سکوت سرشار از ناگفته هاست!

در حاشیه یک سفر

دیپلماسی ایرانی: سفر سرپرست وزارت امور خارجه طالبان و هیات همراه در نوزدهم دی ماه جاری به ایران، ابهامات و سوالات زیادی را در جامعه ایران و افغانستان برانگیخت؛ حداقل جامعه ای که با طالبان سر آشتی ندارد از این خبر تا حدی شگفت زده شده است. سکوت خبری صدا و سیمای کشورمان و یا عدم بازتاب گسترده خبری درباره سفر هم  یک پیام بیشتر نداشت و آن این بود که طالبان رسمیت ندارد و هنوز آن دولتِ دوست و برادر نیست، اصلا دولت نیست که دوست و برادر باشد! وانگهی، مردم ایران هم از طالبان دل خوشی ندارند و این سفر هم، بنا به مصالح و منافع اقتصادی مردم دو کشور انجام گرفته است و در خبررسانی هم باید به همین اندازه کم بسنده کرد، اگر اندازه اش را بدانیم!

علت سفر از پیش اعلام شده بود:

مذاکره در زمینه های اقتصادی، سیاسی، ترانزیتی، مهاجران و احیانا تقاضا برای به رسمیت شناختن شان در نزد جامعه جهانی. هیچ خبری هم درباره دیدار با رهبران جهادی از پیش اعلام نشده بود! اما، پس از بازگشت هیأت طالبان به کشورشان، خبر دیدار و مذاکره شان با اسماعیل خان، والی سابق هرات و از رهبران جهادی افغانستان و احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت در پنجشیر در رسانه های خارجی به طور گسترده پیچید، که البته دیدارشان با اسماعیل خان و افراد همراه از سوی جبهه مقاومت تایید شده، اما دیدارشان با احمد مسعود با اخبار ضد و نقیض همراه بوده است که خود جای سوال دارد (اگر چه از زبان سرپرست وزارت امور خارجه طالبان این دیدار مطرح شده، ولی برخی رسانه های افغانستانی این ادعا را تایید نمی کنند و جبهه مقاومت فقط حضور اسماعیل خان و همراهان را عنوان کرده است!)، پس منتظر اعلام نظر آقای احمد مسعود در این زمینه خواهیم بود.

 اما، نکته های اصلی بحث:

1- طالبان در درون خود و در جامعه افغانستان با چالش های جدی روبه روست. وفاق کاملی میان هیات حاکمه آن وجود ندارد و این مسآله آینده طالبان را تیره و تار نشان می دهد. وانگهی، این گروه  با گذشت بیش از چهار ماه هنوز نتوانسته است گام جدی و اساسی در جهت دولت سازی بردارد. در ارتباط با جامعه جهانی با عدم رسمیت روبه روست و جمهوری اسلامی ایران هم مجزا از سایر کشورها در این باره نیست و نمی تواند بدون هماهنگی با نظام بین الملل اقدامی به عمل آورد. نظام بین الملل را اگر آنارشیک هم بدانیم که اغلب ما می دانیم، بازیگران خودش را دارد که دولت ها هستند؛ با همه اشکال آن. رفتارهای بین المللی قانونمندی هایی دارد که دولت ها باید بدان ملزم باشند. بی توجه به مناسبات میان این دولت ها و اجزاء این مناسبات، نمی توان وارد گفت و گو با جهان شد. طالبان نه در مفهوم نظام بین الملل جایگاهی به‌دست آورده و نه الگوی قابل اجماعی در صحنه قدرت و سیاست و حکومت دارد که مورد پذیرش قرار بگیرد.

۲- اگر دیدار دو رهبر جهادی با طالبان را به فرض هم بپذیریم، این سوال پیش خواهد آمد که دوگانه مذاکره – جهاد چگونه قابل تحلیل خواهد بود، آن هم در شرایط فعلی که هیچ اماره ای مبنی بر وفاق و همگرایی و همبستگی سیاسی از سوی مخالفان طالبان به چشم نمی خورد و جملگی بر مقاومت تاکید می کنند و جلسه تهران هم بنا به اظهارات سخنگوی جبهه مقاومت بی نتیجه بوده، چرا که طالبان تغییر نکرده اند و جبهه مقاومت همچنان بر شرایط از پیش اعلام شده مصرّ است. گروه های جهادی هم سلاح را بر زمین نگذاشته اند تا مذاکره معنا یابد. طالبان در این مذاکره ناکام مانده، بنای صلح ندارد و جبهه مقاومت هم برای راستی آزمایی مذاکره کرده است!

۳- نحوه بازتاب خبری صدا و سیمای کشورمان را باید به فال نیک گرفت و در راستای همگامی اش با مردم دانست. صدا و سیمای مردمی که ترجیح می دهد در این خصوص چیزی نگوید تا صدای بی صدای مردم باشد. رسانه ملی در اینجا نشان داد که یک نگاهش به مردم است. هرچند شکاف دولت و ملت را در این خصوص هم گریزی نیست. توجه به احساسات مردم در نوع استقبال از طالبان، حداقل انتظار مردم و نخبگان جامعه از صدا و سیما بود. عقلانیت سیاسی هم این را حکم می کرد. 

سوال اما این است که با این کارکرد چرا این روزها بحث درباره طالبان میان آگاهان سیاسی در ایران درنگرفت. کسانی که موضوع را فقط بین الافغانی می دانند و از هر گونه اظهار نظر علنی و نقدی درباره مسائل افغانستان و طالبان خودداری می کنند و تنها در سطح خصوصی مطرح می کنند، باید به فضای علنی بیایند و با ادبیات سیاسی باری از روی دوش دولت بردارند. دولت ها همیشه به پیشبرد دیپلماسی در همه حیطه ها قادر نیستند. بخش خصوصی باید فشار را از رویش بردارد! سیاست بین الملل مقوله سیالی است که به روز به وسیله کارشناسان سیاسی فرهنگی بررسی می شود و به اعتبار دولت می افزاید. قواعد دیپلماسی عمومی بر این امر صحه گذاشته و از وجود خلاء سیاسی و فرهنگی در جامعه جلوگیری می کند.

خلاء ها تبعاتی دارند که وجودشان برای دولت و ملت هزینه بردارند!

 

روایت سرپرست سفارت افغانستان از نقش تهران و نشست احمد مسعود، اسماعیل خان با طالبان

فارس نوشت: سرپرست سفارت افغانستان در تهران با بیان اینکه نشست سیاسیون با طالبان در فضایی آرام و سازنده برگزار شد گفت: احمد مسعود در این دیدار گفت که طرفدار جنگ نیست.

«عبدالقیوم سلیمانی» سرپرست سفارت افغانستان در تهران در یک نشست خبری گفت: من روایت خود را از مذاکره میان طالبان و احمد مسعود اسماعیل خان می‌گویم و نماینده هیچ طرفی نیستم. باید درک کرد که مردم افغانستان در شرایط خوبی قرار ندارند. ما در جمهوری اسلامی ایران شاهد این هستیم که به تعداد مهاجران افغانستانی افزوده می‌شود و هر کدام مشکلات خود را دارند.

وی افزود: اگر مشکلات افغانستان را بپذیریم باید این را نیز پذیرفت که مذاکره بهترین راه برای حل مشکلات است. روایت من از نشستی که میان بزرگان امارت اسلامی، اسماعیل‌خان، احمد مسعود و مولوی حسام به نمایندگی از سیاسیون صورت گرفت این است که این مذاکرات به ابتکار و میزبانی جمهوری اسلامی ایران در سفر آقای متقی به تهران صورت گرفت و میانجی‌گری و برگزاری این نشست را جمهوری اسلامی ایران برعهده داشت که طرف‌های افغان بیایند و در ایران با یکدیگر گفت‌وگو کنند.

وی ادامه داد: از دید من این نشست، نشست خوبی بود به دلیل آنکه این نشست پنج ساعت طول کشید و در آن درباره مسائل کلیدی صحبت شد و هردوطرف حرف‌های خود را رک بیان کردند و امیرخان متقی، اسماعیل خان و احمد مسعود مسائلی را که اهمیت داشت و راه‌های حل آن را مطرح کردند. این نشست در فضایی آرام سازنده و خوب برگزار شد و طبیعی است مذاکره بر سر حل مشکلات است و هر دو طرف نظرات خود را دارند.

سلیمانی ادامه داد: اسماعیل‌خان مطرح کرد که برای حل مشکل افغانستان باید حکومت فراگیر تشکیل شود، وی بحث قانون اساسی، حقوق زنان و مسائل این چنینی را که باید در چارچوب عدالت اجتماعی به نتیجه برسد مطرح کرد.

وی تصریح کرد: احمد مسعود نیز به همین شیوه مسائل خوبی را مطرح کرد. او گفت که ما طرفدار جنگ نیستیم و ما طرفدار صلح هستیم. حرف اسماعیل‌خان نیز این بود که جنگ هیچ نتیجه‌ای نمی‌دهد چرا که ۴۰ سال در افغانستان جنگ بوده و نتیجه‌اش این است که مشاهده می‌کنیم.

سلیمانی در ادامه گفت: ما باید از طریق مذاکره به یک نتیجه برسیم آقای متقی و دوستانشان نیز نظرات خود را مطرح کردند و صحبت‌ها میان طرفین به صورت خوبی جریان داشت. طبیعتاً این نشست اول بود و برای رسیدن به نقطه نظری مشترک به زمان بیشتری نیاز است و نباید توقع داشته باشیم که در مذاکره تهران نتیجه‌ای به این زودی حاصل شود. 

وی افزود: دو طرف در این نشست مطرح کردند که حاضرند برای مشکلات افغانستان تلاش کنند و جمهوری اسلامی ایران نیز از ادامه این مذاکرات حمایت و اعلام کرد که آمادگی میزبانی از این نشست‌ها را بدون در نظر داشتن تعداد افراد شرکت‌کننده و طیف‌های مختلف سیاسی دارد.

وی خاطرنشان کرد: سخنان متقی نیز در این نشست مثبت بود.

سلیمانی همچنین درباره برخی شایعات مبنی بر عصبانیت امیرخان متقی در در پایان این جلسه نیز گفت: برای من نیز جای سؤال است که موضوعاتی که برای حل مشکلات افغانستان مطرح می‌شود به یک شکل دیگر جلوه داده می‌شود. ما اگر واقعاً باور بر این داشته باشیم که مشکل افغانستان و حل آن نیاز به مذاکره و گفت‌وگوی بین‌الافغانی داشته باشد باید واقعیت‌ها را بگوییم. من به عنوان سرپرست سفارت و نماینده مردم افغانستان چنین چیزی را ندیدم. من وقتی از صمیمیت فضا صحبت می‌کنم منظورم آن است که دو طرف بر سر یک میز نشستند و ۵ ساعت صحبت کردند.

وی ادامه داد: باید رسالت خود را در گفتن حقایق انجام دهیم، من فکر می کنم شاید تقاضای اولیه این بوده که تا زمانی که مذاکرات پیشرفت نکرده جزئیات آن اعلام نشود و بعد از آنکه اعلام شد هرکس موضع‌گیری خود را می‌کند اما موضوعی که مهم است این بوده که مردم افغانستان باید بدانند سران آنها برای حل مشکلات آنها در حال تلاش هستند. در اولین شب، اسماعیل‌خان و احمد مسعود و مولوی حسام و دکتر فیضی‌زاده حضور داشتند و در شب دوم نیز دکتر شمس، والی سابق بادغیس حضور داشت و آقای احمد مسعود به دلیل مشکلاتی که داشت در آن حضور نداشت.

سرپرست سفارت افغانستان در تهران گفت: بحث‌های بسیار جدی مطرح شد درباره ساختار نظام قانون اساسی و ارزش‌هایی که منتج به یک نظام مردم‌سالار و تشکیل حکمت فراگیر می‌شود. متقی نیز موضع‌گیری منفی نسبت به این اظهارات نداشت و بر این باور بود که این مذاکرات ابتدایی است و گفت که این موضوعات را در کابل مطرح می‌کند.

وی افزود: در شب دوم نتیجه‌گیری شد که بعد از یک بررسی مجدد با میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در صورتی که این چارچوب به رسمیت شناخته شود و دوستان علاقه‌مند باشند این نشست‌ها ادامه پیدا کند. 

سلیمانی همچنین گفت که هیچ صحبتی درباره حقانی در این نشست صورت نگرفته است.

وی در خصوص اختلافات میان دو طرف گفت: قطعاً اختلافاتی بر سر مسائلی وجود دارد که به برگزاری نشست منجر شده است و برای بررسی آن باید خود طرفین نظر دهند و ما باید فضا را به سمتی سوق بدهیم که نفس صحبت و مذاکره برای حل مشکلات مثبت بوده است.

