قیوم بشیر
هشدار!
تکلم به زبان مادری هم جرم است!!!
درحا لیکه صفحات نشرات انترنیتی را مرور می کردم ، در بخش فارسی بی بی سی خبری را خواندم که مرا سخت مات و مبهوت ساخت وبا همهء ناراحتی که داشتم دست به قلم برده و خواستم اندکی از پریشانی خاطرم را بیان داشته وبدین بهانه نکاتی را روشن سازم.
این خبراسفناک که نشانهء کوته اندیشی وسردرگمی مسئولین وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان است ، یک تلاش مذبوحانه ای دیگریست که ازسوی دست اندرکاران وزارت اطلاعات وفرهنگ کابل بنمایش گذاشته شده است ، زیرا ازمتن خبردریافتم که چند تن ازهموطنان ما بجرم استفاده ازکلمات رایج زبان مادری شان مجرم شناخته شده،کارشان را ازدست داده و یا مجبوربه پرداخت جرایم سنگین و گزافی شدند.
آیا این حرکت جدید نمایندگان فرهنگسرای کابل (وزارت اطلاعات وفرهنگ) را چگونه می توان تعریف و یا توجیه کرد، زیرا این حرکت شان آشکارنمودن آغاز یک دگرگونی فرهنگی و شاید بهتر باشد بگوییم یک کودتای حساب شده یی فرهنگی است که از یکسو افکار مردم را مغشوش می نماید و از جانبی آنها را در مقابل هم قرار میدهد.
آری! کاربرد واژه و یا بهتراست بگویم کلمهءکودتا درین موضوع نمایانگرچیزیست که فرهنگ مبتذل بیگانه که فرهنگیست متفاوت با فرهنگ غنی مردم ما ، زبان های ملی افغانستان را کنار زده ، نه تنها در حال جایگزینی آن قرار دارد ، بلکه آندسته از مدعیان با فرهنگ سرزمین ما را نیزکه مسئولیت اطلاع رسانی ازموضوعات فرهنگی وهنری کشوررا بعهده دارند تحت تآثیرقرار داده و تسلیم شدن آنها را بر فرهنگ بیگانه هویدا میسازد!
اگر چنین نیست، پس به چه جرمی آقای بصیر بابی خبرنگار تلویزیون ملی افغانستان که موظف است تا گزارشاتی را از شهر مزارشریف تهیه نموده وبرای پخش به کابل بفرستد، به جرم استفاده از کلمات دانشکده ، دانشجو و شاید هم دانشگاه و امثالهم کارش را از دست میدهد.ویا آقایان دکتر ذبیح الله فطرت، رییس تلویزیون محلی بلخ و داوود احمدی، مدیرعمومی اطلاعات تلویزیون ملی افغانستان به همین علت،"مجازات نقدی" میشوند؟
و نکتهء جالب تر اینکه استفاده از چنین کلماتی را نه تنها خلاف اصول فرهنگی کشور خوانده اند، بلکه خلاف اصول اسلامی نیزقلمداد نموده اند.
واقعآ جای تعجب است که درین برهه حساس که زیربنای مملکت ما نه تنها ویران شده ، بلکه تاراج گردیده و به یغما برده شده است ، دشمنان سرزمین ما که هرگز چشم بصیرت نداشته اند تا واقعیت هایی عینی جامعهء ما را نظاره کنند، همواره در تلاش بودند تا مردم شریف و وطنخواهء افغانستان را به طرق مختلف و با دسیسه هایی متعددی بجان هم انداخته و آنچه را که پس از سه دهه ظلم ، وحشت و دهشت افگنی اینک در راستای شگوفایی و تحقق یابی مجدد آرمان ها و ارزشهای فرهنگی سرزمین شان قرار گرفته است ، مجددآ به سوی نابودی گسیل نموده و توسط مهره های اجیر مثلث شوم استعمار، استحمار و استثمار و یا هر نام و نشانی ، آب به آسیاب دشمن
ریخته و شعله هایی اختلافات سلیقوی ، مذهبی ، منطقوی و حتی زبانی را مشتعل بسازند.
نباید فراموش کرد که:
هنوزخونهای به ناحق ریخته شدهء هموطنان ما که در آتش خانمانسوز جنگ های تنظیمی و قدرت طلبی ریخته شده است نخشکیده.
