کدام یک سرمایه دار تر است؛ امرالله یا عطا محمد نور؟

امرالله صالح/ خریداری چرخبال/ انحصارسوخت رسانی به امریکا و ناتو

یک منبع آگاه به گزارشنامه افغانستان اطلاع داد که امرالله صالح درزمان تصدی ریاست امنیت ملی برای خریداری چرخبال های جدید به امنیت ملی، از بازار فروش چرخبال به نرخ روز، تثبیت بها کرده و به امریکایی داده بود. اما درعمل بالگرد های دست دوم را خریداری کرد و به طور سرجمع از حساب خریداری بالگرد ها بیست میلیون دالر به دست آورد. پول های به دست آمده در شرکت هایی در دوبی و کمپانی های انتقال گاز و نفت درافغانستان سرمایه گزاری گردیده است.

پیوست به این رد گیری حسابات مالی، ملکیت های امنیت ملی در شهرک های مزار شریف، هرات، ننگرهار و ساحات ارزان قیمت و قصبه شهرکابل بین افراد مورد نظر خودش به وسیله برادرزاده اش، سمیع و خواهر زاده اش- شمس الله- توزیع شده است. مجموع زمین های وابسته به امنیت ملی حدود پنج هزار جریب زمین برآورد شده است.

به منظور فروش زمین های ساحه قصبه، از سال ها به این سو، دفتر فروش املاک شمس الله فعالیت دارد که کار اصلی اش، فروش ملکیت های بی شمار امنیت ملی است. هر رئیس اداره که مراودۀ شخصی یا شمس الله و شخص امرالله دارد، به میزان 4 جریب زمین صاحب شده اند.

بخش اعظم سرمایۀ امرالله صالح دراختیار متصدی تجارت نفت و گاز- احمد یار داماد خیل شان گذاشته است و احمد یار گروپ عملیات انحصاری رسانی سوخت به نیروهای ناتو و امریکایی را به دوش دارد. همچنین دامادش درتدارک نفت به قوای خارجی به طور انحصاری مشغول به کار است. مضاف برین، امرالله به سلسله نظارت بر شرکت هایی که قرارداد های وزارت داخله را صاحب شده بودند، یک کانال حق گیری تشکیل داده بود که مسوولیت آن به دوش .... گذاشته شده بود. من نام این فرد را بنا به مصلحت هایی فاش نمی کنم.

کار کانال ترصد بر قرارداد های وزارت داخله، حق گیری منظم از شرکت ها بود. کانال حق گیری از وزارت داخله بعد ازآن که افشا شد، ظاهراً از کار بازمانده و مسوول کانال نظارت و درصدی بگیر، به صدارت منتقل شده است. 

درگزارش قید شده است که یکی دیگر از علل افزایش سرمایه های امرالله صالح این بود که خزانه دار امنیت ملی به دستور وی هفته وار مقادیر هنگفتی از هزینۀ دالر دفتر اپراتیفی را به پول افغانی تبدیل کرده و هفته های متوالی روی آن کار تجارتی کرده و میلیون ها افغانی نقدینه تولید می گردید و سپس به ادارۀ اپراتیفی انتقال داده می شد.

تفاوت مدیریت شده پول از دالر به افغانی، بخش دیگری از عواید سرسام آور در هر هفته به حساب می رفت. این درحالی است که از بابت پول های اپراتیفی امنیت، هیچ حساب و کتابی وجود نداشت وامریکایی نیز هیچ گاه از وی حساب طلب نکرده اند.

مرجع دیگرسرمایه گزاری، انتقال 4 میلیون دالر به خالد مالی بود که از میزان افزایش بهره آن پول ها اطلاع دقیقی در دست نیست.

 

دوسیه آمرستار «بسته شد» اما عکس دزد خیابانی تشهیر می شود!

 گزارشنامه افغانستان : امرالله صالح در ژورنال «شش ونیم» با تمجید از «جلالت مأب رئیس جمهور» به خاطر ملاقات با بازمانده های آمرستار خیلی ساده  اتمام حجت کرد که « دوسیه آمرستار بسته شد»؛ اما دولت از خانواده اش «حمایت» می کند.

این درحالی است که یکی از وظایف میثاق امنیتی «شش ونیم» حلاجی و بررسی این گونه حوادث است. سلیقۀ عملیاتی «شش ونیم» ظاهراً نشان می دهد که جنایتکاران تحویل «محکمه علنی» داده خواهند شد. اما روی چهره قاتلان آمرستار پرده می کشند که « دوسیه اش بسته شد!»

محرر ژورنال «شش ونیم»  از نتیجه کار کمیته حقیقت یاب با حضور آدم های سرشناس به خاطر بررسی ماجرای قتل که آمرستار و همراهانش درخیرخانه، هیچی نمی گوید؛ اما عکس دزدان خیابانی و موبایل قاپان را «تشهیر» می کند. این تناقض نیست؛ یک حفرۀ ژرف است که باید تۀ آن را نگاه کرد.

