آموخته های چه گوارا
تأثیر کینههای ضداستعماری در تشکیل گروههای مبارز چریک
جایگاه فکری ارنست چهگوارا در روند خیزشهای ضداستعماری بهعلاوه رویکرد مبارزاتی شبهنظامی و چریکی میان بسیاری از گروههای ضدآمریکایی ما را بر آن داشت تا متن کامل کتاب مبانی جنگهای چریکی وی را منتشر کنیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در پنج قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، ارنستو چهگوارا و ... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست دادهاند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاداندیشی و دینمداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گرچه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضداستعماری را فراروی مبارزان قرار داده است، با وجود این، اما بررسی مبارزات ضداستعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالمرگ چهگوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگهای چریکی" وی را منتشر کنیم.
ارنستو چهگوارا نمادی از یک مبارز علیه نظام سلطه و استعمار و استثمار است. در دورانی که همه جا حرف از جهانیسازی است، سؤال اینجاست که چرا رویکردهای ضداستعماری اینقدر برای ملتهای دنیا جذابیت دارد. پروژه جهانیسازی روند مشخصی را طی کرده و هدف اصلی آن، نادیده گرفتن تجارب، آداب و رسوم و مبارزات ملتها بود. این پروژه همواره تلاش میکند که همه این آداب و رسوم را با تفکر یکجانبه و قدرت و سیطره احزاب سیاسی، اقتصادی بزرگ ببیند.
پاسخ این سؤالها، یک موضوع مهم را کاملاً روشن میکند و آن این است که ملتها مخصوصاً ملتهایی که تحت فشار همه گونه ظلم، ستم و استعمار بوده و هستند، نهتنها حاضر نیستند از تجربیات، مبارزات و نوع عملکرد خود که همه خواستههای اصلی آنها را تشکیل میدهد، دست بردارند، بلکه علاوه بر آن از تجربیات درخشان گذشته خود نیز بهره میگیرند تا در تکامل هدفشان به آنها تکیه کنند.
چهگوارا که در لحظات سخت انقلاب کوبا مورد اعتماد فیدل کاسترو بود، تنها کسی نبود که با وجود تمام مشکلات و سختیهایی که برای آغاز یک جنگ اصولی چریکی حضور داشت و با وجود همه تغییراتی که در زندگی مردم آمریکای لاتین ایجاد شده بود، سوار بر کشتی گرانما شده و از مکزیک بهسمت کوههای "سیرا مایسترا" وقع در شرق کوبا، حرکت کرد، اما از میان همه کسانی که به بررسی و بحث درباره نظریه چگونگی جنگهای چریکی پرداختند چهگوارا از بقیه مشهورتر بود.
موضوعی که در مراحل اولیه جنگهای چریکی به وجود آمد، یک ویژگی بارز داشت و آن این بود که موضوع و نحوه جنگهای چریکی بهتنهایی توانست توجه بسیاری از روشنفکران، اندیشمندان، سیاستمداران و بزرگانی را که هیچ عامل فکری و ایدئولوژیکی دیگری نتوانسته بود باعث پیوند و ارتباط آنها با یکدیگر شود به خود جلب نماید، به همین علت همه روشنفکران راستگرا و چپگرا برای تشکیل احزاب کمونیستی در آمریکای لاتین و جهان به این شیوه روی آوردند.
جنگ چریکی که از یک ایده مشخص و کاملاً برنامهریزیشده برخوردار بود، بعد از مدتی با تجربیات تعدادی از چریکها و نحوه عملکرد آنها در جنگهای چریکی درآمیخت و بدین ترتیب با استفاده از شیوه یک مبارزه شدید و تنبهتن، معجزات بسیاری خلق شدند.
فصل اول: اصول کلی جنگهای چریکی
1 ــ ماهیت جنگ چریکی
پیروزی مسلحانه ملت کوبا ضد ظلم باتیستا، تنها یک پیروزی حماسی که تحلیلگران در تمام دنیا آن را به ثبت رساندند، نبود، بلکه این پیروزی تحولی عظیم در اعتقادات قدیمی مردم نسبت به نحوه عملکرد گروههای مردمی در آمریکای لاتین ایجاد نمود. این پیروزی بهشکل محسوسی ثابت کرد که یک ملت با جنگ چریکی، میتواند بر حکومتی که به او ظلم روا میدارد، پیروز شود.
انقلاب کوبا در شکلگیری جنبشهای انقلابی آمریکا سه سهم عمده ایفا نموده است. این انقلاب سه موضوع را ثابت کرد: اول اینکه نیروهای مردمی توانایی جنگیدن با ارتشهای منظم را دارند. ثانیاً: همیشه نباید انتظار داشت که همه شرایط برای انقلاب مهیا شود، زیرا تشکیل یک هسته انقلابی میتواند این شرایط را فراهم کند. ثالثاً: مردم مناطق عقبمانده آمریکا، باید محیطهای روستایی را میدان اصلی مبارزات مسلحانه خود قرار دهند.
دو مورد اول با دیدگاه انقلابیون یا شبهانقلابیونی که همواره منتظر بهبود اوضاع هستند تناقض دارد، کسانی که معتقدند بدون تجهیزات نمیتوان مقابل یک ارتش منظم ایستاد، و به همین علت هرگز دست به کار نمیشوند. عدهای نیز منتظرند همه شرایط عینی و منطقی، به خودی خود فراهم شود و عجلهای برای این کار ندارند.
با اینکه این دو حقیقت انکارناپذیر کاملاً واضح و آشکار است، اما در گذشته در کوبا بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفتند و چهبسا هماکنون نیز در آمریکای لاتین مورد بررسی هستند.
طبیعی است که انگیزه هسته اصلی نیروهای چریکی، بهتنهایی نمیتواند همه شرایط لازم برای انقلاب را فراهم کند. بلکه همواره باید به این مسأله توجه داشت که تأسیس هسته اولیه و توسعه آن، حداقل شرایط لازم به شمار میآیند. بنابراین باید کاملاً برای مردم روشن شود که در چارچوب قوانین، نمیتوان مبارزهای را که برای رسیدن به خواستهها، آغاز میشود، ادامه داد، زیرا چیزی که دقیقاً مانع این کار میشود این است که نیروهای استعمارگر، با حکومت ناحق خود، از خود دفاع خواهند کرد.
البته در چنین شرایطی، بالاخره با تشدید نارضایتی مردم، زمانی فرا میرسد که نطفه یک مبارزه و مقاومت که در اصل، نحوه عملکرد حکومت باعث ایجاد آن است، شکل میگیرد.
وقتی دولتی با آراء مردم (با تقلب یا بدون تقلب) به قدرت میرسد، حتی اگر فقط ظاهراً به قوانین اساسی پایبند باشد، باز هم مقدمات جنگ چریکی فراهم نمیشود، زیرا همه شرایط لازم برای یک مبارزه قانونی، هنوز مهیا نشده است.
اما نقش سومی که انقلاب کوبا در جنبشهای مردمی داشته، به استراتژی جنگهای چریکی مربوط میشود، این بخش هشداری است برای کسانی که فقط به مسائل اعتقادی تکیه کرده و معتقدند که جنگهای مردمی باید در شهرها متمرکز شود. این افراد بهطور کامل، نقش اساسی کشاورزان در زندگی مردم مناطق عقبافتاده آمریکا را نادیده میگیرند. البته هدف ما بیارزش کردن جنبشهای شهری نیست، بلکه هدف این است که امکانات موجود برای شرایط سخت مبارزه مسلحانه باید بهدقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. چرا که در این شرایط، گاهی به بسیاری از تضمینهایی که حتی مطابق قوانین ما هستند نیز عمل نمیشود، در آن صورت، جنبشهای شهری مجبور میشوند بهطور مخفیانه فعالیت کرده و بدون هیچ سلاحی با مشکلات و خطرهای موجود، مقابله کنند. اما در روستا، این مسئله تا این حد مشکل ایجاد نخواهد کرد، زیرا چریکهای مسلح در مکانهایی که محال است نیروهای دشمن به آنجا برسند، از ساکنین محلی مراقبت میکنند.
در قسمتهای بعد، بهطور مفصل به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت. اما اینک در ابتدای این کتاب، به بررسی سه نتیجهای که مطرح شد و بهنظر من، مهمترین عامل مشارکت مردم به شمار میآید، میپردازم. جنگهای چریکی با ویژگیها و خصوصیات متفاوتی که دارد، پایه و اساس مبارزات مردمی را شکل میدهد، هرچند که این جنگ، در درون خود همواره از آزادیخواهی مدد میگیرد.
ویژگیهای جنگهای چریکی
بهعقیده کارشناسان، جنگ دارای یک سلسله قوانین علمی مشخص است و هر گروهی با این قوانین مخالفت کند، شکستش حتمی است. جنگ چریکی نیز یکی از انواع جنگهای کلاسیک است و همه قوانین آن باید کاملاً رعایت شود. اما این جنگ، بهدلیل شکل خاص خود، قوانین دیگری نیز دارد. هرچند که شرایط جغرافیایی و اجتماعی هر کشور، شکل و قالب جنگ چریکی در آنجا را تعیین میکند، اما قوانین کلی وجود دارند که برای هر مبارزهای از این شکل، صدق میکند.
اکنون به اصول و قواعدی که اینگونه مبارزات بر اساس آنها شکل میگیرد و ملتهای آزادیخواه باید تابع آن باشند، میپردازیم. هدف ما بررسی و روشن کردن تجربه کوبا و تعمیم دادن آن است تا مورد استفاده دیگران نیز قرار گیرد.
ابتدا باید توضیح دهیم؛ جنگجویان چهکسانی هستند؟ در یک سو، اعضای اصلی نیروهای استعمارگر که ارتش منظم و تجهیزات کامل به آنها خدمت میکند، قرار دارند. این گروه در بسیاری مواقع از حمایت بیگانگان و همچنین حمایت گروههای کوچکتر مانند کارمندان ادارات دولتی نیز برخوردارند، در سوی دیگر این مبارزه، ساکنان شهرها یا مناطق معین قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که جنگ چریکی یک مبارزه مردمی است و چریکها گروه مسلح و کوچکی هستند که در رأس نیروهای مردمی قراردارند و نیرو و قدرت آنها در حمایت اکثریت مردم خلاصه میشود.
البته نباید چنین پنداشت که چریکها از لحاظ تعداد نیروها از ارتش منظمی که با آن میجنگند، کمترند، فقط قدرت سلاحشان از آنها ضعیفتر است. وقتی اکثریت مردم از آنها حمایت میکنند، آنها باید با حداقل سلاحی که در اختیار دارند به جنگ چریکی روی بیاورند تا بتوانند استعمار را ریشهکن سازند.
حمایت همهجانبه ساکنین محلی از چریکها، شرطی است که بدون وجود آن امکان فعالیت چریکها وجود ندارد. برای روشن شدن مطلب میتوان راهزنانی را که در یک منطقه معین، فعالیت میکنند مثال بزنیم. این گروهها تمام ویژگیهای نیروهای چریکی همچون همبستگی و اتحاد، احترام به رئیس، شجاعت و شناخت کامل منطقه را دارا هستند، در بسیاری از مواقع نیز از تاکتیکهای مشخصی استفاده میکنند. تنها تفاوت این گروهها در مقایسه با نیروهای چریکی این است که آنها از حمایت مردمی برخوردار نیستند و به همین دلیل اگر قانون مانع آنها شده یا حتی آنها را از بین ببرد، هیچ کاری نمیتوانند بکنند.
چریکها، مصلحان اجتماعی نارضایتی در برابر استعمار
بنا بر مطالبی که گفته شد به این نتیجه رسیدیم که مردم، تکیهگاه نیروهای چریکی هستند. حال این سؤال مطرح میشود که؛ چرا چریکها دست به مبارزه میزنند؟ پاسخ این سؤال این است که چریکها مصلحان اجتماعی هستند. آنها در پاسخ به نارضایتی مردم از استعمارگران، سلاح به دست میگیرند و برای تغییر نظام اجتماعی که باعث میشود برادرانشان در ترس و بدبختی زندگی کنند، وارد جنگ میشوند. آنها در یک زمان مشخص با همه امکاناتی که در اختیار دارند به سازمانهای مخصوصی هجوم میبرند تا بنیان آنها را براندازند.
بایستههای یک مبارز
با بررسی اصول کلی جنگهای چریکی درمییابیم که چریکها باید نسبت به موقعیت منطقه، راههای پیشروی و عقبنشینی، راههای سریع فرار، محل پناهگاهها و همینطور میزان حمایت مردمی، آگاهی کامل داشته باشند. زیرا چریکها در یک مکان روستایی کمجمعیت و برای رساندن مردم به خواستههایشان، مبارزه میکنند. همه اینها برای آن است که ساختار اجتماعی جامعه در زمینه مالکیت زمینها تغییر کند، بهبیان دیگر، یک چریک قبل از هر چیز، یک کشاورز انقلابی است. او اشتیاق فراوان کشاورزان را برای مالکیت زمین، ابزار تولید، حیوانات و چیزهایی که سالیان دراز خواستار آن بودهاند، درک میکند. کشاورزان میخواهند مالک چیزهایی شوند که همه زندگیشان و حتی زمینی را که قرار است روزی در آنجا بمیرند در خود جای دهد.
شیوههای جنگهای چریکی
البته دو شیوه مختلف برای جنگهای چریکی وجود دارد: یکی مبارزهای است که در جهت فعالیت ارتشهای منظم و بزرگ انجام میشود، مثل مبارزه اوکراینیها مقابل اتحاد جماهیر شوروی که این شیوه مربوط به بحث ما نمیشود. شیوه دوم که موضوع بحث ماست، مبارزه گروه مسلحی است که ضد جریان حاکم ــ استعماری یا غیراستعماری ــ شکل میگیرد. این گروه یک پایگاه مرکزی داشته و در مناطق روستایی پراکنده میشوند. هرچند که زیربنای فکری واحدی برای این مبارزه وجود دارد، اما زیربنای اصلی آن، اقتصادی بوده و به مالکیت زمینها مربوط میشود.
مبارزه "مائو تسه تونگ" در جنوب چین که در ابتدا یک مبارزه شهری بود، به شکست و نابودی منجر شد. اما در ادامه مبارزه، وقتی مائو به استان (یونان) رفت و به مردم روستاها تکیه کرد و موضوع اصلاح زمینهای کشاورزی را هدف اصلی مبارزه خود قرار داد، به پیروزی رسید. مبارزه "هوشی مین" در هندوچین که متکی به کشاورزان و برنجکاران مظلوم و مستعمره فرانسه بود، با پشتیبانی این نیروها تا شکست استعماگران پیش رفت.
در هر دوی این مبارزات، بهخلاف جنگ ملی که ضد متجاوزان ژاپنی صورت گرفت، موضوع اقتصادی و مبارزه برای مالکیت زمینها را نمیتوان نادیده گرفت. در جنگ الجزایر نیز، یک میلیون نفر از کسانی که تحت استعمار فرانسه بودند، برای مالکیت زمینهای مزروعی الجزایر شورش کردند. تمام این موارد نشان از اهمیت مسئله اقتصاد در حس ملیگرایی عربی دارد.
جایگاه اهداف و ارزشها در مبارزات ضد استعماری
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
مبارزات ضد استعماری و حس فرو خورده زمینهای غصب شده
در مناطق دیگر مانند جزیره پرتریکو که نژادپرستی موجود در آنجا، روح ملیگرایی را روز به روز کاهش داد و از طرفی شرایط خاص آن نیز امکان تشکیل یک جنگ چریکی را نمیداد، حضور کشاورزانی که معمولاً جزء طبقه زحمتکش جامعه بودند، برای گرفتن زمینهایی که ساکنین آمریکا به زور آنها را تصاحب کرده بودند، چشمگیر بود.
همین مسئله نیز فریاد فرو خورده مالکان، کشاورزان و بردگان را در مزارع شرقی کوبا برانگیخت و آنها نیز برای دفاع از حقوق و مالکیت زمینهایشان، دست به یک جنگ آزادی خواهانه زدند که سی سال به طول انجامید.
با وجود خصوصیات ویژه جنگهای چریکی که در مقایسه با جنگهای دیگر دقت خاصی به آنها میبخشد، اما با توجه به توسعه این جنگها و افزایش حضور گروههای اصلی کارگر در میان نیروهای چریک، میتوان این جنگها را شکل اولیه از جنگهای سنگر به سنگر به شمار آورد. با توسعه جنگهای چریکی و تبدیل آن به جنگ سنگر به سنگر امکان شکست دشمن در هر درگیری و مبارزهای فراهم میشود. این یک اصل کلی است. البته این درگیری اگر با هدف پیروزی نباشد، هیچ جنگ، مبارزه و درگیری رخ نمیداد عدهای ازمخالفان میگویند: «چریکها مثل یسوعیان (ژروئیتها) میجنگند» یعنی اینکه مبانی اصلی جنگ چریکی، غافلگیر کردن، نیرنگ و حمله شبانه است.
درست است که این شیوه جنگ مسیحیان است، اما چریکها گاهی به علت بعضی شرایط مجبور میشوند رفتاری اتخاذ کنند که با اصول جوانمردانه جنگی مغایرت داشته باشد. آنها با این حرف میخواهند ما را محکوم کنند که جنگ ما بر پایه این اصول استوار است.
شیوه ضربه و فرار در جنگهای چریکی
در جنگ، هرکدام از طرفین میخواهد، طرف مقابل خود را نابود کند و برای رسیدن به این هدف علاوه بر تواناییهایی که در اختیار دارد از هر شیوه ممکن دیگری استفاده میکند.
استراتژی و تکنولوژی جنگ فقط این نیست که طرفین جنگ از اهدافِ هم و روشهایی که برای رسیدن به هدفهایشان از آنها بهره میگیرند، نظیر استفاده از نقاط ضعف دشمن، آگاه باشند. زیرا اگر یکی از جنگهای کلاسیک را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم، میبینیم که هر یک از طرفین که از این شیوهها استفاده نکند، ممکن است از جانب دشمن گرفتار حمله و شبیخون شود.
بنابر این از آنجا که نیروهای چریکی، یک گروه مسلح هستند و از طرفی مناطق وسیعی نیز وجود دارند که دشمن آنها را تحت نظر ندارد بنابراین آنها میتوانند از طریق آن مناطق، دشمن را غالفگیر کنند، یکی از وظایف اصلی آنها نیز همین است. مبارزان کلاسیک این کار چریکها را نکوهش کرده و آن را "شیوه آزار و فرار" میدانند. در این روش باید ضربه ای به دشمن زد و فرار کرد، اندکی صبر کرده، دوباره ضربهای به دشمن زد و فرار کرد و همینطور باید پیاپی این کار را ادامه داد تا دشمن لحظهای راحت نباشد.
شاید در ظاهر چنین به نظر برسد که این عقب نشینیها، در یک جنگ تن به تن، بی فایده است. اما این روش نتیجه استراتژی کلی جنگهای چریکی بوده و با هدف نهایی یعنی پیروزی و نابود کردن دشمن تناسب دارد.
در واقع جنگ چریکی یکی از مراحل جنگ نهایی به شمار میآید و به تنهایی نمیتواند باعث پیروزی شود، درگیریهای چریکی یکی ازمراحل اولیه جنگ به شمار میرود و با توسعه تدریجی و پیشرفتهای مستمر، این ارتش انقلابی و چریکی، ویژگیهای یک ارتش منظم را پیدا میکند. در آن صورت است که میتواند ضربه نهایی خود را به دشمن وارد کرده و پیروز شود. بنابراین اگرچه نیروهای چریکی آغازگر جنگ هستند اما پیروزی نهایی همیشه در گرو ایجاد یک ارتش منظم است.
هدف چریک و رسیدن به حقیقت بالاتر از جان او است
همانطور که در جنگهای جدید، هیچ وقت فرمانده از ترس کشته شدن در جلوی سربازان حرکت نمیکند، در جنگهای چریکی نیز فرمانده باید زندگیاش را حفظ کند، البته در عین حال او آمادگی فدا کردن زندگیاش را دارد. یک جنبه مثبت جنگ چریکی این است که چریکها نه تنها به خاطر دفاع از هدف والای خود، بلکه برای آنکه این هدف را به یک حقیقت تبدیل کنند، خود را آماده کشتن میکنند. در واقع اصل مبارزه چریکی و ماهیت واقعی آن این است که یک گروه مسلحانه کوچک و مردمی، پیشرو یک ملت بزرگ که همواره از این گروه حمایت میکنند، قرار گرفته و معجزات بزرگی را خلق میکنند. آنها به هدفی فراتر ازجنگ و مبارزه میاندیشند و با تمام وجود تلاش میکنند تا حقیقت را به ثمر بنشانند، آنها سعی میکنند بنیان جامعه موجود را نابود کرده و جامعه جدیدی مبتنی بر عدالت اجتماعی شکل دهند.
اگر از این زاویه به مسئله نگاه کنیم، همه چیزهایی که مورد نکوهش و سرزنش دیگران واقع میشود به روشنی و وضوح تمام قابل توجیه خواهد بود و توجیه آن همان هدف بزرگی است که نیروهای چریکی در پی تحقق آن هستند. هدفی که هیچ چیز نمیتواند مانع رسیدن به آن شود. در واقع بزرگی و عظمت چریکها به خاطر آن است که برای هدفی بزرگ تن به چنین مبارزهای که هرگز نباید روزی خاموش شود، میدهند و با قاطعیت در برابر مشکلاتی که برای رسیدن به هدفشان با آنها مواجه میشوند، مقابله میکنند.
2- استراتژی جنگهای چریکی
منظور از استراتژی در اصطلاح نظامی، بررسی اهدافی است که با توجه به شرایط نظامی باید به آنها دست یافت و همچنین بررسی شیوههایی است که رسیدن به آن اهداف را امکان پذیر میسازد. برای دستیابی به یک استراتژی صحیح در جنگهای چریکی باید عملکرد دشمن کاملاً بررسی شود. گفتیم که هدف اصلی از تشکیل یک ارتش منظم، نابودی نیروهای متجاوز است. بنابراین یک جنگ داخلی همچون جنگ چریکی باید از یک شیوه اصولی و برنامهریزی شده پیروی کند.
هدف دشمن، نابودی کامل تمام نیروهای چریکی است. در مقابل چریکها هم باید ابزاری را که دشمن برای رسیدن به هدفش از آن استفاده میکند - از تعداد سربازان و سرعت و مهارت آنها گرفته تا حمایتهای مردمی، سلاح و فرماندهی آنها- را مورد بررسی قرار دهند. در مرحله بعد چریکها باید استراتژی خود را با نتایج این شناسایی و بررسی، سازگار کنند. البته آنها نباید فراموش کنند که هدف نهایی، شکست دشمن است.
سلاح دشمن منبع تامین مهمات چریکهاست
در این مرحله توجه به چند نکته اساسی ضروری است، مثلاً نوع سلاح ونحوه استفاده از آن، آشنایی با میزان قدرت تانکها و هواپیماهایی که در این نوع جنگها استفاده میشوند و شناسایی دقیق سلاحها و مهمات دشمن از جمله این نکات است، زیرا سلاح موجود در نزد دشمن همان منبع تأمین مهمات چریکها است. در صورت امکان نیروهای چریکی باید از همان نوع سلاحی استفاده کنند که دشمن آن را به کار میبرد، زیرا مهمترین مشکل نیروهای چریکی، کمبود مهمات است که باید آن را از خود دشمن تأمین نمایند.
بعد از تعیین اهداف، لازم است مراحل مختلفی که برای رسیدن به هدف نهایی باید طی شوند، مشخص گردد. این مراحل باید پیشبینی شوند، اما گاهی در زمان مبارزه، متناسب با شرایط غیرمترقبهای که احتمال آن وجود دارد، این پیشبینیها تغییر میکند.
مهمترین و اولین چیزی که یک چریک باید به آن توجه داشته باشد، این است که نباید از بین برود، نیروهای چریکی به تدریج به زندگی چریکی عادت میکنند و از آن پس به راحتی میتوانند فرار کرده و نیروهای دشمن را پشت سر خود جا بگذارند. وقتی چریکها موفق شدند دشمن را در دستیابی به خود ناکام بگذارند یا با ایجاد نیروهای کافی مانع از هجوم دشمن به خود شوند، باید تدریجا به تضعیف دشمن بپردازند. این مبارزه ابتدا در نزدیکترین مکانهایی که دشمن برای حمله به آنها در نظر گرفته انجام می شود و در نهایت در زمین خود دشمن پی گرفته میشود.
در این حالت نیروهای چریکی با حملات پی درپی به پایگاههای اصلی دشمن و فشار آوردن به آنها به تضعیف نیروهای دشمن میپردازند و همچنین با روشهای مختلف تا جایی که میتوانند به تخریب آنها مشغول می شوند.
البته این حملات باید به صورت پیدرپی باشد نباید به سربازان دشمن اجازه داد که برای لحظهای در منطقه عملیات چشم روی هم بگذارند، باید با روشهای اصولی به پایگاههای دشمن حمله کرد و آنها را یکی یکی پاکسازی کرد. در این حملات دشمن باید احساس کند که هر لحظه در محاصره چریکهای مبارز قرار دارد. نیروهای مبارز نیز باید در طول روز در زمینهای ناهموار و جنگلی و در طول شب در زمینهای هموار که متناسب با حرکت گشتیهاست، به دشمن حمله کنند.
البته باید توجه داشت که تمام این مراحل با همکاری کامل ساکنان محلی با چریکها و همچنین شناخت کامل مبارزان از شرایط منطقه حاصل میشود. در همه لحظههای زندگی یک چریک دو شرط فوق باید مورد توجه قرار گیرد.
روشهای جلب توجه ساکنان محلی
بنابراین باید مراکزی برای شناسایی و بررسی مناطق عملیاتی کنونی یا عملیات در آینده احداث شود تا در زمان مناسب یک مبارزه مردمی گسترده شکل گیرد، برای رسیدن به این منظور باید اهداف و انگیزههای انقلاب نیز برای همه شرح داده شود، اینکه پیروزی بر یک ملت غیرممکن است، یک اصل انکارناپذیر است و کسی که به این اصل اعتقاد نداشته باشد نمیتواند یک چریک باشد.
البته این فعالیتها در آغاز باید به صورت مخفیانه باشد، باید از همه کشاورزان و افرادی که در منطقه زندگی میکنند خواسته شود که هیچ توضیحی درباره چیزهایی که میبینند و میشنوند به کسی ندهند، پس از مدتی که از زمان تبلیغات گذشت، باید از افراد مورد اعتماد و مخلص به انقلاب کمک گرفت و از آنها برای انتقال سلاح و کالا استفاده کرد، همچنین میتوان آنها را به عنوان راهنما به مناطقی که میشناسند، اعزام کرد. در پایان میتوان در مناطق مورد نظر فعالیتهای مردمی از پیش برنامهریزی شده را آغاز کرد تا نتیجه نهایی آن یعنی اعتصاب عمومی محقق شود. اعتصاب، مهمترین بخش جنگ داخلی است. اما برای رسیدن به این هدف، باید عوامل دیگری نیز وجود داشته باشد. این عوامل همیشه فراهم نمیشود و در مواقع بسیار محدودی ممکن است خود به خود ایجاد شود.
برای شکل دادن به یک اعتصاب میتوان قدرت و امکانات واقعی مردم و انگیزههای انقلاب را برای آنها شرح داد. میتوان از گروههای مشخص و هماهنگ نیز بهره گرفت. این گروهها بعد از انجام یک سری اقدامات کم خطر، باید دست به خرابکاری بزنند.
عملیات خرابکاری یک سلاح قوی دیگر در جنگهای چریکی به شمار میآید که به وسیله آن میتوان فعالیت ارتشهای منظم را متوقف و زندگی صنعتی منطقهای را مختل و ساکنین شهر را از کار و آب و راههای ارتباطی محروم کرد و بدین ترتیب آنها را وادار کرد که در ساعات معینی به خیابانها بریزند.
با رسیدن به این هدف، روحیه دشمن و به دنبال آن روحیه همه یگانهای آن ضعیف و ضعیفتر میشود. بدین ترتیب است که میوه انقلاب به ثمر میرسد تا در یک زمان مناسب چیده شود.
مساحت جغرافیایی و نیروی انسانی شبه نظامیان
اگر منطقهای که قرار است مرکز فعالیت نیروهای چریکی باشد، از قبل توسعه داده شده باشد، دیگر نباید در توسعه آن افراط به خرج داد. همیشه پایگاه اصلی عملیات باید حفظ شود و در طول زمان جنگ نیز همواره برای تثبیت و استحکام آن باید تلاش شود. به ساکنین منطقه باید آموزشهای لازم داده و از دشمنان سرسخت، دوری شود. همه امکانات دفاعی لازم از قبیل کندن گودالها، مینگذاری و ایجاد راههای ارتباطی باید در منطقه فراهم شود.
وقتی نیروهای چریکی از لحاظ تعداد نیرو و سلاح، به سطح مناسبی رسیدند، باید ستونهای جدیدی تشکیل دهند. همانگونه که در کندوی زنبور عسل، یک ملکه جدید در زمان معین از بقیه جدا شده و وارد گروه زنبورها میشود، در جنگ چریکی نیز گروه اصلی به همراه فرمانده در یک منطقه کم خطرتر میماند و ستونهای جدید بر اساس قوانینی که توضیح دادیم، به مناطق دورتر هجوم میبرند.
زمانی فرا میرسد که ستونهای مختلف بعد از اشغال مناطق کوچک، در هنگام پیشروی به سمت مناطقی که در قبضه شدید دشمن قرار دارند، با نیروهای قدرتمندی مواجه میشوند. در این حالت همه ستونها به هم میپیوندند و یک جنگ فشرده و تن به تن با ارتشهای منظم را آغاز میکنند. البته گروه اصلی چریکها نمیتواند از پایگاه خود جدا شود. در آن صورت باید ستونهای جدید دیگری در پشت خطوط دشمن تشکیل شود و به تدریج به این منطقه نفوذ کرده و آن را تصرف کنند. بعد از این مرحله مبارزان باید به دشمن حمله کرده و با محاصره پایگاههای آنها، نیروهای کمکی دشمن را نیز شکست دهند. با فعالیت روزافزون مردمی در همه مناطق کشور میتوان به هدف نهایی جنگ یعنی پیروزی دست یافت.
3- تاکتیکهای جنگ چریکی
منظور از تاکتیک همان راهکارهای علمی برای رسیدن به اهداف بزرگ است. تاکتیک مکمل استراتژی است و در حقیقت برای اجرای آن به کار می رود. تاکتیکهای جنگ چریکی برای رسیدن به اهداف اصلی، باید قابلیت تغییر و تبدیل را داشته باشند. این تاکتیکها باید متناسب با همه شرایط مبارزه باشد و برای هر جنگی با توجه به شرایط، گاه تاکتیکهای ثابت و گاهی نیز تاکتیکهای غیرثابت در نظر گرفته میشود. فعالیت نیروهای چریکی باید به گونهای باشد که قبل از هر چیز اقدامات دشمن را مد نظر قرار دهد.
نحوه محاصره دشمن در جنگهای چریکی
مهمترین ویژگی چریکها، سرعت آنهاست. این ویژگی به آنها این امکان را میدهد که در عرض چند دقیقه خود را تغییر داده و از هرگونه محاصرهای در امان بمانند. با توجه به اشکال مختلف جنگ، چریکها می توانند با عقبنشینی، خود را از دام محاصره نجات دهند. محاصره تنها چیزی است که چریکها را مجبور میکند علی رغم شرایط نامتناسب، به مبارزهای شدید تن دهند. چریکها علاوه برعقبنشینی برای نجات از محاصره میتوانند، همزمان مبارزههایی را ترتیب دهند. به عنوان مثال آنها میتوانند گروه کوچکی از نیروها خود را به ظاهر در محاصره دشمن قرار میدهند. اما دشمن ناگهان خود را در محاصره نیروهایی مییابد که تعداد آنها از نیروهای او بیشتر است. یا یک گروه کوچک از افراد قوی، خود را در یک منطقه امن، طعمه قرار میدهند و بدین ترتیب دشمن را محاصره کرده و تجهیزات آنها و همچنین تعداد زیادی از سربازان را که برای کمک به ارتش دشمن میروند را نابود میکنند. این جنگ متحرک به خاطر شباهت به "رقص مینوتیو" جنگ مینوتیو نامیده میشود. مثلاً چریکها یک گروه از دشمن را محاصره میکنند و در چهار جهت اطراف آنها، پنج یا شش نفر را قرار میدهند. اینها به اندازه کافی از یکدیگر فاصله دارند تا در دام محاصره نیفتند. یکی از این گروهها به مبارزه میپردازد و گروه دشمن، خود به خود به سمت آنها میرود. در این هنگام، این گروه در حال مبارزه با دشمن به عقب میآیند و گروه دیگری به دشمن حمله میکند. در این حالت ارتش دشمن، رفتار سابق خود را تکرار میکند و با این گروه جدید وارد جنگ میشود. در ادامه این گروه از چریکها نیز عقب رفته و گروه دیگری وارد عمل میشود. با این شیوه بی آنکه خطر جدی چریکها را تهدید کند، آنها میتوانند دشمن را بلوکه کرده و باعث میشوند که دشمن مقادیر زیادی از مهمات و همچنین روحیه خود را از دست بدهد. این روش در شب نیز قابل اجراست. اما نیروها در شب باید بیشتر به دشمن نزدیک شده و با شدت بیشتری حمله کنند، زیرا محاصره کردن دشمن در شب دشوارتر است.
راهکار مبارزه شبانه در جنگهای چریکی
مبارزه شبانه یکی دیگر از ویژگیهای جنگهای چریکی است. در شب بیشتر میتوان به پایگاههای مورد نظر دشمن نزدیک شد. امکان نفوذ به مناطقی که به خوبی شناسایی نشدهاند و احتمال جاسوسی و خبر دادن به دشمن وجود دارد، نیز در شب راحتتر صورت میگیرد.
با توجه به تعداد اندک چریکها، این حملات باید همیشه به طور ناگهانی انجام شود. هجوم ناگهانی و غافلگیر کردن دشمن، پیشرفت زیادی در عملکرد نیروهای چریکی ایجاد میکند و در این صورت چریکها میتوانند بدون آنکه خود متحمل خسارت زیادی شوند، خسارتهای بسیاری را به دشمن وارد کنند. زیرا مبارزهای که یک طرف صد نفر نیرو و در طرف مقابل ده نفر نیرو دارد، امکان ندارد که خسارات وارد شده به طرفین به یک میزان باشد. خسارتهای دشمن، در هرلحظهای قابل جبران است. اما جبران خسارت در نیروهای چریکی نیازمند زمان بیشتری است، زیرا یک چریک، سربازی متخصص با مهارتهای فراوان است. در مثالی که مطرح کردیم، اگر ده نفر از نیروهای دشمن کشته شوند، 10% خسارت به آن وارد میشود اما در نیروهای چریکی، از بین رفتن یک سرباز، معادل 10% خواهد بود. هیچ یک از چریکهای کشته شده، با سلاح و مهماتش رها نمیشود. زیرا این تجهیزات برای چریکها بسیار باارزش هستند. وظیفه هر یک از چریکها این است که در صورت کشته شدن یکی از دوستانش، اسلحه و مهمات او را بردارد. بنابراین توجه به مهمات و اهمیت دادن به حفظ آن، یکی دیگر از ویژگیهای جنگهای چریکی است.
تکنیکهای مبارزات چریکی در مناطق صعب العبور
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
در جنگ بین نیروهای چریکی و ارتش منظم دشمن، از طریق نحوه استفاده آنها از سلاح میتوان آنها را شناسایی کرد. ارتش دشمن بی وقفه اما چریکها با فاصله و حساب شده، آتش می ریزند. در یکی از جنگها، یکی از قهرمانان ما که الان دیگر زنده نیست، تقریباً به مدت پنج دقیقه بی وقفه از تیربار خود استفاده کرد به حدی که نیروهای ما از این شیوه شلیک او دچار سوءظن شده و گمان کردند که آن منطقه به دست دشمن افتاده است. البته آن عملیات از محدود عملیاتی بود که به علت اهمیت منطقه مورد دفاع، ما برای ذخیره مهمات زیاد تلاش نمیکردیم.
توانایی چریکها در سازگاری با محیط
از دیگر ویژگیهای چریکها این است که توانایی سازگاری با همه شرایط موجود را داشته و میتوانند همه جزئیات پیش آمده را به شرایط مطلوب تغییر دهند. آنها وقتی ببیند که امکان استفاده از روشهای از پیش برنامهریزی شده برای ادامه مبارزه وجود ندارد، در هر لحظه از مبارزه تاکتیکهای خود را تغییر میدهند و بدین ترتیب همواره دشمن را غافلگیر میسازند.
آنها مکانهایی را برای خود انتخاب میکنند که قبل از هر چیز دیگری، امکان تغییر آن وجود داشته باشد. مناطقی که دشمن نمیتواند از آنجا عبور کرده و فقط باعث سردرگرمی و مشغول شدن او میشود. در بسیاری از مواقع، دشمن با نظم خاصی پیشروی کرده و خیلی از موانع را هم به راحتی پشت سر میگذارد. اما ناگهان به جایی میرسد که دیگر امکان پیشروی وجود ندارد و متوقف میشود. در این حالت است که دچار سردرگمی میشود. یعنی اینکه چریکها اگر فرصت بررسی دقیق منطقه را داشته باشند، مکانی را انتخاب میکنند که امکان رسیدن دشمن به آنجا وجود نداشته باشد. در این صورت تعداد مهاجمان زیاد مهم نخواهد بود، بلکه تعداد مدافعان مهم است و اگر تعداد آنها کافی باشد، میتوانند حتی در مقابل یک گردان هم بایستند و در بیشتر مواقع هم پیروز میشوند. در واقع وظیفه اصلی فرماندهان نیروهای چریکی این است که در انتخاب مکان و زمان مناسب برای دفاع از مناطق، نهایت تدبیر را به کار برند.
غافلگیری و سرعت، شروط مهم حمله به دشمن
استفاده از تکنیکها و شیوههای مختلف در حمله به دشمن از دیگر ویژگیهای نیروهای چریکی است. حمله به طور ناگهانی و با شدت تمام آغاز شده و ناگهان به سرعت متوقف میشود، به طوری که نیروهای دشمن که گمان میکنند دشمنشان سرکوب شده است، با خیال راحت به پادگانهای خود یا شهری که در محاصره چریکهاست بر میگردند. اما ناگهان در یک منطقه دیگر، حمله چریکی دیگری از طرف چریکها آغاز میشود. در این حالت بیشتر نیروهای چریک به طور مخفیانه، منطقه را تحت نظر میگیرند تا از حضور نیروهای کمکی که ممکن است به کمک دشمن بیایند، جلوگیری کنند. گاهی هم با شدت و خشونت تمام به یکی از پاسگاههای دشمن هجوم برده و آن را از بین می برند. غافلگیری و سرعت، دو شرط مهم برای حمله به دشمن است.
عملیات انقلابی در مبارزات چریکی
عملیات خرابکاری نیز در مبارزات چریکی اهمیت بسیار زیادی دارد. البته باید بین عملیات خرابکاری با اهداف انقلابی و سودمند و عملیات تروریستی که عموماً فایدهای ندارد، تفاوت قائل شد. در عملیات تروریستی انسانهای بیگناه قربانی شده و تعداد زیادی از افرادی که میتوانند برای انقلاب مفید باشند نیز از بین بروند. البته عملیات تروریستی تنها در صورتی میتواند مفید باشد که برای مجازات یکی از رهبران عالی رتبه نیروهای استعمارگر که به ظلم و وحشی گری شهره شده است و نابودی وی میتواند فایدهای به بار داشته باشد، به کار گرفته شود. هرگز نباید ازاین عملیات برای نابودی افراد غیر مهم که مرگ آنها باعث ایجاد کشتار بیشتری میشود، استفاده کرد.
درباره عملیات تروریستی اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. عدهای معتقدند که ظلم و ستم آگاهانه مانع از ارتباط آشکار یا مخفیانه با مردم شده و در این صورت بسیج کردن آنها برای انجام فعالیتهای ضروری در زمان مناسب، غیرممکن خواهد بود. این دیدگاه گاها تا حدی افراطی میشود که امکان هیچگونه اقدام قانونی وجود ندارد. در آن صورت، فعالیت گروههای مردمی اگر سلاح کافی در اختیار نداشته باشند، غیرممکن خواهد بود. بنابراین باید از شیوهها و روشهای مناسبی که میتواند باعث ایجاد انقلاب شود، استفاده کرد.
عملیات خرابکاری نیز، اگر درست اجرا شود، همیشه یکی از قویترین سلاحها بوده است. این عملیات نباید به گونهای باشد که به ابزار تولیدی مردم آسیب رسانده و باعث بیکاری عدهای از آنها شود. یعنی باید طوری باشد که بدون آنکه نظم جامعه به هم بریزد، فقط باعث ایجاد بیکاری در مردم شود.
به عنوان مثال، خراب کردن کارخانه ساخت نوشابههای غیرالکلی، بیفایده و مضحک خواهد بود اما در عوض تخریب مرکز برق میتواند سودمند باشد و توصیه میشود. در حالت اول فقط شاید عدهای از کارگران مجبور به مهاجرت شوند و این کار کوچکترین تغییری در زندگی صنعتی منطقه ایجاد نخواهد کرد.در حالت دوم علاوه بر آنکه باعث مهاجرت کارگران میشود زندگی همه مردم منطقه نیز کاملاً مختل میشود. در قستمهای بعد، درباره روشهای عملیات خرابکاری توضیح خواهم داد.
نحوه فرار نیروهای شبه نظامی از حملات هوایی
هواپیما یکی از سلاحهای مهم ارتش به شمار میآید. اما در مرحله اول جنگ چریکی که تعداد نیروها محدود بوده و آنها در مناطق ناهموار، پراکنده میباشند، دارای کاربرد آنچنانی نیست. استفاده از هواپیما برای نابودی اصولی مهمات دفاعی که قابل دیدن هستند، مفید میباشد. زمانی که نیروها در مناطق هموار و ناامن حرکت میکنند نیز استفاده از هواپیما بسیار سودمند است.
البته با حرکت شبانه به راحتی میتوان این مشکل را حل کرد. حرکت کردن در راههای اصلی یا از روی ریلهای آهن، یکی از نقاط ضعف دشمن به شمار میآید. زیرا عملاً نمیتواند هر متر از راهها یا ریلها را زیر نظر بگیرد. میتوان در مکانهای مختلف بمبهایی قرار داد. در این صورت هنگام عبور خودرو از روی آنها، بمب منفجر شده و راه را میبندد. بدین ترتیب علاوه بر بستن راه خسارت بسیاری بر نیرو و مهمات دشمن وارد میشود.
نحوه تسلط بر تجهیزات دشمن
تهیه بمب از راههای گوناگون انجام میشودد. میتوان آنها را از کشورهای خارجی وارد کرد یا از بمبهایی که دشمن میاندازد و عمل نمیکند استفاده کرد یا در کارگاههای مخفیانه در داخل منطقه مبارزه چریکی، این بمب ها را ساخت. برای منفجر کردن این بمبها نیز از شیوههای مختلفی میتوان استفاده کرد. البته ساخت مواد منفجره به شرایط نیروهای چریکی بستگی دارد.
ما در کارگاههایمان باروت میساختیم و به عنوان بمب از آن استفاده میکردیم ما برای منفجر کردن این بمبها در یک زمان مناسب، راههای زیادی اختراع کرده بودیم که استفاده از وسایل برقی بهترین نتیجه را میداد. اولین بمبی که ما منفجر کردیم، بمبی بود که هواپیماهای دشمن آن را برای ما انداخته بودند. ما آن را با مواد منفجره مختلف پر کرده و به یک تفنگ وصل کردیم. به ماشه این تفنگ نیز طنابی بسته بودیم. وقتی یکی از نیروهای زرهی دشمن از روی آن عبور کرد، طناب را کشیدیم و شلیک تفنگ، بمب را منفجر کرد.
استفاده از این تکنیکها را میتوان تا حد زیادی گسترش داد. مثلا شنیدهایم که در حال حاضر در الجزایر، در جنگ با حکومت استعمارگر فرانسه، مبارزان از بمبهایی استفاده میکنند که از راه بسیار دوری آنها را هدایت و منفجر میکنند.
پنهان شدن در راهها برای منفجر کردن مینها و از بین بردن نیروهای باقیمانده دشمن، روش بسیار مناسبی برای به دست آوردن سلاح و مهمات است. زیرا فرصتی برای استفاده دشمن از آنها و یا فرار نمیماند. بنابراین با استفاده از مهمات بسیار اندک، میتوان نتایج بسیار بزرگی کسب کرد.
این فشارها، دشمن را وادار میکند تاکتیکهای خود را تغییر دهد. دشمن تلاش میکند در جابهجاییهای خود به جای استفاده از یک خودرو و از ستونهای مکانیزه استفاده کند. اما اگر در انتخاب منطقه، دقت شده باشد، میتوان با قطع ارتباط ستونها و متمرکز کردن نیروها بر یکی از آنها، به نتیجه رسید. در این شرایط نباید تاکتیکهای کلی جنگ چریکی را نادیده گرفت. این تاکتیکها عبارتند از: شناخت کامل منطقه، زیر نظر گرفتن راههای فرار و راههای فرعی، شناخت ساکنین منطقه و آگاهی ازمیزان حمایت آنها برای تأمین غذا، جابهجایی و پناه دادن مخفیانه مجروحان به طور موقت یا دائمی، برتری بر دشمن از لحاظ تعداد نفرات، داشتن سرعت زیاد و رعایت احتیاطهای لازم.
در صورت مهیا بودن همه شرایط فوق، حمله به دشمن باید با قاطعیت و شدت تمام، بی امان و بی وقفه صورت میگیرد. با افراد جاسوس و خبرچین نیز باید همین گونه رفتار کرد. در مقابل تا جایی که ممکن است با سربازانی که به نظر میرسد در حال انجام خدمت نظامیشان هستند، باید با ملایمت، رفتار شود.
در صورت نداشتن پایگاههای بزرگ و امن، نباید کسی را به اسارت گرفت و کسانی را که زنده ماندهاند باید آزاد کرد و مجروحان باقیمانده را هم با تمام امکانات ممکن معالجه نمود. در نظر ساکنین محلی باید چریکها از لحاظ اخلاقی برتر از نیروهای دشمن باشند. در غیر از شرایط خاص باید به فکر اجرای عدالت بود و نباید به مجرم اجازه دفاع از خود را داد.
4- جنگیدن در مناطق مطلوب و مناسب (مکانهای کوهستانی و صعبالعبور)
گفتیم که جنگهای چریکی همیشه در مناطقی که متناسب با تاکتیکهای این جنگ باشد، اتفاق نمیافتد. اما زمانی که نیروهای چریکی در مناطق صعبالعبور مثل کوههای جنگلی و ناهموار یا مناطق بایر و باتلاقی که مناسب جنگهای چریکی میباشند، قرار میگیرند، تاکتیکهای کلی آنها باید بر اساس مبانی اصلی جنگهای چریکی باشد. آنها میتوانند در چنین منطقهای، مراکز و مؤسسات کوچک مورد نیاز از قبیل بیمارستان، مراکز آموزشی، انبارها و وسایل تبلیغاتی و... را ایجاد و فراهم کنند و به طور مطلوبی آنها را از حمله هواپیماها و توپخانههای دور برد دشمن حفظ نماید.
در این شرایط نیروهای چریکی میتوانند اعضای خود را افزایش داده و از افراد غیر نظامی نیز استفاده کنند و حتی آموزشهای لازم را به مجروحانی که در آینده ممکن است به سلامتی دست یابند، بدهند. تعداد نیروهای چریکی با توجه به امکان تأمین آذوقه، فرار گروهی مردم تحت ستم از مناطق مجاور، میزان سلاح و نیازهای ضروری، متغیر است. به هر حال استفاده از نیروهای جدید، تا حد زیادی میتواند آمادگی آنها را افزایش دهد.
