سیر تاریخی دفاع و امنیت در افغانستان

 جنرال خلیل الله سکندری

 

دربارۀ این اثر

بنام خداوند بخشاینده و مهربان

افغانستانیکی از کهن ترین کشورهای جهان در قاره آسیا که حیثیت قلب این قاره را داشته در طول تاریخ موجودیت؛ روی همین موقعیت جغرافیایی اش همواره از تاخت و تاز کشور های بزرگ استعماری از یک طرف و از جانب دیگر مداخله و کشمکش ممالک همسایه جهت تحمیل سیاست های مغرضانه و ماجراجویانه شان درگیر بوده که تا همین اکنون باوجود رستاخیز ملت ها، استعمارزدایی موجودیت سازمان جهانی ملل متحد و ميثاق های معتبر بین المللی، دست اجانب و بیگانگان در امور آن بوضاحت نمایان و آشکار است.

هدف از این پژوهش و نوشتار که چگونگی سیر و تکامل نهادهای دفاعی و امنیتی کشور ما را از زمانه های دور به خصوص از عهد احمدشاه درانی به اینسو مورد بحث قرار می دهد، ورق زدن مکرر تاریخ شجاعت و مردانگی مردمان این سرزمین در دفاع از کشور شان نیست؛ بلکه توضیح ضرورت ایجاد این نهادها و ساخت و سازهای متنوع تشکیلاتی آنها در زمان های مختلف در تطابق با منافع امیران، شاهان و یا در مطابقت با منافع مردم و کشور، مورد نظر نویسنده میباشد.

در تنظیم این نوشتار از منابع مختلف تاریخ،یادداشت ها، خاطره ها و چشمدیدهای خود نویسنده از ماجراها و رویدادها استفاده شده است.

هر فرد در جریان زندگی برابر با فهم و درک خودش در جنب تحصیل علوم و مطالعه از رویدادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی نظامی و مذهبی میموزد. نویسنده خواسته است همین آموزه ها و برداشت هایش را در معرض استفاده هم زمانان و آیندگان بگذارد. اما هیچگاه ادعا نخواهد شد که برداشت های نویسنده از جری آنها و حادثه ها برای هر کس قابل درک و مورد قبول باشد.

شاید شماری از خواننده گان محترم و دانشمندان ارجمند بنابر هر دلیلی و یا با سلیقه های مشخص سیاسی و اجتماعی، با متن این نگارش سازگار و موافق نباشند؛ این حق مشروع شان است. زیرا قسمتی از اینیادداشت ها ماندگاری از خاطره ها، برداشت های شخصی، دیده ها و شنیده هاینیم قرنه بوده که بعد از تحلیل توأم با احساس حُب میهن و مردم جهت اشاعه از تراوش مغز به خامه کشانیده شده است. تشویق و اصرار دوستان بخصوص از دوستانی که در ایجاد و نشر سایت «روشنایی» همت بخرج داده بودند؛ محرک من در این راه گردیده است.

باید تأکید نمود که این حقیر نه ادعای تاریخ نویسی دارم و نه بخود اجازه می دهم تا خود را در ردیف نویسندگان و دانشمندان ارجمند جا بزنم. اما احساس و شوری که در حصه ترقی و تعالی وطن، در جهت رفاهیت توده های ملیونی و رهایی آنها از جور فقر و ستم ظالمان و مستبدان در روان من نهفته است، مرا واداشت این صفحۀ تاریخ کشور را ورق زده، چگونگی های این گوشه از دولت داری و حیات اجتماعی را با خوبی ها و زشتی های آن در خدمت علاقمندان پیشکش نمایم. احساس و شور یاد شده از آوانی در من جا گرفت که بیش از 11- 12 سال نداشتم و شاهد ظلم و ستم حکام ظالم و مستبد و مجموع سیستم سیاسی و حکومتی آن زمان عليه محبوسین سیاسی بودم.

