بخاطریکه مذاکرات ما خصوصیت مقدماتی را داشت و  نتایج مشخصی را ببار نیاورد.

این پروتوکول بطور صحیح سخنانم نوشته شده و بزبان روسی که برایم قابل فهم بود خوانده شد.

امضای غلام صدیق

ارشیف مرکزی.

(1)در مورد پروفیر معلومات در دست نیست

 نایرت کانستانتین فون (1873-1956) از سیاست مداران معروف Нейрат Константин Фон ( (2

و دیپلومات آلمان بود که از سال 1903 بحیث قونسل آلمان در لندن وظیفه داشت و د رجنگ عمومی اول بحیث سفیر آلمان در استانبول ایفای وظیفه مینمود و بعد در سال 1919 ا بحیث سفیر مقیم دنمارک گماشته شد و از جون 1932 الا فبروری سال 1938 بحیث وزیر خارجه المان تعین شده بود. در دادگاه نورنبرگ به 15 سال زندانی محکوم شد ولی در سال 1954 آزاد گردید.

 فریس گروب دیپلومات آلمان که در سال 1886 متولد گردید و در سال 1913 Фриц Гроббе (3

شامل خدمات دیپلوماتیک گردید خدمات مختلفی را در بخشهای مختلف تبلیغاتی انجام داد در سال 1944 از وزارت خارجه به وزارت حرب آلمان مقرر شد. و سالهای زیادی را در زندان اتحاد شوروی بسر برد.

(4) فون هینتگ هینتگ که در جنگ جهانی اول هم نقشی در تحریکات قبایل پشتون داشت در انتظار فرصتی بود تا باز شورش قبایل مقیم کوهستانات پشتون را علیه نیروهای انگلیس در شبه قاره هند براه اندازد. زمانیکه جنگ اول جهانی پایان یافت و هنیتگ در چین وظیفه دیپلوماتیک را پیش میبرد و از همانجا در سال 1920 بازهم قبایل وزیررا که تحته سلطه انگلیستان قرارداشت آهسته آهسته دو باره سازماندهی میکرد.

(5) لیتوینوف مکسیم مکسیموویچ در سال 1875 دیده به جهان کشود و در سال 1951 دیده از جان بست ویکی از کادرهایبرجسته حربی و دیپلومات اتحاد شوروی بود و از سال 1930 تا سال کمیسون مردم وزارت خارجه را رهبری میکرد.

(6) سوریتس یکاوف زخاروویچ در سال 1882 تولد و در سال 1952 وفات نمود. از سال 1919 تا سال 1921 در سفارت اتحادشوروی د رافغانستان وظیفه داشت و نماینده فوق العاده ترکستان و آسیای میانه بود.از سال 1923 تا سال 1934 در ترکیه سفیر اتحادشوروی بود و از سال 1934 تا سال 1937 در آلمان بحیث سفیر ایفای وظیفه میکرد. در سال 1937 در فرانسه بحیث سفیر وظیفه داشت که فاشستها فرانسه را اشغال کردند و سوریتس به وزارت خارجه شوروی مصروف کار شد.از سال 1946 تا سال 1947 در برازیل سفیر اتحاد شوروی بود ولی در سال 1948 به تقاعد سوق داده شد.

(7) گابخت تیودر از سال 1939 بحیث آمر شعبه سیاسی وزارت خارجه جرمنی اجرای وظیفه میکرد و شخص مورد اعتماد روبنتروب وزیر خارجه المان بود.

(8) شترایزمن گوستاف (1878-1929) دولتمرد سیاسی جرمنی بود و رهبری مردم آلمان را بدوش داشت. از سال 1923 بحیث صدراعظم حکومت ائتلافی بود. و از سال 1923 تا سال 1929 بحیث وزیر خارجه جرمنی اجرای وظیفه نمود.

(9)  ولفرام فون ریختخوفن (1895-1945) پیلوت آلمانی بود که توسط شترزمن با نماینده امان الله به کودتا جذب گردید که در سال 1929 طرف افغان تقاضای خریداری عاجل طیارات هونکر را نمود و این تقاضا از طرف حکومت آلمان پذیرفته شد.