میزان گسترش فعالیت چریکها در یک منطقه به فعالیت گروههای چریکی دیگر در مناطق مجاور نیز بستگی دارد. اما برای توسعه عملیات این گروهها باید زمان لازم برای رفتن از مکان عملیات به یک منطقه امن را در اختیار داشته باشند. اگر قرار باشد عملیات شبانه انجام شود در این صورت چریکها نمیتوانند در مکانی که بیش از پنج یا شش ساعت با منطقه امن فاصله دارد، دست به عملیات بزنند. تعدادی از چریکها میتوانند از منطقه امن فاصله گرفته و به تدریج در منطقه مجاور نفوذ کنند.
تسلیحات مورد استفاده در مناطق مطلوب درگیری
استفاده از سلاحهای دوربرد و مصرف کمتر مهمات در این نوع جنگها توصیه میشود. باید تعدادی سلاحهای خودکار و نیمه خودکار نیز در اختیار داشت. از بین تفنگها و تفنگهای خودکار موجود در بازار امیرکای شمالی، تفنگ م-1 به اسم گراند که افراد متخصص و باتجربه باید از آن استفاده کنند، توصیه میشود. اما یکی از مشکلات این تفنگها این است که مهمات بسیاری مصرف میکنند.
در مناطق مطلوب میتوان از سلاح نیمه سنگین مثل مسلسل دوشکا استفاده کرد. زیرا کسانی که از آنها استفاده میکنند، امنیت بیشتری خواهند داشت. اما باید توجه داشت که این وسیله برای دفاع باید استفاده شود نه حمله.
گروههایی که 25 نفر نیرو دارد، بهتر است 10 تا 15 تفنگ تک تیرانداز و 10 تفنگ خودکار از نوع «گراند» یا «برونینگ» یا«ف، أ،ل» بلژیکی یا «م-14» استفاده کنند. دو نوع اخیر جدیدتر میباشند. از میان مسلسلها، مسلسلهای با کلیبر 9 میلیمتر، بهترند. زیرا امکان انتقال مهمات بیشتری را فراهم میکنند.
به طور کلی استفاده از هر سلاحی که ساخت آن آسانتر باشد، بیشتر توصیه میشود. زیرا امکان تبدیل قطعات آن وجود دارد. در هر حال نوع سلاح چریکها باید مشابه سلاح دشمن باشد. زیرا چریکها از همان سلاح دشمن که به دست آنها میافتد، استفاده میکنند. اما استفاده از سلاحهای سنگینی که دشمن از آنها بهره میگیرد، توصیه نمیشود. مثلاً استفاده از هواپیما به دلیل نداشتن دید کافی و استفاده از تانکها و توپها به دلیل آنکه به سختی میتوان آنها را وارد این مناطق نمود، فایده زیادی ندارد.
تأمین آذوقه
تامین آذوقه، مسئله بسیار مهمی است. در مناطق ناهموار به دلیل صعبالعبور بودنشان، مشکلاتی در این زمینه وجود دارد. زیرا ممکن است تعداد کشاورزان در این مناطق که برای تهیه مستقیم محصولات کشاورزی و گوشت میتوان از آنها کمک گرفت، کم میباشد. برای رهایی از دوران فشار و تنگنا باید راههای ارتباطی محافظت شوند تا همیشه بتوان آذوقه مورد نیاز را که در مکانهای مناسب ذخیره شدهاند، تحویل گرفت.
در چنین مناطقی، امکان انجام عملیات خرابکاری به شکل گسترده وجود ندارد. زیرا در این مناطق راههای ارتباطی، خطوط تلفن و لولههای آبی که بتوان آنها را تخریب کرد، خیلی کم وجود دارند. برای تأمین آذوقه مورد نیاز، وجود بعضی از حیوانات که مناسب ترین آنها با توجه به ناهمواری زمین قاطر است، ضروری به نظر میرسد. (البته باید چراگاه کافی برای تغذیه مناسب حیوانات نیز وجود داشته باشد). قاطر میتواند از زمینهای بسیار ناهموار که عبور از آن برای حیوانات دیگر امکانپذیر نیست، عبور کند. در شرایط بسیار سخت نیز، چریکها میتوانند آذوقه را روی پشت خود حمل کنند. هر فردی میتواند باری به وزن 25 کیلوگرم را برای چند ساعت در طول یک روز و به مدت چند روز حمل کند.
مسیرهای مواصلاتی انقلابیون
راههای ارتباط با خارج، باید شامل ایستگاههایی باشد تا افراد کاملاً مورد اعتماد در آنجا حضور یافته و به انبار کردن کالاها و پنهان کردن کارگران رابط بپردازند. همچنین میتوان چند راه ارتباطی داخلی نیز ایجاد کرد. البته مقدار وسعت آنها به تعداد چریکها بستگی دارد. در بعضی از مناطق عملیاتی کوبا، ما توانستیم راهها و خطوط تلفنی را به طول چندین کیلومتر ایجاد کنیم. همیشه تعدادی پیک داشتیم که همه مناطق را در کوتاهترین زمان ممکن پوشش میدادند.
وسایل ارتباطی دیگری نیز وجود دارد که چریکها در کوبا از آن استفاده نکردند. مثل علامت دادن با دود، استفاده از آینه و علامت دادن با انعکاس نور خورشید و کبوتر نامه رسان.
چریکها باید به محافظت از سلاح و مهمات اهمیت زیادی دهند. قبل از هر چیزی چریکها باید کفشهای مناسبی داشته باشند که یک نیاز بسیار ضروری است. آنها همچنین باید برای ایجاد زمینههای شغلی مناسب تلاش کنند. مثلاً در آغاز میتوان از کارگاهها برای دوخت و تعمیر کفشهای قدیمی و کهنه استفاده کرد. بعد از آن، با برنامهریزی میتوان کارگاههای کوچکی برای تولید کفش تأسیس کرده که در طول روز تعداد مناسبی کفش تولید نماید. ساخت باروت نیز نسبتاً آسان است و اگر یک کارگاه کوچک وجود داشته باشد و تعداد افراد لازم از نیروهای غیرچریکی به کار گرفته شود، میتوان مقادیر زیادی باروت تولید کرد. مین گذاری مناطق نیز خطر بزرگی برای دشمن به شمار میآید. اگر در یک لحظه، مساحتهای مینگذاری شده زیادی منفجر شود، صدها نفر بوسیله آن از بین میروند.
بایدها و نبایدهای جنگ پارتیزانی در مناطق شهری و مناطق باز
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
5- جنگیدن در مناطق نامناسب (مکانهای باز و دشتها)
برای جنگیدن در مناطق هموار و غیر جنگلی که به دلیل راههای ارتباطی بسیار برای جنگ چریکی مناسب نمیباشد، باید شرایط اساسی برای یک جنگ چریکی فراهم باشد و فقط شیوههای جنگیدن در این مناطق تغییر خواهد کرد. در این مناطق سرعت، مهمترین شرط به شمار میآید.
ضربه زدن به دشمن بهتر است شبانه باشد، عملیات باید در نهایت سرعت و مانند یک صاعقه باشد. چریکها باید به سرعت عقبنشینی کرده و خود را به یک پایگاه جدید برسانند و تا حد ممکن از مکان مبارزه دور باشند. البته باید توجه داشت که در این مناطق، پناهگاهی وجود ندارد که از نیروهای دشمن دور باشد.
یک چریک میتواند در یک شب بین 30 تا 50 کیلومتر را طی کند. البته در ساعات اولیه روز هم میتواند حرکت کند اما اگر منطقه کاملاً تحت حمایت چریکها نباشد و یا اگر این احتمال وجود دارد که یکی از اهالی منطقه وضعیت چریکها و جهت حرکت آنها را به ارتش دشمن خبر دهد و بدین وسیله خطری آنها را تهدید نماید، در این صورت بهتر است که همیشه شبانه و در سکوت کامل عملیات را آغاز کنند.
ساعات اولیه شب باید برای انجام عملیات انتخاب شود. البته گاهی ممکن است به دلیل شرایط موجود محاسبات دچار اشتباه شده و در شب امکان فعالیت وجود نداشته باشد در این صورت بهتر است ساعات اولیه صبح را برای عملیات در نظر گرفت. به هر حال نباید همیشه با یک شیوه به دشمن حمله کرد، بلکه باید همیشه در مکان، زمان و شیوههای انجام عملیات، تنوع به خرج داده و آنها را تغییر داد.
عملیات چریکی ضد دشمن باید چند دقیقهای باشد
گفتیم که عملیات نباید طولانی شود بلکه باید در نهایت سرعت و تأثیرگذاری و در عرض چند دقیقه انجام شود و بعد از آن چریکها باید بلافاصله عقبنشینی کنند. سلاحیهایی که در مناطق مناسب و هموار استفاده میشود با سلاحهایی که در مناطق نامناسب مورد استفاده قرار میگیرند، متفاوتند.
در این مناطق باید بیشتر از سلاحهای خودکار استفاده کرد. در حملههای شبانه، دقت در تیراندازی مهمترین عامل موفقیت به شمار میآید و هرچه اسلحههای خودکار، نزدیکتر به هدف شلیک شوند، احتمال شکست دشمن نیز بیشتر میشود.
منفجر کردن بمب در راهها و خراب کردن پلها نیز یکی از عوامل موفقیت چریکها به شمار میآید. حملههای چریکی باید کوتاه، با فاصله و در عین حال بسیار شدید باشد. در این حملات میتوان از سلاحهای مختلف مثل بمبهایی که توضیح دادیم و یا تفنگ شکاری استفاده کرد. تفنگ شکاری یک سلاح کشنده است که از آن برای از بین بردن خودروهای سربازی که مخصوص حمل سربازان است یا خودروهای سرپوشیدهای که محافظ خاصی ندارد مثل کامیونها استفاده میشود.
تفنگ ساچمهای نیز بسیار در این مناطق کارساز است. البته این تفنگ فقط مخصوص جنگهای چریکی نبوده و در جنگهای کلاسیک نیز از آن استفاده میشود. آمریکاییها گروهان پیاده نظامی داشتند که از تفنگهای مرغوب که مجهز به سرنیزه بودند برای پاکسازی محل اختفای مسلسلها استفاده میکردند.
مسأله مهمات در جنگهای چریکی
از دیگر مسائل اساسی در جنگهای چریکی، موضوع مهمات است که تقریباً همیشه از دشمن به غنیمت گرفته میشود. تا زمانی که مطمئن نیستیم میتوانیم مهمات مصرف شده را جبران نمائیم، نباید حملات خود را ادامه دهیم، مگر زمانی که ذخیره کافی از مهمات در یک مکان امن وجود داشته باشد.
به بیان دیگر اگر حمله کردن به دشمن مستلزم استفاده از همه مهمات موجود بوده و امکان جبران آن نیز وجود نداشته باشد، در این صورت نباید به دشمن حمله کرد. در جنگهای چریکی همواره باید برای این مسئله بسیار مهم یعنی تأمین تجهیزات جنگی که ادامه جنگ در گرو آن است، تاکتیکهایی در نظر گرفته شود. همچنین نوع سلاحهایی که از آنها استفاده میشود باید مشابه سلاحهای دشمن باشد به غیر از سلاحهای سبک و تفنگهایی که امکان دستیابی به مهمات آنها در شهر یا خود منطقه جنگی وجود دارد.
در این نوع جنگها، تعداد نیروهای هر گروه نباید بیش از 10 یا 15 نفر باشد. البته تعیین تعداد نیروهای دشمن نیز اهمیت بسزایی دارد. 10، 12 یا 15 نفر به راحتی میتوانند در هر مکانی پنهان شده و با مقاومت بسیار و با همکاری یکدیگر با دشمن مبارزه کنند. تعداد 4 یا 5 نفر برای مبارزه کافی نیست، اما اگر این تعداد از ده نفر بیشتر باشد، امکان تشخیص موقعیت آنها چه در حال حرکت باشند یا در پایگاهشان، برای دشمن بسیار دشوار میشود.
اصل ضربه و فرار در جنگهای چریکی
باید توجه داشت که سرعت چریکها در هنگام حرکت باید با سرعت کندترین فرد گروه، هماهنگ باشد، بنابراین ایجاد هماهنگی در حرکت گروههای 20، 30 یا 40 نفره خیلی سخت تر از گروههای 10 نفره خواهد بود. چریکها باید کاملاً خونسرد باشند، آنها همچنین باید دوندگان سریعی نیز باشند.
آنها باید بتوانند با خونسردی کامل، اصل "ضربه و فرار" را اجرا نمایند، البته این خونسردی ممکن است باعث محاصره آنها شود. به همین دلیل آنها به پایگاههایی امن احتیاج دارند که بتوانند یک گروه مقاومت مؤثر را در آنجا ایجاد نمایند. چریکها باید در مراحل اولیه جنگ، به مدت زیادی مخفیانه زندگی کنند و نمیتوانند بدون آزمودن دقیق اهالی، به آنها اعتماد کنند.
عملیات سرکوبی که دشمن آن را ترتیب میدهد، معمولاً خشونتآمیز و وحشیانه است و نه فقط مردهای خانواده بلکه در بسیاری از مواقع کودکان و زنان را هم گرفتار میکند، به حدی که ممکن است تسلیم دشمن شده و اطلاعاتی را در مورد محل اقامت چریکها و نحوه عملکردشان، به دشمن بدهند و باعث محاصره چریکها شوند. هرچند که شاید چریکها بتوانند از محاصره جان سالم به در ببرند، اما معمولاً نتایج وخیمی به بار میآید.
در صورتی که امکان تأمین سلاح وجود داشته و شرایط زندگی انقلابی مردم نیز اجازه دهد، چریکها میتوانند تعداد نیروهای خود را افزایش دهند. گروههای چریکی مختلف در صورت لزوم میتوانند در یک زمان مشخص، با هم جمع شده و یک ضربه کاری به دشمن وارد کنند. اما به شرط آنکه بلافاصله دوباره به گروههای کوچک ده تا 15 نفره تقسیم شده و به مکان قبلی خود بازگردند.
همچنین میتوان ارتشهای منظمی به رهبری افراد مورد احترام و اطاعت همه، تشکیل داد. ضرورتی ندارد که گروههای چریکی برای همیشه در یک گروه باقی بمانند. در این حالت انتخاب فرمانده گروههای چریکی، اهمیت بسیاری خواهد داشت، زیرا این فرمانده باید بداند که شخصاً در مقابل فرمانده کل نیروهای چریکی مسئول است.
سلاحهای سنگین در درگیریهای پارتیزانی
تفنگ پازوکا یکی دیگر از سلاحهایی است که میتوان در جنگهای چریکی از آن استفاده کرد. این تفنگ یک سلاح سنگین است، اما به علت حمل و نقل و استفاده راحت آن، بسیار مفید است. در صورت لزوم میتوان به جای آن از نارنجک ضد زره استفاده کرد. تفنگ پازوکا معمولاً از دشمن به غنیمت گرفته میشود و یک سلاح مناسب برای از بین بردن ماشینهای زرهی و همچنین ماشینهای غیرزرهی مخصوص حمل سربازان میباشد. به وسیله آن به سرعت میتوان مراکز نظامی کوچک که مدافعان زیادی ندارد را تصرف کرد، اما باید توجه داشت که هر چریک نمیتواند بیش از 3 نارنجک از مهمات این تفنگ را با خود حمل کند زیرا نیروی بسیاری از وی خواهد گرفت.
باید تلاش شود تا سلاحهای سنگینی که از دشمن به غنیمت گرفته میشود به هیچ وجه به هدر نرود اما اگر بعضی سلاحهای سنگین مثل دوشکا و مسلسلهای با کالیبر 50 به غنیمت گرفته شد، لازم نیست در استفاده از آنها صرفهجویی شود. زیرا این سلاحها میتوانند خسارت زیادی به بار آورند. بنابراین در شرایط نامطلوب ما نباید به فکر دفاع از یک مسلسل سنگین یا سلاحی مثل آن باشیم، بلکه به راحتی حتی تا آخرین لحظهای که میخواهیم آن را ترک کنیم باید از آن استفاده کنیم. رها کردن یک سلاح، در جنگ آزادیخواهانه ما اشتباه بزرگی به شمار میآمد و هیچ عذر و بهانهای برای آن، پذیرفته نبود. اما علاوه بر توجه به این موضوع، نمیگذاشتیم که از دست دادن یک سلاح در چنان شرایط حساسی باعث عیبجویی و سرزنش شود. سلاح چریکها در مناطق نامناسب، سرعت تیراندازی آنهاست.
اگر منطقهای وسیع و باز باشد، معمولاً مسکونی بوده و کشاورزان زیادی نیز در آنجا حضور خواهند داشت. در این صورت امکان تأمین آذوقه بسیار آسان خواهد شد.
چریکها در صورت تمایل میتوانند با استفاده از افراد مطمئن که با مراکز توزیع غذا درارتباط هستند، بدون صرف وقت و هزینه، و استفاده از راههای طولانی و پرخطر برای تهیه غذا استفاده کنند. البته خوب است به این نکته توجه شود که هرچه تعداد نیروهای نظامی کمتر باشد، تهیه غذا برای آنها آسانتر خواهد بود. در چنین منطقهای امکانات ضروری مثل توری خواب، پتو، لباس ضد آب، پشه بند، کفش، دارو و غذا، مستقیماً قابل تهیه خواهد بود. زیرا این وسایل جزء احتیاجات ضروری ساکنین منطقه نیز میباشند.
نحوه انتقال پیام در درگیریها
اگر از تعداد نیروها و راههای ارتباطی بیشتری استفاده شود، به همان اندازه ارتباط با دیگران نیز آسانتر خواهد شد. اما در این حالت، میزان امنیت لازم برای انتقال پیام به مناطق دور کم میشود. در این صورت باید از کارگران مورد اعتماد به عنوان رابط استفاده شود همیشه احتمال دستگیری نامهرسان هایی که به مناطق دور فرستاده میشوند، وجود دارد و این یک خطر بزرگ به شمار میآید.
بنابراین اگر پیامها، خیلی مهم نباشند، برای انتقال آنها بهتر است از روش شفاهی استفاده شود. اگر پیام بسیار مهم باشد باید با رمز نوشته شود. زیرا تجربه ثابت کرده است که انتقال شفاهی خبرها، گاهی تبادل اطلاعات را با تحریفات جدی مواجه کرده است.
در این مناطق، نمیتوان فعالیتهای صنعتی زیادی انجام داد و نمیتوان کارگاه تولید کفش یا سلاح ساخت به همین دلیل باید به کارگاههای کوچک که کاملاً مخفیانه باشند بسنده نمود.
ساخت و بازتولید سلاحها در جنگ چریکی
اقداماتی از قبیل پر کردن مجدد فشنگها، ساخت انواع بمبها، قطعات سلاحها و چیزهایی که مورد احتیاج باشند، را میتوان در این کارگاهها انجام داد. برای انجام کارهای مهمتر میتوان از کارگاههایی که متعلق به افراد مورد اعتماد منطقه هستند نیز استفاده کرد. از توضیحاتی که مطرح کردیم میتوانیم 2 نتیجه منطقی بگیریم:
نتیجه اول: درزمان جنگهای چریکی امکانات رفاهی با میزان توسعه گسترش منطقه چریکی، دقیقا نسبت عکس دارد. هرچند که امکانات بیشتر باشد، مایه رفاه و راحتی انسان میشود، اما برای چریکها برعکس است. یعنی هرچه چریکها با امکانات بیشتری مواجه شوند، زندگی آنها ناپایدار بوده و در آسایش کمتری خواهند بود.
عنوان این قسمت را زندگی در مناطق نامناسب گذاشتیم، زیرا مسائلی مثل وجود راههای ارتباطی، مناطق شهری یا نیمه شهری، مجتمعهای بزرگ مسکونی و زمینهایی که کار کردن با ابزار در آن آسان است، همه اینها وضعیت چریکها را سخت و نامطلوب میکند.
نتیجه دوم: از آنجا که جنگ چریکی مستلزم فعالیت مردمی است، این فعالیت در مناطق نامطلوب اهمیت بیشتری پیدا میکند، زیرا یک حمله دشمن ممکن است فاجعه به بار آورد. در اینجا لازم است با ابزار تبلیغات، جبهه داخلی کاملاً متحد و همراه با چریکها تشکیل شود.
البته توجه به فعالیت مردمی گسترده و هماهنگی چریکها با ساکنین منطقه نباید باعث شود که تک تک افراد، حس سرسختی خود را فراموش کند و چنانچه خطری احساس شود، هر فردی باید برای نابودی دشمن اقدام کند. چریکها در این مسئله باید قاطعیت بسیاری خرج داده و در مناطق ناامن، به هیچ وجه نباید نیروهای دشمن در منطقه عملیات باقی بمانند.
6- جنگیدن در مناطق شهری
اگر در مرحله معینی از جنگهای چریکی، جنگ به شهرها کشیده شد، چریکها باید به شیوهای که امنیت کامل داشته باشند، به روستای مجاور نفوذ کرده و سپس با برنامه شخصی خود را مجهز سازند. توجه به این نکته ضروری است که چریکها نمیتوانند ، به اختیار خود وارد منطقه شهری شوند و باید شرایط لازم برای حضور آنها در آنجا فراهم شود. در واقع چریکها با رهبری فرماندهانی که در مناطق دیگر قرار دارند باید در اطراف شهر پراکنده شوند، اما هرگز نمیتوانند به طور مستقل دست به عملیات بزنند. بلکه باید بر اساس نقشههای از پیش برنامهریزی شده، وارد عمل شوند. گروههای چریکی باید با گروههای دیگر در سایر مناطق هماهنگ باشند و براساس یک تاکتیک معین دست به عملیات بزنند، اما سطح عملیات آنها نباید به اندازه عملیاتی باشد که در مناطق غیر شهری انجام میشود. در مناطق شهری، چریکها نمیتوانند به خودی خود دست به تخریب راههای ارتباطی زده و یا به عملیات تروریستی و ایجاد آشوب در منطقه بپردازند و یا اینکه از راه دور به گشتیهای دشمن حمله کنند. بلکه باید دقیقاً همان کاری را که از آنها خواسته شده، انجام دهند. اگر مأموریت آنها این باشد که تیر برقها، سیمهای برق، ریلهای آهن یا لولههای آب را قطع کنند، با دقت تمام باید به انجام همین مأموریتها اکتفا کنند.
مشکلات عملیات در مناطق شهری
در این مناطق تعداد نیروهای گروه نباید بیش از 4 یا 5 نفر باشد. این تقسیمبندی بسیار مهم است، زیرا چریکها مجبورند در اطراف شهر و در مکانهای بسیار نامناسب بمانند. از طرفی دشمن نیز در اینجا بسیار هوشیارانه عمل میکند و امکانات جاسوسی خود را تا حد ممکن افزایش میدهد. یک مشکل دیگر نیز وجود دارد که چریکها نباید آن را فراموش کنند و آن این است که در اطراف شهر آنها نمیتوانند از مناطق عملیاتی خود زیاد فاصله بگیرند. بنابراین علاوه بر آنکه باید سرعت عمل و سرعت جابهجایی خود را حفظ کنند، همیشه باید با محل عملیات فاصله کمی داشته باشند. از آنجا که چریکها در مراحل اولیه، باید شبانه فعالیت کنند، بنابراین تا زمانی که امکان محاصره شهر و مشارکت چریکها در آن به عنوان نیروهای موثر وجود نداشته باشد، نباید عملکرد خود را تغییر دهند.
چریکهایی که در مناطق شهری میجنگند، تا حد ممکن نسبت به چریکهای دیگر باید منظمتر، منضبط تر و رازدارتر باشند، آنها نمیتوانند به بیش از دو یا سه خانه برای پناه گرفتن اعتماد کنند. آنها باید بدانند که محاصره شدن در این شرایط، مساوی با مرگ آنها خواهد بود. سلاحهایی که این چریکها از آنها استفاده میکنند نیز با سلاح بقیه فرق دارد. اینها از اسلحههایی استفاده میکنند که برای دفاع شخصی مناسب بوده، امکان مخفی کردن آن وجود داشته و مانع فرار سریع آنها نیز نشود. هر گروه حداکثر باید یک یا دو تفنگ (یا چند تفنگ با سرنیزههای کوچک) و هریک از اعضای گروه نیز باید یک سلاح سبک داشته باشد.
هر حملهای که ضد یک یا دو نفر از نیروهای دشمن یا ضد سازمان اطلاعات آنها صورت میگیرد، باید ناگهانی باشد. چریکها باید به طور منظم دست به عملیات خرابکاری بزنند.
برای این عملیات، تجهیزات مهمی همچون اره، دینامیت، بیل و کلنگ لازم است. در اختیار داشتن وسایلی که برای کندن ریلها مناسب باشند نیز ضروری است. علاوه بر اینها باید تجهیزات خودکاری برای انجام مأموریتهای مهم در اختیار داشت. این تجهیزات باید در یک مکان امن، پنهان شده اما در هنگام نیاز در دسترس باشند.
اگر چریکها بیش از یک دسته باشند، همه آنها بواسطه یک فرمانده، با هم در ارتباط خواهند بود. این فرمانده مأموریتهای مهم را به وسیله تعدادی از افراد کاملاً مورد اعتماد به آنها ابلاغ خواهد کرد. در بعضی از شرایط، چریکها باید شغلی را که در زمان صلح داشتند، پنهان کنند. البته این کار بسیار سخت است. جنگیدن در اطراف شهر به وسیله نیروهایی صورت میگیرد که بتوانند مخفیانه زندگی کنند، مثل یک ارتش، منظم بوده و تحمل شرایط دشواری را که توضیح دادیم، داشته باشند.
اهمیت عملیات در مناطق شهری
در حال حاضر مبارزه در مناطق شهری، تا حد زیادی جایگاه خود را از دست داده است. اما این نوع جنگها از اهمیت بسیاری برخوردارند. یک فعالیت گسترده و مناسب، میتواند زندگی تجاری و صنعتی یک منطقه را تا حد زیادی مختل کرده و در همه اهالی، بی اعتمادی، ناامیدی و نگرانی به وجود بیاورد تا حدی که برای رهایی از این مشکلات، خودشان خواستار یک مبارزه شدید خواهند شد. بنابر این اگر در آغاز جنگ، آیندهنگری کافی وجود داشته باشد و از افراد متخصص و باتجربه برای این نوع جنگ استفاده شود، تضمین بیشتری برای رسیدن به موفقیت وجود داشته و همچنین در زمان و حفظ نیروها نیز صرفهجویی زیادی خواهد شد.
ویژگیهای جسمی و رفتاری یک مبارز
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و ... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست دادهاند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاداندیشی و دینمداری تئوریهای نظام سلطه را بهنقد جدی کشیده است. این الگو گرچه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضداستعماری را فراروی مبارزان قرار داده است، با وجود این، اما بررسی مبارزات ضداستعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگهای چریکی" وی را منتشر کنیم.
فصل دوم: زندگی چریکی
1- چریک به عنوان یک مصلح اجتماعی
در قسمت قبل، ویژگیهای یک چریک را مشخص کردیم. چریک کسی است که با اراده آزادیخواهی ملت میآمیزد و هرگاه دیگر امکان صلح وجود نداشته باشد، به عنوان به عنوان یک مبارز مسلح، پیشگام مبارزات مسلحانه خواهد شد. او برای نابودی حکومت ظالم میجنگد و تا آنجا که بتواند، سعی میکند یک نظام جدید را جایگزین آن سازد.
گفتیم که در آمریکای لاتین و تقریباً در همه کشورهای توسعه نیافته، در شرایط کنونی، روستا به عنوان میدان مناسبی برای مبارزه انتخاب میشود. بنابر این اساس خواستههای اجتماعی که چریک در صدد رسیدن به آن میباشد، اصلاح مالکیت زمین هاست.
بنابراین مبارزه همیشه بر مبنای اصلاحات ارضی شکل میگیرد و شاید در آغاز، اهداف این اصلاحات کاملاً مشخص و معین نباشد و فقط به خاطر خواسته کشاورزانی اتفاق بیفتد که در طی قرنهای گذشته همواره خواستار مالکیت زمین هایی بودند که در آنها کار کرده و یا تمایل به کار باشند.
خصوصیات رفتاری یک مبارز
شروط محقق شدن اصلاحات ارضی به شرایطی که قبل از آغاز جنگ چریکی وجود دارد و همچنین به میزان گسترش اجتماعی این مبارزه بستگی دارد. اما چریک به عنوان یک انسان هوشیار که در رأس ملت قرار دارد، باید به گونهای رفتار کنند که دیگران مطمئن شوند او یک خادم واقعی برای آنها بوده و میتواند اصلاحاتی را که خواهان آنند ایجاد نماید.
بنابراین علاوه بر قاطعیت و خشونتی که در شرایط یک جنگ سخت باید داشته باشد، لازم است که در محافظت از نفس خود نیز قاطعیت و شدت به خرج داده تا در برابر هوای نفس و هر گناهی که ممکن است شرایط او را به سمت آن سوق دهد، مقاومت کنند. بنابراین یک چریک باید زاهد باشد.
روابط اجتماعی یک چریک با توسعه و پیشرفت جنگ، تغییر خواهد کرد. در ابتدا، چریکها، تازه کار بوده و نمیتوانند هیچ تغییری در ساختار اجتماعی منطقه ایجاد کنند. آنها در مورد کالاهایی که امکان پرداخت قیمت آن را ندارند، باید آنها را با گذاشتن وثیقه خریداری کرده و در اولین فرصت بدهی را پرداخت کنند.
چریک باید همواره کشاورزان را از لحاظ شغلی، اقتصادی، روحی و فرهنگی، کمک کند و از لحظههای اولیه جنگ باید همواره برای کمک به فقرا آماده باشد و کمترین رنجش و ناراحتی نیز برای ثروتمندان ایجاد نکند. اما وضعیت همیشه به یک شکل باقی نمیماند و با گذشت زمان اختلافات افزایش مییابد و زمانی خواهد رسید که بسیاری از کسانی که موافق انقلاب بودند، ناگهان از این رو به آن رو شده و اولین گام خود را برای مبارزه با نیروهای مردمی برمیدارند. در این صورت چریکها هم باید رفتار خود را با آنها تغییر داده و طرفدار ملت بوده و هرگونه خیانتی را پاسخ دهند.
در منطقه جنگی، مالکیت خصوصی باید بر اساس وظایف اجتماعی، اصلاح شود. یعنی زمینهای مازاد و حیوانات غیرضروری خانوادههای ثروتمند باید به طور عادلانه بین مردم تقسیم شوند.
البته مالکی که داراییهای خود را تقسیم شده میبیند، میتواند تقاضای غرامت کند و این حق او باید محترم شمرده شود. اما پرداخت غرامت، بوسیله «وثیقههای مطمئن» امکانپذیر است. سرتیپ "بایو" هنگامی که درباره این نوع قرضها صحبت میکرد، از این اصطلاح استفاده کرد.
زمینها، املاک و صنایع دشمنان اصلی و سرشناس انقلاب، باید به دست نیروهای انقلابی بیفتد و میتوان از شرایط جنگ نیز برای این کار بهره گرفت. در شرایطی که احساس برادری در انسانها به با ارزش ترین حد ممکن میرسد میتوان از هر همکاری که ذهنیت مردم منطقه آن را میپذیرد، استفاده کرد.
هماهنگی بین مبارزان و ملت
برای یک چریک که مصلح اجتماعی است، این کافی نیست که با رفتارش فقط یک الگو باشد. بلکه باید با آگاهیها و خواستههایش و تجربیاتی که در طول ماهها یا سالها جنگ کسب میکند، همیشه از لحاظ فکری یک راهنما و مرشد باشد. این تجربیات برای یک شخص انقلابی مفید بوده و میتواند اهداف او را روشن ساخته و او را از شرایط اهالی منطقه و کمبود سلاح آگاه نماید. در آن صورت وی حقیقت را درک کرده و ضرورت بسیاری از تغییراتی را که در گذشته فقط اهمیت نظری آن را حس میکرد اما جبنه عملی و ضروری آن را متوجه نمیشد، درک خواهد کرد.
باید به این مسئله توجه کرد که اعضا و رهبران جنگهای چریکی کسانی نیستند که با گذشت زمان، موضوع زمینهای کشاورزی را فراموش کنند. آنها هر چند که درد کشاورزان را نکشیدهاند، اما ضرورت تغییر وضعیت اجتماعی کشاورزان را به خوبی درک میکنند. بدین ترتیب با توجه به تجربه ما در کوبا، هماهنگی زیادی بین رهبرانی که اهمیت یک مبارزه مسلحانه اصولی را برای مردم بازگو میکنند با ملت ایجاد میشود. ملتی که عظمت آن در طول مبارزه بیشتر شده و نیازها و ضرورتهای عملی خود را به رهبران نشان خواهد داد. از این هماهنگی بین چریکها و مردم، یک بنیادگرایی تدریجی به وجود میآید که ویژگیهای انقلابی این جنگ را به تدریج افزایش داده و به آن جنبه ملی خواهد بخشید.
2- ویژگیهای یک رزمنده
زندگی چریکی با توجه به ویژگیهایی که به خلاصهای از آنها اشاره کردیم، شرایط جسمی، فکری و اخلاقی خاصی را میطلبد تا یک چریک بتواند به این زندگی عادت کرده و مأموریتهایی که باید انجام دهد را با موفقیت به سرانجام برساند.
اولین سؤالی که مطرح میشود این است که یک چریک باید چگونه باشد؟ اولاً بهتر است که یک چریک از اهالی منطقه باشد. زیرا در این صورت اگر بستگانی در آن منطقه داشته باشد میتواند مستقیماً با آنها ارتباط برقرار کند، چنین شخصی نسبت به منطقه نیز شناخت کافی خواهد داشت. (زیرا شناخت منطقه یکی از مهمترین شاخصها در جنگهای چریکی است) و از آنجا که با مشکلات منطقه خود عادت کرده است، بهتر میتواند به فعالیت بپردازد. علاوه بر آن طبیعی است که برای دفاع از ناموس خود یا برای تغییر دادن نظام اجتماعی که به زندگی وی، ظلم روا میدارد، دلاوری و شجاعت بیشتری از خود نشان دهد.
چریک، رزمندهای است که در شب فعالیت میکند. او باید تمام شرایط لازم برای انجام عملیات شبانه را داشته باشد. او باید بتواند با استفاده از زیرکی خود به گونهای از زمینهای پست و مرتفع عبور کند که کسی متوجه حرکتش نشود، در ادامه خود را به مکان مبارزه برساند و به طور ناگهانی به دشمن حمله کند. زیرا حمله ناگهانی یک عامل اصلی در جنگهای چریکی است. او باید از وحشت و ترس دشمن استفاده کند و همچون یک اسب چموش و افسار گسیخته خود را در میدان جنگ بیندازد. او کمترین کوتاهی از جانب دوستانش را نمیپذیرد و در مقابل از کوچکترین نقاط ضعف دشمن استفاده میکند. چریک مثل یک تندباد ظاهر میشود و همه چیز را نابود میکند. به جز در شرایط خاص، نسبت به کسی رحم ندارد و تنها تا حد نیاز نیروهای دشمن را میکشد و ترس و وحشت را در دل نیروهای دشمن میکارد. اما او، در آن واحد با نیروهای شکست خورده و خلع سلاح شده، به نیکی رفتار کرده و به مردگان احترام میگذارد.
چریک باید آمادگی فدا کردن جانش را داشته باشد
در اصول و مبانی چریکی، رها کردن مجروح جایز نیست و باید به بهترین شکل ممکن به مداوای او پرداخت، مگر اینکه زندگی گذشتهاش او را به اعدام محکوم کرده باشد، تنها در این صورت باید کشته شود. وقتی یک پایگاه امن و غیرقابل دسترسی دشمن وجود ندارد، به هیچ وجه نباید اسیر گرفت. زیرا این اسیر امنیت ساکنین و نیروهای چریکی را به خطر خواهد انداخت. او ممکن است بعد از بازگشت به نیروهای خود، اطلاعاتی را به آنها بدهد. بنابراین اگر جنایتکار نباشد باید بعد از توبیخ وی، او را آزاد کرد.
چریک اگر لازم باشد، باید زندگی خود را به خطر بیندازد و باید بدون هیچ تردید آمادگی فدا کردن زندگیاش را در لحظه مناسب داشته باشد. از طرفی او باید همواره احتیاط کرده و زمانی که ضرورتی وجود ندارد، خود را به خطر نیندازد. باید همه احتیاطهای لازم مراعات شود تا مبارزه آنها منجر به شکست یا نابودی آنها نشود.
یک مسئله بسیار مهم این است که در هر مبارزهای، تمام مناطقی که ممکن است از طریق آنها نیروهای کمکی برای دشمن فرستاده شود، تحت نظر گرفته شوند. در این صورت چریکها نیز از محاصره شدن در امان خواهند بود، محاصره یک ضربه مادی شدید به چریکها وارد خواهد کرد. البته ضربه روحی که از آن میبینند شدیدتر است، زیرا در این صورت امیدشان را به آینده مبارزه از دست خواهند داد.
چریک باید بسیار شجاع باشد، باید بتواند خطرات و امکانات عملیاتی را به خونسردی کامل، مورد بررسی قرار دهد، باید همیشه و در همه شرایط خوشبین بوده و یک راه موفقیت آمیز پیدا کند. حتی در شرایطی که مقایسه بین عوامل مطلوب و نامطلوب به جز یک امید اندک، چیز دیگری برای او باقی نمی گذارد.
برای آنکه چریک بتواند بر زندگی فائق آید، باید قدرت کافی برای سازگاری با محیطی که در آن زندگی میکند را داشته باشد. او همچنین باید تیزهوش و دارای نوآوری باشد تا در بحبوحه جنگ بتواند تصمیمهای مناسبی بگیرد، همچنین سازگاری و نوآوری نیروهای مردمی، تمام برنامههای سران دشمن را به هم زده و مانع به ثمر رسیدن نقشههای آنها میشود.
چریکها در هر شرایطی نباید رفیق مجروح خود را در مقابل نیروهای دشمن رها کنند زیرا در این صورت سرنوشت او جز مرگ چیز دیگری نخواهد بود، باید تا آنجا که ممکن است او را از منطقه جنگ دور کرده و به یک مکان امن ببرند. آنها برای اینکار باید مشکلات و خطرات بزرگی را تحمل کنند. بنابراین چریک باید یک رفیق بینظیر باشد.
علاوه بر اینها چریک مثل یک انسان لال است. هیچ کس به جز خودش از چیزهایی که به او گفته میشود، خبر ندارد. او به خودش اجازه نمیدهد که حتی یک حرف اضافه حتی در جمع دوستانش در میدان مبارزه، به زبان بیاورد. زیرا دشمن همیشه تلاش میکند تا نیروهای خود را وارد هسته نیروهای چریک کند و بدین ترتیب از نقشههای آنها، مکان آنها و ابزاری که از آن استفاده میکنند، آگاهی یابد.
ویژگیهای جسمی یک مبارز
علاوه بر ویژگیهای اخلاقی که ذکر کردیم، چریک باید یک سری خصوصیات جسمی بسیار مهم داشته باشد. او باید خستگی ناپذیر باشد. در این صورت وقتی احساس میکند که خستگی او قابل تحمل نیست، راه جدید پیدا میکند. همه حرکات یک چریک باید قهرمانانه باشد و از ایمان عمیق او ناشی شود. این شجاعت اوست که او را وادار میکند تا قدم بردارد. این قدم، گام آخر او نیست، بلکه پی در پی قدمهای دیگری بر میدارد تا به حدی برسد که فرماندهاش برای او تعیین کرده است. چریک باید بتواند سختترین دردها را تحمل کند. دردهای او فقط نبود غذا، آب، لباس و پناهگاه که هر لحظه با آن روبرو میشود نیست، بلکه او باید بتواند درد بیماری و جراحتها را نیز تحمل کند. در بیشتر اوقات جراحت باید به طور طبیعی و بدون حضور یک پزشک بهبود یابد. زیرا در غیر این صورت اگر چریک بخواهد منطقه چریکی را برای معالجه ترک کند، حتماً گرفتار دشمن خواهد شد.
برای اینکه همه این شرایط فراهم شود، چریک باید از سلامتی کامل برخوردار باشد تا بتواند همه سختیها را بیآنکه به بیماری دچار شود، تحمل کند و در این زندگی سرشار از فرار و تنهایی سلامتی خود را حفظ کند. حتی بهتر است بگویم باید با همزیستی طبیعی خود، جزء لاینفک منطقهای شود که در آنجا زندگی میکند و میجنگد.
تمام این موضوعات ما را به سوی این سوال سوق میدهد که بهترین سن برای یک چریک چه سنی است؟ البته تعیین دقیق این سن کار سختی است، زیرا تفاوتهای فردی و اجتماعی در انسانهای مختلف، امکان تعیین دقیق آن را نمیدهد. مثلاً یک کشاورز از یک فرد شهری، بسیار قویتر است و یک فرد شهری که فعالیتهای بدنی و زندگی سالم و بهداشتی داشته است، از کسی که همیشه پشت میز نشسته است، فعالتر خواهد بود. اما به طور کلی میتوان گفت که حداکثر سن یک رزمنده در مراحل اولیه و سخت جنگ چریکی، نباید بیش از 40 سال باشد. البته در این زمینه استتثناهایی هم مخصوصاً در مورد کشاورزان وجود دارد. یکی از قهرمانان جنگ ما که سرهنگ "کرسنچیو پرز" بود، وقتی به منطقه چریکی ما، "سیرا ماسترا" آمد، 65 سال داشت و از نیروهای بسیار مفید سپاه ما بود.
ممکن است پرسیده شود که آیا اعضای گروههای چریکی میتوانند عضو یک گروه اجتماعی معین باشند؟ پاسخ این است که گروه اجتماعی آنها باید با گروه منطقهای که به عنوان مرکز عملیات انتخاب میشود، هماهنگی داشته باشد. یعنی هسته اصلی مبارزان باید کشاورزان باشند. کشاورزان بهترین نیروها هستند، اما این به این معنی نیست که عدالت نادیده گرفته شده و ساکنین دیگر، نتوانند در مبارزه شرکت کنند. زیرا در این زمینه هم میتواند استثنا وجود داشته باشد. درباره حداقل سن نیروهای چریکی باید گفت پذیرفتن نیروهایی که زیر 16 سال داشته باشند جز در شرایط بسیار خاص جایز نیست. زیرا این نوجوانان تحمل سختیها و مشکلات و دردهایی که با آن مواجه میشوند را نخواهند داشت. میتوان گفت که بهترین سن برای چریکها بین 25 تا 35 سال است. زیرا زندگی افراد در این سنین، شکل کامل خود را یافته است و کسی که خانه و زندگی خود را ترک میکند، حتماً ابتدا درباره مسئولیتهای این قضیه به خوبی فکر کرده و سپس اقدام به این کار مینماید. او عزم خود را جزم میکند که هرگز از راهی که وارد آن شده، برنگردد. البته از میان نوجوانان هم رزمندههای فوقالعادهای بودند که در سپاه انقلابی ما به جایگاه والایی دست یافتند. اما آنها استثنا بودند و در ازای هر نوجوانی که مهارتهای جنگی خود را ثابت میکرد، دهها نوجوان هم بودند که باید آنها را برمیگرداندیم و بدین ترتیب فقط وقت و نیروی زیادی از گروه گرفته میشد.
چریک، سربازی حلزونی
همانطور که گفتیم چریک، سربازی است که مثل حلزون همیشه خانهاش را روی پشتش حمل میکند. بنابراین باید کیف خود را مجهز کند زیرا هر وسیله کوچکی میتواند مفید واقع شود. او باید از همه وسایل خود محافظت کند و فقط در شرایط بسیار سخت از آنها چشم بپوشد.
مسلح شدن چریک بستگی به این دارد که چه مقدار سلاح بتواند با خود حمل کند. زیرا تسلیح مجدد وی کار بسیار سختی خواهد بود و سختتر از آن تهیه مهمات است. بنابراین برای اجتناب از خیس شدن فشنگها، محافظت و شمارش تک تک آنها و جلوگیری از گم شدن آنها، یک چریک باید آموزشهای نظامی لازم را فرا گیرد.
تفنگ هم همیشه باید تمیز بوده و به خوبی پر شده باشد و نیزه آن نیز باید کاملاً تمیز شود. یکی از اقدامات مناسب این است که رهبر هر گروهی، کسانی را که در حفظ سلاح سهلانگاری میکنند، تنبیه و مجازات کند.
اهداف مبارزات چریکی
برای آنکه افراد بتوانند ویژگیهایی همچون خلوص، قاطعیت و اراده که امکان فعالیت در این شرایط سخت را برای آنها فراهم میکند، در خود ایجاد نمایند، باید یک هدف مهم داشته باشند. یک هدف ساده که در عین حال رؤیایی و بزرگ نبوده و امکان دسترسی به آن وجود داشته باشد. اما این هدف باید کاملاً روشن و تعریف شده باشد و در حدی باشد که بتوان بیهیچ تردیدی، زندگی را فدای آن نمود. تقریباً برای همه کشاورزان، حق مالکیت زمینهایی که در آنها کار میکنند و بهرهمندی از یک نظام اجتماعی عادلانه هدف اصلی محسوب میشود. از دیگر خواستههای کارگران این است که امکان کار کردن و دریافت یک دستمزد مناسب برای آنها وجود داشته باشد، هچنین آنها باید از یک نظام اجتماعی عادلانه نیز برخوردار باشند. اما دانشجویان و صاحبان مشاغل آزاد، بیشتر به مسائل نظری مثل آزادیخواهی فکر میکنند و برای آن میجنگند.
شرایط میدان مبارزه و لوازم جانبی یک مبارز
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
نحوه زندگی یک چریک
حال این سؤال در ذهن ایجاد میشود که چریک چگونه زندگی میکند؟ پاسخ این است که زندگی نظامی چریک، شیوه زندگی او را تعیین میکند. مثلاً چریکهایی که در مناطق کوهستانی و جنگلی بوده و همیشه تحت تعقیب دشمن قرار دارند، در طول روز فعالیت کرده و وقتی برای غذا خوردن ندارند. نزدیک شب، طبق برنامه همیشگی، در جایی میان درختها و نزدیک چشمه آب، جمع شده و همه گروهها به طور همزمان غذا میخورند و در تاریکی شب اگر امکان داشته باشد، آتش روشن میکنند.
چریک هر وقت که بتواند و هرچه که در دسترس باشد را میخورد. شکمهای چریکها، برخی موارد از غذاهای خیالی پر میشود و حتی گاهی 2 یا 3 روز غذایی برای خوردن نمییابند، بیآنکه در تلاششان وقفهای ایجاد شود. سقف چریک، آسمان بالای سر اوست و یک تکه نایلون ضد آب، بین آسمان و تور خواب او فاصله ایجاد میکند. او کیف، تفنگ و گلولههایش که گنجهای او هستند را زیر سرش میگذارد. گاهی بهتر است به خاطر ترس از حمله ناگهانی دشمن، کفشهای خود را در نیاورد. کفش یکی دیگر از گنجهای چریک است. هر چریکی که دوجفت کفش داشته باشد در آن شرایط سخت روزانه، نسبت به بقیه زندگی راحتتری خواهد داشت.
چریک، هر روز در حال حرکت است، بی آنکه به یک مکان مسکونی نزدیک شود یا با کسی به صورت غیر عمد تماس داشته باشد. او در مناطق ناهموار، در گرما و سرمای شدید و حتی گاهی بدون آنکه غذا بخورد یا آب بنوشد، زندگی میکند. در راههای سخت و جانفرسا، عرق بر بدنش مینشیند و در حالی که با عرقهای پیشینش درمیآمیزد، آنها را خشک میکند. برای یک چریک همیشه امکان نظافت وجود ندارد. (البته این مسئله به خصوصیات فردی او نیز بستگی دارد.)