سلیمانی همچنین درباره دفتر جبهه مقاومت در آمریکا نیز گفت که به هیچ وجه صحبتی در این نشست در این خصوص مطرح نشد.

وی در خصوص محل اقامت احمد مسعود نیز اظهار بی‌اطلاعی کرد اما گفت که اسماعیل‌خان در مشهد سکونت دارد.

وی در ادامه گفت: من چیزی که در مذاکرات دیدم این بود که جمهوری اسلامی تلاش داشت طرفین با هم صحبت کنند. این بدین معنی است که آنها علاقه‌مند بودند مذاکرات به دوره‌های بعدی برود و نقش جمهوری اسلامی مثبت است.

سلیمانی در خصوص کمک‌های بین‌المللی به مهاجرین افغانستانی در ایران نیز گفت: دو هفته پیش نمایندگان سازمان‌های بین‌المللی به تهران سفر داشتند و درباره مهاجرین صحبت کردند. کمک‌ها باید در دو سطح کمک به مهاجرین و کمک به مردم در افغانستان صورت گیرد تا بتوان از مهاجرت و فقر جلوگیری کرد.

وی در خصوص شایعات منتشرشده درباره واگذاری سفارت افغانستان در تهران به طالبان گفت: در سفری که متقی به تهران داشت و مذاکراتی که صورت گرفت و مسائل دیگری که مطرح شد کمتر شنیده‌ایم که نتایج آن برای مردم گفته شود؛ مردمی که بسیار علاقه‌مند هستند تا مشکلات کشورشان از طریق مذاکرات سیاسی حل شود و در سرزمین خود بمانند.

وی‌افزود: همزمان با سفر متقی به تهران، حاشیه‌سازی‌های زیادی صورت گرفت یکی از آن‌ها موضوع سفارت افغانستان در تهران بود و جوری القا شد که بعد از ملاقات متقی با اسماعیل‌خان، بنده را به عنوان سرپرست سفارت انتخاب کرده‌اند.

سلیمانی ادامه داد:  من ۱۳ سال است که در وزارت خارجه افغانستان کار می‌کنم و دو سال می‌شود به عنوان معاون سفیر در تهران کار می‌کنم. آقای لیوال ۴ ماه قبل زمانی که سفیر افغانستان در تهران بودند تصمیم گرفتند که وظیفه خود را ادامه ندهند و استعفا کردند و گفتند دیگر سفیر نیستند؛ من از آن روزی که آقای لیوال استعفا داد بر اساس قانون، سرپرست سفارت بودم و در ۲۹ آبان‌ماه، نامه‌ای را دریافت کردم از وزارت خارجه افغانستان به امضای آقای متقی که در آن نامه هم نوشته بودند که شما سرپرست سفارت هستید.

وی خاطرنشان کرد: سفارت باید به دور از مسائل سیاسی به ارائه خدمات به مهاجرین ادامه دهد. سفارت بعد از سقوط نظام قبلی تا به امروز هیچ موضع‌گیری سیاسی نداشته و نباید داشته باشد چرا که در اینجا مردم افغانستان نیاز به خدمات‌رسانی دارند و نمایندگی‌های ما نیز در ایران این نقش را به خوبی بازی کردند.

سلیمانی تأکید کرد: جامع‌ترین توضیح را آقای خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران دادند و گفتند که فعالیت سفارت افغانستان در تهران مطابق قوانین بین‌المللی و بر اساس کنوانسیون وین ۱۹۶۱ است.

وی در خصوص اینکه آیا این نشست ادامه پیدا می‌کند یا خیر، گفت: این بستگی به نظر دو طرف دارد. ما باید منتظر بمانیم. طرفین گفتند می رویم تا با تیم‌های خود مشورت کنیم و برای رفتن به مراحل بعدی باید منتظر باشیم تا نتیجه مشورت آنها مشخص شود.

وی در خصوص اینکه احمد مسعود و اسماعیل خان به نمایندگی است چه افرادی در این نشست شرکت کردند گفت: من فکر می‌کنم از طرف هیچ حزب سیاسی در این نشست نیامده بودند اسماعیل‌خان یکی از رهبران مطرح افغانستان است و در چهل سال گذشته در تحولات افغانستان نقش داشته؛ احمد مسعود هم فرزند قهرمان ملی افغانستان است. این صحبت‌ها افغانستان‌شمول و اقوام‌شمول بود. 

وی در خصوص اهداف سفر متقی به تهران نیز گفت: یکی از مهمترین اهداف این سفر بررسی مسائل اقتصادی بود که هم از سوی ایران هم از سوی طالبان اعلام شد. چند کمیسیون اقتصادی مطرح شد که در آن مسائلی مورد بررسی قرار گرفت از جمله از مسائل ترانزیت و تجارت و راه و مسائل مختلف بحث شد که همه آنها به نفع مردم افغانستان و ایران است.

وی در خصوص شایعات منتشرشده درباره واگذاری سفارت افغانستان در تهران به طالبان گفت: در سفری که متقی به تهران داشت و مذاکراتی که صورت گرفت و مسائل دیگری که مطرح شد کمتر شنیده‌ایم که نتایج آن برای مردم گفته شود؛ مردمی که بسیار علاقه‌مند هستند تا مشکلات کشورشان از طریق مذاکرات سیاسی حل شود و در سرزمین خود بمانند.

وی‌افزود: همزمان با سفر متقی به تهران، حاشیه‌سازی‌های زیادی صورت گرفت یکی از آن‌ها موضوع سفارت افغانستان در تهران بود و جوری القا شد که بعد از ملاقات متقی با اسماعیل‌خان، بنده را به عنوان سرپرست سفارت انتخاب کرده‌اند.

سلیمانی تأکید کرد: جامع‌ترین توضیح را آقای خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران دادند و گفتند که فعالیت سفارت افغانستان در تهران مطابق قوانین بین‌المللی و بر اساس کنوانسیون وین ۱۹۶۱ است.

وی در خصوص اینکه آیا این نشست ادامه پیدا می‌کند یا خیر، گفت: این بستگی به نظر دو طرف دارد. ما باید منتظر بمانیم. طرفین گفتند می رویم تا با تیم‌های خود مشورت کنیم و برای رفتن به مراحل بعدی باید منتظر باشیم تا نتیجه مشورت آنها مشخص شود.

وی در خصوص اینکه احمد مسعود و اسماعیل خان به نمایندگی است چه افرادی در این نشست شرکت کردند گفت: من فکر می‌کنم از طرف هیچ حزب سیاسی در این نشست نیامده بودند اسماعیل‌خان یکی از رهبران مطرح افغانستان است و در چهل سال گذشته در تحولات افغانستان نقش داشته؛ احمد مسعود هم فرزند قهرمان ملی افغانستان است. این صحبت‌ها افغانستان‌شمول و اقوام‌شمول بود. 

وی در خصوص اهداف سفر متقی به تهران نیز گفت: یکی از مهمترین اهداف این سفر بررسی مسائل اقتصادی بود که هم از سوی ایران هم از سوی طالبان اعلام شد. چند کمیسیون اقتصادی مطرح شد که در آن مسائلی مورد بررسی قرار گرفت از جمله از مسائل ترانزیت و تجارت و راه و مسائل مختلف بحث شد که همه آنها به نفع مردم افغانستان و ایران است.

سلیمانی در خصوص میزبانی ایران از مهاجرین افغانستانی در طول سالیان گذشته نیز گفت: ما باید متشکر جمهوری اسلامی ایران باشیم. مهاجرت یک بحث بسیار کلی است اما وقتی وارد جزئیات آن می‌شوید مسائل بسیاری است که باید به آنها توجه شود. در جمهوری اسلامی ایران به مرز ۴ میلیون مهاجر رسیده‌ایم طبیعتاً مشکلاتی نیز وجود دارد، ولی همین که حدود ۵۰۰ هزار دانش‌آموز افغانستانی در اینجا درس می‌خوانند و بیشتر از ۲۰ هزار دانشجوی افغانستانی در اینجا درس می‌خوانند یا فعالیت‌های اقتصادی دارند به این معنی است که جمهوری اسلامی ایران میزبانی خوبی کرده است و باید صادقانه بگویم فضایی نیست که در آن نشود مشکلات را حل کرد. فکر می‌کنم که در ۴۰ سال گذشته باید هم ممنون مردم ایران باشیم هم دولت و مسئولین که در هر شرایط سختی توانستند همکاری کنند.

وی در خصوص نظر خود درباره پرچم افغانستان گفت: من گفتم که بر اساس قانون، هنوز مطابق قوانین کار می‌کنیم؛ من باید تکرار کنم که دیپلمات‌ها نمی‌خواهند وارد حاشیه‌های سیاسی شوند.

وی در خصوص تصمیمات هیئت طالبان در سفر خود به تهران در حوزه مهاجرین نیز گفت: تصمیماتی در این خصوص گرفته شده و اکنون رفت‌وآمد در مرز ایران و افغانستان بدون هیچ مشکلی صورت می‌گیرد.

وی گفت: یکی از نیازمندی‌های مهاجرین «تذکره» است. نباید کسی سفارت را متهم به رابطه یا عدم رابطه کند. بعد از سقوط نظام قبلی ۷۰۰۰ گذرنامه از کابل برای ما فرستاده شد و ما میان آنها توزیع کردیم بیش از ۴۰۰۰ تذکره مردمی که پول دادند در کنسولگری‌های ما در کابل است رایزنی کردیم تا به دست ما برسد. آنچه اهمیت دارد خدمت‌رسانی به مهاجرین است و جبهه‌گیری‌های سیاسی مطرح نیست.

وی در پایان گفت: ما هم با وزارت امور خارجه و وزارت کشور، اداره اتباع وسایل نهادها و ناجا ارتباط خوبی داریم و در هر موضوعی که مربوط به مهاجرین بوده جلساتی که داشتیم احساس من این بوده که همیشه نتیجه مثبت داشته و به سفارت کمک شده است. آخرین موردی که دوستان در وزارت کشور و اداره اتباع تصمیم گرفتند و واقعاً در این شرایط، کمک بزرگی است تمدید اقامت دویست هزار خانوارهای مهاجرین به مدت یک سال است و در طول ۵ ماه گذشته هم تغییر رفتاری از نهادهای ایران ندیده‌ایم.

 