قطعه خاص امنیت ملی به دستور معاون اپراتیفی (اجمل عابدی) ریختند به خانه ای که آمرستار درآن جا مهمان بود و به شمول میزبان، آمرستار را با چند تن دیگر با فجیع ترین شکل به قتل رساندند. حالا می گویند: دوسیه بسته شد! یعنی چی؟

از خانواده اش «حمایت» می کنیم به چه معناست؟ یعنی، کمی امتیاز و خون بها می دهیم و کار تمام! 

آیا فرزند آمرستار ( افکارعامه به کنار) راضی می شود؟

 

 

آقای صالح! به جای «نوشیدن اطلاعات»، گزارش می نوشی!

سقوط این جماعت/ شلیک کاتیوشای لفظی عطا نور به بلنداژ قبلاً فروریختۀ امرالله صالح

 آقای اطلاعات!

به اطلاعات من هم شک نکنید؛

بارها ادعا کرده اید که اطلاعات شما‌ دقیق است، اما فرق میان اطلاعات و گزارش دهی را هنوز ندانسته اید. اطلاعات قبل از وقوع رویدادی به دست می آید و آنچه شما از وقوع رویداد ها اتفاق افتاده نشر میکنید، گزارش است نه اطلاعات. بهتر است وقت‌«نوشیدن اطلاعات» گزارش را ننوشید که به صحت تان مضر است. 

آقای صالح!

اشتباه نگیرید که میان تحویل گرفتن و متوجه ساختن کسی به خطایش، فاصله زیادی است، لطفن جوگیر نشوید. معاونیت ریاست جمهوری وقار، صلابت و سنگینی نیاز دارد که کاش در این دور هم آن را شاهد بودیم. 

به قول برادر گرامی الله گل مجاهد متوجه باشید با من اشتک بازی نکنید که طرف شما بخشی از تاریخ این سرزمین است. 

میخواهم به شوخی ولی جدی بگویم؛

من هیچ غلام بچه یی را به خود سیال نگرفته و نمی گیرم. غلط نکنید. به صحبت های من دقت کنید، من شما را فرد دوم ارگ خطاب کردم، نه فرد دوم کشور. باد خس و خاشاک را باخود می آورد همانطوریکه شما را تا اینجا آورد. ورنه نه سهمی در جهاد داشتید و نه مقاومت ‌نه هم آدم مطرح و صاحب فهم بودید. تنها چند روزی در بخش نظامی سفارت افغانستان در دوشنبه امور کمپیوتر را بدوش داشتید و در جریان سفر زنده یاد مارشال محمد قسیم فهیم و این
جانب به فرانسه مسولیت ترجمانی را داشتید.

 

صالح، خیال گرجستانی سازی افغانستان در سر دارد!

امرالله صالح، مردم را گرجستانی فکر کرده! 

عبدالشهید ثاقب : دهن کژی های آقای صالح به نشانی بلخ، پنجشیر و شمالی را که می بینم، یادی حرفی از مرحوم مارشال محمدقسیم فهیم می افتم. مارشال صاحب در کنفرانس والیان در واکنش به سیاست های مجاهدستیزی برخی حلقات گفته بود: "هشدار که ما گرجستانی نیستیم!"

قصه گرجستان از این قرار است که وقتی آن کشور، پس از فروپاشی شوروی، درگیر جنگ و بحران شد، سیاسیونش تصمیم گرفتند که برای ختم بحران یک چهره بی طرف و بی ریشه ای به نام شواردنادزه را به حیث رییس جمهور بیاورند.

او قبلا وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی بود. سیاسیون فکر می کردند با آوردن او از یک سو از شناخت بین المللی اش برای جلب کمک ها استفاده می کنند و از سوی دیگر چون آدم بی ریشه است نمی تواند یک حکومت مستبد روی کار بیاورد.

دیری نگذشت که همین آدم بی ریشه به "استراتژی تفرقه بینداز و حکومت کن" متوسل شد و با شعار دولت سازی، تمام جناح های مطرح در گرجستان را تضعیف و سرکوب کرد. فساد گم نشد، اما انحصاری شد. در انحصار حلقه شواردنازده قرار گرفت. گمرکات را چور و چپاول کردند و همه منابع مالی را دزدیدند.

القصه اینکه مارشال صاحب مرحوم پسان ها درک کرده بود که حلقه ای در افغانستان نیز به دنبال اجرای چنین توطیه و دسیسه ای است. به همین خاطر هشدار داد که ما گرجستانی نیستیم! 

از این موارد که بگذریم، به تازه گی ها امرالله صالح نیز در سر هوای گرجستانیزه سازی افغانستان را دارد؛ طوری که این کار حتا سر و صدای وکلای پارلمان را نیز بلند کرده است. یک وکیل پارلمان چند روز قبل هشدار داد که از برنامه میثاق امنیتی به نفع روند سبز و همچنان برای گسترش حوزه فعالیت تانک تیل های احمدیار استفاده می شود.

چیزی را که آقای صالح فراموش کرده، این است که ماهیت چنین پلان ها سال ها قبل فاش بوده بود و - به قول مارشال صاحب مرحوم - مردم ما گرجستانی نیستند که توانایی درک و خنثاسازی چنین دسیسه ها و توطیه ها را نداشته باشند.