در جنگ اخیر، یکبار ما بعد از پیمودن 16 کیلومتر و 2 ساعت و 45 دقیقه جنگیدن در زیر نور آفتاب، و بعد از گذراندن ده روز و اندی در شرایط نامطلوب، وقتی به شهر «ال اوفیرو» نزدیک شدیم، ناگهان در زیر آفتاب سوزان، خودمان را کنار دریا یافتیم بدنهایمان به حدی بو میداد که کسی نمیتوانست به ما نزدیک شود. البته حس بویایی ما نیز با شیوه زندگیمان هماهنگ شده بود. تور خواب هر چریک با بوی خاصی که داشت، از تور بقیه شناخته میشد.
اردوگاه چریکها باید به گونهای باشد که به راحتی امکان ترک آن وجود داشته باشد و هیچ فردی نیز از آن جا نماند تا باعث لو رفتن آنها نشود. همه چریکها نباید به طور همزمان بخوابند. مثلاً به ازای هر ده نفری که میخوابند باید یک یا دو نفر از آنها شب را بیدار بمانند و نگهبانی دهند. نگهبانها در طول شب باید چندین بار عوض شوند و همه راههای منتهی به اردوگاه باید کاملاً تحت نظر گرفته شوند. زندگی در شرایط جنگی به چریکها یاد میدهد که چگونه غذا تهیه کنند، یا به سرعت غذا بپزند و یا اینکه چگونه با چیزهایی که در کوهستان پیدا میکنند، غذای خود را خوش طعم سازند. آنها یاد میگیرند که چگونه با استفاده از گیاهان بد بو، دانهها، نمک و کمی روغن یا کره غذاهای متنوع و رنگارنگ را در منطقه درست کنند. آنها در موارد بسیار محدود از گوشت حیوانات نیز استفاده میکنند.
شرایط میدان مبارزه در گروههای چریکی
یکی از حوادث مهم در زندگی چریکها، مبارزه با دشمن است. مبارزه و جنگیدن با دشمن باعث خوشحالی گروه شده و آنها را تشویق میکند که با شجاعت بیشتری به حرکت ادامه دهند. جنگیدن که اوج زندگی چریک است، در یک زمان مناسب باید آغاز شود. زمانی که وضعیت اردوگاه دشمن کاملاً مشخص شده باشد و ضعف آنها حتمی باشد تا بتوان آن را شکست داد. یا مثلاً زمانی که یک ستون از دشمن تا منطقهای که نیروهای آزادی بخش کاملاً به آن مشرف هستند، جلو آمده باشد. این دو حالت با هم متفاوت است. حمله به اردوگاه دشمن باید به شکل گروهی صورت گرفته و ستونهای بعدی دشمن را که برای شکست محاصره، جلو میآیند، باید به عقب راند. مبارزه با دشمن مخفی، هرگز هدف مناسبی برای چریکها نیست.
دشمن سرگردان، بی هدف، ناآشنا به ویژگیهای منطقه، هراسان و نیازمند به کمک، بهترین دشمن برای چریکهاست. هر وقت وضعیت دشمن وخیم شود، با سلاح قویتری که در اختیار دارد، سعی میکند مانع از حمله چریکها شود و هرگز خود را در شرایطی قرار نمیدهد که یکی از ستونهای بزرگش در دو یا سه نقطه مختلف، ناگهان مورد هجوم قرار گرفته و اعضای آن متفرق شوند، بدین ترتیب اگر نیروها محاصره نشده یا از بین نرفته باشند، دشمن قبل از آنکه حملهای علیه آنها صورت گیرد، نیروهایش را به عقب میکشد.
اگر گرسنگی، تشنگی یا حملههای مستقیم، دشمن را تحت فشار قرار میداد، در این صورت بعد از محاصره نیروهای دشمن و تحمیل خسارتهای فراوان به آنها، میتوان عقب نشینی کرد. در صورتی که نیروهای چریک خیلی ضعیف و یا نیروهای دشمن خیلی قوی باشند، فقط باید به طلایه سپاه دشمن حمله کرد.
بعد از آنکه چندین بار به آن حمله شود و سربازان مطمئن شوند نیروهایی که در صفوف جلوی سپاه بودهاند، کشته شدهاند، میترسند که به آنها ملحق شوند و در این صورت امکان هجوم بیشتر وجود خواهد داشت. بنابراین همیشه باید به طلایه سپاه دشمن حمله کرد. البته میتوان به قسمتهای دیگر سپاه نیز هجوم برد.
چریک برای آنکه راحت بتواند فعالیت کند و خود را با محیط سازگار سازد، باید مجهز باشد. یک چریک باید خصوصیات فردی خود را حفظ کند حتی اگر به یک گروه چریک بپیوندد. او باید همه وسایل ضروری زندگی و حتی وسیله خواب خود را در کیفش به همراه داشته باشد، زیرا ممکن است مجبور شود مدتی تنها زندگی کند. منظور ما از مجهز شدن چریک این است که او باید همه چیزهای لازمی را که میتواند حمل کند، با خود به همراه داشته باشد. زیرا او در مراحل اولیه جنگ به سر می برد ودشمن همواره در حال تعقیب اوست و او باید در مناطق ناهموار، بارانی و نسبتاً سرد، زندگی کند. مثل وضعیتی که ما در جنگ چریکی کوبا داشتیم.
جای خواب چریکها
چریک در انتخاب وسایل مورد نیاز خود باید وسایل ضروری و جانبی را از هم تشخیص دهد. یکی از وسایل بسیار ضروری تور مخصوص خواب میباشد که امکان استراحت مناسب برای چریکها را فراهم میکند. او باید این تور را به دو درخت متصل کند. البته در زمینهای خشک میتواند آن را روی زمین پهن کند. در هنگام بارش باران یا اقامت در زمینهای خیس، به جای تور خواب، از هیچ چیز دیگری نمی توان استفاده کرد.
در کنار تور خواب، باید از یک تکه نایلون ضد آب نیز استفاده شود. این تکه نایلونی باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا همه سطح تور را بپوشاند. بر 4 گوشه این نایلون طنابهایی قرار دارد. وسط این نایلون، یا طناب به درختهایی که تور به آنها وصل شده است، بسته میشود تا مانع جمع شدن آب بر روی آن شود. طنابهای 4 طرف نایلون نیز به شاخههایی که در نزدیکی آن قرار دارند، بسته میشوند و بدین ترتیب شکل یک خیمه کوچک را بر روی تور ایجاد میکنند.
پتو هم یکی دیگر از نیازهای ضروری است. زیرا شبها در کوه هوا بسیار سرد میشود. باید یک دست لباس گرم هم برای مقابله با تغییراتی که در گرمای هوا ایجاد میشود، به همراه داشت. این لباس باید شامل یک شلوار و یک پیراهن سرهم یا غیر سرهم از جنس کتان ضخیم باشد.
کفش چریکها باید از جنس بسیار مرغوب باشد. کفش از اولین چیزهایی است که باید در انتخاب آن نهایت دقت به کار گرفته شود. زیرا بدون یک کفش مناسب، حرکت بسیار دشوار خواهد بود. از آنجا که چریکها همه زندگیشان را در کیفشان قرار میدهند، این وسیله از اهمیت زیادی برخوردار است. میتوان کیفهای سادهای ساخت و دو بند به آن وصل کرد. اما استفاده از کیفهای آمادهای که از جنس کتان کلفت بوده و در بازار موجود میباشد، یا کیفهایی که سراجها میسازند، بهتر است.
آذوقه شخصی و موارد خوراکی چریکها
علاوه بر آذقه کلی گروه، بهتر است چریکها همیشه مقداری آذوقه شخصی به همراه خود داشته باشند. مواد غذایی مورد نیاز عبارتند از: روغن یا کره که برای تمام نشدن چربی بدن بسیار ضروری میباشد. غذاهای کنسرو شده برای زمانی که غذای پخته شد، وجود ندارد، یا زمانی که تعداد کنسروها زیاد شده و سنگینی آنها، حرکت را دشوار میسازد. کنسروهای ماهی با ارزش غذایی بالای خود و شیر غلیظ به علت شکر زیادی که در آن وجود دارد، غذاهای مناسب و بسیار لذیذی به شمار میآیند. در این موارد میتوان از شیر خشک نیز استفاده کرد.
همراه داشتن نمک و شکر که زندگی بدون آن عذابآور است، نیز ضروری میباشد. میتوان از بعضی مواد دیگر مثل پیاز و سیر نیز برای چاشنی غذاها استفاده کرد. البته با توجه مناطق مختلف میتوان از مواد مختلف دیگر نیز استفاده کرد.
چریکها باید، یک بشقاب، یک قاشق و چند چاقو با تیغههای مختلف در کیف داشته باشند. به جای بشقاب میتوان از کاسه، قابلمه یا قوطی کنسرو استفاده کرد تا برای پختن یک تکه گوشت یا مالانگا (نوعی گیاه خوراکی در آمریکای لاتین) یا یک سیبزمینی یا درست کردن چای یا قهوه قابل استفاده باشد.
حفاظت و تمیزی سلاحها
برای محافظت از تفنگها به روغنهای خاصی نیاز است که باید با دقت تمام از آنها استفاده شود و اگر روغن مخصوص در دسترس نباشد میتوان از روغن چرخ خیاطی استفاده کرد. برای تمیز کردن سلاحها به تکههای پارچه نیاز است. از یک شاخه نیز میتوان برای تمیز کردن داخل سلاح استفاده کرد. تمیز کردن سلاحها باید به طور مرتب انجام شود.
جعبه فشنگ باید به حدی خوب ساخته شده باشد که باعث از بین رفتن گلولهها نشود. گلوله پایه مبارزه است و بدون وجود آن، چیزهای دیگر ارزشی نخواهند داشت. گلوله مثل طلا باارزش است، هر فردی باید با خود یک مشک یا قوطی آب داشته باشد. زیرا به آب فراوان نیاز پیدا میکند و همیشه و هرلحظه که بخواهد، امکان دسترسی آب برای او وجود ندارد.
تجهیزات دارویی چریکها
داروهایی که مورد استفاده همه هستند مثل پنی سیلین یا آنتی بیوتیکهای دیگر مخصوصاً از انواع خوراکی آنها،همچنین مسکنهای تببر،آسپرین،داروهای مخصوص بیماریهای بومی منطقه، قرص سرماخوردگی، داروی ضد اسهال و ضد انگل از همه انواع آن، باید در اختیار چریکها باشد.
در مناطقی که حیوانات سمی وجود دارند، باید واکسنهای مناسب با آنها، به همراه داشت. تجهیزات مخصوص جراحی نیز باید همراه چریکها باشد. علاوه بر اینها، وجود جعبه کمکهای اولیه برای انجام معاجلات ساده، ضروری است.
لوازم شخصی یک چریک
توتون یک وسیله جانبی است که در زندگی چریکها اهمیت زیادی دارد، وجود سیگار و توتون قلیان بسیار مهم است، زیرا قلیان برای سرباز در حال استراحت و تنها، یک رفیق خوب به شمار میآید. قلیان وسیله بسیار سودمندی است زیرا در هنگام نیاز از توتون آن و باقیماندههای سیگار میتوان استفادههای زیادی کرد.
کبریت علاوه بر آتش زدن سیگار، برای روشن کردن آتش نیز لازم است. روشن کردن آتش مخصوصاً هنگام بارندگی در کوه یک مشکل اساسی به شمار میآید. بنابر این علاوه بر فندک بهتر است کبریت نیز به همراه داشت تا در صورت گم شدن فندک از آن استفاده شود.
به همراه داشتن صابون برای نظافت بدن و بیشتر از آن برای شستن ظرفها ضروری است، زیرا اگر ظرفها نشسته و کثیف باقی بمانند، باقیمانده غذایی که در آنها میماند، فاسد شده و وقتی همراه با غذای جدید مصرف شود، باعث ایجاد عفونت و التهاب در معده میشود با استفاده صابون، چریکها میتوانند، شرایط نامناسب و سخت زندگی در کوه را تا زمانی که لازم باشد، با آرامش خاطر و به سلامت پشت سر گذراند.
وسایل جانبی دیگری نیز وجود دارند که ممکن است خیلی مورد استفاده قرار نگیرد اما به طور کلی وسایل مفیدی هستند. یکی از این وسایل، قطبنماست. در آغاز به عنوان راهنمای مسیر میتوان از آن استفاده کرد اما به تدریج با شناخت منطقه، نیاز به آن از بین میرود. از طرفی استفاده از قطبنما در مناطق کوهستانی بسیار سخت است. زیرا ممکن است مسیری که قطبنما آن را نشان میدهد بهترین مسیر نباشد. چون معمولاً در مسیر مستقیم، موانعی وجود دارد که اجازه عبور را نمیدهد.
به همراه داشتن یک تکه نایلون اضافه برای پوشاندن وسایل در هنگام بارش باران نیز میتواند مفید باشد. باید به این نکته توجه شود که در بعضی از کشورها، در بعضی از ماهها، تقریباً به طور مستمر باران میبارد و آب، دشمنِ همه تجهیزات چریکها از قبیل غذا، سلاح، دارو، کاغذ و لباس زیر به شمار میآید. میتوان چند دست لباس زیر اضافه به همراه داشت. البته به طور کلی جزء وسایل غیرضروری است. در بیشتر مواقع بهتر است یک شلوار اضافه به همراه داشته و در عوض حوله، لباس زیر و چیزهای دیگری را حذف کرد. چریکها باید برای زندگی در این شرایط، مقداری از نیروی خود را برای حمل وسایل خود، صرف کنند. بدین ترتیب، کم کم چیزهایی را که دارای اهمیت زیادی نباشد رها خواهند کرد.
صابون که برای شستن لباس و بدن مورد استفاده قرار میگیرد و همچنین مسواک و خمیر دندان،از جممله وسایل موردنیاز برای حفظ سلامتی بدن به شمار میآیند. از آنجا که ممکن است گاهی چریکها وقت خالی پیدا کنند، میتوان کتابهایی را که برای چریکها مناسب میباشد نیز به همراه داشت، مثل زندگینامه قهرمانان پیشین، کتابهای تاریخی یا جغرافیایی که بهتر است مربوط به همان کشور باشد و کتابهایی با موضوعات کلی که در بالا بردن سطح فرهنگی سربازان و کم کردن علاقه آنها به زندگی راحت، تأثیر داشته باشند.
اگر در کیف چریکها، جایی باقی مانده باشد، میتوان آن را با مواد غذایی پر کرد. البته در مناطقی که امکان تغذیه راحت وجود دارد، چنین چیزی لازم نیست. میتوان از شکلاتها یا غذاهای غیرضروری به عنوان مکمل غذاهای اصل استفاده کرد. مثلاً بیسکوئیت غذای مناسبی است که اگر بزرگ باشد میتوان آن را به تکههای کوچک تقسیم و یا حتی آن را له کرد.
در کوههایی که پوشش گیاهی وجود دارد، میتوان حیوانات را هم به آنجا برد. در مناطق بسیار مرطوب، به همراه داشتن یک بطری کوچک بنزین یا چوب "راتنجی" (نوعی چوب که در مقابل رطوبت بسیار مقاوم است) بسیار مفید خواهد بود. زیرا وقتی هیزمها خیس شده باشند برای روشن کردن آتش، می توان از آنها استفاده کرد.
هر چریکی باید یک خودکار یا خودنویس و یک دفتر یادداشت به همراه داشته باشد و برای ثبت اطلاعات، نامه نوشتن یا ارتباط با چریکهای دیگر از آنها استفاده کند.
چریکها همیشه باید یک تکه طناب یا نخ محکم به همراه داشته باشند چون در مواقع مختلف، بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین، نخ و سوزن و چند دکمه نیز باید همراه آنها باشد. چریکی که این تجهیزات را به همراه خود داشته باشد. بر روی شانههای خود، یک خانه محکم و سنگین را حمل میکند اما در عوض در اوج سختیهای جنگ، میتوانند راحت ترین زندگی ممکن را تجربه کند.
ناگفتههایی از تحرکات و استقرار نیروهای ضد استعماری در مناطق مختلف
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
3- سازماندهی نیروهای چریکی
سازماندهی نیروهای چریکی با یک طرح ثابت امکان پذیر نیست. زیرا مکانهای مختلف، تفاوتهای بسیاری با هم داشته و چریکهای هر منطقه باید خود را با همان محیط سازگار کنند. هر چند تجربه ما در کوبا بسیار ارزشمند است، اما همواره باید به این نکته توجه داشت که برای سازماندهی چریکها باید از روشهای مختلف که با خصوصیات فردی آن گروه مسلحانه هماهنگی داشته باشد، استفاده کرد.
درجهبندی های نظامی در گروه های چریکی
تعیین تعداد نیروها، یکی ازسختترین مسائل به شمار میآید. تعداد و قدرت هر نیرو، با هم فرق میکند. اگر نیروها در یک منطقه مطلوب قرار دارند، یعنی یک منطقه کوهستانی که شرایط آن نه آنقدر سخت است که چریکها همواره در حال فرار باشند و نه آنقدر مناسب است که چریکها آنجا را مرکز عملیات خود قرار دهند، در این حالت تعداد نیروهای مسلح در هر یگان نباید بیش از 150 نفر باشد. البته این تعداد نیز تقریباً زیاد است و بهتر است 100 نفر باشند.
بر اساس درجههای نظامی کوبا، این تعداد یک ستون تشکیل داده و یک سرهنگ رهبری آنها را به عهده میگیرد. لازم به ذکر است که سرجوخه و گروهبان در جنگ ما وجود نداشت. بنابراین یک سرهنگ، رهبری همه نیروها که تعداد آنها بین 100 تا 150 نفر میباشد را به عهده میگیرد. تعداد سروانها به تعداد گروههای 30 تا 40 نفره خواهد بود. وظیفه سروان رهبری گروه خود، جمع کردن آنها و فرستادن آنها برای مبارزه تن به تن است وتقسیم نیروهای هر گروه و سازماندهی کلی آنها نیز به عهده سروان است.
یگان اصلی در جنگهای چریکی، دسته است. هر دسته شامل 8 تا 12 نفر است و یک ستوان مسئولیت دسته خود را به عهده گرفته و وظایف سروان را برای دسته خود انجام میدهد. اما خود او باید تحت امر سروان باشد.
از آنجا که نیروهای چریکی مایلند در گروههای کوچک فعالیت کنند، به همین دلیل، دسته، یگان اصلی به شمار میآید. هر دسته حداکثر شامل 8 تا 19 نفر میباشد که به جنگ تن به تن با دشمن میپردازند. هر دسته باید زیر نظر مستقیم یعنی ستوان که در بیشتر مواقع از سروان جدا میباشد، فعالیت کند، حتی اگر در یک جبهه بجنگند. البته این موضوع در شرایط نادری نقض میشود. چیزی که به هیچ وجه نباید انجام شود، تجزیه گروه است. در هر تیم و هر دسته باید جانشینی مستقیم برای فرمانده وجود داشته باشد، تا در صورت نبود وی کارهایش را انجام دهد. این جانشین باید آمادگی خوبی برای پذیرش مسئولیتهای جدید و آنی را نیز داشته باشد.
توزیع تغذیه و لباس در گروههای چریکی
تغذیه در این گروه از مسائل اساسی است در این مورد از مقر آخرین عضو گروه تا فرمانده همه باید به یک نحو برخورد شود. اهمیت فراوان تغذیه تنها به علت کمبود مزمن مواد غذایی نبود. بلکه توزیع مواد غذایی نیز معمولا جزو تنها حوادث روزانه تلقی می شد. افراد گروه حساسیت عجیبی به عدالت در توزیع غذا داشته و با فکر نقاد و ریزبین خود سهمیه غذای افراد هم گروه خود را مقایسه میکردند. به هیچ کس نباید اجازه داده میشد که نسبت به دیگران از سهم بیشتری برخوردار شود. حتی اگر توزیع غذا به هر علتی به دستهها سپرده میشد نیز باید با دقت و جدیت خاصی، نظامی معین برای اندازهگیری مقدار، تعداد و کیفیت آن برای هر فرد تعریف میشد.
توزیع لباس وضعیت متفاوتی داشت. این وسایل استفاده فردی داشتند، در توزیع لباس و پوشاک دو عامل تاثیرگذار بود. عامل اول سطح نیاز متقاضیان این موارد بود. در این مورد، معمولا تعداد لوازمی که برای توزیع آماده می شد، از تعداد افراد کمتر بود. عامل دوم قدمت هر فرد و شایستگی او برای دریافت این وسایل بود. مشخص کردن سیستم لیاقت و سابقه فرد نیز کار دشواری به شمار میرفت و باید یکی از مسئولان، آن را برعهده میگرفت. این مسئولیت معمولا بر عهده فرمانده مستقیم گروهها بود. همین سیستم توزیع باید در موارد فوقالعاده دیگری که پیش میآمد و جنبه عمومی نداشت، نیز اجرا میشد. به عنوان مثال توزیع تنباکو و سیگار نیز با عدالت فراوان میان همه انجام میشد.
برای این کار معمولا باید افراد خاصی انتخاب میشدند و ترجیحاً این افراد باید مستقیما زیر نظر فرماندهی میبودند. فرمانده گروه نیز ماموریتهای اداری و ارتباطی را برعهده داشت. این دو موضوع در گروه بسیار مهم بود. فرمانده همچنین ماموریتهای دیگری که معمولا پیش میآمد را نیز انجام میداد. همچنین یکی از افسران زیرک گروه نیز میبایست فرمانده را در انجام ماموریتهای خود یاری رساند. از سوی دیگر سربازان دسته فرماندهی نیز باید، هوشیار و سرشار از روحیه فداکاری میبودند. چون معمولا چیزهایی که از آنها خواسته میشد، بیش از سایر افراد گروه است. البته در مورد غذا این افراد نباید حق هیچ معامله ویژه و ممتازی را ندارند.
هرکدام از چریکها باید لوازم خود را حمل کند. علاوه بر این موارد، او میبایست اشیاء گروهی که در اختیار دسته قرار دارد را نیز به صورت مساوی با سایر افراد حمل کند. این موضوع نیز به دو طریق انجام میشود. انتخاب یکی از این دو راه به تعداد افرادی که سلاح در اختیار ندارند بستگی دارد. بر اساس راه اول همه اشیاء مانند داروها و ابزار جراحی و وسایل اضافی و لباسها و ظروف و سلاحهای سنگین به صورت مساوی میان تمام افراد گروه تقسیم میشود. در این صورت هر فرد مسئول حفاظت از اشیایی خواهد بود که حمل آنها به عهدهاش گذاشته شده است. هر ستوان این وسایل را میان گروه خود تقسیم میکند و خود فرماندهی گروه خود را برعهده خواهد داشت.
روش دوم در صورتی کاربرد خواهد داشت که تمام افراد گروه به صورت کامل مسلح نباشند. در این روش گروه یا تیمهایی برای حمل تجهیزات و وسایل به صورت مجزا تشکیل میشود. این روش ممولا بهتر پاسخ میدهد. چون در این روش تا زمانی که افراد بدون سلاح از مسئولیت محافظت سلاح و تحمل وزن آن آسوده هستند بخشی از وسایل گروه را به دوش میکشند. افراد گروه در این حالت تمرکز بیشتری دارند و خطر گم شدن نیز در میان آنها کمتر میشود. پاداش حمل کنندگان گروه اعطای بخشهایی از سلاح به آنها است.
به این ترتیب روحیه رقابت و حماسهآفرینی در آنها زنده میشود و تقاضای حمل کالاهای بیشتری میکنند. این گروهها در پشت سر افراد جنگجو حرکت میکنند و در سهمیه غذا با آنها برابرند. همچنین در سایر موارد نیز با آنها مانند بقیه افراد برخورد میشود.
ماموریتهای داخل گروهها بر اساس فعالیتهای هر یک از گروهها متنوع است. مثلا اگر گروه، اردوگاهی برای اقامت مشخص شود، تیم خاصی برای نگهبانی آنها تشکیل میشود. این گروه از مبارزان کارکشتهای تشکیل میشود که برای نگهبانی خود پاداش خاصی دریافت میکنند. این پاداش ممکن است اندکی آزادی بیشتر یا سهمیه بیشتری از شیرینیجات یا تنباکو به آنان باشد. مثلا اگر در گروه صد نفر حضور داشته باشند و 115 بسته سیگار نیز موجود باشد. ممکن است توزیع این 15 بسته اضافی سیگار در میان افراد این گروه باشد .
نحوه استقرار نیروهای چریکی
مقدمه و مؤخره نیروهای چریکی در روز فاصله زیادی با هم دارند. اگر اقامت در محل چند روز طول بکشد باید وسایل و تجهیزات فعالی برای جلوگیری از حملات آماده کنند. در هنگام حرکت و عقبنشینی گروه باید این وسایل دفاعی تخریب شود یا اگر شرایط، لزوم تخریب و محو این نشانهها را ایجاب نکرد و آنها به عنوان نشانهای برای عبور گروه از این منطقه نبودند ممکن است گروه آنها را دست نخورده ترک کند.
مکانهایی که برای نگهبانی انتخاب میشود باید در مکانهای مرتفع قرار گیرد. این موضوع باعث میشود که نگهبانان بر تمام گروه اشراف و نظارت کامل داشته باشند. همچنین هر تیمی نیز باید نگهبانانی را برای خود داشته باشد. از سوی دیگر هر قدر که نگهبانان از اردوگاه دورتر شوند، بویژه در مناطق باز، درصد ایمنی گروه بالاتر خواهد رفت.
در صورت برپایی اردوگاه دائمی باید همه وسایل دفاعی به صورت کامل فراهم شود. لازم به ذکر است که توپخانهها تنها سلاح سنگینی هستند که در مناطق کوهستانی و زمینهای انتخاب شده، پاسخ میدادند. از سوی دیگر با ساختن سقفهای مناسبی از مواد اولیه محلی مانند چوب و سنگ میتوان پناهگاههای ایمنی ساخت که از نزدیک شدن دشمن جلوگیری کند و شر بمبهای آنها را نیز دفع کند.
نظم و انضباط در اردوگاه
نظم و انضباط در اردوگاه بسیار مهم است. مراقبت از این نظم با توجه به اهداف تربیتی ضروری است. اصرار چریکها به حمله و بیدار بودن در ساعات معین، جلوگیری از انجام بازیهایی که جنبه اجتماعی ندارند و ممکن است روحیه گروه را به تحلیل ببرد و جلوگیری از نوشیدن مشروبات الکی بخشی از انضباط حاکم در اردوگاههاست.
برای اعمال سیستم واقعی پادگان و اجرای دقیق آن نیز گروهی مامور میشوند. این گروه از بهترین مبارزان و افرادی که دارای شایستگیها و روحیه بالای انقلابی هستند انتخاب میشوند تا بتوانند تمام این ماموریت را با دقت انجام دهند. از دیگر ماموریتهای این گروه جلوگیری از روشن کردن آتش در فضای باز، جلوگیری از بلند شدن دود در طول روز و نظافت اردوگاهها قبل از ترک کردن آنجا برای پنهان کردن نشانههای وجود پارتیزانها در آن مکان است.
در همین راستا باید به مکانهایی که در آنها آتش روشن میشود و زغالهای آن که تا مدتی روشن میماند توجه کرد و آن را با خاک پوشاند. همچنین برگههای کاغذ، قوطیها و باقیماندههای مواد غذایی نیز باید دفن شوند. در هنگام حرکت نیز باید سکوت مطلق در میان اعضاء حکمفرما شود. دستورات فرماندهان نیز در این حالت یا با اشاره و یا با زمزمههای نفر به نفر منتقل شود تا به آخرین نفر برسد.
گروه مبارزان چریکی در صورتی که قصد عبور از مناطقه ناشناسی را داشته باشند یا به کمک راهنمایی به مسیر خود ادامه دهند، یک گروه پیشقراول در فاصله صد یا دویست متری جلوتر از گروه و در محلهای این منطقه حرکت میکند. در مناطقی که امکان گم شدن افراد وجود دارد هر فرد در سر یک پیچ منتظر نفر بعدی میماند و به این صورت همه افراد گروه با هم حرکت میکنند. یک گروه نیز پس از اعضای گروه اصلی حرکت میکنند.
آنها علاوه بر اینکه مراقبت از بخش پشتی گروه را بر عهده دارند. سعی میکنند نشانههای عبور افراد از منطقه را نیز از بین ببرند. در مناطق کناری راهها نیز اگر گذرگاهها و مناطق خطرناکی وجود داشته باشد، افرادی در آنجا به نگهبانی مشغول میشوند تا آخرین فرد گروه از این منطقه عبور کند.
حرکت در گروه های چریکی
راحتتر این است که این نگهبانان از افراد گروه خاصی باشند، اما ممکن است از افرادی باشند که به تیمهای مختلف تعلق داشته باشند. این تیم، نگهبان قبل از اینکه به اعضای گروه خود بپیوندد، باید منتظر رسیدن گروه بعدی باشد این موضوع به همین صورت ادامه مییابد تا تمامی مبارزان از منطقه عبور کنند.
در این شرایط حرکت به یک روش و ترتیب خاص کافی نیست، بلکه این ترتیب باید همیشه ادامه داشته باشد تا مشخص شود که به عنوان مثال گروه یک همان گروه پیشتاز یا پیشقراول است. گروه 2 گروهی است که بعد از آن قرار میگیرد. گروه 3 که ممکن است اعضای گروه فرماندهی باشند، در وسط قرار میگیرند، بعد از اینها گروه 4 قرار میگیرد و گروه 5 که آخرین گروه مبارزان است بعد از همه به حرکت خود ادامه میدهد. این ترتیب باید همیشه تکرار شود.
در راهپیمائیهای شبانه سکوت باید بیشتر مراعات شود و فاصله میان مبارزان نیز باید کمتر باشد تا کسی گم نشود یا کسی مجبور به صدا زدن فرد دیگر یا روشن کردن یک شی نورانی نشود. چون نور در شب دشمن یک چریک است.
حمله به مواضع دشمن
اگر حرکت گروه جهت مقدمهسازی برای یک حمله باشد، باید تمام وسایل غیرضروری نظیر کیفها و وسایل غذاخوری در نقطهای گذاشته شود تا بعد از رسیدن به هدف بار دیگر به آنها مراجعه شده و آنها را بردارند. در این حالت هر تیم تنها سلاح و تجهیزات جنگی خود را به همراه دارد.
پیش از حمله نیز افراد مورد اعتمادی باید به بررسی مکانی که قرار است به آنجا حمله کنند، بپردازند. آنها بعد از این در تماسهایی باید گزارش خود را از تعداد نگهبانان دشمن، وضعیت اردوگاه و تعداد محافظان آن ارائه دهند. بعد از این مرحله است که طرح حمله نهایی تصویب میشود، سپس مبارزان تقسیم میشوند. اما همیشه بیشتر چریکهای گروه برای مبارزه با شرایط سخت یا نیروهای کمکی احتمالی اختصاص داده میشوند.
همچنین ممکن است در برخی موارد حمله به اردوگاه برای کشاندن نیروهای کمکی به منطقه باشد، (این کمکها مجبورند از مکانهایی عبور کنند که نیروهای مبارز در آنها کمین گذاشتهاند) در این صورت یک نفر باید به سرعت نتیجه عملیات کمین را به اطلاع فرمانده برساند و درصورت نیاز به او بگوید نیروها از محاصره دست بردارند، چون ممکن است چریکهای محاصره کننده اردوگاه از پشت هدف حمله قرار گیرند. به هرحال در صورت هر حمله مستقیم یا محاصره منطقه باید نگهبانانی در مسیرهای مشخصی در محل عملیات مستقر شوند.
معمولا برای عملیات شبانه روش حمله مستقیم انتخاب میشد. در این حالت حتی ممکن است مبارزان بدون مشکل بزرگی بر اردوگاه تسلط یابند. البته این درحالی است که آنها دو عنصر شجاعت و سرعت عمل لازم را در اختیار داشته باشند.
در زمان محاصره دشمن نیز مبارزان باید حفرهها و خندقهایی را حفر کنند و با نزدیک شدن بیشتر به دشمن منتظر آنها بمانند، آنها همچنین سعی میکنند با هر وسیلهای که شده دشمن را خسته کنند بویژه اینکه آنها را بوسیله آتش مجبور به خروج میکنند. اگر نزدیک شدن به دشمن آنقدر نباشد که با کوکتل مولوتف آنها را هدف قرار داد، تفنگهایی با شیوه خاص بکار برده میشد.
این تفنگها که ما در آن زمان به آن ام – 16 میگفتیم یک تفنگ 16 عیار با لوله کوتاه بود. این تفنگ بر دو پایه سوار میشد که با قسمت نوک عقبی تفنگ یک سه پایه را تشکیل میدهد. لوله تفنگ نیز زاوایهای حدود 45 درجهای را با زمین ایجاد میکرد. این زاویه با جلو آوردن یا عقب کشیدن دو پایه قسمت جلوی تفنگ تغییر میکند. این تفنگ با فشنگ مشقی تغذیه میشود به طوریکه یک لوله استوانهای شکل به آن متصل میشود. این لوله در نوک لوله تفنگ نصب میشود و همین لوله است که پرتاب خواهد شد.
در قسمت بالایی لوله نیز یک دهانه فلزی قرار دارد که یک شاخک پلاستیکی در قسمت قاعده آن وجود دارد. این شاخکها شیشه بنزین را نگه میدارند. این دستگاه شیشههای ملتهب را با دقت نسبی تا فاصله صد متری و بیشتر پرتاب میکنند. ام 16 در هنگام محاصره بویژه در مقابله با ساختمانهای چوبی یا ساختمانهایی با مواد قابل اشتعال ایدهآل هستند. این تفنگ همچنین برای هدف قرار دادن تانکها در زمینهای کوهستانی نیز استفاده میشود.
هنگامی که محاصره به علت پیروزی بر دشمن یا دستیابی به اهداف موردنظر به پایان رسید، همه تیمها با نظم به نقطهای که کیفها و وسایل خود را گذاشته بودند حرکت میکنند و بار دیگر زندگی نظامی خود را پی میگیرند.
برادری در گروه های مبارز ضد استعماری
زندگی ابتدایی چریکها در این مرحله احساس شدیدی از برادری را در میان اعضای گروه ایجاد میکند. با این حال در برخی موارد درگیریهایی نیز در میان افراد مجموعهها روی میدهد. اگر این درگیریها و دشمنیها اصلاح نشود و به رقابتهای صلحآمیز تبدیل نشوند، وحدت گروه را در معرض خطر قرار میدهند. به همین علت باید از زمان آغاز مبارزات، چریکها را با تشریح معنای اجتماعی این مبارزات و وظایف و تکالیف آنها آموزش داد. باید مفاهیم روشن و اخلاقی درستی را به آنها القاء کرد و از هر تجربهای وسیلهای گرفت تا آنها بتوانند با استفاده از آن، از خودگذشتگی را بیاموزند، نه اینکه این تجربهها به وسیلهای برای «جنگ برای بقا» تبدیل شود.
الگوها ارزش تربیتی زیادی دارند. رهبران چریکها باید خود را در یک زندگی بدون غل و غش نمونه کنند و به این ترتیب به تربیت اعضای گروه خود نیز کمک کنند. پیشرفت یک سرباز به شجاعت، لیاقت و روح فداکاری وی بستگی دارد و کسی که تمام این شرایط را در خود جمع نکند، نمیتواند مسئولیتهایی را برعهده بگیرد چون دیر یا زود با حوادث سخت و ناگواری مواجه خواهد شد.
به محض اینکه یکی از چریکها به خانهای نزدیک شود. رفتار او زیر ذرهبین خواهد بود. اهالی منطقه بر اساس روش وی در درخواست خدمت یا تجهیز وی و با توجه به راههایی که این مبارز برای رسیدن به خواستههای خود استفاده میکند. از تشکیلات مبارزان نتیجهگیریهایی را بدست میآوردند، حال ممکن است این نتیجهگیریها مناسب با افراد گروه باشد یا با آن همخوانی نداشته باشد.
بنابراین احتیاط حکم میکند که فرمانده این مسائل را کاملا توضیح دهد و به آن اهمیت ویژهای بدهد. او همچنین باید مردان گروه خود را به الگو کردن خود قانع کند. اگر توافق در وارد شدن به روستایی حاصل شد، باید افراد گروه را پیش از آن از نوشیدن مشروبات الکی بازداشت، تا بتوان نمونهای از نظم و انضباط را در میان اعضا ارائه کرد. همچنین ورود و خروج افراد گروه به روستا نیز باید دائما تحت کنترل باشد.
فرار از محاصره به دست دشمن
برای یک تشکیلات چریکی افتادن در دام یک محاصره لازم است تا سازماندهی این گروه و ارزش مبارزه و قهرمانیها و روحیه آنها سنجیده شود. چون محاصره بدترین شرایط در طول یک جنگ است. مبارزان ما در زمان جنگ برای سربازانی که ناامید شده بودند و میترسیدند لغت «شبیه محاصره» را استفاده میکردند. رهبران دوران گذشته نیز حملات خود را با حالت افتخار «محاصره و کشتار» نام میگذاشتند. البته به نسبت یک تشکیلات چریکی آگاه از موقعیت، که با فرماندهی خود از نظر فکری و مادی کاملا مرتبط است این مشکل خطر بزرگی به شمار نمیرود. در این زمان تنها باید پناه گرفت و تلاش نمود تا دشمن را که از سلاحهای سنگین برخوردار است، از پیشروی و نزدیک شدن باز داشت.
نیروها در چنین شرایطی باید منتظر هم پیمان طبیعی خود، یعنی شب باشند. آنها شب هنگام باید با استتار کامل و بعد از آگاهی از بهترین راهها و انتخاب آن و استفاده از مناسبترین وسیله ها سعی کنند از منطقه خارج شوند. آنها باید در این شرایط سکوت کامل را رعایت کنند، اما با این حال در این شرایط ایجاد مانع در میان افراد دشمن و فرار شبانه از این محاصره مشکل است.
روشهای مبارزه و محاصره در جنگهای انقلابی
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
4- مبارزه
درگیری و مبارزه مهمترین کار در زندگی چریکی است. درست است که جنگ تنها یک مرحله گذرا در پیشرفت مبارزه است، اما این رویاروییها بدون شک اهمیت فوقالعادهای خواهند داشت. چون هر درگیری در نظر جنگجویان یک میدان جنگ اساسی و واقعی است.
پیشتر ذکر شد که هر مبارزهای باید با تضمین کامل پیروزی انجام گیرد. ما باید سرفصلهای کلی حملهای که باید از آن پیروی کنیم برای گروه شرح دهیم. همچنین باید ویژگیهای متفاوت و خاصی که ممکن است در هر عملیاتی به وجود آید نیز شرح داده شود. در ابتدا مبارزه در زمینهای مناسب (ناهموار) را شرح میدهیم، چون مبارزه در این مکانها شیوه نمونهای برای جنگهای چریکی است. همچنین در این درگیریها باید مبانی گذشته برای به دست آوردن تجربههای عملی به کار گرفته میشود تا برخی از مسائل و مشکلات این نوع جنگ حل شود. (این جنگهای آسان همیشه نتیجه پیشروی نیروهای مبارز به علت قدرت خود و شرایط خاص محیطی است، که میتواند تجربه بزرگی را برای چریکها به وجود آورد.)
هجوم نیروهای دشمن به صورت عمیق در مکانهای انقلابی در جریان مرحله اول جنگ انجام میشود، در پی آن بر اساس این حملهها دو روش برای حمله و مقابله با آن درنظر گرفته میشود. در روش اول که حمله به صورت روشمند و در طول چند ماه صورت میگیرد، نیروهای دشمن قدرت خود را در حمله از دست میدهند.
این حمله با مقدماتی انجام میشود زمینهای نامناسب دستهها را از پیشرفت با پوشش کافی در دو طرف باز میدارد. بنابراین همیشه باید قسمت طلایهداران گروه اول وارد منطقه شوند. این گروه زندگی نیروهای خود را به خطر میاندازد، تا سلامتی بقیه افراد گروههای دیگر را تضمین کند. در مقابل هنگامی که تعداد چریکها به اندازه کافی نباشد و امکان تکیه به نیروهای ذخیره وجود نداشته باشد و از سوی دیگر نیروهای دشمن برتر باشند، باید قسمت طلایهدار نیروهای دشمن هدف گرفته شود، این اقدام تقریبا آسان است و تنها به اندکی هماهنگی نیاز دارد.
هنگامی که طلایهداران نیروهای دشمن از نقطهای که صعبالعبورترین و ناهموارترین نقطه است ظاهر شدند، به آنها اجازه میدهیم که اندکی وارد مسیر شوند و بعد آتش باران شدید آنها آغاز میشود. این درحالی است که گروهی از نیروهای خودی نیز به صورتی موضعگیری میکنند که بتوانند به سلاحها، مهمات و تجهیزات آنان مسلط شوند. یک چریک همیشه باید بداند که منبع تجهیز سلاحهای وی دشمن است به همین علت وارد شدن در درگیریها جز در موارد خاص، برای رسیدن به غنیمتها و مهمات دشمن خواهد بود.
هنگامی که اعضای نیروهای چریکی به اندازه کافی باشد دسته دشمن کاملا به محاصره در میآید، یا لااقل میتوان این برداشت را برای دشمن ایجاد کرد. در این صورت پیش قراولان سازماندهی شده توسط نیروهای چریکی باید به اندازه کافی قوی و در امنیت باشند تا بتوانند در مقابل حملههای دشمن مقاومت کنند.
کمین زدن در مسیر دشمن
هنگامی که دشمن زمینگیر شد، نیروهایی که بعد از نیروهای اولیه قرار دارند، برای جنگ با دشمن پیش میآیند. از آنجائی که مکان درگیری پیشتر به گونهای انتخاب شده که دشمن نتواند از دو جناح خود استفاده کند، می توان تک تیراندازانی را مستقر کرد که بتوانند کل نیروهای دشمن را در منطقه از بین ببرند. حتی اگر تعداد آنها 8 یا 10 برابر چریکها باشد.
البته در چنین حالتی برای اینکه نیروهای خودی کافی باشند، کمینهایی ایجاد میشود تا تمام راههای منتهی به منطقه حمله را مراقبت کنند. این اقدام برای جلوگیری از رسیدن نیروهای کمکی دشمن صورت میگیرد. حلقه محاصره بویژه در شب کم کم تنگ میشود، اگر چریک با منطقه آشنا باشد و دشمن آن را نشناسد، شب باعث می شود نیروی مبارزان چریک افزایش پیدا کند و از سوی دیگر باعث ترس دشمن میشود.
به این صورت میتوان به آسانی یک دسته از نیروهای دشمن را از بین برد یا به گونهای به آنها خسارت وارد آورد که زمان درازی برای سازماندهی مجدد آن نیاز باشد.
هنگامی که تعداد نیروهای چریکی اندک باشد و با این وجود بخواهند در پیشروی یک دسته نیروهای دشمن تاخیر ایجاد کنند یا جلوی آنها را بگیرند، چریکها به گروههایی شامل 2 تا 10 تیرانداز تقسیم میشوند. این گروهها در چهار قسمت نیروهای دشمن مستقر میشوند.
به عنوان مثال آنها درگیریها را از سمت راست شروع میکنند، هنگامی که توجه دشمن به این سمت جلب شد و از این منطقه به چریکها حمله کردند، تیراندازی از سمت چپ آغاز میشود. پس از آن نیز از عقب و جلو تیراندازی صورت میگیرد. به این صورت با استفاده از مقدار بسیار اندکی از مهمات میتوان دشمن را دز حالت هشدار همیشگی قرار داد.
محاصره کردن دشمن
برای حمله به کاروان دشمن یا مواضع آنها نیروهای چریکی باید خود را با شرایط منطقهای که انتخاب کردهاند مطابقت دهند. به طور کلی در جنگهای چریکی باید به گونهای عمل شود که اولین حمله به یکی از مواضع مقدم دشمن در شب و با استفاده از اصل غافلگیری انجام شود.
در حملات غافلگیرانه نیروهای آموزش دیده چریک با احتساب برتری که از نظر غافلگیری بر دشمن دارند، میتوانند به راحتی یکی از پایگاههای دشمن را از بین ببرند. برای محاصره سازماندهی شده یک منطقه نیز میتوان مناطق گریز را با نصب تعداد اندکی از نیروهای خودی بست، به این ترتیب میتوان راههای پیشروی و پشتیبانی دشمن را با چندین کمین به گونهای بست که اگر دشمن از یکی از کمینها عبور کرد، بتوانند آنها را به عقب برانند. این در حالی است که کمین دوم نیز در آنجا حضور دارد. هنگامی که اصل غافلگیری و زمان در اشغال یک پادگان کارگر نیفتد پیروزی یا شکست در درگیری به لیاقت نیروها در متوقف کردن نیروهای کمکی بستگی دارد. دشمن در این حالت معمولا پشتیبانیهای توپخانهای و تانک و هواپیماهای خود را به کار میبندد.
مقابله با ادوات سنگین دشمن
البته تانک برای زمینهای مناسب با عملیات چریکی سلاح کم خطری به شمار میرود. این جنگافزار در این مناطق باید از مناطق تنگی عبور کند و به آسانی میتواند طعمه مینها شود. به این ترتیب توانایی هجومی تانکها تا زمانی که مجبور میشود یک یا دو دسته را حمل کند. از بین میرود. مینها بهترین و امنترین وسیله ضد تانک به شمار میرود.
در درگیریهایی که در زمینهای ناهموار به وجود میآید، کوکتل مولوتف سلاحی بسیار کارساز به شمار میرود. البته در اینجا از تفنگ بازوکا نیز صحبت میکنیم، چون برای نیروهای چریکی سلاح دفاعی جدیدی به شمار میرود. البته مشکل آن این است که حداقل در زمان آغاز درگیریها دستیابی به آن سخت بود.
از گلولههای خمپارهها نیز علیه خندقهای سقفدار استفاده میشود. خمپاره علیه یک محل محاصره شده سلاحی بسیار کارساز به شمار میرود، اما در مقابل مهاجمان متحرک قدرت آن کمتر میشود. توپخانهها در درگیریهای چریکی نقش چندانی ندارند، چون باید در مناطق قابل دسترس نصب شوند. از سوی دیگر از هدف قراردادن اهداف متحرک نیز ناتوان است.
هواپیما مهمترین سلاحی است که علیه نیروهای شورشی استفاده میشود البته این سلاح نیز در صورتی که اهداف مورد نظر در خندقهای کوچکی باشند که به چشم نمیآیند، از کارآیی بالایی برخوردار نخواهد بود. این هواپیماها موشکهای قوی شلیک میکند که صدای آنها بیشتر از آسیبهای آن است. از سوی دیگر هر قدر که هواپیماها به اهداف موردنظر نزدیکتر شوند، حمله به آنها دشوارتر میشود.
ایدهآل ترین سلاحها برای مبارزات ضد استعماری
مین با سیستم کنترل از راه دور کارسازترین سلاحها در جنگهای چریکی است. البته این نوع سلاح نیز اطلاعات حرفهای را میطلبد که همیشه در دست نیست. همچنین مینهای فشاری، مینهای فتیلهدار و بویژه مینهای الکترونیکی نیز بسیار سودمند خواهند بود. علاوه بر اینها نیروهای مردمی که در راههای کوهستانی فعالیت میکند وسائل دفاعی دیگری نیز دارند.
گودالهای مایلی که در کنار راهها حفر میشوند یکی از این وسایل است، این گودالها به آسانی میتوانند تانکهای دشمن را در خود فرو ببرند. بیرون آمدن از این گودالها برای تانکها به سهولت انجام نمیشود. گودالها وسایل دفاع خوبی ضد خودروهای زرهی دشمن به شمار میروند، هنگامی که نیروهای دشمن در شب پیشروی میکنند یا در زمانی که پیاده نظام دشمن در جلوی خودروهای زرهی آنها حرکت نمیکنند، پنهان ماندن این گودالها به سهولت انجام میشود.
کامیون نیز یکی از وسایلی است که دشمن به وسیله آن در مسیرهای مناسب پیشروی میکند. البته در عملیات به این شکل تعدادی از خودروهای زرهی در طلایه ماشین نظامی دشمن همواره حرکت میکند. تشکیلات چریکی بنا به نیروهای خود یا میتوانند کل دسته را به محاصره خود درآورند، یا میتوانند با انفجار همزمان چند مین به آنها ضربه بزنند. البته در این زمان باید سرعت عمل داشت و سلاحهای دشمن هراسان را به غنیمت برد و عقبنشینی کرد. در این موقعیت حتی اگر شرایط مناسب بود میتوان برای محاصره کاملی که قبلا مبانی آن را توضیح دادهایم، تلاش کرد.