با افغانستان طالبان چه کنیم؟

عصرایران :  به دنبال سفر اخیر وزیر خارجه دولت طالبان افغانستان به تهران بحث و جدل ها درباره نوع ارتباط با دولت طالبان افغانستان در ایران افزایش یافته است. در پاسخ به این سوال که بهترین واکنش به افغانستان جدید چه خواهد بود می توان گفت:
همسایگی و واقعیت
طالبان حکومت را در افغانستان به دست گرفته است. این یک واقعیت است. چه خوشمان بیاید یا نیاید. امروز حکومت افغانستان در دست طالبان است و حکمرانی طالبان به "امر واقع" تبدیل شده است.
3 برخورد می توان کرد. اول: طالبان را نادیده گرفت. دوم به رسمیت شناخت و سوم به رسمیت نشناخت اما ارتباط برقرار کرد و برای کسب و حفظ منافع، تعامل و همکاری داشت.
به نظر می رسد در شرایط فعلی راه حل اولی نادرست است زیرا ایران و افغانستان همسایه هستند. میلیون ها شهروند افغانستانی در ایران زندگی می کنند و دو کشور نزدیک به هزار کیلومتر مرز مشترک دارند. ارتباطات فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی میان دو طرف (دو حکومت و دو مردم) برقرار است و منافعی هم به دنبال آن وجود دارد.
درباره به رسمیت شناختن یا نشناختن دولت طالبان افغانستان نیز در حال حاضر اجماع جهانی درباره به رسمیت نشناختن وجود دارد. ایران هم می تواند با این اجماع همراهی کند یا اینکه براساس منافع و نگاه خود، به رسمیت بشناسد. البته در این صورت در مقابل یک روند جهانی ایستاده است و تبعات آن را نیز باید بپذیرد.
اما برقراری ارتباط و گفتگو و حتی تعامل و همکاری به معنی تایید طرف مقابل نیست. همانگونه که به طور مثال، ارتباط و گفتگو و تعامل و همکاری با چین به معنی پذیرش مبانی و قواعد حکومت کمونیستی این کشور نیست یا به معنی تایید و حمایت از اقدامات اسلام ستیزانه دولت چین علیه مسلمان ترکستان شرقی (سین کیانگ) و تلاش پکن برای حذف فرهنگ و هویت این مردم نیست.
بهترین راه حل، به رسمیت شناختن واقعیت افغانستان است. اینکه حکومت در دست طالبان است و حکومت سابق به طور کامل سرنگون شده و حداقل در کوتاه مدت نیز حکومت طالبان، جایگزین ندارد.
کمک به مردم افغانستان
مردم افغانستان هم اکنون در شرایط به شدت سخت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار گرفته اند و به معنی واقعی کلمه، درگیر یک فاجعه هستند. البته مردم ایران با شرایط سخت در انواع اقتصادی سیاسی و ... نه تنها آشنا بلکه آن را لمس کرده و می کنند و در حال زندگی با آن هستند.
کمک به مردم افغانستان و تلاش برای کاهش رنج این مردم به ویژه دختران و زنان از طریق ارتباط با جامعه و دولت افغانستان (که هم اکنون در کنترل طالبان است) ممکن می شود. بدون وجود ارتباط، امکان کمک رسانی نیست. ارتباط هم به معنی تایید طالبان و رفتارهای این دولت نیست.
دولت طالبان در زمینه هایی، ممنوعیت ها و سخت گیری ها و شرایط نامناسبی را ایجاد کرده که شاید بتوان گفت مردم ایران بهتر از دیگران، قادر به درک شرایط فعلی مردم افغانستان هستند.
مردم ایران بهتر از دیگران با این مشکلات و سختی ها و سختگیری ها آشنا هستند و احتمالا بتوانند، برای این گونه مسائل راه حلی بیابند. از جمله درباره منع دختران از تحصیل در دبیرستان ها و دانشگاه ها یا کار کردن زنان.
به عنوان مثال، هم اکنون شمار زیادی از زنان و دختران تحصیلکرده و صاحب تجربه کاری در ایران می توانند زمینه عبور مردم و دولت افغانستان از چالش ها و محدودیت های سختگیرانه مذهبی را فراهم کنند. محدودیت هایی که با آنها آشنا هستیم.
 استفاده از فرصت های اقتصادی افغانستان
افغانستان، سرزمین فرصت های بکر اقتصادی است. شاید در هیچ کدام از همسایگان ایران و کشورهای منطقه، این حجم از فرصت های اقتصادی و زمینه مناسب فعالیت اقتصادی و درآمدزایی وجود نداشته باشد.
به ویژه اکنون که بر خلاف دولت سابق، امنیت بیشتری برقرار است و یکی از موانع مهم فعالیت و ارتباط اقتصادی از میان برداشته شده است. همچنین دولت طالبان هم نیازمند افزایش جذب سرمایه های خارجی است و تلاش می کند اوضاع اقتصادی کشور را به سامان کند و از فعالیت های اقتصادی استقبال می کند.
همزمان، وجود نیروی کار ارزان و خروج رقبای اقتصادی از دیگر ویژگی های صحنه اقتصادی افغانستان است. اشتراکات زبانی، تاریخی و دینی نیز می تواند به تقویت ارتباطات اقتصادی ایران - افغانستان کمک کند.
ایران نیز به دلایل مختلف از جمله تحریم های شدید، با مشکلات اقتصادی درگیر است. در افغانستان می توان بدون نگرانی از تحریم ها به ارتباطات و فعالیت اقتصادی پرداخت.
با نادیده گرفتن افغانستان، شرایط مردم آن بهبود نمی یابد بلکه زمینه برای اعمال تندروی های مذهبی و سختگیری های حکومتی بیشتر می شود. ارتباط، می تواند به کاهش رنج این مردم کمک کند. ایران نیز متاثر از شرایط خوب و بد افغانستان است. چه بهتر که ایران با استفاده از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ضمن ارتباط با افغانستان هم به بهبود شرایط این کشور کمک کند و همزمان از مزایای اقتصادی آن بهرمند شود. 

 

اتحادیه اروپا و حکومت طالبان

بررسی رویکرد اتحادیه اروپا در قبال افغانستان با عطف به آینده و حکومت طالبان

اتحادیه اروپا در نوع خود، تنها اتحادیه سیاسی قدرتمند در جهان است. اتحادیه‌های سیاسی و امنیتی منطقه‌ای در دیگر قاره‌ها، به این اقتدار نرسیده است. با این‌همه، اتحادیه اروپا به طور ماهوی نتوانسته و نمی‌تواند که در یک قالب حقوقی و سیاسی، تمام عملکرد سیاست خارجی اعضای خود را به دست خود بگیرد و هر عضو این اتحادیه، نمایندگی دیپلماتیک مستقل  خود را در دیگر کشورها و از جمله افغانستان داشته است.

بنابراین، نمی‌توان در پیش‌بینی نحوه تعامل کشورهای اروپایی با حکومت طالبان، میان هر یک از دولت‌های اروپایی و اتحادیه اروپا به عنوان یک کل، به شکل دو آئینه رو در رو و متناظر نگاه کرد. به همین دلیل بود که دولت فدرال آلمان و دولت بریتانیا و فرانسه و دیگر دولت‌های اروپایی هر یک سیاست و پالیسی منحصر به خود را در افغانستان دوره جمهوری دنبال می‌کردند. این پالیسی همچنان ادامه خواهد یافت.

با این همه، اتحادیه اروپا، در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به عنوان یک هویت کلان سیاسی همچنان حائز اهمیت است. این اتحادیه از لحاظ سیاسی در بخش تعریف راهبرد و همچنین مشروعیت بخشی به تصمیم‌های کلان سیاست بین‌الملل، یک منبع مهم و تأثیرگذار است. به همین سبب است که اعلام آمادگی اتحادیه اروپا برای بازگشایی نمایندگی سیاسی‌ خود در کابل، تلویحا به مثابه یک گام به سمت مشروعیت حقوقی دولت طالبان تفسیر می‌شود و برای طالبان یک نوع امید و اعتماد به نفس بسیار جدی ایجاد کرد.

با همین رویه اتحادیه اروپا، وقتی که منحنی سیاست خارجی اتحادیه اروپا را از دوره ریاست جمهوری اشرف غنی و تصرف کابل توسط طالبان تا اکنون به دقت ترسیم کنیم نوعی انعطاف و تساهل واضح را می‌توان مشاهده کرد که اگر این خط همین گونه ادامه پیدا کند دورنمای آن به نفع دولت طالبان منتهی می‌شود. در این نوشته همین تحول و انعطاف سیاسی اتحادیه اروپا را بررسی می‌کنیم.
اتحادیه اروپا و یک جانبه‌گرایی آمریکا
اتحادیه اروپا همگام با آمریکا در میدان جنگ افغانستان گام گذاشت و هزینه‌های هنگفت را متحمل شد. با این‌همه آمریکا، براساس منافع و سیاست خود، بدون در نظر گرفتن اتحادیه اروپا، باب مذاکره را با طالبان گشود. واشنگتن حتی دولت افغانستان را در این مرحله حساس و سرنوشت‌ساز کنار گذاشت. مواضع دولت جمهوری افغانستان و اتحادیه اروپا از همین جا بیشتر با هم نزدیک شد. به‌ همین سبب بود، وقتی ایالات متحده آمریکا به امید پیشرفت مذاکرات خود با طالبان، با برگزاری آخرین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان مخالفت کرد و هزینه وعده شده را نپرداخت، برعکس، اتحادیه اروپا در تعامل با دولت افغانستان به برگزاری انتخابات مصمم شد و در مورد هزینه‌های انتخابات همکاری مشترک را انجام داد.

پس از موفقیت مذاکرات آمریکا و طالبان، در یک اقدام ناگهانی اتحادیه اروپا و ناتو نیز تصمیم گرفتند که نیروهای خود را همگام با آمریکا از افغانستان خارج کنند. مبنای استدلال دولت‌های اروپایی این بود که” با هم آمده بودیم و با هم خواهیم رفت.” با این ‌همه این استدلال نمی‌تواند به عنوان استراتژی مشترک و ناگسستنی اتحادیه اروپا و آمریکا در قبال افغانستان تفسیر شود. واقعیت قضیه این بود که اتحادیه اروپا پس از پایان مذاکرات آمریکا و طالبان درک کرد که افغانستان در یک سراشیبی مطلق قرار گرفته است و لذا نخواست که پس از کناره گیری امن آمریکا از این منطقه باتلاقی، اتحادیه اروپا در آن تنها بماند.

در حال حاضر نیز نمی‌توان میان اتحادیه اروپا و آمریکا در قبال چگونگی تعامل با طالبان یک سیاست واحد و پیوسته را در نظر گرفت. در شرایطی‌که سرنوشت و ارزش‌های مشترک با هزینه‌های مشترک در افغانستان مطرح بود، آمریکا یک جانبه پیش رفت، طبیعی است که در شرایط کنونی، اتحادیه اروپا به راحتی نمی‌تواند به آمریکا اعتماد کند. حس بی‌اعتمادی از آمریکا در دنیای کنونی به شدت افزایش یافته است. علاوه بر این، افغانستان دیگر وضعیت سال ۲۰۰۱ را ندارد که آمریکا و اتحادیه اروپا را وادار به اتخاذ سیاست واحد و هماهنگ در قبال افغانستان کند.
اتحادیه اروپا و تهدید انزوای طالبان
در جنگ افغانستان، ناتو تقریبا هم ‌سطح آمریکا هزینه و تلفات متحمل شد. منصفانه نیست که تنها تلفات نظامیان آمریکا برجسته ساخته شود و تعداد تلفات نظامیان کشورهای اروپایی عضو ناتو و اتحادیه اروپا را جمعا کمتر از آمریکا قلمداد کنیم. با این ‌همه، در عرصه‌های مهم سیاسی چون؛ گفتگوهای صلح، مذاکرات مستقیم با طالبان، گفتگوهای قطر، هم آمریکا و هم طالبان آن گونه که باید به اقتدار اتحادیه اروپا احترام نگذاشتند.

همین مسئله باعث شد که اتحادیه اروپا تا آخرین مرحله به عنوان یک سازمان سیاسی در حمایت از دوام جمهوریت و مخصوصا چگونگی سرنوشت ارزش‌های مشترک و نوپا در افغانستان دلهره و گاهی هم عصبانیت نشان بدهد.
با همین رویکرد بود که جوزف بورل رئیس دستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا یک هفته پیش از ورود طالبان به کابل به آن‌ها هشدار داد که “اگر به زور به قدرت برسید در جهان منزوی می‌شوید.” هشدار وی دقیقا این اخطار را به طالبان مخابره  می‌کرد که در صورت تصرف کابل و احیای دوباره امارت طالبان، اتحادیه اروپا با طالبان هرگز ارتباط برقرار نمی‌کند و در سهم خود، طالبان را منزوی می‌کند.

در ادامه همین رویکرد و سیاست بود که اتحادیه اروپا فورا پس از تصرف کابل توسط طالبان، نمایندگی خود را تعطیل کرد و تمام نمایندگی‌های سیاسی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز با بستن سفارت خانه‌های خود، به قطر نقل مکان کردند. اما سؤالی که همچنان پا برجا است این است که آیا با فعال بودن سفارت خانه‌های روسیه، چین و ایران در کابل، اتحادیه اروپا و آمریکا می‌توانند سفارت‌های خود را در کابل بسته نگهدارند؟ درست است که ناتو و آمریکا در افغانستان شکست مفتضحانه خورده‌اند ولی اهمیت افغانستان برای ناتو و آمریکا هرگز ذاتی و تنها به خاطر خود افغانستان، نبوده است. به عبارت دیگر، تا زمانی که تصویر یک شکست مفتضحانه در افغانستان در اذهان فعال باشد، به موازات آن افغانستان نیز به عنوان میدان این جنگ مفتضحانه، زنده و حساس خواهد ماند. به همین خاطر با حضور چین، روسیه و ایران در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، احتمال زیاد وجود دارد که اتحادیه اروپا و آمریکا به نحوی دیگر در افغانستان عرض اندام و ابراز وجود کنند. شاید همین وضعیت باعث شده باشد که اتحادیه اروپا از آن اخطار انزوای حکومت طالبان، عقب نشینی کند.
اتحادیه اروپا و انعطاف سیاسی با طالبان
اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان قاره‌ای، رویکرد و پالیسی خود را نسبت به تحولات کشورهای آسیایی در یک مقیاس کلان و گسترده ترسیم می‌کند که افغانستان یک واحد کوچک آن را تشکیل می‌دهد. حضور نظامی ناتو در افغانستان، به عنوان گسترش ناتو به شرق نیز تفسیر ‌شد. متقابلا شکست نظامی ناتو در افغانستان، به مثابه پیروزی رقبای ناتو در منطقه آسیا نیز تفسیر می‌شود. اگر این ذهنیت مخرب در روان ناتو و اتحادیه اروپا با همین قوت وجود داشته باشد، دیر یا زود از مناطق بحران خیز آسیا انتقام گیری‌های غیر مستقیم را شاهد خواهد بودیم. افغانستان هم دیروز و هم امروز یکی از همین مناطق بحران خیز است. شاید همین مسایل کلان باعث شده باشد که اتحادیه اروپا پس از مکث کوتاه دو ماهه، از آن هشدار انزوای طالبان چشم پوشی و یا نسبت به آن تجدید نظر کرده باشد.
جوزف بورل در نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا  که چندی پیش برگزار شد گفت:” من نمی‌گویم که ما طالبان را به رسمیت خواهیم شناخت. من می‌گویم که باید درباره همه چیز با آن‌ها صحبت کنیم. برای این کار باید با طالبان ارتباط برقرار کنیم.”