هنوز مرهمی بر زخم های خونین زنان ، مردان و کودکان کشور ما که بآتش جهل ونادانی عده ای قدرت طلب مجروح شده اند گذاشته نشده است.
امروزبا کمال بی انصافی می بینیم که وزارت اطلاعات و فرهنگ، نام زیبای « نگارستان ملی » را به « گالری ملی » مبدل ساخته و بقولی کور خود ، بینای مردم شده است و کاربرد کلمات زیبا و پرمعنای دانشکده، دانشجو ویا دانشگاه را خلاف اصول فرهنگی و اسلامی خوانده و ادعا میکند که این کلمات ازفرهنگ بیگانه استند!!!
قبل از هرچیز لازم است تذکر بدهم که نوشتن این مطلب به معنای طرفداری از کشور و یا ملیت خاصی نبوده و آنچه را درین متن میخوانید، بازگو نمودن وگویش حقایقی است که متاسفانه تعدادی با چشم و گوش بسته توجه ای بدان نداشته و ندارند.
جناب آقای خرم ، وزیر صاحب اطلاعات وفرهنگ !
اگر فارسی را شما از دری جدا دانسته وآنرا خلاف فرهنگ و اصول اسلامی می پندارید، سخت در اشتباه اید .
واما در مورد دیگر زبان هاییکه حتی زبان رسمی کشور های غیر اسلامی میباشد چه میگویید؟ هر چند ازعمل شما بخوبی جواب خود را دریافتم ، زیرا شما کلمه گالری را جایگزین کلمهء زیبای نگارستان نموده اید. آیا این عمل شما تیشه زدن بر ریشه فرهنگ ملی ما نیست؟ آیا کلمهء گالری را میتوان بجای اسم با مسمی ای نگارستان پذیرفت؟
آقای خرم!
شما که امروزبا رآی همین مردم بر منصب وزارت تکیه زده اید ، آیا متوجه هستید که فرهنگ بیگانه غرب در حال انقراض فرهنگ ملی سرزمین ما قرار دارد؟
جناب خرم!
آیا لحظه ای شده است که به اطراف و نواحی سکونت خویش در شهر زیبا ، اما ویرانه ای کابل نظری بیندازید؟
فکر میکنم که متآسفانه حتی از پشت شیشه های موتر تان نیز که هنگام تردد ازمنزل تا محل کار سوار میشوید به تغییراتی که ارمغان دولتمردان سند وپنجاب است توجه ننموده اید؟
وقتی از حکم صادره از سوی جناب شما عنوانی تلویزیون بلخ مطلع گشتم ، سخت مآیوس وافسرده ام ساخت .
بلی جناب آقای خرم!
ازآخرین باری که از کابل زیبا دیدن نمودم ، دیری نمی گذرد، میخواهم برایتان نه تنها یاد آوری ، بلکه گوشزد نمایم که در فاصله چهارراهی صدارت الی چهارراهی ملک اصغر که اگر اشتباه نکنم بیشتر از 100 دکان کوچک و بزرگی است که همه مشغول کار هایی طباعتی بوده و مطابع مختلفی را گشوده اند. از این بابت نهایت خرسند شدم و بر خود بالیدم که چنین شرایطی فراهم گردیده تا هموطنان بلاکشیدهء مابا چند دستگاه ماشینهای کوچک چاپی،مشکلات عمدهء همشهریان شانرا که قبلآ ازین لحاظ در مضیقه بودند ، حل نمایند. و خود نیز لقمه نانی برای خانواده هایشان بدست آورند. اما آنچه مایهء تآثر، تآسف و تآلم خاطرم گردید نوشته هایی بود که درتابلو ها و روی شیشه های این مغازه ها وحتی دیگر دکان ها و رستوران های شهر کابل مشاهده میشود.
آقای وزیر!
ازهر10 دکانی که در اطراف ونواحی مختلف کابل گشوده شده است ، حد اقل 3 تا 4 دربند آن با نوشته هاییکه بیشتر آن مخلوطی از اردو و انگلیسی است جلب توجه مینماید.
حالا شما بگویید که استفاده از کلمات اردو خلاف اصول فرهنگی ماست و یا کلمات فارسی ؟ استفاده ازکلمات انگلیسی ، روسی ، فرانسوی و حتی عربی وغیره فرهنگ ما را لطمه می زند و یا کلمات سچه فارسی؟
می خواهم نکاتی را جهت روشن شدن اذهان جنابعالی و سایرهمکاران شما بعرض برسانم :
1 – فارسی دری و یا دری فارسی که درحال حاضر در کشورهای افغانستان ، ایران ، تاجیکستان و خیلی جا های دیگر مورد استفاده ملیون ها انسان میباشد ، هیچگونه تفاوتی با هم نداشته و تنها شکل گویش و یا بعبارهء دیگر بیان آن مطلب و یا موضوع با لهجه های متفاوتی است که اظهار می گردد.
