میرعبدالواحد سادات

 

دربارۀ بازنشر کتاب «کشتی نشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعۀ ارگ»

 

مبرهن است که تاریخ کشور ما در ازمنههای مختلف، با مفهوم استبداد عجین وبا حضور مستبد همراه می‌باشد. در واقع افغانستان و خطه تاریخی ما جوامع استبداد زده شرقی طراز آسیایی بوده است.

بعد از شکل‌گیری بازی‌های بزرگ در ماحول افغانستان کنونی و ایجاد دولت مقتدر مرکزی عبدالرحمن خان(دولتی با زور و خون) تا کنون به استثنای مقاطع کوتاه، همیشه استبداد مطرح و مستبدان رنگارنگ حضور داشته است.

در بررسی تاریخی شاید چهار دوره استبداد خونین و هدفمند را مشخص ساخت:

ــــ دوره عبدالرحمن خان

ــــ دوره نادر خان و هاشم خان

- دوره استبداد و جنایات (۱۹۷۸- ۱۹۷۹م) که سازمانده اصلی آن حفیظ‌الله امین پنداشته می‌شود.

- استبداد خشن مذهبی طالبان (دوره اول و بازگشت مجدد شان باقدرت)

(دوره حبیبالله کلکانی و سیطره تنظیم‌های جهادی که انارشی مسلط و قتل و کشتار وجود داشت بایدطور جداگانه بررسی گردد) همچنان در سایر ادوار نیز سیر استبداد باید جداگانه شناسایی و مورد پژوهش قرار داده شود.

Text Box: یک
معمولاً حکومت استبدادی که توسط یک مستبد (ماخوذ از یونانیDess-putt) اداره می‌گردد؛  معرف استبداد است که با استفاده و اعمال قدرت دولتی، سرکوب ظالمانه و خشونت را عملی می‌نماید.

درین کتاب صحبت در مورد ترور، اختناق و استبداد خونین نادرخان و هاشم خان  است که عمدتاً معطوف برموارد آتیمیباشد:

- پلان هدفمند برای نابودی بقایای مشروطیت اول و دوم و نهضت امانی

- نابودی دشمنان، مخالفان و‌ناقدان استعمار انگلیس و کشتن روحیه ضد انگریزی. (استبداد با حمایت استعمار و به دلخوشی استعمار بخاطر نابودی فکر مخالف با استعمار)

- نابودی فکر آزادی‌خواهی، ترقی، تنور و کوبیدن و بی‌روح ساختن روحیه آزادیخواهی مردم.

درک این حقایق تلخ برای هضم و عدم تکرار حوادث خونین نیم قرن اخیر تاریخ وطنمهمو  مطالعه این کتاب ارزشمند  در همین راستا حایز اهمیت بزرگ است.

با مرور اوراق کتاب، خواننده ژرف بین متوجه می‌شود که بغاوت پاسداران ذهنیت تکفیری همانند ملای لنگ و در ادامه آن آشوب حبیبالله کلکانینه تنها باعث سقوط نظام مترقیامانی گردیده، بلکه عامل انحراف افغانستان از شاهراه ترقی نیز شده است. سرکوب خونین و نابودی مشروطه خواهان و آزادیخواهان سبب انقطاع و تسلسل فکری آزادی و ترقی شده است.

داکتر محمد حیدر استادسابقه دارپوهنتون کابل مینویسد: «ترور دولتیآندوره بر روحیه و روند مبارزات آزادی‌خواهی و مجادلات اجتماعی مردم چیز فهم تااین اوایل قرن بیست و یک تاثیر واردنموده است.»

Text Box: دو
بسیاری از مورخان و شاهدان عینی، هاشم خان را مردی فراتر از قانون توصیف می‌کنند که زندان های مخوف ارگ شاهی، سرای موتی، دهمزنگ، و سایر محابس را با تعداد کثیری از روشنفکران تجدد طلب، از جمله روزنامه‌نگاران، پر کرده بود.

اکرم عثمان در جلد اول رمان «کوچه ما» در مورد نادرخان می‌گوید: «همین طور روزی در فاتحه یک خویشاوند امان‌الله خان در مسجد پل خشتی، نادرخان هم آمد و بعد از دعا بر ارواح متوفی، از خدمات و فداکاری امان‌الله خان با چنان قدردانی و حق‌شناسییاد کرد که عده‌ای از هواداران امان‌الله خان را به گریه انداخت. نادرخان به یاورش سید شریف خان که پشت سرش نشسته بود، آهسته گوش‌زد کرد که نام تمام کسانی را که اشک می‌ریزند، به خاطر بسپارد. فردای آن روز تمام آن عده، رفته رفته به بهانه‌ای دست‌گیر می‌شوند و سرهای‌شان زیر بال‌شان می‌گردد.» (ص ۴۶۵)

برای شناخت دسایس‌الحیل نادر ، کتاب جناب عبدالصبورغفوری تحت عنوان «سرنشینان کشتی مرگ، یا زندانیان قلعه ارگ» که حاوی چشم‌دیدها و سرگذشت نویسنده است که طی ده سال زندان به صورت پنهانییاداشت گردیده است؛ حایز اهمیتی بسزایی است. کتاب به همت عبدالقیوم غفوری با تقریظ جناب نصیر مهریناقبال چاپ یافته است.