خواننده گرمی!

گسترده گی موضوعات مولف را واداشته تا در سررشته تحقیق و تحلیل به سالیان پیشین برگردد همان سالیان پر از مخاطرات جنگ جهانی دوم و ظهور فاشیسم و تبعات ناشی از آن و جذر و مد های تند حوادث و گرایش مفرط سرداران در حمایت و پخش اندیشه فاشیستی که امروز بحیث یک هیولای سیری ناپذیر درآمده. متکی به اسناد توضیح شده که یک سردار سلطنتی حلقه برده گی انگلیسها را برای حفظ تاج و تخت بگوش نموده و سردار دیگر در رقابت خانواده گی برای رسیده به تاج و تخت به غلامی فاشستهای آلمان تن درداده در واقع هردو مزدور وارد معامله ذلت بار و سخیف شده اند.

در عین حال اعجاز کتاب روی مدارک قوی به اثبات میرساند که آلمان فاشیست به موثریت امان الله خان پی برده ویرا نسبت به خانواده اهل یحیی ترجیح میدهد. در این باب بملاحظه میرسد که امان الله خان در تبانی به فاشییست های آلمان وارد معامله دیگر میشود.

اسناد موثق از نقش ابزاری قبایل پرده برداشته چنانچه بار نخست در سال 1929 قبایل به زور و زر انگلیسها امان الله خان را خلع نمودند و بار دیگر در سال 1941 هینتگ آلمانی با زور وزر زمینه قیام همین قبایلیها را مساعد میسازند تا دوباره امان الله خان را به تاج و تخت برسانند.

در باره فقیر هیپی و محمد سعدالاگیلانی ( پیر شامی) بحیث جواسیس آلمان که در مناطق قبایلی توسط آلمانها متوطن ساخته میشوند، تماما فعالیت تخریبکارانه و استقامت کاری گروپ های قبایلی توسط راسموس آتشه نظامی جرمنی مقیم کابل سازماندهی میگردد.

برعلاوه این کتاب یکی از محوری ترین بخش و معاملات پشت پرده شبکه های جاسوسی کشورها و چهره های شناخته ناشده فاشست ها و نازیهای وطنی را که تا الان شناسائی نگردیده افشا میدارد.

همچنان مولف در آگاهی بخشی و درک ماهیئت حاکمیت های ناموجه شووینستی و سرداری فرهنگ و اخلاق عقب مانده گی و نهادینه ساختن روحیه استبداد پذیری و جبن و اخلاق ریاکارانه ، رخوت گرایانه ، نفی سایر ملیتهای بومی و تلقین افراد ساده لوح و بیخبر جامعه ما توضیحات مفید ارایه و همه را به تامل فرا خوانده .

در پایان بایسته میدانم که این کتاب نقش سترگ در شناخت، تفاهم و نزدیک کردن بخشهای مختلف مبارزین راه حق و عدالت اجتماعی خواهد داشت و به تاریخ نویسی واقعبینانه و پژوهشگری مدد فراوان خواهد رساند و همه را میطلبد تا در محاسبات خود دقیق فکر کنند و با بهره برداری از امکانات و اقعی نه خیالی تکیه کند. و بجای مظلوم نمایی و اختیار خاموشی با چشمان بسته خبثین را طیبین نگوید.

ممکن اثر حاضر در عرصه تحقیق و نگارش تا آن حدی که انتظار زیاد داشته باشیم به همه پرسش ها جواب ندهد و کمبودی های داشته باشد، اما در عرصه معلومات دست اول و پژوهش دقیق امانت دارانه و بدور از تعصب سیاسی و دشمنی کور، یکی از مهمترین رویداد کشور ما زا بخوانندگان ارایه داده است که این خود گام بسیار بلند و شجاعانه در مسیرجاده تاریک و سخت محسوب میگردد.


 



بالا

بازگشت