"ما گرجستانی نیستیم!"

 

فرم جدید «ششم و نیم»: لوم و کنایه، سرگرمی و دیگرهیچ!

 

کار محرر «ششم ونیم» از طرح و مقابله برای انتظام کابل و سرکوب مفرزه های نفوذی دشمن، به طعنه زنی این و آن و پاسخ نگاری به «کومنت» های عوام الناس کشیده است.

 نقاب از صورت «میثاق امنیتی» کنار زده شده و جای آن را مگو به مگو بین مدعیان آشفته حال احراز کرده و فصل کورو کنایه گویی شخصی فرارسیده است. قصه های کهنه، منقضی شده، تأسف بار و خالی تر از هیچ. مردم دراضطراب، دشمن درپشت دروازه ها، چشم انداز، تیره.

عطا نوراز کته گویی و اکتینگ، مقام و موقعیت توده ای را از دست داد واینک، امرالله صالح که از گذشته «فرد» بود، رسماً خودش را «منفرد» ساخته است.

دایرۀ سخط و عناد با امرالله صالح از برکت کارکرد ها و گفتارهای خودش درحال کامل شدن است. عطانور و ولسی جرگه به تپنده گی اندرشده اند و  دیری نخواهد پائید که چماق نیرنگ اشرف غنی که زمانی مارشال دوستم صاحب لشکر و ضیاء مسعود بی تاب را از صحنه دولت برون انداخت؛ امرالله صالح را نیز به نام حفظ عزت و اقتدار نظام سیاسی به انزوا خواهد راند.

اما حیف است فراموش کنیم که دست آورد های درخشان جلالت مأب«شش ونیم»، ( صرف نظراز موارد میده میده اش)  سه خریطه خونی است که تا کنون کفیده است:

یک؛ قصاص سینما پارک

دو؛ اختراع عادل پنجشیری درشبکه حقانی

سه؛ کشف ذخیره گاه های راکت، دردهکده های شمالی

چهار؛ شکست کشتی شکسته ها ( کراچی رانان و تبنگی ها)

 

کشف «ششم ونیم»: ذخیره گاه راکت در«دهکده های شمالی» است!

دا بله خوشحالی! « هردم ازین باغ، بری می رسد.»

جلسات مغالطه انداز و درهم وبرهم کازینوی کلیوالی «شش ونیم»، اکنون صاف و ساده به قوطی عطار مشابه شده است. آش درهم جوش که حتی آشپز شش و نیم اشتهای تناول محصول خودش را ندارد؛ چه رسد به خلق الله.

راکت باری کابل، کازینوی سیاسی «شش ونیم» را بی رونق کرد

لاتری دوم در دست امرالله صالح/ قبل از سقوط حکومت بی بنیاد، کابل ننداری و سینما آریانا سهل با خاک یکسان شده می تواند؛ و شرایط برای اختراع و رونمایی دومین طراح و راکت یارِ پنجشیری نیز فراهم ا ست.

 هدف از پرتاب راکت های کور به ساحات مسکونی شهرکابل، درقدم اول اعمال فشار به حکومت نفاق باورِاشرف غنی و گروه مذاکراتی در دوحه برای قبول شرایط تروریستان و هم پیمانان شان است. سپس، شوراندن مردم به جان آمده، به هدف سرنگون کردن حکومت چند نفره؛  اما به نظر من، قبل از تسلیمی احتمالی تیم هیأت مذاکره کننده در دوحه به اجندای خلیلزاد- پاکستان و شروع خیزش علیه دولت، دکان جو فروشِ گندم نمای «ششم و نیم» عملاً در معرض تخته کوب شدن است.

اکنون که تروریست های طالبان دست داشتن درراکت باری بر کابل را رد کرده اند، ره یافت مالک مغازۀ «شش ونیم» حداکثر دو مورد است.

اول، بلدوزر و جرثقیل ها را عاجل طرف کابل ننداری یا سینما آریانا امر مارش بدهد؛ زیرا مطابق یافته (!) های اخیرمالک کازینوی «شش ونیم» ساختمان کابل ننداری نیز حال وهوای مشکوک به خود گرفته بود. سینما آریانا هم به گمان غالب استخباراتی(!) ممکن است محل تجمع مهاجمان یا «پودری ها» باشد. 

دردستورکاری دیگر، می تواند یک نفر دیگر را از زندان کشیده به زور شکنجه یا خرج پول وادار سازد به گفتن این مطلب که فی المثل این جانب سبحان الدین الپنجشیری عضو داعش خراسان اما دراصل، مربوط شبکه حقانی، یک موترپر از موشک های بی ام 12 را از میرام شاه آوردم که کابل را زیر وزبر کنم.

 من هیچ شکی ندارم که چنین کند.

 

مثلاً محرر «ششم ونیم» به ارتباط دو درجن راکت که از قلب شهر کابل به قلب شهر کابل خالی شد، چنین شهادت می دهد:

ازین نوع مهمات در دهکده های شمالی یافت میشود!

برگردان این ادعا چنین است: طالبان در«دهکده های شمالی» هستند؛ نه درزوایای دیگرجغرافیای پایتخت!