پس از آن بود که اتحادیه اروپا رسما اعلام کرد که در آینده نزدیک نمایندگی سیاسی خود را رسما در افغانستان بازگشایی خواهد کرد. در همین راستا یک هیأت از جانب اتحادیه اروپا به کابل آمد تا در خصوص تأمین امنیت این نمایندگی و دیگر مسایل مرتبط، از نزدیک با مقامات طالبان بحث و گفتگو کند. طالبان این اقدام را یک گام بزرگ و مهم برای توسعه فعالیت دیپلماتیک طالبان مطرح کرد. تاکنون چندین بار اتحادیه اروپا و نمایندگان آمریکا، با نمایندگان دولت طالبان، در کشور قطر دیدار و گفتگوهای رسمی داشته‌اند. پس از این دیدارها بود که اتحادیه اروپا راجع به از سرگیری کمک‌های بشر دوستانه اروپا به افغانستان اطمینان قاطع داد. با این هم دو مسئله مهم همچنان در حال تعلیق مانده است؛ یکی به رسمیت شناختن دولت طالبان از جانب اتحادیه اروپا و دیگری هم کمک یک میلیاردی اروپا در بخش توسعه افغانستان. این کمک یک میلیاردی در زمان جمهوریت تثبیت شده بود.
دلیل تعلل اتحادیه اروپا در به رسمیت شناختن طالبان
چنانچه ذکر شد اتحادیه اروپا در همان روزهای اول نزدیک شدن طالبان به کابل، رسما هشدار داد چنانچه طالبان کابل را به زور نظامی تصرف کند، دولت بعدی طالبان منزوی خواهد شد. اما اگر کمی تصویر را شفاف‌تر نگاه کنیم، تصرف کابل آن چنان به شکل زور محض و تفنگ هم صورت نگرفت. واقعیت این بود که اکثریت مطلق افغانستان بدون جنگ و خون ریزی ابتدا رها شد و سپس به کنترل طالبان در آمد. بنابراین اگر تنها همین مرحله تصرف کابل و شکست دولت اشرف غنی را در نظر گیریم، اتحادیه اروپا دلیل محکمی بر محکومیت طالبان به عنوان یک دولت مسلط بر افغانستان را ندارد.
از این‌رو است که مقامات اتحادیه اروپا در کنفرانس‌های خبری خود دلایل خودداری از به رسمیت شناختن دولت طالبان را  عدم رعایت مسائل حقوق بشری، آزادی
های مدنی، حقوق زنان و عدم تشکیل دولت همه شمول، از جانب طالبان مطرح می‌کنند.
به نظر می‌رسد که پس از پاگذاشتن آمریکا بر روی ارزش‌های مشترک دموکراسی در افغانستان، اتحادیه اروپا اینک خود را حامی ارزش‌های  مشترک حقوق بشری در افغانستان مطرح می‌کند.

با این‌ وجود، واقعیت دیگر این است که تردید و تعلل اتحادیه اروپا از به رسمیت شناختن طالبان یک دلیل بنیادی‌تر دارد که مربوط به واکنش افکار عمومی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا می‌شود. شهروندان زیادی از کشورهای اروپا و سایر کشورها در قالب ناتو  و نیروهای حافظ صلح آیساف در افغانستان  رزمیده‌اند و کشته شده‌اند. برای پدران و مادران آن کشته شدگان تنها یک مرهم و آرامش خاطر از نوع ارزشی و آرمانی وجود داشت. آنان به این باور بودند که دولت‌های آن‌ها برای یک نوع ارزش‌های مشترک انسانی، مالیات و فرزندان آنان را در افغانستان در مصاف نبرد میان “خیر وشر” ، می‌برند. حالا پس از شکست مفتضحانه در این نبرد، اگر اتحادیه اروپا طالبان را به همین زودی به رسمیت بشناسند، پاسخ قانع کننده به افکار عمومی و خانواده سربازان و در کل شهروندان خود ندارد.
جمع‌بندی
اینک واقعیت‌های غیر قابل انکاری در افغانستان به وقوع پیوسته‌اند. مقصر هر که باشد، باز هم نتیجه این است که اکنون طومار جمهوریت در افغانستان برچیده شده است. خوب یا بد، طالبان خود را به عنوان یک واقعیت نظامی و سیاسی برای مردم افغانستان و جهان تثبیت کرده است.

از دیگر جانب، کشورهای جهان، هیچ گاه منافع مردم افغانستان را بر منافع ملی خود اولویت نمی‌دهند. اتحایه اروپا نیز یک استثناء نیست. حتی در همان روزهای قدرت‌گیری طالبان و ضعف دولت کابل، بسیاری از دولت‌ها و سازمان‌ها بازی دوگانه را آغاز کردند و به یک نحوی برای روز مبادا در تلاش برقراری ارتباط با طالبان شدند. حتی دولت فرانسه با آن‌ که رابطه عاطفی و دیرینه با مقاومت اول افغانستان و جبهه مقاومت افغانستان به رهبری احمد مسعود دارد، اخیرا طرح ایجاد یک دفتر نمایندگی مشترک از برخی دولت‌های اروپا را در افغانستان مطرح کرد که سفیران آنان به صورت مشترک در آن‌جا فعالیت خود را از سر گیرند.

با این وضعیت، اگر طالبان حداقل‌ها را در افغانستان و روابط با کشورها رعایت کنند، زمینه‌های حداقلی به رسمیت شناختن طالبان یا مقدمات آن توسط بسیاری از کشورها از جمله اتحادیه اروپا مشاهده می‌شود. بازگشایی دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در کابل تلویحا به مفهوم به رسمیت شناختن عملی طالبان قابل تفسیر است هر چند که به صورت اعلامی ممکن است این پروسه زمان مخصوص به خود را لازم داشته باشد.

 

‌‌شطرنج ایران و تاجیکستان در افغانستان

هم‌زمان با تأیید خبر دیدار وزیر خارجه طالبان با اسماعیل‌خان و احمد مسعود در ایران

وزیر خارجه دولت موقت خودخوانده طالبان به ایران آمد و در حالی که هنوز تصور این است که سؤال پیش‌رو، به رسمیت شناختن یا نشناختن طالبان است، او در حال گفت‌وگو درباره تعاملات تجاری و اقتصادی با ایران و مقامات تجاری و اقتصادی این گروه تروریستی که اکنون به عنوان وزرای دولت موقت خودخوانده حضور دارند، به همراه او آمدند. این سفر البته اولین سفر خارجی امیرخان متقی هم نیست و پیش از این، او به دو کشور دیگر نیز سفر کرده بود، اما پس از سفر به پاکستان، اصلی‌ترین حامی طالبان و قطر که میزبان دفتر سیاسی این گروه است، ایران مقصد سوم سفر متقی شده است. او در این سفر با حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران و نیز حسن کاظمی‌قمی، نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور افغانستان به گفت‌وگو نشست. برای بررسی چند و چون این سفر و به طور کلی وضعیت طالبان و چشم‌انداز روابطش با بازیگران منطقه، به سراغ پیرمحمد ملازهی، تحلیلگر برجسته مسائل افغانستان رفتیم. او در همین گفت‌وگو با «شرق» که روز شنبه انجام شده بود، به درستی دیدار در خاک ایران بین متقی با اسماعیل‌خان، از فرماندهان جهادی افغانستان و والی پیشین هرات و نیز احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان در پنجشیر را پیش‌بینی کرد. چنان که ملازهی گفته بود، روز دوشنبه اعلام شد که هیئت طالبان با این دو نفر دیدار کرد. ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان پس از این دیدار در توییتر مدعی شد طالبان به مسعود و اسماعیل‌خان «اطمینان داد می‌توانند بدون هیچ نگرانی به کشور بازگردند». سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز در نشست خبری هفتگی خود درباره این دیدار بار دیگر بر نگاه «شمول‌گرای» ایران و دغدغه «دولت فراگیر» نسبت به افغانستان گفت. ملازهی اما برداشت‌های دیگری از این دیدار دارد. از طرف دیگر، خطیب‌زاده در پاسخ به سؤالی درباره شناسایی دولت خودخوانده طالبان از سوی ایران به عنوان حاکم رسمی و طرف حساب کشورهای دیگر در مسائل افغانستان، پاسخ خنثایی داد اما ملازهی معتقد است رفتار بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی نشان می‌دد، طالبان عملا به رسمیت شناخته شده است و البته اشاره می‌کند که مسئله رسمیت اساسا دغدغه مهم طالبان هم نیست. او همچنین معتقد است دیگر چالشی بر سر راه طالبان برای تسلط بر کشور وجود ندارد. نگاه او درباره وضعیت روابط افغانستان و ایران و جایگاه این رابطه در مقابل بازیگران همسایه دیگر و شرایط افغانستان را در این گفت‌وگو می‌خوانید.

مقام طالبان برای دیدار به ایران آمده است و قبل از آن هم به چند کشور دیگر رفته بود. از اینجا شروع کنیم که این سفر با چه هدف و برنامه‌ای است و قرار است که اتفاقی در آن بیفتد؟

امیرخان متقی، وزیر امور خارجه دولت موقت طالبان است و هیئتی که با او آمده‌اند، عمدتا هیئت اقتصادی است، یعنی وزرای تجارت و بازرگانی و این تیپ افراد با او همراه هستند. ظاهر قضیه این است که هدف اصلی بررسی شرایطی است که در آن بتوان تجارت بین ایران و افغانستان را بدون اینکه مسئله شناسایی رسمی مطرح باشد، توسعه بدهند. علتش هم این است که از طرفی افغانستان با توجه به بحران اقتصادی‌ای که در کشور وجود دارد و خطر فاجعه انسانی، نیاز شدیدی به دریافت سوخت و مواد غذایی در فصل سرد زمستان دارد و ایران می‌تواند بخش مهمی از این نیاز را رفع کند. از طرف دیگر، افغانستان محاصره در خشکی به دنبال این است که کالاهایش به‌خصوص کالاهای تجاری و کشاورزی و امثالش را که عمدتا مشتریانش در هند هستند، بتواند از طریق چابهار صادر و کسب درآمد کند، با توجه به اینکه دارایی‌های افغانستان بلوکه شده در آمریکا و الان دست طالبان خالی است. بنابراین هم نیاز در ایران حس می‌شود و هم نیاز در افغانستان و بر اساس این نیاز مشترکی که حس می‌شود، به نظر می‌رسد قبل از اینکه شرایط برای شناسایی رسمی طالبان در ایران و در منطقه و جهان آماده شود، دو طرف قصد دارند مسئله شناسایی را از مسائل اقتصادی جدا کنند که به نوعی با مسائل انسانی گره خورده است و راه‌حلی در این زمینه پیدا کنند که افغانستان بتواند سوخت، مواد غذایی و کالاهای ضروری دریافت کند تا در افغانستان به فروش برسد. بنابراین هدف اعلام‌شده این سفر با توجه به ترکیب هیئت طالبان به نظر می‌رسد در این زمینه است. اما در کنار این صحبت‌های دیگری هم شده است. مثلا سفارت افغانستان در این سفر به نوعی تحویل طالبان داده شود که البته ظاهرا وزارت خارجه ایران این مسئله را تکذیب کرده است. ولی مهم‌تر از مسئله سفارت، حضور اسماعیل‌خان و احمد مسعود در مشهد است و شایعاتی وجود دارد که ایران مایل است دیدارهایی بین آقای متقی و آقای اسماعیل‌خان در درجه اول و اگر امکان باشد با احمد مسعود به وجود بیاید، یعنی اینها بتوانند با هم ملاقات کنند. علتش هم این است که رقابتی در پشت پرده بین ایران و تاجیکستان وجود دارد. آن بخشی از دولت قبلی، اپوزیسیونی که در تاجیکستان است، آقای امرالله صالح است که رفته و مستقر شده. او قبلا معاون آقای اشرف غنی بود و الان مدعی ادامه قدرت مشروع طبق قانون اساسی قبلی است. ایشان در تاجیکستان مستقر است و به دنبال این است که آقای اسماعیل‌خان را تشویق کنند که به آن جریان بپیوندد. اسماعیل‌خان به هر حال در هرات موقعیتی داشته است. از نیروهای جهادی و فرماندهان مهم جهاد است و این اعتبار را بین فارسی‌زبانان منطقه هرات و فراه و... دارد. آنها خیلی به دنبال این هستند که اسماعیل‌خان را به طرف خودشان متقاعد کنند. به نظر می‌رسد دیداری که احمد مسعود بعد از بازگشت از تاجیکستان به ایران با آقای اسماعیل‌خان داشت، در همین رابطه بوده است. تلاش‌های تاجیکستان و امرالله صالح در حمایت از اپوزیسیونی که در تاجیکستان مستقر شده، این است که اسماعیل‌خان را بکشند. البته اپوزیسیون دیگری هم در آنکاراست از جمله ژنرال دوستم و یونس قانونی و ربانی و عطا محمد نور و آقای محقق و دیگران، کسانی هستند که در دولت قبلی نقش داشتند ولی الان در کابل نیستند. در این فضا طالبان هم بدشان نمی‌آید که با اسماعیل‌خان وارد معامله شوند و اسماعیل‌خان را جذب کنند و اسماعیل‌خان حتی به نوعی در ساختار قدرت حضور داشته باشد. این به نفع طالبان است. ایران هم نفعش در این است که اسماعیل‌خان به طرف آن جریان تاجیکستان نرود؛ به هر حال رقابت‌های پشت‌پرده‌ای هم با آنها وجود دارد. من فکر می‌کنم که در این فضا، نیروهای ایران، وزارت خارجه و احتمالا سپاه که نقش بیشتری در افغانستان ایفا می‌کند، تلاش می‌کنند که بین اسماعیل‌خان با متقی به نوعی ملاقاتی صورت بگیرد و راه‌حلی در این زمینه پیدا کنند.