 اکنون این کتاب بسیار ارزشمند تاریخی به اجازه نواسه نویسندهمحترم مسعود غفوری اجازه نشر دیجیتالییافتهکه به اثر تلاش و زحمت فرهنگی نستوه جناب محمدقاسم آسماییو انتشارات راه پرچم وارد کهکشان انترنیتشده و بحیث کتاب دیجیتال در اختیار علاقمندان تاریخ و پژوهشگران قرار می‌گیرد.

عبدالصبور غفوری (۱29۰ -۱۳۶۲) از فارغان لیسه عالی نجات است که به "جرم" کار روشنگرانه و پخش «شبنامه حقیقت» که حاوی مسایل انتقادی و اصلاحیبود، در شب عید گرفتار و قریبمدت ده سال را  در زندان و هفت سال را در تبعید سپری و در آغاز دستگیری برای اعدام تا پای دار نیز برده شده است.

Text Box: سه
زندانی شدن و تبعیدغفوری فقید به «جرم» ناکرده ، مصداق نظر دوکتور محمد هاشم فقید است که نوشته بود:«محمدهاشم خان کمترین فعالیت سیاسی را با مرگ و زندان محکوم می‌کرد» 

غفوری فقید اندیشه و اهداف نشراتی «حقیقت» را از زبان دوست دوآتشه خویش چنین نقل مینماید:«برادرجان رهنمایی مردم بذریعه تبلیغات و نشرات بیشتر تأثیر دارد، مگر جوانان و آنهایی که اندك قوهء نوشتن و يا نطق را دارند چرا از تبلیغ و نوشتن مقالات و یا دادن بیانیه‌ها و یا سرائیدن اشعار انتقادی و یا انتشار آن خودداری می‌کنند، چرا برای اصلاح اوضاع ناشایسته مردم بازاری و یا کارمندان دوایر توجه ندارند، از دزدیدن، فجایع و غارتگری، رشوت‌ستانی و ظلم بی‌اندازه کارمندان حکومت متأثر نمی‌شوند.»

مؤلف هدف ثبت یادداشت‌ها را چنین بیان میدارد: «وظیفه هر فرد ملت است که حقایق را تا اندازه که می‌تواند ثبت نماید و به اطلاع افراد وطن برسانند؛ زیراکه مکتوم ماندن حقایق باعث معایب می شود.»

نویسنده آزادی‌خواه شجاع با حسرت آرزو می‌نماید«...کاش محاکمه می‌شدم…» این جمله کوتاه بیانگر  حقیقت تلخ دوران"بگیر و ببند" و تصامیم فردی و فراقانونی برادران مستبد و سفاک است.

نویسندۀ کتاب، وضع و شرایط زندان‌ها و زندانی ها را درزندان های مخوف ارگ و دهمزنگ با جزیات بیان نموده است؛ از جمله:

درزندان ارگ:

Text Box: چهار
- افراد منسوب به حبیب‌الله کلکانی و افراد از ولایات مختلف به اتهامات واهی که هر شب ناله و فریاد شان بالا بود و هر شب تعداد شان نابود می‌گردیدند، محبوس بودند. در جمع زندانیان آزادی‌خواهان بزرگ مانند محمدولی خان بدخشانی شهید، بسمل فقید ومیرزامحمدمهدی خان چنداولی شهید و... با زنجیرو زولانه، زندانیاند.

- مامور سراج الدین مامورزندان واز اقارب عبدالغنی خان قلعه بیگی به زندانیان قصه می‌کند که:«شاه (نادرخان) گفته است:همه زندانیان باید اعدام شوند تا باعث عبرت بدیگران گردد »

(سلسله اعدام‌ها بدستور جنرال نادر خان و هاشم خان همه روزه دوام داشت و هر شب جوانان نامراد دستمال و کلاه شانرا به حساب یادگار به نامزدان، مادران و فامیلهایخویش می‌فرستادند.

جالب است سه تن از محبوسان را که گفته بود در افغانستان امنیت نیست؛ امر کردند تا به سرتاسر افغانستان پیاده گشتانده شوند تا امنیت را ببیند!!!

اما  مردان بزرگ مورال بلند دارند و در برابر تمام رنج و قساوت دشمن خاطر نشان می‌نمایندکه:«ما آنقدر سست عنصر نمی باشیم که در مقابل بلیات روزگار که آن همه محصول لاف وطنخواهی و حریت پسندی خود ما است، خودرا از دست بدهیم.»