تفنگ شکاری برای حمله به کامیونهایی که سرپوشیده نیست سلاح بسیار پرکاربردی است. ساچمههای یک تفنگ شکاری با کالیبر 16 میتواند یک دایره به قطر 10 متر را پوشش دهد. این مسافت به اندازه طول یک کامیون است. در این حالت بعضی از نظامیان سوار بر خودرو کشته میشوند و بسیاری از آنان نیز زخمی میشوند. همچنین ترس و نگرانی شدیدی در میان آنها ایجاد میود. همچنین اگر چند نارنجک دستی نیز در این شرایط در اختیار باشد سلاح بسیار مفیدی خواهد بود.
تاثیر عملیات غافلگیرکننده در تمام این حملات امری اساسی است. این تاثیر اساسی ترین نقش را در عملیات چریکها دارد. البته این تاثیر زمانی ایجاد میشود که کشاورزان منطقه از حضور ارتش انقلابی در منطقه خود آگاه نباشند. به همین علت باید همه تحرکات در شب صورت گیرد و مسئولیت آن نیز به افراد بسیار رازدار و مخلص سپرده شود.
این افراد هستند که از مسیر این تحرکات اطلاع خواهند داشت و تماسهای میان اعضا را برقرار میکنند. در این راهپیمائیها کولهپشتی افراد باید مملو از زاد و توشه باشد تا آنها بتوانند دو یا سه یا چهار روز را در مکان کمین مقاومت کنند.
اصل رازداری در تکهای چریکی
اطمینان کردن به رازداری کشاورزان کار درستی نیست. زیرا اولا این افراد میل طبیعی به سخن گفتن و بررسی حوادث با افراد خانواده خود یا آشنایان صمیمیشان دارند و دوما وحشیگریهایی که دشمن در مواقع شکست انجام میدهد، ترس و نگرانی آنها را بیشتر میکند و آنها تحریک میشوند برای نجات زندگی خود بیش از حد ضروری سخن بگویند. به این صورت است که آنها اطلاعات اساسی و با ارزش را به دشمن میدهد.
برای نصب کمین باید مکانی انتخاب شود که از عموم فاصله داشته باشد. فاصله این مکان تا مرکز جنگهای همیشگی که دشمن آگاهی زیادی به آن دارد یا به آن نزدیک است، نباید کمتر از یک روز باشد.
صرفه جویی در استفاده از مهمات
قبلا گفتیم که نحوه شلیک گلوله در جنگهای چریکی وابستگی فرد را نشان میدهد. سربازان نظامی دشمن معمولا شدید و سخاوتمندانه شلیک میکنند. آنها عادت کردهاند که مهمات کافی در اختیار داشته باشند. اما اعضای گروههای چریکی، با هدف و کم شلیک میکند و ارزش هر فشنگ را میدانند. آنها معمولا با خساست از این گلولهها استفاده میکنند و هرگز بیش از حد ضروری شلیک نمیکنند. اما از آنجائی که زنده نگه داشتن دشمن یا نرسیدن به اهداف کمین به جهت صرفهجویی در مهمات غیرمنطقی است، باید همیشه مقداری مهمات ذخیره پیشبینی شود تا در زمانهای مناسب از آنها استفاده گردد و درگیری بر اساس محاسبهای اولیه پیش برود.
مهمات بزرگترین مشکل یک چریک است. او معمولا سلاح همراه دارد و سلاحی که در اختیار او هست معمولا از او جدا نمیشود، اما مهمات تمام شدنی است. از سوی دیگر ممکن است که اسلحه با مهمات خود به غنیمت گرفته شده اما جز در موارد اندکی مهمات به غنیمت گرفته نخواهد شد. همچنین سلاحی که به همراه مهمات خود به غنیمت گرفته میشود، نمیتواند در تجهیز سلاحهای دیگر به کار رود. چون سلاح اضافی وجود ندارد. بنابراین اصل تاکتیکی جنگهای چریکی از صرفه جویی در استفاده از فشنگها و مهمات و اعتدال در تیراندازی حکایت دارد.
اصل عقب نشینی در مبارزات ضد استعماری
فرمانده نیروهای چریکی نباید موضوع عقبنشینی را نادیده بگیرد. چریکها در زمان مناسب باید عقبنشینی کنند. این عقبنشینی نیز باید آرام صورت گیرد تا نیروها بتوانند تمام تجهیزات و زخمیها را نجات دهند. نیروهای انقلابی به هیچ وجه نباید در هنگام عقبنشینی مورد حمله غافلگیرانه دشمن قرار گیرند. حتی در صورتی که محاصره شدند نیز هرگز نباید به خود اجازه دهند که تسلیم محاصره دشمن شوند.
بنابراین نگهبانی از راههایی که احتمال هجوم دشمن برای محاصره نیروهای خودی وجود دارد، باید به بهترین نحو صورت بگیرد. اگر نیروهای مبارز در محاصره قرار گرفتند نیز باید میان اعضای گروه ارتباطات قوی وجود داشته باشد تا سریعا این موضوع سایر افراد اطلاع داده شود.
ضرورت حضور افراد غیر مسلح در گروههای چریکی
در گروه چریکی همواره لازم است افراد غیرمسلحی وجود داشته باشند. حمل سلاحهای همرزمان زخمی یا بیمار، حمل سلاح اسیران دشمن، مراقبت از اسیران ، حمل مجروحان و ایجاد ارتباط قوی از جمله وظایف این افراد است.
همچنین همیشه باید در گروه، نامه رسانهایی باشند که با جدیت و تلاش و بدون خستگی بتوانند دستورات را در سریعترین زمان ممکن منتقل کنند. البته تعداد این نامهرسانها نسبی است. اما میتوان گفت که از هر ده نفر دو یا سه نفر مامور این کار هستند. این افراد درگیریها را میبینند و ماموریتهای محوله به آنها را در پشت جبهه انجام میدهند، آنها در مواقع عقبنشینی از مواضع خودی دفاع میکنند و مراقب وسایل و سازمانهای ارتباطی که قبلا آن را برشمردیم، هستند.
هنگامی که سازمان چریکها به روش دفاعی در مبارزه روی می آورد، یعنی میخواهد مسیرهای منطقه را از دستههای دشمن پاکسازی کند، این درگیری به جنگ فشرده تبدیل میشود.
البته همانطور که قبلا هم گفتیم همیشه در آغاز درگیریها باید به اصل غافلگیری و تاثیر آن توجه کرد. اگر قرار باشد گودالها یا تاسیسات دفاعی دیگری ساخته باشد که کشاورزان منطقه میتوانند آنها را تشخیص دهند، باید مطمئن شد که این کشاورزان در پشت خطوط دشمن قرار گرفتهاند، چون دشمن معمولا در این روش اقدام به محاصره منطقه میکند. در این حالت کشاورزانی که از منطقه حضور چریکها فرار نکردهاند و به مکانهای دور دست نرفتهاند، مجبور میشوند که برای تامین آذوقه خود اقدام کنند.
در لحظات سختی که ذکر کردیم هر فردی که بخواهد منطقه حضور چریکها را ترک کند یک خطر به حساب میآید. چون ممکن است اطلاعاتی را به دشمن بدهد. بنابراین ارتش انقلابی در جنگهای دفاعی باید سیاست «زمین سوخته» را یک اصل اساسی برای خود قرار دهد.
پیشرفت مبارزات چریکی، از شکل گیری تا پیروزی نهایی بر دشمن
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
سیستم های دفاعی مبارزه چریکی
سیستم دفاعی چریکها همیشه باید طوری سازماندهی شود که نیروهای طلایهدار دشمن دائما در کمین چریکها بیفتند. از لحاظ روانشناسی این نکته خیلی مهم است که در هر درگیری طلایهداران ارتش کشته شوند، باید با پیروی این روش نزد نیروهای دشمن حالتی ایجاد شود که آنها حاضر نباشند در مقدمه سپاه قرار بگیرند. واضح است که گروهی که مقدمه ندارد نمیتواند پیشروی کند. بنابراین ناچار عدهای باید این موضوع را بپذیرند.
اگر این موضوع مفید باشد همچنین میتوان نیروهای دشمن را فریب داد یا آنها را سرگرم کرد. از سوی دیگر میتوان آنها را محاصره کرد یا از اطراف به آنها حمله کرد. البته در تمامی این حالات باید نقاطی که احتمال حمله دشمن وجود دارد شناسایی و تقویت شود.
در این حالت تعداد نیروها و سلاح باید بیشتر از درگیریهایی که قبلا ذکر کردیم باشد. برای اینکه تمام راهها به یک منطقه گرفته شود، واضع است که نیروهای زیادی نیاز است، چون ممکن است این راهها زیاد باشند. همچنین باید تعداد کمینها و حملات به خودروهای زرهی دشمن نیز به صورت هم زمان افزایش یابد و در عین حال باید بیشترین سلامت ممکن درباره خندقهایی که برای دشمن کنده شده، تضمین شود. حال اگر دستور نظامی در این روش پایداری با وسایل دفاعی تا زمان مرگ است- که معمولا اینگونه است- باید تمام نیروهای مدافع بیشترین فرصت را برای زنده ماندن خود ایجاد کنند.
هرقدر که گودالهای کمین در دید از راه دور پوشیدهتر باشد، امنیت آن نیز بیشتر میشود. همچنین میتوان این خندقها را با سقف پوشاند تا حملات خمپارهای نیز در آن اثری نداشته باشد. خمپارههای استفاده شده در این میدان جنگ معمولا با کالیبر 60 و 80 میلیمتر است و نمیتواند سقف خوبی را که از مواد محلی مانند چوب یا سنگ ایجاد شده و باعث پوشش مناسب گودال شده را تخریب کند.
البته باید با درنظر گرفتن حالات احتیاطی راه فرد به اندازه یک فرد ایجاد شود تا وی بتواند در شرایط سخت بدون اینکه جانش زیاد به خطر بیفتد از مهلکه فرار کند. ما این تجهیزات دفاعی را در "سیرا مایسترا" ایجاد میکردیم و آنها در محافظت از ما در مقابل حملات موشکی دشمن بسیار کارساز بودند.
نقش ساکنان محلی در پیشبرد مبارزات ضد استعماری
تمام این موارد نشان میدهد که در این درگیریها هیچ خط آتش مشخصی وجود ندارد. خط آتش یک چیز کم و بیش قطری است که تنها در برخی لحظات سخت ثابت و مشخص میشود، بلکه عموما میان دو اردوگاه در نوسان است. آنچه در این درگیریها به چشم می خورد، زمین سرگردان وسیعی در میان دو اردوگاه است که هیچ یک از طرفین بر آن تسلط کامل ندارند.
البته در جنگهای چریکی این سرزمین سرگردان یک ویژگی دارد و آن این است که اهالی غیر نظامی در آنجا ساکن هستند و معمولا هم به صورت محدودی با یکی از دو اردوگاه همکاری میکنند. در واقع اکثریت فراوانی از آنان معمولا کنار نیروهای انقلابی قرار میگیرد. البته این ساکنان را نمیتوان با اجبار از این منطقه کوچ داد. چون هرکدام از طرفین بخواهد این کار را بکند مشکل بزرگی را در تامین آذوقه خود ایجاد میکند.
در این سرزمین سرگردان معمولا هجومهای دورهای شکل میگیرد. این حمله ها از سوی نیروهای سرکوبگر معمولا در روز و از سوی چریکها در طول شب انجام میشود. نیروهای چریک این حملات را منبع مهمی برای تامین آذوقه خود میدانند که ممکن است در سطح سیاسی با ایجاد روابط حسنه با کشاورزان و بازرگانان ایجاد شود. در این روش مبارزه کار کسانی که به صورت مستقیم میجنگند بسیار مهم است.
نقش ارتباطات در مبارزات انقلابی
قبلا به برخی از شاخصههای ارتباطات در مناطقه مبارزه اشاره کردم. این ارتباط سازمانی است که در داخل تشکیلات گروه چریکی شکل میگیرد. در یک مجموعه چریکی باید ارتباطات تا دورترین مجموعه از چریکها نیز به گونهای باشد که انتقال در میان آنها بوسیله سریع ترین امکانات موجود در منطقه صورت گیرد.این مورد حتی در زمینهای نامناسب (هموار) نیز صدق میکند. مثلا برای چریکی که در زمینهای نامناسب میجنگند اینگونه نیست که وسایل ارتباطی مدرن مانند تلفن و تلگراف یا راههای مناسب در اختیار او باشد جز برخی از وسایل بیسیم که تخریب آن از سوی دشمن کار مشکلی است. به هرحال اگر این تجهیزات در دست نیروهای مبارز قرار گیرد نیز نیاز به تغییر رمز و برخی مسائل دیگر دارد که این کار نیز به نوبه خودگاهی سخت و دشوار است.
جاسوسی از دشمن در مبارزات
در این مورد من تجربیات جنگهای آزادیبخش خود در کوبا را به یاد میآورم. نظارت و برداشت روزانه دقیق از تمام فعالیتهای دشمن بوسیله نفرات و وسایل ارتباطی انجام میشود به همین علت این وسایل و افراد باید کاملا مورد بررسی قرار گیرند. باید افرادی که برای اینکار انتخاب میشوند را با دقت تمام برگزید، چون میزان خسارتی که ممکن است یک جاسوس دوجانبه به بار آورد بسیار زیاد و غیرقابل ارزیابی است. اگر تا این مرحله پیش نرویم نیز یک گزارش مبالغهآمیز ممکن است خطر را در نزد نیروها بیش از حد کوچک یا بزرگ نشان دهد و مشکلات زیادی را بوجود آورد.
البته کم شمردن خطر معمولا به ندرت اتفاق میافتد چون تمایل کلی یک کشاورز معمولا او را به سمتی میبرد که اخبار را بزرگنمایی کند. ذهنیت یک انسان خرافی همیشه اشباح و موجودات غیبی مختلفی را میبیند و آنها را ارتشهای مقتدر دشمن به حساب میآورد. این درحالی است که ممکن است نفرات دشمن به اندازه یک گروه، تیم یا گشتی باشد.
فردی که برای جاسوسی انتخاب میشود نیز حتیالامکان باید بیطرف باشد. در غیر این صورت با هر ارتباط با نیروهای چریکی دشمن متوجه این ارتباطات میشود. البته این ماموریت به اندازهای که به نظر میرسد نیز سخت نیست افراد زیادی از تاجران، صنعتگران و صاحبان شغلهای آزاد هستند که به صورت تصادفی میتوانند در این مورد نقش داشته باشند و اطلاعاتی را ارائه دهند.
تفاوت آشکار میان اطلاعاتی که نیروهای انقلابی آن را به دست میآوردند و اطلاعات ارتش نظامی دشمن، از مهمترین ویژگیهای جنگهای چریکی به شمار میرود. ارتش نظامی مجبور میشود که در مناطق دور دست به صورت کلی به گشت بپردازد، اما در آنجا جز سکوت تلخ کشاورزان چیزی نمیبینند. این درحالی است که این خانه اگر افراد آنها از عناصر نیروهای چریکی نباشند، لااقل این نیروها در هر یک از این خانهها یک دوست دارند.
از سوی دیگر در خلال ارتباطات این عناصر با یکدیگر حتی در سطح ستاد کل و مرکز فرماندهی در منطقه، اطلاعات میان افراد نیز رد و بدل میشود. حمله دشمن به منطقهای که تمام کشاورزان آن به آرمان ملت ملحق شدهاند، میتواند موضوع بسیار خطرناکی باشد. در این حالت بیشتر مردم سعی میکنند با ارتش مردمی فرار کنند و خانواده و شغل خود را رها میکنند، برخی دیگر تلاش میکنند تمام اعضای خانواده را نیز با خود همراه سازند و برخی دیگر در انتظار حوادث در محل خود باقی میمانند.
حمله دشمنان به کشاورزان آزادی خواه
در صورت حمله دشمن به منطقههای به این صورت اگر نگوئیم که اوضاع مردم ناامیدکننده میشود، لااقل باید بگوئیم که بسیاری از آنها در وضعیت سختی قرار میگیرند، در این حالت باید تا حد ممکن آنها را پشتیبانی کرد.باید آنها را از فرار کردن به سوی مناطق غیر مسکونی که با اماکن تامین آذوقه آنها فاصله زیادی دارد بر حذر داشت چون قطعا در این صورت به دردسر خواهند افتاد.
روش قلع و قمع مردم از سوی دشمنان ملت نیز جالب است در هر مکانی دشمنان ملت برحسب شرایط آن منطقه نظیر شرایط تاریخ، اقتصادی و اجتماعی به سطح جنایت کم یا زیاد این قلع و قمع را انجام میدهند، البته راههای قلع و قمع مردم معمولا با هم مشابه است، در برخی مناطق فرار مردم به منطقه چریکی و رها کردن خانه واکنش مهمی از سوی ارتش ایجاد نمیکند، اما در مکانهای دیگر همین فرار کافی است تا به قتل اعضای خانواده وی و مصادره اموال و آتش زدن آن منجر شود. بنابراین طبیعی است که تشکیلات سازمانی کشاورزان که ممکن است از پیشرفت دشمن متاثر شوند، بر اساس قواعد جنگ در همان منطقه به بهترین نحو چیده شود.
البته باید همیشه آمادگی این را داشت که دشمن را در خارج از منطقه درگیری منزوی کرد. به این صورت که خطوط مواصلاتی آن با خارج را قطع کرد و با جنگهای چریکی کوچک آنها را از تامین آذوقه خود بازداشت. به این صورت گروههای کوچک چریکی با گروههای بسیار بزرگی وارد جنگ میشوند.
چریک ها و نیروهای ذخیره
استفاده حکیمانه از نیروهای ذخیره در هر رویارویی یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در این درگیریهاست. البته ارتش انقلابی بنا به ماهیت خود کمتر پیش میآید که به نیروهای ذخیره تکیه کند. چون فعالیت سادهترین اعضای گروه منظم است و کاملا در خدمت مبارزه به کار میرود. اما با این حال برای ارتش انقلابی مفید است که افرادی را در مناطق پخش کند که میتواند در مواقع بحرانی یا در پاتکها یا تثبیت یک موقعیت خاص. کارآیی داشته باشند.
ممکن است بر اساس سازماندهی چریکها و امکانات و شرایط زمانی گروهی را آماده کرد که برای هرکاری مفید هستند. ماموریت اصلی این گروه انتقال به خطرناکترین نقط درگیریها خواهد بود. میتوان نام این گروه را گروه انتحاری یا هر اسم دیگری گذاشت. گروه انتحاری همانند نام خود وظایف خود را به خوبی انجام میدهد. این گروه باید برای جنگهای سرنوشتساز و حملات ناگهانی به سر ستونهای ارتش دشمن و دفاع از مناطق بسیار خطرناک و در معرض تیر دشمن اعزام شود. بنابراین آنها به هر منطقهای که دشمن در آن به استقرار خط آتش تهدید میکند، اعزام میشوند. هر انسان آزادهای میتواند به این گروه ملحق شود. همچنین باید برای افرادی که به گروه انتحاری ملحق میشوند جوایزی در نظر گرفت. سرباز این گروه به مرور زمان به الگویی برای تمام دستههای چریکی تبدیل میشود. وی با پیوستن به این گروه از شرافت خاصی بهرهمند شده و مورد عزت و احترام تمام همرزمان خود قرار میگیرد.
5- آغاز، پیشرفت و پایان جنگهای چریکی
به طور خلاصه ماهیت جنگهای چریکی را شناختیم، حال مراحل ایدهآل تحول و پیشرفت این جنگ را در شرایط مناسب شرح میدهیم مراحل از مرحله تولد و شکلگیری از یک هسته کوچک آغاز میشود. یعنی ما نظر به این نهضت را بر اساس تجربه کوبا شکل میدهیم.
در ابتدا گروههایی با سلاح کم یا زیاد و یا قابلیتهای مختلف به صورت انحصاری تنها سعی میکنند در مکانهای صعبالعبور خود را مخفی کنند. این افراد در عین حال ارتباط ضعیف خود با کشاورزان را ادامه می دهند، این گروه موفق میشوند اولین ضربه را به دشمن بزنند و از همین مرحله شهرت آنان آغاز میشود. در ادامه بعضی از کشاورزانی که زمین ایشان غصب شده است یا کسانی که برای مراقبت از زمینهایشان میجنگیدند به چریکها اضافه میشوند. همچنین بعضی از الگوگرایان جوانان نیز به صفوف آنها میپیوندند.
در این مرحله گروه جرات بیشتری را برای گام گذاشتن در مناطق مسکونی به خود میدهد و میتواند ارتباطات محکمتری با مردم برقرار کند، همچنین عملیات و حملاتی را انجام داده و بلافاصله متواری میشوند. طولی نمیکشد که کار به جایی میرسد که این افراد در درگیری با گروههای دشمن، آنها را شکست میدهند. مبارزان تجهیز افراد خود و افزایش تعداد آنها را در پیش میگیرند، اما سازماندهی آنها به همان شکل نخستین باقی میماند، غیر از اینکه در این مرحله آنها نگرانی کمتری دارند و در مناطق مسکونی نیز بیشتر ریسک میکنند.
در مرحله بعد مجموعه اقدام به برپایی ارودگاههای موقت و چند روزه میکند، این اردوها برای اطلاع از نزدیک شدن دشمن، بمباران دشمن و همچنین احتمال دادن هرکدام از این خطرات از مواردی که آنها را از این اردوگاه جدا میکند. کم کم نفرات چریکها بیشتر میشود، این موضوع با فعالیتهای مردمی نیز همراه میشود و همین فعالیتها، هر کشاورزی را به یاوری برای جنگ آزادیبخش تبدیل میکند.
در ادامه منطقهای دور از دسترس دشمن انتخاب شده و زندگی متحدانانه در آن آغاز میشود. نیروهای چریکی ساخت صنایع کوچک و اولیه نظیر کارخانجات کفش، سیگار، سلاح و نان را آغاز میکنند. همچنین خیاطی، بیمارستان، ایستگاه رادیویی و صنعت چاپ از دیگر امکاناتی است که چریکها به آن دست می یابند.
چریکها در ادامه با تشکیلات و ساختاری جدید کار خود را ادامه میدهند، آنها در راس جنبش عظیمی قرار میگیرند که بر اساس نشانهها، تمام ویژگیهای یک حکومت را داراست. دادگاه مدیریت عدالت تاسیس میشود و در صورت امکان قوانینی نیز تدوین و منتشر میشوند. از سوی دیگر نهضت بیداری سیاسی گروههای کشاورز و کارگری نیز دنبال میشود. حملات دشمن به گروه چریکی با شکست مواجه میشود و به این صورت سلاحهای آنان و در نتیجه تعداد مبارزان آنها افزایش مییابد.
زمانی فرا میرسد که دیگر وسعت منطقهای که در آن قرار دارند. به نسبت به مردان آنها کم است. در این مرحله گروهی از جامعه اصلی جدا میشود و برای ایجاد یک منطقه انقلابی دیگر عازم میشود. این هسته جدید بار دیگر فعالیت خود را به شیوهای جدید و بر اساس تجربیات هسته مرکزی و نفوذ ارتشهای آزادیبخش در مناطق جنگی از سر میگیرند. هسته مرکزی نیز در همین حین توسعه خود را ادمه میدهد. احیانا محمولههای مهمی از سلاح و آذوقه از مناطق دور دست برای آنان ارسال میشود و مردم نیز پیوسته به آنان میپیوندند. ماموریتهای اداری نیز با ایجاد قوانین جدید پیگیری میشود.
در این مرحله با افتتاح مدارس هوشیاری سیاسی در میان سربازان افزایش مییابد و آنها آموزشهای نظامی بیشتری فرا میگیرند. رهبران انقلاب نیز همزمان با پیشرفت جنگ اندوختههای علمی خود را افزایش داده و لیاقت فرماندهی آنها با افزایش کمی و کیفی نیروها افزایش مییابد. در این مرحله همچنین گروههایی برای فرهنگسازی در مناطق دور دست اعزام میشوند و این مرحله همچنان ادامه مییابد.
البته هنوز سرزمینی وجود دارد که با نیروهای چریکی دشمن است. این منطقه برای جنگ چریکی مناسب نیست به همین علت گروه کوچی برای تخریب تاسیسات مواصلاتی و پلها مینگذاری در مکانهای مختلف و ترویج بیاعتمادی در میان مردم، به این مناطق اعزام میشوند.
در این مرحله اقدامات تخریبی به صورت ملموسی افزایش مییابد زندگی مردم منطقه زیر نظارت و کنترل دشمن مختل میشود. نیروهای مبارز همچنین مناطق دیگر را نیز هدف قرار میدهند و با دشمن در جبهههای مشخص شده میجنگند. در این زمان سلاحهای سنگین (نظیر تانکها) نیز به غنیمت گرفته میشود و مبارزه به صورت متوازن ادامه پیدا میکند. هنگامی که پیروزیهای جزئی به پیروزی نهایی تبدیل میشود دشمن نیز از پای در میآید، در این مرحله است که نیروهای چریکی مبارزه را به شرایط خود بر دشمن تحمیل میکنند. دشمن شکست میخورد و مجبور به تسلیم میشود.
تاثیر فیدل کاسترو در پیروزی مبارزات کوبا
مواردی که ذکر شده گوشههایی از مراحل جنگ آزادیبخش کوبا بود. البته محتوای این مراحل تقریبا عمومی است. حضور هم زمان سه عنصر مردم، شرایط مکانی و زمانی و فرماندهی همیشه مانند جنگ کوبا شکل نمیگیرد. آیا نمیتونیم بگوئیم که فیدل کاسترو ویژگیهای یک مبارز و یک سیاستمدار را در خود جمع کرده بود؟ این درحالی است که در ورود به خشکی (در گرانما) و پیروزی بر دشمن مدیون نظریههای وی هستیم. نمیتوانیم بگوئیم که پیروزی ملت در کوبا بدون حضور فیدل کاسترو به دست نمیآمد، اما میتوانیم بگوئیم که پیروزی بدون او پرهزینهتر و ناقصتر از پیروزی فعلی میشد.
تأمین آذوقه و لجستیک مبارزات ضد استعماری
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است. شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده
از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی
کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و
مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما
بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با
سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی
را منتشر کنیم.
فصل سوم: ساختار جبهه چریکی
1-تامین آذوقه
تامین آذوقه مجموعه چریکی (نیروهای مبارز) به صورت صحیح امری اساسی است. این گروه باید ضمن استفاده از محصولات کشاورزی، به گونهای از این محصولات استفاده کنند که برای کشاورزان نیز امکان بهرهبرداری از این محصولات را فراهم آورد. یک چریک نمی تواند در طی مبارزه سخت پیشروی خود بخصوص در اوایل نبرد و در زمانی که در منطقه تحت سیطره گروههای سرکوبگر قراردارد؛ از خود تولیدی داشته باشد. همزمان با رشد و توسعه مجموعه چریکی، این مجموعه باید به دور از منطقه عملیاتی، منابع تهیه آذوقه را فراهم آورد. گروه چریکی در ابتدا تنها از دستاورد کشاورزان استفاده میکند و گاهی هم غذا را از جاهای دیگر به دست میآورد، با این حال، این مجموعه هرگز نمیتواند مراکزی برای تهیه غذا ایجاد کند. چرا که هنوز جایگاه ثابتی ندارد و مراکز تهیه غذا و ذخایر موجودی، با تحولات نبرد تغییر میکند.
چریکها قبل از هر چیز باید اعتماد تمامی ساکنان منطقه را جلب کنند. دستیابی به این امر مرهون اتخاذ موضعی مثبت در قبال مشکلات آنان از طریق کمک به آنها و آگاهسازی همیشگی آنان برای دفاع از منافع خود و تعقیب کسانی است که سعی میکنند در طی نابسامانیها و آشوبها، ذخیره کشاورزان را از دست آنها خارج کرده و محصولات آنها را به یغما ببرند، یا آنها را مقروض کنند.
اجرای این راهکار باید با ملایمت و صلابت انجام شود. به این معنا که باید با تمامی کسانی که خالصانه دلسوز جنبش انقلابی هستند؛ به صورت طبیعی همکاری کرد و با کسانی که مستقیماً به همراه تفرقه افکنان و ستون پنجم با جنبش انقلابی مبارزه میکنند قاطعانه برخورد شود.
سند امید یا بدهکاری
نظارت بر منطقه باید به آرامی صورت گیرد، در این شرایط میتوان آزادیعمل بیشتری داشت. همیشه بایستی اصل مهم که همان پرداخت دائمی بهای کالاهای گرفته شده از دوستان است مورد توجه واقع شود. خواه این کالا محصولات کشاورزی باشد خواه کالای تجاری. معمولاً این کالاها به صورت هدیه است، اما گاهی شرایط زندگی کشاورز، مانع دستیابی به این هدایاست. گاهی شرایط مثبت اقتضا میکند بدون پرداخت بهای کالا، به مراکز تجاری حمله شود. در چنین شرایطی همیشه باید رسیدی به عنوان « سند امید» و سند بدهکاری که از آن سخن به میان آمد به تاجر اعطا شود. این رسید به افرادی داده میشود که در خارج از منطقه آزاد شده هستند و بایستی مبلغ هر چند ناچیز باشد در اسرع وقت پرداخت شود.
زمانی که شرایط به گونهای باشد که بتوان با محافظت دائمی از سرزمینی مانع از هجوم ارتش شد، میتوانیم به صورت گروهی اقدام به بذرافشانی و کاشت محصولات در آن منطقه کنیم. در این حال، کشاورزان در جهت منافع ارتش چریکی به کاشت زمین میپردازند و بدین شکل منبع ثابت تهیه آذوقه را تضمین خواهند کرد.
زمانی که تعداد چریکهای داوطلب بیش از تعداد سلاحها باشد و شرایط سیاسی مانع از کشانده شدن این افراد به مناطق تحت سیطره دشمن شود، ارتش انقلابی میتواند نیروها و تمامی سربازان خود را به امر زراعت مشغول کند تا با چیدن محصولات، زمینه تهیه آذوقه را فراهم کنند. با این اقدام، افراد داوطلب، سوابق خدمت خود را افزایش میدهند تا در آینده بتوانند به جرگه مبارزان بپیوندند. با این حال ترجیح داده میشود، بذرافشانی توسط خود کشاورزان انجام شود، چرا که آنها با رغبت و مهارت بیشتر این کار را انجام میدادند و این زمینه فراهم میشود تا با یک گام روبه جلو،تمامی محصولات خریداری شده برای مصرف ارتش، بر اساس نوع و طبیعت این محصولات در هوای آزاد یا در انبارها ذخیره شود.
نقش ذخیره غذایی در ادامه مبارزات ضد استعماری
با تشکیل هیئتهای مسئول تهیه آذوقه کشاورزان، تمامی کالاها در اختیار این هئیتها قرار میگیرد تا به کمک ارتش انقلابی، به انجام مبادلات پایاپای با کشاورزان بپردازند، همچنین در زمانی که با بهتر شدن شرایط، زمینه تعیین میزان مالیاتها فراهم میشود، نباید این موضوع با سادهترین حالت ممکن انجام شود، به ویژه اگر تولید کننده ضعیف باشد. از همه مهمتر باید روابط خوب طبقه کشاورزان و ارتش انقلابی که زاییده این روند مالیات گیری است، ادامه یابد.
اخذ مالیات به صورت نقدی یا دریافت سهمی از محصول، ممکن است احتیاطهایی را در پی داشته باشد، مثلاً گوشت محصولی اجتناب ناپذیر و مهمتر از سایر موارد است. تولید و محافظت از این محصول باید تضمینی باشد. با همکاری کشاورزان، مراکزی برای پرورش مرغ، بز و خوک ایجاد میشد. این حیوانات از زمینداران بزرگ خریداری یا مصادره میشد و زمانی که منطقه ناامن بود، کشاورزان چنین وانمود میکردند که با نیروهای چریکی رابطهای ندارند. معمولاً در مناطق زمین داران بزرگ، حیوانات بسیار یافت می شد. این حیوانات ذبح شده و بر آن نمک پاشیده میشد و بدین ترتیب گوشت، ماندگاری بیشتری پیدا میکرد.
از دیگر فرآوردههای حیوانی، پوست است که تا حدی زمینه ایجاد صنعت چرم سازی را فراهم میکند. صنعتی که ماده اولیه ساخت کفش -که نیروی چریک نیازمند آن است- را فراهم میکند. به طور کلی میتوان گفت غذاهایی که وجود آنها ضروری است، شامل گوشت، نمک، برخی سبزیجات یا دانهها است. کشاورز همیشه خوراکیهای ضروری را تولید می کند، مانند مالانگا در مناطق کوهستانی استان اورینته (واقع درکوبا)، ذرت در مناطق کوهستانی مکزیک، آمریکای مرکزی و پرو، سیب زمینی در پرو، دام در شهرهای دیگر چون آرژانتین و گندم هم در شهری دیگر. به هر حال گروه میبایست با خوراکیهای ضروری و برخی مواد چرب حیوانی و گیاهی که نیاز به خوراک را مرتفع میساخت تغذیه میشد.
نمک از ضروریات زندگی چریکی است، زمانی که ما در نزدیکی دریا بودیم و میتوانستیم به نمک دست بیابیم باید به سرعت حوضچههایی کوچک به وجود میآوردیم تا با خشک شدن آب بتوانیم نمک استخراج کنیم. ما نباید فراموش میکردیم که محاصره منطقه کوهستانی که هیچ تولیدی ندارد؛ این منطقه را بسیار در تنگنا قرار میدهد و سازمان کشاورزی و تمامی تشکیلات شهری باید این احتمال را پیشبینی کننند، کشاورزان باید ذخیره غذایی خود را حفظ کنند تا در سختترین شرایط نبرد بتوانند خود را حفظ نمایند. آنها باید تلاش میکردند تا محصولات فاسد نشدنی چون دانههای ذرت، گندم، برنج، آرد، نمک و شکر و تمامی ذخایر به سرعت انبار شود و همچنین بذرافشانی ضروری نیز صورت گیرد.
بزودی روزی فرا میرسید که تمامی مشکلات غذایی منطقه حل میشد. ولی مقدار زیادی از دیگر تولیدات چون پوست برای تولید کفش (زمانی که امکان ایجاد صنعت چرم سازی وجود نداشت) و کتان برای تولید لباس و لوازم دیگر چون کاغذ و ابزار چاپ برای روزنامهها و جوهر و... ضروری به نظر میرسید.
با تکمیل کادر گروه چریکی، نیاز آنها به گروههایی از دنیای بیرون بیشتر میشد. در چنین شرایطی گروه جیره بندی و تهیه آذوقه میبایست وظیفه خود را به بهترین نحو انجام دهد. این سازمان اساساً به وسیله دوستان کشاورز پابرجا بود.
سازمان جیرهبندی بر پایه دو بخش استوار بود. یک بخش از آن به شهر ختم میشد و بخش دوم به جبهه نیروهای چریکی منتهی میشد. مسیرهای تامین آذوقه، تمامی مناطقی که امکان عبور ابزارآلات از آن وجود داشت و در ابتدا مکان محل حضور نیروهای چریک را در بر میگرفت.
بعد از مدتی کشاورزان اندک اندک به خطرات عادت میکردند و بدون آنکه با خطر بزرگی مواجه شوند تجهیزات را به محلهای تعیین شده انتقال میدادند. انتقال تجهیزات شبانه بواسطه قاطر و دیگر حیوانات باری و در برخی موارد با کامیون انجام میشد، بدین ترتیب ضمانت تهیه آذوقه به شکلی منظم فراهم میشد. البته در اینجا نوعی از خطوط تهیه آذوقه از اماکن نزدیک به مناطق عملیاتی مدنظر بوده است.
همچنین باید از خطوط تهیه آذوقه که از مناطق دورتر ارسال شده است، نیز بهره برد، در این موارد گروههای چریکی باید علاوه بر ارائه تجهیزاتی که در روستاها و شهرهای استانها یافت نمیشود، پول لازم برای خرید را نیز ارائه میکردند.
تشکیلات تهیه آذوقه بواسطه هدایای مستقیم دوستان، تغذیه می شود و با دریافت این بخشش ها رسیدهایی را به صورت مخفیانه صادر میکند، کسانی که انجام این امور را بر عهده دارند، به شدت باید تحت کنترل باشند.
آنها زمانی که نیروهای چریک برای هجوم به منطقه عملیاتی جدید خارج میشوند، میتوانند بهای خریدهای خود را به صورت نقد یا با «سند امید» بپردازد. در این وضعیت چارهای جز دریافت کالای تاجران نیست و در این حال پرداخت این امانتها بسته به سپرده نیروهای چریک یا تواناییهای مالی آنان است.
انبار ذخیره آذوقه
تمامی خطوط تهیه آذوقه که از روستا عبور میکند، نیازمند تعدادی پایگاه یا مراحل پایانی است که در خانههای ویژهای ایجاد شده است و میتوان آذوقه را در طول روز و حتی شب بعد در آن ذخیره کرد.
تنها کسانی باید از این خانهها مطلع باشند که مستقیماً مسئولیت تهیه آذوقه را برعهده دارند، صاحبان این خانهها باید با کمترین حد از این تحرکات اطلاع داشته باشند، این افراد طبعا افرادی هستند که سازمان بیشترین اعتماد را نسبت به آنها پیدا کرده است.
قاطر، مناسبترین حیوان برای حمل آذوقه است. این حیوان ،توان باربری عجیبی دارد و میتواند با حمل بیش از صد کیلوگرم بار در طی یک یا چند روز، از مناطق بسیار ناهموار و ترسناک عبور کند. قانع بودن این حیوان، باعث شده است تا بهترین وسیله حمل بار باشد. البته سم این حیوان باید به خوبی نعل شده باشد و قاطرچیهای ماهری از آنان مراقبت کنند. بدین شکل میتوان ارتشی واقعی و بسیار سودمند که با چهاردست و پا به پیش میرود، بوجود آورد.
گاهی با وجود صبر و توانایی قاطر در پشت سر گذاشتن سختترین مراحل، وقتی این حیوان با مسیری ناهموار مواجه میشود باید بار آن را سبک نمود، به همین علت گروهی ویژه جهت پرهیز از این کار باید تعیین شوند تا مسیرهای کوهستانی را با دقت مشخص کنند. زمانی که تمامی این شرایط فراهم شد و سازمان چریکی مستحکمی به وجود آمد و ارتش انقلابی روابط خوب با کشاورزان برقرار ساخت، ضمانت تهیه آذوقه به صورت منظم انجام خواهد پذیرفت.
2-تشکیلات شهری
تشکیلات شهری جنبشهای انقلابی در دو جبهه داخلی و خارجی بسیار با اهمیت است. طبعاً هر دو جبهه ویژگیها و وظایف متفاوتی دارند و اگر چه ماموریتهای این دو جبهه نامهای یکسانی دارند، با این حال چگونگی اخذ مال در جبهه خارجی با جبهه داخلی متفاوت است. همین حالت درباره تبلیغات و تهیه آذوقه نیز صادق است. در ابتدا ماموریتهای جبهه داخلی را شرح میدهیم.
جبهه داخلی در مبارزات چریکی
منظور از جبهه داخلی، منطقهای است که هر چند به صورت جزئی، تحت نظارت نیروهای آزادیبخش قراردارد و با نیروهای چریکی موافق است. زمانی که نیروهای چریکی در منطقهای نامساعد وارد جنگ میشوند، در این منطقه پراکنده میشود و به عمق آن نفوذ نمیکند، چرا که در این صورت خسارات زیادی را متحمل خواهند شد، از سوی دیگر در صورت نفوذ در عمق منطقه به دلیل حضور دشمن، آنها نمی تواند به تشکیلات داخلی خود سامان بخشند. ممکن است در جبهه داخلی تشکیلاتی ایجاد شود که برای مدیریت بهتر، وظایف ویژهای را بر عهده بگیرد.
تبلیغات معمولاً به صورت مستقیم و غیرمستقیم با نظارت ارتش انقلابی انجام میپذیرد. (همین موضوع به علت اهمیت فراوان خود مرا بر آن داشت تا در آینده به صورت جداگانه آنرا بررسی کنم.) گرفتن مالیات بر عهده تشکیلات شهری است. همین وظیفه را تشکیلات کشاورزی ( و کارگران در صورت وجود) به طور کلی بر عهده دارند و دادگاهی باید بر فعالیت هر دو تشکیلات نظارت داشته باشد.
همانطور که در فصل پیش بیان کردیم اخذ مالیات به شیوههای مختلف چون مالیات مستقیم و غیرمستقیم و بخشش و مصادره انجام میپذیرد. تمامی اینها بخشی از فصل مهم تهیه آذوقه ارتش چریکی را تشکیل میدهند.
برای این منظور باید کاملاً هوشیار بود تا اقدامات ارتش انقلابی منجر به فقر یک منطقه نشود، هرچند که به دلیل محاصره دشمن، اقدامات ارتش به طور غیرمستقیم چنین تبعاتی را در پی خواهد داشت و تبلیغات دشمن نیز مدام از آن سوء استفاده میکند. دقیقاً به همین دلیل است که باید از عوامل مستقیم ایجاد درگیری خودداری شود.
به عنوان مثال هیچ محدودیتی نباید برای صاحب محصول در منطقه آزاد شده جهت فروش محصول خود در خارج از منطقه وجود داشته باشد، مگر در حالات و شرایط اضطراری و به صورت موقت که دراین وضعیت نیز باید دلیل اقدامات به روشنی برای کشاورز تبیین شود. با هر اقدام ارتش انقلابی بخش تبلیغات، وظیفه اطلاعرسانی را بر عهده داشت تا بدین طریق کشاورز از جزئیات اقدامات ارتش آگاه شود. بنابراین تا زمانی که فرزند، برادر و نزدیکان شخص، در این ارتش فعالیت کنند، ارتش متعلق به او خواهد بود.
با توجه به اهمیت برقراری ارتباط با کشاورزان، وجود هیئتهای که برای این روابط برنامه ریزی کنند، ضروری به نظر میرسد. این هیئتها در مناطق آزاد شده فعالیت میکنند، ولی با مناطق همجوار نیز ارتباط دارند و دقیقاً از طریق همین مناطق همجواراست که میتوانند به آرامی نفوذ کنند و به جبهه نیروهای چریک وسعت ببخشند.
کشاورزان به صورت شفاهی و مکتوب به تبلیغات میپردازند، آنها با سخن گفتن از چگونگی زندگی ساکنان دیگر مناطق و قوانین ایجاد شده جهت حمایت از کشاورزان ضعیف و روحیه فداکاری ارتش انقلابی، زمینه مناسب را برای این ارتش به وجود میآورند. تشکیلات کشاورزی، همچنین باید دارای شاخههایی باشد تا برای ارتش انقلابی در صورت تمایل زمینهای را فراهم کند تا برخی تولیدات را به کمک بخشی از دلالها که تا حدی به صورت رایگان فعالیت میکنند در خاک دشمن به فروش برساند. چرا که تاجر هم به دلیل آرمانهای خود که او را به پذیرش برخی خطرات وادار میکرد و هم به دلیل دستیابی به سود سعی میکند با ارتش همکاری کند.
زمانی که از تامین آذوقه سخن گفتیم به اهمیت بخش راهسازی اشاره کردیم. نیروهای چریک وقتی به سطح معینی از آمادگی دست مییابند تا حدی مراکز ثابتی را به وجود میآورند تا بدون پناهگاه در مناطق مختلف سرگردان نشوند، در چنین شرایطی لازم است تا مسیرهایی متفاوت از راههای مالرو و راههای صاف و هموار ایجاد شود. همچنین میبایست توانایی تشکیلاتی ارتش انقلابی و قدرت تهاجمی دشمن نیز مورد توجه واقع شود، چرا که دشمن میتواند این راههای مواصلاتی را از بین ببرد یا با استفاده از این راهها به صورت آسان به اردوگاههای آنها راه یابد.
باید همیشه این اصل مهم مورد توجه واقع شود که گذرگاهها به این جهت به وجود آمدهاند که به آسانی بتوان آذوقه مواضعی که به هیچ وجه نمیتوانند به جیره خود دست یابند را تامین کرد. همچنین جز در مواردی که نسبت به میزان پایداری نیروهای چریکی در برابر حملات دشمن اطمینان حاصل شود نباید به ساخت این گذرگاهها پرداخت. البته میتوان گذرگاههایی نیز جهت برقراری ارتباط بین دو نقطه ایجاد کرد ولی این مسیرها حیاتی نیستند و ایجاد آن، خطری را به وجود نمیآورد.
علاوه بر آنچه گفته شد وسایل ارتباطی دیگری همچون تلفن وجود دارد که میتوان به شکلی آسانتر در کوهستان مورد استفاده قرار گیرد، به این معنا که از تنه درختان برای عبور سیمهای آن استفاده میشود تا دشمن نتواند در پروازهای اکتشافی آن را ببیند. روشن است که استفاده از تلفن تنها در مناطقی امکان پذیر است که دشمن نمی تواند به آن نفوذ کند.
دادگاه انقلابی شبه نظامیان
دادگاه، همان ستادی مرکزی برای عدالت، مدیریت و قوانین انقلابی است و ارتش چریکی که در سرزمینی آزاد شده شکل گرفته، بینیاز از آن نیست. مسئولیت این دادگاه باید به شخصی سپرده شود که از قوانین کشور مطلع است، همچنین بهتر است این شخص از ضرورتهای قانونی منطقه آگاه باشد تا بتواند از سویی قوانین و تشکیلاتی را ایجاد کند که برای سامان بخشیدن زندگی کشاورز به او کمک کند و از سوی دیگر نهادهای چریکها را در درون منطقه انقلابی برپا کند.
ما در آغاز نبرد پارتیزایی خود در کوبا، قانون مجازات و قانون مدنی و نظام اصلاح اراضی و نظام تامین آذوقه کشاورزان را به وجود آوردیم. بعدها قانون اصلاحات اراضی را در کوههای "سییرا مایسترا" هم وضع نمودیم، این دادگاه علاوه بر آنچه گفته شد، مسئولیت رسیدگی به گروههای مسلح و نظارت بر تمامی مشکلات آنان را برعهده گرفت و گاهی هم به طور مستقیم در مسائل مربوط به تامین آذوقه آنان دخالت میکرد.
باید توجه داشت که تمامی این پیشنهادات اساسی بدون تغییر نیست و محصول تجربه جغرافیایی و تاریخی مشخصی است که میتوان بر اساس دستاوردهای حقیقی محیط دیگری قابل تعدیل باشد.
بیمارستان های شهری و سلامت شهروندان
از طرف دیگر باید نسبت به سلامت ساکنان منطقه توجه بیشتری شود و بیمارستانهای مراکز نظامی به بهترین نحو ممکن کشاورزان را از خدمات درمانی برخوردار کنند تا آنها نیز از همان امکاناتی بهرهمند شوند که نیروهای انقلابی به آن دسترسی دارند.
بیمارستانهای شهری و سلامت شهروندان وابسته به ارتش انقلابی است. ارتشی که ماموریتی دو سویه را برعهده دارد. این مأموریت دو سویه معالجه مردم و رواج فرهنگ سلامت در بین آنان است. در حقیقت بیاطلاعی کامل از سادهترین امور بهداشتی، حل مشکلات سلامت ساکنان را پیچیدهتر می سازد و این همان مسئلهای است که اوضاع را بسیار نابسامان میکند.
با پیدایش نیروی چریکی، این نیروها باید به بهترین شکل ممکن سازماندهی شده و مدیریت انبارها را برعهده بگیرند تا ضمن نظارتی هرچند ناچیز بر کالاها، زمینه مراقبت و توزیع عادلانه آن را نیز فراهم کند.
