در مورد برگردان کتاب
"گِل برای درمسال" برگردان و تلخیص کتابی است به زبان پشتو با عنوان "درمسال له خټی" که توسط جمعه خان صوفی نگاشته شده و نویسنده آن را "مجموعۀ از خاطرات و یادداشتها" دانسته است.
با نام جمعه خان صوفی قبل از سقوط دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان/ جمهوری افغانستان آشنا و میدانستم که وی سکرتر و سپس معاون اجمل ختک و کارمند شعبۀ روابط بینالمللی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و از جمله مقربین خاص و همنشین گرمابه و گلستان بعضی از بلندپایگان حزب و دولت و داماد محترم سلیمان لایق است. گاهگاهی حین گردش های عصرانه او را با جمعی دیگر در میکروریون میدیدم که با تبختر و سوار براسپ مراد، گشت و گذار میکرد.
سال قبل برحسب تصادف در یکی از سایتها مطلبی را در مورد مصاحبۀ موصوف با رادیو مشعل خواندم که در آن نامبرده خود را پاکستانی دانسته و بر دولتهای افغانستان از 1973 تا 1992 انتقادات شدید نموده بود. این مطلب سبب شد که در مورد موصوف کنجکاوی بیشتر نمایم، تا اینکه توانستم ترجمۀ صفحات اخیر کتاب او را باعنوان "گل برای درمسال" از قلم محترم نجیب سرغندوی بخوانم. در آن نوشتۀ کوتاه اما جالب، نکاتی بود که انگیزۀ شد برای پیدا کردن کتاب. برای این منظور به دوستان زیادی مراجعه کردم؛ تا اینکه رفیق شفیقم اکبر کرگر که همیشه از لطف رفیقان اش در مورد هدیه کتاب بهره مندم، آن را برایم ارسال نمود؛ ضرور است که در مورد این لطف او، سپاس بیپایان خویش را ابراز نمایم.
بخش عمدۀ محتویات کتاب "گِل برای درمسال" اگر از یکطرف حاوی فعالیتهای نشنل عوامی پارتی و سایر گروپها و گروهای مخالف دولت پاکستان، در داخل افغانستان و افشای کمکهای پولی، نظامی و سیاسی دولتهای افغانستان با آنهاست؛ از طرف دیگر جمعهخان، فعالیتها، مصروفیتها و مناسبات خویش را در داخل افغانستان به تفصیل نگاشته است.
به ملاحظۀ صفحات کتاب، نامبرده از سال 1967 با شهید داکتر نجیبالله آشنا و از مهمان نوازی، دوستی، رفاقت و صمیمت خانوادۀ او برخوردار و برعلاوه مدتی طولانی آموزگار او در زبانهای انگلیسی و اردو نیز بوده است.
جمعهخان صوفی در سال 1982 با دختر محترم سلیمان لایق عضو کنگرۀ موسس حزب دموکراتیک خلق افغانستان، عضو بیروی سیاسی و معاون حزب وطن، ازدواج نموده و رفیق، همنشین و همراز شماری از بلندپایگان حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان بوده و به گفتۀ خودش با آنها "گپ و شپ" داشته است.
نکتۀ عمدۀ محتویات کتاب این است که جمعه خان صوفی در سال (1972) توسط سفارت شوروی در کابل طور مخفی و بشکل خاص (با نام آذری پرویز مخمدوف تبعۀ اتحادشوروی و پاسپورت آن کشور) از طریق افغانستان (شیرخان بندر) با همراهی سه نفر تبعۀ شوروی غرض "آموزشهای اختصاصی!؟" به شوروی انتقال و بعد از ختم کورس، دوباره به پاکستان برگشتانده شده است.
این گونه افشاگری در نوع خود از جملۀ نادرات به حساب می آید. آنهای که کتابها و مقالههای را در بارۀ فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی خوانده اند، با من همنوا خواهند بود که کمتر اتفاق افتاده است که یک اجنت استخباراتی به تفصیل نحوۀ استخدام، آموزش و چگونگی اطلاع دهی خود را به "صاحبش" با جزئیات آن بیان نموده باشد. البته موارد خاص مربوط به کارمندان ادارات اطلاعاتی که با ایفای وظایف نهایت خاص و دشوار در مقاطع معیین تاریخی اطلاعات سرنوشت سازی را از قلب دشمن بدست آورده و سرنوشت جنگ و حوادث تاریخی را دیگرگون نموده اند مجزا است. کارنامههای چنین کشافان و جواسیس برای ابراز نیرومندی ادارات کشف، گهگاهی در اختیار همگان قرار داده میشود، البته آنهم با وارد آوردن تغییرات معین که حافظ و محافظ شیوههای کار و فعالیت ادارات اطلاعاتی باشد.
