غفار عریف
آوای گل سرخ ـ نور سنگر
پیشگفتار:
گردانندگان سخت کوش، روشندل، روشن اندیش و با رسالت برگ تابناک «راه پرچم» پیوست به کارکردهای ارزشمند و ماندگار خود در بخش ادب و فرهنگ، اینک دست به کار نیک و ستودنی دیگری زده اند و گزیدهای از سرودههای یک چکامه گوی را که قلبش پر از نور صفا و لبریز از دلباختگی به انسان و زندگی انسانی است، در یک مجموعه گرد آورده و نامش را «آوای گل سرخ» گذاشته اند.
کار دشوار آماده کردن، ترتیب دادن و دیجیتال سازی گزیده ی سرودههای رفیق نور سنگر، سرودسرای دردمند میهن را در مجموعهی «آوای گل سرخ» رفیق گران ارج قاسم آسمایی، بالا برده است.
کار بالا نرود، دست نیاید بر کام
هر که دلدادهٔ آن قامت و بالا نشود[1]
جای آن است که گفته شود: رفقای با ایمان، روشن بین و جویندهی راه پرچم در این روزگار تلخ و در این غریب غربت، با دیجیتال سازی کتابهای ادبی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی، رمانهای پرآوازه، دیوانهای شعری... اثر نویسندگان و شاعران نامدار افغانستان و جهان، برای روشن نگهداشتن چراغ ادب و فرهنگ و اندیشه های اجتماعی مردمی، خدمت شایسته و درخور ستایش کرده و با برپا داشتن کتابخانهی دیجیتالی در شبکهی اجتماعی کار بزرگی را به سر رسانیده اند که سزاوار تحسین کردن و نیک شمردن است.
برای به سخن در آمدن پیرامون مجموعه شعری «آوای گل سرخ» بایسته است چند بیت ناب و دلپذیر از کتاب: «پنج گنج - خمسه، مخزنالاسرار» نظامی گنجوی آورده شود:
باغ سخا را چو فلک تازه کرد
مرغ سخن را فلک آوازه کرد
نخل زبان را رطب نوش داد
دُر سخن را صدف گوش داد[2]
زنده نام رضا براهنی در کتاب طلا در مس «در بخش سخن» بجای مقدمه نگاشته است:
« شاعر روزگار من و شما خانمها و آقایان معاصر، نباید از تکفیر بهراسد و نباید با تحمیق بسازد. اگر در گوشهای از جهان به او گفتند: نگو! نگفتهها را به اشاره مبدل کند؛ اگر اعضای اشاره اش را بریدند، با حالت بفهماند، با بغض بشناساند، با کینه بیاگاهاند؛ و اگر گردنش را زدند، با صدای «اناالحق» از رگهای گردنش، که سیمهای هادی شعور و معرفت او هستند، جهانها چراغانی کند؛ و اگر قطعه قطعه اش کردند، در میان امواج دریایش انداختند، هنوز صدای هشدار دهندهٔ «آی آدمها»یش شنیده شود.»
درست، آنچه خوانندهی گرانمایه در سخن بلند رضا براهنی به خوانش گرفت، رفیق سنگر عزیز که هم اکنون در بستر ناخوشی افتاده است و پیکار زندگی را با مرگ دیدبانی میکند؛ در این سی سال پسین در غربت جانسوز و پیش از آن در میهن دوست داشتنی خود، هر چیزی که در توان داشت در راه گفتن، نوشتن و آفتابی کردن حقیقت و واقعیت و دفاع از راستی و درستی هزینه کرد: چکامهها سرود؛ کتاب نوشت (نیم نگاهی بر ائتلافهای تنظیمی در افغانستان)؛ رسالهها نوشت (شملهٔ شکسته، پاسخ به: تلاش مذبوحانه برای «مسخ تاریخ»)؛ و دهها خامهی دیگر نوشت و از هیچکس نهراسید و تهدید و زورگویی، تهدیدکنندگان و زورگویان را به هیچ بر نگرفت و درد و رنج تهدید شدگان، ستمدیدگان و تهیدستان را فریاد کرد.
رفیق نور سنگر از ژرفای سختیهای روزگار، از تالاب هولناک فقر و تنگدستی، از چهار دیوار وحشتناک گرسنگی و از تنگنای بیچارگی به وادی زندگی پا نهاده است و با همین ویژگیهای خانوادگی با نگاههای امیدبخش به زندگی، خورشید را در بر کشید و با گذر از راههای دشوار و پر از خم و پیچ به پیش رفت و کام دل جست و از هیچ چیز و از هیچکس نهراسید.
نور سنگر سرودگر زمانهی ماست. چونی سرایش، زبان شعری، محتوای سرودههای او از نگر فن عروض: قافیه، بدیع، و نقد شعر، همچنان فن بیان (تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه) کار سخنوران سخن سنج است. یقین داریم که این مطلب از چشم بزرگان ادب پارسی میهن نمیافتد.
زنده نام نادر نادرپور نگاشته است: «شعر مانند همهٔ مظاهر معنوی جامعه، مولود وضع مادی و اجتماعی مردم است»؛ «شاید معنی لغوی "شاعر" نیز از همین جا آمده باشد که وی پیشتر و بیشتر از معاصرانش، مسائل روزانه و یا دردهای عمیق نسل و عصر خود را به یاری احساس شاعرانهٔ خود در مییابد.»[3]
آری نادر پور عزیز!
گل گفتی و گوهر سنجیده افشاندی.
رفیق سنگر در شعرهای خود دردهای نسل و عصر خودرا فریاد کرده و دشواریهای زندگی زحمتکشان و تهیدستان را به تصویر کشیده است. داوری را در جایگاه یک امانت ادبی و اجتماعی به خوانندگان عزیز میگذاریم.
خوشتر آن باشد که سر دیگران
گفته آید در حدیث دیگران[4]
واصف باختری، استاد بزرگوار و همیشه سرفراز و محبوب دلهای اهل زمانه در کانونهای شکوهمند زبان - ادب و فرهنگ پارسی، در نبشتهی «سالی در مدار نور » که در ستایش از سرودههای زنده نام حیدری وجودی نگاشته است؛ نقل قولی از جرج الیوت رمان نویس، شاعر و خبرنگار انگلیسی در سدهی نوزدهم، آورده است: «شاعر ناخدای کشتی زرینی است که مسافر رنجور و تبعید شدهٔ روان آدمی را به ساحل آرامش میرساند.»
درست، آنچه رفیق سنگر سروده و گزیدهی از آنها در مجموعهی «آوای گل سرخ “ جا داده شده است، که همه پر از شور و شیدایی و پر از صفا و یکرنگی است و سرودگر با صراحت لهجه و گرمی واژههای بسیار شفاف و بیریا با مخاطبان خود سخن داشته است. بیگمان که گرما و شور سرودهها خواننده را به سوی خود میکشاند.
با درودهای گرم
غفار عریف
جهت مطالعه این اثر اینجا کلیک کنید
[1] ( ابو نصیر نصیرای بدخشانی ) ( نقل از فرهنگ معین )
[2] بخش نخست «آغاز سخن» کتاب: «پنج گنج - خمسه، مخزنالاسرار» نظامی گنجوی (جمالالدین ابو محمد الیاس) داستان سرای نامدار منظومههای حماسی عاشقانه زبان پارسی.
[3] (مجموعه اشعار، ص ۲۲)
[4] (مولوی)