طبیعت و شمول ماموریتهای جبهه خارجی با یکدیگر متفاوت است. مثلاً تبلیغات باید به صورت همزمان قومیتی و آموزشی باشد. تبلیغات باید به بیان پیروزیهای دوستان چریک بپردازد و کارگران و کشاورزان را برای شرکت در نبردهای واقعی مردم دعوت کند و در صورت امکان اطلاعاتی را درباره پیروزیهای این جبهه ارائه کند.
دریافت اموال باید به شکل کاملاً سری و با مراقبت شدید انجام شود و فواصلی میان مسیر نخستین مسئول دریافت اموال و انبار تشکیلات ایجاد شود. باید این منطقه به مناطقی یکپارچه و منسجم تقسیم شود، ممکن است این مناطق، ایالت، شهر یا روستا باشد. باید جنبش گستردهتر شود و یک کمیته مالی جهت کنترل استفاده از واردات در تمامی این مناطق به وجود آید.
همچنین زمانی که شیوه مبارزه به خوبی رشد کرد، میتوان اقدام به گرفتن مالیات نمود و بدین ترتیب حتی صنعتگران با دیدن قدرت ارتش انقلابی، مالیات خواهند پرداخت. شبکه تامین آذوقه بواسطه خطوط متعدد تامین آذوقه و بر اساس نیاز نیروهای چریک شکل میگیرد و بدین شکل کالاهای رایج از همسایهها و کالاهای کمیاب از مراکز بزرگ و دورتر تامین میشود. باید تلاش شود تا مسیر تامین آذوقه تا حد ممکن ناشناخته باقی بماند وتنها اندکی از مردم از آن مطلع باشند. در این صورت است که دوام آن تضمین خواهد شد.
ساماندهی فعالیتهای انهدامی توسط تشکیلات شهری خارجی و با هماهنگی ستاد مرکزی انجام میشود. برخی شرایط ویژه ایجاب میکند تا به اعدام فردی دست زد و بهتر است این شرایط مورد بررسی واقع شود. لیکن ما معمولاً این اقدام را مناسب نمیدانیم، جز اینکه شخصی در جرائم خود ضد مردم و کشتار و سرکوب آنان مشهور باشد.
تجربه مبارزات در کوبا به ما نشان داد که امکان دارد برخی از دوستان برجسته و باارزش برای ما بوجود آمدند که در جریان انجام ماموریتهای درجه دوم خود فدا شدند. همچنین نباید به تعقیب و ترور کورکورانه روی آورد. گروههای چریکی بهتر است به اقدام گروهی دست بزنند تا بتوانند آرمانهای انقلاب را در درون تودههای مردمی نهادینه سازند و به این وسیله با حمایت ارتش انقلابی در زمان مناسب، کفه انقلاب را سنگینتر سازند.
برای دستیابی به چنین هدفی ،اتحادیههای انقلابی کارگری و کشاورزی نباید سستی کنند. این اتحادیهها باید پیروان خود را با آرمانهای انقلاب آشنا سازند و بیانیههای انقلابی پخش کنند و از حقیقت سخن بگویند. حقیقت باید یکی از ویژگیهای تبلیغات انقلابی باشد. در این صورت است که به تدریج میتوان تودهها را با خود همراه ساخت و کسانی که مسئولیتهای خود را به خوبی انجام دادهاند در ارتش انقلابی استخدام شوند و مسئولیتهای مهمی به آنها واگذار شود.
این همان راهبرد تشکیلات شهری در داخل و خارج از سزمینی است که نیروهای چریک در زمان مشخصی از مبارزات مردمی بر آن نظارت دارند. این عناصر و تجارب را میتوان تا حد زیادی غنیتر کرد، چرا که آنچه گفته شد تنها تجارب ما کوبائی هاست که در اینجا از آن سخن میگویم و ممکن است تجارب جدیدی وجود داشته باشد که گفتههای من را نقض کرده یا کاملتر کند. در هر صورت ما راهبرد و خط مشی خود را ارائه میدهیم و اعتقاد نداریم که این راهبرد وحی منزل است.
نقش زنان در مبارزات چریکی
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز رحلت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
3-نقش زن در مبارزه انقلابی
زن، در آغاز تحول خط مشی انقلابی، میتواند نقش تعیین کنندهای ایفا کند. این امر باید به خوبی مورد تاکید قرار گیرد، چرا که در کشورهای ما که دارای پیشینه استعماری است، بیتوجهی به زن به حدی مشهود است که به تبعیض واقعی منجر میشود. زن میتواند سختترین فعالیتها را انجام دهد و دوشادوش مردان بجنگد و چنانکه عدهای فکر میکنند، باعث ایجاد فساد اخلاقی در بین سربازان نمیشود.
زن، دوستی است که در دوران طاقت فرسای نبرد، با ویژگیهای خاص جنسیت خود، نمایان میشود. زن همچون مرد میتواند به کار و پیکار بپردازد. وی اگر چه ضعیفتر از مرد است، ولی تواناییاش کمتر از او نیست و میتواند بخشی از ماموریتهای مبارزاتی خود را با موفقیت پشت سر گذارد. در حقیقت، زنان در جبهههای مختلف نبرد از نقشی کلیدی در کوبا برخوردار بودهاند.
معمولاً زنان رزمنده اندک هستند و زمانی که جبهه داخلی مقتدری ایجاد شود و در حد امکان تلاش شود تا مبارزانی که از توان بالایی برخوردار نیستند از میدان نبرد خارج شوند، میتوان ماموریتهای بزرگی را به زنان محول کرد. از مهمترین این ماموریتها، برقراری ارتباط میان نیروهای رزمنده، بخصوص در منطقه دشمن است.
مسئولیت انتقال نامه و پول و اشیاء کم حجم و بسیار باارزش باید به زنان کاملاً مورد اعتماد سپرده شود. آنها میتوانند با هزاران ترفند و حیله این کار را انجام دهند و در شرایطی که عملیات سرکوب به شدت انجام میشود، زن برخلاف مرد کمتر آسیب خواهید دید و در نتیجه موفقیت او بیشتر است.
زن و مأموریت های ارتباطی و تهیه غذا
زنی که ماموریت برقراری ارتباط را بر عهده دارد، در کار خود از آزادی بیشتری نسبت به مرد برخوردار است. او کمتر مورد توجه واقع میشود و سرباز دشمن با دیدن او کمتر احساس خطر میکند. باید دانست که ترس از افراد ناشناس و خطرات این چنینی معمولاً سربازان دشمن را وادار میسازد که اقداماتی وحشیانه مرتکب شود.
بنابراین زنان میتوانند نامهها را در بین یگانهای جدا از هم یا خارج از خطوط تماس و یا حتی در خارج از کشور توزیع کنند. اشیاء کم حجم چون فشنگ نیز در قالب کمربندهای ویژهای در زیر دامن زن پنهان میشود.
زن میتواند در آغاز مرحله جنگ همچون دوران صلح، ماموریتهای معمول خود را انجام دهد. سربازی که از شرایط بسیار سخت نبرد چریکی در عذاب است، بسیار میتواند از خوردن یک غذای لذیذ و خوش طعم احساس خوشبختی کند. ( در حقیقت یکی از ضرورتهای ناخوشایند نبرد، بلعیدن غذایی بد شکل، لزج، سرد و بدون طعم است.)
یک آشپز زن خوب که میتواند غذایی خوش طعم تهیه کند، حضور خود در سمت آشپزی را آسانتر میکند، چرا که یکی از مسائلی که باید با آن مقابله کرد، این است که مردها نسبت به تمامی فعالیتهای غیر نظامی [مانند غذا درست کردن] بی توجهند و همیشه به این علت سعی میکنند برای رهایی از آن به صف نیروهای مبارز بپیوندند.
مأموریت های آموزشی و پزشکی زنان
یکی دیگر از مهمترین ماموریتهای زنان، یاد دادن خواندن و نوشتن و علوم سیاسی به تمامی کشاورزان منطقه و سربازان انقلاب است. هدایت مدارس که جزئی از تشکیلات شهری است ، باید به زنانی واگذار شود که با رغبت بسیار به فرزندان توجه کرده و نسبت به ساکنان مهربان هستند.
با شکل گیری و استقرار جبههها و امنیت یافتن سپاه، زن میتواند به یک مددکار اجتماعی تبدیل شود و در حد امکان در کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی منطقه کوشا باشد.
زن در حوزه بهداشت، میتواند نقش مهم پرستاری را برعهده گیرد و گاهی هم پزشک باشد. ماموریتی که بر خلاف مردان، آن را با ظرافت خاصی انجام میدهد.
ظرافت این کار بیشتر در زمانی مشخص میشود که شخص خود را درمانده و محروم از رفاه میبیند، یعنی در شرایطی که از درد شدید در عذاب است و در معرض خطراتی بسیار که مختص جنگ چریکی است؛ قرار دارد.
استفاده از زنان در صنایع کوچک
با فرا رسیدن مرحله ایجاد صنایع کوچک نیز نقش زن نمود بیشتری پیدا میکند. بخصوص در زمینه تهیه لباس که زنان آمریکای لاتین در گذشته به چنین امری اشتغال داشتهاند. زنها در زمینه استفاده از ابزار ساده خیاطی و دیگر موارد شگفتیساز هستند. آنها به بهترین وجه میتوانند نقش مردان را ایفا کنند و در سایر بخشهای تشکیلات شهری و در صورتی که به رزمنده نیاز باشد؛ فعالیت نمایند.
اگر چه چنین وضعیتی در جنگ چریکی به ندرت اتفاق میافتد، اما باید به منظور پرهیز از انحرافاتی که اخلاق گروه را فاسد میکند، دوره آمادگی قابل توجهی برای مردان و زنان برگزار شود. درباره افراد مجرد نیز به آنها اجازه داده میشد تا بعد از انجام تشریفات سادهای که قانون چریکها اقتضا میکرد، در سیرا مایسترا ازدواج کنند و زندگی مشترک خود را آغاز نمایند.
4-بهداشت و سلامت
در حقیقت یکی از مسائل خطرناک پیش روی نیروهای چریکی، ناتوانی آنان در مقابله با حالتهای ناگهانی، همچون پیدایش جراحت و امراض است که در جنگ چریکی بسیار دیده میشود. پزشک در این مورد وظیفه بسیار مهمی را برعهده دارد، زیرا او نه تنها ناجی بیماران است (غالباً به دلیل از دست رفتن تمام تجهیزاتی که در اختیار او قرار میگیرد) بلکه وظیفه دارد روحیه مریض را ارتقا بخشد و این احساس را به او منتقل کند که کسی در کنار اوست که تا رفع کامل خطر نزد وی میماند و از او پرستاری میکند.
سازماندهی درمانگاهها بسته به مرحلهای است که نیروهای چریک به آن دست یافته باشند. میتوان سه نوع مهم از مراکز درمانی برشمرد که هر یک از آنها با یک مرحله سازگار است.
مراحل سه گانه خدمات بهداشتی مبارزان
از لحاظ ترتیب تحولات تاریخی، ما در مرحله ابتدایی در صورت وجود با پزشکی مواجه هستیم که با دوستانش مدام منتقل میشود. او به مثابه یکی از آنان است که تمامی وظایف دیگر مبارزان چریک همچون پیکار را بر عهده میگیرد. پزشک ماموریتی سخت و طاقتفرسا را بر عهده دارد، چرا که با شرایطی مواجه می شود که برای درمان و نجات جان بیماران ، دارویی در اختیار ندارد. این همان همرحلهای است که در آن پزشک تاثیر بسیاری بر گروه میگذارد و برای روحیه گروه از اهمیت والایی برخوردار است.
او در این مرحله وظیفه خود را به شکل کامل به انجام میرساند و در کیف نه چندان مجهز خود، هر آنچه که مردم به آن نیاز دارند را حمل میکند. قرص ساده آسپرین برای مریض از اهمیت بسیاری برخوردار است، چرا که آن را از دست دوستی میگیرد که دردهای او را درک میکند و با این قرص با او همدردی میکند. در این مرحله، آرمانهای انقلاب باید کاملاً در درون پزشک نهادینه شده باشد، زیرا سخنان او بیش از هر فرد دیگری در میان افراد گروه تاثیرگذار است.
مرحله بعد را میتوان مرحلهای نیمه ابتدایی (کاملتر) دانست. یعنی مرحله اردوگاههایی که نیروهای چریک در آن توقف میکنند و خانههای کاملاً امن که محلی برای تجهیزات و حتی دوستان در گروه است، آماده میکنند. ماموریت پزشک در این مرحله آسانتر به نظر میرسد، او میتواند تجهیزات جراحی جهت درمان ابتدایی و ضروری در کیف خود حمل کند. ضمن اینکه امکان دستیابی او به کیف مجهزتری وجود دارد، این کیف، معمولا برای عمل هایی که ضرورت کمتری دارد، در خانه یکی از دوستان نگهداری میشد. در این مرحله امکان واگذاری مسئولیت رسیدگی به اوضاع بیماران و مجروحان به کشاورزان وجود دارد و این قابلیت وجود دارد تا داروهای بیشتری را در جایگاههایی امن به خوبی دسته بندی و محافظت کرد. در این مرحله و در مناطقی که هجوم دشمن به آن غیرممکن است، این امکان وجود دارد تا برخی خانهها به درمانگاههایی برای مریضها و مجروحان تبدیل شود.
ساخت مراکز درمانی واقعی تنها در مرحله سوم امکان پذیر است. یعنی در زمانی که نیروهای چریک به مناطقی دست مییابند که دشمن نمیتواند به آن وارد شود. در مرحله متکاملتر، امکان دستیابی به سه دسته از مراکز بر حسب امکانات حاضر وجود دارد. در نوع نخست، یعنی در سطح خط مبارزه، پزشکی که خود رزمنده است، وجود دارد. او دوست داشتنیترین فرد گروه است که نیازمند اطلاعات عمیق و گسترده نیست.
تاکید من هم بر همین اصل است، چرا که مهم ترین اقدام پزشک در چنین لحظاتی، قبل از هر چیز روحیه بخشی به مریض و مجروح است.حال آنکه اقدامات واقعی پزشکی، باید در درمانگاههای پشت جبهه صورت گیرد ونباید یک متخصص جراح در خطوط مقدم به هدر برود.
وقتی شخصی در صف مقدم نبرد مجروح میشود، افرادی که مسئول انتقال مجروحان هستند - در صورت وجود- باید او را به اولین مرکز درمانی انتقال دهند و در صورت نبود این افراد، دوستان آنها باید این ماموریت را انجام دهند. انتقال مجروحان در مناطق کوهستانی باید با ملاطفت بسیار دقیقی همراه باشد. چه بسا دردهایی که در طی انتقال مجروح بر او وارد میشود که طاقتفرساتر از جراحت سنگین وی باشد.
شرایط منطقهای این امکان را فراهم میکند که امر انتقال مجروحان به شیوههای مختلفی انجام شود. در مناطق جنگلی و ترسناک که بهترین مکان برای جنگهای چریکی است، طی مسیر تنها بواسطه یک ستون صورت میپذیرد. بهترین برانکارد نیز خوابیدن بر روی یک تور آویزان از یک چوب بلند است.
انتقال دهندگان مریض باید به نوبت عوض شوند، چرا که ممکن است کتفهای آنان آسیب ببیند و طولی نمیکشد که از حمل بار بسیار سنگین و سبک رنجیده میشوند. وقتی شخص مجروح از این تنگنای نخست عبور کرد، او و پروندهاش به مرکزی منتقل میشود که جراحان و متخصصان (طبعاً بنا بر امکانات گروه) تمامی خدمات را برای وی انجام میدهند.
بیمارستان های مجهز در مراحل پیشرفته مبارزات
اما دسته سوم همان درمانگاههایی است که دارای بهترین امکانات رفاهی ممکن است و به منظور بررسی علل امراضی که ممکن است ساکنان منطقه مبتلا شوند، ایجاد شده است. این درمانگاهها کاملاً با زندگی شهری متناسب است و تنها مراکز بهداشتی و عملیاتی نیستند، بلکه تاسیسات و مراکزی مرتبط با ساکنان شهری است که مسئولان بهداشت در آنجا به نقش آگاهسازی خود میپردازند.
همچنین باید درمانگاههایی ایجاد شود که مراقبتهای پزشکی را برای هر فردی فراهم آورد. میتوان برحسب امکانات جیرهبندی تشکیلات شهری، برای این درمانگاهها تجهیزاتی فراهم آورد که زمینه تشخیص آزمایشگاهی و اشعهای (ایکس یا گاما) بیماری را فراهم میآورد.
علاوه بر پزشکان، دستیاران آنها هم بسیار سودمند هستند. آنها غالباً جوانانی متعهد هستند که ضمن داشتن برخی اطلاعات از قدرت جسمی کافی برخوردارند. آنها به دلیل عقاید شخصی خود یا غالباً به خاطر اینکه سلاح برای همگان کافی نیست، مسلح نیستند. این افراد مسئولیت تمامی داروها و نقل و انتقالات و شبکههای درون سازمانی را بر عهده دارند و باید در هر مبارزهای به مجروحان رسیدگی کنند.
مسئولین برقراری ارتباط که با نهادهای بهداشتی در خطوط پشت جبهه دشمن ارتباط دارند، وظیفه تهیه دارو را نیز بر عهده دارند. هرچند ممکن است به طرق دیگر یا بواسطه صلیب سرخ جهانی نیز بدان دست یابند، اما تکیه بر احتمال کمک صلیب سرخ بخصوص در آغاز نبرد جایز نیست. از همین رو باید گروهی شکل بگیرد که به سرعت داروهای ضروری را تامین کرده و نیاز درمانگاههای شهری و نظامی را به طور یکسان برآورده سازند. افزون بر آن باید در زمانی که پزشکِ نیروهای چریک، از وسایل و مهارت لازم برای انجام یک عملیات پزشکی بی بهره است، با پزشکان سنگرهای مجاور که از این توانایی برخوردارند، ارتباط برقرار کند.
این نوع از جنگ بنا به مراحل مختلف خود، نیازمند وجود گروههای پزشکی مختلفی است، پزشک رزمنده و دوست افراد. این شخص همانند پزشک مرحله نخست است و وظیفه وی با پیچیدهتر شدن فعالیتهای نیروی چریک و تا حدی که شکلگیری مجموعهای از هیئتهای وابسته به این نیروها امکان پذیر باشد، متغیر خواهد بود.
بدین ترتیب جراحان عمومی به بهترین سربازان ارتش انقلابی تبدیل میشوند و بهتر آن است که یک متخصص بیهوشی وجود داشته باشد هرچند عملیات بیهوشی نیازمند داروهایی نظیر "لارگاکتیل" و "سدیم پنتوتال" باشد. این دو از مواد گازی بیهوش کننده خوبی هستند و دستیابی و محافظت از آنها به آسانی امکانپذیر است.
علاوه بر جراحان عمومی، شکستهبندها هم مفید هستند. چرا که شرایط منطقه کوهستانی، شکستگیهای بسیاری را در پی دارد. پزشک همچنین وظیفه دارد تمامی کشاورزان را نیز معالجه کند. چرا که تمامی بیماریهای ارتش چریکی به آسانی قابل تشخیص است، اما بیماریهای ناشی از سوء تغذیه بسیار صعبالعلاج است.
ممکن است در مرحلهای بسیارمتکاملتر، افراد کارشناسی نیز استخدام شوند، این در زمانی است که به منظور انجام اقدامی پختهتر، بیمارستانهای مجهزی به وجود آیند. باید به هنگام نیاز از تمامی بخشهای متخصص دعوت شود، البته بخشهایی که معمولاً از این دعوتها استقبال میکنند. از دندان پزشکان هم باید دعوت شود و از آنها خواسته شود تا با وسایل ساده دندانپزشکی خود به دیگر پزشکان ملحق شوند.
بخش تخریب، تبلیغات و صنایع نظامی در جنگهای چریکی
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز فوت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
5-تخریب
تخریب، برای مردمی که به جنگ پارتیزانی روی میآورند، تخریب سلاحی است که نمیتوان برای آن بهایی تعیین کرد. تخریب مستقیماً توسط سازمان مخفی شهری انجام میشود. چرا که عملیات تخریب تنها در خارج از مناطقی صورت میگیرد که تحت نظارت ارتش انقلابی است. اما این سازمان مستقیماً باید تحت فرمان ستاد فرماندهی جنگ چریکی باشد، سازمانی که تشخیص صنایع و راههای ارتباطی و اهداف مورد نظر در این عملیات به آن واگذار میشود.
تفاوت تخریب و ترور
تخریب با ترور متفاوت است. سوء قصد و ترور یک فرد کاملاً با تخریب تفاوت دارد. ما به طور قطع بر این باوریم که ترور سلاحی نامناسب است که هرگز پیامدهای مناسب در پی ندارد و ممکن است مردم را از حرکت انقلابی جدا سازد و از طرفی عاملان آن تلفاتی انسانی را به بار آورند که با نتایج عملکردشان تناسب نداشته باشد. مگر اینکه در مواردی بسیار خاص مثلاً نابودی یکی از سران سرکوبگر به ترور فردی روی آورده شود.
باید توجه کرد که هرگز نباید برای سرنگونی یک قاتل بیارزش که مرگ وی منجر به قتل تمامی عناصر انقلابی شرکت کننده در ترور و همچنین افراد دیگر میشود، از نیروهای متخصص انسانی استفاده کرد.
انواع تخریب
تخریب ضرورتاً به دو روش انجام میشود: تخریب در سطح ملی که بر ضد اهداف معینی انجام میشود و تخریب در نزدیکی خطوط نبرد. تخریب در سطح ملی باید اساساً راههای ارتباطی را هدف قرار دهد، ممکن است هر یک از راههای ارتباطی به شکل متفاوتی تخریب شود، اما به هر حال تمامی این خطوط ارتباطی در معرض تخریب قرار دارند.
تخریب تیرهای برق و تلفن
تخریب پایههای برق و تلفن با بریدن تک تک آنها تا یکی مانده به آخر به آسانی انجام میپذیرد، بدین ترتیب که شبانه سالم به نظر میرسند، ولی یکی از آنها ناگهان سقوط میکند و با افتادن خود بقیه را به پایین میکشد و از کار افتادگی گستردهای را به بار میآورد.
تخریب پل ها
تخریب پلها به واسطه دینامیت انجام میشود، در صورتی که دینامیت موجود نباشد، میتوان پلهای فلزی را با دستگاه برش هوا تخریب کرد. باید پایه اصلی و فوقانی که نگه دارنده پل فلزی هستند قطع شود و زمانی که این دو پایه قطع شدند؛ همین اقدام را در مورد بخش دیگر پل به کار بست. در این صورت است که پل به یک طرف خم شده و سپس سقوط میکند. وقتی که دینامیت وجود نداشته باشد این بهترین روش است.
تخریب خطوط ریلی
خطوط ریلی و همچنین راهها را نیز باید در عملیات این چنینی تخریب کرد. گاهی هم میتوان در قطارها مینگذاری کرد که این امر به قدرت نیروهای چریکی بستگی دارد.
همچنین باید تجهیزات مناسب برای تخریب صنایع حیاتی هر منطقه فراهم شود. تخریب باید طرحی فراگیر داشته باشد و نباید اقدام تخریب تنها در زمان حساس و سرنوشتساز انجام شود، چرا که چنین تخریبی باعث مهاجرت دستهجمعی کارگران و ایجاد قحطی میشود. باید صنایع مختص به افراد رده بالا از بین برود، در این راستا همچنین باید تلاش شود تا کارگران را بر اهمیت این کار آگاه ساخت، مگر اینکه این اقدام پیامدهای اجتماعی بسیار ناگواری را در پی داشته باشد.
مسیرهای ارتباطی، مهم ترین ابزار تخریب
اصرار ما بر این است که راههای ارتباطی تخریب شوند. چرا که راههای ارتباطی سریع، مهمترین سلاح دشمن برای مبارزه با انقلابیون در مناطق هموار است. از این رو باید با تخریب پلها، خطوط ریلی، راهها، پایههای برق و تلفن و حتی لولههای آب و در یک کلمه تخریب هر آنچه که در زندگانی نوین ضروری به نظر می رسد، این سلاح دشمن را نابود کنیم.
تخریب در نزدیکی خطوط نبرد نیز ضروری است. اما در این مورد باید جدیت ، تلاش و فعالیت بیشتری صورت گیرد. ممکن است در این حالت کمک بیشتری نیاز باشد. در این مورد کمکرسانی بواسطه گشتی های نیروی چریکی انجام میشود. این گشتی ها در مناطق مورد نظر حضور مییابند و به اعضای تشکیلات شهری در انجام وظایفشان یاری میرسانند.
قبل از هر چیز باید خطوط مواصلاتی تخریب شوند، باید تمامی کارگاهها و مراکز با ارزش تولیدی که وسایل مورد نیاز دشمن برای حمله به نیروهای مردمی را تامین میکند، از بین برود. باید انبارهای دشمن را از او گرفت و مانع دستیابی او به آذوقه شد و در صورت لزوم مالکان اراضی را که تمایل به فروش محصولات کشاورزی و حیوانات خود به دشمن دارند را ترساند و ماشینها را به گونهای که سد معبر کنند، به آتش کشید.
باید همیشه در فواصل دور یا نزدیک مکان مشخص شده جهت عملیات تخریب، به دشمن ضربه وارد کرد و سریعاً عقبنشینی کرد، در این حالت نیازی به مقاومت سرسختانه نیست. کافی است دشمن بداند به هنگام اجرای عملیات تخریب ،گروههای چریکی، آمادگی کامل برای نبرد دارند تا او را به صورت زبون و شکست خورده به عقب برانند. بدین ترتیب به آرامی نشانههای سقوط در شهرهای نزدیک به مناطق فعالیت نیروهای چریک آشکار میشود.
6-صنایع جنگی
صنایع جنگی از دیدگاه جنگ چریکی محصول نوعی تحول بزرگ و نشان دهنده این است که چریکها در یک موقعیت جغرافیایی مناسب قرار دارند. قبلاً گفتیم وقتی مناطقی آزاد وجود داشته باشد و دشمن محاصره شدیدی بر نظام جیره بندی اعمال کرده باشد، به ناچار باید صنایع مختلفی به وجود آید. از میان این صنایع، دو صنعت کفش سازی و زین سازی ضروری هستند.
گروه نمیتواند در مناطق جنگلی ترسناک و پوشیده از سنگ و خار بدون کفش به راه خود ادامه دهد. در چنین شرایطی انسان واقعاً نمیتواند حرکت کند، تنها تعدادی از بومیان همان منطقه قادر به چنین کاری هستند و دیگران باید کفش بپوشند. این صنعت به دو شاخه تقسیم میشود. یکی تولید کفشهای جدید و دیگر رفو و اصلاح کفشهای کهنه. این صنعت حرفه ای، نیازمند تجهیز کامل صنعت پوست است.
صنعت دیگر زین سازی است که بواسطه تمامی لوازم رایج چون جعبه فشنگ و کوله پشتی تولید میشود. این لوازم را میتوان از کتان و پوست هم تهیه کرد و گرچه چندان ضروری نیستند ولی به گروه کمک میکند تا احساس راحتی و خودکفایی کنند.
ساخت سلاح نیز صنعت مهمی است، این صنعت، دارای وظایف متفاوتی است از صرف ترمیم قطعات خراب تمامی سلاحها گرفته تا ساختن انواع سلاحهای دست ساز توسط مردم و ساخت مینهای دارای بخشهای مختلف. با فراهم شدن شرایط، کارگاهی برای تولید باروت ایجاد میشود و در صورتی که امکان ساخت ماده منفجره و چاشنی آن در منطقه آزاد شده وجود داشته باشد؛ میتوان به دستاوردهای بزرگ و بسیار باارزش در این زمینه دست یافت.چرا که استفاده هوشمندانه ازمین به طور کامل راهها را تخریب میکند.
صنایع مهم دیگری نیز چون آهنگری و صنعت ورق آهن وجود دارد. در صنعت آهنگری، قاطرها نعل میشوند و خود نعل هم ساخته میشود. اما در صنعت نوع دوم، اعمال مربوط به ساخت طبق و بخصوص لایههای فلزی انجام میشود. به این صنعت، بخش ریخته گری نیز اضافه میشود و زمانی که ذوب فلزات تازه انجام شد، میتوان کارگاهی را هم برای تولید نارنجک دستی ایجاد کرد که در مسلح شدن گروه نقش اساسی دارد.
وجود یک کارگاه شغلی هم برای انجام تمامی اصلاحات و تاسیسات و پذیرش وظایفی مختلف و کاملاً مشخص نیاز است. این کارگاه که در پادگانها به «باتری خدمت» معروف است، دارای روح بروکراسی است و وظیفه دارد تمامی نیازها را به صورت کامل برآورده سازد.
مسئول ارتباطات گروه چریکی
همچنین در گروه چریکی یک فرد باید مسئول ارتباطات باشد. این شخص نباید تنها مسئول تبلیغاتی باشد که با بی سیم به خارج مخابره میشود، بلکه باید بر تلفنها و راهها نیز نظارت کند و با تشکیلات (سازمان شهری) در ارتباط باشد. فراموش نکنیم که ما در حال جنگ هستیم و ممکن است مورد هجوم واقع شویم و در اغلب موارد حفظ جان افراد در گرو ارسال به موقع یک پیام است.
خوب است به منظور رضایت گروه، صنعت تولید سیگار هم وجود داشته باشد. بدین منظور برگهای توتون خریداری میشود و با انتقال به منطقه آزاد شده، به ماده مصرفی خوبی تبدیل میشود. دباغی (چرم سازی) هم صنعت بسیار مهمی است. تمامی این صنایع، دارای تاسیسات سادهای هستند که میتواند در هر مکانی که با شرایط چریکها سازگار باشد، به وجود آید. دباغی به ساختمانهای بتونی کوچکی نیاز دارد، همچنین به طور ویژه نیازمند نمک بسیار است. چرم سازی برای صنعت کفش این امکان را فراهم میآورد که ماده اولیه آن در داخل تولید شود که این امر دارای فواید بسیار است. نمک را باید از داخل به دست آورد و مقدار زیادی از آن را در دسترس قرار داد. بدین منظور باید مکانهایی که از نمک انباشته شده را پیدا کرد و آب آن را تبخیر نمود. روشن است که دریا، منبع خوبی برای نمک است. گرچه منابع دیگری هم وجود دارد. نیازی نیست تمامی ناخالصی های نمک گرفته شود، با وجود بد طعم بودن نمک، آن را باید به همان صورت اولیه مصرف کرد.
نگهداری گوشت با نمک
گوشت را باید به کمک نمک نگهداری کرد. این کار ساده است و در موارد اضطراری میتواند جان افراد زیادی را نجات دهد. گوشت را میتوان برای مدتی طولانی در بشکههای آکنده از نمک نگهداری کرد و میتوان بسته به شرایط، آن را به همین شکل مصرف کرد.
7-تبلیغات
باید سعی شود تا افکار انقلابی با وسایل مناسب و به عمیقترین نحو ممکن رواج یابد. این امر مرهون شرکت یک کار گروه متکامل و سازمانی است که با آنها همکاری کند.
این سازمان باید دارای دو بخش متکامل باشد که در سراسر کشور حضور داشته باشند. تبلیغات باید در خارج یعنی در چارچوب سازمان ملی مدنی، و داخل یعنی در میان چریکها صورت گیرد و به منظور هماهنگی و تلازم مستحکم میان این دو نوع فعالیت تبلیغاتی یکپارچه، تنها یک هیئت اداری به وجود آید.
باید تبلیغات ملی سازمانهای مدنی موجود در بیرون از مناطق آزاد شده بواسطه روزنامه و نشریه و بیانیه انجام گیرد. روزنامههای مهم، مسائل کلی کشور را بیان میکنند و همگان را از تشکیل نیروهای چریکی منظم و استوار باخبر میسازد و از این اصل مهم که حقیقت، در طولانی مدت، خیر را برای ملت به ارمغان میآورد؛ غافل نمیماند.
علاوه بر نشریههای عمومی، نشریههای تخصصیتری نیز به واحدهای مسکونی مختلف ارسال میشود. نشریههایی که برای کشاورزان ارسال میشود باید حامل پیام دوستان آنها در سرزمین آزاد شده باشد، همان دوستانی که آثار روحیه بخش انقلاب را درک کردهاند. بدین ترتیب این نشریهها، از آرزوهای کشاورزان سخن میگویند.
روزنامه های کارگری هم دارای مضمون نشریه پیشین است با این تفاوت که همیشه حامل پیام مبارزان این طبقه نیست. چرا که احتمال دارد قبل از مرحله پایانی، سازمانهای کارگری در حوزه نبرد چریکی حضور نداشته باشند.
باید شعارهای بزرگ جنبش انقلابی چون "اعتصاب عمومی در زمان مناسب" و "همکاری با نیروهای انقلابی" و "اتحاد و یکپارچگی" و... تبیین شود. ممکن است روزنامههای دیگری که داعیه مبارزه دارند به تشریح ماموریت سایر عناصر در کشور بپردازد که در صف چریکها حضور ندارند، ولی به فعالیتهای مختلفی چون تخریب و ترور مشغولند. این امکان هم وجود دارد که در درون سازمان، روزنامههایی برای سربازان دشمن ارسال شود تا آنها را از وقایعی که بی اطلاعند، باخبر سازد. ازهمین روست که نشریهها و بیانیهها وابسته به حیات جنبش بسیار مفید است.
تبلیغات داخلی، مهم رکن اطلاع رسانی
مفیدترین نوع اطلاع رسانی آن است که در منطقه حضور چریکها انجام میشود. چرا که ضمن آگاه سازی ساکنان منطقه به تشریح نظریه «جنبش» میپردازند که تنها از شکل عملی آن چیزهایی میدانند. این بخش از تبلیغات، علاوه بر پیامهای رادیویی ،روزنامه مرکزی مختص تمامی نیروهای چریک و همچنین روزنامه کشاورزی و نشریهها و بیانیهها را نیز به خدمت میگیرد.
پیامهای رادیویی همه مسائل را تشریح میدهند. از جمله این مسائل دفع حملات هوایی و محل حضور نیروهای دشمن و بیان اسامی شناخته شده است. پخش تبلیغات ملی هم بواسطه روزنامههایی مشابه صورت میگیرد. این روزنامهها به توصیف وقایع و درگیریهایی میپردازند که تاثیر عمیقی بر خواننده به جا میگذارند و افزون بر آن اطلاعاتی بسیار مهم و دقیقتر در اختیار او قرار میدهند. این در حالی است که تبلیغات بینالمللی منحصرا به توصیف وقایعی میپردازد که به طور مستقیم با نبرد آزادیخواهی در ارتباط است.
اطلاع رسانی شفاهی با بی سیم، از هر نوع اطلاع رسانی بهتر است. تاثیر این بخش که کارکرد بیشتری هم دارد، با آزادی در تمام وطن نمود پیدا میکند و عقل و احساس ملت را بیدار میکند. تبلیغات کلامی یا تبلیغات با بی سیم بسیار تعیین کننده است و در شرایطی که ساکنان یک منطقه یا کشور، شور مبارزاتی متفاوتی دارند. این تبلیغات، شوق به مبارزه را افزایش میدهد و این روحیه را به تمامی مبارزان آماده تزریق میکند. این نوع تبلیغات، به تبیین، تشریح، آموزش مواضع آینده دوستان و دشمنان میپردازد.
البته رادیو در تبلیغات مردمی باید تابع اصلی مهم که همان حقیقت است باشد. یک حقیقت ناچیز، هرچند تاثیر اندکی داشته باشد بهتر از دروغ بزرگی است که در زیر پوششی ضخیم و رنگارنگ نهفته است. رادیو باید به طور ویژه، اطلاعاتی زنده از هر نوع نبرد و درگیری و ترور توسط ارتش سرکوبگر ارائه کند و همچنین باید شهروندان را توجیه فکری نموده، آنها را به صورت عملی آموزش داده و هر از چند گاهی پیام رهبران انقلاب را برایشان ارسال کنند.
اگر روزنامه اصلی جنبش، نامی داشته باشد که نماد عظمت و اتحاد است، برای جنبش مفید خواهد بود، مثلاً نام یکی از قهرمان کشور. همچنین رادیو باید همیشه در مقالات اصلی خود به بیان اهداف جنبش مسلحانه بپردازد. روزنامه هم باید مردم را با مسائل مهم ملی آشنا سازد و حافظ بخشهای مهمی باشد که مستقیماً کانون توجه بسیار خواننده است.
مبارزات ضد استعماری، از مبانی آموزشی تا تشکیل ارتش آزادی خواه
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
انتقال اخبار و کسب اطلاعات
«خود و دشمنت را بشناس تا بتوانی بدون حتی یک شکست در صدها نبرد شرکت کنی.»
این جمله حکیمانه چینی برای چریکها ارزش بسیار بالا دارد. کمکی برای نیروهای مبارز با ارزشتر از انتقال درست اخبار نیست. گاهی اطلاع رسانی ناخواسته خواهد بود، چرا که ساکنان منطقه ارتش صدیق و هم پیمانان آن را با تمامی حوادث هر منطقه با خبر میسازند. البته این آگاه سازی باید کاملاً منظم باشد، همانطور که به منظور برقراری تماسهای ضروری و انتقال کالا به نامه رسانان و پیکها در داخل و خارج منطقه چریکی نیاز هست، اداره اطلاعات هم باید به طور مستقیم از جبهه دشمن باخبر باشد. مردان و بخصوص زنان باید به این جبهه نفوذ کنند تا همیشه با سربازان در تماس باشند و تا حد ممکن کاری انجام دهند. همچنین باید روشی برای همکاری با نیروهای دشمن اتخاذ شود تا عبور از خطوط بدون درگیری انجام شود.
در صورتی که این امر تحقق پذیرفت و نیروهای شایسته مشخص شد، اردوگاه انقلابیون میتواند خوابی راحت داشته باشد.
همانطور که قبلاً گفتیم هدف اصلی سازمان اطلاعاتی، تمامی خطوط مقدم دشمن یا نخستین اردوگاههای هم مرز دشمن با سرزمین سرگردان میان طرفین است، هر قدر چریکها پیشرفت کنند، این سازمان هم باید پیشرفت کند. این سازمان بعدها نقش بیشتری ایفا می کند تا اینکه حتی تحرکات یگانهای گسترده دشمن در جبهه عقب دشمن قابل تشخیص باشد.
هنگامی که نیروهای چریک نظارت یا حمله میکنند، تمامی ساکنان منطقه مسئولان اطلاعاتی آن هستند. این مسئولان باید در این زمینه متخصص باشند، چرا که نمیتوان به سخن کشاورزی که به بزرگنمایی عاده کرده است و با دقت زبان نظامی آشنا نیست، اعتماد کرد و در زمانی که این موارد بزرگنمایی ناخواسته به وسیله همکاریهای مردمی اصلاح شود، میتوان دستگاه اطلاعاتی را به وجود آورد. سیستم اطلاعاتی علاوه بر اینکه مهم ترین یاور ما به حساب می آید که این وظیفه اصلی آن است، بلکه با یاری "زنان القاء کننده ترس" در میان دشمن عاملی برای ضد حمله ما محسوب میشوند.
به عنوان مثال این زنان میتوانند با انتشار اطلاعاتی در میان سربازان، روحیه آنان را تضعیف کنند و با تظاهر به همدستی با آنان در بین صفوف دشمن ترس و نگرانی به وجود آوردند. همچنین میتوان گشت زنی را که اصلی بسیار مهم است، در منطقه افزایش داد. زیرا با شناخته شدن مواضعی که دشمن از آنجا حمله میکند، میتوان به سهولت از آن دوری کرد و در مقابل از مواضعی که دشمن گمان نمیکند او را مورد حمله قرار داد.
9-آموزش و فرهنگسازی سیاسی
بهترین تمرین برای یک سرباز انقلابی و آزادیخواه همان دوران چریکی است. فرماندهی که حرفه دشوار خود را در ادامه روزانه نبرد قرار ندهد، فرمانده واقعی نیست. می توان گروهی از افراد را مامور آموزش این سربازان نمود تا چگونگی استفاده از سلاح را به آنها یاد دهند و آنها را با اصول و مبانی آشنا کنند و چگونگی رفتار با ساکنان مناطق ومبارزه و... را به آنها آموزش دهند.
اما نباید وقت با ارزش چریکها بیش از حد صرف برنامه آموزشی شود. این کار در زمانی صورت میپذیرد که منطقه آزاد گستردهای وجود داشته باشد و در صورتی که نیاز باشد، تعداد رزمندگان افزایش یابد. میتوان مدارسی را برای سربازان بی تجربه تاسیس کرد.
این مدارس نقش مهمی در ادامه مبارزه دارند، چرا که سربازان جدیدی را تربیت میکنند که هنوز محرومیتهای دوران سخت جنگ را لمس نکرده اند. رنج محرومیتها به خوبی انسان را آبدیده میکند، این بعد از پشت سر گذاشتن رنج و سختی هایی است که به او اجازه میدهد به صفوف این ارتش دلباخته وارد شود. ارتشی که در هیچ مکانی اثری از خود به جای نمیگذارد.
ویژگی های مدارس آموزشی
انجام آموزشهای آمادگی جسمانی در مدارس سربازان بر دو نوع است. از یک طرف سرباز با تمرینهای کششی به همراه تمرین کماندوها و سرعت در حمله و عقبنشینی آشنا میشوند و از طرف دیگر با راهپیمائیهای بسیار سخت و طاقت فرسا سرباز را آماده میکند. سرباز همچون نیروهای چریک، زندگی بیابانی و تحمل هر نوع وضعیت آب و هوایی و سازگاری با طبیعت را تجربه کند.
مدارس آماده سازی سربازان، خود باید آذوقه خود را تامین کند. به این معنا که دارای آغل حیوانات و مزارع و کشتزارها و جایگاههای تولید شیر و هر آنچه بدان نیازمند است، باشد. علت آن این است که این مدارس بودجه نیروهای چریک را سنگین نکند. این کار را به روش مجازات دانشجوبان بی ادب یا با داوطلب شدن برخی از اعضا می توان انجام داد.
تمامی این اقدامات به ویژگیهای منطقهای که مدرسه در آن ایجاد شده است، بستگی دارد. ما معتقدیم پذیرش بیگاری(کار اجباری) از جانب دانشجوبان اصل خوبی است. در صورت نیاز باید تعداد این افراد کامل شود. اینها افرادی هستند که رفتار آنان بیشتر تاسف برانگیز است یا از آمادگی آموزش جنگی کمتری برخوردارند. مدرسه باید دارای یک مرکز ویژه بهداشتی باشد و بر حسب امکان، پزشک یا پرستاری در آن حضور داشته باشد که تا جایی که امکان دارد از نزدیک به وضعیت سربازان رسیدگی کند.
تمرین تیراندازی نیروهای مبارز
تیراندازی مهمترین تمرین است. کماندو در این راستا باید فردی کاملاً ماهر باشد، زیرا باید از کمترین مقدار فشنگ استفاده کند. آموزش با تیراندازی به سمت هدف آغاز میشود و با محکم نگه داشتن تفنگ بر روی تنه ادامه می یابد. افراد تازه کار باید بدون حرکت دادن تفنگ، به سمت هدفی بر روی یک صفحه محکم و متحرک که در برابر یک زمینه ثابت حرکت میکند، نشانه گیری کنند. اگر سه تیر به یک نقطه اصابت کند، تیراندازی خوبی صورت گرفته است. در این تیراندازی نخست در صورت وجود از تفنگ 22 استفاده میشود و در شرایط ویژه در صورتی که فشنگ اضافی وجود داشته باشد یا انجام آموزش زودهنگام سربازان ضروری باشد، از فشنگ جنگی استفاده میشود.
نحوه آموزش مقابله با حملات هوایی
حملات هوایی از مهمترین امتحانات مدرسه آموزشی است. پروازهای دشمن کاملاً برای مدارس شناخته شده است. دشمن روزی یک یا دو بار به اردوگاهها حمله میکنند، این جوانان به صورت عملی به عنوان مبارزانی مقتدر به نحوی دسته بندی می شوند که هر دانش آموز بتواند در برابر این حملات فرضی از خود دفاع نماید.
آموزش مبانی عقیدتی در مدارس
مدارس آموزشی نباید نسبت به بینش سیاسی سربازان غافل بماند. زیرا دانش آموزان آن بدون داشتن تفسیری روشن از دلایل آموزشهای خود، برای نبرد آماده میشوند. آنها از مبادی و ارزشهای مبارزاتی خود بی بهرهاند و مفاهیم واقعاً نامفهومی از آزادی و آزادی مطبوعات برای ما ارائه میکنند.
روند آشناسازی سربازان با بینش سیاسی باید با دقت و توجه بسیاری همراه باشد و در بردارنده مفاهیم ابتدایی تاریخ کشور به همراه تفسیر کاملاً روشنی از وقایع اقتصادی باشد. چون اینها همان وقایعی هستند که سرآغاز هر حادثه تاریخی است. مربیان باید از قهرمانان وطن و عکس العملهای آنان در برابر انواع ظلم سخن بگویند که با آن مبارزه کردند. دانش اموزان در اینجا همچنین باید به تحلیل اوضاع ملی و منطقه بپردازند و کتابچههای مرجع آموزشی در اختیار بگیرند و آن را با دقت مطالعه کنند و آن را سرمشق آینده خود بگیرند.
علاوه بر تشویق این دانش آموزان باید برای مطالعه مستمر آنها تلاش شود تا کتابهای تازهای تهیه شود. داشتن این کتابها به سرباز این امکان را میدهد تا با فرهنگ و مسائل مهم ملی آشنا شود. گاهی سرباز بر حسب طبیعت خود، به سمت مطالعه بیشتر گرایش پیدا میکند. گاهی نیز شرایط محیطی با هوشیار ساختن او نسبت به مسائل جدید باعث میشود به مطالعه بپردازد. بزودی این حالت ذهنی با ممارست شخص آرام آرام شکل میگیرد و هرچه مدارس آموزشی بیشتر تثبیت شود؛ دانشجویان آنها نسبت به سربازان عادی چه در چارچوب تحلیل اوضاع و چه در حوزه انضباطی فهیم تر خواهند شد.
نظم مدارس همیشه باید دلیلی داشته باشد و در صورتی که مکانیزمی وجود نداشته باشد به هنگام نبرد نتایج ناخوشایندی حاصل خواهد شد.
10-تشکیل ارتش جنبش آزادیخواه
ارتش انقلابی که به نبرد چریکی دست میزند، باید به سازمانی غیرنظامی تکیه داشته باشد حمایت این سازمان از ارتش انقلابی امری مهم به شمار می رود، در این باره فرقی نمیکند منطقه عملیاتی در چه شرایطی باشد. وظیفه این سازمان به طور کلی حمایت از ارتش است، چرا که مبارزه مسلحانه تبعاً عامل اصلی پیروزی است.
سیستم نظامی چریک ها نیازمند یک فرمانده است، اما در نوع مبارزات کوبا، نیازمند فرماندهی ارشد است که فرماندهان مناطق مختلف را تعیین میکند. این فرماندهان حاکمیت مطلق مناطق خود و تعیین فرماندهان صفوف سربازان و مقامات پایینتر را بر عهده دارند. ممکن است در غیاب فرمانده ارشد، فرماندهان مناطقی باشند که فرماندهان ستونهای نظامی - بنا به شرایط و مسئولیتهای متفاوت خود- تحت حاکمیت آنها باشند. بعد از فرماندهان ستونها، سروانها قرار دارند، در نظام چریکی ما بعد از سروان، ستوان است که از درجه نظامی پایینتری برخوردار است به عبارت دیگر شخص از رتبه سربازی تا درجه ستوانی ارتقا مییابد. این شیوه در کشوری به کار گرفته می شود که نیروهای چریکی با آن بر ارتشی سازمان یافته و مجهز غلبه میکنند. البته این روش به هیچ وجه، نمونهای کامل به شمار نمیرود و بلکه منظور از تشریح آن، بیان چگونگی سیر وقایع و تشکیل گروهی مسلح است. البته در پایان باید بگویم درجات در اینجا دارای اهمیت نیست، آنچه مهم به نظر میرسد این است که نباید درجهای اعطا شود که با واقعیت، اخلاق و عدالت ناسازگار باشد و از غربال نبرد و فداکاری عبور نکرده باشد.