جمعهخان بعد از آن روابط بلاوقفه، مستحکم، مستقیم و خاص با ادارات اطلاعاتی شوروی داشته و منبع مهم خبرچینی و گردآوری اطلاعات برای آنها بوده و تحت حمایه آنها قرار داشته است.
توظیف بعدی جمعه خان بعد از سال 1980 در شعبۀ روابط بینالمللی حزب دموکراتیک خلق افغانستان (ذکر این نکته ضرور است که موصوف عضویت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را نداشت) و پیوند خویشاوندی موصوف با خانوادۀیکی از بلندپایگان حزب و دولت در راستای اجرای همان وظایف قبلی او بوده است.
به ملاحظۀ صفحات کتاب، میتوان گفت که محور اساسی کار و فعایت او در افغانستان و سفرهای بی شمارش به خارج از آن در حول همین روابط با دستگاه اطلاعاتی شوروی بوده که نویسنده گاهی به شکل مستقیم و گاهی هم در لفافه از آن پرده برداشته است. برعلاوه روابط موصوف با سفارت هند و اداره اطلاعاتی آن کشور را نیز باید جز و تابع همین وظیفه دانست.
با ذکر مختصر فوق، آنچه را که جمعه خان صوفی در کتاب "گِل برای درمسال" در مورد معضلۀ پشتونستان و نیروهای مربوط به آن و تعرض بر شخصیتهای مطرح جنبش و کمکهای افغانستان، نوشته است، بیشتر به مطالب دستوری ادارۀ اطلاعاتی میماند که به منظور خط کشیدن بر اعمال قبلی و سپید ساختن موصوف است تا بتواند در پناه چنین "موضعگیری تازه" و به حیث پاکستانی "ناب"، ماسک جدیدی به رخ بکشد و برای ایفای نقشی تازۀ آماده گردد. سفر بدون پاسپورت، بدون ویزه و بدون تکت وی با شماری دیگر با استفاده از طیاره مخصوص مربوط به ک.گ.ب در آستانۀ خروج قوای شوروی به مسکو و جابجایی آنها در لوکسترین هوتل و ملاقات با استادان اولی و کارمندان ارتباطی اداره استخباراتی شوروی، بیانگر مطالبیبیشمار و ادامۀ همان انتقال دادن مخفی نخستین وی به مسکو است.
آینده نشان خواهد داد که جمعهخان به حیث مهرۀ از "بازی بزرگ" از سال 1972 تا حال، بیشتر برای شوروی/ روسیه، هند و یا پاکستان و یا هم ... خدمت کرده و منافع کیها را بیشتر و بهتر ترجیح داده و تأمین نموده است؟
با مطالعۀ محتویات کتاب، حیفم آمد تا هموطنان از نقش و کارنامههای شخصی که به حیث دوست بسیار نزدیک شماری از خانوادههای رهبران حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان و کسی که دو دهه با پول مردم افغانستان زیست و اروپا و آسیا را پل و گز کرد و از همه امکانات دولتی در سطوح بسیار بالا برخوردار و صاحب خانواده و خانه شد و چند جلد نوشته ها و ترجمه هایش با پول وزارت اقوام و قبایل چاپ و تکثیر و در دهها کنفرانس و گردهمآیی بینالمللی به حیث نماینده افغانستان صاحب نام و نشان گردیده؛ با سقوط دولت جمهوری افغانستان به گفتۀ«نمک خورد و نمکدان شکست»؛ با یک جمله: «اوس پاکستانییم/ حال پاکستانی هستم» بر همه اخلاصمندیها، نیکیهای دوستان شخصی و خانوادگی و کمکهای بی حد و حصر مردم، حزب و دولتهای افغانستان خط بطلان کشیده و برعلاوه تمام رازهای دولتی را که معمولاً بنابر ملحوظات منافع ملی تنها با گذشت دههها از جانب دولت همگانی میشوند، افشا نموده است؛ بیخبر بمانند.
علت تلخیص کتاب حین ترجمه و صرف نظر کردن از بعضی مندرجات آن این است که نویسنده در مواردی بیشماری از جمله دوران طفولیت، کودکی، نوجوانی و روابط کاملاً شخصی و خانوادگی و مناسبات ذاتالبینی و شخصی بین افراد گوناگون، مطالبی فرعی را با جزیات و تفصیل آورده و ذکر آن سبب حجیم بودن کتاب میگردد؛ اما مطالب مهم مربوط به افغانستان و مناسبات با جنبش مترقی آن طرف سرحد، بدون کم و کاست، با امانت داری کامل آورده شده است.
نامها و پیشوند شخصیتها و افراد ذکر شده در کتاب، با امانتداری کامل و نقلباانقل همانند متن کتاب است.
قبل از مرور کتاب، توجه خواننده را به این نکته جلب میکنم:
«نوشتن خاطرات یک جاسوس نیز جزء ماموریت اوست.»
***
جهت مطالعه این کتاب اینجا کلیک کنید