چنانچه در کشورما افغانستان نیز فارسی زبانان و یا بقول معروف دری زبان ها به لهجه ها ی مختلف تکلم نموده و اظهارسخن می نمایند. بطورمثال اگر نوشتهء فارسی را به یک هموطن کابلی بدهیم تا بخواند، آنرا به یک لهجه میخواند، اما اگر فردی ازهرات آنرا بخواند ، طور دیگری بیان میدارد و اگربه یک هموطن ما در لوگر و یا مزار داده شود، شکل گویش وی کاملآ متفاوت خواهد بود.
همینطوردر زبان پشتو نیزما می بینیم که اگر یک نوشته ء پشتو را یک هموطن قندهاری بخواند ، طرزتلفظ آن طوریست که با تلفظ یک فرد جلال آبادی ، وردکی و یا پکتیاوال فرق زیادی دارد، البته تنها در تلفظ و نوع گویش آن .
2 – متآسفانه باید پذیرفت که با وجود داشتن دانشمندان و پژوهشگران فراوان درکشور ما تا بحال موفق به نشر فرهنگ لغات و اصطلاحات دری فارسی نشده ایم و از فرهنگ اصطلاحات و یا واژها ی فارسی که در قید چند مجلد مختلف با نام های ( فرهنگ عمید ، فرهنگ معین و فرهنگ دهخدا) توسط ایرانیان بچاپ رسیده ازسالیان قبل مورد استفاده هموطنان ما قرار داشته ، دارد و خواهد داشت.
3 - این یک امرمسلم و مبرهن است که زبان فارسی و دری در حقیقت یک زبان واحدی است که با گویش های متفاوت بدنیا عرضه می گردد. از طر فی هم نباید جلو آنهایی را که با زبان هایی متفاوت پا بعرصه وجود گذاشتند سد نمود و از آنها بخواهیم که به زبان مادری شان تکلم ننمایند که این اشتباه نه ، بلکه گناهیست نابخشودنی ، زیرا:
خداوند انسانها را به زبانهای مختلف و به رنگ هایی مختلف آفریده است تا بشنا سند همدیگر را.
4 – در اخیر از مسئولین وزارت اطلاعات و فرهنگ مصرانه میخواهیم تا جلو گسترش فرهنگ بیگانه که مشتمل بر زبان های اردو، پنجابی ، انگلیسی، فرانسوی ، روسی و غیره است را گرفته و نگذارد با پخش سریالها و یا فیلم های مبتذل وارداتی از طریق تلویزیون های کشور ، جوانان و نوباوه گان سرزمین ما که بمثابهء سرمایه هایی آینده ء کشور ما میباشند ، تحت تآثیر قرار داده و افکار آنها را مغشوش نموده و باعث ازدست رفتن ارزشهای ملی و فرهنگی ما گردد.
این را نیز اضافه میکنم که ما افغانها هیچ مجبوریتی نداریم تا از آن اصطلاحات من درآوردی (خود ساختهء) ایرانیها استفاده کنیم که از سوی فرهنگستان ایران ساخته شده و یا تحت تآثیر زبان های ترکی ، عربی و حتی اروپایی که در زبان رایج برادران ایرانی متداول است از قبیل داداش ، قابلمه ، یواش ، میرسی ، بلوار ، اسانسور ، رایانه ، تارنما وده ها کلمهء بد ساخت و بی معنای
دیگر. و همچنان من موافق نیستم که کلمات مردهء زبان پهلوی و پارسی قدیم را که نسلهایی صد سال اخیردر ایران وافغانستان بکلی با آن بیگانه اند چون اموات مومیایی شدهء فراعنهء مصر که توسط برخی از به اصطلاح پژوهشگران ایرانی از گور های فراموش شدهء تاریخ بیرون کشیده میشود و مذبوحانه به نظر خودشان در آن دم عیسایی میدمند و به خورد نسل مظلوم فارسی زبانان ایران و جهان میدهند و خیا ل میکنند که معجزه نموده اند.