کسانی که بیشتر از سی سال عمر دارند، هرگز به یاد ندارند که از شمالی به پایتخت راکت پرانی شده باشد. از زمان نجیب که شخص بنده مانند ده ها هزار تن دیگر شاهد بوده ایم، راکت های کور معمولاٌ از کوه های صافی مشرف به میدان هوایی کابل، ( به وسیلۀ حزب اسلامی)؛ از پغمان، ( به وسیلۀ نفرات استاد سیاف)؛ از ارغنده، چهارآسیاب و گاهی هم از خاک جبار به ساحات مسکونی پرتاب می گردیدند. 

درآن زمان، نظام کمربسته حاکم بود که مجریان راکت های کور را قلع وقمع می کرد. علاوه بر گردان های «خاد»، فرقه ۵۳ به فرماندهی جنرال دوستم ( مارشال امروزی) و ده ها جنگندۀ میگ و سو، مراکز تجمع راکت پرانان درپغمان و حواشی جنوب را چت وچغل می کردند.

بعد از سقوط دولت دکترنجیب الله، مراکز اصلی پرتاب راکت عموماً از جنوب به سوی شمال، شرق و غرب و از شمال به سوی نیم دایرۀ جنوب و شرق و غرب قرار داشتند. یعنی درهمان زمان که کابل همه روزه با خاک یکسان می شد؛ کسی به یاد ندارد که « از دهکده های شمالی» به مناطق مسکونی کابل درجن درجن راکت، قوله کشان وغرش کنان شلیک شده باشد. حالا که محرر «شش ونیم» از روی تثبیت و کشف استخباراتی (!) به چنین یافته هایی رسیده، یک معنایش این است که مراکز سنتی راکت پرانی درساحات سنتی اش دیگر بیخی وجود ندارد؛ هر فسادی که هست، درهمان «دهکده های شمالی» است. این نوعی نشانه گذاری تلویحی به موتر حامل یک سیت راکت ۲۴ تایی است که دیروز کابل را به خاک و خون کشید؛ یعنی که بنا به انگارۀ استخباراتی (!) محرر، مخفیگاه های راکتی در «دهکده های شمالی» است و موترحامل راکت باید از همان دهکده های عبور کرده و به کابل داخل شده باشد.

این هذیان پردازی دیگراز سنخ و جنس استخباراتی نیست؛ به وضوح، هدفی دیگری دارد. هزاران کمره دراماکن دولتی وشخصی نصب اند که قابل بازبینی اند.

مورد دوم:

محرر « شش و نیم» امروز یک گُل دیگری را نیز به آب داده است؛ بدین شرح:

در بخش تامین امنیت کابل برای فعلا هیچ فعالیت با مفهوم تر دیگر از جلسات شش و نیم وجود ندارد. (!)

تاریخچه « شش ونیم» از هیچ منظری با مبارزه شباروزی کادرهای اپراتیفی امنیت ملی، کشف واستخبارات پلیس و کشف وزارت دفاع، قابل برابرگذاری نیست. اگر رئیس امنیت ملی، وزیردفاع ووزیر داخله این ادعای سر به هوا را بخوانند؛ ( چه فکرمی کنید) درمغز و روان شان چه صاعقه ی می پیچد؟

مگرمردم نمی دانند که بزرگ ترین دست آورد « شش ونیم» گریزاندن موقتی موبایل دزدها، اختطاف چی و خس دزد ها می باشد؟ شما یک لحظه درازا و پهنای تشکیلاتی، عملیاتی، طرح و اجرا و پلان گذاری سه ارگان امنیتی و دفاعی را درذهن تان مجسم کرده و پوشش نبرد درعلاقه های کابل را درنظر بیاورید؛ عقل تان می پذیرد که به قول محرر «شش ونیم» « در بخش تامین امنیت کابل برای فعلا هیچ فعالیت با مفهوم تر دیگر از جلسات شش و نیم وجود ندارد؟!

 

امرالله صالح/ تمرکز بالای احمد مسعود، شیخ احمد و جنرال جرئت

توزیع پول به خائنان داخلی/ تشکیل گردان های جنگ در پنجشیر و هدف گیری احمد مسعود و دیگر فرماندهان

 اطلاع تازه بیان می دارد که امرالله صالح برای جلوگیری از برپایی ستاد های جنگی درپنجشیروارد میدان شده است.

نخست یکی از مجاهدان سابقه دار به نام شیخ احمد را هدف گرفته و برای دستگیری وی به نفرات مخفی عملیاتی وظیفه داده است تا راه معرفی وی را به سارنوالی هموار کنند. به همین منظور، وی ملاصبور فرمانده جدید التقرر پلیس ولایت را نزد خود طلبیده و طرح دستگیری حتمی شیخ احمد را به وی سپاریده است.

حمله و ماجرا آفرینی تحت نام دستگیری سارنوال کرام دو باره در دستور کار است و امنیت ملی شماره های تلفن شیخ احمد و کرام را همیشه شنود می کند.