به شب نشینی زندانیان برم حسرت

که نقل مجلس شان دانه های زنجیر است

سالهای حبس غفوری فقید در زندان ارگ، دوره پرالتهاب تاریخ است و با حوادث خونینشهید ساختن غلام جیلان چرخی، کشتن نادر خان و برادرش عبدالعزیزخان و قتل سفیر انگلیس همراه است که بر سرنوشت و مقدرات زندانیان تاثیر مستقیم دارد.

Text Box: پنج
مؤلف کتاب چشمدید خودراازدقایق پس از کشته شدن نادرشاه بیان می‌نماید که چگونه در همان اولین دقایق کشته شدن نادرشاه و درجمع چند تن و با عجله شاه محمود خان و حضرت مجددی (نورالمشایخ ) زمینه بیعت به محمد ظاهر را مساعد می‌سازند و بدینترتیب محمد هاشم خان را که خود را مستحق می‌دانست و در سفر بود؛ در برابر عمل انجام یافته قرار می‌دهند.

ــــ عبدالخالق و (۲۱)تن از اعضای فامیل او را بشمول اطفال خوردسال را زندانی و همه بزرگسالان خانواده را بقتل می‌رسانند. مادر و خواهرش در زندان وفات می‌نماید.

- کریم، برادر عظیم که پدر داود خان را بقتل رسانیده بود در زندان مسلول و وفات مینماید.

تعداد اهل معارف بشمول مدیر مکتب مولوی محمد ایوب و معین وزارت معارف میر سید قاسم خان را زندانی می‌سازند.

- زنداندهمزنگ یا «مکتب» دهمزنگ:

 درین زندان و در آندوره بزرگترین رجال سیاسی، دانشمندان، متفکران، آزادی‌خواهان و… افغانستان زندانی بودند. شخصیت های بزرگ همانند غبار، داوی، میر سید قاسم خان لغمانی، ابراهیم صفا، استاد بسمل که با تاسیس مکتب و ترویج معارف محبوس گردیدند.

غفوری فقید که مدتی با آزادی‌خواه بزرگ میرزا محمد مهدی خان چنداولی هم‌اطاق بود، اندیشه عالیآن شهید را چنین بیان می‌نماید:«افکار او در حصه وطن و ملت خیلی عالی است و بسیار کوشش می‌کند که راجع به وحدت ملت و احساس هماهنگی خدمت به ملت صحبت نماید. مردم باید متحد بخاطر ترقی مملکت متفق‌النظر و با اتفاق باشند.»

Text Box: شش
این آزادیخواه بزرگ را به بهانه اینکهپسرش به دیدنش آمده است، می‌برند و یکجا با محمدولی خان دروازی و سفیر غلام جیلانی خان و چند بزرگمرد دیگر اعدام می‌نمایند.

کاکه گی و عیاری آزادگان پا در زنجیر و زولانه:

درین کتاب خواننده به خاطرات برمی‌خورد که حماسه آفرین و بیانآزادمنشی، غیرت، کاکه گی و عیاری واقعییک نسل از مبارزان آزاده و سر به کف است: «زمان بردن زندانیان به اعدام است، ناله و فریاد محبوسان بلند می‌گردد و سفیرغلام جیلانی چرخی می‌گوید که: «من افسر هستم و از گریه خوشم نمیآید»

ـــ زمانی کهسردار محمد داود خان وزیر دفاع مصروف دیدار از محبس است با دیدن دین محمد محبوس (همصنفی خویش) اورا نزد خود می‌خواهد.

مامور زندان برایش میگویدشما را سردار صاحب خواسته. وی در حالی که پا در زنجیر و مریض است؛ جواب میدهد: «کدام سردار ، من سردار را نمی‌شناسم!!!»

به باور من باید این حماسه‌ها و سخنان وخشورانه همچون برلیان در تاریخ محفوظ و بحیثیک امانت به نسل جوان افغانستان منتقل گردد.

آزادیخواه صبور غفوری فقید بعد ازسپری نمودن ده سال زندان در ۲۲ میزان۱۳۱۹ شمسی از زندان آزاد میشود و بعد از دو هفته زندگی با فامیل؛ روانه دوره هفت ساله تبعید به قندهار می‌گردد .

این آزادیخواه بزرگ، مقاوم، شجاع ، روشنگر و منور دوران خود به عمر (72) سالگی در شهر کابل وفات می‌نماید. روانش شاد و یادش گرامیباد

غفوری فقید طبع شعری داشت و اشعار او را هنرمند سابقه دار جناب نسیم (برادر بزرگ استاد ارمان) خوانده است.

Text Box: هفت
کتاب «سرنشینان کشتی مرگ یا زندانیان قلعه ارگ» با ذکر این رباعی حضرت سعدی پایان می‌یابد که منحیث حسن ختام این نوشته، آنرا با خواننده عزیز شریک می‌نمایم:

دوران جفا چوباد صحرا بگذشت

تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت

پنداشت ستم گر که جفا بر ما کرد

در گردن او بماند و بر ما بگذشت

 

  

 

***

جهت مطالعه این اثر اینجا کلیک کنید

 

 


بالا
 
بازگشت