توصیفی که ما ارائه کردیم در مورد ارتشی مقتدر و توانا جهت ورود به نبردهای سنگین صادق است، نه چریکهای تازه کار که فرمانده آنها میتواند درجه مورد نظر خویش را برای خود بردارد، حال آنکه در واقع، فرمانده گروهی کوچک را برعهده دارد.
انضباط و تنبیه در مبارزات چریکی
مجازات انضباطی یکی از مهمترین تدابیر تشکیلات نظامی است. انضباط یکی از اصول چریکها است و باید همیشه بدان توجه نمود. انضباط باید قدرتی بوجود آمده از ایمان داخلی و عقلانیت باشد تا به این صورت فرد به انضباطی درونی دست یابد، در صورتی که انضباط رعایت نشود، باید شخص بی انضباط را با هر درجهای که باشد به شدت مجازات کرد.
نکتهای که مهم به نظر میرسد، این است که مجازاتهایی که برای یک سرباز عادی در نظر گرفته میشود در مورد یک کماندو اعمال نمیشود. مثلاً مجازات یک سرباز، ده روز زندان است، حال آنکه برای کماندو یک راحتی فوقالعاده به نظر میآید. این ده روز برای او حکم ده روز بدون تحرک و کار و نوبتهای معمول دیدهبانی است که میتواند در پی آن غذا و خواب کافی داشته باشد و به مطالعه و استراحت بپردازد. واضح است که سلب آزادی مجازاتی نیست که شایسته کماندو (نیروی چریکی) باشد.
هنگامی که فرد انقلابی از اخلاقی والا و احساس کرامتی عمیق برخوردار باشد، ممکن است به علت ممانعت از حمل سلاح دچار افسردگی روحی شود، این حالت در این صورت برای او یک شکنجه روحی خواهد بود و تنها در این صورت است که اعمال آن منطقی به نظر می رسد.
در اواخر جنگ کوبا و حمله به شهری در ایالت لاس والاس، مواضعی را در وسط شهر هدف قرار داده بودیم، در آنجا با مردی مواجه شدیم که بر روی تختی خوابیده بود. او پس از بازجویی گفت که به این علت خوابیده است که سلاحش از او جدا شده است. به او گفتیم این عکسالعمل درستی نیست. او به دلیل یک شلیک ناخواسته مجازات شده بود. این مرد میتوانست سلاحش را باز پس گیرد اما نه با خواب، بلکه با حضور در خط مقدم.
پس از گذشت چند روز با آغاز حمله به شهر سانتا کلارا، هنگامی که از مرکز انتقال خون بازدید میکردیم، همان مرد را دیدیم، او در حال احتضار دستش را به سوی ما دراز کرد و مسئله آن روز را متذکر شد. او در ادامه گفت توانسته است حق حمل سلاح را به دست آورد و بعد از اندکی فوت کرد.
پیگیری مستمر نبرد مسلحانه، نیروهای ما را به این درجه از اخلاق انقلابی رسانده بود. البته این روحیه در آغاز احساس نمی شد، همان زمانی که ترس فراوان و بسیاری از جریانهای درونی، مانع از تاثیرگذاری انقلاب میشد. بنابراین درک این مطلب با تلاش و الگوپذیری امکان پذیر است.
نوبتهای دیدهبانی طولانی مدت در شب و راهپیمائیهای طاقت فرسا هم میتوانست نوعی مجازات باشد، اما راهپیمائیها کارساز نبود، چرا که میبایست تعقیب و آزار فرد، همزمان و با حضور دو نفر مراقب اجرا میشد. اما در مورد دیدهبانی های شبانه نیز مشکل در اینجا بود که میبایست سربازانی برای مراقبت از افراد خاطی که دارای اخلاق ضعیف انقلابی نیز بودند انتخاب می شدند.
من وقتی که لغزش اندکی از نیروهای تحت فرمانم سر میزد، مجازات بازداشت و محرومیت از سیگار و توتون را اعمال میکردم، اما وقتی اشتباه بزرگی از آنها سر میزد از همه چیز محرومشان میساختم. اگر چه مجازات خوفناکی بود، اما نتایج آن خوب بود. البته این مجازات تنها باید در مواردی استثنایی اعمال شود.
دفاع از حاکمیت انقلابی نوپا در برابر استعمار آمریکا
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
فصل چهارم: تشکیل نخستین نیروهای چریکی تا دستیابی به قدرت
1-شکل گیری مخفیانه هسته نیروهای چریکی
نبرد چریکی تابع برخی از قوانین کلی جنگ و دیگر قوانین مختص خود است، با این حال بدیهی به نظر میرسد که به هنگام آغاز نبرد مسلحانه ابتدا در خارج کشور یا در مناطق دورتر، باید به کمک هسته کوچکی از افراد مطلع، اقدامات اصلی انجام شود. اما زمانی که این نبرد در واکنش به برخی شیوههای زورگویانه و به واسطه فعالیت خودجوش گروهی از مردم شکل گرفت، این احتمال وجود دارد که تشکیلات حامی هستههای چریک بتواند مانع از نابودی آن شود. با این حال چنین بر میآید که باید فرماندهی پرنفوذ و هوشیار به منظور نجات مردم خود، عملیات چریکی را آغاز کند. باید گفت این شخص باید در ابتدا در شرایط سخت خارج از کشور آمادگی لازم را کسب کند.
حققیقت آن است که اکثر جنبشهای مردمی دوران اخیر به دلیل اشتباهی اساسی که همان عدم آمادگی است با مخالفت حاکمان جبار مواجه شدهاند.
در این صورت روشهای براندازی (توطئه) از سوی نیروهای چریکی که باید به صورت دقیق و مخفیانه باشد، عملی نمیشود و معمولاً حکومت به واسطه مراکز اطلاعاتی خود، از مقاصد افراد و گروهها باخبر میشود. این امر گاهی به علت عدم احتیاط است و گاهی هم به دلیل تظاهرات علنی که در کشور به وجود میآید، چنانکه فیدل کاسترو گفت: "در سال 1956، آزاد و یا شهید خواهیم شد." این عبارت ، کاملا فراگیر شد.
رازداری در فعالیتهای چریکی
در واقع نخستین اصلی که اساس یک جنبش را شکل می دهد پنهان کاری مطلق و از بین بردن تمامی اطلاعات دشمن است. اصل دوم، گزینش کادر انسانی گروه است که بسیار با اهمیت می باشد. این گزینش ساده به نظر می رسد، اما گاهی بسیار سخت است، چرا که تنها میتوان به عناصر موجود اعتماد کرد. یعنی افرادی تبعید شده و باسابقه بدون آنکه امکان شناسایی کامل آنها وجود داشته باشد با دعوت برخی افراد در گروه حاضر میشوند.
حتی ممکن است مزدوران دشمن در گروه نفوذ کنند، این موضوع که آنها بتوانند اطلاعاتی به دشمن ارائه کنند، غیرقابل بخشش است. زیرا باید قبل از شروع کار تمامی افراد جنبش در مکانهایی مخفی که تنها یک یا دو نفر از آن با خبر باشند، گرد آیند. همچنین فرماندهان این افراد باید کاملاً مراقب بوده و هیچ ارتباطی با دنیای بیرون نداشته باشند. همیشه باید عناصر جدید که از دانش کافی بی بهرهاند، هنگام فرار از دست پلیس و آمادگی و تمرین از نقاط حساس دور نگاه داشته شوند.
به هنگام انجام عملیات مخفیانه هرگز نباید کسی به چیزی که برایش ضرورتی ندارد اطلاع یابد. کسی نباید زیاد حرف بزند و وقتی شکل گیری جنبش به مرحله مشخصی رسید، باید بر همه چیز حتی نامهها نظارت نمود تا از روابط هر شخصی باخبر شد. هیچ عضوی نباید به تنهایی زندگی کرده و از گروه خارج شود. همچنین باید با هر وسیله ممکن از هر نوع ارتباط شخصی عضو متمرد در ارتش آزادیخواه خودداری شود.
نقش زنان در فعالیتهای جاسوسی ضد چریکها
زن عنصری است که در این مرحله بر آن زیاد اصرار می شود. البته بر خلاف نقش مثبت او در نبرد، در این مرحله نخست این عنصر دارای تاثیری منفی است. ضعف مردان جوان در قبال زنان امری شناخته شده است، چرا که آنها از محیط اصلی خود دورند و در شرایط فوقالعاده ای از لحاظ روانی به سر میبرند.
چه بسا حاکمان جبار از این ضعف آگاهند و سعی میکنند جاسوسان خود را در این زمینه به کار گیرند. همچنین گاهی اطلاع از روابط آن زنان برای استفاده کنندگان از آنها آسان است، اما غالباً درک کمترین ارتباطی در میان این زنان سخت به نظر میرسد، از همین رو باید ارتباط با زنان را قطع کرد.
فرد انقلابی که در خفا خود را برای نبرد آماده میکند، باید پرهیزکاری به تمام معنا باشد. این امر از طرفی دیگر به گونهای مفید باعث ایجاد خصلتی میشود که بعدها به یکی از پایههای حکومت یعنی انضباط تبدیل خواهد شد. زمانی که فرد با سرپیچی از دستورات روسای خود با زنان دیدار کرد و روابطی نامشروع با آنها برقرار ساخت، فوراً باید او را کنار زد، نه فقط به خاطر خطری که در این روابط وجود دارد، بلکه صرفاً به دلیل نادیده گرفتن انضباط انقلابی.
آغاز نبرد مسلحانه و تشکیل هسته اولیه انقلاب
هرگز چریکها نباید به کمک غیرمشروط دولتهایی که در خاک آن فعالیت می کنند، تکیه کنند. خواه این دولتها هم پیمان باشند یا اینکه بی طرف باشد. فرد باید همیشه طوری اقدام کند که گویی طرف مقابل یک اردوگاه کاملاً مخالف است. طبعاً ممکن است در این اردوگاه استثنائاتی وجود داشته باشد اما این استثنائات بی تردید، تصدیق کننده اصل کلی است.
البته از تعداد افرادی که به زودی آماده خواهند شد، سخنی نمی گویم. این امر وابسته به عوامل بیشماری است. فقط میتوانیم از تعداد کمی سخن بگوییم که میتوان با آنها نبرد چریکی را آغاز کرد. به نظر من با در نظر گرفتن شرایط عقب نشینی و حالات ضعفی که با وجود گزینش سخت، چارهای از آن نیست باید سی و پنج فرد مناسب را انتخاب کرد. در صورتی که شرایط جغرافیایی مناسب باشد و تمایل دستیابی به زمین در نزد کشاورزان بسیار باشد و عدالت پیوسته نادیده گرفته شود؛ این تعداد از افراد برای آغاز نبرد مسلحانه در هر یک از کشورهای آمریکای لاتین کفایت میکند.
گفتیم که سلاح باید از همان نوعی باشد که دشمن استفاده میکند و از آنجا که هر حکومتی همیشه در آغاز با فعالیتهای نظامی که از خاک او آغاز میشود، مخالفت میکند؛ گروههای که برای نبرد آماده میشود باید از پنجاه یا صد نفر در هر یگان تجاوز نکند. مانعی ندارد که نبرد مثلاً با پنجاه نفر آغاز شود. اما همه آنان نباید با هم باشند نخست به خاطر اینکه تعداد زیاد نیروها جلب توجه میکند و دیگر اینکه در صورت وجود خیانت، تمامی افراد گروه از بین میروند، علاوه بر اینکه در این صورت اشغال چند نقطه به طور همزمان امکان پذیر نیست.
مرکز اصلی تجمعات باید تا حدی شناخته شده باشد و تبعید شدگان نشستهای مختلفی را در این مرکز برگزار کنند، اما رهبران به ندرت بدان وارد میشوند. فرمانده ارشد باید بیشترین تعداد منزل را در حد امکان در اختیار داشته باشد. انبارهای سلاح نیز باید طوری باشد که یک یا دو نفر از آن اطلاع داشته و در جاهای مختلف پراکنده باشد.
سلاح، همیشه باید در اختیار افرادی قرار گیرد که در آخرین لحظات از آن استفاده میکنند، چرا که یک اقدام سرکوبگرانه علیه کسانی است که آموزش میبینند. در غیر این صورت باعث زندانی شدن آنها و از دست دادن تمام سلاحهایی میشود که به سختی میتوان بدان دست یافت. این سلاحها هزینه زیادی در بردارد و نیروهای مردمی نمیتوانند نسبت به آن بی تفاوت باشند.
باید بسیار توجه شود تا برای نبردهای سخت آینده نیرو فراهم میشود. از لوازم این امر انضباط شدید، روحیه بالا ،آگاهی کامل از ماموریت پیش رو و جلوگیری از شادی های بی مورد و آمال و آرزوهای کاذب و دروغین مبنی بر پیروزی آسان است. به زودی درگیری طولانی و ناخوشایند خواهد بود. به زودی گروه طعم شکست را خواهد چشید و گرفتار میشود و تنها ناجی آن، روحیه نظم و ایمان به پیروزی نهایی و ویژگیهای فوقالعاده فرمانده اش است. اینها تجارب ما در کوباست. در آنجا دوازده نفر ارتشی را بوجود آوردند. دلیل آن این بود که آنها تمامی این شروط را رعایت میکردند و فرماندهشان فیدل کاسترو نام داشت.
ویژگی های جسمی نیروهای هسته
کماندوها افزون بر آمادگی فکری و روحی باید آمادگی جسمانی دقیقی نیز داشته باشند. کماندوها خیلی زود منطقهای کوهستانی را برای فعالیت انتخاب می کنند. زمین هر طوری که باشد، عنصر اساسی نیروهای چریک، حرکت است. گروه چریک نمیتواند به خاطر افراد کند و خسته، آرام و لرز لرزان حرکت کند.
تمرین مفید بر پایه راهپیمائیهای جان فرسا در طول روز و شب است که هر بار طولانیتر میشود و افراد را تا سرحد نابودی به پیش میبرد. راهپیمایی نیازمند سرعت است. سرعت و استقامت دو مشخصه بارز هسته اصلی چریک است. اطلاعات تئوریک نظیر توجیه نیروها، نقشه خوانی، اعمال تخریب کاری و در صورت امکان، آموزشهای عملی تیراندازی زیاد با تفنگ به سمت هدف صورت گیرد و بر چگونگی استفاده از فشنگ تاکید شود.
همیشه باید در ذهن نیروی چریک یک اصل تقریباً دینی که همان صرفه جویی در استفاده از فشنگ است، شکل گیرد. او باید بداند که همه فشنگها حتی آخرین آن باید مصرف شوند. در صورتی که از همه این آموزشها پیروی شود، نیروهای چریک میتوانند آسان به اهدافشان دست یابند.
2-دفاع از حکومت بعد از دستیابی به آن
بدیهی است تا زمانی که موفق به شکست کامل ارتش رژیم ساقط شده نشدیم، دستیابی به پیروزی نهایی ممکن نیست. افزون بر آن، باید تمام نهادهایی که به شکل اصولی از این رژیم حمایت میکنند، پاکسازی شوند، البته این کتاب چیزی جز یادداشت آموزشی مختصری برای نیروهای چریک نیست و ما بزودی در صورت حمله به نظام جدید (انقلابی)، به تحلیل دفاع ملی متمرکز خواهیم شد.
مدتی پس از پیروزی برخورد با افکار عمومی جهان شروع خواهد شد. روزنامههای پرتیراژ و خبرگزاریهای وابسته به آمریکا و دیگر کشورهای استعماری حملات هجومی و هدفمند خود را تا حدی که قوانین مردمی کشور آزادیخواه هجومی و اصولی باشد، آغاز خواهند کرد.
از این رو نباید به هیچ یک از اصول ارتش پیشین تکیه کرد، البته سیستم نظامی و فرمانبری معمول و مفاهیم وظیفه نظامی و اخلاق به روش گذشته، یکباره ریشه کن نمیشود.همچنین محال است افراد پیروز و جنگجو که غالباً از فرهنگ عمومی بی بهرهاند بتوانند با دشمن مغلوب زندگی کنند. این در حالی است که دشمن از درایت جنگی خود مغرور بوده و نسبت به هر گونه توانایی چریکهای ناآگاه حسد می ورزد.
تشکیلات نظامی جدید حاکمیت نوپا
روشن است که در این شرایط استثنائاتی نیز وجود دارد، به گونهای که برخی افراد نظامی با قطع ارتباط با گذشته خود، نظام نوین را با همکاری کامل میپذیرد. در این حال این افراد از دو جهت مفید هستند اول اینکه این افراد ارتباط میان آرمان ملت و آگاهیهای لازم جهت تشکیل ارتش مردمی جدید، را ایجاد میکنند.
در نظام جدید باید با حاکم ساختن ارتش جدید بر تمامی مراکز، ارتش سنتی را از میان برداشت و در پی آن ارتش جدید را سازمان داد. باید اساس نظام چریکی سنتی که با اقدامات خودسرانه کاملا متاثر از هر فرمانده بی برنامهای است، تغییر یابد. با این حال بسیار با اهمیت است که شکل گیری این نظام، بواسطه مفاهیم عملیات نیروهای چریک صورت گیرد. به این معنا که ساختار این ارتش ، به ارتش مردمی نیز تزریق شود و به عبارتی ارتش چریکی با نظامی کاملاً مشخص شکل بگیرد.
البته ما نباید اشتباه نخست را تکرار کنیم، یعنی زمانی که قصد داشتیم ارتش نوین مردمی را بر اساس چارچوب انضباطی و سیستم نظامی گذشته ساماندهی کنیم با این کار ممکن است شکاف خطرناکی که کاملا در نظام مذکور آشوب به پا میکند، به وجود آید.
در چنین شرایطی است که ارتش مردمی باید خود را برای نبرد تدافعی جدیدی آماده کند. ارتشی که در چارچوب نبرد مشترک، معمولاً دارای آزادی تحرک بسیاری است و این امر باعث فعالیت بیشتر گروههای مسلح میشود. این ارتش با دو مسئله مواجه است: نخست اینکه هزاران نفر از انقلابیون صالح و ناصالح در لحظات پایانی و در پی موج سهمگین پیروزی انقلاب به ارتش خواهند پیوست که باید آنها را در شرایط سخت دوران چریکی قرار داد و به منظور آمادگی انقلابیون ، آموزشهایی سریع و فشرده در اختیارشان قرار داد. آمادگی انقلابی که به ارتش مردمی وحدت فکری میبخشد، اساس امنیت ملی را در کوتاه مدت یا طولانی مدت تشکیل میدهد.
مشکل دوم به دلیل سختی سازگاری با ساختارهای جدید است. باید با تشکیل سریع یک هیئت ویژه، تمامی یگانهای ارتش را با حقایق جدید انقلاب آشنا ساخت. این هیئت باید سربازان، کشاورزان و کارگران را با عدالت و حقیقت و آرماتهای انقلاب، آشنا کند. آنها باید بدانند چرا میجنگند و چرا تمامی دوستانشان بدون درک پیروزی جان باخته اند؟
هیأت مذکور، در همین راستا باید به منظور غلبه بر بیسوادی ،سریعاً آموزشهای ابتدایی را تمام می کند تا ارتش انقلابی به تدریج خود را برای انجام ماموریتهای حرفهای آماده کند و از لحاظ فکری و آمادگی رزمی کاملاً مهیا باشد.
این سه ویژگی به مرور زمان محقق میشود و در پی آن میتوان سیستم نظامی را به کمال رساند تا رزمندگان ماهر و برجسته به لطف دورههای ویژه به نظامیانی متبحر تبدیل شوند، همچنین نیروهای چریکی می توانند با سربازگیری به صورت داوطلبانه یا اجباری، تمام مردم را برای انجام خدمت آماده کنند. این امر مشخصههایی دارد و نمیتوان اصول کلی برای آن فرض نمود.
حال در اینجا به بیان دیدگاههای فرمانده ارتش انقلابی درباره سیاست کوبا می پردازیم، گاهی در دوران بعد از انقلاب خطر حمله دشمن خارجی وجود داشته باشد، همان طور که در اواخر سال 1959 و اوایل 1960 اتفاق افتاد. ما دشمن را میشناسیم و بدون هیچ ترسی منتظر او هستیم. در اینجا ما دیگر لیست تجربیات گذشته خود را در اختیار همگان قرار نمیدهیم، بلکه برعکس از تجربه دیگران در دفاع ملی خود بهره میجوئیم.
ما می خواهیم به بیان وضعیت کوبا بپردازیم و دیدگاه خود را درباره ارتباط این کشور با وقایع آمریکا بپردازیم. بنابراین این دیدگاه و وقایع موجود را در یک راستا قرار میدهیم تا بتوانیم به تحلیل اوضاع کنونی و آینده کوبا بپردازیم.
چگونه کوبا نماینده مبارزه با استعمار آمریکا شد
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
3-تحلیل اوضاع کنونی و آینده کوبا
یکسال از زمان فرار حاکم جبار کوبا در پی مبارزات مسلحانه ملت کوبا میگذرد. دستاوردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حکومت در طول این یک سال قابل شمارش نیست. چه بسا ضروری باشد برای تحلیل این قضیه ارزش واقعی هر موضوع مشخص شده و ابعاد انقلابمان به دقت برای مردم تبیین شود. این انقلاب، گر چه اساساً انقلابی کشاورزی بود، اما حمایت گسترده کارگران و طبقه متوسط را به دست آورد و هم اکنون از حمایت صنعتگران نیز برخوردار است. عزم با ثبات مردم و اهداف سوق دهنده آنان ارزش این انقلاب را در قاره آمریکا و حتی جهان بالا برده است.
ساختارهای انقلابی کوبا پس از پیروزی
موضوع پیش روی ما تنها ارایه بحثی ساختاری و مختصر درباره قوانینی است که بی شک ضروری و مفید فایده ملت میباشد. بزودی به برخی از این قوانین اشاره خواهیم کرد و ضمن تبیین روند منطقی تمام آنها در مسیری هماهنگ و کاملاً ضروری،اهتمام دولت در جهت منافع نیازمندیهای ملت را به تصویر خواهیم کشید.
حکومت جدید در ابتدا سعی کرد طبقات فاسد را در کشور ناکام بگذارد، از همین رو به سرعت قانون اجارهها را مورد توجه قرار داد، تعرفه برق و تلفن را کاهش داد. طولی نکشید که کسانی که فکر میکردند فیدل کاسترو و دوستان انقلابی او همانند دیگر سیاستمداران گذشته و کنونی هستند، و تنها به دروغ پردازی خواهد پرداخت، به این نتیجه رسیدند که ملت کوبا عمیقاً متحول شده است و تمام امتیازات آنها از دست رفته است. بعد از مدتی کلمه کمونیست در مورد رهبران و چریکهای پیروز به کار گرفته شد، در مقابل مبارزه با کمونیسم بر سر زبان کسانی افتاد که از امتیازات ظالمانهشان محروم شده بودند.
قانون زمینهای بایر و فروش اقساطی شکل گرفت و باعث ناخوشایندی صاحبان سرمایههای بومی شد. واپس گراها نیز برخی درگیریها را ایجاد می کردند و امکان وجود هر اتفاقی وجود داشت. دیگر امثال دوبوا و پورتر میتوانستند (این طفل دیوانه) یعنی فیدل کاسترو را نصیحت کنند و او را به سمت راههای خوب "دموکراسی" هدایت کنند. امیدواری به آینده [در شکست نیروهای انقلابی] در میان برخی افراد هنوز ادامه داشت.
قانون اصلاحات اراضی کشاورزی شوک بزرگی ایجاد کرد و مسایل برای کسانی که این قانون در مورد آنها اجرا شد آشکار گردید. "گاستون باکویرو"، سخنگوی متحجران، پیش از همه به خوبی میدانست چه اتفاقی پیش خواهد آمد. او به سمت آبهای خروشان در اسپانیا که جای کاملاً آرامی است فرار کرد. برخی از آن کوته فکران هنوز با خود میگویند: قانون ،همان قانون است. حکومتهای دیگر هم غیر از این قوانین، قوانین خوبی به وجود آوردند. البته این قوانین از لحاظ تئوریک برای مردم خوب است، اما اجرای آن چیز دیگری است.
این افراد در آغاز نبرد از بالای دیوارهای عالم موهوم خود و نظریههای اجتماعی و اقتصادی خود که به خیال آنها به ذهن چریکهای ناآگاه راه نمییابد، نسبت به این طفل پر سر و صدا و ناشناخته (کاسترو) که وجود او تنها با نشان«اینرا» شناخته میشد، نگاه پدرانه مهربان و دلسوزی داشتند. با این حال «اینرا» همچون تراکتور یا تانک به پیش رفت، او در مسیر خود موانع مالکان بزرگ را کنار میزد و فضای اجتماعی نوینی را برای قوانین ملکیت ایجاد کرد.
این اصلاحات اراضی بوجود آمده برخی از مشخصههای مهم آمریکا را زیبا ساخت. این اصلاحات با فئودالیته مخالف بود، چرا که افزون بر حذف مالکیت های بزرگ (به اقتضای شرایط کوبا) تمام قراردادهایی که براساس آن پرداخت سود نقدی املاک بود را فسخ کرد و برخورد برده مابانه ای که هنوز در مزارع مهم بخصوص مزارع قهوه و توتون رواج دارد را ملغی اعلام کرد.
اما غیر از آنچه گفته شد نوعی اصلاحات اراضی نیز در چارچوب نظام سرمایه داری ایجاد شد تا بتواند فشار احتکاری که مانع از فعالیت مخلصانه کشاورزان محروم و نیازمند در زمین خود می شد و اجازه نمی داد آنها بدون ترس از رباخوران و مالکان به تولید بپردازند،برداشته شود.
اصلاحات ارضی از همان ابتدا زمینه دستیابی کشاورزان، کارگران وکارگران کشاورز به زمین را فراهم میکرد و حمایتهای شغلی ضروری را از آنها به عمل میآورد. به این معنا که کارگران شایسته و تجهیزات در اختیار آنها قرار میداد و به واسطه اعتبارات «اینرا و بانکهای دولتی و اتحادیه فروشگاههای مردمی» آنها را حمایت مالی میکرد.
اتحادیه فروشگاههای مردمی در ایالت اورینته به سرعت رشد کرد و در ایالتهای دیگر هم رواج یافت. به طوری که فروشگاههای دولتی جایگزین رباخواران گذشته شد و پرداخت عادلانه قیمت محصولات کشاورزی خسارت عادلانه ای بود که به جای سرمایه گذاری اعطا میشد.
نحوه اصلاحات اراضی و آزاد سازی منابع ثروت در کوبا
مهمترین مشخصههایی که این اصلاحات ارضی را با سه نوع دیگر آن در آمریکا (مکزیک، گواتمالا و بولیوی) متمایز میسازد، رفتن تا خط پایان بدون هیچ گونه چانهزنی و سازش با دیگران است. این نوع اصلاحات ارضی متکامل تنها به ملت احترام میگذارد و با هیچ طبقه یا قومیت خاصی مخالفت نمیکند. قانون تنها در مورد شرکت «یونایتد فرویت» و« کینگ رننش» و همچنین مالکان بزرگ اروپایی اجرا میشود.
در چنین شرایطی، تولیدات کشاورزی کشور چون برنج، دانههای روغنی و پنبه به شدت افزایش مییابد و به کانون برنامه ریزی تبدیل میشود. با این وجود ملت هنوز راضی نشده است و سعی دارد تا به تمامی ثروت هایش دست یابد. با قانون نفت، بازگرداندن ذخایر غنی زیرزمینی عملاً به میدان درگیری در خصوص احتکار و طمع به آن تبدیل شده است. این قانون به مانند دیگر قوانین شکل گرفته توسط انقلاب، به ضرورتهایی که نمیتوان آن را نادیده گرفت؛ پاسخ میدهد.
البته همین واکنش را در خصوص امور زودگذری که ملت قادر به بازگرداندن آن نیست نیز وجود دارد. مردم در کوبا تصمیم دارد آزاد باشد و اقتصادش را خود به دست گیرد و به شکوفایی و پیشرفتهای روزافزون اجتماعی دست یابد. قانون نفت نیز نمونه ای از این مورد است، این قانون نیز نمونهای برای سراسر قارهای است که انحصار نفت آن را تهدید میکند.
انقلاب ضد آمریکایی کوبا و آزاد سازی منابع نفتی
کوبا مستقیماً و به شکلی اساسی نمیتواند مانع انحصار نفت شود، چرا که مرکزی مهم برای این سوخت با ارزش به شمار نمی رود، هرچند امید رفع نیازهای داخلی خود را دارد. با این حال این کشور، با قانون خود در خصوص نفت، دیگر ملتهای دوست در آمریکا را بدین باور رهنمون میسازد که این قانون در آمریکا قابل اجراست.
اگرچه بسیاری از این کشورها در دام این انحصار طلبیها گرفتار آمدهاند و برخی نیز به منظور نیاز و حرص دستیابی به ذخایر انحصاری، با یکدیگر وارد جنگ شدهاند. مشخص است که همیشه باید چنین اقداماتی صورت پذیرد. انحصارهای بزرگ هم نوع دیگری است که چشمان نگران خود را به سمت کوبا گشوده است. هیچ قومی در جزیره کوچک کارائیب جرات نمیکند از میراث بزرگی که آقای "وستر دالز" برای بازمانده خود یعنی «یونایتد فروت کمپانی» به جای نهاده سخنی بگوید. انقلاب مردمی کوبا، به سلطان«راکفلر» و مجموعه «رویال داچ» نیز ضربه وارد ساخته است.
عایدات معادن کوبا نصیب ملت شد
قانون معادن در کوبا نیز به همین صورت است، این قانون پاسخ ملت به کسانی است که ادعا میکنند با قدرت نمایی و حملات هوایی و مجازات مختلف میتوانند این ملت را ضعیف کنند. عدهای میگوید اهمیت قانون معادن از قانون اصلاحات ارضی کمتر نیست. البته ما ارزش این قانون را تا این حد نمی دانیم. در این زمان مالیات 25 درصدی کل تولیدات صادراتی که این شرکتها-شرکتهایی که معادن ما باعث شده به خارج بروند- ملزم به پرداخت آن هستند تنها برای رفاه کوبا سودمند نبود، بلکه سودهای انحصار طلبان خارجی و واسطهها را نیز مشخص کرده و این امکان را میدهد تا با سرمایه گذاران کنونی در حوزه نیکل در ستیز باشند.
از همین رو انقلاب کوبا که مالکان بزرگ را حذف کرد، در تلاش بر آمد تا سود انحصار طلبان و دلالان خارجی را تعیین کرده و سیاستی جدید را در پیش گرفت که نظام انحصاری کنسرسیومهای معدن را از بین برد. این موضوع باید مورد توجه همسایگان ما که بزرگترین کشور استعماری به شمار میروند نیز قرار بگیرد. این در حالی است که در تمام آمریکا نسبت به این قضیه کاملاً بی توجهی میشود. انقلاب کوبا، تمامی موانع مراکز تبلیغاتی را درهم شکست و حقیقت آن همچون باروت در میان تودههای خواهان زندگی برتر در آمریکای لاتین پخش شد.
کوبا نماد مبارزه با استعمار آمریکا
کوبا نماد ملی گرایی جدید و فیدل نماد آزادیخواهی است. جزیرهای کوچک با وسعت 114000 کیلومتر مربع و 5/6 میلیون جمعیت، پرچمدار مبارزه با استعمار آمریکاست. ضربات بزرگی که در این نبرد بر استعمار وارد آمد، باعث شد پیشگام مبارزاتی باشد که مملو از رشادت، بزرگی و اهمیت بود.
کشورهای استعمار شده آمریکا که دارای اقتصاد ضعیفی هستند، سرمایههای ملی خود را افزایش دادند و در اوج نبرد دائمی و سهمگین به مبارزه با استعمارگران خارجی پرداختند و این عرصه کم کم برای قهرمان جدید آزادی باز شد. چرا که حکومتهای این کشورهای مستعمره، به قدرت لازم برای به نتیجه رساندن مبارزات دست مییافتند. این نبرد، ساده و بدون سختی و گرفتاری نبود و نیازمند حمایت همه مردم و از طرفی، آرمانگرایی و روح فداکاری مبارزان در شرایطی بود که در آمریکا در انزوا بودیم.
شهدای استقلال و آزادی طلبی در آمریکا
در گذشته کشورهای کوچکی چون گواتمالا و مردم آن مانند "کوتزال" - پرندهای که چون وارد قفس شود میمیرد- سعی کرده بودند در این نبرد شرکت کنند، غیر از این کشور،بولیوی و "بولیوا موریلو" اولین شهدای استقلال در آمریکا بودند. استقلالی که تداعی کننده فشار سنگینی بود و بر اصلی که نکات با ارزشی برای انقلاب کوبا به همراه داشت تاکید مینمود. این سه اصل عبارت بودند از: "ضرورت پاکسازی ارتش" ، "اصلاحات ارضی" و "ملی کردن معادن"، که منبع بزرگترین ثروتها و گرفتاریها برای کشور بودند.
طوفان انقلاب های ضد آمریکایی در آسیا و آفریقا
کوبا الگوهای گذشته و سختیها و شکستها را میشناسد و میداند که در آغاز عصری جدید است. در حقیقت طوفان نهضتهای ملی و مردمی، آسیا و آفریقا بر دژهای استعمار ورزیدن گرفته است. اتحاد این ملتها به خاطر دین، سنتها، طمعورزی، الفت یا تبعیض نژادی نیست؛ نزدیکی آنها به علت شرایط اقتصادی و اجتماعی مشابه و گرایش یکسان به پیشرفت است.
آسیا و آفریقا در "باندونگ" و "لاهابانا" از طریق کوبا با هم دست دادند، این دو آسیا و آفریقا هستند که با آمریکای لاتین و سرخ پوستان دست دوستی دادهاند.
نسیم آزادی خواهی در گوشه و کنار جهان
از طرف دیگر، دولتهای بزرگ استعماری در برابر ملتهای مبارز عقب نشینی کردند. امپراطوری بلژیک و هلند دیگر مسخره به نظر می رسند و آلمان و ایتالیا مستعمرههای خود را از دست دادند. فرانسه هم تلخی جنگی را تجربه کرد که هنوز خسارتهای ناشی از آن بر جای مانده است، در این میان انگلیس مکار نیز سیاستی به کار برد تا با قطع سلطه سیاسی، روابط [و سلطه] اقتصادی خود را حفظ کند.
سرمایهداری آمریکای شمالی جایگزین برخی سرمایهداریهای سنتی استعماری در کشورهای مستقل شد. غافل از اینکه این جایگزینی دوامی ندارد و نمیتواند در این عرصه، گردش مالی گستردهای داشته باشد. ایالات متحده میپنداشت بزودی چون اختاپوس به مکیدن خون جهان مشغول میشود، حال آنکه قادر نیست شاخکهای حجامت خود را ثابت نگه دارد. در واقع چنگالهای کرکس امپراطوری ضعیف شده است. استعمار در تمام گوشه کنار دنیا مرده یا به مرگ طبیعی خود نزدیک است.
اما قاره آمریکا وضعیت دیگری داشت، دیر زمانی بود که شیر انگلیس پوزه زشت خود را از آمریکا دور ساخته بود و سرمایه داران جوان و محبوب یانکیها (استعمار) از محافل انگلیسی فریاد «دموکراسی» برآورده و حاکمیت خود را بر تمام جمهوریهای بیست گانه اعمال کرده بودند.
حیات خلوت استعمار برای آمریکا ناامن شد
این جمهوریها همان فئودالی استعماری آمریکای شمالی بود. یعنی "حیات خلوت خانه ویژه این استعمار" که عامل بقا و زندگی آن بودند. اگر تمامی ملتهای آمریکای لاتین همچون کوبا به کرامت خود احترام میگذاشتند، پشت استعمار سست میشد و ناچار میگشت با شرایط سیاسی و اقتصادی جدید کنار آید و سود خود را کاهش دهد. اما استعمارگران هرگز نمیخواهند شاهد کاهش سودشان باشند.
این در حالی است که الگوی کرامت ملی و بینالمللی کوبا که به زعم آنها الگوی ناپسندی به شمار میآمد در بین کشورهای امریکای لاتین فراگیر شد. تا جائیکه هر جا ملتی فریاد آزادیخواهی برآورد، آنها از کوبا گلایه مند میشوند. کوبا واقعاً مسئول است، چرا که راه مبارزه مسلحانه مردمی با ارتشی که فکر میکردند مغلوب نمیشود را نشان داده است. راه جنگ چریکی و در یک کلمه راه کرامت.
کوبا خواب خوش را از استعمارگران گرفته است
چقدر این الگو-کوبا- بد است. چرا که خواب را از استعمارگران گرفته است و ضمن مبارزه با خطرات در مسیر آینده گام برمیدارد. سخنگویان امپریالیسم اعلام میکردند که این الگو باید از بین برود. خادمان نقاب به چهره امپریالیسم همچون نمایندگان پارلمان معتقد بودند این دژ کمونیسم باید فتح شود. ضمن اینکه مدافعان بسیار مکار آنها همچنین بیان داشتهاند که اوضاع کوبا بسیار ما را نگران ساخته است. حال آنکه همه میدانیم که هدف آنها ویرانی کوباست.
بعد از این مسایل باید پرسید امکانات تجاوزگران برای حذف این "الگوی ناشایست" چیست؟ تنها راه این مبارزه، مبارزه اقتصادی است، این مبارزه شامل مسدود کردن اعتبارات بانکی و پشتوانه تمامی صادر کنندگان کوبایی آمریکای شمالی و از جمله بانک ملی کوبا است. ممکن است این اقدام به کمک هم پیمانان آنها در تمامی اروپای غربی صورت گیرد، اما باید گفت مسدود کردن اعتبارات به تنهایی کافی نیست.
بازار شکر در موازنه تقابل آمریکا و کوبا
عدم اعطای اعتبارات باعث میشود ضربه نخستین به اقتصاد کشور بسیار سهمگین باشد. اما طولی نمیکشد که این وضعیت ثبات خود را بازمییابد و در صورتی که کشور زندگی معمول خود را تجربه کند، تراز بازرگانی به تعادل میرسد. این فشار باید وجود داشته باشد. آنها این بار به میدان بازار شکر روی میآورند. البته وسایل محاسباتی آژانسهای امپریالیستی به زودی به این امر اشاره میکنند که کاهش سهم آنها از شکر کوبا بسیار خطرناک است، همچنین حذف این سهمیه نیز محال است. چرا تا این حد خطرناک؟ چرا که علاوه بر در پی داشتن خطای سیاسی، بزودی دندان 10 یا 15 کشور تولید کننده را تیز میکند و باعث نگرانی عمیق آنها میشود، هریک از آنها به این عقیده میرسند که در بازار شکر دارای حق بیشتری هستند.
یکی دیگر از محال بودن چشم پوشی از شکر کوبا این است که این محصول بهترین شکری است که به ایالات متحده وارد میشود. از طرفی 60 درصد از منافع حاصل از تولید و فروش شکر مستقیماً به آمریکا تعلق میگیرد. بنابرانی کفه این ترازو به سمت آمریکاست و کسی که نفروشد نمیتواند خریدار باشد، همچنین خوب نیست انسان معاهدهای را نقض کند.
قضیه به اینجا ختم نمیشود. مردم آمریکای شمالی شکر را به قیمت سه سنتا بیشتر از قیمت رایج بازار تهیه میکنند، این به علت ناتوانی آنها در تولید شکر با قیمت پایین است، همچنین بالا بودن سطح دستمزد و تولید پایین در این دولت بزرگ [آمریکا] مانع از آن میشود که این دولت، شکر را با همان قیمت کوبا تولید کند.
آنها با پرداخت بهای بالا برای این محصول تولیدی سعی دارند، توافقنامههای سنگینی را نه تنها بر کوبا بلکه بر تمامی کسانی که از این محصول بهره میبرند تحمیل کنند، به همین علت محال است که آنها از سهمیه خود در کوبا چشم بپوشند.
هنگامی که امپریالیستها ادعا میکنند به منظور حذف این محصول، مزارع نیشکر کوبا را بمباران کرده یا میسوزانند؛ ما از پای نخواهیم نشست. روشن است که این ادعا، غالباً برای ترساندن حکومت انقلابی است، این در حالی است که پیکر مندرس استعمار آمریکای شمالی به خون اهالی و خانوادههای کوبا آغشته شده است. همچنین میتوان به انفجار وحشتناک در کشتی حامل اسلحه ارتش انقلابی اشاره کرد.
نقش نفت و پنبه در تقابل آمریکا و کوبا
موارد دیگری نیز وجود دارد که ممکن است اقتصاد کوبا را تحت تاثیر قرار دهد. یکی از این موارد خرید مواد اولیه، همچون پنبه است. روشن است که در دنیا پنبه زیادی تولید میشود و در اینباره نباید جز در موارد زودگذر در سختی قرار گرفت، اما در مورد سوخت وضعیت به این صورت نیست. نبود این منبع، کشور را فلج میکند، زیرا کوبا نفت کمی تولید میکند. تعدادی از انواع قیر هستند که میتوانند زنجیره اقتصاد کوبا را تغذیه کنند و در نهایت هم غولها، ارابههای اقتصاد را به حرکت درآورد. البته در جهان نفت فراوانی وجود دارد.
افزون بر رفتار دوگانه اقتصادی که پیشتر ذکر شد اگر ما در کنار شیوههای ممکن تجاوز، دخالت یکی از دولتهای را نیز در نظر بگیریم قضیه نگران کنندهتر خواهد شد. این موضوع در مورد جمهوری دومنیکن صادق است.
چرا آمریکا نمیتواند بر ملتها پیروز شود؟
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
تلاشهای امپریالیسم برای سرکوب انقلاب کوبا
راههای جدیدی که سازمان دولتهای امریکایی در پیش گرفتهاند، سابقه خطرناکی از موضوع دخالت را شکل میدهد، گویی این قضیه تصادفی است. امپریالیستها با دروغهای خود تروخیلو را روی کار آوردند تا زمینه تجاوزات دیگر را نیز فراهم آوردند. متاسفانه، دموکراسی ونزوئلا در این قضیه، مانع از آن شد تا در برابر منبع دخالتها علیه تروخلیو ایستادگی کنیم. آنها واقعا خدمت بزرگی به دزدان این قاره نمودند.
بواسطه این توانائیهای جدید، تلاشهایی نیز برای حذف فیدل کاسترو که مورد غضب امپریالیستها واقع شده بود و او را "جوان دیوانه" میخواندند، شکل میگرفت. طبعاً اقداماتی هم باید برای نابودی دو "مزدور بینالمللی" خطرناک یعنی رائول کاسترو و نویسنده این کتاب انجام میپذیرفت.
این راه حل اگر در چارچوب حذف همزمان هر سه شخصیت یا حداقل خود فرمانده باشد، نتایجی رضایت بخش به بار میآورد، این روش، روشی خوب به نظر میرسید و ارتجاعیها را خوشحال میساخت. اما ای سران امپریالیست و مسئولان داخلی! فراموش نکنید که ملت قادر به انجام هر کاری است و اگر با این خیانت مواجه شود کسانی را که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در حمله علیه رهبر انقلاب دست داشتهاند از بین خواهد برد و هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند مانع او شود.
امپریالیستها همچنین نوع جدیدی از این رفتار متمایز را در گواتمالا در پیش گرفتند، این رفتار اعمال فشار بر واردکنندگان سلاح به کوباست. هدف آنها این است که کشور ما را مجبور کنند تا از کشورهای کمونیستی، سلاح خریداری کنند. از همین رو بود که موج اتهامات شدت گرفت و یکی از دولتمردان ما گفت: «ممکن است به بهانه کمونیست بودن به ما حمله کنند ولی چون [ به زعم آنها] احمق هستیم نمیتوانند ما را از میان بردارند.»
در چنین شرایطی امپریالیستها بزودی اندیشه ضرورت برخورد مستقیم را در ذهن خواهند پروراند، همچنین بزودی به کمک سیستمهای محاسباتی آی.بی.ام خود به بررسی تمام جزئیات تواناییهای خود خواهند پرداخت.
ما فکر میکنیم آنها میتوانند از روش ویژه خود در اسپانیا استفاده کنند. آنها در آغاز تبعید شدگان را به کار گرفتند و سپس بواسطه افراد داوطلب که طبعاً مزدور بودند و همچنین سربازهای بیگانه که کاملاً از پشتیبانی نیروی دریایی و هوایی برخوردار بودند، تبعیدشدگان را مورد حمایت قرار می دادند. در این راستا ممکن بود دولتی چون سانتو دومینکو مستقیماً دست به تجاوز بزند. چرا که برادران ما به همراه مزدوران بسیار، شهروندان آنها را در سواحل ما به کام مرگ میفرستادند.
آنها چنین فضایی خلق میکردند تا امپریالیستهای محترم بتوانند چنین وانمود کنند که قصد دخالت در این نبرد مصیبتبار میان برادران را ندارند و بزودی آن را در مرحله خاصی خاتمه خواهند داد و ناوچهها، رزمناوها، بمب افکن ها، زیردریاییها و ناوهای هواپیما بر و هواپیماهای خود را در پهنه دریا و آسمان این بخش از قاره آمریکا مستقر خواهند ساخت. این احتمال وجود داشت که آن پاسداران به اصطلاح غیور صلح قاره مانع عبور کشتی کمکی کوبا شوند. از طرفی بیداری فولادین آنها میتوانست همه یا بیشتر مدافعان حکومت تروخیلو را فریب دهد.
آنها همچنین میتوانستند به واسطه یکی از سازمانهای "خوب" دولتهای آمریکایی برای پایان دادن به جنگ جنوب که "کمونیسم" در جزیره ما به راه انداخته بود، دخالت کنند یا اینکه به منظور برقراری صلح و حمایت از منافع مردم خود مستقیماً با نام این سازمان، شرکت کنند و بدین ترتیب رفتاری متمایز با آنچه در کره داشتند، در پیش گیرند.
ضربه نخستین متوجه ما نبود. این ضربه حکومت قانونی ونزوئلا را هدف قرار داده بود تا آخرین تکیه گاه ما را در قاره از بین برد. اگر چنین چیزی روی میداد ممکن بود کوبا و یا وطن بولیوار بزرگ به مرکز مبارزه بر ضد استعمار تبدیل شود. بزودی ملت ونزوئلا برای دفاع از آزادی خود برمیخواست. عامل انگیزه بخش این ملت، شور و رغبت کسانی بود که میدانستند نبرد سرنوشت سازی را آغاز خواهند کرد. آنها اگر شکست میخوردند به ظالمانهترین اشکال طغیان و سرکشی پی میبردند و اگر پیروز میشدند، آینده روشنی در انتظار قاره ما بود. طوریکه طوفان مبارزات مردمی میتوانست سکوت قبرهای استعماری که جمهوریهای دوست را به بندگی گرفته شده ما حالت آنها را به خود گرفته بود، بشکند.
چرا دشمن نمی تواند بر ملت ها پیروز شود؟
دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد دشمن پیروز نمیشود. اما دو دلیل آن بسیار مهم است، یکی از این دلایل خارجی است و آن اینکه ما در سال 1960 قرارداریم. سال ملتهایی با رشد متفاوت و سال ملتهای آزاد. سالی که در نهایت صدای ملیونها انسان باعث میشود حرمت ملتها حفظ شود. انسانهایی که دیگر نمیپذیرند صاحبان پول و قدرت، سرنوشت آنها را به دست گیرند.
دلیل دوم داخلی است و قدرت آن از مورد نخست بیشتر است، باید گفت ما در سالی قرار داریم که ارتش شش ملیونی کوبا سلاح به دست میگیرد و یکپارچه چون یک مرد به دفاع از سرزمین و انقلاب خود میپردازد. ارتش انقلابی در میدان نبرد تنها جزئی از یک ملت مسلح است که در تمام کشور میجنگد. بزودی کارگران کارخانههای شهری جانفشانی خواهند کرد و در روستا، کشاورزان در پی هر درخت و هر شیاری، متجاوزان را به کام مرگ خواهند فرستاد.