همچنین گروهی از اعضای روند سبز با بسته های پول به منطقه اعزام شده اند. نقش شورای ولایتی به رهبری عزم الدین میرزایی و قوماندان گل حیدر در ایجاد شکاف و کنترول تحرکات دسته جات مسلح مردمی بسیار برجسته است. گل حیدر مسوول اصلی خریداری قوماندانان و اعزام شان برای ملاقات به امرالله درکابل است.

همزمان مقدمات دستگیری جنرال جرئت با ادامه شنود های دایمی تلفن وی در دست انجام است.

مهم ترین نکته خبری درین مجموعه اقدامات مخفی، کشیدن دیوار قوی نظارتی بر فعالیت های احمد مسعود درپنجشیر و کابل است. این کار به همکاری حاجی راشدین و حاجی شاهدین دایی های احمد مسعود انجام می شود و شماره خاص تلفن احمد مسعود به وسیلۀ برادران مادرش دراختیار امرالله صالح قرار گرفته است. حاجی راشدین همان کسی است که بعد ازسقوط طالبان، زندانیان ارشد القاعده را دربدل میلیون ها دالر به عرب ها به فروش می رسانید.

گزارش دقیق مشعر است که تمرکز صالح روی داعش و طالب، نه، بلکه بیشتر روی سرکوب پیشاپیش قیام مردمی در پنجشیر است.

مجموعه گزارش های ادعا شده در « شش ونیم» پیرامون بازداشت های اخیردر باره حادثه دانشگاه به شدت مشکوک، من درآوردی، فرضی و مونتاژی ا ست. تازه ترین گزارش به ادامۀ تذکرات قبلی ازطریق گزارشنامه افغانستان بازهم مشعر است که  جسد انتحاری مفروض دردانشگاه هیچ گاه به رسانه ها نشان داده نشده؛ زیرا هیچ کسی از آن ها کشته نشده بود. دردقایق آخر جنگ و کشتار، یک موتر رنجر پلیس، عوامل انتحاری را از راه دروزه شرقی دانشگاه خارج کرده بود. بیرق طالب از سوی عوامل امنیت بعداً آورده شد و صحنه سازی و دیوارنویسی صورت گرفت.

 

کشف مکالمات مولوی حسام و جنرال جرئت به وسیلۀ جنرال عیسی

از پایگاه سازی درچمالورده جلوگیری می شود.

پیوست به چند خبر قبلی:

طبق گزارش به دست آمده از منابع ناظر درامنیت، امرالله صالح  از طریق جنرال عیسی معاون استخبارات  وزارت  داخله از مدتی بدین سو شماره تلفن مولوی حسام  پنجشیری رئیس شورای علماء افغانستان را به طور ۲۴ ساعته زیر کنترول گرفته است. هدف از ردگیری مکالمات مولوی حسام الدین آن است که بین شورای مجاهدین پنجشیر و شورای علماء افغانستان ارتباطات و بندوبست هایی به وجود نیاید.

درهمین حال امرالله صالح بسته های پول را دراختیار پسر خاله اش مولوی یحیی عنابه قرار داده است تا بین علماء پنجشیر توزیع کند. خریداری علماء به هدف ایجاد شکاف و درهم شکنی داخلی با بودجه بیت المال از سوی امرالله تشدید شده است.

موازی با آن، مبالغ کلان پول دراختیار قوماندان گل حیدر قرار داده شده تا جلو فعال سازی ستاد جنگی چمال ورده از سوی دسته جات مقاومت ملی را سد شود. توزیع پول به افراد بیکار، مجبور و مفتن ادامه دارد. 

دراطلاع آمده است که هسته های مخفی که بالای جنرال جرئت کار می کنند، محل اقامت، افراد ارتباطی از طریق تلفن و محتوای گفت و گو های شان را کشف و تثبیت کرده و روی میز امرالله قرار داده اند.

 

                

امرالله صالح از فساد، صرفاً استفادۀ سیاسی می کند

 یعقوب یسنا : « شش و نیم» یک حربه تبلیغاتی برای بقای سیاسی است؛ چیزی است در حد تشکیل دادستانی فیس بوکی

 با وصف بالا رفتن میزان حمایت از امرالله صالح بعد از مصاف فیس بوکی با عطانور و چند عضو ولسی جرگه، تا این لحظه، ازجمع رهبران دزدان و قانون شکنان تنها کسی که تا کنون سرش زیر بالش شده، سینما پارک است. صالح فقط یک دستلاف دارد که همین است. امرالله صالح اگر از فساد نماینده‌های پارلمان و چهره‌های سیاسی اسناد دارد، باید این اسناد را به قانون ارجاع بدهد. امرالله صالح همیشه در باره‌ی فساد و... ادعا می‌کند اما قصد موضع‌گیری شفاف و قانونی با فساد ندارد. با چنین ادعا در واقع از فساد سوء استفاده می‌کند، می‌خواهد تعدادی را زیر فشار قرار بدهد و از آنها استفاده‌ی سیاسی کند. 

چنین برخوردی با فساد نیز فساد است. وقتی‌که معاون رییس‌جمهور ادعا می‌کند که فلان فرد فاسد است و او از فسادش خبر دارد، چرا این فرد فاسد به دادگاه معرفی نمی‌شود؟ حکومت باید از فساد جلوگیری کند و فاسد را باید جزا بدهد. 