پدر مرحومم کندک مشر دادمحمد خان اورکزایی (از جمله غازیان جنگ استقلال که در صفحه 765 جلد اول و 269 جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ از آن یادآوری شده است) فعال سیاسی و یک وطنپرست واقعی سرنوشت وطن و آگاه بر ضرورت تأمین عدالت اجتماعی بود که در جریان مبارزات انتخاباتی دورۀ هشتم شورای ملی به دستور شاه محمودخان صدراعظم محبوس و بعد از مدت یک سال در ماه حوت سال 1331 هجری شمسی به وسیله همین بی عدالتی ها در محبس به شهادت رسید. این خاطره ها به فراموشی نرفته، همواره ذهنم را همراهی کرده اند. همچنان عامل دیگری که احساس مرا به نوشتن این جزوه برانگیخت؛ همانا جریانات، حوادث و تغییرات سریع و داغ در سیستم های دولتی حکومتی از نگاه سیاسی، تحویلی قدرت و حاکمیت از یک نهاد سیاسی اجتماعی به دیگری، تسلط سیستم های مختلف ایدیولوژیکی، سیاسی در قدرت و حاکمیت سرعت تعویضیکی بجای دیگری بود.

بعضی از آنها چه (راست و چه چپ) با ارائه برنامه ها یا فتواها با استفاده از احساسات ترقی خواهانه یا عقاید پاک مذهبی ملت افغانستان، خودها را خدمتگزار واقعی وطن و جامعه وانمود، توده ها و قشرهای محروم جامعه را بسوی خود کشانیدند؛ اما همین که به اریکه قدرت تکیه زدند، همۀ آن تعهدات را فراموش و در عوض چنان ظلم و ستم را در حق ملت و جامعه روا داشتند که حتی روی های سیاه نظام ها و رژیم های قرون وسطایی را سفید و لکه سیاهی در سیستم ادارۀ دولتی و تاریخ پرافتخار افغانستان بیادگار ماندند.

این حالت؜ها و رویداد ها هر انسان با احساس و آگاه را در حصۀ وطن آبایی اش به تفکر عمیق وا داشته متأثر می گرداند. همین تأثرها باعث گردید تا در طی این نوشتار جسته و گریخته از عملکرد ها و روش  های نیک و یا زشت قوای امنیتی و رژیم های مختلف چیزی بنویسم. آگاهی از همچو رویداد ها برای نسل های آینده بخصوص افرادی که در آینده متکفل همچو وظایف شریفانه می شوند لازم و ضروری پنداشته می شوند. لذا این وظیفۀ ملی و وطنی عناصر چیز فهم و آگاه کشور است که عوامل و منشۀ رویدادها را بیطرفانه و دور از غرض، واقعبینانه و جستجو و تحلیل نموده، عاملان غصب حاکمیت و جور و استبدادی را که علیه ملت و جامعه روا داشتند؛ برملا و جهت انتباه در معرض دید و مطالعه آیندگان قرار دهند تا با آشکار ساختن حقایق، جامعه در شناخت خدمتگزاران واقعی و آنهاییی که برای وطن جفا کرده اند، دچار اشتباه نشوند.

رویدادها و ماجرا هایی که درین مدت کوتاه در وطن ما رخ داده و آنها را همۀ ما افغان ها به چشم سر مشاهده و تجربه نموده ایم واضح می سازد که کشورهای استعماری و جهان کشا و استثمارگر چگونه توسط لشکرکشی های دوامدار ملت ها را بخاک و خون کشانیده و نفوس کشورها را با سازماندهی جنگ های مدهش و خانمان سوز بجان همدیگر انداخته، هدف های شوم خود ها را تحت پوشش پشتیبانی از قیام های مقدس یا دموکراسی کذایی پیش برده، ملت ها را تباه کرده اند.

چنانچه از یکطرف من در اجتماعی که زیست نموده ام انواع مظالم اجتماعی چون «محرومیت ها، مصیبت ها، خانه بدوشی ها، مالیه دهی های غیرعادلانه، کشت و زراعت طاقت فرسا با وسایل خیلی ابتدائی، محصول گران مال التجاره و مواشی، بیگاری رایگان برای حفر نهرها و شاهراه ها که حکام مستبد و قدرتمند بالای مردم تحمیل می نمود و مردم صبورانه تحمل نمودند» خود شاهد عینی بوده ام، زیرا اکثریت مردمان وطن عزیز مان افغانستان به یک تغییر کلی و مبرم ضرورت داشتند و پیشگامان عدالت و آزادی برای این تغییر بهای خیلی سنگین پرداختند و از جانب دیگر این تغییرات کلی و همه جانبه در سطح جهانی، هدفمند در دگرگونی حیات اجتماعی و خدمت به جوامع بشری قرار گرفت.