بزودی در گوشه گوشه دنیا، همبستگی ملتها با صدها هزار سینه سپر کرده در برابر تجاوزات بیشتر خواهد شد. بزودی امپریالیستها خواهند دید که چگونه پایههای پوسیدهشان بر زمین میافتد و تنها وزش یک باد، اخبار دروغین و عنکبوتی خبرگزاریهای آنان را از هم جدا میسازد. فرض میکنیم که محکومیت مردمی این امت در نزد آنها ارزشی ندارد، در این صورت در داخل چه اتفاقی خواهد افتاد؟
تشکیل ارتش چریکی، مهم ترین عنصر حفظ انقلاب
با توجه به اینکه ما جزیرهای کوچک هستیم که به آسانی ضربه پذیر بوده و علاوه بر نبود سلاح سنگین، دارای نیروی دریایی وهوایی واقعاً ضعیفی هستیم، بنابر این اولین عنصری که باید بدان توجه شود، تشکیل ارتش چریکی در سطح دفاع ملی است.
بزودی یگانهای زمینی ما با عزم و شور و روحیه جهادی به مبارزه خواهند پرداخت. همان کاری که فرزندان انقلابی کوبا در طی این سالهای درخشان از خود نشان دادهاند. ما در بدترین حال، حتی با از بین رفتن ساختار ارتش در جبهه نبرد، در قالب یگانهای رزمی، به مبارزه ادامه خواهیم داد.
کوبا یکپارچه جبهه مبارزات ضد آمریکایی است
به عبارت دیگر اگر نیروهای زیاد دشمن ارتش ما را در هم شکست، این ارتش فوراً به نیروی بسیار پرتحرک چریکی مبدل میشود و قدرت فرمانده آن در سطح ستون نظامی محدود نمیشود. به این معنا که فرماندهی کل در نقطهای از کشور دستورات مناسب را ابلاغ و فرماندهان را مشخص خواهد کرد. کوهها به آخرین دژهای ارتش انقلابی که نیروی منظم و پیشگام مردم است، تبدیل میشود و ارتش عظیم جبهه عقب که تمام مردم هستند، در هر خانه روستایی و در هر گوشه کناری از خاک وطن به مبارزه ادامه خواهند داد.
زمانی که یگانهای پیاده ما از سلاح سنگینی بی بهره باشند، در برابر زره پوشها و هواپیماها به دفاع خواهند پرداخت. تنها سلاحهایی که در این نبردها کاربرد و قدرت بالایی دارند، مینهای فراوان، تفنگ پازوکا، نارنجک ضد تانک، ضدهوایی و همچنین خمپاره اندازها، خواهند بود. بزودی پیشگامان نیروی پیاده که دارای سلاح خودکار هستند به ارزش فشنگ پی خواهند برد و بسیار بدان توجه خواهند نمود. به همراه هر یک از یگانهای ارتش محلی تاسیسات ویژهای برای پر کردن دوباره فشنگ ایجاد میشود و آنها در سختترین شرایط از فشنگها محافظت میکنند.
بزودی و به احتمال زیاد هواپیماهای ما در لحظات نخست چنین جنگی که دولتهای بزرگ یا دولتهای کوچک حمایت شده از سوی آنها به پا کردهاند، شدیداً آسیب میبیند. حتی امکان دارد نیروی هوایی کشور از بین برود و چه بسا هواپیماهای اکتشافی و ارتباطی بخصوص بالگردها وارد عمل شوند.
همچنین به منظور این حرکت اکتشافی، نیروی دریایی بازسازی خواهد شد. قایقهای کوچک با انجام مانورهای سطحی و بزرگ، میپردازند و در چنین شرایطی همچون گذشته ،دشمن مایوس و نگران میشود. او با ارتشی مجهز روبرو نیست. پیش رویش تنها گروهی اندک ولی غیر ثابت است که امکان نفوذ به آن وجود ندارد. گروهی که در مواقع لزوم عقبنشینی میکند و با جبهه مقتدر دشمن روبرو نمیشود ولی از هر طرف به او ضربه وارد میکند.
حامیان مهم ارتش انقلابی کوبا
حتی اگر این ارتش مردمی در نبردی مستقیم شکست بخورد، به سادگی عقب نشینی نمیکند. چرا که دو عنصر مهم او را یاری میدهد. کشاورزان و کارگران. فعالیت کشاورزان آنگاه آشکار شد که گروهی را به هنگام گشت زنی در اطراف " پینار دل ریو" بازداشت کردند. نیروی این دو عنصر در داخل آموزش خواهند دید، اما فرماندهان گروهها و کسانی که دارای درجههای بالا هستند، در پایگاههای نظامی ما از آموزش برخوردار خواهند شد تا با اعزام به مناطق سی گانه حاصلخیز که کشور بر اساس آن تقسیم شده است ، مراکز مشابه نبرد روستایی را تشکیل دهند. در این زمان کشاورزان از زمینها و دستاوردهای اجتماعی و نقش جدید خود و قنوات و مرزها و دستاوردهای درخشانشان یعنی استقلال و در یک کلمه حق زندگی محافظت خواهند کرد.
آنها با مقاومتی سریع و هوشیارانه مانع پیشروی دشمن خواهند شد. اما اگر دشمن پیشروی مقتدرانهای داشته باشد پراکنده میشوند و هر کشاورز در طول روز به زارعی صلح طلب و شبانگاه به چریکی فعال تبدیل میشود که دشمن از قدرت او میترسد. کشاورزان همیشه اینچنین عمل میکنند. بزودی خبرهترین آنها آموزش خواهند دید تا در راس رهبری دوستانشان قرار گیرند و اطلاعات دفاعی خود را در اختیارشان گذارند.
شکی نیست که تمامی گروههای اجتماعی، بزودی ماموریتهای مختلفی را برعهده میگیرند. کشاورز همچون یک چریک به مبارزه برمیخیزد و باید ضمن فرا گرفتن تیراندازی بتواند بدون رویارویی مستقیم با دشمن از ناهمواری زمین استفاده کند و پنهان شود.
این در حالی است که کارگر در داخل قلعه بزرگی که شهر جدید بوجود آورده، باقی بماند. او نباید تحرک چریکها را داشته باشد، زیرا به زودی یاد خواهد گرفت که خیابانها را به شکلی مطلوب متحول سازد. او با ایجاد شکافها در دیوارها، ساختمانها را به شکل قلعههایی تو در تو درآورد و سلاح دفاعی ترسناک یعنی کوکتل مولوتوف را به دست گیرد. او همچنین باید از روزنههای بیشمار موجود در ساختمانهای شهر جدید تیراندازی خود را کنترل کند.
بزودی گروههای کارگری با حمایت پلیس کشور و نیروهای مسلح مدافع شهرها، ارتشی قدرتمند را تشکیل خواهد داد، البته این افراد بسیار اذیت خواهند شد. نبرد شهری به سادگی و سهولت نبرد روستایی نیست. بسیاری از مردم در این نبرد مردمی کشته خواهند شد و عده زیادی را نیز از میان خواهیم برداشت. دشمن در این نبرد با تانک وارد میدان میشود اما به زودی منهدم میشود، چرا که ملت یاد گرفته از این تانکها نترسد و با آن مقابله کند. با این حال ملت در این راه، عدهای را از دست خواهد داد.
تشکیلات دیگری نیز به تشکیلات کشاورزی و کارگری میپیوندند که در صف اول آنها شبه نظامیان دانشجویی قرار دارند که زیرنظر ارتش انقلابی هستند. این نیروها از بهترین دانشجویان و تمامی تشکلات جوان شرکت کننده در جنگ و همچنین تشکلات زنان به وجود آمده است.
باید گفت تشکیلات زنان انگیزهای مهم را برای نبرد ایجاد میکند که همان حضور زن است. به زودی تشکیلات زنان به منظور یاری رساندن به دوستان مبارز، کارهای بزرگی چون تهیه غذا، رسیدگی به مجروحان، همدردی با افراد در حال احتضار و شستن لباس را انجام خواهند داد. آنها به زودی به همرزمان خود ثابت میکنند که حضور آنها هرگز در شرایط سخت انقلاب ناامید کننده نیست، تمامی این فعالیتها، حاصل کار تشکیلاتی تودههای مردمی و تربیت کامل و با دقت آنهاست. این تربیت گرچه به اطلاعات ابتدایی متکی است ولی باید با توصیف صحیح و هوشمندانه وقایع انقلاب همراه باشد.
بررسی دقیق قوانین انقلاب کوبا
قوانین انقلاب باید در هر اجتماع، نشست و مکانی که مسئولان برای بررسی انقلاب حضور مییابند، مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. باید به منظور ارشاد مردم، همیشه پیام رهبران مورد بررسی و ارزیابی واقع شود. بخصوص اگر پیام رهبر ما باشد. باید به منظور گوش دادن به این پیامهای مردمی که معمولاً نخست وزیران ما از رادیو و تلویزیون اعلام میکنند، نشستهایی در روستا برگزار شود.
مردم همیشه باید از سیاست مطلع باشند. این امر به معنای دلبستگی ملت به مهمترین آرمانهای خود، بعد از بیان آن است. آرمانهایی که قوانین، تشریفات و مقررات را تغییر میدهد. بیداری انقلابی همیشه باید در مقابل خودنماییهای ضد انقلابی وجود داشته باشد و هوشیاری فرد نسبت به موضوع ویژه خود در میان گروه انقلابیون قاطعتر از آگاهی او در قبال جمود و بی تفاوتی باشد.
همچنین نمیتوان صرفاً به خاطر اینکه فردی انقلابی است از اشتباهات بزرگ او در قبال شرف و اخلاق چشم پوشید، حال این شخص انقلابی در هر جایگاهی که باشد و هر اصلی که برای خود فرض کند. چون در غیر این صورت انقلاب در مسیر بهره برداری خطرناک و نادرست گام برخواهد داشت. البته شرایط فرد ممکن است باعث شود دستاوردهای گذشتهاش مورد توجه قرار گیرد و مجازات او تخفیف یابد، اما همیشه باید شخص خطا کار در حد خود مجازات شود.
همیشه باید کار محترم شمرده شود. بخصوص آنکه اگر کار گروهی با مقاصد اجتماعی باشد. باید فعالیت گروههای داوطلب را بیشتر کرد. اینها افرادی هستند که به ساختن راه، پل، راهرو، سد و آموزشگاه روی میآورند و دائماً روح کاری خود را پرورش میدهند و به خاطر عشق به انقلاب، برای انجام کارها داوطلب میشوند.
ارتش همان ملت در لباس نظامی است
فرد در ارتشی که این چنین با مردم یک دل است، به کشاورزان و کارگرانی که خود جزئی از آنهاست، اعتماد میکند و افزون بر آن، شناختی جامع نسبت به ماموریت ویژه جنگی خود پیدا میکند و از لحاظ روحی برای بدترین احتمالات آماده میشود.
این ارتش شکست نخواهد خورد و بزودی قدرت آن بیشتر میشود. در این زمان است که سخن رهبرمان کامیلو چانفوگوس نمود بیشتری پیدا میکند. او معتقد بود "ارتش همان ملت در لباس نظامی است". این سخن او در مورد ارتش بیشتر عینیت یافته و در عمق آن نفوذ کرده است. به علت تمامی مواردی که گفته شد و با وجود نیاز امپریالیسم به حذف این "الگوی ناشایست کوبا"، آینده ما بیش از هر وقت دیگری روشن به نظر میرسد.
چریک در برابر پایمال شدن حق مردم سلاح به دست میگیرد
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
پیوستها
1-کماندو (چریک) کیست؟
شکی نیست که در دنیا کشوری وجود ندارد که کلمه «چریک» در دیدگاه مردم آن، سمبل تمایل به آزادیخواهی نباشد. کوبا تنها کشوری بود که این کلمه در آن معنای مشمئزکنندهای داشت. اما انقلاب ما که هم اکنون از هر جهت دارای آزادی است به این کلمه اعتبار بخشید. همگی میدانیم کسانی که به نظام بردهداری اسپانیا دلبستگی داشتند و به منظور دفاع از تخت و تاج اسپانیا سلاح به دست گرفتند، چریک بودند.
از همان زمان، این کلمه در کوبا به نماد پستی و بیارزشی و تعفن تبدیل شد. با این وجود، چریک نه به این معنا بلکه دارای معنایی متفاوت است.چریک، رزمندهای شایسته است که برای آزادی میجنگد و از جانب ملت انتخاب شده است. او نیروی پیشگام این ملت در نبرد آزادیخواهانه است. جنگ چریکی چنانکه بسیاری اعتقاد دارند نبردی ضعیف و مبارزه گروهی کوچک با ارتشی قوی نیست. بلکه جنگ چریکی، مبارزه تمامی مردم با سیطره استعمار است و چریک، نیروی مسلح پیشگام آن به شمار میرود. اما ارتش انقلابی، از تمامی افراد یک منطقه معین تشکیل شده و همین امر دلیل قدرت و پیروزی زودهنگام یا طولانی مدت آن بر تمامی قدرتهایی است که سعی می کنند ملت را به بردگی بگیرند و کلام آخر اینکه اساس و پایگاه نبرد چریکی متکی بر مردم است.
اینکه گروههای مسلحانه کوچک با هرگونه توان پیشروی و شناخت زمینی بدون حمایت قوی مردمی بتوانند در برابر سرکوب منظم ارتشی که به خوبی سازمان یافته است، مقاومت کنند، غیر معقول است. دلیل این امر آن است که تمامی ظالمان و گروههای جنایتکار در نهایت بواسطه قدرت مرکزی بر این گروهها غلبه میکنند. فراموش نکنید که این مجرمان بر ضد ساکنان منطقه فعالیت دیگری را نیز انجام میدهند و آن مبارزه برای آزادی هرچند به شکل صوری است.
خصوصیات یک ارتش چریکی
ارتش چریکی، این ارتش مردمی، در بعد فردی باید دارای زیباترین فضایل بهترین سربازان دنیا باشند، آنها باید کاملاً منضبط باشند. در صورتی که ظواهر دوران نظامی با نبرد چریکی سازگار نباشد، این به معنای توقف وضعیت آمادگی و سلامتی نظامی و ارائه توضیحات به فرمانده نیست، بلکه به معنای بی انضباطی است. انضباط چریک همان انضباط درونی اوست که زائیده ایمان عمیق فرد به ضرورت اطاعت از فرمانده است. بدین منظور که فعالیت این عضو مسلحانه که خود جزئی از آن است را تامین کند و همزمان از عضویت ویژه خود دفاع کند.
در ارتش نظاممند، نزدیکترین دوست هر سرباز، کمترین اهمال او را زیرنظر دارد. اما در نبرد چریکی که هر سرباز و گروهی به طور مجزا یک گروه به شمار میرود، هرگونه اشتباهی جبران ناپذیر است. هیچ کس نباید کمترین سستی به خود راه دهد و هیچ فردی نباید گامی اشتباه بردارد، چرا که این امر زندگی وی و دوستانش را به باد میدهد. گاهی افراد، به این انضباط ظاهری توجه نمیکنند.
ناظران بدون اطلاع گمان میکنند یک سرباز منظم که به تمامی ظواهر و درجات تعیین شده نظامی پایبند است، بیش از یک سرباز چریک که با احترامی ساده و عاطفی دستورات رئیسش را اطاعت میکند منضبط است. با این وجود، ارتش آزادیخواه ،ارتشی است که از عوامل فریب که انسان را به ابتذال میکشد به دور است. چرا که فاقد سیستم سرکوب و دفتر اطلاعاتی ناظر بر لغزش افراد است. در چنین ارتشی، فرد خود باید مواظب خودش باشد و هوشیاری بسیار او نسبت به وظیفه خود و انضباطش، ناظر بر اوست.
تاکتیک عقب نشینی در مبارزات
سرباز چریک، علاوه بر انضباط از لحاظ دانش و هوش نیز سربازی قوی است. نمیتوان نبردی چریکی را تصور کرد که دارای تحرک نباشد. همه چیز در شب روی میدهد، چریکها به واسطه شناخت خوب منطقه، شبانه حرکت کرده و موضع میگیرند و پس از حمله به دشمن عقب مینشینند. آنها نباید از میدان عملیات زیاد دور شوند بلکه آنچه مهم است عقبنشینی سریع است.
عقبنشینی سریع به این علت صورت میگیرد که دشمن بعد از مدت کوتاهی تمامی یگانهای بازدارنده خود را در نقطهای که مورد حمله واقع شده متمرکز میکند و هواپیماها برای بمباران آنجا به پرواز در میآیند و یگانهای زرهی برای محاصره نقطه مذکور به پیش خواهند رفت، همچنین سربازان دشمن که عزم خود را جزم کردهاند، برای اشغال این موضع خیالی که هیچ نیروی مبارزی در آن نیست، رهسپار میشوند.
چریک باید در یک جبهه به دشمن حمله کند، نیروها در زمان عقب نشینی و انتظار دشمن و ورود به نبردی جدید و همچنین عقبنشینی مجدد باید ماموریت ویژه خود را به خوبی به انجام برسانند. اینچنین است که توان دشمن در طی چند روز و ساعت کاملا تحلیل میرود.
چریک همواره در کمینگاه خود منتظر میماند و در لحظه مناسب به دشمن حمله میکند. تاکتیک نبرد چریکی در بردارنده اصول مهم دیگری نیز هست. شناخت مناطق باید جامع و کامل باشد، زیرا چریک، نباید نسبت به مکانی که بدان حمله میکند، بی اطلاع باشد. او همچنین باید از تمام راههای عقبنشینی و همه ورودی های نزدیک و موضع دوستان و دشمنان و اماکنی که میتوان به طور موقت در آنجا اردوگاه زد، آشنایی داشته باشد. به طور اختصار او باید همچون کف دست مناطق عملیاتی را بشناسد. او به این شناخت دست خواهد یافت، زیرا ملت که چون قلب ارتش چریکی است، در هر عملیاتی حضور دارد.
عوامل و انگیزه های مبارزات چریکی
اهالی منطقه در انجام کارهای نقل و انتقالات و پخش اخبار سهیم هستند. آنها تلاش میکنند و نیروهای رزمنده تقدیم ارتش انقلابی میکنند به این معنا که کادر تکمیلی و نیروهای مسلح پیشگام را تشکیل میدهند.
حال با وجود تمامی این جزئیات و این حجم انبوه از ضرورتهای تاکتیکی چریک، باید پرسید: «چرا چریک مبارزه میکند؟» پاسخ به این سئوال به این صورت است: چریک مصلح اجتماعی است. او سلاح به دست میمیگیرد تا اعتراضات شدید ملت نسبت به پایمال کنندگان حق خود را به تصویر کشد. او مبارزه میکند تا نظامی اجتماعی را که تمام برادران غیرمسلح وی را مجبور میکند تا در حالت ذلت و خواری باقی بماند، تغییر دهد. نیروی چریک با شروط ویژه سازمانی که در لحظهای معین به وجود آمدهاند، مبارزه میکند و خود را ملزم میسازد تا با تمام توان و در صورتیکه شرایط ایجاب میکند، قالبهای این سازمانها را از بین ببرد.
ما در اینجا به مسئله مهمی برمیخوریم. گفتیم که چریک، در بعد تاکتیکی باید ورودی و خروجی منطقه را بشناسد، به سرعت مانور دهد، حمایت مردم را کسب کند و بداند در کجا پنهان شود. این بدان معناست که چریک، فعالیت خود را در مناطقی ترسناک و کم جمعیت به انجام رساند. در این مناطق، مبارزه مردمی به شکلی بهتر و تقریباً قاطعانه بر تحولی متمرکز است که باید در بافت اجتماعی مالکیت زمین صورت گیرد.
چریک قبل از هر چیز یک انقلابی کشاورز
کلام آخر اینکه: چریک قبل از هر چیز یک انقلابی کشاورز است. او از آرمان تودههای عظیم کشاورزی سخن میگوید. این تودهها میخواهند حاکم بر زمین خود باشند، حاکم بر وسایل تولیدی و حیوانات خود و تمام چیزهایی که در طول سالها به خاطر آنها مبارزه کردهاند باشند، آنها میخواهند مالکیت آنچه حیات آنها را شکل داده است و بزودی به قبر آنها تبدیل میشود را داشته باشند.
این همان عاملی است که باعث شده نیروهای ارتش جدید در کوبا که هم اکنون به سوی پیروزی گام برمیدارد و از کوههای ایالت شرقی و اسکامبری و دشتهای ایالت شرقی و کاماگوا به سمت تمامی نقاط کشور در حرکت است، پرچم نیمه برافراشته اصلاحات ارضی را به دست بگیرد.
این نبردی است که به احتمال فراوان تا زمان شکلگیری مالکیت فردی ادامه خواهد داشت، نبردی که کشاورزان با اندکی موفقیت به آن دست زدند و در طول تاریخ چیزی از این موفقیت کاسته و به آن افزوده نشده است. با این وجود نبرد مذکور همواره شور مردمی را بیدار کرده است، البته این مالکیت با مالکیتهای متعلق به انقلاب متفاوت است.
انقلاب این پرچم را از تودههای مردم گرفت و آن را مختص خود قرار داد، اگر در انقلاب کوبا به سالها پیش برگردیم، خواهیم دید که به زمان انتفاضه کشاورزان در هاوانا و زمانی که سیاهپوستان در طی نبرد سی ساله خود سعی کردند به زمین دست یابند، باز میگردد. همچنین خواهیم دید که کشاورزان بر آنچه ریالنگو نامیده می شد، تسلط یافتند. زمین همواره کانون درگیریها برای دستیابی به زندگی بهتر بوده است.
این اصلاحات ارضی به آرامی محقق شد، در ابتدا از کوههای سیرا مایسترا آغاز شد و سپس به جبهه دوم شرقی و رشته کوههای ایکامبری کشیده شد، گاهی نیز این مبارزات در مراتب اداری به فراموشی سپرده می شد تا اینکه با تصمیم نهایی فیدل کاسترو به صورت هوشمندانه دوباره احیا میشد، در حقیقت این اصلاحات ارضی همان فعالیت هایی بود که به جنبش 26 ژوئیه مفهومی تاریخی بخشید.
البته باید بگوییم که این جنبش اصلاحات ارضی را خلق نکرد، بلکه آن را تحقق بخشید تا هیچ کشاورزی بدون زمین باقی نماند و هیچ تکهای از زمین بایر نباشد. شاید این جنبش در بدو تشکیل به موجودیت خود توجهی نداشت، اما با رسالت تاریخی خود کمکم شکل گرفت. وظیفه ما این است که به این نتیجه دست یابیم و آینده را از اقدامات دیگری که باید انجام دهیم، آگاه سازیم.
2-نبرد چریکی؛ ابزار مبارزه با استعمار سنتی و نو
نبرد چریکی بارها طی شرایط مختلف تاریخی به منظور دستیابی به اهداف گوناگون صورت گرفته است. همچنین نبردهای آزادیخواهانه مردمی سالهای اخیر نیز از آن بهره گرفته اند، چرا که نیروهای پیشگام مردمی در نبردهای آزادیخواهانه خود به منظور در هم شکستن دشمنی تلاش میکنند که از توان تسلیحاتی بالاتری برخوردار است. بنابراین بهتر است که از نبرد مسلحانه غیر منظم استفاده کنند. آسیا، آفریقا و آمریکا همیشه میدان نبردهای چریکی بوده است. زیرا ملت به منظور در دست گرفتن دولت، سعی کرده است با بهرهکشی فئودالها و استعمار سنتی و نو مبارزه کند. در اروپا نیز، ارتشهای ملی منظم و ارتشهای هم پیمان آنان، نبرد چریکی را وسیلهای کامل کننده میدانند.
نبرد چریکی در آمریکا، شرایط مختلفی را پشت سر گذارند. نبرد سزار "اوگستو ساندینو" با ارتش ایالات متحده در سیکوویای نیکاراگوئه آخرین نمونه از این نبردهاست که به طور غیرمستقیم با این شرایط ارتباط دارد. در نهایت باید به نبرد انقلابی کوبا اشاره کرد. از آن زمان بود که نبرد چریکی به موضوع مباحث نظری احزاب سیاسی پیشگام در این قاره تبدیل شد و دانستن اینکه آیا استفاده از نبرد چریکی ممکن و یا مناسب است به موضوعی قابل بحث مبدل گشت.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا دیدگاههای خود را در خصوص نبرد چریکی بیان کنیم و به تشریح چگونگی استفاده صحیح از تاکتیکهای آن بپردازیم.
سه سهم اساسی
نخست باید بگوئیم که این نوع از نبرد یک وسیله است، وسیلهای جهت دستیابی به دولت. این یک هدف ضروری است و باید مورد توجه تمامی انقلابیون باشد. از این رو به هنگام تحلیل شرایط ملموس کشورهای مختلف قاره آمریکا، باید به معنای محدود عبارت «نبرد چریکی» یعنی وسیلهای جهت دستیابی به حکومت ،بسنده کرد.
فوراً این سئوال به ذهن متبادر میشود که آیا نبردهای چریکی تنها شکل دستیابی به حکومت در قاره آمریکا است؟ آیا تنها نوع نبرد همین است یا انواع دیگری از آن نیز وجود دارد؟ همچنین عدهای میپرسند که آیا الگویی که کوبا ارائه کرده است در مورد تمامی مصداقهای موجود در دیگر مناطق این قاره صدق میکند. غالباً در آغاز بررسی موضوع، حامیان نبرد چریکی مورد انتقاد واقع میشوند، چرا که نداستهاند نبرد مردمی چیست و فکر میکنند نبرد مردمی با نبرد چریکی متفاوت است.
در اینجا اشتباهی وجود دارد که ما آن را نمیپذیریم و آن اینکه نبرد چریکی نوعی از مبارزات مردمی و تودههاست و در صورتی که این نوع نبرد با حمایت ساکنان بومی همراه نباشد، قطعاً به شکست میانجامد. چریکها نیروهای مسلح و پیشگام مردمی هستند که در منطقهای معین از یک کشور فعالیت میکنند. آنها با انجام روندی از اقدامات مبارزاتی تنها یک هدف استراتژیکی ممکن که همان دستیابی به حکومت است را دنبال میکنند.
این نیروها، در منطقه عملیاتی خود و حتی در تمامی کشور از حمایت تودههای کارگری و کشاورز برخوردارند و انجام هرگونه نبرد چریکی بدون نبود شروط مذکور امکانپذیر نیست.
ما در اوضاع کنونی قاره آمریکا براین باوریم که حرکت انقلابی به سه نوع مشارکت مهم در انقلاب کوبا سهیم بوده است.
نخست اینکه نیروی مردمی میتواند بر ارتش مرتجع پیروز شود.
دوم اینکه نباید منتظر بود تا تمامی شرایط انقلاب فراهم شود، چرا که گرداب انقلاب همه این شرایط انقلابی را به وجود میآورد.
و موضوع سوم اینکه تمامی مبارزات مسلحانه در مناطق مختلف قاره آمریکا باید در روستا انجام شود.
آنچه گفته شد موارد مشارکت انقلاب کوبا در عرصه تحول مبارزات انقلابی در قاره آمریکاست و هر یک از کشورهای قاره در صورتی که بتواند به جنگ چریکی روی آورد میتواند بدان دست یابد.
نقش خشونت در تداوم انقلابهای ضد استعماری
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
فرماندهی طبقه کارگری عاملی ضروری است
در بیانیه دوم هاوانا چنین آمده است: «در کشورهای ما دو موضوع "صنعت عقب مانده" و "سیستم فئودالی کشاورزی" در کنار هم واقع شدهاند. از همین رو هر چند شرایط معیشتی کارگران در شهرها سخت و ناگوارا باشد، اما روستائیان از شرایطی ظالمانهتر و ترسناکتر در عذاب خواهند بود. این در حالی است که آنها اکثریت غالب و احیاناً 70% درصد جمعیت آمریکای لاتین را تشکیل میدهند»
« اگر صاحبان اراضی که غالباً در شهرها زندگی میکنند مستثنی شوند، دیگران که گروه بزرگی را تشکیل میدهند، در مزارع اجیر میشوند و به عبارت دیگر با شرایطی نابرابر مانند آنچه در قرون وسطی جریان داشت در مزارع به کار گرفته میشوند.»
«اینها شرایطی است که باعث شده روستائیان فقیر به قدرت انقلابی نهفته و بزرگی تبدیل شوند.»
ارتشها برای نبرد منظم ( کلاسیک) شکل گرفته و مجهز شده اند. طبقات ظالم از این قدرت برای تثبیت حاکمیت خود استفاده میکنند، اما در صورتی که این نیروها با نبرد نامنظم کشاورزان در منطقه خود مواجه شوند، کاملاً ناتوان میشوند و به ازاء کشتن یک مبارز انقلابی، 10 سرباز خود را از دست خواهند داد. در این شرایط است که روحیه خود را از دست خواهند داد، زیرا ارتشی نامرئی و شکست ناپذیر پشت آنها را میشکند و اجازه نمیدهد تا از تاکتیکهای سنتی نظامی و یال و کوپال جنگی خود استفاده کنند. این موارد همان مواردی است که دیر زمانی مایه افتخار آنها در مسیر سرکوب کارگران و دانشجویان در شهرها بود.
نیروهای جدید همواره برای حمایت از مبارزه اصلی یگانهای رزمی کوچک شکل میگیرند و به جنبش مردمی جسارت بیشتر می بخشد و نظام سنتی آرام آرام در سراشیبی تند سقوط قرار میگیرد. این همان لحظهای است که طبقه کارگری و تودههای مردمی سرنوشت نبرد را به نفع خود تغییر میدهند.
حمایت مردمی، تنها عامل شکست ناپذیری مبارزات ضد استعماری
«چه چیز باعث میشود این یگانها در لحظه نخستین نبرد با وجود تمام نیروها و امکانات دشمن، شکست ناپذیر باقی بماند؟ باید گفت: تنها عامل این شکست ناپذیری حمایت مردمی است، این یگانها میتواند همیشه از حمایت روزافزون تودهها بهرهمند باشند.
«کشاورزان طبقهای هستند که به دلیل جهل و انزوا ، نیازمند رهبری انقلابی و سیاستمدار طبقه فعال و انقلابیهای آگاه هستند. این طبقه بدون چنین رهبری نمیتوانند مبارزه کنند و پیروز شوند.»
« در شرایط تاریخی کنونی آمریکای لاتین، بورژوازی ملی نمیتواند رهبری مبارزه با فئودالها و طبقه پرولتاریا را برعهده بگیرد. تجربه ثابت کرده است که در کشورهای ما این طبقه حتی در صورتی که منافع آن با منافع پرولتاریای یانکی(استعمار آمریکا ) در تضاد باشد نمیتواند با استعمار مبارزه کند. چرا که بخاطر ترس از انقلاب اجتماعی سست شده و فریاد تودههای استعمار شده او را ترسانده است.»(از بیانیه دوم هاوانا)
انقلاب در قاره آمریکا حتمی است
این موضوعات جوهره این بیانیه ویژه انقلابی در قاره آمریکا است. در بندهای پایانی این بیانیه چنین آمده است:
«شرایط اساسی درونی هر کشور یعنی آگاهی و سازمان تشکیلاتی و رهبری میتواند به انقلاب سرعت بخشیده یا آن را به تاخیر اندازد. در صورتی که در هر دوره تاریخی، شرایط موضوعی (عینی) دیر یا زود به کمال برسد زمینه دستیابی به آگاهی و بلوغ تشکیلاتی و پیدایش رهبری و شگل گیری انقلاب فراهم میشود».
«البته برای انقلابیون فرقی ندارد که این دستاوردها به سادگی یا بعد از تحمل مشکلات به دست آیند. این امر به قدرتهای ارتجاعی در جامعه سنتی وابسته است که با مقاومت خود زمینه تولد جامعهای نوین را فراهم میآورند. جامعهای که زائیده تناقضات جامعه سنتی است.
نقش انقلاب در تاریخ همچون نقش پزشکی است که باعث ایجاد حیاتی نو میشود. انقلاب تنها به هنگام ضرورت از خشونت استفاده میکند. یعنی زمانی که موانع موجود بر سر راه دستاوردها اقتضا کند. مشکلاتی که تودههای مظلوم و استعمار شده را وامیدارد تا به حیاتی برتر امیدوار باشند.
«بناچار باید در کشورهای آمریکای لاتین انقلاب صورت گیرد. تنها اراده یک شخص بر این واقعیت تعلق نگرفته است، بلکه شرایط بهره کشی خطرناک از ساکنان آمریکای لاتین و رشد شعور انقلابی تودهها و همچنین بحران جهانی طبقه پرولتاریا و جنبش فراگیر مبارزاتی ملتهای مستضعف جهان این زمینه را فراهم کرده است.» (از بیانیه دوم هاوانا)
نبرد چریکی نوعی از مبارزات جهت دستیابی به هدفی معین است. مسئله نخست در این باره، تحلیل و بررسی چگونگی حذف قدرتهای حاکم در قاره آمریکا بدون روی آوردن به نبرد مسلحانه میباشد.
تاریخ خطاناپذیر است
به واسطه جنبشهای مردمی میتوان به مبارزات سالم روی آورد. این مبارزات در شرایطی ویژه و بحرانی، میتواند حکومت را به چانه زنی وادار کند و این امکان را فراهم آورد تا نیروی مردمی بر قدرت حاکم غلبه کند و حکومت کارگری را به جای آن بنشاند.
آنچه گفته شد تنها در حوزه نظری امکان پذیر است. اما اگر این مسئله را با توجه به وضعیت حاکم بر قاره آمریکا بررسی کنیم، قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که در تمامی این قاره شرایطی عینی تودهها را به مقاومت خشونتآمیز در برابر حکومتهای بورژوا و صاحبان اراضی وادار میسازد، همچنین دولتهای بسیار دیگری وجود دارد که از بحران حاکمیت در عذابند و شرایط درونی دیگری در آنجا وجود دارد.
این یک جنایت است و شکی نیست در کشورهایی که تمامی این شروط محقق شده است تلاشی برای دستیابی به قدرت صورت نمیگیرد. اما در کشورهایی که شروط مذکور وجود ندارد طبعاً باید راههای مختلفی در پیش گرفته شود و براساس تحلیلهای نظری تلاش شود تا تصمیماتی متناسب با هر کشور اتخاذ شود.
تنها چیزی که تاریخ اجازه نمیدهد تحلیلگران و مجریان سیاستهای طبقه کارگر انجام دهند، اشتباه در احکام آنهاست. آمادگی جهت دستیابی به نقش حزب سیاسی پیشگام همچون آمادگی برای دستیابی به یک مدرک دانشگاهی نیست.»
چنین حزبی باید رهبری طبقه کارگر در راه مبارزه جهت دستیابی به حکومت را برعهده گیرد و بداند چگونه این طبقه را هدایت کند تا قدرت را به دست گیرد و در سریع ترین زمان ممکن نبرد را به سمت پیروزی سوق دهد. همه احزاب انقلابی ما باید دارای چنین ماموریتی باشند و به منظور پرهیز از اشتباه لازم است تحلیلی عمیق و گسترده ای در این زمینه انجام پذیرد.
اتحاد طبقه بورژوا و فئودالها
امروز نوبت قاره آمریکاست که گروههای حاکم واهرمهای فشار مردمی برای به دست گرفتن زمام امور وارد جنگ شوند، در زمانی که دو گروه از توازن یکسانی برخوردار نباشند، منظور از گروههای حاکم، اتحاد مرتجعان طبقه بورژوا و فئودال در هر کشور خواهد بود. با این تفاوت که ساختار فئودالی تا حد زیادی برتر از ساختار بورژوازی است.
این نظامهای دیکتاتوری از آغاز حکومت طبقاتی غیر محدود خود، به منظور ادامه فعالیتشان، در چهارچوب مشخصی از مشروعیت که برای خود قائل شدهاند به حرکت ادامه دادهاند. اما ما مرحلهای را پشت سر میگذاریم که ملت با فشار قوی خود پایه مشروعیت بورژوا را از ریشه برمیکند. بزودی کسانی که به خود مشروعیت بخشیدهاند، در مقابله با یورش مردم، این مشروعیت را از دست خواهند داد. اما ریشه کن کردن سرسختانه تمامی قوانین موجود و ایجاد قوانین جهت تثبیت واقعیت موجود تنها برافروختگی نیروهای مردمی را در پی خواهد داشت، از این رو نظام دیکتاتوری طبقه بورژوا و فئودال به منظور تغییر حکومت مشروطه سعی میکند از قوانین سنتی استفاده کند و با پرهیز از برخورد جبههای با طبقه کارگر، این طبقه را خفه کند. اما این روش تناقض برانگیز است.
ملت نمیتواند تدابیر مختلف بازدارنده سنتی و نوین رژیمهای دیکتاتوری که درصدد حذف آن است را بپذیرد. ما نباید یک لحظه، طبیعت طبقاتی و ویژگی بازدارندگی و افق محدود حکومت پرولتاریا بر طبقه کارگر را نادیده بگیریم. لنین ضمن بررسی دولت میگوید: « دولت همان نتیجه و سخن از درگیریهای طبقاتی است که سازش ناپذیر است. دولت، ایجاد شده است تا درگیریهای طبقاتی را برطرف کند، اما برعکس وجود دولت ثابت میکند که درگیریهای طبقاتی از بین رفتنی نیستند.» (از کتاب دولت و انقلاب)
به عبارت دیگر ما نباید اجازه دهیم کلمه «دموکراسی» در شرایطی که معنای عمیق خود را از دست داده و تنها به معنای اعطای برخی آزادیها به شهروندان است، برای حفظ آبروی طبقات دیکتاتوری و استعماری به کار رود.
در حقیقت صرف تلاش جهت بازگرداندن جزئی از مشروعیت طبقه بورژوا بدون آگاه سازی در خصوص حاکمیت دولت انقلابی، به معنای کوشش برای بازگرداندن رژیم دیکتاتوری است. رژیمی که طبقات اجتماعی حاکم آنرا تحمیل میکنند. در یک کلمه این اقدام چیزی جز تلاشی برای کاهش مجازات زندانی محکوم نیست.
نقش خشونت در تداوم انقلابهای ضد استعماری
با وجود اینکه طبقات حاکم، همیشه به ابزارهای بسیار استراتژیک خود که برای سرکوب به وجود آوردهاند، تکیه میکنند اما در چنین شرایطی مبارزاتی، هرآنچه را که بدان پایبند بوده است را کاملاً از بین میبرد و در زیر نقاب«دموکراسی» به ملت حمله میکند. در این لحظات دوباره باید این سئوال را پرسید: چه باید کرد؟ در جواب گفتنی است: خشونت حقالارث استعمارگران نیست و استعمارشدگان نیز میتوانند و باید در شرایط مناسب از خشونت استفاده کنند.
مارتی میگوید : « اگر کسانی که در یک کشور جنگی به پا کنند که میتوان مانع از آن شد، مجرم شناخته شوند پس کسانی هم که از ورود جنگی اجتناب ناپذیر دوری میگزینند مجرم هستند.»
در همان زمان لنین چنین گفت: « سوسیال- دموکراسی هرگز نگاهی عاطفی به جنگ نداشته و نخواهد داشت. در زمانی که این نظام، جنگ را به دلیل اینکه ابزاری وحشیانه در رفع اختلافات انسانها است، قبیح میشمارد، در همان حال نیز میداند تا زمانی که جامعه دارای نظام طبقاتی است و انسانها همدیگر را استثمار میکنند، گریزی از جنگ نیست. همچنین نمیتوانیم در آغاز برچیدن این استثمار از جنگهایی که طبقات حاکم استعماری و ظالم در هر جا شروع میکنند، پرهیز کنیم.»
این سخنان را لنین در سال 1905 بیان داشت و بعدها با نوشتن مقالهای تحت عنوان «برنامه نظامی انقلاب کارگری» تحلیلی جامع در خصوص مراکز نزاع طبقاتی ارائه کرد او در این مقاله نوشت: « هرکس که نزاع طبقاتی را تایید میکند باید همین دیدگاه را در خصوص جنگهای داخلی داشته باشد. در هر جامعه طبقاتی ،این نبرد به صورت طبیعی، دوام و شدت دارد و این جامعه چارهای ندارد که در برخی شرایط به نزاع طبقاتی تن دهد. تمامی انقلابهای بزرگ این امر را تایید میکنند. در واقع فراموش کردن یا کنار گذاشتن نبرد داخلی به معنای سقوط در وادی فرصت طلبی و چشم پوشی از انقلاب سوسیالیستی است.»
این بدان معناست که نباید از خشونت که ضرورتهای تشکیل جامعه جدید است بترسیم، آنچه باید مورد توجه واقع شود این است که نباید به خشونت روی آورد، مگر آنگاه که رهبری ملت، از مناسب بودن کامل این اقدام خبر دهد.
باید از تحولات موازنه قدرت آگاه باشیم
منظور از اوضاع بسیار مناسب چیست؟ این امر از لحاظ درونی به دو عامل مرتبط با هم بستگی دارد که در طی مبارزه گسترش مییابند. این دو عامل، آگاهی نسبت به ضرورت تغییر انقلابی و اعتقاد به توانایی واقعی انجام چنین تغییری است. اگر ما به این دو عامل شرایط میدانی که آماده شروع نبرد در تمام قاره آمریکا است و تصمیم قاطعانه جهت پیروزی در مبارزه و میزان قدرتهای جهانی را اضافه کنیم، شرایط فعالیت فراهم میشود.
با وجود آنکه دولتهای سوسیالیستی از هم دورند، ولی تاثیر مناسب آنها همیشه در بین مبارزان تمامی کشورها محسوس است. الگوی این کشورها الگوی تربیتی است که بدون شک برای ملتها درهر مکانی الهام بخش است.
فیدل کاسترو در 26 ژوئیه سال 1905گفت: «تمامی انقلابیون- بویژه در وقت حاضر- باید از تغییری که تا کنون در موازنه قدرت جهانی روی داده، باخبر شوند و به خوبی آن را درک کنند. آنها باید بدانند چنین تغییری در کشورهای مختلف به نفع مبارزات مردمی است. تمامی انقلابیون بخصوص انقلابیون آمریکای لاتین باید به جای آنکه در پی این تغییر موجود در موازنه قدرت، منتظر انقلاب اجتماعی معجزه آسا باشند، باید به خوبی از تمام عوامل مناسب جنبشهای انقلابی در این موازنه قدرت بهره گیرند و سازنده انقلاب باشند.»
عدهای میگویند: «ما میپذیریم که نبرد انقلابی در شرایطی معین و مشخص وسیلهای مناسب جهت به دست گرفتن قدرت است، اما چگونه رهبرانی بزرگ چون فیدل کاسترو را به وجود آوریم که ما را پیروز سازند؟» درواقع فیدل کاسترو هم بسان دیگران زاده تاریخ است.
اگر رهبران مبارز سیاسی نبرد انقلابی قاره آمریکا همگی چون یک فرد واحد میشدند. بزودی یاد میگرفتند از فنون جنگ برای خود جنگ استفاده کنند. هیچ حرفه و شغلی نیست که بتوان تنها با کتب آموزشی فرا گرفت. نبرد و قرار گرفتن در شرایط آن، بزرگترین معلم انسان است.
طبعاً این امر، مأموریت سادهای نیست و ناگزیر در طول این برنامه باید پذیرای برخی خطرات شد. آینده انقلاب وابسته به رشد مبارزات مسلحانه در دو زمان بسیار حساس است. زمان نخست، مرحله مقدماتی است و چگونگی واکنش در این مرحله بر میزان تصمیم قوای مردمی برای مبارزه و اینکه آیا هدف آنها به خوبی مشخص شده است، دلالت خواهد کرد.
زمانی که دولت بورژوا به مواضع ملت حمله میکند چارهای جز پناه بردن به دفاع شخصی نیست. زیرا دشمن حمله را در لحظهای مناسب آغاز میکند،یعنی زمانی که کمترین حد آمادگی وجود داشته باشد، نیروهای مردمی باید به دفاع از خویشتن بپردازند، ولی نباید در موضعی پناه بگیرند که ضربات ناگواری متحمل شوند. آنها نباید دفاع شخصی را صرفاً علاجی مذبوحانه برای مظلومان در محاصره بدانند. نبرد چریکی همان حرکت و دفاع خودجوش ملت در زمانی معین است. این نبرد توانایی ویژهای برای حمله به دشمن است و باید تمام تلاش چریک برای افزایش این توانایی مصروف شود.
البته ویژگی خاص نبرد چریکی مبنی بر بسیج نیروی مردمی میزان این قابلیت را مشخص خواهد کرد. این بدان معناست که نبرد چریکی، دفاع شخصی و رو به عقب نیست بلکه دفاعی هجومی است. زمانی که امور بدین شکل جلوهگر شود، نبرد چریکی در نهایت دستیابی به قدرت سیاسی را در پی خواهد داشت.
باید دیکتاتوری را مجبور کنیم نقاب از چهره بردارد
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
باید دیکتاتوری را مجبور کنیم نقاب از چهره بردارد
در مسیر پیشرفت اجتماعی نمیتوان تفاوت میان خشونت و نرمش را با تعداد گلولههای شلیک شده سنجید. این امر به طور کلی بسته به اوضاع ملموس و متشنج است. فرد برای اینکه از وخامت این اوضاع ناسازگار اجتناب ورزد، باید از فرصتها به صورت صحیح و مناسب استفاده کند و بداند چه موقع از قدرت مردمی استفاده کند. او باید همزمان ضعف نسبی و قدرت خود را بشناسد تا دشمن را به اتخاذ گامهای لازم وادار سازد. بدین شکل، فرد باید توازن موجود میان دیکتاتوری آنارشیستی حاکم و فشار مردمی را از بین ببرد. نظام دیکتاتوری، همیشه سعی میکند قدرت خود را در شرایطی که مجبور نشود از خشونت گسترده استفاده کند، حفظ کند. باید نظام دیکتاتوری را مجبور ساخت نقاب از چهره بردارد. یعنی حقیقت خود را هویدا سازد. مجبور ساختن دیکتاتوری ارتجاعی و خشن به این امر باعث میشود تا با برداشتن نقاب سعی کند سرنوشت خود را رقم بزند. در حقیقت روشی که نیروی مردمی با در پیش گرفتن آن سعی میکنند مأموریت برداشتن نقاب از چهره دیکتاتوری- چه با بازگشت به عقب و چه با مبارزه- را انجام دهند، همان است که تعیین کننده آغاز هوشمندانه عملیات مسلحانه و طولانی مدت است.
رشد روزافزون نیروهای مردمی منوط به این امر است که چگونه میتوان از لحظات خطرناک اجتناب ورزید. مارکس بارها تاکید کرده است وقتی عملیات انقلابی آغاز میشود طبقه کارگری باید به شدت و بیامان حمله کند. چرا که اگر انقلاب تدوام نداشته باشد ممکن است به عقب برگردد، چون اگر رزمندگان خسته شوند، اعتماد خود را از دست خواهند داد و ممکن است توطئههای بسیار بورژوا علیه انقلاب کارساز واقع شود. چه بسا یکی از این توطئهها برگزاری انتخابات جهت واگذاری قدرت به سران ریاکار دیگری باشد که بیش از دیکتاتور پیشین چرب زبان بوده و مرتجعان را به انقلاب وادار میکند. واپسگرایانی که معمولاً در رأس آنها نظامیان قرار دارند و قدرتهایی پیشرفته به صورت مستقیم و غیرمستقیم از آنها حمایت میکنند. توطئههای دیگری نیز وجود دارد که تحلیل چارچوب تاکتیکی آنها بحث مورد نظر ما در اینجا نیست.
هدف اصلی ما در اینجا، آگاه نمودن همگان نسبت به طرحها و کودتاهای نظامی است. چگونه افرادی با گرایش نظامی میتوانند در دموکراسی حقیقی سهیم شوند؟ افرادی که صرفاً ابزاری برای حفظ موقعیت طبقات واپسگرا و استعمارگر امپریالیستی به شمار میروند. طبقات به اصطلاح برتر اجتماعی که تنها میتوانند سلاح به دست گیرند و هدفی جز حفظ امتیازات خود ندارند. چگونه کشورشان از آنها خلاصی خواهد یافت؟
گاهی چون طاغوتیان در موضع سختی گرفتار آمدهاند، نظامیان با طرح کودتا، دیکتاتور رسوا شده را ساقط میکنند. باید دانست نظامیان بدین جهت کودتا میکنند که دیکتاتور سرنگون شده بدون اعمال آخرین حد خشونت، قادر به حفظ امتیازات طبقاتی نیست. این در حالی است که در حال حاضر به طور کلی، این امر به نفع حکومت آنارشیستی نیست.