اما معاون رییس‌جمهور (حکومت) با فساد و... می‌خواهد بازی سیاسی کند. در واقع می‌خواهد به فاسد بگوید به ما حق بده، اگر حق ندهی، باز می‌گویم که چه کار کرده‌ای. چنین برخورد حکومت با فساد بدتر از فسادی است‌که افراد فاسد انجام می‌دهند. فساد بحث حقوقی است، نباید مقامات حکومت با فساد طبق منفعت خود بازی سیاسی کنند.

 

وظایف معاون اول؛ از گزارش‌نویسی یا دوسیه‌سازی

جمهور : امرالله صالح با عبدالرشید دوستم که حالا از قِبَل لابی‌گری سیاسی و انتخاباتی و نه به اعتبار مفاخر، مناصب و سلسله‌مراتب نظامی «مارشال عبدالرشید دوستم» شده است، تفاوتی ندارد؛ نه فقط به این دلیل که هردو معاون اول اشرف غنی بوده یا هستند؛ بلکه در عین حال از این جهت که هیچکدام در زمان احراز این سمت، دارای صلاحیت های معنی‌دار و مؤثری در امر خطیر دولت داری نبوده و نیستند.
 
آقای دوستم، بیش از نیمی از دوران معاونت اش را در تبعید و انزوای تحقیرآمیز سپری کرد و چوکی او در سمت راست اشرف غنی همواره خالی ماند. او حتی به دام دوسیه هایی افتاد که ننگ و شرم آن برای همیشه در کارنامه سیاسی و اخلاقی اش باقی خواهد ماند.
 
خلف او امرالله صالح تاکنون به دام دوسیه های بدنام‌ کننده و شرم آور نیافتاده؛ اما برای آنکه از صلاحیت های ذاتی، قانونی و مشروع معاونت اول ریاست جمهوری، محروم بماند، شغل شریف دوسیه سازی علیه دیگران را بر عهده گرفته است.
 
او این روزها به شدت مشغول دوسیه سازی، اتهام زنی، نفرت پراکنی و پروپاگندای غوغاسالارانه فیسبوکی است که ارکان اصلی کانون مرکزی قدرت، خود مایل یا قادر به آن نیستند و با استفاده ابزاری از او در صدد زدن رقبا، تضعیف منتقدان و از میان برداشتن موانع موجود در مسیر حکومت‌داری فضاحت‌بار و فسادآلود خود هستند.
 
صالح در این میان، دستمایه یک بهره برداری ابزاری قرار گرفته است؛ اما برای آنکه متوجه وقاحت و حقارت این مأموریت تازه نشود، سرگرم کارزار هیجان‌انگیز فیسبوکی و البته امتیازهای کوچک و حقیری شده که از طریق جا به جایی مهره های وابسته به «روند سبز» در ساختار دستگاه های اجرایی و امنیتی به دست می آورد.
 
او نمی داند که وظیفه اصولی معاون اول ریاست جمهوری، دوسیه سازی نیست؛ زیرا دوسیه سازی، ترور شخصیت، دامن زدن به جنجال های روزمره فیسبوکی و برانگیختن واکنش این یا آن مرجع صاحب نام، در شأن این سمت کلیدی و راهبردی نیست.
 
آقای معاون اول، فراموش کرده است که افغانستان با یک فاجعه عظیم رو به رو است؛ فاجعه ای که روزانه جان ده ها نیروی امنیتی و مردم ملکی را می گیرد و دامنه آن اکنون به ولایت های امن نیز کشیده شده است. بخشی از این فاجعه، محصول حکومت داری فاسدی است که امثال امرالله صالح در رأس امور آن قرار دارند.
 
تیم شش و نیم امرالله صالح که به منظور مهار ناامنی های پایتخت، ایجاد شده بود، اکنون تنها کاری می کند «محکومیت» حملات سریالی دشمنان است. این ناشی از فقدان ظرفیت، اهلیت و شایستگی کسانی است که به جای پرداختن به امور حاد و مهم، سرگرم حواشی، دوسیه سازی و ایجاد ناامنی روانی با دامن زدن به تبلیغات مسموم علیه شخصیت های ملی هستند.
 
یکی دیگر از وظایف مضحک آقای صالح به عنوان معاون اول ریاست جمهوری، گزارش‌‌نویسی است؛ همان چیزی که او اخیرا در یکی دیگر از حاشیه‌سازی‌هایش کمیسیون حقوق بشر را به آن متهم کرد و از یک کمیسیون فاقد قدرت اجرایی خواست تا به جای گزارش نویسی، کاری انجام دهد. این در حالی است که مردم افغانستان، دقیقا همین انتظار را از امرالله صالح و اعضای تیم به اصطلاح «شش و نیم» او دارند. آنها توقع ندارند که پس از وقوع هر حمله فاجعه بار آقای صالح بیاید و در جلسه شش و نیم صبح خود، درباره هسته های طراحی، دامنه و دایره تدارکات مقدماتی، عوامل دخیل، نوعیت مواد انفجاری و قدرت عملیاتی حملات تروریستی، گزارش بدهد و نسبت سازمانی و وابستگی گروهی تروریست ها را شناسایی کند، و پس از چند روز هم که فضا آرام شد، در کمال بی‌شرمی اعلام کند که تحقیق به بن بست رسید.
 