نکتۀ قابل بحث درین مورد این است که در آن زمان باوجود داشتن رجال و شخصیت های علمی و حقوقی، بخصوص افسران پولیس که کم و بیش از تحصیلات مسلکی پولیس و حقوق در داخل و حتی بعضاً در خارج کشور برخوردار بودند؛ نتوانستند یا نخواستند (؟) اقلاً چند سطری در مورد این مسلک مقدس، قوانین، وجایب و مکلفیت  های وظیفوی، حقوق، امتیازاتیا سوابق تاریخی اورگان های امنیتی بقید تحریر در آورده موضع اورگان های امنیتی و پولیس را مطابق اصول مشخص نمایند.

شاید بسیاری از افسران شریف و سابقه دار اورگان های امنیتی کشور با من همنوا باشند که در زمان های قبل که اکادمی پولیس در جهت تدریس برای صنوف کمیساران و ساتنوالان اساس گذاشته شد صرف به اساس فرمان مقام صدارت یا حکومت آن زمان که محتوای متن آن بسیار محدود و از چند سطر مشخص دور نمی؜رفت در تعریف و توضیح وظایف پولیس به آن متوسل شدند و در تعیین سرنوشت این کتلۀ بزرگ که مسمی به افسران، اما از هیچ نوع حقوق و امتیازی مستفید نبودند، اکتفاء نموده و تصمیم اتخاذ می نمودند.

در قسمت وجایب و مکلفیت ها یا عدول از آنرا صرف به مراجعه به اصولنامه های خدمات داخله و جزای عسکری که از دوران هایی سابق مدار اعتبار بود، فیصله های غیرعادلانه صورت می گرفت که این وضع تا مدت طولانی دوام داشت تا جایی که طی سال های اخیر با مراجعه به کتب و رساله های مشخص هویدا گردید که قوای امنیتی و انتظامی کشور بخصوص در زمان زعامت غازی امان لله خان دارای تاریخ، اصول و نظامنامه های معین بوده، که باید در زمان های بعد از آن بدون درنظرداشت بغض و هراس از آن استفاده بعمل آمد، که متأسفانه از اثر ضدیت و مخالفت بآن رژیم مترقی این کار صورت نگرفت تا اینکه بعد از سال های 1345-1346 شمسی که جوانان، افسران تحصیل یافته و مسلکی زمام امور را در بخش های امنیتی وزارت امورداخله بعهده گرفتند در رفع این نقیصه دست بکار شده، به همکاری با گروپ مشاورین آلمانی دست آوردهای مشخص و ماندگاری درین راستاء بجا گذاشتند.

بهرصورت، نمی توان ادعا کرد که آنچه در قسمت بنیاد تشکیل قوای دفاع و امنیتی افغانستان به قید تحریر در آورده ام، خالی از اشتباه باشد. امیدوارم دانشمندان و خوانندگان ارجمند در تصحیح و توضیح آن مرا رهنمائی فرمایند. امید من بیشتر متوجه افسران عالیقدر و ارجمند افغانستان می باشد. افسران دلیر رزمنده و وطندوست دارای تحصیلات عالی، مسلکی و علمی که خدمات فراموش ناشدنی در دفاع از میهن و عدالت اجتماعی نموده اند و افتخار واقعی این مرز و بوم می باشند و امروز دور از وطن آبائی شان در غربت به حیث پناهده و مهاجر بسر میبرند. ایشان نگران حالت رقتبار وطن و هموطنان شرافتمند خود که قربانی دسایس حیل و فریب دشمنان واقعی افغانستان شده و در شعله های برافروخته از سوى آنان، سوخته و می سوزند. این شخصیت های ارجمند با درنظرداشت دانش مسلکی و تجربۀشان صلاحیت بهتر پُرکردن خلا ها و تصحیح اشتباهات را دارا می؜باشند.

                خلیل الله سکندری

***

جهت مطالعه این اثر اینجا کلیک کنید

 

 


بالا
 
بازگشت