نباید هدف نهایی را فراموش کنیم
این سخن هرگز به معنای عدم به کارگیری نظامیان در حالات فردی نیست، یعنی زمانی که از طبقه ویژه خود جدا شده و به آن خیانت کردهاند. به کارگیری آنها تنها در زمانی جایز است که به عنوان مبارز و نه نماینده یک گروه اجتماعی به رهبری انقلاب وفادار بمانند.
آنجلس پیشتر در مقدمه چاپ سوم کتاب «جنگ داخلی فرانسه» نوشت: کارگران به صورت مسلح از تمامی انقلابها خارج شدند. به گفته وی: اولین وظیفه مهم بورژواها که زمام قدرت را درست دارند، خلع سلاح کارگران بود. از همین جا بود که با پیروزی کارگران در هر انقلاب، نبردی جدید آغاز میشد که به شکست آنها میانجامید. (به نقل از گفتههای لنین در کتاب «دولت و انقلاب»)
چنین جزر و مدی در طی دهها سال در دنیای سرمایهداری تکرار شده است و هر از چند گاهی با برخی اصلاحات صوری و حرکتهای استراتژیک رو به عقب به اتمام رسید. طبقه کارگری، بارها بدین شکل فریب خورد، این همان وضعیتی بود که بارها در قرن گذشته بدان مبتلا شد.
از سوی دیگر استفاده از برخی از چهرههای قانونی دولتهای بورژوازی از سوی رهبران احزاب مترقی با امید فراهم کردن شرایطی مناسبتر برای فعالیتهای انقلابی،بسیار خطرناک این امر باعث میشود تا آنها ابتکار عمل خود را از دست بدهند (چنانکه بارها در حوزه عمل دیده شد) و فراموش کنند که هدف پایانی استراتژیک آنها به دست گرفتن قدرت است.
بنابراین از دو مرحله سخت انقلاب که به اختصار به تحلیل آن پرداختیم باید اجتناب نمود. آنگاه که حزب مارکسیسم به قرماندهی لنین در زمانی مناسب به خوبی توانست خطر را بشناسد و بتواند تا آنجا که ممکن است به بسیج تودها بپرددازد و به منظور حل تناقضات بزرگ، این تودهها را به راه صحیح هدایت کند.
نقش مناطق روستایی
در آغاز بحث گفتیم که ممکن است مردم احتمال اندیشه نبرد مسلحانه را بپذیرند و با پیشنهاد استفاده از نبرد چریکی به عنوان ابزار مبارزه استقبال کنند. حال این سوال پیش میآید که چرا ما معتقدیم نبرد چریکی همان راه درست در شرایط کنونی قاره آمریکاست؟ چرا باید نبرد چریکی ابزار اصلی مبارزات درقاره آمریکا باشد؟ به نظر ما دلایل اساسی موارد زیر است:
اول: تا زمانی که مشخص است دشمن برای حفظ قدرت سیاسی خود مبارزه خواهد کرد باید در اندیشه بود که ارتش سرکوبگر برچیرده شود. اما برچیدن این ارتش نیازمند وجود ارتشی مردمی است که با آن مقابله کند. این ارتش مردمی به خودی خود به وجود نمیآید. این ارتش باید با سلاحی که دشمن تقدیم میکند، مسلح شود.همین امر است که مشخصه شدت نبرد و طولانی مدت بودن آن را مشخص میکند. نبردی که در طی آن ارتش مردمی ورهبران آن با هجوم مستمر دشمن توانمند خود مواجه میشوند. زیرا از ابزار دفاع و توانمندیهای مناسب محروم هستند.
از طرفی دیگر هستههای چریکی فعال در مناطقی که برای نبرد مناسب است، سلامت و امنیت رهبری انقلاب را تضمین خواهند کرد و گروه کماندوهای شهری که تحت فرماندهی کل ارتش مردمی قرار دارد، کارهای بسیار مهمی انجام میدهد، حتی اگر تمامی این یگانهای کوچک از بین بروند، فرماندهی انقلاب از بین نمیرود و از مناطق روستایی، تودههای انقلابی را به راه خواهد انداخت و نیروی جدید را برای نبردهای آینده تدارک خواهد دید.
بعد از مدتی سیستم آینده دولت در این منطقه شکل میگیرد و مسئول اقدامات دیکتاتوری طبقاتی کنونی در تمامی مرحله انتقالی خواهد شد. هر قدر این درگیری به طول انجامد مشکل امور اداری گسترده و پیچیدهتر میشود. به منظور حل این مشکل باید گروهی از مالکان را آموزش داد تا این مأموریت سخت که افزایش قدرت دولت و در مرحله بعد رشد اقتصاد است را انجام دهند.
دوم: وضعیت کلی کشاورزان آمریکای لاتین و ویژگی نبرد آنها باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. نبردی که با گسترش ضربههای شدید در زیرساختهای فئودالیسم، زمینه شکلگیری اجتماعی را فراهم میکند که سرمایهگذاران داخلی و خارجی در آن با هم همکاری میکنند.
نبرد چریکی، نبرد مرگ و زندگی خواهد بود
به بیانیه دوم هاوانا باید برگردیم: «ملتهای قاره آمریکا در آغاز قرن گذشته از استعمار فرانسه رهایی یافتند، اما استعمار همچنان دامن آنها را رها نکرده بود. زمینداران فئودال قدرت حاکمان اسپانیا را به دست گرفتند و سرخ پوستان همچنان در بردگی خود باقی ماندند. مردم آمریکای لاتین در قالبهای گوناگون به بندگی کشیده شدند و با فشار گروههای آنارشیستی حاکم و طغیان سرمایهداری بیگانه، کمترین آروزهای ملتها از بین رفت. این است واقعیتهای کشورهای قاره آمریکا که هریک به گونهای متفاوت جلوهگر است. امروز آمریکای لاتین با فشار امپریالیست به مراتب وحشیتر، درندهخوتر و جبارتر از امپریالیست اسپانیا مواجه است.»
«موضع امپریالیسم یانکی در قبال انقلاب آمریکای لاتین با واقعیتهای تاریخی عینی و محتوم چیست؟ آنها آمادگی برای ورود به نبردی استعماری بر ضد ملتهای آمریکای لاتین را در دستور کار دارند. ایجاد سیستمی قدرتمند و بهانهتراشی های سیاسی و ابزارهای تقریباً قانونی که نمایندگان گروههای واپسگرایی آنارشیستی به منظور سرکوب مسلحانه مبارزات ملتهای آمریکای لاتین اقداماتی است که بر این سخن مهر تایید میگذارند.
این موضع نشان داده است که کشاورزان ما دارای سرچشمههای قدرت پنهانی هستند که هیچ کس از آن برخوردار نیست. قدرتی که برای آزادی قاره آمریکا باید از آن استفاده شود.
سوم: باید ویژگی قارهای مبارزات را مورد توجه قرار داد.
آیا میتوان این مرحله جدید آزادی قاره آمریکا را مرحله مبارزه دو قدرت داخلی برای حاکمیت بر برخی مناطق دانست؟ هرگز به این صورت نیست، چرا که بزودی این مبارزه به نبرد مرگ و زندگی میان تمامی نیروهای مردمی و نیروهای سرکوبگر تبدیل خواهد شد و پیش بینی میشود مقاطعی که قبلاً بدان استشهاد شد یکی دیگر از این نمونه باشد.
ویژگی نبرد قارهای
بزودی یانکیها (استعمارگران) برای تحکیم منافع خود وارد عمل میشوند، زیرا آنها فکر میکنند درگیری در قاره آمریکا پایان پذیرفته است. آنها در واقع تاکنون در شکلگیری قوای سرکوبگر سهیم بودهاند و سازمانی مبارزاتی را در سطح قاره به وجود آوردهاند. استعمارگران بعد از این با تمام توان مبارزه را آغاز کرده و سعی خواهند کرد با سلاحهای مرگبار خود نیروهای مردمی را سرکوب کنند. آنها اجازه نخواهند داد هیچ نظام انقلابی قدرت بگیرد و در صورتیکه نظامی انقلابی در هریک از کشورها قدرت پیدا کند به آن حمله برده و آن را به رسمیت نمیشناسند و تلاش میکنند تا قدرتهای انقلابی را متلاشی کنند. آنها انواع خرابکاران را به این کشور گسیل میدارند و مرزها را ناامن میکنند و برخی کشورهای واپسگرای دیگر را برای مقابله با آن متحد میسازند و سعی میکنند این کشور را از لحاظ اقتصادی فلج کنند. همچنین آنها بزودی تلاش میکنند این کشور منزوی را ویران کنند.
با توجه به اوضاع قاره آمریکا، واقعاً برای یک کشور سخت است که به پیروزی و عزت دست یابد. باید با اتحاد نیروهای مردمی در برابر قدرتهای متحد سرکوبگر مقاومت کرد و در تمامی کشورهایی که سرکوب به حدی رسیده است که قابل تحمل نیست، باید پرچم انتفاضه برافراشته شود. بزودی این پرچم –بنا به ضرورت تاریخی- در تمام قاره آمریکا برافراشته خواهد شد. و چنانکه فیدل کاسترو بیان داشت بزودی کوههای آندلس به سییرا مایسترای جدید تبدیل خواهد شد خاک این قاره پهناور نیز به عرصه نبرد مرگ و زندگی با حکومت امپریالیستی مبدل میشود.
به طور دقیق نمیتوان گفت چه موقع این درگیری در تمام قاره آمریکا شکل خواهد گرفت و چه قدر به طول خواهد انجامید، ما فقط میتوانیم پیش بینی کنیم که این نبرد حتماً روی داده و با پیروزی مبارزان همراه خواهد بود، چرا که این موضوع نتیجه حتمی شرایط تاریخی، اقتصادی و سیاسی است و چیزی روند آن را تغییر نخواهد داد. در حقیقت ماموریت نیروهای انقلابی در کشورهای مختلف، روی آوردن به مبارزه با توجه به فراهم بودن شرایط کشورهایشان و صرف نظر کردن از شرایط دیگر کشورها است. رشد مبارزات به تدریج استراتژی کلی را مشخص خواهد کرد اما پیش بینی درخصوص اینکه بزودی نبرد، شکل قارهای به خود خواهد گرفت نتیجه تحلیل قدرتهای درگیر است. هرگز نمیتوان پیدایش درگیریهای که برخی از هم متمایز است را نادیده گرفت. همانطور که درگیری شکل گرفته در گوشهای از یک کشور باید در تمام آن کشور گسترده شود، آغاز نبرد انقلابی نیز به ایجاد شرایطی جدید در کشورهای مجاورخواهد انجامید.
اوایل نبرد چریکی
پیشرفت منظم انقلاب با پستی و بلندی همراه است، رشد انقلاب به معنای واگرایی نقطه مقابل آن یعنی نیروهای سرکوبگر است. از طرفی وقتی انقلاب در موضع ضعف است، نقطه مقابل آن در جایگاه قدرت است. در چنین حالتی نیروهای مردمی در وضعیت سختی به سر میبرند و باید تلاش کنند تا با اتخاذ تدابیر دفاعی ضربه کمتری متحمل شوند، چون دشمنان در اوج قدرت بوده و در تمام قاره حضور داند، در این حالت باید به تحلیل نقاط ضعف بورژواها در منطقه بومی و اتخاذ تصمیماتی در چارچوبی محدود اکتفا کرد و نباید چنین فکر کرد که گروههای آنارشیستی حاکم با ملت مسلح همراه خواهند شد. انقلاب کوبا این زنگ خطر را برای همه به صدا درآورد. همواره به این صورت است که استعمارگران در یک طرف و استعمارشدگان در طرف دیگر باشند. به زودی سیاهپوستان بورژوای کوچک بنا به منافع ویژه و توانایی هریک از دو طرف جهت همراه سازی سیاسی آنها با خود به یکی از این دو گروه نزدیک خواهند شد و این بیطرفی به حالتی استثنایی مبدل خواهد شد. این یک نبرد انقلابی است.
باید دید چگونه مرکزی برای فعالیت چریکها ایجاد میشود. یگانهای کوچک و کم توان، مکانهای مناسبی را برای فعالیت چریکها برمیگزینند. این یگانها میتوانند به هنگام حمله در این منطقه پیشروی کند و در زمان عقب نشینی در آن پناه گیرند و مکانی برای فعالیتشان باشد. اما چند نکته وجود دارد که باید کاملاً تبیین شوند: از آنجا که چریکها هنوز در مرحله ابتدایی خود ضعیف هستند، فعالیت آنها باید تثبیت موضع خود و سازگاری با طبیعت و برقراری ارتباط با ساکنان و تحکیم جایگاههایی باشد که میتوان آنها را به موضع قدرت تبدیل نمود.
اگر یگانهای چریکی بخواهند در چنین شرایطی در صحنه نبرد باقی بمانند باید سه ویژگی داشته باشد: گشت زنی مداوم، بیداری همیشگی و احتیاط همیشگی. اگر این عناصر تاکتیک جنگی به خوبی مورد استفاده قرار نگیرند، به سختی میتوان به حیات چریکها امیدوار بود. باید توجه داشت قهرمانیهای چریکها در این لحظات بر گسترش هدف از پیش تعیین شده و انجام فداکاریهای بزرگ در راه دستیابی به هدف استوار است.
منظور از این فداکاریها، نبردی روزانه یا مبارزه آشکار با دشمن نیست، بلکه باید گفت این جانفشانیها، سخترین فشارهای جسمی و ذهنی را بر چریکها وارد میسازد.
گاهی نیروهای چریک با ضربات سهمگین دشمن مواجه میشوند و گاهی ممکن است دشمن آنها را شکست داده وبعد از اسارت بکشد. آنها همچون حیوانات به دام افتاده در مناطقی که برای عملیات انتخاب کردهاند، شکار میشوند و از ترس اینکه مبادا دشمن در تعقیبشان باشد همیشه در شرایط ناخوشایندی به سر میبرند. آنها نباید به سادگی هر چیزی را بپذیرند، چرا که کشاورزان ترسو وقتی به دنبال بهانه باشند و بخواهند خود را تبرئه کنند، آنها را به ارتش سرکوبگر تحویل میدهند. برای نیروهای چریکی دو راه بیشتر وجود ندارد، پیروزی یا مرگ. مرگ در این لحظات حقیقتی اجتناب ناپذیر است. حال آنکه پیروزی امر بیهودهای است که تنها افراد انقلابی میتواند آن را در ذهن بپروراند.
این همان قهرمانی چریکهاست، باید گفت گشتزنی آنها هم نوعی از مبارزات است، همچنین دوری از مبارزه در شرایط خاص نیز نوعی مبارزه است.
20
شخصیت رهبری فیدل و کشاورزان رنج دیده، پایههای انقلاب کوبا
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید ، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
3- انقلاب کوبا؛ آغاز دوره مبارزه ضد گردنکشی
قاره آمریکا هیچ وقت در میان جنبشهای مترقی شاهد حادثهای نبوده است که ویژگیهای منحصر به فرد آن چون نبرد انقلابی ما بوده و ریشهها و نتایج آن دارای چنین عمقی باشد. به گونهای که برخی آن را نخستین اتفاق بزرگ قاره آمریکا میدانند و معتقدند آن یکی از سه حادثه مهمی است که در پی انقلاب روسیه و تحولات بعد از شکست ارتش هیتلر در اروپای شرقی و انقلاب چین بوجود آمده است.
گرچه این حرکت دارای اشکال و نمودهای مختلف است، اما - به ناچار- در مسیر کلیاتی گام برداشته است که زمینه تمامی حوادث بزرگ تاریخی را فراهم کرده است. حوادثی که از مشخصههای آن ضد استعمار بودن و گام برداشتن به سمت سوسیالیسم است.
با این حال، گروهی چه با نیت خیرخواهانه و چه به خاطر مصالح سیاسی سعی کردهاند در این انقلاب رشتهای از اسباب و مشخصههای استثنایی بیابند. آنها در خصوص اهمیت این موارد استثنائی بسیار مبالغه میکنند و این اسباب و مشخصهها را از عواملی حتمی جهت تفسیر حوادث عمیق اجتماعی و تاریخی به شمار میآورند. این افراد با مقایسه انقلاب کوبا با نحوه فعالیت سایر احزاب ترقیخواه قاره آمریکا، این انقلاب را یک «مورد استثنایی» میدانند. در حقیقت آنها معتقدند شکل و ساختار این انقلاب بینظیر است و تحولات تاریخی دیگر ملتهای این قاره با این انقلاب متفاوت خواهد بود.
عوامل استثنائی انقلاب کوبا
ما معتقدیم عواملی استثنایی وجود دارند که باید ویژگیهای خاصی به انقلاب کوبا ببخشد. به روشنی مشخص شده است که هر انقلابی دارای این نوع از عوامل استثنایی است، همچنین ثابت شده است که انقلابها متأثر از برخی قوانین میباشد که جوامع گریزی از آنها ندارند. از همین رو ما به بررسی عوامل این انقلاب که از آن به «مورد استثنایی» یاد میشود، میپردازیم.
الف. فیدل کاسترو: اولین، بزرگترین و مهمترین این عوامل همان قدرتی طبیعی به نام «فیدل کاسترو» است که در طی یک سال به ابعادی تاریخی دست یافت. او دارای همان افتخاراتی است که بزرگترین شخصیتهای تاریخی آمریکای لاتین از آن برخوردار بودهاند. حال شرایط «استثنایی» که شخصیت فیدل کاسترو وابسته به آن است؛ چیست؟ در زندگی و منش او عواملی وجود دارند که او را از یاران و پیروانش متمایز میسازد. فیدل دارای شخصیت بزرگی است که به او امکان میدهد رهبری هر جنبشی را برعهده بگیرد. او از زمانی که دانشجو بوده و حتی آنگاه که رهبری ملتها و دیگر ملتهای مظلوم قاره آمریکا را برعهده گرفت؛ دارای چنین شخصیتی بوده است.
او دارای صفات یک رهبر بزرگ است. فیدل کاسترو بیش از هر کوبایی دیگری، در شکلگیری دستگاه عظیم فعلی انقلاب کوبا سهیم بوده است. این امر مرهون توانایی او در برقراری ارتباط، حفظ وحدت، مقاومت در برابر تفرقههای موهن دشمن، مهارت در رهبری فعالیتهای ملت و تمایل شدید و همیشگی او برای توجه به خواسته ملت، بوده است.
با این حال کسی نمیتواند ادعا کند که شرایط سیاسی و اجتماعی کوبا کاملاً با شرایط دیگر کشورهای قاره آمریکا متفاوت بوده و انقلاب به واسطه این اختلاف بوجود آمده است. همانطور که نمیتواند بگوید، فیدل بدون توجه به این اختلافات، انقلاب را بوجود آورده است. در حقیقت، فیدل آنگاه رهبری انقلاب را برعهده گرفت که همزمان با عملکرد او آشفتگیهای عمیق سیاسی، ملت را با گامهای بزرگ در مسیر انقلاب قرار میداد.
وضعیتی که باید آن را «استثنایی» نامید، این بود که استعمار آمریکای شمالی در برآوردهای خود اشتباه کرده بود و قادر نبود عمق واقعی انقلاب را درک کند. تفسیر بسیاری از تناقضات ظاهری سیاست آمریکای شمالی نیز مربوط به این موضع است، استعمارگران در ابتدا مانند موارد مشابه در اندیشه انتخاب جانیشنی برای باتیستا [فرمانده خودکامه کوبا] بودند. انتخاب "جوانانی" که میتوانستند در زمان مناسب، به بهترین وجه در جهت حفظ منافع استعمار حرکت کنند، در چنین شرایطی بسیار هوشمندانه و مدبرانه بود ، در این صورت "دیکتاتور کوچک" که دیگر مهرهای سوخته بود، از عرش قدرت به پایین کشیده میشد.
استعمارگران، گاهی از این برگه استفاده کردند اما ضرر کردند. ما قبل از پیروزی آنها را نگران میکردیم، اما هرگز آنها را نمیترساندیم. آنها میبایست ضمن بازی با دو برگه، تجربه خود را نیز در این بازی دوگانه که در آغاز فکر نمیکردند در آن ناکام بمانند، به کار گیرند. بارها، هیئت هایی از وزارت خارجه ایالات متحده در لباس روزنامهنگاران به منظور درک این انقلاب عاصی و متمرد وارد کوبا شدند، اما هرگز نتوانستند نشانههای خطر پنهانی را تشخیص دهند. آنها وقتی از خود واکنش نشان دادند که دریافتند گروهی از "جوانان بیتجربه" با ریختن به خیابانهای لاهابانا، به مفهوم روشنی از وظیفه سیاسی و سنت هوشمندانه پیوند زندگی خود دست یافتهاند. در این زمان دیگر همه چیز برای استعمار دیر شده بود.
بدین ترتیب در ژانویه 1959 اولین ثمره اجتماعی منطقه کارائیب و عمیقترین انقلاب قاره آمریکا، به وجود آمد. ما معتقد نیستیم امری استثنایی وجود داشته است تا تمام طبقه بورژوازی و یا حداقل بخش بزرگی از آن بخواهد با نبرد انقلابی بر ضد انقلاب همراه شود. ما براین باوریم که در آن زمان، این طبقه با حمایت خود دست به حرکاتی زد تا با انجام گفتگو بتواند با راهکارهایی این زمینه را فراهم کند تا عناصر مناسبتری را در راستای تسلط بر انقلاب، جایگزین باتیستا نماید.
با توجه به شرایطی که نبرد انقلابی در آن شکل گرفت و ناشناخته بودن قدرتهای سیاسی که مخالف طغیان بودند، عجیب به نظر نمیرسید اگر عناصری از ملاکان بزرگ موضعی بیطرفانه اتخاذ میکردند یا حداقل نسبت به قدرتهای انقلابی موضع احترام را در پیش میگرفتند. بورژوازی داخلی که بواسطه امپریالیسم و طاغوتیان از بین رفت، دلسوزانه میدید که این جوانان کوهستان، به تعقیب ارتش مزدوران میپردازد. ارتشی که ابزاری در جهت خدمت به امپریالیسم بود. در حقیقت گرچه این نیروی جوان انقلابی نبود، اما به انقلاب کمک کرد تا قدرت حاکم را از بین ببرد.
ب. کشاورزان: اگر به گذشته برگردیم، میتوانیم عامل استثنایی دیگری را مورد توجه قرار دهیم و آن ارتزاق ملت در بیشتر اراضی بواسطه فعالیت سرمایهگذاری بزرگ در کوبا و مکانیزه کردن جزئی کشاورزی بود. امری که باعث افزایش آگاهی مردم شد.
ما میتوانیم این موضوع را بپذیریم لیکن به منظور بیان واقعیت باید گفت: ارتش انقلابی، از افرادی تشکیل شده بود که بعد از شکست نخستین زنده ماندند. این افراد جزئی از همان ستونی بودند که از کشتی «گرانما» وارد ساحل شدند. نکتهای دیگر که باید گفت، این است که ساکنان اولین سرزمینی که این ارتش انقلابی فتح کرد، کشاورزانی بودند که از لحاظ ریشه اجتماعی و فرهنگی متفاوت از کشاورزانی بودند که در منطقه نیمه صنعتی و مکانیزه زندگی میکردند. کوههای سیرا مایسترا نخستین مرکز انقلابی بود که پناهگاهی برای کشاورزان مبارز با ملاکان به شمار می رفت، آنها در اراضی دولتی یا یکی از ملاکان بزرگ کار میکردند و سعی داشتند به تکهای زمین و اندکی رفاه دست یابند. آنها باید همیشه در برابر گروههای سربازان مقاومت میکردند، چرا که این افراد مدام با ملاکان بزرگ همکاری میکردند و آن کشاورزان بختی برای دستیابی به سند مالکیت زمین نداشتند. سربازانی که اولین ارتشهای چریکی ما از آنها به وجود آمد، بخشی از همان طبقه اجتماعی خود بودند. بخشی که به نظر میرسید تمایلش برای دستیابی به زمین هجومی باشد و به خوبی نشان دهنده روح «بورژوای کوچک» آن سربازان باشد. کشاورز از این رو میجنگید که خواهان دستیابی به زمین برای خود و فرزندانش بود. او میخواست مدیریت و فروش زمین خود را در دست داشته باشد و از کارش بهرهمند شود.
بعد از مدتی کشاورز، با وجود روح «بورژوازی کوچک» خود خواهد فهمید که نمیتواند بدون فروپاشی نظام فئودالیته، رغبت خود را برای دستیابی به زمین کامل کند.
اصلاحات بنیادین اراضی که به تنهایی میتواند زمین در اختیار کشاورزان قرار دهد، به طور مستقیم با منافع امپریالیستها و ملاکان بزرگ اراضی و چپاولگران شکر و حیوانات در تضاد است. بورژواها برای مبارزه با منافع آنها خود را آماده میکنند، ولی «طبقه زحمتکش» چنین توانایی را ندارد. بستر کلی انقلاب، با اتحاد کارگران و کشاورزان خواستار مبارزه آنان علیه مالکان بزرگ شده بود. با این حال کشاورز فقیری هم که به زمین دست مییابد، خالصانه از حکومت انقلابی حمایت میکند و در برابر دشمنان استکباری آن و مخالفان انقلاب، از آن دفاع مینماید.
ما معتقدیم عوامل استثناء دیگری وجود ندارد و از همین رو اکنون باید به بررسی اصول همیشگی تمامی پدیدههای اجتماعی قاره آمریکا و تناقضاتی که در جوامع جدید به وجود میآید و باعث ایجاد تغییرات در ابعاد انقلابی چون انقلاب کوبا میشود، بپردازیم.
از لحاظ تسلسل زمانی حوادث، آنچه قبل از هر چیز در حال حاضر برای بررسی اهمیت دارد، نظام مالکان بزرگ است. این نظام، اساس قدرت اقتصادی طبقه حاکم در طول سالهای بعد از شکل گیری انقلابهای آزادیخواهانه و ضد استعماری قرن گذشته بود.
طبقه فئودالی در همه کشورها وجود دارد و به طور کلی از حوادث اجتماعی جهان، عقب میماند. اما خوش بیان ترین و دوراندیشترین افراد این طبقه تا حدی متوجه خطر میشوند و سعی میکنند نحوه به کارگیری سرمایههای خود را تغییر دهند. آنها گاهی تولیدات کشاورزی را در اولویت قرار میدهند و مقداری از ثروتهای خود را به صنعت اختصاص میدهند و یا اینکه خود به نمایندگان تجاری امپریالیستها تبدیل میشوند.
این نخستین انقلاب آزادی خواهانه، ملاکان بزرگ را به عنوان یک اصل اقتصادی از بین نبرد و عنصری واپسگرا که در عمل از اصل بردهداری حمایت میکند، را به حال خود واگذاشت. این پدیده بدون استثنا در تمامی کشورهای قاره آمریکا وجود دارد و اساس تمام مظالم صورت گرفته در زمانی است که پادشاهان اسپانیا زمینهای پهناور را به اصیلترین فاتحان میبخشیدند. آنها که در کشوری چون کوبا همانند متولدین آنجا و دو رگهها بوند، زمینهایی را به نام «ریالنگو» در اختیار اهالی منطقه قرار میدادند.
این زمینها قطعات کوچک باقیمانده در بین سه قطعه بزرگ بودند که این قطعات بزرگ از اطراف آنها را در بر میگرفتند. طولی نمیکشید که مالک زمین در بیشتر کشورها احساس میکرد به تنهایی نمیتواند دوام بیاورد، از همین رو با امپریالیستها که واقعاً سرسخترین و تندخوترین استعماگران ملتهای قاره آمریکا بودند، متحد میشد.
نژادپرستی استعماری
قاره آمریکا، میدان درگیری استعمارگران امپریالیستی بزرگ بوده است. این درگیری، با پایان جنگ جهانی دوم، تقریباً به صورت کامل به نفع استعمارگران آمریکای شمالی پایان پذیرفت و از آن زمان، امپریالیستها به خود قول دادند کنترل مستعمرههای خود را به دست گیرند و با تقویت خود مانع از دخالت دشمنان امپریالیستی قدیم یا جدید شوند.
تمامی این اقدامات، اقتصادی کاملاً نابسامان را به وجود آورد و اقتصاد دانان نظامهای سرمایهداری با کلماتی بیآلایش حاکی از محبت عمیق نسبت به ما «عقب ماندهها» به توصیف آن پرداختند. آنها سرخ پوستان ما را که در زیر فشار بهرهکشی و ظلم و جهالت، بیچاره شدهاند «بچه سرخ پوست» مینامند و سیاه پوستان و دو رگهها را که از تحقیر و تبعیض در عذابند «رنگین پوست» میخوانند.
آنها این افراد و طبقات مردمی را ابزاری جهت پراکنده ساختن تودههایی به شمار میآورند که در راه دستیابی به آینده اقتصادی بهتر، سرسختانه مبارزه میکنند.
موانع انقلابهای جدید در آمریکای لاتین/ عوامل معنوی و درونی انقلاب کوبا
رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
عقبماندگی چیست؟
کوتوله کسی است که دارای سری بسیار بزرگ و سینهای پهن باشد، این انسان از رشد بدنی ناقص برخوردار است و پاهای باریک و ساعدهای کوتاه او با دیگر اعضای بدنش ناسازگار است. به دلیل فیزیک زشتی که رشد او را مختل ساخته است، اعضای بدن او با یکدیگر تناسب ندارد. وضعیت ما هم همین است، ما گروهی هستیم که از سر لطف «عقب مانده» نامیده میشویم، ما کشورهای مستعمره، نیمه مستعمره یا وابستهای هستیم.
کشورهای ما دارای اقتصادی است که سیاستهای امپریالیستی آنرا تباه ساخته است و بخشهای صنعتی و کشاورزی در آن به طور غیر طبیعی رشد کردهاند، به گونهای که این بخشها تکمیل کننده اقتصادهای پیچیده امپریالیستها است. عقب ماندگی یا رشد نامناسب، مواد اولیه را با خطر مواجه ساخته است و تمامی کشورها در معرض قحطی قرار گرفتهاند. ما "عقب ماندگان"، خودمان در حالیکه ساکنان کشورهای دارای کشاورزی بودیم، نیز در این گروه قرار گرفتیم.
حکم سیطره اقتصادی امپریالیستها این است که کالایی که عرضه میشود یکی باشد [تک محصولی] و فروش آن به یک بازار مرتبط باشد، در این بازار این یک جهت شروط خود را تعیین و تحمیل میکند. این دستور مشابه ضربالمثل همیشگی رومیان است که میگوید: تفرقه بینداز و حکومت کن.
گرسنگی؛ وجه مشترک ملتهای آمریکا
از این رو، رژیم ملاکان بزرگ، به طور کلی و ضمن رابطه با امپریالیسم، تعیین کننده همان چیزی است که از آن به «عقب ماندگی» یاد میشود و نتیجه آن افزایش بیکاری و کاهش دستمزدهاست. در واقع پدیده دستمزدهای پایین و بیکاری، گردابی است که نابسامانیهای اقتصادی آن وجه مشترک ملتهای قاره از ریو براوو تا قطب جنوب را که همان گرسنگی شدید است، به وجود میآورد.
کسانی که به این پدیده اجتماعی توجه میکنند، در آغاز راه آن را به کار خواهند گرفت. این ملتها با ظلم و ستم و بهرهکشی عظیم مواجهند و حاصل دسترنج روزانه خود را به بهایی ارزان میفروشند، به گونهای که بخش اعظم سود هر فرد از دست او خارج شده و در راه خوشگذرانی صاحبان سرمایه مصرف میشود. بنابر این میبینیم که آمریکای لاتین دارای وجوه مشترک اساسی و اجتناب ناپذیری است و ما نمیتوانیم بگوئیم که در کوبا از همه این عوامل به هم پیوسته نجات یافتهایم.
نظام ملاکان بزرگ خواه به صورت بهرهکشی ابتدایی و خواه به صورت استعماری، پیدا شده و خود را با شرایط جدید سازگار میکند، این نظام هم پیمان امپریالیستی میشود و بدین ترتیب این نوع بهرهکشی اقتصادی از سرمایه خارجی باعث رشد کشورهای استعماری شده که تلمیحاً از آن به «عقب ماندگی» یاد میشود.
تمامی این موارد در کوبا وجود داشت. این کشور با گرسنگی مواجه بود و درصد بیکاری آن بیش از کشورهای آمریکای لاتین بود. امپریالیسم بیش از بسیاری از کشورهای دیگر آن را آزار میداد و ملاکان بزرگ هیچ یک از جمهوری های دوست، به مانند کوبا از قوه قهریه استفاده نمیکردند.
حال ما باید در این شرایط برای اینکه از این حمله سنگین امپریالیستی «عقب ماندگی» خلاص شویم، باید چه میکردیم. این در حالی بود که گروهی از دولتهای وابسته در هر کشور با آن همراهی میکنند و ارتشهای مزدورشان تلاش میکنند تا این «حمله پیچیده که هدف از آن استعمار انسان با انسان است، در عرصه عملی پیاده شود.
رشد نیروهای مسلح انقلاب ضد استعماری در روستاها
گرسنگی ملت، شرایط عینی مبارزه را فراهم میساخت و ترور- در پاسخ به این گرسنگی- نیازمند حمایت مردمی و موج کینهای بود که این ترور به وجود میآورد. اما کشورهای قاره آمریکا شرایطی درونی را میطلبید که مهمترین آن عقیده به امکان پیروزی در مبارزه شدید با حکومت امپریالیستی و حامیان داخلی آن بود.
در حقیقت مبارزه مسلحانه ما این شرایط درونی را بوجود آورد و ضرورت تغییر را کاملاً تبیین نمود، همانطور که زمینه شکست ارتش و نابودی کامل آن توسط نیروهای مردمی را نیز فراهم ساخت. (اینها شروطی است که هر انقلاب بناچار نیازمند آن است.)
نیروهای مسلح ما در روستاها شکل گرفت؛ بدون ورود به شهرها به آنها دست یافت و با طبقه کارگری متحد شد و بدین ترتیب با ارتباط با این طبقه، درک سیاسی خود را بالا برد.
موانع انقلابهای جدید در آمریکای لاتین
آیا امکان وجود این امر در دیگر کشورهای آمریکای لاتین وجود دارد؟ در این خصوص باید به تشریح موانعی پرداخت که- به اعتقاد ما- بزودی مبارزات جدید انقلابی قاره آمریکا را سختتر میکند. در ابتدای این بحث گفتیم که برخی عوامل را میتوان استثنائی به شمار آورد، موضع امپریالیسم و بورژوازی داخلی که با انقلاب کوبا غافلگیر شد پیشتر نگاهی دلسوزانه و ترحمآمیز نسبت به عمل انقلابیون داشت. (همین موضوع در دیگر کشورها نیز مشهود بود) اما امپریالیسم از انقلاب کوبا درس گرفت و بعد از آن در هیچ یک از بیست جمهوری قاره آمریکا غافلگیر نشد. این موضوع مهمی بود. چرا که اگر جنگ آزادیخواهانه کوبا در طی دو سال، سراسر مبارزه بود، اما مبارزات جدیدی که در تمامی مناطق آمریکای لاتین مورد توجه ملتهاست، به مراتب سختتر خواهد بود.
بعد از انقلاب کوبا ایالات متحده سلاح بیشتری در اختیار حکومتهای وابستهای که در معرض خطر بودند، قرار میداد و با امضای قراردادهای بردگی با آنها باعث میشد به طور عینی زمینه سرکوب، مداخله و حتی حضور مستقیم خود را در این کشورها فراهم کند، افزون بر آن با آموزش نظامی نیروهای سرکوبگر، از آنان به عنوان ابزاری مناسب در راه مبارزه با ملت استفاده میکرد.
اما در مورد بورژواها چه باید گفت؟ بزودی به این سوال پاسخ داده خواهد شد. چرا که در بسیاری از کشورهای قاره آمریکا اختلافاتی عینی میان بورژوای داخلی در مسیر رشد و امپریالیسم که بازار را به دست میگیرد و در رقابتی نامتعادل صنعت ملی را از بین میبرد، وجود دارد.
بورژوازی داخلی، به طور کلی و با وجود این اختلافات نمیتواند با امپریالیسم مبارزه کند زیرا بیش از آنکه از ظلم و استبداد استعمار بترسد که ضمن جریحهدار ساختن احساسات ملیگرایانه، اقتصاد را هم تصاحب میکند، از انقلاب مردمی خوفناک است.
گروه بورژوا به خود تردیدی راه نمیدهد که باید برای مبارزه با ملت و عدم شکلگیری انقلاب با امپریالیسم و ملاکان بزرگ متحد شود.
تمامی اینها مشکلاتی است که باید به دیگر مشکلات ناشی از شرایط مبارزات آمریکای لاتین اضافه کرد. برخی از این مشکلات بعد از اینکه انقلاب کوبا ریشه دواند و سرکوب آن غیرممکن شد، به وجود آمد.
مسائل مهمتر دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه تشکیل گروههای چریکی در کشورهایی با تراکم بیشتر جمعیت در شهرها و دارای صنایع سبکآمو
و متوسط با رشدی بیشتر، بسیار سخت است. اگرچه در این کشورها صنعت به معنای واقعی خود وجود ندارد، اما تاثیر فکری شهرها که امید به مبارزه مردمی صلحآمیز و منظم را میپروراند، جنگ چریکی را محدود میسازد. این امر، آنگاه که ملت در شرایط سختی به سر نمیبرد، یعنی در مراحل نسبتاً عادی، تمایل به التزام به نهادهای موجود را به وجود میآورد.
البته ممکن است افزایش کمّی حضور عناصر انقلابی در پارلمان، تغییری کیفی نیز به وجود آید، اما به اعتقاد ما، محقق شدن این آرزو، در شرایط کنونی در هر یک از کشورهای قاره، چیزی فراتر از یک احتمال است.
با وجود اینکه برای حرکت در مسیر تغییرات داوطلبانه نباید امکان آغاز آن را منتفی دانست، اما شرایط حاکم در تمامی کشورهای قاره، این امکان را کاملا محال میسازد.
انقلابیون نمیتوانند در ابتدا تمامی انواع تاکتیک هایی را که ممکن است در مسیر مبارزه برای دستیابی به اهداف و آرزوهای آزادیخواهانه در مقابل آنها ایجاد شود، پیش بینی کنند. بنابراین توانایی واقعی یک انقلابی، با مهارت وی در ایجاد جنبشهای انقلابی که با هرگونه تغییر سازگار است، سنجیده میشود.
از این رو اگر فرد از اتخاذ روش معین انتخاباتی که برای اهداف انقلابی سودمند است اجتناب ورزد، اشتباهی نابخشودنی مرتکب شده است. همچنین اگر تنها به انتخابات فکر میکند و از سایر انواع مبارزه از جمله مبارزه مسلحانه در راه حذف حاکمیت غافل بماند، اشتباهی به همان اندازه نابخشودنی مرتکب شده است. چرا که به منظور تحقق و رشد اهداف انقلاب ناگزیر باید به مبارزه مسلحانه روی آورد.
آیا امکان حذف سیاسی دیکتاتورها وجود دارد؟
هنگامی که درباره حذف قدرت به روش انتخاباتی با ما سخن میگویند، سوال ما همیشه این است: آنگاه که جنبش مردمی با پیروزی در انتخابات مردمی، حکومت را به دست گرفت و خواهان انجام تحولات بزرگ اجتماعی در بردارنده اهداف انقلاب شد، آیا در مبارزه با طبقات ارتجاعی کشور خود را از بین نمیبرد؟ آیا همیشه ارتش، ابزار این طبقات ارتجاعی نیست؟
اگر این چنین است میتوان فرض کرد که ارتش حامی این طبقه خواهد بود و در مبارزه با حکومت جدید مردمی شرکت خواهد نمود. چه بسا که این قدرتها با کودتایی خونین، حکومت را سرنگون سازند و بازی قدیمی دوباره برای همیشه تکرار شود. همچنین ممکن است حمایت مسلحانه مردم، ارتش ظلم را شکست داده و از حکومت دفاع کند. آنچه به نظر ما بعید به نظر میرسد این است که نیروهای مسلح، اصلاحات عمیق اجتماعی را بپذیرد و به آرامی حذف خود را قبول کند، چرا که یک گروه طبقاتی است.
اگر فرض بر این باشد که میتوان به حمایت گروه نظامی در روند مبارزه امیدوار بود، باید دو مسئله را تبیین نمود، نخست اینکه در صورتیکه ارتش واقعا به نیروهای مردمی بپیوندد و با فرض اینکه ارتش هسته ای منظم و دارای قدرتی مستقل در انجام کار خود باشد، این به این معنی خواهد بود که بخشی از ارتش در مقابل بخش دیگر کودتا کرده و به احتمال قوی بخشی از ساختار ارتش سالم و بدون نقص باقی بماند.
حالت دوم اتحاد فوری و خودجوش ارتش با نیروهای مردمی است، به اعتقاد ما این امر قبل از اینکه ارتش به شدت سرکوب شود یا دشمنی مستقل و سرکش آن را مغلوب سازد امکان تحقق ندارد. این پدیده تنها در زمانی روی میدهد که ارتش شکست میخورد و روحیه خود را از دست میدهد، اما حتما باید پیش از آن مبارزهای علیه این ارتش صورت بگیرد.
ما باید همیشه در این فکر باشیم که چگونه این مبارزه را ادامه بدهیم، در جواب این موضوع باید گفت که باید در روستاها و مناطق مناسب به نبرد چریکی روی آورد و با پشتیبانی شهرها به این نبرد ادامه داد. ضمن اینکه همیشه باید از بیشترین مشارکت ممکن از سوی نیروهای کارگری کمال استفاده را کرد و طبعا با اندیشه خود آنها، ایشان را راهنمایی نمود.
عوامل معنوی و درونی انقلاب کوبا
در این مبحث به مقدار کافی از مشکلاتی که جنبشهای انقلابی آمریکای لاتین با آن مواجه خواهد بود، سخن گفتیم، حال باید پرسید آیا شرایط برای آغاز اولین مرحله این مبارزه وجود دارد، (همان مرحلهای که ما با ورود به کوههای سیرا مایسترا به فرماندهی فیدل کاسترو آغاز کردیم.) در این حالت ما معتقدیم شرایط کلی، ایجاد مراکز انقلابی را آسانتر میسازد، همچنانکه معتقدیم در برخی از کشورهای شرایط کیفی مساعدتری وجود دارد. در این مرحله ما بر دو عامل درونی که از مهمترین نتایج انقلاب کوباست، تاکید خواهیم کرد. نخستین عامل امکان پیروزی است. این امر به صورت مستقیم به امکان آغاز حرکت انقلابی اشاره دارد. حرکتی از روستا آغاز میشود و با قدرتمند کردن تودههای کشاورزان در جبهه نبرد، ارتش را شکل میدهد، این حرکت ضمن تصرف شهرها، شرایط درونی لازم برای به دست گرفتن قدرت را نیز فراهم میکند.
در حققت پیروان واقعی نظریه "استثنائی بودن" انقلاب کوبا افراد عجیبی هستند که انقلاب کوبا را حادثهای بی نظیر و بیهمتا در جهان میدانند. هیچ اشتباهی بالاتر از عقیده داشتن به این نظریه نیست. روشن است که پیروزی تودههای مردمی آمریکای لاتین در قالب نبرد چریکی ممکن است. نبردی که در آن، کشاورزان بنای نظام استعماری کهن را کاملاً ویران میکنند.
دومین عامل درونی که میتوان از آن سخت گفت این است که تودهها نه تنها به پیروزی ایمان داشته باشند، بلکه سرنوشت خود را نیز بدانند. آنها عمیقاً معتقدند که در کوتاه مدت تاریخ از آنها به بزرگی یاد خواهد کرد. آینده از آن ملت است، چرا که در آینده به زودی عدالت سر بر خواهد آورد و این مفهوم، شور انقلابی آمریکای لاتین را بیدار خواهد کرد.
میتوان از عوامل دیگری نیز یاد کرد که دارای شمول کمتری هستند و بسته به هر کشوری متفاوت خواهند بود. یکی از این عوامل مهم این است که استعمار کارگران در کوبا کمتر از اغلب کشورهای آمریکای لاتین بود. کسانی که میخواهند رنج روستائیان در دوران حماسی مبارزه ما را درک کنند، باید بدانند که تاثیر این رنجها بعد از حذف قدرت و انجام اصلاحات ارضی بر تسریع در تشکیل تعاونیها تا جایی است که کشاورزی که در آغاز ستون و هسته ارتش انقلابی بود، امروز به سیرا مایسترا بازگشته و با افتخار و تمایل بسیار صاحب زمین خود شده است.
بدون شک ویژگیهای متفاوتی در قاره آمریکا وجود دارد: چهره کشاورز آرژانتینی با چهره کشاورزی از پرو، بولیوی یا اکوادور متفاوت است. حال آنکه عشق به زمین همیشه در میان تمامی آنان موج میزند، این در حالی است که آنها با رنگ خود در آمریکا شناخته میشوند. از سوی دیگر با توجه به اینکه این افراد ساکنان از کشورهایی هستند که بیشتر از کوبا استعمار شده است، به احتمال زیاد آنها نیز به پا خواهند خواست.
واقعیت دیگر اینکه؛ ارتش باتیستا با تمامی عیوب خود، منظم بود. به گونهای که همه افراد آن، از سرباز ساده تا فرمانده، در بهرهکشی از ملت ماهر بودند. همه آنها مزدور بودند و همین امر باعث میشد تا دستگاه سرکوبگر منسجم باشد. اما تمامی ارتشهای قاره، از گروهی از افسران زبده در مقابل سربازانی بیتجربه به نام «گشتی» تشکیل شده است.
این سربازان هر ساله از سرزمینهای خود خارج میشدند و در همین زمان از دردهای روزانه بستگان خود باخبر میشدند و با چشم خود درد و ظلم اجتماعی را میدیدند. آنها اگر زمانی برای مبارزه با پیروان مذهبی اعزام میشدند که با گوشت و خون خود به صحت آن ایمان داشتند، ضربه سختی به قدرت تجاوزکارانه آنها وارد میآمد.
میتوان ضمن برخورد با سربازان به صورت مورد درخواست آنها، به تبیین عدالت و دلایل مبارزه ملت برای آنها پرداخت و به این صورت به نتایج سودمندی دست یافت.
مبحث پایانی
بعد از این بررسی سطحی درخصوص گفتگوهای انقلابی میتوان گفت: انقلاب کوبا در بردارنده عواملی «استثنایی» است که به این انقلاب ویژگیهای خاص به خود بخشیده است. همچنین انقلاب کوبا دارای عواملی مشترک با تمامی ملتهای آمریکا میباشد که به خوبی از ضرورت داخلی انجام این انقلاب پرده برمیدارد. معتقدیم شرایط جدیدی وجود دارد که شکلگیری حرکات انقلاب را آسان خواهند ساخت. از جمله این شرایط آگاهی تودهها به سرنوشت خود و آگاهی نسبت به ضرورتی معین است که تا حدی تحقق یافته است. اما همزمان شرایطی وجود دارد که آرمان تودهها مبنی بر حذف قدرت را سخت میکند، چرا که بورژواهای ملی دارای پیوند مستحکم با امپریالیسم هستند، این پیوند آنها را قادر میسازد به طورمستقیم با نیروهای مردمی وارد نبرد شوند.
روزهای سختی در انتظار آمریکای لاتین است. باید ضربات با قدرت و دوام همراه باشند به گونهای که درد آن احساس شود. نباید عقبنشینی کرد، بلکه باید با قدرت به پیش تاخت و هر تجاوزی را با مشت قویتر تودههای مردمی پاسخ گفت. این است راه پیروزی