مردم می گویند اگر آقای صالح و تیم شش و نیم او تا این اندازه درباره حملات تروریستی، آگاهی دارند چرا برای پیشگیری از آن، کاری نمی کنند؟ اینکه بعد از هر رویداد درباره جزئیات و ابعاد و ماهیت آن، اطلاع رسانی شود و بعد ادعا گردد که «به اطلاعات من شک نکنید» این گزارش نویسی است؛ کاری که کمیسیون حقوق بشر هم می تواند انجام دهد و آقای صالح آن را خوش ندارد!
 
کوتاه سخن اینکه دوسیه سازی و گزارش نویسی، از وظایف یک معاون رییس جمهوری نیست؛ همانگونه که تنظیم ترافیک و برقراری نظم شهری و پیدا کردن راه حل برای آبگرفتگی معابر کابل و دفاع از کارنامه شهرداری فاسد سلطان زوی هم از وظایف او محسوب نمی شود.
 
افغانستان درگیر بحران ها، فجایع و مسایل بزرگتری است که نیاز به تدبیر و کار و تلاش و برنامه ریزی های استراتژيک و اقدامات اجرایی و عملیاتی دارد؛ چیزی که امرالله صالح نه اهلیت آن را دارد و نه صلاحیت‌اش را.

 

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف

 

جمهور : امرالله صالح از نظر حقوقی، معاون اول ریاست جمهوری است؛ موقعیتی که اگرچه به دلیل سیستم معیوب و به شدت بسیط و بسته سلسله‌مراتب قدرت در افغانستان، چندان مهم نیست؛ اما به هر حال، روی کاغذ، او بعد از رییس جمهوری، فرد شماره دوم دولت محسوب می شود و شایسته است که رفتارها، موضع گیری ها، ابراز نظرها، اختیارات و صلاحیت ها و از همه مهم‌تر، مسئولیت‌های  وظایف اش نیز با این سمت، همخوانی داشته باشد.
 
آقای صالح اما درست پس از آنکه به عنوان معاون اول اشرف غنی در انتخابات، معرفی شد، راه خود را گم کرد. او نشان داد که این جامه بر تن او گشاد است و قادر به هضم و گواردن مسئولیت های عظیم و مأموریت های استراتژيک در ابعاد کلان ملی نیست.
 
رفتارهای کودکانه، موضع گیری های ناشیانه، عقده گشایی های شخصی و تسویه حساب های حزبی به جای مشارکت فعال در سیاست‌ گذاری های کلان کشوری و طرح و تدوین راهبردهای اساسی اداره و دولت داری، بخشی از عوارض و قرائنی بود که نشان می داد آقای صالح اهلیت و ظرفیت کافی برای تصدی معاونت اول ریاست جمهوری را ندارد.
 
از سوی دیگر، سابقه امنیتی و استخباراتی او نیز پیش از آنکه به کارش برای انجام بهینه امور در مقام معاون اول ریاست جمهوری در کشوری که عمیقا درگیر جنگ ها و توطئه های پیچیده استخباراتی است، کمک کند، به مانعی بزرگ در مسیر موفقیت او تبدیل شد؛ زیرا اکنون ترجیع بند تکراری «به اطلاعات من شک نکنید» دیگر یک گزاره اطمینان بخش از زبان یک مقام ارشد سیاسی و امنیتی تلقی نمی شود؛ بلکه به سوژه طنز و تفریح و شوخی و خنده مردم تبدیل شده است.
 
آقای صالح از زمانی که به دستور اشرف غنی، مسئول رسیدگی به وضعیت امنیتی‌ کابل شده، جلسات خنده دار شش و نیم را برگزار می کند و به دنبال آن، ادامه روز را سرگرم پرسه زدن در فیسبوک، گزارش نویسی، پرونده سازی، توطئه چینی و توهین به بزرگان و البته توجیه و اعتراف های پیوسته و شرم آور به ناکامی های پی در پی امنیتی و استخباراتی پس از وقوع هر رویداد مرگبار تروریستی در مرکز پایتخت است.
 
این اما شایسته شأن و منزلت عنوان بزرگ معاونت اول ریاست جمهوری نیست. در افغانستان اگرچه به دلیل ذات فاسد قدرت و رهیافت های غیر مشروع رسیدن به آن، رسیدن یک مهره استخباراتی به مقام معاونت اول ریاست جمهوری، هرگز رخداد شگفت آوری محسوب نمی شود؛ اما انتظار می رفت امرالله صالح به عنوان کسی که چند صباحی را با بزرگان جهاد و مقاومت و رهبران و سرداران دلاور وادی های خوف و خطر به سر برده و در سایه آنان رشد کرده و بزرگ شده، این درس ساده را از مکتب جهاد و مقاومت آموخته باشد که سیاست و رهبری، مستلزم صبر و بردباری و وقار و شکیبایی است. او همچنین باید یاد می گرفت که حتی در دولت های مدرن نیز کسی امور امنیتی یک کشور آشوب زده و درگیر جنگ را از طریق راه اندازی بلواهای فیسبوکی و دامن زدن به تنش های برساخته فضای مجازی، رهبری و مدیریت نمی کند.
 