یعنی ایران به دنبال این است که برخلاف خواست تاجیکستان و برخلاف خواست جبهه پنجشیر اسماعیل‌خان را به طالبان وصل کند.

برداشت من این است. حالا ممکن است من اشتباه کنم ولی واقعیتش این است که نیروهای ایرانی نسبت به آنچه در تاجیکستان وجود دارد، خوش‌بین نیستند. اگر اسماعیل‌خان به آن جریان بپیوندد، ایران اهرمی را از دست خواهد داد. بعدا اگر زمانی انتظاراتش از طالبان برآورده نشد، از این اهرم می‌تواند استفاده کند. به هر حال این یک واقعیتی است که هم اسماعیل‌خان در چنین فضایی می‌تواند به کمک سیاست ایران بیاید، هم احمد مسعود اگر بتواند در آینده نقش مهم‌تری را ایفا کند. در جریان اپوزیسیون و آن جریان مقاومتی که در پنجشیر تحت رهبری ایشان شکل گرفته، اگر شکل جدی‌تری پیدا کند، ایران با این جبهه هم برای تأثیر بر رفتار طالبان، مناسباتش را به نوعی حفظ می‌کند، هرچند این مسئله ساده نخواهد بود.

چرا ایران به جبهه‌ای که در پنجشیر شکل گرفته است، اقبالی نشان نمی‌دهد؟ برخی فعالان مدنی حوزه افغانستان در ایران انتظار داشتند ایران کاری را بکند که تاجیکستان می‌کند، یعنی حمایت از احمد مسعود و حمایت از جبهه پنجشیر در مقابل طالبان.

واقعیتش این است که ایران چند سال است که با طالبان کار می‌کند. قطع نظر از صحت و سقم این مسئله، واقعیتش این است که خطی فکری در ایران، به‌خصوص در جریان اصولگرا وجود دارد که با طالبان باید کار کرد. بر مبنای همین تحلیل به طالبان نزدیک شدند و مناسباتی برقرار شد، قبل از اینکه طالبان به قدرت برسد. بعضی هم معتقدند که این سیاست ایران با آن دیدگاهی که در روسیه و چین وجود دارد، به نوعی هماهنگ شده بود -حال رسمی یا غیررسمی- که از اهرم طالبان برای تضعیف آمریکا و شکستش در افغانستان استفاده شود. واقعیتش این است که طالبان و ایران در آن مقطع زمانی، هر دو یک دشمن مشترک داشتند و آن آمریکا بود. آمریکا داشت پایگاه نظامی در افغانستان تأسیس می‌کرد. توافقی که اشرف غنی در روز اول به قدرت رسیدنش امضا کرد، توافقی بود که آقای کرزی حاضر نبود امضا کند. توافق امنیتی چندین‌ساله که امکان تمدیدش هم وجود داشت. ایران نسبت به پایگاه‌هایی مثل شیندند و حتی نزدیک‌تر از آن نسبت به پایگاهی مثل شورو نگران بود که ۱۰ کیلومتر از مرز ایران فاصله دارد. بنابراین دشمنی مشترک طالبان و ایران برای اینکه آمریکایی‌ها اخراج شوند، ایران را تشویق کرد که با طالبان وارد مذاکره شود و نزدیک شود. گذشته از این نکته دیگری هم وجود داشت. ضعف ایران در واقع این بود که در گذشته قومیت پشتون را نادیده گرفته بود و تماس زیادی با آنها نداشت. اما این تلقی که طالبان نماینده قومیت پشتون به حساب می‌آید، در واقع آن بخش فرهنگی که با ایران نزدیک بودند، مثل تاجیک‌ها و شمالی‌ها و همچنین هزاره‌های شیعه‌مذهب را به‌شدت نگران کرد و آنها از سیاست‌های ایران فاصله گرفتند. با توجه به آنچه در منطقه دایکندی پیش آمد و اخراج شیعه‌مذهب‌ها و تصرف سرزمین و روستاهایشان به وسیله کوچی‌های افغان که مورد حمایت طالبان هستند، تا حدودی ایران آن نیروهای سنتی را که با آنها مرتبط بود و در حوزه فرهنگی ایران توصیف می‌شوند، از دست داده است. به همین دلیل بود که وقتی احمد مسعود، مقاومت را در پنجشیر راه انداخت، ایران خیلی قضیه را جدی نگرفت و الان هم که احمد مسعود آمده در مشهد مستقر شده است، باز هم به نظرم می‌آید که ایران خیلی مایل نیست که در شرایط کنونی با جبهه پنجشیر خودش را هماهنگ کند و بیشتر با طالبان خودش را هماهنگ می‌بیند. شاید هم بشود گفت که این سیاست ایران تحت تأثیر القائات پاکستان باشد چون پاکستان می‌خواهد که ایران هم از طالبان حمایت کند.

با این اوصاف می‌شود گفت الان با این سفرها و بحث‌هایی که درباره سفارت و اینها هست، طالبان عملا دارد مزایای به رسمیت شناخته‌شدن را دریافت می‌کند و بدون اینکه فرایند رسمی را طی کند، تعاملاتش را دارد برقرار می‌کند، سفیرهایش را دارد مبادله می‌کند و دیدارهایش را دارد انجام می‌دهد و فقط در اسم به رسمیت شناخته نشده است.

اگر حقیقتش را بخواهید، طالبان اصلا نگرانی اینکه به رسمیت شناخته شوند یا نشود را ندارد و الان به شکل دوفاکتو طالبان به رسمیت شناخته شده‌ است. ایران وقتی آقای قمی را فرستاد به کابل و مذاکره کرد و آقای متقی را در تهران پذیرفت، معنایش این است که دیگر به حالت دوفاکتو به رسمیت شناخته‌اند. گذشته از این، همین یکی دو روز اخیر اعلام شد چین و روسیه اعلام کردند که با کشورهایی که هم‌فکر هستند به زودی تصمیم می‌گیرند و طالبان را به رسمیت خواهند شناخت و سفارتخانه‌هایشان را فعال خواهند کرد. شرایطی به وجود آمده است که تقریبا طالبان مطمئن هستند که با شناسایی روبه‌رو خواهند شد. مشکلی که هست اجلاس اسلام‌آباد بود که تقریبا تصمیم‌گیری بر سر این بود که کشورها به شکل انفرادی، طالبان را به رسمیت نشناسند، بلکه سازمان همکاری یک تصمیم جمعی برای کشورهای اسلامی بگیرد. ولی در کنار این واقعیت دیگری هم در اروپا و آمریکا اتفاق افتاده و آن این است که اتحادیه اروپا دارد دفتر سیاسی‌اش در افغانستان را که به دوحه قطر منتقل کرده‌ بود، به کابل برمی‌گرداند. یعنی در واقع ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا به این شکل دارند رسما طالبان را به رسمیت می‌شناسند. دیگر اینکه، شاید فقط بخش شکلی و اعلام رسمی موضوع به رسمیت شناختن باقی مانده است ولی در عمل چیزی از رسمیت کم ندارد. آمریکایی‌ها هم به نظر می‌آید که مناسبات خودشان را دارند. آمریکایی‌ها شاید با شعارهای حقوق بشری و شکل خروج مفتضحانه‌ای که آقای بایدن انجام داد و حادثه کابل و جاهای دیگر، به نظرم می‌آید که با افکار عمومی مقداری مشکل دارند و الا اگر روسیه و چین طالبان را به رسمیت بشناسند، آمریکا قطعا جلو می‌آید و صحنه را برای چین و روسیه خالی نمی‌گذارد.

با رفتارها و دیدگاه‌هایی که طالبان دارد، چه در بحث‌های مذهبی و چه در بحث‌های سرزمینی، ایران نگران نیست که اگر طالبان به‌طورکامل بر افغانستان مسلط شود چه رفتاری در همسایگی‌اش خواهد داشت؟ آیا این تصویر وجود ندارد که تسلط طالبان بر افغانستان برای کشور همسایه شیعه مثل ایران که در صحنه‌های مختلف هم دردسرهای خودش را دارد، مشکلی ایجاد خواهد کرد؟

واقعیتش این است که در ایران، جای مشخصی که سیاست روشنی را اتخاذ کند، آن سیاست واقع‌بینانه باشد و یک خروجی داشته باشد و یک سخنگو داشته باشد، وجود ندارد. در ایران نهادهای متفاوتی در ارتباط با افغانستان دخالت می‌کنند و تنها وزارت خارجه نیست. حتی وزارت خارجه در درجه چندم به حساب می‌آید. در این فضا من می‌پذیرم که ایرانی‌ها ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از تحولات افغانستان ندارند و به‌درستی نمی‌دانند که در دوحه چه معامله‌ای بین آمریکایی‌ها و طالبان پیش آمد که طالبان بدون جنگ آمدند کابل را گرفتند و آمریکایی‌ها تمامی سلاح‌های پیشرفته را برای طالبان جا گذاشتند. حتی جعبه‌هایشان هم باز نشده بود. بعدا فیلم‌هایی که منتشر شد نشان می‌داد که پیشرفته‌ترین سلاح‌ها را باقی گذاشتند. آمریکایی‌ها معمولا این کار را نمی‌کنند، اگر معامله‌ای در پشت پرده با طالبان نکرده باشند. حداقل تخریب می‌کردند و می‌رفتند؛ بنابراین یک احتمال وجود دارد که در دوحه توافقاتی صورت گرفته بین طالبان و آمریکا که آن توافقات به نفع ایران نیست. طالب به لحاظ ایدئولوژیک خیلی نزدیک به عربستان سعودی است و اصلا ایدئولوژی‌اش ترکیبی از سلفیت خاورمیانه‌ای و سلفیت شبه‌قاره هندی و مکتب دیوبندی است و سنت‌ها و ارزش‌های قومی که تحت عنوان پشتون‌والی تعریف می‌شود. هسته سخت ترکیب این سه تا در آن بخش، طالبان را به وجود می‌آورد و خیلی سخت است که طالبان در بلندمدت با ایران شیعی که خودش مدعی یک الگوی اسلامی مشروع قدرت است، کنار بیایند. به نظرم می‌آید این تصور ایرانی‌ها که با نزدیکی به طالبان می‌توانند خطر طالبان را کاهش بدهند یا از منافع شیعه‌مذهب‌ها و هزاره‌ها در افغانستان حفاظت کنند، یک تصور خیالی است و با واقعیت‌های روی صحنه افغانستان و نگاه طالبان همخوانی ندارد.

اما آن برخورد مرزی را اگر شما مد نظرتان باشد و منطقه نیمروز و سیستان ایران، واقعیت اشتباه ایرانی‌ها بوده است. ایران آمده و یک دیوار امنیتی را در فاصله‌ای زده است که بخش مهمی از زمین‌های کشاورزی کشاورزان سیستانی در آن طرف دیوار مرزی قرار گرفته‌اند. فصل کشت گندم بود و معمولا هر سال همین فصل کشاورزان تراکتورهایشان را برمی‌داشتند و می‌رفتند آن طرف کشت می‌کردند و در زمان قدیم کسی مزاحمشان نبود؛ اما این دفعه وقتی رفتند، نیروهای مرزی طالبان حس کردند که ایران در زمین‌های آنها دارد وارد می‌شود. به همین دلیل دست به مقاومت زدند و درگیری پیش آمد. به نظرم این مشکل را می‌شود حل کرد. چون طبق قرارداد رسمی مرزی که بین ایران و افغانستان در حدود سال ۱۸۷۱ با حکمیت گلداسمیت، کارگزار انگلیسی امضا شد، در زمانی که انگلیس در شبه‌قاره هند حاکم بود، هیرمند را به عنوان مرز می‌شناسد. طبق قوانین بین‌المللی هم عمیق‌ترین نقطه رودخانه، نقطه صفر مرزی به حساب می‌آید. این را از طریق سیاسی می‌توان پی گرفت. ممکن است طالبان هیچ اطلاعی از آن قرارداد نداشته باشد. ولی می‌شود آن قرارداد را از آرشیو بیرون آورد و با طالبان وارد مذاکره شد و ثابت کرد که این بخش از زمینی که این دیوار امنیتی را این سویش ایرانی‌ها کشیده‌اند، متعلق به ایران است. علی‌القاعده باید این دیوار امنیتی را لب مرز می‌کشیدند نه اینکه بخشی از زمین‌های کشاورزی آن طرف باشند. حتی گفته می‌شود که یک خانواده شهید مشکلش این است که بچه‌شان آن طرف، جایی که روستای اینها بوده، دفن است و الان آن طرف دیوار امنیتی قرار گرفته است. اینها مشکل دارند که بروند سر قبر بچه‌شان. به‌هرحال این مشکل هست. انکار نمی‌کنم. ولی مشکل قابل‌حلی است. آن چیزی که نمی‌شود به‌سادگی حلش کرد، تفاوت نگاه طالبان با ایران به لحاظ ایدئولوژیک است. این دوتاست که در آینده ممکن است نتوانند با هم کنار بیایند.

شاید آخرین امیدهای منتقدان طالبان در ایران این باشد و شاید هم واقعا یک تحلیل که طالبان از پس تسلط بر افغانستان بر نخواهد آمد، به خاطر ایرادات درونی که دارد و شرایطی که زمین افغانستان دارد، نمی‌تواند افغانستان را در نهایت به کنترل درآورد. شما فکر می‌کنید طالبان از پس این کار برمی‌آید یا اینکه ما در سال‌های آینده با یک آشوب ناتمام مواجه خواهیم بود.

حقیقتش را بخواهید برداشت من این است که طالبان بر افغانستان مسلط شدند؛ یعنی این‌طور نیست که فکر کنید نیروی مخالفی با طالبان وجود دارد که می‌تواند از قدرت خلعش کند. دیدگاه‌هایی که وجود دارند در مقابل طالبان سه جریان است؛ یکی مبارزات مدنی است که زنان در کابل پیگیری می‌کنند ولی واقعیتش این است که روزهای اول خیلی مطرح بود اما کم‌کم دارد تضعیف می‌شود. این نیروی مدنی داخل افغانستان قدرت خیلی زیادی برای تأثیرگذاری ندارد. البته مقاومت هست. مثلا همین که یک استاد دانشگاه راحت آمد و در تلویزیون طلوع، طالبان را به‌لحاظ ایدئولوژیک زیر سؤال برد. خب معلوم است که بخش طبقه متوسط شهری و روشنفکری در مقابل طالبان ایستادگی می‌کند، اما اینکه این ایستادگی در حدی باشد که طالبان نتوانند قدرت خودشان را تثبیت کنند، حقیقتش این است که من این باور را ندارم. نیروی دوم همان نیرویی است که در تاجیکستان امرالله صالح به‌عنوان ادامه‌دهنده دولت قبلی و قانون اساسی گذشته دارند پیگیری می‌کنند که آن هم اگر روسیه و چین در مسیر همکاری با طالبان پیش بروند و طالبان قرارداد نان‌وآب‌داری برای استخراج معادن با چین امضا کنند، من فکر نمی‌کنم که جریان تاجیکستان را کسی جدی بگیرد و حتی پنجشیر بتواند مقاومت خیلی گسترده‌ای را که قابلیت سرایت از دره پنجشیر به سایر مناطق افغانستان داشته باشد، سازمان‌دهی کند. جریان سوم، جریان آنکارا است که خب نیروهایی هستند در آنجا که در واقع نیروهای ورشکسته‌اند. خودشان نیروهایی متهم‌اند به فساد و ناکارآمدی که دولت قبلی را در اختیار داشتند. آنها را هم اگر ترکیه جمع کرده و راه داده و خرجشان را می‌دهد، در حقیقت روی محاسبات دیگری است که می‌خواهد از کارت آنها با طالبان استفاده کند؛ بنابراین من خیلی این برداشت را قبول ندارم که طالب نمی‌تواند تثبیت بشود و ممکن است یک قیام سراسری شکل بگیرد. مگر اینکه تصور شود یک بار دیگر اتفاقی در افغانستان بیفتد که قدرت‌های خارجی دخالت نظامی بکنند که با توجه به تجربه آمریکایی‌ها، با توجه به تجربه روس‌ها در زمان اتحاد جماهیر شوروی و با توجه به تجربه انگلیس‌ها در قرن نوزدهم، بعید می‌دانم که دیگر کشوری حاضر باشد نیروی نظامی به افغانستان بفرستد و بخواهد طالبان را از طریق نظامی برکنار کنند.

طالب به‌عنوان واقعیت آمده و قدرت را گرفته است. ممکن است مدتی مشکلاتی داشته باشد؛ ولی اینکه بتوانند به ‌زور طالب را از قدرت خلع کنند، به نظر من برداشتی خیالی و ذهنی است.

سناریویی هم وجود ندارد که ایران ناچار به اقدام علیه طالبان شود؟ اگر طالبان بخواهد در مرز دردسر بیشتری ایجاد یا اقدامی علیه ایران کند؟ به هر حال اینها اختلافات ایدئولوژیک دارند. جایی در آینده اگر طالبان بخواهد وارد اقدام نظامی یا تروریستی علیه ایران بشود، باز این سناریو وجود ندارد که ایران مجبور شود علیه طالبان اقدام کند؟

یعنی دخالت نظامی کند؟

بله، در واکنش به اقدامات طالبان مجبور شود اقدام کند.
اگر ایران دچار چنین اشتباه استراتژیکی شود، تنها با طالب درگیر نیست. با پاکستان، ترکیه و عربستان سعودی هم درگیر خواهد شد. به نظرم اصلا این تفکر که بشود از طریق نظامی با طالبان درگیر شد، نادرست است؛ یعنی درست است که توازن قدرت وجود ندارد و طالبان در مقابل ارتش و نیروهای سپاه و قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران ضعیف‌اند، ولی اگر ایران چنین اشتباهی کند، به نظرم می‌آید یک جنگ منطقه‌ای را آنجا راه خواهد انداخت و در نهایت بازنده این جنگ خواهد بود نه برنده‌اش.

این ماجرای سفارت چیست؟ آیا قرار است ایران سفارت را تحویل دهد یا پرونده‌اش فعلا باز است؟

وزارت خارجه که تکذیب کرده است؛ ولی من فکر می‌کنم ایران در همان چارچوب توافق اسلام‌آباد دارد حرکت می‌کند؛ یعنی دست‌کم در این سفر به نظرم نمی‌آید که به شکل رسمی سفارت را تحویل افغانستان دهند؛ ولی تلاش می‌کنند بین اسماعیل‌خان با آقای متقی ملاقاتی صورت بگیرد و شاید هم با احمد مسعود که تنش را در افغانستان کاهش دهند. شاید ایران هدف اصلی‌اش این است که جنگ داخلی در افغانستان در‌نگیرد که اگر جنگ داخلی گسترده‌ای در‌بگیرد، در آن‌ صورت ایران ممکن است دچار مشکل شود و نتواند انتظارات هزاره‌های شیعه‌مذهب را که به لحاظ مذهبی به ایران نزدیک هستند و تاجیک‌ها را که به لحاظ فرهنگی جزء حوزه فرهنگی و تمدنی ایران هستند، برآورده کند و آنها را از خودش راضی کند. ترجیح ایران این است که به نحوی مخالفانی که خارج و داخل افغانستان هستند، با طالبان به یک مصالحه برسند و همان چیزی که تحت عنوان دولت فراگیر مطرح می‌شود، خارج از مذهب و قومیت، ایجاد شود و بشود دولت وحدت ملی را به وجود آورد. ایران به نظرم فعلا در این زمینه کار می‌کند، نه اینکه به فکر این باشد که دخالت نظامی بکند در افغانستان.

شانسی وجود دارد که این اتفاق بیفتد و این گروه‌های دیگر بتوانند با طالبان به توافق برسند؟

احتمالش کاملا منتفی نیست. تفاوت دیدگاه وجود دارد. طالبان همین دولت را دولت فراگیر می‌داند. شما می‌دانید دو وزیر تاجیک هست، دو مولوی تاجیک هست. یک ازبک هست. در سطوح پایین‌تر، تاجیک و ازبک و هزاره و اینها در ساختار هستند؛ ولی اینها کسانی‌اند که به لحاظ فکری از قبل با طالبان کار می‌کردند. به‌تازگی هم شورای علمای شیعه که تشکیل جلسه دادند، به‌نوعی دارند راه‌هایی پیدا می‌کنند که با طالبان همکاری کنند؛ بنابراین این احتمال وجود دارد که طالبان کم‌کم درک بهتری از شرایط پیدا کنند و حداقل به طرف انحصار قومی یا ایدئولوژیک قدرت بروند.

هم شیعه‌ها را به نوعی راه بدهند، هم تاجیک‌ها و هم ازبک‌ها را. حداقل آن نیروهایی را که فکر می‌کنند با طالبان می‌توانند کار کنند، مثل همین شورای علمای شیعه که تشکیل شد، بقیه را هم دارند در همین چارچوب کم‌کم می‌پذیرند. این‌طور نیست که طالبان صددرصد یک حکومت انحصاری پشتون یا حکومت انحصاری ایدئولوژیک مکتبی خودشان را به کار ببرند. مقداری مشکل داخلی دارند. می‌دانید طالبان دو جناح هستند.
جناح کویته هست که مقداری خط‌وربط بین‌الملل را بهتر می‌فهمد و به‌نوعی به دنبال توزیع قدرت هم هست. یکی شبکه حقانی است که خیلی افراطی است و با داعش کار می‌کند و جزء مجموعه‌های داعش است. این ناهمگونی در حاکمیت طالبان الان وجود دارد؛ ولی من فکر می‌کنم در نهایت برای حفظ قدرت اینها بتوانند برای اینکه جنگ داخلی در‌نگیرد، دخالت خارجی پیش نیاید و قدرت‌شان تضعیف نشود و خطر از‌دست‌دادن قدرت هم از بین برود، به‌نوعی تا حدی که با اهداف ایدئولوژیک‌شان در تضاد آشکار قرار نگیرد، توزیع قدرت را بپذیرند.

 

دیپلماسی اقتصادی در ایستگاه تهران -کابل

روزنامه ایران ۲۰ دی از اهمیت تعاملات اقتصادی دو کشور ایران و افغانستان گزارش می‌دهد: معنای دولت فراگیر این است که همه اقوام و گروه‌های سیاسی در آن دولت احساس نقش کنند و این دولت هم بتواند نمایندگی از همه ملت افغانستان داشته باشد و این موضوع می‌تواند آینده افغانستان را رقم بزند.» این موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در مورد مسائل افغانستان است که توسط رئیس جمهور کشورمان آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی عنوان شده بود.

تشکیل «دولت فراگیر» همواره به عنوان خواست ملت افغانستان و همسایگان این کشور مورد مطالبه قرار گرفته و دولت سیزدهم درخصوص همین موضوع دیپلماسی فعالی را به نمایش گذاشته است. این مسأله را می‌توان در میزبانی دومین نشست وزرای امور خارجه همسایگان افغانستان که پنجم آبان ماه برگزار شد یا انتخاب حسن کاظمی قمی به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان در هفته‌های اول شروع به کار دولت جدید کشورمان مشاهده کرد.

از آن جهت که افغانستان در دوران ۲۰ ساله اشغال توسط امریکایی‌ها بشدت عقب نگه داشته شد، مردم این کشور در سختی فراوان قرار دارند. به عنوان نمونه امریکایی‌ها اعلام کرده‌اند که روزانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار در افغانستان هزینه کرده‌اند. اما این هزینه خرج فعالیت‌های تروریستی و ویرانگری این کشور شده است، تا جایی که افغانستان در حوزه انرژی که یکی از زیرساخت‌های هر اقتصادی است، وضعیت فاجعه‌باری دارد.