اینها همه نشان می دهد که آقای صالح، برخلاف نام‌اش هرگز گزینه ای صالح برای احراز مقام مهم معاونت اول ریاست جمهوری نبوده و نیست. او ظرفیت لازم برای هضم و درک این سمت حساس و استراتژيک را ندارد. قادر به حفظ شأن و کرامت این مقام نیست و به عنوان کسی که تمام عمرش را به فرمانبری و مأموریت و خبرچینی گذشته، حتی زمانی که باید برای گره گشایی از کار فروبسته امنیت افغانستان نیز طرح و برنامه بدهد هم به دام فیسبوک بازی و پرونده سازی و توهین و تعریض و اتهام های هتاکانه به نهادهای ملی، شخصیت های فرهیخته سیاسی و جهادی می افتد و روزی که هیچ سوژه ای برای جنجال آفرینی نداشته باشد، به تکسی‌ران و دستفروش و آبگیری خیابان های پایتخت می پردازد.
 
اینهمه نتیجه یک انتخاب غلط و ناشیانه است. آقای صالح مرد سیاست نیست. در کوره حوادث بزرگ سیاسی، پخته و آبدیده نشده است. او حتی مانند شاگرد تنبل صف آخر صنف نتوانسته از شیوه رفتار و گفتار و عملکرد اطرافیان و دوستان و همکارانش چیزی بیاموزد و آن را در مسیر تصحیح اشتباهات خنده دار و موضع گیری های بچگانه اش استفاده کند.
 
البته او همچنان می تواند به فیسبوک‌بازی ادامه دهد، جلسات مضحک ساعت شش و نیم صبح را برگزار کند و با وجود رسوایی ها و افتضاحات پی در پی، همچنان سرش را بالا بگیرد و با غرور و افتخار، جنجال های جدیدی ایجاد کند و توطئه های تازه ای بچیند؛ زیرا افغانستان هم در گذشته و هم امروز، عناصری مثل او زیاد به خود دیده و می بیند و این، رمز فلاکت و فساد فاجعه آمیزی است که دامن تمام ارکان کشور را گرفته و آن را تا مرز نابودی و فروپاشی کامل پیش برده است.

 

 

تلک حیرتان، درانتظار سرانگشتان امرالله صالح

 عطا نور و امرالله شرکای تجاری اند.

عطا محمد نور از جنگ لفظی امرالله صالح زودهنگام ترسیده و دل بد شده است. این است از کرامات جنگ روانی. امرالله چی را درکابل پای پاک حل کرده که بی محابا به تلک حیرتان دست بزند. گروه کوچک چنبر زده بر مسند قدرت درکابل، چنان درغم جان خود است که به یک گلوله تار جر شده می ماند که صاف کردنش در ید خالق معجزات است. یعنی ترشی «شش و نیم» از تغاره اش لبریز شده است و از حیز انتفاع بیرون می شود.

عطا نور باید پاسخ کارتمام و یکسره ساز به امرالله صالح را به یک هستۀ نیایتی رسانه اجتماعی واگذار کرده و خودش فقط به تماشا می نشست. ایشان احساساتی است؛ امرالله صالح، هیجانی. ما با جنگ زرگری دو میلیونر حاضر درصحنه مواجه هستیم. درین سن و سال، امیدی به سکون و ثبات آن ها نمی رود. گلاویزی آن ها ربطی به تاجیکان ندارد. خصوصاً یکی شان، با تاجیکان اعلام جنگ داده و ساده لوحانه امید ظفر دردل دارد. من فکرمی کنم اکنون بحث روی یک راه سوم داغ خواهد شد.

این که امرالله درحق عطا نور هیچ چیزی از دستش نمی آید؛ ادله بسیار است. اما روی یکی انگشت می گذارم:

 حسابرسی از دارایی های سرمایه داران نوظهور درصلاحیت امرالله صالح نیست؛ وی نماینده فاسد ترین و متقلب ترین حکومت وارۀ محلی در چهارراه آسیاست. دولت ها پشت دولت ها آمد و رفتند؛ کسی کُد های خاص جزایر مالی را از جایش بی جا کرده نتوانسته است. تازه این که خود صالح عضو باشگاه میلیونرهای پسا طالبان است. امرالله صالح، با فرآیند زنده گی می جنگد؛ یعنی همزمان، به هرطرف دست می اندازد وهیچ چیزی به دست نمی آید.

سرمایه دارامروز، یعنی شبکه مافیا. مرکب امرالله هنوز قادر به در رفتن از تالاب و لوش ولای کابل نشده است؛ چه رسد که نوبت به تصفیه حساب مالی بندرگاه حیرتان برسد. گذشته ازین، امرالله صالح از طریق خالد مالی، نفرخاص استاد عطا، شراکت تجاری تصفیه ناشده حدود چهارمیلیون دالر( به حساب۱۲سال پیش) دارد.