افغانستان اکنون تنها ۳۰۰ مگاوات تولید برق دارد. این کشور سالانه ۲۸۰ میلیون دلار برای خرید برق از کشورهای همسایه هزینه می‌کند اما با این وجود حدود ۶۵ درصد مردم افغانستان به برق دسترسی ندارند. آنگونه که چند هفته قبل حکمت‌الله نورزی، سخنگوی شرکت دولتی برق افغانستان (برشنا) اعلام کرده، همکاری‌های تهران و کابل رو به فزونی نهاده است. وی گفته: «بر اساس توافقنامه‌ای که میان افغانستان و جمهوری اسلامی ایران امضا شده است، صد مگاوات برق از ایران وارد می‌شود و این میزان برق برای تأمین انرژی مورد نیاز استان‌های حوزه غرب افغانستان به مصرف می‌رسد.»

این وضعیت لزوم همکاری بیشتر کشورهای همسایه برای عبور ملت افغانستان از این دوران بخصوص در فصل زمستان را مضاعف کرده است. با توجه به این مسأله که امریکایی‌ها تلاش دارند تا افغانستان را به منبع صادرکننده گروه‌های تروریستی و منشأ ناامنی تبدیل کنند و از این طریق کشورهای دیگر بخصوص ایران و چین را به باتلاق جنگ و درگیری بکشانند ارتباط با دولت موقت در افغانستان ضرورت جدی‌تری می‌یابد. همکاری‌های ایران و افغانستان می‌تواند منجر به مقابله با زمینه‌های افراطی‌گری در این کشور و سوء استفاده کشورهای غربی و بیگانه از این وضعیت در منطقه شود.

این مهم را  در سفر نماینده ویژه رئیس جمهور به این کشور در هفته‌های اخیر و همچنین دیدارهای حاشیه‌ای مقامات کشورمان همچون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با وزیر خارجه هیأت سرپرستی افغانستان در حاشیه اجلاس همکاری اسلامی در اسلام آباد نیز می توان مشاهده کرد. اکنون دو کشور تلاش دارند تا منافع اقتصادی و تجاری جدیدی را برای این کار تعریف کنند. همکاری‌های بانکی، بازارچه‌های مرزی، معدن، تجارت و همکاری‌های ورزشی از جمله‌ این مباحث است.

 سفر «امیرخان متقی» به تهران

در همین راستا شنبه ۱۸ دی‌ماه وزیر خارجه دولت موقت طالبان به‌منظور گفت‌وگو با مقامات جمهوری اسلامی ایران درباره مسائل مختلف، وارد تهران شد. همزمان با این سفر اعلام شد که قرار است این هیأت با مقام‌های ایرانی درباره همکاری‌ها میان دو کشور و مسائل اقتصادی گفت‌وگو کند. عبدالقهار بلخی سخنگوی وزارت خارجه طالبان در توئیتی نوشت که امیرخان متقی در این سفر با مقامات ایرانی درباره مسائل سیاسی، اقتصادی، ترانزیتی و مهاجران افغان در جمهوری اسلامی ایران بحث و تبادل نظر خواهد کرد.

برخی رسانه‌ها با انتشار عکس ورود هیأت طالبان در فرودگاه مهرآباد و استقبال از آن، به نقل از منابع نامعلوم ادعا کردند که دولت ایران سفارت افغانستان در تهران را تحویل طالبان می‌دهد. اما سخنگوی وزارت امورخارجه کشورمان با رد اینگونه مطالب مطرح شده درخصوص فعالیت‌های آینده سفارت افغانستان در تهران به این موضوع واکنش نشان داد.

وی اظهار داشت: «فعالیت‌های دیپلماتیک سفارت افغانستان در تهران همانند تمامی سفارتخانه‌های خارجی در چارچوب اصول و قواعد تعریف شده در خصوص روابط دیپلماتیک قرار دارد.» سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امورخارجه با رد برخی مطالب مطرح شده درخصوص فعالیت‌های آینده سفارت افغانستان در تهران، اظهار داشت: «فعالیت‌های دیپلماتیک سفارت افغانستان در تهران همانند تمامی سفارتخانه‌های خارجی در چارچوب  اصول و قواعد تعریف شده کنوانسیون ۱۹۶۱ وین درخصوص روابط دیپلماتیک قرار دارد و هیچ گونه تغییر و تحولی خارج از آن ممکن نیست.»

توضیحات وزارت خارجه درباره این سفر

حواشی این اتفاق باعث شد روز گذشته ۱۹ دی‌ماه روابط عمومی وزارت امور خارجه اطلاعات تکمیلی را برای رفع شائبه‌ها اعلام کند. بر اساس اعلام این وزارتخانه سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان در رأس یک هیأت اقتصادی و سیاسی وارد تهران شده و سرپرستان وزارتخانه‌های اقتصاد و صنعت، تجارت افغانستان و معاونان چندین وزارتخانه اقتصادی جهت مذاکره درخصوص همکاری‌های اقتصادی بین دو کشور به تهران سفر کرده‌اند.

در جریان این سفر قرار است در موضوعات مختلف اقتصادی و تجاری چون همکاری‌های بانکی، بازارچه‌های مرزی، معدن، تجارت و همکاری‌های ورزشی توافقاتی حاصل شود. روابط عمومی وزارت خارجه تأکید کرد: «جمهوری اسلامی ایران همواره بر ضرورت حفظ روابط اقتصادی و تجاری دو کشور در راستای منافع مردم کشور همسایه خصوصاً در شرایط کنونی تأکید دارد.»

اهمیت مسأله افغانستان باعث شده تا موضوع این کشور همواره یکی از موضوعات مهم در گفت‌وگوهای مقامات ایران با کشورهای همسایه باشد. در آخرین نمونه نیز وزیر امور خارجه در گفت‌وگوی تلفنی  باهمتای هندی از همکاری جمهوری اسلامی ایران برای انتقال کمک‌های بشردوستانه هند در قالب گندم، دارو و واکسن کرونا به افغانستان خبر داد.

امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در تماس تلفنی اخیر با «سوبرامانیام جایشانکار» وزیر امور خارجه هند درباره افغانستان نیز بر ضرورت تشکیل دولت فراگیر در این کشور تأکید کرد.

همه این موارد نشان می‌دهد که ایران با نگاه به مسأله مهم و راهبردی «تشکیل دولت فراگیر در کابل»، همکاری با هیأت سرپرستی این کشور را برای کاهش مشکلات مردم افغانستان و تقویت روابط اقتصادی دو کشور در راستای توسعه دیپلماسی اقتصادی و تقویت روابط تجاری به طور جدی در دستور کار دارد. همچنین دولت سیزدهم تلاش دارد تا با عمق بخشی به روابط با افغانستان مانع از دخالت‌ها و توطئه‌های دشمنان افغانستان شود و در سایه همکاری با دیگر همسایگان، پروژه بی ثبات سازی منطقه توسط امریکایی‌ها را  خنثی کند.

 

پژوهشگر بنیاد مطالعات استراتژیک فرانسه در گفت‌وگو با ایکنا:

جهان‌بینی طالبان در عمل تفاوت چندانی با داعش ندارد

با گذشت تقریباً سه‌ ماه از سقوط دولت افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در این کشور به نظر می‌رسد که وضعیت در افغانستان نه تنها از نظر سیاسی و بین‌المللی نامعلوم است، بلکه با توجه به وضعیت اقتصادی این کشور بیم بروز فاجعه‌ای انسانی در افغانستان دور از تصور نیست.

در همین راستا خبرگزاری ایکنا با دکتر کریم پاکزاد، ، استاد سابق حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل و پژوهشگر بنیاد مطالعات بین‌المللی و استراتژیک فرانسه (L'IRIS) گفت‌وگویی ترتیب داده است که مشروح آن از نظر می‌گذرد:

ایکنا ـ سه ماه از خروج نیرو‌های آمریکایی از افغانستان گذشته است و شاهد هستیم که حکومت طالبان هنوز نتوانسته در جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود. دلیل این اتفاق چیست؟

این موضوع دلایل زیادی دارد. برای تعداد زیادی از کشورها به خصوص برخی کشورهای منطقه، گذشته طالبان، به‌ویژه روابط نزدیک و تنگاتنگ آنها با القاعده، یکی از دلایل بازدارنده (برای به رسمیت شناخته شدن) به‌شمار می‌رود. امروز نیز با وجود این که اختلافات طالبان با داعش واقعی و جدی است، اما اساساً پایه ایدئولوژیک و یا عقیدتی ندارد.

اعتقاد طالبان به اینکه «شریعت» مبنای دولت، اقتصاد، روابط اجتماعی، مدنی و سیاست در تمام ابعاد آن است و نیاز چندانی به قانون اساسی و دیگر قوانین جزایی یا مدنی نیست؛ فاصله زیادی از جهان‌بینی داعش ندارد. دلیل اساسی تفاوت و حتی خصومت میان این دو گروه در این است که طالبان جنبشی ناسیونالیستی و تا حد زیادی قومی است، درحالی‌که داعش یک جنبش جهان‌گرا و بین‌المللی است که با هدف اسلامی ساختن جهان از طریق احیای خلافت عمل می‌کند.

برای داعش این هدف در حال حاضر از طریق بی‌نظمی و اختلال امنیت در کشورهای اسلامی و استفاده از آن عملی می‌شود. داعش در افغانستان این دورنمای استراتژیک را با حملات انتحاری و کشتار اقلیت مذهبی شیعه (هزاره) می‌خواهد حاصل کند. اصلاً داعش براساس خصومت و جهاد بر ضد شیعه‌های عراق که به زعم آن‌ها قدرت را در اختیار گرفته‌‌اند،‌ شکل گرفته است. گرچه امروز طالبان که در جستجوی به‌ رسمیت شناخته شدن از سوی کشور‌های منطقه است و می‌داند که به‌رسمیت شناختن «امارت اسلامی» آنها توسط کشورهای غربی در دسترس نیست، در مقابل شیعه‌های افغانستان مانند دوره اول حکومتشان از خشونت و  قتل‌ عام استفاده نمی‌کنند، ولی از نظر جهان‌بینی، طالبان تفاوت زیادی با داعش در نگرش به شیعه‌ها ندارند. تشکیل حکومت کنونی‌شان که به آن عنوان «همه شمول» داده‌اند و در آن شیعه‌های هزاره جایگاهی ندارند، نشانه این ادعاست.

دلایل دیگری وجود دارد که کشورهایی را که طرفدار به‌ رسمیت شناختن «امارت اسلامی طالبان» هستند مانند پاکستان، قطر، ترکیه و حتی چین را وامی‌دارد که از به‌رسمیت شناختن طالبان در شرایط کنونی صرف نظر کنند. در موضع‌گیری آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد شرایط به‌ رسمیت شناختن طالبان به روشنی تعریف شده که برخی از آنها توسط کشورهای منطقه مانند جمهوری اسلامی ایران نیز پذیرفته شده است.

 کشورهای طرفدار به رسمیت شناختن سریع طالبان نیز نمی‌توانند از آن عبور کنند مگر اینکه خطر واکنش منفی در سطح بین‌المللی را بپذیرند. مهمترین این شرایط تشکیل یک حکومت فراگیر و همه شمول است که در آن تمام بخش‌های قومی و اجتماعی افغانستان خود را سهیم بدانند.

یک چنین حکومتی می‌تواند واقعاً به جنگ ۴۰ ساله در افغانستان پایان بخشد و صلح و ثبات سیاسی را در این کشور بازگرداند و در نتیجه این وضعیت کنونی افغانستان از کشوری که صلح و امنیت کشورهای منطقه و حتی دورتر را تهدید می‌کند، پایان یابد. شرط دوم که بیشتر کشورهای غربی آن را مهم می‌دانند ولی هیچ کشور دیگری هم علناً با آن مخالفت نکرده شامل احترام به حقوق بشر به‌ویژه حقوق شهروندان، حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی و حقوق زنان بوده که حق آموزش، تحصیل و حق کار را نیز دربر می‌گیرد که این نه تنها خواست جهانی است بلکه اکثریت مردم افغانستان نیز به آن عقیده دارند.

ناگفته نماند که تصمیم اخیر سازمان ملل در مورد درخواست طالبان برای گرفتن کرسی افغانستان در این سازمان که برای مدت نامعلومی به عقب افتاده است، برای آن‌هایی که می‌خواهند طالبان را به‌رسمیت بشناسد، تشویقی نیست.

ایکنا ـ برخی عقیده دارند که خروج آمریکا از افغانستان غیرمسئولانه بود و باعث از بین رفتن دستاورد‌های اجتماعی و آغاز نقض مجدد حقوق اقشار مردم به خصوص زنان شده است. نظر شما در این باره چیست؟

بله، در این شکی نیست که خروج آمریکا مسئولانه نبود. این پر واضح بود که آمریکا تلاش داشت تا هرچه زودتر نیروهای خود را از افغانستان بیرون کند و به طولانی‌ترین و پر هزینه‌ترین جنگ تاریخ خود که بعد از بیست سال سرانجام به شکست نظامی منجر شد، پایان بخشد. ولی اعتقاد دارم که آمریکا از چندین سال به این طرف می‌دانست که جنگ را در افغانستان باخته است و در تلاش بود که طوری عمل کند که با تغییر سیاست خود در مورد طالبان، تشویق حکومت کابل و طالبان با مذاکره با هم برای تشکیل یک حکومت ائتلافی، نفوذ خود را در افغانستان حفظ کند.

هدف از امضای توافقنامه صلح دوحه در فوریه ۲۰۲۰ همین بود. افغانستان از نگاه ژئوپلیتیک به دلیل همسایه بودن با چین، ایران، روسیه(از طریق آسیای میانه) کشوری بسیار پر اهمیت است؛ سه کشوری که برای آمریکا به عنوان کشورهای دوست شناخته نمی‌شوند و به‌ویژه در شرایطی که آمریکا به چین به عنوان رقیب عمده خود نگاه می‌کند، از اهمیت زیاد برخوردار است.

کسی باور نمی‌کند که آمریکا تنها برای دفاع از حقوق زنان افغان بیست سال جنگیده، ۲۰۰۰ میلیارد دلار صرف کرده و ۲۴۰۰ سرباز کشته داده باشد. تغییرات در آمریکا و انتخاب جو بایدن که نسبت به دونالد ترامپ از افغانستان و ویژگی‌های قومی و فرهنگی آن آشناتر بود و اعتقاد داشت که «افغانستان هیچ‌وقت به یک ملت واحد مبدل نمی‌شود ... و حکومت مرکزی قدرتمند ممکن نیست» تأثیر خود را گذاشت و در نهایت بایدن تصمیم گرفت که ورای بازی‌های سیاسی و حسابگری‌های ژئوپلیتیک نیروهای خود را از افغانستان بیرون بکشد.

 ولی او همان اشتباهی را مرتکب شد که جورج بوش با حمله به افغانستان مرتکب شد. جورج بوش تصور می‌کرد که قدرت مالی و نظامی آمریکا به او توان نابودی سریع طالبان را می‌دهد. بدون نقشه راه، بدون امکانات نظامی و تدارک آنها با استخدام نیروهای جبهه شمال، مجاهدین سابق ضد شوروی و بمباران هوایی روی مواضع طالبان به جنگی دامن زد که از همان ابتدا شکست آن پیش‌بینی می‌شد. جو بایدن هم بدون آمادگی کامل و فراهم کردن شرایط خروج مدیریت شده و مذاکره با طرف طالبان و حکومت کابل تصمیم به خروج سریع گرفت و حتی تاریخ آن را بدون مشورت با نظامیان آمریکا در افغانستان و حکومت کابل اعلام کرد؛ اوضاعی که بعد از این خروج شرم‌آور به‌وجود آمد محصول همین عدم مسئولیت در برابر حکومت و مردم افغانستان است.

ایکنا ـ در حال حاضر برخی اخبار از وجود اختلاف بین اعضای گروه طالبان و احتمال بروز جنگ داخلی در افغانستان حکایت دارد. این مسائل تا چه حد ممکن است واقعیت داشته باشد؟

در مورد وجود اختلاف میان گروه‌های طالبان اخبار دقیقی وجود دارد. به‌طور عمده طالبان از دو گروه مهم تشکیل می‌شود. گروه اول که می‌توان آن را «طالبان تاریخی» نام نهاد همان‌هایی هستند که در اواخر سال ۱۹۹۴ در قندهار ظهور کردند. آنها از میان طلاب مدرسه‌های دینی پاکستان بودند که افکار اسلامی دیوبندی داشتند (دیوبند محلی است در نیم قاره هند که در آن تعبیر اسلام ضد مدرنیته و ضد غرب زمان حاکمیت انگلیسی‌ها به‌وجود آمد. سپس این مدرسه‌های پاکستانی نزدیک به سرحد افغانستان به افکار سلفی هم روی آوردند، زیرا در جریان جهاد علیه شوروی، عربستان سعودی کمک‌های فراوان مالی به این مدارس می‌کرد و موجب رشد وهابیت در میان برخی از آنها شد. این افراد وهابیت را تبلیغ می‌کردند و برخی رهبران مجاهدین ـ ملا عمر بنیادگذار جنبش طالبان، ملا برادر، معاون رئیس الوزرای کنونی طالبان، جلال‌الدین حقانی ...ـ از این جنبش برآمدند و دو سال بعد کابل را فتح کردند).

 گروه دوم بعد از مداخله نظامی آمریکا رشد کرد و با سازمان امنیت ارتش پاکستان روابط تنگاتنگ داشت. رهبر این گروه مولوی جلال‌الدین حقانی و بنیان‌گذار شبکه مخوف «گروه حقانی» است. حقانی در ابتدا یکی از وزیران امارت اسلامی اولی (در دهه نود میلادی) بود ولی به‌تدریج بدون اینکه از طالبان جدا شود، روش و عمل مستقلانه خود را پیش می‌بُرد، با القاعده روابط نزدیک داشت و اغلب حملات انتحاری ضد شیعه‌ها در کابل و یا بر ضد شیعه‌های پاکستان توسط سازمان‌های تروریستی نزدیک به حقانی یا توسط آنها انجام می‌گرفت.

 البته اختلافات قبیله‌ای میان قوم پشتون در ایجاد این دو طیف طالبان بی‌اثر نیست. طالبان تاریخی یا اصلی، اهالی قندهار از قبیله درانی‌ها هستند در حالیکه طالبان شرق و جنوب شرق (حقانی‌ها) از قبیله غلزایی‌ها می‌آیند. این دو شاخه پشتون‌ها در تاریخ افغانستان زیاد با هم اختلاف و منازعه داشتند.

طالبان اصلی که در ۱۵ آگوست و بعد از فرار اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان وارد کابل شدند، به حکومت کابل اطمینان داده بودند که تا به‌سر رسیدن مذاکرات برای انتقال قدرت نیروهایشان وارد کابل نمی‌شوند. واقعاً هم این نیروهای گروه حقانی که بیشتر جوانان ۱۸ تا ۲۰ ساله ولایات شرقی و جنوب شرقی به سرکردگی سراج‌الدین حقانی پسر جلال‌الدین حقانی و انس حقانی برادر‌زاده وی بودند که کابل را در اختیار گرفتند.

ملا امیر خان متقی بارها گفته که آنها مسئولیتی در مورد اوضاع کنونی ندارند و نمی‌خواستند وارد کابل شوند. سه هفته بعد اختلاف میان این دو گروه عمده طالبان با تشکیل حکومت موقت نمایان شد. در حالیکه تمام منابع و کارشناسان و دیپلمات‌ها منتظر بودند که ملا برادر، کسی که مذاکرات صلح با آمریکا را رهبری و توافقنامه را امضا کرده بود و به تعادل و میانه‌روی شهرت داشت ـ که چند سال قبل می‌خواست با کابل مذاکره کند توسط پاکستان دستگیر و چند سالی در زندان بود، زیرا پاکستان میل نداشت که مسئله افغانستان از انحصارش بیرون شود، سرانجام در سال ۲۰۱۹ تحت فشار آمریکا ملا برادر از زندان آزاد شد و به دوحه آمد تا به لحاظ نفر دوم بودن در رهبری طالبان رهبری مذاکرات را به‌دست بگیرد ـ تحت فشار سراج‌الدین حقانی مرد قدرتمند گروه حقانی و وزیر کشور کنونی طالبان از این پست کنار رفت.

ناگفته نماند که سراج‌الدین حقانی کسی است که مورد تعقیب اینترپل است و آمریکا ۱۰ میلیون دلار برای دستگیری او جایزه تعیین کرده است. گرچه در شرایط کنونی که طالبان کاملاً تحت فشار جامعه جهانی قرار دارد، نفع آنها در این است که وحدت خود را حفظ کنند، ولی در درازمدت رشد اختلاف میان این دو گروه اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

ایکنا ـ در حال حاضر کشورهای همسایه افغانستان چه نقشی می‌توانند در این کشور ایفا کنند؟

کشورهای همسایه به نظر من می‌توانند برای جستجوی راه حل معضل افغانستان نقش مثبت و سازنده را بازی کنند، به شرط اینکه مواضع مشترک داشته و تنها به دنبال منافع ملی خود نباشند. در حال حاضر در اثر مواضع مستحکم جامعه بین‌المللی که سازمان ملل آن را به موضع خود مبدل ساخته است، کشورهای همسایه از شرایط جامعه جهانی برای به‌رسمیت شناخته شدن جامعه بین‌المللی عدول نکرده‌اند. با این همه تجربه سال‌های اخیر و همچنین برخی مواضع این کشورها نشان می‌دهد که همه یک موضع واحد ندارند.

روز یکشنبه ۱۹ دسامبر عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان، در اجلاس وزرای خارجه کشورهای سازمان همکاری اسلامی گفت که «پیش‌شرط‌های دولت فراگیر و حقوق بشر و زنان و تروریسم مانع از رسیدن کمک‌های خارجی و کار بانک‌ها شده است». دیدگاه‌های هر جامعه‌ای در مورد حقوق بشر متفاوت است. همسایه بزرگ دیگر افغانستان، ایران است. وزیر خارجه ایران، امیر عبداللهیان، راهکارهای خوبی را برای راه حل به کنفرانس عرضه کرد که تأکید ویژه روی ضرورت ایجاد یک حکومت فراگیر داشت، ولی او هم حرفی در مورد حقوق بشر و حقوق زنان برای آموزش و کار در امارت اسلامی بیان نکرد. برعکس ترکیه که از مدافعان به‌رسمیت شناخته شدن نظام طالبان است با تأکید بر اینکه «در این راستا کار با طالبان برای ثبات افغانستان ضروری است» به عنوان «برادران» به آنها گفت که «دولت فراگیر و حقوق زنان و دختران در کار و آموزش را برای پایان دادن به این وضع و مشروعیت داخلی و بین‌المللی درنظر بگیرند».

ایکنا ـ آینده افغانستان را با توجه به مسائل پیش‌ آمده چگونه می‌بینید و آیا احتمال بهبود وضعیت در این کشور وجود دارد؟

متأسفانه در وضعیت کنونی امکان بهبود اوضاع وجود ندارد. طالبان با اینکه تغییراتی در روش و عملکردهای خود به‌وجود آورده‌اند، اما من عقیده دارم که بیست سال «جهاد» علیه حضور آمریکا، ناتو و متحدینشان در افغانستان در کنار مواضع دینی و قومی افراطی و عقب‌مانده، نسلی از طالبان را پرورش داده که از همین حالا دیده می‌شود که رهبران «معتدل و پراگماتیک» زیاد روی آنها تسلط و حکمرانی ندارد.

برخلاف اطمینان دادن طالبان با عفو عمومی، دستگیری‌ و کشتن افسران و نیروهای امنیتی سابق دیده می‌شود. زنان و دختران به استثنای موارد کوچک، از آموزش و کار محروم‌اند. این نوع حکومت‌داری برای افغانستانی که طی بیست سال اخیر در زمینه فرهنگی و اجتماعی و به‌ویژه جایگاه زنان پیشرفت‌هایی کرده بود و بیش از ۶۰ درصد جمعیت کشور را جوانان کمتر از ۲۵ سال تشکیل می‌دهد، سیاست خشن و افراطی طالبان و تبعیض قومی و زبانی (در عمل به‌کار بردن زبان فارسی تقریباً ممنوع شده است) در دراز‌مدت قابل قبول نخواهد بود.

هسته‌هایی از مقاومت مسلحانه به رهبری احمد مسعود، پسر فرمانده احمد شاه مسعود، وجود دارد. به همین گونه، امکان اینکه طالبان مشروعیت بین‌المللی پیدا کند وجود ندارد، ولی تشکیل یک حکومت واقعاً فراگیر هم با جهان‌بینی قوم‌گرایانه آنها ممکن نیست. جامعه بین‌المللی هم اگر چه امروز کمک‌های بشردوستانه را به بیش از ۱۴ میلیون افغانستانی که آنها را گرسنگی تهدید می‌کند؛ می‌رساند، ولی اگر اوضاع ادامه یابد سقوط کامل اقتصاد افغانستان احتراز ناپذیر خواهد بود که نتیجه آن جنگ داخلی، هرج و مرج و ناامنی داخلی خواهد بود. کشورهای همسایه هم در کوتاه‌مدت و حداقل با موج‌های دیگری از مهاجرین تهدید می‌شوند.

به همین دلیل است که همکاری کشورهای منطقه با قدرت‌های بزرگ مانند آمریکا، اروپا، چین و روسیه برای یافتن راهکارهای که در آن مردم افغانستان محور باشد نه اینکه منافع ملی و موقتی هر کشور به طور جداگانه در اولویت قرار بگیرد، ممکن است روی بهتر شدن اوضاع اثر بگذارد.